فصل پنجم : دوران باز سازى شخصيت فرزند
برچيدن زمينه فساد و انحراف در فرزندان
يكى از مهمترين و مشكلترين وظايف اخلاقى پدران اين است كه زمينه هاى انحراف و فساد اخلاق را در فرزندان خود از بين ببرند، زيرا هيچ آتشى سوزنده تر از فساد اخلاقى وانحراف يك محيط سالم را متلاشى نمى سازد و از بين نمى برد.
و از آنجايى كه زمينه فساد و انحراف در همگان وجود دارد و فرزندان به دليل كم تجربگى و ناآگاهى و روحيه خاص نوجوانى و جوانى پيوسته در آستانه لغزش و انحراف هستند. پدران و مادران آگاه و هوشمند بايد بكوشند موانع زندگى سالم را از پيش پاى آنها بردارند و نگذارند فطرتهاى پاك و دست نخورده فرزندان به رذايل اخلاقى و مفاسد اجتماعى آلوده گردد. بدين منظور علاوه بر اينكه بايد از امور گوناگون و بخصوص مشكلات جسمى و روحى و نيازهاى فرزندان آگاه باشند بلكه حقيقتا چنان رفتارهاى ارشادى و تربيتى و سعه صدر خوبى داشته باشند تا دوست و همدم كودكان و نوجوانان تلقى شوند و آنان هيچ گونه جدايى بين خود و والدين احساس نكنند و مشكلات خود را پيش از آنكه خسارتى جسمى و روحى ببار آيد با والدين خود رد ميان بگذارند و در صدد گره گشايى برآيند. طبيعى است كه والدين هم بايد از مطالعه كتابهاى تربيتى و اخلاقى مربوطه غافل نمانند و هميشه چند قدم جلوتر از نيازهاى جارى فرزندان حركت كنند و پشتيبان و پناهگاه واقعى نونهالان زندگى خود باشند.
اكنون به برخى از باريك بينى هاى تربيتى اسلام در جهت اهداف ياد شده اشاره مى شود.
الف - جداسازى محل خواب و اجازه گرفتن براى ورود
يكى از مسائل تربيتى ظريف و مهمى كه گاهى مورد بى توجهى خانواده ها قرار مى گيرد مساءله اجازه گرفتن فرزندان از پدر و مادر به هنگام ورود به اطاق شخصى آنها مى باشد.
فرزند در دوران كودكى در كنار پدر و مادر به سر مى برد و احساس مى كند محدوديتى براى بسيارى از كارها ندارد و چون انس والفت و وابستگى زيادى بين او و والدين وجود دارد ميل دارد بى اجازه به اتاق آنها برود و در كنار آنها بماند، اما بتدريج بايد تمرين داده شوند و عادت كنند كه در اتاق خاص خود بخوابند و براى رفتن به اتاق والدين اجازه بگيرند. طبيعى است كه اين كار بايد با ملايمت صورت گيرد و والدين با تقويت احساس استقلال روانى و عزت نفس كودكان و تمرين دادن آنها به اين كار پيش بروند، به طورى كه پيش از آنكه به سن بلوغ برسند به الزامى بودن اين امر پى ببرند.
اين يك درس بسيار مهم اخلاقى است كه اگر رعايت شود، كودكان پاك و عفيف رشد مى كنند. قرآن مجيد مى فرمايد:(
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِّن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ... وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ
ۚ
كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهِ
ۗ
وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
)
.
از آيه مورد بحث استفاده مى شود كه اتاق خواب والدين بايد جداى از اتاق خواب فرزندان باشد. زيرا اجازه گرفتن براى ورود به اتاق پدر و مادر معناى ديگرى جز اين ندارد كه آنها در اتاق جداگانه اى بخوابند. ضرورى تلقى كردن اين امر از انحرافات جنسى كه ممكن است كودكان در آينده بدان آلوده شوند جلوگيرى خواهد كرد.
روايات مربوط به مساءله جداسازى محل خواب فرزندان به چند دسته تقسيم مى شوند. دسته اول : سن جداسازى را مطرح مى كند. و دسته دوم : به جدا كردن خوابگاه پسر و دختر اشاره دارد. و دسته سوم : جداسازى محل خواب دختران را از يكديگر بيان مى كند. دسته چهارم به جداسازى بين كودكان مميز و زنان اشاره كرده است
دسته اول : رواياتى هستند به سن كودكان اشاره دارند برخى از آنها سن شش سالگى و برخى سن هفت سالگى و دسته سوم سن ده سالگى را مطرح كرده اند.
١ - روى اءنه يفرق بين الصبيان فى المضاجع بست سنين
اگر فرزندان شما به سن هفت سالگى رسيدند خوابگاه آنها را از يكديگر جدا سازيد.
٣ - عن جعفر بن محمد عن آبائهعليهالسلام
قال : يفرق بين الصبيان و النساء فى المضاجع اذا بلغوا عشر سنين
خوابگاه پسر و دختر ده ساله را از هم جدا كنيد.
دسته سوم : جداسازى بين دختران است امام صادقعليهالسلام
از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
روايت كرده كه فرمود: والصبيه والصبيه يفرق بينهما فى المضاجع لعشر سنين
اى على : خدا لعنت كند پدر و مادرى را كه فرزندانشان را به عاق كردن خويش وادار نمايند، اى على همان گونه كه فرزند عاق والدين مى شود، والدين نيز متقابلا (در صورت عدم رعايت وطايف خود) عاق فرزندان خود بخواهند شد. در اينجا تذكر چند نكته لازم به نظر مى رسد.
اول : عاق به فرزندى گفته مى شود كه از فرمان پدر و مادر سرپيچى نمايد و يا نسبت به آنان نامهربانى و بدرفتارى كند و بدين وسيله اسباب ناراحتى واذيت انها را فراهم كند.
دوم : عاق والدين يكى از گناهان كبيره است و اگر شخص عاق شده موجبات رضايت والدين را فراهم نكند بدون شك در روز قيامت سرنوشت بدى در انتظار او خواهد بود.
سوم : بر خلاف تصوربرخى كه مى پندارند فقط اولاد عاق والدين مى شوند، اين روايت مى گويد بين فرزنان و والدين حقوق و تكاليف متقابلى حكمفرماست و هر دو نسبت به هم وظايفى دارند و در صورت كوتاهى در عمل كردن به اين وظايف ، فرزندان همان اندازه خطاكار تلقى مى شوند كه والدين پس همچنان كه عاق والدين مطرح است عكس آن نيز مطرح مى باشد. از اين رو شايسته است كه اولياى محترم بخوبى به مسؤ وليتهاى خاص خويش آگاه و عامل باشند و احترام متقابلى بين خود و فرزند ايجاد كنند كه به طور طبيعى فرزندان نيز احساس وظيفه كنند و زمينه اى براى عاق والدين وجود نداشته باشد.
يكى از مواردى كه زمينه ساز عاق والدين است ، اين است كه مهربانى و نرمش والدين شكل افراطى به خود بگيرد و حريم خاص پدر و مادر به وسيله فرزند شكسته شود و والدين به دست خود اسباب بى احترامى خويش را فراهم كنند.
امام حسن عسكرىعليهالسلام
مى فرمايد: جراءه الولد على والده فى صغره تدعوا الى العقوق فى كبره
به امام صادقعليهالسلام
عرض كردم : چون نوزاد به دنيا مى آيد به او شراب مى خورانيم حضرت فرمود: چنين كارى نكنيد، هر كس به نوزاد چيز مست كننده بدهد خداوند از آب جوشان (جهنم) به او مى خوراند، گر چه مورد آمرزش و عفو هم قرار گيرد.
٢ - و گاهى خود آن چيز ذاتا حرام نيست ولى به دلايلى خوردنش حرام مى باشد. همانند اينكه كسى به يك مهمانى دعوت مى شود و فرد ديگرى جز او مورد دعوت نيست با اين حال او فرزند خود را نيز بى اذن و نظر ميزبان به همراه مى بد. در اينجا چون ميزبان آمادگى پذيرايى از فرزند او را نداشته و پيش بينى هاى لازم را نكرده ، چه بسا كه مورد اذيت قرار گيرد و اسباب آبروريزى او پيش ديگران فراهم آيد. از اين رو چنين كارى مجاز نيست كه در آن ناخشنودى خدا و خلق او نهفته است
سكونى از امام صادقعليهالسلام
روايت كند كه فرمود: اذا دعى اءحدكم الى طعام فلا يتبعن ولده فانه ان فعل اءكل حراما و دخل عاصيا
ايجاد زمينه صلاح و نيكى
يكى از راههاى زدودن زمينه هاى فساد و انحراف در فرزندان تقويت زمينه هاى مثبت اخلاقى در شخصيت آنهاست بايد استعدادهاى مثبت و صفات ارزشمند اخلاقى را در وجود كودكان احيا كرد و با تقويت و تحكيم آنها راه كجروى و فساد را بر آنها مسدود ساخت
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: رحم الله والدا اعان ولده على بره
رحمت خداوند بر پدرى باد كه در نيكوكارى فرزندش به او كمك كند. و به او احسان نمايد و با او انس و الفت داشته باشد و علم و ادبش آموزد.
يونس بن رباط از امام صادق از پيامبر اسلام روايت كند كه فرمود: رحم الله من اعان ولده على بره قال : قلت كيف يعينه على بره ؟ قال : يقبل ميسوره و يتجاوز عن معسوره ولايرهقه و لايخرق به
فرزندم ! چگونه در خانه كسى كه او را به خشم آورده اى زندگى مى كنى و چگونه همجوار كسى هستى كه معصيتش كرده اى
لقمان حكيم با همان روش ساده خود جهان را به مثابه منزلى فرض كرده كه خداوند ميزبان و انسانها مهمان آنند. معصيت در محضر خداوند صاحب خانه است در شاءن يك مهمان نيست ، از مردانگى به دور است كه كسى در ضيافتى شركت كند و سپس با ميزبان خود به دعوا و مرافعه برخيزد، يا در حضور او كارهاى زشتى انجام دهد و ميزبان را ناخشنود سازد.
وقتى مهمان با ارتكاب گناه و آلوده شدن به زشتى ، صاحب خانه را به خشم آورد، چگونه مى خواهد در آن خانه بماند!
آرى ، بدين گونه لقمان احساس وجدانى و تعقل فرزند خويش را تحريك مى كند و معناى گناه را به او مى فهماند و عظمت آن را در حضور پروردگار عالم روشن مى سازد.
٢ - لقمان حكيم به فرزند خود فرمود: يا بنى انه قد احصى الحلال الصغير فكيف بالحرام الكثير
و هر كه لغزشهاى خود را كوچك بشمارد، لغزش هاى ديگران را بزرگ مى يابد و هر كس لغزشهاى ديگران را كوچك بشمارد، لغزشهاى خود را بزرگ خواهد ديد.
بنابراين به فرزندانمان بياموزيم كه لغزشهاى خود را بزرگ بشمارند تا خود را بر ديگران برتر ندانند و دچار عجب و غرور نشوند.
٤ - علىعليهالسلام
ضمن وصيتى به فرزند خود امام حسينعليهالسلام
مى فرمايد: والويل لمن بلى بحرمان وخذلان و عصيان فاستحسن لنفسه ما يكرهه من غيره و اءزرى على الناس بمثل ما ياءتى
فرزندم ! مردم را دشنام مده كه سبب دشنام پدر و مادر خود گردى يعنى قسمتى از رفتارهاى خوب يا بد ديگران عكس العمل رفتارها و برخوردهاى خوب يا بد ماست وطبيعى است كه اگر ما نسبت به ديگران بى احترامى روا داريم آنان هم دست به رفتار متقابل خواهند زد و كسى كه به ديگران سخنان زشت و توهين آميزى بگويد بايد در انتظار سخنان زشت ترى باشد.
٦ - لقمان به فرزند خود گويد: يا بنى لايعجبك احسانك و لاتتعظمن بعملك الصالح فتهلك
فرزندم ! از سرنوشت مردم پندگير پيش از آنكه مردم از سرنوشت تو پند گيرند و مايه عبرت ديگران بشوى
٨ - لقمان حكيم به فرزند خود گويد: يا بنى انه النفس عن هواها فانك ان لم تنه النفس عن هواها لم تدخل الجنه و لم ترها.
فرزندم ! با قطع رحم كردن و بريدن از خويشان رونق زندگى از بين مى رود.
١٠ - لقمان حكيم به فرزند خود گويد: يا بنى اياك و التجبر و التكبر و الفخر فتجاور ابليس فى داره ، يا بنى دع عنك التجبر و الكبر ودع عنك الفخر و اعلم انك ساكن القبور.
، فرزندم ! گردنكشى و برترى جويى را كنار بگذار و فخر فروشى به ديگران را از خود دور گردان و بدان كه سرانجام در گورستان مسكن خواهى گزيد.
١١ - لقمان حكيم به فرزند خود مى گويد: يا بنى ويل لمن تجبر و تكبر، كيف يتعظم من خلق من طين و الى طين يعود ثم لايدرى الى ماذا يصير، الى الجنه فقد فاز اءو الى النار فقد خسر خسرانا مبينا و خاب
پسر جانم ! چه بسيار نگاهى كه به دنبال خود حسرت و افسوس مى آورد.
١٣ - امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد پدرم به من مى فرمود: من لايملك لسانه يندم
و هر كس بدند كه سخنش هم جزء اعمال اوست كم سخن گويد. و سخن نمى گويد مگر در آنجا كه به حال او سودمند افتد.
١٥ - علىعليهالسلام
ضمن سفارشى به فرزند خود امام حسينعليهالسلام
مى فرمايد: و من احتفر بئرا لاءخيه وقع فيها.
فرزندم بترس از ظلم كردن به كسى كه هيچ ياورى جز خداى بزرگ ندارد.
١٧ - همچنين علىعليهالسلام
در وصيتى به فرزند خود امام حسينعليهالسلام
دارد مى فرمايد: و من هتك حجاب غيره انكشفت عورات بيته
فرزندم ! به اموال يتيم تجاوز نكن كه روز قيامت رسوا خواهى شد و در آنجا مجبور مى شوى كه غرامت آن را به يتيم برگردانى
عزيزان ! گناه آن قدر زشت و قبيح است كه پيشوايان ماحتى انديشه آن را به خود راه نمى دادند. گناه شراره آتش دوزخ است كه در شخصيت انسانها مى افتد. آيا فرد خردمندى را سراغ داريد كه به اين فكر افتاده باشد كه خود را به آتش بزند! گناه پليدى ، رسوايى ، و ذلت و خوارى و سرافكندگى است برخى گناهان ريشه وجود آدمى را مى سوزانند، برخى خسارت اخروى به بار مى آورند، و حتى ممكن است تمام اعمال نيك آدمى را به باد دهند. و برخى هم در دنيا موجب رسوايى و در آخرت موجب روسياهى مى شوند.
گنهكاران در روز قيامت با سيما و نشان مشخص وارد محشر مى شوند، يا سياهى تمام چهره شان را فرا مى گيرد و يا سيرت حيوانى آنها آشكار گشته و به شكل حيوانات ظاهر مى شوند آيا رسوايى و عذاب از اين بدتر مى شود؟
واكسينه كردن فرزندان
سومين اصلى كه در بازسازى شخصيت فرزند مطرح است مساءله واكسينه كردن فكر و مغز كودك است و در روايات نيز به اين اصل مهم اشاره شده كه امروزه در بهداشت و درمان هم بر آن تاءكيد زيادى مى شود، اين اصل مهم پيشگيرى از بروز بيمارى است امام كاظمعليهالسلام
فرمود: الحميه راءس الدواء؛ پرهيز از امور زيان آور اساس دارو و درمان است واكسنهاى مختلفى كه امروزه براى جلوگيرى از بروز بيماريها به كودكان تزريق مى شود، نقش مهمى در پيشگيرى از ابتلاى آنها به بيماريها ايفا مى كند. و روشن است كه پيشگيرى از وقوع بيمارى بسيار آسانتر و به صرفه تر از اقدامات درمانى است بسيارى از توصيه هاى تربيتى و اخلاقى نيز جنبه پيشگيرى دارد و همچون واكسن عمل مى كند، تا فكر و مغز كودك را از دوران كودكى در برابر انواع گوناگون انحرافات و مفاسد بيمه كند؛ مثلا سفارش شده فرزندان خود را بر محبت اهل بيت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
تربيت كنيد، آنان را به مجالس اهل بيت ببريد و يا بخشى از وقت خود را براى پاسخ به سؤ الات مذهبى كودكان اختصاص دهيد و يا آنان را با معارف اسلامى آشنا سازيد، اين تعليمات اگر به صورت مطلوب و اثر بخش به كودكان منتقل گردد از همان اوان كودكى نقش مهمى در جلوگيرى از كجرويها و انحرافات اخلاقى و عقيدتى آنان ايفا خواهد كرد، و ضامن سلامت روانى و فكرى فرزندان خواهد بود.
الف - تربيت فرزندان بر محبت اهل بيت
روايات فراوانى داريم كه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به پدران و مادران سفارش فرموده كه فرزندان خود را بر محبت اهل بيت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بخصوص على بن ابى طالبعليهالسلام
تربيت نمايند.
امام علىعليهالسلام
از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل مى فرمايد: اءدبوا اولادكم على ثلاث خصال : حب نبيكم و حب اءهل بيته و قراءه القرآن ، فان حملة القرآن فى ظل الله يوم لاظل الا ظله مع انبياءه واصفياءه
محبت علىعليهالسلام
ملاك ايمان و كفر است ، دوست داشتن او ايمان ، و كينه و عداوت او كفر است اين همه تاءكيد بر مخر و محبت اهل بيت كه در روايات ئ بعضى از آيات آمده به اين دليل است كه مهر و محبت به هر چيز و هر كس نقش و تاءثير بزرگى در زندگى دارد و آثار و عوارضى بر آن مترتب است كه جاى ترديد نيست
به همين دليل دشمنان اسلام بخصوص معاويه فرزند ابوسفيان بسيار كوشيدند تا ريشه محبت على را در دلهاى مردم بخشكانند، اما اين مهر آتشين همچنان فروزان و ماندگار است و خواهد بود.
فريب دادن دوستان على به وسيله عسل
مرحوم شيخ عباس قمى در سفينه البحار مى نويسد: روايت شده كه روزى معاويه براى ابوالاسود دئلى (شاعر اهل بيت) حلوايى هديه فرستاد به اين منظور كه در قلب ابوالاءسود نفوذ كرده و وى را از دوستى و محبت على منصرف كند.
در اين هنگام دختر خردسال (پنج يا شش ساله) ابوالاءسود مقدارى از آن حلوا را به دهان گذاست
ابوالاءسود گفت : دخترم زود آنرا بيرون بينداز كه زهر است ، اين حلوايى است كه معاويه براى فريب ما فرستاده است تا از محبت على و اهل بيت او دست بكشيم
دختر ابوالاءسود گفت : خدا روسياهش كند. او مى خواهد ما را با اين حلوا فريب دهد تا دست از على و محبت او برداريم ! بريده باد دست فرستنده و خورنده اش
سپس آنچه را كه به دهان برده بود بيرون ريخت
آنگاه اين شعر را سرود:
اءبا الشهد المزعفر يابن هند
|
|
نبيع عليك احسابا و دينا
|
فلاوالله كيف يكون هذا
|
|
و مولانا امير المؤ منينا
|
اى فرزند هند! آيا خيال كردى كه به وسيله اين حلواى شيرين زعفرانى مى توانى ما را فريب دهى كه دين خود و شرافت نياكانمان را به تو بفروشيم نه به خدا سوگند چنين چيزى شدنى نيست ، كه مولاى ما امير مؤ منان علىعليهالسلام
است
روايات اسلامى را به نوجوانان خود بياموزيد و در انجام اين وظيفه تربيتى ، تسريع نماييد، پيش از آنكه دشمنان گمراه بر شما پيشى گيرند و افكار نادرست خويش را در ضمير پاك آنان جاى دهند و گمراهشان سازند.
ج - بحث و پرس و جو از عارف اسلامى با فرزندان
روزى امير مؤ منانعليهالسلام
از دو فرزند خود امام حسن و امام حسينعليهالسلام
پرسيد: ما بين الايمان و اليقين ؟ فسكتا. فقال للحسن : اءجب يا اءبا محمد. قال : بينهما شبر. قال : و كيف ذاك ؟ قال : لاءن الايمان ما سمعناه بآذاننا و صدقناه بقلوبنا واليقين ما اءبصرناه باءعيننا و استدللنا به على ما غاب عنا
از جمله مسائلى كه امير مؤ منان از فرزندش امام حسنعليهالسلام
پرسيد اين بود كه فرمود: فرزندم ! بى خردى چيست ؟
امام حسنعليهالسلام
فرمود: پيروى از فرومايگان و معاشرت با گمراهان
حارث اينها را به فرزندان ياد دهيد:
همچنين علامه مجلسى حديث مفصلى از معانى الاءخبار
پرسش زيد و پاسخ امام سجاد
زيد بن على گويد: به پدرم زين العابدينعليهالسلام
گفتم پدر جان از جدم رسول خدا برايم سخن بگوى ، از آن هنگام كه او را به آسمان بردند، و پروردگارش او را به پنجاه نماز دستور داد؛ چرا از خدا براى امتش تخفيف نخواست تا اينكه موسى بن عمرانعليهالسلام
به آن حضرت فرمود از خدا تخفيف بخواه زيرا امت تو تحمل چنين چيزى را ندارند.
امام فرمود: فرزندم ! پيامبر خدا كسى نبود كه بعد از امر پروردگارش برگردد و از او چيزى بخواهد و وقتى كه حضرت موسى از پيامبر درخواست كرد و شفيع امت پيامبر اكرم شد، پيامبر رد چنين درخواستى را سزاوار ندانست از اينرو از پروردگار عالم درخواست تخفيف نماز براى امت خود كرد و خداوند پنجاه نماز را به پنج نماز تخفيف داد.
زيد گويد: عرض كردم پدر جان چرا بعد از كم شدن نمازها باز هم درخواست تخفيف نكرد. امام فرمود: فرزندم پيامبر مى خواست با احتساب اجر آن پنجاه نماز براى امتش تخفيف گرفته باشد زيرا خداوند مى فرمايد: من جاء بالحنسه فله عشر اءمثالها.
وعده من ديگرگون نمى شود و من بر بندكان ستم نمى كنم
زيد گفت : عرض كردم پدر جان آيا چنين نيست كه خداوند با مكان توصيف نمى شود؟ حضرت فرمود: آرى فرزندم همين طور است
زيد گفت : پس فرمايش حضرت موسى به پيامبر كه فرمود به نزد خدايت برگرد چگونه توجيه مى شود؟ فرمود: اين نظير همان است كه ابراهيم فرمود: انى ذاهب الى ربى سيهدين
اى پروردگار من ، من به سوى تو شتافتم تا خشنود گردى
و معنايش قول خداوند است كه فرمود: ففروا الى الله
فرشتگان و روح (جبرئيل) بدان جا فرا روند.
و مى فرمايد: اليه يصعد الكلم الطيب