جوان از نظر عقل و احساسات جلد ۱

جوان از نظر عقل و احساسات0%

جوان از نظر عقل و احساسات نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوان از نظر عقل و احساسات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله محمد تقي فلسفي (ره)
گروه: مشاهدات: 31238
دانلود: 4040


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 466 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31238 / دانلود: 4040
اندازه اندازه اندازه
جوان از نظر عقل و احساسات

جوان از نظر عقل و احساسات جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تسخير طبيعت در پرتو صنعت

انقلاب صنعتى در تمام ظاهر ماديات و معنويات بشر اثر عميق گذارد. اساس زندگى انسان ها را دگرگون ساخت و برنامه فعاليتشان را به كلى تغيير داد. انقلاب صنعتى و پيشرفت علوم طبيعى ، زواياى تاريك خلقت را روشن كرد و استعدادهاى درونى بشر را يكى پس از ديگرى به فعليت آورد و قلم به قدم انسان را به پيش راند. انقلاب صنعتى بشر را به مقياس وسيعى بر علل و معاليل نظام آفرينش آگاه نمود. طبيعت را مسخر و مقهور وى ساخت و شعاع حكومتش را بر كره زمين گسترش داد. تحولاتى كه اقتصاد صنعتى به بار آورد، در روابط خانوادگى و اخلاق عمومى و نيك و بدهاى اجتماعى و بالاخره در عقايد ايمانى و مذهبى بشر نتايج نيك و بد بسيارى به جاى گذارد و جوامع بشرى را عموما و نسل جوان را خصوصا با زيبايى و زشتى هاى گوناگونى مواجه ساخت

«در اواخر قرن هجدهم ميلادى ، انسان يا به مرحله جديدى گذاشته كه متضمن تغييرى اساسى ، نظير حاصل از پرداختن به زراعت بوده است منظور من از اين مرحله در صنعت است مى توان گفت علوم طبيعى سيصدو پنجاه سال است كه توليد ماشينى به وجود آمده است توليد ماشينى در مدتى كه اختراع شده ، خود را قدرتى انقلابى ، با شدتى توليد ماشينى در مدتى كه اختراع شده ، تا امروز، اين قدرت انقلابى ، با شدتى هر چه حيرت انگيزتر نشان داده است تا امروز، اين قدرت فقط در روابط انسان با طبيعت مؤ ثر بوده ، ولى به واسطه انقلابى كه در روابط انسان با طبيعت به وجود آورده ، موازنه كهنسالى را كه در روابط انسان با انسان و در رابطه انسان با خودش وجود داشته بر هم زده است .»(١٠٦٩)

انقلاب صنعتى ، كم و بيش ، در تمام كشورها نفوذ كرده و با سرعت پيشروى مى كند و آثار خوب و بد خود را همه جا به ارمغان مى برد. يكى از آثار خوب و پسنديده دوران صنعتى ، ارزش تحصيلات علمى و بسط موسسات فرهنگى و جنبش عمومى در راه فراگرفتن دانش است

ضرورت آموزش در جهات صنعت

گرچه علم در دوران گذشته نيز مايه بزرگى و افتخار بشر بوده و آيين مقدس ‍ اسلام در چهارده قرن قبل ارزش ومقام عالم را به مراتب بالاتر از غير عالم دانشته است ، ولى در انقلاب صنعتى ، علم نه تنها مايه بزرگى و برترى است ، بلكه فرا گرفن دانش در زندگى كنونى به صورت يك ضرورت قطعى و اجتناب ناپذير در آمده است

جوانان موظف اند از فرصت جوانى حداكثر استفاده را بناميند و در راه تحصيل علم و فراگرفتن اطلاعات لازم در يكى از رشته هاى علمى يا عملى ، كه شايستگى دارند، مجاهده و كوشش نمايند تا در بزرگسالى به كار شرافتمندانه اى اشتغال ورزند و در جامعه عزيز و محترم زندگى كنند.

«قال علىعليه‌السلام : تعلموا العلم صغارا تسودوا به كبارا.(١٠٧١) »

و نيز فرموده است : كسى كه در كوچكى تحصيل علم نكند، در بزرگى تقدم اجتماعى نخواهد داشت

نكته اى كه در دوران تحصيل همواره بايد مورد توجه جوانان باشد اين است كه در كسب دانش ، ابتدا رشته خود را تعيين كنند و بدانند چه مى خواهند، سپس تمام نيروى جسمى و معنوى خود را در آن راه به كار اندازد و تنها از پى آن هدف بروند تا نتيجه مثبت عايدشان گردد.

جوانانى كه فكر نا آرام و بى قرار دارند و بر اثر ترديد و دودلى هر چند وقت يكبار تغيير عقيده مى دهند و مسير تحصيلى خود را عوض مى كنند، يا آن كه در خلال تحصيل ، قسمت مهمى از وقت خود را به مطالعه كتب متفرق و احيانا بيهوده يا از بر كردن مطالب غير مريوط به تحصيل صرف مى كنند، بعيد است كه در رشته تحصيل خود توفيقى به دست آورند و پيروزى درخشانى نصيبشان گردد.

مطالب علمى و دانستنى هاى جالب در رشته هاى مختلف علوم در روزگار گذشته بسيار بوده و در دنياى كنونى خيلى بيشتر شده است هر فردى ميل دارد همه چيز را بداند و به تمام مسائل علمى پى ببرد، ولى اين كار با عمر كوتاه و نيروى محدود بشر هرگز ميسر نيست جوان وظيفه شناس و دانا كسى است كه از علوم وسيع جهان بشر، يك قسمت كوچكى را كه با استعدادش سازگار باشد و در زندگى مايه خوشبختى و سعدتش گردد، انتخاب كند و با سعى و كوشش آن را به خوبى فرا گيرد و يك عمر از فوايدش برخوردار باشد.

«قال علىعليه‌السلام : العلم اكثر من ان يحاط به فخذوا من كل علم احسنه(١٠٧٣) »

جوان و تحصيل علم

و نيز فرموده : بهترين مطالبى كه شايسته است جوانان ياد بگيرند، چيزهايى است كه در بزرگسالى مورد نيازشان باشد و بتوانند در زندگى اجتماعى ، از آموخته هاى دوران جوانى خود استفاده نمايند.

در انقلاب صنعتى ، سطح دانش بشر، به سرعت بالا رفت و شرايطى به وجود آمد كه در مدتى كوتاه ، دانشمندانى بزرگ و گران قدر در رشته هاى مختلف علوم پرورش يافتند، قلمرو حكومت بشر را توسعه دادند. در زمين و فضا به كارهاى بزرگى دست زدند و پيروزى هايى نصيبشان گرديد كه براى نسل هاى گذشته غير قابل تصور بود و همچنان در راه پيروزى هاى بزرگ ترى پيش مى روند.

غلبه علم بر عوامل طبيعت «عوامل طبيعى بسيارى كه زمانى تصور مى رفت رام شدنى نيست ، اكنون ميدان جولان فكر انسانى شده انسان با صحارى بى آب و علف در مى افتد. رودخانه ها استراليا را به جاى آن كه از مغرب به مشرق بروند، مى تواند از مشرق به مغرب جريان دهد. عن قريب قسمت هاى نامناسب سلسله هاى جبال را از جاى خواهند كند و من جرات كرده مى گويم كه به وسيله راديو اكتيويته ، يخ ‌هاى قطبى را آب خواهند نمود و چيزى نخواهد گذشت كه مسافرت به ماه ممكن شود.»(١٠٧٥)

خودسرى بر اثر بى ايمانى

به نسبت پيشرفت علوم و روشن شدن زواياى تاريك خلقت ، بشر از قيد اسارت طبيعت مى رهد و در اعمال تمايلات خويش آزاد مى گردد. در اين موقع ، اگر آدمى به خداوند متوجه باشد و خويشتن را به اطاعت او امرش ‍ موظف بداند، علم و آزادى را در مسير صحيح و به نفع سعادت بشر به كار مى اندازد و موجبات خوشبختى خود و جامعه را فراهم مى سازد و چنان چه خداوند را انكار كند يا عملا از او امرش سر باز زند و در باطن احساس ‍ مسئوليتى در پيشگاه الهى ننمايد، آزادى مايه خودسرى اش مى گردد. علم خدمتگزار غرايزش مى شود. غرور علمى او را به پرتگاه خودپرستى مى برد و سرانجام سعادتش را به بدبختى مبدل مى سازد.

«قال علىعليه‌السلام : شرالعلم ما افسدت به رشادك(١٠٧٧)

«قال علىعليه‌السلام : رب عالم قتله علمه(١٠٧٩)

جوانان اگر به سعادت و كاميابى خود علاقه دارند، موظف اند از دانش ‍ دنياى غرب استفاده كنند، آن را به خوبى فرا گيرند و جامعه خود را از فوايد انقلاب صنعتى برخوردار سازند، ولى از گناهان و ناپاكى هايش برحذر باشند، دامن خويش را به پليدى هاى معاصى الوده ننمايند و خود را به عوارض شوم گناهان مبتلا نسازند.

«قال علىعليه‌السلام : اذكروا عند المعاصى ذهاب اللذات و بقا التبعات(١٠٨١)

كار با اعمال ذوق پيش از انقلاب صنعتى و به كار افتادن ماشين ، تمام اشيا و لوازم زندگى با دست يا ابزارهاى ساده دستى درست مى شد. بافندگى و نجارى ، ظروف يفالين و كاشى سازى و ديگر كارهاى صنعتى همه دستى بود و هر كارگرى به تمام جهات كار خود، كه آفريده ذوق و محصول فعاليتش بود، نظارت و توجه كامل داشت و با علاقه مى كوشيد تا هر چه بهتر و بيشتر سليقه و ابتكار خود را در بهبود مصنوع خويش به كار اندازد و با طرح نقشه هاى جديد و زيبا، روى پارچه و كاشى ، مراتب لياقت و استادى خود را آشكار سازد و بدان مباهات نمايد. خلاصه ، در ان روزگار مردم به كار دستى خود علاقه داشتند در ضمن امرار معاش ، هوش و خرد و استعداد و ذوق خود را نيز در پرتو آن كار پرورش مى دادند.

«اما جريان كارگر و كارخانه چنين نيست تشكيل ماشين از قطعه هاى متعدد و تقسيم كار به واحدهاى فراوان ، همچنان كه تخصص را ايجاب مى كنند، باعث ملامت كارگران مى شوند. يك اتومبيل معمولى تقريبا مركب از پنج هزار قطعه گوناگون است و ساختن هر قطعه محتاج تخصص است و به دست يك يا چند كارگر معين فراهم مى آيد. بى گمان ، كارگرى كه همواره به ساختن يكى لز قطعه هاى پنج هزار گانه اتومبيل مشغول باشد، برخلاف پيشه ورى كه مثلا به دست خود يك ميز كامل يا كوزه ساخته و پرداخته به وجود مى آورد، كار خود را با معنى نمى يابد و از آن لذت نمى برد.

از اين ها مهم تر، چون كار فرمايان به مصلحت و سعادت كارگران اعتنايى ندارند و انسان كارگر را صرفا دستى از دست هاى فعال كارخانه مى شمارند، كارخانه براى كارگر محيطى خوشايند نيست كارگر كارخانه ، كه برخلاف صنعتگران مستقل قديم براى خود كار نمى كند، نه تنها با شوق و ذوق به كار خور نمى پردازد، بلكه چه بسا با خشم و دشمنى به كار فرما و ماشين و توليد كارخانه اى مى نگرد.»(١٠٨٣)

حضرت موسى بن جعفرعليهما‌السلام به هشام بن حكم فرمود: انسان عاقل از زندگى محدود و ناچيز دنيا، با وجود عقل و فهم ، راضى و خشنود است و از زندگى عالى و مرفه دنيا، با قلت و علم و فهم ، ناراضى و آزموده خاطر است

در دنياى كنونى ، صنعت و ماشين كارهاى بسيارى وجود دارد كه عقل و هوش و ذوق و ابتكار در انجام آنها فعاليت مى كنند. اگر جوان در حدود و صلاحيت خود به يكى از آن كارها اشتغال ورزد، از يك طرف معاش خود را تاءمين نموده و از طرف ديگر هوش و خرد خويش را به فعاليت واداشته است

وظيفه كارگر در صنايع سنگين

جوانى كه در يكى از مؤ سسات بزرگ صنعتى اشتغال دارد و كار روزانه اش ‍ مانند يك چرخ يا تسمه ، تنها تكرار يك عمل سطحى است و در انجام آن احتياج به اعمال فكر و ذوق ندارد، براى آن كه هوش و خردش ضعيف نشوند و ذوق و ابتكارش از كار نايستد، بايد حتما در ساعات فراغت قسمتى از وقت خود را به مطالعات علمى و ذوقى اختصاص دهد و يا در مجالس مردان فهم و فضل شركت كند و پيرامون مسائل مختلف با آن گفت گو نمايد و بدين وسيله نيروهاى معنوى خويش را به كار اندازد و سرمايه گران قدر عقل و هوش را در نهاد خود زنده نگاه دارد.

گفت و گو با افراد عالم

«كان امير المؤ منينعليه‌السلام يقول : روحوا انفسكم ببديع الحكة فانها تكل كما تكل الابدان»(١٠٨٥)

محصل نبايد تنها به نيروى خود تكيه كند و حفظ كردن سرسرى مطالب قانع باشد، زيرا درس خواندن چنين محصلى مانند كار كردن در مؤ سسه اتومبيل سازى است كه هوش و خرد در آن مدخليت ندارد و ذوق و ابتكار در انجام آن بى اثر است تحصيل آن محصل و كار آن كارگر، مانند عمل يك ماشين صنعتى است كه پيوسته مى گردد، ولى از كار خود آگاهى ندارد و نمى داند چه مى كند.

وظيفه محصل محصلى كه مى خواهد درست درس بخواند و عالم واقعى شود، موظف است عقل و هوش خود را در راه تحصل به كار اندازد. آن چه را كه فرامى گيرد، به خوبى بفهمد وبه عمق دروسى كه مى خواند پى ببرد. چنين محصلى مى تواند به شايستگى مدارج عالى را طى كند و با فهم هر مطلبى ، نيروى درك خود را براى يادگيرى و فهميدن مطلب عالى تر آماده سازد.

«قال علىعليه‌السلام : من اكثر الفكر فيما تعلم اتقن علمه و فهم ما لم يكن يفهم »(١٠٨٧)

ضرورت تفريح در زندگى

تفريح و سرگرمى در زندگى بشر يك ضرورت حياتى است كه در طفوليت به صورت بازى هاى كودكانه انجام مى شود و در بزرگسالى ، به اعتبار تفاوت تربيت هاى خانوادگى و شرايط محيط اجتماعى ، به شكل هاى مختلفى تحقق مى پذيرد.

ميل به تفريح ، يكى از خواهش هاى طبيعى است كه با سرشت انسان آميخته شده و از آغاز زندگى تا پايان عمر همواره ثابت و پايدار است ارضاى اين تمايل ، براى تمام طبقات مردم ، در سنين مختلف ، لذت بخش و مايه شادى و مسرت است

«قال علىعليه‌السلام : السرور يبسط النفس و يشير النشاط.(١٠٨٩) »

حضرت رضاعليه‌السلام فرموده است : از لذايذ دنيوى نصيبى براى كاميابى خويش قرار دهيد و تمنيات دل را از راه هاى مشروع بر آوريد. مراقبت كنيد. در اين كار به مردانگى و شرافتتان آسيب نرسد و دچار اسراف و تندروى نشويد. تفريح و سرگرمى هاى لذت بخش ، شما را در اداره زندگى يارى مى كند و با كمك آن بهتر به امور دنياى خويش موفق خواهيد شد.

تفريح و رفع خستگى

سرگرمى و تفريح ، آدمى را از ملالت كارهاى يكنواخت و خسته زندگى خلاص مى كند و براى مدت كوتاهى ، بار سنگين مسئوليت را از دوش وى بر ميدارد و زنجيرهاى وظايف روزمره را موقتا از دست و پايش مى گشايد. تفريح ، براى استراحت بدنن و جبران خستگى هاى ناشى از كار، يك نياز اساسى و اجتناب ناپذير است

« علىعليه‌السلام : لكل عضو من البدن استراحه(١٠٩١) »

علىعليه‌السلام فرموده : مواقع تفريح و شادمانى فرصت است (افراد عاقل فرصت ها را مغتنم مى شمارند و از آن ها به نفع خوشبختى و سعادت خويش استفاده مى كنند)

«سرگرمى هاى گوناگون ، به منزله وسايلى براى رهايى و آزاد كردن عواطف فشرده و محبوس و فرار از حقايق تلخ زندگى است و به طورى كه كيمبال يانگ ، در كتاب جامعه شناسى خويش خاطر نشان مى كند، اين سرگرمى ها به افراد اجازه مى دهد كه براى چهد ساعتى از تعهدات خود، به عنوان پدر يا فرمان بردار جامعه برهند و با دخول در يك دنياى رويايى ساختگى ، از دلهره و نگرانى نجات يابند. به همين جهت است كه به تماشاى مناظر خنده آور اشتغال مى ورزند و در نقاط سرگرم كننده ازدحام مى كنند.»(١٠٩٣) »

تقسيم ساعات روز

حضرت رضاعليه‌السلام فرموده است : كوشش كنيد اوقات روز شما چهار ساعت باشد. ساعتى براى عبادت و خلوت با خدا، ساعتى براى تاءمين معاش ، ساعتى براى آميزش و مصاحبت برادران مورد اعتماد و كسانى كه شما را به عيوبتان واقف مى سازند و در باطن نسبت به شما خلوص و صفا دارند و ساعتى را به تفريحات و لذايذ خود اختصاص دهيد و از مسرت ونشاط ساعات تفريح ، نيروى انجام وظايف ساعات ديگر را تاءمين نماييد.

عطش تفريح و ميل به سرگرمى لذت بخش زمانى بروز مى كند كه آدمى از فكر معيشت فارغ گشته و ضروريات زندگى هود را تهيه كرده باشد. كسى كه ناچار است همه روزه كار كند و براى حفظ حيات و تاءمين معاش خويش ‍ تلاش نمايد، موقعى كه سرگرم فعاليت هاى روزانه است ، در فكر گردش و تفريح نيست ، او تنها در اين فكر است كه با سعى و كوشش كار خود را انجام دهد و در آمدى تحصيل كند تا قوت و غذا و لوازم زندگى خويش را مهيا سازد. اما وقتى مشكل زندگى را حل كرد و با تاءمين معيشت ، خاطر خود را مطمئن و آرام ساخت ، تمايل تفريح در نهادش بيدار مى شود و او را به ارضاى تمنيات و مشتهياتش تحريك مى كند. در اين موقع است كه وى راه تفريح و تعيش را در پيش مى گيرد و از پى كامرانى و جلب لذت مى رود.

تفريح پس از تاءمين معاش

«تفريح وقتى اهميت خاص مى يابد و مورد توجه كامل قرار مى گيرد كه جامعه به درجه تكامل لازم رسيده و مبارزه براى حيات جنبه مداوم نداشته باشد و افراد در مواقع معين بتوانند به تفريح و سرگرمى مى پردازند. در هر جا كه نيازمندى هاى اساسى بشر كاملا تاءمين گردد، تفريح و سرگرمى مقام مهمى در زندگى احراز مى كند. گزارش هاى مربوط به فرهنگ هاى اوليه حاكى است كه اهميت و ميزان زمانى كه وقف تفريح مى گردد و همچنين درجه پيشرفت و تكامل سرگرمى ها، بستگى كامل به رفاهيت مادى جامعه دارد.»(١٠٩٥)

در روزگار گذشته ، نقطه اصلى و هدف اساسى زندگى اجتماعى در نظر مردم كار وفعاليت بود و تفريح و تفرج را يك امر فرعى و غير ضرورى مى شناختند. زيرا در آن موقع كارها به وسيله دست و با نيروى محدود انسانى انجام مى شد و در نتيجه بازده كار بسيار كم و مقدار توليد ناچيز بود. ضرورت زندگى ايجاب مى كرد مردم هر چه بيشتر كار كنند تا محصول زيادترى به دست آورند.

ماشين و ازدياد توليد در دنياى كنونى درست قضيه بر عكس شده است تفريح و تفرج و جلب لذت اصلى و هدف اساسى زندگى شناخته شده و چند ساعت كار وسيله اى است كه در مواقع فراغت ، به تفريح بهترى دست يابند و از تعيش ‍ و كامرانى بيشترى برخوردار گردند. زيرا كارها با نيروى ماشين انجاك مى شود و بر اثر آن به قدرى سطح توليد بالا رفته كه در بعضى از كالاها به مقدار محصول چندين برابر ميزان مصرف است

«در گذشته ، انسان براى تاءمين نيازمندى هاى اساسى خويش ناگزير بود به كارهاى دشوار تن دهد و مداوم كار كند و در نتيجه ، كار به نظر احترام و بيكارى به ديده نفرت نگريسته مى شد و حال آن كه اكنون اوضاع به كلى دگرگون شده است امروز انسان بر اثر توانايى توليد، بيش از ميزان مصرف خود، آن هم با بذل جزئى از مساعى و وقتى كه در گذشته به كار مى برد، نمى تواند با همان ديده احترام ديرين به كار بنگرد. رب النوع كار بايد از كرسى پرجلال و جبروت ديرين خويش فرود آيد و جاى خود را به الهه تفريح بدهد.

ما بايد اين نكته را درك كنيم كه ايام بى كارى ، يعنى ايامى كه بايد به خوشى و تفريح بگذرد، تنها زمانى است كه زندگى را شايسته زندگى كردن مى سازد و ايام ديگر را ما تنها از آن لحاظ تحمل مى كنيم كه در غنى ساختن و با ارزش ‍ كردنن ايام بيكارى و فراغت ما اثر دارد.»(١٠٩٧)

وقتى شما مسئله بيكارى را حل كرديد، مسئله بعدى و بزرگ تر، به كار بستن زمان فراغت و بيكارى مطرح مى شود. تا وقتى كه انسان مشغول كار است و به خاطر زنده ماندن خود تلاش مى كند، چه اين تلاش به صورت سخت و دشوارى باشد كه در كشور ما وجود دارد و چه به صورت ملايم تر كه در بعضى كشورهاى مترقى هست ، در هر حال سرگرم مى باشد. اما وقتى كه مسايل اجتماعى و اقتصادى اش حل شد و خودكار شدن كارها نيز بار سنگين كار را از دو شش برداشت ، با مسايل تازه اى مواجه مى شويم كه هرگز پيش از آن سابقه نداشته است مانند مسايل جنايات جوانان ، تجاوزات جنسى ، افزايش قتل و كشتار، و رواج مشروبات الكلى ، طغيان نيروهاى ويران كننده ، هرج و مرج و صدها ميكروب ديگر كه موجب بيمارى روحى و انحطاط اخلاقى مى گردد.»

يك مسئله حياتى

ساموئل كينگ مى گويد:

«بر اثر كاهش ساعات كار طى سال هاى اخير، تفريح با فعاليت ساعات بيكارى تبديل به يك مسئله اجتماعى حياتى گرديده و توجه بسيارى از محققان را به خود معطوف داشته است مطالعات اين دانشمندان نشان مى دهد مادام كه ما نتوانيم به طور عاقلانه اوقات روز افزون بيكارى خودمان را به سر بريم ، چه در زندگى و چه در شخصيت ما اختلالاتى روى خواهد داد. افراد بشر همواره طبعا مايل به داشتن اوقات بيكارى بيشترى بوده اند، لكن اينك مواجه با اين خطر شده اند كه اوقات فراغتشان بيش از آن است كه در خور آن اند و بيم آن مى رود كه بر اثر عدم توانايى امرار اين اوقات ، به طور عاقلانه ، خطرات بزرگى براى خودشان و جامعه به وجود آوردند. به همين جهت است كه مسئله گذراندن ساعات بيكارى ، امروز يكى از دشوارترين مسائلى است كه تا كنون اكثر ملل جهان و ته ويژه باختريان با آن مواجه مى باشند».(١١٠٠) »

آدمى به طغيان و سركشى مى گرايد، موقعى كه ثروتمند مى شود و خويشتن را غنى و بى نياز مى بيند.

«قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : فوالله ما الفقر اخشى عليكم و لكنى اخشى عليكم ان تبسط لكم الدنيا كما بسطت على من كان قبلكم فتنافسوها كما تنافسوها و تهلككم كما اهلكتم(١١٠٢)

لزوم تعديل غريزه تفريح

تمايل به تفريح كه به فضاى حكيمانه الهى در نهاد بشر آفريده شده ، يكى از تمنيات فطرى انسان است و مانند ساير غرايز و خواهش هاى طبيعى بايد تعديل شود و با اندازه گيرى صحيح و دور از افراط و تفريط، در جاى خود ارضا گردد. اين موضوع در گذشته مورد توجه اولياى گرامى اسلام قرار گرفته و ضمن روايات متعددى ، تعاليم لازم را به پيروان خود داده اند.

متاءسفانه در دنياى صنعت و ماشين ، كه ساعات فراغت به مراتب بيشتر شده و مسئله تفريح و جلب لذت اهميت زيادترى پيدا كرده است ، دانشمندان ، به موقع خود در اين باره فكرى نكردند و برنامه جامع و كاملى را كه موافق سعادت و مصلحت باشد، طرح ننمودند. در نتيجه ، بسيارى از جوانان در كشورهاى صنعتى ، خود سرانه و بدون راهنمايى صحيح ، در ساعات فراغت مرتكب اعمال ناروايى شدند و به نام تفريح و خوشگذرانى ، موجبات بدبختى و سقوط خود و دگران را فراهم آوردند و اين روش نادرست همچنان ادامه دارد.

عدم توجه به اوقات بيكارى «فعاليت اوقات بيكارى ، كه در گذشته جنبه اختيارى داشت و محدود به خانه بود، بر اثر هجوم روستاييان به شهرها و اختراعات بزرگى مانند اتومبيل و سينما و راديو و تلويزيون ، دستخوش تغييرات شگرفى شده است متاءسفانه ، همان طور كه لوند برگ در كتاب خود خاطرنشان مى كند، مسايل ناشى از افزايش اوقات بيكارى بشر از جانب دانشمندان اجتماعى مورد توجه كامل قرار نگرفته است ، زيرا جامعه شناسان هنوز تحت تاءثير همان نظريه اقتصادى ديرين هستند كه محصول را مهم تر از مصرف مى داند و به كار بيش از بيكارى توجه دارد. گو اين بيكارى روز به روز اهميت بيشترى كسب مى كند. برخى از جامعه شناسان ، حتى بيكارى را به منزله يك موضوع احساساتى تلقى كرده و آن را در خارج از حيطه تحقيقات علمى قرار مى دهند و حال آن كه بر عكس ، اين مسئله بايد مورد توجه كامل آنان قرار گيرد. زيرا تنها تحقيقات علمى است كه مى تواند روشن كند انسان اوقات بيكارى خود را چگونه مى تواند با حداكثر استفاده به سر برد. حتى مى توان گفت چگونگى امرار اوقات بيكارى ، تا اندازه اى كيفيت تمدن ملتى را روشن مى كند.»(١١٠٤)

استفاده از لذايذ مشروع

امام صادقعليه‌السلام فرموده : شايسته است مسلمان عاقل ساعتى از روز خود را براى كارهايى كه بين او و خداوند انجام مى گيرد، اختصاث دهد و ساعتى رادران ايمانى و دوستان خود را ملاقات كند و در امور معنوى و اخروى با آنان گفت و گو نمايد و ساعتى نفس خود را با لذايذ و مشتهايتش ‍ كه گناه نباشد آزاد بگذارد و اين ساعت لذت آدمى را در انجام وظايف دو ساعت ديگر كمك مى كند.

لذت هايى كه به جسم و جان ضرر مى رسانند و با سعادت و سلامت بشر ناسازگارند و سرانجام تيره روزى و بدبختى به بار مى آورند در اسلام ممنوع شناخته شده و اولياى مذهب پيروان خود را از آلوده شدن به آن ها بر حذر داشته اند.

«قال علىعليه‌السلام : نزهوا انفسكم عن دنس اللذات و تبعات الشهوات»(١١٠٦) »

و نيز فرموده است : خير و خوبى يافت نمى شود در لذتى كه پشيمانى به بار مى آورد و شهوتى كه درد و ناراحتى از پى دارد.

تندروى جوانان كامجو

پيشرفت علوم طبيعى و صنايع مشاينى ، پديده هاى لذت بخشى را به وجود آورد و لذايذ تازه اى را در اخيار بشر گذارد افزايش ساعات فراغت و ازادى هاى بى حساب ، زمينه را براى بهره بردارى از آن لذايذ آماده كرد نيروهاى مالى و انسانى در تاءسيس مراكز عياشى به كار افتاد و موسسات خوشگذرانى به طور روز افزون گسترش يافت جوانان كامجو و هوسباز فرصت مناسبى بهدست اوردند تا هر چه بيشتر از لذايذ دنيايى ماشين استفاده كنند و از خوشى هاى گوناگونش برخوردار گردند غافل از اين كه بعضى از ان لذايذ مخالف مصلحت و منافى با سعادت و سلامت بشر است و سرانجام بدبختى هاى غير قابل جبرانى به بار خواهد آورد.

«ميل به تفريح ، جنبه بين المللى پيدا كرده است و كليه افراد بشر به ايام بيكارى ابراز علاقه بيشترى مى كنند و استفاده از تفريح را حق مسلم خود مى دانند. در آمريكا، نهضت خوشگذرانى توسعه يافته و قسمت اعظم سرمايه ملت صرف آن مى گردد.»(١١٠٨)

گناهكارى به نام تفريحى

چه بسيار جوانانى كه در راه كامرانى و لذت تفريح به مواد مخدر و مشروبات الكلى معتاد شدند. به قمار و اعمال منافى عفت و اخلاق آلوده گشتند و بر اثر فرومايگى و پستى ، شخصيت انسانى خود را از كف دادند و سرانجام حياتشان با سيه روزى و بدنامى پايان پذيرفت

اكنون نيز چه بسيارند جوانانى كه از ذلت و خوارى آنان پند نياموختند و از بدبختى و سقوطشان عبرت نگرفتند و براى كاميابى و نيل به لذايذ، همان راه هاى خطرناك را مى پيمايند و با شتاب خويشتن را به پرتگاه سقوط و تباهى نزديك مى كنند.

«قال علىعليه‌السلام : عجبت لمن عرف سوء عواقب اللذات كيف لا يعف .»(١١١٠)

دكتر كارل مى گويد:

«ارضاى وحشيانه شهوات ممكن است جلب نوعى اهميت نمايد، ولى هيچ چيز غير منطقى تر از آن زندگى نيست اگر زندگى منحصر به رقصيدن و به دور شهر با اتومبيل چرخيدن و سينما رفتن و راديو شنيدن باشد، چه سودى دارد؟ تفريح بدون آن كه متضمن نفعى باشد، فرصتهايى را كه كارگران بر اثر تكامل ماشين ها و حسن تهيه محصول به دست آورده اند، عبث بر باد مى دهد.

زحمات مصروفه ، حداقل چهارساعت در روز به طول زندگى افزوده است يعنى اوقات گرانبهايى كه اگر كسى آن را عاقلانه مصرف كند مى تواند تعليم بگيرد، جسم و جانش را نيرومند كند، كسب شخصيت نمايد و وظيفه انسانيت خود را انجام دهد.

بسيارى از كارگران جوان سه يا چهار شب را در سينماها و موزيك هال ها و دانسينگ ها مى گذرانند. مطالعه رمان هاى كم مايه و پرگويى هاى روزانه بقيه وقت آزاد را پر مى كند. گوش دادن به دروغ پردازى هاى راديو وسيله ديگرى براى اتلاف عمر است راديو نيز مانند سينما و موزيك هال ، كاهلى كاملى به كسانى مى بخشد كه با آن سرگرم اند.»(١١١٢) »

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در وصاياى خود به علىعليه‌السلام فرمود: سزاوار نيست انسان عاقل به صفر برود، مگر براى سه منظور: يا براى تجارت و تحصيل در آمد و اصلاح معاش ، يا براى نيل به كمالات معنوى و تعالى روح و ذخيره معاد، يا براى تفريح و تفرج و جلب لذايذ مباح

در اين حديث ، مسافرت گروه اول و دوم سفر تدريجى ، به معنى موضوع بحث ما نيست ، زيرا گروه اول براى امرار معاش و تاءمين زندگى به سفر مى روند و در واقع سفر آن ها انجام وظايف در ساعات كار است گروه دوم نيز براى اداى فريضه مذهبى يا انجام وظيفه معنوى به سفر مى روند و آن نيز تفريح و تفرج نيست تنها سفر تفريحى ، براى گروه سوم است كه در مواقع فراغت و به منظور نيل به لذايذ مباح مسافرت مى كنند.

مسافرت و سلامت جسم

اولين اثر مفيد مسافرت و تغيير محيط زندگى ، سلامت جسم و تحصيل نشاط و مسرت است كسانى كه براى رفع خستگى كار مداوم و تجديد قوا در ايام فراغت به سفر مى روند، از طرفى به تفريح مطبوع و دلپذيرى نايل شده و از طرف ديگر به سلامت و نيرومندى خويش كمك كرده اند.

«قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : سافروا تصحوا.»(١١١٤)

مسافرت و ازدياد معلومات

دومين اثر مفيد مسافرت ، بالا رفتن سطح فهم و ازدياد معلومات و بسط اطلاعات و پرورش شخصيت است كسى كه به منظور تفريح و تفرج و فارغ از كار روزانه مسافرت مى كند و به شهرها و كشورهاى مختلف وارد مى شود، فرصتى پيدا مى كند تا از وضع محيطهاى مختلف طبيعى و اجتماعى آگاه گردد. پيشرفت ها و عقب ماندگى ها و آبادى ها و ويرانى ها را از نزديك ببيند. به آداب و رسومى كه در نظرش تازگى دارد برخورد كند. با فكرى آرام و مطمئن درباره آن ها بينديشد و از نيك و بدش استفاده علمى و عملى نمايد و ارزش شخصيت خود را بالا ببرد.

«قال النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : سافروا ان لم تغنموا مالا افدتم عقلا.(١١١٦) »

فوايد مسافرت

براى نيل به تعالى و ترقى ، از وطن هاى خود دور شويد و مسافرت كنيد، كه در سفر پنج فايده است : سفر باعث تفريح و انبساط روح است و اندوه تاءمين معاش است مسافرت وسيله فراگرفتن علم و تجربه است مسافرت به انسان آداب زندگى مى آموزد و آدمى در سفر با افراد با فضيلت و خليق برخورد مى كند و با آنان دوست مى شود.

ورزش در دنياى كنونى

خلاصه ، مسافرت يكى از تفريح هاى سالم و نشاطآور است و با تسهيلاتى كه صنايع ماشينى براى مسافرت فراهم آورده ، جوانان مى توانند قسمتى از ايام فراغت ساليانه خود را به مسافرت اختصاص دهند و از فوايد اين تفريح ثمربخش برخوردار گردند.

يكى از تفريحاتى كه در دنياى كنونى مورد توجه كامل قرار گرفته و با سرعت گسترش مى يابد مسئله ورزش است جوانان امروز، در شرق و غرب ، از ورزش به گرمى استقبال نموده اند و قسمتى از اوقات فراغت خود را در حركات ورزشى يا تماشاى فعاليت هاى ورزشكاران در مسابقات ورزشى مى گذرانند. صاحب نظران عقيده دارند كه ورزش در شرايط زندگى ماشينى ، علاوه بر جنبه تفريحى ، يك وظيفه بهداشتى است و براى حفظ سلامت افراد جامعه ضرورت دارد.

در ادوار گذشته و روزگار پيش از انقلاب صنعتى ، تمام افراد مردم كم و بيش ‍ فعاليت عضوى و حركات بدنى داشتند و براى انجام كارهاى روزانه ، دست و پا و اعصاب و عضلات خود را به كار مى انداختند و نيروهاى خود را در تلاش معاش مصروف مى داشتند و بر اثر آن اعمال تطابقى ، بدن آنها منظم بود و در نتيجه سالم و نيرومند بودند.

كار عضلانى و سلامت بدن

در دنياى كنونى صنعت ، مشاغل يدى و اعمال بدنى تقريبا از ميان رفته و كارهاى سخت و پر زحمتى كه ديروز با نيروى انسانى به وسيله دست و پا و عضلات انجام مى شد، اكنون همه آن كارها با سرعتى بيشتر و به مقدارى زيادتر به وسيله ماشين انجام مى شد و در نتيجه عضلات و اعصاب و ديگر قواى جسمانى به قدر كافى فعاليت ندارد و بر اثر آن توازن داخلى بدن مختل گشته و اعمال تطابقى از وضع طبيعى خود خارج شده است اين امر براى سلامت و نيرومندى مردم زيان بخش است

«در تمدن جديد، گرچه تلاش هاى عضلات يك باره از بين نرفته ، ولى خيلى كمتر از پيش شده و در بسيارى از موارد، ماشين جاى زندگى عادى را گرفته است

با حذف تلاش هاى عضلانى در زندگى روزانه ، بدون آن كه خود متوجه باشيم ، سيستم هاى عصبى احشايى را از تمرينهايى كه براى حفظ تعادل محيط داخلى لازم است ، محروم ساخته ايم مى دانيم كه عضلات هنگام كار اكسيژن و قند زياد مصرف و حرارت ايجاد مى كنند و مقدارى اسيد لاكتيك در جريان خون مى ريزند. براى تطابق با اين تغييرات ، بدن بايستى قلب و دستگان تنفس و كبد و لوزالمعهده و كليه ها و غدد مترشحه عرق و سيستم عصبى مركزى و سمپاتيك را به كار بيندازد. امروز ما اعمال بدنى خود را فقط در برخى لحظات و بعضى از روزها به فعاليت وامى داريم و در غير اين موارد اعمال تطابقى ما در حال خمود باقى مى ماند.»(١١١٨)