فصل هفتم : فرزند و جامعه
برخوردهاى اجتماعى فرزندان
از آنجايى كه فطرت انسانى بر انس و رابطه با يكديگر پايه گذارى شده ، دوست دارد هميشه زندگى جمعى داشته باشد و از انزوا و گوشه گيرى متنفر است
زندگى جمعى ، آداب و شرايطى دارد تا محيط را براى زندگى سالم و تواءم با آرامش آماده كند و زمينه هاى نزاع و دشمنى را از ميان بردارد. از اين رو پيشوايان الهىعليهمالسلام
براى تحكيم روابط بين انسانها و تحقق زندگى مطلوب و متعالى توصيه هايى بيان فرموده اند كه بدون شك به كار بستن اين دستورات الهى سلامت همه جانبه جامعه و روابط نيكوى انسانى را تضمين خواهد كرد كودكان و نوجوانان بخش عظيمى از اجتماع را تشكيل مى دهند شخصيت آنان و نحوه آشنايى شان با آداب و روابط و نوع برخوردهاى اجتماعى در دوران كودكى و نوجوانى شكل مى گيرد. و اين والدين هستند كه با نقش حياتى و تاءثير همه جانبه خود در سرنوشت كودكان مسير زندگى آنها را رقم مى زنند. اگر والدين به كودكان تعليم دهند كه آنان از عزت نفس و كرامت شخصيت برخوردارند و ديگران هم همين طور. بنابراين احترام به شخصيت خود و ديگران جزء خوى و خصلت دائمى كودكان مى گردد و از فخر فروشى بى معنا و تعدى به حقوق ديگران و بدخلقى و خشم بر آنها رويگردان مى شوند و به دهها صفت نيكوى اخلاقى آراسته مى گردند كه زمينه ساز موفقيت و خوشبختى در زندگى اجتماعى و همزيستى تكاملى با ديگر همنوعان است
خلاصه : ارزش ها و ضدارزش هايى كه در جامعه به چشم مى خورد به طور عمده ريشه در رفتار و گفتار والدين از طريق رفتار با فرزندان دارد و نوع تربيتى كه از خانواده به فرزندان الهام و تلقين مى شود و آنها را سمت و سو مى دهد، جامعه حال و آينده را هم شكل و جهت مى دهد و دانه هايى كه درون خانه و خانواده كاشته مى شود در دل اجتماعات انسانى برگ و بار مى دهد.
شناخت شخصيت خود
نخستين درسى كه بايد اوليا به فرزندان خود بياموزند اين است كه آنان را در خودشناسى يارى كنند و به آنها تعليم دهند كه خداوند انسانها را عزيز، باكرامت ، آزاد و با سرشتى پاك و آسمانى آفريده است و دوست ندارد آدمى به دست خويش خوار و ذليل گردد.
انبياء الهى نيز مبعوث شدند تا انسان را براى رسيدن به قله هاى كمال و كرامت هدايت نمايند. از اينرو بر والدين است كه به فرزند خود تبيين كنند كه : تو با اين كرامت انسانى در جامعه زندگى مى كنى و اگر خداى نخواسته روزى اين كرامت را بر باد دهى مردم براى تو هيچ ارزشى قائل نخواهند شد. سپس فرزندان را به آنچه كه شخصيت شان را خوار و بى مقدار مى سازد و به آبرو و حيثيت آنان لطمه مى زند آگاه سازند.
اظهار فقر باعث انحطاط شخصيت است
لقمان حكيم به فرزند خود گفت : يا بنى ذقت الصبر واءكلت لحاء الشجر فلم اءجد شيئا اءمر من الفقر فان بليت به يوما، ولاتظهر الناس عليه فيستهينوك و لاينفعوك بشى ء، ارجع الى الذى ابتلاك به فهو اءقدر على فرجك ، وسله من ذا الذى ساءله فلم يعطه او وثق به فلم ينجه
خذيفه بن يمان در حال احتضار فرزند خود را طلبيد، و به او چنين سفارش كرد: فرزندم ! از آنچه كه در دست مردم است ماءيوس و نااميد باش ، زيرا دارايى و بى نيازى تو در همين است (كه به ثروت ديگران چشم اندوزى)، مبادا نيازهايت را از مردم مطالبه كنى چرا كه فقر واقعى چيزى جز اين نيست
عزت مؤ من در بى نيازى او از مردم است
علىعليهالسلام
به فرزند خود امام حسينعليهالسلام
مى فرمايد: اءى بنى عز المؤ من غناه عن الناس
فرزندم ! مبادا خودت را خوار و بى مقدار كنى كه رسوا خواهى شد.
اگر عزت دنيا را مى خواهى
از امام صادقعليهالسلام
روايت شده كه لقمان به فرزند خود مى گفت : فان اردت اءن تجمع عز الدنيا فاقطع طمعك مما فى اءيدى الناس ، فانما بلغ الاءنبياء و الصديقون ما بلغوا بقطع طمعهم
فرزندم ! قبل از آنكه با مردم سخن آغاز كنى ، تو خود در سلام كردن و مصافحه نمودن پيشقدم شو.
زبان سرخ سر سبز مى دهد بر باد
همچنين لقمان به فرزند خود فرمود: يا بنى من لايكلف لسانه يندم
با مردم به نيكويى سخن بگوييد همان گونه خداوند شما را بدان امر كرده است
علىعليهالسلام
به فرزند خود امام حسينعليهالسلام
مى فرمايد: و اءعلم اءى بنى انه من لانت كلمته وجبت محبته
فرزندم ! مبادا بى قرار و بد اخلاق و كم حوصله باشى ، زيرا با داشتن اين خصلتها هيچ دوستى برايت باقى نمى ماند، نفس خود را وادار تا در امور صبر و حوصله داشته باشد، همچنين در رفع مشكلات برادرانت صبر و تحمل به خرج بده و با تمام مردم اخلاقى نيك داشته باش
فرزندم ! اگر هم نتوانى با خويشاوندانت پيوند داشته باشى و بر برادرانت لطف و احسان كنى ، اما هرگز خوش خلقى و گشاده رويى را از كف منه ، زيرا هر كسى اخلاق خود را نيكو گرداند خوبان او را دوست خواهند داشت و بدكاران از او دورى خواهند گزيد.
بد اخلاقى موجب پراكنده شدن دوستان
علىعليهالسلام
به فرزند خود محمد حنفيه فرمود: اياك والعجب و سوء الخلق و قله الصبر فانه لايستقم لك على هذه الخصال الثلاث صاحب ولايزال لك عليها من الناس مجانب
بى ترديد اگر با لطف و مهربانى چيزى را از برادرت دريغ دارى ، بهتر از آن است كه با روى ترش چيزى به او بدهى
فخر نفروش و تكبر نكن
علىعليهالسلام
به فرزند خود امام حسين فرمود: من تكبر عن الناس ذل
فرزندم ! مبادا جدال كنى ، زيرا هيچ سودى به حال تو ندارد، علاوه بر اين كه موجب دشمنى بين برادران هم خواهد شد.
پرهيز از استهزا و تحقير ديگران
علىعليهالسلام
به فرزند امام حسن مجتبى مى فرمايد: يا بنى لاتستخفن برجل تراه اءبدا، ان كان اكبر منك فعد اءنه اءبوك و ان كان منك فهو اءخوك ، و ان كان اءصغر منك فاحسب انه ابنك
خداوند سه چيز را در سه چيز پنهان كرده است : ١ - رضاى خود را در طاعتش پنهان ساخته پس هيچ طاعتى را حقير و كوچك مشمار شايد كه رضاى خدا در همان باشد. ٢ - خشم خود را در نافرمانى اش پنهان كرده پس هيچ معصيتى را كوچك مشمار كه شايد خشم خدا در همان باشد. ٣ - اولياى خودش را در ميان بندگانش پنهان كرده پس هيچ كسى را تحقير مكن كه شايد او ولى خدا باشد.
شخص مبتلا و مريض را مسخره نكن
لقمان حكيم به فرزند خود فرمود: يا بنى لاتشمت بالموت و لاتسخر بالمبتلى و لاتمنع بالمعروف
يكى از ياران امام صادقعليهالسلام
نزد آن حضرت آمد و سلام كرد و به اسماعيل فرزند امام نيز كه آنجا بود سلام كرد و نشست اندكى بعد امام آنجا را ترك گفت و آن مرد نيز با او همراه شد. زمانى كه امام به در خانه خويش رسيد، از آن مرد جدا شد اسماعيل به حضرت گفت پدر جان آيا نمى خواستى او را براى ورود به خانه تعارف كنى ؟ امام فرمود: آمادگى پذيرايى او را نداشتم اسماعيل گفت : او كه داخل خانه نمى آمد. امام فرمود: فرزندم ، من دوست نمى دارم كه خداوند بر من عيب و خللى بنويسد.
گذشت داشته باش
علىعليهالسلام
به فرزند خود امام حسن فرمود: واقبل عذر من اعتذر اليك واقبل العفو من الناس
پدرم دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم ! پدر من امام باقر روزى دست مرا گرفت همانگونه كه من دست تو را گرفته ام و به من فرمود: پدرم على بن الحسينعليهالسلام
دست مرا گرفت و فرمود:... اگر شخصى كه در طرف راستت نشسته بود و به تو دشنام داد و سپس به سمت چپ تو رفت و پوزش خواست ، عذر او را بپذير.