• شروع
  • قبلی
  • 27 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14773 / دانلود: 2963
اندازه اندازه اندازه
جوان از نظر عقل و احساسات

جوان از نظر عقل و احساسات جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

جوان و رفاقت

قال الله العظيم فى كتابه :( يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا ) .(٤٠١)

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرموده است : روش آدمى بر طبق مذهب و سيره دوست صميمى و رفيق دلبندش خواهد بود.

روى ان سليمانعليه‌السلام قال : لا تحكموا على رجل بشى ء حتى تنظروا الى من يصاحب فانما يعرف الرجل باشكاله و اقرانه و ينسب الى اصحابه و اخدانه.(٤٠٣)

علىعليه‌السلام فرموده است : پيوند دوستى را با برادران دينى خود محكم سازيد كه آنان ذخاير دنيا و آخرت هستند. مگر نشنيده ايد كه خداوند در قرآن شريف به تاءثير گمراهان در قيامت اشاره كرده كه مى گويند: در اين روز سخت نه شفيعى داريم ، نه دوستى كه در كارمان همت گمارد.

دوست با فضيلت و لايق ، كه در ايام خوشى و ناخوشى ، يار يك دل و صديق وفادار است ، براى آدمى ارزش حياتى دارد و از دست دادن چنين رفيق عزيزى از مصائب بزرگ زندان است

قال علىعليه‌السلام : من فقد اخا فى الله فكانما فقد اشرف اعضائه.(٤٠٥)

ناگفته نماند كه نداشتن رفيق شايسته و دوست صميمى ، مايه محروميت هايى در زندگى دنيا و تاءثراتى در جهان آخرت است ولى مصيبت بسيار بزرگ ، رفاقت با عناصر فاسد و همنشينى با افراد گناهكار است زيرا اين قبيل دوستان ، با تلقين هاى شيطانى ، رفيق خود را به گمراهى و ناپاكى سوق مى دهند و با وسوسه هاى منحرف كننده ، به انواع گناه و پليدى آلوده اش مى سازند.

به عبارت ديگر، كسى كه رفيق خوب ندارد، تنها به پاره اى از نعمت ها نمى رسد و از كمالاتى كه ممكن بود بر اثر رفيق شايسته نصيبش شود، محروم مى ماند. ولى آن كس كه رفيق بد دارد، نه تنها با مصاحبت او به كمال عالى ترى نمى رسد، بلكه كمالات فطرى و فضايل طبيعى خود را نيز از دست مى دهد و در نتيجه به محروميت ها و آلام دنيوى و همچنين كيفرهاى اخروى دچار مى شود، و موقعى كه سيه روز و بدبخت شد و دين و دنيايش تباه گشت ، اظهار ندامت مى نمايد و آرزو مى كند اى كاش با چنين عنصر فاسدى طرح رفاقت نريخته بودم

( يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا )

واى بر من ! اى كاش فلان مرد پليد و گناهكار را دوست نمى گرفتم و به مصاحبتش تن نمى دادم

اولياى گرامى اسلام ، ضمن نامه ها و سخنان حكيمانه خود، خطر رفاقت هاى مضر و گمراه كننده را خاطرنشان فرموده و پيروان خويش را از مجالست و همنشينى افراد فاسد و تبهكار برحذر داشته اند.

قال علىعليه‌السلام : و احذر صحابه من يفيل راءيه و ينكر عمله فان الصاحب معتبر بصاحبه.(٤٠٧)

و نيز فرموده است : از مصاحبت با مردم شرير و فاسد بپرهيز، كه طبيعتت ، به طور ناآگاه ، بدى و ناپاكى را از طبع منحرف او مى دزدد و تو از آن بى خبرى

عن الصادقعليه‌السلام : من يصحب صاحب السوء لا يسلم.(٤٠٩)

آن چه جوانان در زمينه رفاقت و دوستى بدان نيازمندند، راهنمايى صحيح آنان در انتخاب رفيق و همچنين اندازه گيرى حدود رفاقت است اگر والدين و مربيان بتوانند اقتضاى روانى دوران شباب را براى جوانان توضيح و تشريح كنند و آنان را به وضع روحى خودشان آگاه سازند، اگر بتوانند خطر رفقاى ناصالح و ضرر تندروى در رفاقت را به جوانان بفهمانند و با منطقى مستدل و خيرخواهانه آنان را از رفاقت با عناصر تبهكار و افراط در دوستى بر حذر دارند، توانسته اند وظيفه خويش را نسبت به آن ها در مورد انتخاب رفيق انجام دهند و از اين راه موجبات خوشبختى و سعادتشان را فراهم سازند.

اينك به منظور مزيد آگاهى جوانان و راهنمايى آنان در اين بحث ، روحيه نسل جوان را در انتخاب رفيق و طرز رفاقت مورد بررسى قرار مى دهيم و با استفاده از منابع دينى و تحقيقات علمى دانشمندان ، پيرامون اين مسئله مهم از چند جهت گفت و گو مى كنيم :

١ - اولين مطلبى كه در بررسى رفاقت جوانان جلب توجه مى كند و دوستى آنان را از دوستى كودكان و بزرگسالان ممتاز مى سازد و بدان رنگ اختصاصى مى بخشد، تفاوتى است كه در انگيزه دوستى جوانان با انگيزه هاى دوستى اطفال و كهنسالان وجود دارد.

مى توان گفت دوستى كودكان با يكديگر، قبل از آغاز دوران بلوغ ، تنها يك محبت بى آلايش و يك جاذبه ساده طبيعى است كه از غريزه و كشش انس سرچشمه مى گيرد و بر اثر برخوردهاى تصادفى در محيط زندگى تحقق مى يابد. دوستى بزرگسالان با يكديگر ناشى از جلب منافع زندگى و ضرورت هاى حياتى است ، ولى دوستى جوانان با همسالان خود، از جنس موافق يا مغاير، ناشى از ضربه هاى عاطفى و احساسات محبت آميز تندى است كه بر اثر بروز غريزه جنسى آشكار شده و گاهى رفاقت را به يك عشق سوزان مبدل مى سازد و در بعضى از مواقع به فساد جنسى و انحراف اخلاقى منجر مى گردد.

«روابط كودك ، در خارج از محيط خانواده ، معمولا غريزى گذرى و در رديف بازى مى باشد. اين دوستى ها، كه در نتيجه همسايگى يا بر حسب عادت به وجود مى آيند، بعد از جدايى چندان پايدار نمى مانند. غالبا اين نوع دوستى ها از ميل به اجتماعى بودن ، كه در دوران سوم كودكى ظهور مى نمايد، سرچشمه مى گيرند و در نزد پسران ، دسته هاى دوستان را به وجود مى آورند. در نزد كودكان ، محبت به كودكان همسال ، صورت يك رفاقت ساده و محبت به اطفال بزرگتر، صورت عشق پدر و فرزندى دارد. بالعكس ، دوستى در دوران بلوغ با انتخاب و با تعصب همراه است و غالبا مبهم و ابر آلود است اين دوستى ها همه ترس ها و واهمه هايى را كه در شور و شوق مفرط وجود دارد، شامل اند و همه طوفان هاى حسادت را در بر دارند.»(٤١١)

٢ - تفاوت ديگرى كه از نظر معنوى و روانى در دوستى هاى جوانان شايان توجه است و رفاقت آنان را با يكديگر از دوستى هاى بزرگسالان فهميده و عاقل جدا مى كند، بررسى هاى عقلى و مال انديشى در بزرگسالان و عوامل عاطفى حساب نشده در جوانان است بزرگسالان با تجربه و خردمند، در انتخاب دوست ، سخت گير و دير پسندند، اينان اگر بخواهند با كسى طرح دوستى بريزند و رفيق و يك دل و صميمى شوند، به راهنمايى عقل و دور از احساس تند و حساب نشده قدم برمى دارند. ابتدا با او ماءنوس مى شوند تا از طرز تفكر و كيفيت معاشرتش آگاه گردند. سپس از وضع اخلاقى و سوابق زندگى اش اطلاع مى گيرند و در خلال برخوردها به صور مختلف امتحانش مى كنند. پس از آن كه او را از هر جهت شايسته دوستى يافتند و به صلاحيتش مطمئن شدند، با وى رفيق مى شوند. بديهى است چنين دوستى عاقلانه و رفاقت حساب شده و دقيق ، علاوه بر آن كه بى خطر است ، معمولا پايدار و ثابت خواهد ماند.

قال علىعليه‌السلام : من اتخذ اخا بعد حسن الاختبار دامت صحبته و تاكدت مودته(٤١٣)

علىعليه‌السلام فرموده : كسى كه ناسنجيده با دیگران پيمان دوستى مى بندد، ناچار بايد به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن در دهد.

«غالب اوقات دوستى ها مابين جوانان هم سن و هم جنس ، مثلا در مدرسه شبانه روزى به وجود مى آيد. انتخاب شخص ، بعد از ضربه علاقه مندى به وسيله يك نيروى محرك ، كه خالى از تفكر و تاءمل و در نتيجه بعضى اوضاع و احوال اتفاقى است ، به عمل مى آيد. اين حادثه اتفاقى ممكن است خدمتى باشد كه در يك زمان سخت صورت گرفته است ، يا در نتيجه سلب اعتماد از يكى از رفقا، شخص در صدد باشد روح موافقى پيدا كند كه راز دل با او در ميان نهد.»(٤١٥)

علىعليه‌السلام فرمود: ضرر زود رس و دير رس لجاجت و خودسرى ، از زيان هر چيزى زيادتر است

٤ - نكته ديگرى كه از نظر اخلاقى و روانى ، رفاقت بزرگسالان خردمند و عاقل را از رفاقت جوانان خام و بى تجربه جدا مى كند، موضوع اندازه گيرى حدود رفاقت در بزرگسالان و افراط و تندروى در جوانان است

دو فرد پاك دل و با فضيلت ، كه رفيق صميمى و محرم يكديگر شده اند و در كمال خلوص و صفا با هم برخورد مى كنند، اگر عاقل و مال انديش باشند، بايد از اين نكته هرگز غفلت ننمايند كه پيوند دوستى و يگانگى ، هميشه و در همه شرايط، محكم و پايدار نمى ماند و ممكن است پيش آمدها و حوادثى رشته رفاقت را قطع كند و دوستى آن دو را به دشمنى مبدل سازد. بنابراين ، رفقاى يك دل ، در ايام دوستى ، بايد همواره از افراط و زياده روى بپرهيزند و بى حساب نسبت به يكديگر اظهار اعتماد و اطمينان نكنند. بايد پايان كارهاى خود را بسنجند و در حدود عقل و خرد با هم يگانه باشند.

قال الصادقعليه‌السلام : لبعض اصحابه : لا تطلع صديقك من سرك الا على مالوا اطلع عليه عدوك لم يضرك فان الصديق قد يكون عدوا يوما.(٤١٧)

«جوان نورس كسى را كه عزيز مى دارد، از آن كس يك من ايدآلى به وجود مى آورد. او را چنان مى بيند كه خود مى خواهد. در واقع ، به جاى آن كه دوست خود را شخصى غير از خود بپندارد، وى را نسخه ثانوى از شخصيت خويش مى شمارد. اما بعدها ممكن است اين تصور محو معدوم شود و اگر جزئى اختلافى ، ما بين آن دو دوست ايده آلى و دوست واقعى ايجاد گردد، موجب آن شود كه دوستى محو و نابود گردد.»(٤١٩)

علىعليه‌السلام در ضمن توصيه نامه خود به فرزندش ، حضرت مجتبىعليه‌السلام فرموده است : به اتكاى روابط دوستانه و رفاقت صميمانه ، حق برادرت را ضايع مكن ، چه در زمينه تضييع حقوق ، روابط دوستى نابود مى شود و آن كس كه حقش را تباه ساختى ، براى تو برادر نخواهد بود.

آن دو رفيق عاقل و با فضيلت و وظيفه شناس و مآل بين ، اگر روزى بر اثر پيش آمد نامطلوبى رشته دوستى را گسستند و با كدورت و دلتنگى از يكديگر جدا شدند، چون خردمند و دور انديش هستند، در ايام جدايى ، همواره جانب عقل و مصلحت را نگاه مى دارند و هرگز در اظهار گله و شكايت از رفيق ديروز خود تندروى نمى كنند و با سخنان ناروا و كارهاى ناسنجيده ، راه آشتى را به روى خود نمى بندند. زيرا به اين نكته متوجه اند كه ممكن است روزى تيرگى روابط برطرف شود و افق دوستى دوباره روشن گردد. اگر امروز تندروى كنند، فردا با ندامت و شرمسارى مواجه خواهند شد.

قال الصادقعليه‌السلام : لا تتبع اخاك بعد القطيعه وقيعه فيه فتسد عليه طريق الرجوع اليك فلعل التجارب ترده عليك(٤٢١)

ارزش عقل و درايت و همچنين مراتب پاكى و فضيلت اشخاص ، در مواقع اندوه و شادى ، خشم و ترس ، دوستى و دشمنى ، تنگدستى و ثروتمندى و خلاصه در حالات غير عادى تشخيص داده مى شود.

كسى كه با خشم و ناراحتى رفيق خود را ترك مى گويد و با گله مندى از وى جدا مى شود، اگر در ايام جدايى خود را نبازد و از حدود حق و فضيلت خارج نشود، اگر به پاكى امتحان بدهد و از حريم عدل و انصاف و عقل و مصلحت قدمى فراتر نگذارد، داراى ارزش ‍ عقلى و صلاحيت اخلاقى است چنين انسان شايسته و دوست داشتنى ، لايق دوستى و رفاقت است

قال الصادقعليه‌السلام : من غضب عليك ثلاث مرات فلم يقل فيك سوء فاتخذه لك خلا.(٤٢٣)

قال علىعليه‌السلام : من لم يرض من صديقه الا بايثاره على نفسه دام سخطه.(٤٢٥)

جوانان يك روز به خواهش دل و انگيزه هاى عاطفى و دور از محاسبه عقلى و مآل انديشى و با يكديگر طرح دوستى مى ريزند و با هم رفيق و يك دل و صميمى مى شوند. روز ديگر بر اثر يك پيشامد ناچيز، طبع حساس و زودرنجشان آزرده مى شود و دوستى گرمشان به دشمنى و كينه توزى مبدل مى گردد.

در ايام دوستى ، به پيروى از احساسات تند و تعديل نشده ، نسبت به رفيق خود، بيش از حد ابراز علاقه و محبت مى كنند و گاهى رفاقتشان به صورت يك انزواى دو نفرى در مى آيد و در ايام رنجش و جدايى نيز بيش از حد ابراز مخالفت و دشمنى مى كنند، تا جايى كه ممكن است به جرايم بزرگى دست بزنند و حوادث غير قابل جبرانى به بار بياورند.

«شدت عواطف متغير و زودگذر و تلطيف نشده و در دوره بلوغ ، موجبات اشتباهات و خطاها حتى بزه ها را در اين سن فراهم مى كند. اعمال و رفتار آنا صورت مى گيرد. اگر به نتيجه رسيد، از در صلح و صفا در مى آيد و اگر كارش منتج به نتيجه نشد، قهر مى كند. ستيزه جويى مى نمايد و پيوسته در نوسان است اين خصوصيات طبيعى جوانان است كه محتاج به فرصت عمل و صبر و وسيله براى پرورش آن است اگر فرصت وجود نداشته باشد، اگر راهنمايى و صبر وجود نداشته باشد و اگر وسيله بيان وجود نداشته باشد، اين نيروى آماده رشد، متوجه انحرافات فردى و اجتماعى مى شود.»(٤٢٧)

جوانان ، اگر در زندگى دوستدار خوشبختى و سعادت و خواهان پيروزى و كاميابى هستند، بايد با كمك ايمان و عقل بر عواطف خود چيره شوند و هرگز تسليم بى قيد و شرط احساسات خام و سوزان خويش نگردند و با اعمال ناروا، سعادت خود و دیگران را تباه نسازند.

در مورد رفيق ، بايد همواره معتدل و ميانه رو باشند. روزى كه با همسالان خود روابط دوستانه دارند، تندروى نكنند و بى حساب نسبت به آنها اظهار اعتماد ننمايند و روزى كه با دلگيرى و آزردگى از آنان جدا مى شوند، به نام خشم و انتقام جويى تندروى نكنند و در اعمال دشمنى و عداوت ، از حدود عقل و مصلحت قدمى فراتر نگذارند و عملا اندرز حكيمانه علىعليه‌السلام را به كار بندند كه فرموده است :

احبب حبيبك هونا ما عسى ان يعصيك يوما ما و ابغض بغيضك هونا ما عسى ان يكون حبيبك يوما ما.(٤٢٩)

چه بسيارند جوانانى كه داراى استعداد طبيعى هستند و اگر به درستى از آن بهره بردارى كنند، به آسانى مى توانند مدارج رشد و ترقى را بپيمايند و به كمال لايق خود برسند، ولى به اقتضاى خود سرى هاى دوران شباب ، با عناصر فاسد و آلوده روابط دوستى برقرار مى كنند و روى خامى و بى اطلاعى ، بر خلاف عقل و مصلحت ، تنها به خواهش دل با آنان رفيق صميمى مى شوند و قابليت هاى فطرى خود را به دست فراموشى مى سپارند. گران بهاترين ايام عمر را در مجالس گناه مى گذرانند. دامن پاك خود را آلوده مى سازند و روزى به اشتباه خود پى مى برند كه فرصت از دست رفته و عمر عزيز سپرى شده و از رفقاى ناپاك و خائن ، جز تيره روزى و بدنامى نصيبى نبرده اند.

در نيمه راه عمرم و ياران نيم راه چون دزد كام ديده پراكنده از برم غمناك و بى اميد و كم آميز و ديرجوش در انتظار ضربت ياران ديگرم دانم حديث چرب زبانان خود فروش دانم حديث يارفروشان خودپرست دانم فسون راست نمايان كج نهاد دانم فريب كارگشايان چيره دست دانم ولى چه سود كه اندرز روزگار چون پند پيرو صحبت آموزگار نيست تا روزگار تجربه آيد به سر دريغ عفريت مرگ خنده زند روزگار نيست بدون ترديد، مسئله رفاقت و انتخاب رفيق براى نسل جوان يكى از اساسى ترين مسائل دوران شباب است جوانان بايد همواره به اين نكته متوجه باشند كه رفقاى دوران جوانى ، نقش مؤ ثرى در پايه گذارى شخصيت و ساختن خلق و خوى آنان دارند.

رفيق خوب مى تواند جوان را به راه فضيلت و كمال انسانى سوق دهد. او را به صفات حميده متصف سازد و موجبات پيروزى و سعادتش را براى تمام عمر فراهم نمايد. رفيق بد قادر است جوان زودباور و ساده دل را به مسير ناپاكى و گناه بكشاند. آلوده دامن و بدنامش كند و مايه تيره روزى و بدبختى وى در تمام دوران زندگى گردد.

جوانان اگر خواستار سعادت و كاميابى هستند، بايد در انتخاب رفيق جانب عقل و مصلحت را نگاه دارند و خودسرانه ، از احساسات تند و ناسنجيده خويش پيروى نكنند، بايد از خودپسندى ، كه بدبختانه در دوران شباب به اوج خود مى رسد بپرهيزند و به قوت و قدرت جوانى مغرور نباشند. بكوشند تا از افكار روشن مردان سالخورده و كاردان استفاده كنند. با مشورت و مصلحت انديشى آنان با همسالان خويش رفاقت نمايند و مطمئن باشند كه نظر واقع بين بزرگسالان خردمند، بيش از نيروى جوانى ، در تاءمين سعادت و خوشبختى آنان مؤ ثر است

قال علىعليه‌السلام : راءى الشيخ احب الى من جلد الغلام.(٤٣١)

علىعليه‌السلام فرموده : كسى كه رفيق احمق دارد، همواره در رنج و ناراحتى است

قال الصادقعليه‌السلام : من لم يجتنب مصاحبة الاحمق يوشك ان يتخلق باخلاقه.(٤٣٣)

حضرت سجادعليه‌السلام به فرزندش امام باقر فرموده است : از رفاقت با احمق پرهيزكن ، چه او اراده مى كند به نفع تو قدمى بردارد، ولى بر اثر حمق و نافهمى ، مايه زيان و ضررت مى شود.

روزى قنبر، خدمتگزار علىعليه‌السلام ، به مجلس يكى از مردان متكبر و تجاوز كار وارد شد. در محضر وى جمعى نشسته بودند. از آن جمله مرد كوته فكر و كم تشخيصى بود كه خود را از شيعيان ثابت قدم علىعليه‌السلام مى دانست موقعى كه قنبر به مجلس ورود كرد، آن شيعه موقع ناشناس ، براى احترام قنبر و به پاس مقام شامخ علىعليه‌السلام از جا برخاست و عملا مقدم او را گرامى شمرد.

مرد متكبر از اين كار خشمگين شد و به وى گفت : آيا در محضر من براى ورود يك فرد خدمتگزار قيام مى كنى ؟ مرد موقع ناشناس به جاى آن كه سكوت كند و بر جاى خود بنشيند و به خشم تجاوز كار متكبر پايان دهد، جوابى داد كه خشم او را تشديد كرد.

گفت : چرا به احترام قنبر قيام نكنم ؟ او به قدرى بزرگوار و شريف است كه فرشتگان بال هاى خود را در راه وى مى گسترانند و قنبر روى بال ملائكه راه مى رود.

اين اظهار دوستى نابه جا و بى مورد، چنان مرد متكبر را عصبى و ناراحت كرد كه از جاى خود برخاست ، قنبر را زد و به او ناسزا گفت به علاوه ، تهديدش كرد كه اين ماجرا بايد پنهان بماند و كسى از كتك زدن و دشنام دادن من آگاه نشود.

طولى نكشيد آن شيعه موقع ناشناس و كوته فكر، بر اثر مارگزيدگى بسترى شد. علىعليه‌السلام به عيادتش رفت از فرصت استفاده نمود و به وى فرمود: اگر مى خواهى خداوند عافيتت دهد، بايد متعهد شوى كه از اين به بعد نسبت به ما و دوستان ما اظهار علاقه و محبت بى مورد نكنى و در محضر دشمنان ، موجبات زحمت و آزار ما و ياران ما را فراهم نياورى.(٤٣٥)

حضرت امام حسن عسگرىعليه‌السلام فرمود: دوست شخص نادان همواره در زحمت و ناراحتى است

ناگفته نماند همانطور كه نادانى و كوته فكرى مراتب و درجاتى دارد و هر قدر آدمى نادان تر باشد، خطر دوستى اش بيشتر است ، همچنين عقل و درايت نيز داراى مراتبى است و دوست هر چه عاقلتر باشد، ارزش رفاقتش بيشتر خواهد بود.

عن الصادقعليه‌السلام : الاخوان ثلاثه فواحد كالغذاء الذى يحتاج اليه كل وقت فهو العاقل و الثانى فى معنى الداء و هو الاحمق و الثالث فى معنى الدواء فهو اللبيب

فضل مروان از وزراى معتصم عباسى بود. او بر اثر لياقت و كاردانى ، بر تمام اقران خود تقدم يافت و مورد عنايت مخصوص خليفه قرار گرفت وزير براى آن كه مردم را از قرب معنوى خود نزد معتصم آگاه سازد و مراتب محبوبيت خويش را به دیگران بفهماند، از خليفه درخواست نمود كه به وى افتخار دهد و روزى به عنوان صرف عصرانه ، منزلش را به قدوم خود مزين سازد. خليفه دعوت او را براى روز مقرر اجابت نمود.

وزير براى پذيرايى هر چه بهتر و عالى تر، خانه مجلل خود را با فرش هاى گران بها و پارچه هاى قيمتى و گلهاى رنگارنگ به وضع بسيار جالب و خيره كننده اى تزيين نمود. ظروف طلا و نقره بسيار تهيه كرد. بهترين ميوه ها و شيرينى ها را مهيا نمود و خلاصه مجلس ‍ بى نظيرى تشكيل داد.

موقعى كه خليفه وارد مجلس شد، از ديدن آن همه تجمل و ثروت به شگفتى آمد و از اينكه وزيرش چنين زندگى با شكوه و مجللى تهيه كرده ، رشك برد. چند لحظه با ناراحتى نشست و سپس به بهانه درد شكم از جاى حركت كرد و از مجلس بيرون رفت

وزير، از اين پيشامد سخت نگران شد. در خاطرش گذشت كه اين مجلس شوم و بدفرجام ، نه تنها مقامش را بالا نبرد، بلكه زمينه تنزل و سقوطش را آماده ساخت بايد فورا چاره جويى كند، ولى از شدت اضطراب و خود باختگى قدرت فكر كردن نداشت

در آن موقع حساس تصميم گرفت حقيقت امر را به اطلاع رفيق لبيب و هوشمند خود، ابراهيم موصلى ، كه در مجلس مهمانى حضور داشت ، برساند و از عقل تيزبين او استفاده كند. جريان را با وى در ميان گذارد. ابراهيم لحظه اى فكر كرد. به وزير گفت : تو از خليفه جدا نشو و به عنوان بدرقه و مراقبت حال مزاجى اش به دربار برو. در محضر خليفه بمان و منتظر نامه من باش وقتى نامه ام به دستت رسيد، در حضور معتصم بخوان از تو مى پرسد نامه چيست ؟ مدلول آن را به عرض برسان

وزير طبق دستور رفيق داناى خود عمل كرد و نامه به موقع رسيد. ابراهيم در نامه نوشته بود كه صاحبان فرش ها و ظروف طلا و نقره آمده اند و مى گويند مجلس پذيرايى خليفه تمام شد. اجازه دهيد اموال خود را ببريم

همان طور كه ابراهيم پيش بينى كرده بود، معتصم از نامه سئوال كرد. وزير مفاد نامه را به عرض رساند. خليفه بى اختيار خنديد و عقده درونى اش گشوده شد، زيرا دانست آن همه اموال ، ملك شخصى وزير نبوده ، بلكه از دیگران به عاريت گرفته است به همين جهت ، با گشاده رويى و مسرت ، از زحمات وزير قدردانى كرد. رفيق لبيب با اين تدبير عاقلانه توانست دوست خود را از يك خطر قطعى برهاند.(٤٣٨)

علىعليه‌السلام فرموده است : مانعى ندارد كه با فرد عاقل و خردمندى كه داراى طبع بلند و كرامت اخلاق نيست ، رفاقت نمايى ، ولى مراقب باش كه در برخوردهاى دوستانه ، تنها از فكر روشنش استفاده كنى و به دنائت و پستى اخلاقش متخلق نگردى

يكى ديگر از شرايط رفيق ، پاكدامنى وى از آلودگى هاى گناه و بزهكارى است اولياى گرامى اسلام به پيروان خود توصيه كرده اند كه با افراد فاسد و ناپاك رفاقت نكنيد و در مجالسشان حاضر نشويد. چه ، رفيق گناهكار مى كوشد تا دوست خود را به اعمال بد خويش ‍ آلوده كند و او را در معصيت همرنگ خود سازد.

فى وصية اميرالمؤ منين لولده الحسن عليهما السلام انه قال فيها: و اياك و مواطن التهمة و المجلس المظنون به السوء فان قرين السوء يغر جليسه.(٤٤٠)

جوانى كه با رفقاى گناهكار و بدنام رفاقت مى كند و در جامعه با آنان رفت و آمد مى نمايد، اگر به فرض ، خويشتن دار و با اراده باشد و مراقبت كند كه به گناهانشان آلوده نشود، نمى تواند از بدنامى اجتماعى و سوء شهرت خود را مصون نگاه دارد. زيرا بدنامى يك اثر قهرى است كه بر اثر رفاقت با افراد گناهكار دامن گير جوان مى شود و سوابق او را ننگين مى كند، اگر چه به كارهاى بد آنان آلوده نشده باشد.

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اولى الناس بالتهمة من جالس اهل التهمة.(٤٤٢)

امام صادقعليه‌السلام فرموده است : از رفاقت و همبستگى سه گروه بر حذر باش خائن ، ستمكار و سخن چين كسى كه روزى به نفع تو خيانت مى كند، روز ديگر به ضرر تو خيانت خواهد كرد. كسى كه براى تو به ديگرى ستم مى نمايد، طولى نمى كشد كه به شخص تو ستم مى كند و كسى كه از دیگران نزد تو نمامى كند، عن قريب از تو نزد دیگران نمامى خواهد كرد.

قال علىعليه‌السلام : من مدحك بما ليس فيك فهو خليق ان يذمك بما ليس فيك.(٤٤٤)

علىعليه‌السلام فرموده است : با چاپلوس رفاقت مكن كه او با چرب زبانى تو را اغفال مى كند. كار نارواى خود را در نظرت زيبا مى نمايد و دوست دارد كه تو نيز مانند وى باشى

جوانان بايد از همنشينى فرومايگان متملق بپرهيزند و با آنان طرح دوستى و رفاقت نريزند و متوجه باشند كه بر اثر معاشرت و مجالست با آنها رفته رفته به خوى ناپسند تملق مبتلا مى شوند.

جوانان بايد بدانند كه تملق و چاپلوسى ، به منزله انتحار معنوى و نابود كردن شخصيت اجتماعى خويشتن است كسى كه به سعادت و خوشبختى خود علاقه دارد، هرگز به چنين خلق ناپسندى متخلق نمى شود و با دست خود موجبات نابودى شخصيت خويش را فراهم نمى سازد.

درباره رفاقت و شرايط رفيق ، احاديث ديگرى نيز از اولياى اسلام رسيده است در اين جا با نقل يكى از آن روايات ، كه حاوى شرايط رفيق خوب و شايسته است ، بحث رفاقت را خاتمه مى دهيم

عن الصادقعليه‌السلام : الصداقة محدودة فمن لم تكن فيه تلك الحدود فلا تنسبه الى كمال الصداقة و من لم يكن فيه شى ء من تلك الحدود فلا تنسبه الى شى ء من الصداقة اولها ان يكون سريرته و علانيته لك واحدة و الثانية ان يرى زينك زينه و شينك شينه و الثالثه لا يغمره عنك مال و لا ولاية و الرابعة ان يمنعك شيئا مما تصل اليه مقدرته و الخامسة لا يسلمك عند النكبات.(٤٤٦)

مسئله انتخاب شغل و به دست آوردن كار، يكى از مهم ترين مسائل نسل جوان است فرزندان بشر موقعى كه روزگار كودكى و ايام بلوغ را طى مى كنند و به دوران جوانى قدم مى گذارند، مايل اند كارى به دست آورند و جايى در جامعه براى خود باز كنند. زندگى خويش را از درآمد شخصى تاءمين نمايند و در پرتو آن به آزادى و استقلال نايل گردند. شايستگى خود را ثابت كنند و شخصيت خويش را در جامعه مستقر سازند.

اشتغال به كار و قبول مسئوليت ، لازمه زندگى شرافتمندانه در اجتماعات بشرى است كسى كه مى خواهد از مزاياى تمدن برخوردار گردد و با عزت و آبرومندى امرار حيات نمايد، بايد خود عضو مفيد جامعه باشد و در حدود لياقت و شايستگى كارى را به عهده بگيرد و همان طور كه وى از نتايج كار دیگران استفاده مى كند، دیگران نيز از نتيجه كار او بهره مند گردند.

فرومايگانى كه از قبول مسئوليت و انجام كار شانه خالى مى كنند و در زندگى سربار مردم اند و مانند انگل ها از محصول زحمت دیگران ارتزاق مى كنند، مورد بدبينى اسلام و منفور جوامع بشرى هستند و سرانجام ، بيكارى و تن پرورى ، آنان را به راه فساد اخلاق و تباهى سوق مى دهد.

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : ملعون من القى كله على الناس.(٤٤٨)

علىعليه‌السلام فرموده : اگر تن دادن به شغل ، مايه زحمت و تعب است ، بيكارى دائم نيز باعث نادرستى و فساد است

خداوند، بشر را با نيروى عقل و استعداد نامحدود آفريده و از وى خواسته است تا با كار و كوشش و با سعى و عمل ، ذخاير نهفته زمين را بيرون آورد، غذا و لباس و ساير لوازم معيشت خود را تهيه نمايد، با آسايش خاطر زيست كند و شكرگزار او باشد.

( وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ ) .

اى فرزندان بشر، ما به شما در زمين سلطه و اقتدار بخشيديم و براى تاءمين روزى و معيشتتان ، هر قسم نعمتى را در آن قرار داديم ، ولى اندكى از شما شكرگزار نعمت هاى خدا هستيد.

سعى و عمل مايه بهزيستى و عمران و آبادى و حافظ عز و شرف و از عوامل مؤ ثر در سعادت مادى و معنوى بشر است اولياى گرامى اسلام ، در كمال صراحت ، پيروان خود را به كار و كوشش مشروع ترغيب و تشويق نموده و ارزش مجاهدات آنان را در راه تاءمين معاش خود و زن و فرزندانشان ، در رديف فداكارى سربازان اسلام به حساب آورده اند. به علاوه ، خودشان كار مى كردند و عملا نيز مردم را به سعى و كوشش دعوت مى نمودند.

عن ابى عبداللهعليه‌السلام : الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله.(٤٥٠)

حضرت رضاعليه‌السلام فرموده : آن كس كه براى تاءمين معاش عائله خود فعاليت مى كند و از پى روزى مى رود، اجرش از مجاهد راه خدا بزرگ تر است

عن ابى عمرو الشيبانى قال : رايت ابا عبداللهعليه‌السلام و بيده مسحاة و عليه ازار غليظ يعمل فى حائط له و العرق يتصاب عن ظهره فقلت جعلت فداك اعطنى اكفك فقال لى انى احب ان يتاءذى الرجل بحر الشمس فى طلب المعيشة.(٤٥٢)

على بن حمزه مى گويد: حضرت ابا الحسنعليه‌السلام را ديدم كه در زمين خود كار مى كند و قدم هاى مباركش غرق عرق شده است عرض كردم : مردان كار كجا هستند كه شما شخصا زحمت مى كشيد؟

در جواب فرمود: كسانى كه از من و پدرم بهتر بودند، كار مى كردند.

پرسيدم : آنها كيستند؟

فرمود: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤ منينعليه‌السلام و تمام پدرانم با دست خود كار مى كردند. كار كردن ، عمل انبياء و مرسلين و مردان صالح و شايسته است

پيشواى عالى قدر اسلام ، براى آن كه مسلمين را به كار و كوشش و به سعى و عمل تشويق كند و آنان را از تنبلى و بيكارى برحذر دارد، عملا افراد زحمت كش و كارگر را مورد مهر و عنايت مخصوص خود قرار مى داد و به صور مختلف تشويقشان مى كرد. بر عكس ، با بيكاران به تلخى و سردى برخورد مى نمود و مراتب نارضايتى خود را صريحا اظهار مى فرمود.

روى انس بن مالك ان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله لما اقبل من غزوة تبوك استقبله سعد الانصارى فصافحه النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله ثم قال له : ما هذا الذى اكنب يديك ؟ قال يا رسول الله اضرب بالمر و المسحاة فانفقه على عيالى فقبل يده رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله و قال هذه يد لا تمسها النار.(٤٥٤)

رسم پيغمبر اكرصلى‌الله‌عليه‌وآله اين بود كه وقتى با مردى برخورد مى كرد كه نيرو و قوتش مايه شگفتى آن حضرت مى شد، سئوال مى كرد آيا حرفه اى دارد و به كارى مشغول است ؟ اگر جواب منفى بود، مى فرمود از چشم من افتاد.

پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله از نظر معنوى فرستاده خداوند و رهبر روحانى جامعه و از نظر ظاهرى رئيس كشور و شخص اول مملكت بود. وقتى در حضور مردم دست سعد انصارى را به احترام سعى و عملش مى بوسد، در واقع بالاترين مراتب احترام و تشويق را نسبت به كار و كارگر معمول داشته است و موقعى كه درباره فرد بيكار مى فرمايد: «از چشم من افتاد»، نافذترين سخن را درباره نارضايى و اعراض خود از بيكارى و بيكار ادا فرموده است

در آيين مقدس اسلام ، پدران موظف اند كه فرزندان جوان خود را در انتخاب شغل يارى كنند و آنان را به كار شايسته و مناسبى وادارند. اين خود يكى از حقوقى است كه فرزندان به پدران مسلمان خود دارند و پدران بايد آن را ادا نمايند.

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : يا على حق الولد على والده ان يحسن اسمه و ادبه و يضعه موضعاصالحا.(٤٥٦)

اولياى گرامى اسلام ، ضمن اين كه كار را از جنبه مادى و به منظور تاءمين معاش و اداره زندگى مورد توجه قرار داده و به پيروان خود توصيه كرده اند، به جنبه معنوى آن نيز عنايت داشته و كار و كوشش را وسيله استقلال و تحكيم شخصيت و مايه عز اجتماعى و بى نيازى از مردم خوانده اند.

عن زراره عن الصادقعليه‌السلام : ان رجلا اتاه فقال اننى لا احسن ان اعمل عملا بيدى و لا احسن ان اتجر و انا محارف محتاج فقال اعمل و احمل على راءسك و استغن عن الناس.(٤٥٨)

حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام فرموده است : از مردم قطع اميد كردن و از ثروتشان چشم پوشيدن و به درآمد كار خود قانع بودن ، براى مرد باايمان ، مايه عز دينى و روح جوانمردى و شرف دنيوى است چنين انسانى در نظر مردم بزرگ و بين فاميل خود محترم و در محيط خانواده اش داراى هيبت و عظمت خواهد بود. او در ضمير خود و در نظر دیگران بى نيازترين تمام مردم است

ناگفته نماند كه تشويق و ترغيب اولياى گرامى اسلام به كار و كوشش ، تنها ناظر به شغل هاى مشروع و كارهاى مفيدى است كه خير و صلاح جامعه در آن هاست و گرنه كارهايى كه به جسم و جان مردم و به عفت و اخلاق عمومى آسيب مى رساند و منافى با شرافت و عزت نفس است ، هرگز نمى تواند باعث افتخار و سربلندى و مايه عز و شرف اجتماعى گردد.

كسى كه از راه رشوه خوارى و تملق گويى ارتزاق مى كند، كسى كه از راه زنا و لواط با تشكيل فاحشه خانه و قوادى امرار معاش ‍ مى نمايد، كسى كه با قماربازى و درآمد قمارخانه يا مشروب فروشى و بدبخت كردن مردم اعاشه مى كند و خلاصه كسى كه از راه كسب هاى غير مشروع چرخ زندگى خود را مى گرداند، نه تنها شخصيت شريفى به دست نمى آورد، بلكه بر عكس ، كارهاى پست و پليد او را زبون و فرومايه مى سازد، شخصيت انسانى اش را درهم مى شكند و به صفات ناپسند متصفش ‍ مى سازد.

«دموستن ، ناطق معروف يونان ، در نطقى كه درباره چگونگى مقاومت فيليپ ايراد كرد، چنين گفت : «به نظر من ، با داشتن شغلى پست و دون غير ممكن است كه شخص بتواند روحيه اى عالى و نجيب داشته باشد. شغل و عمل افراد هر چه كه باشد، اخلاق آنان متناسب با آن خواهد بود.»

اين نظريه صحيح روانشناسى است و درست نشان مى دهد كه چه اقداماتى بايد در مورد نظم اقتصادى كنونى ما اعمال گردد.

فعاليت فرد، نفوذى قوى و تاءثيراتى گوناگون بر اصول اخلاقى وى باقى مى گذارد و كارهاى او ايجاد عاداتى انتخابى و مخصوص ‍ مى نمايد و روشن مى كند كه آن فرد به خصوص ، چه چيز را ناديده خواهد گرفت كار و اقدامات فرد و همچنين تكرار اعمال معين و مشخص و آزمايش هاى معلوم ، آن اعمال و فعاليت ها را مبدل به عادات و رفتار شخص مى كند و بلند پروازى هاى وى را هدايت مى نمايد و معلوم مى دارد كه او چه اشخاصى را در طبقه دوستان و چه اشخاصى را در طبقه دشمنان خويش جاى مى دهد.