مسائل و مشکلات زناشویی

مسائل و مشکلات زناشویی0%

مسائل و مشکلات زناشویی نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10003 / دانلود: 2059
اندازه اندازه اندازه
مسائل و مشکلات زناشویی

مسائل و مشکلات زناشویی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اداره خانه

در اين قسمت ، اثر مديريت زن آشكارتر است بسيارى از مردم مديريت زن را فقط در تنظيف و تزيين خانه مى بينند؛ در صورتى كه ابعاد گسترده تر و وسيعتر دارد.

زنانى هستند كه در اين بعد مديريت ، همچون ابعاد ديگر دقت و ظرافت خاصى نشان مى دهند و همه زيباييها و جذابيتها را با ذوق و ابتكار و سليقه خود، به محيط خانه مى آورند و در عين حال از سادگى و بى پيرايگى نيز گامى فراتر و دورتر نمى روند.

مديريت ضعيف زن در تنظيم و تنظيف و تزيين خانه ، از اعتبار و ارزش او در چشم و دل شوهر مى كاهد و حتى در تربيت كودكان هم اثر مى گذارد و آنها را نيز از نظم و نظافت و هنرهاى تزيينى باز مى دارد.

دختر، به طور عمده شاگرد مكتب مادر است مادرى كه در اين امور بى توجه است ، به آينده دختر خود صدمه و لطمه مى زند.

البته مادرانى هم هستند كه در اين زمينه ناز نبوغ و استعداد سرشارى برخوردارند و عجيب بار تمام زحمات را خود به دوش مى كشند و بچه ها، على الخصوص دخترها، را به ميدان تجربه و فعاليت مى كشاند و به عنوان اينكه توانايى يا حوصله ندارند يا بگذار درسشان را بخوانند، چنان خام و كم تجربه و احيانا تنبل بارشان مى آورند كه هرگز نمى توانند به خودكفايى برسند!

تجليگاه هنرهاى زنانه ، در خانه دارى و تزيينات خانه و نظم محيط زندگى او آشكار است او مى تواند ميان سادگى و بى پيرايگى و هنرورى خود در محيط خانه ، جمع كند و ذوقيات لطيف و عواطف سليم خود را به ظهور برساند.

براى دخترهاى جوان ، زندگى در خانه اى كه زير نظر مستقيم چنين مادرى اداره مى شود، بهترين و آموزنده ترين و تجربى ترين كلاس است اما شك نيست كه باز هم براى دخترها كلاس و مربى خانه دارى لازم است ، تا بتوانند در آنچه در تاءمين سعادت آتى و بالا بردن شخصيت آنها در بعد همسرى باءثير فراوان دارد، آگاهى و تجربه كسب كنند و تخصص گونه اى به دست آورند.

عقل و منطق ، اقتضا دارد كه كودك را به گونه اى بپروزانيم و چيزهايى را به او ياد دهيم كه در بزرگى او را مقيد و سودبخش بيفتد.

چيزهايى را كه به درد آينده طفل نمى خورد، اگر يادش دهيم برايش تضييع عمر و تضييع وقت است دخترى كه على اى حال ، بايد خانه دارى كند، چرا فكر و ذوقش در اين زمينه پرورش نيابد و چرا چيزهايى بياموزد كه فرداى زندگى او را به كار نيايد؟

هستند زنانى كه علاوه بر خانه دارى ، بايد طبيب يا معلم يا پرستار، يا عهده دار مشاغل ديگر شوند و جامعه هم به وجود آنها نياز دارد. به اينها بايد علاوه بر تبحر لازم در امر خانه دارى ، تبحرهاى لازم ديگر هم داده شود، تا بتوانند با يك دست ، خانه را اداره كنند و با دست ديگر، آن خدمت لازم را انجام دهند.

اما به هر حال ، خانه دارى و ابعاد ديگر مديريت خانواده را نمى شود فداى هيچ شغل و كار و كسب ديگرى كرد.

اكنون نامه اى را از يك خانم خانه دار و تحصيل كرده ، از نظر مى گذرانيم كه از نظام تعليم و تربيت شكوه دارد. او پس از ذكر مقدمه اى مى نويسد:

با توجه به حافظه و استعدادى كه خداوند به من ارزانى داشته بود، اكنون دريافته ام كه بهترين ايام زندگيم را هدر داده ام زيرا در رشته علوم اجتماعى و اقتصاد تحصيل كرده ام كه هيچ گونه فايده اى براى زندگى كنونيم ندارد؛ بلكه دروسى را خوانده ام كه همه جزو معلومات عمومى بود و بسيار مختصر و كلى اين معلومات ، هنگامى مى توانست مفيد و ذره اى از آنچه هست را به ما بياموزد كه در دانشگاه ادامه تحصيل دهم

سخن من اينجاست كه اكنون تكليف ما چيست ؟ از يك جهت بايد در خانه بمانم و آن را چه از نظر كارهاى عملى (آشپزى ، نظم و ترتيب و نظافت ، خياطى ، گلدوزى ، بافتنى ، ابتكار در بهتر شدن كارهاى خانه با صرفه جويى هر چه بيشتر و ...) چه از جهت روحى و روانى (همسردارى و بچه دارى و مسائل معنوى كه مهمترين وظيفه زن است) و چه از نظر بهداشت خانه و خانواده ، اداره كنيم و هيچ كدام از آموخته هايمان كه مربوط به بهترين ايام عمرمان است به اين مسائل ربطى ندارد...

پس از انقلاب ، بتدريج در بعضى از دروس مدارس ، تحول كلى صورت گرفته ، كتابها با كيفيت هر چه بهتر ارائه مى شود. مثلا در مدارس خدمات ، دروسى كه مختص خواهران است ، در زمينه هاى خياطى ، كودك يارى ، بهداشت خانواده ، كارهاى دستى و آشپزى ، بسيار مفيد و ارزشمند است و بايد خواهرانى را كه هم اكنون در دوره راهنمايى به تحصيل مشغولند، تشويق كرد كه در اين زشته ها ادامه تحصيل دهند، تا سرانجام مثل ما پشيمان نشوند.

بهتر است امكاناتى فراهم شود تا افرادى چون ما بتوانند از اين كتابها استفاده ببرند. بايد بدانند كه اين كتابها به صورت مجموع در اختيار دانش آموزان قرار مى گيرد و هر كس بخواهد از آنها استفاده كند، بايد آن كتاب مخصوص را همراه كتابهاى ديگر خريدارى كند.

خواهش من اين است كه اين مشكل را به مقامات آموزش و پرورش منتقل كنيد و نيز از آنها بخواهيد كه ليستى از كتابهاى مورد استفاده خواهران را در رشته هاى مختلف خدمات ، در چهار ساله متوسط، در اختيار عموم خواهران قرار دهند.

مطالب و نوشته هاى صاحب اين نامه ، هشدارى است به همه خانواده ها و وزارت آوزش و پرورش

مدارس خدمات ، به قرار معلوم به فكر تشكيل يك رشته جديد، به نام «مديريت خانواده» هستند و اكنون برنامه ها و كتب درسى آن در دست تهيه است ولى آيا تنها با تشكيل يك رشته ، تمام مشكل حل مى شود، يا بايد اصولا براى مدارس دخترانه از همان سطح ابتدايى و راهنمايى فكرى كرد؟

بسيارند كه از ابتدايى به راهنمايى نمى رسند و بسيارى ديگر كه از راهنمايى به دبيرستان نمى روند. تنها نبايد به فكر دبيرستان بود. در مقاطع ديگر هم ، چاره انديشى لازم است تا فردا تحصيل كرده هاى مدارس ما پس از رفتن به خانه شوهر و مادر شدن احساس كمبود نكنند و ناله و شكوه سرندهند.

آفات و تنگناهاى زناشويى

با توجه به اينكه تشكيل خانواده ، فوايد و آثار نيك و ارزنده اى دارد و در اين بحث ها تا حدودى گفته شده است ، جا دارد كه در مورد آفات و تنگناهاى آن هم هشدارى بدهيم تا افراد، بدون توجه و آمادگى قبلى به قول معروف از هول حليم در ديگ نيفتند و بدانند كه به دوش كشيدن بار همسردارى و پدر و مادرى به انسان هايى برازنده است كه با جهالت و ظلم مبارزه كنند و خردمندانه و عادلانه ، وظايف و تكاليف ناشى از آن را دقيق انجام دهند.

گرايش به زندگى مشترك خانوادگى در بعضى از حيوانات هم هست ؛ آنها در زندگى مشترك ، به تقسيم كار و هماهنگى و پذيرش تكاليف پدرى و مادرى تن مى دهند و فرزندان را تا روزى كه به زندگى استقلالى توانا بشوند، زير نظر و مراقبت مى گيرند و با همه گونه فداكارى به طور طبيعى و غريزى ، بار مسئوليت را به دوش مى كشند و به منزل مى برند.

مسلم است كه آنچه در حيوانات هست ، به كمال و ظرافت و اهميت آنچه در انسان هست ، نيست هزينه زندگى حيوانات بسيار كمتر از انسان است در زندگى حيوانات ، طرح و برنامه ريزى آگاهانه اى از جانب خودشان وجود ندارد. آنها از يك طرح و برنامه ريزى كه بر حسب نظام خلقت مقرر شده ، پيروى مى كنند و هرگز تخلفى روا نمى دارند و در حد آنچه براى يك حيوان لازم است و با استمداد از هدايت تكوينى الهى مراحل زندگى را پشت سر مى گذارند. آنها به تمام وجود بر حسب هدايت تكوينى ، همان راهى را مى روند كه در سنت دقيق آفرينش پيش پاى آنها گذاشته شده است ؛ بنابراين در مورد آنها معقول نيست كه گفته شود از وظيفه بندگى و عبادت و ذكر و تسبيح باز مى مانند و راه عصيان و تخلف مى پويند.

اما انسان ، طرفه معجون ديگرى است نمى خواهد و نمى يابد در حد يك حيوان ، خود را محدود كند. مى خواهد بالاتر برود. اما اين برترى جويى با ابزار صحيح عقل و ايمان ممكن است وگرنه همچون كسى كه در جهت خلاف جريان رودخانه شنا مى كند، خود را به خفگى دچار مى سازد.

هر كه بالاتر رود ابله تر است استخوانش را بدتر خواهم شكست اما آنها كه با عقل و ايمان زندگى مى كنند، هرگز در راه اعتلا، سقوط نمى كنند و به ذلت و خوارى نمى افتند و هرگز در جهت خلاف جريان نظام آفرينش حركت نمى كنند و نيروهاى عظيم و ارزنده خود را تباهى نمى كنند.

امورى كه در زندگى زناشويى ، به عنوان خطرها و تنگناها شايان طرح است ، اينهاست :

عجز از تحصيل حلال

تحصيل روزى حلال ، كار دشوارى است تشكيل خانواده ، هزينه زندگى را بالا مى برد و به همين علت بسيارى از مردم به جاى اينكه به حلال اكتفا كنند، تن به تحصيل حرام مى دهند و خود و خانواده را به هلاكت مى افكنند. اينجاست كه مى بينيم عزوبت بر ازدواج ترجيح دارد.

آنهايى كه مجرد زندگى مى كنند، هرگز با توقعات بى حد و حصر همسران روبه رو نمى شوند و مى توانند با قناعت و اكتفا به حلال زندگى كنند.

اما كسانى كه ازدواج كرده اند، در اين خطر هستند كه گام در راه پله هاى باطل بگذارند و از هوا و هوس همسران خود پيروى كنند و آخرت را به دنيا بفروشند. در خبر است :

ان العبد ليوقف على الميزان و له من الحسنات اءمثال الجبال فيساءل عن رعاية عياله و القيام بهن و عن ماله من اين كسبه و فيم انفقه حتى تفنى تلك المطالبات تمام اءعماله فلا يبقى له حسنة فينادى الملائكة : هذا الذى اكل عياله حسناته فى الدنيا فارتهن اليوم باعماله

«بنده در كنار ميزان اعمال ، نگاه داشته مى شود، در حالى كه حسناتش به اندازه كوه هاست و از او درباره رعايت همسر و وظايف همسردارى و درباره مال و اينكه از كجا به دست آورده و در چه راهى انفاق كرده ، سؤ ال مى شود؛ تا اينكه اين مطالبات تمام اعمالش را از بين مى برد و هيچ حسنه اى برايش باقى نمى ماند. در اين هنگام ، فرشتگان ندا مى كنند: اين است كسى كه عائله اش حسناتش را در دنيا خوردند و امروز در گرو اعمال خويش است !»

گفته اند اولين كسانى كه در روز قيامت به انسان مى آوزيند، همسر و فرزندانند كه او را در پيشگاه خداوند نگاه مى دارند و مى گويند: پروردگارا، حق ما را از او بگير، زيرا آنچه را جاهل بوديم به ما تعليم نداد و ما را از حرام اطعام مى كرد و ما نمى دانستيم و اينجاست كه گرفتار مجازات مى شود.

برخى از بزرگان سلف گفته اند خداوند اراده كند بدبختى بنده اى را، دندانهاى تيزى بر او مسلط مى كند كه او را مى گزند و آن عيال است !

پيامبر خدا فرمود:

لايلقى الله سبحانه احد بذنب اعظم من جهالة اءهله و اءولاده

«هيچ كس خدا را به گناهى بزرگتر از جهالت همسر و فرزندان ديدار نمى كند.»

بنابراين ، در راه تاءمين معيشت خانواده ، خطرى بزرگ وجود دارد. تنها كسانى از اين خطر دورند كه مال حلالى به ارث برده يا كسب حلالى داشته ، با قناعت كه گنجى بى پايان است ، از زياده روى و اسراف و تبذير مصون و محفوظ باشند.

نامه اى از آمريكا

اكنون نامه اى پيش نگارنده است از يك خواهر تازه مسلمان كه به يمن اسلام از دين نياكان خويش ، دين يهود، دست مى كشد و على رغم همه مشكلاتى كه پدر و مادر و بستگان برايش ايجاد مى كنند، مسلمان مى شود و بعد با جوانى ازدواج مى كند كه او نيز قبلا يهودى بوده و با مطالعه آثار اسلامى و مخصوصا مشاهده جلوه زيباى اسلام ، در روزهاى پيروزى انقلاب به اسلام مى گرايد.

براى شروع زندگى مشترك ، به دفتر امام مراجعه مى كنند و سرانجام امام ، آنها را مورد تشويق و محبت قرار مى دهند و شخصا صيغه عقد را جارى مى كنند و آنها را به الطاف پدرانه خود دلگرم مى سازند.

اين زوج تازه مسلمان ، مدتى در ايران در كنار يكديگر با خوشبختى زندگى مى كنند. ولى سرانجام ، به پيشنهاد شوهر براى ادامه تحصيلات راهى آمريكا مى شوند و در آنجا شوهر، براى تاءمين هزينه زندگى خانوادگى بى عرضگى مى كند و تحت تاءثير اخلاق فاسد غرب ، به هرزگى و بى بند و بارى گرفتار مى شود و تمام اميدهاى شيرين همسر خود را كه اينك دخترى نيز به دنيا آورده به باد مى دهد.

شوهرى كه براى ادامه تحصيلات با همسر خود به آمريكا رفته ، به جاى درس خواندن ، شبها در يك محله كثيف تاكسيرانى مى كند و روزها نيز استراحت مى كند و كم كم با زنهاى هرجايى نيز رابطه پيدا مى كند و سرانجام از همسرش جدا مى شود.

او به نوشته همسرش ، هيچ وقت در ادامه كار استقامت و ثبات ندارد. دايما به دنبال تغيير شغل و تغيير مسير زندگى است هرگز راهى را كه بتواند آسايش همسر و فرزند خود را تاءمين كند، نمى پيمايد. گاهى اتفاق مى افتد كه هفته اى دو سه ساعت ، بيشتر در كنار همسرش نيست

اكنون كه كار به طلاق كشيده و زن بيچاره با تحمل مشكلاتى سنگين هم خود و بچه اش را اداره مى كند و هم به صورت مكاتبه اى درس مى خواند، از كردار خود پشيمان است و تقاضاى آشتى و ازدواج مجدد با او را دارد.

او چنين مى نويسد:

در نهايت با كمك برادران مسلمان از او طلاق گرفتم شب طلاق گريه مى كرد و مى گفت : به من فرصت بده خودم را اصلاح مى كنم البته نوع طلاق رجعى نيست كه او بتواند در مدت عده بازگردد و اكنون كه ماه آخر عده طلاق را مى گذرانم ، او مرتب تلفن مى كند و اظهار پشيمانى مى كند. گاهى شديدا گريه مى كند و مى گويد: من به شما خيلى ظلم كردم ، بگذار برگردم و جبران كنم هر شرطى تو بخواهى مى پذيرم در حال حاضر، كار ثابتى ندارد و باز هم گاهى تاكسيرانى مى كند. مثلا در عرض هفتاد و دو ساعت كه پشت سر هم كار مى كند، مى تواند قسمتى از خرج خودش را تاءمين كند.اكنون تعهد كرده كه خرج ما را بدهد. البته من هم از طريق دولت ، چون فرزندم متولد اينجاست ، كمك خرج مى گيرم و در ضمن به صورت مكاتبه اى ، در يكى از دانشگاهها به تحصيل مشغولم به هر حال ، در مدت عده كه مى توانم برگردم بعدا هم نمى دانم چه بايد بكنم ؟ آيا اينكه مى گويد عوض شده ام ، توبه كرده ام ، با وجود روحيه اش تا چه حد مى تواند درست باشد؟ مى ترسم كه بعد از عده دوباره با او، البته با شرايطى كه در عقد، اين بار منظور دارم ، ازدواج كنم و بعد از مدتى دوباره همان كارها را شروع كند. اين طور كه بچه هاى مسلمان مى گويند اخلاق او آسان عوض نمى شود. در ضمن مى خواهد دست خالى و بدون خواندن درس و يادگرفتن مهارتى به ايران بازگردد. از طرفى من كه هيچ كس را در ايران ندارم ؛ البته خدا هست و بهتر از همه اما خانواده ام مرا طرد كرده اند. البته مرتب با آنها به عنوان صله رحم با تلفن و نامه تماس مى گيرم اما آنها هرگز مرا كه مسلمانم ، قبول ندارند. اين است كه خودم هم كه مقدارى درس خوانده ام ، مى خواهم درسم را تمام كنم كه اگر در آينده خداى ناكرده به تنهايى مجبور به تاءمين زندگى فرزندم شدم ، در راه نمانم اين است كه نمى دانم چه بايد بكنم آيا اگر به او رجوع كنم ، دوباره مجبور به تحمل اين دردها خواهم شد؟

در اينكه انسان اصلاح پذير و تربيت شدنى است ، حرفى نيست اميد دارم اين خواهر، بتواند هم به تحصيلش ادامه دهد و هم دوباره به شوهر خود فرصت بازگشت و اصلاح بدهد و از او همسرى شايسته ، و پدرى لايق براى فرزندش بسازد و در آينده اى نزديك ، خود و فرزند و همسرش را از زندگى در غرب بيرون كشد و به ميهن اسلامى بازگردد.

قصور از تحمل مشكلات شوهر در برابر همسر خود تكاليفى دارد و متقابلا زن هم حقوقى دارد كه انجام و اداى آنها واجب است

مرد بايد قدرتى داشته باشد كه در برابر خلقيات زن ، صبر و تحمل را از دست ندهد و احيانا اذيت و آزار او را با سعه صدر و درايت و متانت و گذشت ، با پيش گرفتن رويه ارشادى و تربيتى تحمل كند.

خوشرفتارى و حسن سلوك با همسر و قيام به وظايف و تكاليف همسرى به دشوارى تحصيل حلال و تاءمين مئونه زندگى و اداره امور اقتصادى خانواده نيست ولى به هر حال نبايد آن را سهل و ساده انگاشت به هر حال همچون زمامدار، و خانواده همچون رعيت اويند و زمامدار در برابر رعيت ، مسئول است

پيامبر بزرگ خدا فرمود:

كفى بالمرء اثما ان يضيع من يعول

«در گنهكارى انسان ، همين بس كه عايله خود را ضايع كند.»

در روايت است كه گريزنده از خانواده ، به منزله بنده فرارى است كه تا برنگردد، نماز و روزه اش قبول نمى شود.

كسى كه قيام به حقوق خانوادگى نمى كند، اگر چه در ميان اعضاى خانواده باشد، فرارى و گريزپاست

قرآن مجيد مى گويد:

( قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ) (٨٢)

نفس بسيار به بدى فرمان مى دهد. وقتى انسان ، تنها زندگى مى كند، نفسش ‍ كمتر به بدى فرمان مى دهد و وقتى ازدواج كرد، اين فرماندهى هم مضاعف مى شود.

به همين دليل يكى از بزرگان از ازدواج كردن عذر خواسته ، گفته است : من به نفس خودم مبتلا هستم ؛ چگونه نفس ديگرى را به نفس خودم اضافه كنم

ابراهيم ادهم مى گفت :

زنى را فريفته خودم نمى كنم و نيازى به آنها ندارم

مقصودش اين است كه نگاهدارى و متمتع ساختن زن وظيفه و تكليف است و من از اين كارها عاجزم و بدين جهت ، نمى خواهم زنى را به تعهدات خود شيفته و فريفته گردانم و بعد نتوانم به آن عمل كنم

او مى گفت : مانع من از ازدواج ، اين آيه قرآنى است :

( وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ) ِ (٨٤) »

آرى مسلم است كه ازدواج ، وسيله اى است براى خروج انسان از خود فردى و ورودش در خود وسيعتر و گسترده تر خانوادگى

به همين دليل هر اندازه علاقه زن و شوهر به يكديگر بيشتر شود، از خود فردى بيشتر خارج شده ، بزرگتر مى شوند و به تعبير استاد مطهرى همچون مايع غليظى كه وقتى آب داخلش كنند، رقيق مى شود و توسعه مى يابد.

با اين همه ، اگر كسى نتواند از خود فردى خارج شود و قدرتش در حدى نباشد كه موبه مو وظايف زناشويى را انجام دهد و احيانا به جاى اينكه در اين مدرسه رشد كند، سقوط هم بكند و از كمالات ديگرى هم كه در مسيرهاى ديگر مى تواند تحصيل كند بازماند، بهتر آن است كه به ازدواج تن ندهد.

راز اينكه ابراهيم ادهم و ميرزاى جلوه و جهانگيرخان قشقايى و آخوند كاشى و شيخ محمد حسين طالقانى - كه به قول استاد جعفرى چند روز قبل از مردنش از مرگ خود خبر مى دهد و مى گويد: خر طالقان رفته و پالانش مانده ! - ازدواج نمى كنند، همين است والا آنها خوب مى دانستند و كاملا هم ايمان داشتند كه ازدواج سنت پيامبر است و هر كس با توانايى قبول مسئوليت از آن اعراض كند، از وى نيست

بهتر است كه باز هم از درد دل هاى آن خواهر تازه مسلمان ، مطالبى بياوريم :هنگام آمدن از ايران باردار بودم از همان اول كه آمديم با يكى ديگر از اخلاقيات او مواجه شدم شبها به هر دليل بيدار بود و روزها خواب ! اين بود كه نه درست كار مى كرد و نه مى توانست درس بخواند. زندگى در امريكا او را از يك مسلمان قوى كه در ابتداى مسلمان شدنش حتى مستحبات و مكروهات را رعايت مى كرد، به يك مسلمان متوسط و شايد كم ايمان تبديل كرده بود.او آدم مهربانى بود. اما شوهر خوبى نبود. بدين معنى كه آن چنان كه بايد، مسئوليت زندگى زناشويى را درك نمى كرد. شبها دير مى آمد و يا براى گشت و گذار در شهر و ديدن دوستانش مرا تنها مى گذاشت بعد هم شغل تاكسيرانى را در يك محله كثيف و بدنام شروع كرد، و اكثر شبها مى خواست تا صبح كار كند. با وجود باردارى برايم بسيار دشوار بود. هر چه التماس مى كردم كه كارى را انتخاب كن كه شبها خانه باشى ، قبول نمى كرد... در هر صورت ، دير آمدن او به خانه و حتى هفته اى يكى دو شب تا صبح نيامدنش ترك نشد... خودم هم به تصديق خودش از هيچ تلاشى براى كشاندن او به خانه فروگذار نكردم اما او هميشه مى گفت : تو همسر بسيار خوبى هستى و من لياقت تو را ندارم ، اين محيط مرا فاسد كرده به هر حال شب نيامدن هاى او از هفته اى يك شب به دو و سه و حتى به چهار شب كشيد و اخلاق او هم بدتر شد و اگر هم اعتراضى مى كردم ، گاهى مرا كتك مى زد و بعد خودش هم عذرخواهى مى كرد كه من فاسد شده ام باز هم از ديگران خواستم كه او را نصيحت كنند. ولى كارگر نشد.

اگر قرار باشد كه كسى براى اجراى سنت مقدس پيامبر اسلام ، ازدواج كند و بعد زندگى زناشويى را به بازى و ملعبه بگيرد و حقوق انسانى به نام زن و انسانهاى ديگرى به نام فرزند را ضايع كند، بهتر آن است كه هرگز ازدواج نكند.

حقيقت اين است كه مصون ماندن از خطر زندگى زناشويى در خور كسانى است كه فرزانه و خردمند و خوشخوى و آگاه به عادت زنان و شكيبا در بدرفتارى آنان و خودنگهدار از پيروى شهوات آنان و حريص بر اداى حقوقشان باشند.

در زندگى زناشويى مردانى از خطر مى رهند كه از لغزشهاى زنان تغافل ورزند و در برابر اخلاق تند آنها با عقل و درايت مدارا كنند.

در برابر زنانى كه مغلوب كمى عقل و درشت خويى و تندى و خشم و بدخلقى و بى انصافى هستند و در عين حال كمال انصاف را انتظار دارند، هر كسى نمى تواند در صراط مستقيم زندگى زناشوى پايدار بماند.

اما زنانى كه مظهر عقل و درايت و اخلاق و مدارا و انصاف و صفا و مروت و وفا و تدبير هستند، خود قادرند كه سركش ترين مردان را در كمند زناشويى رام سازند و از آنها آدمهايى متين و مؤ دب و موقر بسازند و از هر لحاظ آنها را رشد دهند و بپرورانند.

به هر حال ، آنها كه ضعيف و ناتوانند و مى خواهند با زنى از خود ضعيفتر و ناتوانتر ازدواج كنند، بايد بدانند كه از ازدواج نتيجه اى جز فساد و سقوط و انحطاط به دست نمى آورند. اينها بايد بدانند كه تنها زيستن آنها به مراتب ، بر ازدواج آنها ترجيح دارد.

بازماندن از ياد خدا

اگر چه اين خطر، به شدت و عموميت خطر اول و دوم نيست ، به هر حال بسيار اتفاق مى افتد كه زن و فرزند انسان را از ياد خدا بازمى دارند و او را به سوى طلب دنيا و تلاش در راه جمع مال و اندوختن ثروت و تفاخر و تكاثر مى كشانند.

مقصود اين نيست كه به سوى كارهاى حرام كشانده شود. زيرا كشانده شدن به سوى كارهاى حرام ، داخل در خطر اول و دوم است

بلكه مقصود، كشانده شدن به تنعم به مباحات و مستغرق شدن در ملاعبه و مؤ انست زن و تمتع از اوست

اينجاست كه ازدواج ، انواعى از سرگرمى و مشغوليات را به وجود مى آورد و قلب انسان را از انديشه آخرت و آماده شدن براى آن بازمى دارد و در نتيجه ، چه شبها و روزها كه مى گذرد و او لحظه اى براى رسيدگى به خود و گناهان خود و مرگ و حساب و آخرت ، فراغت پيدا نمى كند.