پدر، مادر، معلم مرا خوب تربيت كن

پدر، مادر، معلم مرا خوب تربيت كن0%

پدر، مادر، معلم مرا خوب تربيت كن نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

پدر، مادر، معلم مرا خوب تربيت كن

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سيد حسين موسوى راد لاهيجى
گروه: مشاهدات: 6877
دانلود: 3080

توضیحات:

پدر، مادر، معلم مرا خوب تربيت كن
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 77 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6877 / دانلود: 3080
اندازه اندازه اندازه
پدر، مادر، معلم مرا خوب تربيت كن

پدر، مادر، معلم مرا خوب تربيت كن

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اين صاحب شما است پس از من

روايت شده است كه جماعتى از ياران حضرت عسكرىعليه‌السلام از ابوغانم خادم روايت كرده اند كه گفت : امام عسكرىعليه‌السلام را فرزندى به دنيا آمد كه وى را محمد ناميدند، آن حضرت فرزندشان را در روز سوم به ياران خويش نماياندند و فرمودند.

اين صاحب شما پس از من است ، و خليفه من بر شما، او همان قائمى است كه به انتظار او گردن مى كشند و هنگامى كه زمين از جور و ظلم آكنده گردد و ظهور كرده آنرا از عدل و داد پر خواهد ساخت.(١٠٢ ) من بنده خدا هستم

سؤ ال شد روزها چه كار مى كنيد: در پاسخ مى گويد:و ان اتلو القرآن (١٠٤) برادران يوسف به پدر گفتند، فردا يوسف را با ما به خارج شهر بفرست تا با ما غذاى كافى بخورد و تفريح كند.(١٠٦)

در اثر تحمل رنج و تعب و سختيهاى دشوار در تحصيل علم و دانش ، درجات بلند و مقامات رفيع به دست مى آيد و آسايش جاويد نصيب مى گردد.

بلى در راه كسب علم و دانش تعليم و تعلم كه نوعى عبادت است مقامات رفيع و آسايش و گشايش و فراخى آينده فرد و جامعه تضمين شده و سعادت و خوشبختى در پى دارد، در بيانى ديگر حضرت علىعليه‌السلام فرمود:بالعلم يستقيم المعوج به علم راست مى گردد كجيها و ناهمواريها.

وجود نوابغ مشهور علم و عمل و محققان و مصنفان علوم و فنون در اين مكتب گوياى همين واقعيت است ، كه بيش از هر يك از اديان آسمانى و مكاتب عالم اسلام علماء و دانشمندان و محققان معروف و مشهور را در خود جاى داده و پرورده است بلى همزمان با كتابت اين اوراق ، خبر موفقيت آميز آزمايش موشك شهاب ٣ ساخت ايران با برد ١٣٠٠ كيلومتر اعجاب و شگفت ملتها و همه دولتها، خاصه استكبار جهانى را برانگيخته است و همينطور المپيادها از دانش آموزان نمونه و ممتاز كشور ما و ساخت سلاحهاى مدرن روز، از تعب و تلاش و همت نوابغ پرتلاش و جوانان سلحشور كشور ما را نشان مى دهد. كه اين افتخار را براى ملت و مملكت ما، آفريداند و كشور و ملت ما را بيمه نموده و امنيت كشور امام زمانعليه‌السلام را در حال و آينده تضمين مى نمايد. بلى با تحمل رنج و تعب و تلاش مجدانه اين عزيزان ، دشمن قسم خورده از آمريكا و اسرائيل و دشمنان داخلى ما را ماءيوس نموده و آرزوهاى غلبه دشمن بر ملت ما را در گورستان تاريخ دفن خواهد نمود.

پدرم ، حرمت مادرم كه پسرى براى تو آورده پاس دار

پاسدارى از حقوق مادر، كه پسرى زائيده ، و حقوقى برتر و بهتر از مادرى كه دختر آورده پيامبر بزرگوار اسلام فرمود: حقالولد على والده اذا كان ذكرا ان يستفره امه و يستحسن اسمه و يعلمه كتاب الله و يطهره (١٠٨)

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده فرزند آدمى در هفت سال اول زندگى ، آقا و سيد و بزرگوارى پدر و مادر است ، در هفت سال دوم بنده فرمانبردار و مطيع پدر و مادر است و هفت سال سوم وزير پدر و مشاور خانواده است

دوران كودكى ، نوجوانى و جوانى در سه هفت سال تقسيم مى گردد. سيادت و آقائى كودك نه به آن معنا است كه كودك داراى آقائى و بزرگوارى همچون يك پدر يا رئيس خانواده ، بلكه كودك همچنان بزرگوار است كه هيچ تكليفى بر او بار نيست ، و گناهى بر او مترتب نمى شود، هركارى بكند آزاد است كتك ندارد، توبيخ نمى كنند چنانكه او در اين سنين تحت تحسين و ترحيب قرار مى گيرد، ولى تحت تعقيب قرار نمى گيرد و عقوبت ندارد.

وقتى گفته مى شود كودك عبد است نه به معناى اين است كه مكلف به عبادت و اطاعت خدا شده بلكه به معناى اطاعت و فرمانبرى از والدين و خاصه از مادر و پدر است ، چرا كه در هفت ساله دوم به حد تمييز و تشخيص رسيده و مى تواند صحيح و سالم فرمانبرى كند.

و وزير است ، قدرت تشخيص پيدا كرده ، گذشته از اينكه هر كارى و هر فرمان را صحيح و درست انجام مى دهد به عنوان مشاور و مذاكره كننده با والدين و مخصوصا عضد و بازو و پشتوانه پدر است

چرا اين خصوصيات در سه مقطع سنى براى دختران ذكر نشده است ؟! تمامى اين سه دوره زندگى دختران با پسران تفاوت دارند. در هفت سال اول دختر ريحانه است بيش از پسر بچه محبوبيت دارد، نوع بازى ، اسباب بازى و كيفيت كارهاى او با پسر بچه تفاوت فاحش دارد، و در دوره دوم پسر در كار و عمل فرمانبر است دختر قدرت كارگرى و فرمانبرى ندارد و كارهاى سخت و خشن نمى تواند انجام دهد. پسر در هفت ساله سوم عاقل و قابل مشاوره و وزير است اما دختر غالبا به خانه بخت رفته و همسر دارد و با زن از نظر عقلى ، مذاكره و مشاوره نهى شده اياكم و مشاورة النساء از دستورات اسلامى است كه از مشورت با زنان پرهيز نمائيد بنابراين خصوصيات پسر با دختر تفاوت دارد.

با نفس مجاهده نمائيد تا به آينده درخشان راه يابيد

كودكان در اوان فهم و ادراك خويش اگر راه مبارزه و مجاهده با نفس در پيش ‍ گيرند به فضائل انسانى و تكامل و ترقى راه خواهند يافت

از بيان مولى الموحدين علىعليه‌السلام مى خوانيم من لم يجهد نفسه فى صغره لم ينبل فى كبره(١١٠)

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمود: بستر خواب پسر بچه با پسر بچه و پسر بچه را با دختر بچه و دختر بچه با دختر بچه در سن ده سالگى بايد از هم جدا شود.

سؤ ال - چرا از ده سالگى بستر خواب كودكان از هم جدا گردد و برادر با برادر و خواهر با خواهر از هم جدا بخوابند؟! دلائلى وجود دارد از جمله به علت اينكه هورمونهاى جنسى هر دو خاصه دختر زودتر از پسر بيدار مى گردد و علائم آن برآمدگيهاى سينه دختران است و در اثر فعاليت هورمونها در اين سن حساسيت مخصوصى در جميع اعضاء و جوارح بدن دختر مخصوصا در سينه ها به وجود مى آيد كه خوابيدن دو دختر يا دو خواهر در زير يك لحاف ايجاد تزاحم مى نمايد و با اصطكاك مواضع حساس بدن با يكديگر هورمونها بيدار و تحريك مى گردد و ممكن است در راه پاسخ به غرائز جنسى به فساد و تباهى اعمال گرفتار شوند. همينطور دو برادر و يا دو پسر بچه به علت امكان نعوض آلت مردى و اصطكاك باهم بايد از همديگر جدا بخوابند و در يك بستر و در زير يك رو انداز نزديك هم نخوابند و موجبات تحريك شهوت يكديگر نشوند.

در پسران نيز از ده سالگى صداى آنان كلفت مى گردد.

سؤ ال ديگر اينكه چرا در سنين ده سالگى دختر بالغه است و پسر غير بالغ ؟!! در پاسخ از نظر تكوين و اسرار خلقت خداوند چنين مقرر كرد كه دختر زودتر به بلوغ مى رسد و هورمونهاى بدن دختر، زودتر از پسر بيدار و شكوفا مى گردد، و اگر در همين سنين ده سالگى ريگل شود و حيض ببيند مى تواند فرزند بياورد، ولى پسر ديرتر به بلوغ مى رسد، و پس از احراز سن ١٦ سالگى و پس از احتلام قدرت بر توليد مثل دارد. و ديگر اينكه بلوغ دختر در ارضاع غرائز جنسى مردان و بالاخره هر دو در تكثير نسل و تسكين و آرامش افراد جامعه اعم از مردان و زنان و آرامش خاطر هر دو جنس مؤ ثر است و آيه شريفه قرآن گوياى اين واقعيت استو من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة از آيات و نشانه هاى قدرت ما براى شما اين است كه از نفس شما براى شما جفت و زوج آفريديم تا در بين شما سكونت خاطر به وجود آوريم و در بين شما مهر و مودت ايجاد كرديم

پدرم بر تعليم و تربيت و ازدواجم كمك كن !

والدين محترم نبايد پس از دوران كودكى فرزند را رها كرده و سرنوشت آينده اش را ناديده انگارند، بلكه تعليم و تربيت و شغل و كار مناسب خاصه در ازدواج جوان او را كمك نمايند. دختر و پسر در سنين ازدواج و رشد نياز به ارشاد و راهنمائى و كمك در انتخاب همسر و مسئله ازدواج را دارند در اين امور مهم ازدواج چه كسى احق بر والدين در كمكهاى لازم براى پسران و دختران است و ايشان اين حق را از والدين مخصوصا از پدر دارند مرشد و راهنماى بشريت حضرت ختمى مرتبت از وظائف پدر نسبت به فرزند چنين مى فرمايد:من حق الولد على والده ثلاثة يحسن اسمه و يعلمه الكتابة ويزوجه اذا بلغ .(١١٢)

دوست ندارم جوانى را از شما مسلمانان ببينم مگر آنكه روز او به يكى از دو حالت آغاز شود. يا تحصيلكرده و عالم باشد يا دانشجو و متعلم ، اگر هيچيك از اين دو حالت در وى نباشد و با نادانى به سر برد در اداى وظيفه كوتاهى كرده است و مسامحه در اداى وظيفه تضييع حق جوانى است و تضييع و تضعيف نيروى جوانى به گناهكارى (و فساد) منجر مى شود و اگر مرتكب گناه شود به خداوندى كه پيغمبرش را به حق به نبوت فرستاده قسم است كه او در عذاب الهى مسكن خواهد گزيد.

جوان ، در راه پيشبرد اهداف علمى و فرهنگى

جوش و خروش هر جوانى در راه به دست آوردن علوم و ازدياد دانش و فرهنگ جامعه روز و عصر زندگى خويش است ، و اين خواسته جامعه اى را مى طلبد كه در آن فقط عالم و متعلم باشد، و در جميع ابعاد جز اين تفكرى صحيح و معقول و مطلوب نيست و اگر غير اين باشد همچون خار و خاشاكهاى روى سيلاب مى باشند.

حضرت على اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى فرمايد:انما الناس عالم و متعلم و ما سواهما فهمج (١١٤) مردم سه گروهند، اول طبقه عالم و تحصيلكرده ، دوم گروه محصل و دانش پژوهان و سوم در جميع ابعاد، جز اين ، تفكرى صحيح و شغل و كارى معقول و مطلوب نيست

پژوهشگران علوم امروز، مشاهير و اعلام فردايند

حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام به طالبان علم و دانش نظر مى افكند، آنان را به حضور مى طلبيد و به ايشان چنين مى گفت :

مرحبا بكم انتم ودائع العلم و يوشك اذا انتم صغار قوم ان تكونوا كبار آخرين (١١٦)

علىعليه‌السلام فرمود: عذر نادانى جوان پذيرفته و مقبول است و دانش او در جوانى محدود و محصور مى باشد.

قوانين و آئين نامه هاى آموزشى بر همين معيار تصويب شده است ، كه تا سيكل و يا سوم راهنمائى دروس مختلف را دانش آموز بايد بياموزند. ولى از سيكل به بالا، رشته تخصصى انتخاب مى شود. كه ديگر رشته مثلا شيمى از فيزيك ، و رياضى از تجربه و ديگر رشته ها هيچ اطلاعى ندارند، چرا كه يك نوجوان استعداد و كشش بيش از اين ندارد و مغز عامه جوانان از انديشيدن در محور همه علوم و تخصصها ظرفيت بيش از اين ندارد، ولى قدرتمندى پاره اى از انسانها اعم از زن يا مرد فوق العاده است كه چندين رشته تخصص ‍ و علوم را فرا مى گيرند.

از فرصتهاى طلائى كه همانا دوران جوانى و عنفوان شباب است حدود هيجده تا بيست سالگى بايد اكثريت بهره ورى را نمود، در اين دوره از جوانى است كه پايه و اساس يك زندگى درخشان آينده پى ريزى مى گردد و سعادت و خوشبختى جوان با اعضاى خانواده اش تضمين مى شود. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:ان لله ملكا ينزل فى كل ليلة فينادى يا ابناء العشرين جدوا و اجتهدوا (١١٨)

حضرت فرمود: اين آيه ملامت و سرزنش جوانان غافلى است كه به هيجده سالگى رسيده اند و از فرصت جوانى خود استفاده نمى كنند.

سنين هيجده سالگى شاخص هشدار دهنده اى است كه خاصه پسران را به ثمره شيرين يا تلخ حيات رسانده است و كارنامه قبولى يا ردى زندگى آينده را به حد نصاب پيوسته و امضاء مى نمايد. يك برهه از زندگى سپرى شده و آمپر حيات ، اعلان خطر كرده است و از اين پس توان رشد و ترقى كاسته مى شود پس بكوشيد تا به سن هيجده سالگى به كمال علمى ، عملى ، هنر، و صنعت راه يابيد كه تا در اين دوران از سنين عمر به حد نصاب رشد معنوى و مادى راه يابيد.

جوان و مشكلات اقتصادى و اجتماعى روز

پيشرفت دانش و تكنيك ، كارها را آسان و راهها را نزديك و مشكلات فرهنگى را حل كرده است ، ولى هزينه هاى زندگى را هم سنگينى تر، و مشكل علم و دانش آموزى و بالاخره كار و مسكن را دشوارتر نموده است

حضرت مولى الموحدين علىعليه‌السلام فرمود:جهل الشباب معذور، و علمه محصور (١٢٠)

بهترين چيزها كه شايسته است جوانان بياموزند، چيزهائى است كه در بزرگسالى مورد نيازشان باشد و بتوانند در زندگى اجتماعى از آموخته هاى دوران جوانى خود استفاده نمايند.

حديث شريفكونوا من ابناء الزمان شايد از حضرت اميرعليه‌السلام باشد كه آن بزرگوار در خطاب به رهروان مكتب و مذهب خويش ‍ مى فرمايد فرزند زمان خويش باشيد. بعضى با تعبيرات خويش بد استفاده مى كنند، اما معناى واقعى سخن امام اين است كه فرزند زمان باشيد يعنى شرايط روز و نيازهاى جامعه خويش را خود بدست آوريد و خواسته هاى مشروع روزتان را به دست غير نسپاريد.

آموزشهاى مجدانه جوانى سعادت و خوشبختى آينده است

همزمان با مراجعت افتخار آفرينان المپياد رياضى نوجوانان كشور ما كه از كشور تايوان برگشتند و در بين بيش از ٧٠ كشور جهان ٥ مدال طلا و يك مدال نقره دريافت داشتند. بلى تحمل رنج و تعب تحصيل علم و دانش ، آينده را درخشان مى سازد و سيادت و سعادت دوران بزرگسالى و پيرى را تضمين مى نمايد.

حضرت علىعليه‌السلام فرمود:تعلموا العلم صغارا تسودوا به كبارا (١٢٢).

كسى كه در كودكى تحصيل علم و دانش ننمايد در بزرگى و بزرگسالى پيشرفت و تقدم اجتماعى نخواهد داشت

حقا كه دانش پژوهان علوم در راه پيشرفت و تكامل ، دانش لازم روز را كسب نمودند و براى ايران و ملت و مملكت خويش افتخار آفريدند، و اينها الآن جزء نوابغ كشورند و در آينده چراغهاى پرفروغ خانواده خويش و جامعه خواهند بود و شما جوانان انقلابى كشور سعى كنيد با ابتكارات و نوآوريهاى علمى و فرهنگى براى ملت و كشور خويش افتخار بيافرينيد و چشم و چراغ ملت باشيد. و در دوران بزرگسالى و پيرى سود برده و خانواده و ملت و مملكت خويش را سرافراز نمائيد.

نقش تربيت در آئين دوست يابى

در آئين دوست يابى اسلام از طرف خاندان وحى ، دوستى و مصاحبت با ضالين و گمراهان را مورد نهى قرار داده است گرفته و شما جوانان سعى كنيد هرگز با چنين مردمى مصاحبت و دوستى براه نيندازيد.

حضرت على بن الحسين امام سجادعليه‌السلام به بعضى از فرزندانش ‍ فرمود: يا بنى انظر خمسة فلا تصاحبهم و لا تحادثهم و لاترافقهم فى طريق فقال يا ابت من هم ؟ قالعليه‌السلام اياك و مصاحبة الكذاب فانه بايعك باءكلة او اقل من ذلك و اياك و مصاحبة البخيل فانة يخذلك فى ماله احوج ما تكون اليه و اياك و مصاحبة الاحمق فانه يريد ان ينفعك فيضرك و اياك و مصاحبة القاطع الرحمه فانى وجدته ملعونا فى كتاب الله.(١٢٤)

دو نفر كه با هم رفاقت كنند آنكه نسبت به رفيقش با مداراتر است اجرش ‍ اعظم است و خداوند وى را بيشتر دوست مى دارد.

برادرم ، جوان عزيز!

مداراى بيشتر با دوستانت موجبات محبوبيت و كرامت نفس تورا به پيشگاه خداوند مهربان فراهم مى سازد. بلى !! برادر دوستانى انتخاب كن كه - آنان را دوست بدارد و از دوستى با ضالين و گمراهان براى كسب رضاى خدا اجتناب كن و با دوستان خوب اگر مدارا كنى در اين صورت است كه خداوند دوستت مى دارد و لذا بكوش كه اين جايگاه عزتمند را به خود اختصاصى دهى و محبوبيت از طرف ذات اقدس بارى تعالى را براى خود كسب كنى كه خدا دوستت بدارد نه شيطان و شيطان صفتان از شياطين هميشه اجتناب كن و از ايشان دور باش

با گمراهان مصاحبت و دوستى مكن

در انتخاب دوست ، و اينكه چه كسى صلاحيت مصاحبت با شما را دارد حضرت على مى فرمايد:اياك و صحبة من الهاك و اغراك فانه يخذلك و يوبقك .(١٢٦)

جوانان بى همسر بدترين افراد امت من هستند.

در روايت آمده مردى به نام عكاف ، زن نمى گرفت ، روزى به محضر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرفياب شد. حضرت پس از اينكه از امكانات مالى و سلامت جسمى او پرسشهائى كرد و او جواب مثبت داد در كمال صراحت فرمود: تزوج و الا فانت من المذنبين(١٢٨)

جوانى شعبه اى از ديوانگى است و زنان دام شيطانند.

دوران جوانى ، دوران نبوغ فكرى و تبلور رشد، كمال و كرامت انسانى است ، هرگاه جوان اين نيروى خلاق و كار آمد جوانى را در مسير تعلم و آموزش و پرورش قرار ندهد. در وادى تحير و سرگردانى دو صد پا از جنون و ديوانگى فراتر خواهد رفت ، و در اين حالت هيچ تمايزى بين پسر و دختران نيست ، هر دو به نوعى گرفتارند، و اما اينكه چرا زنان دام شيطانند را بعد از جنون جوانى ذكر كرد؟ بايد گفت چه بسا جنون جوانى از عشق به زن و بر عكس ‍ به وجود مى آيد، و از همين راه دختر و پسر و زن و مرد گرفتار عشق و عاشقى مى گردند و مجنون وار يكديگر را تعقيب مى نمايند و مشكل بزرگ جوانان و مردان همين است كه در دوران جنون جوانى بتوانند از دام زنها رهائى يابند و زنان و دختران هم گرفتار عشق پسران و مردانند و اگر به سرنوشت صحيح زندگى مهر صحت وسلامت و ديانت بزنند و از دام حيله و مكر زنان بى بندو بار بدر آيند. در حقيقت جنون جوانى گرفتارى در دام پر مكر و حيله زنان است اى جوان ، آب ندامت و توبه به آتش گناهان و غفلتهاى گذشته بپاش ، و از چنگال جنون جوانى و نادانى بدرآ و بگريز و به وادى عقل و درايت و كمال و رشد علمى و عملى وارد شو كه سعادت و خوشبختى خود را تضمين خواهى كرد.

تربيتهاى ضد فضيلت و ضد انسانيت !

انسان در تاريخ دستخوش تحولات و تغييرات فاحش قرار دارد، بيشترين اهداف شوم استعمارگران و استثمارگران در جوامع بشرى روى جوانان اعم از دختر و پسر سرمايه گذارى مى شود.

آريستوم حاكم جابر گوم سعى مى كرد كه رشادت جوانان را كم كند و تبديل به خفت و خوارى نمايد، او دستور مى داد كه نوجوانان مانند دوشيزگان بايستى زلفهايشان را بگذارند دراز شود و موهايشان را با گلها آرايش كنند و پيراهنهاى رنگارنگ كه تا پاشنه پاى آنها بيايد بر تن نمايند، وقتى نزد معلم رقص و موسيقى مى روند، زنها بر ايشان چتر و باد بزن و عطر ببرند و در گرمابه به آنها شانه و آئينه بدهند اين طرز پرورش تا بيست سالگى ادامه داشت.(١٣٠)

پيغمبر اكرم فرمود: محبوبتر از هر چيز نزد خداوند جوانى است كه از گناه توبه كند و از پيشگاه الهى طلب آمرزش مى نمايد.

چرا جوان تائب به پيشگاه خداوند محبوب است ؟

چشم پوشى از همه لذائذ و زيبائيها، و نقد موجود را رها كردن و لذائذ مادى جلوه هاى زرق و برق حيات را پشت سر افكندن و آخرت ناديده و نسيه را نگريستن ، و به خدا و دين و دل به پيامبران باختن ، كار حضرت فيل است لذا جوان تائب محبوبترين انسانها به پيشگاه حضرت احديت است

جوان و بازگشت او به اصالت و فطرت اسلامى خويش

توبه در جوانى بازگشت به خدا و فطرت پاك اسلامى خويش است ، و احراز و به دست آوردن اين خصيصه در جوانى گرامى تر و پرارزشتر است

پيامبر گرامى اسلام فرمود:التوبة حسنة لكنه فى الشباب اءحسن (١٣٢) محبوبتر از هر چيز نزد خداوند جوانى است كه از گناه توبه كند و از پيشگاه الهى طلب آمرزش نمايد.

در جوانى پاك زيستن با همه توان گناه ، و چشم از همه تلذذ، و تكيف حرام پوشيدن هنر است ، همت و مقاومت خدا پسندانه است پاك زيستى ، و از سلامت نفس و عمل شايسته برخوردار بودن نشان سعادت و احراز انسانيت كامل و نيكبختى تام و تمام است ، و اختيار هم با شما است ، كه تا چه راهى را برگزينى ، و خجالت چه كسى را داشته باشى ، خدا؟! يا شيطان ؟!!! انتخاب با تو است

در بوستان قلبت بذر گلهاى محمدى صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بيفشان

دلهاى نوجوانان همانند زمين مساعد و هموار خالى از هر نوع گل و گياه و خار و علفهاى هرزه است كه هر بذر گل و خارى در آن بپاشى مى پذيرد. امام علىعليه‌السلام فرمود:و انما قلب الحدث كالارض الخالية ما القى فيها من شى ء قبلته .(١٣٤)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: همان طور كه فرزند عاق پدر و مادر مى شود پدر و مار نيز عاق فرزند شايسته مى شوند.

پدر و مادر وظيفه شناس و غير متعهد كه حقا در حقوق فرزند خويش ‍ خيانت مى نمايند و از هر جهت مانع رشد و تكامل مادى و معنوى فرزند خود مى شوند سزاوار است كه فرزندان شايسته و صالح والدين بى فضيلت و بى ايمان را تحت عاق خويش قرار مى دهند.

معلم و كارهاى ارزشى او

ارزش هاى وجودى انبياء در كار تعليم و تربيت و پرورش انسانها است ، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود انما بعثت معلما من براى تعليم و تربيت مبعوث شده ام ، معلمى كار انبياء است و معلم شغل و كار پيامبران را به عهده گرفته است و كار تربيتى معلم چنانچه پيامبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود. برات آزادى از آتش جهنم را در بردارد، هر چند كه مستوجب آتش بود چرا كه معلم شايسته در ديوان محاسبات الهى معاف است پيامبر بزرگوار اسلام مى فرمايد:من ربى صغيرا حتى يقول لااله الا الله لم يحاسبه الله (١٣٦)

سوگند به قلم و به آنچه كه مى آموزد: و اين نيز از عظمت اسلام و پيش رفت مسلمين است كه مروج علم و دانش بشر شده است در كتاب قرآن و روانشناسى مى خوانيم :

خداوند به قلم سوگند ياد كرده است و اين خود نشان دهنده ارزش والاى قلم و كتابت است ، و اشاره به اين است كه قلم و نوشتن در كار آموزش و فراگيرى دانش تاءثير تعين كننده اى دارد.

ن والقلم و ما يسطرون .(١٣٨)

بهترين مطالبى كه شايسته است جوانان بياموزند چيزهايى است كه در بزرگسالى مورد نيازشان باشد بتوانند در زندگى اجتماعى از آموخته هاى دوران جوانى استفاده نمايند.

بنابراين معلمم با علوم و دانش و فنونى كه براى من انتخاب مى نمائيد نياز خود و جامعه اسلامى و آينده مرا در نظر بگيريد و مرا براى زمانهائى دور و دراز مدت مترقى و متمدن بسازيد و از علوم و دانش مفيد و مؤ ثر بمن بياموزيد كه بتواند جامعه و آينده ام را درخشان سازد.

معلمم ، فطرت آگاهم را شكوفا كن

در شكوفا ساختن فطرت دينى و عقيدتى كودك ، مدرسه و معلم چه نقشى دارند؟

قوانين زندگى براى آنكه كامل باشند بايد به صورت فطرى در آيند. كسيكه در آغاز زندگى به شناخت خوبى و بدى عادت كرده ، در تمام عمر انتخاب خوبى و بدى عادت كرده ، در تمام عمر انتخاب خوبى و پرهيز از بدى ها براى او آسان خواهد بود، انسان همانطور كه از آتش مى ترسد از بدى ها نيز بايد بهراسد. آتش گناه هم سوزاننده است و هم رسوا كننده پس مبادا به آتش گناه سوخته و رسوا شويد. عهد شكنى و دروغگوئى و خيانت بنظر نه تنها اعمالى ممنوع مى باشد، بلكه غير ممكن مى نمايد براى بسط و گسترش ‍ اين واكنشها در فرد، محيطى ضرورى است كه در آن اصول اخلاقى بطور دائم مورد توجه باشد.

فقط وجود الگو و سرنوشت درست است كه مقررات زندگى را به ذهن ياد آورى مى كند. نويسنده معتقد است كه تمايلات غريزى انسان به سوى بديها متمايل تر و بيشتر است تابه خوبيها، و مى گويد: در انسان نيز همانند بعضى از حيوانات تمايل غريزى به تقليد وجود دارد. ولى بديها را خيلى آسانتر از خوبيها تقليد مى كنند، كودك طرز فكر و عمل افرادى را كه مى شناسد و يا مى شنود و مى خواند و فرا مى گيرد؛ رفقا، استادان ، پدر و مادر، و به خصوص ستاره هاى سينما و شخصيتهاى حقيقى و يا فرضى را كه در روزنامه ها و مجلات مى خواند سر مشق خود قرار مى دهد، به قول فلتون در اين سراشيب تقليد كودكان ، اگر آنان را به دست افراد بى فضيلتى بسپارند معايب بي حدى به بار خواهد آورد فقط كسانى مربى خوبى هستند كه به آنچه ميگويند معتقد باشند و عمل كنند.

معلمم ، تو را مى ستايم

كلام درر بار مولى الموحدين على بن ابيطالبعليه‌السلام كه در ارزش ‍ وجود معلم فرموده است :

من علمنى حرفا قد صيرنى عبدا

كسى كه يك حرف به من بياموزد مرا عبد خويش كرده است

ارزش وجود يك معلم خداشناس كه درس خداشناسى و آموزش صحيح و درست براى دانش آموز و دانشجود دارد، و او را به صراط مستقيم دين و شريعت هدايت مينمايد به دانش و علوم و فنون راهنمائى ميكند ارزش ‍ معنوى اش چه بسا بيش از اين باشد.

پس آقاى معلم ، قدر خويش بدان ، اگر قدر دانش آموزانت را شناختى و متعلمينت حقشان را ادا نمودى در اينصورت تو كار انبياء و سفيران الهى كردى و بر دانش جويانت سزاست كه تو را تا حد پرستش ، حرمت نهند و دوستت بدارند.

معلمم به ارزشهاى علمى و عمليم بيفزا

جوان با كسب علم و دانش مفيد، به ارزشهاى معنوى و مادى خود بيفزا و بدان كه در اين زمينه بيشترين ترويج و توصيه و تبليغ علم و دانش آموزى را اسلام داشته است در كتاب ، قرآن و روانشناسى مى خوانيم :

يكى ديگر از بهترين دلائلى كه نشان مى دهد قرآن دانش و دانشمندان را گرامى داشته اينست كه در مسئله اقرار به يگانگى و عدالت و قدرت و حكمت خدا، دانشمندان را پس از فرشتگان ذكر مى كند:

شهد الله انه لا اله الا هو و الملائكة و اولو العلم قائما بالقسط لا اله الا الله هو العزيز الحكيم .(١٤١)

بهترين ارثى كه پدران براى فرزندان خود باقى ميگذارند ادب و تربيت صحيح است نه ثروت و نه مال و حطب پس شايسته است والدين بهترين اخلاق اسلامى را پيروى كنند تا اين نعمت برتر الهى در بين ابناء بوراثت تقسيم گردد و بهترين مدرسه و معلم را براى تربيت و تزكيه نفس ايشان بكار گيرند، و از فرزندانشان نوابغ عالم بپرورانند و اين در امكانات تربيتى هر پدرى و هر معلمى موجود و قابل اجرا است

معلمم ، قلبم به نور حكمت منور كن

از پندهاى حكيمانه پدرى بزرگوار، معلمى بى نظير چون اميرالمؤ منينعليه‌السلام بر فرزندى همچون امام حسن مجتبىعليه‌السلام چنين مى خوانيم :يا بنى اوصيك بتقوى الله و لزوم امره و عمارة قلبك بذكره و... و نوره بالحكمة (١٤٣) فرزندم با نشان دادن فجائع دنيا قلبت را بصير و بيناگردان : و از صولت و شوكت و تظاهر به دنيا و پيروان آن بر حذرش دار و تقواى الهى و التزام به اطاعت از او امر و نواهى خداوند وادارش كن و تهذيب نفس و اصلاح قلب از كليه شوائب و ناخالصيها پاك ساز و تنوير افكار و تعلم حكمت و بينش اسلامى كار هر جوان متعهد و مسئول است ، و اجتناب از فجائع و زشتيهاى براى هر جوان روشنفكر و تحصيل كرده مى تواند يك درس باشد و خدمتگزار خويش و جامعه مترقى كار بزرگ تربيتى است كه پدر بزرگوار امت امير مؤ منانعليه‌السلام همه ما را متنبه و متوجه خويش ساخت

معلم عزيزم از علم مفيد و نافع برخوردارم كن

حضرت امير در درسهاى تربيتى به فرزندش حضرت حسن مجتبىعليه‌السلام چنين توصيه مى فرمايد، فرزندمو تفهم وصيتى ولا تذهبن عنك صفحا فان خير القول مان نفع واعلم انه لا خير فى علم لاينفع و لا ينتفع بعلم لايحق تعلمه .(١٤٥) علم و دانش ، اخلاق و اوصاف شايسته با كمك معلمى متعهد و انسانى وارسته به دست مى آيد، قرآن ، درجات رفيع عالمان دين را مرهون معلمان متعهد و متخصص مى داند و اندوخته هاى علمى متعلم را در گرو خدمات علمى و عملى معلمان به حساب مى آورد.

جوانان !! نونهالان !! عمرتان دراز و عزتتان بر قرار!! در ظل توجهات قرآن و اسلام و اهلبيتعليه‌السلام خود را بسازيد، و در راه رشد و تكامل مادى و معنوى خويش كوشش كنيد، و عزت و شوكت دينى و ايمانى خود را بدست آوريد، و در المپيادها بر همه جوانان عالم سر آمد و سرافراز باشيد.

معلمم ! از نادانيهاى من كاسته و بدانشم بيفزا

معلم بزرگ و الگو و نمونه عالم بشريت علىعليه‌السلام به فرزندش چنين مى آموزد....فان اشكل عليك شى ء من ذالك فاحمله على جهالتك به و انك اول ما خلقت جاهلا ثم علمت و ما اكثر ما تجهل من الامر و يتحير فيه راءيك و يضل فيه بصرك ثم تبصره بعد ذالك (١٤٧)

پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن ، اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده ، دگرگونى در آفرينش الهى نيست ، اين است آئين استوار حق ولكن اكثر مردم از اين حقيقت آگاه نيستند.

در فطرت يعنى در سرشت انسان نوعى استعداد فطرى وجود دارد كه ميتواند شگفتيهاى مخلوقات خدا را درك كند و بروجود و يگانگى خدا استدلال كند بنابراين وجدان بيدار، و فطرت آگاه جوان را معلم ميتواند شكوفا سازد و به او تعهدى شايسته ببخشد.(١٤٩)

جوان و آزادى عمل

حريت و آزادى نعمتى بزرگ است و خداوند بندگانش را آزاد و حر آفريده است ، ولى آزادگان به گونه اى كه مزاحم آزادگان ديگران باشد و موجبات ايذاء و اذيت جامعه را فراهم نمايد نه تنها نيكو و شايسته نيست بلكه به شدت محكوم است ، و نوع آزادى كه اغلب و قريب به اتفاق نسل جوان امروزى مى طلبند در ايذاء و اذيت محدوديت و محروميت غير و تضييع حقوق ديگران را فراهم مى نمايد. آزادى يك معنا و مفهوم خاصى دارد به طوريكه در اثر وجود آزادى ، هيچگونه محدوديت و ظلم و ستم در ابعاد مختلف براى هيچ احدى بوجود نيابد. روانشناش معروف ژان پل سارتر ميگويد:

نسل جوان امروز دست و پا مى زند كه آزادى را به دست آورد، اما كوشش ‍ بي فايده است ، اين نسل جوان است كه در يك تمدن سرسام آورى به دنيا آمده و اين تمدن همچون حيوان افسار گسيخته است كه به شدت با تمدن اسلامى صريحا مخالف است و نمى تواند با واقعيت زندگى انسانى و اسلامى هماهنگ و همراه باشد، آزاديهاى مطلق كه امروز مقيد به هيچ ضوابطى نيست - و تقليد كور شعارشان هرگز نمى تواند يك جوان متمدن را سعادتمند و موفق بسازد و چه بسا به مال و آرزوهاى نفسانى خويش هم نميرسند - و در حقيقت اين آزادى نمى تواند خواسته هاى جوانان را برآورده نموده و اشباعشان كند. (آندره آيد)، دانشمند روانشناس در اين زمينه مى گويد:

خانواده من از تو نفرت دارد، آن جوانان موجوداتى نفرين شده و دور از اجتماع اند با مردم خويشى دارند، (ولى از آنان به دورند حالت انزوا و گوشه نشينى اختيار مى كنند، ميز خود را مى شناسند، و چون بزرگ شدند و تكامل يافتند با حالتى افسرده و نااميد دست به خودكشى ميزنند، يعنى پايان و تكامل زندگى اين چنين متمدنين دست به انواع اعتياد و يا عشقهاى باطل و نادرست و عاقبت كار ايشان خودكشى است

(ژان پل سارتر روانشناس معروف) آخرين پناهنگاه جوانان آزاده را خودكشى مى داند، يعنى آزاديهاى مطلق العنان كه دست به هر جنايتى ميزنند، و نمى توانند اشباع گردند. او مى گويد:

پس جوانان به كى پناه ببرند، و اگر خودكشى نباشد سرگرميها و شب زنده داريها، افراط در ميگسارى و در امور جنسى ، خارج شدن از محيط گرم زندگى و پناه به بيغوله ها خرابه ها خودداررى از اطاعت به مقررات اجتماع كه نمونه آن بيتل ها (پانكيها و غيره را تهديد مى كند) و براى نسل جوان امروزى است كه يك نوعى خودكشى تدريجى و انحطاط مسلم به شمار مى آيد.

بنابراين پل سارتر، نسل جوان زمان ما زندگى خويش را تجاوزگر از قانون و سركش و طغيانگر معرفى مى كند. و نتيجه آزادى و آزادى خواهى را خطرناك تر مى شناسد و مى گويد:

جوان امروز تجاوز از قانون ، و سركشيها و طغيان را براى خود سنت ميداند، و اين وضع در كشورهاى پرجمعيت به مراتب خطرناكتر است چرا جوان سربه راه نيست ؟! چرا جوان به ازدواج قانونى تن در نمى دهد؟ چرا از مضرات افسار گسيختگى و عصيان و طغيان متنبه نمى گردد؟!

زيرا جوانان براى خود تصوراتى دارند كه بنا به اعتقادشان زندگى براى آنها عادى است و اگر غير از اين باشد به هيچ عنوان از دنياى بهتر ديگر استقبال نمى كنند، آنگاه ژان پل سارتر مى گويد: شايد اين اخلاق فطرى از شرائط انسانى است و در دنياى امروز نسلى سرسام آورتر از تمدن جديد، او را باين مرحله مى كشاند...(١٥١)

بنابراين ارسطو معلم اول و فارابى معلم ثانى شهره آفاق شدند.