قرآن هرگز تحريف نشده
معنى (اتينابك الحكم) چيست . و ضمير در منهم و لعلهم به كه بر مى گردد آيا مرجع ضمير در قلب شاعر است و وجه مناسبت در (لعلهم يرجعون) چه مى باشد كه بعد از نقل چند جمله ديگر و ايراد بر آنها گويد : اين بود پاره اى از لغو گوئى اين شخص در اين داستان خنده آور.نويسنده فصل الخطاب از محدثينى است كه كوشش فراوان دارد كه شاذ و غير معمول و بر خلاف قاعده را پى جوئى و دنبال كند، و در اين جا پنداشته است بوسيله امثال آن چه در كتاب دبستان المذاهب نقل شده است گم شده خود را بدست آورده ، معذالك گفته است براى اين سوره اثرى در كتب شيعه نيافته پس چه شگفت است از مولف كتاب دبستان المذاهب كه نسبت اين ادعا را به شيعه از كجا آورد و به چه مدركى به شيعيان نسبت داده و آن را در كدام كتاب ايشان يافته ، مگر شدنى است كه در كتابها چنين سوره اى باشد؟!
ولكن تعجبى ندارد (شنشنه اعرفها من اخزم) (١١٥)
سرگشتگى وليد بن مغيره در وصف قرآن
گرد هم آئى وى با چند، از سران قريش جهت تصميم گيرى بر عليه پيغمبر، و هم صدا شدن آنان بر ين كه او ساحر است ، و آيه اى كه درباره آنها نازل شد. خردمندانى كه از روشهاى سخنورى شناختى دارند در مورد نسبت دادن اين سوره هائى كه در قرآن نيست چه قضاوت مى كنند؟ آنها چگونه مى توانند باور كنند كه اين گفتار بيهوده و گمراه كننده جزء مجموعه وحيى است كه خداوند بنام قرآن بر پيغمبرش نازل فرموده ، و به بندگان خدا گفته شده كه اگر مى توانند با او معارضه كنند و مانند آن را بياورند.همان قرآنى كه عرب اصيل در وزن و ترتيب و شيوه عالى آن مبهوت گشته و سخنوران نامى شان در ميدان فصاحت آن زبان بند گرديده و سرگدان مانده اند.و زبان بلغاء آنان در مرحله اى پائين تر از اوج بلاغت آن از سخن گفتن ناتوان گرديده ، و دانشمندان از پيمودن پله هاى نردبان معانى و يا غواصى در ژرفاى درياى بيكران حقايق آن زانوى عجز به زمين زده اند، چنان كه ، اين دشمن شناخته شده قرآن ، وليد بن مغيره را مى بينيم با اين كه در دامن عرب اصيل پرورش يافته چگونه در گفتارش كه قرآن را به آن وصف نموده آشفته و راسيمه شده !
ابن هشام در كتاب السيره النبويه (١١٧) و پيغمبر خدا تصميم گرفته بود ساير قبايل عرب را نيز به اسام دعوت كند، گروهى از قريش كه بى اندازه مضطرب شده بودند براى چاره جوئى و شروع يك مبارزه منفى باز دارنده با وليد بن مغيره كه مرد سالمند و بزرگى در ميان قريش بود گرد هم آمدند، وليد به آنان گفت : شما آگاهيد كه آوازه محمد در اطراف پيچيده و اكنون زمان انجام مراسم حج فرا رسيده و در اين روزها كاروانهائى از عرب راهى ديار شمايند، درباره او همه يك نظر شويد و تمامى به يك جور درباره اش سخن بگوئيد و چنان نباشد كه هر دسته اى سخنى بر خلاف ديگرى بگويد. گفتند : اى ابا عبد شمس هر چه تو بگوئى و هر نظرى بدهى ما همگى همان را خواهيم گفت . وليد گفت : شما سخنى را انتخاب كنيد تا من هم با شما هم آوا شوم . ما مى گوئيم محمد كاهن است !نه ، بخدا او كاهن نيست ما كاهنان را ديده ايم سخنان محمد به زمزمه كاهنان و اوراد آنان همانندى ندارد!پس مى گوئيم : ديوانه است !نه ديوانه هم نيست ، چون ما ديوانگان را ديده ايم از محمد حركات و رفتار ديوانگان تا كنون سر نزده . مى گوئيم شاعر است . شاعر هم نيست به علت اين كه همه انواع شعر را از اشعار حماسه اى و هزج و قريض و مقبوض و مبسوطش راديده و شنيده ايم ولى سخنان او به شعر نمى ماند.پس مى گوئيم : ساحر است !ساحران و جادوى آنها را نيز ما ديده ايم و محمد ساحر نيست زيرا سخنان او بكار ساحران كه نخى را گره مى زنند و سپس در آن مى دمند شباهت ندارد!اى اباعبدشمس پس چه بگوئيم ؟ وليد گفت : به خدا قسم گفتارش شيرين است ، و سخن او همانند درختى است كه از درون طبيعت سر بر آورده ، و به اطراف و اعماق ريشه دوانيده و ريشه آن محكم و استوار، و شاخه اش پر از ميوه رسيده و لذيذ است ، هر چه بگوئيد مردم مى دانند كه سخن شما بيهوده است . ولى باز هم از همه بهتر آن است ؟ بگوئيد : سحر بيان دارد و با اين سخنان جذاب جادوئى است كه ميان پدر و پسر و دو برادر، و زن و شوهر، و فاميل و عشيره جدايى مى اندازد(١١٩)
اخبارى كه از تحريف قرآن سخن گفته اند
اگر گفته شود : اخبارى داريم بر اين كه از اين قرآنى كه بين دو جلد قرار دارد، و اكنون در دسترس ما است آيات و كلماتى انداخته شده پس چگونه شما مدعى هستيد كه از آن چه خداوند بر پيامبر نازل كرده حرفى كاسته نشده و تحريف نگرديده ؟
١- جاى هيچ گفتگوئى نيست كه برخى از آن روايات ساختگى است مانند روايتى كه در كتاب احتجاج نقل شده و فيض هم در تفسير صافى آن را آورده كه اميرالمومنين بر زنديقى فرمود : منافقين در آيه :
و ان خفتم الا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ماطاب لكم من النساء (١٢١)
٢- پاره اى از آن روايات بيانگر مصداقى (شاهد گواه راستى سخن) از مصاديق آيه ايست چنانچه در فرموده خداوند :
و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنين و لا يزيد الظالمين الاخسارا.
از امام باقر (ع) نقل شده كه : جبرئيل اين آيه را به اين صورت ، بر محمد (ص) نازل كرده :
و لا يزيد الظالمى آل محمد حقهم الا خسارا (١٢٣)
گره خوردن سر نوشت محدث نورى و ابن شنبوذ به هم
گفته مى شود اين محدث كه نويسنده كتاب مستدرك الوسائل و مولف بسيارى از كتابهاى علوم نقلى است از عقيده بى اساس تحريف برگشته بوده (١٢٥) به همه آنها اعتراف كرد بعد از او خواستند توبه كند و به خط خود اين توبه نامه را نوشت محمد بن ايوب گويد : من حرفى را مخالف عثمان كه همگى آن را پذيرفته اند و اصحاب رسول خدا (ص) بر قرائتش اتفاق داشته اند خوانده ام بعد بر من آشكار شد كه اشتباه بوده و من از آن كار توبه مى كنم و خود را از آنها دور مى سازم و به درگاه خداوند جل اسمه خود را از زير بار آن بيرون آوردم زيرا مصحف عثمان حق است و مخالفت با آن روا نمى باشد، و جز آن خوانده نمى شود.
خدا نگهدار كتاب خويش است
در مورد عدم تحريف قرآن : در دلائل محكمى كه دلها به آن آرامش مى يابد، و بر يقينش مى افزايد اين است كه خداى تعالى نگهدارى كتاب خودش را صمانت كرده و برترى و اعتلاء آن را بر فراز اعصار خود عهده دار شده ، و امام نورش را نويد داده و چه كسى از خدا راستگوتر است ، اكنون آيات قرآن را در اين مورد بخوانيد : خداى تعالى فرموده :
ان نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون (١٢٧) آن چه ميان مردم شهرت يافته است كه نام اميرالمومنين (ع) از بعضى جاهاى آن انداخته شده مانند آيه (بلغ ما نزل اليك) كه در دنباله اش فى على بوده ، و غير آنها نزد دانشمندان اعتبارى ندارد.
نظر سيد مرتضى
اكنون به سخن سيد بزرگوار ذوالمجدين احياء كننده آثار ائمه (ع) على بن الحسين مشهور به علم اله دى قدس سره متوفى ٤٣٦ هجرى در مورد تغيير نكردن قرآن از جهت زيادى و كمى مى پردازيم كه طبرسى در فن پنجم از مقدمه مجمع البيان از وى نقل نموده است . گروهى از اماميه و جماعتى از حشويه در ميان سنى ها گفته اند گه در قرآن دگرگونى و كاستى پيدا شده ولى عقيده صحيح اماميه بر خلاف آن است همانطور كه سيد مرتضى آن را تقويت كرده و حق سخن را در آن كاملا ادا نموده ، او در كتاب جواب المسائل الطرابلسيات به اثبات آن پرداخته و در چند جاى آن گفته است يقين ما به درست بودن نقل قرآن پرداخته و در چند جاى آن گفته است يقين ما به درست بودن نقل قرآن و دست نخورده ماندن آن همانگونه است كه ما به بودن شهرها و اتفاقات بزرگ جهانى و كتابهاى مشهور و اشعار عرب كه نوشته شده علم و يقين داريم . زيرا در اين مورد توجه و عنايتى بيش از اندازه بوده و انگيزه ها بر نقل و نگهبانى از قرآن فراوان بود و توجه به نگهدارى آن از آسيب ها بحدى بوده كه به هيچ يك از آن چه را گفتيم اين مقدار توجه نشده ، چون قرآن معجزه نبوت و سند دانشهاى شرع و احكام دينى اسلام است و دانشمندان مسلمين در نگهدارى و دفاع از آن نهايت كوشش را نموده اند به اندازه اى كه همه موارد اختلاف مربوط به حركات و سكنات يا قرائت و حروف و آياتش را دقيقا شناسائى نموده اند، و با اين توجه ويژه و علاقه و ظبط شديد چگونه مى شود كه دگرگونى يا كمبودى در آن پيدا شده باشد. گويد : سيد مرتضى همچنين گفته است همانگونه كه به اصل قرآن يقين داريم به درستى اجزاء و آيات و سوره هاى آن نيز يقين داريم و اين مانند آن است كه كتابهائى كه تصنيف شده مانند كتاب سيبويه يا مزنى نزد كساين كه به علم نحو توجه شديد دارند همه يا بخشى از آن تفاوت نمى كند به اين معنا كه همانگونه كه به اصل آن اجمالا علم دارند كه از سيبويه يا مزنى است همين طور هر بخش و باب آن را هم مى دانند كه از آنهاست ، و اگر شخصى يك باب از نحو را در كتاب سيبويه داخل كند كه در اصل آن نوبده شناخته و تميز داده خواهد شد و دانسته مى شود كه آن قسمت بعدا افزوده شده و جزء اصل كتاب نبوده و سخن در كتاب مزنى هم بر همين روال است . پر واضح است كه در تمام ادوار عنايت به نقل قرآن و ضبط آن به مراتب بيشتر از توجه به ضبط كتاب سيبويه و ديوان هاى شعراء بوده است . همچنين گفته است : قرآن در دوران زندگى پيغمبر خدا به همين ترتيب كه حالا در دسترس ما هست جمع آورى شد و بر آن عقيده چنين استدلال شده كه در آن زمان ياران پيغمبر قرآن را فرا مى گرفتند و بخاطر مى سپردند و گاهى چند تن از صحابه معين مى شدند كه آن را حفظ كنند و بر رسول خدا (ص) مى خواندند، و گروهى از صحابه مانند عبدالله بن مسعود، و ابى بن كعب و ديگران چند نوبت قرآن را از آغاز تا پايان آن بر پيغمبر خواندند همه اين دلائل با كمترين دقت و انديشه اى در آن ثابت مى كند كه قرآن در دوران پيامبر خدا گرد آورى و مرتب شده بوده نه آن كه ناقص و پراكنده مانه باشد. در پايان گفته است كسانى كه در آن چه گفتيم به مخالفت برخاسته اند از اماميه و حشويه قابل اعتنا نمى باشند، خلاف در آن به گروهى از محدثين نسبت داده شده كه اخبار ضعيفى را نقل كرده اند و پنداشته اند صحيح است و روشن اشت كه با چنين احاديث ضعيف نمى شود از آن چه بر صحتش علم و قطع پيدا كرده ايم دست برداريم پايان آن چه از سخن سيد مرتضى كه خدا درجاتش را عالى گرداند خواستيم نقل كنيم . و همچنين بسيارى از دانشمندان بزرگ ما شيعيان مانند محقق كركى و كاشف الغطاء، و شيخ حر عاملى و شيخ بهائى و فاضل تونى صاحب كتاب الوافيه و سيد محمد مجاهد كه بطور صريح گفته اند قرآن تحريف و كم و زياد نشده و ميرزاى قمى گفته است گروه زايد از مجتهدين بر اين عقيده اند كه قرآن تحريف نشده و محققين از علماء معاصر ما هم كه خدا مسلمين را به طول بقاء ايشان بهرمند سازد قائلند بر عدم تحريف و زياد و كم نشدن قرآن .
خلاصه بحث
از آن چه در سطور پيش گفتيم اين مطالب بدست آمد : ١- آميخته كردن سوره ها از آيات ، و ترتيب سوره ها نيز به دستور پيغمبر (ص) انجام گرفته است .
٢- بسم الله الرحمن الرحيم جز سوره توبه با همه سوره هاى ديگر نازل شده است .
٣- بسم الله الرحمن الرحيم جزء هر سوره و يك آيه از آيات آنها مى باشد چنان كه جزئى از سوره نمل است .
٤- قرآنى كه ميان دو جلد نوشته شده همان است كه خداوند بر آخرين پيامبر خود فرو فرستاده و يك حرف در آن افزوده نشده و چيزى هم از آن كاسته نشده .
٥- عثمان قرآن را تحريف نكرده و چيزى از آن برنداشته و در آن چيزى هم نيفزوده بلك هدفش از آن كار جمع كردن مردم بر يك قرائت بود و مبادا گمان ببرى كه مصحف صحيح را سوزانده پناه به خدا و مصحف باطل و تحريف گرديده و تغيير داده شده را به جاى آن گذاشته و اين كه اعتراض سيد مرتضى و ديگران بر عثمان فقط از اين جهت است كه او قرائت هاى ديگر را منع كرده ، نه از جهت اين است كه او مصحف صحيح را سوزانده و كلام الله مجيد را تبديل كرده .
٦- قرائتهاى هفتگانه متواتر است و خواندن قرآن به غير آنها از قرائتهاى شواذ جايز نيست .
٧- شيوه خط قرآن سماعى است و به قواعد علم نحو و رسم الخط رائج سنجيده نمى شود پس واجب است رسم الخط قرآن بر طبق آن چه مطابق نوشته اوليه نسخه بردارى شده باقى بماند.
٨- و هر كه تحريف قرآن را به اماميه نسبت دهد دورغ پرداز است و گفتارش حقيقت ندارد.
و هدف از نگارش اين رساله اين وبد كه ديدم در موضوع آن دقت بيشترى لازم است تا حقيقت آشكار گردد و به بيان دلائلى قاطع كه بدگمانى و ترديد را در هم شكسته و قطع و زائل سازد نياز فراوانى احساس مى شود.شايد براى كسى كه بخواهد متذكر شود و در راه هدايت گام نهد سودمند باشد. و با همه اين ها اگر ترس بدر ازا كشيده شدن مطلب نبود دوست داشتم همه اقوال يا اخبار واردهاى را كه بر تحريف قرآن به آنها تمسك نموده اند در اين رساله بياورم و بعد بوشن سازم كه بعض آنها از اصل ساختگى است و بعضى از آنها در صدد بيان معانى غير ظاهرى آيات است اگر چه آن چه را در اين رساله مورد بحث قرار داديم و به آن اشاره نموديم براى آدم هاى زيرك بس است و خداوند عهده دار رستگارى و توفيق دهنده است .
آخرين كاوش
محدث نورى به دسته اى از اخبار ساختگى و گفتار سست و بى پايه و رواياتى كه در صدد تاويل بوده اند چسبده و بعضى آنها را به بعض ديگر تلفيق نموده و بر تحريف شدن كتاب خدا به آنها استدلال كرده با قرآنى كه از زبان نازل كننده اش وصف شده به : (انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون) وى آن سر هم بنديها را در كتابى جمع كرده و فصل الخطاب فى اثبات تحريف كتاب رب الارباب ناميده .
خواننده عزيز :
نظر شما چيست ؟ هر گاه امر دائر باشد ميان آن كه تحريف را به كسى كه قائل به آن است اسناد دهيم يا به قرآن كداميك به آن شايسته ترند؟!
گذشته از آن كه بقيه تاليفات او قوى ترين گواه بر اين است كه عالم به علم حديث و پى گير دقيق در آن است نه تحقق كننده متبحر و شايسته آن بود كه از مرحله اى كه برايش ميسر بوده فراتر نرود. و شگفت انگيزتر از قولش به تحريف گفته وى در آغاز خطبه كتابش مى باشد كه گويد :
الحمدلله الذى انزل على عبده كتابا جعله شفاء لما فى الصدور
خداوندى را سپاس گويم كه بر بنده خود كتابى نازل نمود كه آن را درمان قرار داده براى بيماريهائى كه در سينه هاست . او به گمان خود با اين گفته اش حمد مى كند خداوندى را كه قرآن نازل فرموده براى درمان دردهائى كه در سينه كسانى بود است كه در دوران پيغمبر (ص ) مى زيسته اند و گرنه قرآنى كه بعد از رحلت آن حضرت تحريف شده چگونه شفاء براى بيماريهائى است كه در سينه هاى مدرم غير آن زمان است .
تعليقات مرحوم شعرانى بر كتاب فصل الخطاب
اكنون وقت آن رسيده كه بررسى هاى بسيار دقيق و گرانمايه استاد علامه ما مرحوم شعرانى آن كوه پر صلابت انديشه و تحقيق را كه در چند موضع از كتاب فصل الخطاب نموده اند بدون دست كارى و بدون هيچ كم و زيادى زينت بخش صفحات پايانى اين رساله كنيم . و توجه داشته باشيد كه بعد از هر شماره ، ابتدا متن عبارت كتاب فصل الخطاب و شماره صفحه آن است و سپس عبارت استاد به عنوان حاشيه خواهد آمد.(١٢٩) سليم بن قيس هلالى در كتابش در حديث طولانى .
حاشيه : كتاب سليم بن قيس ساختگى است و حديثى كه فقط در آن باشد و در جاى ديگر نباشد جدا ضعيف است .
٥- نوشته كب و در آن كتاب گويد : در خانه عبدالله بن عباس نزد او بودم ...تا آخر.
حاشيه : يك حديث را به چند بار آوردن متعدد نمى گردد، و تمامى آن چه در كتاب سليم بن قيس مى باشد حديث واحد، و ضعيف است و به چند مرتبه نقل كردن قوى نمى شود.
٦- در نوشته : كج در كتاب احتجاج از ابى ذر غفارى نقل شده ...تاآخر.
حاشيه : اين حديث نيز مرسل و ضعيف است و گويا همان حديثى است كه از كتاب سليم نقل گرديده چون عبارتهايش به آن مى ماند.
٧- در نوشته است : كه احتجاج از عبدالله بن عبدالرحمن نقل كرده در خبرى كه على (ع) را براى بيعت خواستند ا : حضرت به ايشان نوشت ...تا آخر كه ثقة الاسلام كلينين ، از محمد بن يحيى نقل كرده .
حاشيه : دو حديثى كه از كد. و.ك .نقل شده دلالت بر نقص قرآن ندارد، و همچنين احاديثى را كه در سطر آخر تحت عنوان آورده است .
٨- و در و نوشته : كز و در آن كتاب است كه ابن حجر گفت است : از على (ع) وارد شده كه وى پس از درگذشت پيغمبر قرآن را بر روال ترتيب نزولش جمع آورى كرده است .
حاشيه : گفته او ترتيب نزول مى گويم اين از مسائل روشن است كه در زمان زندگى پيامبر خدا بگونه متواتر سوره ها جمع آورى شده بوده بطورى كه هر گاه گفته مى شد سوره بقره ، و سوره هود، و سوره احزاب ، و...شنونده مى فهميد كه آن چه سوره ايست و بدين جهت اسم سوره در قرآن كريم آمده است پس بدون ترديد ناگزير پيوستگى سوره ها از آيات بر مى گردد به زمان رسول خدا كه به فرمان خدا بوده بنابراين اگر ما فرض كنيم بر اين كه پاره اى از آيات از يك سوره مانند سوره اقرا پيش از آيات ديگرش نازل گرديده الحاق آياتى كه بعدا نازل شده به آيات جلوتر به دستور پيغمبر (ص ) بوده است . بنابراين همه اين سوره هائى كه در قرآن است جمع آورى شده بوده و مراد از تاليف
قرآن هرگز تحريف نشده
1- انعام 6:7
2- فرقان 25:5
3- انيباء 21:6
4- انبياء 21:5
5- براى آگاهى به مدارك اين حديث به المراجعات : 41، و شبهاى پيشاور مراجعه شود مترجم .
6- دلائل الصدق 3:115
7- مسند احمد 1:222
8- مسند احمد 1:222
9- صحيح بخارى شرح كرمانى ، حديث 6424، الموطا، 8240، كتاب 41، حديث 10، مسند احمد، 1: 23
10- تفسير مفاتيح الغيب 19: 1280، المسالة الرابعه .
11- داورى و حكم قاطع در مورد تحريف نشدن كتاب مالك همه زمامداران .
12- اعراف 7
13- انه من سليمان و انه بسم الله الرحمن الرحيم ؛ النمل 27
14- اگر چه استاد بزرگوار نه سوره را نام برده كه در اول آنها حروف مهطعه است نلى در قراان مسحد بيست و نه سوره با اين حروف كه 14 حرف از 28 حرف ابجد است و به آنها حروف نورانى گفته مى شود آغاز شده كه عبارتند از ا ح ر ط ق ل م به آنها فواتح سور هم گفته مى شود.
15- النور 25: 2
16- و اگر در آن چه بر بنده خود نازل نمديم ترديد داريد پس سوره اى مانند آن بيوريد و گواهان و ياران خود را جز پرودگار بخوانيد اگر راستگو و درست انديش هستيد.
17- آيا مى گويند قرآن وحى خدا نيست و محمد از انديشه خود به هم بافته است ، بگو اى پيغمبر اگر چنان است كه شما مى پنداردى ، پس يك سوره مانند آن بياوريد از هركس مى توانيد استمداد كنيد، بجز از خدا اگر راستگويانيد.
18- بلكه كافران مى گويند اين قرآن وحى الهى نيست و خود او سر هم بسته ، اى رسول ما بگو اگر راست مى گويد شما هم ده سوره مانند آن بهم ببافيد، و جز پروردگار متعال هر كس را مى خوايهد مى تنايند به اين كار بخوانيد اگر راستگوئيد.
19- و پروا نمايئد از روزى كه در آن روز همه شما بسوى پرودرگار بازگشت خواهيد كرد ا: گاه هر شخص نتيجه كارى را كه انجام داده بطور دقيق خواهد يافت و ستم نبيند بقلره : 280
2- مجمع البيان 2: 394
21- كشاف 2: 171؛ مجمع البيان 5: 2
22- مجمع البيان 2: 405
23- مجمع البيان 5: 140، منهج الصادقين 4: 399
24- مجمع البيان 5: 140، منهج الصادقين 4: 399
25-
26- پايان سن نهايه . و در كتاب قاموس اللغه و مجمع البحرين نيز هين جور گفته اند. مترجم .
27- گاهى فاصله زمانى آيات نازله كه در يك سوره آمده به چند سال هم مى رسد در بعضى موارد در وسط آيات مدنى ، آيه هاى مكى گنجانده شده .
28- قانون تفسير، ص 125
29- اگر همه آدميان و پريان گرد- آيند بر آن كه مانند اين قرآن را بياورند نخواهند توانست و اگر چه برخى از ايشان مددكار و پشتيبان بعض ديگر باشند اسراء 17: 90
30- آغاز اين آيه تشويق و ترغيب است به صورت سوال . آيا در قرآنبا تعمق نمى انديشيد، اگر از نزد كسى جز خدا نازل شده بود بى ترديد در آن اختلاف زايدى مى يافتند. نساء 4
31- يونس : 39
32- اتقان
33- مجمع البيان 4 ترجمه آيه و اگر مى ترسيد كه در مورد يتيمان رعغايت عدالت نكنيد نساء4
34- و راى تو را درباره زنان مى پرسند، بگو پروردگار درباره آنان حكم مى كند نساء 4
35- 1- مبين به معنى آشكار كرده شده لفظى است كه دلالتش بر مراد آشكار باشد و مجمل آن است كه راد متكلم روشن نباشد ومعنى آن محتاج به تفصيل باشد آن نه سبب دارد از قبيل اشتراك لفظى يا معنوى اولى مانند آن كه خداوند فرموده : ثلاثة قروء بقره : 228، كه قرء هم براى حيض و ضع شده و هم براى پاك شدن از آن ، و يا مختار كه اشتراك دارد و شامل فاعل و مفعول هر دو مى شود.و اشتراك معنوى در صورتسى كه گوينده فرد معينى را اراده كرده باشد و حال آن كه نزد مخاطب مجهنل باشد مانند: جاظئ رجل من اقصى المدينه . يس (36) و مانند تن الله يامر ان تذبحوا بقره كه مبين آن صفرا فاقع لونه بقره (2) مى باشد كه بيان حالت بقره را مى كند.و مجمل در مركب يا اجمال در تمام آن مى باشد مانند: او يعفو الذى بيده عقدة النكاح بقره (2) كه مردد بين همسر و ولى زن مى باشد، يا به اعبار تخصيص آن است به مخصص مجهوبل مثل اين كه گته شود: اقتلوا المشركين الابعضهم .
2- مقيد: در قيد و بند شده و مطلق آزاد و رها، لفظى است كه دلالت كند بر ذات و حقيقت نه فرد يا به قول اصوليان مطلق لفظى است كه دلالت كند بر شايع در جنس خود، يعنى حصه اى كه احتمال حصص بسيار در آن مى رود مانند رقبه كه بعد مفيد شده به مومنه و هر گاه دليلى برتقييد مطلق يافت شده به آن توجه يم شئود و الا نه بلكه مطلق بر همان اطلاق خودش و مقيد بر تقييد خودش باقى مى مانند: و آيه مائده 5 در حالى كه گواه بر فروشها و غير آنها را مطلق آورده در صورتى كه عدالت در همه امور شرط است .
36-
37- خاص به معنى ويژه ضد عام لفظى است كه بدون حصر، تمام افرادى را- صلاحيت
38- نهج البلاغه ، خطبه 133
39- نساء 4 ترجمه اش گذشت
40- اين امر بواسسطه اين است كه پروردگار كتاب آسمانى را به حق فرستاد و افرادى كه در آن اختلاف و مكابره كردند در خلاف و كشمكش دور ار صواب خواهند بود. بقره 2
41- النهايه و نكها 1
42- جواهر الكلام ، 10
43- اين نام طبق روايات از متن قرآن كريم براى نخستين سوره قرآن انتخاب شده كه فرموده و چون در اين سوره اصول مطالب قرآن بطور فشرده آمده است چنانكه گويا قرآنمستقلى است در اين آيه قرا: عطف به آن شده و درباره وجه تسميه آن به اين نام گفته اند چون به اجماع هف آيه دارد و هر ا يه مشتمل بر دو جمله يا دو كلمه مى باشد و گفته اند چون در هر نماز اين قعت آيه دوبار خوانده مى شودسبع المنثانى ناميده شده و از اين جهت كه محتواى آن مطالب اصولى و ريشه اى هستند، و منبع عظيم قرآن است ، و آيات ديگر فروع و شاخه هاى آنهاست ام الكتاب آن را مى خوانند.
44- و نيستى تو هدايت كننده كوران را از گمراهيشان تو نشنوانى جز آنان را كه ايمان آرند به آيات ما پس اايشانند تسليم شدگان .
45- هر نوع معرفت واقعى كه براى رسيدن به حقيقت باشد حكمت خوانده مى شود، و علت آن است كه سبب پيدايش يا موثر در پيدايش چيزى باشد و در مقام وجود و قوام خود، معلول محتاج به آن باشد و فرق آن يا سبب آن است كه مسبب توسط سبب حاصل مى شود و در صورتى كه علت موجد و پديد آورنده معلول است و اسرار احكام جزء علت است كه سبب باشد و گاهى علت ناقصه است كه آن را وجه مصلحت و مقتضاى حال و جعل حكمت گويند مثل غسل جمعه كه حكمتش را رفع كثات و از بين بردن بوى متعفن بدن قرار داده اند و آن جعل حكمت استنه علت تامه .
46- شرح شاطبيه : 30، شاطبيه قصيده ايست كه ابوالقاسم بن قيره شاطبى اندلسى متوفى 590 درباره علم قراءت سروده .
47- عيسى بن مينا از راويان نافع مى باشد مدنى است و در سال 205 در گذشته .
48- ابوالحسن على ابن حمزه كوفى بغدادى ، يكى از قراء سبعه در سال 179 در يكى از روستاهاى رى بنام رنبويه از دنيا رفت .
49- عاصم بن ابى النجود بهدله از بزرگترين ومشهورترين قاريان و قرائتش را بتوسط زربن حبيش و ابى عبدالرحمن السلمى از اميرالمومنين على (ع ) دريافت نموده ، فوتش در سنه 128 بوده
50- عبد الله بن كثير يكى از قراء سبعه است فوتش در مكه سنه 120 بوده
51- وسائل الشيعه 4 حديث 12.
52- اين حديث را مرحوم كلينى در فروع كافى
53- وسائل الشيعه 4 ابواب القرائة فى الصلوة با!حديث 2
54- شرح شاطبه : 32 شارح على محمد الضباح
55- مجمع البيان 5
56- به صرف آن كه شارع گفته پذيرفتن
57- سوره از ريشه لغوى سور باز گرفته شده و به معنى رفعت و منزلت و شرف عالى است چنان كه نابغه گويد: يعنى مگر نمى بينى كه پروردگار مقام و منزلتى بلند به تو داده كه مرد غبطه و آرزوى هر پادشاهى است . و به معنى مقام شامخ ، و علامت و نشانه ، و رجى از رجهاى ديوار هم مى آيد. و گفته اند از سور مدينه گرفته شده و با روى شهر را سور مى نامند. اما در اصطلاح ملمين بخش معى و مشخصى از قرآن مجيد است ، هماننند شهرى كه حصار و ديواره اى آن را از قسمتهاى ديگر جدا مى سازد. و وجه نامگذارى بخشى از قرآن به آن به علاقه مشابهت است و به گفته بعضى از ريشه سور با همزه گرفته شده كه به معنى باقيمانده از چيزى است بنابراين بهر قسميت از قرآن سوره گفته اند به مناسبت جدا شدن آن از قسمتهاى ديگر.
58- آخرين سوره مفصل بدون اختلاف سوره الناس است ولى درباره اولين سوره آن 12 قول است و راغب در مفردات و گفته : المفصل يك هفتم از آخر قراان است و به سه بخش طولانى و متوسط و كوتاه تقسيم بندى شده و ما جلوتر هم در اين باره سخن گفتم .
59- بقره 2: 281
60- در اتقان از ابن سيرين نقل شده .
61- ص 76، چاپ مصر مترجم
62- چاپ مصر، 1318، ص 74، ج 1،
63- الاتقان نوع بيستم .
64- مرحوم قاضى نورالله شوشترى كتابى در رد اين كتاب نوشته بنام صوارم مهرقه مترجم
65- اصول كافى 1 حديث 1
66- ج 19، ص 126
67- خداوند پيغمبر را به افشاى آن را از مطلع گردانيد و پيامبر گوشه اى از اين نيات را به وى اعلام داشت و از همه جزئيات آن خود دارى كرد.
68- به كينه اش مشهور گرديده و در اسمش اختلاف است بعضى گفته اند نامش سالم بن عياش اسدى گوفى است كه در سال 193 در گذشت ، و گويند در طول عمر نو دو چند ساله اش داوزده هزار و بقولى چهل هزار مرتبه قراان را ختم كرد.
69- بنابراين عاصم با يكواسطه قرائت خود را از على (ع ) فرا گرفته .
70- نهج البلاغه ، خطبه 201. و در منهاج البراعه ، خطبه 209، ج 14
71- اتقان : 58 تا 64 نوع 18 چاپ مصر 1318
72- و آن كسانى ؟ بميرند از مشا و واگذارند همسرانى را...بقره 2
73- اين آيه كه ادامه اش اين است كه ناظر به سنت جاهليت بوده ؟ بعد از وفات زنان در خانه آنها تا يكسال مى ماندند، و در اول اسالم هم چنين بود بعد منسوخ شد به آيه 234 همين سوره كه فرموده : كه به عده نگهداشتن چهار ماه و ده روز معين شده و وجوب نفقه آنها منسوخ شد به ارث و آن آيه گر چه در تلاوت متقدم است اما از جهت نزول متاخر بر اين آيه است .
74- و از مردم كسى كه مى فروشد جان خود را در پى جستن موارد خوشنودى خدا.
75- و مثل كسانى كه دارائى خويش را به طلب خوشنودى خدا انفاق مى كنند.
76- و هر كسى براى رضاى خدا چنين كند ما پاداش بزرگى به او خواهيم داد.
77- اى پيامبر چرا حرام مى كنى آن چه را حلال كرده خدا برايت تا خوشنودى همسران خود را بدست آورى .
78- اى كسانى كه ايمان آورده ايد ياد آوريد نعمت خدا را بر شما اين كلمه در 34 جاى قرآن آمده است .
79- هنگامس كه گقت طن عمزان ... ال عمران 3
80- پس ايشانند بر روشنائى از آن . فاطر 35
81- و مى خواند انسان به بدى همانند خواندنش به خوبى
82- و بزودى مى دهد خددا مومنان را پاداشى بزرگ .
83- اى اهل كتاب پيامبر ما آمد تا حقايق و احكام فراوانى از آن چه از كتاب آسمانى راكه پنهان مى داريد براى شما بيان كند، و از سر بسيارى از خطاهاى شما در گذرد.
84- بخوان بنام پروردگار خويش كه آفريد.
85- تو يخواهى توانست اين كران را از گمراهى بدر آورى تنها مى تونى به آنها به آيات ما ايمان آورده اند سخن بشنوانى و ايشانند كه تسليم فرمان خداوند هستند.
86- نوع 76، ص 166، جلد 2، چاپ مصر، 1318 ه
87- فصل 30 از باب 15 مقدمه صفحه 619 چاپ مصر.
88- سوره نمل 27
89- والذاريات 51
90- سماعى آن چه از معصومين شنيده شده كه قولشان حجت و قابل پيريوى است .
91- نظريه شخصى كه راه كنجكاوى در ادله بدست آمده .
92- همانا شما در زمين اقتدار داديم و براى شما در آن روزى مقرر كرديم ولى شما چه كم سپاسگذاريد.
93- مجمع اليان 4
94- اين دو سبب را طبرسى در ديباچه مجمع البيان گفته است .
95- و ما پيش از تو هيچ كس نفرستاديم مگر مردانى ار كه به آنها وحى مى نموديم از اهل دهكده ها
96- و ما هر گاه به انسان نعمتى بدهيم و روى بگرداند و دورى جويد.
97- پس خدا را به يگانگى بپرستيد و چرا متذكر اوصاف پروردگار نمى شويد.
98- بهترين آفريدگان بعد از پيامبر كسى است كه دختر او در خانه وى است ، آن كه در تاريكى شب ديجور درخشش فروغ تابان هدايت از روغن چراغ اوست .
99- جواهر الكلام 9
100- صفحه 49 از فن 3 از مقاله اولى ، چاپ مصر
101- در كتاب وافى جلد 5، صفحه 27، چاپ ايران 1324ه
102- صفحه 41 مقاله اولى .
103- صفحه 275 چاپ تهران 1380ه
104- اتقان ، ج 1
105- 274 مجلده .
106- و هر آينه قرآن كتابى است ارجمند و گرامى و هيچ جهت باطلى از پيش و پس به آن راه نيابد؟ از جانب خداوند ستوده شده نازل گرديده
107- همانا ما فرستاديم قرآن راومائيم مر آن را نگهدارندگان .
108- اسم او و پدرش ظالم بن ظالم ، ظالم بن سارق ، ظالم بن عمر، عمير بن ظالم ضبط شده ، و از بزرگان بصره و اعيا تابعين و از خواصاميرالمومنين است و در واقعه صفين از ملازمين آن حضرت بود؛ او معروف به بخل بود و مى گفت اگر ما بخواهيم واقعا نيازمنديهاى فقرا را بر آورده و حرفهاى آنها را بشنويم يقينا فقيرتر از آنها خواهيم شد.چنانكه در منتن آمده نخستين كسى است كه قرآن را اعراب گذارى نمود تا از شائيه تحريف و غلط محفوظ بماند. نقطه گذارى قرآن نيز به اهتمام دو تن از شاگردان او بنام نصر بن عاصم و بحيى بن يعمر صورت گرفته . او شاعر خوش قريحاى بود و صاحب كشف الظنون ديوانى را به وى نسبت داده است .وى در سن هشتاد و پنج سالگى در بصره سنه به طاعون كه بعمنى مرگ عمومى است چشم از جهان فرو بست .
109- قطعا خدا و رسولش از عهد مشركان بيزارند.توبه
110- كه در اين صورت معنا غلطى باحش مى شود، پناه به خدا: يعنى خدا از گروه مشركين و از پيغمبر خود بيزار است .
111- صفحه 101، چاپ تهران .
112- بقره 2 و يونس 39 113- هود 16
114- خوى و طبيعتى است كه اخزم سراغ داريم .
115- تفسير الاء الرحمن
116- جلد 1، صفحه 270، چاپ مصر 1375
117- حج از سنت هايى بده است كه قبل از اسلام نيز بگونه اى رايج بوده است .
118- چون هر تازه ملمان با پذيرش اسلام در مسير ديگرى غير از مسير آنها قرار مى گرفت چندانكه گاهى مجبور مى شد دست از خويشاوندى بشويد، و يا با عقايد آنان مخالفت ورزد.
119- همچنان كه آن عذاب كه به قسمت كنندگان فرستاديم كسانى كه قرآن را بخش بخش پنداتند به پروردگارت سوگند كه همگى آنان را از آن چه مى كرده اند بازخواست مى كنيم .
120- و اگر مى ترسيد كه در مورد يتيمان رعايت عدالت نكنيد از زنان آن كه را برايتان پاك پاكيزه است بگيريد.
121- تفسير صافى مجلد
122- تفسير صافى و هر گاهبه ايشان گفته شود پروردگار شما چه نازل كرده ، گويند افسانه هاى پيشينيان را.
123- در باب تعارض احاديث روايات زيادى وارد شده كه كل حديث و در بعضى دارد باطل و رد بعضى ليس منا و در بعضى كتب بعد ار او هم نقل كرده اند و ظاهرا برداشتى از مجموع اخبار باشد.
124- به مقدمه مستدرك ، ج 1، به قلم صاحب كتاب الذريعه و به كتاب برهان روشن مراجعه شود.
125- شنبوذ بر وزن كمبود فارسى است كه آن را تعريب كرده اند و كنيه ابوالحسن محمد ابن احمد بغدادى است و از مشاهير قراطبقه هشتم است و صاحب كتاب قرائة على ، و كتاب ماخالف فيه ابن كثير، و كتاب اختلاف القراء، و كتاب شواذ القرات ، و كتاب انفراداته مى باشد.
126- ما قرآن را فور فرستاديم و ما آن را نگه خواهيم داشت
127- الحجر: 11
128- آن چه در آخر هر متن ميان پرانتز آمده رمزيست براى نام كتابهائى كه از آن نقل شده و چون در كتاب فصل الخطاب در اول آورده شده ما هم آنها را در اول آورديم .
129- خرائج : راوندى .
130- چيزهاى پراكنده را جمع كردن و با هم پيوستگى دادن .