بهشت خانواده جلد ۱

بهشت خانواده0%

بهشت خانواده نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

بهشت خانواده

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد جواد مصطفوى
گروه: مشاهدات: 12642
دانلود: 3130

توضیحات:

جلد 1
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 93 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12642 / دانلود: 3130
اندازه اندازه اندازه
بهشت خانواده

بهشت خانواده جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

بهشت خانواده

جلد اول

دكتر سيد جواد مصطفوى

چند تذكر

١- اين كتاب را دو طايفه نبايد بخوانند.

اول : كسانى كه ذوق و عاطفه ندارند.

دوم : كسانى كه به فكر و عقل خدادادى خويش اعتماد ندارند و به خود اجازه نمى دهند: بدون اجازه - به اصطلاح - روشنفكران شرق و غرب تفكر كنند.

٢- اين كتاب مقررات سعادت بخش اسلام را بيان مى كند، بنابراين به دختر و پسرى كه مى خواهند ازدواج كنند و زندگى آنها قرين سعادت باشد، توصيه مى كنيم براى شروط ازدواج خود، عمل به مقررات اين كتاب را مقرر دارند و نيز به زن و شوهرى كه با يكديگر اختلاف پيدا كرده اند، مطالعه آن پيش از مراجعه به دادگاه توصيه مى كنيم

٣- به آخر كتاب نرسيده قضاوت نفرمائيد كه پشيمان مى شويد.

٤- مطالعه اين كتاب براى جوانانى كه هنوز قصد ازدواج ندارند، در اولويت نيست

اين ضرب المثلها را در درس ٥٥ بخوانيد

زن بى حجب و حيا آش بى نمك است

مرد پيرى كه زن جوان بگيرد، مرگ به قهقهه مى افتد.

زن كه تنبل شد كلفت با دهانش كار مى كند.

از خاندان متمول اسب بخر و از خاندان فقير زن بگير.

خنده زن زيبا گريه كيف پول آقاست

زن كور باشد بهتر است تا بسيار زيبا.

كاخ اعيان را زن پر كرده و كلبه فقرا را بچه

زن در گهواره هم كه هست خودش را معرفى مى كند.

زن زيبا مال همه است و زن زشت مال خودت

مردى كه زنش را بزند ٣ روز گرسنگى مى كشد و ٣ روز كارش تعطيل است

مرد شهرت را دوست دارد و زن مرد را.

تمام شعور زن در خانه است ، اگر از آن خارج شد، فاقد ارزش ‍ مى گردد.

مردان چون كوهند و زنان چون اهرم

بهترين زنان ، زنى است كه وقتى خشمگين شود يا شوهرش بر او خشم گيرد، به شوهرش بگويد: دستم را در دست تو مى گذارم و خواب را به چشمم راه نمى دهم تا وقتى كه از من راضى شوى

رسول اكرم صلوات الله عليه

بهترين شما مسلمانان ، مردى است كه با زنش خوشرفتار باشد و من از همه شما نسبت به زنانم خوشرفتارترم

رسول اكرم صلوات الله عليه

هر زنيكه شوهرش را با زبانش بيازارد، خداوند هيچ كفاره و توبه اى را از او نپذيرد و هيچ كار نيكش را قبول نكند تا وقتى كه شوهرش را راضى كند.

رسول اكرم صلوات الله عليه

در همه احوال با همسرت مدار كن ، و با او به نيكى معاشرت نما تا زندگيت با صفا شود.

اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام

هر زنى كه كج خلقى شوهرش را تحمل كند خداوند به او ثواب آسيه (همسر فرعون) را عطا كند.

رسول اكرم صلوات الله عليه

چاپ جديد

هدف ما از نگارش اين كتاب ، مطالعه و خواندن آن بود نه بحث و تدريسش ، از اين رو گاهى لطايف و ظرايفى در قالب طنز و مطايبه با پوشش تلويح و كنايه آورده بوديم كه براى رفع خستگى و ملالت خواننده مفيد باشد.

ليكن پس از انتشار چاپ اول برخى از سروران مطاع تذكر دادند كه ما اين كتابرا براى خواهران دينى يا در كلاسهاى مختلط تدريس مى كنيم و چون به آن مطايبات مى رسيم ، آرزو مى كنيم ايكاش كلاس از يك جنس تشكيل شده بود، خوبست در چاپ دوم تجديد نظرى بنمائيد. اينجانب هم امتثال نمودم و تا آنجا كه ممكن بود اينگونه موارد را تغيير دادم

خلاصه

اسلام به شوهران مسلمان مى گويد: زن امانتى است الهى در دست شما كه در شب زفاف خداوند رحمان او را آرايش كرده و لباس نو بر تنش پوشيده و به دست شما سپرده است امانتى است نه تنها مانند جواهر و برليان مادى كه فقط از ديدنش لذت بريد؛ بلكه عنصرى با عاطفه و مهربان است كه در غربت و تنهائى انيس و همدم شماست ، كشتزار پر بركت نسل خاندان شماست نگهدارنده و تربيت كننده ميوه درخت وجود و پاره تن شماست ، طباخ و آشپز خوراكهاى رنگارنگ و لذيذ شماست ، زينتگر و آرايش دهنده فرزندان شما و لوازم خانه و زندگى شماست ، امانت خدا را چنانكه شايسته امانتگذار است ، نگهداريد و پس از پايان دوره امانتدارى ، او را سالم و خوش خاطره به صاحبش رد كنيد.

و به زنان مسلمان مى گويد: پس از آنكه از پدر و مادر جدا گشته و به خانه شوهر آمديد، شوهر را بايد مانند پدر و مادر و بلكه بيش از آنها احترام كنيد، شما عنوان مقدس مادرى و مادر بزرگى را با تشريك مساعى او پيدا مى كنيد و اگر او نبود، شما وجودى معطل و بى خاصيت باقى مانده بوديد. اگر او را با زبان خود بيازاريد، خداوند متعال روزه و نماز شما را در زمان آزردگى او قبول نمى كند، هر چند روزها را روزه داريد و شبها را به نماز ايستيد، و بدانيد كه بهترين زن مسلمان زنى است كه چون شوهرش از او آزرده خاطر گردد، هر كارى را كه در دست دارد به زمين گذارد و نزد شوهر رود و خاطر او را از خود شاد و خرسند كند، زن مسلمان بايد بعد از عبادت خدا، هيچ كارى را براى خود لازمتر از اطاعت شوهر نداند، بلكه اگر شوهر او را در بين نماز صدا بزند، بايد نماز خود را كوتاه كند و با ترك مستحبات ، هر چه زودتر نداى شوهر را لبيك گويد.

پيشگفتار

سپاس و ستايش بيكران ، خداوند يگانه رحمان را سزاست كه در روى كره اى متحرك و لرزان ، معلق و آويزان ، كوه و صحرا رقم زد، جزيره و دريا ترسيم نمود، گياه و جاندار آفريد و انسان و بشر پديد آورد، تا ظلمتكده تيره و تاريك زمين را به نور و صفا زينت بخشد و در ميان خرابى و ويرانى ، عمران و آبادى آرد.

اراضى موات و بائر را به بوستان و گلستان سبز و خرم تبديل كرد. از ميان كره زمينى كه به صورت جمادى بى حس و بى شعور ساخته شده بود، نبات و حيوان برافراشت و بر تارك سرش انسانى خردمند گذاشت و او را بر همه اقطار جهان حاكم و فرمانروا ساخت ، تا از ميان كره اى خاكى و تاريك ، جنبش و حركت ، سعادت و عزت و عيش و عشرت پديد آورد. مشك و عنبر، رياحين معطر، نور و صفا، عشق و وفا، نغمه و نوا، تمدن و ترقى ، تكامل و تعالى ، دستگيرى و رحمت و نوازش و عطوفت ، همگى از ميان همين كره تيره و ظلمانى برخاست و همگى از بركت عقل و احساسى بود كه به انسان عنايت فرمود.

خداوند رحمان ، به انسان ستمگر ناسپاس ، جفتى از جنس او به صورت زن عنايت فرمود، تا با وى انس و الفت گيرد. ميان دختر و پسرى بيگانه و ناآشنا، مودت و رحمت مقرر داشت تا يكديگر را در آغوش گيرند، توالد و تناسل نمايند، تشريك مساعى كنند، خانه و مدرسه بسازند، آموزش و پرورش دهند، محيط آبادى را كه از پدران و مادران خود، به ارث گرفته اند، آبادتر كنند و باز هم براى آبادى بيشتر به فرزندان خود تحويل دهند.

و درود و رحمت بى پايان خداوند متعال ، به روان مطهر رسولان و پيغام آورانش ، مخصوصا اشرف و خاتم آنها حضرت محمد مصطفى و بر خاندان و عترت معصومين آن حضرت ، كه همگان ، عمر عزيز خويش را در راه رسانيدن به اوج تكامل و سعادت مصروف داشتند و در پيمودن اين راه ، هر گونه بلا و مصيبتى تحمل نموده و حتى از بذل جان شريف دريغ نفرمودند - صلوات الله عليه اءجمعين من الان الى قيام يوم الدين -

اما بعد: پسر و دخترى كه با يكديگر ازدواج مى كنند، در حقيقت تولد تازه اى مى يابند و در اقيانوس تازه اى وارد مى شوند كه يا بايد كار آموزى و تجربه قبلى كسب كرده و يا داراى هوش و فراستى باشند كه بتوانند خود را با جزر و مد دريا هماهنگ نموده ، همچون مرغان و ماهيان با محيط سازگار شوند و گرنه عمرى كوتاه و پر مشقت دارند و به زودى در گردابها غرقه و هلاك مى شوند.

دين مقدس اسلام كه براى راهنمائى و تامين سعادت بشر، نازل گشته و تمام ابعاد وجودى او را در تمام مراحل زندگيش رعايت كرده است ، دختر و پسرى را كه مى خواهند در آينده پدر و مادر خانواده و ركن اجتماع انسانى باشند، در اين وادى خطرناك بدون راهنما رها نكرده ، بلكه با كمال لطف و عنايت ، دست ايشان را گرفته و قدم به قدم رهبرى و راهنمايى نموده و آنان را از خطرات طوفانها و گردابها بر حذر داشته است

نويسنده براى تامين اين هدف ، روابط زن و شوهر را در مراحل زندگى مشتركشان ، از قرآن مجيد، نهج البلاغه ، وسائل ، بحار، وافى و مستدرك استخراج و عرضه نموده است اگر در اين راه موفق گشته خدا را سپاسگزار است و اگر فتور و قصورى پيش آمده ، بر سستى قلم و كوتاهى فكر حمل مى شود و در همه حال از خوانندگان محترم اميد راهنمائى و خير خواهى دارد.

مباحث اين كتاب شامل هفتاد درس است كه مهمترين آنها را پنج بخش زير تشكيل مى دهد:

١- عوامل الفت و محبت ميان زن و شوهر.

٢- عوامل اختلاف و كدورت آنها و راه علاج آن

٣- موقعيت واقعى زن در خانواده از نظر اسلام و تحليل و بررسى آيات و رواياتى مانند (ضعف عقل او، شر بودن او، استخوان كج بودن او، تاديب او، مشورت با او، بر حذر بودن از خوبانشان و مانند اينها).

٤- موضوع حجاب و نظر اسلام نسبت به مقدار محدويت زن

٥- اظهار مطالب غريزه جنسى و تعيين مرز بين حرام و جايزش و مطالب متفرقه بسيار ديگرى ، مانند سواد آموزى زن ، داشتن فرزند، ضرب المثلها، پزشكيها و روابط فاميلى ، در اين كتاب بحث مى شود كه به خاطر تنوع مطالب و تفنن خاطر خوانندگان ، تمام اين مباحث درهم و آميخته و معجونوار بررسى شده است در پايان اين مجموعه را « بهشت خانواده » ناميديم به سه اعتبار:

١- آيات قرآن مجيد و احاديثى كه از زادگاه منابع وحى صادر شده و در اين كتاب آمده است در حقيقت بهشتى است كه در خانواده موجود است

٢- عمل به اين آيات و احاديث محيط خانواده را بهشت برين مى سازد.

٣- بيشتر مباحث اين كتاب مربوط به زن است و زن مسلمان متعهد، بهشت آفرين خانواده است

در هر حال به كسانى كه ذوق و عاطفه ندارند خواندن اين كتاب را توصيه نمى كنيم و براى كسانى كه همسر ندارند، مطالعه اين كتاب تضييع عمر و اتلاف وقت است اما كسانى كه بخواهند در پرتو تعاليم اسلام ، يك عمر با همسر خود با محبت و صفا زندگى كنند، اين مطالعه را لازم مى دانيم و انتقاد را از كسانى كه تمام كتاب را خوانده باشند، با كمال حوصله گوش ‍ مى كنيم و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم

سيد جواد مصطفوى

صدا زدن

هر يك از زن و شوهر بايد همسر خود را به نامى صدا كند كه او بيشتر دوست دارد و خوشترش مى آيد، چه اسم كوچك باشد و يا نام خانوادگى ، يا القاب مذهبى و عناوين اجتماعى

بهتر است پيش از آنكه زن و شوهر لقب و عنوانى پيدا كنند؛ يعنى سالهاى اول ازدواج كه هنوز دكتر و مهندس و حاجى نشده اند و يكديگر را به اسم كوچك يا نام فاميل مى خوانند، چاشنى محبتى بر آن بيفزايند و مثلا « حسين جان و مريم جان » بگويند يا « على آقا و زهرا خانم » صدا زنند.

صدا زدن به اسم تنها توهين آميز است و توهين آميزتر آنكه مردى مثلا نامش ابوالحسن يا ابوالقاسم باشد و همسرش او را به نيمه اول اسمش صدا زند.

ممكن است بگوييد كه اگر ميان زن و شوهر خلوص و صفا باشد، اين نامها توهين به حساب نمى آيد و مانعى ندارد.

ميگويم ، درست است در آن صورت توهين نيست و مانعى ندارد، ولى مانند آقا جان و خانم جان ، ايجاد محبت نمى كند، و چون اسلام به همه مسلمين مخصوصا به زن و شوهر درس محبت مى دهد، سفارش مى كند: مخاطب را به نامى بخوان و با كلمه اى صدا بزن كه او را خوشتر و دوست تر آيد.

شايد بعضى از مردان كه داراى عنوان حاجى و رئيس و دكتر و مانند آن هستند از همسرشان شنيدن اين عناوين را دوست نداشته باشند و كلمه « احمد جان » را مثلا از او بهتر بپسندند؛ در آن صورت همسر بايد همان كلمه يى را بگويد كه او بيشتر دوست دارد، همچنين نامها و عناوين از لحاظ زشتى و زيبايى و خوش آمدن و بد آمدن همسر، در خلوت يا پيش مردم فرق مى كند در شهر يا روستا فرق مى كند. در لغات و زبانهاى مختلف فرق مى كند.

جانم به فداى پيغمر اسلام صلوات الله عليه كه معيارى ثابت و غير قابل تغيير، براى ايجاد محبت بيان مى كند و مى فرمايد:

او را به نام و عنوانى بخوان كه خوشترش مى آيد. بعضى از مردان عناوين شعرى جالبى انتخاب كرده ، همسر خود را به آن عنوان صدا ميزنند، مانند « امانت خدا» در آينده خواهيم گفت كه پيغمبر و اميرالمومنين صلوات الله عليهما فرموده اند كه زنان امانت خدا هستند نزد مردان پيداست كه زن از شنيدن اين عنوان احساس افتخار مى كند و مرد هم به وظيفه سنگين خود كه نگهدارى امانت الهى است متوجه مى شود.

بعضى از مردان عارف و ظريف را ديدم كه همسر خود را به عنوان « ولى من ، سرپرست من » صدا ميزند، يا زنى شوهرش را به عنوان « خداى من » مى ناميد. همه مى دانند و خود زن و شوهر هم مى دانند كه اين عناوين پوششى از مزاح و ظرافت ، روى واقع و حقيقت دارد. با وجود اين شنونده احساس افتخار مى كند و ميان زن و شوهر گرمى و صفا و محبت و وفا ايجاد مى شود و از دستورات شرع مقدس دانسته ايم كه او مى خواهد همواره تنور عشق و محبت و صفا ميان زن و شوهر گرم باشد. البته مى بايست عارفان روشن دل ، در برابر مقدس نمايان كج انديش ، همسر خود را به اين عناوين صدا نزنند، آنها مى توانند - و اسلام هم مى خواهد كه در خلوت همسر خود را به عنوان ، « دلبر، عزيز، جان و روان » و ظريفتر و لطيفتر از اينها بخوانند و اگر شنونده خوشش آيد علاوه بر اينكه مانعى ندارد، پيغمبر اسلام هم بيشتر خوشش مى آيد.

خود آن حضرت يكى از همسرانش را كه جوانتر بود « حميرا» مى ناميد. حميرا را مى توان به گل سرخ يا « سرخك عزيزم » ترجمه نمود، اگر چه لطافتى را كه در كلمه « حميرا» هست با هيچ تعبيرى در فارسى نمى توان بيان كرد.(٢)

اين روايت مانند تمام روايات و احاديث ديگرى كه روابط اجتماعى مسلمين را بيان مى كند، هدفش يا يكى از اهدافش اين است كه ميان مسلمين ، الفت و محبت ايجاد شود و بسيار روشن است كه ايجاد الفت ميان زن و شوهر لازم تر و ضرورى تر از ساير مسلمين است و عواقب وخيم تخلف از اين دستور براى زن و شوهر، شديدتر و دردناكتر از ديگران است

دليل ديگر ما در اين مورد قضاوت روشن و صريح عقل است كه در زندگى مشترك همسران ، محبت و صفا و صميميت و يكرنگى لازم است ، و صدا زدن دوست را به نامى كه مطلوب و محبوب او است ، ايجاد محبت مى كند و قضاوت عقل در مقام ارزش و اهميت ، مقدم بر شرع است ، زيرا ما شرع اسلام را به حكم عقل پذيرفته ايم چون آنرا تامين كننده سعادت ، دنيا و آخرت و پاسخ دهنده نيازهاى مادى و معنوى و جسمى و روحى خود يافته ايم و در مقام مقايسه با اديان ديگر، به قضاوت عقل سليم خويش ‍ اسلام را كاملتر و جامعتر يافته ايم ، بنابراين ، عقل و اسلام برادر يكديگرند و عقل برادر بزرگتر است

هر حكمى كه عقل بدهد، اسلام آنرا تصويب كرده است و اسلام هم حكم و دستورى بر خلاف عقل ندارد. اگر به طور نادر، مخالفتى ميان حكم و عقل و دستور قاطع و معتبر شرع مشاهده شود، در آن صورت بايد نسبت به عقل قضاوتش ترديد كرد و تجديد نظر نمود، براى اينكه قطعا آن عقل ، عقل سليم و مصفا نيست بلكه عقلى است ، تيره ، ناسالم و در پرده(٤)

تحيتهم فيها سلام

اهل بهشت يكديگر را با سلام كردن خوش آمد گويند.(٦)

عن اءبي جعفرعليه‌السلام قال : اذا دخل الرجل منكم بيته فان كان فيه احد يسلم و ان لم يكن فيه احد فليقل : السلام علينا من عند ربنا، يقول الله : تحيه من عند الله مباركه طيبه

در تفسير آيه شريفه) امام باقرعليه‌السلام فرمود: هر گاه مردى به خانه خود وارد شود و كسى در آنجا باشد، به (او يا به) آنها سلام كند و اگر كسى نباشد، بايد بگويد « السلام علينا من عند ربنا» يعنى سلام بر ما از جانب پروردگار ما، كه اين سلام تحيتى است مبارك و پاك از جانب خدا(٨)

٧- عن ابى جعفرعليه‌السلام : قال ان الله يحب اطعام الطعام وافشاء السلام

امام باقرعليه‌السلام فرمود: خداوند دوست دارد اطعام طعام (مهمانى كردن و غذا دادن) و افشاء سلام (بر همه مسلمين سلام كردن) را(١٠)

٩- و عنهعليه‌السلام : قال يسلم الرجل اذا دخل على اهله و اذا دخل يضرب بنعليه و يتنحنح يصنع ذلك حتى يؤ ذنهم انه قد جاء، حتى لا يرى شيئا يكرهه

امام صادقعليه‌السلام فرمود: وقتى شوهر به خانه وارد مى شود بايد به خانواده اش ‍ سلام كند، قبلا كفشش را به زمين بزند و سرفه كند تا خانواده را از آمدن خود خبر دهد، مبادا چيزى بيند كه او را ناخوش آيد.(١٢)

١١- قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خمس لا ادعهن حتى الممات : الاكل على الحضيض مع العبيد و ركوبى الحمار موكفا و حلبى العنزبيدى و لبس ‍ الصوف و التسليم على الصبيان لتكون سنه من بعدى

پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود، پنج چيز را تا زمان مرگ ترك نمى كنم : ١- در جاى پست با بردگان غذا خوردن ٢- بر الاغ بى پالان سوار شدن ٣- بز را با دست خود دوشيدن ٤- لباس خشن پوشيدن ٥- سلام كردن بر كودكان ، تا پس از من سنت شود (و مسلمين و به ويژه رهبرانشان اين اعمال را انجام دهند)(١٤)

١٣- ان اميرالمومنينعليه‌السلام صاحب رجلا ذميا فقال له الذمى اءين تريد يا عبدالله ؟ فقال اريد الكوفه ، فلما عدل الطريق بالذمى عدل معه اميرالمومنينعليه‌السلام و كذلك اءمرنا نبينا

امير المومنينعليه‌السلام در راهى با مردى ذمى (نصرانى) همراه گشت مرد ذمى گفت : قصد كجا را دارى اى بنده خدا؟ فرمود: قصد كوفه دارم ، چون مردم ذمى سر دو راهى رسيد و به راه خود رفت اميرالمومنينعليه‌السلام همراه او گشت مرد ذمى گفت : مگر تو قصد كوفه نداشتى ؟ فرمود: چرا. گفت : از راه كوفه گذشتى فرمود: ميدانم گفت ، اگر مى دانى پس چرا همراه من مى آيى ؟ فرمود: از كمال همراهى و رفاقت اين است كه وقتى انسان از همراهش جدا مى شود، اندكى پشت سر او برود. پيغمبر ما به ما چنين دستور داده است ذمى گفت پيغمبر شما چنين گفته است ؟ فرمود آرى ذمى گفت به خاطر همين كردار شريف او بود كه مردم پيروش گشتند. من تو را گواه مى گيرم كه دين تو را پذيرفتم سپس با اميرالمومنينعليه‌السلام برگشت و چون او را شناخت مسلمان شد.(١٦))

١٥- در روايات و اخبار بسيارى وارد است كه اصحاب ائمهعليهم‌السلام خدمت ايشان مى رسيدند و چون مسائل خود را مى پرسيدند و مى خواستند بروند، با آنها خداحافظى مى كردند، از آن جمله :

١٥- الف : عن الريان بن الصلت ، قال : لما اءردت الخروج الى العراق عزمت على توديع الرضاعليه‌السلام

ريان بن صلت گويد: هنگامى كه عازم عراق شدم ، تصميم گرفتم كه با امام رضاعليه‌السلام خداحافظى كنم(١٨)

١٦- سرور آزادگان جهان ، حضرت سيدالشهدا، حسين بن علىعليهما‌السلام ، كه پدر و مادرم به قربانش باد چون در روز عاشورا، اصحاب و اعوانش شهيد شدند و به نفس شريف عازم ميدان گشت ، سوى اهل بيت خويش آمد و بنا به نقل مجلسى رضوان الله عليه كه در كتابى ديده چنين آمده است

ان الحسين لما نظر الى اثنين و سبعين رجلا من اءهل بيته صرعى ، التفت الى الخيمه و نادى يا سكينه يا فاطمه ، يا زينب ، يا ام كلثوم ، عليكن منى السلام

هنگامى كه حضرت حسينعليه‌السلام ، هفتاد و دو تن از اهل بيتش را ديد، كه روى زمين افتاده اند، متوجه خيمه زنان شد و با صداى بلند فرمود: اى زينب و اى ام كلثوم سلام آخرم بر شما باد...(٢٠)

هر مسلمانى ، عقد ازدواجش مطابق مقررات اسلام است ، مرد مسلمانى كه با همسرى مسلمان ، ازدواج نموده ، قبول كرده است كه مطابق دستور اسلام ، با زنش رفتار كند و زن را امانت خدا بداند؛ بعلاوه چون بانو ضعيفتر از مرد است ، شوهر بايد همواره جانب او را رعايت كند، اسلام هم همين گونه دستور داده است ؛ بنابراين مردى كه غذاى خواست خود را بر همسرش تحميل كند، در واقع نفاق ورزيده است و عملش با زبان و نيتش ‍ كه مى گويد من مسلمانم مخالف گشته است

سخن محبت آميز

گفتگو و سوال و جواب زن و شوهر بايد مودبانه و محبت آميز باشد، نه خصمانه و نفرت انگيز. يك مطلب مخصوص را مى توان طورى ادا كرد كه شنونده را خوش آيد و پاسخ نيكو دهد و همان مطلب را مى توان به نحوى ادا كرد كه شنونده يا جواب ندهد يا جواب زشت و تند بدهد - در اينجا مثال « بنشينيد، بفرماييد و بتمرگيد» را فراموش نفرماييد.

خانم محترمه ، ليوانى براى خانه لازم دارد، او مى تواند به شوهرش ‍ بگويد:

١- اگر به بازار بلور فروشها رفتيد، ليوانى بخريد.

٢- ليوان نداريم ، عيب ندارد، توى چيز ديگرى آب مى خوريم

٣- چرا براى خانه ليوان نمى خرى

٤- مرد بايد عاقل باشد، وقتى ديد ليوان نداريم خودش بخرد.

براى خريد يك ليوان ، ده ها جمله زشت تر و مودبانه تر از اين مى توان به زبان آورد. ولى توصيه اسلام اين است كه بانوى محترم بايد جمله اى را كه از همه زيباتر و مودبانه تر است ، انتخاب كند و به شوهرش بگويد، تا جوابى همانگونه زيبا و مودبانه بشنود.

همچنين شوهر براى دوختن دكمه لباسش بگويد: مريم جان يا مريم خانم ، نخ و سوزن را لطف كنيد تا دكمه ام را بدوزم ، در آن صورت بانوى محترمه خواهد گفت : عزيزم لطف كنيد، من بدوزم ، ولى اگر شوهر بگويد: زن مگر كورى ؟ دكمه افتاده لباس مرا نمى بينى ؟ زن هم خواهد گفت : مگر قانون اسلام را نخوانده ئى و نميدانى كه زن وظيفه ندارد دكمه بدوزد؟

و نيز در تقاضاى ليوان اگر چند روز گذشت و شوهر ليوان نخريد، بانوى مسلمان مى گويد: مثل اينكه اين روزها گرفتارى شما زياد است و يا هنوز از بازار بلور فروشها گذر نكرده ايد و جملاتى از اين زيباتر كه شما خواننده محترم بهتر از نويسنده مى دانيد، نه آنكه بگويد: چند بار بايد بگويم ليوان ، تو كه مرا خسته كردى ، چرا وظيفه شناس نيستى و امثال اين كلمات كه زن مسلمان متعهد هيچگاه بر زبان نمى راند.

گاهى ضمن صحبت ، زن يا شوهر كلمه اى از دهنش مى پرد و به همسرش ‍ مى گويد كه اثر بدش تا سالهاى متمادى در ذهن او باقى مى ماند؛ مثل اينكه زنى به شوهرش بگويد: اگر مى دانستم سوادت كم است ، همسر تو نمى شدم ، يا مردى به زنش بگويد: اگر مى دانستم پستانت كوچك است ، با تو ازدواج نمى كردم

اينها بايد بدانند كه با گفتن اين كلمات سالهاى متمادى همسر خود را ناراحت كرده اند، بلكه افسرده و دلسرد از زندگى نموده اند.

آن زن خيال كرده است كه با گفتن آن جمله ، دانش دوستى خود را به شوهرش فهمانيده است يا آن مرد گمان كرده است ، كه ذوق سرشار خود را به همسرش نشان داده است ، ولى هر دو در اشتباهند. نخستين اثرى كه اين گونه جملات ، در روح همسر باقى مى گذارد، كدورت و انزجار است ، تنفر و دلسردى است رفتن صفا و صميميت است گوينده اين كلمات بعدا خود را ملامت مى كند و مى گويد: اين چه غلطى بود كه كردم و نسنجيده و فكر نكرده سخنى گفتم ، كاش زبانم لال مى شد و اين جمله را نمى گفتم البته ما به شنوندگان اين سخنان هم توصيه مى كنيم كه بلند همت باشند و سعه صدر داشته باشند و اين كلمات را در فكر خود نگه ندارند. نشنيده انگارند و به كار خود مشغول باشند.

زن و شوهر بايد در برابر كلمات تند و خشنى كه از همسر خود مى شنوند متانت و سعه صدر نشان دهند و صحنه نزاع را به مجلس مزاح تبديل كنند. مثلا اگر زن عصبانى شود و بگويد: « من از كار زياد اين خانه خسته شدم ، زانوهايم رمق ندارد، چادرم را بر مى دارم و مى روم به خانه پدرم » شوهر بگويد « شما زنان به قدرى قدرت داريد كه پهلوانان و قهرمانان جهان از مكيدن پستانتان نيرو گرفته اند!! تو مى خواهى از خانه خودت بروى به خانه پدر زن من ؟!» و امثال اين كلمات و اگر شوهر عصبانى شود و بگويد « من از دست تو خانم مى خوام سرم را به ديوار بزنم و يقه ام را پاره كنم » خانم جواب دهد اما سرت را به سر سخت من بزن كه شوهرم را عصبانى مى كنم و اما يقه ، اول برو يك پيراهن كهنه و دور افتاده بپوش تا زحمت دوختنش به گردن من نيفتد» خلاصه طرف مقابل بايد با حوصله و متين باشد تا بتواند همسر عصبانى خود را كه بر خر شيطان سوار شده است ، پياده كند و او را خلع سلاح نمايد، از همان الفاظ درشت او جملاتى ملايم و محبت آميز بسازد و تحويل دهد تا ميدان رزم به حجله بزم تبديل شود و شخص ‍ عصبانى شده نتواند به خشونت خود ادامه دهد.(٢٢)

٢٠- اياك و مستهجن الكلام فانه يوغر القلب

از گفتن سخن زشت بپرهيز كه دل را پر از خشم و كينه كند.(٢٤)

٢٢- عود لسانك لين الكلام و بذل السلام ، يكثر محبوك و يقل مبغضوك

زبانت را به سخن ملايم و سلام كردن عادت بده تا دوستانت زياد و دشمنانت كم شوند.(٢٦)

كسى كه با مردم خوشرويى داشته باشد. مردم با او رفت و آمد دارند، راهنمائيش مى كنند، پرسشش را پاسخ مى گويند. در نتيجه معلوماتش زياد مى شود و اين همان نصف عقل است كه شخص گشاده رو، از راه اكتساب و تجربه به دست مى آورد و نصف ديگرش ذاتى و خدادادى است يا اكتساب از راهى ديگر است

٢٤- و قالعليه‌السلام و تبسمك فى وجهه حسنه

و فرمود: برخورد كردن با لب خندان ، با برادر مسلمانت ثواب يك حسنه دارد.(٢٨)

آنها مى گويند: دستور اسلام اين است كه زن در خانه شوهر وظيفه ندارد، هيچگونه كارى انجام دهد: نه بر او واجب است غذائى بپزد، نه ظرفى بشويد، نه دكمه اى بدوزد و نه نظافتى بكند، حتى براى شير دادن كودكش ‍ هم مى تواند، تقاضاى دايه يا اجرت نمايد و شوهر هم مى تواند به زن بگويد: راضى نيستم بدون اجازه من ، پايت را از خانه بيرون گذارى ، اگر چه پدرت بميرد يا مادرت فلج شود، يا بيشتر از دو دست لباس تابستانى و زمستانى وظيفه ندارم برايت بخرم سپس مى بينيد اگر اين دستور اسلام در خانواده ها عملى شود، زن در ميان خانه اسيرى در قفس مى گردد و مرد رئيسى بدون خوراك و پوشاك و خانه مزبله يى غير قابل زيست

درست است : حكم اسلام همين است ؛ ولى اين حكم در مرحله دوم است و به اصطلاح حكمى است ثانوى و در مورد تخطى زوجين از حكم اول در زمان درگيرى و نزاع است

حكم اول اسلام كه براى همگان است و حكمى است اصلى و قاطع و طبق عدالت و فطرت ، اين است كه : خود زن و شوهر با آزادى و رضايت كامل ، امور خانه را ميان خود تقسيم كنند و هر يك قسمتى را به عهده بگيرد.

على و فاطمهعليهما‌السلام كه اين موضوع را مطرح كردند، پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حاضر بود و اين گونه تقسيم نمود كه كارهاى بيرون خانه به عهده علىعليه‌السلام و كارهاى درون خانه به عهده فاطمه (س) باشد. هر دو راضى شدند و فاطمه (س) فرمود: بسيار خوشحال شدم كه پدرم ، كارهاى مربوط به مبارزه زندگى و درگيرى با مردان را از گردن من برداشت ، ولى اسلام نظر به آنكه آزادى و رضايت زوجين را در مرحله اول دستورات خود قرار داده است ، اين تقسيم را حتمى و الزامى نفرموده است اگر زن و شوهرى بر عكس كنند و مرد متصدى كارهاى درون خانه شود و زن كارهاى بيرون خانه را با رعايت عفت بر عهده گيرد، از نظر اسلام مانعى ندارد و عقد مزاوجت آنها باطل نمى شود، همچنين نسبت به بيرون رفتن زن از خانه ، هر گاه شوهرى عاقل باشد و زن خود را عفيف بيند و به او بگويد: در بيرون رفتن از خانه آزادى ، از نظر اسلام مانعى ندارد؛ بلكه بايد چنين كند تا صفا و يكرنگى باقى بماند.

فرض كنيد چند نفر رفيق به مسافرت مى روند. آنها كارهاى چند روز مسافرت خود را به دو گونه مى توانند انجام دهند:

اول آنكه در كمال خلوص و صفا، هر كس هر كارى كه پيش آمد و معطل مانده بود، انجام دهد.

دوم اينكه از اول كارها را تقسيم كنند كه يك نفر مثلا بايد خريد كند، ديگرى غذا بپزد، سومى ، ظرفها را بشويد و چهارمى مركب را آماده كند و براند. اسلام به زن و شوهر اختيار داده است كه نسبت به كارهاى خانه هر يك از اين دو طريق را كه بخواهند انتخاب كنند.

اسلام هيچگاه به شوهر نمى گويد: تو بايد زن خود را در خانه محبوس كنى و به او اجازه ندهى ، از خانه بيرون رود.

حال اگر زن يا شوهرى از اين آزادى و حكم متين اسلام ، سوء استفاده كند و مثلا شوهر بگويد راضى نيستم به عروسى خواهرت بروى با وجود اينكه هيچ اشكالى هم در بين نباشد در آن صورت مقررات اسلام در ١٤٠٠ سال قبل ، چاره اين اشكال را نموده و ضامن اجرائى محكم و قاطع و فورى برايش معين كرده است ، يعنى به زن اجازه داده است كه بگويد: به عروسى خواهرم نمى روم ، ولى از فردا نه وظيفه دارم غذا بپزم ، نه جارو كنم ، نه لباس ‍ بشويم ، نه نظافت كنم و نه بچه ات را شير دهم آنجاست كه مرد خام و مغرور سيلى مى خورد و فورا مى گويد: من شوخى كردم كه گفتم به عروسى نرو!

خلاصه آنچه فقهاء عظام در رساله ها مى نويسند كه شوهر به زن اجازه ندهد از خانه بيرون رود يا زن مى تواند، در خانه هيچ كارى انجام ندهد. قانون و دستورى است كه حق و اختيارى به زن و شوهر مى دهد و اين گونه قوانين براى زمان اختلاف و نزاع است ، نه براى هميشه ، مانند قوانين جزائى و كيفرى دادگسترى يا قوانين حدود و قصاص و ديات كه در رساله ها نوشته مى شود، همگى براى زمان تخلف و جنايت است ، براى زمان درگيرى و نزاع است و براى چاره جويى و حل اختلاف است ، نه به عنوان برنامه زندگى و وجوب شرعى ، فقهاء مى گويند: « حق دارد، مى تواند» نه آنكه واجب است و حتما بايد چنين كند.

به نظر اينجانب بعضى از مردان كه به همسرشان اجازه نمى دهند، از خانه بيرون برود، به خاطر عقده حقارتى است كه در وجود ايشان است آن گونه مردان در خانواده پست و كم سوادى بزرگ شده اند هيچگاه آقايى و بزرگوارى نديده اند، از اينرو به محض اينكه زن ضعيفى تحت اختيار آنها درآمد، مى خواهند بر او تحكم و زورگويى كنند؛ لذا گاهى باد به غبغب مى اندازند و مى گويند بدون اجازه من حق ندارى پايت را از در خانه بيرون گذارى ، آنها حقارت خويش را با اين سخن نشان مى دهند.

مردانى ديگر، دل چركين و بدگمانند و خيال مى كنند، همه مردان هرزه و همه زنان سست و ضعيفند. و به زودى فريب مى خورند؛ ولى در بيرون رفتن از خانه در دو صورت تقصير با زن است

اول : در جائى كه شهر شلوغ است در محل رفت و آمد زن ، جوان يا جوانان هرزه اى هستند يا كوچه تاريك و خلوت است و زن جلف و سبك است وقار و سنگينى ندارد، در اينجا عقل هم مى گويد: مرد حق دارد، زن خود را از بيرون رفتن جلوگيرى كند يا خودش همراه او برود و خلاصه به نحوى او را كنترل كند.

دوم : زنى كه بعد از ازدواج مى خواهد مانند قبل از ازدواج آزاد باشد، هر روز به خانه پدر و مادر و فاميل خود برود، چنين زنى بايد بداند كه زمان كودكى گذشته و اكنون كدبانو شده است ، او بايد بعد از اين مادر شود، او با همسرى قرارداد بسته است كه طبق مقررات اسلام زندگى كند، تمام مخارجش را شوهر تحمل كند و او هم وظائفى به عهده گرفته است كه يكى از آنها جلب رضايت شوهر در بيرون رفتن از خانه است حفظ مال شوهر و حتى مال خودش در خانه محتاج به مراقبت و تحفظ است و نمى شود هر روز به بهانه اى از خانه بيرون رفت

در هر حال ، تا زمانى كه زن بدون اجازه شوهر در خارج خانه است ، حق نفقه ندارد.