كاميابى و بهره مندى
كاميابى و بهره مندى هر كس در جامعه به مقياس خلق و خوى اجتماعى اوست خوشبخت ترين مردم از نظر زندگى كسانى هستند كه بر اثر تربيت صحيح ، به اخلاق حميده و صفات پسنديده متخلق شده اند، با مردم به پاكى و فضيلت و به نيكى و گشاده رويى برخورد مى كنند، حقوق و حدود دیگران را محترم مى شمارند و به شايستگى خويشتن را با جامعه تطبيق مى دهند.
عن ابى عبداللهعليهالسلام
: خالطوا الناس و آتوهم و اعينوهم و لا تجانبوهم و قولوا لهم كما قال الله تعالى : و قولوا للناس حسنا.
طفل از زمان ولادت تا پايان ايام بلوغ ، دوران كودكى خود را طى مى كند و در خلال اين مدت طولانى ، ضمن اين كه بدن ناتوانش توانا مى شود و قواى جسم و جانش به نسبت نيرومند مى گردند، استعداد اجتماعى اش نيز تدريجا فعليت پيدا مى كند، به خلقيات اجتماعى و صفات سازگارى با محيط متخلق مى گردد و براى همكارى با مردم و زندگى در جامعه آماده مى شود.
گرچه شرايط محيط طبيعى به مقدار قابل ملاحظه اى در ساختن خلق و خوى آدمى مؤ ثر است ، و هر انسانى با صفات و خلقيات متناسب با محيط طبيعى خود بار مى آيد، ولى عامل بسيار مؤ ثرى كه استعداد اجتماعى طفل را به فعليت مى آورد، شخصيت كودك را پايه گذارى مى كند و او را به صفات خوب يا بد اجتماعى متصف مى سازد، محيط تربيتى اوست فرزندان بشر صفات اجتماعى خود را از كسانى فرامى گيرند كه از دوران كودكى تا ايام جوانى در محيطهاى مختلف خانواده و آموزشگاه و كوى و برزن ، به طور متناوب با آنان در تماس بوده و از رفتار و گفتارشان سرمشق گرفته اند.
«نخست كودك از محيط پيرامون خود هيچ گونه آگاهى ندارد، لكن به زودى نسبت به اشياء و اشخاص پيرامون خودش احساس علاقه مى كند و از ميان اين اشخاص ، از همه نزديك تر به وى مادر اوست كه در اكثر فرهنگ ها عبارت از مهم ترين شخصى است كه در عمر خود خواهد ديد.
بعد از مادر، به ترتيب اهميت ، پدر و ساير اعضاى خانواده او قرار دارند. در همين دايره محدود است كه فرد، نخستين و پايدارترين اثرات ذهنى را كسب مى كند و هم آن جاست كه داخل در زندگى حقيقى مى گردد. به همين جهت ، به هيچ روى جاى شگفتى نيست كه روان شناسان و روان كاوان و جامعه شناسان ، تا اين اندازه به سال هاى اول زندگى كودك و محيط حيات وى اهميت مى دهند.
دايره محدود خانواده بعدا توسعه يافته و همبازى ها را نيز فرا مى گيرد و سپس بيش از پيش گسترش يافته و شامل همدرسان و آموزگاران و دوستان و سرانجام عده كثيرى از خارجيان مى گردد و همه آنان در اجتماعى ساختن كودك تاءثيردارند.»
خلقيات خوب يا بد اجتماعى و صفات سازگارى با محيط، به دو صورت در ضمير فرزندان بشر مستقر مى شود و استعداد اجتماعى شدن آنان را به فعاليت مى آورد: يكى دانسته و به طور آگاه و ديگرى ندانسته و به صورت ناآگاه
بعضى از صفات اجتماعى است كه مربيان و اطرافيان كودك به او مى آموزند و مكرر به وى خاطرنشان مى كنند و طفل نيز با توجه و آگاهى ، آن ها را فرا مى گيرد و عملا به كار مى بندد. رفته رفته بر اثر تكرار، به آن صفات عادت مى كند و در آينده برنامه زندگى اجتماعى اش مى گردد. مثل آن كه مادر به طفل مى گويد هميشه پاكيزه باش دست و صورتت را بشوى در حضور دیگران درست بنشين و زياد حرف نزن يا آموزگار به نوآموز مى گويد دست در كيف همكلاسى ات مكن همبازى ات را آزار مده به معلم احترام كن در كلاس مودب باش و كارهايى نظاير اينها.
بعضى از صفات است كه طفل بدون آن كه به وى بياموزند يا خودش خواسته باشد، به طور ناآگاه از محيط خانه و مدرسه و كوچه و بازار ياد مى گيرد و ندانسته به آن خلقيات متخلق مى شود. مثلا در خانه اى كه پدر و مادر ترسو هستند، در خانه اى كه والدين و اطرافيان كودك خرافى و معتقد به موهومات باشند، در آموزشگاهى كه معلم فحاش و بد زبان است و در كوچه اى كه همسايگان و همبازيهاى كودك زورگو و متجاوزند، بدون آن كه بداند يا بخواهد، تحت تاءثير واقع مى شود و به طور ناآگاه ترسو و خرافى و بدزبان و زورگو بار مى آيد و طبع اجتماعى اش با همان صفات مذموم و خلقيات ناپسند ساخته مى شود.
خلاصه آن كه محيط خانواده و آموزشگاه و ساير اطرافيان كودك سازنده خلق و خوى اجتماعى وى هستند. آنان اند كه با روش هاى پسنديده يا ناپسند خود، به طور آگاه يا ناآگاه ، شخصيت طفل را پايه گذارى مى كنند و استعداد اجتماعى شدن كودك را به فعليت مى آورند. آنان اند كه در طول دوران كودكى ، طفل را براى زندگى اجتماعى آماده مى كنند و او را براى همكارى با مردم و سازش با محيط مجهز مى سازند.
كسى كه از دوران شيرخوارگى تا پايان ايام بلوغ ، به خوبى تربيت يافته و استعداد اجتماعى اش با وضع شايسته اى به فعليت رسيده است ، كسى كه در محيط خانه و مدرسه و كوى و برزن به درستى بار آمده و به طور آگاه يا ناآگاه خلقيات پسنديده اى را از اطرافيان خود فرا گرفته است ، وقتى به دوران جوانى مى رسد و وارد جامعه مى گردد، واجد شرايط لازم زندگى اجتماعى است او قادر است با مردم به خوبى بياميزد و به آسانى عضو مفيد اجتماع گردد. او مى تواند خويشتن را با شرايط گوناگون محيط تطبيق دهد و خود را با تحولات سريع اجتماعى هماهنگ سازد.
بر عكس ، كسى كه از طفوليت بد تربيت شده و طبع اجتماعى اش شكل نامناسب به خود گرفته ، كسى كه از اطرافيان خود دانسته يا ندانسته صفات بد كسب كرده و با شخصيت ناپسند بار آمده است ، وقتى وارد جامعه مى شود، در سازش با محيط، ضعيف و ناتوان و احيانا وامانده و غير قادر است او در جوانى ، بر اثر عجز، از هماهنگى با اجتماع و تطبيق دادن خود با محيط، همواره ناراحت و نگران است و مكرر با ناكامى و شكست مواجه مى شود و اين آشفتگى روحى ممكن است وى را به كارهاى ناروايى وادار كند و از خود عكس العمل هاى نامطلوبى بروز دهد.
گرچه خانواده و آموزشگاه و كوى و برزن سه عامل نيرومند در پايه گذارى شخصيت و ساختن خلق و خوى فرزندان بشر است و آدمى خواه ناخواه تحت تاءثير اين سه محيط مقتدر قرار دارد، ولى محيط اجتماعى ، كه آخرين كلاس ساختن اخلاق و شخصيت آدمى است ، به مراتب قوى تر از آن سه محيط است
«گفته اند كه هر جامعه اى ارگانيسم اعضاى خود را تحت سازمان معينى در مى آورد و به اصطلاح ، افراد را واجد نوع معينى از شخصيت مى كند. گفته اند با آن كه وجود اختلافاتى بين شخصيت هاى افراد يك جامعه جدايى مى افكند، اعضاى هر جامعه اى در زمينه شخصيت ، داراى همانندى هايى هستند و از اين جاست كه انگليسى آرام به آسانى از فرانسوى پر شور متمايز است و آلمانى پرخاشگر با ايتاليايى خون گرم يكسان نيست و ژاپنى قانون شناس با كره اى گردنكش فرق دارد و همچنين كرارا از جنگ پرستى سرخ پوستان ماندان و آرامش دوستى سرخ پوستان زونى و فزون جويى قبيله مانو و كناره گيرى و رخوت قوم بالى سخن رفته است بايد ديد كه علت اين اختلافات چيست ؟»
كشش هاى اجتماعى
كشش هاى اجتماعى به اندازه اى نيرومند و تواناست كه عموم مردم ، به استثناى افراد بزرگ و نوابغ ، از تمام مقرراتش پيروى مى كنند و بدون انديشه و فكر، خويشتن را با آداب و سنن آن منطبق مى سازند. محيط نيرومند اجتماع قادر است به آسانى جوانان را همرنگ خود نمايد و صفات و خلقيات خانوادگى آنان را كه هم آهنگ روش هاى اجتماعى نيست ، به دست فراموشى بسپارد.
قال علىعليهالسلام
: الناس بزمانهم اشبه منهم بآبائهم
هر گاه بدعت تازه اى از رسوم پيشين بهتر باشد يا به عللى مورد پسند افراد جامعه قرار گيرد، عموم بدان مى گرايند و تبديل به عادت مى گردد و خود به كليه افراد جامعه ، براى تطبيق يافتن با آن فشار وارد مى آورد و آدمى ناگزير بدان خوى مى گيرد. بدين طريق ، آن چه براى جامعه حكم رسمى داشت ، براى فرد جنبه عادت پيدا مى كند. آدمى ، در حقيقت ، در شرايط معمولى ، تقريبا هميشه تحت فشار عادت و بدون تفكر رفتار مى كند و خود به خود از راه و رسم اجتماع پيروى مى نمايد.»
رسول اكرمصلىاللهعليهوآله
فرموده است : هر مسلمانى كه در بلد كفر به مشركى وارد شود و در آنجا اقامت گزيند، من از وى برى و بيزارم
عن اميرالمؤ منينعليهالسلام
قال : من الكبائر قتل المومن عمدا الى ان قال و التعرب بعد الهجرة
حضرت رضاعليهالسلام
در نامه اى كه به سئوالات محمد بن سنان جواب داده ، نوشته است : خداوند تعرب بعد از هجرت را حرام كرده ، زيرا حقيقت اين عمل ، برگشت از دين خدا و ترك يارى و تقويت پيامبران الهى است به علاوه ، اين كار مفاسدى در بر دارد و حقوق صاحبان حق را باطل خواهد ساخت
اراده اجتماع مظهر بزرگ ترين نيرو و به وجود آورنده عظيم ترين قدرت است مردم يك جامعه وقتى چيزى را بخواهند و براى نيل به آن جنبش كنند، خواه حق باشد يا باطل ، ظالمانه باشد يا منصفانه ، سرانجام به آن مى رسند و به خواسته خويش جامه عمل مى پوشند.
قال علىعليهالسلام
: ارجاف العامة بالشى ء دليل على مقدمات كونه
و نيز فرموده است : فرو رفتن افكار مردم در چيزى ، زمينه موجود شدن و تحقق يافتن آن است
در محيط نيرومند و تواناى اجتماع ، فرد به صلاح و فساد فكر نمى كند و به عواقب كار خود نمى انديشد. او در دست اجتماع ، مانند تخته پاره كوچك و ناچيزى است كه در مسير حركت سيلاب عظيم و بنيان كنى قرار گرفته است كوركورانه حركت مى كند و جامعه به هر طرف كه مى رود، وى را با خود مى برد.
«بنا به فرضيه لوبن ، فرد در اجتماع شخصيت آگاه خود را از دست مى دهد و تابع تلقينات جمعيت مى گردد. درست مانند معمول هيپنوتيسم كه به فرمان عامل است فردى كه جزء جمعيتى در مى آيد، در نردبان مدنيت چندين پله پائين تر مى آيد. شخص ممكن است فوق العاده با تربيت و عاقل باشد و در حال انفرادى سخت درباره عواقب كردار و رفتار خويش بينديشد، لكن در ميان جمع ممكن است تبديل به يك وحشى گردد و بدون تفكر و تاءمل ، در تحت سلطه غريزه ، به هر اقدامى تن در دهد. انسان در جمع به درجه وحشيگرى سقوط مى كند و از هر تلقينى ، كوركورانه و بدون چون و چرا، پيروى مى نمايد و دست به اقداماتى مخالف عادت و افكار خود مى زند. به نظر لوبن ، فرد در ميان جمعيت حكم شنى را در ميان خرمن شن دارد كه باد به ميل خود هر جا بخواهد آن را مى برد.»
علىعليهالسلام
درباره غوغا فرموده : آنان مردمى هستند كه وقتى به هم بپيوندند و حركت اجتماعى كنند، ضرر مى زنند و چون متفرق گردند و به كارهاى فردى خود بپردازند، منفعت مى رسانند.