جوان از نظر عقل و احساسات جلد ۱

جوان از نظر عقل و احساسات0%

جوان از نظر عقل و احساسات نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوان از نظر عقل و احساسات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله محمد تقي فلسفي (ره)
گروه: مشاهدات: 31233
دانلود: 4040


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 466 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31233 / دانلود: 4040
اندازه اندازه اندازه
جوان از نظر عقل و احساسات

جوان از نظر عقل و احساسات جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آغاز رشد طبيعى و اكتسابى

رشد طبيعى عقل از دوران كودكى و همزمان با رشد طبيعى بدن به طور خودكار آغاز مى گردد و تا وصول به رشد نهايى خود، همچنان ادامه دارد و پيوسته نمو مى كند. رشد اكتسابى عقل هم با ايجاد شرايط مساعد تعليم و تربيت مى تواند از دوران كودكى آغاز شود و ساليان دراز، پس از طى آخرين مراحل رشد طبيعى ، نيز ادامه داشته باشد. به عبارت ديگر، رشد طبيعى عقل مانند رشد طبيعى بدن ، حد محدودى دارد و موقعى كه به نقطه نهايى خود رسيد، مانند نمو بدن متوقف مى شود، ولى ميدان رشد اكتسابى براى ادامه فعاليت هاى علمى و تجربى باز است و عقل مى تواند در سنين متمادى ، همچنان در راه تعالى و تكامل پيشروى كند.

نطر به اين كه عقل طبيعى مردم درجات مختلف دارد، ناچار رشد طبيعى عقل آنان نيز متفاوت خواهد بود. كسانى كه داراى عقل عادى هستند، رشد طبيعى عقل آنان نيز عادى است آنان كه داراى نبوغ ذاتى هستند و عقل فوق عادى دارند، رشد طبيعى عقل آنان نيز فوق عادى خواهد بود. آنان كه گرفتار حماقت اند و عقل آنان دون عادى دارند، رشد طبيعى عقل آنان نيز كمتر از حد عادى خواهد بود و همين تفاوت رشد طبيعى عقل است كه معيار سنجش سن تقويمى افراد با سن عقلى آن هاست

نكته قابل ملاحظه آن است كه عقل بشر، تنها با رشد طبيعى به تمام مراتب كمال لايق خود نمى رسد و با نمو طبيعى فقط، همه قابليت هاى نهفته اش ‍ فعليت پيدا نمى كنند، بلكه لازم است رشد اكتسابى نيز ضميمه آن شود و آدمى از راه تحصيل علم و كسب دانش ، كه يكى از بهترين وسايل تكامل معنوى است ، موجبات شكفتگى و رشد كامل عقل خويش را فراهم آورد.

براى مثال ، دو كودك هم شكم و به اصطلاح دو قلو را فرض مى كنيم كه در يك دهستان دور از دانش و فرهنگ متولد شده اند و چون هر دو از يك نطفه به وجود آمده و با هم در يك شكم ساخته شده اند، داراى صفات موروثى يكسان هستند، و از نظر ساختمان روانى و درجه عقل طبيعى با يكديگر تفاوتى ندارند. اگر يكى از آن دو كودك در همان دهستان بماند و در شرايط دور از آموزش و پرورش رشد كنند و سپس به كارهايى نظير گاودارى و چوپانى بپردازد، و كودك ديگر را به شهرستانى ببرند كه داراى تمام وسايل علمى و فرهنگى باشد و او را در شرايط صحيح تعليم و تربيت پرورش دهند، از شش سالگى مشغول تحصيل شود و هر سال به كلاس بالاتر برود، هرگاه آن دو برادر در سن هجده سالگى با هم مواجه شوند، مى بينيم كه درجه عقل و ادراكشان با هم تفاوت دارد. آن كه درس خوانده و تحصيل كرده است ، علل و معاليل را بيشتر مى فهمد و نيك و بدها را بهتر تشخيص مى دهد.

بدون ترديد، اختلاف درجه درك و تفكر آن دو برادر ناشى از اختلاف رشد طبيعى عقل آنان ننيست ، زيرا فرض ما اين بود كه عقل طبيعى و سرمايه هاى موروثى هر دو برادر از اول يكسان بوده قهرا رشد طبيعى هر دو نيز يكسان خواهد بود. اين تفاوت ناشى از رشد اكتسابى است برادرى كه در ده مانده و تحصيل نكرده است ، در طول اين چند سال ، عقلش تنها از رشد طبيعى استفاده كرده است ، ولى عقل برادر تحصيل كرده ، علاوه از رشد طبيعى ، از رشد اكتسابى نيز بهره مند شده است او اكنون با عقلى كه از دو جهت رشد كرده است فكر مى كند و مسائل را تجزيه و تحليل مى نمايد.

رشد طبيعى و اكتسابى

«رشد و يادگيرى : نموى كه از راه رشد حاصل مى شود غير از نموى است كه از يادگيرى نتيجه مى شود. اگر مثالى درباره بدن آدمى بزنيم ، مى توانيم بگوييم داشتن عضله بازو امرى است كه به رشد (در نتيجه وراثت) مربوط است اما كوچكى يا بزرگى اين عضله كه در نتيجه ورزش حاصل مى شود، به رشد مربوط نيست داشتن مغز آماده و رسيده را رشد مغز مى خوانيم ، اما تغييراتى كه بر اثر اكتسابات ما در مغز حاصل مى شود، به رشد مربوط نيست ، بلكه مربوط به عوامل موثر در مغز است .»(٢٠٦)

علىعليه‌السلام فرموده است : عقل كه غريزه اختصاصى انسان و از سرمايه هاى طبيعى بشر است ، با علم آموزى و تجربه اندوزى افزايش ‍ مى يابد.

«و عنهعليه‌السلام و مويد العقل العلم(٢٠٨) »

امام صادقعليه‌السلام فرموده است : مطالعه بسيار و پى گير در مسائل علمى ، باعث شكفتگى عقل و تقويت نيروى فكر و فهم است

ناگفته نماند كه رشد اكتسابى عقل براساس طبيعى آن استوار است مغز كودك كه مركز مادى تعقل است ، بايد قبلا آن قدر رشد كرده باشد كه بتواند ساده ترين مطالب آموزشى را درك كند و در راه رشد اكتسابى به حركت در آيد. كودكى كه عقلش به قدر كافى رشد طبيعى نكرده است ، هرگز نمى شود او را به طرف رشد اكتسابى سوق داد.

اولين فرصت

پدران و مادران وظيفه شناس ، كسانى هستند كه در اولين فرصت مناسب ، به پرورش عقل كودك خود مى پردازند و در خور فهم ضعيف و كودكانه اش با وى سخن مى گويند و نيروى مغزش را در راه فهم و درك مطالب به حركت درمى آورند و پا به پاى افزايش رشد طبيعى عقل ، به رشد اكتسابى اش نيز مى افزايند.

جهاز هاضمه كودك در ابتداى ولادت ضعيف است و نمى تواند غذاهاى سخت را هضم نمايد. ناچار مدتى از شير رقيق مادر تغذيه مى كند و تدريجا قوى مى شود. بر اثر قوتى كه از شير مادر به دست مى آورد، آماده هضم غذاهاى نرم مى شود. مدتى از آن ها نيز استفاده مى كند و در نتيجه قوت بيشترى نصيبش مى گردد.

طولى نمى كشد كه دندان هاى طفل مى رويد و دستگاه هاضمه اش نيرومند مى گردد و مانند بزرگسالان ، غذاهاى سخت را نيز هضم مى نمايد. در واقع غذاهاى رقيق براى معده ناتوان كودك دو اثر دارد: اول آن كه حيات فعلى طفل را حفظ مى كند و ديگر آن كه به وى قوت مى بخشد و براى هضم غذاهاى سنگين ترى آماده اش مى نمايد.

آغاز پرورش عقل

عقل طبيعى كودك نيز به منزله دستگاه هضم مسائل علمى است براى آن كه اين دستگاه فعاليت خود را به موقع مقتضى آغاز كند، لازم است پدران و مادران در اولين فرصت با گفتن مطالب صحيح ، ولى بسيار ساده و كودكانه ، هاضمه عقلى فرزندان خود را تدريجا به كار اندازند و بدين وسيله موجبات رشد اكتسابى عقل آنان را فراهم آورند. بدون ترديد، تفكر كودك در مطالب بسيار ساده امروز، عقلش را تقويت مى كند و او را براى درك مطالب مشكل فردا آماده مى نمايد.

تكامل تدريجى

نه تنها رشد اكتسابى عقل كودكان تدريجى است و هر منزلى مقدمه بالاتر است ، بلكه تكامل روانى جوانان بزرگسالان نيز به همين منوال است كسى كه علاقه دارد عقلش به رشد اكتسابى بالاترى برسد، بايد از عقل كنونى خود استفاده كند و در مسائلى كه با درجه فكر او متناسب است ، تفكر نمايد و از اين راه عقل خويش را تقويت كند و براى نيل به منزل بالاترى مجهزش ‍ نمايد. كسى كه نمى تواند از عقل فعلى خود استفاده كند، قطعا قادر نيست به منزل بالاترى برود و استعدادهايى را كه در عقلش نهفته است ، به فعليت بياورد.

«قال علىعليه‌السلام : من عجز عن حاضر لبه فهو عن غائبه اعجز.(٢١٠)

تجزيه و تحليل مسائل

لازم است پدران و مادران و عموم مربيان به اين نكته اساسى متوجه باشند كه منظور از كسب از دانش ، تنها به كار انداختن نيروى حافظه و ضبط برنامه هاى خشك علمى نيست بلكه مقصود آن است كه كودكان و جوانان ، در هر سنى كه هستند، مسائل علمى و درسى را به خوبى درك كنند و در فكر خود آن ها را تجزيه و تحليل نمايند و مانند غذا در هاضمه عقلشان هضم شود.

نيل به مدارج كمال به عبارت ديگر، حفظ مسائل علمى و تكرار مطالب درسى ، به تنهايى نمى تواند عقل محصلين را به خوبى پرورش دهند و موجبات شكفتگى و فروغ خرد آنان را فراهم آورند، بلكه بايد عمق مطالب را به درستى بفهمند و با كمك مربيان خويش درباره تمام جزييات آن ها تدبر و مطالعه نمايند و عملا به كار بندند. اين طرز تحصيل است كه به رشد عقلى آنان كمك شايان مى كنند و محصل را به مدارج كمال عقلى و علمى مى رساند. اين طرز تحصيل است كه در ١٤ قرن قبل مورد توجه اولياى گرامى اسلام قرار گرفته و دانشمندان تعليم و تربيت امروز نيز آن را خاطر نشان كرده اند:

«قال علىعليه‌السلام : فضل فكر و فهم انجع من فضل تكرار و دراسة(٢١٢) »

امام صادقعليه‌السلام فرموده : اگر كسى يك حديث از معارف اسلامى را به خوبى بفهمد و عمق علمى آن به درستى درك كند، بهتر از آن است كه هزار حديث را در حافظه خود بسپارد و آن ها را نقل نمايد، و پيروان مكتب اهل بيت و مقام فقاهت نايل نمى شوند مگر آن كه نظرات ائمهعليهم‌السلام را درك كنند و به جهات مختلفه احاديث متوجه باشند.

درك حقايق

«ن علىعليه‌السلام : عقلوا الدين عقل و عاية و رعاية ، لاعقل سماع و رواية ، فان رواة العلم كثير و رعاته قليل(٢١٤) »

امام باقرعليه‌السلام فرموده است : پيروان اسلام ، در پرتو معرفت واقعى و درك حقايق علمى روايات ، مى توانند به عالى ترين مدارج ايمان نايل شوند. «آموزش و پرورش ، شخص را با چگونگى و نتايج اعمال خود و ديگران آشنا مى سازد و از اين رهگذر، بصيرت او را عمق و وسعت مى بخشد و به او امكان مى دهد كه پيش از شروع به كارها، نتايج آن ها را پيش بينى كند و با هشيارى و بيدارى به كارها بپردازد و هنگام برخورد با موانع و مشكلات ، از چاره جويى و ابتكار باز نماند.

«آموزش و پرورش حقيقى هيچ گاه به تشكيل عادات ماشينى كوركورانه يا اعمال ، با آگاهى و عمد و اراده همراه نيستند و حال آن كه آموزش و پرورش ، جريانى است آگاهانه .»(٢١٦)

براى آن كه از رشد طبيعى عقل كودك ، در راه رشد اكتسابى وى استفاده شود، بايد در اولين فرصت كه مغز طفل آماده پذيرش مطالب مى شود، برنامه آموزش و پرورش را آغاز نموده و دستگاه تفكر كودك را به كار انداخت و بدين وسيله موجبات رشد اكتسابى عقلش را فراهم آورد.

كسانى كه از دوران كودكى با وسايل علمى و عملى نيروى تعلقشان بيدار شده و از رشد اكتسابى برخوردار گشته اند، در جوانى به نسبت سن خود، داراى عقل روشن و شكفته هستند و طولى نمى كشند كه بر مشكلات زندگى فائق مى آيند و در صف مقدم اجتماع قرار مى گيرند.

بر عكس كسانى كه در ايام طفوليت از آموزش هاى لازم و فعاليت هاى فكرى بى نصيب مانده اند و در فرصت گران بهاى كودكى از رشد اكتسابى عقل بهره اى نبرده اند، در بزرگسالى دچار كوتاه فكرى و نارسايى عقل اند و قهرا در صفوف عقب افتادگان اجتماع قرار دارند.

«قال علىعليه‌السلام : من لم يتعلم فى الصغر لم يتقدم فى الكبر.(٢١٨)

ارزش دوران كودكى

«براى آن كه تعليم و تربيت مفيد افتد، بايد خيلى زودتر از آن چه عموما امروز فكر مى كنند، شروع شود. يعنى از هفته هاى اول بعد از تولد ابتدا بايد به مسائل فيزيولوژيكى ، منحصرا، و بعد از سال اول به مسائل روانى توجه شود. ارزش زمان براى كودك و پدر و مادرش يكسان نيست يك روز در يك سالگى خيلى طولانى تر از يك روز در سى سالگى است و شايد شش برابر بيشتر حوادث فيزيولوژيكى و روانى را شامل است بنابراين نبايد چنين دوران پرمايه كودكى را بدون كشت گذاشت محتملا در طول شش سال اول زندگى ، نتيجه اجراى مقررات زندگى قطعى تر است .»(٢٢٠)

پرورش استعدادها

مباحث علمى ، به عقل بشر حيات معنوى مى بخشد. مجالست با دانشمندان با شنيدن سخنان حكيمانه آنان نيروى خرد را پرورش مى دهد و استعدادهاى خفته را بيدار مى كند. آنان كه يك عمر به نادانى در ده هاى دورافتاده يا محيطهاى بى فرهنگ زندگى كرده اند و از فيض علم و دانش ‍ بهره اى نبرده اند، استعدادهاى رشد اكتسابى در ضميرشان مرده و فروغ قابليت ها در باطنشان به خمودى گراييده است

«قال علىعليه‌السلام : من ترك الاستماع من ذوى العقول مات عقله(٢٢٢) »

علىعليه‌السلام فرموده : شايسته مرد عاقل آن است كه نظر صائب خردمندان را بر انديشه خود بيفزايد و دانش خويش را به علم دانشمندان پيوند دهد.

واقعيت هاى جهان

ناگفته نماند كه مراد از علم و مقصود از دانش ، درك و فهم واقعيت هاى جهان خلقت و حقايقى است كه مورد امضاى عقل و مطابق محتويات كتاب آفرينش باشد. فراگرفتن چنين علمى ، عقل را به مدارج كمال معنوى مى رساند و به رشد اكتسابى اش نايل مى رساند.

مطالب غيرواقعى مطالبى كه ساخته اوهام مردم بى خرد و زاييده مغزهاى افراد نادان است ، علم نيست ، اگر چه بى خردان آن را علم بخوانند. اين قبيل مطاب بى پايه و غيرواقعى ، نه تنها مايه رشد عقل نيست ، بلكه كودكان و نوجوانان را به راه انحراف و گمراهى سوق مى دهد.

«قال علىعليه‌السلام : كل عل لايويده عقل مضلة

روش هاى قابل سنجش

«بارى دانشى كه از دستبرد سوابق ذهن و عواطف و عقايد عاميانه مصون است ، علم است علم ، مركب از روش هايى است كه بشر به تدريج براى تفكر منظم و قابل سنجش به وجود آورده است علم ، مستلزم اين است كه تفكر در شرايط مخصوصى صورت گيرد و جريانات نتايج آن ، به وسيله آن شرايط سنجيده شود، علم محصول خودبه خودى ارگانيسم نيست ، بلكه زاده قرن ها فعاليت اجتماعى بشر است بنابراين ، علم بايد در برنامه هاى درسى مقام شامخى داشته باشد. اگر كودكان با علوم آشنا نشوند، از تفكر منظم ، از مؤ ثرترين وسيله درست انديشى محروم مى مانند.»(٢٢٥)

نوجوانان از هر گروهى كه هستند و با هر شرايطى كه در كودكى تربيت شده اند، بايد متوجه روزگار پرارزش دوران بلوغ و نوجوانى خود باشند. بايد بدانند كه در تمام طول عمر، دوران نوجوانى از گران بهاترين ايام زندگانى است

پرورش اخلاق

اين دوران براى فراگرفتن حقايق علمى و به دست آوردن رشد اكتسابى عقل بهترين فرصت است اين دوران براى ساختن شخصيت اخلاقى و انسانى و پرورش صفات حميده بهترين زمان است

قوت و قدرت جسم ، شور و نشاط جوانى ، مغز آماده و در حال رشد، عشق و علاقه شديد به درك مجهولات ، حافظه قوى و نيرومند و صفات ديگرى نظاير آن ها، سرمايه هاى دوران جوانى است و هر يك از آن ها سهم مؤ ثرى در راه فراگرفتن علم و اخلاق دارند. خوشبختانه ، مطالبى كه جوانان در دوران شباب ياد مى گيرند، پيوسته در خاطرشان مى ماند و كمتر دستخوش ‍ فراموشى مى گردد.

«عن موسى بن جعفرعليهم‌السلام قال : من تعلم فى شبابه كان بمنزلة الرسم فى الحجر.(٢٢٧) »

علىعليه‌السلام فرموده است : دل نوجوان مانند زمين آماده اى است كه از هر سبزه و گياه خالى باشد. هر بذرى كه در آن افشانده شود مى پذيرد و در آغوش خود به خوبى مى پرورد.

شكفتگى عقل

اولين و بهترين بذرى كه بايد در زمين با استعداد دل نوجوانان افشانده شود، بذر پربركت علم و دانش است علم ، مايه اساسى سعادت و خوشبختى است علم باعث شكفتگى عقل و بروز كمالات انسانى است خلاصه ، علم پايه محكم تمام قرآن شريف ، علما و دانشمندان را گروه ممتاز جامعه شناخته و برترى آنان را نسبت و به مردمانى كه فاقد علم و دانش هستند، خاطرنشان فرموده است

( قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَإِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ )

آيا گروه تحصيل كرده و عالم ، با مردمان غير عالم مساوى هستند؟ هرگز چنين نيست صاحبان عقل و خرد، تفاوت ارزش اين دو گروه را نسبت به يكديگر تشخيص مى دهند.

ميل به درك مسائل علمى

نوجوانان ، به طور طبيعى ، متمايل به درك مسائل علمى هستند و علاقه دارند از اسرار جهان ، آگاه شوند و به حقايق نهفته خات پى ببرند، علل و معاليل عالم را بشناسند تا مجهولاتشان معلوم گردد.

اين خواهش فطرى ، آنان را به كوشش و كاوش وامى دارد و به راه بحث و تحقيق مى كشاند. گرچه نوجوانان ، در ابتدا از فهم بسيارى از مطالب علمى عاجزند، ولى بحث و مذاكره به فكرشان توسعه مى بخشد و قوه دركشان را نيرومند مى كند. در نتيجه ، موجبات رشد عقلى و كمال معنوى آنان را فراهم مى آورد. محيط مدرسه و تحصيلات صحيح علمى بهترين وسيله براى ارضاى اين خواهش طبيعى است

مدرسه و غناى فكرى

«مدرسه از نظر كانون علم و معرفت ، به جوانان غناى فكرى مى بخشد، كه در تشكيل شخصيت ايشان بسيار مؤ ثر است مدرسه ايشان را به فكر كردن وامى دارد. نمونه هايى به ايشان پيشنهاد مى كند كه تصور و تخيل آن ها را تحريك مى نمايد و ميل مى كنند از آن ها تقليد كنند. مدرسه عموما با نهايت سكون ، اعمالى را بر عهده مى گيرد كه در نتيجه آن ، شخصيت جوان به تدريج اصلاح و تكميل مى شود.»(٢٢٩)

تقويت هوش

تحصيل علم و محيط مدرسه ، عامل بسيار مؤ ثرى در رشد عقل و تقويت هوش نوجوانان است چراغ فروزان علم ، راه خوشبختى را در زندگى مادى و راه ايمان و اخلاق را در سعادت معنوى به جوانان نشان مى دهد و آنان را با واقع بينى به وظايف خود متوجه مى نمايد.

نوجوانان با فراگرفتن علوم طبيعى ، تا اندازه اى از ساختمان وجود خود و ساير موجودات كره زمين آگاه مى گردند و در ضمن تحصيل علم ، به عظمت خلقت و نظم عجيب كتاب آفرينش نيز پى مى برند. در نتيجه ، مانند ساير دانشمندان الهى ، به وجود خداوند بزرگ ، كه پديدآورنده جهان خلقت و نظم حكيمانه آن است ايمان مى آورند.

نوجوانان با فراگرفتن علوم روانى و تربيتى ، تا اندازه اى از وضع روح خود آگاه مى گردند. به تمايلات غريزى خويش پى مى برند و به خطر طغيان غرايز و لزوم تعديل تمايلات خود متوجه مى شودند و در پرتو انجام وظايف اخلاقى و انسانى و موجبات خوشبختى معنوى خويش را فراهم آورند. خلاصه ، تحصيل علم ، عالى ترين وسيله براى تاءمين رفاه زندگى مادى و بهترين راه براى نيل به ايمان و اخلاق در سعادت روحانى است

فراگرفتن علم و ادب

اولياى گرامى اسلام ، در راه پرورش ايمان و اخلاق نسل جوان ، به تعليم و تربيت تكيه كرده اند و براى تاءمين سعادت مادى و معنوى ، آنان را به فراگرفتن علم و ادب تشويق فرموده اند.

«ن علىعليه‌السلام : يا معشر الفتيان حسنوا اعراضكم بالادب و دينكم بالعلم.(٢٣١)

مربى شايسته و دلسوز كسى است كه از وضع روانى و عواطف درونى نوجوانان آگاه باشد و برنامه هاى تربيتى را طورى اجرا كند كه احساسات آنان به مسير صحيح اخلاقى هدايت شوند و از سركشى طغيان مصون باشند.

بركنارى از افراط

«روح مربى بايد براى ادراك امور مربوط به جوانان آمادگى خاصى داشته و شخص او علاقه مندى به خصوصس به جوانان داشته باشد. وى بايد در عين حال براى بيدارى نيروى آن ها محيط مساعدى به وجود آورد و انرژى ذخيره آن ها را به اقتضاى زمان به كار اندازد و ضمنا آنان را از افراطهايى كه كفاره طبيعت ايشان محسوب مى شود، بركنار نگاه دارد. يعنى نگذارد كه تقليد تبديل به هيجان شود. نگذارد كه حرارت به تعصب مبدل گردد. نگذارد روح آزاديخواهى ، به عصيان و عدم اطاعت بدل شود. براى تشكيل دادن جوانان ، بايد در عين حال هم آنان را به هيجان در آورد و هم تحت انضباط قرار داد. فقط به اين شرط است كه وظيفه ايشان انجام مى شود و كشور در راه ترقى سير مى نمايد.»(٢٣٣)

اسلام و نسل جوان

مسئله تعليم و تربيت نسل جوان و پرورش عقل و عواطف آنان در نظر اولياى گرامى اسلام همواره مورد كمال توجه بوده و در تمام مواقع ، قولا و عملا، پيروان خود را به استفاده از آن دوران پرارزش و زودگذر تشويق مى كردند و از سستى و مسامحه تحذيرشان مى نمودند.

«عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : لست احب ان ارى الشاب منكم الا عاديا فى حالين ، اما عالما او متعلما، فان لم يفعل فرط فان فرط ضيع فان ضيع اثم و ان اثم سكن النار والذى بعث محمدا بالحق.(٢٣٥) » روزى كه قبول اسلام كرد، هجده سال داشت

معاذ در مكتب آسمانى اسلام ، با مراقبت مخصوص رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، به كسب دانش و فراگرفتن علوم اسلامى اشتغال يافت در پرتو استعداد فطرى و كوشش و مجاهدت پى گير خود، در ظرف چند سال تحصيل ، قسمت قابل ملاحظه اى از معارف اسلامى را آموخت و در رديف فضلاى صحابه قرار گرفت

در سال فتح مكه سنش در حدود ٢٦ سال بود. موقعى كه مكه معظمه از يد مشركين خارج شد و حكمت اسلامى در آن مستقر گرديد، لازم بود كه يك فرد شايسته و لايق در آن شهر گمارده شود تا مقررات اسلام را در عبادات معاملات به مردم بياموزد و قوانين حقوقى و جزايى اسلام را براى آنان تدريس نمايد.

«و تركصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معاذبن جبل بمكة معلما للناس السنن والفقه(٢٣٧)

بيمارى تنبلى

بعضى از نوجوانان ، در اوقاتى كه بايد همه نيروى خود را با علاقه مندى و دلگرمى ، در راه كسب علم و دانش مصروف دارند، دچار بيمارى تنبلى و تن پرورى مى شوند. اسير ياءس و نوميدى مى گردند و سرمايه گران بهاى جوانى را به رايگان از دست مى دهند. اينان بايد بدانند كه با اين روش ، بزرگ ترين ستم را نسبت به خود روا مى دارند. به كاميابى و پيروزى فرداى خود عملا پشت پا مى زنند، و با دست خود بناى سعادت و خوشبختى خويشتن را ويران مى سازند.

سستى و بطالت «قال اميرالمومنينعليه‌السلام : من اطاع التوانى ضيع الحقوق.(٢٣٩) »

و نيز فرموده است : آرميدن در آغوش تنبلى و بطالت ، دورى جستن از خوشبختى سعادت است

«قال ابو جعفرعليه‌السلام : قال موسى يا رب اى عبادك ابغض اليك ، قال جيفه بالليل ، بطال بالنهار.(٢٤١) »

علىعليه‌السلام فرموده است : كسى كه از تنبلى و مسامحه كارى اطاعت نمايد، سرانجام در محاصره ندامت و پشيمانى قرار خواهد گرفت

اوهام و تخيلات

بعضى از جوانان ، به اقتضاى طبع جوانى ، به پناه اوهام و تخيلات مى روند و در دروان تحصيل دانش و فضيلت ، قسمتى از عمر عزيز را به مطالعه كتاب هاى موهوم و افسانه هاى غير مفيد و احيانا مضر مصروف مى دارند و به جاى فراگرفتن علوم حقيقى و به دست آوردن كمال واقعى ، خويشتن را سرگرم اوهام و مطالب تخيلى مى نمايند. اينان بايد متوجه باشند به مقدارى كه افكار خود را در راه غير صحيح به كار مى اندازند، به همان نسبت ، از واقعيت هاى زندگى و درك حقايق عليم باز مى مانند.

علاقه جوانان به مجهولات «جوانان مجهولات از دوست دارند. زيرا مجهولات چيزهاى تازه اى هستند كه بهتر از معلومات تجربى با مولودات ذهنى ايشان توافق مى يابند. هر كس مى داند كه مابين ١٢ و ١٥ سالگى ، آنان تا چه اندازه به رمان هاى مربوط به حوادث ماجراجويانه علاقه پيدا مى كنند. آن گاه ماجراجويى را كنار گذارده ، متوجه اشعار عاشقانه و يا اشعار سمبوليك مى شوند و به رمان هاى احساساتى توجه پيدا مى كنند.»(٢٤٣)

كتاب هاى افسانه اى و رمان هاى موهوم و غيرواقعى ، كه ممكن است مورد مطالعه نوجوانان قرار گيرد، دو قسم است بعضى از آن ها علاوه بر تضييع عمر، به مايه گمراهى فساد اخلاق است به نوجوانان درس گناهكارى و خيانت مى دهد.

كتاب هاى افسانه اى

قسم ديگر، كتاب هاى افسانه اى است كه گرچه مايه گمراهى و فساد اخلاق نيست ، ولى حداقل ضررش اين است كه نيروى جوانى را در راه غير مفيد به هدر مى رود، و نقد عمر را از كف نوجوانان به رايگان مى ربايد و آنان را از تحصيل دانش و مطالعه كتب سودمند و سعادت بخش باز مى دارد.

«قال علىعليه‌السلام : من اشتغل بالفضول فاته من مهمه المامول(٢٤٥)

تجربه و رشد عقل يكى از وسايل رشد اكتسابى عقل ، تجربياتى است كه آدمى در طول دوران زندگى ، از راه هاى مختلف فرا مى گيرد، تا در مواقع لازم بر طبق آن ها عمل كند.

كسى كه از شنيدن يك واقعه يا مشاهده يك حادثه متاءثر مى شود و درباره آن فكر مى كند و به رمز آن پى مى برد و نتيجه اش به خاطر مى سپارد، با اين عمل تجربه اى اندوخته و به قدر يك تجربه ، عقل خويشتن را تقويت كرده است

«قال علىعليه‌السلام : العقل عقلان عقل الطبع و عقل التجربة و كلاهما يؤ دى الى المنفعة.(٢٤٧) »

علىعليه‌السلام فرموده است : تجربيات در زندگى بشر پايان ندارد و انسان عاقل همواره از راه تجربه ، بر ذخاير معنوى خويشتن مى افزايد.

«و عنهعليه‌السلام : و فى التجارب علم مستاءنف(٢٤٩)

شناختن روا و ناروا

تجربه هاى علمى ، مانند مباحث علمى ، وسيله شكفتگى عقل و نيرومندى دستگاه درك است تجربه راهنماى آدمى در شناختن روا و ناروا و تشخيص ‍ صلاح و فساد است ارزش آرا و نظرات مردم را با مقياس درك عقلى آنان و تجربياتى كه در زندگى اندوخته اند مى توان سنجيد.

آنان كه مسائل زندگى را با دقت مطالعه كرده اند و از نيك و بدهاى حيات و عكس العمل هاى آن ها درس عبرت گرفته اند، و خلاصه مطالعات خويش را به صورت تجربيات منظم ، در خزانه حافظه نگاهدارى نموده اند و بر طبق آن عمل مى كنند، مردانى عاقل و روشن بين هستند، و اغلب نظراتشان صائب و اعمالشان بر وفق مصلحت است

مقياس ارزش آرا

«قال علىعليه‌السلام : راءى الرجل على قدر تجربته(٢٥١) »

و نيز فرموده است : آن كس كه تجربيات خود را به خوبى حفظ كند، در كارها به راه صحيح و صواب خواهد رفت

«و من وصية كتبهاعليه‌السلام : والعقل حفظ التجارب.(٢٥٣) »

علىعليه‌السلام فرموده : بدبخت و زيان كار كسى است كه از سرمايه هاى عقل و تجربه سودى نبرد و از ذخايرى كه به وى عطا شده است ، بهره اى برنگيرد.

«و عنهعليه‌السلام : من لم ينفعه الله بالبلاء و التجارب لم ينتفع بشيى ء من العظة(٢٥٥)

ساختن شخصيت

با گذشتن دوران بلوغ و فرارسيدن ايام تكليف ، نوجوانان ، روزگار كودكى و طفيلى گرى را پشت سر مى گذارند و مستقلا عضو بالغ اجتماع و مسؤ ول رفتار و گفتار خود مى شوند. اينان بايد در ايام بلوغ از فرصت استفاده كنند و با مجاهدات و كوشش هاى پى گير، شخصيت خود را بسازند و به قدر ممكن ، مراتب شايستگى خويش را براى عضويت جامعه احراز نمايند تا در رديف اعضاى لايق و سالم اجتماع قرار گيرند.

اينان بايد از راهنمايى هاى مربيان عالم استفاده كنند، نيروى عقل خود را تقويت نمايند، عواطف و تمايلات خويش را به درستى پرورش دهند و با به كار بستن برنامه هاى علمى و تربيتى ، افكار و اخلاق خود را با شرايط زندگى و اجتماعى و مسؤ وليت هاى دينى و قانونى منطبق نمايند.

نوجوانان از دو راه مى توانند نيروى فهم و درك خود را به كار اندازند و موجبات شكفتگى و رشد اكتسابى عقل خويش را فراهم آورند: يكى علم آموزى و ديگرى تجربه اندوزى

تحليل حوادث

نوجوانان بايد از يك طرف بوسيله فراگرفتن دانش و بحث هاى ثمربخش ‍ مدرسه ، عقل خود را تقويت كنند و از طرف ديگر، وقايع روزمره و حوادث بزرگ و كوچك زندگى را مورد مطالعه و دقت قرار دهند و با كمك مربيان خود آنها را تجزيه و تحليل نمايند، علل و معاليلشان را بفهمند، پيرامون هر يك به اندازه فهم خود فكر كنند، نتيجه هر يك را كه يك تجربه زندگى است ، به حافظه بسپارند و آنها را معيار رفتار و گفتار خود قرار دهند. بديهى است اين كار مانند تحصيل علم ، فكر نوجوانان را پرورش مى دهد و باعث شكفتگى عقل آنان مى گردد، به علاوه در راه زندگى از انحراف و سقوطشان محفوظ مى دارد.

«قال علىعليه‌السلام : من احكم من التجارب سلم من العواطب.(٢٥٧)

«وظيفه مربى آن است كه كارى كند تا نوجوانان در به كار بردن دستگاه فكر خود استادتر شوند و اين كار قدرى مشكل است زيرا آن چه به خصوص در استدلالات جوانان وجود ندارد، تجربه كافى در رهبرى و راهنمايى است حتى خود جوانان نمى دانند كه چگونه بايد تجارب خود را به مرحله عمل و استعمال درآورند. از نصايح و تقليد از رفتار ديگران نيز خوششان نمى آيد. هنگامى كه استدلال و تجربه با هم سازش مى نمايند، دوران كمال و پختگى آغاز مى گردد.»(٢٥٩)

آزمايشگاه فكر

همان طور كه دانشمندان مواد مختلف طبيعت را در آزمايشگاه هاى ماشينى مورد امتحان قرار مى دهند و از تجزيه و تحليل آنها به يك مسئله تازه علمى پى مى برند، نوجوانان نيز بايد حوادث گذشته و حال را كه به منزله مواد خام مطالعه و تعقل است ، در آزمايشگاه هاى فكرى خود مورد دقت و بررسى قرار دهند و آنها را به درستى تجزيه و تحليل نمايند و با پى بردن به علل و معاليل هر يك از آنها، تجربه تازه اى بياموزند و در خزانه فكر خود نگاهدارى نمايند.

اين عمل براى نوجوانان دو نتيجه دارد. اول آن كه بر اثر به كار افتادن فكر و مطالعه در علل وقايع ، نيروى عقلشان تقويت مى شود و يك قدم در راه رشد اكتسابى پيش مى روند. ديگر آن كه تجربيان ذخيره شده در تمام دوران عمر، برنامه زندگى آنان خواهد شد و بر اثر به كار بستن آنها، كمتر دچار خطا و انحراف مى شوند.

«قال علىعليه‌السلام : التجارب علم مستفاد.(٢٦١) »

امام صادقعليه‌السلام فرموده است : انسان عاقل از يك سوراخ مار دو بار گزيده نمى شود. يعنى انسان عاقل ، همواره تجربيات خود را به خاطر مى سپارد و عملا به كار مى بندد و اگر يك بار اشتباه كرد، دوباره آن را تكرار نمى كند.

تفكر داراى هدف

«تجربه فكرى ، تجربه اى است كه عنصر منفعل يا درونى آن بر عنصر فعال و بيرونى چيرگى ورزد و مستلزم تدقيق و تجزيه و تحليل و بصيرت و پيش بينى باشد. اين نوع تجربه را كه منجر به كشف روابط و چگونگى آنها مى شود مى توان تفكر خواند. بنابراين ، تفكر كوششى است عمدى براى كشف روابط خاص بين آن چه مى توانيم بكنيم و نتايجى كه از كار ما برمى آيد.

به بيان ديگر، تفكر، با فعاليت داراى هدف همراه است تفكر وقتى آغاز مى شود كه كودك هدفى برمى گزيند و انتظار و چشم داشتى دارد و در نتيجه مى كوشد تا از روى جريان امور و اشياء، به جريان بعدى آنها برسد. مى كوشد تا يك چيز را نشانه چيز ديگر بشمارد. مى كوشد تا بين اشياء رابطه برقرار كند.

ارزيابى آينده

همه وجوه عالى تفكر بر همين اساس استوارند. بزرگ ترين تفكر كارى نمى كند مگر اين كه با دقت به مشاهده مى پردازد و عواملى را كه ناظر به حوادث آينده هستند، مورد تاءكيد قرار مى دهد. متفكر، آينده را از روى واقعيت حال ارزيابى مى كند. متفكر از روى جريان موجود دنباله آن را پيش بينى مى نمايد.

بنابراين ، اگر حوادث حال را بدون توجه به احتمالات و نماآت آتى آنها مورد توجه قرار دهيم ، تفكر نكرده ايم همچنين ، اگر حوادث گذشته را بدون توجه به توالى و بستگى هاى آنها مطمح نظر سازيم ، كار ما تفكر نخواهد بود.»(٢٦٣)

مكتب روزگار

علىعليه‌السلام فرموده است : مكتب روزگار به آدمى درس سودمند تجربه مى آموزد. نوجوانان ، گر چه عمر زيادى نكرده اند و خود شخصا حوادث بسيارى نديده اند و به قدر كافى طعم وقايع تلخ و شيرين زندگى را نچشيده اند، ولى براى تجربه آموزى و مطالعه در حوادث مى توانند از وقايع زندگى دیگران استفاده كنند و تاريخ حوادث گذشتگان را ضميمه وقايع شخصى خود نمايند و به قدر كافى براى خويشتن مواد قابل مطالعه مهيا سازند و روى هر كدام جداگانه فكر كنند و نتيجه همه آنها را به عنوان تجربيات ثمربخش ‍ زندگى ، به خزانه حافظه خود بسپارند.