گفتار اول «حاوی مباحث» :
قرآن کریم احکام و حکمی دارد
خطبه شعبانیه رسول خدا
عبادات ظاهر و باطن دارند
معنای وضوء گرفتن
خداوند برکت را در بهترین حالت عطا می فرماید
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه مبارک رمضان مستقیماً به خداوند سبحان استناد دارد. تنها ماهی که در قرآن کریم نام او آمده است ماه مبارک رمضان است و این ماه را خداوند سبحان به نزول قرآن معرفی کرد و فرمود:(
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ
)
. عظمت این ماه به نزول قرآن کریم است نه به روزه گرفتن.
قرآن کریم احکام و حکمی دارد که در یکی از آن احکام روزه گرفتن است. ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن کریم است. انسان در این ماه میهمان خداوند است و خداوند هم در این ماه غذایی به نام قرآن برای انسانها فرستاده است.
از رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم
- رسیده است: ان هذا القرآن مادبه الله؛ قرآن غذای آماده الهی است. قرآن سفره نیست که هر کسی غذای خود را بیاورد و آن را در سفره قرآن بخورد. کسی حق ندارد که خواسته های خود را بر قرآن تحمیل کند، برداشت های خود را به حساب قرآن گذارد. قرآن سفره نیست، غذایی آماده. هر کسی گرسنه معارف باشد از این غذا استفاده می کند. این را هم علماء سنت و شیعه نقل کرده اند.
خداوند در این ماه ما را به قرآن خواندن فرا خواند است، و با ما در این ماه سخن می گوید.
بزرگان اهل معنی می گویند گرچه روزه گرفتن دشوار است لکن لذت شنیدن این ندای خداوند، که می فرماید: یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام، خستگی روزه گرفتن را از انسان می گیرد.
کسانی که اهل راه اند سال را از ماه مبارک رمضان شروع می کنند. اول سال کار یک کشاورز پائیز است که در آمدها را از پائیز حساب می کند؛ اول سال یک جوان ماه فروردین است که لباس نو در بر می کند؛ ولکن اول سال یک سالک الی الله ماه مبارک رمضان است، از ماه مبارک رمضان تا ماه مبارک رمضان دیگر حسابش را بررسی می کند که در چه مرحله ای است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم
) در آخرین جمعه ماه شعبان خطبه ای ایراد فرمود: یا ایها الناس ان انفسکم مرهونه با عمالکم ففکوها باستغفارکم.
مردم شما آزاد نیستید، در قفس هستید و نمی دانید که در قفس هستید، گناهانتان شما را در قفس زندانی کرده است، در ماه مبارک رمضان با استغفار خود را آزاد کنید. انسان گنهکار بدهکار است و بدهکار باید گرو بسپرد، در اینجا خانه و زمین را به عنوان گرو قبول نمی کنند، اینجا جان را به گرو می گیرند. آنکه بگوید من هر چه بخواهم می کنم، هر جا بخواهم می روم و هر چه بخواهم می گویم او اسیر است، آزاد نیست. آنکه گرفتار هوس و آز است او برده است و آزاد نیست.
چیزی در اسلام به عظمت آزادی ارزش ندارد. معصومین - علیه السلام - در بسیاری از کلمات به ما آموختند که آزاد بشوید. آزاد شدن از دشمن درونی بسیار مهم است.
ما اگر خواسته باشیم بدانیم بنده ایم یا آزاد راه دارد: اگر به دلخواه خود عمل می کنیم، معلوم می شود در قفس آز و طمع زندانی هستیم؛ و اگر به خواسته خدای سبحان عمل می کنیم، آزاد هستیم. آنکه آزاد است به غیر از خدا نمی اندیشد. علی - علیه السلام - فرمود: ألا حر یدع هذه اللماظه لا هلها
آیا یک انسان آزاده پیدا می شود که این مانده لای دندان نسل گذشته را ترک کند. آنچه فعلاً به نام دنیاست - مقام، مسکن، زمین، ثروت - نسل قبل از آن ها استفاده کرد و در لای دندانش ماند و بعداً به شما رسید. آنچه فعلاً در روی زمین است، همه این مقامها و میزها و پست ها و ثروتها، اوهام و خیالها، ته مانده لای دندان گذشتگان است، در قرآن کریم می فرماید:(
كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ
)
، همه در گروند؛ فقط یک عده آزاد هستند:(
إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ
)
. اصحاب یمین مردانی هستند که مصاحب با میمنت اند و در صحبت با یمن و برکت اند چیزی جز برکت از آنان متوقع نیست، و آنها هم کاری جز یمن و برکت ندارند. این بهترین نعمت است که خداوند سبحان ما را به تحصیل این نعمت فرا می خواند. این ماه، ماه آزاد شدن است، هر روز که می گذرد یک بند از بندهایی که بافته ایم باید بگسلد تا آزاد شویم. بهترین راه برای آزاد شدن پی بردن به اسرار عبادات است.
عبادات یک ظاهری دارند و یک باطنی و سری، به ما گفته اند که آن اسرار را فرا گیریم و بدانها عمل کنیم. نماز خواندن و روزه گرفتن و وضو گرفتن و دیگر تکالیف جزء احکام الهی است. هر یک از احکام برای آن است که انسان به اسرار آنها پی ببرد و آزاد شود.
مرحوم شهید - رضوان الله تعالی علیه - نقل فرموده است
که همواره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم
) بعد از نماز صبح، بین الطلوعین، در مسجد می نشستند و به سؤالات مردم پاسخ می داند. روزی دو نفر نوبت گرفتند در محضر حضرت سؤالاتی طرح کنند. حضرت به اولی فرمود: گرچه شما قبل از آن برادر آمده اید لکن نوبتتان را به ایشان بدهید، چون شما اهل کرم و ایثار هستید و او کار لازمی دارد و مستعجل است. این ادب رعایت نوبت را حضرت در آنجا آموختند. بعد فرمودند: من بگویم شما برای چه آمده اید یا شما می گویید؟ عرض کردند یا رسول الله شما بفرمایید.
فرمودند: یکی برای یاد گرفتن مسائل حج آمده است و دیگری برای سؤال و آموختن مسائل وضو گرفتن. آنگاه سؤالها را جواب فرمود:
اما معنای وضو گرفتن - شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها در وضو رازی دارد: شستن صورت در وضو یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شستشو می کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دستها در وضو یعنی خدایا از گناه دست شستم، و گناهانی را که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم. مسح سر در وضو یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام سرم را تطهیر می کنم و آن خیالهای باطل را از سر به دور می اندازم. مسح پا یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آنها انجام داده ام تطهیر می کنم.
اگر کسی بخواهد نام مبارک حق تعالی را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند. مگر می شود با دهان ناشسته انسان نام خدا را ببرد، باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید. این گوشه ای از اسرار وضو گرفتن است. اگر ما می بینیم از نماز لذت نمی بریم برای آن است که به این اسرار آشنا نیستیم. آنها که از عبادت لذت می برند چیزی را به این عبادت تبدیل و تعویض نمی کنند.
مرحوم ابن با بویه نیز از امام هشتم نقل فرموده است که امام رضا - سلام الله علیه - به یکی از شاگردانش به نام محمد بن سنان مرقوم فرمود: ان عله الوضوء التی من اجلها صار علی العبد الوجه والذراعین و مسح الرأس و القدمین. فلقیامه بین یدی الله تعالی واستقباله ایاه بجوارحه الظاهره و ملاقاته بها الکرام الکاتبین. فیغسل الوجه للسجود والخضوع ویغسل الیدین لیقلبهما و یرغب بهما ویرهب ویتبتل و یمسح الراس والقدمین لانهما ظاهران مکشوفان یستقبل بهما کل حالاته ولیس فیهما من الخضوع والتبتل ما فی الوجه و الذراعین.
فرمود سر وضو گرفتن و غسل و مسح این است که انسان با اعضای پاک متوجه خدای سبحان گردد. آیا می شود انسان با چشم گناه بکند و با همان چشم و صورت متوجه خدا بشود؟ و اصولاً اسرار الهی حقایقی است که لایمسه الا المطهرون.
اگر حقیقت قرآن را جز افراد با طهارت نمی یابند، حقیقت این عبادت را هم جز افراد پاک نمی یابند. آنگاه عبادت در کام انسان لذت پیدا می کند و هیچ چیزی انسان را به خود مشغول نخواهد کرد.
در این حدیث شریف سخن از ملاقات خدا و استقبال فرشتگان است. انسان ملائکه را می بیند، سخنان آنان را می شنود. اینکه می بینیم ما نماز می خوانیم و چیزی از نورانیت احساس نمی کنیم برای آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نمی خواندیم. خاصیت نماز در معرفت باطن آن است. اگر انسان با این اسرار آشنا شد و آنگاه در راه خدا شربت شهادت نوشید، خون او با دیگر خونها یکسان نیست.
هر شهیدی آن قدرت را ندارد که نظام اسلامی را تحکیم کند. گاهی هزاران نفر باید شهید شوند تا سدی در برابر سیل بیگانگان باشند، گاهی یک نفر سیل را برمی گرداند. گرچه برای شهید مقامی است بس عظیم، اما همه شهدا در یک درجه نیستند. آن کسی که عالمتر و آگاهتر و با فرشتگان خدا در زمان حیاتش ملاقاتها داشته است، خون او هم مؤثرتر است.
اگر زینب کبری - علیها السلام - در شام به یزید خطاب فرمود که با هر قدرتی که در اختیار داری ممکن نیست بتوانی نام ما را به فراموشی بسپاری، سرش همین است که بیان شد.
در وضو، شستن صورت با صابون کافی نیست، شستن صورت با نیت لازم است. اگر کسی صورت را با این قصد بشوید که خدایا برای وضو گرفتن و امتثال امر تو و نماز خواندن صورتم را از هر گناه شستم و تطهیر کردم که با چهره ای پاک به سوی تو و در خاک تو بیفتم، او به اسرار عبادت پی برده است و با فرشتگان ملاقات کرده و ملاقات می کند، دست ها را می شوید تا با دست پاک خدا را بخواند و به دعا برخیزد؛ و سر و پاها را مسح می کند چون در نماز سر او پیداست و پاهای او به طرف قبله است، باید با فکر پاک و با پای پاک و از سر تا پا پاک باشد تا به طرف خداوند سبحان بایستند و لذت ببرد. این گوشه ای است از آنچه در مورد وضو بیان فرموده اند.
اما نماز - درباره نماز نیز از رسول خدا نقل شده است که فرمودند: ما من صلوه یحضر وقتها الا نادی ملک بین یدی الناس : أیها الناس قوموا الی نیرانکم التی اوقد تموها علی ظهورکم فاطفئوها بصلاتکم
هیچ نمازی نیست مگر آنکه در وقت نماز فرشته ای به مردم می گوید ای مردم برخیزید آن آتشهای که با دست خود بر پشت خود روشن کرده اید با نماز خاموش کنید. چنان نیست که ما نگاه ناروای کردیم، سخن بدی گفتیم، بیراهه ای رفتیم، از ما جدا و دور باشد، همه اینها آتشهای است که با دست خود روشن کرده ایم و بر دوش حمل می کنیم و نمی دانیم که خروارها آتش بر دوش ماست.
انسان خود آتش و هیزم افروخته می شود: و(
وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا
)
؛ آنها که اهل قسط و ظلم هستند، خود هیزم جهنم اند. انسان به صورت آتش و هیزم افروخته ای مجسم می شود.
اگر خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد، اهل قسط و ظلم را دشمن دارد، و آنها هیزم افروخته جهنم اند. بسیاری از کارهای ماست که به صورت آتش بر دوش، انباشته است و ما احساس نمی کنیم. معلوم می شود اگر کسی نماز خواند نه تنها گرفتار گناهای بعد از نماز نمی شود بلکه آتشهایی را که قبلاً روشن کرده است خاموش می کند و می شود نور.
از امام صادق - سلام الله علیه - نقل شده است که اگر خداوند سبحان بخواهد برکتی به انسان مرحمت کند آن را در بهترین حال عطا می فرماید، و بهترین حالت در محراب بودن و در جنگ با دشمن درونی است. خدای سبحان اگر به زکریا، یحیی را مرحمت کرده است در حال عبادت این بشارت را به او داده شده است. قال الصادق - علیه السلام -: ان طاعه الله - عزوجل - خدمته فی الارض ولیس شی من خدمته یعدل الصلوة فمن ثم نادت الملائکه زکریا علیه السلام - و هو قائم یصلی فی المحراب
؛ طاعت خداوند آن است که در زمین انسان خداوند را خدمت کند و چیزی از خدمت او به اندازه نماز نمی ارزد و به همین جهت بشارت در حال عبادت به زکریا داده شده است.
یحیی (علیه السلام) هم شهید است و ما او را به عنوان یحیای زاهد می شناسیم. و اگر کسی این توفیق را داشت که در راه دین با سلاح فداکار باشد، در کنار این سلاح گیری آن معرفت که سلاح عقل است لازم است.
از امام صادق - علیه السلام - در ذیل آیه کریمه(
خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ
)
سؤال شده است که آیا منظور و مقصود قوت قلب است یا قوت بدن. حضرت فرمودند: قوت قلوب و ابدان هر دو است.
آنگاه یحیی - علیه السلام - که خداوند به او فرموده است:(
يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ
)
هم با قوه عقل و معرفت کتاب آسمانی را گرفت و هم با قوه بدن از این کتاب حمایت کرد و سرانجام شربت شهادت نوشید و شد یحیای شهید که بشارت او را در حال نماز به زکریا دادند. اینها همه از برکات نماز زکریا - علیه السلام - بود.