كتمان درد و رنج شكايت به خدا
از مواردى كه بايد فرزندانمان با آن آشنا شوند، ايستادگى در برابر درد و رنج است آنان بايد تعليم داده شوند كه با اندك ناراحتى و درد و رنجى صبرى نشان ندهند و از ميدان به در نروند؛ حافظ گويد: با دل خونين لب خندان بياور همچو جام نى گرت زخمى رسد آيى چو چنگ اندر خروش امام باقرعليهالسلام
به فرزند خود حضرت صادقعليهالسلام
فرمود: يا بنى من كتم بلاء ابتلى به من الناى و شكا ذلك الى الله عزوجل كان حقا على الله اءن يعافيه من ذلك البلاء.
روزى يكى از فرزندان پدرم از درد و رنج ، ناله و شكايت مى كردند. پدرم از كنارش گذشت و به او فرمود: فرزندم ! ده بار بگو ياالله ياالله ياالله ، زيرا هرگز هيچ مؤ منى اين كلمات را بر زبان نياورده مگر اينكه خداوند تبارك و تعالى در پاسخش فرموده : بنده من ، تو را اجابت كردم حاجتت را بخواه
پروردگارا مرا شفا بخش
حسن بن ابى نعيم گويد: روزى يكى از فرزندان امام صادقعليهالسلام
از درد و ناراحتى بيمارى شكايت به پدر برد. حضرت به او فرمود: فرزندم بگو: اللهم اشفنى بشفائك و داونى بدوائك و عافنى من بلاءك فانى عبدك و ابن عبديك
بشدت بيمار بودم ، پدرم به من فرمود: فرزندم ! به چه چيزى ميل دارى ؟ عرض كردم : دوست دارم از كسانى باشم كه چيزى را كه خدا برايم تدبير و مقدر كرده به او پيشنهاد ندهم حضرت فرمود: آفرين بر تو كه شبيه ابراهيم خليل الرحمان شدى ، آنگاه كه جبرئيل به او گفت آيا حاجتى دارى ؟ پاسخ داد: نه ، چيزى را با پروردگارم در ميان نمى گذارم زيرا اوست كه مرا كفايت مى كند و اوست بهترين وكيل
راضى بودن به قسمت پروردگار
امام علىعليهالسلام
در سفارشى به امام حسينعليهالسلام
فرمود: و من رضى بقسم الله لم يحزن على مافاته
روش پيامبر و اهل بيت
بهترين راه عملى مبارزه با مشكلات درس آموزى و تجربه اندوزى از سيره عملى معصومينعليهمالسلام
است زيرا سيره عملى اهل بيت اطهار مظهر عينى و تجسم يافته تعاليم الهى آن بزرگواران است و مطمئن ترين و آسان فهمترين راه براى كسب تجربه براى مبارزه با سختيهاى زندگى است
الف - پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
دستور به خواندن نماز مى داد
يوسف بن عبدالله بن سلام گويد: ان النبىصلىاللهعليهوآلهوسلم
كان اذا نزل باءهله شده اءمرهم بالصلاه ثم قراء و اءمر اءهلك بالصلاه و اصطبر عليها.
روش پيامبر اين بود كه هرگاه مشكلى گريبانگير خانواده او مى شد ندا مى داد: نماز بخوانيد نماز بخوانيد.
ب - روش امير مؤ منانعليهالسلام
قال زين العابدينعليهالسلام
: ما اءصيب اءمير المؤ منين بمصيبه الا صلى فى ذلك اليوم الف ركعه و تصدق على ستين مسكينا و صام ثلاثه ايام و قال لاءولاده اذا اءصبتم بمصيبه فافعلوا بمثل ما اءفعل فانى راءيت رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
هكذا يفعل فاتبعوا اثر نبيكم ولاتخالفوه فيخالف الله بكم ان الله تعالى يقول و لمن صبر و غفر ان ذلك لمن عزم الامور. ثم قال زين العابدينعليهالسلام
فمازلت اءعمل بعمل اميرالمؤ منينعليهالسلام
.
به از دست رفته ها تاءسف نخوريد و به آنچه خدا به شما مى دهد شادمان (و مغرور) نگرديد.
دنيا دريايى است ژرف و غرق شدگان آن
امام كاظمعليهالسلام
به هشام فرمود: هشام ! لقمان به پسرش گفت : يا بنى ان الدنيا بحر عميق قد غرق فيه عالم كثير، فلتكن سفينتك فيها تقوى الله و حشوها الايمان و شراعها التوكل و قيمهاا العقل و دليلها العلم ، وسكانها الصبر.
اى پسر دلبندم ! دنيا دريايى است ژرف و جهانى بسيار در آن غرقه اند، بايد كشتى تو در اين درياى ژرف تقواى الهى و درونش مالامال از ايمان باشد. و بادبانش توكل و ناخدايش خرد و راهنمايش دانش و لنگرش صبر. پس اگر نجات يافتى در پرتو لطف و رحمت خدا بوده و اگر هلاك شدى نتيجه و كيفر گناهانت بوده است
فريب دنيا پرستان را نخور
علىعليهالسلام
در وصيتى به فرزند خود امام حسن مجتبىعليهالسلام
فرمود: بپرهيز از اينكه فريب كسانى را بخورى كه مى بينى به دنيا تكيه كردند و بر سر آن (چون درندگان) همديگر را مى درند، بدان كه اهل دنيا چون سگان ولگرد و درندگان خونخوارند كه بر يكديگر چنگ و دندان نشان مى دهند. زور مندشان ، ضعيفشان را مى درد، و بزرگشان ، كوچكشان را مى خورد. دنيا اهل خود را از راه هدايت و اعتدال بيرون برده و گمراه ساخته است در نتيجه دنيا پرستان در حيرت و بهت زدگى فرو رفته اند و در فتنه دنيا عرق شده اند.
آنان دنيا را پروردگار خود ساخته (و به پرستش آن پرداخته اند) در حاليكه دنيا آنان را به بازيچه گرفته و اينان نيز بازى خورده دنيا هستند. در نتيجه ماوراى دنيا را به فراموشى سپرده اند. پسر جانم ! مبادا عيوب و زشتى هاى فراوان دنيا تو را بد سيرت سازد. اهل دنيا بمنزله چهارپايانى هستند كه عده اى از آنان بسته و اهلى هستند و دسته اى ديگر وحشى و رها شده عقول (دنيا پرستان) گمراه گشته است و سوار بر مركب چموش جهل و نادانى در بيابان ناهموار و بيراهه سر به چرا داده اند.
متحير و سرگردان و آفت زده اند. در صحراى سنگلاخ و بى نهايت جانفرسا رهايند بى شبان و راهبرى كه آنان را سرپرستى و هدايت كند، آرام آرام پيش مى روند تا در پرده تاريكى و ظلمت محض فرو روند. و نزديك است كه آنكه شتاب ورزيده ، از راهش برگردد.
فرزندم ! بدان كسيكه مركب شب و روز است ، (زمان بر او چيره و حكمفرماست) خواه ناخواه او را مى برند گرچه خود نخواهد و خدا جز ويرانى دنيا و آبادانى آخرت را اراده نكرده است
فرزندم !از دنيا و گناهان و از شيطان در عرصه دنيا هرگز ايمن مباش
دنيا را تكيه گاهت قرار مده
امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد: از مواعظى كه لقمان به فرزند خود داشت اين بود: يا بنى لاتركن الى الدنيا و لاتشغل قلبك بها، فما خلق الله خلقا هو اءهون عليه منها، اءلاترى انه لم يجعل نعيمها ثوابا للمطيعين و لم يجعل بلاءها عقوبه للعاصين
فرزندم ! مبادا بر آرزوها تكيه كنى كه آن كالاى احمقان و باز دارنده آدمى از راه آخرت است
هشدار امام زين العابدينعليهالسلام
امام سجادعليهالسلام
در سفارشى به فرزند خود امام محمد باقرعليهالسلام
مى فرمايد: و اعلم ان الساعات تذهب عمرك و انك لاتنال نعمه الا بفراق اءخرى ، فاياك و الاءمل الطويل ، فكم مؤ مل اءملا لايبلغه و جامع مال لاياءكله و مانع ماءسوف يترك ، لعله من باطل جمعه و من حق منعه اءصابه حراما و ورثه ، احتمل اصره و باء بوزره ذلك هو الخسران المبين
فرزندم ! در امور دنيا آنچنان وارد مشو كه به آخرتت ضرر بزند و آن چنان هم امور دنيا را كنار مگذار كه سربار ديگران باشى (هم از نعمت هاى دنيا استفاده كن تا سربار ديگران نشوى و هم به آن دل مبند).
دنيا فزونى مكن زيرا از ضرر آن
و نيز فرمود: و لاتكثر من الدنيا فانك على غفله منها وانظر الى ما تصير منها.
فرزندم ! دنيا را زندان خود قرار ده تا آخرت بهشت تو باشد.
همچنين به فرزند خود گويد: يا بنى بع دنياك بآخرتك تربحهما جميعا و لاتبع آخرتك بدنياك تخسرهما جميعا.
سخنان ابن طاووس در مراسم تكليف فرزندش
سيد ابن طاووس وقتى فرزندش محمد پا به سن شانزده سالگى گذاشت ، نخست منجمى خواست تا ساعت ولادت فرزندش را معين كند. پس از روشن شدن لحظه ولادت محمد خدا را شكر كرد و با فرزندش آغاز به سخن گفتن نمود.
سيد با بيانى ساده و شيوا و با تشبيهى رسا و جالب توجه مسؤوليت انسان مكلف را بيان كرد. او گفت : انسانى كه به سن تكليف رسيده چون بنده زرخريدى است كه براى مولاى خود پست ترين كارها را مى كرده است ليكن تصميم مولاى او برای آن است كه بنده اش را از آن حالت پست به مقام پادشاهى و بزرگى برساند، و كليدهاى مملكت را به او بسپارد. حال خداوند اين بنده را به درگاهش دعوت كرده تا به او احسان كند و كليدهاى دنيا و آخرت را به او بسپارد و كليد كاخهاى بهشت را به او هديه كند.
گله ابن طاووس از پدران و مادران
سيد ابن طاووس در نوشته نفيس خود از پدران و مادران چنين گله مى كند:
تا آنجا كه ديده و شنيده ايم اگر كسى به پادشاهى كشورى برسد و يا ولايتى و سمتى و مسؤ وليتى به او واگذار شود و... آن روز را بسيار گرامى مى دارد و آن لحظه فراموش نشدنى را ثبت مى كند كه هيچگاه از يادش نرود. بلكه آن روز را روز شادى خود و نزديكانش قرار مى دهد، ولى شگفتا چرا روز تكليف ، روزى كه انسان به مقام قرب عبوديت راه مى يابد و مسؤ وليت سنگين تكليف را عهده دار مى شود، بايد مورد بى توجهى و بى حرمتى قرار گيرد و آنچنان به اين روز بى اعتنايى شود كه به صورت يك روز بى نام و نشان قلمداد گردد.
و من تاكنون نشنيده ام كسى براى اين روز بسيار بزرگ و فراموش نشدنى ارزشى قائل شده باشد و حق چنين روزى را ادا كرده باشد و يا براى از دست رفتن چنين روزى ، لحظه اى غصه خورده باشد. از اينرو خود و فرزندان و دوستانم را سفارش مى كنم كه حق چنين روزى را ادا كنند و در بزرگداشت و احترام آن بكوشند.
از حقوقى كه فرزند بر پدر دارد سه چيز است : نام نيكى براى او انتخاب نمايد؛ و خواندن و نوشتن يادش دهد؛ و چون به سن بلوغ برسد همسرى برايش انتخاب كند.
ب - انتخاب همسر خوب و صالح
گرفتن همسر براى فرزندان حق است ، اما انتخاب همسرى خوب وظيفه است والدين كه سرد و گرم زندگى را چشيده اند و در امر ازدواج و پيچ و خم مسائل آن تجارب بسيارى كسب كرده اند، موظفند كه هر گونه سهل انگارى و ساده نگرى به امور مربوط به ازدواج را كنار بگذارند و به مال و ثروت و معيارهاى ظاهرى چشم ندوزند و فرزندانشان را قربانى خواستهاى زودگذر خود ننمايند، بلكه با دقتى شايسته معيارهاى اصيل اسلامى را در نظر بگيرند. و از اخلاق و رفتار و تدين طرف مقابل بخوبى مطلع شوند. زيرا بى توجهى به اين مسائل لطمه ها و ضررهاى جبران ناپذيريب بر زندگى فرزندان وارد مى كند. و به اين ترتيب ازدواجهايى صورت مى گيرد كه خود مقدمه مشكلات انبوهى مى گردد و همسر به جاى آنكه آرامش بخش و زندگى به جاى آنكه شيرين و توام با رضايت خدا باشد به عوامل رنج و شكنجه و بدبختى مبدل مى گردد. اينك به برخى از ويژگيهاى همسر خوب اشاره مى كنيم :
١ - صالح و درستكار باشد
مردى دست فرزندش را گرفته به حضور رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
رسيد و پرسيد: ما حق ابنى هذا؟ قال : تحسن اسمه و اءدبه و تضعه موضعا حسنا.
مرحوم ابن فهد حلى آمده است) اين باشد كه براى فرزندت همسر صالحى انتخاب كن
٢ - خدا ترس و پرهيزگار باشد
جاء رجل الى الحسنعليهالسلام
يستشيره فى تزويج ابنته ؟ فقال زوجها من رجل تقى فانه ان اءحبها اءكرمها و ان اءبغضها لم يظلمها.
دخترت را به همسرى كسى در آور كه خدا ترس باشد.
طبيعى است كه تقوا دارد و خداترس است ، هميشه خود را در حضور خدا مى بيند لذا هيچگاه به خود اجازه نمى دهد كه با ظلم به ديگرى به غرقاب گناه بيفتد، و با اذيت و آزار و يا رنجش همسر خود كه امانتى در دست اوست ، خود را به غضب و خشم الهى دچار سازد. انسانهاى متقى و خداترس صبورند و مشكلات را با صبر و بردبارى پشت سر مى گذارند. همچنين مهربان و با گذشت هستند و اگر احيانا از اعمال و گفتار همسرانشان ، ناراضى و خشمگين شوند با بزرگوارى عفو و بخشش مى كنند. و با رفتار و گفتار پسنديده همسرشان را متوجه خطا و كار زشت خود مى نمايند.
٣-٤- با دين و امانت دار باشد
امير مؤ منانعليهالسلام
از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
چنين روايت مى كند: اذا اءتاكم من ترضون دينه و امانته فزوجوه ، فان لم تفعلوا تكن فتنه فى الاءرض و فساد كبير
به امام باقرعليهالسلام
نوشتم ، مردى از دختر من خواستگارى كرده است امامعليهالسلام
در پاسخ نوشتند: هر كسى از دختر شما خواستگارى كرد از ديانت وامانت داريش راضى بوديد و مورد پسند شما بود، هر كه مى خواهد باشد دخترتان را به ازدواج او در آوريد، و اگر اقدام نكنيد روى زمين فتنه و فساد بزرگى در جامعه پديد خواهد آمد.
در اين دو روايت بر سه نكته اساسى و يك ثمره تلخ تاءكيد شده است كه قابل توضيح و دقت است نخست آنكه همسر ديندار باشد و ديندارى او مورد پسند واقع شود زيرا دين بعنوان يك عامل كنترل كننده فرد را در كنترل خود دارد و مانع تجاوز او از حدود الهى مى گردد و نمى گذارد پاى مرد به كارهاى خلاف كشيده شود كه مقدمه از هم گسسته شدن كانون گرم خانواده شود. اين آدم خالى از تعهد و تدين است كه به هيچ اصولى پايبند نيست نه به اصول خانواده و نه به اصول اجتماع هر گاه و هر وقت خواست به منزل مى آيد، به خود اجازه مى دهد كه به هر عمل زشتى آلوده شود و گاه هم ممكن است سر از زندان در آورد. زيرا يا با سوداگران مرگ همكارى داشته و يا دست به دزدى زده و يا به منكرات و فساد روى آورده است و همين امور موجب مى شود كه كانون گرم خانواده متلاشى شود و دختر شما آواره گردد.
دوم : آنكه مرد بايد امانتدار باشد. يك انسان خائن هيچگاه نمى تواند همسر خوبى براى دختر شما و پدرى براى بچه هاى خود باشد. زيرا يك فرد بى مسؤ وليت و خيانتكار نمى تواند با ديد امانتدارى به خانواده خود بنگرد. اما اگر با نگاه امانتدارى به خانواده خود نگاه كند از زن و فرزندش بخوبى مراقبت و محافظت مى كند و مى كوشد در پاسدارى از اين امانتهاى الهى كوتاهى نكند علاوه بر اين كه يك انسان امانتدار در جامعه به خوش نامى و شهرت مطلوبى نائل مى شود و همين نيز افتخارى براى خانواده او است
نكته ديگرى كه در روايت امير مؤ منانعليهالسلام
به چشم مى خورد جمله كائنا ما كان است ، حضرت فرمود: همسر بايد ديندار و امانتدار باشد حال هر كه مى خواهد باشد. يعنى چه فقير باشد و چه ثروتمند چه شغل پردرآمدى داشته باشد يا چنين نباشد، چه خوشرو و زيبا باشد و چه سيه چهره و نازيبا، پدرش پولدار باشد يا تنگدست وبى چيز، هيچ يك از اين عناوين ظاهرى مدخليتى در اصل شايستگى شخص براى ازدواج ندارد ثمره تلخى كه در پايان دو روايت مذكور به آن اشاره شده اين است كه اگر شما داماد ديندار و امانتدار را رد كنيد و دخترتان را به ازدواج چنين شخصى در نياوريد به فتنه ها و فسادهاى اجتماى دامن زده ايد. شايد مقصود اين باشد كه وقتى شما ملاك ايمان و امانتدارى را از نظر دور داشتيد، قهرا انسانهاى متدين و شايسته كنار زده مى شوند و انسانهاى فاسد و لاابالى و خيانتكار جاى آنان را مى گيرند در اين صورت خانواده اى با معيارهاى غير اسلامى و غير انسانى شكل خواهد گرفت و اگر چنين شود مفاسد بزرگترى در پى خواهد داشت و همسر ناشايست و بى مسؤ وليت به راحتى با سرنوشت خانواده بازى خواهد كرد و آن را به آمال باطل خود آلوده خواهد نمود، آرى : گندم از گندم برويد جو ز جو.