جوان از نظر عقل و احساسات جلد ۱

جوان از نظر عقل و احساسات0%

جوان از نظر عقل و احساسات نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوان از نظر عقل و احساسات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله محمد تقي فلسفي (ره)
گروه: مشاهدات: 31236
دانلود: 4040


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 466 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31236 / دانلود: 4040
اندازه اندازه اندازه
جوان از نظر عقل و احساسات

جوان از نظر عقل و احساسات جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تفاوت دختر و پسر

موقعى كه طفل بالغ مى شود اگر پسر باشد در صورتش موى مى رويد و اين نشانه جنس مرد است و به علاوه مايه عز و شخصيت اوست چه ، بدين وسيله از سر حد كودكى و شباهت زنان خارج مى شود. و اگر دختر باشد، رخسارش همچنان پاك و بدون مو باقى مى ماند تا طراوت و جذابيت ، كه عامل محرك مردان و مايه دوام نسل انسان است ، در وى محفوظ باشد.

«فقال المفضل يا مولاى فقد راءيت من يبقى على حالته و لاينبت الشعر فى وجهه و ان بلغ حال الكبر فقال ذلك بما قدمت ايديهم و ان الله ليس ‍ بظلام للعبيد.»(١٢٧)

نتيجه آن كه بلوغ ، عامل نمو سريع استخوان ها و عضلات و كليه اعضاى داخلى است بلوغ ، كودكان ضعيف را به رشد نهايى بدن و كمال نيرومندى جسم مى رساند و آنان را در رديف افراد بزرگ و كامل اجتماع قرار مى دهد.

منازل تكامل

قرآن شريف ، منازل تكامل فرزندان بشر را يكى پس از ديگرى تا لحظه آخر رحم مادر شرح مى دهد و سپس مى فرمايد:

( ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ .)

پس از آن شما را به صورت طفل ناتوانى از رحم مادر بيرون مى آورد، سپس ‍ دوران بلوغ فرامى رسد تا شما به رشد نهايى و كمال قوت خود برسد.

« ابى عبداللهعليه‌السلام فى قول الله عزوجل «فلما بلغ اشده واستوى » قال اشده ثمانى عشرد سنة واستوى التحى.(١٢٩)

تاءثير بلوغ در حالات روانى

عوامل انقلابى بلوغ ، نه تنها بر روى بدن اثر مى گذارند و باعث رشد سريع و همه جانبه جسم مى شوند، بلكه در روان نوجوانان نيز مؤ ثرند. افكار و اخلاق آنان را دگرگون مى سازند و انقلاب عميقى در روحشان پديد مى آورند. به همين جهت ، طرز فكر و خلقيات نوجوانان ، با اطفال نابالغ تفاوت بسيار دارد.

«غدد تناسلى نه تنها براى حفظ نسل و نژاد وظيفه بزرگى را بر عهده دارند، بلكه در تشديد فعاليت هاى فيزيولوژيكى و روانى و معنوى ما نيز مؤ ثرند، بين خواجه ها هيچ گاه فلاسفه و دانشمندان بزرگ پيدا نشده است

بيضه ها و تخمدان ها اعمال پردامنه اى دارند. نخست آن كه سلول هاى نر يا ماده مى سازند كه پيوستگى اين دو موجود تازه ، انسانى را پديد مى آورد و در عين حال موادى ترشح مى كنند و در خون مى ريزند كه در نسوج و اندام ها و شعور ما خصايص جنس مرد يا زن را آشكار مى سازد. همچنين به تمام اعمال بدنى ما شدت مى دهند. ترشح بيضه ها موجد تهور و جوش و خروش و خشونت مى گردد.»(١٣١)

جهش احساسات

در باطن آدمى دو نيروى عظيم و دو قدرت مؤ ثر وجود دارد: يكى عقل و ديگرى احساسات مراد از جنبه روانى و معنوى بشر، مجموع اين دو قدرت است وقتى گفته مى شود عوامل بلوغ در جهات معنوى و روانى انسان مؤ ثرند مراد اين است كه با فرارسيدن بلوغ ، هم زمان با رشد اندام ، عقل و احساسات نيز تحت تاءثير قرار مى گيرند و آن دو هم ، پا به پاى نمو اندام ، در راه رشد و شكفتگى قدم مى گذارند، با اين تفاوت كه رشد احساسات ، مانند رشد اندام ، خيلى سريع و به طور جهش صورت مى گيرد و عواطف نوجوانان خيلى زود و با شدت شكفته مى شوند، ولى عقل در كمال آرامى و به تدريج منازل كمال خود را طى مى كند و پس از گذشت ساليان دراز به رشد نهايى خود مى رسد.

افكار ناسنجيده

ناموزونى رشد عقل و احساسات ، بزرگ ترين مشكل روانى جوانان و منشاء انحراف اخلاقى آنان است افكار خام و ناسنجيده ، اعمال نادرست و غيرعادى ، و احيانا طغيان هاى نسل جوان ، اغلب از عدم توازن عقل و احساساتشان سرچشمه مى گيرد.

طغيان احساسات

در ايام جوانى ، احساسات كه بزرگ ترين قوه محركه و نيروى فعاله آدميان است ، در كمال قدرت و نيرومندى است و عقل مآل انديش ، كه راهنماى خيرخواه احساسات است ، در حال ضعف و ناتوانى است به همين جهت است كه جوانان ، موقعى كه در حال عادى هستند، پاره اى از اعمال و اقوالشان نامعقول و حساب نشده به نظر مى رسد. موقعى كه برافروخته و غيرعادى هستند، احساساتشان طغيان مى كند و شعله هاى سوزان از باطنشان زبانه مى كشد. در آن موقع تصميم هاى ناروا مى گيرند و به اعمال وحشت زا و خطرناكى دست مى زنند، عقل ضعيف و رشد نكرده آنها هرگز قادر نيست احساسات آتشين را مهار نمايد و از تندروى و طغيانشان باز دارد.

روان شناسى اختصاصى جوان

وضع اختصاصى روح جوانان سبب شده است كه دانشمندان مى گويند: روان شناسى جوان ، اختصاصى است و از جهات بسيارى با روان شناسى عمومى تفاوت دارد. مربى شايسته كسى است كه دوران شباب را بشناسد و از وضع عقل و عواطف جوانان ، كه پايه هاى اساسى تعليم و تربيت است ، آگاه باشد و با توجه به حالات روانى آنان ، برنامه هاى تربيتى خود را تنظيم نموده و به موقع اجرا مى گذارد.

ناگفته نماند كه تربيت كودكان با جوانان از جهات بسيارى متفاوت است از آن جمله اين كه كودكان خردسال به علت ضعف جسم و نارسايى فكر، در خود احساس استقلال و اختيار نمى كنند و حاضرند بى چون و چرا از مربيان خود اطاعت نمايند و برنامه هاى تربيتى را به كار بندند؛ ولى جوانان كه بر اثر بلوغ ، نيرومند و توانا شده اند و در خود احساس شخصيت و استقلال مى كنند، حاضر نيستند به اطاعت بى قيد و شرط تن دردهند و ندانسته تسليم برنامه هاى تربيتى شوند.

اگر مربيان بخواهند به هدف خود برسند و جوانان را بر اساس صحيح تربيت نمايند، بايد وسيله اى فراهم آورند كه جوانان احتياج خود را به راهنمايى آنان درك كنند و به كار بستن تعاليمشان را وظيفه قطعى خود بشناسند و به منظور نيل به خوشبختى و سعادت ، در كمال صميمت و علاقه مندى با آن ها همكارى نمايند.

بهترين وسيله تربيت جوانان

يكى از بهترين وسايل تربيت پذيرى نسل جوان ، خودشناسى است اگر جوانان خود را بشناسند و از موقع حساس و خطرناك خويش آگاه باشند، اگر اين حقيقت تلخ را باور كنند كه در دوران بلوغ و جوانى ، چراغ عقلشان ضعيف و كم فروغ است و بر عكس احساساتشان نيرومند و آتشين است ، اگر بفهمند كه عدم توازن عقل و احساسات در دوران شباب ، بزرگ ترين پرتگاه زندگى است اگر بدانند بعضى از جوانان با احساسات ناسنجيده و غير عقلانى ، تصميم هاى خطرناكى گرفتند و به كارهاى ناروايى دست زدند و براى هميشه دچار تيره روزى و بدبختى شدند، اگر متوجه شوند كه بدون راهنمايى مربيان عالم و خيرخواه قادر نيستند اين پرتگاه چند ساله را به سلامت طى كنند و از سقوط و بدبختى و خطر رهايى يابند، و خلاصه اگر اين حقيقت را بپذيرد كه براى نيل به خوشبختى و سعادت ، نيازمند مربيان و برنامه هاى صحيح تربيتى هستند و سرپيچى از تعاليم آنان جز بدبختى و ناكامى اثرى نخواهد داشت ، به نظر مى رسد كه برنامه هاى تربيتى را با آغوش باز استقبال كنند، خودسرى و استبداد راى را ترك گويند و تعاليم مربيان را در كمال صميمت و علاقه مندى به كار بندند.

ترك خودسرى و استبداد

در اين فصل ، به اختصار، پيرامون عقل بشر عموما، و عقل جوانان خصوصا، گفت وگو مى كنيم و با استفاده از منابع اسلامى و نظريات تحقيقى دانشمندان بشر، اين بحث دقيق را به منظور خودشناسى جوانان با آنان در ميان مى گذاريم اميد است اين بررسى ، نسل جوان را به لزوم پذيرش ‍ تربيت هاى اسلامى و قبول اندرزهاى حكيمانه مردان عالم و خيرخواه بيش ‍ از پيش متوجه نمايد.

بررسى عقل

مسئله روح ، عقل و فكر، در گذشته و حال ، يكى از مهم ترين مسائل فلسفى و روانى شناخته شده و پيرامون آن پرسش هاى زيادى به ميان آمده است از آن جمله اين كه آيا نفس عاقله بشر، يك حقيقت مجرد و فوق ماده است ، يا چيزى جز ماده نيست ؟ آيا فكر كه منشاء تمام ترقيات بشر است ، زاييده سلول هاى مغز انسان است يا آن كه مغز براى فكر كردن ، به منزله ابزارى در اختيار روح مجرد است ؟ آيا روان بشر با مرگ بدن از ميان مى رود يا آن كه پس از مرگ باقى و پايدار است ؟ و پرسش هاى ديگرى نظاير اين ها.

طرفداران تجرد نفس

بسيارى از فلاسفه و حكما، در گذشته ، به تجرد نفس عقيده داشته و نيروى اصلى ادراكات عقلى را خارج از حريم ماده مى دانستند و در كتب فلسفى براى اثبات عقيده خود، دلايلى آورده اند.

بوعلى سينا مى گويد:

«ان الجوهر الذى هو محل المعقولات ، ليس بجسم و لا هو قائم بجسم.(١٣٣) »

نيرويى كه آدمى به وسيله آن حقايق عقلى را درك مى كند، نه جسم است و نه تركيب مادى دارد.

حكيم صدرالدين شيرازى مى گويد:

«ان النفس الناطقة ليست بجسم و لامقدار.(١٣٥) »

اين يازده دليل ، براهينى است اطمينان بخش كه نفس آدمى مجرد از ماده و آثار ماده است

اين عقيده در دنياى كنونى و بين دانشمندان نامى امروز نيز طرفداران بسيار دارد. اين گروه فلاسفه را روحيون مى نامند. ايشان عقيده دارند كه عقل از شئون نفس مجرد است

پيروان مكتب مادى

در مقابل طرفداران روح مجرد و پيروان مكتب ماوراى طبيعت ، مكتب ماديون قرار دارد كه نه تنها روح مجرد را انكار مى كنند، بلكه اساسا به ماوراى طبيعت عقيده ندارند. اينان جهان هستى را جز ماده و تحولات آن نمى دانند. در نظر آنان عقل عبارت از سلول هاى مغز است و فكر و تعقل ، خاصيت طبيعى آن سلول ها است خلاصه ، در كمال صراحت مى گويند: همان طور كه صفرا ترشح كبد است ، تعقل و تفكر نيز ناشى از سلول هاى مغز است

مركز اصلى حافظه

در جهان كنونى ، غير از مسئله عقل ، مسائل مشكل ديگرى نيز وجود دارد كه دانشمندان بشر بر اساس اختلاف مكتب روحيون و ماديون پيرامون آن ها بحث و گفت وگو مى كنند. از آن جمله موضوع حافظه است به نظر ماديون ، مركز اصلى حافظه ، سلول هاى مغز است ، ولى روحيون عقيده دارند كانون اصلى حافظه روح مجرد است و در نظر آن ها سلول هاى مغز رابطى بيش نيستند.

«جاذب ترين مسائل حافظه مسئله فلسفى آن است موضوع اين است كه بدانيم خاطرات در كجا و چگونه حفظ مى گردند. اين مسئله مهم است زيرا اجازه مى دهد فلسفه مادى و حكمت معنوى را در موضوع دقيقى در برابر يكديگر قرار دهيم

مسئله حافظه در حقيقت يكى از مسائل بسيار تاريك روابط مغز و فكر مى باشد. خاطرات در كجا حفظ مى شود؟ در مغز يا روح ؟ شرايط تشكيل خاطره كدام است ؟ اگر بخواهيم به اين پرسش ها پاسخى بدهيم ، بايد از يك روش فلسفى طرفدارى كنيم و روش ديگر را غلط بپنداريم قضاياى حافظه براى بعضى اشخاص دليل صحت فرضيه ماديون و براى بعضى ديگر درخشان ترين برهان استقلال روح مى باشد.»(١٣٧)

دستگاه ماشينى مغز

روحيون پس از بررسى هاى دقيق و دامنه دار و نقض هاى متعددى كه بر نظريه ماديون وارد كرده اند، به اين نتيجه رسيده اند كه بدون ترديد مغز آدمى مركز مادى حافظه و يادآورى هاست ، ولى كانون اصلى و مركز حقيقى حافظه ، روح مجرد است ، سلول هاى مغز، براى روح مجرد، به منزله دستگاه ارتباط و ابزار كار است اگر آدمى بر اثر خونريزى يا عفونى شدن بعضى از نقاط مغز، قسمتى از محفوظات خود را از دست مى دهد، نه براى آن است كه مركز اصلى حافظه آسيب ديده است ، بلكه با ضايع شدن قسمتى از سلول هاى مغز، روح مجرد، وسايل ارتباط و ابزار كار آن قسمت مخصوص را از دست داده و در نتيجه از انجام وظيفه مربوط به آن بازمانده است

ژان ث فيلو، استاد فلسفه ، چنين مى گويد:

«به نظر برگسون ، نقش اساسى بدن ، عمل كردن است دنياى خارج بر بدن اثر مى گذارد و آن هم به دنياى خارج عكس العمل نشان مى دهد. مغز به غير از نوعى مركز تلفن چيز ديگرى نيست نقش آن هم مثل مركز تلفن چيز ديگرى نيست نقش آن هم مثل مركز تلفن عبارت از برقرار ساختن ارتباط يا منتظر نگاه داشتن است اگر اين دستگاه ماشينى خراب شود، فراموشى هاى مختلفى را مشاهده خواهيم كرد. اما صورت هاى ذهنى گذشته ، كجا و چگونه حفظ مى شوند؟ برگسون در اين قسمت به يك بار تسليم نظريه هاى روحى مى شود. طرفداران اين نظريه معتقدند كه نيروى روحى ، حقيقت مختلفى دارد و ممكن نيست از بين برود.

راويسون كه يكى از طرفداران فلسفه روحى است و قبل از برگسون بوده ، به روح مطلقى معتقد است كه واحد كامل و خاطره تمام است و همواره در برابر همه چيز و خودش حاضر است و هميشه و بدون تخلف ، آن چه را كه خودش بوده و مى باشد زير نظر دارد.

راويسون كه يكى از طرفداران فلسفه روحى است و قبل از برگسون بوده ، به روح مطلقى معتقد است كه واحد كامل و خاطره تمام است و همواره در برابر همه چيز و خودش حاضر است و هميشه و بدون تخلف ، آن چه را كه خودش بوده و مى باشد زير نظر دارد.

اشتباه ماديون

فيلو مى گويد: اگر زيست شناسان تصور كرده اند كه خاطرات به شكل استحاله هاى مادى در مغز باقى مى ماند و اين موضوع را به اتكاى امراض ‍ حافظه و ارتباط آن ها با قسمتى از مغز اظهار داشته اند، دچار اشتباه شده اند. اگر به مغز صدمه اى برسد، دستگاه هاى حركتى خراب مى شوند و مغز ديگر نمى تواند نقش خود را انجام دهد و خاطرات مجرد هم نمى توانند صورت مادى به خود بگيرند. ديگر خاطرات مفيد ظاهر نمى شوند و شخص به انواع امراض حافظه مبتلا مى گردد، اما با اين حال ، حافظه مجرد مورد تعرض قرار نگرفته است پس مغز فقط شرايط انجام عمل تذكر را فراهم مى نمايد و محتوى تذكر نيست البته عموما مابين حالات نفسانى و مغز، پيوستگى و تعلقى وجود دارد، ولى چنان كه برگسون متذكر مى گردد، مابين لباسى كه به ميخ آويزان است و خود ميخ هم پيوستگى وجود دارد، زيرا اگر ميخ را بيرون بياوريم ، لباس مى افتد. با اين حال وجود لباس به وجود ميخ بستگى ندارد.

تفكيك حافظه از عادات

اگر در دوره كنونى بخواهيم از نفوذ نظريه هاى برگسون اظهار عدم اطلاع كنيم ، كار بيهوده اى كرده ايم برگسون اول كسى است كه حافظه حقيقى را از عادات مجزا نموده و ثابت كرد كه خاطره مانند چيزى كه در كتابى ثبت شده باشد، در مغز نيست وى نشان داد كه مغز دستگاهى است كه صورت هاى ذهنى را با زمان حال مربوط مى سازد. از طرفى دلاى مى نويسد تمام قضايايى كه اخيرا به وسيله آزمايش هاى علوم حيوان شناسى و علم امراض ‍ ثابت شده است ، نظريه برگسون را تاييد مى كند.»(١٣٩)

اندازه گيرى نيروها

بدون ترديد، هر قسم فعاليت مادى احتياج به مصرف كردن نيرو دارد. دانشمندان در پرتو پيشرفت هاى علمى توانسته اند از مقدار نيرويى كه در بدن يك انسان ، براى انجام كارى صرف مى شود، اندازه گيرى كنند. پنج ساعت رانندگى ، چهار ساعت نجارى ، سه ساعت آهنگرى ، دو ساعت نويسندگى و يك ساعت سخن گفتن ، چه مقدار نيرو لازم دارد؟ علم آن را تعيين نموده و پاسخ داده است

مهم ترين كار انسان فكر كردن است فكرى كه مايه همه پيروزى هاى دانشمندان بشر است فكرى كه منشاء اصلى كليه مظاهر خيره كننده تمدن است فكرى كه اساس سعادت مادى و معنوى بشر به آن بستگى دارد. فكرى كه مى تواند يك تمدن عظيم به وجود آورد، يا يك تمدن كهن را نابود نمايد.

از يك انديشه كه آيد در درون

صد جهان گردد به يك دم سرنگون

خلق بى پايان ز يك انديشه بين

گشته چون سيلى روانه بر زمين

هست آن انديشه پيش خلق خرد

ليك چون سيلى جهان را خوردوبرد

خلق عالم چون رمه است و او شبان

مى دواند جمله را روز و شبان

شگفتى كارهاى دماغى

موضوع عجيب و جالب توجه آن است كه فكر، با همه اقتدار و عظمتش ، به نيروى مادى ، احتياج قابل ملاحظه اى ندارد و مقدار مصرفش به قدرى كم و ناچيز است كه با وسايل علمى قابل اندازه گيرى نيست و تقريبا بايد گفت صفر است

«شگفتى در اين است كه كارهاى دماغى به هيچ وجه سبب افزايش ‍ متابوليسم بدن نمى گردد. گويى در اين هنگام انرژى زيادى مصرف نمى شود و يا آن كه انرژى لازمه آن قدر ناچيز است كه تكنيك هاى ما قادر به اندازه گيرى آن نيست حقيقتا عجيب است كه صرف انرژى براى فكر، فكرى كه سطح زمين را با آثار خود تغيير مى دهد و باعث ايجاد و افناى ملت ها مى گردد و در فضاى بى كران آسمان ، دنياهاى جديدى را كاوش و كشف مى كند، اين قدر ناچيز باشد كه نتوان آن را سنجيد.

بزرگ ترين فعاليت هاى فكرى ، كمتر از انقباض عضله دو سرباز براى برداشتن يك كتاب ، متابوليسم را بالا مى برد. نه جاه طلبى سزار، نه تفكرات نيوتن ، نه مطالعات درخشان پاستور، به اندازه قدرت چند ميكروب يا جزيى افزايش تيروئيد، سبب افزايش تغذيه بافت ها و متابوليسم ايشان نشده است .»(١٤١)

پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ماءمور شد در جواب سئوال مردم بگويد كه روح يك امر الهى است و براى بشر يك حقيقت ناشناخته و مجهول است و آن چه كه در فهم اين حقيقت ، به آن ها افاضه شده ، بسى كم و ناچيز است

نارسايى دانش در شناختن روح

از روزگار رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا امروز، تحولات عظيمى در جهان بشر پديد آمده و انسان در راه علم و دانش پيشرفت هاى قابل ملاحظه اى نصيبش گرديده و منازل بسيارى را پشت سر گذارده است حقايق مجهول يكى پس از ديگرى آشكار شده و رازهاى بسيارى از پشت پرده درآمده است ولى درباره شناسايى حقيقت روح بشر، وضع دنياى امروز هم مانند عصر پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است بشر آن روز از اين حقيقت مجهول آگاه نبود، و دانشمندان امروز نيز حقيقت روح را نمى شناسند. آن روز اطلاعات بشر درباره روح ، كم و ناچيز بوده و اطلاعات امروز انسان هم با همه پيشرفت هاى علمى ، ناچيز و كم است اين خود حقيقتى است كه دانشمندان در كمال صراحت بدان اعتراف مى كند:

جرقه مجهول

دكتر اوستاس چسر پزشك و روان شناس انگليسى مى گويد: «بعضى اشخاص مى گويند كه مجموعه اعمال ماشينى مغز ما، اين من يا خود را تشكيل مى دهد. عده ديگر مى گويند كه آن عبارت از مغز به علاوه يك جرقه مرموز است كه هنگام مرگ از بدن ما خارج مى شود. چنان كه مى دانيد، فلاسفه بزرگ درباره روح و ماهيت آن و محل آن در بدن ما و همچنين اين كه آيا روح از بين رفتنى است يا جاودانى ، زياد انديشيده اند. اين مسئله پيچيده هنوز هم حل نشده است و هنوز هم دانشمندان براى كشف حقيقت آن مى كوشند.

به هر حال هر يك از ما بايد اين موضوع را براى خود حل كنيم يعنى يا بايد از افكار يكى از فلاسفه يا اديان درباره روح پيروى كنيم ، يا آن كه كوشش ‍ كنيم خودمان در اين باره به نتيجه اى برسم اين مسئله به قدرى وسيع است و به اندازه اى عقايد گوناگون درباره آن اظهار شده كه در سال هاى اخير، بسيارى از متفكرين تصميم گرفتند آن را از نظر ديگرى مورد مطالعه قرار دهند. به اين معنى كه مسئله روح را كه بسيار پيچيده يا مبهم است ، كنار گذارده ، تنها درباره ذهن يا روان ، يعنى مجموعه احساسات و عقايد و افكار ما، به كنجكاوى و مطالعه بپردازند.

قبلا بايد بگويم كه هنوز درباره بدن ، بسيارى چيزها را نمى دانيم ، ولى البته مى توانيم بدن را وزن كنيم يا از آن عكس بگيريم حتى مى توانيم اجزاى مختلف آن را جداگانه مورد مطالعه قرار دهيم و آزمايش هاى زيادى روى آن انجام دهيم درست است كه ما مى توانيم مغز را وزن كنيم و از آن عكس ‍ بگيريم و آن را تشريح كنيم ، با مغز شخص مرده مى توانيم اين كارها را به خوبى و به طور كامل انجام دهيم و با مغز شخص زنده هم تا اندازه محدودى اين آزمايش ها را مى توان انجام داد، ولى آيا تشريح مغز مرده ، به ما در شناختن روان كمك مى كند و آيا جراحى كه مغز يك شخص زنده را عمل مى كند، مى تواند به افكار درونى او پى ببرد؟ متاءسفانه بايد بگويم كه موضوع شناختن روان ، خيلى از اين مشكل تر و پيچيده تر است .»(١٤٣)

امام صادقعليه‌السلام فرموده است : مركز عقل بشر مغز است

« ابن عباس ، قال ان الله تعالى اوحى الى داود ان يسال سليمان عن اربعة عشر كلمة ، فان اجاب ورثه العلم والنبوة ، قال اخبرنى يا بنى اين موضع العقل منك ، قال الدماغ.(١٤٥)

رشد سريع مغز كودك

گرچه ساختمان مغزهاى مردم از نظر تعداد سلول ها و خصوصيات دقيق آن با يكديگر متفاوت است ، ولى در هر حال مغز هر انسانى وسيله ارتباط و ابزار مادى براى روح آن انسان است موقعى كه سلول هاى هر مغزى به رشد نهايى خود رسيد و آخرين مرحله كمال طبيعى خود را طى كرد، مى توان گفته وسيله مادى تعقل در آن فرد به حد كمال خود رسيده است و قبل از آن ، به سبب ناتمامى رشد و كمال سلول ها، چراغ عقل ضعيف و كم فروغ است

افكار كودكانه

با آن كه در سه سال اول زندگى ، نمو سلول هاى مغز بسيار سريع است و در آن مدت كوتاه ، تقريبا ٨٥ درصد رشد دماغى پايان مى پذيرد، با اين حال مى بينيم كه اطفال ، همچنان كودكانه فكر مى كنند و قدرت تجزيه و تحليل صحيح مطالب را ندارند، زيرا از طرفى ، تا زمانى كه ١٥ درصد باقى مانده رشد بر آن افزوده نشود و سلول هاى مغز و شبكه هاى ارتباطى آن به منزل نمو و كمال خود نرسند، نيروى تعقل و تفكر به خوبى شكفته نمى شود و از طرف ديگر، عقل و ادراك وقتى كامل مى شود كه تمام شبكه هاى ارتباطى مغزى ، كه از تارهاى عصبى تشكيل شده اند، به طور كامل از غشاء ميلين پوشيده شوند.

«به عقيده لانك ورثى ، فعاليت ادراكى روانى مغز با سرعت پوشيده شدن رشته هاى عصبى از ماده ميلين رابطه خيلى نزديك دارد.»(١٤٧)

وزن متوسط مغز در سنين مختلف

سن پسر دختر در مواقع تولد ٣٣٠گرم ٢٨٣گرم ٣ تا ٦ ماهگى ٦٠٢گرم ٥٦٠گرم ٦ تا ١٢ ماهگى ٧٧٦گرم ٧٢٧گرم ١ تا ٢ سالگى ٩٤١گرم ٨٤٣گرم ٢ تا ٤ سالگى ١٠٩٥گرم ٩٩٠گرم ٤ تا ٧ سالگى ١١٣٨گرم ١٠٣٥گرم ٧ تا ١٤ سالگى ١٣٠١گرم ١١٥٤گرم ١٤ تا ٢٠ سالگى ١٣٧٤گرم ١٢٤٤گرم پوشش كامل رشته هاى عصبى

«٢ - اكثر رشته هاى عصبى در مغز و نخاع و پى ها، از ماده اى به نام ميلين پوشيده شده اند و مى توان گفت يك رابطه مستقيم خيلى نزديك بين رشد اعمال مغزى و پوشيده شدن رشته هاى عصبى از ميلين وجود دارد. بيشتر رشته هاى عصبى در مغز، تا سن بلوغ ، از اين ماده پوشيده مى شوند، ولى بعضى از رشته هاى عصبى كه در قشر مغز وجود دارند، در سنين متوسط زندگانى ، كاملا از غشاء ميلين پوشيده مى شوند.»(١٤٩)»

علىعليه‌السلام مى فرمايد: عقل آدمى در ٢٨ سالگى كامل مى شود.

«و عنهعليه‌السلام و ينتهى عقله فى خمس و ثلثين و ما كان بعد ذلك فبالتجارب.(١٥١)

«رابطه مابين پيدايش يك فكر منطقى نزديك به فكر دوران كمال ، و زمانى كه توسعه فكرى حاصله از تست ها شروع به كند شدن مى كند، دليل ديگرى براى اين نظريه به وجود مى آورد كه بعد از دوران كودكى ، ترقى فكرى واقعى انجام نمى گيرد.

جهش عواطف و كندى فكر

ممكن است اين فكر نيز براى برخى پيش آيد كه در دوران بلوغ ، در نتيجه جهش عواطف محبت و پيدايش غريزه جنسى ، هوش تحت تاءثير آن ها قرار مى گيرد و مطيع و منقاد مى شود.

فكر يك كودك ١١ ساله كه عينى تر و عملى تر است و با دنياى خارج توافق بيشترى دارد، خيلى به فكر اشخاص عاقل و كامل نزديك تر است تا فكر جوانى كه دل داده عواطف و هيجانات خويشتن است و علاقه او به كابوس ها و تخيلات و عواطف خود خيلى بيشتر است تا به محيطى كه وى را احاطه نموده است

اگر بخواهيم بگوييم كه در دوران بلوغ ، هوش به كلى تاريك و خرف مى شود، اغراق گفته ايم اما اگر واقعا يك سير قهقهرايى در بين باشد، فقط در دوران بحران تكليف امكان دارد، زيرا شور و هيجان جوانى با شكفتگى فكرى ، موافق و مساعد نيست .»(١٥٣)»

علىعليه‌السلام فرموده است : پيوسته عقل و حماقت در مزاج نوجوانان تازه بالغ در جنگ و ستيزند تا بحران تكليف را پشت سر بگذارند و به سن هجده سال برسند. در آن موقع ، اگر ساختمان فكرى جوان طبيعى و سالم باشد، كم كم عقل پيروز مى شود و حماقت شكست مى خورد، و اگر اساسا احمق باشد، حماقت بر عقل غالب خواهد شد.

جنون جوانى

سوم يكى از بيمارى هاى روانى كه كليه دانشمندان متخصص ، در كتب علمى خود شرح داده و پيرامون آن مبسوطا بحث كرده اند، جنون جوانى است اين بيمارى معمولا در سنين بلوغ آشكار مى شود و با تفاوت نشانه ها و عكس العمل هاى مختلفى كه در بيماران پديد مى آورد، به چهار نوع تقسيم شده است كارشناسان دانشمند تاكنون نتوانسته اند علت واقعى اين بيمارى را به درستى تشخيص دهند و محتملا آن را ناشى از فعل و انفعال هاى ترشحات غدد داخلى ، در دوران بحرانى بلوغ ، و مسموميت هاى ناشيه از آن مى دانند.

«علت اصلى جهل ما از مسائل روانى ، پيچيدگى و ابهام شگرف موضوع اوست ما هنوز وسايلى در دست نداريم كه بتوانيم در دنياى مجهول سلول هاى عصبى و اعمال مغزى و روانى ، براى خود راهى باز كنيم فى المثل ، براى ما ممكن نيست كه روابط دقيق بين علائم بيمارى جنون جوانى و ضايعات سلول هاى مغزى را در يابيم .»

ضعف سريع عقلانى

«پيروان مكتب كرپلن مى گويد: جنون جوانى عبارت است از ضعف سريع عقلانى كه هنگام بلوغ ظاهر شده و احتمالا نتيجه مسموميت درونى و پريشانى غدد مترشح داخلى است .»(١٥٦)

اين بيمارى كه در اصطلاح روان پزشكى به جنون جوانى تعبير شده ، دامنگير عموم جوانان نيست ، بلكه به گروه مخصوصى اختصاص دارد. اينان بايد مانند ساير ديوانگان ، با نظر پزشك تحت درمان قرار گيرند و گاهى بيمارى بعضى از آن ها شديد مى شود و دوران آن به طول مى انجامد.

جنون خودنمايى

يك قسم اختلالات روانى و بى نظمى هاى فكرى در ايام نوجوانى بروز مى كند كه عمومى و همگانى است و كم و بيش تمام جوانان نوخاسته گرفتار آن هستند و آن جنون خودنمايى و تخيلات افسانه اى است در اين دوران ، عموم نوجوانان اسير تصورات واهى خود مى گردند. از واقعيت هاى زندگى غافل مى شوند و مانند مجانين به پناه اوهام و تخيلات مى روند و همواره در خواب و خيال سير مى كنند و زندگى را از پشت عينك افكار بيهوده و غيرواقعى خود مى بينند. از عقل و منطق گريزان اند و عاشق اوهام و افسانه هاى ناشدنى هستند. جنون خودنمايى در تمام گفتار و رفتارشان آشكار است

«جوانان به عقل چندان ارادتى ندارند. قضاوت هاى عقلى را بسيار حقير مى شمارند و آن را لايق پير مردان مى دانند. آنان مثل امرسون فكر مى كنند كه مى خواست ارابه خود را به يكى از ستارگان ببندد.»(١٥٨)

تصورات واهى و غير عقلانى جنون تظاهر و خودنمايى ، به طورى در جوانان اثر مى گذارد و آنان را تحت تاءثير قرار مى دهد كه گاهى مرتكب جرم و جنايت مى شوند. به كارهاى وحشتناك و خشن و به اعمال جنون آميز و خطرناك دست مى زنند.

«ماهنامه فرانسه مى نويسد: دسته هاى مختلف اجتماعى جوانان ، تابع اصول و انضباط محكم و خشنى هستند و اغلب ، غرايب اخلاقى عجيبى بر آن ها حكومت مى كند.

روش هاى غيرعادى

يك نمونه از اين جوانان كه در عالم مخصوص به خودشان زندگى مى كنند، زندگى دو جوان هامبورگى است كه براى رسيدن به پايه جيمس دين با طناب باريكى خود را از طبقه چهارم عمارتى به پايين انداختند. اغلب ديده ايم كه چند نفر جوان ، پشت ويترين مغازه اى توقف كرده اند و در آن واحد مشغول شانه زدن موهاى بلند خود هستند و بى آن كه دليلى داشته باشد، به جان پيرمردى افتاده اند و او را از پا در آورده اند و بعد استدلال كرده اند ما را مسخره كرده ، ما هم چنين كرديم مشخصه ديگر نوجوانان ، ميل به استثنايى جلوه كردن است و اين خصيصه در ميان آنان به شدت به چشم مى خورد. اينان بر خلاف جهت تمايلات اكثريت گام برمى دارند و استثنائات را به عنوان روش خود برمى گزينند. مثلا هنگامى كه لاكى لوجيانو، گانگستر معروف ، از زندان خارج مى شد، با تحسين هاى صميمانه ٣٠٠ نفر جوان ولگرد روبه رو شد.

در پرسش نامه اى كه اخيرا تهيه شده ، از چند جوان دانشجو كه عليه قوانين و مقررات دانشگاه شوريده بودند، سئوال شده بود:

- چرا از تحصيل و دانشگاه بيزار شده ايد؟

- براى آن كه هر چه ميل داريد به ما تحميل مى كنيد. ما تئورى هاى شما را قبول نداريم و دلمان نمى خواهد تحصيل كنيم

- پس مى خواهيد چه كنيد؟

- كارهايى كه شما نمى پسنديد.»(١٦٠

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده : جوانى ، خود يكى از اقسام جنون و ديوانگى بشر است

«قال علىعليه‌السلام : ينبغى للعاقل ان يحترس من سكر المال و سكر القدرة و سكر العلم و سكر المدح و سكر الشباب ، قان لكل ذلك رياح خبيثة تسلب العقل و تستخف الوقار.(١٦٢) »

نيز فرموده است مستى بر چهار قسم است : قسم جوانى ، مستى ثروت ، مستى خواب ، مستى رياست

خلاصه اين سه مطلب كه به اختصار توضيح داده شد، عبارت است از:

١ - در دوران بلوغ ، مغز نوجوانان و شبكه عصبى مربوط، كه ابزار مادى تعقل و تفكر است ، به رشد نهايى خود نمى رسد.

٢ - از تست هاى عقل و هوش جوانان ، اين نتيجه به دست آمده است كه در دوران بلوغ ، عقل نوجوانان ، شكفتگى تازه اى پيدا نمى كند و درجات عقل و فراستشان در حدود دوران قبل از بلوغ است

تخيلات موهوم

٣ - عموم جوانان ، كم و بيش ، به اختلالات روحى و جنون خودنمايى گرفتارند و بر اثر ضعف دستگاه عقل ، از واقعيت هاى زندگى غافل مى شوند و مانند ديوانگان مستان ، در عالم تخيلات افسانه اى و اوهام ناشدنى سير مى كنند و به كارهاى غيرعقلانى و جنون آميز دست مى زنند.

نياز جوان به راهنمايى

اگر نوجوانان به اين سه نكته اساسى توجه دقيق نمايند، وضع روانى خويشتن را درك مى كنند و به نارسايى عقل و كوتاهى فكر خود به خوبى پى مى برند و نياز خويشتن را به راهنمايى از طرف مردان عاقل و كامل احساس مى نمايند، و هرگز در اجراى نظرات خام ناسنجيده خود پافشارى نمى كنند و موجبات بدبختى و تيره روزى خويش را فراهم نمى نمايند.

نارسايى عقل نوجوانان و اختلالات فكرى آنان ، در بحران بلوغ و تكليف ، مخصوص يك كشور يا نژاد معين نيست ، بلكه كليه فرزندان بشر در سراسر گيتى با آن روبه رو هستند. جوانان اگر نتواند مسائل زندگى را به درستى تجزيه و تحليل كنند و تصميم صحيح و عاقلانه بگيرند، عذر موجهى دارند و آن خامى دوران جوانى و نارسايى طبيعى فكر است

عذر مقبول

«قال علىعليه‌السلام : جهل الشباب معذور، و علمه محصور.(١٦٤) »

علىعليه‌السلام فرموده است انديشه روشن پيرمرد، نزد من از قوت و نيرومندى جوانان محبوب تر است

اشتباه جوانان

بعضى از دختران و پسران موقعى كه دوران بلوغ را طى مى كنند و اندامشان از هر جهت رشد مى كند و صورت يك مرد يا يك زن كامل را به خود مى گيرند، دچار اشتباه مى شوند. گمان مى كنند كه از هر جهت كامل شده اند و با زنان و مردان جامعه يكسان گشته اند. با خود مى گويند: «مگر شخصيت ما با شخصيت بزرگسالان فرق دارد؟ آيا ما با زنان و مردان جامعه مساوى نيستيم ؟ آيا نمى توانيم از هر جهت در رديف آنان قرار گيريم ؟ آيا نبايد مانند بزرگسالان همه جا اظهارنظر كنيم و از تمام مزاياى اجتماعى برخوردار باشيم ؟»