دليل
٦٢- عن الصادق ، عن اءبيهعليهماالسلام
قال : من اتخذ امراءه فليكرمها فانما امراءه اءحدكم لعبه فمن اتخذها فلا يضيعها.
امام صادق از پدرشعليهالسلام
نقل مى فرمايد: هر كس زنى بگيرد بايد احترامش كند. زن شما لعبت و دلبر است ، هر كس لعبتى به دست آورد، نبايد آن را ضايع سازد.
دو جمله اخير را علىعليهالسلام
، از قرآن مجيد اقتباس فرمود است كه در آيه ٦ سوره طلاق و آيه ٢٣٢ سوره بقره و آيه ١٩ سوره نساء آمده است
٦٤- قال رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
اخبرنى اخى جبرئيل و لم يزل يوصينى بالنساء حتى ظننت ان لا يحل لزوجها اءن يقول لها اف اءخذ تموهن على امانات الله
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: برادرم جبرئيل به من خبر مى داد و همواره سفارش زنان را مى نمود، تا آنجا كه من گمان كردم ، براى شوهر جايز نيست كه به زنش اف بگويد... شما زنان را به عنوان امانت خدائى گرفته ايد...
٦٦- فان المراءه ريحانه و ليست بقهرمانه
زن مانند ريحان است نه قهرمان
٦٨- قال الصادقعليهالسلام
: رحم الله عبدا اءحسن فيما بينه و بين زوجته فان الله تعالى قد ملكه ناصيتها و جعله القيم عليها.
امام صادقعليهالسلام
فرمود: خدا بيامرزد مردى را كه رابطه ميان خود و همسرش را نيكو سازد. خداوند اختيار او را به دست مرد داده و وى را سرپرست او قرار داده است
٧٠- عن اءبي عبداللهعليهالسلام
قال :... و من حسن بره باهله زاد الله فى عمره
امام صادقعليهالسلام
فرمود: هر كس با خانواده اش نيكرفتار باشد، خداوند بر عمرش بيفزايد.
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
- كه جان اهل ادب به قربانش باد - تمام اين فحشهاى مرا با كمال ادب در يك جمله كوتاه علمى گنجانيده و به صورت سوالى بسيار لطيف و ظريف بيان فرموده است :
« چگونه همسرت را مى زنى و سپس در آغوشش مى گيرى ؟»
ولى در روى كره زمين ابوالعجائب و باغ وحش اخوالغرائب ، مردمى هستند يا بوده اند و زنان و شوهرانى زندگى مى كنند يا مى كرده اند كه معناى سخن پيغمبر را نمى فهمند، آنها دهها سال با يكديگر زندگى مى كنند و دست به گردن يكديگر مى شوند، تنها براى تخليه درون و رقص واژگون ، آنها حاضرند با مريض و محتضر هم برقصند، آنها با حيوانات هم نزديكى مى كنند. اسلام هم سعه صدر دارد و نمى خواهد هيچ آفريده و انسان دو پائى را از هدايت و رحمت خود مايوس كند. اسلام مانند دين يهود كنونى نيست كه غير از بنى اسرائيل را نپذيرد.
اسلام به اين گونه مردان و زنان اگر خداى نكرده پيدا شوند دستور مى دهد: اگر زن از تنها وظيفه او كه تمكين است ، بدون عذر و علت سرباز زند، شوهر بايد ابتدا او را موعظه كند كه قرارداد ازدواج ما بر اساس مقرراتى بوده است كه من مخارج خانه را تكفل كنم و تو هم در رقص حلال ما موافقت كنى ، چرا مخالفت مى ورزى ؟ اگر زن لجبازى كرد و به سرپيچى خود ادامه داد، شوهر در شب هاى بعد بايد از او اعراض كند و در بستر، پشت به او بخوابد. در اينجا گمان ندارم ، زنى از كمترين درجه تعقل برخوردار باشد و باز هم مخالفت كند، مگر آنكه مرد ديگرى پيدا كرده و به فكر طلاق گرفتن و بهانه تراشى باشد.
در هر حال اسلام دستور مى دهد، در مرحله سوم ، براى اينكه كار به شكايت و مرافعه نكشد و راز شوهر و زن نزد ديگران فاش نشود، شوهر حق دارد با پشت دست مثلا به ران و پشت پهلوى چنين زن نادانى بزند، شايد بيدار شود ولى اين زدن چنانكه گفتيم بايد تنها در اين موقعيت باشد و به خاطر اين هدف و بدون سياه و كبود شدن بدن او تنها براى اظهار انزجار و تنفر شوهر و به عنوان آخرين علاج و چاره كردن لجاجت و سرپيچى زن از ادا وظيفه قانونيش طبق قراردادى كه خود او امضا كرده است
(به نظر نويسنده چون سياق آيه شريفه راه علاج نشود و مخالفت زن را بيان مى كند، چنانكه از موعظه و اعراض در بستر پيداست ، پس اگر شوهر بداند كه همان زدن خفيف هم ، موجب تشديد مخالفت زن مى گردد، نبايد انجام دهد بلكه بايد به راه ديگرى متوسل شود).
مردى كه ادبيات و اصول بسيار خوانده بود و درس عشق و احساس كمتر با همسرش اختلاف پيدا كرد و كار به حكميت ريش سفيدان كشيد، در آن مجلس زن گفته بود: شوهرم مرا زده است و شوهر به آيه اضربوهن استشهاد كرده بود، ولى زن قانع نگشته و طلاق واقع شده بود.
يكى از حكمين مرد مسلمان عاقلى بود كه شايد سواد خواندن و نوشتن هم نداشت روزى به اينجانب گفت : ما بى سوادها هنگام سرپيچى زن از همبسترى ، پولى به دستش مى گذاريم يا كفش و جورابى به او وعده مى دهيم و با رضايت و نشاط او همبستر مى شويم ؛ چرا آن مرد كتك مى زد. و مى گفت اين دستور اسلام است به او گفتم عمل شما مطابق دستور اسلام است و آن مرد اشتباهى كرده بوده و براى رفع خجالت خود در برابر شما عذرى بدتر از گناه آورده است
در هر حال اگر شوهر در اثر زدن ، خراشى به بدن زن وارد كند كه خون نيايد، بايد قيمت يك شتر را به زن بپردازد و اگر خونى شود قيمت دو شتر و اگر سيلى به صورت زن بزند، در صورتى كه رخسار زن سياه شود، بايد قيمت شش مثقال شرعى طلا (مثقال بازارى) به زن بپردازد، و اگر كبود شود قيمت ٣ مثقال شرعى طلا و اگر تنها سرخ شود، قيمت يك مثقال و نيم شرعى را بايد بپردازد و حتى قبل از ديه گرفتن ، زن حق قصاص كردن دارد - چنانكه از قول پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
خواهيم گفت -
به عقيده اينجانب هديه دادن و دل زن را نرم نمودن هم از مصاديق موعظه كردن است كه در درجه اول قرار دارد، كدام زن است كه با گرفتن هديه و يا شنيدن كلمات محبت آميز رام نشود و كار را به قهر و كتك برساند و آنگاه ادب شود؟ او حتما زنى است كه بيمارى روانى دارد و در ميان باغ وحش دنيا اينگونه انسان نماها هم يافت مى شوند.
با عالمى روستازاده كه مردم روستاى او معروف به خشونت بودند، درباره تاديب زن و كلمه « اضربوهن » بحث مى كردم ، كه اين زدن در چه حد است ؟ مرد عالم بدون توجه به مدارك ديگر، بلكه طبق طبيعت خشن روستائيش گفت : بايد به قدرى بزند كه زن تسليم شود. گفتم : مگر اسلام تنها براى زنان و مردان و روستاى شما نازل شده است ؟ كدام زن عاقلى ، بلكه كدام مرد عاقلى چنين قضاوت را مى پذيرد؟ و آيا اگر دين و مذهبى باشد كه احساسات و عواطف انسانها را ناديده بگيرد، صحت و قبوليش ، زير علامت سوال قرار نمى گيرد؟ مگر زنان عارف و عاقل جهان ، اگر بخواهند مسلمان شوند، اسلام دست رد به سينه آنها مى زند؟
خير، چنين نيست ، اسلام همگان را مى پذيرد، براى همگان خوراك دارد، برنامه دارد، به مردان عارف ، بلكه همه مردانى كه از اندك شعورى برخوردار مى باشند، سخن نغز و زيباى پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
را بيان مى كند كه « چگونه مرد زنش را مى زند و سپس دست به گردن او مى كند» و نيز روايات ديگرى كه ضمن دليل اين درس خواهيم نوشت ، همگى دلالت بر زشتى و قبح اين عمل ، و دنائت و پستى مردى دارد كه به خود اجازه مى دهد، زنش را چون ضعيف و ناتوان است كتك بزند، مانند الاغى كه با بره مظلومى در يكجا باشند و الاغ چون زورش از بره بيشتر است به او لگد مى زند. بالاخره مرد عالم تصديق كرد و پوزش خواست
طبيعى است كه هر انسانى مى خواهد فكر و نظر خود را به طرف مقابلش بفهماند و بقبولاند، اگر طرف مقابل قبول نكرد، انسان عاقل ، از راه منطق و برهان پيش مى آيد و فكر زياد مى كند تا بالاخره منطقى را كه مناسب با افكار طرف باشد، پيدا كند و بيان نمايد تا او را قانع كند؛ ولى اگر اهل منطق و برهان نباشد، به شيوه دشنام و زشت گوئى متوسل مى شود، زيرا نه مى تواند از عقيده خود دست بردارد و نه منطق و برهان مى داند. اگر دشنام هم اثر نكرد به زور و كتك متوسل مى شود، ولى شما خواننده محترم بدانيد كه دشنام و كتك حربه مردم نادان و بى منطق است ، مانند روستائيان درس نخوانده و بى سوادى كه در گذشته بودند و غالبا بر سر تقسيم آب رودخانه ، دشنام را حربه خود مى كردند و سپس بيل و كلنگ را برمى داشتند و به جان هم مى افتادند.
انشاء الله اين عادت زشت كه در قديم مرسوم بوده اكنون از ميان رفته است و در جمهورى اسلامى و از بركت باسواد شدن و مودب شدن مردم به تعليمات مقدس اسلام ، راه منطق و برهان جايگزين كتك و دشنام گشته است
علاوه بر همه آنچه گفتيم چنانچه در دليل همين بحث خواهيم گفت پيغمبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
زدن را به گرسنگى و برهنگى تفسير مى فرمايد، نه با چوب زدن
و باز شنيدم شخصى مى گفته است : من چند زن گرفته ام و همگى مطيع من هستند و در زندگى ما هيچوقت جنگ و نزاع و سر و صدائى نيست علتش اينست كه ، من در همان روزهاى اول يك سيلى محكم به هر زنى مى زنم ، او ديگر حساب كار خودش را مى كند و جرات سركشى و نافرمانى ندارد.
من با اين مردك بى ذوق و عاطفه سخنى ندارم زيرا او ميان معاشرت با همسر بانشاط و با سرور و معاشرت با همسرى پژمرده و سوت و كور، فرق نمى گذارد، براى او بوسيدن چهره براق و گلى با چهره زرد و نيلى فرق ندارد.
شما خواننده محترم ، اگر چنين نادانى را ديديد، به او بگوييد: تو چون نمى توانى از راه لطف و محبت با همسرانت زندگى كنى ، راه عصبانيت و خشونت پيش مى گيرى ، تو نمى دانى كه آن سيلى بى جا:
اولا: قصاص و ديه دارد.
ثانيا: چنانكه پيغمبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى فرمايد: خداوند عادل در روز قيامت به مالك دوزخ فرمايد كه در ميان آتش غضبش به او سيلى بزند.
ثالثا: او بايد بداند كه اثر آن سيلى براى هميشه در روح همسرش باقى مى ماند و همسرش اگر حساس باشد - كه بيشتر زنان چنين هستند - از همان روزهاى اول ضعف اعصاب مى گيرد و او بايد يك عمر با رنجورى و آه و ناله و بيخوابى همسرش مواجه باشد و آن مرد نادان و مغرور به جاى اينكه پنجاه سال با همسرى شاداب و سالم و بانشاط زندگى كند، سنواتى اندك با هسمرى بيمار و افسرده و بى نشاط زندگى خواهد كرد. شما خواننده محترم به او بگوييد: اگر دامادت با دختر و خواهرت چنين كند، تو مى پسندى ؟ او چون عاطفه ندارد، شايد بگويد: آرى !
شما خواننده محترم ، هر چه مى خواهى به او بگو، اما من درباره او سخن امير مومنان علىعليهالسلام
را به ياد مى آوردم كه مى فرمايد: بعضى از مردم به قدرى پست و بى مقدارند كه لبهاى انسان حتى اين لياقت را ندارند كه انسانى لب به نكوهش و بد گوئيشان بگشايد.
اين گونه افراد نبايد اين كتاب را مطالعه كنند، زيرا مايه فهم مطالب اين كتاب كه ماخذ اسلامى را بيان مى كند، ذوق و عاطفه و تحقيق و تعهد است و آن مردك كور دل هيچيك را ندارد. به گمان اينجانب او نبايد خود را مسلمان بخواند و از امت پيغمبرى بداند كه آن همه سفارش درباره دوست داشتن زنان ، احترام زنان ، سخت گيرى نكردن بر زنان و تحمل كج خلقى زنان دارد و در آخرين لحظات زندگى هم ، آخرين سفارش او به امتش ، رعايت حال زنان بوده است
اين گونه افراد، لااقل نبايد خود را با تقوى بدانند، زيرا چنانكه شيخ بهائى در كتاب « كشكول » نقل مى كند: « شخصى درباره عروس كردن دختر خويش با امام مجتبىعليهالسلام
مشورت كرد. حضرت فرمود: « دخترت را به ازدواج مرد با تقوى درآور، زيرا اگر او دخترت را دوست بدارد، گراميش خواهد داشت و اگر او را دوست ندارد بر او ستم نخواهد كرد.»