طلاق
واقعيت اين است كه روابط زناشويى بيشتر مسلمين در زمان ما با دستورات اسلام ، مخالفت دارد و بسيارى از موارد، در نقطه مقابل آنست
اسلام براى رفع اختلاف زن و شوهر، دستور تعيين حكمين و رسيدگى آنها را مى دهد، ولى عمل به اين دستور در بين مسلمين كمتر ديده مى شود.
اسلام براى پيش نيامدن اختلاف بين زن و شوهر، دستور سلام كردن و خداحافظى كردن و پيشباز و بدرقه رفتن و سوغات آوردن و عيدى خريدن و آن همه عوامل محبت انگيز ديگر مى دهد، ولى مسلمين كمتر به آن عمل مى كند.
يكى ديگر از امورى كه رفتار مسلمين طبق دستور اسلام نيست ، موضوع طلاق است صريح آيه قرآنست كه يا به خوبى و خوشى با زنتان زندگى كنيد و يا به خوبى و خوشى او را طلاق دهيد، يعنى وقتى ديديد كه نمى توانيد كه با يكديگر زندگى كنيد، براى آخرين بار صورت يكديگر را ببوسيد و از هم جدا شويد. اما تا وقتى كه كار به طلاق بكشد، از نظر اسلام فاصله و مقدمات بسيارى لازم است
زن و شوهر بايد بدانند كه طلاق مبغوضترين و منفورترين كار حلال نزد خداست كه فقط هنگام ضرورت و ناچارى بايد واقع شود. شوهر نبايد به مجرد بد آمدن از زنش به فكر طلاق افتد.
در درسهاى پيش گفتيم كه خداوند متعال مى فرمايد: تو نمى فهمى و من بهتر ميدانم : حال كه اين زن قسمتت شده است با او بساز و صبر كن و احتمال بده كه در آينده از جانب او خيرى كه گمان ندارى به تو برسد، از فرزندى كه مى آورد، از يك كلمه مفيدى كه از دهانش مى پرد، از طرف فاميل و خويشانش و دهها مورد ديگر كه فقط خدا مى داند.
و نيز اگر با همسر خويش اختلاف داريد، بين خود و خدا فكر كنيد و ببينيد، آن اختلاف مالى يا غرورى يا غريزى ، يا چيز ديگر است و تا ممكن است ، علت را بيابيد و راه چاره را پيدا كنيد، تا به توافق برسيد و اگر به توافق نرسيديد - و بدانيد كه هرگز دو انسان به توافق كامل نمى رسند - صبر و گذشت داشته باشيد، و مثلا فرض كنيد: مدتى با كسى در مسافرت هستيد و ناچاريد با او بسازيد، به اميد فرج باشيد و موضوع حكمين را هم فراموش نكنيد.
البته هر كسى با مقدماتى كه پيش خود فكر كرده است و براى خود ساخته است ، به اين نتيجه رسيده است كه من ديگر با اين همسر نمى توانم زندگى كنم ، ولى خداوند متعال هم تعيين حكمين را براى چنين موردى قرار داده است فكرها و برداشتها يكسان نيست پيرها و تجربه ديده ها چيزهايى مى فهمند كه جوانان نمى فهمند. تا كنون هزار سال است كه نصيحت نتيجه بخشيده و باز هم نتيجه مى بخشد.
شوهر جوان فكر مى كند كه اگر زنى ديگر بگيرد، زندگى بهترى خواهد داشت ، ولى او نمى داند كه نخستين اشكال ، سازش زن ديگر با فرزند اوست كه از زن پيشين دارد اين موضوع فطرى و طبيعى زنان است كه فرزند هووى خود را دوست ندارند.
شوهران اجازه دهند، حكمين سرگذشتها و تجربه هايى را كه ديده اند از مردانى كه زن خود را طلاق داده اند براى آنها بازگو كنند.
خلاصه همان خداوندى كه اختيار طلاق را بدست شوهر داده و او را در فكر و عمل آزاد گذاشته است ، موضوع حكمين را دستور مى دهد. اگر چنين بود كه هر شوهرى بگويد: من با حسابهايى كه كرده ام ، نمى توانم با اين زن زندگى كنم و بايد او را طلاق بدهم ؛ كه خداوند دستور تعيين حكمين و مشورت با بزرگان را نمى داد.
معمولا زنها سازگارترند، مخصوصا زنان مسلمان ، آنها با وفاترند، آنها با عاطفه ترند، ولى اگر خداى ناخواسته زنى به فكر بيفتد كه اين شوهر به درد من نمى خورد و بايد شوهر ديگرى بگيرم ، بايد بداند كه :
« به هر كجا كه رود آسمان همين رنگ است »
زن بايد اين كتاب و نظير اين كتاب را با دقت بخواند. شوهردارى را ياد بگيرد. درسهاى اسلام را در امر شوهر دارى از صدا زدن شوهر به نامهاى خوب گرفته تا گاهى پيشباز و بدرفته و زينت كردن و زبان خوش داشتن و به سخنان شوهر گوش دادن و آنچه را تا به حال گفتيم ، انجام دهد. آنگاه يقين بداند كه اگر شوهرش طبعا خشن و بدخو باشد، نرم و ملايم خواهد شد و به راه خواهد آمد.
فراموش نمى كنم زن متين و با حوصله اى را كه خيلى پيش در روستايى مى ديدم شوهرش آشكارا مشروب مى آشاميد و در جلو دكانى با دهان كف كرده مى افتاد. آنها در آن وقت ٣ فرزند داشتند. شنيدم ، آن زن بارها شوهرش را نصيحت مى كرد كه اى مرد خجالت بكش ، تو پدر سه فرزند شده اى به اين اطفال معصوم رحم كن از اين كار زشت دست بردار؛ ولى شوهر گوش نمى داد و باز هم مى خورد و زهر مار مى كرد شايد نزديك ده سال آن زن صبر كرد، نصيحت كرد و طلاق نگرفت تا شوهر توبه كرد و اكنون زندگى خوبى دارند و داراى عروس هم هستند و شوهر پيش آن زن و آن همه فداكارى و بردباريش سرافكنده و شرمسار است و ثناخوان و سپاسگزار.
زندگى فراز و نشيب دارد، غم و شادى دارد، ثروت و تنگدستى دارد، زن و شوهر عاقل بايد با خوشرويى با همه اين حوادث مواجه شوند و بدانند. كه « در اثر صبر نوبت ظفر آيد» در ناملايمات و سختيها، زود از جا به در نروند و بى تابى نشان ندهند كه بى تابى نشانه ضعف انسان است
خلاصه بعد از همه اين فكرها و صبرها و حوصله ها، اگر چاره اى نبود. و حكمين راى به طلاق دادند. بايد زن و شوهر بدانند كه صلاح آنها در جدايى است با خوبى و خوشى از يكديگر جدا شوند. شوهر تمام مهريه زن را بپردازد، علاوه بر مخارج زمان عده و حقوق ديگرى كه در شرع اسلام معين شده است ، و او را با كمال رضايت رها كند.