جوان از نظر عقل و احساسات جلد ۱

جوان از نظر عقل و احساسات0%

جوان از نظر عقل و احساسات نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوان از نظر عقل و احساسات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله محمد تقي فلسفي (ره)
گروه: مشاهدات: 31285
دانلود: 4044


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 466 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31285 / دانلود: 4044
اندازه اندازه اندازه
جوان از نظر عقل و احساسات

جوان از نظر عقل و احساسات جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تحميل نظرات خام

گاهى اين انديشه ناصحيح آن چنان در فكرشان قوت مى گيرد و دچار افراط و تندروى مى شوند كه بزرگسالان را مسخره مى كنند و با تمام قوا مى كوشند تا نظرات خام و ناسنجيده خود را بر آنان تحميل نمايند و به قبولشان وادار كنند.

اينان ظاهر خود را مى بينند و از باطن خويش آگاه نيستند. اينان مى بينند كه قد و قامتشان به خوبى رشد كرده و اندامشان هم مانند اندام پدران و مادران بزرگ شده است اينان حس مى كنند كه تمايل جنسى در مزاجشان بيدار شده و مى توانند انتخاب همسر كنند و فرزند بياورند، ولى از اين نكته اساسى غافل اند كه از نظر دينى و علمى ، بلوغ جنسى غير از بلوغ عقلى است و بايد چندين سال از بلوغ جنسى فرزندان بشر بگذرد تا عقلشان به رشد نهايى و بلوغ كامل برسد.

«تنها رشد جنسى بدن كافى نيست بايد فكر و احساسات ما هم داراى رشد كامل و آمادگى شود. رشد فكرى و احساساتى ما مدت ها بعد از رشد بدنى ما صورت مى گيرد.»(١٦٦) .

امام صادقعليه‌السلام فرموده : يتيمى كودكان بى پدر، با نطفه سازى و محتلم شدن ، كه نشانه بلوغ جنسى و نيرومندى بدن است ، پايان مى پذيرد، اما اگر با وجود احتلام ، رشد عقلى اش ثابت نشود، سفيه يا ضعيف العقل باشد، ولى او موظف است اموال وى را همچنان در يد خويش نگاهدارى نمايد.

«ن بن سنان قال قلت لابى عبداللهعليه‌السلام متى يدفع الى الغلام ماله ، قال اذا بلغ و اونس منه رشد. ولم يكن سفيها او ضعيفا.(١٦٨) »

از امامعليه‌السلام سئوال شد: چه موقع يتيمى اطفال پايان مى پذيرد؟ فرمود: «موقعى كه محتلم مى شود و به علاوه داراى رشد عقلى باشد كه داد و ستد را درك نمايد.»

اختيارات مالى

از اين يك آيه و چند حديث به خوبى استفاده مى شود كه قانون گزار اسلام ، بلوغ جنسى را از بلوغ عقلى تفكيك كرده و اختيارات مالى را تنها به نوجوانانى تفويض مى كند كه علاوه بر بلوغ جنسى ، داراى رشد عقلى براى به دست آوردن استقلال مالى ، خردمندى كامل و رشد نهايى عقل نيست همين قدر كه نوجوان به حداقل رشد عقلى برسد و معنى نفع و ضرر مالى را درك كند و قادر باشد كه در ثروت خود عاقلانه تصرف نمايد، از نظر قانونى رشيد است و حق دارد اختيارات مالى خود را در دست گيرد.

ناگفته نماند كه مشكل نارسايى عقل جوانان ، كه موضوع بحث ماست ، با اين درجه از رشد عقلى ، كه شرط احراز استقلال مالى است ، حل نمى شود. زيرا بيشتر جوانان در ابتداى جوانى واجد اين درجه از رشد عقلى هستند، ولى نمى توانند به وسيله آن خير و شر و زندگى را به درستى تشخيص دهند و مسائل حياتى را به نحو شايسته اى تجزيه و تحليل نمايند.

شكفتگى كامل عقل

تنها عاملى كه مشكل جوانان را حل مى كند و نارسايى فكر آنان را جبران مى نمايد، رشد نهايى و شكفتگى كامل عقل است و اين درجه از رشد، خيلى دير به دست مى آيد.

بيشتر خطراتى كه دامنگير نسل جوان مى شود، در فاصله چند ساله بين بلوغ جنسى و رشد نهايى عقل است در طول اين چند سال ، جوانان همواره در معرض خطر و احيانا سقوط قرار دارند. زيرا عقلشان ضعيف و احساساتشان شديد است

بسيار اتفاق مى افتد كه جوان نوخاسته اى بر اثر تهييج غريزه خشم و يا شهوت يا ساير تمايلات نفسانى ، خودسرانه تصميم ناروايى اتخاذ مى كند و به كار زيان بخشى دست مى زند و در نتيجه ، مصيبت غير قابل جبرانى براى خود و ديگران به بار مى آورد.

ضعف عقل در بحران بلوغ

اگر نوجوانان اين حقيقت را به خوبى درك نمايند كه در ايام بحرانى بلوغ و جوانى ، عقلشان نارسا و ضعيف است ، قطعا به خطر تصميم هاى ناسنجيده و عجولانه خود بهتر متوجه مى شوند و در راه زندگى با احتياط و دقت بيشترى قدم بر مى دارند اينان نيازمندى خود را به راهنمايى رجال الهى و مربيان خيرخواه به خوبى احساس مى كنند و برنامه هاى تربيتى را در كمال علاقه مندى به كار مى بندند.

در پايان اين فصل ، به منظور حفظ جوانان از خطر تصميم هاى عجولانه و لغزش هاى زندگى ، دو دستور مفيد و سعادت بخش را از پيشواى عالى قدر اسلام خاطرنشان مى كنم به نظر مى رسد اگر نوجوانان عزيز اين دو نكته را به خوبى فراگيرند و عملا به كار بندند، مى توانند دوران بحرانى شباب را به سلامت طى كنند و از كارهاى ناروايى كه ناشى از ضعف فكر و نارسايى عقل است ، مصون بمانند.

اول

«ان ابى عبدالله السلام قال : ان رجلا اتى النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله ، فقال يا رسول الله اوصنى فقال له رسول الله فهل انت مستوص ان انا اوصيتك ؟ حتى قال له ذلك ثلاثا و فى كلها يقول الرجل نعم يا رسول الله فقال اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فانى اوصيك اذا انت هممت بامر فتدبر عاقبته ، فان يك رشدا فامضه ، و ان يك غيا فانته عنه.(١٧٠) »

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمود: پير سالخورده در بين قوم و كسان خود، مانند پيغمبر الهى بين امت خود مى باشد.

پيامبران الهى راهنماى امت هاى خود بودند و پيران سالخورده نيز بايد هادى اقوام و بستگان جوان خود باشند. همان طور كه گفتار پيغمبران خدا مايه سعادت امت هاست ، اندرزهاى پيران روشن ضمير نيز باعث خوشبختى كسان و بستگان آنان است

سنجش سن تقويمى و عقلى جوان

قال الله العظيم فى كتابه :( وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا ) (١٧٢) »

امام باقرعليه‌السلام فرمود: وقتى خداوند عقل را آفريد، درباره اش فرمود: به عزت و جلالم قسم است كه هيچ موجودى را نيافريده ام كه نزد من از تو محبوب تر باشد.

ميزان خوبى و شايستگى

در نظر اولياى گرامى اسلام ، ميزان خوبى و شايستگى مردم ، تنها درستكارى و صحت عمل نيست ، بلكه اخلاق خوب و اعمال پسنديده آنان را به توجه به درجه عقل و كيفيت انديشه و فكرشان مى سنجند. درستكاران با ارزش ، كسانى هستند كه با داشتن عقل كافى و فكر روشن ، پاكى و صحت عمل را اختيار كرده و به نادرستى و گناهكارى پشت پا زده اند.

«قال رسول الله عليه و آله : اذا بلغكم عن رجل حسن حال ، فانظروا فى حسن عقله فانما يجازى بعقله(١٧٤) »

امام باقرعليه‌السلام فرموده است : در قيامت بازخواست خداوند از مردم به مقدار عقلى است كه در دنيا به آنان داده است

هر انسانى كه از مادر متولد مى شود داراى ساختمان اختصاصى و مميزات معينى است رنگ چهره ، اجزاى صورت ، كيفيت قيافه ، ساختمان چشم و مو، آهنگ صوت و حتى خطوط ريز سرانگشت هر انسانى با ديگرى فرق دارد. اين اختلاف طبيعى ، كه يكى از آيات الهى است ، در قرآن شريف با يك جمله كوتاه ادا شده است

( وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا .)

خداوند شما را با مميزات مختلف و اندازه گيرى هاى گوناگون آفريده است همان طور كه ساختمان جسم و خصوصيات طبيعى اندام مردم با يكديگر متفاوت است ، قوه عقل و نيروى درك مردم نيز با يكديگر فرق دارد. عقل هر انسانى با حدود معين و طور مخصوص به خود و او آفريده شده است بعضى از افراد، با عقل بسيار قوى و درك فوق عادى آفريده شده اند و داراى نبوغ ذاتى هستند. اينان در تمام اعصار و در همه كشورها كم و بيش ‍ وجود داشته اند، ولى تعداد نوابغ هميشه كم و انگشت شمار بوده است

درجات عقل بشر

بعضى از مردم با عقل متوسط و درك عادى آفريده شده اند. اينان مردمان معتدل جهان اند و در هر عصرى تعدادشان زياده بوده و جمعيت قابل ملاحظه كشورها را تشكيل داده اند.

بعضى از مردم اند كه با عقل ضعيف و فكر و كوتاه آفريده شده اند. اينان مردم عقب افتاده و دون حد عادى هستند و متاءسفانه تعداد آنان در همه كشورها نسبتا زياد و قابل ملاحظه بوده است اين گروه بدبخت را با كلماتى نظير احمق ، سفيه ، كودن ، كوته فكر و نظاير اين ها معرفى كرده اند. آنان در جامعه مانند ساير افراد عادى زندگى مى كنند و با ديگران آميزش دارند. از نارسايى فكر خود آگاه نيستند، ولى گفتار و رفتار ناسنجيده و غير عقلانى آن ها همواره براى خودشان و ساير مردم رنج و زحمت به بار مى آورد.

كوته فكران بالغ

«انواع اشكالاتى كه ممكن است بچگى افراد بالغ به وجود آورد، لاتعد و لاتحصى است اين بچگى ها و ناكاملى ها، نه فقط در بين آن بدبخت هايى وجود دارد كه به نام ديوانگان و مجانين در حصارهاى محكم نگاهدارى مى شوند، بلكه در ميان هزارها زنان و مردانى هم ديده مى شوند كه ظاهرا افرادى بالغ هستند و يا ديگران آن ها را بالغ و كامل مى دانند و از تمام مزاياى بلوغ و كمال هم در ظاهر از هر حيث برخوردارند.

در ميان اين افراد ظاهرا و جسما بزرگ ، و در حقيقت كوچك و بچه فكر، ميزان نپختگى و ناكاملى كه وجود دارد از چشم افراد ديگر متاءسفانه پوشيده است ، و حتى اغلب عدم كمال و بچگى هاى بزرگ ها از چشم كسانى كه در زندگى آنان شريك هم هستند مخفى است زيرا شركاى آن ها هم اغلب داراى همان عدم رشد مى باشند. از آن جا كه جامعه هنوز ملاك تشخيص ‍ براى رفتار افراد بالغ از لحاظ رشد يا عدم رشد معين نكرده ، ناكاملى ها و عدم رشدها از نظر جامعه اغلب مخفى و مستور مى باشند.

مى توان گفت كه همين عدم رشدها مى تواند قسمتى از تاريكى هاى تاريخ را كه ظاهرا براى آن دليل و مفهومى به نظر نمى رسد، براى ما روشن سازد. نه فقط در قسمت زيادى از تاريخ اين گونه عدم رشدها باعث ايجاد وقايع ناگوار بوده اند، بلكه اغلب موارد گوناگون از وقايع ناگوار شخصى يا اجتماعى حيات روزمره ما هم مديون همين عدم رشدها ناپختگى هاست .»(١٧٦)

علائم حماقت

اگر سخن بگويد حماقت و نادانى اش او را رسوا خواهد كرد. اگر سكوت كند نارسايى و عجزش ظاهر مى گردد. اگر به كارى دست بزند آن را خراب مى كند. اگر رازى به وى سپرده شود افشا مى نمايد. نه دانش خودش او را بى نياز مى كند و نه از دانش ديگران بهره مند مى گردد. اندرزگوى خود را اطاعت نمى كند، و رفيق خود را راحت نمى گذارد. مادرش مرگ او را دوست دارد تا در عزايش گريه كند و زنش آرزوى جدايى وى را در مغز مى پرورد. همسايه اش تمنا دارد كه منزل او دور باشد، و همنشينش از ترس ‍ مجالست با او، در تنهايى و سكوت به سر مى برد، موقعى كه احمق در مجلس ديگران شركت مى كند، اگر حضار محضر از او بزرگ تر باشند، همه آن ها را عاجز مى كند و اگر از وى كوچك تر باشند، با رفتار و گفتار احمقانه خود آنان را گمراه مى نمايد.

بيمارى درمان ناپذير نقص غير قابل جبران

بدبختانه بيمارى حماقت از امراض علاج ناپذير و غير قابل درمان است تربيت هاى علمى و عملى در دوران كودكى و جوانى ، هر قدر نيرومند و اساسى باشند، نمى توانند نارسايى طبيعى مغز يك انسان احمق را بر طرف كنند و نقايص فطرى اش را جبران نمايند، زيرا اساس عقل طبيعى هر انسان در رحم مادر پى ريزى مى شود، و آن وضع مخصوص ، تا پايان عمر باقى و برقرار است تربيت مى تواند عقل طبيعى را پرورش دهد و استعدادهاى نهفته اش را به فعليت بياورد. مغز يك انسان احمق اساسا استعداد فروغ و درخشندگى كامل ندارد تا به وسيله تربيت آشكار گردد.

تربيت در زمينه هاى ارثى

«يك كودك ابله و گيج و ترسو و كاهل را نمى توان با تربيت و پرورش به يك مرد فعال يا يك زمامدار مقتدر و جسورى تبديل كرد. خصايصى چون فعاليت و تهور و روح حادثه جويى ، كاملا زاييده محيط نيست و شايد محيط بر روى آن ها اثرى ندارد. در حقيقت ، عوامل پرورش و تربيت ، جز در حدود زمينه هاى ارثى و خصايص سرشتى بافت ها و شعور فرد موثر نيستند.»(١٧٨)

حضرت مسيح بن مريم فرمود: براى علاج مردم احمق كوشش كردم ، ولى نتوانستم آنان را درمان نمايم و نارسايى عقلشان را اصلاح كنم

گفت رنج احمقى قهر خداست

رنج كورى نيست قهر آن ابتلاست

ابتلا رنجى است كان رحم آورد

احمقى رنجى است كان زخم آورد

آن چه داغ اوست مهر او كرده است

چاره اى بر وى نيارد برد دست

زاحمقان بگريز چون عيسى گريخت

صحبت احمق بسى خون ها ريخت

آن كسى كه گرفتار بيمارى دروغگويى است ، با تربيت مى توان راستگويش ‍ كرد. آن كس كه دچار ياوه گويى و پرحرفى است ، با تربيت مى توان درمانش ‍ نمود. خلاصه ، همه بيمارى هاى اخلاقى علاج پذيرند، ولى بيمارى حماقت با هيچ دارويى درمان نمى شود و كوشش هاى تربيتى ، نارسايى عقل را جبران نمى كند.

«ن الرضاعليه‌السلام : قال العقل حباء من الله والادب كلفة فمن تكلف الادب قدر عليه و من تكلف العقل لم يزدد بذلك الا جهلا.(١٨٠) »

علىعليه‌السلام فرموده : عقل هاى مردم بخشش هاى الهى است و با سعى و كوشش به دست نمى آيد. ادب و اخلاق است كه مردم مى توانند از راه سعى و مجاهده به دست آورند.

آزمايش عقل و هوش

يكى از مطالبى كه در روان شناسى جديد مورد كمال توجه قرار گرفته ، موضوع آزمايش عقل و هوش كودكان و جوانان است در قرون گذشته ، عموم مردم ، كم و بيش مى دانستند كه چگونه و با چه وسيله حدود تفاوت را معين كنند و با محاسبه دقيق آن را اندازه گيرى نمايند.

دانشمندان امروز با بررسى هاى پى گير و دامنه دار خود، در اين باره به پيشرفت هاى قابل ملاحظه اى نايل شده و توانسته اند تا اندازه اى عقل ، هوش ، حافظه ، سرعت انتقال كودكان و جوانان را امتحان كنند و با محاسبه و اندازه گيرى صحيح ، حدود هر يك را معين نمايند.

سنجش فكر اطفال

«در آغاز قرن اخير اين فكر براى اولين بر اثر مساعى ابتكارى بينه براى سنجش فكرى اطفال به مرحله آزمايش در آمد. تا آن روز، آن چه را كه اين استاد مورد توجه قرار داد، به هيچ وجه سابقه نداشت البته روشن شده يود كه بعضى از اطفال باهوش تر و ذكى تر از سايرين هستند، ولى هيچ گاه سعى نشده بود كه ارتباط بين ذكاوت يا كندهوشى طفل با سن وى روشن گردد.»(١٨٢)

سن عقلى و تقويمى

از زمانى كه اندازه گيرى عقل و هوش بشر با روش هاى علمى و عملى ميسر شده و كشورهاى متمدن كم و بيش به اين كار اقدام كرده اند، حقايق تلخ و ناگوارى آشكار گرديده و نتايج نامطلوب و تاءثرآورى كه مردم جهان از آن ها بى خبر بودند، به دست آمده است

رسيدگى هاى دقيقى كه از هوش و عقل محصلين و كارگران و سربازان در محيط مدارس و كارخانه ها و سربازخانه ها به عمل آمده است ، نشان مى دهد كه عده بسيارى از افراد اجتماع ، كوتاه فكر و كم هوش و خلاصه از نظر رشد عقل ، غير طبيعى و عقل افتاده اند.

دكتر كارل مى گويد:

«بسيارند افرادى (خواه فرانسه خواه در آمريكا) كه سن روانى آنان از ده سال نمى گذرد. به موجب گزارش كميته ملى بهداشت روانى ، ٤٠٠٠٠٠ كودك ، كم هوش تر از آن اند كه بتوانند تعليمات مدرسه اى را ادامه دهند.

به موجب آزمايشى كه در سال ١٩١٧، به وسيله هركس روى سربازان و افسران ارتش آمريكا به عمل آمد، معلوم شد كه سن روانى ٤٦ درصد آنان كمتر از ١٣ سال است

يقين است كه چنين آزمايشى از ملت فرانسه ، به خصوص در بعضى شهرهاى ايالات بروتانى و نرماندى ، جواب هاى مشابهى خواهد داد، ولى در اين كشور آمارى وجود ندارد كه بتوان سن معمولى و سن روانى كودكان محصل را با هم سنجيد.

در اين مورد نبايد گول نتيجه امتحانات را خورد كه دوران جوانى ما را تلف مى كند. ما مى دانيم كه اخذ تصديق ها و دپيلم ها و حتى و قبولى در مدارس ‍ عالى نيز نشانه هوشيارى نيست بسيارى از جوانان خيلى كم هوش نيز در اين امتحانات موفق مى شوند.

افراد غير طبيعى

اجتماع بالغ ، بسيارى از افراد غير طبيعى را شامل است در آمريكاى شمالى ، شايد سى ميليون افرادى وجود دارند كه با زندگى مدرن توافق نيافته اند و يا هرگز توافق نتوانند يافت در فرانسه قمست اعظم بيكاران كسانى هستند كه جاهل تر يا كم هوش تر و يا بيمارتر از آن اند كه از عهده انجام كارى بر آيند.»(١٨٤)

امام صادقعليه‌السلام فرموده : خير و بركت هيچ ثروتى به قدر عقل نيست ، و پستى و ذلت هيچ فقرى به پايه حماقت ، كه فقر عقلى است ، نمى رسد.

اگر آزمايش عقل و هوش ، عمومى و جهانى شود، اگر در همه كشورها و از كليه طبقات مردم امتحان روان به عمل آيد، آن گاه معلوم مى شود كه حماقت و نارسايى فكر چه بلاى بزرگى است و چه جمعيت عظيمى از نسل بشر در تمام كشورها به آن مبتلا هستند.

منشاء صغر فكرى

«سن روانى قسمت اعظم مردم از ١٢ يا ١٣ سال نمى گذرد. علل اين واقعه بدفرجام را به خوبى نمى توان شناخت عموما صغر فكرى را در بازماندگان الكلى ها و سفليسى ها و ناقص عقلان و فاسد اخلاقان مى توان ديد.»(١٨٦)

«گدار مشاهده كرده است كه در نسل خانواده اى كه پدر و مادر مبتلا به ضعف عقل بوده اند، ٤٧٠ كودك ضعيف العقل و فقط ٦ كودك طبيعى به وجود آمده است .»(١٨٨)

راه آزمايش عاقل

امام صادقعليه‌السلام فرموده : اگر خواستى در يك مجلس و با اولين بر خورد عقل كسى را امتحان كنى ، مطلبى را كه ناشدنى و غير قابل وقوع است ، در ضمن سخنان خود با وى به ميان بگذار. اگر سريعا به نادرستى مطلب متوجه شد و آن را تكذيب كرد، مرد عاقلى است و اگر آن را صحيح تلقى نمود و تاييد كرد، مرد احمق و كوتاده فكرى است

بر اساس اين دستور مى توان عقل هاى كودكان و جوانان را آزمايش نمود و به اعتبار درجات مختلف سن آنان ، ده ها مطالب ناشدنى و غير قابل وقوع را به صورت سئوال ، يا وقايع فرضى طرح كرد و با آن ها در ميان گذارد تا مراتب روشن بينى يا نارسايى فكرشان معلوم شود.

«قال علىعليه‌السلام : عند بديهه المقال تختبر عقول الرجال(١٩٠) »

كلمه ظن در لغت به معانى يقين و گمان و شك آمده است ، و در اين حديث ممكن است هر سه معنى مراد باشد. علىعليه‌السلام مى فرمايد:

نظرات قطعى يا حدس و تمان يا شك و ترديد مردم در موضوعات مختلف وسيله سنجش عقل و ميزان تشخيص درك آنان است

نظر صائب

مردم درباره يك واقعه جهانى يا يك حادثه ملى يا يك پيش آمد خانوادگى و فردى يا ساير علمى و اجتماعى ، نظرات مختلفى ابراز مى دارند. به علاوه ، بعضى نظر خود را به صورت قطعى و بعضى به طور ترديد بيان مى كنند. هر قدر عقل يك انسان كامل تر و فكرش عميق تر باشد، نظرش ‍ صائب تر و گمانش به واقع نزديك تر خواهد بود. در اين حديث ، علىعليه‌السلام ، نظرات مختلف مردم را ميزان آزمايش عقل آنان شناخته است

بر اساس سه دستور كلى مى توان صدها سئوال به صورت تست هايى كه در روان شناسى امروز معمول است ، تهيه كرد و كودكان و جوانان را از نظر عقلى و همچنين از ساير جهات روانى آزمايش نمود.

فصلى در روان شناسى

چندى است كه مسئله آزمايش عقل كودكان و جوانان ، با توجه به سنين عمر آنان ، فصل جديدى را در روان شناسى گشود است با تفكيك سن تقويمى از سن عقلى ثابت شده كه ممكن است عقل يك جوان بيست ساله به قدر يك كودك ده ساله باشد، يا بر عكس ، عقل يك كودك ده ساله به اندازه يك جوان بيست ساله باشد.

«هيچ لزومى ندارد كه سن روان شناسى يا روحى ، درست مطابق با سن زمانى يا سنين عمر باشد. طفلى كه طبق تقويم ده ساله مى باشد ممكن است از لحاظ روحى و روان شناسى فقط پنج ساله باشد يا مثلا به عكس ‍ پانزده ساله باشد.

روشن است كه بدين ترتيب ، پرتو جديدى از علم ، مورد توجه بشر قرار گرفته و اطلاع تازه اى از طبيعت بشرى ما به دست آمده كه باعث مى شود به افراد بشر با چشم بنگريم مسلم شد هر انسانى يك سن روحى و فكرى و يك سن تقويمى دارد.

سن تقويمى و زمانى انسان ممكن است با سن روحى و روان شناسى وى اختلاف فاحش داشته باشد. مثلا يك زن سى ساله ممكن است از لحاظ احساساتى ، در حدود سن متوسط پانزده ساله باشد، يا يك پسر بچه ده ساله را مى توان يافت كه از لحاظ حسن مسووليت و قدرت تعقيب هدف در حدود سن بيست سال داشته باشد. درست است كه آن پسر از لحاظ سنى طفل است ، ولى از لحاظ احساسات و فكرى كامل مى باشد.

يك مردم بيست و پنج ساله ممكن است از لحاظ كار شخصى و فردى ، ظاهر يك بچه پنج ساله را به بياورد و يا آن كه يك پسر پنج ساله ممكن است از خيلى از اسباب بازى هاى خود به دور بوده و داراى قدرت داد و ستد، و حس عدالت خواهى و اميداوارى به آينده ، كه مربوط به سنين خيلى بالاتر است ، باشد.»(١٩٢)

مامون كه تا آن موقع حضرت را نمى شناخت و از سخنان حكيمانه و رخسار زيباى وى به عجب آمده بود، پرسيد: اسم شما چيست ؟ فرمود: محمد.

گفت : پسر كيستى ؟

فرمود: فرزند على بن موسى الرضا هستم

مامون به روان پاك حضرت رضاعليه‌السلام درود و رحمت فرستاد و مركب خود را به راهى كه در پيش داشت ، به حركت در آورد.

از اين حديث ، تفاوت سن تقويمى از سن عقلى به خوبى واضح مى شود. سن تقويمى امام جوادعليه‌السلام يازده سال بود، ولى درجه عقل و مراتب درك آن حضرت خيلى بيشتر از سن تقويمى اش بوده است حرف هايى كه امام جواد يازده ساله به مامون الرشيد گفت ، شايسته يك مرد بزرگى است كه به خوبى درس خوانده باشد، و از مسائل روانى و قوانين حقوقى و جزائى با خير باشد، و بتواند مسائل را به خوبى تحليل كند. به علاوه شجاع باشد كه با خليفه مقتدرى چون مامون الرشيد اين چنين صريح سخن بگويد.

برترى عقل رجال وحى

به موجب روايات مذهبى ، يكى از امتيازات رجال وحى و رهبران روحانى ، كمال عقل و درك بوده است كسانى كه خداوند آنان را به پيامبران برگزيده و به منظور راهنمايى مردم مبعوث فرموده است و همچنين كسانى كه پيغمبران آنان را به امر الهى براى جانشينى خود انتخاب كرده اند، عقل فوق عادى داشتند، و از جهت مراتب فكر و هوش ، داراى امتيازى مخصوص به خود بودند.

«قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ولابعث الله رسولا ولا نبيا حتى يستكمل العقل و يكون عقله افضل من عقول جميع امته(١٩٤) »

خدا بهتر مى داند كه چه شخصى را به نبوت مبعوث فرمايد و جامه پرافتخار رسالت را بر كدام پيكر بپوشاند.

به موجب حديث رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، كمال عقل و برترى درك پيامبران خدا، يكى از شرايط شايستگى و صلاحيت آنان براى احراز مقام شامخ رسالت يا نبوت بوده است

اندازه گيرى درجات عقل و هوش كودكان و جوانان ، با مقايسه به سنين عمرشان ، آنان را به گروه هاى عادى ، فوق عادى و دون عادى تقسيم كرده است

گروه عادى ، كسانى هستند كه رشد عقلشان به سنين عمرشان تقريبا هم آهنگ است و با مختصر تفاوتى در حدود يكديگر قرار گرفته اند. نه عقل پيش رسى دارند و نه دچار عقل افتادگى و نارسايى هستند. در هر سنى كه باشند، از عهده آزمايش هاى عقلى و هوش آن سن بر مى آيند.

گروه فوق عادى ، كسانى هستند كه عقل پيش رسى دارند و درجه درك و هوش آنان از سنين عمرشان بيشتر است اين گروه ، به اعتبار درجات پيش ‍ افتادگى عقل و هوش ، مراتب متفاوتى دارند. در بعضى از آن ها فروغ عقل و هوش به قدرى شديد است كه در آزمايش هاى عقلى و روانى از عهده امتحان دو برابر سن خود يا بالاتر بر مى آيند.

گروه دون عادى ، كسانى هستند كه درجه عقلشان از سنين عمرشان كمتر است اينان گرفتار كم هوشى و عقب افتادگى رشد عقلى هستند. گاهى نارسايى و عقب افتادگى در بعضى از افراد اين گروه به قدرى شديد است كه در آزمايش هاى روانى از عهده امتحانات عقلى و هوشى نصف عمر خود هم بر نمى آيند.

«كم هوشى درجات دارد و در مواردى كه كم هوشى خيلى شديد است ، ممكن است كودك پانزده ساله ، از عهده كارهايى كه كودك عادى چهار ساله مى كند، بر نيايد.»(١٩٦)

حضرت سجادعليه‌السلام فرموده است : كسى كه عقل وى از ساير قوايش ‍ كامل تر نباشد، هلاكت و سقوط، از آسان ترين حوادث در زندگانى اوست

يك كودك شش ساله ، به علت ضعف عقل و نارسايى فكر، خير و شر خود را تشخيص نمى دهد و قدرت تحليل مسائل زندگى را ندارد. او تنها به تمايلات ناسنجيده خود متوجه است و همواره در راه نيل به خواهش هاى نفسانى خويشتن ، كوشش مى كند. خوشبختانه چون بدنش ضعيف است ، نمى تواند همه نيات نادرست و خلاف مصلحت خود را اجرا كند و به تمام خواسته هاى كودكانه و نارواى خويشتن جامه عمل بپوشاند، در نتيجه ، خطرات بزرگى را به بار نخواهد آورد.

يك نوجوان كم هوش و كوتاه فكر كه سن تقويمى اش شانزده سال و سن عقلى اش شش سال باشد، وضع بسيار خطرناكى دارد. زيرا از جهت عقلى مانند يك كودك شش ساله فكر مى كند و تنها پيرو تمايلات ناسنجيده و خواهش هاى كودكانه خويشتن است با اين تفاوت كه چون بالغ شده از جهت جسمى نيرومند و تواناست ، او قادر است تمام مقاصد بچگانه و خلاق مصلحت خود را عملا اجرا نمايد و به همه خواهش هاى خام و ناسنجيده خويش جامه عمل بپوشاند.

واضح است كه وجود چنين بچه نيرومند و پرقدرتى در خانواده ، تا چه پايه وحشتناك است ، و چگونه مى تواند در اطراف خود بى نظمى هاى بزرگ و احيانا ويرانى ها و خطرات غير قابل جبران به بار بياورد.

تمايلات شخصى

«اگر نيروى جسمانى افراد، اندازه نيروى عقلانى آن ها ضعيف باشد، يعنى هر دو نيرو يكسان باشند، ساير افراد بشر در امن و آسايش زندگى مى كنند. اما طفلى كه داراى نيرو و قدرت يك انسان كامل باشد، غولى وحشتناك است زيرا ارتباط طفل با حيات و زندگى ، فقط بر اساس تمايلات شخصى اوست اين تمايلات است كه از هر جهت بر روى مسلط بوده و او را اداره مى كند، و چون صاحب دانش و اطلاع نيست ، بنابراين اعمال قدرت وى ، مبتنى بر جهل و نادانى خواهد بود و ثمره آن هم معلوم است

وى احساسات پخته و كامل ندارد، بلكه آن چه دارد، لذت شخصى است بنابراين هر كارى را انجام مى دهد، فقط براى لذت شخصى و رسيدن به آن خواهد بود. نيروى تصورش درباره ديگران بالقوه است ، نه قدرت اعمال شده ، و هر گونه اعمال قدرت هاى وى ، عمليات بى رحمانه و ستمگرانه خواهد بود.

اعمال تخريبى

او داراى صبر و شكيبايى ، ملاحظه و كار مداوم نيست كه محصول آن ساختمان بناى محيط باشد. بنابراين هر گونه اعمال قدرت از ناحيه او عمليات تخريبى خواهد بود. براى او استقامت اخلاقى ، قانون عدالت ، ايمان به مفهوم حيات و مقام ، معنى واقعى ندارد. بنابر اين اعمال وى بر اساس بوالهوسى و تلون خواهد بود. وقتى مى توانيم بگوييم كه يك فرد انسانى به نيروى جسمانى او جلو برود. اگر نيروى اجرايى او جلو برود، در حالى كه نيروى فهم وى نتوانند به قدرت جسمانى او برسد، چنين شخصى از لحاظ روان شناسى ، عقب مانده و از لحاظ جامعه و محيطى كه در آن زندگى مى كند، خطرناك است قدرت جسمانى وقتى براى يك فرد مفيد است كه وى ارتباط خود را با علم و دانش توام سازد و احساس كند آن چه را كه براى كار و عمل انتخاب مى كند، خلاقه است نه مضر و مخرب مفيد به حال جامعه است نه مخالف با حيات اجتماع .»(١٩٨)

علىعليه‌السلام فرموده است : بزرگى اندام و طول قامت براى كسى كه روانش از عقل و فكر و تهى است ، فايده اى نخواهد داشت

مردان عاقل و كارآزموده ، اگر بخواهند در موردى اظهارنظر كنند، با احتياط سخن مى گويند و در موقع بيان راى سنجيده و پخته خود، خاطرنشان مى كنند كه ممكن است اشتباه كرده باشيم و در اين باره بايد از ديگران نيز نظر خواست

علامت ضعف عقل

برعكس ، مردمان احمق و كوتاه قكر، خود را مصون از خطا مى پندارند و راءى خام و بچگانه خويش را مطابق با واقع مى شناسند و به گمان داشتن چنين راءى صائبى ، بر خود مى بالند و پيروى از آن نظر را وظيفه قطعى همه مردم مى دانند. و همين طرز فكر، خود دليل حماقت و كم عقلى آن هاست

«قال اميرالمومنينعليه‌السلام : اعجاب المرء بنفسه دل على ضعف عقله(٢٠٠) »

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده : با روزگار دشمنى نكنيد تا او نيز با شما دشمنى كند و شكستتان دهد.

دشمنى با روزگار

«قال علىعليه‌السلام : من كابر الزمان عطب.(٢٠٢)

نتيجه طغيان و عصيان جوانان در جهان غرب ، ترك تحصيل ، بى سوادى ، لاابالى گرى ، اعتيادات مضره ، ارتكاب جرايم و جنايات و عوارض ديگرى نظاير اين هاست اگر نسل جوان ما از انحراف هاى ديگران و بدبختى هايى كه دامنگيرشان شده است درس عبرت بگيرند، اگر راه غلطى را كه بعضى از جوانان غرب پيموده اند و به نتايج شوم آن دچار شده اند، نپيمايند، مى توانند خويشتن را از بدبختى ها و تيره روزى ها بر كنار نگاه دارند و موجبات خوشبختى و سعادت خود را فراهم آوردند.

رشد اكتسابى عقل جوان

قال الله العظيم فى كتابه :( قلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَإِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ) (٢٠٤) »

علىعليه‌السلام فرموده : عقل بر دو قسم است اول عقلى كه به طور طبيعى و بر اساس سنت آفرينش ، نصيب بشر مى شود و ديگرى عقلى كه از راه شنيدن سخنان ديگران و فراگرفتن معلومات اين و آن ، عايد آدمى مى گردد. ولى براى كسى كه عقل و سالم ندارد، شنيدن مقالات علمى سودبخش ‍ نيست مانند كسى كه چشمش نابيناست و نمى تواند از پرتو نور آفتاب استفاده كند و موجودات را ببيند.

عقل دو عقل است اول مكسبى

كه در آموزى چو در مكتب صبى

از كتاب و اوستاد و فكر و ذكر

از معانى و ز علوم خوب و بكر

عقل ديگر بخشش يزدان بود

چشمه آن در ميان جان بود

چون ز سينه آب دانش جوش كرد

نى شود گنده نه ديرينه نه زرد