بهشت خانواده جلد ۱

بهشت خانواده0%

بهشت خانواده نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

بهشت خانواده

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد جواد مصطفوى
گروه: مشاهدات: 12652
دانلود: 3131

توضیحات:

جلد 1
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 93 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12652 / دانلود: 3131
اندازه اندازه اندازه
بهشت خانواده

بهشت خانواده جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دليل

٦٢- عن الصادق ، عن اءبيهعليهما‌السلام قال : من اتخذ امراءه فليكرمها فانما امراءه اءحدكم لعبه فمن اتخذها فلا يضيعها.

امام صادق از پدرشعليه‌السلام نقل مى فرمايد: هر كس زنى بگيرد بايد احترامش كند. زن شما لعبت و دلبر است ، هر كس لعبتى به دست آورد، نبايد آن را ضايع سازد.(٦٧)

دو جمله اخير را علىعليه‌السلام ، از قرآن مجيد اقتباس فرمود است كه در آيه ٦ سوره طلاق و آيه ٢٣٢ سوره بقره و آيه ١٩ سوره نساء آمده است

٦٤- قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اخبرنى اخى جبرئيل و لم يزل يوصينى بالنساء حتى ظننت ان لا يحل لزوجها اءن يقول لها اف اءخذ تموهن على امانات الله

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: برادرم جبرئيل به من خبر مى داد و همواره سفارش زنان را مى نمود، تا آنجا كه من گمان كردم ، براى شوهر جايز نيست كه به زنش اف بگويد... شما زنان را به عنوان امانت خدائى گرفته ايد...(٦٩)

٦٦- فان المراءه ريحانه و ليست بقهرمانه

زن مانند ريحان است نه قهرمان(٧١)

٦٨- قال الصادقعليه‌السلام : رحم الله عبدا اءحسن فيما بينه و بين زوجته فان الله تعالى قد ملكه ناصيتها و جعله القيم عليها.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خدا بيامرزد مردى را كه رابطه ميان خود و همسرش را نيكو سازد. خداوند اختيار او را به دست مرد داده و وى را سرپرست او قرار داده است(٧٣)

٧٠- عن اءبي عبداللهعليه‌السلام قال :... و من حسن بره باهله زاد الله فى عمره

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر كس با خانواده اش نيكرفتار باشد، خداوند بر عمرش بيفزايد.(٧٥)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - كه جان اهل ادب به قربانش باد - تمام اين فحشهاى مرا با كمال ادب در يك جمله كوتاه علمى گنجانيده و به صورت سوالى بسيار لطيف و ظريف بيان فرموده است :

« چگونه همسرت را مى زنى و سپس در آغوشش مى گيرى ؟»

ولى در روى كره زمين ابوالعجائب و باغ وحش اخوالغرائب ، مردمى هستند يا بوده اند و زنان و شوهرانى زندگى مى كنند يا مى كرده اند كه معناى سخن پيغمبر را نمى فهمند، آنها دهها سال با يكديگر زندگى مى كنند و دست به گردن يكديگر مى شوند، تنها براى تخليه درون و رقص واژگون ، آنها حاضرند با مريض و محتضر هم برقصند، آنها با حيوانات هم نزديكى مى كنند. اسلام هم سعه صدر دارد و نمى خواهد هيچ آفريده و انسان دو پائى را از هدايت و رحمت خود مايوس كند. اسلام مانند دين يهود كنونى نيست كه غير از بنى اسرائيل را نپذيرد.

اسلام به اين گونه مردان و زنان اگر خداى نكرده پيدا شوند دستور مى دهد: اگر زن از تنها وظيفه او كه تمكين است ، بدون عذر و علت سرباز زند، شوهر بايد ابتدا او را موعظه كند كه قرارداد ازدواج ما بر اساس مقرراتى بوده است كه من مخارج خانه را تكفل كنم و تو هم در رقص حلال ما موافقت كنى ، چرا مخالفت مى ورزى ؟ اگر زن لجبازى كرد و به سرپيچى خود ادامه داد، شوهر در شب هاى بعد بايد از او اعراض كند و در بستر، پشت به او بخوابد. در اينجا گمان ندارم ، زنى از كمترين درجه تعقل برخوردار باشد و باز هم مخالفت كند، مگر آنكه مرد ديگرى پيدا كرده و به فكر طلاق گرفتن و بهانه تراشى باشد.

در هر حال اسلام دستور مى دهد، در مرحله سوم ، براى اينكه كار به شكايت و مرافعه نكشد و راز شوهر و زن نزد ديگران فاش نشود، شوهر حق دارد با پشت دست مثلا به ران و پشت پهلوى چنين زن نادانى بزند، شايد بيدار شود ولى اين زدن چنانكه گفتيم بايد تنها در اين موقعيت باشد و به خاطر اين هدف و بدون سياه و كبود شدن بدن او تنها براى اظهار انزجار و تنفر شوهر و به عنوان آخرين علاج و چاره كردن لجاجت و سرپيچى زن از ادا وظيفه قانونيش طبق قراردادى كه خود او امضا كرده است

(به نظر نويسنده چون سياق آيه شريفه راه علاج نشود و مخالفت زن را بيان مى كند، چنانكه از موعظه و اعراض در بستر پيداست ، پس اگر شوهر بداند كه همان زدن خفيف هم ، موجب تشديد مخالفت زن مى گردد، نبايد انجام دهد بلكه بايد به راه ديگرى متوسل شود).

مردى كه ادبيات و اصول بسيار خوانده بود و درس عشق و احساس كمتر با همسرش اختلاف پيدا كرد و كار به حكميت ريش سفيدان كشيد، در آن مجلس زن گفته بود: شوهرم مرا زده است و شوهر به آيه اضربوهن استشهاد كرده بود، ولى زن قانع نگشته و طلاق واقع شده بود.

يكى از حكمين مرد مسلمان عاقلى بود كه شايد سواد خواندن و نوشتن هم نداشت روزى به اينجانب گفت : ما بى سوادها هنگام سرپيچى زن از همبسترى ، پولى به دستش مى گذاريم يا كفش و جورابى به او وعده مى دهيم و با رضايت و نشاط او همبستر مى شويم ؛ چرا آن مرد كتك مى زد. و مى گفت اين دستور اسلام است به او گفتم عمل شما مطابق دستور اسلام است و آن مرد اشتباهى كرده بوده و براى رفع خجالت خود در برابر شما عذرى بدتر از گناه آورده است

در هر حال اگر شوهر در اثر زدن ، خراشى به بدن زن وارد كند كه خون نيايد، بايد قيمت يك شتر را به زن بپردازد و اگر خونى شود قيمت دو شتر و اگر سيلى به صورت زن بزند، در صورتى كه رخسار زن سياه شود، بايد قيمت شش مثقال شرعى طلا (مثقال بازارى) به زن بپردازد، و اگر كبود شود قيمت ٣ مثقال شرعى طلا و اگر تنها سرخ شود، قيمت يك مثقال و نيم شرعى را بايد بپردازد و حتى قبل از ديه گرفتن ، زن حق قصاص كردن دارد - چنانكه از قول پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواهيم گفت -

به عقيده اينجانب هديه دادن و دل زن را نرم نمودن هم از مصاديق موعظه كردن است كه در درجه اول قرار دارد، كدام زن است كه با گرفتن هديه و يا شنيدن كلمات محبت آميز رام نشود و كار را به قهر و كتك برساند و آنگاه ادب شود؟ او حتما زنى است كه بيمارى روانى دارد و در ميان باغ وحش ‍ دنيا اينگونه انسان نماها هم يافت مى شوند.

با عالمى روستازاده كه مردم روستاى او معروف به خشونت بودند، درباره تاديب زن و كلمه « اضربوهن » بحث مى كردم ، كه اين زدن در چه حد است ؟ مرد عالم بدون توجه به مدارك ديگر، بلكه طبق طبيعت خشن روستائيش گفت : بايد به قدرى بزند كه زن تسليم شود. گفتم : مگر اسلام تنها براى زنان و مردان و روستاى شما نازل شده است ؟ كدام زن عاقلى ، بلكه كدام مرد عاقلى چنين قضاوت را مى پذيرد؟ و آيا اگر دين و مذهبى باشد كه احساسات و عواطف انسانها را ناديده بگيرد، صحت و قبوليش ، زير علامت سوال قرار نمى گيرد؟ مگر زنان عارف و عاقل جهان ، اگر بخواهند مسلمان شوند، اسلام دست رد به سينه آنها مى زند؟

خير، چنين نيست ، اسلام همگان را مى پذيرد، براى همگان خوراك دارد، برنامه دارد، به مردان عارف ، بلكه همه مردانى كه از اندك شعورى برخوردار مى باشند، سخن نغز و زيباى پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بيان مى كند كه « چگونه مرد زنش را مى زند و سپس دست به گردن او مى كند» و نيز روايات ديگرى كه ضمن دليل اين درس خواهيم نوشت ، همگى دلالت بر زشتى و قبح اين عمل ، و دنائت و پستى مردى دارد كه به خود اجازه مى دهد، زنش را چون ضعيف و ناتوان است كتك بزند، مانند الاغى كه با بره مظلومى در يكجا باشند و الاغ چون زورش از بره بيشتر است به او لگد مى زند. بالاخره مرد عالم تصديق كرد و پوزش ‍ خواست

طبيعى است كه هر انسانى مى خواهد فكر و نظر خود را به طرف مقابلش ‍ بفهماند و بقبولاند، اگر طرف مقابل قبول نكرد، انسان عاقل ، از راه منطق و برهان پيش مى آيد و فكر زياد مى كند تا بالاخره منطقى را كه مناسب با افكار طرف باشد، پيدا كند و بيان نمايد تا او را قانع كند؛ ولى اگر اهل منطق و برهان نباشد، به شيوه دشنام و زشت گوئى متوسل مى شود، زيرا نه مى تواند از عقيده خود دست بردارد و نه منطق و برهان مى داند. اگر دشنام هم اثر نكرد به زور و كتك متوسل مى شود، ولى شما خواننده محترم بدانيد كه دشنام و كتك حربه مردم نادان و بى منطق است ، مانند روستائيان درس ‍ نخوانده و بى سوادى كه در گذشته بودند و غالبا بر سر تقسيم آب رودخانه ، دشنام را حربه خود مى كردند و سپس بيل و كلنگ را برمى داشتند و به جان هم مى افتادند.

انشاء الله اين عادت زشت كه در قديم مرسوم بوده اكنون از ميان رفته است و در جمهورى اسلامى و از بركت باسواد شدن و مودب شدن مردم به تعليمات مقدس اسلام ، راه منطق و برهان جايگزين كتك و دشنام گشته است

علاوه بر همه آنچه گفتيم چنانچه در دليل همين بحث خواهيم گفت پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زدن را به گرسنگى و برهنگى تفسير مى فرمايد، نه با چوب زدن

و باز شنيدم شخصى مى گفته است : من چند زن گرفته ام و همگى مطيع من هستند و در زندگى ما هيچوقت جنگ و نزاع و سر و صدائى نيست علتش ‍ اينست كه ، من در همان روزهاى اول يك سيلى محكم به هر زنى مى زنم ، او ديگر حساب كار خودش را مى كند و جرات سركشى و نافرمانى ندارد.

من با اين مردك بى ذوق و عاطفه سخنى ندارم زيرا او ميان معاشرت با همسر بانشاط و با سرور و معاشرت با همسرى پژمرده و سوت و كور، فرق نمى گذارد، براى او بوسيدن چهره براق و گلى با چهره زرد و نيلى فرق ندارد.

شما خواننده محترم ، اگر چنين نادانى را ديديد، به او بگوييد: تو چون نمى توانى از راه لطف و محبت با همسرانت زندگى كنى ، راه عصبانيت و خشونت پيش مى گيرى ، تو نمى دانى كه آن سيلى بى جا:

اولا: قصاص و ديه دارد.

ثانيا: چنانكه پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: خداوند عادل در روز قيامت به مالك دوزخ فرمايد كه در ميان آتش غضبش به او سيلى بزند.

ثالثا: او بايد بداند كه اثر آن سيلى براى هميشه در روح همسرش باقى مى ماند و همسرش اگر حساس باشد - كه بيشتر زنان چنين هستند - از همان روزهاى اول ضعف اعصاب مى گيرد و او بايد يك عمر با رنجورى و آه و ناله و بيخوابى همسرش مواجه باشد و آن مرد نادان و مغرور به جاى اينكه پنجاه سال با همسرى شاداب و سالم و بانشاط زندگى كند، سنواتى اندك با هسمرى بيمار و افسرده و بى نشاط زندگى خواهد كرد. شما خواننده محترم به او بگوييد: اگر دامادت با دختر و خواهرت چنين كند، تو مى پسندى ؟ او چون عاطفه ندارد، شايد بگويد: آرى !

شما خواننده محترم ، هر چه مى خواهى به او بگو، اما من درباره او سخن امير مومنان علىعليه‌السلام را به ياد مى آوردم كه مى فرمايد: بعضى از مردم به قدرى پست و بى مقدارند كه لبهاى انسان حتى اين لياقت را ندارند كه انسانى لب به نكوهش و بد گوئيشان بگشايد.

اين گونه افراد نبايد اين كتاب را مطالعه كنند، زيرا مايه فهم مطالب اين كتاب كه ماخذ اسلامى را بيان مى كند، ذوق و عاطفه و تحقيق و تعهد است و آن مردك كور دل هيچيك را ندارد. به گمان اينجانب او نبايد خود را مسلمان بخواند و از امت پيغمبرى بداند كه آن همه سفارش درباره دوست داشتن زنان ، احترام زنان ، سخت گيرى نكردن بر زنان و تحمل كج خلقى زنان دارد و در آخرين لحظات زندگى هم ، آخرين سفارش او به امتش ، رعايت حال زنان بوده است

اين گونه افراد، لااقل نبايد خود را با تقوى بدانند، زيرا چنانكه شيخ بهائى در كتاب « كشكول » نقل مى كند: « شخصى درباره عروس كردن دختر خويش با امام مجتبىعليه‌السلام مشورت كرد. حضرت فرمود: « دخترت را به ازدواج مرد با تقوى درآور، زيرا اگر او دخترت را دوست بدارد، گراميش خواهد داشت و اگر او را دوست ندارد بر او ستم نخواهد كرد.»

دليل

و كلوا و شربوا و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين

بخوريد و بياشاميد ولى اسراف نكنيد كه خدا اسراف كنندگان را دوست ندارد.(٧٧)

٧٣- و قال النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انى اءتعجب ممن يضرب امراءته و هو بالضرب اءولى منها، لا تضربوا نساءكم بالخشب فان فيه القصاص ‍ و لكن اضربوهن بالجوع و العرى حتى تريحوا فى الدنيا و الاخره

پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من در شگفتم از مردى كه هسمرش را مى زند، در صورتى كه خودش به كتك خوردن سزاوارتر است زنان را با چوب تاديب نكنيد، بلكه با گرسنگى و برهنگى تاديب كنيد تا در دنيا و آخرت راحت باشيد.(٧٩)

٧٥- و هل خلفتم الا فى حثاله لا تلتقى بذمهم الشفتان استصغارا لقدرهم و ذهابا عن ذكرهم

و فرمود: مگر نه اينست كه شما در ميان مردم پست و بى ارزشى باقى مانده ايد كه لبهاى انسان براى مذمتشان به حركت نمى آيد، به خاطر بى مقدارى آنها و اينكه براى هميشه يادشان فراموش باشد.

موضوع ديگر، آشپزى و طبخ غذاست كه چون كار هر روز است و زن بيشتر در خانه است ، بايد او به عهده بگيرد، حتى مردانى كه شغلشان آشپزى است و غذاهاى مطبوع و لذيذ براى ديگران درست مى كنند، لذتش در اينست كه : در منزل غذاى دست پخت خانم خود را بخورند و به او تعليم دهند و تمجيد كنند و معايب طباخى خانم را گاهى با زبان خوش گوشزد كنند و گاهى چشم پوشى نمايند و گاهى هم تشكر كنند.

ولى اگر شوهر آشپز نباشد، خانمهاى محترمه مى دانند كه غذاى خوب پختن كار ساده و آسانى نيست بدون جهت نيست كه امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: بهترين زنان آن است كه غذايى پاكيزه تر بپزد. خانمها مى دانند: براى تهيه غذاى مطبوع بايد، مواد اوليه خوب را در وقت مناسب تهيه كرد و در ظرف مناسب و جاى مناسب نگهدارى نمود و با ظروف و ادوات مناسب طبخ نمود و دستور طبخ را از متخصصان فن تعليم گرفت يا كتابهاى مربوطه را مطالعه كرد. در آموختن نبايد مسامحه كرد و از ياد گرفتن نبايد خجالت كشيد.

دليل

٧٦- قال النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نعم اللهو المغزل للمراءه الصالحه

پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمود: چه سرگرمى خوبى است ريسندگى براى زن شايسته(٨٢))

٧٨- قال اءبو عبداللهعليه‌السلام : خير نسائكم الطيبه الريح ، الطيبه الطبيخ

امام صادقعليه‌السلام فرمود: بهترين زنان شما (مسلمين) زنى است كه خوشبو و خوش دستپخت باشد.(٨٤)

٨٠- ان هذا الدين متين فاءوغلوا فيه برفق و لا تكرهوا عباده الله الى عباده فتكونوا كالراكب المنبت الذى لا سفرا قطع و لا ظهرا اءبقى

اين دين متين است ، با ملايمت در آن وارد شويد، عبادت خدا را به صورتى ناپسند به بندگان خدا عرضه نكنيد تا مانند سوارى باشيد كه در اثر تندروى نه به مقصد رسيده و نه مركبى باقى گذارده است(٨٦)

٨٢- فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض

شما زنان نبايد صداى خود را در گفتار نازك كنيد تا مرد بيمار دل به طمع افتد.(٨٨)

وقتى زنان چادر يا عباى روپوشى را به خود پيچيدند، جوانان هرزه اى كه در سر راه ايستاده اند، مى فهمند كه آنها زنان عفيف و پاكدامن مى باشند، لذا ايشان را با شوخى كردن و متلك گفتن آزار نمى دهند.

٨٤- والقواعد من النساء اللاتى لا يرجون نكاحا فليس عليهن جناح اءن يضعن يثابهن غير متبرجات بزينه و اءن يستعففن خير لهن

و زنانى كه از عادت و زائيدن وامانده اند و اميد شوهر كردن ندارند، گناهى بر آنها نيست كه بدون نمايش زينت ، روپوش خويش نزد نامحرمان ، از تن برگيرند، ولى اگر خوددارى كنند، برايشان بهتر است(٩٠)

پيداست كه اين حديث در مورد نهى از نگاه كردن زن به مرد است نه مرد به زن ، بعلاوه فقهاء عظام در اين حديث احتمال خصوصيت مورد مى دهند و مى گويند اين حكم را نمى توان تعميم داد، يعنى تنها به استناد به اين حديث نمى توانيم بگوييم : اگر زنى در برابر مرد كورى قرار گيرد و تصميم جدى بگيرد كه به آن مرد نگاه نكند، باز هم لازم باشد، از نزد او برخيزد و برود، بلكه در چنين موردى مى توان گفت : زن اختيار دارد كه يا آنجا بنشيند و به مرد نگاه نكند، يا از آنجا برخيزد و برود تا او را نبيند، مگر اين كه دليل ديگرى داشته باشيم كه برخاستن را به طور كلى لازم بداند.

٨٦- و لا يضربن باءرجلهن ليعلم ما يخفين زينتهن

زنان پاهاى خود را جورى به زمين نزنند كه زينتهاى نهانى ايشان دانسته شود.(٩٢)

٨٨- قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اذا جلست المراءه مجلسا فقامت عنه فلا يجلس اءحد فى مجلسها حتى يبرد.

هر گاه زنى از جائى كه نشسته بر خيزد، مردى در آنجا ننشيند مگر زمانى كه سرد شود.(٩٤)

٩٠- عن اءبي عبداللهعليه‌السلام قال : كان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يسلم على النساء و يرددن عليه و كان اميرالمومنينعليه‌السلام يسلم على النساء و كان يكره اءن يسلم على الشابه منهن

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به زنها سلام مى كرد و زنها جواب مى دادند و اميرالمومنينعليه‌السلام به زنها سلام مى كرد، ولى از سلام كردن به زن جوان كراهت داشت(٩٦)

٩٢- عن عمران بن الحصين ، قال : كنت عند النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جالسا اذ اءقبلت فاطمهعليه‌السلام و قد تغير وجهها من الجوع

عمران گويد خدمت پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بودم كه فاطمه (س) وارد شد، در حالى كه چهره اش از گرسنگى دگرگون بود. و در روايت ديگر جابر بن عبد الله انصارى چهره حضرت فاطمه را از گرسنگى زرد مى بيند.(٩٨)

٩٤- فلما كان ليله الزفاف اءتى النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ببغلته الشهباء و ثنى عليها قطيفه و قال لفاطمه : اركبى و اءمر سلمان اءن يقودها.

حضرت فاطمهعليه‌السلام در شب عروسيش سوار بر استرى بود و سلمان افسار آن را گرفته و مى برد.(١٠٠)

زنى به نام « حولاء» در مدينه عطر فروشى مى كرد و يكى از مشتريانش ‍ پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود.(١٠٢)

از دليلى كه امامعليه‌السلام در آخر روايت فرمود، معلوم مى شود كه هر زن روستايى شامل اين حكم نيست ، بلكه روستائى اى كه قدرت فهم مسائل دين را نداشته باشد، چنانكه زن ديوانه هم چنين است

مشورت با زن

روشن است كه انسان عاقل مى خواهد با عنصر متخصص مشورت كند: با مهندس در امر ساختمان ، با قابله در امر زايمان و با آشپز در امر غذا پختن ، به علاوه انسان درباره اين امور مايل است كسى را پيدا كند، كه در فن خود متخصص تر تجربه ديده تر و عاقلتر باشد، از اين رو كلمه « ريش سفيد و گيس سفيد» را براى اين اشخاص بكار مى برند، يا كلمات « سرد و گرم چشيده ، پستى و بلندى ديده و پيراهن بيشترى پاره كرده » و امثال آن را.

دين مقدس اسلام ، درباره مشورت با زن عينا همين مطلب عقلى را بيان مى كند. خداوند متعال زن را براى امور خانه دارى و تربيت فرزند آفريده است ، تربيت فرزندانى كه همان ، عالمان و شاعران و عارفان و مجتهدان و سلحشوران و نوابغ زمان مى شوند و همه اينها قسمتى از آغاز عمر خود را كه آماده شكل گيرى براى تخصصهاى بعدى مى شوند، در دامن مادران مى گذرانند، ولى از خود بانو نبايد انتظار داشت كه همه تخصصها را داشته باشد تا به فرزند خود بياموزد. فرزند قسمت عمده تخصصها را بعد از بلوغ و از مردان عالم و عارف و سلحشور و هنرمند مى آموزد.

خداوند مرد را براى امور خارج خانه ، امور سخت و طاقت فرسا، مانند حرفه و صنعت ، جنگ و صلح ، كشتى و زورآزمايى ، كسب و پيشه ، و خلاصه براى مبارزه در برابر مشكلات زندگى آفريده است و از زمانى كه انسان ، روى كره خاكى قدم نهاده است ، روش زندگى او اين گونه بوده است ، البته موارد استثنائى هم وجود داشته كه اسلام روشن بين حتى موارد استثنا را هم در نظر گرفته است

اسلام مى گويد: در امورى كه مربوط به زنان نيست ، با آنها مشورت نكنيد، و در امورى كه مختص به آنهاست ، با ايشان مشورت كنيد، مانند امور مربوط به دخترانشان ، و نيز در امور مربوط به مردان هم با زنان مشورت نكنيد، مگر با زنى كه در امر مورد نظر عقل و تجربه كافى داشته باشد.

اى عاقلان و انديشمندان واى عارفان و خردمندان جهان آيا در اين جهان مكتبى و آئينى ، انديشمندانه تر، منصفانه تر، واقع بينانه تر از اسلام يافته ايد؟

دليل

٩٧- ائتمروا النساء فى بناتهن

با زنانتان در امور مربوط به دخترانشان مشورت كنيد.(١٠٤)

(علىعليه‌السلام در خطبه ٧٨ نهج البلاغه مقدار نقص عقل زن را نسبت به مرد معين نموده و با استشهاد به آيه قرآن كه شهادت دو زن را مطابق يك مرد بيان كرده است ، عقل يك زن را نصف عقل يك مرد مى داند، آن هم در امور مربوط به شهادت و مانند آن كه مردان در آن امور تجربه بيشترى دارند. چنانكه در درس چهل و ششم بيان مى كنيم .)

٩٩- اياك و مشاوره النساء الا من جربت بكمال عقل

از مشورت با زنان بپرهيز مگر با زنى كه كمال عقل او آزمايش شده باشد.

حال اگر زن و شوهرى چنين دستورات سعات بخش و رفاه انگيز و محبت آور اسلام را نشنيدند يا شنيدند و عمل نكردند و خواستند با دين خود، با خداى مهربان خود، با پيغمبر دلسوز خود، بلكه با سعادت و سرنوشت خود مخالفت و لجبازى كنند، اسلام موضوع حق و وظيفه را پيش مى كشد. مثلا اگر مردى به همسرش بگويد: راضى نيستم به مجلس عزاى پدرت هم بروى و زن نتواند اين موضوع را تحمل كند او مى تواند به شوهرش بگويد: من وظيفه ندارم در خانه هيچكارى بكنم برو يك آشپز بياور. يك نظافتگر، يك لباس شوى و يك بچه نگهدار تا آن وقت بفهمى كه چهار نفر آنها به اندازه نصف من هم دلسوزى ندارند، يا اگر زنى بهانه بگيرد و بگويد نمى خواهم به مسافرتى كه شغل تو هست بروى و با تو هم نمى آيم ، مرد مى تواند عكس العمل شرعى نشان دهد و از حقوقى كه دارد، استفاده كند مثلا نفقه و لباس كمترى به او بدهد و با اين عمل زن را بيدار كند و به او بفهماند كه بين زن و شوهر نبايد عناد و لجبازى باشد. زيرا لجبازى كار را به ستيزه مى كشاند، چنانكه فردوسى گويد:

ستيزه به جايى رساند سخن

كه ويران كند كاخهاى كهن

دليل

١٠٠- و من آياته اءن خلق لكم من اءنفسكم اءزواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون

از جمله آيتهاى خدا اين است كه براى شما از جنس خودتان همسران آفريد، تا به وجود آنها آرام گيريد و ميان شما دوستى و مهربانى برقرار ساخت ، در اين امر براى كسانى كه انديشه مى كنند عبرتهاست(١٠٧)

از مزاياى اسلام اين است كه همواره حامى مستضعفان است ، شخص قوى و نيرومند، خود مى تواند حق خويش را بستاند، حمايت از او لازم نيست ، بلكه حمايت از او، ستم كردن بر مستضعفان است اصولا وجود قانون كه ضرورتش را هر عاقلى درك مى كند، براى حمايت مستضعفان است ، و اين حمايت به معنى رساندن مستضعف را به حق خويش مى باشد نه به معنى ستم كردن بر نيرومند و قدرت دادن به مستضعف تا او هم نيرومند و مستكبر شود.

الرجال قوامون

در هر اجتماعى كه از دو يا چند انسان تشكيل مى شود و مى خواهند مدتى با يكديگر زندگى كنند، يك رئيس و تصميم گيرنده لازم است تا حكومت خان خانى و خودسرانه پيش نيايد و اختلاف سليقه و درگيرى و نزاع ، امور زندگى را مختل و معوق نسازد.

در نظام خانوادگى از نظر اسلام ، مرد رئيس است زيرا قدرت بازوانش بيشتر است و مسئول تمام مخارج خانه مى باشد، پس اگر زن و شوهرى در مورد خريد يا اجاره منزل ، منزل كوچكتر يا بزرگتر، بالاى شهر يا پائين شهر اختلاف نظر داشته باشند، از نظر اسلام ، راى و نظر مرد مقدم است و بايد عملى شود، زيرا اوست كه هزينه را مى پردازد، مخارج را تحمل مى كند. عقل سالم چنين قضاوت مى كند، حقوق و قانون چنين دستور مى دهد. همچنين اگر زن و شوهر در خريد قالى يا گليم ، ظرف ملامين يا مسى ، مسافرت با قطار يا هواپيما، خريد استكان يا فنجان و ده ها و صدها امر ديگر مانند اين امور، اختلاف پيدا كردند، نظر مرد مقدم است ، زيرا صندوق بدست اوست و حساب و دخل و خرج زندگى را او مى داند.

البته نسبت به خريد لباس و كفش زن مرد از نبايد از حد متعارف و معمول پائين تر آيد، مثلا در زمان ما لباس كرباس پائين تر از حد معمول است و آن را براى كفن ميت به كار مى برند به براى لباس زن ، مگر آنكه زن و شوهرى به خاطر علت و نظرى خاص ، با لباس كرباس هم توافق كنند.

و نيز اگر دزدى يا دشمنى به خانواده حمله كند، تصميم گيرى و قيمومت به دست مرد است كه نعره زند و از اموال خود دفاع كند. در اينجا زن نبايد دخالت كند؛ زيرا كه حنجره او جاذب است نه دافع و خانه و اموال هم بيشتر از آن مرد است همچنين در توليد فرزند بيشتر اختيار بدست مرد است اين است معنى آيه شريفه :

الرجال قوامون على النساء.

البته چنانكه در درس چهل و هشتم (اختلاف سليقه) خواهيم گفت : با وجود آنكه اسلام حق تقدم را به مرد داده است ، ولى توصيه مى كند، حتى الامكان مستحب است براى مرد كه رضايت همسر خود را جلب كند، و در رابطه با او خدا را در نظر بياورد.

بعضى از مردان جاهل و مغرور، از آيه شريفه« الرجال قوامون على النساء» سوء استفاده كرده ، بر زنان خود تحكم و زورگويى مى كنند و تحكم خود را به قرآن مجيد مستند مى نمايند. چنانچه شوهران مغرور و بى خبر ديگرى كتك زدن زنان را به قرآن كريم مستند مى كنند و محبوس كردن زن را در خانه به اسلام نسبت مى دهند. توضيح هر يك از اينها در جاى خود گفته شد (به درس هشتم و هيجدهم مراجعه شود.)

دليل

١٢٠- الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما اءنفقوا من اءموالهم ؛ فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله

مردان بر زنان سر پرستى دارند، به خاطر برترى و فضيلتى كه خدا بعضى از مردم را بر مردم ديگر مى دهد و نيز به خاطر انفاقى كه از مال خود مى كنند پس زنان شايسته در زمان غيبت شوهر، مطيع اند و نگهدار به خاطر نگهدارى خدا از ايشان(١٠٩)

مقصود از درجه افزون ، همان قيمومتى است كه شوهران بر زنان دارند.

دريافت زن مسلمان از آيه شريفه اين است كه : خداوند مهربان بعد از سرپرستى پدر و مادر، براى دختر سرپرست ديگرى به نام شوهر تعيين مى كند تا يك دختر در اين جهان پهناور، بى انيس و ياور نباشد. شوهر اگر چه اسمش قيم است ولى در حقيقت مسؤ ول صيانت و متكفل مخارج زن خود مى باشد. زن مسلمان قدر اين نعمت الهى مى شناسد، حجاب و عصمت خود را حفظ مى كند و مايه شادى و دلگرمى شوهر خود مى شود و خانه را كانون مهر و صفا و ترقى و تعالى مى سازد.

و برداشت مرد مسلمان از آيه شريفه اين است كه : حال كه خداوند مهربان بر او منت نهاده و او را سرپرست و قيم قرار داده است ، او هم بايد از اين منصب الهى سوء استفاده نكند، از زير دست خود مانند يك « امانت خدا» نگهدارى كند و به مسئوليت سنگين خود متعهد و وفادار باشد.

امتحان خداوند از بندگانش غالبا در همين موارد است كه قدرت و اختيارى به آنها مى دهد و راه استفاده درست از آن قدرت را نشان مى دهد، سپس ‍ آنان را آزاد مى گذارد تا ببيند چه كسانى نفس را كنترل مى كنند و چه كسانى ضعف نفس نشان مى دهند و از آن قدرت سوء استفاده مى كنند.

اما زنانى كه نمى خواهند ضعيفتر بودنشان را باور كنند و تبليغات موذيانه تساوى و همدوشى رياكاران غربى را در گوش گرفته اند، نمى دانم مى خواهند چه بگويند؟ مى خواهند بگويند: اگر با مردى با شرايط مساوى كشتى بگيرند، مرد را به زمين مى زنند يا مساوى مى كنند؟ مى خواهند بگويند در كارهاى سخت زندگى مانند، خلبانى ، دريانوردى ، و بكار بردن اسلحه جنگى مانند مردانند؟ اگر قبول دارند كه در اين امور از مردان ناتوانترند، پس چرا ناراحت مى شوند كه اسلام به مردان بگويد: چون زنان ضعيفند و شما قوى ، ما شما را قيم و سرپرست و رئيس و تصميم گيرنده قرار داديم و به شما مى گوييم چون زنان زير دست شما هستند، آنها را « امانت خدا» بدانيد و جانب آنها را رعايت كنيد.

تكبر و بخل و ترس زن

خداوند متعال ، زن و مرد را تنها در انسانيت و جدايى از جماد و نبات و حيوان ، يكسان آفريده است ، ولى غرائز و عواطف و احساسات ايشان را مختلف نموده و مطابق ميدان فعاليت و خط مشى طبيعى و مسير خاص ‍ زندگى هر يك از آنها قرار داده است به همين جهت ، براى هر يك از آن دو، وظيفه خاصى معين نموده و تكليف معينى از آنها خواسته است

اختلاف روحيات و معنويات زن و مرد از لحاظ ارزش و مقدار به حدى است كه برخى از صفاتى كه براى مردان ، مذمون و ناپسند است ، همان صفت به طور مشخص براى زنان ، محمود و پسنديده است

يكى از اين صفات ، تكبر و غرور و خود بزرگ بينى در برابر ديگران است كه براى مردان نكوهيده و براى زنان پسنديده است زن بايد در برابر غير شوهرش با غرور و خود بزرگ بينى مشاهده شود، نه رام و منقاد، تا جوانان هرزه در او طمع نكنند. حالت كبر زن ، همان زره پوشى اوست كه در درس ‍ نهم گفته شد، بلكه در آنجا بايد علاوه بر تكبر، از زن حالت سرپيچى و امتناع و سركشى مشاهده شود.

پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: « زن شايسته مانند غراب اعصم كلاغ يك پا سفيد) است كه كسى نمى تواند بر او دست يابد.»

اما تكبر و خود بزرگ بينى زن حتما بايد در برابر غير شوهرش باشد، زيرا احاديث و روايات بسيارى داريم كه تواضع و فروتنى زن در برابر شوهرش ‍ را تثبيت مى كند و اين صفت را از بهترين صفات زن معرفى مى نمايد.

در روايتى كه از اميرالمومنينعليه‌السلام نقل خواهيم نمود، دو صفت ديگر هم در رديف تكبر آمده است : اول ترس ، دوم بخل

اين دو صفت هم از صفات زشت مردان است و در موارد معينى جزء صفات نيك زنان بخل زن خوبست براى اينكه مال شوهر را حفظ كند و ترس او خوبست تا براى افتادن در دام شيادان هرزه آمادگى نداشته باشد.

اين ٣ صفت را خداوند متعال به مقتضاى حكمت خويش در سرشت زن نهاده است تذكر اميرالمومنينعليه‌السلام به جويندگان راه سعادت ، براى اينست كه آنان هم زنان را بر ادامه و تاكيد همين صفات تربيت كنند و از ايشان فروتنى در برابر بيگانگان و سخاء و تهور را انتظار نداشته باشند كه بر خلاف سرشت آنهاست و فاسد كننده سرنوشتشان زن اگر بخيل نباشد، ميوه و شيرينى و خوردنيهاى خانه را به زودى تقسيم مى كند و وقتى مهمانى مى آيد، چيزى پس انداز ندارد. او بايد بخيل باشد و شوهر هم بايد از بخل او خرسند باشد؛ همچنين اگر زنى از تنها بودن در خانه مى ترسد دليل خوبى اوست ، شوهر نبايد او را تنها گذارد.

و خلاصه زن داراى سرمايه اى گرانقدر و نفيس است به عنوان عفت و عورت كه از نظر اسلام هويت و شخصيت زن و امتياز او بر مرد، بستگى به آن دارد، بنابراين حفظ و صيانت اين سرمايه بر زن از اوجب واجبات است همين سرمايه اى كه از نظر مكاتب ديگر شايد هيچ ارزشى نداشته باشد و حتى ضد ارزش باشد. سرمايه اى كه اگر در طريق خدا پسندش مصرف شود، اجتماعى سالم به وجود مى آورد و اگر منحرف شود، اجتماع به فساد و بى بند و بارى كشيده مى شود.

حفظ و صيانت اين سرمايه به دو طريق ممكن است :

اول : از راه مبارزه با كسى كه در مقام دستبرد و تجاوز است

دوم : از راه پيشگيرى و به معرض نمايش نگذاشتن و نشان ندادن آن پيداست كه چون طرف مقابل زن ، مرد است و قدرت و نيروى بازوى مرد بيشتر از زن مى باشد، راه اول ميسر نيست و تنها راه حفظ سرمايه براى زن ، به طريق دوم منحصر مى شود. اين قضاوت عقل و مقتضاى فطرت است و اسلام هم به زن دستور مى دهد حجاب داشته باشد، بيشتر در خانه باشد، از هر پيش آمد مشكوكى بترسد، در برابر نامحرم خود را ناتوان و فروتن نشان ندهد چنانكه در مقام دفاع از حقوق خويش ، بايد مقاوم و مبارز باشد. و همه اينها براى حفظ و صيانت سرمايه و شخصيت او بلكه براى حفظ سرمايه و شخصيت اجتماع است