خاتمه و نتيجه
در اين درس مطالبى را كه از دروس گذشته برداشت ضمنى شده است و بيشتر آنها با مجموع تعاليم اسلام ارتباط دارد متذكر مى شويم :
١- دين مقدس اسلام ، مجموعه ايست شامل هزاران مساله عقلى ، اخلاقى ، سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى تربيتى ، و دهها بخش ديگر.
آنچه در اين جا مورد نظر است ، ارتباط و اتصال معنوى اين مسائل با يكديگر است مسائل اسلامى به طورى است كه اقتصادش به سياست مربوط است و اخلاقش به مسائل عقلى و اجتماعى و هر يك به ديگرى و نيز در ميان مسائل هر بخشى ، ارتباط و اتصال كامل مشهود است ؛ به نحوى كه فهم كامل و قضاوت دقيق به كل اسلام ، ممكن نيست ، مگر براى كسى كه تمام مسائل اسلامى را بدون استثنا مطالعه نموده و فهميده باشد و چنان كسى را مى توان « اسلام شناس » ناميد.
شايد بگوييد: هر كتاب و قانون نامه اى از نظر ارتباط چنين است - غير از كتب لغت و فهارس و تاريخهاى سنواتى و مجموعه هاى جنگى و كشكولى - ولى تاكيد نويسنده نسبت به اسلام ، به خاطر اين است كه : اولا خود قرآن اين مطلب را تذكر مى دهد و كسانى را كه به بعضى از مسائل ايمان مى آورند و به بعضى ديگر كافر مى شوند نكوهش مى كند و ثانيا افراد زيادى را مى بينيم كه يك حديث يا آيه اى از قرآن را مطرح مى كنند و در اطرافش بحثهايى نموده و اشكالات را ارائه مى دهند كه تمام آن مباحث ، در آيه ديگر به طور روشن بيان گرديده و آن اشكالات برطرف شده است
همين كتاب كوتاه كه بحثى درباره روابط همسرى از نظر اسلام دارد، تا كسى تمام مطالب آن را نخوانده و به خاطر نسپارد، نبايد قضاوت كند كه مثلا « اسلام ، نسبت به تاديب زن ، احترام زن ، مشورت با زن ، خير بودن يا شر بودن او چنين نظرى دارد مگر آنكه تمام كتاب را يا لااقل تمام درس مربوط را با ماخذ و مداركش رسيدگى كرده باشد.
علماء اصول مى گويند: در ماخذ اسلامى ، عام و خاص و مطلق و مقيد و مجمل و مبين وجود دارد و مباحث ورود و حكومت و تزاحم و تعارض و ترجيح ، همگى از مباحث بسيار مفيد و لازمى است كه نه تنها در ماخذ اسلامى ، بلكه نسبت به هر اساسنامه و قانون نامه اى در هر دين و مكتبى جريان دارد و فهم دقيق آن قانون و مكتب ، جز با مطالعه تمام مواد و اجراى احكام عرفى و ادبى آن قواعد ممكن نيست
آيا ممكن است به محض اينكه ، جمله « نواقص العقول يا المراءه شر كلها» را در نهج البلاغه ديديم ، حكم كنيم كه اسلام ، زن را ناقص العقل و تمام وجودش را شر مى داند؟!!
به نظر نويسنده ، اين موضوع ، بايد با اهميت تلقى شود، زيرا خود اينجانب كسانى را حتى از دانشمندان ديده است كه چون اين گونه احاديث را مى شنوند، انكار مى كنند و آنها را مخالف عقل و آيات قرآن مى دانند، در صورتى كه به مقدار بررسى ناقصى كه نويسنده كرده است ، در درس ١٦ و ٥٢ ملاحظه فرموديد كه چگونه باملاحظه آيات و احاديث ديگر، موضوع ضعف عقل و شر بودن زن عاقلانه و موجه است
٢- دين مقدس اسلام ، بر خلاف بسيارى از علوم متداول زمان و اديان و مكاتب غير اسلامى ، بيشتر مطالب جزئى و تحليلى را بيان مى كند و كمتر مطالب كلى و قانونى را.
از اركان آئين زردشت مى شنويم كه جمله « گفتار نيك ، كردار نيك ، پندار نيك » شعار آنهاست ، ولى توضيح و تشريح اين سه جمله كه به نوشتن كتابها و مجموعه هاى قطورى احتياج دارد، تا كنون مشاهده نشده است و بايد بگوئيم : تنها تعليمات اسلام است كه در اين باره موشكافى دقيق نموده و انصافا حق مطلب را هم ادا كرده است
در درس دوم اشاره كرديم كه كتابهاى روانشناسى در عصر ما آكنده و سرشار است از سفارش و تاكيد بسيار، نسبت به احترام گذاشتن به كودك و حفظ شخصيت او؛ ولى بيشتر آنها به نحو ميزان كلى و قاعده اصولى بيان مى شود و كمتر به تجزيه و تحليل مسائل مى پردازد، يعنى موارد جزئى و فروع عملى را بيان نمى كنند تا راهى روشن و آسان پيش پاى خواننده بگذارند.
پيغمبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
درباره شخصيت دادن به كودك ، دستور مى دهد: به او سلام كنيد و خود به آن عمل مى كند و همچنين جمله اى را كه از امام سجادعليهالسلام
در آنجا نقل كرديم ، همين روش تربيتى را تاييد مى كند. از مجموع اين دستورات جزئى ، موضوع شخصيت دادن به طور كلى نتيجه مى شود، به علاوه اين روش ساده و آسان و همه كس فهم است و راهى است عملى و سهل الوصول
٣- كسانى كه هنوز اين كتاب را نخوانده اند، مى پرسند: شما در اين كتاب جانب زن را مراعات كرده ايد يا جانب مرد را؟ به نفع شوهر سخن گفته ايد يا به نفع زن ؟
در پاسخ بايد بگويم : نويسنده اين كتاب ، در هيچ مورد عقيده و نظر خود را بيان نكرده است ، بلكه چنانكه ملاحظه مى كنيد، بعد از هر درسى ، دليل آن از آيه قرآن و احاديث معصومينعليهالسلام
نقل شده است ، البته ممكن است - و حتما چنين است - كه قلم نويسنده در تعبير و توضيح بعضى از مطالب به سوى مبالغه يا مسامحه گرايش يافته و گاهى براى آقا، لغاتى جالبتر و پربارتر آورده باشد و گاهى براى خانم گاهى نسبت به زن از تعبيرى شايسته كوتاهى كرده باشد و گاهى نسبت به شوهر. از خوانندگان محترم تقاضا دارد اين تقصير را به انشاء و قلم نويسنده نسبت دهند، نه به عقيده و نظر او. زيرا نظر نويسنده ، جز تشريح و توضيح آيات قرآن و احاديث ائمه معصومين - صلوات الله عليهم اجمعين - درباره روابط زناشوئى و نشان دادن چهره واقعى آنها از نظر اسلام چيز ديگرى نبوده است
ولى اگر بپرسيد: از نظر اسلام ، زن عزيزتر و محبوبتر است و بيشتر مورد سفارش قرار گرفته است يا مرد؟ بايد بگويم : تا آنجا كه نويسنده مطالعه كرده است ، زن بيشتر مورد سفارش قرار گرفته است و اين به خاطر سياست كلى اسلام است و همواره در قوانينش جانب مستضعف را رعايت مى كند و بايد هم چنين باشد. اين سخن معنى ندارد كه اسلام به زن بگويد: شوهرت را كتك نزن ، او را احترام كن او امانت خداست در نزد تو، زيرا زن قدرت كتك زدن ندارد و طبعا به شوهر خويش احترام مى گزارد، ولى به شوهرى كه قدرت زدن دارد و سرپرست و رئيس خانواده است و ممكن است خودخواهى بر او غلبه كند، بايد چنين سفارشى بشود تا راه نفوذ شيطان بر نفس او بسته گردد. از طرف ديگر چون بعضى از زنان ، به جاى زور و قدرت ، مكر و حيله دارند و نسبت به شوهر خود بي وفائى مى كنند، اسلام به آنها مى گويد: شوهرتان را از خود ناراضى نكنيد و به شوهران مى گويد: از آنها بر حذر باشيد و با آنها دست به عصا و با احتياط رفتار كنيد، و در هيچيك از اين دو مورد، اسلام خطابش را تعميم نداده و جنس مرد را زورگو و جنس زن را مكار و بي وفا يا كم عقل و شرور ندانسته است ، بلكه اين گونه برداشت ، نتيجه كج فهمى و بى ذوقى مردان و زنانى است كه آن آيات روايات را مى خوانند و در آن تامل و دقت نمى كنند و يا روايات ديگر را در كنارش نمى گذارند.
٤- موضوع مهمتر از همه اين امور و مهمترين موضوع اين كتاب و بلكه مهمترين موضوع در تعليمات اسلامى غلبه كردن بر هواى نفس ، در امتثال فرامين الهى و دستورات اسلامى است انسان طبق فطرت پاك و سرشت تابناك خداداديش ، درستى و صحت تمام مسائل اين كتاب و ساير تعليمات آسمانى را درك مى كند، ولى اگر در مقام عمل نتواند بر نفس سركش خويش مسلط گردد، به همه آنها ايراد و اعتراض مى كند، شبهه و اشكال وارد مى سازد و آنها را مخالف عقل و منطق مى خواند. يا توجيه و تاويل مى كند در صورتى كه در حقيقت ، آن دستورات آسمانى ، تنها مخالف نفس و شهوت اوست و آن هم براى اين است كه او نتوانسته است بر نفس خود غلبه كند، بلكه هواى نفس و شيطان بر او غالب آمده و زشت را در نظر او زيبا و زيبا را زشت و منفور نمايش داده است
كدام عاقل با انصافى مى تواند بگويد: آنچه از تعليمات مقدس اسلام ، در اين ٧٠ درس بيان كرديم ، موجب الفت و صلح و صفاى ميان زن و شوهر نمى شود؟!! كدام انسان با شعورى مى تواند بگويد: هنگامى كه زن و شوهر اختلاف پيدا كردند، براى رفع اختلاف آنها راهى بهتر از آنچه اسلام بيان كرده وجود دارد؟ و خلاصه كدام با انصافى مى تواند بگويد: براى خيرخواهى زن و شوهر، كسى داناتر و مهربانتر از آفريدگار آنها وجود دارد؟
برادران و خواهران ! و زنان و شوهران مسلمان ! به وساوس شيطانى گوش ندهيد. كلاه خود را قاضى كنيد و بار ديگر با تامل و دقت اين كتاب و نظير اين كتابرا بخوانيد. درود و رحمت خدا بر شما باد.
و الحمدالله رب العالمين