استاد شهيد «مطهرى»
استاد شهيد «مطهرى» مى فرمايد :
پس از آن كه قرن ها عليه شهوت پرستى، به عنوان امرى منافى اخلاق و عامل بر هم زدن آرامشِ روحى و مخلّ به نظم اجتماعى و به عنوان نوعى انحراف و بيمارى توصيه و تبليغ شده بود، يكباره ورق برگشت و صفحه عوض شد. جلوگيرى از شهوت و پايبند بودن به عفّت و تقوا و تحمّل قيود و حدود اخلاقى و اجتماعى، عامل بر هم زدن آرامش و مخلّ به نظم اجتماعى و از همه بالاتر، امرى ضدّ اخلاق و تهذيب نفس معرفى شد بديهى است كه اين چنين فرضيه ى به ظاهر شيرين و دل پذيرى، به عنوان اصلاح مفاسد اخلاقى و اجتماعى، طرفداران زيادى - خصوصاً در ميان جوانان مجرّد - پيدا مى كند. اما در كشور خودمان، مى بينيم چه كسانى از آن طرفدارى مى كنند و چه از اين بهتر كه خود را در اختيار دل، و دل را در اختيار هوس قرار دهيم و در عين حال، عمل ما اخلاقى و انسانى شمرده شود.
«مراجع دينى ما معتقدند كه ارتباط دو جنس مخالف و با هم بودن آن ها در مكان خلوت، كه احتمال گناه مى رود، حرام است؛ بنابراين به نظر مى رسد، اين ارتباط در جاى غير خلوت، مباح و بدون اشكال شرعى باشد.»
در اين جا دو مسئله با هم خلط شده است : يكى صِرف با هم بودن و دوّم، ارتباط و دوستى. مسئله ى ذكر شده، درباره ى با هم بودن در يك مكان است؛ در متون دينى ما، بيان شده كه اگر زن و مرد نامحرمى در جاى خلوتى باشند كه نفر سومى نباشد و احتمال گناه برود، صرف با هم بودنشان در آن مكان، حرام است
زيرا حديثى داريم كه شيطان گفته : نفر سومشان من هستم و آن ها را وسوسه كرده، به گناه مى اندازم. در اين صورت مفهوم عبارت «با هم بودن در مكان خلوت حرام است»، اين خواهد بود كه اگر مكان، خلوت نبوده، يا عمومى باشد و يا به صورتى باشد كه شخص سومى بتواند وارد شود، صرف با هم بودن و قرار گرفتن در يك مكان حرام نيست؛ اما اين ربطى با مسئله ى ارتباط و دوستى ندارد. اين مسئله ى دينى نمى رساند كه ارتباط در جاى غير خلوت مباح است.
در ضمن، نظر اسلام درباره ى دختر و پسر و دوستى آن ها روشن است و واقعاً اگر شخصى، به دور از هوى و هوس و جاذبه هاى كاذب، به دنبال حكم شرعى و الهى باشد، مى فهمد كه اسلام، اين گونه روابط را نمى پسندد.
? مطلب ديگر، بيان مسئله اى درباره ى چگونگى ازدواج و ارتباط است كه چنين ذكر شده :
مى گويد بايد عقد كنيد بعد يك درجه پايين مى آيد و مى گويد صيغه كنيد. بعد مى گويد مى توانيد فارسى بگوييد. بعد مى گويد با اشاره و نهايتاً، در قضيه ى ارتباط فى مابين، به رضايت بسنده مى شود و اگر كسى نتواند اسلام را خوب ترويج كند، اسلام را بد انتقال مى دهد و خود به خود جامعه آن را طرد مى كند.
ازدواج در اسلام به دو صورت ممكن است : عقد دائم و عقد موقّت.
ازدواج دائم و موقّت، در ماهيّت باهم فرقى ندارند و در هر دو، تعهّد رسمى و خواندن عقد خاص، لازم است.
پيمانى كه زن و مرد با هم مى بندند يا براى همه ى عمر است و يا براى مدّت معيّنى، كه هر كدام داراى شرايط خاصّ خود است. پس اين طور نيست كه اسلام اوّل عقد دائم را گفته، بعد پايين آمده و گفته است صيغه و بلكه از ابتدا، ازدواج به دو صورت جايز بوده است و طرفين مطابق با شرايط و نيازى كه دارند، پيمان زناشويى را منعقد مى نمايند.
در ادامه مطلب آمده است :
بعد مى گويند عربى بودن صيغه لازم نيست. فارسى كافى است و بعد به اشاره و ارتباط ختم مى شود.
در هر گونه عقد (دائم يا موقّت) شرايط خاصّى لازم است كه يكى از آن شرايط، عربى بودن است. در حقوق اسلامى، اين بحث مطرح است كه آيا صيغه ى عقد بايد عربى باشد يا خواندن آن به فارسى كافى است؟
فقها بر مبناى دلايلِ موجود در متون روايى، احتياط نموده و به خاطر اهمّيّت ازدواج و لوازمى كه دارد، چنين عقيده دارند كه :
اگر عقد، فارسى خوانده شد، احتياطاً صيغه ى عربى آن نيز بايد خوانده شود؛ خواه عقد دايم باشد يا موقّت.
اما مسئله ى اشاره و رضايت، در فقه اسلامى و رساله هاى عمليّه موجود نيست. مشهور فقهاى شيعه، خواندن صيغه ى عقد را لازم مى دانند و هيچ فقيهى اين روابط نامشروع را جايز ندانسته است و اين جملات، ناشى از عدم اطلاع كافى از فقه اسلامى است كه اگر گوينده ى محترم اين كلام، سرى به كتاب هاى دينى بزند، اثرى از آن چه گفته است نمى يابد!
تأثير چشم چرانى بر ايمان و اعتقادات و دورى از خدا چگونه است؟ و چگونه مى توانيم چشم خود را از نگاه به حرام باز داريم؟ چشم، دريچه ى دل و انديشه ى انسان است، اگر چگونه نگريستن را ياد بگيريم و چگونه ديدن را تجربه كنيم، چشمِ ما چشمه ى اميد و ايمان مى شود و نگاه ما، عبادت و سبب رشد و تكامل خواهد شد؛ و اگر آن را رها كنيم تا به هر چه هوى و هوس دستور داده است، نگاه كند، جز آه و حسرت و تباهى نصيب ما نمى شود. به هرچه «ديدنى» است كه نبايد نگريست. مگر فاصله ى «نگاه» تا «گناه» چه قدر است؟
اگر چشم در اختيار خرد و قلب سليم باشد، به هر چه و هر چيز نگاه نمى كند و اگر عقل و دل را در اختيار چشم قرار دهيم، «هر آن چه ديده بيند دل كند ياد.»
از آن جا كه گام اول در روابط، نگاه هاى آلوده است و گام گذاران در اين وادى، چه بسا گرفتار عادت مذموم دائمى خواهند شد، بنابراين چشم چرانى را از ديدگاه روان شناسى و معارف دينى بررسى مى كنيم.
روان شناسان، چشم چرانى را نوعى بيمارى روانى مى شمارند. بينايى يكى از مهم ترين اعضا براى تحريكات جنسى است. اگر فرد تنها از نظر - بازى براى ارضاى كشش جنسى استفاده كند، دچار نوعى انحراف شده است. معمولا شخصِ نظرباز با مشاهده و نگاه، ارضا نمى شود و به همين دليل دست به استمنا مى زند. افراد نظرباز، كنج كاوى شديدى نسبت به ديدن اندام برهنه ى جنس مخالف دارند و اين امر، گاهى باعث برخوردهايى بين آنان و مردم مى شود. آنان گاهى ساعت ها پشت پنجره ها يا روى بالكن ها يا كنار كوچه و خيابان به نظاره گرى مى پردازند تا شايد به كام دل برسند.
اين امر به ويژه در مردان، بيش تر به چشم مى خورد؛ زيرا مردان بالغ به محرّك هاى بينايىِ شهوانى حساسيّت بيش ترى دارند. اين نقطه ضعفِ مرد، در زندگى روز مرّه اش همواره به چشم مى خورد و به صورت هاى گوناگون از جمله تهيّه ى عكس و مجلاّت مبتذل مورد بهره بردارى قرار مى گيرد.
زنان به محرّك هاى لمسى، حسّاسيّت بيش ترى دارند. اين تفاوت از همان اوايل، تحت تأثير اندروژن ها شكل مى گيرد.
اصطلاح «چشم چرانى» كه براى اين ويژگى مردان به كار مى آيد، زاييده ى حسّاسيّت مردان نسبت به محرّك هاى بينايىِ شهوانى است. چون بُرد حسِّ بينايى زياد است، مردان به صورتى گسترده تر تحت تأثير محرّك هاى شهوانى قرار مى گيرند و از اين نظر فعّال ترند
اسلام چون از مفاسد چشم چرانى، اين بيمارى روانى و تأثير آن بر سلامت روان و ايمانِ انسان، اطلاع داشته، به كلّى آن را ممنوع كرده است؛ از طرفى چون مردان در اين باره حسّاس ترند، به زنان دستور حجاب و پوشش كامل داده است. چه بسيارند جوانانى كه در اثر نگاه هاى آلوده، از راه عفّت خارج شده، در وادى فساد سقوط مى كنند. وقتى چشم ديد، دل مى خواهد. مگر چقدر مى توان مقاومت نمود و بالاخره عنان نفس از دست مى رود و دنبال دل خواه روانه مى شود.
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد :
به مؤمنان بگو چشم هاى خود را از نگاه به نامحرمان فرو گيرند و عفاف خود را حفظ كنند؛ اين براى آنان پاكيزه تر است. خداوند از آن چه انجام مى دهند آگاه تر است. و به زنان با ايمان بگو : چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويشتن را حفظ كنند.
در اين آيه به صراحت بيان شده است كه براى طهارت دل و ايمان، بايد نگاه را تحت اختيار درآورد.
در تفسير اين آيه احاديث بسيارى وارد شده كه در يكى از آن ها درباره ى علّت حرمتِ نگاه به نامحرم آمده است :
حرمت نگاه به نامحرم، به سبب تهييج و تحريك شهوانى است كه در نگاه نهفته است. اين تحريك سبب فساد و ورود در محرمات است
در حديث ديگرى از رسول اكرم(صلىاللهعليهوآله)
آمده است :
هر كس چشم را از نگاه حرام و هوس آلود پر كند، خداوند در روز قيامت آن را از آتش پر مى نمايد؛ مگر توبه كند و از اين راه (نادرست) باز گردد.
و هم چنين حضرت على(
عليهمالسلام )
مى فرمايد :
هر كس چشم خويش را آزاد گذارد، هميشه اعصابش ناراحت خواهد بود و به آه و حسرت دايمى گرفتار مى شود.
از آيه و احاديث فوق استفاده مى شود كه چشم چرانى تأثيرات مخرّبى بر روح و ايمان انسان مى گذارد؛ از جمله :
١. طهارت و پاكيزگى روح را از بين مى برد؛
٢. سبب خشم الهى و عذاب اخروى است؛
٣. در اين دنيا نيز با شعلهور شدن آتش شهوت، انسان را در فساد و تباهى غوطه ور مى سازد
٤. آرامش روحى ـ روانى را نابود ساخته، انسان را گرفتار اضطراب و تشويش مى نمايد
زيرا هر چه ديدنى است دست يافتنى نبوده، نگاه به آن، جز آه و حسرت حاصلى ندارد.
در نتيجه اگر مى خواهيم با طهارت و سلامت، زندگى كنيم و دل و انديشه ى خود را از حرام باز داريم، بايد حريم نگاه را پاس داشته، براى آن محدوده اى قائل شويم و چشم را از محرّمات و صحنه هاى گناه فرو بنديم.
اگر چشمِ جوانى به نامحرم بيفتد، بايد حرمت خداى ناظرِ آگاه را نگه داشته، از اين لذّت زود گذر چشم فرو بندد.
چشم پوشى از محرّمات الهى ممكن نيست؛ مگر آن كه بيننده با چشم دل، عظمت و جلال الهى را مشاهده نمايد.
از حضرت على(
عليهمالسلام )
سؤال شد :
چگونه مى توان چشم از حرام فرو بست؟ در پاسخ فرمود :
با اطاعت و فرمان بردارى از سلطانى كه مطّلع بر اعمال مخفى توست.
پس اوّلين راه تقويت اراده و چشم پوشى از حرام، تفكّر در ناظر آگاهى است كه بر همه ى اعمالِ آشكار و نهانِ ما احاطه دارد و از سرِّ ضمير ما مطّلع است و هم اوست كه فرداى قيامت، حسابرس و حاكم است.
خداوند در قرآن مى فرمايد :
(
تعلم خائنة الأعين
)
[٣٣]؛ خدا از خيانت چشم ها آگاه است.
در حديثى در تفسير اين آيه آمده است :
منظور نگاهى است كه شخص، در حال نگاه، وانمود كند كه نگاه نمى كند. خدا از اين نگاه (آلوده) نيز با خبر است
نكته ى ديگر آن كه با دورى گزيدن از صحنه هاى محرّك و با مطالعه ى كتاب هاى مذهبى و اعتقادى، خود را از اين مهلكه نجات دهد.
جوانى كه طالبِ طهارت و پاكى و به دنبال سعادت دنيا و آخرت است، چشم از گناه باز مى دارد و خود را از آلودگى نجات مى دهد؛ زيرا به فرموده ى امام صادق(
عليهمالسلام :
نگاهِ پى در پى، در قلب شهوت ايجاد مى كند و همين براى انحرافِ بيننده كافى است
بديهى است فساد و انحرافات، دورى از خدا را در پى داشته، سبب محروميّت از فيض الهى است.
اما جوانى كه با نفس مبارزه مى كند و از اين لذّت زود گذر چشم مى بندد و به پاس حرمت و پاكى و سلامت، چشم از گناه فرو مى بندد، خداوند نيز به او پاداش داده، از رحمت خويش بهره مند مى سازد. در حديثى از پيامبر(صلىاللهعليهوآله)
نقل شده :
نگاه، تير مسمومى از تيرهاى شيطان است و هر كس به پاس عظمت و جلال و خوف الهى از آن چشم پوشى كند، خداوند در قلب او ايمانى قرار مى دهد كه حلاوت و شيرينى آن را مى چشد.
نشان دادن فيلم هاى عاشقانه و صحنه هاى روابط دختر و پسر، چه اشكالى دارد؟ بعضى از فيلم سازان مى گويند : ما حقايق جامعه را نشان مى دهيم همچون سرقت و اعتياد و يا معضلات ديگر اجتماعى؟
و هم چنين دكتر «سروش» گفته است :
اگر به خرق عادت، عادت مى كرديم، ديگر مخالفتى نبود. فرهنگ ما، ادبيات ما، به شعر عاشقانه عادت كرده است؛ اما به رمان ها و سينماى عاشقانه عادت نكرده حالا چه اشكالى دارد كسى فيلم عاشقانه بسازد؟
سينما و تلويزيون، از وسايل مؤثّر ارتباطى است و مى تواند نقش سازنده اى در اعتلاىِ فرهنگ عمومى داشته باشد و اگر نقش واقعى خود را ايفا كند، تأثير مثبت آن در سطح جامعه به خوبى مشاهده مى گردد و روشن است كه اقشار مختلف جامعه، خواستار سينمايى سازنده و پويا و هدفمند مى باشند و هنرمندانى كه در عرصه ى سينما فعّاليّت دارند نيز مدّعى چنين مطلبى هستند. حال بايد ديد فيلم هايى كه ساخته مى شود، در همين راستا گام بر مى دارند يا خير؟
يكى از وظايف سينما، بيانِ مشكلات و معضلات اجتماعى است تا عموم مردم، به ويژه مسئولين، بيش تر به فكر افتاده و در صدد رفع آن ها بر آيند.
گفتنى است كه ساخت فيلم هايى كه به اين موضوعات مى پردازند و دست مايه ى آن ها مشكلاتى از قبيل وقوع جنايات، قتل و سرقت و اعتياد و مى باشد، بسيار ظريف و حسّاس است؛ زيرا از طرفى موضوع اصلى فيلم، ارائه ى اين نوع مشكلات و واقعيّاتِ جامعه است كه گريزى از آن نيست و از طرف ديگر، وجود بارِ منفى در نوع اين اعمال است و چه بسا با نمايش و پردازش آن ها، سبب ترويج اعمال خلاف و وقوع جرم ديگرى شود.
بنابراين در تهيّه ى اين فيلم ها، دو نكته بايد رعايت شود :
١. تأثيراتى كه فيلم از لحاظ محتوا بر بيننده مى گذارد؛ ٢. در نشان دادن صحنه ها و تصاوير افراد.
بنابراين در نگارش فيلم نامه و چگونگى ساخت و تصويربردارى آن، بايد دقت كرد تا بيان معضلات و واقعيات تلخ، آثار مخرّبى بر جاى نگذارد؛ زيرا هنر را به خدمت مى گيريم و از ابزارى همانند سينما و تلويزيون استفاده مى كنيم تا با زبان تصوير با مردم سخن گفته، جامعه ى بهترى بسازيم. و اگر به خدمت گرفتن اين ابزار، سبب نابودى فرهنگ سالم اجتماع گردد از هدف اصلى بازمانده ايم.
و فيلمى كه درباره ى قتل و سرقت و اعتياد هم ساخته مى شود، از اين قانون كلّى خارج نيست و اگر در ارائه ى آن ها به جاى تبيينِ مسائل منفى و آگاه نمودن مردم، سبب بد آموزى و ترويج اعمال خلاف شود، قابل قبول نيست و اشكال دارد.
درباره ى فيلم هاى عاشقانه و صحنه هايى كه روابط دختر و پسر را نشان مى دهد، جداى از مطالب فوق، بايد بگوييم : در فرهنگ اسلامى هر چيزى كه موجب تهييج و تحريك شهوانى شود و خارج از چارچوب قانون و شرع باشد، حرام است. انواع التذاذهاى جنسى، چه لمسى و چه بصرى و تنها در محدوده ى ازدواج قانونى صحيح است.
و در غير اين صورت، در حرمت تحريك و تهييج جنسى شكى نيست.
خواه در چگونگى بيرون آمدن زن باشد، يا در پوشش و لباس و يا در انتشار تصويرها و صحنه هاى حرام؛ همان گونه كه در مجلات و روزنامه هاى مبتذل يا در رمان هاى مهيّج جنسى و يا فيلم هاى عاشقانه متداول است.
با توجه به قانون كلّى حرمت تهييج شهوانى، روشن مى شود كه به بهانه ى نشان دادن واقعيّات، نمى توان صحنه هاى مهيّج را نشان داد و روح جوانان را متلاطم نمود و احساس آن ها را تحريك كرد. از اين جا فرق ادبيّات عاشقانه و عارفانه با فيلم هاى عاشقانه روشن مى شود و تأثير فيلم با شعر و ادبيات، قابل قياس نيست و جداى از آن اگر شعر و ادبيات و رمان نيز به گونه اى مبتذل در آيد، از مصاديق كتب ضالّه بوده، مطالعه و انتشار آن حرام مى باشد.
در پايان شايان ذكر است كه سازندگان فيلم هايى كه دست مايه ى آن ها، عشق و ارتباط است، با نشان دادن صحنه هاى كذايى و چهره هاى كلوزآپ دختران و زنان آرايش كرده، چه هدفى را دنبال مى كنند؟
آيا هدف، مطرح ساختن وجود يك معضل اجتماعى به نام فساد است؟ اگر چنين است كدامشان راه حلّى مؤثّر ارائه داده اند؟ آيا جز عنايت به گيشه هدف ديگرى مطرح است؟ پس اين گونه فيلم ها رسالت اجتماعى خود را از دست داده اند.
نكته ى ديگر آن كه روى آوردن فيلم سازان به «فيلم فارسى» و به تصوير كشيدن صحنه هاىِ عشقِ جنسى، فرياد بسيارى از فيلم سازان را نيز در آورده است و آن را خطرى براى آينده ى حرفه اى سينما تلقّى نموده، نوعى سطحى نگرى و قشرى شدن سينما به حساب مى آورند.
سخن آخر : چگونگى ارتباط «اصل حريم» گفتيم كه غريزه ى جنسى همانند ساير غرايز، نيازهاى طبيعى خويش را طلب مى كند و انسان ناچار از پاسخ گويى و تسليم در برابر آن است؛ امّا آن چه انسان را از حيوان ممتاز مى سازد، حكومت عقل بر اعمال انسانى و تنظيم غرايز و به خدمت گرفتن آن هاست و سعادت و خوش بختى و نيل به آرامش واقعى در گرو پاسخ گويى متوازن و متعادل به همه ى غرايز است تا انسان به رشد و كرامت انسانى دست يابد.
بنابراين در انتخاب راه آن بايد منزلت و شأن انسانيّت و رشد و تعالى او در نظر گرفته شود و خواست طبيعى و نياز غريزى، با خواسته هاى عقلانى و فطرى هماهنگ و همسو گردد.
از آن جا كه انسان در ايّام جوانى از حسّاسيّت ويژه اى بر خوردار است و نقش غرايز، به ويژه غريزه ى جنسى، در اين دوران پررنگ تر جلوه مى كند، بنابراين مراقبت هاى ويژه اى مى طلبد.
و جوان براى پاسدارى از عفاف و طهارت و دورى از گناه، بايد با احتياط بيش ترى رفتار نمايد؛ چرا كه سهل انگارى در مسائل جنسى و برخوردهاى مختلط، زمينه ساز انحراف و كجروى دل و ديده ى انسان است.