جوان از نظر عقل و احساسات جلد ۱

جوان از نظر عقل و احساسات0%

جوان از نظر عقل و احساسات نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوان از نظر عقل و احساسات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله محمد تقي فلسفي (ره)
گروه: مشاهدات: 31229
دانلود: 4040


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 466 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31229 / دانلود: 4040
اندازه اندازه اندازه
جوان از نظر عقل و احساسات

جوان از نظر عقل و احساسات جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

شكست شخصيت

كسانى كه از راه فعاليت هاى مشروع ، با اندازه گيرى صحيح ، در راه نيل به ارزشهاى زندگى كوشش مى كنند و از زيباييهاى اجتماعى برخوردار مى شوند، شخصيت شايسته اى به دست مى آورند و خوشبخت و كامروا، امرار حيات مى نمايند، در صف نيكوكاران قرار مى گيرند و عمر خود را به پاكى مى گذارند.

كسانى كه بر اثر سستى و مسامحه كارى از انجام وظايف مشروع و قطعى خود شانه خالى مى كنند و به ارزش هاى زندگى ، كه پايه سعادت آنهاست ، پشت پا مى زنند، شخصيت انسانى و عز اجتماعى خويش را در هم مى شكنند و زندگى را با محروميت و ناكامى مى گذرانند و سرانجام بدبخت و بدنام از جهان مى روند.

كسانى كه براثر حرص و ولع ، شهوت پرستى و عياشى يا خودپسندى و جاه طلبى دچار تندروى مى شوند و براى نيل به ارزشهاى مورد نظرشان به كارهاى ناروا و اعمال غيرمشروع دست مى زنند، شخصت خود را فاسد مى كنند، به صفات ناپسند آلوده مى شوند، منفور جامعه مى گردند و عمرشان با ناپاكى و بدبختى طى مى شود و در صف بدكاران و نادرستان قرار مى گيرند و اين هاست آزمايش هاى خداوند.

خلاصه ، دوران بلوغ و ايام شباب ، براى نوبالغان و جوانان ، دوره توجه شديد به ارزش اشياء و زيباى هاى زندگى در شئون مختلف مادى و معنوى است به همين جهت ، اخلاق آنان بر معيار ارزش هاى زندگى توسعه مى يابد و شخصيتشان بر همان اساس رشد مى كند. ضمنا جوانان بايد متوجه باشند كه صفات پسنديده يا ناپسندى را كه در اين دوره در نهان خويش پايه گذارى مى كنند، اثر بسيار عميقى در خوشبختى و بدبختى آنان در تمام دوران عمر خواهد داشت

حساسيت جوان در مقابل ارزشها

«در نزد طفل ، مفهوم ارزش زود بيدار مى شود، اما جهت آن كاملا مشخص نيست در واقع صورت ديگرى از ميل و آرزو مى باشد و در حدود پانزده سالگى اين مفهوم توسعه مى يابد و ناگهان شدت پيدا مى كند. جوان ،بر حسب منافع خود و افكار باطنى خويش ، در مقابل ارزشى كه براى اشياء و اعمال و اوضاع قائل مى شود، خيلى حساس مى گردد. سلامى كه به كسى مى كند، از صورت عادت خارج مى شود و براى آن ارزش قائل مى گردد. در جهانى كه جوانان براى خود به وجود مى آورند، دنياى ارزش ها در مجاورت دنياى علم و اطلاع شروع به پايه گذارى مى نمايد. جوانان اين ارزش ها را از روى كيفيت آنها معين مى كنند و آن گاه اين ارزشها در تنظيم رفتار ايشان و مشخص ساختن عقايد آنان بسيار مؤ ثر واقع مى گردند.»(٦١٦)

براى آن كه نوبالغان و جوانان به اخلاق حميده و صفات پسنديده متخلق گردند و شخصيتشان به خوبى و شايستگى رشد نمايد و در نتيجه به سعادت واقعى نايل گردند، لازم است همواره به سه نکته اساسى متوجه باشند.

اول ارزش ايام عمر: جوانان بايد بدانند كه هر روز از ايام زندگى آدميان به منزله يك واحد از مجموع نقد عمر آنهاست

در نظر اولياى گرامى اسلام ، خوشبختى و سعادت كامل نصيب كسانى است كه از تمام واحدهاى عمر خود به درستى استفاده كنند و هر روز به مقدار يك روز به كمال معنوى و رشد شخصيت انسانى خويش بيفزايند و يك قدم در راه سعادت پيشروى نمايند.

«عن ابى عبداللهعليه‌السلام انه قال : من استوى يوماه فهو مغبون و من كان آخر يوميه خيرهما فهو مغبوط و من كان آخر يوميه شرهما فهو ملعون و من لم ير الزيادة فى نفسه فهو الى النقصان و من كان الى النقصان فالموت خير له من الحياء.(٦١٨) »

امام جواد از جدش علىعليهما‌السلام حديث كرده كه فرموده است : معيار ارزش هر انسانى آن چيزى است كه وى را نيكو مى كند و به او حسن و جمال اجتماعى مى بخشد.

انتخاب ارزشهاى واقعى

جوانان موظف اند با كمك تعاليم الهى و مربيان لايق ، ارزشهاى واقعى و ثمربخش زندگى را به درستى تشخيص دهند و در انتخاب آنها كمال دقت را معمول دارند و بهترين ايام عمر را در راهى صرف كنند كه سرانجام به آنان عز اجتماعى و سعادت انسانى عايد سازد.

بعضى از جوانان به گناه و ناپاكى دل مى بندند و پاره اى از كارهاى مضر و خطرناك را از اعمال ارزنده زندگى ميپندارند، عمر شريف را در راه آنها تباه مى نمايند و به نكبت هاى آن آلوده مى گردند. بسى از آن كه فرصت گرانبهاى جوانى و سرمايه عمر عزيز از دست شان رفت ، به خطاى خويش پى مى برند و از كرده هاى خود پشيمان مى شوند، ولى آن موقع خيلى دير شده و ندامت سودى نخواهد داشت

«عن ابى جعفرعليه‌السلام قال : ما من نكبة يصيب العبد الا بذنب.(٦٢٠) »

علىعليه‌السلام فرموده است : كسى كه خويشتن را به كارهاى غيرضرورى سرگرم كند، با اين عمل ، كارهاى ضرورى خود را ضايع و تباه نموده است

اخلاق خوب و بد

سوم حدود ارزشهاى اخلاقى : نكته ديگرى كه در رشد صحيح شخصيت جوانان اهميت بسيار دارد، شناختن اخلاق حميده و تميز آن از صفات ناپسند است مشكلى كه در اين راه وجود دارد اين است كه بعضى از خلقيات پسنديده و ناپسند به قدرى با هم مشابه اند و در مجاورت يكديگر قرار دارند كه با مختصر غفلت ممكن است خلق خوب آدمى به خلق بد مبدل گردد. مثلا عزت نفس ، كه از صفات عاليه شخصيت است ، اگر از حدش تجاوز نمايد، تكبر مذموم خواهد شد و همچنين تواضع ، كه از خلقيات حميده است ، اگر از اندازه اش بگذرد، به تملق مذموم مبدل مى شود.

«قال ابومحمد العسكرىعليه‌السلام : ان للسخاء مقدار فان زاد عليه فهو سرف و للحزم مقدار فان زاد عليه فهو جبن و للاقتصاد مقدارا فان زاد عليه فهو بخل و للشجاعة مقدارا فان زاد عليه فهو تهور.(٦٢٢)

اندازه گيرى قدرت و رغبت

در آيين مقدس اسلام توانايى و قدرت افراد و همچنين رغبت و نشاط آنان در اداى وظايف عبادى و انجام برنامه هاى تربيتى مورد كمال توجه قرار گرفته است اين مطلب ضمن آيات و روايات متعددى صريحا خاطرنشان شده است

( لَا يُكَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ) .(٦٢٤)

خداوند عالم در انجام مقررات دينى شما را در مضيقه و تنگنا قرار نداده است

«عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : لا تكرهوا الى انفسكم العبادة(٦٢٦) »

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده : از همه مردم برتر و بهتر در پرستش الهى كسى است كه با عبادت خدا عشق ورزى كند، معانقه نمايد، بندگى پروردگار را در دل دوست بدارد و با بدن انجام دهد.

نيمى از پيروزى و موفقيت جوانان در رشد شخصيت و نيل به سعادت ، به عهده مربيان لايق و مربوط به برنامه جامع و متناسبى است كه براى آنها تنظيم مى كنند و نيم ديگر به عهده خود جوانان و مربوط به طرز عمل آنان در اجراى آن برنامه است

وظيفه جوانان اين است كه در راه رسيدن به ارزش هاى زندگى و تامين خوشبختى هاى مادى و معنوى ، از فرصت جوانى استفاده نمايند و نيروى خود را با اندازه گيرى صحيح ، در انجام وظايف مقرره ، طبق برنامه تنظيم شده به كار اندازند و موجبات تعالى و رشد شخصيت خويش را از هر جهت فراهم آورند.

جوانان بايد همواره به اين نكته متوجه باشند كه از نظر دينى و علمى ، هر نوع افراط و زياده روى يا تفريط و مسامحه كارى ، به سعادت و خوشبختى آنان ضرر مى زند و از پيروزى و نيل به كمال لايقشان باز مى دارد.

براى جوانان محصل ، همان طور كه سستى و تنبلى در انجام وظايف درسى مذموم و ناپسند است ، زياده روى در كار و فرسوده كردن جسم و جان نيز مضر و زيان بخش است براى جوان كاسب و كارگر، همان طور كه مسامحه و كوتاهى كردن در انجام كارهاى محوله مايه عقب ماندگى و محروميت است ، زياده روى و حرص و طمع نيز مذموم و ناپسند است

پرهيز از افراط و تفريط

خلاصه ، جوانان در راه نيل به ارزشهاى مشروع زندگى بايد مراعات اعتدال و اندازه گيرى را بنمايند و از افراط يا تفريط بپرهيزند. عبادت به اندازه، كار به اندازه ، استراحت به اندازه ، ورزش به اندازه و بالاخره همه چيز را با اندازه گيرى صحيح انجام دهند.

اولياى گرامى اسلام ، در برنامه هاى تربيتى خود، به اين نكته عنايت كامل داشته وپيروان خويش را در اداى تمام وظايف علمى ، عملى ، عبادى ، اقتصادى ، مادى و معنوى ، از زياده روى و افراط و همچنين از مسامحه كارى و تفريط برحذر داشته اند. در اين باره آيات و روايات بسيارى رسيده و تنها به ذكر دو روايت قناعت مى شود.

«عن ابى جعفرعليه‌السلام قال : قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ان هذاالدين متين فاوغلوا فيه برفق.(٦٢٨)

قال علىعليه‌السلام : التوانى مفتاح البؤ س.(٦٣٠)

خوددوستى و رشد شخصيت

خوددوستى شديد، كه با فرارسيدن دوران بلوغ در نهاد نسل جوان بيدار مى شود، يكى از سرمايه هاى پرارزش انسان است اين خواهش طبيعى نقش مؤ ثرى در پيشرفت اجتماعى و تكوين خلق و خوى و رشد شخصيت جوانان دارد.

خوددوستى ، كه از تمايلات طبيعى بشر است ، يكى از ضرورى ترين عوامل زندگى و يكى از اركان اساسى سعادت مادى و معنوى انسان است آدمى با خوددوستى ، ملايمات زندگى را به خود جلب مى كند و از منافرات آن دورى مى جويد. خوددوستى باعث حفظ حيات و سلامت و مايه بقاى فرد و اجتماع است

خوددوستى اگر به اندازه باشد و به درستى رهبرى شود و در مجارى صحيح به كار افتد، منشاء بزرگترين پيروزى ها و موفقيت هاست اين تمايل مى تواند جوانان را به فراگرفتن علم و دانش و فضل و كمال وادار كند و آنان را محبوب سازد. اين تمايل مى تواند جوانان را به صفات عاليه انسانى متصف سازد و سيماى اجتماعى آنان را با حسن اخلاق بيارايد. خوددوستى ، محصل را به تحصيل ، بازرگان را به تجارت ، كارگر را به كار و كشاورز را به زراعت وامى دارد.

خلاصه ، خودشناسى صحيح و خوددوستى به اندازه است كه جوانان را در راههاى صعب العبور و پرپيچ و خم زندگى با نيرومندى و عشق و اميد به پيش مى راند و سرانجام آنان را به اوج عزت و عظمت مى رساند.

«هركس بايد به قدر و اهميت خويش پى ببرد و وجود خود را چنان كه هست بپذيرد و محترم بشمارد، نه اين كه براى خود لياقت و كمال و برترى و مزاياى خاصى قائل باشد، بلكه خود را در جامعه عضوى مفيد سازد و براى انجام دادن وظايف زندگى آماده نمايد.

كسى كه اعتماد به نفس دارد و به وجود خود احترام مى گذارد، از خودخواهى و نخوت برى است و به جاى آن كه وقت گرانبها را به فكر نقايص زندگى خويش بگذراند يا به خودستايى و تحقير دیگران و بدگويى از غايبين و تمناى مدح و تعريف و تقاضاى مزد و توجه بيتشر بپردازد، به كارهاى مفيد صرف مى كند و اين حالت در خوشبختى و رشد شخصيت و سلامت روح اهميت بسيار دارد.»(٦٣٢) »

علىعليه‌السلام فرموده : خودپسندى مانع افزايش كمال معنوى و سد راه رشد انسانى است

«عن الصادقعليه‌السلام : من اعجب بنفسه و فعله فقد ضل عن منهج الرشد وادعى ما ليس له(٦٣٤) »

اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرموده است : از خودپسندى و خويشتن دوستى مفرط پرهيز كن كه با اين صفت ، نقايص خود را آشكار مى كنى و دشمنى ها را ظاهر مى سازى

خودپسندى بيمارى است

«علماى اخلاق حالت خودپرستى مفرط را يك نوع انحرافى مى دانند كه مى تواند توسعه اخلاقى را بى حاصل سازد و هرگاه پايدار بماند و به طول انجامد، صورت يك مرض روحى پيدا مى كند. اين حالت با يك نوع احساسات غرور تواءن است كه در نتيجه افراط در تصور ارزش شخصى ايجاد مى شود. اين تكبر و غرور، به خصوص نزد طبايع تودار، بسيار ديده مى شود.

علاقه به خودنمايى

صفت خودپسندى در تماس با دیگران يك نوع احساس غبطه و هم چشمى شديد، مخصوصا در امور ورزشى توليد مى نمايد و شخص علاقه پيدا مى كند كه در هر مسابقه اى از حدود خود و دیگران تجاوز نمايد. عقايد شخصى توسعه و نمو مى يابد و مخصوصا در نزد دختركان توليد يك نوع نخوت مخصوص مى نمايد كه منجر به ظاهرسازى و خودنمايى مفرط مى گردد. اين موضوع نشان مى دهد كه چقدر جوانان ، براى شهرت خود نزد دیگران و تمجيد از ايشان نزد مردم ، ارزش قائل اند.»(٦٣٦)

لزوم تعديل احساسات

جوانان اگر بخواهند از تمايل خوددوستى ، كه يكى از بزرگ ترين ارزشهاى زندگى است ، به اندازه استفاده نمايند و به شايستگى موجبات رشد شخصيت خود را فراهم آورند، بايد از آغاز دوران بلوغ ، خود را در اختيار تعاليم الهى و برنامه هاى علمى و دينى آن قرار دهند. قدم به قدم وظايف ايمانى و اخلاقى خويش را بياموزند و با علاقه مندى به كار بندند. بايد از اول ، با كمك مربيان لايق و شايسته و دلسوز، احساسات افراطى و عواطف تند خود را تعديل نمايند و به خلقيات پسنديده متخلق گردند.

جوانانى كه از برنامه هاى دينى و علمى بى نصيب مانده اند و جوانانى كه مربى لايق نداشته يا داشته ولى به دستورشان عملا بى اعتنا بوده اند، همواره در معرض انحراف هاى اخلاقى و بيمارى هاى روانى قرار دارند و احساسات پرشور و حساب نشده جوانى ، آنان را به پرتگاه هاى سقوط و تباهى سوق مى دهد. يكى از آن پرتگاه ها، كه مايه بسيارى از بدبختى ها و تيره روزى هاست ، خوددوستى مفرط يعنى خودپرستى است

شخصيت كاذب خودپرستان

خودپرستى جوانان را كور و كر مى كند و از درك حقيقت عاجزشان مى سازد. جوانان خودپرست همواره به خويشتن متوجه اند و جز خود كسى را نمى بيند. خودپرستان متوقع اند كه مردم از تشخيص غلط آنان پيروى كنند و مثل خودشان آنها را بزرگ بشناسند و بزرگ ترين احترام را درباره آنان معمول دارند.

اينان ، براى آن كه شخصيت كاذب شان در هم شكسته نشود و ارزش موهوم خود را همواره محفوظ نگهدارند و براى آن كه خود را از هر جهت شايسته و نيرومند معرفى كنند و هرگز در مقابل رقباى خويش اظهار ضعف و ناتوانى ننمايند، گاهى برخلاف ميل باطنى رقباى خويش اظهار ضعف و ناتوانى ننمايند، گاهى برخلاف ميل باطنى و عقيده قلبى خود به كارهاى ناروا و احمقانه اى دست مى زنند و احيانا گناهان بزرگى مرتكب مى شوند و به جاى احراز شخصيت بهتر و كسب آبرو و حيثيت بيشتر، ارزش موجود و آبروى به دست آمده را نيز از كف مى دهند.

خودخواهى و اعمال احمقانه «شاختر مى گويد: جوانى را مى شناختم كه از قمار نفرت داشت ، ولى براى آنكه در جمع رفقا مورد تحقير و تمسخر نباشد و از دیگران در جوانى و بى باكى عقب نماند و رفقا را از دست ندهد، در مجلسشان حاضر مى شد و شايد بى باكانه تر از همه بازى مى كرد.

اين نوع پيروى از جمعيت و ترس از مخالفت و تنها ماندن احيانا سرزنش ‍ شنيدن ، خواه در زندگى عادى يا اجتماعى ، دليل بر ناپختگى و سستى اخلاق است .»(٦٣٨)

عشق به مسائل سياسى

يكى ديگر از امورى كه در نظر جوانان بسيار ارزنده و زيبا جلوه مى كند و توجه آنان را از هر جهت به خود معطوف مى دارد، مسائل سياسى است جوانان با كنجكاوى و دقت فراوان اخبار سياسى را در جرايد مى خوانند و به سخنان سياستمداران ، با علاقه و رغبت گوش مى دهند. درباره مطالب سياسى فكر مى كنند، آنها را تجزيه و تحليل مى نمايند و پيرامون هر يك به بحث و انتقاد مى پردازند.

مسائل سياسى در نظر جوانان به قدرى مطبوع و دلپذير، ارزنده و مهم و محرك و پرهيجان است كه در بعضى از مواقع چنان اوقات و افكار آنان را در اختيار خود مى گيرد كه گويى كارهاى عادى و خانوادگى يا برنامه هاى درسى و تحصيلى و خلاصه ، وظايف ضرورى خود را به كلى فراموش ‍ كرده اند.

بدون ترديد تحليل مسائل سياسى جهان و دقت در گفتار و رفتار سياستمداران بشر و طرز تصميم آنان در موارد مختلف ، نقش مؤ ثرى در شكفتن عقل و پرورش فكر و توسعه هوش و رشد شخصيت جوانان دارد، به شرط آنكه در اين راه از حدود مصلحت و اعتدال تجاوز ننمايند، دچار افكار حساب نشده و احساسات افراطى نشوند، سرمايه پرارج خود را به رايگان از كف ندهند و از تحصيلات علمى و فعاليتهاى اقتصادى و كارهاى مفيد و ثمربخش بازنمانند.

علاقه به اكتشافات اشياء

جوانان ، عاشق اكتشاف اشياء و شناختن اشخاص هستند. جوانان مى خواهند به حقايق موجودات و وقايع پى ببرند و درباره آنها اظهار علم و اطلاع شوند و بدين وسيله ارزش شخصيت خود را بالا ببرند و خويشتن را براى زندگى وسيع و دامنه دار اجتماعى مجهز نمايند، ولى بر اثر نارسايى اطلاعات علمى و كمى تجربيات اجتماعى ، بسيار اتفاق مى افتد كه در هر دو مورد دچار خبط و خطا مى شوند و از درك حقيقت اشياء يا اشخاص ‍ عاجز مى مانند.

توقع نابه جاى جوانان در مورد اكتشاف اشياء، جوانان به خود حق مى دهند كه در دقيق ترين مسائل علمى يا دينى يا سياسى مداخله كنند، صريحا نفى و اثبات نمايند و مانند يك فرد محقق و آزموده سخن بگويند و متوقع اند دیگران گفته آنها را بپذيرند و نظرياتشان را تاييد نمايند، با آن كه در مسائل يا هيچ اطلاعى ندارند يا آن كه اطلاعاتشان بسيار محدود و سطحى است

«در كلاس هاى بزرگ مدارس ما، افراط و ماليخولياى استدلال كاملا محسوس است به خصوص محسوس است كه جوانان ابتدا به ميل خود، ماسك عدم اطمينان و عدم اطلاع به چهره خود مى زنند تا بعدها با طمطراق و فصاحت و بلاغت ، استدلالات خود را به طرف بنمايانند.

فكر خام و بلندپروازى

عبارت جوانان كه از لحاظ استعمال لغات و انسجام مطالب خيلى غنى تر از عبارات اطفال است ، قابل بيان كردن افكار عميق مى باشند، اما در غالب موارد، اين عبارات جز يك لباس گل آلود و گشاد چيزى نيستند. غالب اوقات در ابتداى امراز بوسوئه تقليد مى كنند و حال آنكه مطالب ، جز يك نثر عادى شوراى كشاورزى چيزى نيست

علت اين است كه اينان در مدت كوتاهى لغات متعدد آموخته اند و فرصت كافى براى هضم و جذب و تعيين موارد استعمال واقعى اين لغات پيدا نكرده اند. خودشان خيال مى كنند كه فهميده اند، اما فهم آنها غالبا ناقص و نصفه است

آنان به ميل خود سخنان حكيمانه مى گويند و منظور از آن ميل و لذت ، دانستن يا پند دادن نيست ، بلكه مى خواهند برهمه ثابت شود كه حق با آنهاست ، حتى در نزد بعضى از آنها يك نوع تعصب و جمود استدلالى مشاهده مى شود كه در حالات بعد تبديل به يك نوع مرض نظم و ترتيب فكرى مى گردد.»

جوانان ناپخته

گاهى در سياست مسائل مشكلى پيش مى آيد كه پيچيده تر از مسائل دقيق علمى است صاحب نظران آزموده و مردان باهوشى كه عمر خود را در جزر و مد سياست گذرانده اند، در حل آنها متحير مى مانند و اظهار عجز مى كنند، ولى در همان موارد، بعضى از جوانان ناپخته و بى تجربه نظر مى دهند. اظهار عقيده مى كنند.

تصميم مى گيرند و در حدود قدرت و شعاع شخصيت خود به اقدام عملى دست مى زنند. انتظار دارند كه دیگران نيز عقيده آنها را بپذيرند و با آنان عملا همكارى نمايند.آیا حد ناشناسى و بلندپروازى ، ناشى از فكر خام و ناآزموده دوران جوانى است

«قال علىعليه‌السلام : كفى بالمرء جهلا ان لا يعرف قدره(٦٤١)

جوانان از يك طرف به واسطه كمى سن و نارسايى عقل و نداشتن تجربه كافى مردم را كمتر مى شناسند و از نيرنگ هاى افراد خائن بى اطلاعند و از طرف ديگر، بر اثر اين كه فطرت پاك انسانى در نهادشان دست نخورده و سالم مانده است ، به همه مردم با چشم خوش بينى مى نگرند و تمام افراد را پاك و منزه مى پندارند.

به علاوه ، احساسات تند و افراطى به آنان مجال بررسى و تحقيق نمى دهد و در كارها بى مطالعه تصميم مى گيرند.

دلبستگى نسنجيده

بر اثر اين سه عامل مؤ ثر، جوانان اغلب اغفال مى شوند. فريب مى خورند. نسنجيده با اشخاص دل مى بندند. با آنها طرح دوستى مى ريزند. اسرار زندگى خود را با آنان در ميان مى گذارند و گاهى ، به تحريك آنها، مرتكب اعمال ناروايى مى شوند و موقعى به خطاى خويش پى مى برند كه زيان ها ديده و لكه های تيره اى دامن پاكشان را آلوده نموده است

«قال علىعليه‌السلام : الطمانينة الى كل احد قبل الاختبار من قصور العقل.(٦٤٣) »

امام صادقعليه‌السلام فرموده است : اى گروه جوانان ، از خدا بترسيد و گرد فرمانروايان ستمكار نگرديد، آنان را ترك گوييد تا از مقام سرورى و بزرگى تنزل كنند و دنباله رو جامعه باشند.

پيروى هاى ناروا

«قالعليه‌السلام : لاتطيعوا الادعياء الذين شربتم بصفوكم كدرهم و خلطتم بصحتكم مرضهم و ادخلتم حقكم فى باطلهم(٦٤٥) »

زين العابدينعليه‌السلام به زهرى نوشت : بنى اميه تو را چون ميله آهنى ساختند تا به وسيله تو آسياب ستم خود را به گردش درآورند و منويات ظالمانه خويش را بر مردم تحميل نمايند. تو را چون پلى قرار دادند تا از پشتت گذر كنند و به هدف هايى كه براى مردم ، مصيبت بار و رنج آور است برسند. تو را نردبانى ساختند تا از آن بالا بروند و به گمراهى هاى خويش ‍ دست يابند.

«ولاتحسب انى اردت توبيخك و تعنيفك و تعييرك لكنى اردت ان ينعش الله ماقدفات من رايك و يرد ما عزب من دينك اما بعد فاعرض ‍ عن كل ما انت فيه حتى تلحق بالصالحين(٦٤٧)

زندگى كردن انواع حشرات و حيوانات برى و بحرى ، در كره زمين ، از جهت نيازمندى به كمك دیگران يا بى نيازى از اين و آن و همچنين از نظر زندگى فردى و جمعى ، اوضاع مختلف و گوناگونى دارد و هريك از آنها با شرايط مخصوصى ادامه حيات مى دهند.

بعضى از جانوران اند كه از روز اول ولادت داراى فعاليت حياتى هستند و به حمايت پدر و مادر احتياج ندارند. آنها مى توانند مستقلا زندگى كنند. خود به تنهايى از پى آب و غذا بروند و از حيات خويشتن دفاع نمايند. اين قسم از جانوران دوران كودكى ندارند و براى ادامه حيات به دیگران محتاج نيستند.

دوران كودكى حيوانات

بعضى از جانوران ، در روزهاى اول ولادت ، بر اثر ضعف و ناتوانى ، به كمك و حمايت دیگران نيازمندند و نمى توانند خود به تنهايى زندگى كنند. خداوند حكيم محبت آنها را در دل والدين يا مادرشان قرار داده كه با علاقه مندى و فداكارى ، در تامين زندگى فرزندان خود بكوشند، به آنها آب و غذا برسانند و در مقابل دشمن از حياتشان دفاع نمايند تا رفته رفته نيرومند شوند و براى زندگى استقلالى مهيا گردند. اين قسم از جانوران دوران كودكى دارند و براى ادامه حيات به دیگران محتاج هستند.

اندازه گيرى محبت والدين

جالب آن كه در نظام حكيمانه آفرينش ، محبت والدين با مقياس طول ايام كودكان و مقدار نيازمندى و احتياج آنها اندازه گيرى شده است هر حيوانى كه ايام ناتوانى اش بيشتر و دوران كودكى اش طولانى تر است ، امتداد محبت والدينش زيادتر و مهرشان به فرزند پايدارتر است با اين تفاوت كه در خلال دوران كودكى ، به هر نسبتى كه بچه نيرومندتر مى گردد و نيازش به حمايت كمتر مى شود، به همان نسبت علاقه والدين كاهش مى يابد. روزى كه دوران كودكى سپرى مى شود و بچه براى زندگى مستقل مهيا مى گردد، محبت والدين نيز پايان مى پذيرد، پدر و مادر وى را ترك مى گويند و به راه زندگى مستقل روانش مى سازند.

دوران كودكى بشر

در ميان انواع پستانداران ، دوران كودكى انسان از همه طولانى تر و احتياجش ‍ به حمايت دیگران از همه بيشتر است فرزند بشر بايد در طول سالهاى متمادى ، از حمايت هاى وسيع و كمك هاى گوناگون دیگران برخوردار باشد تا شايسته زندگى مستقل شود و به شرايط ادامه حيات مجهز گردد.

به عبارت ديگر، نياز بشر در ايام كودكى ، تنها اين نيست كه چندى در آغوش ‍ مادر زندگى كند، از شيرش ارتزاق نمايد تا به راه بيفتد، دندان درآورد و غذا بخورد و سپس زندگى مستقل خود را آغاز نمايد، بلكه فرزند بشر در طول ايام كودكى بايد جسم و جانش تقويت گردد، خلق و خويش ساخته شود، از دیگران گفتار و رفتار بياموزد، از آداب و رسوم اجتماعى آگاه گردد و خلاصه از هر جهت براى زندگى و سازش با محيط مجهز شود و اين كار احتياج به دوران كودكى درازمدت دارد.

«دوره رشد انسان نسبت به جانوران ديگر بسيار دراز است از اين رو، نوزاد انسانى دير زمانى به دیگران تكيه مى كند و به مدد آنان زنده مى ماند و پرورده و پخته مى شود. انسان درميان شبكه روابط متقابل جامعه خود به سر مى برد و در ضمن فعلهاى متقابلى كه بين او و ديگران روى مى دهند، ميراث هاى جامعه را به خود مى كشد و در نتيجه جامعه پذير و فرهيخته مى شود. رابطه هاى متقابلى كه فرد را به افراد ديگر و به فرهنگ جامعه پيوند مى دهند، از هر سو زندگى انسان را در ميان مى گيرند و به او هيئتى اجتماعى مى بخشند.»(٦٤٩)

مقياس كاميابى

كاميابى و بهره مندى هركس در جامعه به مقياس خلق و خوى اجتماعى اوست خوشبخت ترين مردم از نظر زندگى كسانى هستند كه بر اثر تربيت صحيح ، به اخلاق حميده و صفات پسنديده متخلق شده اند، با مردم به پاكى و فضيلت و به نيكى و گشاده رويى برخورد مى كنند، حقوق و حدود دیگران را محترم مى شمارند و به شايستگى خويشتن را با جامعه تطبيق مى دهند.

لزوم معاشرت

«عن ابى عبداللهعليه‌السلام : خالطوا الناس و آتوهم و اعينوهم و لا تجانبوهم و قولوا لهم كما قال الله تعالى : و قولوا للناس حسنا.(٦٥١)

طفل از زمان ولادت تا پايان ايام بلوغ ، دوران كودكى خود را طى مى كند و در خلال اين مدت طولانى ، ضمن اين كه بدن ناتوانش تواند مى گردند، استعداد اجتماعى اش نيز تدريجا فعليت پيدا مى كند، به خلقيات اجتماعى و صفات سازگارى با محيط متخلق مى گردد و براى همكارى با مردم و زندگى در جامعه آماده مى شود.

محيط تربيتى

گرچه شرايط محيط طبيعى به مقدار قابل ملاحظه اى در ساختن خلق و خوى آدمى مؤ ثر است ، و هر انسانى با صفات و خلقيات متناسب با محيط طبيعى خود بار مى آيد، ولى عامل بسيار مؤ ثرى كه استعداد اجتماعى طفل را به فعليت مى آورد، شخصيت كودك را پايه گذارى مى كند و او را به صفات خوب يا بد اجتماعى متصف مى سازد، محيط تربيتى اوست فرزندان بشر صفات اجتماعى خود را از كسانى فرامى گيرند كه از دوران كودكى تا ايام جوانى در محيطهاى مختلف خانواده و آموزشگاه و كوى و برزن ، به طور متناوب با آنان در تماس بوده و از رفتار و گفتارشان سرمشق گرفته اند.

كودك و خانواده

«نخست كودك از محيط پيرامون خود هيچ گونه آگاهى ندارد، لكن به زودى نسبت به اشياء و اشخاص پيرامون خودش احساس علاقه مى كند و از ميان اين اشخاص ، از همه نزديكتر به وى مادر اوست كه در اكثر فرهنگ عبارت از مهمترين شخصى است كه در عمر خود خواهد ديد.

بعد از مادر، به ترتيب اهميت ، پدر و ساير اعضاى خانواده او قرار دارند. در همين دايره محدود است كه فرد، نخستين و پايدارترين اثرات ذهنى را كسب مى كند و هم آنجاست كه داخل در زندگى حقيقى مى گردد. به همين جهت ، به هيچ روى جاى شگفتى نيست كه روان شناسان و روان كاوان و جامعه شناسان ، تا اين اندازه به سالهاى اول زندگى كودك و محيط حيات وى اهميت مى دهند.

دايره محدود خانواده بعدا توسعه يافته و همبازى ها را نيز فرامى گيرد و سپس بيش از پيش گسترش يافته و شامل همدرسان و آموزگاران و دوستان سرانجام عده كثيرى از خارجيان مى گردد و همه آنان در اجتماعى ساختن كودك تاءثير دارند.»(٦٥٣)

آموزش هاى آگاهانه

خلقيات خوب يا بد اجتماعى و صفات سازگار با محيط، به دو صورت در ضمير فرزندان بشر مستقر مى شود و استعداد اجتماعى شدن آنان را به فعليت مى آورد: يكى دانسته و به طور آگاه و ديگرى ندانسته و به صورت ناآگاه

بعضى از صفات اجتماعى است كه مربيان و اطرافيان كودك به او مى آموزند و مكرر به وى خاطرنشان مى كنند و طفل نيز با توجه و آگاهى ، آنها را فرامى گيرد و عملا به كار مى بندد. رفته رفته بر اثر تكرار، به آن صفات عادت مى كند و در آينده برنامه زندگى اجتماعى اش مى گردد. مثل آن كه مادر به طفل مى گويد هميشه پاكيزه باش دست و صورتت را بشوى در حضور دیگران درست بنشين و زياد حرف نزن يا آموزگار به نوآموز مى گويد دست در كيف همكلاسى ات مكن همبازى ات را آزار مده به معلم احترام كن در كلاس مودب باش و كارهايى نظاير اين ها.

فراگيرى هاى ناآگاه

بعضى از صفات است كه طفل بدون آن كه به وى بياموزند يا خودش ‍ خواسته باشد، به طور ناآگاه از محيط خانه و مدرسه و كوچه و بازار ياد مى گيرد و ندانسته به آن خلقيات متخلق مى شود. مثلا در خانه اى كه پدر و مادر ترسو هستند، در خانه اى كه والدين و اطرافيان كودك خرافى و معتقد به موهومات باشند، در آموزشگاهى كه معلم فحاش و بدزبان است و در كوچه اى كه همسايگان و همبازيهاى كودك زورگو و متجاوزند، بدون آنكه بداند يا بخواهد، تحت تاءثير واقع مى شود و به طور ناآگاه ترسو و خرافى و بدزبان و زورگو بار مى آيد و طبع اجتماعى اش با همان صفات مذموم و خلقيات ناپسند ساخته مى شود.

پايه گذاران شخصيت

خلاصه آن كه محيط خانواده و آموزشگاه و ساير اطرافيان كودك سازنده خلق و خوى اجتماعى وى هستند. آنان اند كه با روش هاى پسنديده يا ناپسند خود، به طور آگاه يا ناآگاه ، شخصيت طفل را پايه گذارى مى كنند و استعداد اجتماعى شدن كودك را به فعليت مى آورند. آنان اند كه در طول دوران كودكى ، طفل را براى زندگى اجتماعى آماده مى كنند و او را براى همكارى با مردم و سازش با محيط مجهز مى سازند.

تربيت خوب و بد كسى كه از دوران شيرخوارگى تا پايان ايام بلوغ ، به خوبى تربيت يافته و استعداد اجتماعى اش با وضع شايسته اى به فعليت رسيده است ، كسى كه در محيط خانه و مدرسه و كوى و برزن به درستى بارآمده و به طور آگاه يا ناآگاه خلقيات پسنديده اى را از اطرافيان خود فراگرفته است ، وقتى به دوران جوانى مى رسد و وارد جامعه مى گردد، واجد شرايط لازم زندگى اجتماعى است او قادر است با مردم به خوبى بياميزد و به آسانى عضو مفيد اجتماع گردد. او مى تواند خويشتن را با شرايط گوناگون محيط تطبيق دهد و خود را با تحولات سريع اجتماعى هم آهنگ سازد.

برعكس كسى كه از طفوليت بد تربيت شده و طبع اجتماعى اش شكل نامناسب به خود گرفته ، كسى كه از اطرافيان خود دانسته يا ندانسته صفات بد كسب كرده و با شخصيت ناپسند بارآمده است ، وقتى وارد جامعه مى شود، در سازش با محيط، ضعيف و ناتوان و احيانا وامانده و غيرقادر است او در جوانى ، بر اثر عجز، از هم آهنگى با اجتماع و تطبيق دادن خود با محيط، همواره ناراحت و نگران است و مكرر با ناكامى و شكست مواجه مى شود و اين آشفتگى روحى ممكن است وى را به كارهاى ناروايى وادار كند و از خود عكس العمل هاى نامطلوبى بروز دهد.

محيط نيرومند اجتماع

گرچه خانواده و آموزشگاه و كوى و برزن سه عامل نيرومند در پايه گذارى شخصيت و ساختن خلق و خوى فرزندان بشر است و آدمى خواه ناخواه تحت تاءثير اين سه محيط مقتدر قرار دارد، ولى محيط اجتماعى ، كه آخرين كلاس ساختن اخلاق و شخصيت آدمى است ، به مراتب قوى تر از آن سه محيط است .«گفته اند كه هر جامعه اى ارگانيسم اعضاى خود را تحت سازمان معينى درمى آورد و به اصطلاح ، افراد را واجد نوع معينى از شخصيت مى كند.

گفته اند با آن كه وجود اختلافاتى بين شخصيت هاى افراد يك جامعه جدايى مى افكند، اعضاى هر جامعه اى در زمينه شخصيت ، داراى هم مانندهايى هستند و از اين جاست كه انگليسى آرام به آسانى از فرانسوى پرشور متمايز است و آلمانى پرخاشگر با ايتاليايى خون گرم يكسان نيست و ژاپنى قانون شناس با كره اى گردن كش فرق دارد و همچنين كرارا از جنگ پرستى سرخ پوستان ماندان و آرامش دوستى سرخ ‌پوستان زونى و فزون جويى قبيله مانو و كناره گيرى و رخوت قوم بالى سخن رفته است بايد ديد كه علت اين اخلافات چيست ؟»(٦٥٥)

كشش هاى اجتماعى به اندازه اى نيرومند و تواناست كه عموم مردم ، به استثناى افراد بزرگ و نوابغ ، از تمام مقرراتش پيروى مى كنند و بدون انديشه و فكر، خويشتن را با آداب و سنن منطبق مى سازند. محيط نيرومند اجتماع قادر است به آسانى جوانان را همرنگ خود نمايد و صفات و خلقيات خانوادگى آنان را كه هم آهنگ روش هاى اجتماعى نيست ، به دست فراموشى بسپارد.