نماز راز دوست

نماز راز دوست0%

نماز راز دوست نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی
صفحات: 11

نماز راز دوست

نویسنده: على رستمى
گروه:

صفحات: 11
مشاهدات: 1873
دانلود: 309

توضیحات:

نماز راز دوست
  • نماز در كلام مقام رهبرى آية الله خامنه اى

  • پيشگفتار: سخنى از مؤ لف

  • آيه 1 : پرهيزكاران نسبت به نماز

  • آيه 3 : استعانت بوسيله صبر و نماز

  • آيه 5 : نماز سبب فرستادن خيرات به آخرت

  • آيه 7 : استعانت بوسيله صبر و نماز

  • آيه 9 : مراقبت در نمازها مخصوصا نماز ظهر

  • آيه 11 : بشارت به ذكر ياد در حال نماز

  • آيه 13 : نماز در هنگام جهاد

  • آيه 15 : نماز خوف در ميدان جنگ

  • آيه 17 : خدعه منافقين در حال نماز

  • آيه 19 : نماز و آيه وضو

  • آيه 21 : انفاق در حال نماز

  • آيه 23 : مانع شدن شيطان در نماز

  • آيه 25 : نماز و ترس از خدا

  • آيه 27 : نماز و همه عبادات صرفا براى خدا

  • آيه 29 : نماز باعث انفاق در راه خدا

  • آيه 31 : توبه و نماز مانع عذاب الهى

  • آيه 33 : نماز باعث آبادى مساجد

  • آيه 35 : نماز ،اطاعت از خدا و رسول

  • آيه 37 : موسى و ساختن جايگاه براى نماز

  • آيه 39 : نماز باعث ذوب گناهان

  • آيه 41 : نماز و انفاق نشانه ايمان

  • آيه 43 : ابراهيم و طلب از خدا

  • آيه 45 : آداب قرائت نماز

  • آيه 47 : دعوت خانواده براى اقامه نماز

  • آيه 49 : نماز اولين فرمان براى موسى عليه السلام

  • آيه 51 : نماز حضرت يعقوب و اسحاق

  • آيه 53 : نماز نمايش قدرت براى ياران خدا

  • آيه 55 : نماز مايه خشوع و خضوع

  • آيه 57 : تجارت و عدم غفلت از اقامه نماز

  • آيه 59 : اقامه نماز موجب رحمت

  • آيه 61 : نماز نشانه ايمان به آخرت

  • آيه 63 : نماز وسيله رو آوردن به خدا

  • آيه 65: نصيحت لقمان به اقامه نماز

  • آيه 67: پيامبر صلى الله عليه و آله انذار كننده اقامه كنندگان نماز

  • آيه 69 : اقامه كنندگان نماز و مشورت

  • آيه 71 : نماز جمعه از ديدگاه قرآن

  • آيه 73 : نماز كار خانه انسان سازى

  • آيه 75 : مراقبت كنندگان بر نماز

  • آيه 77 : ترك نماز باعث سقوط در جهنم

  • آيه 79 : ذكر نام خدا و نماز باعث رستگارى

  • آيه 81 : خالص شدن انسان بوسيله نماز

  • آيه 83 : غافلان نماز

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 11 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 1873 / دانلود: 309
اندازه اندازه اندازه
نماز راز دوست

نماز راز دوست

نویسنده:
فارسی
نماز راز دوست


نماز راز دوست

نويسنده : على رستمى


نماز در كلام امام خمينى (ره)

در اسلام از نماز هيچ فريضه اى بالاتر نيست چطور نماز را اينقدر سستى مى كنيد در آن ؟... از بى پرونده كه در دادگسترى ها... هست برويد ببينيد، از نمازخوانها ببينيد پرونده هست آنجا؟ از بى نمازها پرونده هست ، هر چه پرونده پيدا كنيد پرونده بى نماز خوانهاست .

نماز در كلام مقام رهبرى آية الله خامنه اى

ناسپاسى بزرگى است كه كسى در محيط اسلامى بسر برد و نماز را كه برترين وظيفه هر مسلمانى است بجا نياورد چنين كسى نزد خدا و نزد بندگان خدا روسياه ، و در حق خود مقصر است .

شعر نماز «گوهر مقصود»

ارزنده ترين گوهر مقصود نماز است
زيبنده ترين هديه ، به معبود نماز است
كوبنده ترين اسلحه مكتب توحيد
كز ريشه كند خصم تو نبود نماز است
فرمود على (ع) شير خدا، ساقى كوثر
در مكتب ما شاهد و شهود نماز است
اين نكته رسول مدنى گفت به سلمان
سرى كه به توفيق تو افزوده نماز است
در دادگاه عدل خدا روز قيامت
از صلح حسن مقصد و مقصود نماز است
از آمدن كرب و بلا آنچه به عالم
مقصود حسين بن على بود نماز است
آنروز كه آيد زپس پرده غيبت
اول هدف مهدى (ع) موعود نماز است

پيشگفتار: سخنى از مؤ لف

با اهداء عرض سلام و درود خالصانه بر انبيا سلف الهى فرستادگان خاص خداوند از حضرت آدم تا حضرت خاتم الانبيا محمد مصطفى عليه السلام و ذريه و سلاله پاك آن حضرت و ائمه هدى راءس آنها على مرتضى و آخرين پيام رسان برج ولايت مهدى (عج) عدل و عدالت و حياتبخش راه آنحضرت سلاله فرزند زهرا حضرت امام خمينى (ره) بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران و ادامه دهنده راه آن بزرگوار مرجع جهان تشيع حضرت آية الله خامنه اى (دام الله ظله العالى) و شهداء راه حق و حقيقت از صدر اسلام تا انقلاب اسلامى ايران .
از آنجا كه هر جامعه اى مى كوشد تا وطنى آباد و مستقل داشته باشد، و تا در تمام ملل جهان سرفراز و پيروز و مستحكم در زمينه هاى رشد و شكوفائى مادى و معنوئى يا بر جا بماند، انقلاب اسلامى ايران مظهر اين قدرتهاست چون با دستاوردهاى امداد غيبى و الهى با آرمانهاى والاى حضرت امام راحل (ره) و خون دهها هزار شهيد بخون خفته توانسته است اين استقلال بشرى را در زمينه آزادگى و مادى و معنوى به ارمغان پوچ و بى هدف آنها را ياءس و نابودى مبدل سازد و آنها را به مرگ ذلت بار بكشاند، در دوران هشت سال دفاع مقدس توانسته است در برابر همه قدرتهاى پليد با قدرت اسلام و قرآن و با همت زاهدان شب و شيران روز جنگجويان كفر و نفاق يعنى رزمندگان دلاور اسلام را در برابر هر گونه حوادث و توطئه ها بيمه سازد، . الان در دوران سازندگى كشورى آباد و آزاد و مستقل با رهبرى امام گونه نائب امام مرجع تشيع حضرت آية ا... خامنه اى (مد ظله العالى) و دولت كريمه جمهورى اسلامى مى كوشند تا اسلام را آنطور قرآن فرموده و به تشنه لبان فرهنگ غنى اسلامى سيراب سازند، و در شرايط كنونى جامعه كه استكبار جهانى لحظه اى براى از بين بردن اين نظام مقدس جمهورى اسلامى آسايش و آرامش ‍ ندارد، وقتى در صحنه نبرد و مبارزه شكست خورد، امروزه با فرهنگ كاذب وارد ميدان شده است ، و بنا به فرموده رهبر معظم انقلاب كه همان «شبيخون فرهنگى» نامگذارى فرمودند، دشمن مى خواهد نسل پاك جوانان و نوجوانان عزيز را به آلودگى بكشاند و در شرايط كنونى بهترين روش براى خنثى ساختن اين حربه شيطانى آشنا ساختن نسل جوان و نوجوانان به معارف اسلامى مخصوصا گسترش دادن «اقامه نماز» در جامعه است كه مى تواند از فحشاء و منكرات جلوگيرى نمايد.
اين طلبه حقير با گوش دادن به فرامين رهبر معظم انقلاب اسلامى در سمينار نماز احساس تكليف نموده و اين تحقيق ناقابل را در غالب «نماز» با توسل به درگاه احديت در جوار كريمه اهلبيت حضرت معصومه (س) در حوزه مقدسه قم به اتمام برسانم .
كتاب حاضر «نماز راز دوست» شامل آيات نماز در آيينه به سبك جديد ابتداء ترجمه و تفسير و شاءن نزول بعضى از آيات به همراه هر آيه مورد نظر قصه و داستان كه به موضوع آيات مرتبط باشد جمع آورى نمايم و جهت تفسير از تفسير نمونه و در رابطه با قصه ها و داستانها از چندين كتب معتبر كمك گرفتم و آن را تقديم به روح امام و شهداى جنگ تحميلى مخصوصا شهداى منطقه خود( لنگرود - چاف) مى نمايم .
رب اجعلنى مقيم الصلوة
خدايا مار را از اقامه كنندگان «نماز» قرار بده .
امين يا رب العالمين
حوزه علميه مقدسه قم : على رستمى چافى : تابستان ٧٧
برابر با جمادى الاولى ١٤١٩

آغاز

الحمد الله رب العاليمن و العاقبة للمتقين و الصلاة و السلام على سيدنا و نبينا اشرف المحمود افضل التمعلين النين و حبييه و صفيه ، العبد المؤ يد و الرسول المسدد المحمود الاحمد ابى القاسم مصطفى محمد عليه السلام و لعنة الله على اعهدائهم اجمعين من الان الى قيام يوم الدين امين يا رب العالمين .
الذين ان منكاهم فى الارض اقاموا الصلوة و اتدالزكوة و امروه بالمعروف ونهوا من المنكر و لله عاقبة الامور. (٢)
اولين چيزى كه خداوند بر امت من واجب كرد نماز پنجگانه است و اولين چيزى كه از اعمال ايشان بالا برده مى شود نمازهاى پنجگانه است و اولين چيزى كه نسبت به آن مورد سوال واقع مى شود نمازهاى پنجگانه است .

آيه ١ : پرهيزكاران نسبت به نماز

الذين بالغيب و يقيمون الصلوة مما رزقناهم ينفقون (٤)
ايمان به غيب درست نخستين نقطه اى است كه مؤ منان را از غير آنها جدا مى سازد و پيروان آسمانى را در برابر منكران خدا وحى و قيامت قرار مى دهد و به همين دليل نخستين ويژگى پرهيزكاران ايمان به غيب ذكر شده است و (٦) غيب در آيه فوق تفسير به (امام غائب حضرت مهدى عليه السلام) شده است كه به عقيده ما هم اكنون زنده است و از ديده ها پنهان مى باشد منافاتى با آنچه در بالا گفتيم ندارد، مى خواهد وسعت معنى ايمان به غيب و شمول آن را حتى نسبت به امام غائب عليه السلام مجسم كند، حتى مى توان گفت ايمان به غيب معنى وسيعى دارد كه ممكن است با گذشت زمان حتى مصداقهاى تازه اى پيدا كند.
ويژگى دوم پرهيزكاران در آيه
(و يقيمون الصلوة) (پرهيزكاران كسانى هستند كه نماز را بر پا مى دارند) «نماز » كه رمز ارتباط با خدا است ، مومنانى را كه به جهان ماوراء طبيعت راه يافتند در يك رابطه دائمى و هميشگى با آن مبداء بزرگ آفرينش نگه مى دارد آنها تنها در برابر خدا سر تعظيم خم مى كنند، و تنها تسليم آفريننده بزرگ جهان هستى هستند، و به همين دليل ديگر خضوع در برابر جباران و ستمگران ، در برنامه آنها وجود نخواهد داشت چنين انسانى احساس ‍ مى كند در تمام مخلوقات ديگر فراتر رفته ، و ارزش آن را پيدا كرده كه با خدا سخن بگويد، و اين بزرگترين عامل او است .
كسى كه شبانه روز حداقل پنج با در برابر خداوند قرار مى گيرد و با او به راز و نياز مى پردازد فكر او عمل ، گفتار همه خدائى مى شود، چنين انسانى چگونه ممكن است بر خلاف خواست او گام بردارد ( مشروط بر اينكه راز ونيازش به درگه حق ، از جان و دل سرچشمه گيرد و با تمام قلب رو به كاهش آورد) (٨) بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست كه انفاق مخصوص به علم است ، بلكه چون غالبا نظرها در مساءله انفاق را روشن مى سازد، ضمنا از اينجا به خوبى روشن مى شود كه انفاق آيه مورد بحث خصوص زكات واجب و مستحب خصوص زكات واجب ، يا اعم از زكات واجب و مستحب نيست ، بلكه معناى وسيعى دارد كه هر گونه بلا عوض را در بر مى گيرد.
فضيلت تلاوت آيه :
روايتى كه از اما على بن الحسين عليه السلام از پيامبر چنين نقل شده است كه فرمود: كسى كه چهار آيه سوره بقره و آية الكرسى و دو آيه بعد از آن و سه آيه از نزديك نمى شود قرآن را نخواهد كرد.(١٠) در ابتداء وحى آنقدر بر پنجه پا به عبادت ايستاد تا پاى مباركش ورم كرد و آيه نازل شد (طه ما انزلنا عليك القران لتقشى) (١٢)
جابربن عبدالله انصارى مى گويد :از امير مؤ منان حضرت على عليه السلام پرسيدند:آخرين سخنى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود چه بود؟ پاسخ داد: در آخرين لحظات عمر رسول خدا عليه السلام آن حضرت را به سينه ام تكان دادم ، پيامبر سر مباركش ‍ را روى شانه ام قرار داد و فرمود:«الصلاة الصلاة» نماز ، نماز (١٤) آرى اينچنين است نماز پرهيزكاران .
بانوى بزرگ اسلام حضرت زهرا عليها السلام و نماز
از حسن بصرى نقل شده است كه از آن سوال مى كردند عابدترين امت كيست ؟ او مى گفت حضرت فاطمه عليها السلام عابدترين امت بود و در عبادت حق تعالى آن قدر بر پا مى ايستاد كه پاهاى مباركش ورم مى كرد. (١٦)
سيد الساجدين امام سجاد و نماز
زهرى دانشمند معروف زمان امام سجاد عليه السلام مى گويد:امام سجاد عليه السلام فرمود: اگر همه مردم و جنبندگان بين مغرب و مشرق بميرند، وحشت نمى كنم در صورتى كه قرآن با من باشد، و وقتى كه آن حضرت در نماز سوره حمد را مى خواند و به آيه (مالك يوم اللدين) (خداوند صاحب اختيار كامل روز قيامت است) مى رسيد، اين آيه را آنقدر تكرار مى كرد كه نزديك بود از هوش برود و از دار دنيا را وداع كند. (١٨)

آيه ٢: سفارش خداوند به نماز جماعت

واقليم االصلوة و اتروا الزكوة و اركعوا مع الراكعين (٢٠) در حقيقت اين سه دستور آيه نخست پيوند فرياد با خالق (نماز) بيان شده و سپس پيوند با مخلوق (زكات) و سرانجام پيوند دسته جمعى همه
مردم با هم در راه خدا به نماز يعنى (نماز جماعت) (٢٢)
اهميت نماز جماعت از نظر روايت
قال رسول الله صلى الله عليه و آله سلموا على اليهود النصارى و لا تسلوا على اليهود امتى قبل يا رسول الله من يهود امتك قال رسول عليه السلام الذين يسمعون الاذان و الاقامة و لم يحضر الجماعة . (٢٤)
نماز جماعت در خانه
عبدالله بن مسعود خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد عرض ‍ كرد كه : روزى به تكبيرة الاحرام نماز جماعت نرسيدم آيا فضيلت كامل نماز جماعت به من مى رسد
حضرت فرمود:اگر آنچه در زمين است انفاق كنى باز اين ثوابى كه از تو فوت شد را نمى توانى جبران كنى گفت :اگر بنده اى را آزاد كنم آيا به فضيلت كامل مى رسم ؟
حضرت فرمود:نه اى پسر مسعود فضيلتش از چهل سال نماز در منزل بيشتر باشد. (٢٦)
پاداش نماز جماعت
در كتاب «نصايح الشيعه» آمده است :هر كس نماز پنجگانه خود را به جماعت برگزار كند خداوند به او پنج چيز عطا مى فرمايد:
١- تنگى معاش را از او دفع مى كند
٢- تنگى قبر را هم از او بر طرف مى كند
٣- نامه عملش را به دست راستش مى دهند
٤- از پل صراط مانند برق مى گذرد
٥- بدون حساب و كتاب وارد بهشت مى شود (٢٨)
تفسير آيه
آيه در شريفه درباره گرفتن از صبر و نماز و سخن مى گويد قرآن مى فرمايد براى اينكه انسان بتواند بر اميال و خواسته هاى دل پيروز گردد و حب جاه و مقام را از سر بيرون كند در آيه فوق چنين مى فرمايد (از صبر و نماز يارى جوئيد) و با استقامت و كنترل خويشتن بر هوسهاى درونى پيروز شويد
«صبر» و «صلواة» دو واژه پيروزى بر مشكلات است
براى پيشرفت و پيروزى بر مشكلات دو ركن اساسى لازم است ، بكلى پايگاه نيرومند درونى و ديگر تكيه گاه محكم برونى ، در آيات فوق به اين دو ركن اساسى با تعبير «صبر» و «صلواة» اشاره شده است صبر آن حالت و استقامتت و شكيبائى وايستادگى در جبهه مشكلات است ، و نماز پيوندى است با خدا وسيله ارتباط است با اين تكيه گاه محكم گرچه كلمه «صبر» در روايات فراوانى به روزه تفسير شده است ، ولى مسلما منحصر به روزه نيست ، بلكه ذكر روزه به عنوان يك مصداق بارز و روشن آن است ، زيرا انسان در پرتو اين عبادت بزرگ اراده اى نيرومند و ايمانى استوار پيدا مى كند و حاكميت عقلش بر هوسهايش مسلم مى گردد مفسران بزرگ در تفسير اين آيه نقل كرده اند كه رسول گرامى هر گاه با مشكلى روبرو مى شد كه او را ناراحت مى كرد از نماز و روزه مدد مى گرفت (٣٠) توجه به نماز و راز و نياز با پروردگار نيروى تازه اى در انسان ايجاد مى كند و او را براى ژ با مشكلات نيرو مى بخشد در كتاب (كافى) از امام صادق عليه السلام مى خوانيم :
كان على عليه السلام اذا هاله امر الى الصلوة ثم تلا هذه الايه و استعينوا بالصبر و الصلوة هنگامى كه مشكل مهمى براى شما پيش مى آمد به نماز بر مى خاست سپس اين آيه را تلاوت مى فرمود و استعينوا...
آرى نماز انسان را به قدرت لايزالى پيوند مى دهد كه همه مشكلات براى او سهل و آسان مى شود وهمين احساس سبب مى شود كه انسان در برابر حوادث تلخ نيرومند و خونسرد باشد.
داستان آيه ٣
كمك را از نماز بخواهيم
حذيفه مى گويد: روش رسول خدا صلى الله عليه و آله اين بود هر وقت مشكلى براى او بوجود مى آمد، به نماز مى ايستاد و از خداوند كمك مى طلبيد (٣٢)
باز يكى از صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله بنام ابودرداء نقل مى كند:كه روش رسولخدا صلى الله عليه و آله اين بود كه هر وقت شبى از شبها باد مهيب و سهمگينى مى وزيد آن شب آنحضرت به مسجد پناه مى برد، تا آرام گير و چون در آسمان كسوف يا خسوف رخ مى داد به نماز پناه مى بردند واز خداوند اسمتداد مى طلبيد. (٣٤)

آيه ٤ : سفارش مردم به اقامه نماز

و قولوا للناس حسنا و اقيمواالصلوة و اتو الزكوة ثم توليتم الا قليلا منكم و انتم مغرضون (٣٦)
نكته تاريخى در آيه
بسيارى از مفسران نقل كرده اند : طايفه «بنى قريظه» و «بنى نفضير» كه هر دو از طوائف يهود بودند (٣٨)
داستان آيه ٤
سفارش نيكوكاران به نماز براى چيست ؟
عده اى يهودى ، پيش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده و آنها، مسائلى را سوال كرده ، از جمله سوال كه چرا:خداوند عز و جل ، اين نمازها را در پنج نوبت در ساعات شبانه روز واجب نموده است ؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
اما وقت نماز ظهر : آن است كه آفتاب به حلقه اى كه در وسط آسمان است وارد مى گردد در اين موقع فرشته اى كه در عرش خدا در آسمان است وارد مى گردد در اين موقع فرشته اى كه در عرش ‍ خداست به حمد الهى مشغول مى گردد و خدا بر من صلوات مى فرستد و خدا واجب كرد بر من و امتم در اين وقت نماز را همانطور كه در قرآن مى فرمايد «نماز را از موقع ظهر سياهى شب بجا آورم» و در اين ساعت است كه در روز قيامت عبور به جهنم مى نمايند و هر مؤ منى كه در اين وقت در مسجد سجده يا ركوع يا قيام نماز باشد، خداوند بدنش را بر آتش حرام مى كند.
اما نماز ظهر: اين نماز در ساعتى است كه حضرت آدم عليه السلام را درخت ممنوعه خورد و خدا او را امر به خروج بهشت نمود او و فرزندانش تا قيامت اين نماز را بخوانند و بر امت من نيز واجب نمود و از محبوبترين نمازهايش خداست و به من امر كرد كه از ميان نمازها به نماز عصر توجهى بيشتر نمايم .
اما نماز مغرب : در ساعتى است كه خدا حضرت آدم در حالى كه فاصله بين خوردن از درخت ممنوعه تا توبه كردن او ٣٠٠ سال بوده ، قبول نمود و در روزهاى آخرت هر روز مثل هزاران سال است و از رفت عصر تا عشاء حضرت آدم سه ركعت خواند، يك ركعت براى خطاء خود تو يك ركعت براى خطاء حضرت حواء و يك ركعت به عنوان توفيق توبه ، لذا خدا سه ركعت بر امت من در مغرب واجب نموده كه در اين ساعت ، دعا مستجاب مى شود و خدا وعده فرمود كه هر كه در اين ساعت از او بطلبد، مستجاب نمايد.
اما نماز عشاء:براى قبر يك نوع ظلمت است و روز قيامت نيز يك نوع تاريكى دارد خدا مرا و امتم را امر كرده به نماز عشاء تا تاريكى قبر به روشنائى تبديل شده و به من و امتم عطا كند نورانيت در موقع عبور از پل صراط و هيچ گامى قدم بر نمى دارد به سوى نماز عشاء مگر اين كه خدا بدنش را بر آتش حرام مى كند و نماز عشاء قبل از من بر پيامبران گذشته نيز واجب بوده است .
اما نماز صبح :چون خورشيد طلوع كند، بر شيطان نيز طلوع مى كند، پس خدا مرا امر كرد تا قبل از طلوع خورشيد ، نماز صبح را بجا آورم و قبل از اينكه كافرى براى خورشيد سجده كند، امت من براى خدا سجده كنند و هر چه زودتر از طلوع خورشيد نماز صبح گذارده شود نزد خدا محبوتر است و نماز صبح نمازى است كه هم ملائكه شب و هم ملائكه روز بر بر آن شاهد هستند (٤٠)
ترجمه :نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد (با اين دو وسيله روح جسم اجتماع خود را نيرومند سازيد و بدانيد) هر كار خيرى براى خود (در سراى آخرت) از پيش مى فرستيد و آن را نزد خود خواهد يافت ، خداوند به اعمال شما آگاه است .
تفسير آيه
اين آيه شريفه دو دستور مهم به مؤ منان مى دهد يكى در مورد «نماز» كه رابطه محكمى ميان انسان و خدا ايجاد مى كند و ديگر در مورد «زكات» كه رمز همبستگيهاى اجتماعى است و اين هر دو براى پيروزى بر دشمن لازم است ، و مى گويد: «نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد» و با اين دو وسيله روح و جسم خود را نيرومند سازيد (واقيموا الصلوة و اتوا الزكاة) سپس در اين آيه اضافه مى كند:تصور نكنيد كارهاى نيكى را كه انجام مى دهيد و اموالى را كه در راه خدا انفاق مى كنيد از بين مى رود، نه «آنچه از نيكيها از پيش مى فرستيد آنها را نزد خدا (در سراى ديگر) خواهيد يافت» (و ما تقدموا لا نفسكم من خيره تجدوه عند الله) «خداوند به تمام اعمال شما بصيراست» (ان الله بما تعلمون بصير) او بطور دقيق مى داند كدام عمل را بخاطر او انجام داده ايد و كداميك را براى غير او انجام داده ايد (٤٢)
در آيه اى از قرآن آمده است كه بعضى از اهل جهنم در حاليكه در عزابند عده اى مى پرسند (ما ساككم فى سقر) (٤٤) آرى نماز نجات دهنده انسان در آخرت است واى بحال كسانى كه از اين فريضه مهم دينى براى هميشه غافل بمانند، سبب مى شود كه آخرتشان را از دست بدهند، «حى الصلوة» پس بشتابيم نماز !

آيه ٦ : مقام ابراهيم ، جايگاه نماز

و اذا جعلنا البيت مثابه للناس و امنا و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى و عهدنا الى ابراهيم و اسمعيل ان طهرا بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود (٤٦) مردم قرار داديم و مركز امن و امان (واذا جعلنا البيت مثابة للناس و امنا) «متابه» در اصل از ماده «ثوب» به معنى بازگشت چيزى به حالت نخستين است ، و از آنجا كه خانه كعبه مركزى بوده است براى موحدان كه همه سال به سوى آن رو مى آورند، نه تنها از نظر جسمانى كه از نظر روحانى نيز بازگشت به توحيد و فطرت نخستين مى كردند، از اين رو به عنوان مثابه معرفى شده ، و از آنجا خانه انسان كه مركز بازگشت هميشگى او مى باشد محل آرامش و آسايش است ، در كلمه «امنا» كه پشت سر آن ذكر شده تاكيد مى شود، مخصوصا كلمه «للناس» نشان مى دهد كه اين مركز امن و امان ، پناهگاهى است عمومى براى همه جهانيان و انسانها و توده هاى مردم . واين در حقيقت اجابت يكى از در خواستهائى است كه ابراهيم از خداوند كرد كه بعدا به آن اشاره مى شود سپس اضافه مى كند «از مقام ابراهيمى نماز گاهى براى خود انتخاب كنيد» (و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى) در اينكه منظور از مقام ابراهيم چيست ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، بعضى گفته اند:تمام «حج» مقام ابراهيم است ، بعضى به معنى «عرفه» و «معشر الحرام» و «جمرات سه گانه» گرفته اند، و بعضى گفته اند «تمام حرم مكه» مقام محسوب مى شود
ولى ظاهر آيه همانگونه كه در روايات اسلامى وارد شده بسيارى از مفسران گفته اند اشاره به همان مقام معروف ابراهيم است كه محلى است در نزديكى خانه كعبه ، و حجاج بعد از انجام طواف به نزديك آن مى روند و نماز بجا مى آروند، بنابراين منظور از «مصلى » نيز محل نماز است سپس اشاره به پيمانى كه از ابراهيم و فرزندش اسماعيل درباره طهارت خانه كعبه ، گرفته است مى فرمايد :«ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان (نمازگزاران) پاكيزه داريد» (وعهدنا الى ابراهيم واسماعيل ان طهرا بيتى للطائفين و العاكفين والركع السجود).
منظور از طهارت و پاكيزگى در اينجا چيست ؟:بعضى گفته اند:طهارت از لوث وجود بتهاو بعضى گفته اند:از آلودگيهاى ظاهر و مخصوصا از خون ومحتويات شكم حيواناتى كه قربانى مى كردند، زيرا بعضى از ناآگاهان چنين اعمالى را انجام مى دادند و بعضى گفته اند:طهارت در اينجا به معنى خلوص نيت به هنگام بناى اين خانه توحيد است .
ولى هيچ دليلى ندارد كه ما مفهوم طهارت را در اينجا محدود كنيم ، بلكه منظور پاك ساختن ظاهرى و معنوى اين خانه از هر گونه آلودگى است .و لذا در بعضى از روايات مى خوانيم كه اين آيه تعبير به پاكسازى از مشركان شده و در بعضى ديگر به شستشوى بدن و پاكيزگى از آلودگيها. (٤٨)
٢- چرا در آيه مذكور خانه خدا نامگذارى شده است ؟:در آيه فوق از خانه كعبه به عنوان «بيتى» من تعبير شده در حالى كه روشن است خداوند نه جسم است و نياز به خانه دارد، منظور از اين همان «اضافه ، تشريفى» است به اين معنى كه براى بيان شرافت و عظمت چيزى آن را به خدا نسبت مى دهند، ماه رمضان را «شهر الله» و خانه كعبه را «بيت الله» مى گويند. (٥٠)

آيه ٧ : استعانت بوسيله صبر و نماز

يا ايها الذين المنوا استعينوا بالصبر ان الله مع الصابرين . (٥٢) «صابران پاداش خود را بى حساب مى گيرند» و در مورد ديگر بعد از ذكر (صبر برحوادث) مى خوانيم (ان ذلك من عزم الامور) «اين كار را از محكمترين كارهاست» اصولا ويژگى استقامت ، و پايمردى ، اين است كه فضائل بدون آن ارج و بهائى نخواهد داشت كه پشتوانه همه آنها صبر است و لذا در «نهج البلاغه» از على عليه السلام مى خوانيم :
و عليكم بالصبر، فان الصبر من الايمان كالراس من الجسد و لا خير لا راس معه ، و لا خير فى ايمان لا صبر معه . (٥٤)
از اين موضوع هرگز نبايد تعجب كرد، زيرا هنگامى كه انسان در برابر حوادث سخت و مشكلات طاقت فرسا قرار مى گيرد، نيروى خود را در مقابله با آنها ناچيز مى بيند، نياز به تكيه گاهى دارد كه از هر جهت نامحدود و بى انتها باشد، نماز او را به چنين مبدئى مربوط مى سازد، و با اتكاء بر او مى تواند با روحى مطمئن و آرام امواج سهمگين مشكلات را در هم بشكند. بنابراين اين آيه فوق در حقيقت به دو اصل توصيه مى كند يكى از اتكاى به خداوند كه نماز مظهر آن است و ديگرى مساءله خود يارى و اتكاى به نفس كه به عنوان صبر از آن ياد شده است .


۱
نماز راز دوست

داستان آيه ٧
صابران در اسارت و نماز
حجة الاسلام على اكبر ابوترابى (نماينده مقام معظم رهبرى در امور آزادگان مى گويد: خوب به ياد دارم اولين بارى كه نماز در زمان اسارت براى ما جلوه خاصى پيدا كرد. بعد از هفت ، هشت روز سرگردانى (پس از اسارت) بود كه ما را از اين طرف به آن طرف مى كشاندند تا سرانجام به وزارت دفاع (عراق) منتقل شديم . اولين اسيرى كه به اتاق ما فرستاده شد سروان خلبان اسماعيل بيگى بود ايشان وقتى به محيط سراسر رعب شكسته كه به گردنش ‍ بسته بود قبل از اين كه لباسش را بيرون آورد و به نماز ايستاد و با طماءنينه و شوق به راز و نياز با پروردگار پرداخت در عراق كسى جراءت نماز خواندن نداشت . بعضى وقتها (ما را با سربازان خودشان كه به نظر آنان مجرم بودند) در يك سلول مى انداختند. وقتى زندانيهايشان زياد مى شد آنها را پهلوى ما قرار مى دادند، مى ديديم نماز نمى خوانند مى گفتيم : چرا نماز نمى خوانيد؟ مى گفتند: (صلوة قلبى است ! ما نماز قلبى مى خوانيم)، براى اينكه اگر اينها بفهمند ما نماز مى خوانيم پوست ما را مى كنند. يكى از (سربازان عراقى) مى گفت : من يك مرتبه اذان گفتم و به اين بدبختى و مكافات مبتلا شدم و اگر نماز بخوانم معلوم است چه مى شود. در چنين شرايطى فرزندان و برادران شما به خاطر تعهد به نماز و تعهدات مكتبى و اخلاقى ، نماز خواندند، تبعيدشان كردند، سياهشان كردند، چشم بعضى را در آوردند. تعدادى را آنقدر زدند كه دو نفر از آنان چشمايشان كه از حدقه بيرون آمد. همان شبى كه اينها چشمانشان را از دست دادند و زخمى و خونين بودند صبح ، نماز خودشان را دسته جمعى خواندند. (٥٦)
آرى اينچنين است استعانت و صبر در نماز!

آيه ٨ : نيكوكاران در نماز و وفاكنندگان به پيمان

و اقام الصلوة و اتى الزكوة م الموفون بعهدهم اذا عاهدوا(٥٨)
به همين دليل در روايات اسلامى چنين مى خوانيم كه مسلمانان موظفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه طرف مقابل ، مسلمان باشد، يا كافر، نيكوكار باشد يا بدكار، و آن سه عبارتند از: وفاى به عهد، اداى امانت ، و احترام به پدر و مادر.(٦٠)

آيه ٩ : مراقبت در نمازها مخصوصا نماز ظهر

حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى و قوموا لله قانتن (٦٢)
داستان آيه ٩
فقط مراقبت از نماز ظهر چرا؟
پيامبر صلى الله عليه و آله در گرماى طاقت فرسا نيمروز، نماز ظهر را با جماعت بر پا مى كرد و شدت گرمى هوا را بهانه اى براى گسستگى صفوف مسلمانان قرار داده بودند و در نماز جماعت شركت نمى كردند. اين عمل موجب آن شد تا عده اى نيز از حضور در نماز جماعت كوتاهى ورزند و كار به آنجا رسيد كه جماعت مسلمين تقليل يافت .
پيامبرصلى الله عليه و آله از اينكار بسيار ناراحت شد و آنها را تهديد كرد كه : (اگر به عمل زشت خود ادامه دهيد، كيفر خواهيد شد.) در اين هنگام آيات ٢٣٨ و ٢٣٩ بقره نازل شد.(محافظت و كوشش كنيد در بر پايى نمازها، به خصوص نماز ميانى (ظهر) و خاضعانه بپاخيزيد براى خداوند...) (٦٤)
ترجمه : آنان كه اهل ايمان و عمل شايسته هستند و نماز را برپا داشته و زكات مى پردازند، نزد خداوند اجر و بر آنان ترس و غصه اى نخواهد بود.
تفسير آيه
آياتى كه قبل از اين آيه شريفه در قرآن بيان شده درباره ربا خواران و ناسپاسگويان و گنهكاران سخن مى گويد، اما در اين آيه فوق درباره كسانى كه در پرتو ايمان ، خود پرستى را ترك گفته و عواطف فطرى خود را زنده و علاوه بر ارتباط با پروردگار و برپاداشتن نماز، به كمك و حمايت نيازمندان مى شتابند و از اين راه ، از تراكم ثروت و بوجود آمدن اختلافات طبقاتى و بدنبال آن هزار گونه جنايت جلوگيرى مى كنند پاداش خود را نزد پروردگار خواهند داشت و در هر دو جهان از نتيجه عمل نيك خود بهره مند مى شوند.
طبيعى است كه ديگر عوامل اضطراب و دلهره براى اين دسته بوجود نمى آيد، خطرى كه در راه اين سرمايه داران مفت خوار بوده و لعن و نفرينهائى كه بدنبال آن نثار مى شد براى اين دسته نيست . و بالاخره از «آرامش كامل» برخوردار بوده هيچگونه اضطراب و غمى نخواهد داشت كه دنباله آيه مى فرمايد.
و لاخوف عليهم و لا هم يحزنون اين دسته نزد خداوند داراى اجر و مزد هستند و براى آنان ترس و غضه نخواهد بود.(٦٦)
مرحوم علامه ملا محسن فيض كاشانى رحمة الله در پيرامون اين حديث شريف مى فرمايد: منظور اين است كه نماز معيار و سنجش ‍ ساير عبادات است و اگر كسى آداب و شرايط آنرا بطور
كامل انجام دهد پاداش را در آخرت دريافت مى كند، و اگر در اين راستا به هر اندازه كوتاهى كند، به همان اندازه دستش از آثار و پاداش نماز، كوتاه مى گردد.
شرايط صحت نماز عبارتند از: طهارت قبله ، پاكى لباس و بدن ، مباح بودن لباس و زمين و... انسان را در برابر بعضى از آلودگى هاى جامعه پاك مى سازد، و از اگر نماز گزار بخواهد پاداش نماز را بطور كامل دريافت كند بايد شرايط كمال نماز را هم بداند كه عبارتند از، ولايت ، خشوع ، حضور قلب ، خوردن غذاى حلال ، و پرهيز از غذاى شبهه ناك ، توجه و تفكر در آداب نماز كه انسان را به مراحل بالا سوق مى دهد چون نماز معراج مؤ من است و به خدا نزديك مى كند.

آيه ١١ : بشارت به ذكر ياد در حال نماز

فنادته الملا ئكه و هو قائم يصلى فى المحراب ان الله يبشرك بيحى مصدقا بكلمة من الله و سيدا و حصورا و نبيا من الصالحين (٦٨) (خداوندا فرزند پاكيزه اى به من عطا كن كه تو دعاى بندگان خود را مى شنوى ) فنادتة الملائكة و هو قائم فى المحراب) چيزى نگذشت كه دعاى زكريا به اجابت رسيد و موقعى كه در محراب عبادت مشغول نيايش بود فرشتگان پروردگار، او را صدا زدند و بشارت دادند كه خداوند به زودى پسرى بنام «يحيى» به او خواهد داد كه داراى صفات زير است :
اول :اينكه به خضرت مسيح عليه السلام ايمان مى آورد، و او را با ايمان خود، تقويت و كمك مى كند (مصدقا بكلمة من الله) بايد توجه داشت كه منظور از «كلمه» در آيه مورد بحث و بعضى ديگر از آيات ( چنانكه خواهد آمد) حضرت مسيح عليه السلام است و همانطور كه در تاريخ آمده ، يحيى ، شش ماه از عيسى بزرگتر بود و نخستين كسى بود كه نبوت او را تصديق كرد و چون در ميان مردم به پاكى و زهد، اشتهار تامى داشت ، اين گرايش او به مسيح عليه السلام اثر عميقى در توجه مردم به نبوت و دعوت او داشت .
دوم :اينكه او از نظر علم و عمل رهبرى جامعه را بعهده خواهد داشت (و سيدا) و علاوه بر اينها خود را از هوى و هوسهاى سركش ‍ و از آلودگى به دنيا پرستى نگاه مى دارد (و حصورا) «حصورا» از ماده «حصر» به معنى كسى است كه خود را از جهتى در محاصره قرار مى دهد و گاهى به معنى خوددارى كننده از ازدواج نيز آمده است و جمعى از مفسرين آن را در آيه فوق به همين معنى گرفته اند و در پاره اى از روايات نيز به آن اشاره شده است .
و بالاخره يكى از امتيازات او اين است كه پيغمبر خدا و از صالحان خواهد بود. (٧٠)
يحيى و عيسى عليه السلام
واژه «يحيى» از ماده حيات به معنى «زنده مى ماند» است ، كه بعنوان اسم براى اين پيامبر بزرگ انتخاب شده است و منظور از زندگى ، هم زندگى مادى و هم معنوى در پرتو ايمان و مقام نبوت و ارتباط با خدا است از آيه ٧ سوره مريم استفاده مى شود اين نام را خداوند پيش از تولد براى او انتخاب كرد .)
(يا زكريا انا نبشرك بغلام اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميا) (اى زكريا ما ترا بشارت به فرزندى مى دهيم كه نامش يحيى است و پيش از او همتايى برايش قرار نداده ايم) ضمنا از جمله اخير استفاده مى شود كه نام مزبور ، نام بى سابقه اى بوده است همانطور كه از آيات گذشته استفاده شده تقاضاى تولد يحيى ، بعد از مشاهده پيشرفتهاى سريع معنوى مريم به وسيله زكريا انجام شد ، و جالب توجه اين كه بر اثر دعا خداوند فرزندى به زكريا داد كه از جهات زيادى شباهت به فرزند مريم ، عيسى داشت ، از جهت نبوت در كودكى ، و از جهت مفهوم اسم عيسى و يحيى هر دو از نظر لغت به معنى «زنده مى ماند» است و از نظر درود فرستان خداوند بر آنها در مراحل سه گانه ، «تولد ، مرگ ، حشر» و از جهات ديگر بوده است . (٧٢) (هر كس يك نماز فريضه بخواند دعايى مستجاب شده دارد) آرى مصداق اين سخن همانطورى كه در آيه دوازدهم بيان شد نماز و دعاى حضرت زكريا عليه السلام براى طلب فرزند از خداوند و پذيرش دعا آنحضرت از طرف پروردگار او را به ولادت حضرت يحيى بشارت داد، بدون دليل نيست كه بزرگان دين براى حل مشكلات خود، به نماز متوسل مى شوند.
در احوالات ابن سينا آمده است كه هر وقت مشكل علمى برايش ‍ پيش مى آمد به خدا پناه مى برد و نماز مى خواند در سنين شانزده و هفده سالگى بار ديگر خواندن كتابهاى منطق و همه بخشهاى فلسفه را از سر گرفت ولى در اين ميان حتى يك شب را در سراسر آن نمى خوابيد و روزها نيز به كار خواندن و آموختن نمى پرداخت ، انبوهى از دسته هاى كاغذ در برابر خود مى نهاد، و مسائل گوناگون را براى خود مطرح مى كرد، و در هر مساله اى مقدمات قياس و شرط آن را در نظر مى گرفت هر گاه نيز با قياسى رو به رو مى شد ، كه نمى توانست به «حد وسط» آن دست يابد بر مى خواست ، وبه مسجد مى رفت ، و نماز مى گذارد و از خداوند حل مشكل خويش را خواستار مى شد، تا بر وى گشوده مى گشت آنگاه شب هنگام به خانه باز مى گشت ، چراغ پيش ‍ روى مى نهاد و به خواندن و نوشتن مشغول مى شد...(٧٤)
ترجمه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد در حالى كه مست هستيد به نماز نزديك نشويد تا بدانيد چه مى گوييد.
تفسير آيه
تحريم (حرام بودن) نماز در حال مستى بعد، يعنى افراد مست نمى توانند مشغول اداء فريضه نماز شوند نماز آنها در اين باطل است ، فلسفه آن هم روشن است ، زيرا نماز گفتگويى بنده و راز نياز او با خداست و بايد در نهايت هوشيارى انجام گردد و افراد مست از اين مرحله دور و بيگانه اند (يا ايها الذين امنوا الا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلوا ما تقولون) ممكن است در اينجا كسانى سوال كنند كه آيا مفهوم آيه فوق اين است كه نوشيدن مشروبات الكلى فقط در صورتى ممنوع است كه مستى تا حال نماز باقى بماند و دليل ضمنى بر جواز آن در ساير حالات مى باشد!؟
پاسخ اين سوال - به اجمال اين است كه اسلام براى پياده كردن بسيارى از احكام خود، از روش «تدريجى» ، استفاده كرده ، مثلا همين مسئله تحريم مشروبات الكلى را در چند مرحله پياده نموده است ، نخست ، آن را به عنوان يك نوشيدنى نامطلوب و نقطه مقابل (رزقا حسنا» سوره نحل ، سپس در صورتى كه مستى آن در حال نماز باشد جلوگيرى كرده آيه فوق و بعد منافع و مضار آن را با هم مقايسه نموده و غلبه زيانهاى آن ، بيان شده است (بقره ٢١٩) و در مرحله آخر نهى قاطع و صريح از آن نموده است (مائده ٩٠) اصولا براى ريشه كن ساختن يك مفسد اجتماعى و اخلاقى كه محيط به طور عميق به آن آلوده شده است راهى بهتر از اين روش نيست كه افراد را تدريجا آماده كنند و سپس حكم نهائى اعلام گردد، ضمنا بايد توجه داشت ، آيه فوق به هيچ وجه دلالت بر اجازه نوشيدن خمر ندارد بلكه تنها درباره مستى در حال نماز سخن گفته ، و در مورد غير نماز سكوت اختيار كرده تا مرحله نهايى حكم فرار رسد. البته با توجه به اينكه اوقات پنجگانه نماز مخصوصا در آن زمان كه معمولا در پنج وقت انجام مى شد فاصله چندانى با هم ندارد، خواندن نماز در حال هشيارى ، لازمه اش ‍ اين است كه در فاصله اين اوقات از نوشيدن مايعات مست كننده به كلى صرف نظر شود زيرا غالبا مستى آن تا موقع نماز ادامه مى يابد ، و حالت هشيارى پيدا نمى شود، بنابراين حكم آيه فوق شبيه يك تحريم هميشگى و مستمر است . اين موضوع نيز لازم به ياد آورى است كه در روايات متعددى كه در كتب شيعه و اهل تسنن وارد شده آيه فوق به «مستى خواب» تفسير شده ، يعنى در حالى كه هنوز كاملا بيدار نشده ايد، شروع به نماز نكنيد تا بدانيد چه مى گوييد. (٧٦)
داستان آيه ١٢
عذاب بى نمازها و شرابخواران
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند :
روزى جبرئيل امين براى اداى وحى به نزدم آمد هنوز آنچه را كه بايد بر من بخواند تمامش را نخوانده بود، كه ناگهان آوازى سخت و صدايى هولناك آمد. وضع فرشته وحى تغيير كرد پرسيدم : «اين چه آوازى بود» گفت : «محمد! خداى تعالى در جهنم چاهى قرار داده است كه سنگ سياهى در آن انداختند، اكنون پس از ١٣٠٠ سال آن سنگ به زمين آن چاه رسيد.» پرسيدم «آن چاه ، جايگاه چه كسانى است ؟» گفت ، «از آن بى نمازان و شرابخوارن» (٧٨)
اگر انسان دقت كند چنين است كه اين نماز پنجگانه مى تواند انسان را از عذاب هولناك جهنم نجات دهد و به سوى سعادت پروردگار هدايت كند، پس نماز وسيله تكامل و ترقى مى باشد كه مى تواند انسان را از پليدى ها و زشتيها باز دارد، و اگر چنانچه ديديم كسى نماز مى خواند و از طرفى مرتكب گناه مى شود يقين بدانيد كه روزى آن نماز او را از كار زشت باز مى دارد.(٨٠)
ترجمه :آيا نديدى كسانى را كه به آنها دست از پيكار بر داريد و نماز را بر پا كنيد و زكات بدهيد
تفسير آيه
آيه شريفه درباره نماز در هنگام جنگ و جهاد سخن مى گويد قرآن در اين جا مى فرمايد: «راستى شگفت انگيز است حال جمعيتى كه در يك موقعيت نامناسب با حرارت و شور عجيبى تقاضا مى كردند كه به آنهااجازه جهاد داده شود، و به آنها دستور داده شد كه فعلا خوددارى كنيد و به خودسازى و انجام نماز و تقويت نفرات خود و اداى زكات بپردازيد، اما هنگامى كه زمينه از هر جهت آماده شد و دستور جهاد نازل گرديد، ترس و وحشت يكباره وجود آنهارا فرا گرفت ، و زبان به اعتراض در برابر اين دستور گشودند» آنها طبق آيه شريفه فوق اعتراض خود را «صريحا مى گفتند، خدايا به اين زودى دستور جهاد را نازل كردى ؟ چه خوب بود اين دستور مدتى به تاخير مى افتاد! و يا اينكه اين رسالت به عهده نسلهاى آينده واگذار مى شد. (٨٢)
شان و نزول آيه
جمعى از مفسران مانند بزرگ شيخ طوسى «تبيان» و نويسنده تفسير «قرطبى» و نويسنده تفسير «المنار» از ابن عباس ‍ چنين نقل كرده اند كه جمعى از مسلمانان هنگامى كه در مكه بودند، و تحت فشار و آزار شديد مشركان قرار داشتند، خدمت پيامبر عليه السلام رسيدند و گفتند: ماقبل از اسلام عزيز و محترم بوديم ، اما بعد از اسلام وضع ما دگرگون شد، ان عزت و احترام را از دست داديم ، و همواره مورد آزار دشمنان قرار داريم ، اگر اجازه دهيد با دشمن مى جنگيم تا عزت خود را باز يابيم آن روز پيامبر عليه السلام فرمود: من فعلا مامور به مبارزه نيستم ولى هنگامى كه مسلمانان به مدينه آمدند و زمينه آماده براى مبارزه مسلحانه شد و دستور جهاد نازل گرديد بعضى از افراد داغ و آتشين از شركت در ميدان جهاد مسامحه مى كردند، و از آن جوش و حرارت خبرى نبود، آيه فوق نازل شد و به عنوان تشجيع مسلمانان و ملامت افراد مسامحه كار حقايقى را بيان نمود. (٨٤)»
باز در روايت ديگر مى خوانيم : سيدالشهداء در شب عاشوار به ابوالفضل عليه السلام فرمود: به اين قوم بگو امشب عاشورا است به من مهلت بدهند براى اينكه خداى سبحان مى داند «اين احب الصلوه» ، كه من نماز براى رضاى خدا را دوست دارم ، نماز محبوب من است ، به اينكه نماز خوانم . اين اعمال صورى و ظاهرى را كه همه دارند، آداب نماز هم كه ميسور خيلى ها است ، آن باطن و حقيقت نماز محبوب من است ، من نماز را دوست دارم ، و مى خواهم از دوستم وداع كنم ، حضرت عباس عليه السلام آنچه را كه قوم (سپاه عمر سعد) به او گفته بودند خدمت برادرش امام حسين عليه السلام ايراد كرد، حضرت امام حسين عليه السلام فرمود برو به آنها بگو: كه امشب را به ما مهلت دهند، تا فردا، تا اين كه ما امشب را در پيشگاه خدا مناجات كنيم و دعا بخوانيم و استغفار كنيم ، همانا خداوند مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن دعاى بسيار و استغفار را دوست دارم .(٨٦)
ترجمه : و هنگامى كه سفر كنيد گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد اگر فتنه (و خطر) كافران بترسيد، زيرا كافران دشمن آشكار شما هستند.
تفسير آيه
اين آيه درباره نماز مسافر سخن مى گويد: در اين آيه شريفه از سفر تعبير به (ضرب فى الارض) شده است ، زيرا مسافر زمين را به هنگام سفر با پاى خود مى كوبد (٨٨)
در پاسخ بايد گفت : ممكن است مقيد ساختن حكم قصر به مسئله «خوف» به خاطر يكى از چند جهت باشد.
الف - اين قيد ناظر به وضع مسلمانان آغاز اسلام است و به اصطلاحى قيد غالبى است ، يعنى غالبا سفرهاى آنها توام با خوف بوده و همانطور كه در علم اصول گفته شده «قيود غالبى» مفهوم ندارند، چنانچه در آيه (و ربائبكم اللاتى فى حجوركم) (٩٠)
نكته ديگر اينكه در بعضى از روايات نيز به اين موضوع اشاره شده است كه كوتاه خواندن نماز در سفر يك نوع تخفيف الهى است ، ادب ايجاب مى كند كه انسان اين تخفيف را رد نكند و نسبت به آن بى اعتنايى به خرج ندهد، در روايات اهل تسنن از پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه درباره نماز قصر فرمود:
«صدقه تصدق الله بها عليكم فاقبلوا صدقته» (٩٢)
نكته ديگر كه بايد به آن توجه داشت اين است كه بعضى چنين تصور كرده اند كه آيه فوق حكم نماز خوف (نماز در ميدان چنگ و مانند آن) را بيان مى كند و تعبير به (ان خفتم) را گواه براى مطلب گرفته اند. ولى جمله (اذا ضربتم فى الارض) مفهوم عامى دارد كه هرگونه مسافرتى را شامل مى شود خواه مسافرت عادى باشد يا مسافرت براى جهاد، به علاوه حكم نماز خوف به طور جداگانه اى و مستقل در آيه بعد آمده است و تعبير به (آن خفتم) همانطور كه گفتيم يك نوع قيد غالبى است كه در غالب مسافرتهاى آن زمان براى مسلمانان وجود داشته است بنابراين دلالتى بر نماز خوف ندارد، به علاوه در ميدان جنگ هميشه خوف و از حملات دشمن وجود دارد و جاى اين نيست كه گفته شود «اگر بترسيد كه دشمن به شما حمله كند» و اين خود گواه ديگرى است كه آيه اشاره به تمام سفرهايى مى كند كه ممكن است خطراتى در آن وجود داشته باشد ضمنا بايد توجه داشت كه شرايط نماز مسافر، مانند شرايط و خصوصيات ساير احكام اسلامى در قرآن نيامده است بلكه در سنت به آن اشاره شده است از جمله اينكه نماز قصر در قران نيامده است بلكه در سنت به آن اشاره شده است از جمله اينكه نماز قصر در سفرهاى كمتر از هشت فرسخ نيست ، زيرا در آن زمان مسافر در يك روز معمولا هشت فرسخ راه را مى كرد و نيز افرادى كه هميشه در سفرند و يا سفر جز برنامه زندگانى آنها شده است از اين حكم مستثنى هستند زيرا مسافرت براى آنها جنبه عادى دارد نه جنبه فوق العاده . و نيز كسانى كه سفرهايشان سر معصيت است مشمول اين قانون نمى باشند. زيرا اين حكم يك نوع تخفيف الهى است و كسانى كه در راه گناه ، راه مى پرسند نمى توانند مشمول اند باشند. و نيز مسافر تا به حد ترخيص نرسد (نقطه اى كه صداى اذان شهر را نشنود و يا ديوارهاى شهر را نبيند» نبايد نماز قصر بخواند، زيرا هنوز از قلمرو شهر بيرون نرفته و عنوان مسافر به خود نگرفته است و همچنين احكام ديگرى در كتب فقهى مشروحا آمده و احاديث مربوط به آن را محدثان در كتب حديث ذكر كرده اند. (٩٤)

آيه ١٥ : نماز خوف در ميدان جنگ

و اذا كنت فيهم فاقمت لهم لصلوه فلتقهم طائفه منهم معك و لياخذا اسلختهم فاذا سجداوا فلينونوا من ورائكم ولتات طائفه اخرى لم يصلوا معك ولياخذ. ا حذرهم واسلحتهم ود الذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميله واحده و لا جناح عليكم ان كان بكم اذى كن مطر او كنتم مرضى ان تصعوا اسلحتكم و خذوا حذركم ان الله اعد للكافرين عذابا مهينا (٩٦) چند نكته
١- روشن است منظور از بودن پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان مسلمانان براى بپا داشتن نماز خوف اين نيست كه انجام اين نماز مشروط به وجود شخص پيامبر صلى الله عليه و آله است بلكه منظور وجود امام على عليه السلام و امام حسين عليه السلام نيز نماز خوف بجا آوردند و حتى جمعى از فرماندهان لشگرهاى اسلامى همانند «حذيفه» اين برنامه اسلامى را به هنگام لزوم انجام دادند (٩٨)
كيفيت خواندن نماز خوف در ميدان جنگ
در آيه فوق كه درباره كيفيت نماز خوف ، توضيح زيادى به چشم نمى خورد، و اين روش قرآن كريم است كه كليات را بيان كرده و شرح آن را به «سنت» واگذار مى كند.
طريقه نماز خوف آنچنان كه از سنت ما استفاده مى شود اين است كه نمازهاى چهار ركعتى تبديل به دو ركعت مى شود، گروه اول ، يك ركعت را با امام مى خوانند و امام پس از اتمام يك ركعت توقف مى كند، و آن گروه يك ركعت ديگر را به تنهائى انجام مى دهند، و به جبهه جنگ باز مى گردند، سپس
گروه دوم جاى آنها را مى گيرند و يك ركعت نماز خود را با امام و ركعت دوم را به طور فرادى انجام مى دهند (درباره كيفيت نماز خوف نظرهاى ديگرى نيز هست اما آنچه در بالا گفتيم مشهورترين نظر است). (١٠٠)


۲
نماز راز دوست

داستان آيه ١٥
نخستين نماز خوف در جبهه اسلام
نماز خوف در اصطلاح فقه ، مثل نماز مسافر دوم ركعت است يعنى نمازهاى چهار ركعتى مثل نماز ظهر و عصر، دو ركعت خوانده مى شود حتى اگر انسان در وطن خود هم باشد، براى اينكه در حين جنگ و مقابل دشمن است و محال نيست ، اگر چه رزمندگان به نماز بايستند وضع دفاعى به هم مى خورد، پس موظف هستند در حال نماز، نيمى از ركعت را كه خوانده صبر مى كند با آنها يك ركعت ديگر هودشان بخوانند، در حالى كه امام جماعت همين طور منتظر نشسته يا ايستاده است ، رزمندگان ديگر مى آيند و نماز خودشان را با ركعت دوم امام مى خوانند.
علامه مجلسى (ره) از كازرونى نقل كرده كه ، در ذيل حوادث سال پنجم ، چنين اقاده داشته است : «و در اين سال ، غزوه ذات الرقاع پيش آمد و آنچنان بود كه كسى به مدينه وارد شد و به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد كه انمار و ثعلبه جمعيت هاى زيادى فراهم آورده اند كه با مسلمين جنگ كنند اين خبر به پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد. شب شنبه دهم محرم با چهار صد نفر و به قولى هفتصد نفر از مدينه بيرون شد و به محل ايشان در ذات الرقاع ، كه نام كوهى است ، رسيد، ليكن جز چند زن در آنجا كسى را نديد، زنان را كه از آن جمله دوشيزه اى صاحب جمال بودند بگرفتند و اعراب به كوهها بگريختند و مسلمين بيم داشتند كه مبادا اعراب برگردند و بى خبر برايشان بتازند، پس پيغمبر با ياران نماز خوف اقامه كردند، و اين نخستين نماز خوف بوده است در اسلام ...» (١٠٢)
ترجمه : و هنگامى كه نماز را به پايان رسانيديد خدا را ياد كنيد در حال ايستادن و نشستن و به هنگامى كه به پهلو خوابيده اند، و هر گاه آرامش يافتند (و حالت خوف زايل گشت) نماز را (به صورت معمول) انجام دهيد، زيرا نماز وظيفه ثابت و معينى براى مومنان است .
تفسير آيه
اهميت فريضه نماز
اين آيه بدنبال دستور نماز خوف در آيه گذشته (سوره نساء آيه ١٠٢) و لزوم بپاداشتن نماز حتى در حال جنگ ، در اين آيه مى فرمايد «پس از تمام نماز ياد خدا فراموش نكنيد، و در حال ايستادن و زمانيكه بر پهلو خوابيده ايد به ياد خدا باشيد و از او كمك بجوئيد» (فاذا قضيتم الصلوة فاذكرو الله قياما (١٠٤)
آيه فوق در روايات متعددى به كيفيت نماز گزاردن بيماران تفسير شده كه اگر بتواند ايستاده و اگر نتوانند به پهلو بخوانند و نماز را به جا آورند، اين تفسير در حقيقت يك نوع تعميم و توسعه در معنى آيه است اگر چه آيه مخصوص به اين مورد نيست (١٠٦) ولى در روايات متعددى كه در ذيل آيه وارد شده است (موقوتا» به معنى «ثابتا و واجبا» تفسير شده است كه البته آن هم با مفهوم آيه سازگار است ، و نتيجه آن با معنى اول تقريبا يكى است .
بعضى مى گويند ما منكر فلسفه و اهميت نماز و اثرات تربيت آن نيستم اما چه لزومى دارد كه در اوقات معينى اوقات انجام شود آيا بهتر نيست كه مردم آزاد گذارده شوند و هر كس به هنگام فرصت و آمادگى روحى اين وظيفه را انجام دهد.
جواب
تجربه نشان داده كه اگر مسائل تربيتى تحت انضباط و شرائط معين قرار نگيرد عده اى آن را به دست فراموشى مى سپارند ، و اساس آن به كلى متزلزل مى گردد، اين گونه مسائل حتما بايد در اوقات معين و تحت انضباط دقيق قرار گيرد تا هيچكس عذر و بهانه اى براى ترك كردن آن نداشته باشد به خصوص اينكه انجام اين عبادات در وقت معين مخصوصا به صورت دسته جمعى داراى شكوه و تاثير و عظمت خاصى است كه قابل انكار نمى باشد و در حقيقت يك كلاس بزرگ انسان سازى تشكيل مى دهد (١٠٨)
و باز در داستانى از رسول خدا صلى الله عليه و آله سفارش شده است : آگاه باشيد! نماز سفره گسترده خدا و در زمين كه خداوند روزى پنج باز (مراد در اوقات مخصوص) براى اهل رحمتش (افراد شايسته رحمت) گواه نموده است براستى آن كسى كه در شبانه روز پنج باز كنار سفره رحمت و لطف خدا مى نشيند، آيا از كنار چنين سفره اى گرسنه و با دست خالى بر مى خيزد؟هر گونه ، بنابراين بياييد، روح و جان خود را در كنار سفره رحمت و با غذاهاى معنوى و ملكوتى اين سفره نيرومند كنيم . (١١٠) و نيز فرمودند:اى ابوذر! هيچ مومنى به نماز نمى ايستد، مگر اينكه بين او تا عرش خدا نيكى بر او فرود مى آيد و خداوند فرشته اى را بر او مى گمارد كه ندا مى كند اى پسر آدم ! اگر بدانى كه چه پاداش عظيمى به خاطر نمازت دارى ؟ و با چه كسى راز و نياز مى كنى ؟ هرگز از نماز خواندن خسته نمى شوى ، و از آن روى بر نمى گردانى . (١١٢)
ترجمه : منافقان به خدا نيرنگ مى زنند در حالى كه او آنها را فريب مى دهد چون به نماز برخيزيد با بى ميلى مى ايستند، در چشم مردم خود نمايى مى كننند و جز اندكى خدا را ياد نمى كنند.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه پنج صفت از صفات منافقان را بيان مى كند كه عبارتند:
١- آنها براى رسيدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نيرنگ وارد مى شوند و حتى مى خواهند: «به داخل خدعه واقع شده اند، زيرا براى بدست آوردن سرمايه هاى ناچيزى سرمايه هاى بزرگ وجود خود را از دست مى دهند» . (ان المنافقين يحادعون الله و هو خادعهم) تفسير فوق از ( و او) در «و هو خادعهم» كه (و او حاليه) است استفاده مى شود و اين درست شبيه داستان معرفى است كه از بعضى بزرگان نقل شده است كه به جمعى از پيشه وران مى گفت : از اين بترسيد كه مسافران غريب بر شما كلا بگذارند، كسى گفت اتفاقا آنها افراد بيخبر و ساده دلى هستند ما بر سر آنها مى توانيم كلاه بگذاريم ، مرد بزرگ گفت منظور من هم همانست ، شما سرمايه ناچيزى از اين راه فراهم مى سازيد و سرمايه بزرگ ايمان را از دست مى دهيد!
٢- آنها از خدا دورند و از راز و نياز با لذت نمى برند و به همين دليل :«هنگامى كه بنماز بزخيزند سر تا پاى آنها غرق كسالت و بى حالى است» (و اذا قاموا الى الصلوة قاموا كسالى).
٣- آنها چون به خدا و وعده هاى بزرگ او ايمان ندارند، اگر عبادت يا عمل نيكى انجام دهيد، آن نيز از روى ريا است نه به خاطر خدا! (يراؤ ن الناس) بلكه براى نشان دادن به مردم است .
٤- آنها اگر ذكرى هم بگويند و يادى از خدا از صميم دل و از روى آگاهى و بيدارى نيست و اگر هم باشد بسيار كم است . (و لا يذكرون الله الا قيلا)
٥- آنها افرادى سرگردان و بى هدف و فاقد برنامه و مسير مشخص اند، نه جزء مؤ مناند و نه در صف كافران ! طبق آيه بعدى كه دنباله اين آيه مذكور، ذكر شده است «مذبذبين ذلك لا الى هولاء و لا الى هولاء) پس آنها افراد سرگردان و بى هدف و بى برنامه هستند نه در جزء مؤ منان هستند و نه در صف كافران ! (١١٤) (اين صفت در افراد رياكار و منافق به چشم مى خورد).
باز در داستان ديگر از نماز گزار رياكار آمده است : كه چادر نشينى مسلمان به ، شهر آمد، داخل مسجد شد، ديد مردى با خشوع نماز مى گذارد توجهش به وى معطوف گرديد پس از نماز به او گفت :چه خوب نماز مى خوانى ، جواب داد علاوه بر نماز ، روزه هم دارم و اجر نماز گزار صائم دو برابر نمازگزار غير صائم است . مرد اعرابى كه مجذوب او شده بود گفت :در شهر كارى دارم كه بايد آن را انجام دهم ، بر من منت بگذار و قبول كن كه شترم را نزد شما بگذارم تا بروم و برگردم او پذيرفت و چادرنشين با اطمينان خاطر شتر را به وى سپرد و از پى كار خود رفت . نمازگزار رياكار با دورشدن اعرابى بر شتر نشست و با سرعت آن محل را ترك گفت . پس از ساعتى مرد چادر نشثين برگشت ولى نه از نمازگزار اثرى ديد و نه از شتر در اطراف و نواحى مسجد جستجو كرد، نتيجه اى نگرفت ، بيچاره ناراحت و متاثر گرديد و يك شعر گفت كه مضمون و مفاد شعر اين چنين است : به نمازش ‍ به شگفتم آورد و روزه اش مجذوبم ساخت ، اما نمازگزار روزه دار ناقه جوانم را با سرعت راند و برد. (١١٦)
ترجمه : ولى استواران در دانش و مومنانى را كه به آنچه بر تو و پيش از تو نازل شده است ايمان آورده اند و نماز گزاران و زكات دهندگان و مومنان به خدا و روز قيامت را پاداش عظيمى خواهيم داد.
تفسير آيه
در آيات گذشته (در اين سوره شريفه نساء) به چند نمونه از خلافكارى هاى يهود اشاره مى كند و در برابر آن اعمال نا شايسته كيفرهائى را براى آنان بيان مى كند كه در اين دنيا و آخرت دامن گير آنها خواهد بود ولى در اين آيه شريفه به واقعيت مهمى اشاره شده كه قرآن كرارا به آن تكيه كرده است و آن اينكه مذمت و نكوهش قرآن از يهود به هيچوجه جنبه مبارزه نژادى و طائفى ندارد، اسلام هيچ نژادى را به عنوان «نژاد » مذمت نمى كند بلكه نكوهشها و حملات آن تنها متوجه آلودگان و منحرفان است ، لذا در اين آيه افراد با ايمان و پاكدامن يهود را استثسناء كرد، و مورد ستايش قرار داده و پاداش بزرگى كه آنها نويد مى دهد، و مى گويد:«ولى آن دسته از يهود كه در علم و دانش راسخنند و ايمان به خدا دارند و به آنچه بر تو نازل شده و آنچه بر پيامبران پيشين نازل گرديده ، ايمان مى آورند ما بزودى پاداش بزرگى به آنها خواهيم داد (لكن الرسخوان فى العلم منهم و المومنون يومنون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك و المقيمين الصلوة و الموتون الزكوة و المومنون بالله و اليوم الاخر و اولئك سنؤ تيهم اجرا عظيما) پس طبق اين آيه شريفه به آن دسته از يهويانى كه در علم و دانش راسخند و ايمان به خدا دارند و آنچه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده ايمان مى آورند و نماز بپا مى دارند و زكات مى دهند و ايمان به آخرت دارند و خداوند هم به آنها مژده پاداش بزرگى مى دهد پس نتيجه گرفته مى شود كسانيكه در كنار علم و دانش خودشان همواره ياد خدا هستند و تكيه بر آن دارند همواره مورد ستايش خداوند قرار مى گيرند به همين دليل مى بينيم كه جمعى از بزرگان يهود به هنگام ظهور پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و مشاهده دلائل حقانيت لا او به اسلام گرويدند و با جان و دل از آن حمايت كردند و مورد احترام پيامبر صلى الله عليه و آله و ساير مسلمانان بودند. (١١٨)
علم و دانش امام خمينى (ره) همراه با نماز
در اواخر عمر با بركت حضرت امام راحل (ره) در بيمارستان بعد از آخرين عمل كه روى حضرت امام (ره) انجام دادند، يكى از دكترها گفت :«آقا چشمشان را باز كردند و آقاى انصارى را كه مسوول كارهاى شرعى بود صدا زدند.» آقاى انصارى آمدند و به امام گفتند: «مى خواهيد نماز بخوانيد؟» حضرت امام تنها ابروهايشان را تكان مى دادند و به هيچ سوال ديگرى پاسخ نمى دادند. بعد ديديم كه دستشان را تكان مى دهند و متوجه شديم نماز مى خوانند ايشان حتى در آخرين روز و تقريبا آخرين ساعت زندگى خود ( ساعت ده شب)، نماز مغرب و عشاء را با اشاره خواندند. (١٢٠)
ترجمه :اى مومنان آنگاه كه براى نماز قيام مى كنيد صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاها را تا برآمدگى پا مسح كنيد.
تفسير آيه ١٦
آيه مود نظر درباره بپا خواستن براى نماز و احكام وضو سخن مى گويد:ولى سوال اينجا كه بايد در وضو حدود صورت چقدر شسته شود كاملا بيان نكرده است ما آن را از كجا مى فهميم ؟
جواب سوال روشن است كه ما آن را در روايات ائمه اهلبيت عليه السلام كه وضو است پيامبر صلى الله عليه و آله را مشروحا بيان كرده اند مى فهميم .
١- حد صورت از طرف طول از رستنگاه مو تا چانه و از طرف عرض آنچه در ميان انگشت وسط و ابهام (انگشت شست) قرار مى گيرد، ذكر شده واين در حقيقت توضيح همان معنائى است كه از كلمه «وجه» در عرف فهميده مى شود، زيرا وجه همان قسمتى است كه انسان به هنگام برخورد بر ديگرى با آن «مواجه» مى شود.
٢- حد دست كه بايد در وضو شسته شود، «تا آرنج ذكر شده ، زيرا «مرافق» است به ذهن چنين برسد كه دستها تا مچ بشوئيد، زيرا غالبا اين مقدار شسته مى شود، براى رفع اين توهم مى فرمايد تا آرنج بشوئيد ( الى المرافق) و با اين توضيح روشن مى شود، كلمه «الى» در آيه فوق تنها براى بيان حد شستن است نه كيفيت شستن ، كه بعضى توهم كرده اند و چنين پنداشته اند كه آيه مى گويد:بايد دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئيد ( آنچنان كه در ميان جمعى از اهل تسنن رائج است)
توضيح اينكه اين درست به آن مى ماند كه انسان به كارگرى سفارش مى كند ديوار اطاق را از كف تا يك متر، رنگ كند بديهى است منظور اين نيست كه ديوار از پائين به بالا رنگ شود، بلكه منظور اين است كه اين مقدار بايد رنگ شود نه بيشتر و نه كمتر.
بنابراين اين فقط مقدارى از دست كه بايد شسته شود در آيه ذكر شده و اما كيفيت آن در سنت پيامبر صلى الله عليه و آله كه بوسيله اهلبيت به ما رسيده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان بايد توجه داشت كه «مرفق» هم بايد در وضو شسته شود، زيرا در اينگونه موارد به اصطلاح «غايت داخل در مغيا است» يعنى «حد» نيز داخل در حكم «محدود» است (١٢٢)
٢- «كعب» در لغت بمعنى بر آمدگى پشت پاها و بمعنى مفصل يعنى نقطه اى كه استخوان ساق پا با استخوان كف پا مربوط مى شود آمده است . (١٢٤)
داستان آيه ١٩
آموزش وضوء به پير مرد
پير مردى مشغول وضو بود، اما طرز صحيح وضو گرفتن را نمى دانست . اما حسين عليه السلام و امام حسين عليه السلام كه در آن هنگام طفل بودند، وضو گرفتن پيرمرد را ديدند. جاى ترديد نبود، تعليم امام مسائل و ارشاد جاهل واجب است ، بايد وضوى صحيحى را به پير مرد ياد داد، اما اگر مستقيما به او گفته شود وضو تو صحيح نيست ، گذشته از اينكه موجب رنجش خاطر او مى شود، براى هميشه خاطره تلخى از وضو خواهد داشت بعلاوه از كجا كه او اين تذكر را براى خود تحقير نكند و يكباره روى دنده لجبازى نيفتد و هيچ وقت زير بار نرود اين دو طفل انديشيدند تا به طور غير مستقيم او را تذكر كنند در ابتدا با يكديگر به مباحثه پرداختند و پير مرد مى شنيد يكى گفت «وضوى من از وضوى تو كاملتر است» ديگرى گفت «وضوى من از وضوى تو كاملتر است» بعد توافق كردند در حضور پير مرد هر دو نفر وضو بگيرند و پير مرد داورى كند طبق قرار عمل كردند و هر دو نفر وضوى صحيح و كاملى جلو چشم پيرمرد گرفتند و پيرمرد تازه متوجه شد كه وضوى صحيح چگونه است . به فراست مقصود اصلى دو طفل را دريافت و سخت تحت تاثير محبت بى شائبه و هوش و فطالت آنها قرار گرفت و گفت «وضوى شما صحيح و كامل است من پيرمرد نادان هنوز وضو ساختن را نمى دانم به حكم محبتى كه بر امت جد داريد، مرا متنبه ساختيد، متشكرم . (١٢٦)

آيه ٢٠ : نماز و ايمان به خداو رسول باعث نعمتها

و لقد اخذ ميثاق بنى اسرائيل و بعثها منهم اثنى عشر نقيبا و قال الله النى معكم لئن اقمتم الصلوة و اتيتم الزكوة و امنتم برسلى و عزرتموهم و اقرضتم الله قرضا حسنا لا كفرن عنكم سياتكم و لا د خلنكم جنات تجرى من تحتها الانهار فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سواء السبيل (١٢٨)
سوال
در اينجا سوال اين است چرا در اين مساله «نماز و زكات» بر ايمان به موسى مقدم داشته شده است با اينكه ايمان به او قبل از عمل بوده است ؟
جمعى از مفسران پاسخ چنين داده اند كه منظور از «رسل» در آيه فوق پيامبرانى است كه بعد از موسى آمده اند، نه خود موسى بنابراين ، دستورى نسبت به آينده مى باشد كه مى تواند بعد از نماز و زكات قرار گيرد و اين احتمال نير هست كه «رسل» اشاره به همان نقباى بنى اسرائيل باشد كه پيمان وفادارى نسبت به آنها از بنى اسرائيل گرفته شده است .
در تفسير مجمع البيان مى خوانيم كه بعضى از مفسران پيشين احتمال داده اند كه نقباى بنى اسرائيل رسولان خدا بودند و اين احتمال آنچه را در بالا گفتيم تاييد مى كنيم (١٣٠)
آرى ، چون نمازگزار محبوب ترين كارهاى خود را ناديده مى گيرد و بر فرمان خدا و رسول گردن مى نهد و فريضه الهى را بر همه منافع خود مقدم مى دارد، خداوند نيز محبوبترين و بهترين جايگاه را كه بهشت است ، براى او مباح و حلال مى گرداند و او را به بهترين نعمتهاى بهشت خويش متنعم مى سازد.

آيه ٢١ : انفاق در حال نماز

انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة و هم راكعون (١٣٢) و علاوه بر ده نفر كه در بالا ذكر شد از خود على عليه السلام نيز اين روايت در كتب اهل تسنن نقل شده است (١٣٤)
كتابهاى معروفى كه اين حديث در آن نقل شده از سى كتاب تجاوز مى كند كه همه از منابع اهل تسنن است (١٣٦)
آرى نمازگزار نمى تواند اموال مردم را خائنانه تصرف كند و مالك آن شود حتى اگر در نماز از كمترين چيزى استفاده كند كه صاحب آن راضى نباشد، نمازش باطل است ، و بايد اعاده شود بنابراين ، نماز آدمى را از تجاوز به مال و ناموس مردم و حقوق آنها بر حذر مى دارد و آدمى را به يك زندگى صحيح و مرضى خداوند بزرگ موفق و پايدار مى گرداند:
اين جملات و سفارشات امير بيان على عليه السلام به كميل مى باشد، بايد گفته شود كه خطاب آن حضرت نسبت به همه مردم مى باشد، و خود مصداق بارز آن است كه عمل را با نيت پاك و عبادت را با حضور قلب انجام مى داد همانطور كه در آيه بيست و دوم اين كتاب به آن اشاره كرديم آيه ولايت در قرآن نامگذارى شده است ، كه درباره انفاق على عليه السلام سخن مى گويد! كه درحال نماز انگشتر خويش را به سائل انفاق كرد.
و اما سوال و جوابى كه لازم است در اينجا ذكر شود، اين است بعضيها اين ايراد و اشكال در مثل قدما، فخر رازى و در جامعه ما اين شك و شبهه در ذهن بعضى و جود دارد كه مى گويند، وقتى على عليه السلام به نماز مى ايستاد توجه آن حضرت فقط بسوى خدا بود و از دنيا بيگانه مى شد. پس چطور در حال نماز انگشترى خود را به سائل انفاق كرد؟
جواب اين است كه اولا اينكه على عليه السلام در نماز از خود بيخود مى شد، يك حقيقتى است اما اينجور نيست كه همه حالات اولياى الهى ، هميشه مثل همديگر بوده است .
خود پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله هر دو حال برايش نقل شده ، گاهى در حال نماز يك حالت جذبه اى پيدا مى كرد كه اصلا طاقت نمى آورد كه اذان تمام شود، مى گفت :«ارحنا يا بلال» (زود باش» كه شروع كنيم به نماز. گاهى هم در حال نماز بود، سر به سجده مى گذاشت ، امام حسن يا امام حسين عليه السلام يانوه ديگرش مى آمد روى شانه اش سوار مى شد و حضرت با آرامش صبر مى كرد كه اين بچه نيفتد، سجده اش را طول مى داد تا اينكه او بلند شود. (١٣٨)
ترجمه : و چون به نماز ندا دهيد، به تمسخر و بازيچه اش مى گيرند زيرا مردمى بى خردند.
تفسير آيه
در آيات قبل در همين سوره خداوند درباره نهى از دوستى با منافقان و جمعى از اهل كتاب كه احكام اسلام را بياد استهزاء و مسخره مى گرفتند سخن مى گويد، اما در اين آيه شريفه اشاره به يكى از اعمال آنها به عنوان شاهد و گواه كرده و مى فرمايد.
«هنگامى كه شما مسلمانان را به سوى نماز دعوت مى كنيد، آنرا بباد استهزاء بازى مى گيرند. ( و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا) (١٤٠)
اذان شعار بزرگ اسلام
هر ملتى درهر عصر و زمانى براى برانگيختن عواطف و احساسات افراد خود و دعوت آنها به وظايف فردى و اجتماعى شعارى داشته است و اين موضوع در دنياى امروز به صورت گسترده ترى ديده مى شود.
مسيحيان در گذشته و امروز با نواختن صداى ناموزون ناقوس ‍ پيروان خود را به كليسا دعوت مى كنند، ولى در اسلام براى دعوت از اشعار اذان استفاده مى شود، كه به مراتب رساتر و موثرتر است ، جذابيت و كشش اين اشعار اسلامى به قدرى است كه به قول نويسنده «تفسير المنار» بعضى از مسيحيان هنگامى كه اذان اسلامى را مى شنوند، به عمق و عظمت تاثير آن در روحيه شنوندگان ، اعتراف مى كنند.
سپس نامبرده نقل مى كند كه در يكى از شهرهايى مصر جمعى از نصارى را ديده اند كه به هنگام اذان مسلمين اجتماع كرده تا اين نغمه آسمانى را بشنوند چه شعارى از اين رساتر كه با نام خداى بزرگ آغاز مى گردد و به وحدانيت و يگانگى آفريدگار جهان و گواهى به رسالت پيامبر او اوج مى گيرد و با دعوت به رستگارى و فلاح و عمل نيك و نماز و ياد خدا پايان مى پذيرد، از نام خدا «الله» شروع مى شود و با نام خدا «الله» پايان مى پذيرد، جمله ها موزون عبارات كوتاه ، محتويات روشن ، مضمون سازنده و آگاه كننده است .
و لذا در روايات اسلامى روى مساله اذان گويان در روز رستاخيز از ديگران به اندازه يك سر و گردن بلندترند! اين بلندى در حقيقت همان بلندى مقام رهبرى و دعوت كردن ديگران به سوى خدا و سوى عبادت همچون نماز است .
صداى اذان كه به هنگام نماز در مواقع مختلف از ماذنه شهرهاى اسلامى طنين افكن مى شود، مانند نداى آزادى و نسيم حيات بخش استقلال و عظمت گوشهاى مسلمانان راستين را نوازش ‍ مى دهد، و بر جان بد خواهان رعشه و اضطراب مى افكند، و يكى از رموز بقاى اسلامى است ، شاهد اين گفتار اعتراف صريح يكى از رجال معروف انگلستان است كه در برابر جمعى از مسيحيان چنين اظهار مى داشت :
«تا هنگامى كه نام محمد در ماذنه ها بلند است و كعبه ها پا بر جاست و قرآن رهنما و پيشواى مسلمانان است امكان ندارد پايه هاى سياست ما در سرزمينهاى اسلامى استوار و بر قرار گردد.
اما بيچاره و بينوا بعضى از مسلمانان كه گفته مى شود اخيرا اين اشعار بزرگ اسلامى را كه سندى است بر ايستادگى آئين و فرهنگ آنان در برابر گذشت قرون و اعصار، از دستگاههاى فرستنده خود برداشته و بجاى آن برنامه مبتذل گذاشته اند، خداوند آنها هدايت كند و به صفوف مسلمانان باز گرداند.
بديهى است همانطور كه باطن اذان و محتويات آن زيبا است ، بايد كارى كرد كه به صورتى زيبا و صداى خوب ادا شود، نه اينكه حسن باطن به خاطر نامطلوبى ظاهر آن پايمال گردد.
اذان از طريق وحى به پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد
در پاره اى از روايات كه از طريق اهل تسنن شده مطالب شگفت انگيزى در مورد تشريع اذان ديده مى شود كه با منطقهاى اسلامى سازگار نيست از جمله اينكه نقل كرده اند كه :
پيامبر صلى الله عليه و آله بدنبال درخواست اصحاب كه نشانه اى براى اعلام وقت نماز قرار داده شود با دوستان خود مشورت كرد، و هر كدام پيشنهادى از قبيل يك پرچم مخصوص ، يا روشن كردن آتش ، يا زدن ناقوس مطرح كردند، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله هيچكدام را نپذيرفت ، تا اينكه «عبدالله بن زيد» و «عمر بن خطاب» در خواب ديدند كه شخصى به آنها دستور مى دهد براى اعلام وقت نماز اذان بگويند و اذان را به آنها ياد داد و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را پذيرفت . (١٤٢)
شان نزول
در شان نزول آيه بيان شده است كه جمعى از يهود و بعضى از نصارى صداى موذن را كه مى شنيدند و با قيام مسلمانان را به نماز مى ديدند شروع به مسخره و استهزاء مى كردند، قرآن مسلمانان را از طرح دوستى با اينگونه افراد بر حذر داشت . (١٤٤)
سعدى مى گويد
موذن بد صدايى بود در فلان شهر، داشت با صداى بدى اذان مى گفت ، يك وقت ديد يهودى برايش هديه اى آورد، گفت اين هديه ناقابل را قبول مى كنى ؟ گفت چرا؟
گفت يك خدمت بزرگى به من كردى ، چه خدمتى ؟ من كه خدمتى به شما نكرده ام گفت من دخترى دارم كه مدتى بود تمايل به اسلام داشت ، از وقتى كه تو اذان مى گويى و الله اكبر را از تو مى شنود ديگر تمايل به اسلام بيزار شده ، حال اين هديه را آورده ام براى اينكه تو خدمتى به من كردى و نگذاشتى اين دختر مسلمان بشود، اين خودش مساله اى است (١٤٦)
آرى اذان شعار است :
١- سكوت شكن
٢- موزن
٣-كوتاه
٤- پرمحتوا
٥- سازنده
كه در بر دارنده اساسى ترين پايه هاى اعتقادى و جهت گيرى عملى است . اذان اعلام موجوديت و فرياد مسلمين عليه معبودهاى خيالى است اين سرود آسمانى با «الله» شروع و با «الله» پايان مى پذيرد تنها صدايى است كه به آسمانيان مى رسد صدايى است كه شيطان از آن فرارى است موذن در اجر و پاداش نماز گزار شريك است .
مستحب است شنوندگان اذان هم بدنبال موذن جملات را تكرار كنند اولين موذن در اسلام حبشى كه افتخار اذان گفتن را تا پايان عمر پيامبر صلى الله عليه و آله داشت قبل از اذان به بالاترين نقطه نزديك مسجد مى رفت و مناجات مى كرد و به هنگام اذان با بلندترين صدا نام خدا را در فضا طنين مى انداخت ، اگر مشغول نماز شديم و قبل از ركوع فهيمديم اذان و اقامه نگفته ايم مى توانيم را رها كرده و اذان اقامه بگوئيم
۳
نماز راز دوست


آيه ٢٣ : مانع شدن شيطان در نماز

انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فس ‍ الخمر و المسير و يصديكم عن ذكر الله و عن الصلوة فهل انتم منتهون (١٤٩) روشن است كه اگر اسلام مى خواست بدون رعايت اصول روانى واجتماعى با اين بلاى بزرگ عمومى به مبارزه برخيزد ممكن نبود، و لذا از روش تحريم تدريجى و آماده ساختن افكارو اذهان براى ريشه كن كردن ميگسارى كه به صورت يك عادت ثانوى در رگ و پوست آنها نفوذ كرده بود، استفاده كرد، به اين ترتيب كه نخست در بعضى از سوره هاى مكى اشاراتى به زشتى اين كار نموده چنانكه در آيه ٦٧ سوره نحل مى خوانيم (و من ثمرات النخيل و الاعناب تنخذون منه سكرا و رزقا حسنا) «از ميوه هاى درخت نخل و انگور، مسكرات و روزيهاى پاكيزه فراهم مى كنيد» در اينجا «سكر» يعنى مسر و شرابى را كه از انگور و خرما مى گرفتند، درست در مقابل رزق حسن قرار داده است و آن را يك نوشيدنى ناپاك و آلوده شمرده است . ولى عادت زشت شرابخوارى بخشى از آن ريشه دارتر است كه با اين اشارها ريشه كن شود، بعلاوه شراب بخشى از درآمدهاى اقتصادى آنها را تامين مى كرد، لذا هنگامى كه مسلمانان به مدينه منتقل شدند و نخستين حكومت اسلامى تشكيل شد، دومين دستور در زمينه منع شرابخوارى به صورت قاطع تر نازل گشت ، تا افكار را براى تحريم نهايى آماده تر سازد، در اين موقع بود كه آيه ٢١٩ سوره بقره نازل گرديد.
(يسلونك عن الخمر و الميسر قل فيها اثم كبير و منافع للناس و ائمهما اكبر نفعهما» در اين آيه ضمن اشاره به منافع اقتصادى مشروب الكلى براى بعضى از جوامع هماننند جامعه اهل بيت خطرات و زيانهاى بزرگ آن را كه به درجات از منافع اقتصادى آن بيشتر است ياد آورى مى شود وبه دنبال آن در آيه ٤٣ سوره نساء (يا ايها الذين امنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقلولون)
به مسلمانان صريحا دستور داده شد كه درحال مستى هرگز (نماز)، نوشيدن شراب مجاز بود، بلكه همان برنامه تحريم تدريجى و مرحله به مرحله بود، و به عبارت ديگر اين آيه نيست به غير حال نماز سكوت داشت و صريحا چيزى نمى گفت : آشنائى مسلمانان به احكام اسلام و آمادگى فكرى آنها براى ريشه كن ساختن اين مفسد بزرگ اجتماعى كه در اعماق وجود آنها كرده بود، سبب شد كه دستور نهائى با صراحت كامل و بيان قاطع كه حتى بهانه جويان نير نتوانند به آن ايراد گيرند نازل شد كه همين آيه مورد نظر بوده است . جالب توجه اينكه در اين آيه با تعبير گوناگون ممنوعيت اين كار مورد تاكيد قرار گرفته (انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العدواة و البغضاء فى الخمر والميسر ويصدكم عن ذكر الله و عن الصلوة)پاره اى از زيانهاى آشكار شراب و قمار در اين آيه شريفه مى فرمايد: شيطان مى خواهد از طرق شراب و قمار در ميان شما تخم عدوات و دشمنى بپاشد و شما را از (نماز) و ذكر خدا باز دارند و در پايان اين آيه به عنوان يك استفهام تقريرى مى فرمايد (فهل انتم منتهون)آيا شما خوددارى خواهيد كرد؟ يعنى پس از اين همه تاكيد بار جارى بهانه جوئى يا شك و ترديد در مورد ترك اين دو گناه بزرگ باقى مانده است ؟! و لذا مى بينم كه حتى «عمر» كه تعبيرات آيات گذشته را به خاطر علاقه اى كه (طبق تصريح مفسران عامه)به شراب داشت كافى نمى دانست پس از نزول اين آيه ، گفت كه اين تعبير كافى و قانع كننده است (١٥١) نازل شد پيامبر صلى الله عليه و آله آيه رابراى او قرائت كرد ولى او باز به دعاى خود ادامه مى داد، و مى گفت :خدايا بيان روشنترى در اين زمينه بفرما، تا اينكه آيه سوره نساء (يا ايها الذين امنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى )(١٥٣)
داستان آيه ٢٣
شيطان و نماز
پيامبر صلى الله عليه و آله همواره از مومن است تا آن هنگام كه او مراقب انجام كامل نمازهاى پنج گانه باشد، پس هر گاه او آن نماز را تباه سازد (مانند اينكه ، بدون اينكه ، بدون شرايط و بزرگ وارد مى سازد (١٥٥)
و باز وجود مبارك رسول اكرم صلى الله عليه و آله در جاى ديگر فرمودند:همانا بنده هنگامى كه مشغول شد، شيطان از دور مى آيد به او مى گويد: فلان چيز را بياد آور، فلان چيز را بياد آور، تا آن جا كه او را آنچنان گم و غافل مى كند كه او حيران مى شود و در مورد اينكه او در كجاى نماز است . (١٥٧)
ترجمه : اگر به آنها اطمينان نداريد تا بعد از نماز آن دو شاهد در نگاه داريد تا سوگند ياد كنند كه ما حاضر نيستيم حق را با چيزى معامله كنيم اگرچه در مورد خويشاوندان ما باشد و شهادت الهى را كتمان نمى كنيم كه از گناهان خواهيم بود.
تفسير آيه
از جملات قبل در اين آيه كه تفسير آن بيان شده است درباره وصيت هنگام مرگ چه در وطن و چه در سفر سخن مى گويد و ابتداء مى فرمايد «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسيد، بايد به هنگام وصيت كردن دو نفر از افراد عادل را به گواهى و شاهد بطلبيد و اموال خود را به عنوان امانت براى تحويل دادن به ورثه به آنها بسپارند» (يا ايها الذين امنوا شهادة بينكم اذا حضر احدكم الموت حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم) و سپس اضافه مى كند «اگر در مسافرتى باشيد و مصيبت مرگ براى شما فرا رسد (و از مسلمانان وصى و شاهدى پيدا نكرديد) دو نفر از غير مسلمانها را براى اين منظور انتخاب نمائيد» . (و آخران من غير كم ان انتم ضربتم فى الارض فاصابتكم الموت)
سپس دستور مى دهد «به هنگام اداى شهادت بايد آن دو نفر راتا بعد از نماز نگاه داريد تا سوگند ياد كنند» ( تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان بالله ان ارتبتم) و بايد شهادت آنها به اينگونه بوده باشد كه بگويند «ما حاضر نيستيم حق را به منافع مادى بفروشيم و بنا حق گواهى دهيم ، هر چند در مورد خويشاوندان ما باشند» ). (لا نشترى به ثمنا و لو كان ذا قربى) و هيچگاه شهادت الهى را كتمان نمى كنيم كه در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود. (و لا نكتم شهادة الله انا ذا لمن الاثمين)
سوال :اينجاست كه انتخاب وقت «نماز» براى اداى شهادت به خاطر چيست ؟
جواب : اين است انتخاب وقت (نماز) براى اداى شهادت به خاطر آن است كه روح خداترسى به مقتضاى ( ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر) (١٥٩)
شان نزول آيه
در مجمع البيان و بعضى از تفاسير ديگر در شان نزول اين آيه نقل شده است كه يك نفر از مسلمانان به نام «ابن ابى ماريه» به اتفاق دو نفر از مسيحيان عرب به نام «تميم» و «عدى» كه دو برادر بودند بيمار شد، وصيتنامه نوشت و آن را در ميان اثاث خود مخفى كرد، و اموال خودش را بدست دو همسفر نصرانى سپرد وصيت كرد كه آنها را به خانواده او برساند، و از دنيا رفت ،
همسفر متاع او را گشودند و چيزهاى گرانقيمت و جالب آنرا برداشتند وبقيه را به ورثه باز گرداندند ، ورثه هنگامى كه متاع را گشودند، قسمتى از اموالى كه «ابن ابى ماريه» با خود برده بود نيافتند، ناگاه چشمان آنها به وصيتنامه افتاد ديدند، صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است ، مطلب را با آن دو نفر مسيحى همسفر درميان گذاشتند آنها انكار كرده و گفتند:هر چه به ما داده بود به شما تحويل داده ايم ! ناچار به پيامبر صلى الله عليه و آله شكايت كردند، آيات فوق نازل شد و حكم آن را بيان كرد.
ولى از شان نزولى كه در كتاب كافى آمده است چنين بر مى آيد كه آنها نخست انكار وجود متاع ديگرى كردند و جريان به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله كشيده شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله چون دليلى بر ضد آن دو نفر وجود داشت ، آنها را وادار به سوگند كرد، سپس آنها را تبرئه نمود، اما چيزى نگذشت كه بعضى از اموال مورد بحث نزد آن دو نفر پيدا شد و به اين وسيله دروغشان اثبات گرديد، جريان به عرض پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد در انتظار ماند تا آيه فوق نازل شد، سپس دستور داد، اولياء ميت سوگند ياد كنند، واموال را گرفت و به آنها تحويل داد.
دا ستان آيه ٢٤
نماز از شهادت نا حق جلوگيرى مى كند
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چند نفر از مسلمانان را جهت تعليم احكام اسلام و قرآن به طرف يكى از قبايل عرب فرستاد، ولى اين عده با خيانت قبايل هم پيمان پيامبر صلى الله عليه و آله دستگير و تحويل مشركين مكه شدند. مشركين نيز تصميم به كشتن آنان را گرفتند از جمله آنها شخصى با نام «خبيب بن عدى» بود چون خواستند او را بكشند گفت : «اگر ممكن است مرا رها كنيد و تا دو ركعت نماز تمام و كامل گذارم» آنان گفتند: «مانعى ندارد» او دو ركعت نماز تمام و كامل گذارد و سپس گفت «به خدا سوگند اگر به خاطر آن نبود كه گمان كنيد از ترس مرگ نماز را طول مى دهم بيشتر نماز مى خواندم»
(لذا گفتند:خبيب كسى بود كه دو ركعت نماز رادر هنگام كشته شدن سنت نهاد)
خبيب را بالاى چوبى برافراشتند و چون او را محكم به چوبه دار بستند گفت «خدايا! ما پيامبرت را رسانديم اكنون در اين بامداد او رااز وضع ما با خبر ساز!»
سپس گفت :«خدايا! به حساب يكايك اينان برس و ايشان را دسته دسته بكش واحدى را از اينان باقى مگذار» در حالى كه سخت او را بسته بودند، به او گفتند: «از اسلام برگردد تا تو را رها كنيم» گفت : «لا اله الا الله» به خدا قسم دوست ندارم كه از اسلام برگردم و تمام آنچه روى زمين است از من باشد»
گفتند: «دوست دارى كه محمد به جاى تو باشد و تو در خانه خود نشسته باشى ؟»
گفت «به خدا سوگند دوست ندارم به تن محمد فرو رود من درخانه ام آسوده باشم» گفتند «ولادت و عزى قسم (منظورت آنهاست) كه اگر برنگردى كشته شوى»
گفت «كشته شدنم در راه خدا ناچيز است» ) روى او را از قبله برگرداندند ، او گفت : «چرا روى مرا از قبله برمى گردانيد ؟ خدايا! اينجا كسى نيست كه سلام مرا بر پيامبرت برساند، پس تو خود سلام مرا به او برسان» .
رسول خدا صلى الله عليه و آله همچنان كه با اصحاب خود نشسته بود، حال وحى به او دست داد و فرمود: «عليه السلام و رحمة الله بركاته» سپس گفت :«اينك جبرئيل است كه سلام «خبيب» را به من مى رساند!» سران مشركين ، چهل پسر از فرزندان كشته هاى بدر را فرا خواندند و به دست هر كدام نيزه اى دادند تا يكبار بر «خبيب» ) حمله بردند، روى او به طرف كعبه برگشت و گفت «الحمدالله »
پس از آن مشركى بر او حمله برد نيزه اى به سينه اش كوبيد كه از پشتش در آمد و ساعتى با ذكر خداو ياد محمد صلى الله عليه و آله زنده بود تا شهيد شد. (١٦١)
ترجمه : نماز را بر پا داريد و از خدا بپرهيزيد كه در پيشگاهش ‍ محشور مى شويد.
تفسير آيه
در آيه شريفه خداوند مستقيما دستور «اقامه نماز) مى دهد مى فرمايد: «نماز را بر پا داريد و از خدا بترسيد و تقوا پيشه كنيد» ). (و ان اقيمواالصلوة و اتقوة) و سرانجام با توجه به مساله معاد «و اينكه حشر و بازگشت شما به سوى خدا است» ). ( و هو الذى تحشرون)
درسى كه در اين آيه شريفه توسط دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله به ما مى دهد: در حقيقت در اين چند جمله كوتاه برنامه اى كه پيامبر به سوى آن دعوت مى كرده ، و از حكم عقل و فرمان خدا سرچشمه گرفته ، به صورت يك برنامه چهار ماده اى در آمده است عبارتند از اينكه آغازش توحيد و يگانگى خداوند، وانجامش معاد، و مراحل متوسط آن ، محكم ساختن پيونده هاى الهى ، و پرهيز از هر گونه گناه مى باشد ارائه داده شده است . (١٦٣)
اما شفاعت جدم معلوم نيست برايم مفيد باشد، زيرا پروردگار فرمود: شفاعت نمى كنند مگر براى كسانى كه مورد رضايت حق هستند. (١٦٥)
من نمى دانم جزء محسنين و نيكوكاران هستم يا نه ؟ (١٦٧)
ترجمه : و كسانى كه به آخرت ايمان دارند به آن نيز ايمان مى آورند و مراقب نمازهاى خود هستند .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه ابتداء درباره ايمان به آخرت و بعد مراقب از نمازها سخن مى گويد و مى فرمايد «كسانى كه به روز رستاخيز و حساب و پاداش اعمال ايمان دارند و به اين كتاب ( قرآن مجيد) ايمان خواهند آورد و مراقب نمازهاى خود خواهند بود (والذين يومنون بالاخرة يومنون و هم على صلوتهم يحافظون)
اهيمت نماز از ديدگاه قرآن
چرا در ميان تمام دستورات دينى در اين آيه تنها به نماز اشاره شده است ؟ همانطور كه مى دانيم چون نماز مظهر پيوند با خدا و ارتباط با او است و به همين دليل از همه عبادات برتر و بالاتر است و به عقيده بعضى هنگام نزول آيات قرآن تنها فريضه مهم همين نماز بوده است (١٦٩)

آيه ٢٧ : نماز و همه عبادات صرفا براى خدا

قل ان ضلال و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين (١٧١)
داستان آيه ٢٧
اخلاص در نماز و عبادات انسان را بيمه مى كند
مردى بود كه هر كارى مى كرد، نمى توانست اخلاص خود را حفظ كند و رياكارى ننمايد روزى چاره انديشى كرد و با خود گفت «در گوشه شهر، مسجدى متروك وجود دارد كه كسى به آن توجه نداشته و رفت و آمد نمى كند خوب است شبانه به آن مسجد بروم ، تا كسى مرا نديده و خالصانه خدا را عبادت كنم» شب چادرش را روى شهر گستراند و رعد و برق و بارش ‍ شديد باران ، همه جا را تن شويه مى كرد او نام خدا را بر زبان آورد و نماز را آغاز نمود.
هنوز ركعتى نماز نخوانده بود، كه ناگهان صدايى شنيد با خود گفت : «حتما كسى وارد مسجد شد» بركيفيت و كمييت عبادتش افزود خوشحال از اين كه آن شخص فردا به مسجد متروك آمده و مشغول نماز و عبادت است وقتى كه هوا روشن شد و صبح دميد، به آن كسى كه وارد مسجد شده بود، زير چشمى نگاه كرد.
از تعجب دهانش باز مانده سگ سياهى كه بر اثر رعد و برق و بارندگى شديد، نتوانسته بود در بيرون بماند، به مسجد پناه آورده بود.
بر سر و روى خود زد و اظهار پشيمانى كرد و واگويه نمود، «اى نفس من از ريا گريختم و به مسجد دور افتاده آمده تا در عبادت خويش ، احدى را شريك خدا قرار ندهم ، اما... واى بر من ، چقدر مايه تاسف است كه اين حالت را پيدا كردم» (١٧٣)
هر كس چهل شبانه روز، خود را براى خدا خالص كند، يعنى چهل شبانه روز هيچ انگيزه اى در وجود او جر رضاى حق حاكم نباشد ، حرف بزند براى رضاى خدا، سكونت كند براى رضاى خدا نگاه كند و نگاهش را ببندد براى رضاى خدا بخوابد و بيدار شود براى خدا ، يعنى آنچنان برنامه اش راتنظيم كند و آنچنان روح خود را اصلاح كند كه اساسا جز براى خدا چيز ديگرى كار نكند يعنى بشود ابراهيم خليل الله (ان صلاتب و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين) (١٧٥)
حافظ با آن زبان رمزى شيرين خود، همين حديث را معنى مى كند و مى گويد:
سحر كه رهروى در سرزمينى همى گفت اين معما با قرينى
كه اى صوفى شراب آنگه شود صاف كه در شيشه بماند اربعينى

آيه ٢٨ : نماز و پاداش صالحان

والذين يمسكون بالكتاب و اقاموا الصلوة انا لا نضيع اجر المصلحين (١٧٧)
داستان آيه ٢٨
پاداش همه صالحين در نماز عطا مى شود
يكى از مسلمين با شتاب به سوى مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد، تا در نماز جماعت آن حضرت شركت كند وقتى كه به در مسجد رسيد، ديد كه مردم از مسجد بيرون مى آيند، از يكى پرسيد:«چرا زمسجد بيرون مى آيد؟» او گفت :«نماز جماعت تمام شد به كجا مى روى ؟» آن مرد عقب مانده ، در اعماق قلب ، آهى كشيد و افسوس خورد كه چرا موفق به درك جماعت نشده است .
مردى از مسلمين به او گفت : «تو، آن آه سوزان را به من ببخش و من نماز جماعتم را به تو مى بخشم» . مرد عقب مانده گفت : «بسيار خوب من آه خودم را به تو دادم و تو نمازت را به من بده .» عقب مانده اين را گفت و به مسجد رفت .
همان شب در عالم خواب ديد كه هاتفى به او گفت :«خوشا به حالت روحانى تو، كه آه سوزان و آب حيات و شفا يافتى و سپس به خاطر گذشت از مقام روحانى ، آن آه ، در مقابل نماز شخص ‍ ديگر، نماز همه آنها كه در مسجد بودند ، قبول درگاه خدا شد.» (١٧٩)
ترجمه : آنها كه نماز را بر پا مى دارند و از آنچه روزى شان داده ايم انفاق مى كنند.
تفسير آيه
منظور از اين آيه شريفه خطاب به مومنان مى باشد و در وصف آنها سخن مى گويد و مى فرمايد:
آنها در پرتو احساس مسوليت و درك عظمت پروردگار و همچنين ايمان فزاينده و بلند نگرى توكل ، از نظر عمل داراى دو پيوند محكمند، پيوند و رابطه نيرومندى با خدا و پيوند و رابطه نيرومندى با بندگان خدا «آنها كسانى هستند كه «نماز» را كه (مظهر رابطه با خداست) بر پا مى دارند، و از آنچه به آنها روزى داده ايم در راه بندگان خدا انفاق مى كنند، (اللذين يقيمون الصلوة ومما رزقنا هم ينقون) تعبير به « اقامه نماز» (به جاى خواندن نماز) اشاره به اين است كه نه تنها خودشان نماز مى خوانند بلكه كارى مى كنند كه اين رابطه محكم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد، و تعبير «مما رزقناهم» (از آنچه به آنها روزى داده ايم) تعبير وسيعى است كه تمام سرمايه هاى مادى و معنوى را در بر مى گيرد، آنهانه تنها از اموالشان بلكه از علم و دانششان ، از هوش و فكرت شان ، از موقعيت و نفوذشان و از تمام مواهبى كه در اختيار دارند در راه بندگان خدا مضايقه نمى كنند. (١٨١)

آيه ٣٠ : عدم فايده در نماز بى قيد و شرط

و ما كان صلاتهم عند البيت الا مكاء و تصدية فذوقوا العذاب بما كنتم تفكرون (١٨٣)
داستان آيه ٣٠
چگونه نماز بخوانيم
حماد بن عيسى گفت : در محضر امام صادق عليه السلام بودم ، به من فرمود: «آيا مى توانى نماز را خوب بخوانى ؟» عرض كردم چگونه نمى توانم و حال آنكه كتاب «حرير» را كه درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود: «اى تو ضرر ندارد، برخيز و نمازى بخوان تا من ببينم كه چگونه مى خوانى » حسب الامر حضرت رو به قبله ايستادم و شروع به خواندن نماز كردم را از نظر ركوع و سجودهاى بجاى آوردم ، اما حضرت آن را نپسنديد و فرمود: «نماز را خوب نخواندى واقعا چقدر است براى مردى كه شصت سال عمرش مى گذرد و حال آنكه نمى تواند يك نماز كامل با مراعات حدود كامله آن بخواند» من خجالت كشيدم ، و خود را كوچك ديدم عرض كردم فدايت شوم ، شما نماز را به تعليم دهيد، پس ، امام عليه السلام رو به قبله راست ايستاد و دستهاى خود را آزاد گذارند و انگشتهاى دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و ما بين دو قدم آن حضرت از سر انگشت باز، وبيشتر فاصله نداشت و انگشتهاى پاى خود را رو به قبله كردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و باتواضع و حضور قلب گفتند:«الله اكبر» و سوره حمد و توحيد را با ترتيل ( به آرامى و خوبى) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحيد، به قدر يك نفس ‍ كشيدن صبر كردند، بعد دست خود را بلند كرده تا مقابل صورت بردند، و در حالى كه ايستاده بودند گفتند :«لله اكبر» ) و پس از آن به ركوع رفتند و كف دست را به سر زانو گرفتند انگشتان آن حضرت از هم باز بود زانو را به عقب دادند، چنانكه پا راست شد و پشت آن حضرت طورى مساوى شد كه اگر قطره آبى بر آن مى گذاشتند، به هيچ طرفى نمى ريخت گردن خود را كشيده و سربه زير نينداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامى مى گفتند:«ربى العظيم و بحمده» ) اعضاى بدن خود را از يكديگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود كه به زمين گذارده بودند، سجده كردند كه پيشانى و دو كف سجده كردند كه پيشانى و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا سر بينى باشد .
بعد از نماز فرمودند گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روى زمين واجب است كه پيشانى و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ باشد اما گذاردن بينى بر زمين سنت «مستحب) است و آنها همان مواضع است كه خداوند در قرآن فرموده است :
(و ان المساجد لله فلاتد مع الله احدا)(١٨٥)

آيه ٣١ : توبه و نماز مانع عذاب الهى

ليهم الصلوة و السلام فان تابوا واقاموا الصلوة واتوا الزكوة فخلوا سبيلهم ان الله غفور رحيم (١٨٧)
دراينجا اين سوال پيش مى آيد آيا نماز و زكات شرط قبول اسلام است ؟ ادا نماز و زكات لازم است ، و به هيمن بعضى دليل از فقهاى اهل سنت ترك نماز و زكوة را دليل بر كفر گرفته اند .
ولى حق اين است كه منظور از ذكر اين دو دستور بزرگ اسلامى آن است كه در تمام مواردى كه ادعاى اسلام مشكوك به نظر برسد - همان گونه كه در مورد بت پرستان آنروز غالبا چنين بود - انجام اين دو وظيفه بزرگ اسلامى را به عنوان نشانه براى اسلام آنها قرار دهند.
و يا اينكه منظور اين است كه آنها نماز و زكات رابه عنوان دو قانون الهى بپذيرفتند و به آن گردن نهند ، و به رسميت بشناسند، هر چه از نظر عمل در كار آنها قصورى باشد، زيرا دلائل فراوانى داريم كه تنها با ترك نماز يا زكات انسان در صف كفار قرار نمى گيرد، هر چند اسلام او بسيار ناقص است .البته اگر ترك زكات به عنوان قيام بر ضد حكومت اسلامى باشد، سبب كفر خواهد بود ولى اين بحث ديگرى است كه ارتباط به موضوع ما ندارد.(١٨٩)


۴
نماز راز دوست


آيه ٣٢: نماز باعث اخوت اسلامى

فان تابوا واقاموا الصلوة واتوا الزكوة فاخوانكم فى الدين و نفصل الايات لقوم يعلمون (١٩١)
داستان آيه ٣٢
نماز سرچشمه اتحاد و برادرى در بين مسلمانان
«هراس ليف» معروف مى نويسد:
هيچ چيز و هيچ كس در جهان پيدا نشد كه مرا قانع كند كه كداميك از اديان ، مردم را واقعابه مساوات دعوت كرده است ، گر چه بعضى از اديان تظاهر بدين مطلب مى نمايد، من به خيلى از كنيسه ها و معابد رفته ام واختلاف طبقاتى را در داخل آن معابد به چشم خود ديده ام ، همانطور كه در خارج (معابد نيز) مشاهده مى شود، در نتيجه معتقد شدم كه در داخل مساجد اسلامى هم وضع چنين است ، تا اينكه در عيد فطرى در مسجد و كنج در لندن وارد شدم و در آنجا رسما (وضع مسلمين مرا مبهوت ساخت ، زيرا حقيقت مساوات را در آنجا به چشم خود مشاهده و احساس ‍ كردم ...)كوچكترين چيزى كه صفوف جماعت رااز يكديگر ممتاز و مشخص ساز در آنجا به چشم نمى خورد و همگى در پيشگاه خدا يكسان بودند... براى من شكى نيست باقى نمانده كه (تنها دينى كه مى تواند دين جهانى باشد، دين اسلام است .» (١٩٣)
ترجمه : مساجد را فقط كسى آباد مى كند كه به خدا و روز قيامت ايمان آورد و نماز را بر پا دارد و زكات بدهد و از كسى جز خدا نترسد .
تفسير آيه
عمران (آبادى) مسجد در صلاحيت همه كسى نيست .
از جمله موضوعاتى كه بعد از لغو پيمان مشركان و حكم جهاد با آنان ممكن بود براى بعضى مطرح گردد، اين بود كه چرا ما اين گروه عظيم را از خود برانيم و اجازه ندهيم ، به مسجد الحرام براى مراسم حج قدم گذاردند، در حالى كه شركت آنان در اين مراسم از هر نظر مايه آبادى است ، هم آبادى مسجد الحرام از طريق كمكهاى مهمى كه آنها به اين كار مى كردند، و هم آبادى معنوى از نظر افزايش جمعيت در اطراف خانه خدا!!.
آيه فوق به اين گونه افكار واهى و بى اساس پاسخ مى گويد براى آنها پنج شرط
مهم بيان مى دارد و در شرط اول و دوم آيه فوق مى فرمايد : «تنها كسانى مساجد خدا را آباد مى سازند كه ايمان خدا و روز رستاخيز دارند» . (انما يعمرمساجد الله من امن بالله و اليوم الاخر)
كه جنبه اعتقادى و زير بنائى دارد و تا آن نباشد هيچ عمل پاك و شايسته و خالصى از انسان سر نمى زند، بلكه اگر ظاهرا هم شايسته باشد ، در باطن آلوده به نزاع غرض هاى ناپاكم خواهد بود.
بعد به شرطهاى سوم چهارم اشاره كرده مى فرمايد:«و نماز را بر پا دارد و زكات بدهد» .(و اقاموالصلوة واتى الزكوة) يعنى ايمانش به خدا و روز رستاخيز تنهادر مرحله دعا نباشد، بلكه باا عمال پاكش آن راتائيد كند، هم پيوندش با خدا محكم باشد و نماز رابه درستى انجام دهد، و هم پيوندش با خلق خدا، و زكات را بپردازد.
سرانجام به آخرين شرط كه شرط پنجم است مى فرمايد:«و جز از خدا نترسد» .(و لم يخش الاالله) قلبش مملو از عشق به خداست و تنها احساس مسوليت در برابر فرمان او مى كند، بندگان ضعيف را كوچكتر از آن مى شمرد كه بتوانند در سرنوشت او و جامعه او و آينده او، تاثيرى داشته باشد.
و در پايان اضافه مى كند «اين گروه كه داراى چنين صفاتى هستند ممكن است هدايت شنوند» و به هدف خود برسند و در عمران و آبادى مساجد خدا بكوشند و از نتايج بزرگ آن بهره مند شوند ( فعسى اولئك ان يكونوا من المتدين) (١٩٥)
در حديث ديگرى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود:«من اسرج فى سراجا لم انزل الملائكة و رحمة العرش ‍ يستغفرون له مادام فى ذلك المسجد ضوثه» (كسى كه چراغى در مسجد برافروزد فرشتگان و حاملان عرش الهى ما دامى كه نور آن چراغ در مسجد مى تابد براى او استغفار مى كنند (١٩٧)
داستان آيه ٣٣
نماز وسيله آبادانى مساجد
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله به ابوذر فرمود:«اى ابوذر! كسى كه دعوت خداوند را اجابت كند و در تعمير و آبادانى مساجد نيكو بكوشد ثواب آن از جانب پروردگار بهشت است ابوذر پرسيد: مساجد را چگونه آباد كنيم ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: در آنها با صداى بلند سخن نگوئيد، حرف باطل و سخن نادرست نزنيد، و داد و ستد و خريد و فروش نكنند اى اباذر! تا در مسجد هستى از ياوه گويى وبيهوده گويى بپرهيز و اگر رعايت نكردى روز قيامت خويشتن را ملامت سرزنش مكن . (١٩٩)
و اما اولين مسجدى كه بعد هجرت رسول خدا صلى الله عليه و آله بناشد مسجد قبا بوده است پيامبر گرامى اسلام در ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت مكه را به قصد مكه يثرب (مدينه) ترك كرد آن حضرت بعد از پيمودن حدود چهار صد كيلومتر سرانجام در روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول به دهكده قبا رسيد ( رسيد در دو فرسخى مدينه مركز قبيله «بنى عمرو بن عوف» بود پيامبر اسلام تا آخر آن هفته در آن دهكده توقف كرد و شالوده مسجدى را براى آن قبيله ريخت كه به مسجد قبا نام
گرفت . بنابراين مسجد قبا اولين مسجدى است كه توسط پيامبر اسلام در مدينه بعد از هجرت بنا شد. پيامبر گرامى اسلام شخصا در ساختن اين مسجد سعى و تلاش زيادى مى كرد، جايى كه اصحاب از آن حضرت مى خواستند تا در كنارى نشسته و فقط ناظر امور باشند، اما پيامبر صلى الله عليه و آله نپذيرفتند و خودشان ششخصا كار مى كردند و قرآن كريم نيز به اين مطلب اشاره دارد مى فرمايد «مسجدى كه از نخستين روز بر اساس تقوى بنا شده سزاوارتر است كه در آن نماز بخوانى» (٢٠١)
ترجمه : و جز در حال كسالت نماز را به جا نمى آورند و جز با كراهت انفاق نمى كنند.
تفسير آيه
اين آيه شريفه ديگر از نشانه هاى منافقين و نتيجه و سرانجام كار آنها اشاره كرده و روشن مى سازد كه چگونه اعمال آنها بى روح و بى اثر است و هيچگونه بهره از آن عائدشان نمى شود، كه جملات قبل اين آيه درباره عدم قبول انفاقات آنها سخن مى گويد مى فرمايد:«هيچ چيز مانع قبول انفاقات آنها نشده جز اينكه آنها به خدا و پيامبرش كافر شده اند» و هر عملى توام با ايمان به خدا و توحيد نبوده باشد در پيشگاه خدا قبول نيست (و ما منعهم ان تقبل منهم نفقاتهم الا انهم كفرو بالله و برسوله) قرآن كرارا روى اين مسله تكيه كرده است كه شرط پذيرش ‍ اعمال صالح ايمان است ، حتى اگر عمل از روى ايمان سرزند و بعد از مدتى شخص عمل كنند راه كفر پيش گيرد عمل او «حبط» و نابود و بى اثرمى شود.
پس از ذكر عدم قبول انفاقهاى مالى آنها به وضع عبادات آنان اشاره كرده و مى فرمايد:«آنها (منافقين)نماز را بجا نمى آورند مگر از روى كسالت و با ناراحتى و سنگينى» (ولا ياتون الصلوة الا و هم كسالتى)
همانگونه كه «انفاق نمى كنند مگر از روى كراهت و اجبار» (و لا ينفقون الا و هم كارهون) در حقيقت به دو دليل انفاقهاى آنها پذيرفته نمى شود يكى به دليل آنكه از روى كفر و عدم ايمان سر مى زند، ديگر اينكه از روى كراهت و اجبار است و همچنين به دو علت نماز آنها پذيرفته نيست نخست به علت كفر، و ديگر بخاطر آنكه از روى كسالت و كراهت انجام مى گيرد.
در جمله هاى بالا درعين اينكه وضع منافقان را از نظر عدم نتيجه گيرى از اعمالشان تشريح مى كند در حقيقت آنها را بيان مى كند، و آن اينكه مومنان واقعى را از نشاطى كه به هنگام عبادت دارند و از ميل و رغبتى كه نسبت به اعمال نيك نشان مى دهند و مخلصانه به دنبال آن مى شتابند بخوبى مى توان شناخت همانگونه كه به وضع منافقان از طرز انجام اعمالشان مى توان پى برد زيرا معمولا از روى بى ميلى و دلسردى و ناراحتى و كراهت اقدام به انجام كار خير مى كنند، گوئى كسى به اجبار دست آنها را گرفته و كشان كشان به سوى كار خير مى برد بديهى است اعمال اين گروه از منافقان از روى كراهت و بى ميلى است ناقص و دست پا شكسته و بى روح است . (٢٠٣)
داستان آيه ٣٤
منافقان از روى بى ميلى نماز مى خوانند
روز جمعه ٢٠ شهريور ١٣٦٠ (ش) وقتى كه آيت الله مدنى (امام جمعه تبريز و شهيد محراب) نماز جمعه را به پايان برد، مثل هميشه بين نماز جمعه و عصر به عبادت مشغول شد در اين هنگام از صف سوم نماز، منافقى از نسل خوارج به سوى ايشان هجوم برد و لحظه اى بعد با صداى انفجار بمب ، محراب عبادت غرق خون شد و امام جمعه بر سجاده خونين غلتيد و محاسن سفيدش به خون سرش ‍ خضاب شد و مرغ روحش به ملكوت اعلا پر كشيد.
استاد شهريار كه خود در اين حادثه بسيار گريست و در رثاى شهيدان چنين سرود:
خلوتى با ملك العرشم بود
جستم احوال شهيدان در خواب
خود صداى مدنى بود كه گفت
شهريارا و لهم حسن ماب (٢٠٥)
و باز آن حضرت فرمودند:خير دنيا و آخرت در نماز است و شناختن مومن و كافر و مخلص و منافق به وسيله نماز انجام مى گيرد.(٢٠٧)
ترجمه : مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند، امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و نماز را بر پا مى دارند و زكات مى دهند و خدا و رسولش را اطاعت مى كنند.
تفسير آيه
در آيه مورد بحث علائم ونشانه هاى مردان و زنان با ايمان بيان شده است كه آن هم در پنج قسمت خلاصه مى شود و آيه از اينجا شروع مى شود كه مى فرمايد:«مردان و زنان با ايمان دوست ولى و يار و ياور يكديگرند» (و المومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض)
جالب اينكه در اينجا جمله ( بعضهم اولياء بعض) دلالت بر وحديت هدف و هماهنگى صفات و كردار است كه به چشم مى خورد در ميان مومنان برقرار است پس از بيان اين اصل به شرح جزئيات صفتات مومنان مى پردازد
١- نخست مى فرمايد:«آنها مردم را به نيكيها دعوت مى كنند» (يامرون بالمعروف)
٢- «مردم را از زشتيها و بديها و منكران باز مى دارند» (و ينهون عن المنكر)
٣- «نماز را بر پا مى دارند» (و يقيمون الصلوة) و به ياد خدا هستند و با ياد و ذكر او، دل را روشن ، عقل را بيدار و آگاه مى دارند.
٤- زكات اموال خويش را مى پردازند» (و يوتون الزكوة) اموال خويش را در را خدا و حمايت خلق ، و به باز سازى جامعه ، انفاق مى نمايند.
٥- اطاعت فرمان خدا و پيامبر او مى كنند» (ويطيعون الله و رسوله)
در پايان جملات آخر اين آيه آمده است «خداوند آنها را بزودى مشمول رحمت خويش مى گرداند» (اولئك سيرحمهم الله) خداوند نتيجه و پاداش آنها را هم بيان مى كند كلمه «رحمت» كه دراينجا ذكر شده مفهومى بسيار وسيع دارد كه هر گونه خير و بركت و سعادتى را در اين جهان و جهان ديگر، در بر مى گيرد شكى نيست كه وعده رحمت مومنان از طرف خداوند از هر نظر قطعى و اطمينان بخش است ، «زيرا هنگاميكه وعده داد، از انجام آن عاجز مى ماند (ان الله عزير حكيم) كه پايان اين آيه مى فرمايد:«خداوند مهربان و حكيم است» يعنى كارها بر اساس حكمت و مصلحت انجام مى دهد. (٢٠٩)
آرى چنينى است تمام جملات نماز هم امر به معروف و نهى از منكر است ، در صورتيكه به معناى آن بينديشيم (هر مسلمانى پيش از خواندن نماز اذان و اقامه مى گويد و در هر گوشه شبانه روز با ذكر جمله هاى «حى على الصلوة ، حى على الفلاح ، حى على خير العمل» چندين بار خود و ديگران را امر به معروف مى كند و به رستگارى و بجا آوردن بهترين اعمال فرا مى خواند.(٢١١)
ترجمه : بر مرده هيچ يك از آنها نماز بخوان و كنار قبرشان نمان ، چون به خدا و رسولش كافر شدند ، و در حال مردند .
تفسير آيه
خداوند دراين آيه روشى محكم تر در برابر منافقان را اعلام مى كند، پس از آنكه باتخلف صريح از شركت در ميدان جهاد پرده ها
را دريدند، و كارشان بر ملا شد، خداوند به پيامبرش دستور مى دهد روش صحيح تر و محكم ترى در برابر آنها اتخاذ كند تا براى هميشه فكر نفاق و منافق گرى از مغزهاى ديگران برچيده شود، و منافقان نيرز بدانند در جامعه اسلامى محلى است براى آنها وجود داشت لذا مى فرمايد «بر هيچيك از آنها (منافقان) كه از دنيا مى روند، نماز مگزار» (ولا تصل على احد منهم ماتابدا» وهيچگاه دركنار قبر او براى طلب آمرزش واستغفار نايست» ) (و لا تقم على قبره)
درحقيقت اين يكنوع مبارزه منفى ، و در عين حال موثر در برابر گروه منافقان است ، زيرابه جهانى پيامبر صلى الله عليه و آله نمى توانست رسما دستور قتل آنها وپاكسازى ميحط جامعه اسلامى را از اين طريق صادر كند، ولى مبارزات منفى به حد كافى در بى اعتبار ساختن آنان ، وانزوا و طردشان از جامعه اسلامى اثر مى گذارد زيرا مى دانيم يك فرد مومن راستين ، هم در حال حيات و هم پس از مرگ محترم است به همين دليل در برنامه هاى اسلامى دستور غسل و كفن و نماز دفن او داده شده است كه با احترام هر چه بيشتر، با تشريفات خاصى او را به خاك بسپارند، و حتى پس از دفن در كنار قبر او بيايند و براى گناهان ولغزشهاى احتمالى او از خداوند طلب بخشش كنند عدم انجام مراسم درباره يك فرد به معنى طرد او از جامعه اسلامى است ، و اگر اين طرد كننده شخص پيامبر صلى الله عليه و آله بوده باشد، ضربه اى سخت و سنگين به حيثيت چنين فرد مطرود وارد خواهد آمد در حقيقت اين يك برنامه مبارزه حساب شده در برابر گروه منافقان در آن زمان بود كه امروز هم مسلمانان بايد از رزشهاى مشابه به آن استفاده كنند.
يعنى مادامى كه افراد اظهار اسلام مى كنند و به ظواهر اسلام پاى بندند بايد معامله يك مسلمان با آنها كرد هر چه باطنشان طور ديگرى باشد ولى اگر پرده ها را دريدند و نفاق خود را ظاهر كردند بايد با آنها همانند بيگانگان از اسلام رفتار كرد.
و در پايان آيه بار ديگر دليل اين دستور را روشن مى سازد و مى فرمايد «اين حكم به خاطر آن است كه آنها به خدا و پيامبرش كافر شدند (انهم كفروا بالله و رسوله) «و در حالى كه فاسق ومخالف فرمان خدا بودند از دنيا رفتند» نه از كرده خود پشيمان شدند و نه با آب توبه لكه هاى گناه را از دامان شستند (و ماتوا و هم فاسقون )(٢١٣)
ولى آنچه جاى انكار نيست اين است كه از لحن آيه چنين بر مى آيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از نزول اين آيه بر منافقان نماز مى گزارد، و بركنار قبر آنها توقف مى كرد، چرا كه آنها ظاهرا مسلمان بودند (٢١٥)
داستان آيه ٣٦
كافران از نماز پيامبر صلى الله عليه و آله خيرى نمى برند
سال نهم هجرى ، رسول خدا صلى الله عليه و آله در مدينه بود مردم گروه گروه به مدينه مى آمدند و در محضر آن حضرت مسلمان مى شدند ازجمله گروهى از طائفه «ثقيف» ساكن طائف آمدند، پس از گفتگو، پيامبر صلى الله عليه و آله به آنها فرمود:يكى از دستورات اسلام نماز است وبايد نماز بخوانيد» آنها گفتند:«ما خم نمى شويم ، زيرا اين كار براى ما يك نوع ننگ و عار است .»
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «لا خير دين ليس فيه ركوع ولا سجود» دينى كه در آن ركوع و سجود نباشد، خيرى ندارد به گفته بعضى از مفسران آيه ٤٨ سوره مرسلات در رد آنها با اين تعبير نازل شد :(و اذا قيل لهم اركعوا لا يركعون) و چون به آنها گويند ركوع كنيد، ركوع نكنند. (٢١٧)
ترجمه :به موسى و برادرش وحى كرديم كه براى قوم خود خانه هايى در سرزمين مصر انتخاب كنيد و خانه هايشان را رو به هم قرار دهيد و نماز بر پا داريد و مومنان را بشارت بده .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه خداوند درباره وحى به حضرت موسى در مورد ساختن جايگاه نماز براى قوم خود در سرزمين مصر سخن مى گويد:نخست اينكه خداوند مى فرمايد:«ما به موسى و برادرش وحى فرستاديم كه براى قوم خود خانه هائى در سرزمين مصر انتخاب كنيد» (و اوحينا الى موسى و اخيه ان تبوا لقومكما بمصر بيوتا) و مخصوصا «اين خانه ها را نزديك به يكديگر و مقابل هم بسازيد» (واجعلوا بيوتكم قبله) سپس به خود سازى معنوى و روحانى بپردازند «و نماز را بر پا داريد» و از اين طريق روان خود را پاك و قوى نمائيد (و اقيموا الصلوة) و براى اينكه آثار ترس و وحست از دل آنها بيرون رود و قدرت روحى انقلابى را باز يابند«به مومنان بشارت ده بشارت به پيروزى و لطف و رحمت خدا (و بشر المومنين)
از مجموع اين آيه استفاده مى شود كه بنى اسرائيل در آن زمان به صورت گروهى پراكنده ، شكست خورده ، وابسته و طفيلى ، و آلوده و ترسان بودند، نه خانه اى از خود داشتند و نه اجتماع و تمركزى ، نه برنامه سازنده معنوى داشتند و نه شهامت و شجاعت لازم براى يك انقلاب كوبنده !لذا موسى و برادرش هارون ماموريت يافتند كه براى باز سازى اجتماع بنى اسرائيل مخصوصا از نظر روحى برنامه اى را در چند ماده پياده كنند
١- نخست به امر خانه سازى و جداكردن مسكن خويش از فرعونيان در سرزمين بگمارند، اين كار چند فايده داشت :يكى اينكه آنها با مالك شدن مسكن در سرزمين مصر علاقه بيشترى به دفاع از خود و از آن آب و خاك پيدا مى كردند و ديگر اينكه از زندگى طفيلى گرا در خانه هاى قبطيان به يك زندگى مستقل منتقل مى شدند و ديگر اينكه اسرار كارها و نقشه هاى آنها به دست دشمنانشان نمى افتد.
٢- خانه هايشان را مقابل يكديگر و نزديك به هم بسازند، زيرا قبله در اصل به معنى «حالت تقابل» مى باشد واطلاق كلمه قبله بر آنچه امروز معروف است در حقيقت معنى ثانوى براى اين كلمه است . (٢١٩)
داستان آيه ٣٧
حضرت موسى عليه السلام در نماز لقب كليم الله به او عطا مى شود
امام صادق عليه السلام فرمود:خداوند به حضرت موسى ابن عمران عليه السلام وحى كرد، «اى موسى من بندگانم را مورد بررسى كامل قرار دادم ، درمان آن هيچكس را به اندازه تو در برابر خود متواضع و فروتن نيافتم «يا موسى انك اذا صلت وضعت خدك على التراب اى موسى ، هرگاه نماز مى گزارى ، گونه ات را روى خاك مى نهى و چهرات را بر زمين مى گذارى» (٢٢١)
ترجمه :گفتند اى شعيب آيا به فرمان نماز توست كه بايد معبودهاى نياكانمان را رها كنيم و بنا به ميل خودمان در اموالمان تصرف نكنيم ؟ حقا كه مرد بردبار و رشيدى !
تفسير آيه
منطق بى اساس لجوجان
اين آيه شريفه درباره قوم لجوج حضرت شعيب عليه السلام سخن مى گويد:اكنون بايد ببينيم اين قوم لجوج در برابر اين نداى مصلح آسمانى چه عكس العملى نشان دادند .
آنها كه بتها را آثار نياكان و نشانه اصالت فرهنگ خويش ‍ مى پنداشتند و از كم فروشى و تقلب در معامله سود كلانى مى بردند در برابر حضرت شعيب عليه السلام چنين مى گفتند:اى شعيب ! آيا اين نمازت به تو دستور مى دهد كه ما آنچه را «پدرانمان مى پرستيدند ترك گوئيم» ؟ (قالوا يا شعيب اصلوتك تامرك ان نتارك ما يعبد ابائنا) «و يا آزادى خود را در اموال خويش از دست دهيم و نتوانيم به دلخواهمان در اموالمان تصرف كنيم» ؟ (او اننفعل فى اموالنا مانشاء) «تو كه آدم بردبار، پر حوصله و فهميده اى» از تو چنين سخنى بعيد است (انك لانت الحليم الرشيد)
دراينجا اين سوال پيش مى آيد كه چرا آنها روى «نماز» شعيب تكيه كردند؟
بعضى از مفسران گفته اند: اين به دليل آن بوده كه شعيب بسيار نماز مى خواند و به مردم مى گفت : نماز انسان را از كارهاى زشت و منكرات باز مى دارد، ولى جمعيت نادان كه رابطه ميان نماز و ترك منكرات را درك نمى كردند از روى مسخره به او گفتنند:آيا اين اوراد و حركات تو فرمان به تو مى دهد كه ما سنت نياكان و فرهنگ مذهبى خود را زير پا بگذاريم ، و يا نسبت به اموالمان مسلوب الختيار شويم ؟!
بعضى نيز احتمال داده اند كه «صلوة» اشاره به آئين و مذهب است زيرا آشكارترين سمبل دين «نماز» است .
بهر حال اگر آنها انديشه مى كردند، اين واقعيت را در مى يافتند
كه نماز حس مسووليت و تقوا و پرهيزكارى و خدا پرستى و حق شناسى را در انسان زنده مى كند، او را به ياد خدا و به ياد دادگاه عدل او مى اندازد، گرد و غبار خودپسندى و خود پرستى را از صفحه دل او مى شويد، و او را از جهان محدود آلوده دنيا به جهان ماوراء طبيعت به عالم پاكيها ونيكيها متوجهى سازد، و به همين دليل او را از شركت و بت پرستى و تقليد كوركورانه نياكان و از كم فروشى وانواع تقلب باز مى دارد.
سوال ديگرى كه اينجا پيش مى آيد اين است كه آيا آنها جمله (انك لانت الحليم الرشيد) «تو مرد عاقل و فهميده و بردبارى» را از روى واقعيت و ايمان مى گفتند و يا به عنوان مسخره و استهزاء؟
مفسران هر دو احتمال را داده اند، ولى باتوجه به تعبير استهزاءآميزى كه در جمله قبل خوانديم جمله (اصلوتك تامرك) چنين به نطر مى رسد كه اين جمله را از روى استهزاء گفتند، اشاره به اينكه آدم حليم و بردبار كسى است كه تا مطالعه كافى روى چيزى نكند و به صحت آن اطمينان پيدا ننمايند، اظهار نمى نمايد و آدم رشيد و عاقل كسى است كه سنتهاى يك قوم را زير پا نگذارد، و آزادى عمل را از صاحبان اموال ، سلب نكند ، پس معلوم مى شود، نه مطالعه كافى دارى و نه عقل درست و نه انديشه عميق چرا كه عقل درست وانديشه عميق ايجاب مى كند انسان دست از روش نياكن خود بر ندارد و آزادى عمل را از كسى سلب نكند! (٢٢٣)

آيه ٣٩ : نماز باعث ذوب گناهان

و اقم الصلوة طرفى النهاز و زلفا من الليل ان الحسنات يذهبن السيئات ذلك ذكرى للذاكرين (٢٢٥) وگاهى سه نماز مانند آيه مورد بحث و گاهى نماز ذكر شده است مانند( حافظوا على الصلوت و الصلوت الوسطى و قرموا الله قانتين)
(٢٢٧)
از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله بنام «ابى امامة مى خوانيم كه مى گويد: روزى در مسجد خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بودم كه مردى آمد عرض كرد يا رسول الله من گناهى كرده ام كه حد بر آن لازم مى شود، آن حدى را بر من اجرا فرما، فرمود: آيا نماز به ما خواندى ؟ عرض كرد آرى سخن ، رسول خدا فرمود:خداوند گناه تو - يا حد تو - را بخشيد.
۵
نماز راز دوست

آيه شريفه اميد بخش ترين آيه قرآن است
در تفسير آيه مورد بحث حديث جالبى از على عليه السلام به اين مضمون نقل شده است كه روزى رو به سوى مردم كرد و فرمود:به نظر شما اميد بخش ترين آيه قرآن كدام آيه است ؟ بعضى گفتند :آيه (ان الله لا يغفران يشرك به يغفر مادون ذلك لمن يشاء)
«خداوند هرگز شرك را نمى بخشد و پائين تر از آن براى هر كس كه بخواهد مى بخشد» امام فرمود:خوب است ولى آنچه من مى خواهم نيست بعضى گفتند آيه (و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر يجد الله غفورا رحيما) «هر كس عمل زشتى انجام دهد يا بر خويشتن ستم كرد و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحيم خواهد يافت» امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى خواهم نيست بعضى ديگر گفتند آيه (قل يا عبادى الذين اسرافوا على انفسهم لا تقطنوا من رحمة الله)«اى بندگان من كه اسراف بر خويشتن كرده ايد! از رحمت خدا مايوس نشويد» فرمود خوبست اما آنچه مى خواهم نيست ! بعضى ديگر گفتند:آيه «والذين اذا فعلوافاحشه او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله) «پرهيزكاران كسانى هستند كه كار زشتى انجام مى دهند يا به خود ستم مى كنند به ياد خدا مى افتند ، و از گناهان خويش آمرزش ‍ مى طلبند و چه كسى است جز خدا كه گناهان را بيامرزد» باز امام فرود خوبست ولى آنچه مى خواهيم نيست
در اين هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و هممه كردند فرمود:چه خبر است اى مسلمانان ؟ عرض كردند:به خدا سوگند ما آيه ديگرى در اين زمينه سراغ نداريم
امام فرمود:از حبيب خودم رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه اميد بخش ترين آيه قرآن همين آيه مورد بحث ماست (و اقم الصلوة قرفى النهار و زلقا من الليل ان الحسنات يذهبن السيئات ذلك ذكرى للذاكرين) «نماز را در دو طرف روز و اوئل شب بر پا، چرا كه حسنات ، سيئات (و آثار آنها را) بر طرف مى سازند اين تذكرى است براى آنها كه اهل تذكرند. (٢٣٢) و بپاى دار نماز را هر دو سر روز پاره اى از شب ... (٢٣٤)
نجات گناهكار در قيامت
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: در روز قيامت پير مردى را براى رسيدگى به اعمالش مى آورند، سپس نامه اعمالش را به او مى دهند ظاهر نامه كه به طرف دوم است در آن چيزى جز گناه و معاصى مشاهده نمى شود و كار محاسباتش به طول مى انجامد پس آن پير مرد مى گويد:پروردگار! آيا به آتشم مى سوزانى و مرا به جهنم مى افكنى ؟ پروردگار جل جلاله مى فرمايد:اى پير مرد به راستى من حيا مى كنم كه عذاب كنم ، چون كه در دنيا براى من نماز گزاردى و عبادت مى كردى ، سپس امر مى فرمايد كه : «بنده مرا به بهشت ببريد، بنابراين نماز موجبات مغفرت و آمرزش را براى نمازگزار فراهم مى سازد گرچه گناهان زيادى هم داشته باشد مشمول عفو و اغماض حضرت حق واقع مى شود.» (٢٣٦)
ترجمه :و آنانكه به طلب خشنودى پروردگار صبر مى كنند و نماز بر پا مى دارند و از آنچه نصيبشان كرديم در پنهان و آشكار انفاق مى كنند و با نيكيها بديها را از بين مى برند، اينان هستند كه عاقبت منزلگاه نيگو يافتند .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه درباره كسانى كه دعوت حق را اجابت كردند و طرفداران حق هستند، و در مورد برنامه سازنده آنها سخن مى گويد در ابتداء آيه از استقامت آنها در برابر مشكلات كه در مسير اطاعت و ترك گناه و جهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجود دارد (٢٣٨) و در نهج البلاغه مى خوانيم كه امير المومنين على عليه السلام فرمود: «عاتب خاك بالاحسان اليه وارد شره بالانعام عليه» «برادرت را در برابر خلافى كه انجام داده است بوسيله نيكى سرزنش كن ، و شر او را از طريق انعام و احسان به او برگردان . (٢٤٠)
داستان آيه ٤٠
نماز و انفاق شيخ انصارى
سيد على دزفولى ، چنان احتياطش زياد بود كه به «محتاط شهرت داشت ، به سبب خاتم الفقها كه به ايشان مرتضى انصارى رسيد و او را از مشكلاتش آگاه كرد شيخ گفت :«فعلا هيچ مبلغى پيشم نيست نزد فلانى برو و بگو دو سال نماز به تو بدهد پولش را براى خودت نگهدار نمازها را خودم مى خوانم» بدين گونه شيخ حاضر شد اين زحمت را تحمل كند و نماز استيجارى بخواند و پولش بخواند و پولش را به سيد بدهد، مبادا مايوس و دلشكسته شود. (٢٤٢)
ترجمه :به بندگان مومن من بگو نماز را بر پا دارند و از آنچه روزيشان داده ايم پنهان و آشكار انفاق كنند، پيش از آنكه روزى فرا رسد .
كه در آن نه خريد و فروشى است و نه دوستى .
تفسير آيه
در آيه مورد بحث سخن از برنامه بندگان راستين و نعمتهاى بى انتهاى او است كه بر مردم نازل شده است در تفسير اين آيه شريفه به سه نكته مهم اشاره مى شود.
نكته اول :پيوندى با خالق و پيوندى با خلق
بار ديگر در اين آيات در تنظيم برنامه مومنان راستين به مساله «صلوة» و «انفاق » برخورد مى كنيم كه در نظر ابتدائى ممكن است اين سوال را ايجاد كند كه چگونه از ميان آن همه برنامه هاى عملى اسلام ، انگشت ، تنها روى اين دو نقطه گذارده شده است .
علتش اين است كه اسلام ابعاد مختلفى دارد كه مى توان آنها را در سه قسمت خلاصه كرد:رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خلق و رابطه انسان با خودش كه قسمت سوم در حقيقت نتيجه اى است براى قسمت اول و دوم و دو برنامه فوق در آيه
(صلوة و انفاق) هر كدام رمزى است به يكى از دو بعد اول و دوم نماز مظهرى است براى هر گونه رابطه با خدا چرا كه اين رابطه در نماز از هر عمل ديگرى بهتر مشخص مى شود ، و انفاق از آنچه خدا روزى داده با توجه به مفهوم وسيعش كه هر
گونه نعمت مادى و معنوى را شامل مى شود رمزى است براى پيوند با خلق .
البته با توجه به اينكه سوره اى كه از آن بحث مى كنيم «مكى است ، و هنگام نزول آن هنوز حكم زكات نازل نشده بود، اين انفاق را نمى توان مربوط به زكات دانست بلكه معنى وسيعى دارد كه حتى زكات را بعد از نزول در خود جا مى دهد. و به هر حال ايمان در صورتى ريشه دار است كه عمل متجلى شود و انسان را از يكسو به خدا نزديك كند و از سوى ديگر به بندگانش !
نكته دوم : چرا پنهان و آشكار؟
كرارا در آيات قرآن مى خوانيم كه مومنان راستين انفاق يا صداقتشان در سرو به علن يعنى پنهان و آشكار است ، و به اين ترتيب علاوه بر بيان اتفاق به معنى وسيعش كيفيت آن هم توجه داده شده است ، چرا گاهى انفاق پنهانى موثرتر و آبرومند انه تر است ، و گاهى اگر آشكارا باشد سبب تشويق ديگران و الگوئى براى نشان دادن برنامه هاى اسلامى و بزرگداشتى براى شعائر دين محسوب مى شود، علاوه مواردى پيش مى آيد كه طرف ، از گرفتن انفاق ناراحت مى گردد.
الان كه ما در حال جنگ با دشمن خونخوار هستيم (و يا هر مسلمانى كه با چنين وضعى روبرور شود) مردم با ايمان براى كمك به آسيب ديدگان جنگ و يا مجروحين و معلولين و يا به خود جنگجويان هر روز با مقادير زيادى انواع ، وسائل زندگى راهى مرزها و مناطق جنگى مى شوند، و اخبار آن در همه وسائل ارتباط جمعى منعكس مى گردد، تا هم دليلى براى همدردى و پشتيبانى بيدريغ عموم مردم و هم تشويقى باشد براى كسانى كه از اين قافله عقب مانده اند تا خود را هر چه زودتر به قافله برساندند، بديهى است براى كسانى در اين موارد انفاق علنى موثرتر است .
بعضى از مفسران نيز در روايات اين دو گفته اند: انفاق علنى مربوط به واجبات است ، كه معمولا جنبه تظاهر در آن نيست ، زيرا انجام وظيفه كردن بر همه لازم است و چيز مخفيانه اى نمى تواند باشد، ولى انفاقهاى مستحبى چون افزون بر وظيفه واجب است ممكن است توام با تظاهر و ريا شود و لذا مخفى بودنش بهتر است به نظر مى رسد كه اين تفسير جنبه كلى ندارد، شاخه اى است از تفسير اول .
نكته سوم :در آن روز «بيع و خلال» نيست .
مى دانيم ماهيت روز قيامت همان دريافت نتيجه ها و رسيدن به عكس العمل ها و بازتابهاى اعمال است ، و به اين ترتيب در آنجا كسى نمى تواند براى نجات از عذاب فديه اى دهد، و حتى اگر فرضا تمام اموال و ثروتها روى زمين در اختيار او باشد و آن را انفاق كند تا ذره اى از كيفر اعمالش كم شود ممكن نيست ، چر كه «دار عمل» كه سراى دنيا است پرونده اش در هم پيچيده شده است و آنجا «دارحساب» است .
همچنين پيوند دوستى مادى با هر كس و به هر صورت نمى تواند در آنجا رهائى بخش باشد «توجه داشته باشيد خلال و خله به معنى دوستى است) و به تعبير ساده مردم در زندگى اين دنيا براى نجات از چنگال مجازاتها براى خنثى كردن مجازاتها دست بكار مى شوند اگر چنين تصور كنند كه در آنجا نيز برنامه هائى امكان پذير است دليل بر بى خبرى و نهايت نادانى است .
و از اينجا روشن مى شود كه نفى وجود خله و دوستى در اين آيه هيچ گونه منافاتى با دوستى مومنان با يكديگر در عالم قيامت كه در بعضى از آيات به آن تصريح شده ندارد، چرا كه آن يك دوستى ومودت معنوى است در سايه ايمان .
و اما مساله «شفاعت» همانگونه كه بارها به هيچ وجه مفهوم مادى در آن نيست بلكه با توجه به آيات صريحى كه در اين زمينه وارد شده است ، تنها در سايه پيوندهاى معنوى و يكنوع شايستگى كه بخاطر بعضى از اعمال خير به دست آمده است مى باشد. (٢٤٤)
آرى نماز يكى از نشانه هاى ايمان است كه در بلاد كفر در ميان دشمنان هم شخص با ايمان نمازش را بركارهاى ديگر ترجيح مى دهد و اين خود تبليغ بزرگى از اين فريضه الهى در ميان دشمنان است و اين نماز است كه بسيارى از كارهاى مشكل را بر انسان سهل و آسان مى كند..!

آيه ٤٢ : نماز حضرت ابراهيم عليه السلام در كنار خانه كعبه

ربنا اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقموا الصلوة فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم و ارزقهم من الثمرات لعهم يشكرون (٢٤٦)
نكته هاى آيه
١- آيا مكه در آن زمان شهر بود؟
در آيه فوق استفاده مى شود كه حضرت ابراهيم عليه السلام يكبار عرض مى كند خداوندا من فرزندانم را در يك سرزمين فاقد آب و آبادى و زراعت گذاشتم ، اين مسلما ، اشاره به آغاز ورود او در سرزمين مكه است كه در آن موقع نه آب بود و نه آبادى و نه خانه و ساكن خانه ، تنها بقاياى خانه خدا بچشم مى خورد، و يك مشت كوههاى خشك و بى آب و علف !
ولى مى دانيم اين تنها سفر ابراهيم به سرزمين مكه نبود باز هم مكرر به اين سرزمين مقدس گام گذارده ، در حالى كه «مكه» تدريجا شكل نهرى را بخود گرفت و قبيله «جرهم» در آنجا ساكن شده بودند، و پيدايش چشمه زمزم آنجا را قابل سكونت ساخت .
بنظر مى رسد دعاهاى حضرت ابراهيم عليه السلام در يكى از اين سفرها بوده و لذا، مى گويد خداوندا اين شهر از محل امن و امان قرار ده و اگر از وادى غير ذى ذرع مى گويد يا از گذشته مكه حتى پس از شهر شدن سرزمينى است غير قابل زراعت كه بايد احتياجاتش را از بيرون بياورند، چرا كه از نظر جغرافيائى در ميان يك مشت كوههاى خشك بسيار كم آب واقع شده است . (٢٤٨)
در عين حال اين سرزمين خشك و سوزان بزرگترين مركز عبادت و پر سابقه ترين كانون توحيد در روى زمين است ، به علاوه حرم امن خدا است در اينجا براى بسيارى اين سوال پيش مى آيد كه چرا
چنين مركز مهمى را خداوند در چنان سرزمينى قرار داده است ؟
على عليه السلام در خطبه «قاصعه» با رساترين عبارات و زيباترين تعبيرات فلسفه اين انتخاب را بيان فرموده است :«وضعه باوعر بقاع الارض حجرا و قل نتائق الدنيا.. مدرا... بين جبال خشه و رمال دمثه ... و لو اراد سبحانه ان يضع بيته الحرام ومشاعر الظام بين جنات و انهار و سهل و قرار جم ، الاشجار، دانى الثمار، ملتف البنى ، متصل القرى بين برة سمراء روضه خضراء و راياف محدقة و عراض ‍ مغدقة و رياض ناظره و طرق عامرة لكان قد صغر قدر الجزاء على حسب و لو كان الاساس المحول عليها و الاحجار المرفوع بها، بين زمردة خضراء و ياقوته حمرا و نورو ضياء لخلف ذلك مصارعة الشك فى الصدور ، و لوضع مجاهدة ابليس عن القلوب ، ولنفى متعلج الريب من الناس ، و لكن الله يختبر عباده بانواع الشدائد و يتعبدهم بانواع المجاهد و يبتلهم بضروب المكار، اخرابا للتگبر من قلوبهم و اسكانا للتذلل فى نفوسهم ، و ليجعل ذلك ابوابا فتحاالى فضله ، و اسبابا ذللا لعفوه»
«خدا خانه اش را در پر سنگلاخ ‌ترين مكانها و بى گناه ترين نقاط زمين ... در ميان كوههاى خشن و شنهاى فراوان قرار داد اگر خدا مى خواست خانه و حرمش را و محل انجام عبادت بزرگ حج را در ميان باغها و نهرها و سرزمينهاى هموار و پر درخت و باغهاى پر ثمر، در منطقه اى آباد، داراى كاخهاى بسيار و آباديهاى به هم پيوسته بيشمار، در ميان گندم زارها و بوستان هاى پر گل و گياه در لابه لاى باغهاى زيبا و پر طراوت ، و پر آب در وسط گلستانى بهجت را، با جاده هائى آباد قرار دهد مى توانست ، ولى به همان نسبت كه آزمايش بزرگ حج عبادت راحت و ساده تر مى شد ، پاداش و جزا نيز كمتر بود.
و اگر خدا خواست به خوبى مى توانست پايه هاى خانه كعبه و سنگهائى كه ساختمان آن را تشكيل مى دهد از زمرد سبز، و ياقوت سرخ ، و نور و روشنائى قرار دهد، مى توانست ، ولى در اين حال شك و ترديد، كمتر در دل ظاهر بينان رخنه مى كرد، وسوسه هاى پنهانى شيطان به سادگى دور مى شد، ولى خدا مى خواهد بندگانش را با انواع شدائد بيازمايد و با انواع مشكلات در طريقى انجام عبادتش رو برو كند ، تا تكبر از قلبهايشان فرو ريزد، و خضوع و فروتنى در آن جايگزين گردد و در پرتو اين فروتنى و خضوع درهاى فضل و رحمتش را به روى آنها بگشايد و وسائل عفو خويش را به آسانى در اختيار شان قرار دهد.» (٢٥٠) «پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى ، در كنار خانه اى كه حرم توست ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند» ، «تا از اين جا نداى دعوت مردم به نماز برخيزد واينها نماز را بر پا كنند و قيام نماز را بر عهده گيرند وقتى كه نماز قيام كرد، ملت در پرتو قيام نماز را از هر گونه شرك و طغيانگرى منزه خواه بود» (٢٥٢)

آيه ٤٣ : ابراهيم و طلب از خدا

رب اجعلنى مقمى الصلوة و من ذريتى ربنا و تقبل دعاء (٢٥٤)
داستان آيه ٤٣
حضرت ابراهيم عليه السلام و نماز
اول كسى كه نماز پيشين «نماز ظهر» كرد ابراهيم خليل عليه السلام بود، آن حضرت پس از آنكه در آزمايش الهى ( قربانى كردن فرزندش اسماعيل) موفق شد، چهار ركعت نماز بجا آورد، به خاطر شكر چهار نعمت :
يكى شكر توفيق (اجراى فرمان الهى) ديگر شكر تصديق سوم شكر ندا، چهارم شكر فدا (٢٥٦) عالمى ديدم پر نور و ضياء و چندان روشنايى داشت كه چشم خيره مى شد چندان كه نگاه كردم بر چپ و راست همه فرشتگان روحانى ديدم به عبادت مشغول گفتم :اى جبرئيل ! كيستند اين قوم ؟ گفت :اينان هرگز هيچ كار نكنند جز عبادت و تسبيح (٢٥٨)
ترجمه : نماز از زوال آفتاب تا آغاز تاريكى شب بخوان و نماز صبح را بر پا دار، زيرا فرشتگان در نماز صبح فرشتگان حاضر آيند.
تفسير آيه
در اين آيه مورد بحث به مساله نماز و توجه به خدا و نيايش ‍ مى پردازد، كه عامل موثرى براى مبارزه با شرك است ، و وسيله اى براى طرد هر گونه وسوسه شيطانى از دل و جان آدمى آرى نماز است كه انسان را به ياد خدا مى اندازد، گردو غبار گناه را از دل و جانش مى شويد وسوسه هاى شيطانى را طرد مى كند .
نخست مى فرمايد: «نماز را بر پا داريد، به هنگام زوال آفتاب تا نيمه شب ، و همچنين قرآن فجر (نماز صبح) را، چرا كه اين نماز مورد توجه فرشتگان شب و روز است» (اقم الصلوة لدلوك الى غسق الليل و قرآن الفجر كان مشهود)
«دلوك شمس» به معنى زوال آفتاب از دائره نصف النهار است كه وقت ظهر مى باشد، در اصل از ماده «دلك» به معنى ماليدن گرفته شده ، چرا كه انسان در آن موقع بر اثر شدت تابش ‍ آفتاب چشم خود را ميمالد، و يا از «دلك» به معنى متمايل شدن است چرا كه خورشيد در اين موقع از دائره نصف النهار به سمت مغرب متمايل مى شود و يا اينكه انسان ، دست خود را در مقابل آفتاب حائل مى كند، گوئى نور آن را از چشم خود كنار مى زند و متمايل مى سازد.
به هر حال در روايتى كه از منابع اهل بيت عليه السلام به ما رسيده «دلوك» به همين معنى زوال خورشيد تفسير شده است ، در روايتى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه «عبيد بن زراره» از تفسير همين آيه از امام صادق عليه السلام سوال كرد امام فرمود:«خداوند چهار نماز بر مسلمانان واجب كرده است كه آغاز آن وقت زوال شمس (ظهر) و پايان آن نيمه شب است» (٢٦٠)
البته بعضى از مفسران ، احتمالات ديگرى در معنى دلوك داده اند كه قابل ملاحضه نيست ، و اما «غسق الليل» با توجه با اينكه غسق شدت ظلمت است ، و تاريكى شب در نيمه شب از هر وقت متراكم تر مى باشد اين كلمه روى هم رفته «نيمه شب» را مى سازند قرآن به معنى چيزى است كه قرآئت مى شود و «قرآن فجر» روى هم رفت اشاره به نماز فجر است ، به همين دليل آيه فوق از آياتى است كه اشاره اجمالى به وقت نمازهاى پنجگانه مى كند، و به انضمام به ساير آيات قرآن در زمينه وقت نماز است ، و روايات فراوانى كه در اين رابطه وارد شده ، وقت نمازهاى پنجگانه دقيقا مشخص مى شود البته توجه به اينكه اين نكته لازم است كه بعضى از آيات فوق تنها اشاره به يك نماز كرده ، مانند (حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى) (٢٦٢) كه «طرف النهار» اشاره به نماز صبح و مغرب و «زلفا من اليل» اشاره به نماز عشا است و گاهى اوقات هر پنج نماز را اجمالا بيان مى كند، مانند آيه مورد بحث ، به هر حال جاى ترديد نيست كه جزئيات اوقات نمازهاى پنجگانه در اين آيات بيان شده بلكه مانند بسيارى ديگر از احكام اسلامى تنها به كليات قناعت شده و شرح آن در سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان راستين آمده است .
نكته ديگرى كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه آيه فوق مى فرمايد ( ان قرآن الفجر كان مشهودا) «نماز صبح مورد مشاهده است» اكنون اين سوال پيش مى آيد كه مشاهده چه كسانى ؟
رواياتى كه در تفسير اين آيه به ما رسيده مى فرمايد :مشهود ملائكه شب و روز است ، زيرا در آغاز صبح فرشتگان شب كه مراقب بندگان خدايند جاى خود را به فرشتگان روز مى دهند، و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام مى گيرد هر دو گروه آنرا فرشتگان روز مى دهند، و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام مى گيرد هر دو گروه آنرا مشاهده كرده و بر آن گواهى مى دهند، اين روايات را دانشمندان شيعه و اهل تسنن هر دو نقل كرده اند.
از جمله ( طبق تفسير روح المعانى) احمد و نسائى و ابن ماجوبه و ترمذى و حاكم از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه در تفسير اين جمله فرمود: «تشهد ملائكة الليل و ملائكة النهار» (٢٦٤) از اين تعبير به خوبى روشن مى شود كه بهترين موقع براى اداى نماز صبح همان لحظات آغازين طلوع فجر است . (٢٦٦)
٢- امير المومنين على عليه السلام مى فرمايد: «قيام الليل مصحة للبدن و مرضآة للرب عز و جل و تعرض للرحمة و تمسك باخلاق النبين » قيام شب موجب صحت جسم و خشنودى پروردگار و در معرض ‍ رحمت او قرار گرفتن و تمسك به اخلاق پيامبران است (٢٦٨)
٤- رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:«من صلى بالليل حسن وجهه بالنهار» كسى كه نماز شب بخواند صورت (و سيرتش) در روز نيكو خواهد بود. (٢٧٠)
٦- در حديثى ديگر از امام صادق عليه السلام مى خوانيم :«ان الرجل ليكذب الكذبة و يحرم صلوة الليل فاذا حرم بها صلوة الليل حرم بها الرزق» انسان گاهى دروغ مى گويد و سبب محروميتش ‍ از نماز شب مى شود، هنگامى كه از نماز شب محروم شد از روزى (و مواهب مادى معنوى» نيز محروم مى شود (٢٧٢)
٨- پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به جبرئيل فرمود: مرا پند ده جبرئيل گفت :«يا محمد عش يا شئت فانك ميت واجب ما شئت فانك مفارقه و اعمل ما شئت فانك ملاقيه ، و اعلم ان شرف المومن صلوته باليل و عز كفه عن اعراض الناس» اى محمد هر چه مى خواهى عمر كن اما بدان كه سرانجام خواهى مرد، و به هر چه مى خواهى دل ببند اما بدان سرانجام از آن جدا خواهى شد و هر عملى مى خواهى انجام ده ولى بدان سرانجام ، عملت را خواهى ديد و نيز بدان كه شرف مومن نماز شب او است ، و عزتش خوددارى از ريختن آبروى مردم است (٢٧٤)
البته نماز شب آداب فراوانى دارد ولى بد نيست ساده ترين صورت آنرا در اينجا بياوريم تا عاشقان اين عمل روحانى بتوانند بهره بيشتر گيرند،
نماز شب بطور كاملا ساده يازده ركعت است كه به ترتيب ذيل به سه بخش تقسيم مى شود.
الف) چهار نماز دو ركعتى كه مجموعا هشت ركعت مى شود و نامش «نافله شب» است .
ب) يك نماز دو ركعتى كه نامش نافله «شفع» است .
ج) نماز يك ركعتى كه نامش نافله «وتر» است ، و طرز انجام اين نمازها درست همانند نماز صبح مى باشد، ولى اذان و اقامه ندارد و قنوت نافله «وتر» را در هر چه طولانى تر كنند بهتر است .
۶
نماز راز دوست

داستان آيه ٤٤
سفارش امام زمان (عج) درباره نماز صبح و مغرب
مرحوم كلينى و شيخ طوسى و طبرسى تاز «زهرى» نقل كرده اند كه گفت :مدتهاى مديد در طلب حضرت مهدى عليه السلام بودم و در اين راه اموال فراوانى در راه خدا خرج كردم اما به هدف نرسيدم تا اينكه به خدمت محمد بن عثمان ( توجه داشته باشيد كه محمد بن عثمان دومين نايب خاص امام زمان عجل الله تعالى در غيبت صغرى بود او به سال ٣٠٥ ه ق از دنيا رفت) رسيدم و مدتى در خدمت او بودم تا روزى از او التماس خواستم كه مرا به خدمت امام زمان عليه السلام ببرد.
محمد بن عثمان پاسخ منفى داد، ولى در مقابل تضرع بسيار من ، سرانجام لطف كرد و فرمود:«فردا اول وقت بيا.» فرداى آن روز، اول وقت به خدمت محمد بن عثمان رفتم ، ديدم جوانى خوش سيما و خوشبود همراه اوست و به من اشاره كرد كه اين است آن كس ‍ كه در طلبش هستى به خدمت امام زمان عليه السلام رفتم و آنچه سوال داشتم مطرح ، كردم ايشان جواب مرا فرمود تا به خانه اى رسيديم و داخل خانه شد و ديگر حضرتش را نديدم در اين ملاقات ، ايشان دوباره به من فرمود: «رحمت خدا بدور است كسى كه نماز صبح را چندان به تاخير بيندازد تا ستاره ها ديده نشوند و نماز مغرب را بقدرى به تاخير بيندازد تا ستارها نمايان شوند» (٢٧٧)
ترجمه :نمازت را نه بسيار بلند بخوان و نه چندان آهسته حد وسط اين دو گروه را برگزين .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه مورد بحث گفتگوى مشركان در مكه در رابطه با نماز پيامبر صلى الله عليه و آله واينكه مى گفتند:او نماز خود را بلند مى خواند و ما را ناراحت مى كند، اين چه عبادتى است ؟ اين چه برنامه اى است ؟ خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور مى دهد «نمازت را زياد بلند مخوان زياد هم آهسته مخوان بلكه ميان اين دو را، راه اعتدال را انتخاب كن (و لا تجهر بصلاتك تو لا تخاف بها و ابتغ بين ذلك سبيلا)
بنابراين آيه فوق كارى به مساله نمازهاى «جهريه» و «اخفايه» به اصطلاح معروف فقهى ندارد، بلكه ناظر به افراط و تفريط در بلند خواندن و آهسته خواندن است ، مى گويد نه بيش از حد بلند بخوان و نه فرياد بزن ، و نه بيش از حد آهسته كه تنها حركت لبها مشخص شود و صدائى به گوش نرسد و شان نزولى كه بعدا ذكر مى شود بسيارى از مفسران از ابن عباس نقل كرده اند نيز مويد همين معنى است .
روايات متعددى كه از طريق اهل بيت از امام صادق عليه السلام در ذيل اين آيه آمده است اشاره به همين تفسير مى كند. (٢٧٩)
و اما «اخفات» و «جهره» در نمازهاى روزانه ، و شبانه - همانگونه كه در بالا اشاره كرديم - حكم ديگرى است ، با مفهوم ديگر، كه دلائل جداگانه دارد، و فقهاى ما (رضوان الله عليهم) مدارك آن را در كتاب الصلاة آورده اند.
نكات در آيه
اين حكم اسلامى يعنى اعتدال در جهر و اخفات از دو نظر به ما ديد و درك مى بخشد.
نخست :از اين نظر كه مى گويد:عبادت خود را آنچنان انجام ندهيد كه بهانه به دست دشمنان بدهيد ، آنها را به استهزاء و ايرادگيرى وا دارد، چه بهتر كه توام با متانت و آرامش و ادب باشد كه تنها نتوانند بر آن خرده گيرى كنند بلكه نمونه اى از شكوه و ادب اسلامى و ابهت و عظمت عبادت گردد آنها كه سعى دارند در مواقعى كه مردم استراحت كرده اند با صداى بلند گوشخراشى كه از بلند گوهاى پر غوغا راه مى اندازند موجوديت جلسات خود را نشان دهند و به پندار خود با اين عمل صداى اسلام را به گوش ديگران برسانند، اين نه تنها صداى اسلام نيست ، بلكه باعث پراگندكى مردم از اسلام و در نتيجه ضربه اى با تبليغات دينى .
ديگر اينكه : اين بايد الگوئى باشد براى همه اعمال ما و تمام برنامه هاى اجتماعى و سياسى و اقتصادى بايد همه اينها دور از افراط ى وكاريها و تندرويها، و تفريط كارى و مسامحه و سهل انگارى باشد، و اصل اساسى «و ابتغ بين ذلك سبيلا» كه در آيه فوق آمده همه جا رعايت گردد. (٢٨١)
داستان آيه ٤٥
نماز براى قرائت قرآن
هلال بن حكم مى گويد:پس از آنكه به محضر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله شرفياب شدم و قبول اسلام كردم از فرائض و سنن دينى مطالبى را آموختم ، از آن جمله اين بود كه به من توصيه شد هر وقت خودت عطسه كردى خداى را حمد كن ، و اگر ديگرى عطسه كرد درباره اش دعا كن و براى او از خداوند طلب رحمت نما روزى در صفوف مردم با رسول اكرم صلى الله عليه و آله به جماعت نماز مى گذارم ، يكى از مامومين عطسه كرد من گفتم «يرحمك الله» ديدم نماز گزاران زير چشمى متوجهم شدند و با تندى به من مى نگرند گفتم :مگر چه شده كه اين چنين با خشم مرا نگاه مى كنيد مردم با شنيدن كلام من مكرر «سبحان الله» گفتند پس از آنكه نماز پايان يافت بلافاصله پيغمبر عليه السلام فرمود:آن كس كه در خلال نماز سخن گفت كه بود؟ مردم به من اشاره كردند. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مرا نزد خويش خواند و فرمود:(نماز براى قرائت و ذكر خداوند است) و موقعى كه در نماز هستى بايد وضعيت چنين باشد پيشواى اسلام تذكر اصلاحى خود را آنقدر با نرمى و ملايمت بيان فرمود كه مرد، تحت تاثير قرار گرفت و گفت من نديده ام معلمى در مقام آموزش بيشتر از پيغمبر رفق و مدارا نمايد.(٢٨٣)
ترجمه : و هر كجا باشم مرا وجودى فرخنده ساخته و تا زنده ام به نماز و زكات سفارشم كرده است .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه درباره وجود حضرت عيسى عليه السلام و نماز آن حضرت سخن به ميان مى آورد ابتداء مى فرمايد خداوند مرا وجودى پر بركت (وجودى مفيد از هر نظر براى بندگان در هر جا باشم قرار داده است) (و جعلنى مباركا اين ما كنت و بعد مى فرمايد:«مرا تا زنده ام توصيه به نماز و زكات كرده است) «و اوصافى بالصلوة والزكوة ما دمت حيا»
در اين آيه مورد بحث كلمه مبارك بودن را مطرح مى كند، مبارك بودن يعنى مفيد به حال جامعه بودن مطرح شده است در حديثى از امام صادق عليه السلام عليه السلام آمده است كه معنى مبارك «نفاع) است ( يعنى بسيار پر منفعت»
و بعد از ميان تمام برنامه ها روى توصيه پروردگار به نماز و زكات تكيه مى كند واين بخاطر اهميت فوق العاده اين دو برنامه است كه اين دو رمز ارتباط با خالق و خلق است و از يك نظر مى توان همه برنامه هاى مذهبى را در آن خلاصه كرد چرا كه بخشى از آنها پيوند انسان با خلق و بخشى خالق مشخص ‍ مى كند. (٢٨٥)
«حضرت مريم (پاسخ ملامتگران) را با اشاره حواله به طفل كرد آنها گفتند ما چگونه باطفل گهواره اى سخن مى گوئيم ؟ آن طفل گفت :همانا من بنده خاص خدايم كه مرا كتاب آسمانى و شرف نبوت عطا فرمود و مرا هر كجا باشم براى جهانيان مايه بركت و رحمت گردانيد و تا زنده ام به عبادت نماز و زكات سفارش كرد.»
چنانچه در اين آيه ملاحظه مى شود نماز جزء آئين و برنامه تمام پيروان از آدم تا خاتم مى باشد و چگونه نباشد، كه نماز كامل كننده دين است و كسى كه نماز نخوانند، دين ندارد.
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: برترين چيزى كه بندگان را به خدا نزديك مى كند چيست ؟ حضرت فرمود:من پس از شناخت خداوند برتر از نماز سراغ ندارم ، آيا نمى بينى كه (بنده صالح خدا، عيسى عليه السلام گفت :و اوصافى بالصلوة (٢٨٧)
در احاديث به معراج نبى اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم كه آن حضرت فرمود... چون به مسجد اقصى رسيديم ، ابراهيم و موسى و عيسى عليه السلام و جمله پيغمبران ديگر را ديدم كه در آمدند و بر من سلام كردند و مرا در پيش داشتند و با ايشان نماز كردم (٢٨٩)

آيه ٤٧ : دعوت خانواده براى اقامه نماز

و كان يامر اهله بالصلوة و الزكوة كان و عند ربه مرضيا (٢٩١) به بستگان نزديكش پرداخت و در آيه ١٣٢ سوره طه نيز مى خوانيم (و امر اهلك بالصلوة و اصطبر عليها) ( خانواده خود را به نماز دعوت كن و بر انجام نماز شكيبا باش .)
نكته ديگر كه در اينجا قابل ذكر است كه در آخرين اين آيه شريفه آمده است اين است كه با توصيف حضرت اسماعيل عليه السلام به مرضى بودن ، در واقع اشاره به اين حقيقت شده است كه او در كل برنامه هايش رضايت خدا را جلب كرده بود، اصولا نعمتى از اين بالاتر نيست كه معبود و مولا و خالق انسان از او راضى و خشنود باشد به همين دليل در آيه ١١٩ سوره مائده بعد از آنكه نعمت بهشت جاويدان را براى بندگان خاص خدا بيان مى كند در پايان مى گويد:(رضى الله عنهم و رضو منه ذلك الفوز العظيم) خداوند از آنها خشنود و آنها نيز از او خشنود خواهند بود و اين فرز عظيم و رستگارى بزرگى است . (٢٩٣)

آيه ٤٨ : ترك نماز باعث گمراهى

فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا
ترجمه : و از پى آنها جانشينانى آمدند كه نماز را ترك كردند. پيرو شهوات نفس شدند، به زودى در گمراهى ماند.
تفسير آيه
در اين شريفه درباره گروهى از كسانى كه از مكتب انسان ساز انبياء سلف خدا شدند و پيروانى ناخلف از آب در آمدند سخن مى گويد و قسمتى از اعمال زشت آنهارا برمى شمرد ومى گويد:«بعد از آنها فرزندان ناشايسته اى روى كار آمدند كه نماز را ضايع كردند، و از شهوات پيروى نمودند كه به زودى مجازات گمراهى خود را خواهند ديد»
(فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا)
«خلف» (بر وزن برف) به معنى فرزندان ناصالح و به اصطلاح (نا خلف) است در حالى كه «خلف» (بر وزن صدف) به معنى فرزند صالح است اين جمله ممكن است اشاره به گروهى از بنى اسرائيل باشد كه در طريق گمراهى گام نهاد، خدا را فراموش ‍ كردند، پيروى از شهوات را بر ذكر خدا ترجيح دادند، جهان را پر از فساد نمودند و سرانجام به نتيجه اعمال سوء خود در دنيا رسيدند و در آخرت نيز خواهند رسيد، در اينكه منظور از اضافه صلاة در اينجا ترك نماز است و يا تاخير از وقت آن و يا انجام دادن اعمالى كه نماز را در جامعه ضايع كند، مفسران احتمالهاى مختلفى داده اند، ولى معنى اخير صحيحتر به نظر مى رسد چرا از ميان ما عبادات روى نماز در اينجا انگشت گذارده شده ؟ شايد دليل آن اين باشد كه نماز چنانكه مى دانيم سدى است در ميان انسان و گناهان ، هنگامى كه اين سد شكسته شد، غوطه ور شده در شهوات نتيجه آنست و به تعبير ديگر همانگونه كه پيامبران ، ارتقاء مقام خود را از ياد خدا شروع كردند و به هنگامى كه آيات خدا بر آنها خوانده مى شد به خاك مى افتادند و گريه مى كردند، اين پيروان ناخلف سقوط و انحرافشان از فراموش ‍ كردن ياد خدا شروع شد. (٢٩٥)
قابل توجه اينكه اگر مبدء شصت سال را هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله بگريم درست منطبق بر زمانى مى شود كه «يزيد» بر اريكه قدرت نشست و سالار شهيدان امام حسين عليه السلام و يارانش شربت شهادت نوشيدند، و بعد از اين ، باقيمانده دوران بنى اميه و دوران بنى عباس است كه از اسلام به نامى قناعت كرده بودند و از قرآن به الفاظى و پناه مى بريم به خدا كه ما جزء چنين گروه ناخلفى باشيم (٢٩٧)

آيه ٤٩ : نماز اولين فرمان براى موسى عليه السلام

اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنى و اقم الصلوة لذكرى (٢٩٩)
داستان آيه ٤٩
نماز اولين فرمان به حضرت موسى عليه السلام
در سوره طه آيات ١١ تا ١٤ آماده است «چون موسى عليه السلام به وادى مقدس نزديك شد، ندايى شنيد من پروردگار تو هستم ، تو نعلين (كفش) از خود به دور كن كه اكنون در وادى مقدسى قدم نهادى ، و من ترا برگزيدم پس گوش فرا ده تا كلام وحى مرا بشنوى بعد خداوند چنين فرمود:
(اننى انا الله لا اله انا فاعبدونى و اقم الصلوة لذكى) «بدان كه منم خداى يكتا، هيچ خدايى جز من نيست ، پس مرا به يگانگى بپرست و نماز را مخصوصا براى ياد من بپادار » امام باقر عليه السلام مى فرمايد:«خداوند به موسى فرمود:مى دانى چرا از ميان بندگانم ترا براى شنيدن كلامم ، به طور مستقيم انتخاب كردم ؟ موسى عرضه داشت نه ، خطاب رسيد، بخاطر اينكه در عبادت و بندگى همانندت را نيافتم كه نسبت به من در نفس خود به اين اندازه با تواضع باشد، اى موسى تو بنده اى هستى كه در پيشگاه من به وقت نماز، صورت بر خاك مى گذارى» (٣٠١) هركس كار نيكى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد.(٣٠٣)
از اين روايت استفاده مى كنيم كه نماز و راز و نياز با خداوند ما را در شب اول قبر نجات مى دهد و به رحمت پروردگار متصل سازد آرى چنين است اولين چيزى كه در قيامت از انسان مورد باز خواست قرار مى گيرد نماز است با اقامه آماده آن روز شويم .

آيه ٥٠ : نماز و وظائف والدين

و امراهلك بالصلوة و اصطبر عليها لا تسئلك رزقا نحن نرزقك و العاقبة للتقوى (٣٠٥)
داستان آيه ٥٠
اهل خانواده را به نماز دعوت كن
مردى خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله رسيد و عرض ‍ كرد:من صحرا نشنيم ، در آن جا مسجد و امام جماعتى نداريم ، در خانه ام اذان مى گويم و با خانواده و غلامانم نماز جماعت مى خوانيم ، آيا اين نماز جماعت محسوب مى شود؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:آرى آن مرد عرض كرد: گاهى غلامانم نيستند و با زن و بچه ام نماز مى خوانيم ، آيا اين ، جماعت به حساب مى آيد؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله پاسخ داد: آرى عرض ‍ كرد: گاهى بچه هايم دنبال گوسفندان مى روند و فقط با همسرم نماز جماعت مى خوانم آيا نماز جماعت محسوب مى شود؟ فرمود:آرى عرض كرد:زنان هم گاهى عذر دارند و من اذان مى گويم و به تنهايى نماز مى خوانم آيا اين هم نماز جماعت به حساب مى آيد؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:آرى اين هم نماز جماعت است ، «المومن وحده جماعة » نماز مومن به تنهايى جماعت است (٣٠٧)
امام باقر عليه السلام فرمود:ما به فرزندانمان دستور مى دهيم كه از سن پنج سالگى نماز بخوانند و شما فرزندان خود را از هفت سالگى به نماز خواندن تمرين دهيد. (٣٠٩)
در شرح حال آيت الله شهيد مطهرى (ره) آمده است كه : او هميشه با وضو بود و به اين كار توصيه مى كرد، نسبت به انجام فرايض ‍ فرزندان خود را نظارت دقيق داشت ، بعد از نماز مغرب و عشا سجده هاى طولانى بجا مى آورد و از سن تكليف به بعد، هيچ گاه نماز شبش ترك نشد. (٣١١)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:خداوند رحمت كند مردى را كه از خواب شب برخيزد و نماز شب بخواند و همسرش رانيز بيدار كند و او هم نماز بگزارد و خداوند رحمت كند زنى را كه شب هنگام از خواب بيدار شود و نماز بخواند و همسرش را نيز بيدار كند و او هم نماز بجا آورد .(٣١٣)
ترجمه :و آنها را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند و انجام كارهاى نيك و بر پا داشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و آنها فقط مرا عبادت مى كردند.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه مورد بحث درباره نماز حضرت يعقوب و اسحاق سخن مى گويد: نخست مى فرمايد:«ما آنها را امام و رهبر مردم قرار داديم» (و جعلنا هم ائمه)
يعنى علاوه بر مقام نبوت و رسالت مقام امامت رانيز به آنها داديم امامت آخرين مرحله سير تكاملى انسانى است كه به معنى رهبرى همه جانبه مادى و معنوى ، ظاهرى و باطنى ، جسمى و روحى مردم است . فرق نبوت و رسالت با امامت اين است كه پيامبران در مقام نبوت و رسالت تنها فرمان حق را دريافت مى كنند و از آن خبر مى دهند و به مردم ابلاغ مى كنند، ابلاغى تواءم با بشارت و انذار.
اما مرحله «امامت» اين برنامه هاى الهى رابه مرحله را به اجرا در مى آورند خواه از طريق تشكيل حكومت عدل بوده باشد يا بدون آن در اين مرحله آنها مى بيند، و مجرى احكام و برنامه و پرورش ‍ دهنده انسانها ، به وجود آورنده محيطى پاك و منزه و انسانى .
در حقيقت مقام امامت مقام تحقق بخشيدن به تمام برنامه هاى الهى است ، به تعبير ديگر ايصال به مطلوب و هدايت تشريعى و تكوينى است امام زمان از اين نظر درست به خورشيد مى ماند كه با اشعه خود موجودات زنده را پرورش مى دهد.
در مرحله بعد فعليت و ثمره اين مقام را بازگو مى كند:«آنها به فرمان ما هدايت مى كردند» (يهدون بامرنا) نه تنها هدايت به معنى راهنمائى وارائه طريق كه آن در نبوت و رسالت وجود دارد، بلكه به معنى دستگيرى كردن و رساندن به سر منزل مقصود (البته براى آنها كه آمادگى و شتايستگى دارند)
سومين و چهارمين و پنجمين موهبت و ويژگى اين بود كه «ما به آنها كار خير را وحى كرديم و همچنين بر پا داشتن نماز و اسحاق عليه السلام) اين بود كه «ما به آنها كار خير را وحى كرديم و همچنين بر پا داشتن نماز و اداى زكات ( و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة وايتاء الزكوة) اين وحى مى تواند وحى تشريعى بوده باشد، يعنى ما انواع كارهاى خير و اداى نماز و اعطاى زكات را در برنامه هاى دينى آنها گنجانيديم . و نيز مى تواند وحى تكوينى باشد، يعنى به آنها توفيق و توان و جاذبه معنوى براى انجام اين امور بخشيديم البته هيچ يك از اين امور جنبه اجبارى و اضطرارى ندرد بلكه تنها آمادگيها و زمينه ها است كه بدون اراده و خواست خود آنها هرگز به نتيجه نمى رسد.
ذكر «اقامه نماز و اداء زكات» بعد از فعل خيرات به خاطر اهميت اين دو برنامه است كه نخست بطور عام در جمله (و اوحينا اليهم فعل الخيرات) و بعد به طور خاص بيان شده است
و در آخر فراز به مقام «عبوديت» آنها اشاره كرده و مى فرمايد:«آنها همگى فقط ما را عبادت مى كردند» (و كانوا لنا عابدين) (٣١٥) و اين است معيار و محك براى شناسائى امام حق از امام باطل . (٣١٧)
ترجمه :آنهايى كه چون ياد خدا رود، دلهايشان بيمناك شود و در برابر مصائب شكيبا باشند و نماز بر پا دارند و از آنچه رويشان كرده ايم انفاق كنند.
تفسير آيه
در اين مورد بحث تواضع كنندگان را چهار قسمت كه دو قسمت جنبه معنوى و روانى دارد و دو قسمت جنبه جسمانى را توضيح مى دهد نخست مى فرمايد:«آنها كسانى هستند كه وقتى نام خدا برده مى شود دلهايشان مملو از خوف پروردگار مى گردد»
(للذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم) به اينكه از عضب او بى جهت بترسند، و نه اينكه در رحمت او شك و ترديد داشته باشند، بلكه اين ترس به خاطر مسووليتهائى است كه بر دوش داشتند در انجام آن كوتاهى كرده اند، اين ترس به خاطر درك مقام با عظمت خدا است كه انسان در مقابل عظمت خائف مى گردد.
ديگر اينكه «آنها در برابر حوادث دردناكى كه در زندگيشان رخ مى دهد صبر و شكيبائى پيش مى گيرد» (و الصابرين على ما اصابهم)
عظمت حادثه هر قدر زياد و ناراحتى آن هر قدر سنگين باشد در برابر آن زانو نمى زنند، خونسردى خود را از دست نمى دهند، از ميدان فرار نمى كنند ، مايوس نمى شوند ، لب به كفران نمى گشايند و خلاصه ايستادگى مى كنند و پيش مى روند و پيروز مى شوند.
سوم و چهارم اينكه «آنها نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ايم انفاق مى كنند» (و المقيمى الصلوة و مما رزقنا هم ينفقون) از يك سو ارتباطشان با خالق جهان محكم است و از سوى ديگر پيوندشان با خلق خدا متحكم و از اين توضيح به خوبى روشن مى شود كه مساله اخبات و تسليم و تواضع كه از صفات ويژه مومنان است تنها جنبه درونى ندارد، بلكه بايد آثار آن در همه اعمال ظاهر و آشكار شود.
۷
نماز راز دوست

داستان آيه ٥٢
ياد خدا در نماز باعث بيمناكى دلهاى متقين
ياد از قيامت بهترين وسيله براى ساختن دل است در روايت ديگر آمده است وقتى كه امام سجاد عليه السلام به نماز مى ايستاد و با حالت خضوع و خشوع كامل آن را مى خواند تا اينكه به جمله ٠ مالك يوم الدين» مى رسيد واين آيه شريفه را آنقدر تكرار مى كرد تا جايى كه نزديك بود جان بر جان آفرين تسليم نمايد!(٣٢٠)
ببينم بندگان مومن و مخلص خدا چطور خداى خويش را عبادت مى كنند و در حال نماز از ياد خدا بدنشان به لرزه مى افتد اينان لذت عبادت و بندگى را چشيده اند كه بايد چگونه به معبود خويش ‍ سخن بگويند ، بار الها لذت عبادت را بما بچشان ! امين يا رب العالمين

آيه ٥٣ : نماز نمايش قدرت براى ياران خدا

الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة و امروا بالمعروف و فهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور (٣٢٢)
روايت وارده در مورد آيه
در بعضى از روايات اسلامى آيه فوق به حضرت مهدى ليهم الصلوة و السلام و يارانش ، يا آل محمد صلى الله عليه و آله به طور عموم تفسير شده است ، چنانه از حديثى از امام باقر ليهم الصلوة و السلام مى خوانيم كه در تفسير آيه مورد بحث فرمود آيه تا آخر از آن محمد صلى الله عليه و آله و مهدى عليه السلام و ياران او است «يملكهم الله مشارق الارض و مغاريها، و يظهر الدين ، و يميت الله به و باصحابه البداع كما امات الشقاة الحق ، حتى لا يرى الظلم و يامرون بالمعروف ينهون عن المنكر» «خداوند شرق و غرب زمين را در سيطره حكومت آنها قرار مى دهد، آئينش را آشكار مى سازد، و به وسيله مهدى عليه السلام و يارانش ، بدعت و باطل را نابود مى كند آنچنان كه تبهكاران حق را نابود كرده بودند، و آنچنان مى شود كه بر صفحه زمين اثرى از ظلم ديده نمى شود( چرا كه) آنه امر به معروف ونهى از منكر مى كنند» (٣٢٤)
«نوف بكالى» درباره اميرالمومنين عليه السلام مى گويد : نشان سجده بر پيشانى او (بود) همچون داغ شتر بر سر زانو. (٣٢٦)
امام سجاد عليه السلام هم چنين بود در يك شبانه روز ، هزار ركعت نماز مى خواند
آنگاه صحيفه اميرالمومنين عليه السلام كه در آن عبادت على عليه السلام را نوشته شده بود، مى نگريست آه مى كشيد و تاسف مى خورد و مى فرمود:«عبادت من كجا، عبادت على عليه السلام كجا؟!» (٣٢٨)
ترجمه :پس نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد و به خداى توسل جويى كه او مولى و سرپرست شماست - چه مولاى خوب و چه ياور شايسته اى
تفسير آيه
در تفسير آيه مورد نظر وظائف پنجگانه پيشين را در تعبيرات ف فشرده ترى كه در سه جمله خلاصه مى شود به عنوان تاكيد چنين بازگو مى كند:«اكنون كه چنين است و شما داراى اين امتيازات و افتخارات هستيد ، نماز را بر پا داريد ، زكات را ادا كنيد و به آئين حق و ذيل وعنايت پروردگار تمسك جوئيد» (فاقيموا الصلوة و اتوا الزكوة واعتصموا بالله)
كه «مولى و سرپرست و يار و ياور شما او است» (هو مولاكم» «چه مولى و سرپرست خوبى ، و چه يار و ياور شايسه اى (فنعم المولى و نعم النصير) در حقيقت جمله «فنعم المولى و نعم النصير) دليل است بر «و اعتصوا بالله هو مولاكم) يعنى اينكه به شما فرمان داده شده تنها به ذيل عنايت پروردگار تمسك جوئيد به خاطر آن است كه او برترين مولى و شايسته يار و ياور است . (٣٣٠)
داستان آيه ٥٤
نماز ملا محمد تقى و برغانى قزوينى شهيد محراب
مرحوم ملا محمد تقى برغانى از روحانيون بود كه در محراب عبادت به هنگام سحر در حالى كه مشغول خواندن مناجات «خمس عشر» در سجده بود به دست فرقه بابيه به شهادت رسيد در احوال او مى نويسد:«عبادت آن جناب چنان بود كه هميشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد خود مى رفت و به مناجات ادعيه و تضرع و زارى تجهد اشتغال داشت و مناجات خمس عشرة را از حفظ مى خواند و بر اين روش و شيوه پسنديده استمرار داشت تا اينكه در يكى از آن شبها شربت شهادت نوشيد مكرر در فصل زمستان ديده مى شد كه در پشت بام مسجد خود در حالى كه برف به شدت مى باريد، در نيمه شب پوستين بر دوش و عمامه بر سر داشت و مشغول تضرع ومناجات بود و در حالت ايستاده ، دستها را به سوى آسمان بلند مى كرد تا اينكه برف سراسر قامت مباركش را از سر تا نوك پا سفيد پوش مى كرد. (٣٣٢)
ترجمه : مومنان كه در نمازشان فروتن هستند.
تفسير آيه
آيه شريفه در رابطه با يكى از صفات سخن مى گويد منظور از «الذين» در آيه شريفه خطاب به مومنان است كه در آيه قبل از مومنان سخن به ميان آورده بعد از آنكه در سوره مومنون در آيه اول مى فرمايد:«مومنان رستگار شدند» آنگاه قبل از هر چيز انگشت روى نماز مى گزارد و مى فرمايد :«مومنان كسانى هستند كه در نمازشان خاشعند» ( الذينهم فى صلاتهم خاشعون) (خاشعون) از ماده (خشوع) به معنى حالت تواشع و ادب جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ يادر حقيقت مهمى در انسان پيدا مى شود، و آثارش در بدن ظاهر مى گردد.
در اينجا قرآن «اقامه صلوة» )(خواندن نماز) را نشانه مومنان نمى شمارد بلكه خشوع در نماز از ويژگيهاى آنان مى شمرد، اشاره به اينكه نماز آنها القاط و حركاتى بى روح و فاقد معنى نيست ، بلكه به هنگام نماز آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنها پيدا مى شود كه از غير او جدا مى گردند و به او مى پيوندند، چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار مى شوند كه بر تمام ذرات وجودشان اثر مى گذارد، خود را ذره اى مى بيند در برابر وجودى بى پايان و قطره اى در برابر اقيانوسى بيكران لحضات اين نماز هر كدام براى او درسى است از خود سازى تربيت انسانى و وسيله اى است براى تهذيب روح و جان .(٣٣٤) اشاره به اينكه خشوع يك حالت درونى است كه در برون اثر مى گذارد پيشوايان بزرگ اسلام آنچنان خشوعى در حالت نماز داشتند كه به كلى از ما سوى الله بيگانه مى شدند ، تا آنجا كه در حديثى مى خوانيم «پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گاه به هنگام نماز به آسمان نظرى مى كرد اما هنگامى كه آيه فوق نازل شد ديگر بر سر نمى داشت و دائما به زمين نگاه مى كرد.» (٣٣٦)
داستان آيه ٥٥
خشوع و خضوع مومنان در نماز
شهيد ثالث مى گويد:«وقتى كه كاشف الغطا وارد قزوين شد، به منزل برادرم (ملا محمد صالح) منزل كرد، و آن مكان بوستان بزرگى بود، ميهانان هر يك در جايى خوابيدند من هم در گوشه باغ به استراحت پرداختم . چون پاسى از شب گذشت ، شيخ مرا آواز دارد:«برخيز و نماز شب به جاى آر.» عرض داشتم :«بر مى خيزم » شيخ از من گذشت و من ديگر چشمم گرم شد ناگاه حس كردم احوالم متغير گشت و گويى درد دلى عارضم شد از شدت درد برخاستم دريافتم اين تغيير حال به جهت آوازى است كه مى شنوم از پى آن صدا و آواز روانه شدم چون به نزديك منبع صدا رسيدم ديدم شيخ جعفر كاشف الغطا با نهايت خضوع و خشوع تضرع زارى وبيقرارى به مناجات با خداوند سبحان مشغول است ناله پاك او آن چنان در قلب من اثر كرد كه مدت ٢٥ سال است از پى آن ناله به نيمه شب بر مى خيزم و با حضرت دوست به مناجات مى نشينم» (٣٣٨)

آيه ٥٦ : مراقبت از اوقات نماز

و الذين هم على صلوتهم يحافظون . (٣٤٠)
داستان آيه ٥٦
نماز اول وقت امام رضا عليه السلام در مذاكره علمى
يكى ازاديانى كه نامش در قرآن آمده ( صابئين) است كه به حضرت يحيى عليه السلام گرايش مخصوص دارند، ضمنا براى ستارگان تاثيرى قائلند و نماز و مراسم ويژهاى دارند كه هنوز در خوزستان گروهى از آنان هستند.
اين فرقه رهبرى بسيار دانشمند ولى مغرور داشتند كه بارها با امام رضا عليه السلام گفتگو كرد ولى زير باز نمى رفت در يكى از جلسات امام رضا استدلالى كرد كه او تسليم شد و گفت :«الان لان قلبى» حالا روح من نرم شد حاضرم مكتب تو را بپذيرم ، ولى ناگهان صداى اذان بلند شد، امام رضا عليه السلام جلسه را ترك كرد مردم گفتند :فرصت حساسى است ، چنين فرصتى پيش نمى آيد امام رضا عليه السلام فرمود : (اول نماز) آن دانشمند صائبى كه اين تعهد را از امام رضا عليه السلام ديد، علاقه اش بيشتر شد اما بعد از نماز گفتگويش را تكميل كرد و ايمان آورد. (٣٤٢)
ترجمه : مردانى كه تجارت و داد ستد از ياد خدا و بر پا داشتن نماز واداى زكات غافلشان نمى كند، از روزى بيمنا كند كه دلها و چشمها در آن تاب مى شود .
تفسير آيه
در اين آيه شريفه مذكور درباره آن سخن مى گويد و مى فرمايد: «مردانى كه نه تجارت آنها را از يا خدا و بر پا داشتن نماز و اداى زكات باز مى دارد و نه خريد و فروش» ( رجال لا تلهيهم تجارة ولا عن ذكر الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة) و دنباله آيه اين نكته را اشاره مى كند كه «آنها از روزى مى ترسند كه دلها و ديده ها در آن دگرگون و زير و رو مى شود» (يخافون يوما تتقلب فيه القلوب و الابصار)
ذكر اين نكته لازم است كه در اين آيه هم «تجارت» آمده است و هم «بيع» با اينكه به نظر مى رسد هر دو يك معنى باشد، ولى ممكن است تفاوت اين دو از اين نظر باشد كه تجارت اشاره به يك كار مستمر و مداوم است ، ولى بيع براى يك مرحله به صورت گذر است .
توجه اين امر ضرورى است كه نمى فرمايند آنها مردانى هستند كه به سوى تجارت و بيع نمى روند بلكه مى فرمايد تجارت آنها از ياد خدا و بر پا داشتن نماز واداى زكات غافل نمى كند آنها پيوسته از روز قيامت و دادگاه عدل پروردگار كه از شدت وحشتش دلها و چشمها در آن دگرگون مى شود بيمناكند (بايد توجه داشته باشيم جمله «يخافون» به مقتضاى اينكه فعل مضارع است دلالت بر استمرار خوف وترس آنها از قيامت دارد خوف وترسى كه آنان را به انجام و رسالتها وادار مى كند. (٣٤٤)
داستان آيه ٥٧
تجارت نبايد مانع از نماز باشد
مردى از پيروان رسول اكرم صلى الله عليه و آله به نام سعد بسيار مستمند بود و جزء اصحاب صفه محسوب مى شد. ( كسانى كه واسطه نداشتن منزل ، در يكى از غرفه هاى مسجد زندگى مى كردند، اصحاب صفه ناميده مى شدند)
سعد تمام نمازهاى شبانه روزى را پشت سر پيغمبر صلى الله عليه و آله مى گزارد آن جناب از تنگدستى سعد متاثر بود روزى به او وعده داد كه «اگر مالى به دستم بيايد، تو را بى نياز مى كنم .» مدتى گذشت اتفاقا چيزى به دست ايشان نيامد. افسردگى پيغمبر صلى الله عليه و آله سعد و نداشتن وجهى كه او را تامين كند بيشتر شد در اين هنگام جبرئيل نازل گرديد و دو درهم با خود آور و عرض كرد:«خداوند مى فرمايد:ما از اندازه تو به واسطه تنگدستى سعد آگاهيم اگر مى خواهى از اين حال خارج شود، دو درهم را به او بده و بگو خريد و فروش كند» حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله دو درهم را گرفت وقتى براى نماز ظهر از منزل خارج شد، سعد را مشاهده فرمود كه به انتظار ايشان بر در يكى از حجرات مقدسه ايستاد است فرمود:«مى توانى تجارت كنى ؟» عرض كرد:«سوگند به خدا كه سرمايه ندارم» دو درهم را به او داده فرمود :«با همين سرمايه خريد و فروش كن» سعد پول را گرفت و براى انجام فريضه در خدمت حضرت به مسجد رفت نماز ظهر و عصر را بجا آورد و پس از پايان نماز عصر، رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود «حركت كن و در طلب روزى جستجو نما» سعد بيرون رفت و شروع به معامله كرد خداوند بركتى به او داد كه هر چه را به يك درهم مى خريد، دو درهم مى فروخت خلاصه ، معاملات او هميشه سودش برابرى با اصل سرمايه داشت كم كم وضع مالى او رو به افزايش گذاشت ، به طورى كه بر در مسجد دكانى گرفت اموال و كالاى خود را در آنجا جمع كرده و مى فروخت رفته رفته اشتغالات تجارى اش زياد گرديد، تا به جايى رسيد كه وقتى بلال اذان مى گفت و حضرت براى نماز بيرون مى آمد، سعد را مشاهده مى فرمود كه هنوز خود را آماده نكرده و وضو نگرفته است با اين كه قبل از اين جريان ، پيش از اذان مهياى نماز بود.
پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود:«سعد! دنيا تو را مشغول كرده و از نماز باز داشته است»
عرض كرد : «چه كنم ؟ اموال خود را بگذارم ضايع شود؟ به اين شخص جنس فروخته ام ، مى خواهم قيمت را دريافت كنم و از اين ديگرى كالايى خريده ام ، بايستى جنسش را تحويل گرفته قيمت آن را بپردازم»
پيغمبر صلى الله عليه و آله از مشاهده اشتغال سعد به ازدياد ثروت و باز ماندنش از عبادت و بندگى و افسرده گشت ، از بيشتر مقدارى كه در موقع تنگدستى اش متاثر بود روزى جبرئيل نازل شده عرض كرد :«خداوند مى فرمايد از افسردگى تو اطلاع يافتم اين كه كدام حال را براى سعد مى پسندى ؟ وضع پيشين را، يا گرفتارى واشتغال كنونى را كه دنيا و افزايش ثروت ؟» «همان تنگدستى سابقش را بهتر مى خواهم ، زيرا دنياى فعلى او، آخرتش را بر باد داده است» جبرئيل گفت «آرى علاقه بدنيا و ثروت ، انسان را از ياد آخرت غافل مى كند اگر بازگشت حال گذشته او را مى خواهى ، دو درهمى كه به او داده اى پس بگير !» آنجناب از منزل خارج شد پيش سعد آمد فرمود :«دو درهمى كه به تو داده ام ، بر مى گردانى ؟» عرض كرد:«چنان كه دويست درهم نيز خواسته باشيد، مى دهم » فرمود:«نه همان دو درهم كه گرفتى ، بده» سعد پول را تقديم كرد چيزى نگذشت كه دنياى او دگرگون شد و به حال اوليه خود برگشت و در صف اول نماز جماعت حضرت حاضر شد. (٣٤٦)
ترجمه : مگر نديدى كه هر كه در آسمانها و زمين است و پرندگان گسترده بال خدا را تسبيح مى كنند و هر يك نماز و تسبيح خود را مى داند و خداوند به آنچه انجام مى دهند داناست .
تفسير آيه
در اين مورد بحث از دلائل توحيد كه نشانه هاى انوار الهى و اسباب هدايت است ، سخن مى گويد:
موجودات زمين و آسمان ، تسبيح كنندگان خداوند،
نخست سخن را به پيامبر صلى الله عليه و آله مورد خطاب قرار مى دهد مى فرمايد: «آيا نديدى كه تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند براى خدا تسبيح مى كنند؟ » (الم تر ان الله يسبح له من فى السموات و من فى الارض) «پرندگان در حالى كه بالها را بر فراز آسمان گسترده اند مشغول تسبيح او هستند؟» (و الطير صافات) «همه آنها از نماز و تسبيح خود ، آگاه و باخبرند » (كل قدم علم صلوة و تسبيحه) «و خداوند از تمام اعالى كه آنها انجام مى دهند آگاه است» (و عليم بما يفعلون (٣٤٨)
٢- تسبيح عمومى موجودات عالم :
آيات مختلف قرآن سخن از چهار عبادت در مورد همه موجودات اين جهان بزرگ مى فرمايد: تسبيح ، حمد، سجده ، نماز در آيه مورد بحث از نماز و تسبيح سخن مى گويد و در آيه ١٥ از سوره رعد سخن عمومى است (و الله يسجد من فى السموات و الارض) و در آيه ٤٤ سوره اسرء سخن از تسبيح و حمد تمامى موجودات عالم هستى ( وان من شى ء الا يسبح بحمده) درباره حقيقت حمد و تسبيح عمومى موجودات ، جهان و تفسيرهاى گوناگونى كه در اين زمينه گفته شده است در ذيل آيه ٤٤ سوره اسراء فشرده اى از آن را در اينجا متذكر مى شويم .
دو تفسير قابل توجه
الف) تمامى ذرات اين عالم اعم از آن را عاقل مى شماريم يا بى جان يا غير عاقل همه داراى نوعى درك و شعورند و در عالم خود تسبيح و حمد خدا مى گويند، هر چند ما قادر به درك آن نيستيم ، شواهدى از آيات قرآن نيز براى اين تفسير اقامه شده است .
ب) منظور از تسبيح و حمد همان چيزى است كه ما آن را «زبان حال» مى ناميم ، يعنى مجموعه نظام جهان هستى و اسرار شگفت انگيزى كه در هر يك از موجودات اين عالم نهفته است ، با زبان بى زبانى ، با صراحت و بطور آشكارا از قدرت و عظمت خالق خود، و علم ، و حكمت بى انتهاى او سخن مى گويند، چرا كه هر موجود بديع و هر اثر شگفت انگيزى ، حتى يك تابلو نفسى نقاشى يا يك قطعه شعر زيبا و نعز، حمد و تسبيح ابداع كننده خود را مى گويد،
يعنى از يك سوء صفات برجسته او را بيان مى دارد (حمد) و از سوى ديگر عجب و نقص را از او نفى مى كند (تسبيح) تا چه رسد به اين جهان با عظمت و آن همه عجائب و شگفتيهاى بى پايانش . البته اگر جمله «يسبح له من فى السموات و الارض» ) به معنى تسبيح كسانى كه در آسمانها و زمين هستند بگيريم و ظاهر كلمه «من» را در ذوى العقول حفظ كنيم «تسبيح» در اينجا به معنى اول خواهد بود كه يك تسبيح آگاهانه و اختيارى است ولى لازمه اين سخن است كه براى پرندگان نيز چنين شعورى قائل باشيم زيرا پرندگان در آيه فوق در كنار «من فى السموات» قرار گرفته اند، البته اين موضوع عجيب نيست زيرا در بعضى ديگر از آيات قرآن چنين دركى براى بعضى از پرندگان آمده است .
٣- علت ذكر پرندگان در آيه از ميان موجودات :
در اينكه چرا در آيه فوق ميان موجودات جهان روى تسبيح پرندگان آن هم در حالتى كه بالهاى خود را بر فراز آسمان گسترده اند تكيه شده نكته اى وجود دارد و آن اينكه پرندگان علاوه بر تنوع فوق العاده زيادشان ، ويژگيهائى دارند كه چشم و دل هر عاقلى را به سوى خود جذب مى كند ، اين اجسام سنگين بر خلاف قانون جاذبه بر فراز آسمانها با سرعت زياد و برق آسا حركت مى كنند، مخصوصا هنگامى كه بالهاى خود را صاف نگه داشته اند و بر امواج هوا سوارند و بى آنكه فشارى به خود بياورند با سرعت به هر سو كه مايل باشند مى چرخند و پيش ‍ مى روند وضع جالبى دارند آگاهيهاى عجيب آنها در مسائل هواشناسى و اطلاعات عميقشان از وضع جغرافيائى زمين به هنگام مسافرت و مهاجرت از قاره اى به قاره ديگر حتى از مناطق قطب شمال به قطب جنوب ، و دستگاه هدايت كننده مرموز و عجيبى كه آنان را در اين سفر طولانى حتى به هنگامى كه آسمان پوشيده است از ابر است راهنمائى مى كند از شگف انگيزترين مسائل و از روشنترين دلائل توحيد است را ادا مخصوصى كه در وجود شب پردها قرار مى دارد كه به وسيله آن در ظلمت و تاريك شب تمام موانع را بر سر راه خود مى بيند، و حتى گاهى ماهى را زير امواج آب نشانه گيرى كرده و با يك حركت برق آسا او را بيرون مى كشد، از ويژگيهاى حيرت انگيز اين پرنده است ! به هر حال عجائبى در وجود پرندگان نهفته شده كه قرآن به خاطر آن مخصوصا روى آنها تكيه كرده است .
٤- تفسيرجمله «كل قد علم صلاته وتسبيحه»
جمعى از مفسران ضمير «علم» را به «كل» برگردانده اند كه طبق آن مفهوم جمله فوق چنين مى شود:«هر يك از كسانى كه در زمين و آسمان هستند و همچنين پرندگان ، از جمله نماز و تسبيح هر يك از آنان آگاه است ، اما تفسير اول با معنى آيه متناسبتر مى باشد، به اين ترتيب هر يك از تسبيح كنندگان راه و رسم تسبيح و شرائط و ويژگيهاى نماز خود را مى داند، اگر منظور «تسبيح آگاهانه » باشد مفهوم اين سخن روشن است اما اگر با زبان حال باشد مفهومش اين است كه هر كدام نظام ويژه اى دارند كه به نوعى گوياى عظمت پروردگار و هركدام چهره اى از قدرت و حكمت اويند. (٣٥٠)

آيه ٥٩ : اقامه نماز موجب رحمت

و اقيموا الصلوة واتوا الزكوة و اطيعوا الرسول لعلكم ترحمون (٣٥٢)
چنين است كه اطاعت از دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله انسان را به رحمت پروردگار هدايت مى كند على عليه السلام فرمود:من همراه پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته و منتظر وقت نماز بودم ، مردى آمد و گفت :اى رسول خدا من گناهى مرتكب شدم (چه كنم ؟)حضرت اعتنايى نكرد پس از اقامه نماز، آن مرد بار ديگر سخنش را تكرار كرد رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مگر تو با ما نماز نخوانده اى ؟ عرض ‍ كرد:چرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:نمازت كفاره گناهان توست (٣٥٤)
ترجمه :اى مومنان بردگان و كودكان شما كه به حد بلوغ نرسيده اند در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: قبل از نماز صبح و در نيمروز كه لباس از تن بيرون مى آوريد و بعد از نماز عشاء خصوصى شماست و بعد از اين سه وقت بر شما و آنها گناهى نيست كه گردتان بگرداند، اينگونه خداوند آيات را براى شما بيان مى كند، خداوند داناى فرزانه است .
تفسير آيه
در تفسير اين آيه شريفه يك نكته اخلاقى اولا بايد مورد بررسى قرار گيرد و بعد وارد بحث شويم .
آداب ورود به جايگاه خصوصى پدر و مادر در اين آيه :
مهمترين مساله اى كه در اين سوره شريف نور، تعبير شده مساله عفت عمومى و مبارزه با هر گونه آلودگى جنسى است كه در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گرفته ، آيه مورد بحث نيز به يكى از امورى كه با اين مساله ارتباط پرداخته و خصوصيات آن را تشريح مى كند.
نخست خداوند مى فرمايد:«اى كسانى كه ايمان آورده ايد بايد مملوكهاى شما (برندگانتان)و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند در سه وقت از شما اجازه بگيرند» (يا ايها امنوا ليسناذنكم ملكت ايمانكم لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات ) آن سه وقت عبادتند از:«قبل از نماز فجر، و در نيمروز هنگامى كه از لباسهاى (معمولى) خود بيرون مى آييد، و بعد از نماز عشا» ) (من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة من بعد الصلوة العشاء) «ظهيرة » چنانكه راغب در مفردات و فيروز آبادى در قاموس مى گويند:به معنى نيمروز و حدود ظهر است كه مردم در اين موقع معمولا لباسهاى روئى خود را در مى آورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مى كنند. «اين سه وقت ، وقت پنهانى خصوصى براى شما است» (ثلاث عورات لكم) «عورة» در اين آيه در، اصل از ماده «عار» به معنى «عيب» است و از آنجا كه آشكار شدن آلت جنسى شكاف در ديوار و مانند نيز آمده است و گاه به خاطر آن است كه مردم در اين اوقات خود را زياد مقيد به پوشانيدن خويش مانند ساير اوقات نمى كنند و يك حالت خصوصى دارند بديهى است اين دستور متوجه اولياى اطفال است كه آنها را وادار به انجام برنامه كنند، چرا كه هنوز به حد بلوغ نرسيده اند تا مشمول تكاليف باشند و به همين دليل مخاطب در اينجا اوليا هستند.
ضمنا اطلاق آيه هم شامل كودكان پسر و هم كودكان دختر مى شود، و كلمه الذين كه براى جمع مذكر است مانع از عموميت مفهوم آيه نيست زيرا در بسيارى از موارد اين تعبير به عنوان تغليب بر مجموع مسلمانان است ( سوره بقره آيه ٨٣) ذكر اين نكته نيز لازم است كه آيه از كودكانى سخن مى گويد كه به حد تميز رسيده اند و مسائل جنسى و عورت و غير از آن را تشخيص مى دهند، زيرا دستور اذن گرفتن خود دليل بر اين است كه اين اندازه مى فهمند كه اذن گرفتن يعنى چه ؟ و تعبير به « ثلاث عورات» شاهد ديگرى بر اين معنى است .
اما اينكه اين حكم در مورد بردگان مخصوص به بردگان مرد است يا كنيزان را نيز شامل مى شود روايات مختلفى وارده شده هر چند عام است و شامل هر دو گروه مى شود به همين دليل روايت موافق ظاهر را مى توان ترجيح داد. (٣٥٦)


۸
نماز راز دوست

داستان آيه ٦٠
نماز و كودكان
روزى پيغمبر عليه السلام با جمعى از مسلمين در نقطه اى نماز مى گذارد موقعى كه آن حضرت به سجده مى رفت امام حسين عليه السلام (بنابر قولى امام حسن عليه السلام) كه كودك خردسالى بود به پشت سوار مى شد و پاهاى خود را حركت مى داد و هى هى مى كرد وقتى پيغمبر مى خواست سر از سجده بردارد او را مى گرفت ، پهلوى خود به زمين مى گذارد باز در سجده و تا پايان نماز طفل مكرر به پشت پيغمبر عليه السلام سوار مى شد يك نفر يهودى ناظر اين جريان بو پس از نماز به حضرت عرض كرد: شما با كودكان طورى رفتار مى كند كه ما هرگز چنين نمى كنيم پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در جواب فرمود:اگر شماها به خدا و رسول خدا ايمان مى داشتيد به كودكان خود عطوف و مهربان بوديد مهر و محبت پيغمبر عظيم الشاءن نسبت به كودك ، به كودك مرد يهودى را سخت تحت تاثير قرار داد و صميمانه آئين اسلام را پذيرفت . (٣٥٨)

آيه ٦١ : نماز نشانه ايمان به آخرت

الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة وهم بالاخرة هم يوقنون عليهم الصلوة و السلام (٣٦٠)
داستان آيه ٦١
عهد و پيمان سه نفر
صفوان يكى از اصحاب جليل القدر امام رضا عليه السلام و همچنين و كيل امام جواد عليه السلام بود. ( صفوان با عبد الله بن جندب و على بن نعمان) در امور تجارى شريك بود و هر يك از اين سه نفر روزى پنجاه و يك ركعت نماز مى گزاردند.
روزى در بيت الحرام با همديگر پيمان بستند كه هر يك از ايشان اگر زنده بماند، نمازهاى ديگرى را نيز بگزارد و زكات از طرف او بپردازد و دو روزه او را انجام رساند آن دو شريك چشم از جهان فرو بستند و صفوان به آن پيمان زيبا وفا كرد و هر روز ١٥٣ ركعت نماز بجا مى آورد. (٣٦٢)
ترجمه : آنچه را از اين كتاب بر تو وحى شده است تلاوت كن و نماز را بر پادار كه نماز شما را از كارهاى زشت و ناروا باز مى دارد و ذكر خدا بزرگتر است و او مى داند كه شما چه مى كنيد.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه نماز باز دارنده از زشتيها و بديها شمرده شده است خداوند در اين آيه پيامبر صلى الله عليه و آله دو دستور مى دهد:
نخست مى فرمايد:«آنچه را از كتاب آسمانى (قرآن» به تو وحى شده «تلاوت كن » (اتل ما اوحى من الكتاب) اين آيات را بخوان كه هر چه مى خواهى در آن است :علم و حكمت ، نصيحت و اندرز ، معيار شناخت و باطل ، وسيله نورانيت قلب و جان ، و مسير حركت هر گروه و هر جمعيت بخوان و در زندگيت به كارش بند، بخوان و از آن الهام بگير، بخوان و قلبت را به نور تلاوتش روشن كن .
بعد از بيان دستور الهى كه در حقيقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم مى پردازد كه شاخه اصلى پرورش است مى فرمايد:«و نماز را بر پادار» (و اقم الصلوة) و سپس به فلسفه بزرگ نماز پرداخته مى فرمايد:«زيرا نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز مى دارد» ( ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر)(٣٦٤)
احاديث وارده در مورد آيه
١- در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين مى خوانيم كه فرمود: «من لهم تنهه صلاة عن الفحشاء و المنكر لم يزدد من الله الا بعدا» «كسى كه نمازش او را از فحشاء و منكر باز ندارد هيچ بهره اى از نماز جز دورى از خدا حاصل نكرده است (٣٦٦)
٣- باز در حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين مى خوانيم :كه جوانى از انصار نماز را با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ادا مى كرد اما با اين حال آلوده گناهان زشتى بود اين ماجرا را به پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشتند فرمود : «ان صلاتة تنهاه يوما» سرانجام نمازش روزى او را از اين اعمال پاك مى كند. (٣٦٨)
نكات لازم بذكر در آيه
نماز چه تاثرى در تربيت فرد و جامعه دارد؟
گرچه نماز چيزى نيست كه فلسفه اش بر كسى مخفى باشد، ولى دقت در متون آيات و روايات اسلامى ما را به ريزه كاريهاى بيشترى در اين زمينه رهنمون مى گردد .
١- روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه همان ياد خدا است ، همان (ذكر الله) است ، كه در آيه فوق بعنوان برترين نتيجه بيان شده است .
البته ذكرى كه مقدمه فكر و، فكرى كه انگيزه عمل بوده باشد، چنانكه درحديثى از امام صادق عليه السلام آمده است كه در تفسير جمله ( و لذكر الله اكبر) فرمود:«ذكر الله عند ما احل و حرم» «ياد خدا كردن هنگام انجام حلال و حرم» يعنى به ياد خدا بيفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد.(٣٧٠)
و به اين ترتيب جراحاتى كه بر روح و جان انسان از گناه مى نشيند، مرهم نماز التيام مى يابد، و زنگارهائى كه بر قلب مى نشيند زدوده مى شود.
٣- نماز سدى در برابر گناهان آينده است ، چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مى كند، نهال تقوى را در پرورش مى دهد و مى دانيم «ايمان» و «تقوى» نيرومندترين سد در برابر گناه است ، و اين همان چيزى است كه در آيه فوق به عنوان نهى از فحشاء و منكر بيان شده است و همان است كه در احاديث متعددى مى خوانيم :افراد گناهكارى بودند كه شرح حال آنها را براى پيشوايان اسلام بيان كردند و فرمودند: غم مخوريد نماز آنها را اصلاح مى كند و كرد .
٤- نماز، غفلت زدا است ، معصيت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق در زندگى مادى و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حكم اينكه در فواصل مختلف و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود، مرتبا به انسان اخطار مى كند ، هشدار مى دهد، هدف آفرينش او را خاطرنشان مى سازد، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مى كند و اين نعمت بزرگى است كه انسان وسيله اى در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قويا به او بيدار باش گويد .
٥- نماز خودبينى و كبر را در هم مى شكند، چرا كه انسان در هر شانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دوبار پيشانى بر خاك در برابر خدا مى گذارد ، خود را ذره كوچكى در برابر عظمت او مى بيند، بلكه صفرى در برابر بى نهايت ، پرده هاى غرور و خود خواهى را كنار مى زند، تكبر و برترى جوئى را در هم مى كوبد به همين دليل على عليه السلام در آن حديث معروفى كه فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعكس شده است بعد از ايمان نخستين عبادت را كه نماز است با همين هدف تبين مى كند مى فرمايد:
«فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك والصلوة تتزيها عن الكبر..» خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر. (٣٧٢)
٧- نماز به سائر اعمال انسان ارزش و روح مى دهد - چراكه نماز روح اخلاص را زنده مى كند، زيرانماز مجموعه اى است از نيت خالص و گفتار پاك و اعمال خالصانه ، تكرار اين مجموع در شبانه روز بذر ساير اعمال نيك را در جان انسان مى باشد و روح اخلاص را تقويت مى كند لذا در حديث معروفى مى خوانيم كه امير المومنان على عليه السلام در وصاياى خود بعد از آن كه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد، فرمود:«الله الله فى الصلوة فانها عمود دينكم» خدا را درباره نماز ، چرا كه ستون دين شما است . (٣٧٤)
در روايات متعددى مى خوانيم :«از جمله كسانى كه نماز آنها قبول نخواهد شد پيشواى ستمگر است» (٣٧٦)
داستان آيه ٦٢
نماز ويران كننده فحشاء و منكرات
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:مثل مردى كه گناه مى كند و نماز مى خواند مانند كسى است كه در خاك مى غلتد، آنگاه با آبى صاف خود را شستشو مى دهد بار ديگر بدنش را خاك آلود مى كند، آيا وقتى كه به سراغ آب مى رود و خود را مى شويد بدنش پاك و تميز نمى شود؟ نماز گناهان را پاك مى كند، چنانكه آب ، خاك را از بدن انسان خاك آلوده از بين مى برد. (٣٧٨) پس از مدتى او را ديدند كه در حال عبادت و در گوشه اى رنجور بود سبب و علت را پرسيدند گفت :توبه كردم ! و هر چه از هر كس دزديده ام به آنها برگردانده ام و اينك مى خواهم گوشتهائى كه از دزدى و حرام در بدنم روئيده است ، آب شود!
آرى چنين است نماز انسان را از فحشاء و منكرات اينگونه باز مى دارد، و آمار اكثر كسانى كه مرتكب كارهاى زشت مى شوند كسانى هستند كه نماز نمى خوانند چون اگر نماز مى خوانند روزى همان نماز آنها را از كارهاى زشت و ناپسند باز مى داشت ! و در اين باره باز داستان ديگرى وارده شده است :
شبى دزدى به خانه شيخ احمد خضرويه رفت و بسيار بگشت هيچ نيافت شيخ آواز داد :اى جوان دلو برگير و آب از چاه بكش و طهارت كن و به نماز مشغول شو تا روز چيزى به تو دهم تا محروم نگردى دزد همچنان كرد چون روز شد خواجه صد دينار بياور و به دزد داد و فرمود: اين جزاى عبادت يك شب نماز توست دزد در حالتى پديد آمد و لرزه بر اندامش افتاد و گفت :زر قبول نمى كنم ، مرا به راه خدا راهنمايى كن كه دولت لا زوال از درگاه لا / حاصل كنم شيخ او را مريد كرد و يكى از اولياى حق شد. (٣٨٠)
ترجمه : به سويش بياييد و از او بترسيد و نماز را بر پا داريد واز مشركان نباشيد.
تفسير آيه
در تفسير اين آيه شريفه نماز وسيله بازگشت و رو آوردن به خداوند شمرده شده است مى فرمايد:«شما بازگشت به سوى پروردگار پيدا مى كنيد» (منيبين اليه » اصل و اساس وجود شما بر توحيد است و سرانجام بايد به سوى همين اصل بازگرديد «منيبين» از ماده «انابه» در اصل به معنى بازگشت مكرر است ، در اينجا منظور بازگشت به سوى خدا وبازگشت به سوى سرشت توحيدى مى باشد به اين معنى كه هر زمان عاملى پيدا شود كه انسان را از نظر عقيده و عمل از اصل توحيد منحرف سازد بايد به سوى او بازگردد، و هر قدر اين امر تكرار شود مانعى ندارد تا سرانجام منحرف سازد بايد به سوى او بازگردد، و هر قدر اين امر تكرار شود مانعى ندارد تا سرانجام پايه هاى فطرت آنچنان محكم و موانع ودافع آنچنان سست و بى اثر گردد كه بطور مداوم در جبهه توحيد بايستد و مصداق تام ( و اقم وجهك للدين حنيفا)
قابل توجه اينكه «اقم وجهك» به صورت مفرد آمده «منيبين» به صيغه جمع اين نشان مى دهد كه دستور اول گرچه مفرد است و مخاطب آن پيامبر صلى الله عليه و آله مى باشد، ولى در حقيقت همه مومنين و مسلمين مخاطبند و به دنبال دستور «انابه» و بازگشت ، دستور به «تقوا» مى دهد كه جامع همه اوامر و نواهى است ، مى فرمايد «از خداوند بپرهيزيد» (و اتقوة) يعنى از مخالفت فرمان او.
سپس از ميان تمام اوامر تكيه و تاكيد بر موضوع نماز كرده مى فرمايد :«و نماز را بر پا داريد» (و اقيموا الصلوة» چرا كه نماز در تمام ابعادش مهمترين برنامه مبارزه با شرك و موثرترين وسيله تقويت پايه هاى توحيد وايمان به خدا است لذا از ميان نواهى نيز روى «شرك» تكيه مى كند مى فرمايد: «و از مشركان نباشيد» «و لا تكونوا من المشركين» چرا كه شرك بزرگترين گناه و اكبر كبائر است كه هر گناهى را ممكن است خداوند ببخشد اما شرك را هرگز نخواهد بخشيد چنانكه در آيه ٤٨ از سوره نساء مى خوانيم : ( ان الله لا يغفران يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء) «خداوند شرك را نمى بخشد ولى كمتر از آن را براى هر كس بخواهد مى بخشد»
پيدا است كه دستورات چهار گانه اى كه در اين آيه آمده همه تاكيدى است بر مساله توحيد و آثار عملى آن هم اعم از توبه و بازگشت به سوى خدا، تقوا ، اقامه نماز و پرهيز از شرك مى باشد.(٣٨٢)

آيه ٦٤ : اقامه كنندگان نماز، باور دارند به آخرت

الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة و هم بالاخرة يوقنون (٣٨٤)
داستان آيه ٦٤
بريدگان از دنيا و دلبستگان به آخرت
نوف بكالى مى گويد: «يك شب نزد امير المومنين على عليه السلام به سر كردم آن حضرت همه شب را نماز مى خواند و ساعت به ساعت بيرون مى آمد و به آسمان نگاه مى كرد و قرآن مى خواند چون پاسى از شب گذشت به من برخورد فرمود: «اى نوفل ! خوابى يا بيدار؟» گفتم :«بيدارم و به شما نگاه مى كنم» فرمود: «اى نوفل خوش به حال كسانى كه از دنيا چشم پوشيده اند و به آخرت دل بستند آنان زمين را زير انداز خود كرده اند خاكش را رختخواب خود گسترده اند و آبش را به جاى عطر به كار مى برند قرآن ورد آنها و دعا شعارشان مى باشد آنان به روش عيسى بن مريم عليه السلام دنيا را از خود بريده اند» (٣٨٦)
ترجمه :اى پسرك من :نماز را بر پادار و امر به معروف و نهى از منكر كن و در برابر مصائبى كه بر تو مى رسد شكيبا باش ‍ كه اين نشانه اى از عزم ثابت «مردم بلند همت ) در امور لازم عالم است .
تفسير آيه
در تفسير آيه شريفه سفارشات لقمان حكيم به فرزندش ياد شده است ابتدا فرزندش را براى برپاى نماز دعوت مى كند مى فرمايد: «پسرم نماز را بر پا دار» ( يا بنى اقم الصلوة» چرا كه نماز مهمترين پيوند با خالق است ، نماز قلب تو را بيدار و روح تو را مصفى و زندگى تو را روشن مى سازد آثار گناه از جانت مى شويد ، نور ايمان را در سراى قلبت پرتو افكن مى دارد، و تو را از فحشاء و منكرات باز مى دارد .
بعد از برنامه نماز به مهمترين دستور اجتماعى يعنى امر به معروف و نهى از منكر پرداخته و مى فرمايد:«مردم را به نيكيها و معروف دعوت كن و از منكرات و زشتيها باز دار» ( وامر بالمعروف و انه عن المنكر)
و بعد از اين دستور مهم عملى به مساله صبر و استقامت كه در برابر ايمان همچون سر نسبت به تن است ، پرداخته مى فرمايد:«در برابر مصائب و مشكلات كه بر تو وارد مى شود، صابر و شكيبا باش كه اين از وظائف حتمى و كارهاى اساسى هر انسانى است » «و اصبر على ما اصابك ان ذلك من عزم الامور)
مسلم است كه در همه كارهاى اجتماعى مخصوصا در برنامه امر به معروف و نهى از منكر ، مشكلات فراوانى وجود دارد، و سود پرستان سلطه جو و گنهكاران و آلوده و خودخواه به آسانى تسليم نمى شوند و حتى در مقام اذيت و آزار ، و متهم ساختن امران به معروف و ناهيان از منكر بر مى آيند كه بدون صبر و استقامت و شكيبائى هرگز نمى توان بر اين مشكلات پيروز شد «عزم» به معنى اراده محكم است و تعبير به «عزم الامور» در اينجا يا به معنى كارهائى كه دستور موكد از سوى پروردگار به آن داده شده است و يا كارهائى كه انسان بايد نسبت به آن عزم آهنين و تصميم راسخ داشته باشد ، و هر كدام از اين دو معنى باشد اشاره به اهميت آن است تعبير «ذلك» اشاره به صبر و شكيبائى است و اين احتمال نيز وجود دارد كه به همه امور كه در آيه فوق ذكر شده ، از جمله نماز و امر به معروف و نهى از منكر بازگردد ، ولى در بعضى ديگر از آيات قرآن اين تعبير بعد از مساله صبر مطرح شده است كه احتمال اول را تقويت مى كند. (٣٨٨)
اما بهترين راه امر به معروف و نهى از منكر آنست كه اوقات نماز همه به نماز بايستيم تاكسانى كه دست به كارهاى زشت ناپسند مى زنند تحت تاثير واقع گردند، و هر گاه هر مسلمانى پيش از خواندن نماز اذان و اقامه مى گويد و در هر شبانه روز با ذكر جمله هاى «حى على الصوة» و «حلى على الفلاح» و «حى على خير العمل» چنين بار خود و ديگران را امر به معروف مى كند و به رستگارى و بجا آوردن بهترين اعمال فرا مى خواند. (٣٩٠)
ترجمه :و در خانه هايتان بمانيد و به شيوه جاهليت پيشين (با زينتهاى خود) ظاهر نشويد و نماز را بر پاداريد و زكات بدهيد و خدا و رسولش را اطاعت كنيد خداوند مى خواهد پليدى را از شما اهل بيت دور كند و چنانكه بايد و شايد شما را پاك سازد .
تفسير آيه
درباره اين آيه شريفه ، خطاب خداوند به همسران پيامبر صلى الله عليه و آله مى باشد كه در ابتدا خطاب به آنها مى فرمايد: «و در خانه هايتان بمانيد و همچون جاهليت نخستين (در ميان مردم» ظاهر نشويد، (مراد اين است مانند جاهليت نخستين با زينتهاى خود، خودتان را در معرض تماشاى ديگران قرار ندهيد) و اين دستورى است از جانب خداوند براى رعايت كردن در زمينه عفت و پاكدامنى» و بعد در دنباله آيه خداوند مى فرمايد:«شما زنان پيامبر صلى الله عليه و آله نماز را بر پاداريد، زكات را ادا كنيد و خدا و رسولش را اطاعت نمائيد»
(و اقمن الصلوة واتين الزكوة و اطعن الله و رسوله) اگر در ميان عبادات روى نماز و زكات تكيه مى كند به خاطر آن است كه نماز مهمترين راه ارتباط و پيوند با خالق است و زكات هم در عين اينكه عبادت بزرگى است پيوند محكمى با خلق خدا محسوب مى شود.
و اما جمله ( اطعن الله و رسوله) يك حكم كلى است كه تمام برنامه هاى الهى را فرا مى گيرد اين دستور سه گانه نيز نشان مى دهد كه احكام فوق مخصوص به زنان پيامبر صلى الله عليه و آله نيست بلكه براى همگان است هر چند در مورد آنان تاكيد بيشتر دارد.
در پايان آيه مى فرمايد:«خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهلبيت دور كن و كاملا شما را پاك سازد» (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيرا)
اين آيه مورد بحث در قرآن به آيه «تطهير» نامگذارى شده است بايد ببينيم كه معنى تطهير چيست ؟ و مراد از «اهل بيت» پيامبر صلى الله عليه و آله در اينجا چه كسانى هستند؟
اما معنى تطهير : به معنى پاك ساختن و در حقيقت تاكيدى است بر مساله «اذهاب رجس » يعنى از بين بردن پليديها، و ذكر آن در اينجا به صورت «مفعول مطلق» تاكيد ديگرى بر اين معنى محسوب مى شود.
و اما تعبير «اهل بيت» ) به انفاق همه علماى اسلام و مفسران اشاره شده دارد به اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله است واين چيزى است كه در ظاهر خود آيه فهميده مى شود، چرا كه «بيت» گرچه به صورت مطلق در اينجا ذكر شد، اما به قرينه آيات قبل و بعد ، منظور از آن بيت و خانه پيامبر صلى الله عليه و آله است (بعضى اينكه «بيت» را در اينجا اشاره به «بيت الحرام» كه و كعبه دانسته اند و اهل آن را «متقون» بسيار باسياق آيات نامتناسب است چرا كه در اين آيات سخن از پيامبر صلى الله عليه و آله و بيت او در ميان است نه بيت الحرام و هيچگونه قرينه اى بر آنچه گفته اند وجود ندارد)
اما مقصود از «اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله) و در اينجا چه اشخاصى مى باشد؟ در ميان مفسران گفتگو است بعضى آن را مخصوص همسران پيامبر صلى الله عليه و آله دانسته اند و آيات قبل و بعد را كه درباره ازدواج رسول خدا صلى الله عليه و آله سخن مى گويد ، قرينه اين معنى شمرده اند ولى با توجه به يك مطلب اين عقيده نفى مى شود و آن اينكه ضميرهائى كه در آيات قبل و بعد آمده عموما به صورت ضمير «جمع مونث» است ، در حالى كه ضمائر اين قسمت از آيه ( انمايريد الله عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيرا) همه به صورت «جمع مذكر است و اين نشان مى دهد معنى ديگرى در نظر بوده است لذا ديگر از مفسران از اين مرحله گام را فراتر نهاده و آيه را شامل همه خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله اعم از مردان و همسران او دانسته اند از سوى ديگر روايت بسيارى زيادى كه در منابع اهل سنت و شيعه وارده شده معنى دوم يعنى شمول هه خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله رانيز نفى مى كند و مى گويد:مخاطب در اين آيه فوق مختصرا پنج نفرند: پيامبر صلى الله عليه و آله ، على و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام با وجود اين نصوص فراوان كه قرينه روشنى بر تفسير مفهوم آيه است تنها تفسير قابل قبول براى اين است آيه همان سوم يعنى اختصاص به «خمسه طيبه» است . (٣٩٢)
گروهى از اصحاب و شخصيتهاى سرشناس كه نزول آيه را بدين شيوه روايت كرده اند عبارتند از:
عبدالله بن عباس ، عمر بن ابى سلمه ، فرزند خوانده رسول خدا، ابو سعيد خدرى ، سعد بن ابى وقاص ، انس بن مالك و.. (٣٩٤)
پس از نزول آيه تطهير پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى آنكه مقام و منزلت اهل بيت را به مسلمانان بشناساند در معرفى اهل بيت سخت اهتمام ورزيد تا مسلمانان بدانند منظور از اهل بيت چه كسانى هستند و در آينده كسى به دروغ خود را از اهل بيت به حساب نياورد، بدين جهت تا چندين ماه هر روز هنگامى كه براى اقامه نماز صبح از منزل خارج مى شدند، قبل از نماز صبح به در خانه على عليه السلام مى آمد و مى فرمود:
السلام عليكم يا اهل بيت انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس ‍ البت و يطهر كم تطهيرا (٣٩٦)
«ابوزيره صحابى» مدت هفت ماه كه در مدينه بوده است روايت كرده و«انس بن مالك » اين مدت را شش ماه ذكر كرده است .(٣٩٨)
كدام نماز اس كه سخنى از على اولاد عليه السلام در آن نيست ؟ كدام نماز است كه در آن تشهد نيست ؟ در تشهد يكى از واجباتش اين است كه بگوييم ( اللهم صل على محمد وال محمد) اين در متن عبادت ماست در كنار شهادتين درود بر اين خاندان در متن عبادت است . (٤٠٠)


۹
نماز راز دوست


آيه ٦٧: پيامبر صلى الله عليه و آله انذار كننده اقامه كنندگان نماز

انما تنذر الذين يخشون ربهم بالغيب و اقاموا الصلوة و من تزكى فانما يتزكى لنفسه والى الله المصير (٤٠٢)

آيه ٦٨ : تلاوت كنندگان قرآن و اقامه كنندگان نماز

ان الذين يتلون الله و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية يرجون تجارة لن تبور (٤٠٤)
اين حديث در حقيقت روح آيه فوق را منعكس ساخته ، زيرا مى گويد:آنها كه نماز را بر پا مى دارند و انفاق در راه خدا مى كنند اميد و علاقه به سراى ديگر دراند، چرا كه نيكيها را قبل از خود فرستاده اند و مايلند به آن ملحق شوند. (٤٠٦)
در روايتى مى خوانيم : امام باقر عليه السلام در نماز خود قرآن مى خواند تا اينكه غش كرد، وقتى به هوش آمد سوال كردند، چه چيزى سبب غش كردن شما شد؟ آن حضرت فرمود:من آن قدر آيات قرآن را تكرار كردم ، تا حالى به من دست داد كه گويى آن آيات را از زبان كسى مى شنوم كه آن را نازل كرده است . (٤٠٨)
رسول گرامى اسلام عليه السلام در اين باره مى فرمايد:قرائت قرآن در حال نماز ، برتر است از قرائت آن در غير نماز. (٤١٠)
ترجمه :آنان كه دعوت پروردگار شان را گردن مى نهند و نماز بجاى مى آورند وكارشان به مشورت انجام مى گيرد و از روزيشان انفاق مى كنند.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه درباره مومنان متوكل به خدا سخن مى گويد:كه چهار اوصاف آنها را در اينجا بيان مى كند اول مى فرمايد:«آنها كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده ، و فرمانهاى او را از جان و دل پذيرفته اند» (و الذين استجابوا لربهم) دوم مى فرمايد:«و نماز را بر پا داشته اند» (و اقاموا الصلوة) سوم مى فرمايد:«و كار آنها به طريق شورى و مشورت در ميان آنها صورت مى گيرد» (و امرهم شورى بينهم) چهارم مى فرمايد: «و از آنچه به آنها روزى داده ايم ، در راه خدا انفاق مى كنند» (و مما رزقناهم ينفقون)
در اين آيه مورد بحث سخن از بازسازى وجود مومنان در جنبه هاى مختلف است كه مهمتر اجابت دعوت پروردگار و تسليم در برابر فرمان او است مطلبى كه همه نيكيها و خوبيها و اطاعت اوامر الهى در آن جمع شده است ، آنها با تمام وجود در برابر فرمانش تسليم هستند، و در مقابل اراده و از خود اراده اى ندارند، و بايد چنين باشد چرا كه بعد از پاكسازى قلب و جان از آثار گناه كه موانع راه حقند تسليم و اجابت قحطى است ولى از آنجا كه در ميان اوامر الهى مسائل بسيار مهمى وجود دارد كه بالخصوص بايد انگشت روى آن گذاشت چند موضوع مهم را به دنبال آن ياد آور مى شود كه مهمترين آنها «نماز» است نمازى كه ستون دين ، پيوند خلق و خالق ، مربى ، نفوس ، معراج مومن و نهى كننده از فحشاء و منكر است .
بعد از آن مهمترين مسائل اجتماعى همان اصل «شورى» است كه بدون آن همه كار ناقصى است ، يك انسان هر قدر از نظر فكرى نيرومند باشد نسبت به مسائل مختلف تنها از يك يا چند بعد مى نگرد، و لذا ابعاد ديگر بر او مجهول مى ماند، اما هنگامى كه مسائل در شورى مطرح گردد و عقلها و تجارت و ديدگاههاى مختلف به كمك هم بشتابند، مسائل كاملا پخته و كم عيب و نقص مى گردد، و از لغزش دورتر است ، لذا در حديث پر معنا از پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى خوانيم :«انه ما من رجل يشاور احدا الا هدى الى الرشد» «احدى در كارهاى خود مشورت نمى كند، مگر اينكه به راه راست و مطلوب هدايت مى شود.»
قابل توجه اينكه :تعبير در اينجا به صورتى است كه آن را يك برنامه مستمر مومنان مى شمرد ، نه تنها در يك كار زود گذر وموقت ، مى گويد همه كارهاى آنها در ميانشان به صورت شورى است ، و جالب اينكه خود پيامبر صلى الله عليه و آله با اينكه عقل كل بود و با مبداء وحى ارتباط داشت در مسائل مختلف اجتماعى و اجزائى ، در جنگ و صلح و امور مهم ديگر، به مشورت با ياران مى نشست ، و حتى گاه نظر آنها را ترجيح مى دارد با اينكه مشكلاتى از اين ناحيه حاصل مى شد، تا الگو و اسوه اى براى مردم باشد، چرا كه بركات مشورت از زيانهاى احتمالى آن به مراتب بيشتر است . (٤١٢)
آرى كعبه مغناطيس دلهاى اهل ايمان و رمز وحدت و استقلال مسلمانان است و ارتباط نماز و كعبه ارتباط دائمى است نماز، منهاى كعبه و قبله بى ارزش است و حج و كعبه نهى نماز هم معنا ندارد و نماز و كعبه هر دو وسيله اى است براى ارتباط با خالق هستى ، يعنى رسيدن به توحيد و يكتاپرستى (اگر كسى از فراز آسمانهابه صفوف نمازگزاران كره زمين بنگرد، دايره هاى متعددى را مى بيند كه مركزيت همه آنها كعبه است و توحيد نقطه تمركز و فكر و دل و جان و صفوف مسلمين است .) (٤١٤)
اما مسلمانان جهان نسبت به مشورت با همديگر، بهتر است در اينجا تمسك به آيه شريفه قرآن نمائيم كه گره گشاى كار ماست در اين باره مى فرمايد:(و الذين ... و امرهم شورى بينهم) و مومنين كسانى هستند كه دعوت پروردگار شان را اجابت كرده و نماز بر پا مى دارند و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست .(٤١٦)
ترجمه :آيا ترسيديد كه پيش از نجوا كردن صدقه دهيد؟ حال كه اين چنين نكرده ايد خداوند توبه شما را مى پذيرد پس بر پا و پردازنده زكات و اطاعت كننده خدا و پيامبرش باشيد و خداوند به اعمال شما آگاه است .
تفسير آيه
در تفسير فوق درباره جمعى از اغتياء كه خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و با او نجوى كرد ندو مى ترسيدند با صدقه فقير شوند و از دادن آن خوددارى مى كردند كه در اين رابطه خداوند در اين آيه مى فرمايد:«آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقه قبل از نجوى خوددارى كرديد؟» (اشفقتم ان تقدوموا بين يدى نجواكم صدقات) معلوم مى شود حب مال در دل شما از علاقه به نجوى پيامبر صلى الله عليه و آله بيشتر است ، و نيز معلوم مى شود در اين نجواها غالبا مسائل حياتى مطرح نمى شود، و گرنه چه مانعى داشت كه اين گروه قبل از نجوى صدقه اى مى دادند و نجوى مى كردند، به خصوص اينكه مقدار خاصى براى صدقه نيز تعيين نشده بود و مى توانستند با مبلغ كمى اين مشكل را حل كنند.
سپس مى افزايد: «اكنون كه اينكار را نكرديد، و خود به تقصير خويشتن پى برديد، و خداوند شما را بخشيد، و توبه شما را پذيرفت ، نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد، و خدا و پيامبرش را اطاعت نمائيد و بدانيد خداوند از آنچه انجام مى دهيد باخبر است »
فاذا تفعلوا و تاب الله عليكم فاقيموا الصلوة و اتو الزكوة و اطيعوا الله و رسوله و الله خير بما تعملون
تعبير به «توبه» نشان مى دهد كه آنها در نجواهاى قبلى مرتكب گناهى شده بودند ، خواه به خاطر تظاهر و ريا، و يا آزار پيامبر صلى الله عليه و آله و يا ايذاء مومنان فقير گرچه در اين آيه سخنى صريحا جواز نجوى بعد از اين ماجرا نيامده ، ولى تعبير آيه نشان مى دهد كه حكم سابق برداشته شد.
اما دعوت به اقامه نماز و اداء زكات و اطاعت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر اهميت آن است و نيز اشاره اى است به اينكه اگر بعد از اين نجوا مى كنيد بايد در مسير اهداف بزرگ اسلامى و در طريق اطاعت از خدا و رسول صلى الله عليه و آله باشد. (٤١٨)
بعضى از مفسران نيز تصريح كرده اند كه هدف گروهى از نجوى كنندگان اين بود كه از اين راه برترى بر ديگران كسب كنند پيامبر صلى الله عليه و آله هم روى بزرگوارى خاص خود در عين اين كه ناراحت بود از آنها ممانعت نمى كرد تا اينكه قرآن آنها را از اينكار نهى نمود .(٤٢٠)

آيه ٧١ : نماز جمعه از ديدگاه قرآن

يا ايها الذين امنوا نودى الصلوة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر لله وذروالبيع ذلكم لكم ان كنم تعملون (٤٢٢)
ولى در مورد (نماز) آيه فوق مى فرمايد:«فاسعوا) «بشتابيد» و اين دليل بر اهميت فوق العاده نماز است منظور از ذكر الله درجه اول نماز است ، ولى مى دانيم كه خطبه هاى نماز جمعه هم كه آميخته با ذكر خدا است ، در حقيقت بخشى از نماز جمعه است ، بنابراين بايد براى شركت در آن نيز تسريع كرد. (٤٢٤)
امام باقر عليه السلام فرمود: آنگاه كه حضرت مهدى عليه السلام قيام مى كند، و وارد كوفه شود مردم از او درخواست كنند تا براى آنان اقامه نماز بخواند، حضرت دستور مى دهد كه در قسمتى از نجف به نام مسجد از نجف به نام مسجد كشتند و در آنجا با ايشان نماز جمعه بخوانند. (٤٢٦)
و در اين رابطه باز روايت ديگر از امام باقرعليه السلام وارد شده كه فرمود:سوگند به خدا به من خبر رسيده است كه ياران پيامبر صلى الله عليه و آله روز پنجشنبه ، خود را براى نماز جمعه آماده مى كردند، چون روز جمعه براى مسلمانها كوتاه (فرصت اندك) است . (٤٢٨) ترجمه :و چون پايان يافت در زمين متفرق شويد و از فضل خدا (روزى» را طلب كنيد و بسيار خدا رابه ياد آوريد تا رستگار شويد.
تفسير آيه
در تفسير اين آيه شريفه كه دنباله آيه قبل مى باشد درباره نماز جمعه بيان شده است مى فرمايد:«هنگامى كه نماز پايان گيرد شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد، و خدا را بسيار ياد نمائيد تا رستگار شويد» (فاذا قضيت الصلوة فانشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون)
گرچه جمله «ابتغوا من فضل الله) «فضل خدا را طلب كنيد» يا تعبيرات مشابه آن در قرآن مجيد شايد غالبا به معنى طلب روزى و كسب و تجارت آمده است ، ولى روشن است كه مفهوم اين جمله گسترده است و كسب و كار يكى از مصاديق آن است ، لذا بعضى آن را به معنى عبادت مريض ، و زيارت مومن ، يا تحصيل علم و دانش تفسير كرده اند، هر چند منحصر به اينها نيز نمى باشد ناگفته پيدا است كه امر به «انتشار در
زمين» و «طلب روزى» امر وجويى نيست ، بلكه به اصطلاح «امر بعد از حظر» و نهى است ، و دليل بر جواز مى باشد، ولى از اين تعبير چنين استفاده كرده اند كه تحصيل روزى بعد از نماز جمعه مطلوبيت و بركتى دارد، و در حديثى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از نماز جمعه به سرى به بازار مى زد.
جمله «و اذكروا الله» اشاره به ياد خدا است در برابر آن همه نعمتهاى كه به انسان ارزانى داشته ، و بعضى «ذكر» را در اينجا به معنى «فكر» تفسير كرده اند، آنچنان كه در حديث آمده است . (٤٣٠)
شان نزول آيه
شان نزول اين آيه قبل با همديگر مرتبط مى باشند و مجموعا يك شان نزول براى آنها بيان شده است كه ما آن را در آيه قبل بعنوان داستان آورديم فلذا براى آگاهان از شان نزول اين آيه و آيه قبل به داستان قبل مراجعه شود.
داستان آيه ٧٢
بشارت بر شركت كنندگان نماز جمعه
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:فرشتگان مقرب خداوند هر جمعه از آسمان فرود مى آيند و كاغذهايى باز نقره و قلمهايى از طلا همراه دارند مقابل در مسجد بر تختهاى از نور مى نشيند، هر كس ‍ در نماز شركت كند به ترتيب ورود مى نويسند تا آنگاه كه نماز جمعه تمام شود و امام جمعه بيرون آيد .(٤٣٢)
در احوالات حضرت آية الله اراكى آمده است : كه در خطبه هاى نماز جمعه خود باسوز وگدار خاصى خطاب به مردم مى گفت :«اى مردم ! گناه نكنيد ، معصيت خدا نكنيد» و در هنگام اداى اين كلمات بود كه سيل اشك از چشمان پاكش سرازير مى شد و در همه دلها توفانى ايجاد مى كرد. (٤٣٤)

آيه ٧٣ : نماز كار خانه انسان سازى

الا المصلين (٤٣٦)
منظور نمازگزارانى است كه بطور مرتب و دائمى نمازشان را مى خوانند و به روز جزا ايمان دارند و در هر حال هميشه مراقب و مواظب اعمال خويش هستند خداوند به آنها بشارت بهشت داده است ، و آنه هميشه در آنجا جاويدانند.
داستان آيه ٧٣
نماز آية الله مرعشى نجفى و استاد شهيد مطهرى (رحمة الله عليهما)
در برخى از يادداشتهاى آيت الله العظمى مرعشى نجفى (ره) آمده است :هنگامى كه در قم سكونت كردم (١٣٤٣ه ق)، صبحها در حرم حضرت معصومه عليه السلام اقامه نماز جماعت نمى شود و من تنها كسى بودم كه اين سنت را در آن رواج دادم و از شصت سال پيش به اين طرف ، صبح زود و پيش از باز شدن درهاى حرم مطهر و زودتر از ديگران مى رفتم و منتظر مى ايستادم ، اين انتظار گاهى يك ساعت قبل از طلوع فجر بود، تا خدام درها را باز كنند، زمستان و تابستان نداشت ، در زمستانها ، هنگامى كه برف همه جا را مى پوشاند ، بيلچه اى كوچك به دست مى گرفتم و راه خود را بر طرف صحن باز مى كردم تا خود را به حرم مطهر حضرت معصومه عليه السلام برسانم در آغاز خود به تنهايى نماز مى خواندم تا اينكه پس از مدتى يك نفر به من اقتدا كرد و پس از آن كم كم افراد ديگرى اقتدا كردند و به اين ترتيب نماز جماعت را در حرم مطهر حضرت معصومه عليه السلام آغاز كردم تا امروز كه شصت سال از آن تاريخ مى گذرد، ادامه دارد.
آهسته آهسته ظهرها و شبها نيز اضافه شد و از آن پس روزى سه بار در مسجد بالا سر حضرت معصومه عليه السلام و صحن شريف نماز مى خواندم . (٤٣٨)
نماز استاد شهيد مطهرى
يكى از خصوصيات استاد شهيد مطهرى (ره) عنايت زياد به تهجد و شب زنده دارى بود و از دوران طلبگى تا آخر عمر، بدان پايبند بودند حضرت آية الله خامنه اى رهبر معظم ، انقلاب اسلامى ايران چنين مى فرمايند :مرحوم مطهرى يك مرد اهل عبادت و اهل تسويه و تزكيه اخلاق و روح بود من فراموش نمى كنم ايشان وقتى به مشهد مى آمد خيلى از اوقات به منزل ما وارد مى شد گاهى هم وردشان در منزل خويشاوندان همسرشان بود اين مرد نيمه شب تهجد با آه و ناله داشت يعنى نماز شب مى خواند و گريه مى كرد بطورى كه صداى گريه و مناجات او افراد را از خواب بيدار مى كرد...
يك شب ايشان منزل ما بودند و نصف شب از صداى گريه ايشان خانواده ما از خواب پريده بودند البته اول ملتفت نشده بودند كيست ، اما بعد فهميدند كه صداى آقاى مطهرى است بله ايشان نصف شب نماز شب مى خواند همراه با گريه با صدايى كه از آن اطاق مى شد، آن را شنيد. (٤٤٠)
ترجمه : كسانى كه پيوسته نماز مى گزارند.
تفسير آيه
در تفسير اين آيه شريفه به يك گروه از نمازگزاران مى پردازد و مى فرمايد:«همان نمازگزارانى كه نمازهاى خود را تدام مى بخشند» (الذين هم على صلاتهم دائمون)
اين يكى از ويژگى مومنان راستين است كه ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند، و اين ارتباط از طريق نماز تامين مى گردد، نمازى كه انسان را از فحشاء و منكرات باز دارد، نمازى كه روح و جان انسان را پرورش مى دهد، و او را همواره به ياد خدا مى دارد، و اين توجه مستمر مانع از غفلت و غررو، و فرو رفتن در درياى شهوات ، و اسارت در چنگال شيطان و هواى نفس مى شود.
بديهى است منظور از مداومت بر نماز اين نسيت كه هميشه در حال نماز باشند، بلكه منظور اين است در اوقات معين نماز را انجام مى دهند اصولا مى دهند هر كار خيرى آنگاه در انسان اثر مثبت مى گذارد كه تداوم داشته باشد، و لذا در حديثى از پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم :«ان احب الاعال الى الله مادام و ان قل» «محبوترين اعمال نزد خداى چيزى است كه مداومت داشته باشد، هر چند كم باشد» (٤٤٢) .
و در حديث ديگرى از همان امام عليه السلام نقل شده كه فرمود:«اين آيه اشاره به نافله است ، و آيه ( و الذين هم على صلاتهم يحافظون) (كه در آيه بعدى ، مورد بحث ما مى باشد) ناظر به نماز فريضه است» (٤٤٤)
داستان آيه ٧٤
نماز علامه امينى و علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى
علامه امنى (ره) مدت سه شب در حرم امام رضا عليه السلام بود و هر شب هزار ركعت نماز مى خواند به او گفتند:شما خسته نمى شويد؟ فرمود:مگر ماهى از شنا خسته مى شود كه من از نماز شوم ؟ (٤٤٦)

آيه ٧٥ : مراقبت كنندگان بر نماز

و الذين هم على صلاتهم يحافظون . (٤٤٨)
داستان آيه ٧٥
نماز آية الله اراكى و حاج شيخ عباس قمى (رحمة الله عليهما)
مرحوم آيت الله العظمى اراكى (ره) تقيد خاصى به اقامه نماز جماعت داشت و باآنكه سن زيادى داشت (در مدرسه فيضيه قم) نماز جماعت را برگزار مى كرد، نماز ايشان به قدرى طول مى كشيد كه حتى طلاب جوان طاقت نمى آوردند وقتى از حضرتش خواسته شد براى رعايت حال ماءمومين نمازش را مختصر و در حدى كه ضعيف ترين ماءمومين بر آن طاقت آوردند، اقامه كند، با تواضع خاصى مى فرمودند: من در بين اين مردم از خودم ضعيف تر سراغ ندارم كه نماز را در حد مختصر كنم . (٤٥٠)
نماز مرحوم حاج شيخ عباس قمى (ره)
حجت الاسلام على محدث زاده درباره پدرش حاج شيخ عباس قمى (ره) مى گويد: يك روز صبح پدرم برخاست و شروع كرد به گريه كردن نمود از او پرسيدم : چرا اشك مى ريزيد؟ فرمود: براى اينكه ديشب نماز شب را نخواندم ! گفتم : پدر جان نماز شب كه مستحب است و واجب نيست ، شما كه ترك نماز واجب نكرده ايد و حرامى بجا نياورده ايد چرا اين طور توفيق نماز شب خواندن از من سلب شود.
باز حجت الاسلام محدث زاده - فرزند مرحوم حاج شيخ عباس قمى (ره) - مى گويد: پدرم شب جمعه اى پس از نماز شب مشغول خواندن سوره يعنى همان دوزخى است كه به شما وعده داده مى شد» ، چند بار تكرار كرده ، مكرر مى گويد: «اعوذبالله من النار» ، پناه مى برم به خدا از آتش دوزخ و چنان منقلب مى شود كه نمى تواند بقيه سوره را بخواند و به همان حال باقى مى ماند تا اذان صبح ، كه مشغول نماز صبح مى شود .


۱۰
نماز راز دوست


آيه ٧٦ : نماز و قرض الحسنه به خدا

و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة و اقرضوا الله قرضا حسنا...(٤٥٢)
ضمنا ذكر زكات واجب را در اينجا دليل ديگرى بر مدنى بودن اين آيه گرفته اند، زيرا حكم زكات در مدينه نازل شد نه در مكه ، ولى بعضى گفته اند اصل زكات در مكه نازل شد، اما نصاب و مقدارى براى آن بيان نگرديده بود، آنچه در مدينه تشريع شد مساءله نصاب و مقدار زكات بود. (٤٥٤)
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: نماز، هديه مؤ من است به سوى پروردگار، پس هداياى خود را نيكو كنيد تا جوايز نيكو باشد.(٤٥٦)
مؤ لف كتاب «دين ما علماى ما» مى نويسد: در زمان مرجعيت آيت الله العظمى حاج آقا حسين بروجردى (ره) طلبه جوانى را (به نام شيخ على فريدة الاسلام كاشانى) مى ديدم كه قيافه عارفانه اش توجه صاحب نظران را جلب مى كرد، از نظر علمى در مقام اجتهاد و از نظر معنوى در درجات بالاى عرفان بود او در زمان بلوغ به حرم حضرت امام رضا مشرف شد و به حضرت عرض كرد: «بار سنگين تكيليف الهى بر دوشم آمده است ، از شما كمك مى خواهم .» دعاى كميل را با اشك و آه مى خواند و مى لرزيد (در مدرسه فيضيه قم) پس از نماز جماعت كه به امامت آيت الله العظمى اراكى (ره) اقامه مى شد، همه نمازگزاران مى رفتند ولى او به نمازهاى مستحبى مشغول مى شد، من ، نمى توانم وصف نمازش را منعكس كنم ولى همين مقدار مى توانم بنويسم كه در تمام ايام عمرم چنين نمازى كه با اشك و آه و گريه همراه باشد نديدم او يكى از استادان شهيد سيد عبد الكريم هاشمى نژاد بود و آن مجاهد نستوه و پيوسته اين جوان را همراهى مى كرد و به عنوان حفظ ادب و احترام به مقام استاد بزرگوارش چند قدم به دنبال او راه مى رفت ، (فريدة الاسلام كاشانى) در سن بيست و چهار سالگى در يكى از روستاهاى (رودسر، گيلان) مشهور به (كولكاسرا) از دنيا رفت ، ميز بانش مرحوم اشراقى كه از علما بود براى حقير نقل كرد: بعد از خوردن شام گفت : خيلى مايلم در حياط منزل ، زير درخت تا صبح در عبادت باشم ، بعد برخاست دو ركعت نماز خواند ، ذكر ركوعش راد كه شمردم هفتاد بار بود، بعد از نماز كمى از مواعظ و احاديث را براى ما بيان كرد و به سجده مى رفت ديگر سر از سجده بر نمى داشت ، و روح پاكش به ملكوت اعلى پر كشيد. (٤٥٨)
ترجمه : گويند: ما از نمازگزاران نبوديم .
تفسير آيه
در تفسير اين آيه شريفه مى خوانيم : اين آيه جواب گنهكاران و مجرمان است وقتى از آنها سوال مى شود چيزى باعث شد كه شما را وارد دوزخ كنند؟ در جواب اين سوال كه (اصحاب يمين از آنها مى پرسند) آنها ( اصحاب شمال) مى گويند : «ما از نماز گزاردن نبوديم» ( قالوا لم نك من المصلين)
اين گروه از مجرمان (اصحاب شمال) در جواب مومنان راستين و متقيت (اصحاب يمين) چنين بيان مى كنند، اگر نماز مى خوانديم نماز ما را به ياد خدا مى انداخت ، نهى از فحشاء و منكر مى كرد و ما را به صراط مستقيم الهى دعوت مى نمود. (٤٦٠) آيا گوش فرا نمى دهيد به پاسخ دوزخيان كه چون از آنان پرسيدند: «ما سلككم فى سقر قالوا لم نك من المصلين» (٤٦٢)
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه نماز صبح نخواند ، قرآن از او بيزار است هر كه نماز ظهر بجا نياورد پيامبران الهى از او بيزارند، هر كه نماز عصر را ترك كند فرشتگان از او بيزارند، و آن كه نماز مغرب نخواند دين از او بيزار است و كسى كه نماز عشا را ترك كند، خداى جهان از او بيزار است . (٤٦٤)
خداوند متعال در قرآن كريم از انسانهاى پاك و شايسته اى ياد مى كند كه از پيامبران و فرزندان آنان بوده اند و چون آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده مى شد به خاك مى افتادند، در حالى كه سجده مى كردند و گريان بودند سپس مى فرمايد: (فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتعبوا الشهوات فسوف يلقون غيا) (٤٦٦)
بخوبى از اين گونه روايات استفاده مى شود كه تارك الصلوة جهنمى مى شود چرا كه سرپيچى از دستورات الهى نموده و اين فريضه بسيار مهم دينى را ترك گفته است .

آيه ٧٨ : كسى كه به خدا ايمان نياورد دو نماز نخواند

فلا صدق و لا صلى (٤٦٨)
(بايد توجه داشته باشيم كه در بعضى از تفاسير آمده است منظور از اين آيه كه مى فرمايد، او نه ايمان آورد و نه نماز گزارد «ابوجهل لعنة الله عليه» مى باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله دشمنى عجيبى داشت و هميشه با آن حضرت مجادله و گفتگو مى كرد لعنت ابدى خداوند بر او باد.)
داستان آيه ٧٨
تارك الصلوة بى دين است .
عبيد بن زراره مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم گناهان كبيره كدامند؟ فرمود: آنها در نوشتار على عليه السلام هفت چيز است :
١- كفر به خدا ٢- كشتن انسان ٣- عاق پدر و مادر شدن ٤- ربا خوردن ٥- خوردن مال يتيم به ستم ٦- فرار از جهاد ٧- تعرب بعد از هجرت (اعلى شدن پس از مهاجرت)، (اعرابى به كسانى مى گويند كه باديه نشين هستند و از دين و آداب و رسوم آن بى خبرند. و هجرت ، ترك باديه نشينى و آمدن به مركز اسلام و مشرف شدن خدمت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله يا وصى اوست براى متدين شدن به دين خدا و ياد گرفتن احكام و مسائل دينى ، و تعرب بعد از هجرت آن است كه پيش از ياد گرفتن آنچه بايد بفهميم به حالت نخستين از جهالت و نادانى و بى اعتنايى به ديانيت بر گردد.) (٤٧٠)

آيه ٧٩ : ذكر نام خدا و نماز باعث رستگارى

و ذكر اسم ربه فضلى . (٤٧٢)
داستان آيه ٧٩
نماز بر روى آب
«رشيق مادرانى» گفت : خليفه ، معتضد عباسى ، به من و دو نفر ديگر دستور داد كه به طور كاملا محرمانه به سامرا رفته و وارد خانه امام حسن عسكرى عليه السلام كه از دنيا رفته - بشويد و هر كس را كه در آن خانه يافتيد، به قتل برسانيد و سر او را نزد من بياوريد ما به سامرا رفته و بدون هيچ مشكلى وارد خانه شديم و همه جا را بررسى كرديم ، تا اينكه به پرده اى رسيديم آن را كنار زديم ، سردابى پديدار شد، وارد آن شديم و ديديم كه گويا دريايى از آب است و در انتهاى آن حصيرى روى آب افكنده شده و شخص بسيار زيبايى بر آن نشسته و به عبادت و نماز مشغول است و اصلا توجهى به ما ندارد.
يكى از همراهان ما خواست تا داخل شود و او را دستگير؟ گند، اما درون آب افتاد و چيزى نمانده بود كه غرق شود من دستم را دراز كرده و او را بيرون كشيدم ، و تا يك ساعت بيهوش بود آنگاه رفيق ديگر ما اقدام به رفتن به سوى او را كرد، ولى او هم در آب افتاد و او را هم بيرون كشيديم .
من مات و متحير شده بودم و به او خطاب كرده و گفتم : از خدا و از شما عذر مى خواهم كه مزاحم شدم ! ولى او اعتنايى نكرد و ما بازگشتيم و جريان را براى معتضد گفتيم او به ما گفت : اين جريان و ماجرا بايد پنهان بماند و جايى آن را نقل نكنيد، وگرنه سر شما را از بدن جدا مى كنم . (٤٧٤)
ترجمه : آن بنده خداى را كه به نماز مشغول شد؟ (مراد ابوجهل است كه در نماز، پيغمبر و اصحابش را مى آزرد).
تفسير آيه
منظور آيه فوق درباره ابوجهل آمده است آيا چيزى مستحق عذاب و كيفر الهى نيست ؟! در احاديث آمده است : «ابوجهل از اطرافيان خود سوال كرد آيا محمد در ميان شما نيز براى سجده صورت به خاك مى گذارد؟ گفتند : آرى ، گفت : سوگند به آنچه ما به آن سوگند ياد مى كنيم ، اگر او را در چنين حالى بينم با پاى خود گردن او را له مى كنم ! به او گفتند: ببين ، او در آنجا مشغول نماز خواندن است !
ابوجهل حركت كرد تا گردن پيامبر صلى الله عليه و آله را زير پاى خود بفشارد، ولى هنگامى كه نزديك آمد عقب نشينى كرده و با دستش گوئى چيزى را از خود دور مى كرد! به او گفتند: اين چه وضعى است در تو مى بينم ؟ گفت : ناگهان ميان خودم و او خندقى از آتش ديدم و منظره وحشتناك و همچنين بال و پرهائى مشاهده كردم ؟ در اينجا پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:!
قسم به كس كه جانم در دست او است اگر به من نزديك شده بود فرشتگان خدا بدن او را قطعه قطعه مى كردند و عضو عضو او را مى ربودند ! اينجا بود كه اين آيه و آيات سوره علق نازل شد. (٤٧٦)
طبرسى در مجمع البيان نيز نقل مى كند: كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به خديجه فرمود : هنگامى كه تنها مى شود ندائى مى شنوم (و نگرانم)! خديجه عرض كرد: خداوند جز خير درباره تو كارى نخواهد كرد، چرا كه به خدا سوگند تو امانت را ادا مى كنى ، صله رحم بجا مى آورى ، و در سخن گفتن راستگو هستى .
خديجه مى گويد: بعد از اين ماجرا ما به سراغ «ورقة بن نوفل» رفتيم (او از آگاهان عرب و عمو زاده خديجه بود) رسول الله صلى الله عليه و آله آنچه را ديده بود براى ورقه بن نوفل بيان كردند هنگامى كه آن منادى به سراغ تو مى آيد دقت كن چه مى شنوى ؟ سپس براى من نقل كن پيامبر صلى الله عليه و آله در خلوتگاه خود اين را شنيد كه مى گويد: اى محمد بگو: بسم الله الرحمن الرحيم الحمد الله رب العالمين ...، تا ولا الظالين ، سپس ‍ حضرت به سراغ ورقه بن نوفل آمد و مطلب را براى او بازگو كرد ورقه بن نوفل گفت : بشارت بر تو باد، باز هم بشارت بر تو ، من گواهى مى دهم تو همان كسى هستن كه عيسى بن مريم بشارت داده است !و تو شريعت همچون موسى دارى تو پيامبر مرسلى ، و به زودى بعد از اين روز ماءمور به جهاد مى شوى و اگر من آن روز را درك مى كنم در كنار تو جهاد خواهم كرد.!
هنگامى كه ورقه بن نوفل از دنيا رفت رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: من اين روحانى را در بهشت (بهشت برزخى) ديدم در حالى كه لباس حرير بر تن داشت ، زيرا او به من ايمان آورد و مرا تصديق كرد. (٤٧٨)
داستان آيه ٨٠
برخوردى مهربان
حضرت محمد صلى الله عليه و آله نماز مى خواند و مردمى كه از آنجا مى گذشتند، مى ديدند، نوه عبدالمطلب دارد با خويش ‍ كلماتى فصيح و زيبا بيان مى كند و ركوع و سجود مى رود و بدون اينكه بتى پيش رويش باشد به خاك مى افتد و نام خدا را بر زبان مى آورد يكى از كفار شهر مكه جسارت كرد و در حالى كه پيامبر سر به سجده نهاده بود، امعاء و احشاء شتر را برگردن و كتف مباركشان گذاشت .
دختر كوچكش فاطمه عليه السلام گريه كنان برخاست و آن كثافات را از گردن مبارك پيامبر برداشت و به كنارى انداخت پيامبر با حوصله عجيب ، نمازش را با طماءنينه و وقار خاصى ادامه داد و نماز كه تمام شد، جبرئيل و ميكائيل پيش روى حضرت ايستاده بودند سلام كردند و گفتند، «خداوند سبحان سلام مى رساند و ما را فرمان داده است كه آنچه به ما دستور دهى ، انجام دهيم ، و هر خدمتى كه از دست ما بر آيد، كوتاهى نكنيم .»
پيامبر فرمود: «مرا در اين كار كه خواهيم كرد، يارى دهيد و دعايى كه خواهم خواند، با آمين مدد نماييد» جبرئيل و ميكائيل ترسيدند كه اگر همين لحظه از خداوند متعال بخواهد سنگ يا آتش بر اهل مكه ببارد، يا كفار مسخ شده ، يا به زمين فرو روند، هر آينه به اجابت خواهد رسيد دستهاى مبارك بالا رفت و لبهاى آن عزيز جنبيد: بار الها! قوم مرا به راه راست هدايت فرما، كه ايشان نمى دانند...» جبرئيل و ميكائيل شگفت زده شدند ديده بودند همين كفار بارها و بارها آزارش داده بودند متواضعانه گفتند: «اى رسول خدا! به درستى كه تو رحمت عالميان هستى !» پيامبر صلى الله عليه و آله دستهاى كوچك دخترش را در دست گرفت و با قدمهاى آرام و شمرده به سوى خانه خديجه عليه السلام گام بر داشت . (٤٨٠)
ترجمه : آيه در حالى كه دستورى را دريافت نكرده بودند جز اين كه كمال خلوص به آيين توحيد خدا را پرستش كنند نماز را بر پا دارند و زكات بدهند، اين است آيين راستين .
تفسير آيه
منظور از كلمه «و ما امروا...» در اينجا چيست ؟ جمعى
گفته اند منظور اين است كه اهل كتاب در آئين خودشان مساله توحيد و نماز و زكات وجود داشته و اينها مسائلى است ، ثابت ولى آنها به اين دستور نيز وفادار نمانده اند.
جمعى ديگر گفته اند در آئين اسلام دستورى جز توحيد خالص و نماز و زكات و مانند آن نيامده و اينها امورى هستند شناخته شده ، چرا از قبول آن سرباز مى زنند؟ و در پذيرش آن اختلاف مى كنند.
معنى دوم :
نزديكتر به نظر مى رسد، زير به دنبال آيه قبل كه سخن از و اختلاف آنها در پذيرش آئين جديد مى گفت مناسب همين است كه «و ما امروا» ناظر به آئين جديد باشد از اين گذشته معنى اول فقط تنها درباره اهل كتاب صادق است و مشركان را شامل نمى شود، در حالى كه معنى دوم همگان را شامل مى شود اما منظور از كلمه «دين» در آيه شريفه آنست كه بايد آن را براى خدا خالص كنند به عقيده بعضى از مفسران همان «عبادت» است و جمله ، «الا ليعبدون الله» كه قبل از ذكر شده نيز همين معنى را تاءييد مى كند ولى احتمال ديگرى هم وجود دارد كه منظور از كلمه «دين» مجموعه دين و شريعت باشد، يعنى تمام جهات خالص گردانند، اين معنى با گستردگى مفهوم «دين» سازگارتر است ، و جمله بعد «ذلك دين القيمه» «اين است آئين مستقيم و پايدار» كه دين را به معنى وسيع مطرح كرده ، همين را تاءييد مى كند.
پس جمله «و ذلك دين القيمه» اشاره شده به آن است كه اين اصول يعنى توحيد خالص و نماز توجه به خالق و زكات توجه به خلق از اصول ثابت و پا بر جاى همه اديان است ، بلكه مى توان گفت اينها در متن فطرت آدمى قرار داد.
و كلمه ديگر در آيه «حنفا» جمع «حنيف» از ماده «حنف» بر وزن كنف به گفته راغب در مفردات به معنى تمام يافتن از گمراهى به سوى راه مستقيم است ، و عرب تمام كسانى را كه حج بجا مى آوردند يا ختنه مى كردند حنيف مى ناميد، اشاره به اينكه آنها بر آئين اسلام بوده اند و «حنف» به كسى گفته مى شود كه پاى او كج باشد روى هم رفته از كتب مختلف لغت چنين به دست مى آيد «حنيف» اصل به معين انحراف و كجى بوده منتهى در قرآن و اخبار اسلامى به معنى انحراف از شرك به سوى توحيد و هدايت به كار رفته است پس «حنيف» به معنى تمايل يافتن از گمراهى به سوى راه مستقيم است و به معنى حق گراه آمده است (٤٨٢)
در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در فضيلت تلاوت اين سوره چنين نقل شده : اگر مردم مى دانستند چه بركاتى اين سوره دارد خانواده و اموال را رها كرده به فرا گرفتن آن مى پرداختند! مردى از قبيله «خزاعه» عرض كرد: اى رسول خدا! تلاوت آن چه اجر و پاداشى دارد؟ فرمود: هيچ منافقى آن را قرائت نمى كند، و نه كسانى كه شك و ترديد در دلشان است ، به خدا سوگند فرشتگان مقرب از آن روز كه آسمانها و زمين آفريده شده است آن را مى خوانند ، و لحظه اى در تلاوت آن سستى نمى كنند، هر كس ‍ آن را در شب بخواند خداوند فرشتگانى را ماءمور مى كند كه دين و دنياى او را حفظ كنند، و آمرزش و رحمت براى او بطلبد، و اگر در روز بخواند به اندازه آنچه روز آن را روشن مى كند و شب آن را تاريك مى سازد ثواب به او مى دهد. (٤٨٤)
در اين باره باز امام صادق عليه السلام فرمود: خداى شما بسيار بخشنده است و پاداش عمل را هر چند كم باشد عطا مى فرمايد: بنده اش دو ركعت نماز با اخلاص مى خواند و خداوند براى همان دو ركعت نماز خالص ، او را به بهشت مى برد. (٤٨٦)
سيد مرتضى (ره) در وصيت خويش اظهار داشت : تمام نمازهاى مرا كه در طول عمرم خوانده امن به نيابت از من دوباره بخوانيد نزديكان و اطرافيان او با شگفتى پرسيدند: چرا؟ شما كه عاشق نماز بوده ايد و قبل از فرا رسيدن وقت نماز وضو گرفته و روى سجاده مى نشيند تا وقت نماز فرار رسد حال چگونه چنين وصيتى مى كنيد؟ سيد مرتضى در پاسخ فرمود: آرى من عاشق نماز بودم و از راز و نياز لذت فراوان مى بردم دليل وصيتم اين است كه تصور مى كنم ، شايد نمازهاى من صد در صد خالص براى خدا انجام نگرفته ، بلكه لذت روحى و معنوى خودم در آنها تاءثير داشته است پس نمازهايم را به نيابت از من قضا كنيد چون اگر يك درصد از نماز هم براى غير خدا انجام گرفته باشد، شايسته درگاه الهى نيست . (٤٨٨)
ترجمه : واى بر چنان نمازگزاران
تفسير آيه
منظور آيه كه مى فرمايد واى بر چنان نمازگزاران ، همان نمازگزارانى كه نماز خود را به دست فراموشى مى سپرند اما كسى كه پيوسته نماز را فراموش مى كند و آن را به دست فراموشى مى سپارد ، پيداست كه براى آن اهميتى قائل نيستند و يا اصلا به آن ايمان ندارد، اگر گهگاه نماز مى خواند از ترس زبان مردم ، و مانند آن است .
جمع بندى بحثهاى سوره ماعون
در اين سوره مباركه مجموعه اى از صفات رذيله كه در هر كس ‍ باشد نشانه بى ايمانى و پستى و حقارت او است آمده ، و قابل توجه اينكه همه آنها را فرع تكذيب دين ، يعنى جزا يا روز جزا قرار داده است ، تحقير يتيمان ، ترك اطعام گرسنگان ، غفلت از نماز ، ريا كارى ، و عدم همكارى با مردم حتى در دادن وسائل كوچك زندگى اين مجموعه در تشكيل مى دهد، و بدين ترتيب در اين سوره افراد بخيل و خود خواه ، و متظاهرى را منعكس مى كند كه نه پيوندى با «خلق» دارند و نه رابطه اى با «خالق» ، افرادى كه نور ايمان و احساس مسؤ ليت در وجودشان نيست نه به پاداش الهى مى انديشد و نه از عذاب او بيمناكند. (٤٩٠)
فضيلت تلاوت
در حديثى از امام باقر عليه السلام آمده است «من قراء راءيت الذى يكذب بالدين فى فرائضه و نوافله قبل الله صلاته و صيامه ، و لم يحسابه بما كان منه فى الحياة الدنيا» هر كس اين سوره را در نمازهاى فريضه و نافله اش بخواند خداوند نماز و روزه او را قبول مى كند، و او را در برابر كارهائى كه در زندگى دنيا از او سر زده است مورد محاسبه قرار نمى دهد. (٤٩٢)

آيه ٨٣ : غافلان نماز

الذين هم عن صلاتهم ساهون . (٤٩٤)
داستان آيه ٨٣
غفلت معاويه در نماز و ابليس
معاويه در كاخ خود خوابيده بود. ناگهان مردى او را بيدار كرد. وقتى كه معاويه را ديد، به پشت كاخ رفت و در آنجا پنهان شد. معاويه فرياد زد: تو كيستى كه اين گونه گستاخى كرده و بى اجازه من وارد كاخ شده اى ؟ او گفت : من ابليس هستم ! معاويه گفت : چرا مرا بيدار كردى ؟ شيطان گفت : هنگام نماز است تو را بيدار كردم كه سر وقت به مسجد براى نماز بروى .
معاويه گفت : تو شيطان هستى ، و شيطان خير بندگان را نمى خواهد. آيا ادعاى دزد بر اين كه براى پاسبانى خانه آمده ام درست است ؟! پاسخ داد: تو را از خواب بيدار كردم كه مبادا بخوابى و نمازت قضا شود و با دل شكسته ، آه سوزان بكشى ، كه نمازم قضا شد و به مسجد نرفتم . ارزش اين آه از، از صدها نماز معمولى كه عادت انسان شده ، بالاتر است . خواستم چنين آه و ناله نصيب تو نشود كه مشمول رحمت حق تعالى گردى ! (٤٩٦)
ترجمه : پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن .
تفسير آيه
آرى بخشنده نعمت او است ، بنابراين نماز و عبادت و قربانى كه آن هم نوعى عبادت است براى غير او معنى ندارد، مخصوصا با توجه به مفهوم «رب» كه حكايت است از تداوم نعمتها و تدبير و ربوبيت پروردگار مى كند.
اما بايد در يك سخن كوتاه بگوئيم «عبادت» خواه به صورت نماز باشد يا قربانى كردن مخصوص «رب» و ولى نعمت است ، و او منحصرا ذات پاك خداست اين نعمتهاى خود از خدا مى دانستند و به هر حال تعبير «لربك» دليل روشنى است بر مساله لزوم قصد و قربت در عبادات .
بسيار از مفسران معتقدند كه منظور روز عيد قربان ، و قربانى كردن در همان روز است ، ولى ظاهرا مفهوم آيه عام و گسترده اى است هر چندت نماز و قربانى روز عيد يكى از مصداقهاى روشن آن است .
اما تعبير كلمه «وانحر» در آيه از ماده «نحر» كه مخصوص كشتن شتر است ، شايد به خاطر اين است كه در ميان قربانيها شتر از اهميت بيشترى برخوردار بود، و هر مسلمانان نخستين علاقه بسيار به آن داشتند، و قربانى كردن شتر بدون ايثار و گذشت ممكن نبود. (٤٩٨)
و در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه در تفسير اين آيه با دست مباركش اشاره كرده و فرمود:منظور اين است كه دستها را اينگونه در آغاز بلند كنى به طور كه كف آنها رو به قبله باشد. (٥٠٠)
توضيح مطلب
پيغمبر اكرم صل الله عليه و آله دو فرزند پسر از حضرت خديجه داشت يكى «قاسم » و ديگرى «طاهر» كه او را نيز «عبدالله مى ناميدند ، و هر دو در مكه از دنيا رفتند و پيامبر اكرم صل الله عليه و آله فاقد فرزند پسر شد، اين موضوع زبان بد خواهان قريش را گشود و كلمه ، «ابتر» را براى حضرت انتخاب كردند (٥٠٢)
داستان آيه ٨٤
خداوند كوثر عطا مى كند.
خداوند متعال ؛ اين سوره كوثر خطاب به نبى اكرم (ص) فرمود: «انا اعطيناك الكوثر» «اى رسول حق ما به تو كوثر عطا كرديم . (٥٠٤) براى شكر اين نعمتها نماز بخوان و قربانى كن (٥٠٦)



نماز راز دوست

1- سوره حج آيه 41.
2- كنزل العمال ج 7 حديث 185.
3- بقره آيه 3
4- بقره آيه 3
5- تفسير نمونه ج 1 ص 70
6- تفسير نمونه چ 1 ص 73
7- تفسير نور الثقلين ج 1 ص 31
8- تفاسير مجمع البيان و نور الثقلين ،ذيل آيه موردبحث
9- كتاب ثواب الاعمال ، طبق نورالثقلين ج 1 ص 26
10- تفسير نمونه ج 3 ص 213
11- طه آيه 1و2
12- ميزان الحكمه ج 5 ص 368
13- المراجعات ص 76،251،ش 3
14- انوار نعمانيه ص 342
15- منتهى الامال ج 1 باب دوم ،فصل دوم ص 98
16- جلاء العيون ج 2 ص 188
17- اصول كافى ج 2 ص 602
18- نقل از، حجة الاسلام و المسلين سيد احمد خمينى (ره) كتاب امام در سنگر نماز دفتر 7 ص 71
19- سوره بقره آيه 43
20- سوره بقره آيه 43
21- آدرس همان
22- رساله حضرت امام خمينى (ره) مساءله 1400
23- لثانى الاخبار ج 2 ص 204
24- تاريخ طبرى ج 2 ص 56
25- مناهج الشارعين
26- تهذيب الاحكام ط جديد ج 2 ص 266 لثانى الاخبار ج 4 ص 205
27- كشكول ممتاز ص 281 - 280
28- بقره آيه 45
29- مجمع البيان - ذيل آيه مورد بحث
30- آدرس همان
31- تفسير الدار المنثور ج 1 ص 67
32- تفسير الدار المنثور ج 1 ص 67
33- تفسير الدار المنثور ج 1 ص 67
34- تفسير الدار المنثور ج 1 ص 67
35- سوره بقره آيه 83
36- تفسير نمونه ج 1 ص 328
37- «قريظه» و «نفضير»همانند «اوس»و «خزرج» دو برادرند كه از هر كدام طايفه اى بوجود آمد
38- تفسير مجمع البيان و تفسير المنار ظلال - ذيل آيات مورد
39- مناهج الشارعين
40- بقره آيه 110
41- تفسير نمونه ج 1 ص 400
42- ثواب الاعمال ج 2 ص 506 حديث امام صادق (ع)
43- سوره مدتر آيه 42
44- گفتار معنوى ص 96 - 95
45- سوره بقره آيه 125
46- محل بازگشت و توجه
47- تفسير نمونه ج 1 ص 247
48- درباره امنيت سرزمين مكه در جلد دهم تفسير نمونه ص ‍ 366 ذيل آيه 35 سوره ابراهيم هم نيز بيان شده است
49- تفسير نمونه ج 1 ص 450
50- ترجمه تفسير طبرى ج 7 ص 1957
51- بقره آيه 153
52- سوره زمر آيه 10
53- سوره لقمان آيه 17
54- كتاب كافى طبق نقل الميزان ج 1 ص 154.
55- نماز نشانه حكومت صالحان ص 39 - 37
56- نماز در اسارت ص 23
57- بقره آيه 177
58- تفسير نمونه ج 1 ص 600.
59- اصول كافى ج 2 باب البر بالوادين ص 129 حديث 15
60- نقل از خاطرات دكتر غلامعلى افروز
61- بقره آيه 238
62- تفسير نمونه ج 2 ص 147
63- تفسير الميزان ج 26
64- بقره آيه 277
65- تفسير نمونه ج 2 276
66- بحار الانوار ج 83 ص 20
67- آل عمران آيه 39
68- آل عمران آيه 38
69- تفسير نمونه ج 2 ص 402
70- تفسير نمونه ج 2 ص 403
71- تفسير نمونه ج 2 ص 404
72- عيون اخبار الرضا ج 2 ص 28 - 27
73- دائرة المعارف بزرگ اسلام ج 4 - 2
74- نساء آيه 43
75- تفسير نور الثقلين ج 1 ص 483 و تفسير قرطبى ج 3 ص 177
76- تفسير نور الثقلين ج 1 ص 483 شبيه به اين مضمون در صحيح بخارى نيز آمده است .
77- اسرار الصلوة ص 31
78- كتاب الثالى
79- داستان هاى صاحبدلان ،ج 2،ص 220،حديث از پيامبر صلى الله عليه و آله
80- نساء آيه 77
81- از بعضى از احاديث استفاده مى شود كه آنها سخنانى درباره قيام مهدى شنيده بودند بعضى از آنها انتظار داشتند كه مسئله جهاد به زمان قيام مهدى عليه السلام موكول شود!تفسير نور الثقلين ج 1،ص 518
82- تفسير نمونه ج 4،ص 15
83- تفسير تبيان - قرطبى - المنار - در ذيل آيه مورد بحث
84- حديقه الشيعه ، ص 186
85- مقتل الحسين مقرم ص 256
86- نساء آيه 101.
87- مفردات راغب ماده «ضرب»
88- براى اطلاع بيشتر به ج 5،كتاب وسائل الشيعه و كتاب سنن بيهقى ج 3 ص 134 و غير آن مراجعه شود
89- نساء آيه 23
90- تفسير نمونه ج 4،ص 95
91- آين حديث در سنن بيهقى ج 3 ص 134 از صحيح مسلم نقل شده است و در تفاسير و كتب فقهى نيز آمده است .
92- وسائل الشيعه ج 5 ص 540
93- تفسير نمونه ج 4 ص 97
94- نقل از حجه الاسلام و المسلمين سيد احمد خمينى در كتاب امام در سنگر نماز دفتر 7 ص 82
95- نساء آيه 102
96- تفسير نمونه ج 4 ص 100
97- كنز العرفان ج 1 ص 191
98- تفسير نمونه ج 4 ص 104
99- تفسير نمونه ج 4 ص 104
100- تفسير تبيان ج 3 ص 311 و تفاسير ديگر
101- كتاب ادوار فقه استاد شهابى ج 1 ص 261
102- نساء آيه 103
103- «قياما» هم معنى مصدرى (ايستادن) و هم جمع قائم است (ايستادگان»و «قعود» نيز چنين است يعنى هم به معنى (نشستن) و هم به معنى (نشستگان) آمده است و در آيه فوق هر دو معنى احتمال دارد.
104- تفسير نمونه ج 4 ص 104
105- براى اطلاع از احاديث فوق به تفسير نور الثقلين ج 1 ص ‍ 545 مراجعه كنيد
106- در كنز العرفان ج 1 ص 59 اين معنى را تاييد كرده و در تفسير تيبان و مجمع البيان به عنوان يك قول ذكر شده است
107- تفسير نمونه ج 1 ص 105
108- نهج البلاغه صبحى صالح عهد 27 ص 385 - 384
109- مستدرك الوسائل ج 1 ص 170
110- مكارم الاخلاق ج 2 ص 542 - امالى شيخ طوسى چاپ سنگى جزء 18 ص 336
111- امالى شيخ طوسى چاپ سنگى جزء 18 ص 336
112- نساء آيه 142
113- تفسير نمونه ج 4 ص 177
114- وسائل ج 3 ص 24
115- لثالى الاخبار 330
116- نساء آيه 162
117- تفسير نمونه ج 4 ص 210
118- ياد نامه علامه ص 131
119- گلهاى باغ خاطره ص 139
120- مائده آيه 6
121- سيبويه كه از ادباى مشهور لغت عرب است مى گويد :«الى» و ما قبل آن از يك جنس باشند، ما بعد داخل در حكم است و اگر از دو جنس باشند خارج است (مثلا اگر گفته شود تا آخرين ساعت روز امساك كن مفهومش اين است كه آخرين ساعت را نيز امساك كن و اگر گفته شود تا اول شب امساك كن مفهومش اين است كه اول شب داخل در حكم نيست - تفسير المنار ج 6 ص 223
122- شك نيست كه در ميان «وجوهكم» و «ارجلكم» فاصله نسبتا بسيار است و لذا عطف بر آن بعيد به نطر مى رسد به علاوه جمع كثيرى از قراء نيز «ارجلكم»را با كسره خوانده ا ند - تفسير نمونه ج 4 ص 287
123- در قاموس «كعب» به سه معنى ذكر شده «برآمدگى پشت پا»، «مفصل»و «قوزكها» كه در دو طرف پا قرار دارند،اما با توضيحى كه در سنت وارد شده مسلم است كه منظور قوزكها نيستند ،ولى در اينكه آيا منظور استخوان بر آمده پشت پا با مفصل است در ميان فقها اتفاق نظر نيست و در هر حال احتياط آنست تا مفصل مسح شود - تفسير نمونه جلد 4 ص 287
124- وسائل الشيعه 1 ص 257
125- بحار الانوار ج 10 ص 89 - داستان راستان ،داستان 103
126- مرگى در نور ص 86
127- مائده آيه 12
128- تفسير نمونه ج 4 ص 310
129- تفسير نمونه ج 4 ص 310
130- بحار الانوار ج 82 ص 204
131- مائده آيه 55
132- به كتاب احقاق الحق ج 2 ص 399 الى مراجعه مى شود
133- به كتاب المراجعات ص 155 مراجعه شود
134- كتاب منهاج البرااعه ج 2 ص 350 مراجعه شود
135- براى اطلاع بيشتر به كتاب احقاق الحق ج 2 و به كتاب الغدير ج 2 و به كتاب المراجعات مراجعه شود
136- نقل از كتاى تحف العقول
137- امامت و رهبرى استاد شهيد مطهرى ص 180 طهارت روح استاد شهيد مطهرى ص 208
138- مائده آيه 58
139- در اينكه ضمير اتخذوا به (نماز) بر مى گردد يا به (مناداة «اذان») ميان مفسران گفتگو است و از شان نزول آيه استفاده مى شود كه ضمير به هر دو احتمال است كه برگردد زيرا منافقان و كفار هم نداى روح پرور اذان را استهزاء مى كردند و هم نماز را،ولى ظاهر آيه بيشتر اين احتمال را تاييد مى كند كه ضمير به صلوة برگردد
140- تفسير نمونه ج 4 ص 436
141- گوينده اين سخن گلادستون از سياستمدران طرز اول انگليس در عصر خودش بود
142- وسائل ج 4 ص 612
143- تفسير مجمع البيان - ابو الفتوح رازى - ذيل اين آيه بيان شده است .
144- نقل از كتاب طهارت روح - استاد شهيد مطهرى ص ‍ 270
145- حماسه حسينى - استاد شهيد مطهرى ج 1 ص 221
146- حكايتها و هدايتها ص 178
147- كتاب همراه با نماز حجه السلام قرائتى ص 278
148- مائده آيه 91
149- تفسير نمونه ج 7 ص 51
150- تفسير نمونه ج 5 ص 73 و 70
151- بقره - 219
152- نساء سوره 43
153- تفيسر فى ظلال ج 3 ص 33
154- وسائل الشيعه ج 3 ص 18
155- بحار الا نوار ج 82 ص 202 به نقل جامع الاخبار ص 87
156- بحار الانوار ج 84 ص 259
157- مائده آيه 106
158- عنكبوت آيه 45
159- تفسير نمونه ج 5 ص 116- 114
160- وسائل الشيعه ج 3
161- انعام آيه 72
162- تفسير نمونه ج 5 ص 298
163- مومنون آيه 101
164- انبياء آيه 28
165- اعراف آيه 56
166- محجة البيضاءج 4 ص 231
167- انعام آيه 93
168- تفسير المنار ج 7 ص 623
169- استعاذه ص 143
170- انعام آيه 162
171- تفسير نمونه ج 6 ص 61
172- منتخب قواميس الدار ص 144
173- سفينه البحار ماده خلص
174- انعام آيه 162
175- انسان كامل ص 178
176- اعراف آيه 170
177- تفسير نمونه ج 6 ص 435
178- داستانهاى مثنوى ج 2 ص 17- 16
179- انفال آيه 3
180- تفسير نمونه ج 7 ص 88
181- سفينة البحار ج 1 ص 162 - 161
182- انفال آيه 35
183- تفسيرنمونه ج 7 ص 157
184- جن آيه 18
185- واعظ خانواده ص 52 به نقل از كافى ،كتاب الصلوة
186- توبه آيه 5
187- تفسيرنمونه ج 7 ص 292
188- تفسير نمونه ج 7 ص 249
189- كتاب پاداشها و كيفرها
190- توبه آيه 11
191- تفسير نمونه ج 7 ص 309 - 303
192- كتاب راه تكامل استاد امين ج 7 ص 210
193- توبه آيه 18
194- تفسير نمونه ج 7 ص 315
195- اين حديث در كتاب وسايل باب 8 از ابواب احكام مساجد و هم چنين در تفسير المنار ج 10ص 213 از ابن عباس نقل شده است .
196- كتاب محاسن ص 57 بنا به نقل كتاب كنزالعرفان ج 1 ص 108
197- تفسير نمونه ج 7 ص 316
198- وسائل ج 3 ص 507
199- مجمع البيان ج 1 ص 477
200- توبه آيه 108
201- توبه آيه 54
202- تفسير نمونه ج 7 ص 448
203- تفسير نمونه ج 7 ص 451
204- شهيد مدنى جلوه اخلاص ،ص 113 - 112
205- مستدرك الوسائل ج 1 ص 183
206- مصباح الفلاح ص 173
207- توبه آيه 71
208- تفسير نمونه ج 8 ص 37 - 36
209- عرفان اسلامى ج 11 ص 54
210- رموز نماز يا اسرار الصلوة ص 93
211- توبه آيه 84
212- تفسير نمونه ج 8 ص 68
213- تفسير الميزان ج 9ص 385
214- از پاره اى از روايات استفاده مى شود كه بعد از نزول اين آيه نيز پيامبر صلى الله عليه و آله بر منافقان نماز مى گذارد ولى چهار تكبير بيشتر نمى گفت : يعنى از تكبير آخر كه مربوط به دعا بر ميت است صرف نظر مى فرمود،اين روايت در صورتى قابل قبول است كه جمله «لا نصل» در آيه مورد بحث به معنى «دعا كن» بوده باشد ولى اگر به معنى نماز بخوان بوده باشد اين روايت مخالف قرآن است و قابل قبول نيست ،و نمى توان انكار كرد كه جمله «لا نصل» ظاهر در معنى دوم است لذا ما نمى توانيم از نظر حكم اسلامى بر چنين افرادى كه نفاقشان بر ملا شده ، نماز بخوانيم ،و به خاطر روايت مبهمى دست از ظهور آيه فوق برداريم .
215- تفسيرنمونه ج 8 ص 70
216- داستان و دوستان ،ج 1 ص 270
217- يونس آيه 87
218- البته بعضى از مفسران قبله را در آيه فوق به معنى مقابل نگرفته اند،بلكه به همان معنى قبله نماز گرفته اند ،جمله واقبموا الصلوة را گواه بر آن مى دانند ولى اول با مفهوم اصلى لغوى كلمه سازگارتر مى باشد به علاوه اراده هر دو معنى از اين كلمه نيز اشكالى ندارد چنانچه بارها نظيرش را داشته ايم .
219- تفسير نمونه ج 8 ص 370
220- اصول كافى ج 2 ص 123باب التواضع
221- هود آيه 87
222- تفسير نمونه ج 9 ص 206
223- كتاب يكصد و چهارده نكته درباره نماز - محسن قرآئتى -ص 63
224- هود آيه 114
225- سوره اسرار آيه 78
226- سوره بقره آيه 238
227- تفسير، نمونه ج 9ص 265
228- مجمع البيان ذيل همين آيه
229- مجمع البيان ذيل همين آيه
230- مجمع البيان ذيل همين آيه
231- مجمع البيان ذيل همين آيه
مجمع البيان ذيل همين آيه
232- هود آيه 114
233- بحار الانوار ج 82 ص 220
234- تفسير منهاج الصادقين ج 4 ص 462
235- بحار الانوار ج 82 ص 204
236- رعد آيه 22
237- صبر نه تنها در برابر «اطاعت» و «معصيت» لازم است بلكه در برابر نعمت هم نيز بايد صبر كرد،يعنى آنچنان انسان را به غرور و مستى و بى بند بارى نكشد.
238- مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث
239- كلمات قصار نهج البلاغه جلمه 158
240- تفسير نمونه ج 10 ص 192 - 188
241- كتاب زندگى و شخصيت شيخ صفحه 82»
242- ابراهيم آيه 31
243- تفسير نمونه ج 10 ص 354 - 351
244- الكلام يجر الكلام ج 2 ص 36 - 35
245- ابراهيم آيه 37
246- تفسيرنمونه ج 10 ص 263
247- تفسيرنمونه ج 10ص 366
248- تفسير نور الثلقلين ج 2 ص 574
249- نهج البلاغه خطبه 192 (قاصعه)
250- سوره ابراهيم آيه 37
251- جلوه هاى نماز در قرآن و حديث ص 228
252- جلوه هاى نماز در قرآن وحديث ص 228
253- ابراهيم آيه 40
254- تفسير نمونه ج 10ص 371 - 365
255- كشف الاسرار ج 1 ص 654
256- درختى است كه در آسمان هفتم كه در سوره النجم آيه 14 ياد شده (فرهنگ معين) و نيز در (قاموس قرآن) آمده است از روايات استفاده مى شود كه سدرة المنتهى در آسمانهاست (قاموس قرآن ج 3 ص 248
257- معراج نامه ابو على سينا ص 112 - 111
258- اسراء آيه 78
259- وسائل جلد 3 ص 115
260- بقره آيه 238
261- بقره آيه 238
262- هود آيه 238
263- تفسير نمونه روح المعانى ج 15 ص 126
264- تفسير روح المعانى ج 12 ص 126
265- تفسير نمونه ج 12 ص 221 تا 224
266- بحار الانوار ج 87 ص 142 تا 148
267- بحار الانوار ج 87 ص 142 تا 148
268- بحار الانوار ج 87 ص 142 تا 148
269- بحار الانوار ج 87 ص 142 تا 148
270- بحار الانوار ج 87 ص 138 تا 142
271- همان مدرك
272- وسائل الشيعه ج 5 ص 268
273- وسائل الشيعه ج 5 ص 269
274- بحار الانوار ج 87 ص 140
275- جمعى از فقهاء احتياط كرده اند كه در نماز شفع قنوت نخوانند و يا به قصد رجاء بخوانند.
276- داستانهاى صاحبدلان ج 1 ص 131
277- اسراء آيه 110
278- تفسير نور الثقلين ج 3 ص 233 به بعد
279- تفسير نور الثقلين ج 3 ص 234
280- تفسير نمونه ج 12 ص 329
281- مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث .
282- اسداالغابة ج 5 ص 66
283- مريم آيه 31
284- تفسير نمونه ج 13 ص 54 - 53
285- مريم آيات 29،30،31
286- سفينة البحار ج 2 ص 42
287- كتاب امام مهدى عليه السلام ص 38
288- درختى است در آسمان هفتم كه در سوره نجم آيه 14 ياد شده (فرهنگ معين) و نيز (در قاموس قرآن) آمده است ،از روايات استفاده مى شود كه سدرة المنتهى در آ سمانهاست ( قاموس ‍ قرآن ج 3 ص 248
289- معراج نامه ابو على سينا ص 112 - 111
290- مريم آيه 55
291- شعراء آيه 214
292- تفسير نمونه ج 13 ص 96
293- ر. ك منتهى الامال ج 2 ص 378 چاپ هجرت
294- تفسير نمونه ج 13 ص 101
295- تفسير اليمزان ج 14 ص 84
296- تفسير الميزان ج 14 ص 84
297- عنايات حضرت مهدى موعود(عج»به علماء و مراجع تقليد ص 114
298- طه آيه 14
299- تفسيرنمونه ج 13 ص 174
300- بحار الانوار ج 13 ص 8
301- انعام آيه 160
302- اسرار الصلوة و مهماتها،ص 109
303- اسرارالصلوة و مهماتها ،ص 109
304- طه آيه 132
305- تفسير نمونه ج 13 ص 343 - 342
306- نماز پيوند خلق و خالق ص 30 و 31
307- نهج البلاغه خطبه 199 ص 235
308- وسائل شيعه ج 3 ص 12
309- شب مردان خدا،ص 17 - 16
310- طهارت روح ، 384 - 386
311- سيماى فرزانگان ،ج 3 ص 169
312- كنز العمال ج 7 ص 785،ش 21403
313- انبياء آيه 73
314- مقدم داشتن كلمه (لنا) بر (عابدين) دليل بر حصر و اشاره به مقام توحيد خالص اين پيشوايان بزرگ است يعنى آنها فقط خدا را عبادت مى كردند.
315- سوره قصص آيه 41 كه به فرعون و لشكر او اشاره مى كند اين حديث در تفسير صافى از كتاب كافى نقل شده است .
316- تفسير نمونه ج 13 ص 456 - 455
317- حج آيه 35
318- تفسير نمونه ج 14 ص 104 - 103
319- بحار الانوار ج 84ص 247
320- روزنامه جمهورى اسلامى به نقل از «آيت الله بنى فضل از اساتيد حوزه علميه قم
321- حج آيه 41
322- تفسير نمونه ج 14 ص 121 - 118 - 117
323- تفسير على بن ابراهيم ( مطابق بانقل نور الثقلين ج 3 ص ‍ 506
324- داستان نماز عارفان ص 20
325- وسائل الشيعه ج 3 ص 474 چاپ 20 جلدى - بحار الانوار ج 82 ص 310 - 309
326- ر.نهج البلاغه خطبه 182 ص 189
327- كشف اليقين - علامه حلى ص 118
328- حج آيه 78
329- تفسير نمونه ج 14 ص 185
330- تفسير نمونه قرطبى و تفسير الوالفتح رازى و تفسير فخر رازى و تفسير ورح المعانى در ذيل آيه مورد بحث
331- سيماى فرزانگان ص 170
332- مومنون آيه 2
333- تفسير نمونه ج 14 ص 194
334- تفسير صافى و تفسيرمجمع البيان ذيل آيه مورد بحث
335- تفسير مجمع البيان و تفسير فخر ارزى در ذيل آيه مورد بحث
336- تفسير نمونه ج 14 ص 204
337- ققص العلماء ص 1
338- از سخنان مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى - از كتاب ژزفاى نماز ص 16 - 15
339- مومنون آيه 9
340- تفسير نمونه ج 14 ص 201
341- منتهى الامال ج 2 ص 529، يكصد و چهارده نكته درباره نماز ص 21
342- نور آيه 37
343- تفسير نمونه ج 14 ص 482 و 483
344- تفيسر نور الثقلين ذيل آيه مورد بحث ج 3 ص 609
345- حيوة القلوب ج 1 ص 578
346- نور آيه 41
347- تفسير نمونه ج 14 ص 295
348- تفسير صافى ذيل آيه مورد بحث
349- تفسير نمونه ج 14 ص 500 - 496
350- بحار الانوار ج 81 ص 233 - 231،تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام ص 35 - 34
351- نور آيه 56
352- آداب الصلوة ص 178
353- الميزان ج 11 ص 67
354- نور آيه 58
355- تفسير نمونه ج 14 ص 540 - 538
356- كنز العرفان ج 2 ص 225
357- بحار الانوار ج 10 ص 83
358- كتاب در سايه آفتاب ص 246
359- نمل آيه 3
360- تفسير نمونه ج 15 ص 369
361- كتاب رجال نجاشى ص 197 با تحقيق آيت لله زنجانى
362- عنكبوت آيه 45
363- فرق بين «فحشاء»و «منكر»در يك عبارت كوتاه مى توان گفت فحشاء اشاره به گناهان بزرگ پنهانى و منكر گناهان بزرگ آشكار است ،و با فحشاء گناهانى است كه بر اثر غلبه قواى شهويه ،و منكر بر اثر غلبه قوه غضيه صورت مى گيرد.
364- تفسير نمونه ج 16ص 286
365- مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث
366- مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث
367- مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث
368- تفسير نمونه ج 16 ص 289 - 287
369- بحار الانوار ج 82 ص 200
370- وسائل الشيعه ج 3 ص 7 باب 2 ابواب اعداد الفرائض ، حديث 3
371- نهج البلاغه كلمات قصار 252
372- نهج البلاغه كلمات قصار جمله 136
373- نهج البلاغه نامه ها (وصيت) 47
374- بحار الانوار ج 84 ص 320 - 317
375- بحار الانوار ج 84 ص 318
376- وسائل الشيعه ج 3 ص 4
377- تفسيرابو الفتوح رازى ج 1 ص 163
378- بحار الانوار ج 82
379- داستانهاى و حكايتهاى نماز،ج 1 ص 96
380- روم آيه 3
381- تفسير نمونه ج 16 ص 420
382- عيون اخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 282
383- لقمان آيه 4
384- تفسير نمونه ج 17 ص 11
385- خصال شيخ صدوق ج 1 ص 229
386- لقمان آيه 17
387- تفسير نمونه ج 17 ص 53
388- يكصد و چهارده نكته درباره نماز ص 16 - محسن قرائتى
389- رموز نماز يا اسرار الصلوة ص 3»
390- احزاب آيه 33
391- تفسير نمونه ج 17 ص 249 - 291
392- تفسير نمونه سيوطى ج 5 ص 199 - 198 ،صحيح ترمذى ج 13 ص 247،مسند احمدج 2 ص 292، ج 6
393- ص 306 اسد الغايه ج 4 ص 29 و ج 2 ص 330، تهذيب التهذيب ج 3 ص 289
394- كتاب همراه با نماز محسن قرآئتى ص 207
395- «د رالمنثور د رتفسير آيه و امراهلك بالصلوة و مجمع الزوائد ج 9 ص 168
396- «استعباب ج 2 ص 598 اسد الغابه ج 5 ص 174 و مجمع الزوائد»
397- مجمع الزوائد ج 9ص 169
398- كنز العرفان فى فقه القران ج 1 ص 141
399- اسرار عبادت ص 261
400- بحار الانوار ج 84 ص 245
401- فاطر آيه 18
402- الدين فى القصص ج 1 ص 23 - 20
403- فاطر آيه 29
404- مجمع البيان ج 8 ص 407 ذيل آيه مورد بحث
405- تفسير نمونه ج 18 ص 252 - 251
406- نور ملكوت قرآن (انوار الملكوت) ج 1 ص 216- 212
407- جلوه هاى نماز در قرآن و حديث ص 248
408- منهج الصادقى ج 9ص 36
409- بحار الانوار ج 85 ص 41
410- شورى آيه 38
411- تفسير نمونه ج 20 ص 462 - 461
412- مناظره در رابطه با مسائل ايدولوژى ،ص 85 - 84
413- پرتوى از اسرار نماز ص 109
414- ر.ك گفتارهاى معنوى ص 95- 94
415- سوره شورى آيه 38
416- مجادله آيه 13
417- تفسير نمونه ج 23 ص 449
418- مجمع البيان ج 9ص 252 و بسيارى از تفاسير ديگر ذيل آيات مورد بحث
419- روح المعانى ج 28 ص 27
420- ترجمه انوارالبهه ص 298 - 297
421- جمعه آيه 9
422- روح المعانى ج 28 ص 90
423- تفسير نمونه ج 44 ص 127 - 126
424- مجمع البيان ج 9ص 287 و غالب تفاسير ديگر
425- چهارده معصوم عليه السلام ترجمه انوار البهيه ص 592
426- .وسائل الشيعه ج 5 ص 47
427- وسائل الشيعه ج 5 ص 46
428- جمعخ آيه 10
429- مجمع البيان ج 10 ص 289
430- تفسير نمونه ج 24 ص 128 - 127
431- بهترين پناهگاه ص 90(به نقل از: جامع احاديث الشيعه ج 6 ص 45
432- جامع احاديث الشيعه ج 6 ص 47
433- روزنامه كيهان 17 / 9 / 73
434- نماز جمعه و اهميت آن در روايات ص 14
435- معارج آيه 22
436- تفسير نمونه ج 25 ص 27 و 30
437- بر ستيغ نور ص 71
438- ر. ك : فراهايى از وصيت نامه الهى اخلاقى آيت الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) ص 19
439- طهارت روح ص 378
440- معارج آيه 23
441- المعجم المفهرس الالفاظ الحديث ج 2 ص 160 ،ماده دوام
442- نورالثقلين ج ص 415
443- نور الثقلين ج 5 ص 416
444- تفسير نمونه ج 25 ص 30
445- حبيب و محبوب ،ص 48
446- شيخ آقا بزرگ ،ص 7
447- معارج آيه 34
448- تفسير نمونه ج 25 ص 39
449- روزنامه كيهان ، 17/9/73
450- روزنامه كيهان 17/9/73
451- مزمل آيه 20
452- تفيسر الميزان ج 2 ص 156
453- تفسير الميزان نمونه ج 25 ص 198 - 197
454- مكيال المكارم ج 2 ص 373
455- ارشاد القلوب ج 2 ص 18 باب 22
456- داستانهاى نماز (عطابى) ص 78
457- دين ما علماى ما، ص 88 - 87
458- مدثر آيه 43
459- تفسير نمونه ج 25 ص 253
460- ر.ك سوره نساء آيه 103
461- سوره مدثر آيه 43 - 42
462- نهج البلاغه ، خطبه 199، ص 235
463- اسرار الصلوة ص 34 (عبد الحسين تهرانى)
464- مصباح الفلاح ص 174
465- ر.ك سوره مريم آيه 59 - 58
466- منهج الصادقين ج 5 ص 438 - 437
467- قيامة آيه 31
468- تفسير نمونه ج 25 ص 315
469- گناهان كبيره (شهيد آيت الله دستغيب (ره) ج 2 ص 6 - 5
470- وسائل الشيعه ج 11 ص 254
471- اعلى ، آيه 15
472- تفسير نمونه ج 26 ص 403 -402
473- محجة البيضاء ج 4 ص 346
474- علق آيه 10
475- تفسير مجمع البيان ج 10 ص 515
476- ابوالفتوح رازى ج 12 ص 96با كمى تلخيص ، همين معنى را بسيارى از مفسران عامه خاصه با شاخ و برگهاى بيشترى كه بعضى قابل قبول نيست نقل كرده اند.
477- تفسير مجمع البيان ج 10 ص 514
478- تفسير نمونه برهان ج 4 ص 478
479- آداب الحرب و الشجاعه ، ص 27 - 26
480- بينه آيه 5
481- تفسير نمونه ج 27 ص 203
482- تفسير نمونه ج 27 ص 196
483- مجمع البيان ج 10 ص 521
484- نور الثقلين ج 1 ص 566
485- سفينة البحار ج 1 ص 408
486- بهترين پناهگاه ص 17
487- سيد مرتضى ، پرچمدار علم و سياست ص 45 - 44
488- ماعون آيه 4
489- تفسير نمونه ج 27 ص 363 - 360
490- تفسير نمونه ج 27 ص 356
491- مجمع البيان ج 10 ص 546
492- داستان و راستان ، شهيد مطهرى ، داستان 58
493- ماعون آيه 5
494- تفسير نمونه ج 27 ص 360
495- داستانهاى مثنوى ج 2 ص 16-15
496- كوثر آيه 2
497- تفسير نمونه ج 27 ص 372
498- مجمع البيان ج 10 ص 550
499- مجمع البيان ج 10 ص 550
500- مجمع البيان ج 10 ص 549
501- پيامبر اكرم صل الله عليه و آله صاحب فرزند پسر ديگرى بنام ابراهيم از «ماريه قيطيه» در مدينه در سال هشتم هجرت شد ولى اتفاقا او نيز قبل از آنكه به دو سالگى و رفاقت او قلب پيامبر را آزرد.
502- مجمع البيان ج 10 ص 548
503- مجمع البيان ج 10 ص 548
504- سوره كوثر آيه 2
505- ر.ك مجمع البيان ج 10-9ص 703، الميزان ج 20 ص 370
506- منتهى الاملال ج 1 باب دوم ، فصل دوم ص 98


۱۱