از خوبانشان بر حذر باش
در خطبه ٧٨ نهج البلاغه آمده است كه « از زنان بپرهيزيد و از خوبانشان برحذر باشيد» در اينجا توجه به چند نكته لازم است :
١- پرهيز كردن از زن بد، طبق قاعده است و عقل و وجدان هر انسانى حكم مى كند كه از انسان بد بايد پرهيز نمود، چه زن باشد و چه مرد و اما بر حذر بودن از زنان خوب در كلام اميرالمؤ منينعليهالسلام
، به معنى اعتماد كامل نداشتن و بيدار و هشيار بودن و احتياط را رعايت كردن و دست با عصا راه رفتن است ، نه به معنى دورى كردن و كنار زدن ايشان ، زيرا اولا عبارت حضرت ، از نظر قواعد ادبى و طبق موازين لغت و معانى و بيان ، چنين اقتضا مى كند
٢٣٢- والعصر ان الانسان لفى خسر، الا الذين آمنو و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
سوگند به زمان كه انسان در خسران است ، مگر كسانى كه ايمان آورند و عمل صالح كنند و يكديگر را به حق و صبر سفارش نمايند.
خلاصه اينكه : اسلام چون دلسوز و مهربان است ، چون حقيقت گو و صريح اللهجه است ، چون مانند استعمارگران ، رياكارى و نفاق ندارد، به زنان توصيه مى كند: براى شوهر خود زينت كنند، نه براى ديگران براى شوهر خود طنازى و عشوه گرى كنند، نه براى ديگران دل شوهر خود را به دست آورند، نه دل ديگران به خانه و زندگى خود دل ببندند، و به جاى ديگر چشم نداشته باشند. با شوهر خود، گرم و با صفا و با محبت باشند، تا دل شوهرشان متوجه زن ديگر و جاى ديگر نباشد. زن مى تواند با زبان خوش و حركات شيرين ، ريسمانى از محبت و عشق بر چشم و گوش و دست و پا و دل شوهر خود ببندد كه او را ياراى حركت ، جز به سوى همسر و خانه خود نباشد. مگر اندكى از مرد نمايان شهوت پرست و هرزه و هوسباز سست تنبان كه خداوند متعال يا به زودى مرگشان دهد و يا زن بيچاره را از خانه آنها نجات دهد.
اگر كسى تمام مطالب اسلامى راجع به زن را مطالعه كند به اين نتيجه مى رسد كه اسلام مى خواهد بگويد: « زن در حالى كه جاذبه دارد يا بايد از خانه امن خود بيرون نيايد، يا اگر براى صله رحم و معالجه و گرفتن حق خويش و كارهاى ضرورى ديگر بيرون مى آيد، جذابيت خود را بپوشاند، به نحوى كه لباس و وضع حركاتش عادى باشد تا نگاه مردان به او، مانند نگاه مردان و كودكان و اشياء ديگر باشد و راه رفتن زن هيچ نظرى را جلب نكند.»
همه اينها براى اين است كه زن منحصرا براى شوهر باشد و شوهر براى زن وقتى شوهر تنها زن خود را آن هم با آرايش و زينت ببيند و زنان ديگر نظر او را جلب نكنند، زن خود را فرشته مى داند و هوس و شهوتش به سويى ديگر تحريك نمى شود. اين سياست اسلام است و آن هم سياست استعمارگران ديگر كه مى بينيد و مى خوانيد:
آنها تمام مرواريدها را از صدف بيرون مى ريزند تا تعدادى خوش آب و رنگش مشترى - يا مشتريها - پيدا كنند و بقيه بنجل و وازده و ته مانده محسوب شود.
زنان عاقل و هوشمند جهان ! كدام يك از اين دو سياست بهتر است ؟ فكر كنيد و پاسخ دهيد.
اگر نگوييم زنان در اين جا گول مردان را خوردند، بايد بگوييم : برخى از آنها كه از فرهنگ الهى ، به سوى فرهنگ استعمارى رفتند، سود شخصى را بر سود نوع ترجيح دادند و مصلحت نوع را فداى مصلحت شخص كردند، زيرا يك زن مثلا فكر مى كند: من كه زيبايى و دلربايى بيشترى دارم ، در خيابان و اداره ظاهر مى شوم تا شوهر متشخص تر و اعيان ترى پيدا كنم ؛ ولى او فكر نكرده است كه اين روش اگر براى خود او مفيد باشد براى نوع زن زيان آور و فلاكت بار است
زيرا شوهرانى كه چنان زنى ندارند. هنگامى كه او را در خيابان و اداره ، بدون پرده ببينند، لااقل بعضى از آنها كه هوسباز و شهوتران هستند، نسبت به همسر خود، بى مهر و كم علاقه مى شوند و جوانانى هم كه هنوز همسر نگرفته اند، در انتظار مى نشينند تا مانند او را پيدا كنند. در اين ميان چه مفاسدى كه پيدا مى شود خدا مى داند.
اسلام مى خواهد وقتى مردى زنى را مى بيند، به قدرى حركات و رفتار آن زن عادى باشد كه بيننده را به فكر مقايسه و معادله با زن خود نيندازد، بلكه اصلا بيننده را متوجه خود نكند و فكر او را مشغول ندارد و حتى چند لحظه هم او را از مسير فكرى و زندگيش باز ندارد.
اگر بگويم : بزرگترين حيله و نيرنگى كه در جهان بشريت رخ داد، همين حيله بود كه مردان نسبت به زنان انجام دادند، مبالعه نگفته ام اگر به استثناى معدودى از زنان مسلمان متعهد، صدها ميليون زن ديگر، اين كلاه را نمى پذيرفتند و فرهنگ استعمار را قبول نمى كردند، جا داشت كه در صحت انتساب ضعيف العقل بودن آنان شك و ترديد كنيم ، ولى اگر كسى بگويد: چرا لااقل زنان مسلمان از اين قبيل ، نتوانستند حيله شرعى به كار برند و به شوهران خود بگويند: اسلام به ما اجازه نداده است كه پشت ميز بنشينم و پول در بياورم ، شما بايد مخارج خانواده را متكفل شويد، چه جوابى خواهند داد؟ (البته اداره رفتن مخالف شرع را مى گوييم) يا چه مى شد اگر زنان غير مسلمان به شوهرانشان مى گفتند، از زمانى كه بچه در رحم ما جايگزين مى شود تا زمانى كه وضع حمل مى كنيم و سپس دو سالى كه شير مى دهيم و بعدا تا زمانى كه به مدرسه اش مى فرستيم و زبان تعليمش مى دهيم و از خطرات و حوادث نگهداريش مى كنيم ، به مقدار تمام زحماتى است كه شما مردان در تمام عمر در خارج خانه انجام مى دهيد، ما علاوه بر يك كودك ، كودكان متعددى مى زاييم و تربيت مى كنيم ، ديگر ما طاقت بيرون رفتن از خانه و درگيرى با مردان را نداريم اين ظلم است و اجحاف كه شما مردان به ما روا مى داريد. علاوه بر چنين زحمت طاقت فرسايى كه همه مردان از انجام آن عاجزند و ما به خوبى انجام مى دهيم ، چرا زحمت ديگرى به گردن ما مى گذاريد؟!!
برخى از مردان اسير شهوت براى به دام انداختن زنان سفسطه و مغالطه ديگرى مى كنند. بلكه از سفسطه و مغالطه بالاتر، بايد بگويم ، چشم بندى علمى مى كنند. آنها مى گويند: زنان اگر پوشيده و با حجاب در برابر مردان ظاهر شوند، مردان حريصتر مى شوند و بيشتر به آنها متوجه مى گردند و حس كنجكاوى آنها بيشتر تحريك مى شود، ولى اگر بى پرده و باز چهره باشند، مردان از ديدنشان سير مى شوند و ديگر تحريك و شهوتى در ميان نيست
اين بيگانه پرستان شياد، خود مى دانند كه دروغ مى گويند، غريزه جسنى در برابر صحنه هاى هيجان انگيز، تيز مى شود نه سير، اينجا داستان زنبور است و انگور. زنبور تا نيش خود را به انگور فرو نبرد، سير نمى شود. يا بايد انگور را نبيند يا اگر ديد، نحوه سير شدنش معلوم است
جان من و همه شما رياكاران فداى پيغمبر صريح اللهجه اى باد كه مى گويد: چون چنين صحنه اى را ديديد، نزد همسر حلال خود برويد؛ سپس با دست پر و غسل كرده به كوچه و گذرگاه آييد و با خاطرى آسوده ، مشغول كسب و كار باشيد.
خداشناسان ديگرى مى گويند: انسان همواره در راه تكامل و ترقى مى رود. به راهى مى رود و از آن راه صدمه مى بيند، ديگر به آن راه نمى رود، بنابراين هر قدمى كه انسان برمى دارد، بهتر از قدم پيشين است و هميشه سال دوم زندگيش بهتر از سال اول و سال سومش بهتر از سال دوم است
زنان پيش از انقلاب صنعتى ، محدود بودند و در خانه محصور، ولى از آن زمان دانستند كه بهتر اين است كه از حصار و محدوديت بيرون آيند و همدوش مردان باشند و اين عمل قدم گذاشتن در راه ترقى و تكامل است ديگر نمى شود آنان را به عقب برگردانيم و در خانه محصور كنيم
در پاسخ اين شبهه بايد بگويم اولا اين راه را خود زنان انتخاب نكردند، بلكه مردان جهانخوار شهوتران ، براى ارضاء غريزه جنسى خويش ، اين كلاه را بر سر آنان گذاشتند و ثانيا مقتضاى دليل آنها اين است كه انسان هر قدمش كاملتر و مترقى تر از قدم نخستين است ، در صورتى كه چنين نيست بسيارى از اوقات انسان تصريح مى كند كه (اين كه بدتر شد، خودم كردم كه لعنت بر خودم باد) و همچنين توبه ها و پشيمانى ها و لب گزيدنها و عذرخواهى ها، همگى در همين مسير است البته شايد تعجب كنيد كه انسان راه غلطى را ١٥٠ سال ادامه دهد، ولى بايد دانست كه مقتضاى دليلى كه از قول آنها گفتيم اين است كه انسان تا آخر عمرش همواره در وسط راه باشد، تكامل مطلق براى انسان ممكن نيست فلسفه مى گويد كامل مطلق يكى است و آن خداست ولى ما در اينجا با كسانى سخن مى گوييم كه فرض كرديم مادى و ماترياليست باشند.
ما از اينگونه خوانندگان تقاضا داريم كه ادله عقلى و نقلى ما را در درسهاى گذشته بخوانند و با ادله خود بررسى كنند و سپس منصفانه قضاوت نمايند.
كسانى هم مى گويند « دنياى امروز مساله زن و غريزه را حل كرده و با برداشتن قيود و حدود اسلامى از گردن زن ، هيچگونه مشكلى در اين راه باقى نگذاشته است دختران و پسران در استخرها شنا مى كنند و هيچ پدر و مادرى نگران دخترش نيست و زنان با مردان در اطاقهاى خلوت كار مى كنند و هيچ شوهرى نگران زنش نيست اين دغدغه ها و پريشانى هايى كه در ميان مسلمين مشاهده مى شود، در جوامع غير اسلامى ، اصلا مطرح نيست و زن و مرد، فارغ البال به فكر كار و زندگى خود مشغولند.»
متاءسفانه اين سخن گاهى از متظاهرين به اسلام هم شنيده مى شود و در مقام تمجيد و ستايش ، نه طعنه و سرزنش هم مى گويند. آرى ، اگر مقصود آنها از حل شدن اين مشكل ، تنها نبودن دغدغه و اضطراب باشد، سخن درستى است
ما تصديق داريم ، مردانى كه آن فرهنگ را پذيرفته اند، اگر همسرشان شبى به خانه نيايد، نگران نمى شوند. و اگر دخترشان يك هفته با پسرها به مسافرت برود باكى ندارند، قرصهاى جلوگيرى علاج اين دغدغه ها را كرده است در عصر اتم باكره نبودن و با مردان رقصيدن و فرزند نامشروع زاييدن كه قبح و زشتى ندارد. پس چه جاى نگرانى و تشويق است ؟!!
با كسانى كه نمى توانند بدون اجازه ديگران تفكر كنند، سخنى ندارم آنها واقعا از شخصيت خود تهى گشته و مقلدى تمام عيار شده اند. آنان نمى توانند فكر كنند كه حل كردن مشكل غريزه مانند حل كردن مشكل اقتصاد است چنانكه مى گويند - كه شايد درست هم نباشد - در كشورهاى كمونيستى ، دزدى و رباخوارى و فقر و تكدى وجود ندارد. اما مردم آن ديار، از حقيقت انسانيت كه آزاد انديشى و خلاقيت و عرفان و بلند پروازى از امتيازات اوست ، تهى گشته و مجبورند چنان فكر كنند كه روساء حزب آنها مى خواهند.
در موضوع غريزه جنسى هم بايد بگوييم : دنياى امروز اشكال دغدغه و اضطراب را حل نموده ؛ اما انسانيت را از اصالت و عفت و نجابت و غيرت خود خالى كرده است انسان در مكتب آنها محتوايى جز شكم و زير شكم ندارد. براى عفت و غيرت و نجابت در مكتب آنها مفهوم و معنايى پيدا نمى شود و قاموسهاى ايشان از اين الفاظ مقدس به كلى تهى گشته است
اگر به آنها بگويى : تاريخ بشريت ، پاكدامنى جناب مريم و حضرت يوسف را ستوده و كردار زليخا و مردان هرزه و آلوده دامن را نكوهش و تقبيح كرده است ، لبخندى مى زنند و سرى تكان مى دهند، به علامت اينكه امروز يك ميليارد زن به راه زليخا مى روند و همان اندازه مرد به دنبال آنان دوان هستند و شما از حسن و قبح كردار يوسف و زليخاى چهل قرن پيش سخن مى گوييد. اين است معنى از خود تهى گشتن و بدون اجازه ديگران فكر نكردن
آرى يك گلوله نخ پر گره به دست - به اصطلاح - روشنفكران شرق و غرب افتاد و آنها همه گره ها را بريدند و هزاران تكه نخ بى گره تحويل دادند و گفتند ما تمام اشكالات را حل كرديم و يك گره باقى نگذاشتيم آنها حوصله نداشتند، مانند رجال دلسوز الهى ، سر نخ را پيدا كنند و تك تك گرهها را از يكديگر بگشايند و گلوله نخ را با تمام هويتش تحويل دهند. باور كنيد كه انسانيت در نظر اينها به اندازه يك گلوله نخ هم ارزش ندارد و انسانهاى بسيارى در كارخانه هاى آنها اسير ساختن گلوله هاى نخ مى باشند و هيچ اثر ديگرى از خود بروز نمى دهند، بلكه نمى توانند و نبايد بروز بدهند.
اما كسانى كه مى خواهند بدانند اسلام مشكل غريزه را چگونه ، قدم به قدم و مو به مو با باريك بينى و ظرافت حل كرده است لااقل احاديث همين كتاب را با دقت مطالعه كنند.