جوان از نظر عقل و احساسات جلد ۱

جوان از نظر عقل و احساسات0%

جوان از نظر عقل و احساسات نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوان از نظر عقل و احساسات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله محمد تقي فلسفي (ره)
گروه: مشاهدات: 31241
دانلود: 4040


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 466 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31241 / دانلود: 4040
اندازه اندازه اندازه
جوان از نظر عقل و احساسات

جوان از نظر عقل و احساسات جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ميانه روى در رفاقت

جوانان ، اگر در زندگى دوستدار خوشبختى و سعادت و خواهان پيروزى و كاميابى هستند، بايد با كمك ايمان و عقل بر عواطف خود چيره شوند و هرگز تسليم بى قيد و شرط احساسات خام و سوزان خويش نگردند و با اعمال ناروا، سعادت خود و دگران را تباه نسازند

در مورد رفيق ، بايد همواره معتدل و ميانه رو باشند. روزى كه با همسالان خود روابط دوستانه دارند، تند روى نكنند و بى حساب نسبت به آن ها اظهار اعتماد و اطمينان ننمايند و روزى كه با دلگيرى و آزردگى از آنان جدا مى شوند، به نام خشم انتقام جويى تندروى نكنند و در اعمال دشمنى و عداوت ، از حدود عقل و مصلحت قدمى فراتر نگذارند و عملا اندرز حكيمانه علىعليه‌السلام را به كار بندند كه فرموده است :

«احبب حبيبك هونا ما عسى ان يعصيك يوما وابعض بغيضك هونا ما عسى ان يكون حبيبك يوما ما.(٩٧٧)

رفاقت هاى خود سرانه

چه بسيارند جوانانى كه داراى استعداد طبيعى هستند و اگر به درستى از آن بهره بردارى كنند، به آسانى مى توانند مدارج رشد و ترقى را بپيمايد و به كمال لايق خود برسند، ولى به اقتضاى خود سرى هاى دوران شباب ، با عناصر فاسد و آلوده و روابط دوستى بر قرار مى كنند و روى خامى و بى اطلاعى ، بر خلاف عقل و مصلحت ، تنها به خواهش دل با آنان رفيق صميمى مى شوند مى سپارند. گران بهاترين ايام عمر را در مجالس گناه مى گذرانند. دامن پاك خود را آلوده مى سازند و روزى به اشتباه خود پى مى برند كه فرصت از دست رفته و عمر عزيز سپرى شده و از رفقاى ناپاك و خائن ، جز تيره روزى و بد نامى نصيبى نبرده اند.

در نيمه راه عمرم و ياران نيم راه

چون دزد كام ديده پراكنده از برم

غمناك و بى اميد و كم آميز و دير جوش

در انتظار ضربت ياران ديگرم

دانم حديث چرب زبانان خود فروش

دانم حديث يار فروشان خود پرست

دانم فسون راست نمايان كج نهاد

دانم فريب كارگشايان چيره دست

دانم ولى چه سود كه اندرز روزگار

چون پند پيرو صحبت آموزگار نيست

تا روزگار تجربه ايد به سر دريغ

عفريت مرگ خنده زند روزگار نيست

رفيق پايه گذارى اخلاق

بدون ترديد، مسئله رفاقت و انتخاب رفيق براى نسل جوان يكى از اساسى ترين مسائل دوران شباب است جوانان بايد همواره به اين نكته متوجه باشند كه رفقاى دوران جوانى ، نقش مؤ ثرى در پايه گذارى شخصيت و ساختن خلق و خوى آنان دارند. رفيق خوب مى تواند جوان را به راه فضيلت و كمال انسانى سوق دهد. او را به صفات حميده متصف سازد و موجبات پيروزى و سعادتش را براى تمام عمر فراهم نمايد. رفيق بد قادر است جوان زود باور و ساده دل را به مسير ناپاكى و گناه بكشاند آلوده دامن و بدنامش كند و مايه تيره روزى و بدبختى وى در تمام دوران زندگى گردد.

رفاقت بر اساس عقل جوانان اگر خواستار سعادت و كاميابى هستند، بايد در انتخاب رفيق جانب عقل و مصلحت را نگاه دارند و خود سرانه ، از احساسات تند و ناسنجيده خويش پيروى نكنند، بايد از خودپسندى ، كه بدبختانه در دوران شباب به اوج خود مى رسد بپرهيزند و به قوت و قدرت جوانى مغرور نباشند. بكوشند تا از افكار روشن مردان سالخورده و كاردان استفاده كنند. با مشورت و مصلحت انديشى آنان با همسالان خويش رفاقت نمايند و مطمئن باشند كه نظر واقع بين بزرگسالان خردمند، بيش از نيروى جوانى ، در تاءمين سعادت و خوشبختى آنان مؤ ثر است

«قال علىعليه‌السلام : راى الشيخ احب الى من جلد الغلام(٩٧٩) »

علىعليه‌السلام فرموده : كسى كه رفيق احمق دارد، همواره در رنج و ناراحتى است

«قال الصادقعليه‌السلام : من لم يجتنب مصاحبه الاحمق يوشك ان يتخلق باخلاقه .»(٩٨١)

حضرت سجادعليه‌السلام به فرزندش امام باقر فرموده است : از رفاقت با احمق پرهيز كن ، چه او اراده مى كند به نفع تو قدمى بردارد، ولى بر اثر حمق و نافهمى ، مايه زيان و ضرورت مى شود.

دوست موقع ناشناس

روزى قنبر، خدمتگزار علىعليه‌السلام ، به مجلس يكى از مردان متكبر و تجاوز كار وارد شد. در محضر وى جمعى نشسته بودند. از آن جمله مرد كوته فكر و كم تشخيصى بود كه خود را از شيعيان ثابت قدم علىعليه‌السلام مى دانست موقعى كه قنبر به مجلس ورود كرد، آن شيعه موقع ناشناس ، براى احترام قنبر و به پاس مقام شامخ علىعليه‌السلام از جا برخواست و عملا مقدم او را گرامى شمرد.

مرد متكبر از اين كار خشمگين شد و به وى گفت : آيا در محضر من براى ورود يك فرد خدمتگزار قيام مى كنى ؟ مرد موقع ناشناس به جاى آن سكوت كند و بر جاى خود بنشيند و به خشم تجاوز كار متكبر پايان دهد، جوابى داد كه خشم او را تشديد كرد. گفت : چرا به احترام قنبر قيام نكنم ؟ او به قدرى بزرگوار و شريف است كه فرشتگان بال هاى خود را در راه وى مى گسترانند و قنبر روى بال ملائكه راه مى رود.

اين اظهار دوستى نا به جا و بى مورد، چنان مرد متكبر را عصبى و ناراحت كرد كه از جاى خود برخواست ، قنبر را زد و به او ناسزا گفت به علاوه ، تهديدش كرد كه اين ماجرا بايد پنهان بماند و كسى از كتك زدن و دشنام دادن من آگاه نشود.

طولى نكشيد آن شيعه موقع ناشناس و كوته فكر، بر اثر مار گزيدگى بسترى شد. علىعليه‌السلام به عيادتش رفت از فرصت استفاده نمود و به وى فرمود: اگر مى خواهى خداوند عافيت دهد، بايد متعهد شوى كه از اين به بعد نسبت به ما و دوستان ما اظهار علاقه و محبت بى مورد نكنى و در محضر دشمنان ، موجبات زحمت و آزار ما و ياران ما را فراهم نياورى(٩٨٣) »

دوست نادان

حضرت امام حسن عسگرىعليه‌السلام فرمود: دوست شخص نادان همواره در زحمت و ناراحتى است

ناگفته نماند همانطور كه نادانى و كوته فكرى مراتب و درجاتى دارد و هر قدر آدمى نادان تر باشد، خطر دوستى اش بيشتر است ، همچنين عقل و درايت نيز داراى مراتبى است و دوست هر چه عاقلتر باشد، ارزش رفاقتش ‍ بيشتر خواهد بود.

« الصادقعليه‌السلام : الاخوان ثلاثه فواحد كالغذا الذى يحتاج اليه كل وقت العاقل و الثانى فى معنى الدا وهو الاحمق و الثالث فى معنى الدوا فهو اللبيب(٩٨٥)

مسئله عقل و درايت رفيق در كتب تربيتى اسلام به قدرى مهم و پر ارزش ‍ است كه اگر به فرض كسى ، بادارا بودن عقل تيز بين و فكر روشن ، فاقد پاره اى از مكارم اخلاق باشد، رفاقت با وى روا و مجاز شناخته شده است

« ابى عبداللهعليه‌السلام قال اميرالمؤ منين : لا عليك ان تصحب ذالعقل و ان تحمد كرمه و لكن انتفع بعقله(٩٨٧) »

علىعليه‌السلام در ضمن وصاياى خود به حضرت مجتبى فرموده است : از مراكز بدنام بپرهيز. از مجالسى كه مورد سو ظن است دورى كن و بدان كه رفيق بد، دوست خود را فريب مى دهد و ميل او را به كارهاى ناپسند تحريك مى كند و سرانجام آلوده اش مى سازد.

چه بسيار جوانان بى تجربه و خام ، با همسالان خود، كه به مواد مخدره و ميگسارى ، به بى عفتى و قمار و خلاصه به انواع گناه مبتلا بودند، رفيق شدند و از آنان درس ناپاكى آموختند و به منظور عياشى و جلب لذت بيشتر، به كارهاى پست و گناهان خانمان سوز دست زدند و سرانجام سلامت و سعادت خود را تباه ساختند و براى تمام عمر، خويشتن را بدبخت و سيه روز نمودند.

«روز دوازدهم ژانويه امسال ، شش نفر از دانشجويان يكى از دانشگاه هاى پنسيلوانيا، در امريكا، بر اثر استعمال ماده مخدر ال - اس - دى ، قدرت بينائى خود را از دست داده و كور شدند.

آقاى نورمان يادر، كميسر امور نابينايان در قسمت رفاه عمومى ايالت پنسلوانيا، جريان واقعه را در يك مصاحبه مطبوعاتى چنين شرح داد: اين شش نفر، كه دانشجويان سال سوم دانشگاه هستند، در نقطه اى خلوت ، در خارج از دانشگاه جمع شده و پس از شش ساعت عده اى ديگر از دانشجويان آن ها را با وضعى فجيع ، در حالى كه قدرت بينايى خود را از دست داده بودند، پيدا مى كنند.

آقاى يادر اضافه كرد كه بر اثر استعمال اين ماده آن ها حتى نمى توانسته اند تشخيص دهند كه در مقابل اشعه گرم خورشيد قرار گرفته اند و هنگامى به خود مى آيند كه اثر ال - اس - دى ، از بين رفته و متوجه مى شوند كه كور شده اند.»(٩٨٩) »

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است : شايسته ترين مردم براى بدنامى و ننگ اجتماعى كسانى هستند كه با بدنامان رفيق مى شوند و با آنان مجالست مى نمايند.

رفيق دروغگو

رفاقت جوانان با افراد گناهكار و متجاوز و دروغگو و خائن ، نه تنها در اوقات دوستى و پيوستگى مايه فساد اخلاق و بدنامى آنان است ، بلكه در ايام جدايى و دوره كناره گيرى نيز جوانان از شر چنين دوستان منحرفى نخواهند بود.

كسى كه در روز دوستى به عنوان حمايت از رفيق خود دروغ مى گويد و با بى باكى دگران را به نفع دوست خود متهم مى سازد، چرا در روز دلتنگى و جدايى ، به منظور انتقام جويى و كينه توزى به رفيق ديروز خود تهمت نزند و در راه ايذاى او مرتكب جنايت نشود؟

« الصادقعليه‌السلام : احذر من الناس ثلاثه الخائن و الظلوم و النمام لان خان لك خانك و من ظلم لك سيظلمك و من نم اليك سينم عليك(٩٩١) »

علىعليه‌السلام فرموده است : كسى كه روزى براى فضيلتى كه در تو نيست ، به دروغ مدحت گويد، سزاوار است روز ديگر براى صفت بدى كه از آن منزهى ، مذمتت كند.

خلاصه ، كسى كه به گناه و ناپاكى آلوده شده و به سيئات اخلاقى و خيانت كارى خو گرفته است ، قابل اعتماد و شايسته رفاقت نيست ، زيرا چنين انسان منحرفى خيلى زود رفيق خود را فاسد مى كند و او را بين مردم ننگين و متهم مى سازد. به علاوه ، چنين انسان پستى ، اگر در روز رفاقت از كارهاى ظالمانه و ضد فضيلت خود به نفع رفيق استفاده مى كند، در روز جدايى نيز با همان روش هاى ناپسند و رفتار ظالمانه ، به وى آسيب مى رساند و در هر دو صورت ، روش هاى نادرست و ضد اخلاقى چنين رفيقى ، در نظر اولياى گرامى اسلام مذموم و مطرود شناخته شده است

رفيق متملق

يكى از رفاقت هايى كه در تعاليم مذهبى مضر و مذموم شناخته شده و اولياى گرامى اسلام پيروان خود را از آن بر حذر داشته اند، رفاقت با افراد متملق و چاپلوس است متملق كسى است كه به انگيزه ترس يا طمع ، بر خلاف عقيده باطنى و اعتقاد واقعى خود، لب تمجيد اين و آن مى گشايد و با مدح و ثناگويى نا به جا شخصت معنوى و ارزش انسانى خويش را پايمال مى كند. متملق براى آن كه از شدت رسوايى و ننگ كار خود بكاهد و پستى و دنائت خويش را تا اندازه اى پنهان كند، مى كوشد كه عمل نادرست و غير واقعى خويش را درست و حقيقى جلوه دهد و اصرار مى ورزد تا دگران را در اين روش باطل و همرنگ و هم عقيده خود سازد.

«قال علىعليه‌السلام : لا تصحب المالق فيزين لك فعله و يود انك مثله(٩٩٣)

امام صادقعليه‌السلام فرموده است : دوستى و رفاقت حدودى دارد. كسى كه واجد تمام آن حدود نيست ، او دوست كامل نيست و آن كس كه داراى هيچ يك از آن حدود نيست ، اساسا دوست نيست

اول آن كه ظاهر و باطن رفقيت نسبت به تو يكسان باشد.

دوم آنكه زيبايى و آبروى تو را جمال خود ببيند و نازيبايى تو را نازيبايى خود بداند.

سوم دست يافتن به مال يا رسيدن به مقام ، روش دوستانه او را نسبت به تو تغيير ندهد.

چهارم در زمينه رفاقت ، از آن چه و هر چه در اختيار دارد، نسبت به تو مضيقه ننمايد.

پنجم تو را در موقع آلام و مصائب ترك نگويد.

جوان و انتخاب شغل

قال الله العظيم فى كتابه :( وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَقَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ ) (٩٩٥) »

بيكارى و فساد اخلاق رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است : رانده و مطرود در گاه الهى است كسى كه بار زندگى خود را بر دوش دگران بيفكند و از دسترنج مردم امرار معاش نمايند.

«قال علىعليه‌السلام : ان يكن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده

بهزيستى در پرتو كار سعى و عمل مايه بهزيستى و عمران و آبادى و حافظ عز و شرف و از عوامل مؤ ثر در سعادت مادى و معنوى بشر است

اولياى گرامى اسلام ، در كمال صراحت ، پيرامون خود را به كار و كوشش ‍ مشروع ترغيب و تشويق نموده و ارزش مجاهدات آنان را در راه تاءمين معاش خود و فرزندانشان ، در رديف فداكارى سربازان اسلام به حساب آورده اند. به علاوه خودشان كار مى كردند و عملا نيز مردم را به سعى و كوشش دعوت مى نمودند.

« ابى عبداللهعليه‌السلام : الكاد على عباله كالمجاهد فى سبيل الله(٩٩٨) »

ارزش كار در اسلام

حضرت رضاعليه‌السلام فرموده : آن كس كه براى تاءمين معاش عائله خود فعاليت مى كند و از پى روزى مى رود، اجرش از مجاهده راه خدا بزرگ تر است

« ابى عمر و الشيبانى قال : رايت ابا عبداللهعليه‌السلام و بيده مسحاه و عليه آزار غليظ يعمل فى حائط له و العرق يتصاب عن ظهره فقلت جعلت فداك اعطنى اكفك فقال لى انى احب ان يتاذى الرجل بحر الشمس ‍ فى طلب المعيشه(١٠٠٠) »

على بن حمزه مى گويد: حضرت اباالحسنعليه‌السلام را ديدم كه در زمين خود كار مى كند و قدم هاى مباركش غرق عرق شده است عرض كردم : مردان كار كجا هستند كه شما شخصا زحمت مى كشيد؟

در جواب فرمود: كسانى كه از من و پدرم بهتر بودند، كار مى كردند.

پرسيدم : آن ها كيستند؟

فرمود: رسول خدا اميرالمؤ منين و تمام پدرانم با دست خود كار مى كردند كار كردن ، عمل انبيا و مرسلين و مردان صالح و شايسته است

پيشواى عالى قدر اسلام ، براى آن كه مسلمين را به كار و كوشش و به سعى و عمل تشويق كند و آنان را از تنبلى و بيكارى بر حذر دارد، عملا افراد زحمت كش و كارگر را مورد مهر و عنايت مخصوص خود قرار مى داد و به صور مختلف تشويقشان مى كرد. برعكس ، با بيكاران به تلخى و سردى برخورد مى نمود و مراتب نارضايى خود را صريحا اظهار مى فرمود.

«روى انس بن مالك ان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله لما اقبل من غزوه تبوك استقبله سعد الانصارى فصافحه النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله ثم قال له ماهذا الذى اكنب يديك ؟ قال يا رسول الله اضرب بالمر و المسحاه فانفقه على عيالى فقبل يده رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله و قال هذه يد لاتمسها النار.(١٠٠٢) »

رسم پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين بود كه وقتى با مردى برخورد مى كرد كه نيرو و قوتش ‍ مايه شگفتى آن حضرت مى شد، سؤ ال مى كرد آيا حرفه اى دارد و به كارى مشغول است ؟ اگر جواب منفى بود، مى فرمود از چشم من افتاد.

پيغمبر اسلام از نظر معنوى فرستاده خداوند و رهبر روحانى جامعه و از نظر ظاهرى رئيس كشور و شخص اول مملكت بود. وقتى در حضور مردم دست سعد انصارى را به احترام سعى و عملش مى بوسد، در واقع بالاترين مراتب احترام و تشويق را نسبت به كار و كارگر معمول داشته است و موقعى كه درباره فرد بيكار مى فرمايد: «از چشم من افتاد»، نافذترين سخن را درباره نارضايى و اعراض خود از بيكارى و بيكار ادا فرموده است

وظايف پدران

در آيين مقدس اسلام ، پدران موظف اند كه فرزندان جوان خود را در انتخاب شغل يارى كنند و آنان را به كار شايسته و مناسبى وا دارند. اين خود يكى از حقوقى است كه فرزندان به پدران مسلمان خود دارند و پدران بايد آن را ادا نمايند.

«قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : يا على حق الولد على والده ان يحسن اسمه و ادبه و يضعه موضعا صالحا.(١٠٠٤)

كار و تحكيم شخصيت

اولياى گرامى اسلام ، ضمن اين كار را از جنبه مادى و به منظور تاءمين معاش ‍ و اداره زندگى مورد توجه قرار داده و به پيروان خود توصيه كرده اند، به جنبه معنوى آن نيز عنايت داشته و كار و كوشش را وسيله استقلال و تحكيم شخصيت و مايه عز اجتماعى بى نيازى از مردم خوانده اند.

« زراره عن الصادقعليه‌السلام : ان رجلا اتاه فقال اننى لا احسن ان اعمل عملا بيدى و لا احسن ان اتجر و انا محارف محتاج فقال اعمل و احمل على راسك و استغن عن الناس(١٠٠٦)

حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام فرموده است : از مردم قطع اميد كردن و از ثروتشان چشم پوشيدن و به در آمد كار خود قانع بودن ، براى مرد با ايمان ، مايه عز دينى و روح جوانمردى و شرف دنيوى است چنين انسانى در نظر مردم بزرگ و بين فاميل خود محترم و در محيط خانواده اش داراى هيبت و عظمت خواهد بود. او در ضمير خود. در نظر دگران بى نيازترين تمام مردم است

مشاغل مشروع

ناگفته نماند كه تشويق و ترغيب اولياى گرامى اسلام به كار و كوشش ، تنها ناظر به شغل هاى مشروع و كارهاى مفيدى است كه خير و صلاح جامعه در آنهاست و گرنه كارهايى كه به جسم و جان مردم و به عفت و اخلاق عمومى آسيب مى رساند و منافى با شرافت و عزت نفس است ، هرگز نمى تواند باعث افتخار و سربلندى و مايه عز و شرف اجتماعى گردد.

كسى كه از راه رشوه خوارى و تملق گويى ارتزاق مى كند، كسى كه از راه زنا و لواط با تشكيل فاحشه خانه و قوادى امرار معاش مى نمايد، كسى كه با قمار بازى و در آمد قمار خانه يا مشروب فروشى و بدبخت كردن مردم اعاشه مى كند و خلاصه كسى كه از راه كسب هاى غير مشروع چرخ زندگى خود را مى گرداند، نه تنها شخصيت شريفى به دست نمى آورد، بلكه برعكس ، كارهاى پست و پليد او را زبون و فرومايه مى سازد، شخصيت انسانى اش را در هم مى شكند و به صفات ناپسند متصفش مى سازد.

«دموستن ، ناطق معروف يونان ، در نطقى كه درباره چگونگى مقاومت فيليپ ايراد كرد، چنين گفت : «به نظر من ، با داشتن شغلى پست و دون غير ممكن است كه شخص بتواند روحيه اى عالى و نجيب داشته باشد. شغل و عمل افراد هر چه كه باشد، اخلاق آنان متناسب با آن خواهد بود.»

رابطه شغل با اخلاق

اين نظريه صحيح روان شناسى است درست نشان مى دهد كه چه اقداماتى بايد در مورد نظم اقتصادى كنونى ما اعمال گردد.

فعاليت فرد، نفوذى قوى و تاءثيراتى گوناگون بر اصول اخلاقى وى باقى مى گذارد و كارهاى او ايجاد عاداتى انتخابى و مخصوصى مى نمايد و روشن مى كند كه آن فرد به خصوص ، چه چيز را ناديده خواهد گرفت كار و اقدامات فرد و همچنين تكرار اعمال معين و مشخص و آزمايشهاى معلوم ، آن اعمال و فعاليت ها را مبدل به عادات و رفتار شخص مى كند و بلند پروازهاى وى را هدايت مى نمايد و معلوم مى دارد كه او چه اشخاصى را در طبقه دوستان و چه اشخاصى را در طبقه دشمنان خويش جاى مى دهد.

بنابراين وقتى دموستن گفت : «كسى كه شغلى پست و دون دارد، غير ممكن است بتواند روحى عالى و نجيب داشته باشد.» كلماتى فقط به خاطر خوش آيند شنوندگان خويش نگفت ، بلكه وى در مورد چگونگى اين كه محيط كار هر فرد، اخلاق او را طرح ريزى مى كند، سخن گفت : زيرا هر كجا كه خزانه پول شماست قلب شما هم همان جا خواهد بود و همان جا فكر شما، فعاليت شما اراده شما هم خواهد بود. آنجا كه فعاليت و كار افراد باعث خودبينى مى گردد طبعا افراد نمى توانند با سايرين همدردى كنند و اگر در علم روان شناسى قوانين عمومى وجود داشته باشد، اين يكى از آن قوانين است .»(١٠٠٨)

كار و تاءمين معاش كار و ثروت اندوزى در موضوع كار كوشش و به دست آوردن مال ، نكته جالبى در روايات اسلامى خاطرنشان شده كه امروز نيز مورد توجه دانشمندان بشر است و آن اين كه اگر انگيزه كار به دست آوردن مال ، تاءمين معاش خود و خانواده و بستگان يا بالا بردن سطح زندگى عائله خويش و دگران باشد، آن كار مقدس ‍ و آن مال ممدوح و صاحبش مورد تكريم و احترام است ، ولى اگر مقصود از كار و كوشش ، ثروت اندوزى و جمع مال براى فخرفروشى و تفوق باشد، نه تنها چنين كار و مالى شريف و مقدس نيست ، بلكه صاحبش نيز از صراط فضيلت و اخلاق منحرف شده و پير و حرص و افكار شيطانى خود شده است

«كانصلى‌الله‌عليه‌وآله جالسا مع اصحابه ذات يوم فنظر الى شاب ذى جلد و قوة و قد بكر يسعى فقالوا و يح هذا لوكان شبابه و جلده فى سبيل الله فقالصلى‌الله‌عليه‌وآله : لا تقولوا هذا فانه ان كان يسعس على نفسه ليكفها هن المسئله و يغنيها عن الناس فهو فى سبل الله و ان كان يسعى على ابوين ضعفين او ذريه ضعافا ليغنيهم و يكفيهم فهو فى سبيل الله و ان كان يسعس تفاخرا و تكاثرا فهو فى سبيل الشيطان(١٠١٠) »

مردى با نگرانى به امام صادقعليه‌السلام عرض كرد: به خدا قسم ما سخت گرفتار دنيا شده ايم و دوست داريم كه بر مال و ذخاير آن دست يابيم وضع ما چگونه خواهد بود؟

حضرت از او سؤ ال كرد:

دوست دارى با مال دنيا چه كنى و درآمدت را در چه راه صرف نمايى ؟ جواب داد: ١: قسمتى را در بهبود زندگى خود عائله ام صرف نمايم ٢: صله رحم كنم و به بستگان تهى دستم كمك نمايم ٣: در راه خدا به فقر و مستمندان بدهم ٤. و به سفر عبادت حج و عمر بروم

حضرت فرمود: نگران نباش كار تو دنياطلبى مذموم نيست ، بلكه اين كار خود آخرت طلبى است

« عمر و بن جميع قال سمعت ابا عبدالله يقول : لا خير فيمن لايحب جمع المال من حلال يكلف به وجهه و يقضى به دينه و يصل به رحمه(١٠١٢)

«نظام سرمايه دارى ، مخصوصا در عصر حاضر، گرفتارى ها و ناروايى هاى عظيمى به بار آورده است اكثر فجايع جهانى كنونى ، تنگدستى مبرم ، بيكارى پردامنه ، خودكشى روزافزون ، طلاق فراوان ، تن فروشى دريغ ‌آور، بهره كشى بهيمى و حتى مستعمره طلبى و جنگ هاى جهانى از عوارض ‍ دوره سرمايه دارى است

در عصر ما سرمايه دارى با مخاطرات مهلكى ، كه مهم ترين آن ها وسعت يافتن فواصل طبقه هاى اجتماعى و درگرفتن بحران سوداگرى يا بحران اقتصادى هستند، مواجه شده است .»(١٠١٤)

در پيكر اجتماع نيز كلمه عضو به گروه هاى مختلف صنفى و كلمه انسان به تمام افراد جامعه ، كه به منزله واحد سلولى بدن اجتماع اند اطلاق مى شود و همه داراى احترام و حقوق اجتماعى هستند. ولى ساختمان طبيعى و خصايص موروثى و صفات شخصيت تمام افراد با يكديگر متساوى نيست ، بلكه از جهات متعدد با هم تفاوت دارند.

« ابى عبداللهعليه‌السلام : الناس معادن كمعادن الذهب و الفضة .»(١٠١٦)

«در جامعه گروه هايى عضوى وقتى مفيدند كه با گروههاى عضوى ديگر، براى ايجاد يك اجتماع موزون همكارى كنند. هرگاه عضوى كه با غرور و خودبينى رشد كند، در زندگى اجتماعى همان علمى را دارد كه سرطان در بدن انجام مى دهد.

تساوى حقوق در اجتماع

افراد گروههايى پيكرى و عضوى فقط از اين نظر مساوى اند كه همگى موجودات انسانى اند، ولى از نظر امكانات ارثى و عادات و سن و جنس و ارزش فيزيولوژيكى و اخلاقى و فكرى متفاوتند. مع هذا، اختلاف ظرفيت فردى و اعمال اجتماعى ، دليلى بر تفاوت شرافت نيست معده و مخرج نيز براى بدن همچون مغز و چشم ها ضرورى اند همه اعضاء به قلب بستگى دارد و قلب نيز به همه آنها وابسته است كارگر در خدمت كارفرما در خدمت كارگران است در يك اجتماع پيكرى ، كارهاى حقير شرافت كمترى از كارهاى خطير ندارند. در موفقيت يك پرواز، مهندس و مكانيسين نيز همچون خلبان سهم دارند.»(١٠١٨)

علىعليه‌السلام فرموده : مردم همواره در خير و خوبى به سر مى برند. تا موقعى كه با يكديگر متفاوتند و گر يكسان گشتند، هلاك خواهند شد.

دكتر كارل مى گويد:

«اگر اجتماع به شخصيت افراد توجه كند، ناگزير به عدم تساوى آنان قائل مى شود. هركس بايد موفق خصايص فردى خود مورد استفاده قرار گيرد، زيرا خوشبختى وى ، با توافق صحيح با نوع كارش بستگى دارد. ما با تلاش ‍ در يكنواخت و يكسان كردن افراد، اين اختصاصات را كه بسيار مفيد بوده اند، پايمال كرده ايم در اجتماع امروز، مشاغل و وظايف بسيار متنوعى مى توان يافت بنابراين ، بايستى افراد انسانى را به جاى يكنواخت كردنشان متفاوت دانست و اين اختلاف را با تعليم و تربيت عادات زندگى آنان محسوس تر ساخت .»(١٠٢٠)