تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبی

تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبی0%

تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبی نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تعلیم و تربیت
صفحات: 4

تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبی

نویسنده: عبدالكريم پاك نيا
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

صفحات: 4
مشاهدات: 1985
دانلود: 311

توضیحات:

تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبی
  • جايگاه تربيت

  • ضرورت تربيت

  • گفتار اول : عوامل تربيت

  • الف : خانواده

  • ج : معلمان

  • ه : كانون هاى اجتماعى

  • ز: قرآن و پيشوايان دينى

  • زمينه هاى تربيت

  • 2. نقش مادر در آينده كودك

  • 4. مباشرت با انديشه هاى پاك

  • 6. مراقبت هاى دوران باردارى

  • 8. فراهم نمودن غذاى حلال

  • 10. ايجاد محيطى پرنشاط و دل انگيز

  • شرايط و صفات مربى

  • 2. رفتار مطابق گفتار

  • 4. عشق به تربيت

  • 6. تداوم دانش و آگاهى

  • 8. استقامت و پشتكار

  • 10. سيماى پاكيزه و آراسته

  • شيوه هاى تربيت

  • 2. معرفى اسوه هاى تربيت

  • 4. تربيت عملى

  • راههاى پرورش عزت نفس

  • دو: همبازى شدن با كودك

  • نام فرزندان امام مجتبى عليه السلام

  • پنج : مشورت با فرزندان

  • 6. تشويق

  • 8. بهره گيرى از كلمات دل پذير

  • 10. بهره گيرى از جاذبه هاى هنرى

  • الف : هديه دادن

  • ج : مشاركت در بازى

  • ه : تكريم فرزندان

  • 12. ايجاد محبت اهل بيت عليهم السلام در كودكان و نوجوانان

  • 14. ايجاد فضاى تربيتى

  • 16. تقويت انديشه هاى مثبت

  • نكته تكميلى

  • 19. تلقين

  • 21. موعظه و نصيحت

  • پندهاى امام مجتبى عليه السلام

  • آشنايى با افراد فرومايه

  • استفاده از فرصت

  • گفتار پنجم : شيوه هاى اصلاح رفتار و جلوگيرى از لغزش ها

  • 2. يادآورى غيرمستقيم

  • 4. تقويت نيروى ايمانى

  • 6. استفاده از منطق و استدلال

  • گفتار ششم : داستان هاى تربيتى از زندگى امام مجتبى عليه السلام

  • 2. توجه به شخصيت و آبروى ديگران

  • 4. احترام به افكار فرزندان

  • گفتار هفتم : امام مجتبى عليه السلام و تربيت فرزندان شايسته

  • 2. حسن مثنى

  • 4. فاطمه بنت الحسن

  • 6. ابوبكر بن الحسن

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 4 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 1985 / دانلود: 311
اندازه اندازه اندازه
تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبی

تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبی

نویسنده:
فارسی
تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام


تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام

نام نويسنده : عبدالكريم پاك نيا


طليعه

حمد و سپاس پروردگار متعال را كه توفيق داد، در مورد مهم ترين مسئله زندگى بشر كه رمز حقيقى سعادت انسانهاست ، در تاريخ زندگى و سيره و سخن حضرت مجتبى عليه السلام كه الگوى تمام عيار و سرمشق جاودانه براى انسان ، در تمام اصل ها و نسل هاست ، كاوش نموده و نقاط برجسته تربيتى - اخلاقى را در زواياى گفتار و رفتار آن حضرت يافته و با توضيحات لازم براى مربيان و والدين و به ويژه خانواده هاى جوان تقديم نمايم .
ضرورت طرح اين موضوع ، افزون بر اهميتى كه در خود مسئله تربيت مى باشد به نقطه نظرات شخصيتى بر مى گردد كه خود نمونه بارزى از يك انسان كامل و تربيت يافته در مكتب نبوى ، علوى و فاطمى است و هم چنين پرورش دهنده فرزندانى است كه هر كدام به نوبه خود به عنوان اسوه هاى عالى و تجلى ارزش هاى والاى انسانى در تاريخ بشر مى درخشند. همان شخصيتى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد وى مى فرمايد:
حسن پسر من است ، او از من است . او نور چشم من و روشنايى قلب من مى باشد او ميوه جان من است ، او سيد و آقاى جوانان اهل بهشت است او حجت خدا بر امت من مى باشد. دستورات او دستورات من و سخن او سخن من است . كسى كه از او پيروى مى كند او از من است و كسى كه با دستورات او مخالفت كند از من نيست . (٢)
عظمت و شكوه شخصيت حضرت مجتبى عليه السلام به حدى است كه گويندگان و نويسندگان و انديشمندان نتوانسته اند، افق هاى فكر و انديشه خود را در مورد او به جايى برسانند و تاكنون هيچ يك از ساحل نشينان اين درياى ژرف و بى كرانه ، تصور كاملى از ابعاد وجودى آن بزرگوار نتوانسته اند ارائه دهند، حتى مخالفين و دشمنان آن حضرت در مورد اسوه بودن آن حضرت در فضائل اخلاقى اتفاق نظر دارند. ابن حجر عقلانى از دانشمندان اهل سنت مى نويسد:
هنگامى كه حسن بن على از دنيا رفت يكى از دشمنان سرسخت آن حضرت در تشييع جنازه او گريه مى كرد. حسين بن على به او گفت : تو با آن همه اذيت و آزار و مخالفت كه در مورد برادرم روا مى داشتى باز هم گريه مى كنى ؟! او گفت : كه من با كسى دشمنى مى كردم صبورتر و حليم تر از اين كوه ها بود. (٤) امام حسين عليه السلام به خاطر عظمت امام حسن عليه السلام هيچ گاه در مقابل سخن او حرفى نمى زد. و حضرت سيدالشهداء با آن جلالت و بزرگوارى خويش در مقابل رفتار و گفتار حضرت مجتبى در مدت امامت آن حضرت تسليم محض بود.

جايگاه تربيت

موضوع تربيت امروزه ، نه تنها در جوامع و خانواده هاى مسلمان مورد توجه قرار گرفته و هر پدر و مادرى آرزو مى كند كه فرزندان خود را طبق رهنمودهاى صحيح و اصول و ارزشهاى الهى تربيت كرده و در نهايت فرزندى رشد يافته و كارآمد داشته باشد، بلكه اهداف عالى و اخلاقى تعليم و تربيت از مهم ترين دغدغه هاى جهانى است . سازمان ملل متحد در بند ٢ از ماده ٢٦ اطلاعيه جهانى حقوق بشر، مقرر داشته است كه :
تعليم و تربيت بايد به توسعه شخصيت انسان و تقويت و احترام به حقوق بشر و آزادى هاى اساسى متوجه گردد و تفاهم و اغماض و مودت را بين كليه ملل و دسته هاى نژادى و مذهبى به وجود آورد و موجب پيشرفت فعاليت هاى ملل متحد در راه حفظ صلح شود. (٦) تعجب مى كنم از فردى كه در غذاى جسمانى خود فكر مى كنند (كه سالم و بهداشتى و پاكيزه باشد) اما در غذاى روح و جان خويش نمى انديشد، در نتيجه شكم خود را از غذاهاى زيانبخش حفظ مى كند ولى برايش اهميتى ندارد كه افكار پليد و ناپسند در روان او وارد شده و وجودش را در معرض افكار پست و انحرافى قرار دهند.
آرى تربيت روح و روان يك انسان ، خيلى مهمتر از پرورش جسم اوست و مى توان گفت اگر جسم انسان صدمه ببيند، در بسيارى موارد قابل ترميم و جبران است و يا لااقل قابل تحمل مى باشد، اما ضربه روحى و روانى سال هاى طولانى انسان را رنج مى دهد و در اكثر موارد غير قابل جبران بوده و تحمل آن خيلى مشكل است .
شاعر عرب مى گويد:
جراحات السنان لها التيام
ولايلتام ماجرح اللسان (٨)

بهترين دوران تربيت

امام على عليه السلام به حضرت مجتبى فرمود:
و انما قلب الحدث كالارض الخاليه ما القى فيها من شى قبلته ، فبادرتك بالادب قبل ان يقسوا قلبك و بشتغل لبك : (١٠)

پدر صالح

پدر كه ركن مهم خانواده است و به عنوان عامل محيطى و وراثتى نقش ايفا مى كند، بايد داراى شرايط شايسته و صفات خوب و پسنديده و سجاياى اخلاقى و انسانى باشد. يك خانواده اصيل زمانى مى تواند در آغوش خود فرزندان شريف و با فضيلتى بپرورد، كه مدير آن خاندان دچار انحراف و انحطاط نگشته باشد، و سجاياى عاليه خانوادگى خود را كه سرمايه شرف و عزت آن خانواده است مانند گوهر گرانبهايى در محيط خانواده خود حفظ كند. اما ضعف مبانى ايمانى و اخلاقى يك پدر مانند بيمارى سرطان بر پيكر خانواده اصيل و نجيب پنجه انداخته و ريشه هاى فضائل و شرافت را يكى پس از ديگرى از بين مى برد.
حضرت مجتبى عليه السلام به مردى كه براى نظرخواهى و مشاوره در مورد خواستگاران دخترش به حضور آن حضرت آمده بود، فرمود:
زوجها من رجل تقى ، فانه ان اجنها اكرمها، و ان ابغضها لم يظلمها(١٢) حضرت مجتبى عليه السلام در مورد نقش حساس و فوق العاده مادر در ساختار هويت افراد سخنى دارد كه ما را در درك اين مهم يارى مى كند.
آن حضرت هنگامى كه با معاويه مناظره مى كرد در مورد يكى از علل انحراف معاويه از محور حق و انحطاط اخلاقى وى و گرايش او به باطل و كجروى ها، به نقش مادرش هند اشاره كرده و فرمود:
معاويه ! چون مادر تو هند است و مادر بزرگت نثيله مى باشد و در دامن چنين زنان پست و فرومايه پرورش يافته اى . اين گونه اعمال زشت از تو سر مى زند و سعادت ما اهل بيت پيامبر، در اثر تربيت در دامن مادرانى پاك و پارسا همچون خديجه و فاطمه مى باشد. (١٤)
بنابراين ايمان ، و اخلاق والدين كه دو ركن خانواده هستند، شرط اساسى در نيل به اهداف بلند و ايده ال تربيت مى باشد.

ب : دوستان

بعد از خانواده دوستان و همسالان و همبازى ها و هم كلاسى هاى يك كودك مى تواند به عنوان عامل محيطى موثر در تربيت و خلق و خوى كودكان و نوجوانان تاثيرگذار باشد. كودك و نوجوان فطر تا گرايش زيادى به دوستان هم سن خود دارد، زيرا كودك يك انسان است و انسان يك موجود اجتماعى و از ماده انس است و بايد براى خود انيس و مونس داشته باشد. با او درددل كند، مشورت نمايد و لحظاتى را سرگرم شده و از تنهايى به درآيد. پس پركردن اين خلا يك نياز طبيعى است و مى توان گفت : خوشترين و لذت بخش ترين لحظات زندگى يك كودك و نوجوان دقايقى است كه با دوستانش به سر مى برد. بدون ترديد اين همگرايى و هم نشينى با دوستان يكديگر موثر خواهد افتاد و در اين تعامل خلق و خوى و افكار آنان به همديگر مستقل خواهد شد.
در مبانى دينى ما، به اين نياز طبيعى و هدايت صحيح آن توجه خاصى شده است . پيشوايان معصوم عليهم السلام در يافتن و نگهدارى از دوستان خوب و مفيد تشويق نموده اند، آنان ضمن بيان اثرات مثبت و منفى رفاقت و مصاحبت ، پيروان خود را به همراهى و همنشينى با افراد شايسته ، دلسوز، امين ، و صبور و مهربان راهنمايى نموده اند. حضرت مجتبى عليه السلام نيز در تربيت فرزندان خويش به نقش حساس دوست و همبازى هاى كودك عنايت ويژه اى مبذول داشته و به فرزندش مى فرمايد: يا بنى لا تواخ احدا حتى تعرف موارده و مصادره فاذا استنبطت الخبره و رضيت العشره فاخه على اقاله العثره و المواسات فى العسره (١٦)؛ اى جناده ! اگر خواستى با كسى رفاقت كنى و احتياج به مونس تو را به رفاقت واداشت ، با كسى دوستى كن كه رفاقت او زينت و آرايش براى شخصيت تو بوده و پاسدار خدمات تو باشد. هرگاه از او يارى طلبيدى ياريت كند، هرگاه سخنى گفتى تو را تصديق نمايد، اگر به او نزديك شدى تو را محترم شمرده و مقامت را گرامى دارد، اگر دست نياز به سويش ‍ دراز كردى دستت را رد نكند، اگر مشكلى داشتى و گرهى در كارت افتاد آن را بگشايد، اگر از تو نيكى و خوبى ببيند آن را فراموش نكند، اگر خواسته اى داشتى آن را برآورد، هرگاه خاموشى گزيدى ، او با تو آغاز به سخن كند، اگر گرفتارى براى تو پيش آمد با تو همدردى نمايد. از جانب وى به تو رنج و گزندى نرسد، هنگام سختى ها تو را بى ياور نگذارد و اگر در حال تقسيم با هم به اختلاف برخيزيد تو را بر خود مقدم بدارد.

ج : معلمان

اساتيد، معلمان ، انديشمندان جامعه از ديگر نقش آفرينان در صحنه پرورش و تربيت انسان مى باشند. از آن جايى كه معلم در نظر طفل اقتدار و شخصيت ويژه اى دارد و كودكان از حركات و سكنات معلم تقليد كرده و او را به عنوان الگوى خويش در نظر مى گيرند و از طرفى حساسترين دوران زندگى كودك در مراكز آموزشى و مدرسه مى گذرد و مربيان و معلمان مستقيما در شكل گيرى تربيت وى نقش دارند، تاثير گفتار، رفتار و منش و در يك كلام تمام حركات معلم و مربى در رفتار كودك امرى مسلم و ترديدناپذير است . در اين مرحله جنبه الگو بودن آنان براى دانش آموزان كمتر از والدين نيست ، بلكه در اين دوران آنان بيشتر صفات و اخلاق خود را از اساتيد و مربيان خود آموخته و تقليد مى كنند. كودك و نوجوان شديدا حواس خود را به معلم محبوب خويش معطوف مى كند، آن چيزى را ارزشمند مى داند كه معلم تاييد كند و آن چيزى را ناپسند مى شمارد كه مربى اش زشت بداند و بالاخره مى توان گفت كه رفتار و حركات او تبلور شخصيت معلم و استاد است .
بنابراين مربى و معلم حامل دو نوع امانت است ، اول علم و آگاهى كه امانتى بس ارزشمند در اختيار معلم است و اداى اين امانت در گرو عمل كردن به آن است . امانت دوم همان شاگردان معصوم هستند كه در اختيار وى قرار گرفته اند. معلمان و مربيان ضمن آموزش به آنان و يارى رساندن در پرورش ‍ و شكوفايى استعداد دانش آموزان راهنمايان قابل اعتمادى براى خوبى ها و كمالات مى باشند. با توجه به اين نقش ارزنده آموزگار و تاثير چشمگير او در نسل آينده ، امام حسن مجتبى عليه السلام مى فرمايد:
فضل كافل يتيم آل محمد صلى الله عليه و آله عن مواليه . الناشب فى الجهل ، يخرجه من جهله و بوضح له اشتبه عليه ، و يطعمه و بسقيه ، كفضل الشمس على السها (١٨) و ستاره كم نور است .

د: انديشمندان و عقلاى جامعه

امام حسن عليه السلام علاوه بر اين كه ارزش و اهميت معلمان و تاثير آنان را در پرورش استعدادهاى نسل جديد بيان مى كند، به معرفى مربيان و تاثيرگذاران مهم جوامع مانند انديشوران و خردمندان نيز پرداخته و تاثير آنان را در پرورش خلاقيت ها و شكوفايى استعدادهاى مردم يادآور شده و مى فرمايد: اذا طلبتم الحوائج فاطلبوها من اهلها قيل يابن رسول الله و من اهلها قال الذين قص الله فى كتابه و ذكرهم فقال انما يتذكر اولو الالباب (٢٠)؛ هرگاه مى خواهيد نيازهاى علمى و روحى خويش را برطرف كنيد آن را از اهلش بخواهيد، گفتند: اى فرزند رسول خدا! چه كسانى مى توانند نيازهاى فكرى و روحى ما را برطرف نمايند؟ فرمود: همانهايى كه خداوند در قرآن آن ها ياد كرده است و فرموده : تنها خردمندان و صاحبان انديشه پند مى گيرند و آن انديشمندان و عقلاى جامعه هستند.

مربيان نمونه

امام مجتبى عليه السلام در يكى از گفتارهاى خويش مربيان نمونه را معرفى مى كند و مى فرمايد: محمد و على ابوا هذه الامه فطوبى لمن كان بحقهما عارفا و لهما فى كل احواله مطيعا يجعله الله من افضل سكان جنانه و سعد بكراماته و رضوانه (٢٢)؛ كسى كه پيوسته به مساجد رفت و آمد داشته باشد، يكى از هشت بهره نصيبش خواهد شد:
١ - آشنايى با دوستان جديد ٢ - استفاده از دانش هاى نو و اطلاعات تازه و ناياب ٣ - يافتن دليل محكم و قاطع در راه هدف ٤ - رسيدن به رحمتى مورد انتظار از طرف خداوند ٥ - آموختن سخنانى كه او را از لغزش ها و خطاها باز مى دارد ٦ - ياد گرفتن راه هاى صحيح و هدايت بخش ٧ - ترك گناه و معصيت از ترس خداوند ٨ - خوددارى از گناه به خاطر شرم از مردم و ترس از رسوايى .
اميرمومنان على عليه السلام در گفتارى راهگشا به تاثير منفى محافل و مجالس غيرسالم و نامطمئن اشاره كرده و فرزندش را از حضور در آن باز مى دارد و به امام حسن مجتبى عليه السلام مى فرمايد:
اياك و مواطن التهمه و المجلس المظنون به السوء فان قرين السوء يغير جليسه فرزندم ! از حضور در مجالس و محل هايى كه تهمت زا بوده و گمان هاى بد در مورد آن ها مى رود بپرهيز، زيرا همنشين بد انسان را دگرگون مى سازد.
بنابراين رفت و آمد به مساجد كه از محافل سالم و مفيد و از مهم ترين مراكز تاثيرگذار فرهنگى ، معنوى ، سياسى ، عبادى و اجتماعى در جوامع مسلمانان است ، در رشد و تكامل شخصيت افراد كاملا موثر مى باشد.
اگر والدين و مربيان بتوانند فرزندان خود را با چنين مراكزى و يا اجتماعاتى مطمئن مانند اينها و در اين راستا آشنا كنند و كودكان و نوجوانان با ميل و رغبت به اين محافل بروند به سازندگى و بالندگى و رشد روحى و روانى آنان كمك قابل توجهى خواهد شد و بدون ترديد به سرعت پرورش و رشد كودكان در جهت كسب كمالات و خصال پسنديده افزوده خواهد شد.
امام مجتبى عليه السلام در حديث ديگرى از افرادى كه مساجد را ترك مى كنند و در اجتماعات مسلمانان در مساجد شركت نمى كنند انتقاد نموده و آنان را به غفلت و بى خبرى نسبت داده ، مى فرمايد:
الغفله تركك المسجد و طاعتك المفسد (٢٤)؛ فرزندم ! قبل از سفر از حالات همسفرت جستجو كن و قبل از انتخاب محل مسكونى خويش ‍ درباره همسايه (اخلاق و رفتار و ايده هاى او) پرسش نما. بر اين اساس بعد از انتخاب همسايه و انيس محل زندگى ، آنان حقوق متقابل بر يكديگر پيدا مى كنند و از نظر تربيتى نيز يكى از عوامل و نقش آفرينان عرصه تعليم و تربيت به شمار مى آيند. اين عامل اجتماعى در سيره امام مجتبى عليه السلام مورد توجه قرار گرفته و هنگامى كه از آن حضرت در مورد شرف و بزرگوارى سوال مى كنند، مى فرمايد:
بزرگوارى و حفظ شرافت در اين است كه انسان با برادران دينى مدارا نموده و حقوق همسايگان را حفظ كند. (٢٦)
در مورد همسايه و معاشرت با آنان و انتخاب محل زندگى روايات فراوانى از اهل بيت عليهم السلام به ما رسيده است كه نشانگر اهميت و تاثيرگذارى آن در رشد و پرورش انسان و رفتار و منش فرزندان مى باشد.

ز: قرآن و پيشوايان دينى

از جمله عواملى كه مى تواند در تربيت و اعتلاى شخصيت افراد تاثيرگذار باشد، قرآن كتاب آسمانى ما مسلمانان است . مربيان و والدين گرامى مى توانند از اين عامل ارزنده تربيتى در رشد شخصيت و تعالى روح خويش ‍ و فرزندان به وجه احسن بهره مند شوند. حضرت امام مجتبى عليه السلام در اين رابطه مى فرمايد:
ان هذا القرآن فيه مصابيح النور و شفاء الصدور فليجل جال بضوئه وليلجم الصفه قلبه فان التلقين حياه القلب البصير كما يمشى المستنير فى الظلمات بالنور ؛ (٢٨)
آن حضرت در رابطه با تاثير عميق و ريشه دار قرآن و پيشوايان معصوم عليهم السلام بارها سخن گفته و مردم را با اين دو عامل تربيتى و انسان ساز آشنا ساخته است . بنابراين بر اولياء و مربيان دلسوز جامعه شايسته است كه از تاثير اين دو عامل اساسى غافل نبوده و در تربيت فرزندان به اين مسئله كمال توجه را نموده و در حد امكان با روش هاى دلپسند و جذاب تاثير آنان را مدنظر داشته باشند.
امام مجتبى عليه السلام در گفتارى مقام و عظمت اهل بيت عليهم السلام و موقعيت آنان در رهبرى افراد بشر و هدايت استعدادها و پرورش و تعالى روح و روان انسان ها را چنين ترسيم مى نمايد: ان الائمه منا و ان الخلافه الا فينا و ان الله جعلنا اهلها فى كتابه و سنه نبيه صلى الله عليه و آله و ان العلم فينا و نحن اهله و هو عندنا مجموع كله بحزا فيره و انه لا يحدث شى الى يوم القيامه حتى ارش الخدش الا و هو عندنا مكتوب باملاء رسول الله صلى الله عليه و آله و خط على عليه السلام بيده ؛ (٣٠) اين فطرتى است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفريده و دگرگونى در آفرينش الهى نيست ؛ اين است آيين استوار، ولى اكثر مردم نمى دانند.
در نتيجه محتواى پيام هاى آسمانى قرآن و رهنمودهاى دلنواز پيشوايان معصوم عليهم السلام همانند آبى گوارا و زلال عامل حيات و رشد و تربيت همه طبقات افراد بشر مى باشد.

گفتار دوم : زمينه هاى تربيت

زمينه هاى تربيت

طبق آموزه هاى فرهنگ اسلام ، اولياء و مربيان و بويژه پدران و مادران بايد مدت ها قبل از تولد كودك به تريبت روح و روان و جسم وى توجه نمايند. اين نكته از ويژگى هاى منحصر به فرد مكتب مترقى اسلام است . اين آيين آسمانى از آن جايى كه به مقوله تربيت اهميت خاصى قائل است ، براى اعمال روش هاى تربيتى نيز اين چنين ديد عميق ، وسيع و ريشه دار دارد.
از ديدگاه اين آيين انسان ساز، يكى از بزرگترين اهداف ازدواج ، تربيت نسلى پاك و فرزندانى شايسته و كارآمد مى باشد. براى همين در رهنمودهاى پيشوايان دينى پس از انتخاب همسر صالح ، نكات ظريف و قابل توجهى را به خاطر مصلحت هايى براى زوجين جوان مقرر داشته اند كه رعايت آن ها شرط موفقيت در زندگى آينده بوده و پدر و مادر را در پيش ‍ گرفتن زندگى سعادتمندانه و همراه با خوشبختى و به وجود آوردن نسلى پاك و صالح و سالم ، يارى مى نمايد.
در سيره تربيتى پيشواى دوم شيعيان به برخى از اين نكات دقيق توجه ويژه اى ديده مى شود كه ما آن ها را به عنوان زمينه ساز پرورش فرزندان سالم مطرح مى كنيم :

١. انتخاب همسر شايسته

ازدواج يك پيمان مقدس و ارزنده ايست كه ميان زن و مرد بسته مى شود و به اين وسيله آنان دو يار غمخوار و شريك زندگى همديگر مى شوند. در مورد اهميت آن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است : هيچ بنايى در اسلام بنيان نهاده نشده كه نزد خداوند محبوب تر از ازدواج باشد. (٣٢)
طبق اين فرمايش ، پدر كه مدير خانواده مى باشد و مظهر نظم و انضباط و تجلى قانون و عدالت در خانه است ، بايد فردى خود ساخته و حقيقت گرا باشد و اعضاى خانواده از ظلم و ستم و رفتارهاى غيرانسانى او در امان باشند، تا بتوان در محيطى كه سرشار از ايمان و عاطفه و محبت است فرزندانى خوب و داراى صفات نيكو پرورش داد.

٢. نقش مادر در آينده كودك

پدر و مادر وظيفه دارند كه با كودك خويش به عنوان امانت الهى رفتار شايسته اى داشته باشند. آنان مانند يك باغبان بايد اين نونهال را پرورش ‍ داده و در حد توان خود او را از آفات و گزندهاى مادى و معنوى حفظ نموده و استعداد و خلاقيت هاى وى را شكوفا ساخته و به ثمر برسانند.
در اين ميان مادر نقش حساستر و فوق العاده اى را بايد ايفا كند و زمينه را براى تقويت و رشد شخصيت كودك آماده سازد و او را هماهنگ با بلوغ و رشد جسمانى به بلوغ و رشد اجتماعى ، فرهنگى و از همه مهمتر بلوغ عقلانى هدايت نمايد. عفت و پاكدامنى و تقوا و خويشتن دارى مادران مى تواند آن ها را در اين مهم يارى كند و فرزندانشان را از مفاسدى همچون ريا، دروغ ، نفاق ، كينه توزى به هم نوع و ساير خصلت هاى زشت دور نمايد.
پاكدامنى و تقواى مادر تاثير بسزايى در خدايى شدن و رنگ انسانيت گرفتن طفل در آينده دارد. شجاعت و شهامت روحى ، حق دوستى ، حق جويى ، نيت هاى خير، انديشه هاى پاك و وقار و متانت از جمله اثرات و بركات عفت و تقواى والدين است .
آرى ، فرزندان سالم از دامن هاى سالم و پاك پديد مى آيند و برعكس ‍ نمى توان از دامن هاى آلوده انتظار به وجود آمدن نسلى پاك و فرزندانى خوشنام و با شخصيت سراغ داشت . فرزندى كه در دامن پاك و بافضيلت رشد يابد زمينه هاى مساعد براى صفات نيك را دارد، ولى اگر در محيطى فاسد پرورش يافته باشد، زمينه هاى موروثى مانع رشد و تربيت خوب در وجود طفل مى باشد. حضرت امام حسن عليه السلام در يكى از سخنان گهربار خويش كه خطاب به عمرو بن العاص بيان مى نمود با اشاره به اعمال زشت و صفات نارواى او در مورد يكى از مهم ترين علل انحراف و آلودگى وى به انواع گناهان و خلافكارى ها مى فرمايد:
مادر تو زنى فاسد و زناكار بود و تو در خانه اى متولد شدى كه چند پدر تو را به خود نسبت مى دادند، و رجال قريش بر سر تو نزاع داشتند، ابوسفيان مى گفت : پسر از آن من است . وليد بن مغيره مى گفت : عمرو فرزند من است . و عثمان بن حارث ، نضر بن حارث ، و عاص بن وائل هر يك ادعاى پدرى تو را داشتند، در ميان اين گفتگوها لئيم ترين ، خبيث ترين ، و بى اصل و نسبت ترين مردم قريش زورش به سايرين چربيد و تو را به خود ملحق ساخت . (به همين خاطر) هنگامى كه به حد بلوغ رسيدى صريحا گفتى كه من دشمن محمد هستم . (٣٤)
بر اساس اين نكته والدين گرامى بايد در ايجاد نسل و تولد فرزند از خداوند متعال استعانت بجويند و نه تنها فرزند را از خدا بخواهند بلكه اولاد صالح ، شايسته و دوستدار اهل بيت عليهم السلام را از درگاه بارى تعالى آرزو كنند.

مرد عطار و امام حسن عليه السلام

در يكى از سفرهايى كه امام حسن عليه السلام پياده به مكه مى رفت پاهاى مباركش ورم نمود. در يكى از منازل به غلامش ، مردى عطار را نشان داده و فرمود: نزد آن مرد برو و از بوى روغن و مرهمى بگير و بهايش را هم بپرداز! فروشنده هنگامى كه فهميد آن غلام از طرف امام مجتبى عليه السلام آمده و براى آن حضرت دوا مى خواهد، گفت :
مرا نزد آن بزرگوار ببر. آن مرد عطار وقتى كه به محضر امام مجتبى عليه السلام شرفياب شد به امام عليه السلام اظهار داشت كه : پدر و مادرم فداى شما! من نمى دانستم كه شما به اين روغن نياز داريد، اجازه بفرماييد بهاى آن را از شما نستانم زيرا من غلام شما هستم ، اما از شما تقاضا مى كنم كه چون وضع حمل همسرم نزديك است ، از خداوند بخواهيد به من پسرى سالم عنايت كند كه دوستدار شما اهل بيت عليهم السلام باشد. كريم اليهم السلام به آن مرد فرمود: به منزلت برو كه خداوند به تو پسرى عطا فرموده و او از شيعيان ماست . (٣٦) اى شيطان ! در اموال و اولاد آنان (پيروان خويش) شريك شو! (٣٨) فان الصبى اذا غذى فى بطن امه باللبان اشتد قلبه وزيد فى عقله ، فان يك ذكراكان شجاعا و ان ولدت انثى عظمت عجيزتها فتحظى بذلك عند زوجها ؛ (٤٠) انسان پست و لئيم كسى است كه به فكر خود بوده و به همسر خود بى اعتنا باشد و او را به حال خود رها كند.
بلى اگر انسان همسر خويش را گرامى بدارد و او را به عنوان امانت الهى بنگرد و با رعايت حقوق همسر خويش زمينه آرامش و امنيت فكرى و روحى را در منزل به وجود آورد، همسر او مى تواند با نيروى كامل و افكارى سالم و روحيه اى پر نشاط به وظيفه خطير مادرى و تربيت فرزندانى وارسته اقدام نمايد. نتيجه اين رفتار در مرحله اول عايد والدين و جامعه بوده و زمينه پرورش و رشد نسلى پاك ، ستوده خصال و ايده آل فراهم خواهد آمد.
چنان كه اميرمومنان عليه السلام خطاب به مديران خانواده ها فرمود:
همسرانتان در نزد شما امانت خداوند هستند، آنان را ناراحت نكنيد و به كارهاى سخت و دشوار وادار ننماييد. (٤٢) از نشانه هاى انسان هاى باايمان انتخاب شغل حلال و درآمد مشروع است .
آنان از راه درست و مشروع معاش خود را تامين مى كنند و اولاد خود را با اين درآمد پرورش مى دهند. يكى از آثار مهم درآمد از راه حلال ، به وجود آمدن فضايى معنوى و آكنده از فضائل و كمالات در خانواده است كه در آن فضا فرزندان رشد مى يابند. داستانى مشهور در اين رابطه نقل شده است كه نشانگر تاثير غذا در رفتار و كردار فرزندان مى باشد.

داستان عالم اصفهانى

نقل كرده اند كه يكى از علماى بزرگ اصفهان در عصر صفويه ، امامت مسجد جامع شهر را به عهده داشت . شبى پسر خردسال خويش را به همراه خود به مسجد آورده بود، پسربچه از ورود به مسجد خوددارى كرده و در حياط مسجد نشست . پس از رفتن پدر، چشم پسرك به مشك آبى افتاد كه متعلق به يكى از نمازگزاران بود. وى آن را با سوزنى سوراخ كرده و با آبى كه از آن مى ريخت ، مشغول بازى شد. پس از پايان نماز، پدر از اين موضوع آگاه شد و بعد از جبران خسارت صاحب مشك ، دست پسر را گرفته و با حالتى ناراحت و غمگين به خانه آمد.
او در خانه بعد از نقل ماجرا خطاب به همسرش گفت : من در تغذيه ، تهيه درآمد حلال ، رعايت آداب و رسوم اسلامى ، قبل از انعقاد نطفه و بعد از آن و همچنين در دوران كودكى و نشو و نماى فرزندمان با جديت تمام كوشيده ام ، ولى لغزش و خطاى امروز اين كودك نشانگر تقصير يكى از ما دو نفر است .
مادر درنگى نموده و بعد از اندكى تامل و تفكر گفت : من هم مثل شما در رعايت آداب شرعى و نكات تربيتى كمال دقت را به عمل آورده ام ، اما يك بار هنگامى كه به اين طفل باردار بودم ، به منزل همسايه رفتم ، درخت انار همسايه توجه مرا به خود جلب كرد و من يك لحظه وسوسه شدم و بدون اجازه همسايه به يكى از انارها سوزنى فرو برده و مزه آن را چشيدم . ممكن است لغزش امروز كودك از خطاى آن روز من ريشه گرفته باشد و اشتباه آن روز من ، در عمل امروز فرزندمان جلوه نموده است .
مرحوم الهى قمشه اى در ديوان خويش در مورد انسان هاى حلال طلب و آثار آن چنين سروده است :
به روزى در پى كسب حلالند
به حشر آسوده ز اندوه و وبالند
دهد رزق حلال آسايش دل
شود بر طاعت دلدار مايل
حرام از دل برد مهر و وفا را
كند ناپاك قلب باصفا را (٤٤) و به اين ترتيب زمينه درگيرى خانوادگى را از ميان برداشت و اجازه نداد كه در اثر مقدارى ضرر مالى كدورت و اختلاف در بين يك زن و شوهر ريشه دار شده و به مرور اساس خانواده اى از هم بپاشد.
بنابراين والدين بايد از اختلافات و بگومگوهاى خويش كاسته و در مقابل اطفال خود از آن پرهيز نمايند. زيرا كشمكش و مجادله پدر و مادر موجب زمينه سازى براى ناسازگارى هاى فرزندانشان مى شود كه بعضى از علائم اين ناسازگارى ها عبارتند:
١. عدم حضور كودك در گروه ها و جلسات اجتماعى و نداشتن فرصت براى ابراز وجود و شكوفايى استعدادهايش .
٢. داشتن قيافه اى نگران و افسرده در اجتماعات .
٣. بيمناك بودن نسبت به آينده و عدم احساس لذت از درس و مدرسه و زندگى .
٤. عقب ماندگى آموزشى در اثر كمبود عواطف و محبت خانوادگى .
٥. روى آوردن به افراد منحرف و سرگرمى هاى پوچ و باطل و اغواكننده به علت بهره مند نبودن از محبت خانوادگى .
٦. داشتن تشويش ذهنى ، افكار مضطرب و اشتغال ذهن و فكر به اختلافات و مشكلات خانوادگى .
٧. داشتن ديدگاه منفى به افراد اجتماعى .
٨. از بين رفتن عزت و شخصيت و احترام والدين در منظر او.
در اين گونه موارد بهتر است كه :
١. پدر و مادر در حضور كودكان از سرزنش يكديگر خوددارى نموده و از بگومگو و مجادله به شدت پرهيز كنند.
٢. والدين در نشست هاى خانوادگى از مطالبى كه روح حرص و طمع و بدگويى از ديگران را در فرزندان القاء مى كند، خوددارى نمايند.
٣. اصل مسلم در رفتار بين پدر و مادر بايد بر اساس خوش بينى و حسن ظن باشد.
٤. والدين خواسته هاى خويش را منطبق بر رضاى خداوند قرار دهند نه مطابق با سليقه شخصى خويش .
٥. همديگر را با كلمات احترام آميز صدا نموده و با عباراتى كه بار مثبت و عاطفى و محبت آميز داشته باشد استفاده نمايند و از سخنان زشت و توهين آميز و كينه آور احتراز نمايند.
٦. در حضور فرزندان از روزگار و مشكلات زندگى شكايت نكنند و از مسائلى كه غالبا و به طور ناخودآگاه در زندگى به فرزندان ديد منفى القاء مى كند پرهيز نمايند و راضى به رضا و قضاى الهى باشند.
٧. در مورد مسائل و مشكلات خانه هفته اى يك روز جلسه بحث و مذاكره قرار دهند و در حضور كودكان به مشورت و تبادل نظر پرداخته و به افكار اعضاى خانواده احترام بگذارند.
۱
تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام

١٠. ايجاد محيطى پرنشاط و دل انگيز

از جمله مواردى كه مى توان از زمينه هاى تربيت به حساب آورد و در سخنان امام مجتبى عليه السلام نيز آمده است اينكه : محيط تربيت بايد فضاى پرنشاط و دل انگيزى باشد، تا بتوان فرزندانى شايسته را تربيت نموده و به قله هاى رفيع افتخار و سعادت رساند. اساسا بچه ها بر اساس ‍ فطرت خدادادى خويش ، نيازمند گرمترين ابراز محبت ها و پرنشاطترين كانون هاى خانوادگى هستند، آنان دوست دارند كه در آغوش مهربانى ها و عطوفت ها جاى گرفته و بر هستى لبخند بزنند، شاكله شخصيت فرزندان آميزه اى از محبت خواهى و شادى طلبى است . مربيان برتر و والدين آگاه با استفاده از شادى هاى صحيح و تفريحات سالم محيطى پرنشاط و دل انگيز به وجود آورده و بدين وسيله در قلب فرزندان نفوذ نموده و آنان را به سوى رفتارهاى مطلوب و خصال ستوده سوق مى دهند. و اين يكى از صفات برتر مومنين است كه در كلام حضرت سبط اكبر، پيشواى دوم بدان اشارت رفته است .
آن حضرت فرمود:
ان من اخلاق المومنين نشاطا فى هدى ونهيا عن شهوه ؛ (٤٧)

گفتار سوم : شرايط و صفات مربى

شرايط و صفات مربى

به لحاظ اين كه امر تربيت و تعليم از حساس ترين و ظريف ترين كارهايى است كه يك مربى به عهده مى گيرد و در واقع او تربيت و شكوفا ساختن خلاقيت هاى موجودى را مى پذيرد كه آفريدگار جهان تمام مخلوقات روى زمين را به خاطر ويژگى هاى خاص اين موجود ارزشمند آفريده است ، و خطاب به انسان فرموده است : هو الذى خلق لكم ما فى الارض جميعا ؛ (٤٩) آفرين بر قدرت و توانايى يهترين آفرينندگان همچنين خداوند متعال در حديث قدسى مى فرمايد:
يابن آدم خلقت الاشياء لا جلك و خلقتك لاجلى ؛ (٥١)
آيا تو چنين مى پندارى كه يك موجود كوچكى هستى ؟ در حالى كه در وجود تو جهانى بزرگ نهفته است . مربى پرورش يك چنين موجود با عظمت ، پيچيده و داراى استعداد و خلاقيت هاى بى انتها را عهده دار مى شود.
مربى شايسته و برتر كسى است كه در پرتو الطاف خداوند متعال به ظرافت ها و رموز اعماق وجود انسان پى برده و در مسير تربيت از اطلاعات و امكانات وجودى خويش در اين زمينه بهره گيرد. اگر اين همه كارهاى فوق العاده و شگفت انگيز از انسان سر مى زند، به خاطر توجه به رازها و ابعاد ناشناخته وجود اوست كه آفريدگارش در او به وديعت نهاده است .
بنابراين بايد يك مربى كامل و شايسته شرايط و صفاتى را دارا باشد، تا بتواند نسل نو را در رسيدن به قله هاى رفيع افتخار و در مسير شكوفايى و سعادت به پيش برده و به مقصد نهايى رسانده و به اهداف عالى تربيتى رهنمون شود. در اين بخش برخى از صفات و ويژگى هاى والدين شايسته و مربيان برتر را با توجه به سيره و سخن امام مجتبى عليه السلام به مربيان بزرگوار و اولياء گرانقدر تقديم مى كنيم :

١. نرمخو و مهربان

از مهم ترين رازهاى توفيق در امر تعليم و تربيت اخلاق نيكو و برخورد ملايم با متربيان است .
تمام پيامبران و اولياء الهى بدون استثناء در تربيت انسان ها از اين خصيصه والا بهره مند بوده و در طريق هدايت شيوه ملايمت و خوش خلقى اولين حربه آنان بوده است . تاريخ و تجربه نيز گواهى مى دهد كه مربى موفق كسى است كه بتواند با رفتارى خوش و چهره اى گشاده دل متربيان را صيد كرده و آنان را به سوى سجاياى پسنديده و مطلوب هدايت نموده و لغزش ها و خطاهاى آنان را اصلاح نمايد. به قول حافظ:
به حسن خلق ، توان صيد كرد اهل نظر
به دام و دانه نگيرند مرغ دانا را
رفتار و كردار اولياء و معلمان بايد به گونه اى باشد كه فرزندان و شاگردان آنان شيفته او باشند، مصاحبت و هم نشينى با آنان بايد جذاب ، فرح انگيز و نشاط آور باشد.
و چنان كه از قديم گفته اند:
درس معلم ار بود زمزمه محبتى
جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاى را
يكى از برجسته ترين ويژگى هاى حضرت مجتبى عليه السلام به عنوان الگو و مربى جهان بشريت ، اخلاق زيبا و برخورد خوب آن بزرگوار با مخاطبين خويش مى باشد. بارها اتفاق افتاده كه آن حضرت خشن ترين دشمنان خويش را به گرمى و ملاطفت نواخته و از آنان دوستانى ابدى ساخته است . رفتار آن امام معصوم عليه السلام به گونه اى بود كه انسان ها را ناخواسته شيفته خود مى نمود و آنان با اولين برخورد به وى علاقه مند مى شدند و دوست داشتند هر چه بيشتر همراه و هم نشين آن حضرت باشند. كه نمونه هايى را از سيره عملى آن حضرت به مناسب در بخش هاى بعدى نقل خواهيم نمود. در اين جا به دو مورد از زيباترين گفتارهاى تربيتى آن حضرت اكتفا، مى كنيم آن بزرگوار در اين مورد مى فرمايد:
ان احسن الحسن الخلق الحسن ؛ (٥٣)

٢. رفتار مطابق گفتار

والدين و مربيان گرامى براى تربيت شايسته نسل آينده ، بايد به رفتارهاى خود توجه دقيق داشته باشند. اگر آنان به گفته هاى خويش جامعه عمل بپوشانند، بهترين ، موثرترين و پرثمرترين شيوه را در تربيت به كار گرفته و به طور غيرمستقيم و ناخودآگاه متربيان را تحت تاثير قرار داده اند.
پندها و نصيحت هاى مربيان و والدين زمانى ، بر فرزندان موثر واقع خواهد شد، كه آنان هر يك نمونه اى عملى از آن توصيه ها باشند، و گفتار خويش را با عمل هماهنگ سازند.
حضرت مجتبى عليه السلام در اين رابطه يكى از دوستان خود را كه شايسته تمجيد و ستايش آن بزرگوار بود، با صفات زيبايى ستوده و در ضمن شمارش خصلت هاى پسنديده او مى فرمايد:
كان لا يقول ما لا يفعل و يفعل ما لا يقول ؛ (٥٥)
روايت كنندگان پيام ها و آيات الهى بسيار است ، اما رعايت كننده و عامل به آن كم مى باشد. در صورت مطابق نبودن گفتار با رفتار مطمئنا ساير روش ها و تلاش هاى مربيان و والدين بى ثمر خواهد بود و نه تنها نتيجه تربيتى حاصل نخواهد شد، بلكه در ذهن متربى گفتارها، نصايح و ساير اهداف مطلوب تربيتى سست و سبك و بدون كارآيى و غيرقابل عمل ، جلوه خواهد كرد. رجاء اصفهانى مى گويد:
فعل و گفتارم نمى باشد چو با هم آشنا
كى اثر بخشد بگوش ديگران افسانه ام

٣. اخلاص و ايمان به اهداف تربيت

بالاترين سرمايه جاويدان يك مربى اخلاص و ايمان مى باشد. اگر مربى به اين صفت دارا باشد هيچ گاه از كار تعليم و تربيت خسته نمى شود. پدر و مادرى كه مخلصانه و با جان و دل دوستدار تعالى و رشد فرزند خويش ‍ هستند از مشكلات طاقت فرسا و موانع تربيت هراسى به دل راه نمى دهند. اولياء و مربيانى كه به خاطر رضاى خدا و با خلوص نيت امر تربيت را انجام مى دهند منتظر تحسين و خوش آمد ديگران باقى نمى مانند، آنان هرگونه سختى ، محروميت و ناملايمات را به جان خريده و راه پيچيده و پرمشقت تربيت را دنبال مى كنند. عمل و ايمان به هدف يكى از مهم ترين رموز توفيق است زيرا موثر واقعى خداوند متعال است و اگر تربيت را براى رضاى او انجام دهيم بر دل هاى فرزندان اثر گذاشته و روش آنان را از رفتار موجود به رفتار مطلوب تغيير خواهيم داد. امام حسن مجتبى عليه السلام در مورد اهميت اخلاص در عمل فرمود:
اگر تمام دنيا يك لقمه شود و من آن را در دهان شخصى كه عبادت و عمل خالصانه انجام مى دهد بگذارم باز هم در حق او كوتاهى كرده ام . (٥٧)؛ نيكى آن است كه با كندى و مسامحه كارى آغاز نشود و دنبال آن منت هم نباشد.
امر تربيت كودكان كه بالاترين نيكى هاست ، مسلما بايد مورد تسامح و سهل انگارى قرار نگيرد. كار تربيت در زندگى پدران و مادرانى كه عاشق رشد فرزندان خويش هستند، زمان و مكان نمى شناسد، آنان بر اساس ‍ خواسته درونى خويش ، از هر روشى و فرصتى براى تحت تاثير قراردادن كودكان در امر تربيت بهره مى گيرند. والدين علاقه مند به تربيت فرزند، از وقت و ساير امكانات خويش براى تربيت دريغ نمى ورزند و هميشه در صحنه تربيت حاضرند. اما عده اى از والدين كه احساس مسئوليت نمى كنند و از امر تربيت غافلند، به خيال اين كه كودك ابزارى بى احساس در دست آن هاست ، وقت خود را در اشتغالات ديگر صرف مى كنند و در پرورش ‍ نسل خويش از وقت هاى زنده خود، هيچ سرمايه گذارى نمى كنند و بهترين و با نشاطترين ساعاتشان را در به دست آوردن زندگى هاى مجلل و جاذبه هاى لوكس و پرطمطراق آن صرف مى كنند و به دنبال تلاش براى رسيدن به قله هاى كاذب زندگى تجملاتى و تشريفاتى هستند. از چنين افرادى كه در تربيت فرزند دست به دامن موسسات ديگر و يا افراد فاميل مى شوند، چگونه مى توان داشتن فرزندانى صالح و شايسته سراغ داشت .

٥. خوش گفتارى

سخن گفتن يكى از امتيازات بشر مى باشد و ارتباط كلامى يكى از نعمت هاى خداوندى است كه انسان اجتماعى را در ارتباط با همنوعان خود يارى مى كند. ارتباط گفتارى بهترين و راحت ترين و كم هزينه ترين وسيله تربيتى است كه اگر با موازين درست انجام شود بهره هاى خوبى را نصيب مربيان و والدين خواهد نمود.
به كار بردن كلمات احترام آميز و عبارات مهر افزا و دلنشين در برخورد با متربيان و به طور كلى در ارتباط با هر مخاطبى تاثير فوق العاده در جذب و انعطاف طرف مقابل دارد. يك فروشنده خوشگفتار در دل مشتريان خود نفوذ مى كند و يك مبلغ ، مربى ، معلم و صاحب هر شغل و حرفه اى مى تواند با جمله هاى محبت آفرين مخاطبين خود را جذب كرده و آنان را تحت تاثير عاطفى قرار دهد.
البته اين سخن زمانى نتيجه مى دهد كه انسان از دورويى و نفاق و چاپلوسى بركنار باشد و حقيقتا گوينده كلمات زيبا از ته دل مخاطبين خود را دوست داشته و با ارادت قلبى آن سخنان را ادا كند، وگرنه همين روش تاثيرگذار در صورت كاذب و مصنوعى بودن بدترين تاثير را در شنونده گذاشته و تنفر شديد ايجاد خواهد كرد.
پدران و مادران آگاه در گفت و گوهاى خود با فرزندان خويش به بهداشت روانى آنان توجه كرده و صميمانه از گفتارى خوب و كلمات دلنشين بهره مى گيرند. يك مربى آگاه مى تواند متربيان خود را با گفتارهاى دلنشين شيفته خود نموده و از خود شخصيت قابل قبولى براى آنان بسازد. مربيان و والدين از به كار بردن الفاظ زشت و تحقيرآميز، سركوفت زدن و ساير عبارات و كلماتى كه به نابودى شخصيت يك كودك و نوجوان مى انجامد، بايد كاملا خوددارى نمايند.
متاسفانه بعضى مربيان و والدين در حضور ديگران فرزندان و شاگردان خود را تحقير مى كنند و با اعمال نادرست خويش شالوده شخصيت فرزندان خويش را ويران مى سازند و نتيجه آن ياس و نااميدى ، سردرگمى ، بحران هويت ، و ده ها مشكل روحى ديگر براى فرزندان مى باشد. امام مجتبى عليه السلام آنچنان زيبا سخن و خوشگفتار بود كه مخاطبين را به خود جذب نموده و تحت تاثير قرار مى داد و علاوه بر اين كه از به كار بردن كلمات نامناسب پرهيز مى نمود مومنين را نيز از آن باز مى داشت ، آن حضرت در يك جمله اى فرمود:
ان المومن من لا يطعن ... و لا ينابز بالالقاب (٥٩)
در اين رابطه توضيحات ديگرى نيز در بخش شيوه ها خواهد آمد.

٦. تداوم دانش و آگاهى

پدران ، مادران و متوليان امر تربيت در جامعه ، گذشته از اينكه آگاهى هاى لازم را بايد در مسائل تربيتى و روانشناختى متربيان داشته باشند، لازم است با گذشت زمان و پيشرفت علوم و فنون به آگاهى ها و اطلاعات خويش افزوده و با روش ها و فنون جديد تربيتى آشنا شوند، تا در تاديب و پرورش نونهالان از زمان خود عقب تر نمانند، در عصر ما كه بيش از زمان هاى گذشته رشته هاى مختلف علوم پيشرفت نموده و ارتباطات افراد جامعه راحت تر و سريع تر گشته است ، ديگر به شيوه هاى گذشته و ساده ديروزى نمى توان قناعت كرده و به تعليم و تربيت كودك همت گماشت .
يك مربى برتر و موفق هر روز بايد كتاب ها، فيلم ها، مطبوعات و حوادث را در حد توان خود مرور كرده و روش هاى بديع و راهكارهاى صحيح و مفيد را بياموزد و همچنين خطرات و هجوم هايى كه به نسل جديد روى مى آورد را بشناسد و براى مقابله با آن ها نيك بينديشد، تا در مسائل تربيتى از قافله دانش زمان خويش عقب نماند. شايد زمانى تربيت به عنوان يك علم مستقل محسوب نمى شد، ولى امروز نه تنها تربيت يك دانش مستقل به شمار مى رود، بلكه رشته هاى گوناگون آن مورد توجه كارشناسان و دانشمندان است . براى همين پدران و مادران و مربيان موفق كسانى هستند كه بر آموختن دانش روز حريص بوده و شيوه هاى بديع و نو را بشناسند و در تربيت روانى ، اخلاقى ، عقلانى و اجتماعى متربيان تلاش نمايند. در اين مورد رهنمودهاى قابل توجهى از پيشواى دوم به ما رسيده است كه دو نمونه را در اين جا مى خوانيم :
علم الناس علمك و تعلم علم غيرك فتكون قد اتقنت علمك و علمت مالم تعلم ؛ (٦١)

٧. اعتدال و پرهيز از شيوه هاى ناشايست

اعتدال در به كارگيرى روش هاى تربيتى از جمله صفاتى است كه بايد يك مربى آن را رعايت نمايد، زيرا هر چيزى هر قدر زيبا و شيرين و دوست داشتنى باشد، افراط در آن موجب مى شود ديگران دلزده شده و از آن نوعى نفرت داشته باشند و انسان را خسته و ملول مى كند. امر تربيت هم از اين گفته مستثنى نيست . براى يك مربى برتر شايسته نيست كه در اعمال روش هاى تربيتى به ويژه در تربيت دينى زياده روى نموده و از دايره اعتدال بيرون رود، براى اين كه در اين صورت نتيجه تلاش بر عكس شده و به ضد تربيت تبديل خواهد شد. به عنوان مثال مربى اگر در تربيت دينى سخت گير باشد، موجبات ملالت و دين گريزى متربيان را فراهم خواهد نمود و اين همان چيزى است كه مخالفين و دشمنان تربيت دينى مى خواهند. امام مجتبى عليه السلام مى فرمايد:
اذا اضرب النوافل بالفريضه فار فضوها ؛ (٦٣) چند است ؟! گفت : هيچ ؟ گفت : پس چندين زحمت به خود چرا مى دهى ؟ گفت : از بهر خدا مى خوانم . گفت : از بهر خدا مخوان .
گر تو قران بدين نمط خوانى
ببرى رونق مسلمانى (٦٥) اى مردم ! همه شما نسبت به زيردستان خويش نگهبان و مسئول هستيد، كسى كه به اصلاح خويش و ديگران مشغول است ، همانند كسى نيست كه تنها به اصلاح خود مى پردازد. كسى كه آزار ديگران را تحمل مى كند، همانند كسى نيست كه در رفاه و آسايش به سر مى برد، تحمل سختى هاى خانواده و فرزند به منزله جهاد در راه خداست .
و حضرت مجتبى عليه السلام نيز سختى هاى زندگى را كليد پاداش عنوان نموده و انسان را به تحمل سختى ها و مشكلات توصيه مى كند و مى فرمايد:
المصائب مفاتيح الاجر (٦٧)
مربيان برتر شخصيتى متين و استوار دارند، آنان در تندبادهاى حوادث و ناملايمات ، پناهگاهى امن و پايدار براى فرزندان و نوجوانان خويش ‍ محسوب مى شوند.

٩. سعه صدر و عذرپذيرى

سعه صدر و روحيه عذرپذيرى در امر تربيت امرى لازم و ضرورى مى باشد. مربيان موفق مى دانند كه كودك از روى ناآگاهى اشتباهاتى انجام مى دهد، نوجوان در اثر غرور در رفتارهاى غلط خود پافشارى مى كند، در برخى كودكان و نوجوانان ناهنجارى هايى از قبيل شرارت ، خشونت و عصبانيت ديده مى شود. اما بعد از مدت كوتاهى اين حالت برطرف شده آنان متوجه خطاى خود مى شوند و با زبان حال يا زبان قال عذرخواهى مى كنند.
در اين حالات مربيان آگاه ، با سعه صدر خطاهاى آنان را ناديده گرفته و با روحيه عذرپذيرى كه دارند از اشتباه آنان چشم پوشى مى كنند. حضرت مجتبى عليه السلام در يك عبارت زيبايى مى فرمايد:
اگر كسى در يك گوشم به من فحش دهد و در گوش ديگرم از من عذرخواهى كند، من از او قبول مى كنم . (٦٩)

١٠. سيماى پاكيزه و آراسته

رعايت نظافت و پاكيزگى ظاهر، ناخواسته در ديگران جاذبه ايجاد مى كند و اين يكى از ويژگى هاى مربيان و والدين موفق مى باشد. پدران و مادرانى كه با رسيدگى به وضع ظاهرى خويش و مرتب كردن لباس و پوشش مناسب و تميز، خود را بيشتر در دل فرزندان دوست داشتنى تر مى كنند، در حقيقت پاكيزگى و آراستگى ظاهر را هماهنگ با پرورش جمال باطنى به فرزندانشان مى آموزند. براى اين كه كودكان و نوجوانان زيبايى و جمال ظاهرى را دوست دارند، و اساسا عشق به زيبايى از تمايلات فطرى بشر مى باشد و تمام طبقات مردم ، از اقوام و ملت هاى پيشرفته تا عقب افتاده ترين افراد جامعه ، به اين نكته اذعان دارند. در روايات اهلبيت عليهم السلام به پوشيدن لباس تميز زيبا و رسيدگى به وضع ظاهرى بارها تاكيد شده است .
امام مجتبى عليه السلام مى فرمايد:
يكى از ويژگى هاى مومنين اين است كه در عين فقر و نادارى ظاهرى آراسته و پاكيزه دارند. (٧١) همه شما كودكان اجتماع امروز هستيد و اميد مى رود كه بزرگان جامعه فردا باشيد. پس دانش تحصيل كنيد و علم بياموزيد. هر كس از شماها توانايى حفظ دانش را ندارد، آن را بنويسد و در منزلش نگهدارى نمايد.
آن حضرت با اين رفتار پسنديده تربيتى ، از تمايلات فكرى كودكان و نوجوانان كه فطرتا كمال خواه و آرمان طلب هستند، عشق به تحصيل و دانش اندوزى را در وجودشان ايجاد مى كند و در اين صورت آنان با عشق و علاقه به دنبال كسب دانش و كمالات بشرى مى روند. امام حسن عليه السلام از سرمايه فطرى آنان كه حب ذات و ترقى خواهى است بهره گرفته و بدون توسل به زور و مجازات ، به آنان مى فهماند كه درس خواندن امروز، راه وصول به عزت و بزرگى در آينده مى باشد.
گذشته از اين ، اگر كودكان و نوجوانان در پرتو علم و كمال تربيت شوند، آنان در آينده از كارهاى زشت و زننده خود را نگه ميدارند و از قانون شكنى ها و گناهان اجتناب مى كنند، زيرا به عواقب زيان آور آن آگاه بوده و انسان عاقل و آگاه ، دانسته خود را در معرض سقوط و نابودى قرار نمى دهد.
تربيت از طريق آگاهاندن متربى در جهان امروز، از شايسته ترين و بهترين روش هاى تعليم و تربيت محسوب مى شود. هر خانواده اى بتواند فرزندان خود را با اين روش به تحصيل علم و ايجاد عادات پسنديده و رفتارهاى مطلوب رهنمون شود، فرزندان با عشق و علاقه آن را خواهند پذيرفت و هيچ گونه نيازى به تهديد و سرزنش و توسل به زور نخواهد بود.
البته بايد سطح سنى و رشد كودك را نيز در نظر گرفته و به حسب توانايى فكرى و معلومات وى با او سخن گفت .
در اين حديث چند پيام آموزنده تربيتى ديگر نيز وجود دارد كه به آن ها اشاره مى كنيم :
١. در تربيت ، يك مربى شايسته علاوه بر پرورش و تربيت فرزندان خويش ، بايد به تربيت فرزندان ديگر فاميل و دوستان و آشنايان نيز توجه داشته باشد.
٢. تربيت كودك را بايد بر اساس آزادگى و شايستگى استوار نمود.
٣. بزرگى و عزت در جامعه در گرو شايستگى و لياقت افراد است و شايسته سالارى بايد مد نظر مسئولان در حكومت اسلامى باشد.
٤. در فرزند پرورى ، بهره گرفتن از تمايلات فطرى كودكان بيشترين ثمره را خواهد داشت .
در اين زمينه رهنمودهاى ديگرى نيز از امام مجتبى عليه السلام به يادگار مانده است كه آن حضرت با همين شيوه به تربيت افراد مى پردازد، مثلا در حديثى مى فرمايد:
بالعقل تدرك الداران ؛ (٧٣) هيچ نيازمندى و فقر مثل جهل نيست .
و به اين ترتيب فقيرترين و نيازمندترين افراد را مى توان كسانى معرفى نمود كه از نعمت دانش و علم محرومند. در اين روايات به زمينه ها و ريشه هاى رفتارهاى مطلوب و نامطلوب اشاره شده است .

٢. معرفى اسوه هاى تربيت

كودك و نوجوان طبيعتا به دنبال الگو است و اين خواسته درونى او در حس ‍ تقليد وى جلوه گر است . او مى خواهد آينده شخصيت دلخواه خويش را در سيماى بزرگان ، سرشناسان ، افراد موفق ، چهره هاى مشهور، ستاره هاى جهان ورزش و هنر و سياست و فرهنگ مشاهده كند، براى همين از روش ‍ تقليد استفاده مى كند و از هر طريقى خود را با الگوى شايسته و يا ناشايسته خويش همگون مى نمايد.
آموختن ارزش هاى اخلاقى ، رفتارهاى پسنديده و تشخيص آن از رفتارهاى غلط و زشت و ناپسند، نياز به مدل هاى روشن و الگوهاى عينى دارد. زيرا مجسم ساختن صفات و اخلاق نيك در ذهن متربيان از روش هاى موثرى است كه در يادگيرى و ايجاد عادت نقش به سزايى دارد. از اين شيوه در قرآن كريم به طور وسيع استفاده شده و خداوند متعال اسوه هاى خوب را معرفى نموده و از پيروى الگوهاى غلط، انسان ها را بر حذر مى دارد. در سيره چهارده معصوم عليهم السلام نيز استفاده از اين شيوه به صورت فراوان مشهود است كه سيره و سخن امام مجتبى عليه السلام بهترين گواه اين ادعاست . آن حضرت با پيروى از قرآن و پيامبر در سيره تربيتى خويش ‍ اين شيوه را دنبال كرده كه در اين جا به نمونه هايى اشاره مى كنيم :

سرمشق خوبان

حضرت مجتبى عليه السلام بعد از شهادت اميرمومنان على عليه السلام خطابه بليغ و شورانگيزى ايراد كرده و در ضمن آن ، به معرفى شخصيت ممتاز تاريخ و اسوه خوبان عالم ، على عليه السلام پرداخته و مى فرمايد:
اى مردم ! در اين شب مردى از دنيا رفت كه در هيچ كار نيكى ، پيشينيان بر او سبقت نگرفتند و بندگان خدا در هيچ سعادتى به او نمى توانند رسيد. او به همراه پيامبر جهاد مى كرد و جان خود را فداى او مى نمود. (٧٥) در دنيا شخصى عابدتر از فاطمه عليها السلام نبود، آن بزرگوار در حال مناجات و عبادت و انس با خداوند، آنقدر روى پاهاى خود مى ايستاد، تا آن كه پاهاى مباركش ورم كرد.

معرفى يك دوست نمونه

آن حضرت در يك گفتار عالى تربيتى ، يكى از دوستان خود را معرفى نموده و امتيازات والاى او را مى شمارد، اين سخن نه تنها در شناساندن اسوه هاى تربيتى مهم است ، بلكه اصول و نكات قابل توجهى را در ارائه راهكارهاى تربيتى و دوست يابى به نسل جوان مى آموزد. آن حضرت چهارده ويژگى برجسته او را مى شمارد و اين صفات نيك و ارزنده را موجب محبوبيت آن دوست صالح در نظرش مى داند و مى فرمايد:
من دوستى داشتم كه در نظرم از همه مردم ارزشمندتر بود و مهم ترين علت دلبستگى من به او اين بود كه :
١. دنيا و هستى در نظر او ناچيز مى نمود؛ يعنى ما سوى الله در نظر او حقير و پست بود (فقط خداوند در نظر او بزرگ بود.)
٢. كشور وجود خويش را از تسلط جهل و نادانى آزاد كرده بود و جهالت به وجودش راه نداشت .
٣. براى بهره مندى از نفع ديگران ، دست نياز خود را به سوى افراد غير مطمئن دراز نمى كرد.
٤. در مشكلات زندگى شكوه و گلايه نمى كرد و اظهار خشم و دلتنگى نمى نمود.
٥. در بسيارى از اوقات ساكت بود و كم حرف مى زد.
٦. هرگاه لب به سخن مى گشود، همه گويندگان را تحت الشعاع قرار مى داد.
٧. فردى متواضع ، نرمخو، خوش سخن و خوش اخلاق بود.
٨. در امر دين و احكام الهى و دفاع از حق قوى و با صلابت بود.
٩. در ميدان هاى رزم و جهاد و شهادت ، مانند شيرى شجاع مى رزميد.
١٠. هرگاه در جمع دانشمندان و دانايان بود، شنيدن را بر سخن گفتن ترجيح مى داد.
١١. اگر ضرورت ايجاب مى كرد، سكوت خود را شكسته و لب به سخن مى گشود.
١٢. آنچه را كه عمل نمى كرد نمى گفت ، و كارهايى را كه نگفته بود انجام مى داد. (اهل شعار نبود بلكه اهل عمل بود.)
١٣. چون در برابر دو كار قرار مى گرفت و نمى دانست كدام خداپسندانه تر است ، آن را كه مورد پسند نفسش نبود، انتخاب مى كرد.
١٤. مردم را در اشتباهاتى كه امكان عذر بود سرزنش نمى كرد. (و اجازه مى داد كه آنان عذرخواهى كنند) (٧٧) فرو خوردن خشم و مالك نفس خويش ‍ بودن .
بنابراين پدران و مادران و مربيان كودكان و نونهالان ، بايد در تربيت آن ها از شيوه مدارا و بردبارى بهره بگيرند و تربيت كودك شايسته است ، همراه مهر و محبت و گذشت باشد و حتما با عيب پوشى و نرمش با آنان برخورد شود. رفتار ناخوشايند كودكان نبايد موجب ناراحتى و خشم سريع اولياء و مربيان گردد.
حضرت امام مجتبى عليه السلام در يك سخنى حكيمانه ، به رمز موفقيت پيامبران الهى پرداخته و علت فضيلت و برترى آنان را به ساير مردم ، در مدارا و حلم آنان مى داند و مى فرمايد:
ان الانبياء انما فضلهم الله على خلقه بشده مداراتهم لاعداء دين الله ؛ خداى متعال پيامبران خويش را به خاطر مداراى زيادشان با دشمنان دين ، بر خلقش برترى داده است . (٧٩) شلوغى و شيطنت يك كودك يك حالت طبيعى در بچه هاست ؛ والدين نبايد آن را غيرطبيعى و دور از انتظار فرض كنند و با شدت و تندى از آن جلوگيرى نمايند؛ بلكه در اين گونه موارد بايد رفتارى كاملا ملايم و همراه با بردبارى و مدارا در پيش گرفت . حضرت مجتبى عليه السلام توصيه مى فرمايد كه :
بدى را با خوبى پاسخ دادن بهترين نيكى است . (٨١) به بركت رحمت الهى ، در برابر آنان (مردم ) نرم و مهربان شدى ، و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو پراكنده مى شدند. پس آن ها را ببخش و براى آن ها آمرزش بطلب ، و در كارها با آنان مشورت نما.
در شيوه تربيتى حضرت مجتبى عليه السلام بر اين روش تاكيد فراوان ديده مى شود و اساسا حليم بودن يكى از ويژگى هاى ممتاز در سيره عملى آن امام همام مى باشد. در تاريخ از حلم و خويشتن دارى آن بزرگوار مكرر سخن به ميان آمده است ، تا جايى كه ابن عساكر مى نويسد:
بعد از شهادت امام حسن عليه السلام يكى از دشمنان آن حضرت را ديدند، كه در تشييع جنازه حضرتش گريه مى كند، امام حسين عليه السلام به عنوان اعتراض به او گفت : تو در هنگام حيات برادرم آنچه در توان داشتى او را اذيت كردى ، الان آمده اى و گريه مى كنى ؟!
فقال : انى كنت افعل ذلك الى احلم من هذا و اشار بيده الى الجليل ؛ او گفت : من با كسى بدى مى كردم كه صبورتر و حليم تر از اين كوه ها بود. (٨٣)
اين قطعه تاريخى كه حاوى سيره عملى و تربيتى مجتبوى عليه السلام است داراى نكات و اصول مهم تربيتى مى باشد، كه برخى از آن اصول عبارتند:

٣. خوش رفتارى برتر از استدلال

الف) اگر متربيان در اثر ناآگاهى و يا شيطنت هاى ايام طفوليت دچار لغزش ‍ و خطا بشوند و موجبات رنجش خاطر مربى را فراهم آورند، نبايد عنان صبر را از كف داده و سريعا خشمگين شده و آنان را تنبيه نمود و با خشونت و نثار سخنان قهر آلود و ناروا به تنبيه و مقابله پرداخت ، بلكه برعكس اولياء و مربيان برتر با زبان خوش و چهره اى گشاده و دلى باز رفتار نامطلوب آنان را مى توانند اصلاح نمايند. تجربه نشان داده است كه آمار كسانى كه به واسطه اخلاق زيبا و حلم مربى ، به خوبى ها و صفات پسنديده روى مى آورند، بيشتر از كسانى است كه با منطق و استدلال متحول شده اند.

توجه به ريشه هاى خطا

ب) مربيان و اولياء ورزيده و آگاه به پيروى از امام مجتبى عليه السلام در اين گونه موارد به ريشه ها و زمينه هاى عصيان و تمرد توجه مى كنند و با يافتن ريشه هاى لغزش ها و خشكاندن آن به اصلاح رفتار ناهنجار فرزندان و متربيان اقدام مى كنند، آنان همانند پزشك حاذقى هستند كه براى علاج قطعى بيمارى ها، به دنبال نابودى علت مرض و ميكرب آن مى گردد؛ نه اين كه به قرص ها و مسكن هاى موقتى اكتفا كند و موقتا به معالجه چند روزه و ناپايدار دل خوش نمايد.
حضرت امام حسن عليه السلام در اين حادثه با رفتار كاملا منطقى خويش و با ديد روانشناسانه ابعاد قضيه را بررسى نموده و به دنبال علت عصيان و نارضايتى آن شخص مى گردد، و به اين طريق مى خواهد به مربيان عالم بياموزد كه ريشه تمرد و عصيان و فريادهاى مخالف ، ممكن است گرسنگى ، تشنگى ، برهنگى و نداشتن پوشاك ، نيازمندى و فقر، خستگى ، نداشتن امنيت ، سردرگمى و از همه مهمتر، احساس از دست رفتن شخصيت و نابودى عزت و هويت افراد باشد.
حركات ناشايست كودكان و نونهالان نيز ريشه و علتى دارد به عنوان نمونه به مثال زير توجه كنيد:
هنگامى كه مهمان به خانه مى آيد، كودك از اوقات ديگر بيشتر شلوغ مى كند، حركات ناهنجار و ناشايست انجام مى دهد و بالاخره ضرر و زيانى هم به اسباب و لوازم منزل مى رساند. اگر كمى دقت شود، علت واقعى اين است كه كودك و نوجوان وقتى احساس مى كند. پدر و مادر در آن لحظات تمام افكارشان و اوقاتشان به مهمان و پذيرايى از او صرف شده و به شخصيت و غرور و عزت كودك هيچ توجهى مبذول نمى شود، براى همين او مى خواهد كمبود شخصيت خود را جبران كند و توجه ديگران را به خود جلب كند و به قول شاعر:

در دل دوست به هر حيله رهى بايد كرد
طاعت از دست نيايد، گنهى بايد كرد

اين حركات طفل كاملا طبيعى است و بايد پدر و مادر به آن متوجه بوده و جبران نمايند.

محبوبيت مربى در منظر متربى

ج) نكته مهم تر در اين رفتار پيشواى دوم ، توجه كردن به محبوبيت مربى نزد متربى است . آن حضرت با اين رفتار به مربيان و اولياء مى فهماند كه مربى نخست بايد مورد محبت و دوستى متربى باشد و متربيان عشق و علاقه قلبى به او داشته باشند، تا گفتار و رفتارش مورد توجه و پذيرش متربيان قرار بگيرد.
پدر و مادرى كه با رفتار ناپسند و گفتار زشت و ركيك خود كودك و نوجوان را از خود مى رنجاند، چگونه انتظار دارد كه فرزندش از او تاثير مثبت بپذيرد. لازم است اولياء و مربيان از رفتارها و گفتارهايى كه فرزندان را مى رنجاند و يك نوع بيگانگى و نفرت بين آنان و فرزندان ايجاد مى كند شديدا پرهيز كنند و در عوض به كردارهاى جذاب و محبت آور روى آورند.
آمار نشان داده است ، فرزندانى كه بيشترين ارتباط قلبى و عاطفى با پدر و مادر خويش داشته اند، موفق ترين و پرنشاطترين دانش آموزان مدارس ‍ محسوب مى شوند.
آرى پدرى كه با القاب زشت و ناروا كودك و نوجوان خود را مخاطب قرار داده و اهانت مى كند؛ مادرى كه با سخنان نيش دار و تمسخرآميز دختر نوجوانش را مى رنجاند، معلمى كه با ريشخند و كلمات اهانت آميز با شاگردانش برخورد مى نمايد. بى ترديد محبوبيت خود را در دل كودك و نوجوان از دست داده و احترام و جايگاه خويش را در قلب متربيان از بين خواهد برد.
اساسا تعليم و تربيت بر اساس حفظ شخصيت و عزت و آبروى افراد بنا شده است و بدون آن تربيت افراد امكان پذير نخواهد بود.
خلاصه كلام آن كه اگر در ميان والدين و فرزندان ، مربيان و متربيان ، معلمان و دانش آموزان ، اساتيد و شاگردان ، ارتباط تنگاتنگ قلبى و عاطفى برقرار باشد و آنان نه تنها در ظاهر بلكه در حقيقت و باطنا به همديگر عشق بورزند، بى ترديد تعليم و تربيت حاصل از اين پيوند و ارتباط مستحكم ، بسى عميق ، ريشه دار و نتيجه بخش و بادوام خواهد بود.

٤. تربيت عملى

راهنمايى هاى گفتارى مربيان و والدين هر چند موثر باشد، بايد در عمل آنان جلوه گر شود. مطابقت رفتار با گفتار پدر و مادر، ناخودآگاه فرزندان را در مسير هدايت قرار مى دهد.
گر مرد عمل نيستى از گفته چه حاصل
در گفتن و بشنيدن تنها كه اثر نيست
پدر و مادر بايد در تمام امور زندگى كه در حضور كودك و نوجوان انجام مى دهند مواظب رفتار خود باشند. نظم و ترتيب ، مهرورزى نسبت به همديگر، رعايت حق و عدل ، مسئوليت پذيرى ، رفتارهاى مذهبى و عمل به گفته هاى خويش از جمله مواردى است كه كودك و نوجوان خواهى نخواهى به آن توجه دارد و رفتار آينده كودك آيينه اعمال و رفتار والدين است . در اين رابطه به شمه اى از سيره عملى حضرت امام مجتبى عليه السلام مى پردازيم :

توجه كودك به رفتار مادر

امام حسن عليه السلام با ياد خاطرات دوران كودكى اش مى فرمايد: شبى مادرم فاطمه زهرا عليها السلام را ديدم كه تا صبح عبادت مى كرد، نماز مى خواند و در ضمن مناجات خويش با حضرت پروردگار، زنان و مردان مومن را دعا مى نمود، اما براى خودش هيچ دعا نكرد. از او پرسيدم : مادر جان ! چرا به خودت دعا نمى كنى ؟ جواب داد: الجاز ثم الداز؛ (٨٥)

تواضع و فروتنى

امام حسن مجتبى عليه السلام روزى به گروهى از تهيدستان و مستضعفان برخورد كرد، آنان در روى زمين در كنار سفره اى نشسته و مشغول خوردن خرده هاى نان بودند. آن گاه كه چشمشان به مركب امام عليه السلام افتاد، به احترام او برخاستند و آن حضرت را به صرف نان فرا خواندند.
امام در حالى كه لب هاى مبارك را حركت مى داد و مى فرمود: خداوند متكبران را دوست ندارد. از مركب خود پايين آمده و به همراه آنان به تناول غذاى ساده مشغول گرديد.
پس از صرف غذا، آن حضرت همه آن فقراء را به ميهمانى در منزل خويش ‍ فرا خواند و ايشان را با اهداى خوراك و پوشاك نواخته و مورد مهر و محبت خويش قرار داد. (٨٧)؛
ما مردمانى هستيم كه بخشش ما تازه و سرسبز است و اميد و آرزوها در آن تغذيه و سير مى شوند.
ما حاجت حاجتمندان را قبل از آن كه اظهار كند، به وى مى بخشيم از ترس ‍ آن كه مبادا آبروى ارباب حاجت بريزد.

عفو و گذشت

يكى از غلامان خدمتگزار حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام مرتكب جنايتى شد كه سزاوار كيفر بود، حضرت دستور داد تا وى را تنبيه نمايند. غلام در آن لحظه پيشدستى كرد و خطاب به امام عليه السلام اين آيه را قرائت نمود: و العافين عن الناس ؛ انسان هاى وارسته از خطاى گنهكاران عفو مى كنند، حضرت فرمود:
بخشيدم ، غلام ادامه داد: والله يحب المحسنين ؛ امام عليه السلام فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم . (٨٩)

ادب سخن گفتن

روزى مروان بن حكم بر آن حضرت دشنام گفته و سخنان ناروا نسبت داد، هنگامى كه از گفتن حرف هاى زشت خويش فارغ شد؛ امام حسن عليه السلام به او فرمود: من چيزى به تو نمى گويم ، اما اين عمل ترا به خداوند متعال واگذار مى كنم . اگر در گفته هاى خود صادق و راستگو باشى خداوند پاداش راستى تو را بدهد و اگر در گفتار خود دروغ گفته باشى ، خداوند در مقابل حرف هاى دروغ ، تو را به جزايت برساند، در هر حال خداوند براى تو از من سزاوارتر است . (٩١) بدترين فقر و بيچارگى خضوع و كرنش (در برابر متكبران ، ثروتمندان و ارباب مال و جاه) مى باشد. و اين از عوارض ذلت نفس و نداشتن اعتماد به آن است .
بنابراين براى پرورش صحيح فرزندان و ايجاد و تقويت روحيه اعتماد به نفس و خودباورى مى توان از همان دوران كودكى و با شيوه هاى مختلف اقدام نمود برخى از آن شيوه ها عبارتند:

راههاى پرورش عزت نفس

يك : احترام به كودك

پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله نشسته بود كه امام حسين و امام حسين عليه السلام - كه در سنين طفوليت بودند - از در وارد شدند، آن حضرت صلى الله عليه و آله به احترام آنان از جاى برخاسته و به انتظار ايستاد، لحظاتى طول كشيد و آن ها نرسيدند، رسول اكرم صلى الله عليه و آله به طرف كودكان پيش رفت و از آنان استقبال نمود، بغل باز كرد هر دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد و به آنان فرمود: فرزندان عزيزم ، مركب شما چه خوب مركبى است و شما چه سواران خوبى هستيد. (٩٣)

دو: همبازى شدن با كودك

كودكان و نوجوانان از بازى و ورزش لذت مى برند و به اين وسيله ضمن آشنايى با جهانى كه در آن زندگى مى كنند، رشد يافته و فرصت هاى مناسبى را براى ابراز عواطف و احساسات خود مى يابند. همبازى شدن والدين و بزرگترها با آنان در ايجاد خودباورى در وجود آنان نقش مهمى دارد.
ابورافع يكى از ياران رسول اكرم صلى الله عليه و آله روزى با امام حسن عليه السلام كه كودك خردسالى بود، همبازى شد. آنان سنگ هاى مخصوص را انتخاب نموده و به داخل حفره هايى نشانه روى مى كردند و در صورت برنده شدن بايستى فرد برنده بر دوش ديگرى سوار مى شد. هنگامى كه نوبت سوارى به ابورافع مى رسيد، حضرت مجتبى عليه السلام به او مى فرمود:
اتركب ظهرا حمله رسول الله صلى الله عليه و آله ؛ آيا مى خواهى بر دوش كسى سوار شوى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله او را بر دوش ‍ خود حمل مى كرد؟ ابورافع از سوارى منصرف مى شد. هرگاه امام حسن عليه السلام به هدف مى زد، ابورافع مى گفت : همان طورى كه تو به من سوارى ندادى من هم تو را بر دوش خود سوار نمى كنم . حضرت به او مى فرمود: اما ترضى ان يحمل بدنا حمله رسول الله ؛ آيا دوست ندارى كسى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر دوش خود مى نشاند، بر دوشت سوار كنى ؟ ابورافع با كمال ميل او را بر دوش خود گرفته و سوارى مى داد. (٩٥)

سه : انتخاب نام زيبا و شايسته

نام هر كس نقش مهمى در رشد و اعتلاى شخصيت او و با تحقير و تضعيف شخصيت وى دارد. زيرا اسم انسان از لحظه تولد تا آخر عمر اوست .
اگر نام خوب براى او انتخاب شود، هميشه مايه افتخار و عزت و مسرت اوست . اما اگر پدر و مادر اسم ناپسندى براى فرزندشان برگزينند، مى تواند تا آخر عمر مايه حقارت و خجالت وى باشد و كودك پيوسته از آن رنج مى برد و گاهى اوقات ديگران براى او خنديده و تمسخرش مى كنند.
به اين ترتيب به طور ناخواسته فرد مورد نظر در اجتماع احساس حقارت نموده و گرفتار ناكامى هايى در زندگى مى شود.
نام انسان مانند ساختمان بدن او اگر زيبا و كامل باشد، براى او لذتبخش و نشاط آفرين خواهد بود. اما اگر اسم وى ناپسند و غير معقول باشد، مانند نقص اعضاى بدن ، هميشه از آن آزرده خاطر گشته و مكدر خواهد شد.
گذشته از آن زيبايى نام نيك به طور مطلق يكى از عوامل محبوبيت و رمز كاميابى و موفقيت است ، و يكى از مظاهر زيبايى نام خوب هر شخص ‍ است .
كسانى كه اسم خوب و لقب زيبايى دارند، با كمال افتخار و بدون احساس ‍ حقارت و شرمندگى آن را بر زبان جارى كرده و گاهى ديگران از نام خوب به شخصيت صاحب نام ، حسن ظن يافته و فال خوب مى زنند و اظهار خوشحالى مى كنند. چنان كه امام حسين عليه السلام به حر فرمود:
بخ بخ لك يا حر، انت حر كما سميت فى الدنيا و الاخره . والله ما اخطات امك اذ سمتك حرا، فانت والله حر فى الدنيا و سعيد فى الاخره ؛ (٩٧)
در هر صورت نام يك شخص نشانگر هويت و شخصيت ملى و دينى اوست ، يادآور فرهنگ ، ايده ها و اعتقادات درونى او و خانواده اش مى باشد و چه زيباست كه اسم و لقب هر كس با اعتقادات و مليتش سازگار و همگون باشد.

نام فرزندان امام مجتبى عليه السلام

سيره عملى امام مجتبى عليه السلام در نامگذارى فرزندان خويش ، گواه روشنى بر توجه آن حضرت به اين مهم مى باشد. نام فرزندان پسر آن حضرت عبارتند:
حسن ، زيد، قاسم ، عمرو، عبدالله ، عبدالرحمن ، حسين ، طلحه ، احمد، اسماعيل ، يعقوب ، محمداكبر، محمداصغر.
و نام فرزندان دختر آن حضرت عبارتند:
ام الحسن ، ام الحسين ، فاطمه ، ام عبدالله ، ام سلمه ، رقيه ، فاطمه دوم ، سكينه . (٩٩) هر كس قبل از سلام كردن به سخن گفتن آغاز نمايد او را جواب ندهيد. اين سخن در مورد معاشرت پدر و مادر با فرزندانشان اهميت ويژه اى مى يابد، زيرا كودكى كه به او سلام داده شود و بدين وسيله از وى تجليل گردد، احساس لياقت كرده و شايستگى خود را باور مى كند.
او از همان دوران كودكى احساس مى كند كه ديگران براى وى اهميت و ارزش قائل اند و فردى خودباور و متكى به نفس بار مى آيد. براى همين است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
خمس لست بتاركهن حتى الممات ... و تسليمى على الصبيان لتكون سنه من بعدى (١٠١)


۲
تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام

پنج : مشورت با فرزندان

از ديگر شيوه هاى شخصيت دادن به فرزندان مشورت با آن ها است . امام مجتبى عليه السلام ضمن توصيه به اين شيوه پسنديده تربيتى ، در موارد مختلف با فرزندان خويش مشورت مى نمود و بدين وسيله عزت نفس و روحيه خود باورى را در آنان تقويت مى كرد.
روزى معاويه بن خديج به عنوان خواستگار به منزل آن حضرت آمده بود. امام مجتبى عليه السلام در ضمن مذاكرات به وى چنين فرمود:
انا قوم لانزوج نسائنا حتى نستامرهن ؛ (١٠٣) هيچ گروهى مشورت نكرد؛ مگر اين كه به اين وسيله به سوى رشد و كمال هدايت شدند.

شش : اجتناب از تحقير

پدران و مادران برتر با فرزندانشان برخوردهاى ناشايست و زننده ندارند و آنان را با القاب و كلمات ركيك تحقير نمى كنند و در قبال اشتباهات و خطاها به باد فحش و ناسزا و كتك نمى گيرند. مربيان و معلمان آگاه از به كار بردن عبارات سبك و ناپسند در برخورد با شاگردان اجتناب مى كنند.
تحقير نونهالان و نوجوانان علاوه بر اين كه از عظمت و اقتدار والدين و مربيان مى كاهد، نشانگر بى تجربگى ، عدم شايستگى و نداشتن تسلط بر نفس آنان در امر تربيت مى باشد.
مهمتر از همه نتايج زيانبار آن در روح و روان كودكان است . چرا كه تحقير و توهين به فرزندان موجب ايجاد عقده حقارت و خود كم بينى و تزلزل شخصيت در آنان مى شود و علل برخى از ناكامى ها، نااميدى ها در زندگى آينده آنان خواهد شد. حضرت مجتبى عليه السلام در ضمن شمارش ‍ خصوصيات انسان هاى با ايمان مى فرمايد:
آنان همديگر را با القاب زشت و ركيك صدا نمى كنند. (١٠٥) به كار بردن كلمات ناپسند و سخنان اهانت آميز و نيش دار همانند سمى مهلك روح كودك را مى آزارد و هرگاه در مورد آن فكر كند، احساس رنج و عذاب مى كند و اصولا نوعى ستم به فرزندان و همسر محسوب مى شود كه رشته محبت و دوستى را پاره نموده و دل ها را جريحه دار مى كند.
براى روشن تر شدن سخنان مطروحه فوق ، داستانى را در اين جا نقل مى كنيم :

داستان تحقير يك دانش آموز

او مدير دبستان دخترانه بود. ٢٢ سال بود كه عمرش را در معلمى و معاونت و مديريت سپرى كرده بود، مهربان و دلسوز بود. عشق و سوز داشت . راحتى و آسايش خود را به خاطر ساختن و پرداختن شاگردان فدا مى كرد. مديريتش مورد قبول همگان قرار گرفته بود.
صبح ها ساعت ٥/٦ در محيط مدرسه حضور مى يافت و هنگامى كه آفتاب غروب مى كرد، او هم راهى خانه اش مى شد. همه شاگردان شيفته او بودند، زيرا احترام و شخصيت همه شاگردان را نگه مى داشت . مهر و محبت ، مدير آنچنان جوشان بود كه هر دانش آموزى خود را پيش مدير محبوب ترين فرد محسوب مى كرد. آرى او شمع سان مى سوخت تا در پرتوش انسان هاى شايسته اى پرورده شوند.
آن روز زودتر از هميشه در مدرسه حاضر شده بود، تازه از سركشى به كلاس ها و نظارت بر نظافت اطاق هاى كلاس و راهروها فراغت پيدا كرده بود و مى خواست وارد اطاق كار شود كه ناگهان صداى زنگ تلفن نواخته شد.
مدير فورا گوشى را برداشته گفت :
الو، سلام عليكم ، بفرماييد.
در مقابل صداى زنى شنيده مى شد كه گفت :
سلام عليكم ، معذرت مى خواهم كه اين موقع صبح براى شما مزاحمت فراهم كرده ام ببخشيد. من مادر مريم ، دانش آموز كلاس پنجم اين دبستان هستم . خانم مدير! با كمال صراحت عرض مى كنم ، همه ما اولياء از رفتار و كردار شما راضى هستيم ولى براى دخترم مشكلى به وجود آمده كه متاسفانه نمى تواند امروز به مدرسه بيايد. مدير با شتابزدگى پرسيد: مگر چه حادثه اى پيش آمده كه نمى تواند به مدرسه بيايد، خداى نكرده دچار بيمارى شده است ؟ مادر مريم در حالى كه صدايش داراى لرزه و ارتعاش ‍ بود، چنين گفت :
از ديروز كه وقتى مريم به خانه آمده ، به جاى اين كه به انجام تكاليف خود بپردازد در گوشه اى از اتاق نشسته ، سر خود را در ميان دست هاى لاغراندام خود قرار داده با هيچ كس حرف نمى زند، وقتى علت را از او جويا شدم ، ناگهان بغضش تركيد و چنين گفت :
ديروز كه به مدرسه رفته بودم ، در سر كلاس معلم سوالى را مطرح كرده بود بدون اين كه از معلم اجازه بگيرم ، جواب صحيح را ارائه دادم ، معلم به جاى اين كه مرا تشويق كند، در برابر همه شاگردان رو به من كرد و با عصبانيت تمام گفت :
احمق ! خفه شو، بنشين !
از وقتى كه به منزل آمده دائما مى گويد: چرا معلم آبروى مرا در ميان شاگردان به باد داده و چنين جمله تحقيرآميزى را به من گفت ؟ اگر به من نمره صفر مى داد برايم از شنيدن اين جمله گواراتر بود، چرا معلم درك نكرد كه من در ميان شاگردان آبرو و شخصيت دارم چرا آبروى مرا به باد داد، چرا مرا خرد كرد، چرا و چرا ... خانم مدير! به خدا، من و پدرش امروز صبح هر كارى كرديم كه او را به مدرسه بفرستيم ، در اين كار موفق نشديم . دائما گريه كرده ، مى گويد: من مدرسه نمى روم ، من مى خواهم در خانه بمانم ، براى من شخصيت و اخلاق از درس خواندن مهم تر است ، اميدوارم مرا ببخشيد.
صداى تلفن قطع شد.
مدير مدرسه مثل اين كه از بالاى قله به زير افتاده باشد، تمام بدنش خرد و خمير شده بود، پيوسته با خود مى گفت : چرا بايد شاگردى مثل مريم ، در مدرسه تحقير شود. چرا در فضاى تعليم و تربيت دانش آموز دخترى كه قلبش مالامال از عشق و آبرو بوده و همه وجودش سرشار از قداست و طهارت است ، اين طور مورد تحقير و توهين قرار گيرد.
سه روز بود كه مريم به مدرسه نيامده بود، مدير مدرسه نگران و مضطرب به نظر مى رسيد، همه شاگردان مى ديدند كه اثرى از تبسم هميشگى در سيماى مدير ديده نمى شود، برعكس غبارى از تشويش و ناراحتى همه وجودش را احاطه كرده بود.
صبح روز چهارم ، يكى از همكلاسى هاى مريم به دفتر مدرسه آمده و پاكت نامه اى را از طرف مريم به مدير مدرسه تقديم كرد. مدير بلافاصله پاكت را باز كرد. دو نامه در ميان پاكت وجود داشت يكى براى مدير و ديگرى براى معلم كلاس پنجم نوشته شده بود.

نامه اول

در نامه مدير چنين آمده بود: خانم ... سلام عليكم ، مدير عزيزم ، خدا مى داند دلم براى شما تنگ شده است . ديروز لحظاتى در دورى از شما گريه كردم . من هرگز محبت هاى انسانى و خالصانه شما را فراموش نخواهم كرد.
هرگز چهره متبسم و گشاده شما، نرمش و ملايمت شما، روح بزرگ و اخلاق زيباى شما را فراموش نخواهم كرد. نصايح مشفقانه و اندرزهاى مادرانه شما هميشه آويزه گوش من خواهد بود. از دور دست هاى شما را مى بوسم .
خداحافظ مريم ...

نامه دوم

خانم ... معلم كلاس پنجم ، سلام عليكم ، از زحمات شما تشكر نموده از شما مى خواهم به من اجازه دهيد، براى آخرين بار سخنانم را بگويم . معلم عزيز! يقين داشته باشيد كه شما با جمله اى كه درباره من در برابر شاگردان بيان كرديد، روح ابتكار، جرات ، پويايى و تحقيق را در من كشتيد. شما به جاى اين كه مرا تشويق كنيد به من گفتيد: احمق . من تا آخر عمرم هميشه در شك و ترديد به سر خواهم برد. زيرا در عاقل بودن و يا احمق بودن خود ترديد خواهم داشت . معلم عزيز! من اشتباه كرده بودم شما مى توانستيد در زنگ تفريح مرا توبيخ كنيد، ولى آبروى مرا پيش هم كلاسى هايم از بين نمى برديد. شما نمى دانيد ما كودكان چقدر به آبرو و حيثيت خود پاى بنديم .
معلم محترم ! شما با گفتن اين جمله كارى كرديد كه من بعد از اين ، براى ديگران نيز شخصيت قائلى نشوم ، زيرا وقتى كه انسانى طعم حيثيت را نچشيده باشد نمى تواند آن را به ديگران منتقل كند. اى معلم گرامى ! شما با گفتن اين جمله مرا از درس خواندن و از مدرسه بيزار نموديد، زيرا ذهن كوچك و ناتوان من قادر نيست ، عمل نازيباى شما را از ساير معلمان و محيط مدرسه جدا سازد.
خداحافظ شاگرد شما مريم ...
صبح روز بعد زنگ منزل مريم به صدا درآمد. مدير مدرسه به اتفاق معلم پنجم در انتظار بودند، تا مريم را به مدرسه ببرند. آرى ، آن ها آمده بودند تا از خانواده مريم و خود او عذرخواهى نمايند. ناگهان درب منزل باز شد اين مريم بود كه درب منزل را باز كرده بود؛ مثل اين كه قلبش اين را به او گفته بود.
مريم با ديدن مدير مدرسه خود را به آغوش او افكنده با صداى بلند به گريه پرداخت .
مدير مدرسه صورت او را به همراه اشكهايى كه از ديدگانش فرو مى ريخت ، غرق بوسه ساخت .
مادر مريم در همين حال فرا رسيد، از مدير به عذرخواهى پرداخت . مريم كه لحظه اى خود را فارغ ديده بود، خود را به كنار معلم كلاس پنجم رساند، با اصرار مى خواست دست هاى لاغر و رنگ پريده معلم را بوسه زند. ولى معلم او را در آغوش گرفته ، هر دو با صداى بلند گريه كردند. از اين منظره مادر مريم و مدير مدرسه اشك شوق و شادمانى فرو مى ريختند. شايد ملكوتيان هم از ديدن اين همه عشق و عاطفه به شگفت آمده به ظرافت و لطافت انسان ها ايمان مى آوردند. (١٠٧)
وقتى اين اشعار را خواندم . آقا شيخ محمد شميرانى با صداى بلند گفت : آفرين ! به راستى اين يك كلمه آفرين در آن روزگار به من چنان قدرتى داد كه هر وقت بشنوم يا در كتابى بخوانم ، كه تشويق چه قدر موثر است ، اين آفرين او مثل آفتابى در ضمير من مى درخشد. شايد در آن موقع ١٥ ساله و يا ١٦ ساله بودم . آن شب وقتى به منزل آمديم ، پدرم فرمود: با اين كه اولين منبر تو بود، خوب صحبت كردى و مطالب را بدون وحشت و نگرانى و اضطراب ، خوب بيان داشتى ، من هم صادقانه گفتم : آن آفرين آقا شيخ محمد شميرانى اين اثر را در من گذاشت . (١٠٩) هرگاه كسى به شما تحيت گويد، پاسخ آن را بهتر از آن بدهيد. سپس فرمود: پاسخ بهتر همان آزاد كردن اوست . (١١١)
ج : روزى آن حضرت تكه نانى را كه در جاى كثيف افتاده بود برداشته و تميز شسته و پاك نمود. سپس به غلامش داده و فرمود: اى غلام ! آن را نگهدار و بعد از وضو آن را به من ده . هنگامى كه از وضو فراغت يافت به غلامش ‍ فرمود: تكه نان را به من بده . غلام گفت : سرورم ! من آن را خوردم .
حضرت مجتبى عليه السلام از اين رفتار زيباى غلام كه از صفاى باطن و شكسته نفسى او نشات مى گرفت خوشحال شد و از اين كه او نعمت الهى را ارج نهاده بود، خواست كه عمل مثبت وى را تشويق نمايد؛ براى همين به وى گفت :
من تو را در راه خدا آزاد كردم . غلام گفت : براى چه مرا آزاد نمودى ؟
حضرت مجتبى عليه السلام فرمود: از مادرم فاظمه عليها السلام دختر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شنيده ام كه از پدرش رسول خدا ياد گرفته بود كه آن حضرت مى فرمود: هر كس لقمه نانى را از جاى كثيف بردارد و آن را بعد از شستن و پاك نمودن بخورد، هنوز در معده اش هضم نشده خداوند او را مى بخشد. من فردى را كه خداوند بخشيده و از اهل بهشت قرار داده است ، ديگر در تحت فرمان خودم نگه نمى دارم . (١١٣) فرومايگى آن است كه در مقابل نعمت شكرگزارى نكنى .
رفتارهاى مثبت و كارهاى نيك نوعى نعمت است و بايد تشكر و قدردانى شود و معمولا انسانى كه كار خيرى انجام مى دهد، منتظر تشكر مخدوم است و اگر او از چنين كارى سرباز زند، فرد نيكو رفتار، اگر چه در ظاهر هم به زبان نياورد در باطن خويش او را به پستى و لئامت متهم خواهد نمود.
٣. تقدير: قدردانى از زحمات كودك و نوجوانى كه در بالاترين ظرفيت توانايى خود تلاش مى كند موجب تداوم فعاليت هاى وى گرديده و انگيزه و شوق بيشترى در او ايجاد خواهد كرد.
٤. تحريص و ترغيب : نوعى تشويق محسوب مى شود. مثلا به متربى گفته مى شود: تو ديگر بزرگ شده اى و به حدى رسيده اى كه مى توانى كارهاى خودت را به تنهايى انجام دهى !
به اين ترتيب زمينه رغبت را در او فراهم مى كنيم و همچنين در بيان هاى استدلالى و منطقى ، كودك را به سوى رفتار مطلوب و مورد نظر با ميل و رغبت هدايت مى كنيم .

چند نكته مهم

تشويق آن گاه نتيجه دلخواه را خواهد داد كه با اصول صحيح و موازين منطقى انجام شود و مهم ترين آن ها عبارتند:
١. تشويق و ترغيب بايد به جا و در مورد خودش به كار رود.
٢. ميزان آن بايد مناسب با كار و تلاش ها و نوع رفتار طفل باشد.
٣. شرايط سنى و جنسى كودكان در اين امر مورد نظر قرار گيرد.
٤. كودكان را نبايد به تشويق و تقدير وابسته نمود و از افراط و تفريط پرهيز كرد.
٥. هدف اصلى از تشويق فراموش نشود كه جنبه اصلاح و سازندگى است نه تخريب و آلودگى كودك . (١١٥)؛ شستن دست ها قبل از طعام فقر را از بين مى برد و شستن دست ها بعد از صرف غذا غصه را زايل مى كند.
آن حضرت در گفتار ديگرى به آداب و روش هاى صحيح غذاخوردن اشاره نموده و برخى از ضوابط معنوى و مادى آن را بيان مى كند كه برخى از آن ها عبارتند:
١. شناخت و توجه به روزى دهنده .
٢. رضايت باطنى از غذايى كه مى خورد و ميل و رغبت به آن .
٣. بردن نام خداوند.
٤. شكر به جا آوردن .
٥. وضو گرفتن و شستن دست ها پيش از خوراك .
٦. تمايل بر جانب چپ بدن ، هنگام غذاخوردن .
٧. در كنار سفره هر كس از مقابل خود غذا بخورد.
٨. به صورت ديگران در كنار سفره كمتر نگاه كند.
٩. لقمه ها را كوچك بردارد.
١٠. لقمه را كاملا جويده بعد ببلعد.
١١. اگر دست هاى خود را قبلا به صورت پاكيزه شسته باشد، بهتر است با سه انگشت غذا بخورد و انگشتانش را بليسد. (١١٧)

٩. توجه به ورزش و شادى

شادى هاى سالم ، حركات شادى آفرين و ورزش هاى نشاط بخش ، كودكان و نوجوانان را پرتوان ، فعال و كارآمد مى سازد. جامعه سالم هم جامعه اى است كه افرادى پرنشاط، شاداب و با روحيه هاى قوى داشته باشد.
امام مجتبى عليه السلام يكى از نشانه هاى مومنين را پرنشاط و با روحيه بودن آنان مى داند و مى فرمايد:
ان من اخلاق المومنين ... نشاطا فى هدى و نهيا عن شهوه ؛ (١١٩)
مربيان و والدين آگاه در ايجاد نشاط و شادمانى براى فرزندان و نونهالان خود از مرز و اعتدال عبور نمى كنند و در اين زمينه راه هاى غير صحيح را نمى پيمايند. از شوخى هاى بى مورد، بازيهاى بدآموز، برنامه هاى غير اخلاقى ، مزاح هاى زشت و ناپسند براى ايجاد شادى در كانون خانواده پرهيز مى كنند. آنان در عين حالى كه با ايجاد فضايى شاد در تحكيم روابط عاطفى در ميان اعضاى خانواده مى كوشند هيبت و شكوه و ارزش خود را در ميان فرزندان محفوظ مى دارند زيرا در غير آن صورت تربيت نتيجه مطلوبى نخواهد داشت ، امام مجتبى عليه السلام فرمود:
شوخى هاى بى مورد و زننده ، شكوه و عظمت و اقتدار آنان را از بين مى برد و انسان خاموش از هيبت و عظمت بالاترى برخوردار است . (١٢١)
به هر حال استفاده از روش هاى غيرمستقيم هنرى ، در سيره تربيتى ائمه معصومين عليهم السلام به ويژه امام حسن مجتبى عليه السلام يكى از شيوه هاى موثر است كه در موارد لازم از آن بهره مى گرفته اند. در اينجا مواردى از بهره گيرى آن حضرت را از جاذبه هاى هنرى مرور مى كنيم :

شعر و سرود

از دير زمان شعر و سرود در خدمت تعليم و تربيت بوده و متوليان و مربيان و حكيمان و عقلاى جامعه و سخنوران نامدار از آن به عنوان يكى از روش هاى جذاب و دلنشين تربيتى بهره گرفته اند. آنان به وسيله اشعار مثبت و سروده هاى گويا و زيبا، مضامين و پيام هاى تربيتى را هر چه شيرين تر و دلپذيرتر به مخاطبين خود منتقل نموده اند. امام مجتبى عليه السلام نيز بعضى از گفتارهاى تربيتى خويش را در قالب شعر ارائه نموده است كه برخى از آن اشعار حكيمانه عبارتند از:
لكسره من خسيس الخبر تشبعنى
و شرنه من فراح الماء تكفينى
مقدار كمى نان نامرغوب مرا سير مى كند و اندكى آب مرا بس است .
و طمره من رقيق الثوب تسترنى
حيا و ان مت تكفينى لتكفينى .
و پاره اى از جامه نازك در صورت زنده ماندن مرا مى پوشاند و چنانچه بميرم ، كفنم براى پوشش من كافى است .
و در جاى ديگر مى فرمايد:
يا اهل لذات دنيا لا بقاء لها
ان المقام بظل زائل حمق
اى مردم ! لذت هاى دنيا پايدار نيستند، نشستن در زير سايه اى كه ناپايدار است حماقت و سبكسرى است .
و در شعر ديگرى مردم را به سخاوت ترغيب مى كند:
ان السخاء على العباد فريضه
لله يقرا فى كتاب محكم
سخاوت و احسان كردن بر بندگان يك فريضه خدايى است . اين خصلت زيبا در كتاب محكم خداوند تلاوت مى شود.
وعد العباد الاسخياء جنانه
و اعد للبخلاء نار جهنم
خداوند بر بندگان نيكوكار وعده بهشت داده ، چنان كه براى افراد بخيل و تنگ نظر وعده جهنم داده است .
من كان لا تندى يداه بنائل
الراغبين فليس ذاك بملسم (١٢٣)
خداوند بخشنده را ستايش نما و با كينه توزان و ستمگران دوست مباش .

نمايش

امام حسن عليه السلام روزى با برادر گرامى اش حضرت امام حسين عليه السلام در ايام كودكى پيرمردى را مشغول وضو گرفتن ديدند. آنان متوجه شدند كه وى روش صحيح وضو را نمى داند. امام حسن عليه السلام با هماهنگى برادرش امام حسين عليه السلام خواستند وضوى صحيح را به او ياد بدهند. اما اگر مستقيما به وى مى گفتند، گذشته از اينكه رنجيده خاطر مى شد و ذهنيت تلخ احساس حقارت و سرشكستگى در مورد وضو برايش ‍ تا آخر عمر مى ماند، احتمال داشت اصلا قبول نكند. زيرا تذكر اين دو كودك را براى خود نوعى تحقير تلقى مى نمود. آنان در يك حركت نمايشى با يكديگر به مباحثه پرداختند به طورى كه پيرمرد صداى آنان را مى شنيد، آنان به همديگر مى گفتند:
وضوى من از وضوى تو كاملتر و بهتر است .
بعد توافق كردند كه در حضور پيرمرد هر دو نفر وضو بگيرند و قضاوت نهايى را به عهده پيرمرد بگذارند. طبق قرار هر دو نفر وضوى صحيح و كاملى را در مقابل پيرمرد انجام دادند، پيرمرد با مشاهده اين صحنه متوجه شد كه وضوى هر دوى آنان صحيح است و با فكر نافذ خود مقصود واقعى آن دو كودك را دريافت و شديدا تحت تاثير بزرگوارى و محبت و هوش و فطانت آنان قرار گرفت . سپس خاضعانه به آنان گفت : فرزندانم ! وضوى هر دوى شما كاملا صحيح است . من پيرمرد نادان ، هنوز وضوى صحيح را نمى دانم و به بركت محبتى كه به امت جدتان داريد، وضوى صحيح را الان از شما آموختم . (١٢٥).

١١. ايجاد ارتباط صميمانه

ارتباط قلبى و عاطفى بين مربى و متربى يكى از ضرورى ترين اصول تعليم و تربيت مى باشد. اين رابطه هر قدر محكم تر و ريشه دارتر باشد مربيان در تربيت توفيق بيشترى به دست خواهند آورد. در واقع نزديكترين پيوند ميان مربيان و شاگردان و بين والدين و فرزندان همان ارتباط محبت آميز قلبى است و اين غير از ارتباط رسمى و تشريفاتى است كه با ادب و احترام ظاهرى توام است ، اما خشك و بى روح و عارى از صفا و صميميت مى باشد و بيشتر به روابط رئيس و مرئوس نزديكتر است . ما با كسانى كه روابط صميمانه داريم به راحتى ارتباط برقرار نموده و از معاشرت آنان لذت برده و تاثير مستقابل روى همديگر مى گذاريم و از همديگر تاثير مى پذيريم . امام مجتبى عليه السلام گفتارى نغز در اين زمينه دارند كه اين سخن را كاملا روشن مى كند.
آن حضرت مى فرمايد:
القريب من قربته الموده و ان بعد نسبه ، و البعيد من بعدته الموده و ان قرب نسبه ، و لا شى ء اقرب الى شى ء من يد الى جسد، و ان اليد تغل فتقطع و تقطع فتحسم (١٢٧)
هديه دادن يكى از خصلت هاى زيباى انسانى است كه موجب تقويت و استحكام دوستى ها و روابط صميمانه طرفين مى شود. هديه دادن به ويژه آن كه توقع قبلى هم در ميان نباشد ديگران را جذب مى كند. امام مجتبى عليه السلام در طول زندگى پربركت خويش از اين شيوه در جذب و تربيت افراد بهره مى گرفت تا اينكه آن حضرت را كريم اهل بيت عليهم السلام لقب دادند. هديه دادن احترام به شخصيت ديگران است و هديه شونده از اينكه مورد توجه و عنايت قرار گرفته احساس لذت و نشاط مى كند و به اين طريق مربى به راحتى ، در شخصيت طرف مقابل نفوذ مى كند و در منظر او جايگاه رفيعى براى خود باز مى كند. خيلى از كدورت ها و دشمنى و كينه و عداوت ها را مى شود با هديه و بخشش برطرف كرد.
در مورد هديه ، عطيه و هبه بحث هاى مفصلى در كتب فقهى آمده و روايات زيادى در متون دينى ما در اين زمينه وارد شده است كه در صورت تمايل مى توان به كتاب هاى مربوطه مراجعه نمود.

ب : مربى در جايگاه دوست صميمى

در حاشيه كتاب ارزشمند تحف العقول آمده است : در مواردى كه امام حسن عليه السلام در گفتارهاى خويش از يك دوست شايسته و داراى سجاياى پسنديده و ستودنى ياد مى كند، مقصود آن بزرگوار، پدر ارجمندش مى باشد.
اين سخن اشاره به يك نكته مهم در امر تربيت است ، و آن اين كه فرزند به پدر و مادر خويش به عنوان دوست صميمى بنگرد. همچنان كه انسان دوست صميمى خويش را محرم راز خود مى داند و او را آيينه خويش ‍ مى انگارد.
همين طور پدر و مادر و مربى را محرم اسرار و تكيه گاه امن خود بداند و ارتباط بين مربى و متربى همان ارتباط دوست صميمى و حقيقى قوى ، محكم و ريشه دار باشد.
آرى پدر و مادر آگاه ؛ دلسوز، بصير، مهربان ، صبور، عاطفى ، منطقى و مطلع از اصول فرزند پرورى آنچنان در دل و جان نوجوان خود نفوذ كرده و جايگاه خود را باز مى كند، كه كودك او را همانند يك دوست صميمى و رفيق شفيق مى شناسد. ناگفته پيداست كه مراد اين نيست كه كودك و نوجوان وابسته به پدر و مادر بوده و از خود شخصيت مستقلى نداشته باشد چنان كه در بعضى خانواده ها به جهت كثرت محبت و افراط در مهرورزى به فرزندان ، كودكانى عاجز و بى اراده و بى هويت به وجود مى آيند. بلكه مقصود ارتباط معقول و متوسطى است كه بتوان از آن به عنوان پلى براى انتقال ارزش ها و سجاياى پسنديده اخلاقى و انسانى به وجود كودك و نوجوان بهره گرفت .
با توجه به گفتار بالا، مربيان و والدين آگاه ، همدم امين ، تكيه گاه امن و استوار و دوستان صميمى براى فرزندان نوجوان خود محسوب مى شوند.
نتيجه يك بررسى آمارى نشان مى دهد، آن دسته از دانش آموزانى كه مايل بودند در صورت نياز، راز دلشان را با پدر و مادر و يا معلم محبوب خود در ميان بگذارند، عمدتا از سالم ترين ، متعادل ترين و موفق ترين دانش آموزان مدرسه به شمار مى آمدند (١٢٩).
و به قول معروف :
نازپرورده تنعم ، نبرد راه به جاى
عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد
همچنان كه تفريط در محبت و اعتنا نكردن به نيازهاى عاطفى و قلبى فرزندان و بى توجهى در بذل محبت صدمات جبران ناپذيرى به شخصيت كودكان و نوجوانان وارد مى سازد.

ج : مشاركت در بازى

قبلا در مورد ايجاد عزت نفس و خودباورى سخنى در مورد بازى كردن كودكان بيان كرديم . در اين جا نيز به مناسبت ايجاد ارتباط صميمانه سخنى ديگر داريم . بازى با كودكان و مشاركت والدين و مربيان در بازى آنان يكى از راه هاى ارتباط نزديك با كودكان است . والدين آگاه و برتر در حين بازى رفتارهاى مطلوب و دلخواه خود را به كودك منتقل مى كنند. آنان با مشاركت در بازى و ايجاد نشاط در كودكان در دل آنان نفوذ كرده و ارتباط قلبى و عاطفى قوى ترى برقرار مى نمايند. جابر مى گويد:
روزى به محضر رسول اكرم صلى الله عليه و آله وارد شدم ديدم كه پيامبر صلى الله عليه و آله با حسن و حسين عليهم السلام كه كودكى بيش نبودند، مشغول بازى است . و حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله چهاردست و پا راه مى رود و آنان بر پشت آن بزرگوار سوار شده اند و مى فرمايد: فرزندانم ! مركب شما چه زيباست و شما چه سواران خوبى هستيد (١٣١)

د: جبران فقر عاطفى

امروزه با صنعتى شدن اكثر جوامع ، فقر اقتصادى به وسعت زمان هاى ديگر، دامنگير خانواده ها نيست . بلكه عمده ترين فقر و تشنگى بشريت فقر فرهنگى و خلا عاطفى است . كودكان و نوجوانان امروزى از كمبود محبت و فقدان روابط عاطفى رنج مى برند. عمده ترين دليل ناسازگارى در خانواده ها، فرار كودكان از خانه ها، فروپاشى اركان خانواده ، ناپيوستگى اعضاى خانواده ، نااميدى و ياس و نگرانى فرزندان ، ريشه در فقر عاطفى و فرهنگى دارد. چرا كه نياز انسان به محبت و عطوفت كمتر از نياز وى به آب و غذا نيست ، بلكه بيشتر هم هست . روح لطيف و روان ظريف و حساس ‍ آدمى ، قابل مقايسه با جسم مادى وى نيست و فرق اساسى انسان با حيوان در داشتن همين روح متعالى است كه از روح الله نشات گرفته است (١٣٣).
حضرت مجتبى عليه السلام به عنوان مربى و الگوى كامل بشر، با كودكان آن چنان انس و الفت برقرار كرده بود و ارتباط مستحكمى با نسل جديد داشت كه آنان در موارد گوناگون به حضرت رجوع كرده و رازهاى درونى خويش را ابراز مى داشتند. چنان كه روزى دو كودك خردسال ، هر كدام خطى نوشته بودند و براى داورى در ميان آن ها و انتخاب بهترين خط، به حضور امام حسن عليه السلام آمدند. على عليه السلام كه ناظر اين صحنه بود به فرزندش امام حسن عليه السلام گفت :
يا بنى انظر كيف تحكم فان هذا حكم الله سالك عنه يوم القيامه ؛ فرزندم ! دقت كن كه چگونه داورى مى كنى ؟ چرا كه اين خود يك نوع قضاوت است و خداوند در روز قيامت درباره آن از تو سوال مى كند. (١٣٥).

ه : تكريم فرزندان

هر كس خودش را دوست دارد و طبيعتا انسان به سوى كسى مايل مى شود كه به شخصيت و آبروى او بيشتر ارزش قائل شود. كودكان و نوجوانان هم بيشتر افرادى را دوست دارند و به سويشان جذب مى شوند كه به آن ها احترام كرده ، و تكريم نمايند. كسانى كه آنان را مورد توجه و عنايت قرار مى دهند، جايگاه ويژه اى در قلب آنان كسب مى كنند. كودكان دوست ندارند كه كسى دائما آنان را سرزنش كرده و در زير رگبار دستورات و فرامين خشك قرار بدهد و او را مانند يك رباط و آدم آهنى فرض كرده ، و هر لحظه بايدها و نبايدها و اين را بكن و آن را نكن نثارش كند، با توجه به اين ويژگى مربيان و والدينى در ارتباط سالم و عميق با كودكان و نوجوانان موفق مى شوند كه شخصيت آنان را مورد توجه قرار داده ، و بر اساس اصل كرامت و حرمت انسان با آنان رفتار كند.
احترام به كودكان و تكريم شخصيت آنان يكى از شيوه هاى تربيتى آيين حيات بخش اسلام است . رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله روزى با مردم نماز مى خواند. امام حسن عليه السلام طفلى خردسال بود. پيامبر طفل را پهلوى خود نشاند و به نماز ايستاد. آن حضرت يكى از سجده هاى نماز را خيلى طول داد. راوى حديث مى گويد: من سر از سجده برداشتم ، ديدم حضرت حسن عليه السلام از جاى خود برخاسته و روى شانه پيامبر نشسته است . وقتى نماز تمام شد، نمازگزاران گفتند: يا رسول الله ! چنين سجده اى از شما نديده بوديم ، گمان كرديم وحى به شما رسيده است . فرمود: وحى نرسيده بود، فرزندم حسن در حال سجده بر دوشم سوار شد، نخواستم تعجيل كنم و كودك را به زمين بگذارم ، آنقدر صبر كردم تا طفل ، خودش از دوشم پايين آمد (١٣٧).

١٢. ايجاد محبت اهل بيت عليهم السلام در كودكان و نوجوانان

افرادى كه وابستگى معنوى داشته و به مظاهر دينى و گفتار و رفتار ائمه اطهار عليهم السلام دلبسته باشند، زمينه بهترى براى تربيت صحيح و كسب سجاياى اخلاقى و انسانى دارند. آنان كه پاى بند روش هاى مذهبى و عامل به احكام دينى هستند به مراتب كمتر در معرض انحراف و كارهاى خلاف و خصلت هاى ناپسند، آلودگى هاى اخلاقى قرار مى گيرند. بنابراين ايجاد و تقويت ايمان و عشق اهل بيت عليهم السلام در دل هاى كودكان و نوجوانان مى تواند، زمينه تربيت را در وجود آنان شكوفا نموده و از انحرافات و كجروى ها باز دارد. اگر اين عشق و محبت در دل هاى نسل نو عميق و ريشه دار باشد، در هدايت صحيح و تربيت مطلوب نقش بسزايى خواهد داشت . در مقابل با سست شدن ايمان در وجود آنان و گسسته شدن ارتباط قلبى را ائمه اطهار عليهم السلام ، آنان آسيب پذيرترين قشر جامعه در برابر فسادهاى اخلاقى و انحرافات اجتماعى خواهند بود.
ما عشق به اهل بيت عليهم السلام را از ديدگاه پيشواى دوم در اين فراز و ايمان مذهبى را در فراز بعدى مطرح مى كنيم . حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام در تربيت افراد بر ايجاد عشق و محبت اهل بيت عليهم السلام توجه خاصى داشته و از فرصت هاى بدست آمده در اين مورد كمال استفاده را مى نمود. چند نمونه از سخنان آن حضرت را در اين رابطه مى خوانيم :
١. الزموا مودتنا اهل البيت فانه من لقى يوم القيامه و هو يودنا دخل الجنه بشفاعتنا و الذى نفسى بيده لا ينفع عبد عمله الا بمعرفتنا و آداء حقنا (١٣٩) ؛ فرقى نمى كند شيعه ما چطور از دنيا برود، درنده اى او را بخورد، يا در آتش بسوزد، يا در دريا غرق شود، يا به دار آويخته گردد؛ به خدا سوگند او صديق و شهيد است .
٣. من احبنا بقلبه و نصرنا بيده و لسانه فهو معنا فى الغرفه التى نحن فيها، و من احبنا بقلبه و نصرنا بلسانه فهو دون ذلك بدرجه ، و من احبنا بقلبه و كف بيده و لسانه فهو فى الجنه (١٤١).
و به اين طريق حضرت مجتبى عليه السلام عشق و محبت اهل بيت عليهم السلام در دل هاى مردم جاى داده و آنان را از راه هاى انحراف و پيروى از افراد منحرف و پست باز مى دارد.
والدين و مربيان شايسته مى توانند از راه هاى مختلف ، زمينه دوستى اهل بيت عليهم السلام را در كودكان و نوجوانان به وجود آورند و از اين طريق فرزندان خود را به سوى فضائل و سجاياى ستوده اخلاقى سوق داده و از آلوده شدن آنان به خصيصه هاى ناپسند و رذائل و مفاسد و انحرافات اجتماعى ممانعت به عمل آورند.
نامگذارى كودك با نام هاى زيباى اهل بيت عليهم السلام ، بردن به زيارت و مجالس آن بزرگواران ، دقت در غذاى كودكان ، ذكر فضائل و آشنا نمودن فرزندان با مقام والاى اهل بيت عليهم السلام ، ارتباط دادن خاطرات خوش ‍ زندگى با خاندان نبوت و ساير مواردى كه مى توانيم به وسيله آن خود و فرزندانمان را در رديف ارادتمندان آل پيامبر صلى الله عليه و آله و شيفتگان حضرات معصومين عليهم السلام قرار دهيم (١٤٣) خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد و به همين جهت ، من لباس زيبا براى راز و نياز با پروردگارم مى پوشم و هم او دستور داده است كه زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگيريد.
اين رفتار تربيتى امام حسن عليه السلام به عنوان يك مربى كامل و شايسته ، اين نكته روانى را به عموم القاء مى كند كه بايد فضاى عبادت را جذاب و دوست داشتنى نمود و پاكيزگى والا و تربيت صحيح نشات مى گيرد، و انسان ها به طور فطرى زيبايى و پاكيزگى را دوست دارند. نظافت ظاهرى و پوشيدن لباس پاكيزه دعوت عملى و تربيت عينى است . امام مجتبى عليه السلام با پوشيدن لباس زيبا مردم را به نماز و مسجد ترغيب مى نمود و به ديگران مى فهمانيد كه يك مسلمان در موقع نماز بايد خود را معطر كرده و با روى خوش و گشاده با فرزندان برخورد نمايد. بايد فضايى به وجود آورد كه در هنگام نماز و ايام مذهبى و در ساعت هايى كه متعلق به امور دينى و معنوى است فرزندان به راحتى بتوانند با والدين ارتباط برقرار نموده و والدين خود را صميمى تر و نزديك تر به خود احساس كنند و خاطرات خوشى از آن لحظات داشته باشند.

١٤. ايجاد فضاى تربيتى

ايجاد فضاى سالم تربيتى ، مى تواند شاگردان و فرزندان را ناخودآگاه به سوى اهداف مطلوب سوق دهد، و بدون اينكه مربى سخنى بگويد و يا عملى را مستقيما انجام دهد، از محيط خانه و يا مدرسه و يا مسجد متاثر مى شود و بدون اينكه خودش بداند كه علت تمايل او به صفات خوب و اخلاقيات چيست به سوى آن مى رود. نوشتن بعضى از سخنان و اشعار تربيتى و كلمات حكمت آميز با خط زيبا و نصب آن در محل هاى مناسب ، در ديوار اطاق ، بالاى درب ها، آويختن تابلوهاى نفيس در مورد مناظر دينى و نشان دادن قدرت الهى در بعضى مناظر زيباى طبيعت ، نصب سخنان ساده و قابل فهم ائمه اطهار عليهم السلام براى كودكان و نوجوانان در معرض ديد آنان ، در منازل و مدارس و وسائل نقليه عمومى و خصوصى ، نصب پرچم هاى سياه در روزهاى عزاى اهل بيت و چراغانى و نورافشانى و نصب پرچم هاى رنگارنگ در روزهاى شادى و اعياد مسلمانان ، فضاى جامعه ، شهر، محله ، مدرسه ، كوچه و خانه را تغيير مى دهد و كودكان و نوجوانان احساس ديگرى در آن موقع خواهند داشت و اين شيوه نسل جديد را خود به خود با اهداف و ايده هاى تربيتى آشنا خواهد نمود. آوردن كتاب هاى مفيد و در دسترس قرار دادن سجاده هاى زيبا و لباس هاى مناسب و چادرهاى خوب براى كودكان و نوجوانان دختر فضاى ذهن آنان را تغيير مى دهد. نوارها، سرودها، و تابلوهاى نفيس مذهبى و دل انگيز، عكس هاى بزرگان دينى ، و فيلم هاى آموزنده ، اگر در اختيار كودكان و نوجوانان قرار گيرد و آنان در چنين فضا زندگى كنند، بى ترديد در روح و روان آنان موثر است .
نقل شده است كه استاد شهيد آيه الله مطهرى در اطاق شخصى خود يك تابلوى الله با نئون سبز يا با اين شب نماها نصب كرده بود و آن كلمه الله هميشه در منظر ديد استاد روشن بود، اين رفتار نشانگر توجه آن استاد شهيد به اين نكته بوده ، و نصب العين قرار دادن كلمه جلاله الله در تاريكى هاى شب جلوه اى خاص داشته و او را در يك فضاى معنوى قرار مى داد (١٤٥)
هر قدر مى توانى تقوا و پاكدامنى را بر هواى نفس خويش مقدم بدار، مطمئنا روزى پيك اجل به سراغت خواهد آمد، اى جوان !
تو با شادكامى زندگى مى كنى (و سرمست لذت هاى زودگذر دنيا مى باشى)، گويا نمى بينى كه دوستان صميمى و قلبى تو در قبر و بلاها گرفتارند.
گفتنى است هم چنان كه ايجاد فضاى تربيتى و محيط اخلاقى تاثير مطلوبى در اخلاق و رفتار و منش فرزندان دارد. همان طور به وجود آوردن فضا و محيطى فاسد و ناپسند كودكان و نوجوانان را در منجلاب زشتى ها و صفات ناستوده و فساد، گرفتار خواهد كرد. افرادى كه عكس هاى متسهجن و تابلوهاى فسادانگيز در منزل و محل كار و وسائل نقليه خود نصب مى كنند و يا نوارهاى مبتذل و فيلم هاى آنچنانى را در اختيار خانواده و فرزندان خود قرار مى دهند، دانسته يا ندانسته ، فرزندان خود را به دره هاى هولناك هواى نفس و فساد و خودپرستى و شهوت رانى سوق مى دهند و به زودى نتيجه اين رفتار نامطلوب را ديده و مزه تلخ آن را خواهند چشيد.

١٥. تربيت عقلانى

تجربه زندگى بشر نشان مى دهد كه آگاه بودن از نتايج امور و تفكر در عواقب بسيارى از كارها انسان را در تصميم گيرى ها يارى مى كند. تقويت نيروى فكر و انديشه در راهيابى به هدف ها يكى از مناسب ترين و معقول ترين راه ها است . زيرا اگر قوه تعقل در انسان فعال باشد و در تصميم به انجام كارها بيشتر از هر چيز به نيروى خرد تكيه شود، درصد خطا و اشتباه در امور زندگى به حداقل ممكن خواهد رسيد. در مساله تربيت هم مى توان از نيروى فكر و انديشه كودكان بيشترين بهره را برد. به اين ترتيب فهماندن نتايج رفتارهاى خوب و بد و واداشتن اطفال به تفكر و انديشه در عواقب آن ، در تغيير رفتار موجود به رفتار مطلوب ، موثر خواهد شد. زيرا علم و آگاهى در حد خود مى تواند، مانع از انجام كارهاى خلاف باشد، دانش و آگاهى در موارد بسيارى انسان ها را از قانون شكنى ، گناه و تجاوز به حقوق ديگران ، مصون مى دارد.
در اكثر كشورهاى پيشرفته جهان ، با اينكه مقررات كيفرى شديدى براى خلافكاران و قانون شكنان وجود دارد و آنان از آن به عنوان نيروى بازدارنده استفاده مى كنند، ولى تاكيد بيشتر انديشمندان جهان بر تمركز فعاليت هاى سازنده و اصلاحى بر روى نيروهاى فرهنگى و تربيتى است .
تجربه تاريخى بشر نشان مى دهد كه شكوفايى نيروى تعقل و حس ‍ وظيفه شناسى و تربيت صحيح افراد، در اجراى قوانين و مقررات كشورها به مراتب بيشتر از تاثير مقررات كيفرى و مجازات هاى سنگين است .
بر اين اساس پيشنهاد مى شود كه مربيان ، مهم ترين فعاليت خود را بر روى شكوفايى و به فعليت رساندن نيروى تفكر و انديشه كودكان و نوجوانان متمركز نمايند. اگر ما بتوانيم با زبان كودكانه و منطق نوجوان پسند، آنان را به تفكر و انديشه واداشته و از عواقب زيانبار رفتارهاى ناپسند آگاه سازيم و يا آنان را به منافع و ثمرات بى شمار خصلت هاى پسنديده راهنمايى نماييم ؛ بى ترديد آنان در اين صورت با عشق و علاقه ، خواسته هاى مربى را خواهند پذيرفت . امام حسن مجتبى عليه السلام در يك گفتارى مى فرمايد:
صاحب الناس مثل ما تحب ان يصاحبوك به (١٤٧)؛ سعادت هر دو جهان در گرو بهره گيرى از نيروى عقل و انديشه است . در سخن ديگرى آن حضرت افراد را به كسب دانش و تعليم آن به ديگران ترغيب نموده و آثار مثبت آن را يادآور مى شود و مى فرمايد:
علم الناس علمك و تعلم علم غيرك فتكون قد اتقنت علمك و علمت ما لم تعلم (١٤٩)؛ كسى كه از نيروى خرد برخوردار نباشد ادب نخواهد داشت . طبق اين سخن حكيمانه ، مبناى تربيت بر قوه تعقل و انديشه استوار است .
آن حضرت بر اين باور است كه انسان هاى تربيت يافته اساسا كسانى هستند كه از نيروى فكر و انديشه برخوردارند. چنانكه در حديث ديگرى مى فرمايد:
اوصيكم بتقوى الله و ادامه التفكر فان التفكر ابو كل خير و امه
۳
تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام

١٦. تقويت انديشه هاى مثبت

مربيان و والدين علاوه بر اينكه كودكان و نوجوانان را به تفكر سوق مى دهند، لازم است با ايجاد و تقويت انديشه هاى مثبت و سازنده در افكار آنان تاثير گذاشته و افكار پسنديده و انسانى را در مخيله آنان جاى دهند.
انديشيدن براى فداكارى ، ايثار، گذشت ، تحمل مشكلات در راه هدف هاى عالى زندگى ، استقامت و پايدارى ، سخاوت ، كرامت ، كمك به هم نوع مى تواند، مسير زندگى را به سوى رشد و كسب فضائل انسانى سوق دهد.
روانشناسان معتقدند: مثبت انديشى در روان كودك و رشد انسان ها به سوى كمال تاثير فراوانى دارد و انسان در اثر افكار و انديشه هاى زيبا و پسنديده ، آرامش روان و زندگى سالم و راحتى خواهد داشت . عادت دادن فرزندان به انديشه هايى همچون روحيه قناعت ورزى ، خدمت به مردم ، شكيبايى و صفات ارزنده اى همچون : علو همت ، توكل به خدا، اميدوارى به آينده اى مطلوب ، تلاش براى نيل به آرمان ها و خواسته هاى مطلوب ، راز موفقيت در زندگى و موجب آرامش درونى است . كسانى كه چنين انديشه هايى را در سر مى پرورانند، مطمئنا از آرامش روان و شخصيت سالمى برخوردار خواهند بود. حضرت مجتبى عليه السلام در ترغيب به انديشه هاى مثبت و عادت كردن به افكار سالم سخنان و اشعار دل انگيزى دارد كه بعضى از آنان چنين است :
لئن ساءنى دهر عزمت تصبرا
و كل بلاء لا يدوم يسير
و ان سرنى لم ابتهج بسروره
و كل سرور لا يدوم حقير (١٥٢).
اگر انديشه هاى پاك و مثبت را به گونه اى عميق و ريشه دار با جان و عواطف كودكان و نوجوانان عجين كنيم ، بى ترديد به انگيزه هاى پسنديده و رفتارهاى اخلاقى مناسب و مطلوب منجر خواهد شد. مثلا اگر انسان انديشه حضور در محضر خداوند را در سر بپروراند، در او معنويت و نيرويى ايجاد مى شود كه در برابر قوى ترين نيروهاى مخالف و هواهاى نفسانى ايستادگى مى كند، و يا مثلا اين گفتار امام مجتبى عليه السلام را كه مى فرمايد:
ان المومن يتزود و الكافر يتمنع (١٥٤).
پس چنان كه ملاحظه مى شود، در سيره تربيتى امام حسن عليه السلام تنبيه به عنوان يك عامل بازدارنده و اصلاحى مورد استفاده قرار مى گيرد و در صورت اصلاح رفتار، ديگر نيازى به تنبيه نيست . آن حضرت در مورد كوتاهى و سست عهدى ياران خويش آنان را سرزنش و توبيخ نموده و مى فرمايد:
... و كنتم فى مسيركم الى صفين و دينكم امام دنياكم و اصبحتم اليوم و دنياكم امام دينكم (١٥٦). همچنين امام مجتبى عليه السلام فرمود:
لا تعاجل الذنب بالعقوبه ، و اجعل بينهما للاعتذار طريقا (١٥٨)؛ او در مورد فرد خاطى ، اگر امكان عذر خواهى بود و راهى براى اعتذار وجود داشت از توبيخ خوددارى مى نمود.
در هر صورت تنبيه گاهى به عنوان عامل بازدارنده و در مواردى هم اگر بجا و متناسب صورت گيرد، اثرات سازنده به جاى مى گذارد، در اين صورت تنبيه علاوه بر اصلاح فرد گنه كار نسبت به ديگران جنبه عبرت آموزى و اصلاحى نيز خواهد داشت . چرا كه گاهى در خطاها و لغزش هاى بزرگ كودكان و نوجوانان ، ناگزير بايد فرد خاطى را به طور علنى تنبيه نمود، تا مورد عبرت ديگران شده و آنان عمل اشتباه او را تكرار نكنند. در صورتى كه تنبيهات غيربدنى موثر واقع نشد و تمام مراتب قبل ، انجام شد نوبت به تنبيه بدنى مى رسد و چنان كه اشاره كرديم هدف از تنبيه آگاهى دادن و راهنمايى كودك است نه اينكه فرو نشاندن خشم و عقده گشايى والدين و مربيان . امام صادق عليه السلام فرمود:
در مورد كودكان خطاكار حد شرعى جارى نمى شود، اما بايد به نحو صحيح او را تاديب نمود. (١٦٠).

نكته تكميلى

در تنبيه و سرزنش و توبيخ فرزندان بايد به اين نكته توجه كرد كه هر كودك و نوجوانى فقط رقيب خودش مى باشد و نبايد كاستى ها، نقص ها و خطاهاى وى را با دوستان ، همسالان و خواهران و برادرانش مقايسه نمود.
زيرا در بحث تفاوت هاى فردى كه از مباحث اساسى روانشناسى است . دو مساله مهم تفاوت هاى درون فردى و برون فردى مورد توجه است . وقتى فرزندانمان را با ديگر همسالان از نظر قد و وزن ، استعداد و نمرات درسى و مهارت هاى اجتماعى و توانايى هاى هنرى و حرفه اى و لياقت هاى اجتماعى مقايسه مى كنيم اين نگرش را در تفاوت هاى بين فردى (برون فردى) مطرح مى شود.
اما هنگامى كه تفاوت موجود ميان توانايى ها و استعدادهاى درونى فرزند را با رفتارهاى فعلى او مقايسه مى كنيم ، از ديدگاهى واقع بينانه و تربيتى عمل كرده ايم . بنابراين ما بايد طورى تربيت كنيم كه فرزندان ما رقيب سخت كوش ‍ خود باشند و در سرزنش ها و توبيخ ‌ها به اين نكته مهم تربيتى توجه داشته باشيد. (١٦٢)

١٩. تلقين

يكى از رسالت هاى مهم والدين و مربيان اين است كه فرزندان را با شهامت و با شخصيت به بار آورده و به اين وسيله روح جرات و ابتكار را در آنان به وجود آورند. اينكار را مى توان به وسيله تلقين انجام داد. زيرا ساختار و خميرمايه اكثر انسان ها طورى است كه حتى خط مشى عادى خويش را در اثر تلقين تغيير مى دهد. در اثر تلقين از بيمارى هايى شفا يافته و جان مى گيرد و يا برعكس دچار بيمارى و عارضه هاى روانى و افكار مشوش و مضطرب مى شود. انحرافات ، انحطاطات ، كجروى هاى زيادى بر اثر تلقين به وجود آمده است و برعكس اصلاحات ، سازندگى ها، خويشتن دارى هايى نيز از اين طريق در نهاد انسان ها ايجاد شده است . جنبه تلقين پذيرى در كودك به مراتب قوى تر است . مربيان مى تواند براى پرورش ‍ خوبى ها از راه تلقين اقدام نمايد.
احمد بن حجر عسقلانى مى نويسد: عبدالله بن عباس روزى به همراه پيامبر صلى الله عليه و آله به خانه فاطمه رفت . حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله سه بار از بيرون منزل دخترش را صدا زد ولى كسى جواب نداد. پيامبر به خانه تشريف برده و نشست . عبدالله بن عباس مى گويد: من هم پهلوى رسول خدا صلى الله عليه و آله نشستم .
در اين موقع حسن بن على عليه السلام كه دوران طفوليت را مى گذرانيد، وارد شد. او صورتش را شسته و كودكى پاكيزه و تميز و زيبا ديده مى شد، رسول خدا حسن را در آغوش گرفته و بوسيد و سپس فرمود:
ان ائنى هذا سيد؛ اين پسر من آقاست (١٦٤)؛ سفاهت و فرومايگى عبارتست از پيروى افراد پست و حقير و همنشينى با گمراهان .
والدين بايد فرزندان را از رفيق نامناسب بازداشته و از افراد بد سرشت دور نمايند و در اين مورد بى تفاوت نباشند چنان كه گفته اند:
از رفيق نامناسب در جهان
كن حذر تا از بلا يابى امان
همنشين بد تو را رسوا كند
بلكه ايمان تو را يغما كند
و چه زيبا سروده اند:
وه ! چه خوش فرموده آن اهل طريق
اين مثل در صحبت يار و رفيق
تا توانى مى گريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
يار بد، بر جان و بر ايمان زند

٢١. موعظه و نصيحت

تاثير شيوه هاى گفتارى و مستقيم در تربيت ، گرچه به اندازه روش هاى رفتارى و غيرمستقيم موثر نيست ، اما بى تاثير هم نيست و مى توان از راه نصيحت و موعظه پيام هاى مفيد و آموزه هاى سازنده تربيتى را به فرزندان منتقل نمود. زيرا در انسان نيرويى وجود دارد كه به توسط آن تحت تاثير حرف ها و سخنان ديگران قرار مى گيرد. شخصيت گوينده و خود سخن هر چقدر نافذ و گيرا باشد به همان نسبت تاثير خواهد كرد. موعظه غذاى روح انسان است و يكى از روش هاى تربيتى انبياء الهى و قرآن كريم موعظه مستقيم مى باشد و به اين طريق نياز روحى انسان را با موعظه ارضاء مى كردند. رفتارها و فعاليت هاى آدمى را در طول زندگى بايد شخصى آگاه ، وارسته و خودساخته رهبرى نمايد و در تهذيب نفس و هدايت نيروهاى درونى و باطنى وى بكوشد و اين وظيفه را بعد از انبياء و اولياء الهى ، والدين و مربيان به عهده دارند. در موعظه و پند و اندرز كه به طور مستقيم به مربى القاء مى شود بايد مواردى را رعايت نمود:

شرايط موعظه

١. در پند و اندرز بايد از ضمير باطن و فطرت خدادادى انسان و اشياء ملموس و مسائل روزمره زندگى انسان كمك گرفت .
٢. اندرزگو و فرد ناصح بايد شخصى آگاه ، عامل و مومن به هدف باشد.
٣. مكان و موقعيت را بايد در نظر گرفت . هر سخن و پندى در هر جا و براى همه تاثير ندارد. مثلا پندهاى اصلاحى بهتر است پنهانى و دور از چشم ديگران باشد. در غير اين صورت نصيحت هاى مفيد جاى خود را به رسواگرى خواهد داد و باعث ايجاد روح مقاومت در آدمى مى شود.
همچنان كه امام مجتبى عليه السلام به اين نكته اشاره كرده و مى فرمايد:
بينكم و بين الموعظه حجاب العزه (١٦٦)؛ نشانه هاى بزرگوارى ١٠ تا است :
راستگويى ، نوميدى حقيقى از آنچه كه در دست مردم است ، عطاى به سائل ، اخلاق زيبا، جبران نيكى هاى ديگران ، صله رحم و ديدار با بستگان ، مراعات حق همسايه ، شناختن حقوق رفيق و دوست ، پذيرايى از مهمان و عالى ترين نشانه بزرگوارى و شرافت هر انسان در حيا و شرم اوست .
زيرا منشا و ريشه صدور صفات نه گانه قبلى داشتن حيا و آبرومندى است .

آشنايى با افراد فرومايه

٢. اذا سمعت احدا يتناول اعراض الناس فاجتهد ان لا يعرفك فان اشقى الاعراض به معارفه (١٦٨)؛ كامل نمودن احسان و نيكى بهتر از شروع آن است .

استفاده از فرصت

آن حضرت فرمود: الفرصه سريعه الفوت و بطيئه العود (١٧٠)؛ فاصله حق و باطل چهار انگشت است . آنچه را كه به چشم خود بينى ، حق است . ولى با گوش هايت سخنان باطل و ناحق زياد مى شنوى .
در اين جا چند پيام تربيتى كوتاه را كه برگرفته از سيره و سخن حضرت امام حسن عليه السلام است و مى تواند براى والدين و مربيان و فرزندان ، به عنوان پندهاى حيات بخش و راهگشا باشد، با هم مى خوانيم :
١. از لغزش ها و اشتباهات ديگران عفو و گذشت كنيم .
٢. با رويى گشاده و ظاهرى آراسته و باطنى پيراسته از كدورت ها با مردم معاشرت نماييم .
٣. در برابر بلاها، مصيبت ها و مشكلات زندگى خويشتن دار بوده و در مقدرات الهى صبور باشيم .
٤. از افراد پست و فرومايه و رفقاى منحرف دورى كنيم .
٥. براى سالم ماندن از آلودگى ها و انحرافات ، عشق و دوستى پيامبر و ائمه عليهم السلام را در دل هاى خود و فرزندانمان پرورانده و پيروى از گفتار و رفتار آنان را نصب العين خويش قرار دهيم .
٦. از شوخى هاى نابجا و بى مورد كه هيبت و شخصيت انسان را نابود مى كند، پرهيز نماييم .
٧. نخستين گام خردمندى معاشرت نيكو با مردم است .
٨. در برخورد با نيازمندان و ارباب حوائج در صدد يارى و احسان برآييم .
٩. اندوه و غم هاى روزى را، كه هنوز بر تو نيامده ، در روزى كه در آن هستى به خود راه مده .
١٠. براى دنيايت چنان بكوش كه گويا هميشه زندگى خواهى كرد و براى آخرت خود چنان تلاش كن كه گويا فردا اجل تو فرا مى رسد.
١١. بدانيد كه خدا و رسول و اولياء الهى ناظر اعمال و رفتار شماست و مواظب رفتارها و گفتارهاى خود باشيد.
١٢. بهترين مردم كسى است كه ديگران را در شادى ها و آسايش و راحتى زندگى خويش شريك گرداند.

گفتار پنجم : شيوه هاى اصلاح رفتار و جلوگيرى از لغزش ها

كودكان و نوجوانان ممكن است بنابر عللى راه خطا و انحراف پيش گرفته و دچار لغزش شوند. در اين گونه موارد بايد اولياء و مربيان با تدابير معقول و اتخاذ روش هاى صحيح ، از ناسازگارى ها و رفتارهاى غلط كودكان جلوگيرى نمايند.
هنگامى كه على عليه السلام از فرزندش امام حسن سوال كرد:
فرزندم ! راه جلوگيرى از لغزش ها چگونه است ؟ امام مجتبى فرمود:
بدى ها را با نيكى از ميان برداشتن . (١٧٢)؛ ريشه انحراف و گناهان كه مردم را به نابودى مى كشاند سه چيز است : غرور و خودخواهى ، حرص و طمع و حسد.
آن حضرت در گفتار ديگرى اين سخن را توضيح داده و فرمود:
خودخواهى موجب نابودى دين است و علت بدبختى شيطان همين بود.
حرص و طمع ، دشمن جان و برهم زننده راحتى و آسايش انسان است و براى همين آدم از بهشت رانده شد. حسد جلودار و راهنماى زشتى ها براى انسان است و علت قتل هابيل توسط قابيل همين خصلت ناپسند بود. (١٧٤).
براى آگاهى بيشتر والدين و مربيان و خوانندگان ، برخى از علل لغزش هاى كودكان و نوجوانان را در اين جا متذكر مى شويم :
ناآگاهى از زشتى عمل ، فقر و ناكامى ، فقدان عزت نفس و احساس حقارت ، ترس از مجازات بزرگ ترها، عدم اعتماد به نفس ، محروميت هاى اخلاقى و اجتماعى ، اعمال روش هاى نامطلوب و خشونت آميز، بى توجهى والدين به مساله تربيت اخلاقى و دينى ، بى تفاوت بودن والدين در احكام دين و مساله حلال و حرام ، تاثير عوامل فرهنگى بيگانگان ، آزادى هاى نامحدود توسط والدين و مسئولين فرهنگى و تربيتى ، عدم نظارت صحيح والدين به رفت و آمدهاى خانوادگى ، كنترل نكردن دوستان و روابط فرزندان ، رفت و آمدهاى خانوادگى ، كنترل نكردن دوستان و روابط فرزندان ، بدآموزى هاى وسايل ارتباط جمعى ، بهاندادن به افراد تربيت يافته و درستكار، نقل كردن لغزش ها و انحرافات ديگران در حضور كودكان (بدون اينكه توضيحى داده و عواقب خلاف كارى افراد خاطى را به جمع گوشزد كنيم)، عادى جلوه دادن خلاف ها و ناهنجارى هاى جامعه (و گفتن اينكه در اين زمان آدم درستكار يافت نمى شود و همه به خلافكارى و ... روى آورده اند)، و ساير مواردى كه مى تواند زمينه ناهنجارى ها و رفتارهاى نامطلوب در كودكان و نوجوانان را فراهم آورد.

٢. يادآورى غيرمستقيم

در اين شيوه علاوه بر اينكه شخصيت و احترام مخاطب واقعى محفوظ مى ماند، به صورت غيرمستقيم ، خطاى شخص به وى گوشزد مى گردد. اين شيوه اصلاحى با برنامه هاى تربيتى قرآن و اهل بيت عليهم السلام هماهنگ است . امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
بسيارى از خطابات قرآن به عنوان سرزنش پيامبر نازل شده ولى مقصود خداوند ديگران بوده اند. (١٧٦) اين در حالى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله پدر و مادرش را در دوران طفوليت از دست داده بود. يا به حضرت عيسى عليه السلام مى فرمايد: آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را به عنوان معبود غير از خداوند انتخاب كنند؟! (١٧٨)
ب : كوتاه ، مختصر و ملايم : امام كاظم عليه السلام فرمود: هر كس با سخنان زايد، شيرينى كلام خود را محو كند، به نابودى عقلش اقدام نموده است (١٨٠).

٥. تامين نيازهاى مادى و معنوى

فرزندان نسبت به سن خويش نيازهايى دارند. گاهى اينها مادى و محسوس ‍ است كه معمولا والدين توجه به آن داشته و در حد توان آن نيازها را رفع مى كنند. اما مهم تر از آن نيازهاى معنوى از قبيل محبت ، تكريم ، باور كردن شخصيت و استقلال آنان ، توجه به خواسته هاى درونى مى باشد. كه در صورت عدم تامين اين خواسته ها در وجود فرزندان خلا و كمبود به وجود مى آيد. هر انسانى كه تمام يا بخشى از شاكله وجودى اش خالى بماند، به همان اندازه غير طبيعى مى شود و ممكن است به صورت غير عقلايى عمل كند.
مثلا فرزند شما به توجه و محبت شما نياز دارد و نبايد از ابراز محبت به او دريغ نماييد و يا كانون خانواده نياز به فضاى عاطفى و انسانى دارد كه با رفتار اعضاى خانواده و در راس آن ها پدر و مادر تامين خواهد شد. اگر اين نيازها برطرف نشود به همان اندازه كودك و نوجوان كمبود شخصيت داشته و به همان نسبت غيرعقلايى و غيرطبيعى عمل خواهد نمود.
سرچشمه ملالت ها و افسردگى ها خلا روحى است ، روان كودك را بايد از خلا، نفرت ، ملالت ، افسردگى ، نااميدى و نگرانى نسبت به خود و زندگى نجات داد. طورى كه آدمى مجبور نباشد از خود و ديگران فرار كند. روح و روان كودك را بايد پر كرد، ولى از انديشه هاى سالم و جنبه هاى مثبت زندگى ، از آگاهى هاى مورد نياز فرد براى ادامه حيات ، و نيز بايد روح و روان را از حالت تاريكى و ابهام و تيرگى و كدورت به روشنايى و شفافيت هدايت كرد.
به شخصيت فرزندان آنچنان بايد قدرت و توان داد تا بتواند با شادابى و سرور بر زندگى اشراف داشته باشد، و از رفتارهاى ناشايست و خصلت هاى ناپسند فاصله بگيرد. در اين رابطه به نمونه اى از پركردن خلا روحى كه مربوط به زندگى اشراف داشته باشد، و از رفتارهاى ناشايست و خصلت هاى ناپسند فاصله بگيرد. در اين رابطه به نمونه اى از پركردن خلا روحى كه مربوط به زندگى امام مجتبى عليه السلام نيز هست توجه كنيد:
در جنگ جمل امام على عليه السلام سلاح خود را به محمد حنيفه داد كه برود و شتر عايشه را كه در قلب لشگر دشمن قرار داشت كشته ، و كانون آتش فتنه را خاموش نمايد.
مدافعان و تيراندازان جبهه مخالف به قدرى نيرومند و قوى عمل كردند كه محمد ناگزير به مراجعت شد. در اين هنگام امام حسن عليه السلام نيزه را از دست محمد حنفيه گرفته و به ميدان نبرد شتافت . امام مجتبى عليه السلام كه در آن روز ٣٣ ساله بود، صفوف دشمن را شكافت و پيش رفت تا به شتر عايشه رسيد آن را پى كرده و فاتحانه برگشت و بدين گونه آتش جنگ خاموش شد.
محمد در اين هنگام سر به زير افكند و از اينكه نتوانست دستور پدر را اجرا كند، احساس حقارت و شرمندگى نمود. اميرمومنان عليه السلام كه متوجه موضوع شده بود، محمد را مورد دلجويى و نوازش قرار داده و به وى فرمود:
فرزندم ! ناراحت نباش اگر حسن فتح كرد او پسر رسول خداست ولى تو فقط پسر من هستى (١٨٢).
و در نقل ديگرى آمده است : خداوند به يكى از مسلمانان پسرى عطا كرده بود. يكى از دوستانش در حضور امام حسن عليه السلام به وى چنين تبريك گفت :
قدم اين يكه تاز ميدان نبرد و سواركار قهرمان مبارك باد. امام حسن عليه السلام به تبريك گوينده فرمود: از كجا مى دانى كه اين نوزاد، سواره مى گردد يا پياده ؟
او گفت : فدايت شوم به نظر شما چگونه تبريك بگويم ؟ حضرت فرمود:
بگو! بخشنده را سپاسگزار باش ، هديه الهى بر تو مبارك باد، اميدوارم بزرگ شود و از نيكى هايش بهره مند گردى (١٨٤)؛ نه همچون تلاشگر در طلب دنيا بكوش و نه مانند تسليم شدگان به تقدير تكيه كن (نه حريص باش و نه كسل و تنبل)، زيرا تحصيل فضل (درآمد حلال) روش پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام است و حريص نبودن عفت و پاكدامنى است ، نه پاكدامنى موجب كاهش روزى است و نه حرص و طمع داشتن ، سبب افزايش رزق خواهد شد. (بنابراين در زندگى حد اعتدال را مراعات نما.)
توجه به اين نكته و رعايت ميانه روى و اعتدال در تمام زواياى زندگى انسان مسلمان كارساز و راهگشا است و تربيت فرزندان كه يكى از موارد حساس و ظريف زندگى است ، جايگاه خاصى در اين مورد خواهد داشت .

گفتار ششم : داستان هاى تربيتى از زندگى امام مجتبى عليه السلام

١. پيروى از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

امام حسن مجتبى عليه السلام مى فرمايد: شيوه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بود كه هرگاه از او حاجتى خواسته مى شد آن را برآورده مى كرد و اگر امكان رفع نياز سائل برايش فراهم نبود او را با زبان خوش و سخنانى زيبا و چهره گشاده و يا حتى با راهنمايى جواب مى گفت (١٨٦).

٢. توجه به شخصيت و آبروى ديگران

شخصى وارد محضر امام حسن عليه السلام شده و از اينكه مى خواست اظهار حاجت كند، از حاضران خجالت مى كشيد و نمى توانست نياز خود را در ميان جمع شفاها به امام عليه السلام مطرح كند. امام كه متوجه حضور وى و رنج درونى اش گرديده بود به وى فرمود: خواسته ات را بنويس و آن را به ما بده . چون مرد نيازش را نوشته و به امام تقديم كرد، امام آن را خوانده و با تواضع تمام چندين برابر خواسته مرد را به وى بخشيد.
برخى كه شاهد صحنه بودند، عرض كردند: اى فرزند رسول خدا! اين يادداشت چه پربركت بود! امام حسن عليه السلام به آنان فرمود:
بركت اين ورقه براى ما بيشتر است ، زيرا خداوند ما را شايسته انجام كار نيك قرار داده است . آيا نمى دانيد كه كار خير آن است كه بدون درخواست انجام شود؛ اما اگر، پس از آن كه فرد نيازش را به تو باز گفت و تو هم چيزى به او بخشيدى ، در واقع اهدايى تو در مقابل آبروى او مى باشد. چه بسا فرد محتاج در شب در بسترش با بى تابى و نگرانى به صبح رسانده و در ميان بيم و اميد غوطه ور بوده است كه آيا فردا اندوهناك و شكست خورده بازش مى گردانند يا با خوشحالى و سرور؟
پس او به نزد تو مى آيد در حالى كه زانوانش مى لرزد و دلش از ترس و دلهره لبريز شده است . پس اگر تو حاجت وى را در ازاى آبرويش روا دارى ، بذل آبرو براى وى بسى بزرگتر و سنگين تر از كار خيرى است كه در حق او انجام داده اى (١٨٨).

٤. احترام به افكار فرزندان

در دوران حكومت اميرمومنان عليه السلام ، مامورين حكومتى ، قصابى را در كنار كشته اى به همراه چاقوى خون آلود - كه در دستش بود - يافتند. قرائن و شواهد موجود نشانگر كشته شدن مقتول ، توسط اين قصاب بود. بر اين اساس مامورين وى را با همان وضعيت ظاهرى به حضور على عليه السلام آوردند.
امام عليه السلام به قصاب فرمود: چه كسى آن شخص را به قتل رسانده است ؟ مرد قصاب گفت : من او را كشته ام . حضرت على عليه السلام طبق قرائن ظاهرى و اعتراف متهم ، دستور قصاص صادر كرد.
مامورين حكومتى بعد از صدور حكم قصاص او را به سوى محل اعدام روانه كردند. در اين اثنا مردى را ديدند كه به سرعت به سوى آنان مى آيد و فرياد مى زند:
دست نگهداريد و عجله نكنيد، او را من كشته ام ، قاتل حقيقى منم ، آن مرد قصاب بى گناه است .
مسوولين اجراى حكم وقتى با اين وضعيت مواجه شدند، آن مرد را به همراه قصاب به حضور على عليه السلام آوردند. در محضر امام على عليه السلام آن مرد دوم ، سوگند ياد كرد كه او را من كشته ام . امام به قصاب گفت : چرا تو اعتراف به قتل نمودى و اقرار كردى كه او را كشته اى ؟
قصاب گفت : چون من در مخمصه عجيبى گرفتار شده بودم ، در خود هيچ گونه ياراى انكار نديدم . چون مرا در كنار جنازه خون آلودى با چاقوى آغشته به خون دستگير كرده بودند؛ يقين كردم كه به غير اقرار به قتل ، چاره ديگرى وجود ندارد. اما واقع امر اين است كه گوسفندى را سر بريده بودم و چون براى تخلى و رفع حاجت ، عجله داشتم با همان چاقوى خون آلود به خرابه شتافتم كه اتفاقا با جنازه خون آلود مواجه شدم . وحشت زده خواستم كه از آن جا فرار كنم . اما با رسيدن مامورين در همان جا خشكم زد و آنان مرا به حضور شما آوردند.
على عليه السلام به حاضران فرمود: اين دو نفر را به نزد فرزندم حسن ببريد تا او در اين مورد قضاوت نمايد. آن ها به حضور امام حسن عليه السلام آمدند و ماجرا را شرح دادند. امام مجتبى عليه السلام فرمود: به اميرمومنان بگوييد: اگر اين مرد شخصى را كشته است ، در مقابل جان قصاب را از مرگ حتمى رهانيده است .
خداوند در قرآن مى فرمايد: و من احياها فكانما احيا الناس جميعا (١٩٠)

٥. شيوه پسنديده

روزى امام حسن مجتبى عليه السلام در كنار خانه خدا مشغول طواف بود، در آن هنگام متوجه شد كه شخصى به ديگران مى گويد: اين پسر فاطمه زهرا عليها السلام است . امام رو به آن مرد كرد و فرمود: بگو فرزند على بن ابى طالب است ، معرفى با نام پدر بهتر از صدا كردن با نام مادر است (١٩٢) آنها را بنام پدرانشان بخوانيد كه اين كار نزد خداوند عادلانه تر است .

گفتار هفتم : امام مجتبى عليه السلام و تربيت فرزندان شايسته

در گفتارهاى قبلى سعى بر اين بود كه به نكات و اصول مهم تربيتى در پرتو سيره و سخن امام مجتبى عليه السلام بپردازيم . گاهى در توضيح مطالب از آيات قرآن كريم و سخنان ساير معصومين عليهم اسلام نيز بهره گرفتيم . همچنين از مطالب تربيتى و روانشناسى در صورت لزوم در لابلاى مطالب استفاده شد. آنچه كه در آخر اين بحث لازم به نظر مى رسد، نگاهى كوتاه به فرزند پرورى امام مجتبى عليه السلام است كه به اين ترتيب با شخصيت فرزندان معروف آن حضرت آشنا شده و اثر تربيت صحيح پيشواى دوم را در سيماى فرزندان آن حضرت مشاهده مى كنيم .
امام مجتبى عليه السلام به عنوان الگو و نمونه يك مربى تمام عيار، در تربيت فرزندانى پاك طينت ، صالح ، كارآمد و با كمال ، نقش قابل توجهى ايفا نمود. آن حضرت با پرورش فرزندان تلاشگر، مسووليت پذير، مبارز، ايثارگر، داراى كمالات و خصائل پسنديده در دستيابى به اهداف والاى تربيتى توفيق كامل داشت . آن بزرگوار با مراعات شيوه هاى تربيتى صحيح و تامين نيازهاى روحى و جسمى فرزنان ، در شكوفايى استعدادها و بارورى خلاقيت هاى آنان مسووليت هاى پدرانه خويش را با كمال شايستگى به انجام رسانيده و در اثر آن فرزندان امام مجتبى عليه السلام در زندگى آينده خويش به كمالات و مراتب عالى انسانى نائل آمدند و هر يك نمونه اى بارز از انسان هاى وارسته گرديدند.
تعدادى از فرزندان پسر و دختر امام مجتبى عليه السلام در ماجراى كربلا در كنار عمويشان امام حسين عليه السلام فيض حضور يافتند و برخى به درجه شهادت نيز نائل آمدند. در اين جا با چند تن از پرورش يافتگان خاندان مجتبوى عليه السلام آشنا مى شويم :

١. زيد بن حسن

ابوالحسن زيد، اولين فرزند امام مجتبى عليه السلام است . او شخصيتى بزرگوار، پاك طينت و جليل القدر بود. زيد در اثر امانتدارى و صداقت و صفاى باطن مورد توجه و اعتماد مردم و مسوولين حكومتى قرار گرفت تا آن جايى كه وى را متولى موقوفات و صدقات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قرار دادند. در سخاوت و نيكوكارى زبانزد خاص و عام بود. شعرا در مدح نيكى هاى وى شعرها سرودند. مردم نيازمند براى رسيدن به عطاهاى وى و كسب فضايل از دور و نزديك به حضورش مى شتافتند. اما افراد پست و فرومايه و حاكمان بى بند و بار بنى اميه با او عداوت و دشمنى مى كردند.
عمر بن عبدالعزيز بعد از جلوس در مسند خلاف ، بى مهرى هاى خلفاى قبل را جبران كرده و به حاكم مدينه نوشت : زيد بن حسن مردى شريف و از افراد ممتاز خاندان بنى هاشم است . او را در توليت صدقات و موقوفات گمارده و مقامش را گرامى دارد. (١٩٤).

٣. قاسم بن الحسن

در يكى از شب هاى سال ٤٦ هجرى خانه امام حسن مجتبى عليه السلام در مدينه عطرآگين گشته و كودكى متولد گرديد كه صورتش چون ماه شب چهارده مى درخشيد. نوزاد را در قنداقه سفيدى پيچيده نزد امام حسن عليه السلام آوردند. امام او را در آغوش گرفته و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه را زمزمه كرد و بدينسان كودك خويش را با آواى توحيد آشنا ساخت . در هفتمين روز تولد اين كودك ، مراسم نامگذارى برپا شده و حضرت امام حسن عليه السلام نام نوزاد خويش را قاسم نهاد.
قاسم تا سال ٥٠ در دامان پرمهر و عاطفه پدر ارجمند خويش پرورش يافته و بعد از آن كه امام مجتبى عليه السلام در آن سال به شهادت رسيد در تحت سرپرستى و تربيت امام حسين عليه السلام دوران رشد و نوجوانى را مى گذرانيد تا اينكه واقعه كربلا پيش آمد.
شب عاشورا هنگامى كه نوجوان شجاع و خوش سيماى خاندان امام حسن عليه السلام از عمويش امام حسين عليه السلام شنيد كه به اصحاب خويش ‍ بشارت مى دهد كه فردا تمامى شما شهيد خواهيد شد، در ذهن و انديشه اش سوالاتى مطرح شد. از جاى خويش برخاسته و از امام حسين عليه السلام پرسيد: اى عمو جان ! آيا من هم در رديف شهدا خواهم بود؟ امام حسين عليه السلام فرمود: با بنى ! كيف الموت عندك ؛ پسرم ! مرگ را چگونه مى بينى ؟ قاسم بن حسن با كمال اخلاص و صفا پاسخ داد: احلى من العسل ؛ مرگ در راه تو براى من شيرينتر از عسل مى باشد. در اين موقع قاسم سوال خويش را دوباره تكرار نمود: آيا من هم در ليست شهداى كربلا خواهم بود؟ امام عليه السلام پاسخ داد: عمويت فداى تو! بلى . به خدا قسم تو را هم در رديف يارانم خواهند كشت ، حتى پسر شيرخواره ام ، عبدالله را نيز به شهادت مى رسانند.
فرزند غيرتمند امام مجتبى عليه السلام با شنيدن اين سخن يكه اى خورده و سوى عمويش خيز برداشته و پرسيد: عمو جان ! آيا آن ها به خيمه گاه مى رسند و بعد از تسلط به خيام و ساكنين آن ، عبدالله شيرخوار را مى كشند؟! و امام حسين عليه السلام كيفيت شهادت طفل شيرخواره را مفصل به قاسم شرح داد (١٩٦). و بالاخره حضرت قاسم عليه السلام يادگار شجاع حضرت مجتبى عليه السلام بعد از فداكارى ها و جانفشانى هاى مخلصانه در روز عاشورا به شهادت رسيد.

٤. فاطمه بنت الحسن

فاطمه بنت الحسن بزرگ بانوى جهان اسلام ، يكى از درس آموزان و تربيت يافتگان مكتب امام مجتبى عليه السلام مى باشد. اين بانوى بزرگ در ميان دختران امام حسن عليه السلام از امتيازات ويژه اى برخوردار است . جناب فاطمه بنت الحسن دختر امام مجتبى ، همسر امام سجاد و مادر امام باقر عليه السلام است .
شرافت ، كرامت ، عفت و حياء از صفات برجسته اين شخصيت جليل القدر خاندان نبوى است . القابى همچون فاضله ، عالمه ، صالحه ، صديقه و عفيفه از ويژگى هاى اين دختر امامت مى باشد. اين عزيزترين بانوى خاندان بنى هاشم و اسوه زنان ايثارگر و فداكار، همسر، پدر، فرزند و بالاخره برادران خويش را تقديم نموده و به عنوان دختر، همسر، مادر و خواهر شهيد به شمار مى آيد.
حضرت صادق عليه السلام روزى از بزرگوارى و صداقت جده اش فاطمه بنت الحسن ياد كرده و فرمود: كانت صديقه لم يدرك فى آل الحسن مثلها (١٩٨).
يكى از مهم ترين وقايع زندگى اين بانوى عصمت ، حضور در واقعه غم انگيز و افتخارآفرين عاشورا است . فاطمه بنت الحسن همانند عمه اش زينب ، از پيام آوران حادثه خونين كربلا محسوب مى شود و در جاودانگى حماسه عاشورا به همراه ساير اسراى كربلا به ويژه همسر بزرگوارش امام سجاد عليه السلام و فرزندش امام باقر عليه السلام مسووليت خويش را به خوبى ايفا كرده است .

٥. عبدالله اصغر

عبدالله اصغر، فرزند ديگر امام مجتبى عليه السلام است كه در كربلا يازده سال داشت ، هنگامى كه امام حسين عليه السلام تنها به ميدان رفت و هيچگونه يار و ياورى نداشت ، عبدالله غريبى و مظلومى عمويش را دريافت ، براى يارى عمو از خيمه به سوى ميدان بيرون دويد، حضرت زينب به دنبال او حركت كرد تا نگذارد او به ميدان رود. امام حسين عليه السلام صدا زد: خواهرم ! عبدالله را نگهدار، اما عبدالله كه شجاعت را از پدرش امام مجتبى عليه السلام آموخته بود، خود را به عمو رسانيده و گفت : به خدا از عمويم جدا نمى شوم و بالاخره در كنار امام حسين عليه السلام او را به شهادت رسانيدند. (٢٠٠).
يكى از بارزترين دلايل روحيه شجاعت و دلاورى و فداكارى در وجود حضرت مجتبى عليه السلام فرزندان آن حضرت هستند كه از سرچشمه ولايت و امامت سيراب گشته و به اوج فداكارى و از خودگذشتگى در راه اسلام و اهداف بلند آن رسيده بودند.
فرزندان امام حسن عليه السلام نمونه هايى بديع و زيبايى در مسير مبارزه و رويارويى از خود نشان دادند و ويژگى هاى اخلاقى ، انسانى و سجاياى والاى حضرت مجتبى عليه السلام را به نمايش گذاشتند.
والسلام



تربيت در سيره و سخن امام حسن مجتبى عليه السلام
1- بحارالانوار، ج 28، ص 39.
2- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 76.
3- تهذيب التهذيب ، ج 2، ص 259.
4- المناقب ، ج 3، ص 401.
5- تربيت اسلامى ، كتاب دوم ، ص 204.
6- قطب الدين رواندى ، الدعوات ، ص 144 و 145.
7- الفوائد الضيائيه ، ص 5.
8- چكيده مقالات تربيتى ، ص 104.
9- نهج البلاغه ، نامه 31.
10-زمينه تربيت ، ص 118.
11- مكارم الاخلاق ، ص 233.
12- قال رسول الله (ص ): الشقى من شقى فى بطن امه و السعيد من سعد من بطن امه . (تفسير قمى ، ج 1، ص 227).
13- احتجاج طبرسى ، ج 1، ص 282.
14- صحيفه الامام الحسن عليه السلام ، ص 284.
15- تحت العقول ، ص 233.
16- مستدرك الوسائل ، ج 8، ص 211.
17- منيه المريد، ص 33.
18- كم نورترين ستاره اى كه در جمع ستارگان بنات النعش ‍ قرار دارد.
19- رعد، آيه 19.
20- الكافى ، ج 1، ص 19.
21- تفسير الامام العسكرى ، ص 331.
22- تحف العقول ، ص 235.
23- العدد القويه ، ص 53.
24- نهج البلاغه ، محمد عبده ، ج 3، ص 56.
25- تحف العقول ، ص 226.
26- فقلت لها يا اماه ، لم لا تدعون لفنسك كما تدعون لغيرك فقالت يا بنى الجارثم الدار (وسائل الشيعه ، ج 7، ص ‍ 113).
27- كشف الغمه ، ج 1، ص 573، بحار الانوار، ج 75، ص 112، مسند امام مجتبى عليه السلام ، ص 724.
28- امالى مفيد، محمد بن نعمان بغدادى ، ص 398.
29- احتجاج طبرسى ، ج 2، ص 287.
30- روم ، آيه 30.
31- وسائل الشيعه ، ج 20، ص 16.
32- مكارم الاخلاق ، ص 233.
33- و اما انت يا عمروبن العاص ... ان امك بغيه و انك ولدت على فراش مشترك فتحا كمت فيك رجال قريش منهم ابوسفيان بن الحرب و الوليد بن المغيره ، ... و العاص بن وائل كلهم يزعم انك ابنه فغلبهم عليك من بين قريش الامهم حسبا و اخبثهم منصبا و اعظمهم بغيه ... (احتجاج طبرسى ، ج 1، ص 276)
34- مصباح كفعمى ، ص 165.
35- اصول كافى مترجم ، ج 2، ص 362.
36- اسراء، آيه 64.
37- مناقب ، ج 4، ص 22.
38- اللبان : كندر؛ (لسان العرب ، ج 13، ص 377).
39- الكافى ، ج 6، ص 22، مسند امام مجتبى عليه السلام ، ص ‍ 694.
40- تحف العقول ، ص 226.
41- امانتدارى در سيره معصومين ، ص 7.
42- اعلام الدين ، ص 137.
43- ديوان الهى قمشه اى ، ص 46.
44- بحارالانوار، ج 43، ص 342.
45- آنچه والدين و مربيان بايد بدانند، ص 35.
46- اعلام الدين ديلمى ، ص 137.
47- گفتنى است كه اين حديث را مى توان به دو صورت معنى كرد: 1- مومنين از اين كه در مسير هدايت قدم بر مى دارند با نشاط و مسرور هستند. 2 - شادى و نشاط مومنين در مسير هدايت بوده و از موازين شرعى تجاوز نمى كنند.
48- بقره 29.
49- مومنون 14.
50- شرح اسماء الحسنى ، ج 1، ص 139.
51- همان ، ص 12.
52- وسائل الشيعه ، ج 12، ص 153.
53- مسند امام مجتبى (ع )، ص 723.
54- تحف العقول ، ص 234.
55- همان ، ص 228.
56- مجموعه ورام ، ج 2، ص 9.
57- بحارالانوار، ج 75، ص 113.
58- اعلام الدين ، ص 137.
59- تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 158.
60- بحارالانوار، ج 75، ص 111.
61- اعلام الدين ، ص 137.
62- بحارالانوار، ج 75، ص 109.
63- شهريه ، حقوق .
64- گلستان سعدى .
65- بحارالانوار، ج 75، ص 113.
66- همان .
67- اعلام الدين ، ص 137.
68- امام مجتبى (ع ) ص 183 به نقل از احقاق الحق ، ج 11، ص ‍ 116.
69- جلوه هايى از نور قرآن ، ے ے ے ے ص 120.
70- اعلام الدين ، ص 137.
71- منيه المريد، ص 340. ترجمه الامام الحسن (ع )، ص ‍ 167.
72- بحارالانوار، ج 75، ص 111.
73- همان .
74- مسند احمد، ج 1، ص 200، بشاره المصطفى ، ص 240. مناقب ، ج 1، ص 3.
75- بحارالانوار، ج 43، ص 75.
76- تحف العقول ، ص 234.
77- همان ، 225.
78- بحارالانوار، ج 72، ص 401.
79- من لا يحضره الفقيه ، ج 3، ص 494.
80- تحف العقول ، ص 225.
81- آل عمران ، آيه 159.
82- ترجمه الامام الحسن (ع )، ص 156.
83- مناقب ، ج 3، ص 19.
84- دلائل الامامه ، ص 56.
85- مناقب ، ج 4، ص 14.
86- بحار الانوار، ج 43، ص 352.
87- بحارالانوار، ج 43، ص 342.
88- همان ص 352.
89- همان .
90- همان .
91- كشف الغمه ، ج 2، ص 197.
92- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 1، ص 115.
93- اعلام الورى ، ص 211.
94- بشاره المصطفى ، ص 140. لازم به ذكر است كه مشابه اين روايت در مورد حضرت امام حسين عليه السلام نيز نقل شده است . (مناقب ، ج 4، ص 72.)
95- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 133.
96- لواعج الاشجان ، ص 147. لهوف اين طاووس ، ص 192.
97- صحيح مسلم ، ج 6، ص 173.
98- الارشاد، ج 2، ص 16. منتهى الامال ، ج 1، ص 240.
99- مسند الامام المجتبى عليه السلام ، ص 688.
100- الخصال ، ج 1، ص 271.
101- بحارالانوار، ج 44، ص 88.
102- مسند الامام المجتبى 4؛ ص 688. حياه الامام الحسن عليه السلام ، ج 1، ص 329.
103- تحف العقول ، ص 233.
104- اعلام الدين ، ص 137.
105- تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 158.
106- چگونه مى توان تربيت كرد؟ ص 144.
107- دوستى على عليه السلام حسنه اى است كه با وجود آن هيچ گناهى به آن زيان نمى رساند.
108- خاطرات و خطرات ، ص 14.
109- نساء 86.
110- جلوه هايى از نور قرآن ، ص 27؛ به نقل از مناقب ، ج 4، ص ‍ 18.
111- الدايه و النهايه ، ج 8، ص 38.
112- مجمع الزوائد هيثمى ، ج 4، ص 242. مسند امام مجتبى (ع )، ص 703.
113- تحف العقول ، ص 233.
114- زمينه تربيت ، ص 228.
115- حياه الامام الحسن عليه السلام ؛ ص 323.
116- وسائل الشيعه ، ج 24، ص 433.
117- تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 158.
118- اعلام الدين ، ص 137.
119- مسند امام مجتبى (ع )، ص 797، اخبار اصفهان ، ص 60، ص 321.
120- بحارالانوار، ج 75، ص 113.
121- اتئن من حديده احماها انسانها للعبه ، و تجرنى الى نار سجرها جبارها لغضبه ! (نهج البلاغه فيض الاسلام ، ص ‍ 704، خطبه 215)
122- المناقب ، ج 4، ص 16.
123- فرهنگ سخنان حضرت فاطمه عليها السلام ، ص 135.
124- بحارالانوار، ج 43، ص 319.
125- همان ، ج 44، ص 79.
126- وسايل الشيعه ، ج 12، ص 52.
127- تحف العقول ، ص 225.
128- مجله پيوند، ش 220، ص 12.
129- كودك فلسفى ، ج 2، ص 247. (به نقل از تاريخ يعقوبى ).
130- بحارالانوار، ج 43، ص 285.
131- غزليات شمس تبريزى ، ص 519.
132- و نفخت فيه من روحى (حجر، آيه 29).
133- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 11، ص 198.
134- تفسير نمونه ، ج 3، ص 421.
135- بحارالانوار، ج 43، ص 282.
136- كودك فلسفى ، ج 2، ص 114.
137- تفسير فرات كوفى ، ص 20؛ مسند امام مجتبى (ع )، ص ‍ 103.
138- ارشاد القلوب ، ج 2، ص 254.
139- اعلام الدين ، ص 457.
140- امالى مفيد، مجلس چهارم ، حديث 8.
141- مسائل على بن جعفر (ع )، (ص ) 329. منتهى الامال ، ج 1، ص 225.
142- براى اطلاع از راههاى ايجاد محبت اهل بيت (ع ) در كودكان و نوجوانان مى توان به كتاب عشق برتر به قلم نويسنده عالى قدر آقاى جواد محدثى رجوع كرد.
143- تفسير نمونه ، ج 6، ص 151.
144- سرگذشت هاى ويژه ، ص 89.
145- ترجمه الامام الحسن عليه السلام ، ص 168.
146- بحارالانوار، ج 75، ص 116.
147- بحارالانوار، ج 75، ص 111.
148- همان .
149- بحارالانوار، ج 75، ص 111.
150- مسند امام مجتبى (ع )، ص 719، مجموعه ورام ، ج 1، ص ‍ 52.
151- مستدرك سفينه البحار، ج 5، ص 475.
152- هدايتگران راه نور، ص 386.
153- بحارالانوار، ج 75، ص 112.
154- بحارالانوار، ج 43، ص 353.
155- همان ، ج 44، ص 21.
156- پرورش امانتدارى در نوجوانان ، ص 63.
157- حياه الامام الحسن ، ج 1، ص 329.
158- تحف العقول ، ص 235.
159- مستدرك الوسائل ، ج 18، ص 46.
160- كشف الغمه ، ج 1، ص 575.
161- به نقل از نشريه پيوند.
162- بحارالانوار، ج 44، ص 151.
163- تهذيب التهذيب ، ج 2، ص 272.
164- بحارالانوار، ج 78، ص 115.
165- تحف العقول ، ص 236.
166- تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 157.
167- مستدرك الوسائل ، ج 8، ص 350؛ اعلام الدين ، ص 297.
168- كشف الغمه ، ج 1، ص 572.
169- العدد القويه ، ص 37.
170- تحف العقول ، ص 229.
171- تحف العقول ، ص 225.
172- بحارالانوار، ج 75، ص 111.
173- همان .
174- الگوهاى تربيت ، ص 273.
175- اصول كافى ، ج 2، ص 63.
176- اسراء، آيه 23.
177- مائده ، 116.
178- بحارالانوار، ج 75ت ص 374.
179- كافى ، ج 1، ص 17.
180- كشف الغمه ، ج 1، ص 573.
181- مناقب ، ج 2، ص 21؛ بحارالانوار، ج 43، ص 345.
182- فروع كافى ، ج 6، ص 17 و 18.
183- همان .
184- تحف العقول ، ص 233 و 234.
185- تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 158.
186- حياه الامام الحسن (ع )، ج 1، ص 302.
187- امام مجتبى (ع )، ص 185، هدايت گران راه نور، ص 380.
188- بحارالانوار، ج 44، ص 119 و 120.
189- مائده ، 32.
190- تهذيب ، ج 10، ص 173؛ تفسير نور الثقلين ، ج 1، ص 620.
191- بحارالانوار، ج 43، ص 345.
192- احزاب ، آيه 5.
193- بحارالانوار، ج 44، ص 167؛ ارشاد، ص 361.
194- سوگنامه آل محمد (ص )، ص 288.
195- مدينه المعاجز، ج 4، ص 214.
196- اعيان الشيعه ، ج 1، ص 608.
197- بحارالانوار، ج 46، ص 215.
198- اصول كافى ، ج 1، ص 536.
199- معالى السبطين ، ج 1، ص 463.
200- فرزندان امام حسن (ع ) در كربلا، ص 26.


۴