باب اول: مبداء سیر و سلوك و تهیه مقدمات آن كه در ضمن شش فصل ارائه مى شود
فصل اول: ایمان
خداوند تبارك و تعالى مى فرماید:
(
الذین امنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون
)
ایمان در لغت به معناى هر گونه تصدیق و باور داشتن است. و در اصطلاح محققان تصدیق به معلومات یقینى و باور قلبى به فرموده هاى پیامبر اكرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم
مى باشد؛ و شناخت پیامبر
صلىاللهعليهوآلهوسلم
از شناخت خدا جدا نیست. خداوند قادر داناى سمیع و بصیرى كه پیامبران را فرستاده و قرآن را بر حضرت محمد
صلىاللهعليهوآلهوسلم
نازل فرموده، و واجب و مستحب و حلال و حرام مورد قبول و اتفاق امت اسلامى را بیان كرده است.
پس ایمان در بردارنده این مسائل است، نه كمتر و نه بیشتر، چرا كه كمتر از آن ایمان محسوب نمى شود و بیشتر از آن كمال ایمان است نه خود ایمان.
علامت و نشانه ایمان
نشانه ایمان آن است كه انسان به آنچه كه باید بداند آگاه باشد، و آنچه را كه گفتنى است بگوید و آنچه را انجام دادنى است عمل نموده، و از آنچه كه احتراز از آن لازم است پرهیز كرده و دورى جوید. اینها كه گفتیم عمل صالح نام دارد كه لازمه ایمان و قابل افزایش و كاهش، مى باشد و لذا عمل صالح همه جا با ایمان ذكر مى شود، چنانكه خداوند مى فرماید:
(
الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات
)
مراتب ایمان
ایمان داراى مراتبى مى باشد و كمترین آن ایمان زبانى است كه خداوند در مورد آن مى فرماید:
(
یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا بالله و رسوله و الكتاب الذى نزل على رسوله
)
و باز در همین مورد مى فرماید:
(
و قالت الاعراب آمنا قل لم تؤ منوا ولكن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فى قلوبكم
)
مرتبه بالاتر از آن ایمان تقلیدى است. یعنى مومن به آنچه كه باید بدان ایمان داشته باشد ایمان قطعى دارد ولى ایمان او قابل زوال است. البته اگر ایمان قطعى حاصل شود عمل صالح نیز به دنبال آن خواهد آمد، كه خداوند مى فرماید:
(
انما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا
)
مرتبه بالاتر از این، ایمان غیبى است كه خداوند در مورد آن مى فرماید:
(
الذین یومنون بالغیب
)
این گونه ایمان همراه با یك نوع بصیرت درونى است و مقتضى ثبات قدم مى باشد و گویا مومن حقایقى را از پشت پرده غیب مشاهده مى كند.
مرتبه بالاتر از آن، ایمان كامل است كه خداوند در این مورد مى فرماید:
(
انما المومنون اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا
)
تا آنجا كه مى فرماید:
(
اولئك هم المومنون حقا
)
این ایمان همراه با یقینى است كه بعدا شرح آن را خواهیم داد و عالى ترین مراتب ایمان محسوب مى گردد.
در سیر و سلوك ایمانى، كمتر از ایمان غیبى، و حداقل كمتر از ایمان تقلیدى فائده اى ندارد. چون ایمان زبانى در حقیقت ایمان نیست كه خداوند مى فرماید:
(
و ما یومن اكثرهم بالله الا و هم مشركون
)
و انسان براى سیر و سلوك حتما به ایمان بالاترى نیاز دارد. چون اگر ایمان قطعى به وجود كامل مطلق و آفریدگار جهان باشد، در پرتو این اعتقاد روح انسان آرامش پیدا كرده و سیر و سلوك براى او ممكن است و مى تواند به آسانى و سهولت به هدف نایل گردد.
فصل دوم: ثبات
خداى تعالى درباره ثبات مى فرماید:
(
یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فى الحیوة الدنیا و فى الآخره
)
ثبات حالتى است كه تا با ایمان همراه نگردد اطمینان نفس و در نتیجه طلب كمال میسر نمى شود، زیرا هر كس كه در عقاید خود متزلزل باشد نمى تواند طالب كمال باشد، و ثبات ایمان عبارت است از حصول قطع به اینكه كامل و كمالى وجود دارد، و تا این قطع حاصل نشود طلب كمال وجود نمى گیرد، و تا تصمیم بر طلب كمال و ثبات در راه آن به دست نیاید و سیر و سلوك ممكن نیست، و كسى كه تصمیم دارد ولى ثبات نداشته باشد مصداق این آیه است كه خداوند مى فرماید:
(
كالذى استهوته الشیاطین فى الارض حیران
)
بلكه مى توان گفت متحیر و سرگردان، تصمیم هم ندارد و تا به یك سمت معین رو نیاورد حركت و سیر و سلوك از او صادر نمى شود و اگر هم حركتى بكند حركتى بى حاصل و بدون فائده است.
و اما علت ثبات یك فرد بصیرت درونى و اعتقاد به حقانیت عقاید خود و دریافت لذت نیل به كمال و ملكه
شدن این حالت درونى است به گونه اى كه زوال نپذیرد، و بدین گونه است كه از انسانهاى ثابت قدم همواره اعمال صالح صادر مى گردد.
فصل سوم: نیت
خداى تعالى درباره نیت مى فرماید:
(
قل ان صلوتى و نسكى و محیاى و مماتى لله رب العالمین
)
نیت به معناى قصد است و قصد حلقه اتصال بین علم و عمل مى باشد. چرا كه اگر كسى نداند كه باید كارى را انجام دهد قصد انجام آن را نمى نماید و تا چنین قصدى نكند آن عمل صورت نمى گیرد، و مبدا سیر و سلوك قصد است و بایستى سالك مقصد معینى را در نظر بگیرد و چون مقصد كمال مطلق است باید نیت تقرب به حق تعالى باشد، زیرا كه كامل مطلق ذات پاك اوست.
اگر چنین حالتى پیدا شد نیت بدون عمل از عمل بدون نیت بهتر خواهد بود، پیامبر اكرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمودند:
(
نیة المومن خیر من عمله
)
چون نیت به منزله روح و عمل به منزله جسم است و باز آن حضرت فرمودند:
(
الاعمال بالنیات
)
چنانكه حیات جسم مشروط به وجود روح است، و فرمودند:
(
و لكل امرى ء ما نوى و من كان هجرته الى الله و رسوله فهجرته الى الله و رسوله و من كانت هجرته الى الدنیا یصیبها او امراءة تزوجها فهجرته الى ما هاجر الیه
)
و اما عمل خیرى كه با قصد قربت صورت بگیرد مقتضى حصول كمال است چنانكه خداوند مى فرماید:
(
لا خیر فى كثیر من نجواهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بین الناس و من یفعل ذلك ابتغاء مرضات الله فسوف نؤ تیه اجرا عظیما
)
فصل چهارم: صدق
خداى تعالى درباره صدق مى فرماید:
(
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقین
)
صدق در لغت به معناى راست گفتن و وفاى به عهد است، ولى در اینجا به معناى راستى در گفتار و در نیت و در تصمیم و هم در وفاى به عهد و پیمان و نیز در همه حالات زندگى است، و صدیق كسى است كه در همه این موارد كه ذكر شد صدق به عنوان ملكه براى او حاصل شده باشد و در هیچ جا عین و اثرى از ناراستى در او نتوان یافت.
عالمان و دانشمندان گفته اند: اگر كسى چنین باشد خوابهاى او نیز همه راست و درست و خود مصداق:
(
رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه
)
خواهد بود و خداوند صدیقان را با پیامبران و شهیدان در یك ردیف ذكر فرموده است كه مى فرماید:
(
فاولئك مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین
)
و پیغمبران بزرگى مانند ابراهیم
عليهالسلام
و ادریس
عليهالسلام
را به عنوان صدیق معرفى مى كند و مى فرماید:
(
انه كان صدیقا نبیا
)
درباره برخى از پیامبران نیز فرموده است:
(
و جعلنا لهم لسان صدق علیا
)
و چون راستى و صداقت نزدیكترین راه به هدف مى باشد كسى كه در راه مستقیم سیر و سلوك كند كامیاب ترین افراد در راه رسیدن به مقصد خواهد بود انشاءالله.
فصل پنجم: انابه
خداى تعالى در مورد انابه مى فرماید:
(
و انیبوا الى ربكم و اسلموا له
)
انابه به معناى رو به خدا آوردن است كه به سه صورت حاصل مى شود.
1- انابه قلبى، كه انسان همیشه قلبا متوجه خدا باشد و در افكار و تصمیمات خود طلب قرب به پروردگار را بنماید. آنچنانكه خداوند مى فرماید:
(
و جاء بقلب منیب
)
2- انابه زبانى، كه انسان همواره به ذكر خداوند و یاد نعمتها و مقربان الهى مشغول باشد چنانكه مى فرماید:
(
و ما یتذكر الا من ینیب
)
3- انابه عملى، كه انسان همیشه به طاعت و عبادت مقرون به قصد قربت مانند نمازهاى واجب و نوافل و كارهاى مستحبى و توقف در مشاهد مشرفه و صدقه و احسان به بندگان و رساندن منفعت به خلق خدا و جلوگیرى ضرر از آنان، و صداقت در معامله و انصاف در مورد خود و خانواده، و خلاصه تمامى احكام شرع به قصد قربت و جلب رضایت الهى مشغول باشد. چرا كه خداوند مى فرماید:
(
ازلفت الجنة للمتقین غیر بعید. هذا ما توعدون و لكل ابواب حفیظ من حشى الرحمن بالغیب و جاء بقلب منیب ادخلوها بسلام ذلك یوم الخلود و لهم ما یشاءون فیها و لدنیا مزید
)
فصل ششم: اخلاص
خداى تعالى در مورد اخلاص مى فرماید:
(
و ما امروا الا یعبدو الله مخلصین له الدین
)
اخلاص در زبان فارسى به معناى ویژه ساختن و پاك كردن چیزى از چیز دیگر است كه همراه آن و یا آمیخته با آن است ولى منظور از اخلاص در اینجا آن است كه انسان هر چه را كه مى گوید و انجام میدهد با قصد تقرب به درگاه الهى و خاص و خالص براى خداوند باشد، به گونه اى كه هیچ غرض دنیوى و اخروى با آن آمیخته نباشد.
(
الا لله الدین الخالص
)
ضد اخلاص آن است كه انسان غرض دیگرى جز رضاى خدا مانند حب مقام و مال و یا شهرت طلبى و یا طمع به ثواب آخرت و یا نجات از عذاب دوزخ داشته باشد و اینها همه شرك است.
انواع شرك
شرك بر دو نوع است.
1- شرك جلى.
2- شرك خفى.
شرك جلى مانند: بت پرستى و غیر از این هر چه باشد، شرك خفى است. پیامبر اكرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم
مى فرماید:
(
نیة الشرك فى امتى اخفى من دبیب النملة السوداء على الصخرة الصماء فى اللیلة الظلماء
)
شرك بدترین مانع در سیر و سلوك براى طالب كمال است.
(
فمن كان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرك بعباده ربه احدا
)
و وقتى كه مانع، یعنى شرك خفى بر طرف گردد سلوك و نیل به آن آسان خواهد بود.
در حدیث است كه:
(
من اخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحكمه من قلبه على لسانه
)