فصل دوم: اهمیت بزرگداشت قیام عاشورا
واقعه كربلا، اگر در تاریخ بشر رخدادى بى نظیر نباشد، از جمله وقایع بسیار كم نظیر است؛ چنان كه روایاتى نیز از ائمه اطهارعليهمالسلام
مبنى بر بى نظیر بودن این حادثه در گذشته و آینده وارد شده است.
با صرف نظر از دیدگاه شیعه، همه مورخان و آشنایان به تاریخ نیز اتفاق نظر دارند كه واقعه عاشورا از جمله كم نظیرترین رویدادهاى عالم است؛ واقعه اى كه هم از نظر كیفیت وقوع، هم از نظر عظمت مصیبت و هم از نظر جاودانگى آن در یادها و آثار اجتماعى اى كه در پى داشت، با هیچ ماجراى دیگرى قابل مقایسه نیست. تكرار عزادارى آن حضرت در هر سال مى تواند بهترین عامل هشداردهنده و بیداركننده باشد. براى هیچ واقعه اى در حد واقعه عاشورا وقت و هزینه صرف نشده و مردم در هیچ مصیبتى این قدر اشك نریخته اند.
گستردگى و تأثیر عزادارى براى سیدالشهداعليهالسلام
در این عصر، عزادارى براى امام حسینعليهالسلام
اختصاص به ایران ندارد؛ بلكه در دورترین نقاط جهان نیز در ایام محرم و صفر و به خصوص روز عاشورا، مراسمى شبیه آنچه در ایران صورت مى گیرد، برگزار مى شود. در شهر نیویورك - كه یكى از بزرگ ترین شهرهاى دنیاى غرب است - شیعیان پاكستانى، ایرانى، عراقى، لبنانى و بعضى از كشورهاى دیگر، در روز عاشورا دسته هاى سینه زنى راه مى اندازند؛ به گونه اى كه توجه مردم را به خود جلب مى كنند وبزرگ ترین خیابان این شهر، پر از جمعیت مى شود و رفت و آمد در آن با مشكل مواجه مى گردد.
افزون بر شیعیان، در بسیارى كشورها و مناطق سنى نشین در ایام عاشورا، چنین مراسمى برگزار مى شود؛ یا اینكه آنان در مجالس عزادارى شیعیان شركت مى جویند؛ چنان كه بسیارى از مسلمانان سنى مذهب در هندوستان - كه شمار مسلمانان آن، دو برابر كل جمعیت ایران است - و همچنین مسلمانان بنگلادش و پاكستان، در مراسم عزادارى امام حسینعليهالسلام
حضور مى یابند. آنان با استناد به آیه(
قل لا اءسلكم علیه اءجرا إ لا المودة فى القربى،
)
مودت و محبت به ذوى القربى و اهل بیت پیامبرصلىاللهعليهوآله
را بر خود واجب مى دانند و براى اداى اجر رسالت پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
، شركت در مراسم عزادارى و سوگوارى فرزندش امام حسینعليهالسلام
را بر خود لازم مى شمارند. گذشته از اینها، بت پرستانى كه در سرزمین هند زندگى مى كنند و اعتقادى به شریعت اسلام ندارند، به سبب بركاتى كه از عزادارى سیدالشهداعليهالسلام
دیده اند، خودشان جداگانه مراسم عزادارى برپا مى كنند و نذورات فراوانى به این كار اختصاص مى دهند.
بنابراین مى توان گفت هیچ واقعه اى در عالم، بر ملل مختلف، این گونه تأثیر نگذاشته است. این واقعه پس از گذشت نزدیكه به چهارده قرن، طراوت و تازگى خویش را حفظ كرده است و چنان با سوز و گداز عاشقانه مردم برگزار مى شود كه گویى حادثه كربلا هم امروز واقع شده است. شاید تنها مراسم عزادارى كه بتوان آن را به لحاظ قدمت و سابقه با مراسم عزادارى امام حسینعليهالسلام
مقایسه كرد، عزادارى مسیحیان در سالگرد به صلیب كشیده شدن حضرت عیسى - على نبینا و آله وعليهالسلام
- در فصل بهار است؛ زیرا طبق عقیده مسیحیان، آن حضرت به صلیب كشیده و دفن شد، و ایشان پس از سه روز، از قبر بیرون آمده و به آسمان رفته است؛ در حالى كه ما مسلمانان معتقدیم چنین اتفاقى رخ نداده است؛ زیرا قرآن مى فرماید:
(
و ما قتلوه و ما صلبوه ولكن شبه لهم؛
)
او (عیسىعليهالسلام
) را نكشتند و او را به دار نكشیدند، بلكه امر بر آنان مشتبه شد.
هر ساله مسیحیان در سالگرد این واقعه، مراسم عزادارى برپا كرده، در این مراسم، لباس مشكى مى پوشند و شمع روشن مى كنند و سرودهاى مذهبى را به آرامى مى خوانند.
اما با وجود سابقه دو هزار ساله این مراسم، باز هم عزادارى حضرت سیدالشهداعليهالسلام
با این مراسم قابل مقایسه نیست. شیعیان در طول تاریخ براى برپایى عزادارى امام حسینعليهالسلام
و زیارت قبر آن حضرت فداكاریهاى بسیار كرده اند. در بعضى دوره هاى گذشته، زیارت امام حسینعليهالسلام
به آسانى براى شیعیان میسر نبود و مأموران دولتهاى اموى و عباسى درباره زیارت قبر آن حضرت بسیار سخت گیرى مى كردند. از این روى، روایاتى درباره ثواب زیارت امام حسینعليهالسلام
در حال خوف و ترس از ائمه اطهارعليهمالسلام
صادر شده است.
به خصوص در زمان متوكل عباسى، سخت گیرى چنان شدید بود كه كسى جرئت نداشت به حرم امام حسینعليهالسلام
نزدیك شود. سرانجام به دستور متوكل قبر آن حضرت را خراب كردند و بر آن آب بستند و زمینش را شخم زدند تا بتوانند به كلى آثار قبر شریف را محو كنند و خاطره آن را از یادها ببرند،
ولى شیعیان براى زیارت قبر شریف آن حضرت، از هیچ گونه جانبازى و فداكارى فروگذارى نكردند. اگر واقعه كربلا، از جهاتى، با وقایع دیگر تاریخ شباهت داشته باشد، به طور قطع، از این جهت با سایر واقعه هاى تاریخى قابل قیاس نیست.
سرّ جاودانگى قیام عاشورا
بى گمان نهضت عاشورا تأثیر بى پایانى بر جانهاى مؤمنان دارد؛ چنان كه هیچ گاه این تأثیر كهنه، و این حرارت سرد نمى شود، و همواره عشق آن حضرت در دلهاى مؤمنان زنده و پاینده است. اما آیا این عشق شیعیان، اهل سنت و حتى بت پرستان، تصادفى است؟ اگرچه خداى تعالى، خود عشق امام حسینعليهالسلام
را در دلهاى مؤمنان نهاده است، و نیز نقش عوامل غیبى انكارناپذیر است و بركات عزادارى آن حضرت، در این زمینه بى تأثیر نیست، مى توان گفت مهم تر از همه این اسباب و عوامل، توصیه ها و سفارشهاى معصومانعليهمالسلام
و پیش از همه، پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
مؤ ثر بوده است، كه آن بزرگواران به عزادارى، زیارت و گریستن بر مصائب امام حسینعليهالسلام
تاءكید فراوان كرده اند.
همچنین سیره عملى ائمه اطهارعليهمالسلام
در این باره تأثیر بسزایى داشته است: ائمه اطهار شاعرانى را كه در مرثیه امام حسینعليهالسلام
شعر مى سرودند، تشویق مى كردند و ثواب سرودن شعر در مصیبت امام حسینعليهالسلام
را برمى شمردند.
ایشان همچنین به كسانى كه مرثیه مى گفتند و شعر مى سرودند، صله هاى فراوان مى دادند و از آنان تمجید مى كردند و به ایشان احترام مى گذاشتند؛ در ایام عزادارى در خانه هاى شریف خود مجالس عزادارى تشكیل مى دادند و شاعرى را دعوت مى كردند تا اشعار خود را در مرثیه امام حسینعليهالسلام
بخواند. در نتیجه، مى توان گفت كه سفارشهاى زبانى و سیره عملى ائمه اطهارعليهمالسلام
و نیز ذكر اجر و ثواب براى زیارت و بزرگداشت عزادارى امام حسینعليهالسلام
و بالاخره آن عشقى كه خداى تعالى از آن حضرت در دلهاى مؤمنان قرار داده، این واقعه را در تاریخ بشر منحصر به فرد ساخته است.
در نهایت، این شبهه به ذهن مى رسد كه چراى براى وفات و شهادت سایر معصومان به این شكل مراسم عزادارى برپا نمى شود، در حالى كه مقام پیامبرصلىاللهعليهوآله
و امیر مؤمنان علىعليهالسلام
از همه معصومان بالاتر است، و مراسمى كه براى رحلت پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
و شهادت امیرالمؤمنینعليهالسلام
برپا مى شود، قابل مقایسه با عزادارى امام حسینعليهالسلام
نیست. مصیبت امام حسینعليهالسلام
چه خصوصیتى دارد كه چنین اهمیت یافته و این همه درباره آن سفارش شده است؛ چنان كه روایاتى وجود دارد كه از زمان حضرت آدمعليهالسلام
، همه انبیا و اولیا و فرشتگان آسمان براى سیدالشهداعليهالسلام
گریسته اند.
پیغمبر اكرمصلىاللهعليهوآله
درباره عظمت و بزرگوارى امام حسینعليهالسلام
مى فرماید:
(
ان الحسین بن على فى السماء اءكبر منه فى الا رض فانه لمكتوب عن یمین عرش الله مصباح هدى و سفینة نجاة؛
)
حسین بن على در آسمان بلند مرتبه تر است تا در زمین؛ زیرا در جانب راست عرش خدا نوشته شده كه حسین چراغ هدایت و كشتى نجات است.
(
و حسین منى و اءنا من حسین.
)
البته همه امامانعليهمالسلام
چراغ هدایت و كشتى نجات اند،
ولى امام حسین خصوصیت ویژه اى دارد و این روایات، از وجود سرّى در ایشان حكایت مى كنند.
بدون شك، شخصیت سیدالشهداعليهالسلام
و وضعى كه تقدیر الاهى براى ایشان پیش آورد، ویژگى خاصى به زندگى و شهادت آن حضرتعليهالسلام
بخشیده است، و این بركات، از آن سرچشمه مى گیرند. وگرنه همه ائمه اطهارعليهمالسلام
، نورى واحدند و بنابر عقیده شیعه، اگر امام دیگرى نیز به جاى امام حسینعليهالسلام
بود، همانند او عمل مى كرد و اگر اختلافى در رفتار آنان دیده مى شود، به اقتضاى شرایط اجتماعى زمانه ایشان بوده است. اینكه گاهى گفته مى شود امام حسنعليهالسلام
در مقایسه با سیدالشهدا سمبل صلاح بود، نه بدان معناست كه آنان دو سلیقه و دو نوع قرائت از اسلام داشته اند: قرائتى صلح طلبانه و قرائتى خشونت آمیز. اگر امام حسینعليهالسلام
نیز در موقعیت امام حسنعليهالسلام
بود، همانند امام حسنعليهالسلام
رفتار مى كرد و اگر امام حسنعليهالسلام
در موقعیت امام حسینعليهالسلام
قرار مى گرفت، همچون امام حسینعليهالسلام
رفتار مى كرد، و درباره سایر ائمهعليهمالسلام
نیز وضع به همین قرار است. تفاوت امامان معصومعليهمالسلام
در روش و رفتار، به دلیل مقتضاى زمان و شرایط اجتماعى خاصى بوده كه این نوع روش و سیره را مى طلبیده است. بنابراین مى توان گفت: موقعیت خاص زمان امام حسینعليهالسلام
- كه در زبان دین مى توان از آن به تقدیر و خواست الاهى تعبیر كرد - زمینه را فراهم ساخت تا آن حضرت نقشى را در تاریخ بشر و راهنمایى انسانها ایفا كند كه براى شخص دیگرى ایفاى آن میسر نشد. همه چیز به اراده لایزال الاهى منتهى مى شود؛ شرایط اجتماعى نیز به اراده او صورت مى پذیرد. این دو امر، دو روى یك سكه اند؛ خواه بگوییم خداوند چنین ویژگى اى به امام حسینعليهالسلام
بخشید، خواه بگوییم شرایط زمان زندگى آن حضرت این خصوصیت را اقتضا كرد؛ زیرا شرایط اجتماعى نیز تابع اراده خداست و طبق تقدیر او تحقق مى یابد.
اما امام حسینعليهالسلام
چگونه به این مقام رسیده كه مردم در سایه عزادارى براى او، بتوانند سعادت دنیا و آخرت خویش را تاءمین كنند. البته باید توجه داشت كه براى مؤمن، دنیا مقدمه اى براى تكامل و نیل به سعادت اخروى است، و حیات اصلى، همان حیات اخروى است. زندگى دنیا در قیاس با زندگى آخرت، همچون زندگى جنین در بطن مادر است، و حیات حقیقى، پس از مرگ آغاز مى شود؛ چنان كه خداى تعالى مى فرماید:
(
و
إن
الدار الاخرة لهى الحیوان؛
)
حیات واقعى، همانا [در] عالم آخرت است.
اما به هر روى، در عزادارى امام حسینعليهالسلام
، هم بركات دنیوى نهفته و هم ثواب اخروى. از جمله بركات دنیوى آن، معجزات و كراماتى است كه از این گونه عزاداریها حاصل شده است.
از جمله بركات عزادارى امام حسینعليهالسلام
، نورانیت دلهاى عزاداران، برآورده شدن حاجات و دفع بلاها و مصیبتهاست. البته باید به خاطر داشت، همان طور كه با دعا و بلا و مصیبت دفع مى شود، با عزادارى امام حسین نیز بلایاى بسیارى دفع مى شوند. كه مردم از نزول آنها آگاهى ندارند؛ همچنان كه از دفع بلا به وسیله دعاها نیز باخبر نیستند.
قداست قیام عاشورا و تحریف ناپذیرى آن
حوادث تاریخى گذشتگان پیوسته با نوعى ابهام و تحریف همراه بوده است، و تاریخ حیات انبیا و اولیا نیز از این امر مستثنا نیست. وقتى درباره زندگى آنان مطالعه مى كنیم، درمى یابیم كه آنان در زمان خودشان نیز با ابهام آمیخته بوده و این ابهامها بعد از وفاتشان به مرور فزون تر گشته است. پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
مانند سایر انبیا، به زشت ترین تهمتها متهم مى شد. براى مثال، مى گفتند این شخص عقلش را از دست داده و مجنون شده است؛ به سخنانش گوش ندهید؛ یا اینكه به ایشان نسبت ساحرى و جادوگرى مى دادند و به جوانان سفارش مى كردند كه انگشت در گوش خود بگذارند تا صداى او را نشنوند؛ مى گفتند كه او با سخنش آنان را افسون مى كند. درباره دروغها و تهمتهایى نیز كه بعد از وفات آن حضرت درباره او مطرح ساختند، پیغمبر اكرمصلىاللهعليهوآله
، خود، پیش بینى فرموده بودند كه بعد از وفاتشان، كسانى كه خود را از پیروان آن حضرت قلمداد مى كردند، به ایشان دروغهایى ببندند؛ چنان كه فرمود:
(
قد كثرت على الكذابة و ستكثر؛
)
دروغ بستن بر من زیاد شده و به زودى بعد از من كسان زیادى به دروغ، احادیثى را از قول من نقل خواهند كرد.
سپس ایشان معیار و ملاكى براى تشخیص حدیث راست از دروغ تعیین كرده، فرمودند روایات را بر قرآن كریم عرضه كنند، اگر مخالف قرآن بود، بدانند كه صحیح نیست. بعد از پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
نیز امامان معصومعليهمالسلام
- به منزله كارشناسان علوم الاهى - بارها احادیث ساختگى را پالایش كردند. در زمان امام صادقعليهالسلام
نیز چنین شرایطى پیش آمد. از جمله كسانى كه جعل حدیث مى كردند، ابوالخطاب بود و امام صادقعليهالسلام
احادیث ساختگى او را تصفیه و احادیث صحیح را معرفى كردند.
این كار یك بار نیز در زمان امام رضاعليهالسلام
انجام گرفت و آن حضرت روایات را تصحیح فرمودند، و كتاب عیون اخبار الرضاعليهالسلام
بر همین اساس نوشته شد. بر این اساس، مى توان گفت احادیثى كه به طور قطع از پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
صادر شده، در قیاس با احادیث جعلى و ساختگى زیاد نیست و روایات دروغین بسیارى در كتابهاى حدیثى شیعه و سنى پراكنده هستند.
در زمینه تحریف واقعیتها و حوادث گذشته، مى توان مثالهایى از سیره پیامبرصلىاللهعليهوآله
ذكر كرد. مسئله جانشینى پیامبر یكى از این نمونه هاست. آن حضرت از روزى كه دعوت خود را علنى ساخت، علىعليهالسلام
را جانشین خود معرفى كرد. پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
طبق دستور قرآن -(
واءنذر عشیرتك الا قربین -
)
همه عموها، عموزادگان و اقوام و خویشان را دعوت كرد و فرمود: هر كس پیش از همه به من ایمان بیاورد، جانشین من خواهد بود. در این هنگام، كسى جز علىعليهالسلام
- كه نوجوانى ده یا سیزده ساله بود - به آن حضرت جواب مثبت نداد. پیامبرصلىاللهعليهوآله
در این جلسه حضور داشتند، با تمسخر به ابوطلب گفتند: طولى نمى كشد كه تو باید تابع فرزندت شوى.
پیغمبرصلىاللهعليهوآله
در زمان حیاتشان، بارها، و به شكلهاى مختلف بر مسئله جانشینى علىعليهالسلام
تاءكید ورزیدند. براى مثال، پیغمبر اكرمصلىاللهعليهوآله
خطاب به علىعليهالسلام
فرمودند:
(
اءنت منى بمنزلة هارون من موسى الا اءنه لإنبى بعدى؛
)
تو براى من مانند هارون براى موسى هستى، با این فرق كه بعد از من پیامبرى نخواهد بود.
سرانجام پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
هفتاد روز قبل از وفاتشان، در غدیر خم، دستور دادند مسلمانان در گرماى سوزان جمع شوند، در حالى كه عده اى متعجب بودند كه چرا پیامبر در گرماى ظهر چنین دستورى صادر مى كنند. آن گاه علىعليهالسلام
را بر منبرى از جهاز شتران بالا بردند و جانشینى او را به مردم اعلان كرده، فرمودند:(
من كنت مولاه فهذا على مولاه.
)
بدین ترتیب، پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
در آخرین روزهاى زندگى شان، به صورت علنى و رسمى، علىعليهالسلام
را جانشین خود معرفى كردند، در حالى كه بعد از گذشت هفتاد روز از واقعه غدیر خم، آن گاه كه پیغمبر اكرمصلىاللهعليهوآله
رحلت كردند، همان مسلمانانى كه در غدیر خم حضور داشتند، در سقیفه بنى ساعده جمع شدند تا براى ایشان جانشین تعیین كنند. برخى گفتند باید جانشین پیامبر از مهاجرین باشد؛ بعضى گفتند باید از انصار باشد؛ برخى دیگر گفتند دو امیر برگزینیم: امیرى از انصار و امیرى از مهاجرین:(
منا اءمیر و منكم اءمیر.
)
ولى هیچ سخنى از سفارش و فرمان پیامبرصلىاللهعليهوآله
در غدیر خم به میان نیامد و هیچ گاه یادآور نشدند كه در غدیر خم چه گذشت و پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
درباره علىعليهالسلام
چه فرمود. بدین ترتیب هم سخنان پیغمبرصلىاللهعليهوآله
و هم رفتار آن حضرت تحریف شد. حتى برخى از همسران پیامبر نیز به آن حضرت تهمت مى زدند، و سوره تحریم بر این مطلب دلالت دارد.
از جمله تحریف وقایع گذشته، تحریف شخصیت امیرالمؤمنینعليهالسلام
است. عدالت و عبادت دو صفت متمایز علىعليهالسلام
است و هرگاه نام مبارك علىعليهالسلام
ذكر شود، این دو صفت به ذهن خطور مى كند. علىعليهالسلام
در هنگام كار در مزرعه نیز نماز نافله مى خواند. او در شبانه روز پانصد یا هزار ركعت نماز به جاى مى آورد، و همگان این اوصاف او را مى شناختند. با وجود این، در میان مردم شام طورى تبلیغ شده بود كه وقتى خبر رسید، علىعليهالسلام
در مسجد كوفه به شهادت رسیده است، مردم شام گفتند: «مگر علىعليهالسلام
نماز مى خواند؟!» و همین طور سایر امامان معصومعليهمالسلام
و بزرگان دین، هر كدام به گونه هایى مختلف آماج تهمتها قرار گرفتند. حتى از همین قرآن كه بالاترین حجت بر تمام خلق است و از روزى كه حضرت آدمعليهالسلام
خلق شده تا پایان زندگى انسان بر روى كره زمین، حجتى رساتر، روشن تر و هدایتگرتر از آن نخواهد بود، پیوسته تفسیرهاى غلط ارائه داده اند. همه فرقه هاى مسلمین با اختلافاتى كه در مذاهبشان دارند، به نحوى، به آیات قرآن تمسك مى جویند: چه براى اثبات یك مسئله، چه براى نفى آن، هر دو گروه به آیاتى از قرآن تمسك مى جویند، و قرآن را به نحوى مبهم، به خدمت مى گیرند. اینكه چرا قرآن به گونه اى است كه مى توان از آن تفسیرهاى مختلفى ارائه كرد، مسئله اى جداگانه است و به بررسیها و بحثهاى مفصل نیاز دارد؛ ولى به طور قطع، مى توان گفت كه در این مسائل تعمدهایى نیز در كار بوده و كسانى به عمد مى خواهند قرآن را طبق رأی خویش تفسیر كنند. ترور شخصیتها، تهمتها و افتراها درباره حجتهاى الاهى از جمله تحریفهاى معنوى است. روشن ترین حجت خدا قرآن است كه این ابهامها در تفسیر آن وجود دارد. برترین انبیا، پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآله
و افضل اوصیا، امیر مؤمنانعليهالسلام
بودند كه این گونه ابهامها درباره آنان پدید آمده است. پس از گذشت بیست و پنج سال از وفات پیامبرصلىاللهعليهوآله
، اولین كسانى كه با امیرالمؤمنین بیعت كردند، همان اصحاب نزدیك پیامبر و بعضى از اقوام و خویشان علىعليهالسلام
بودند - از جمله زبیر كه پسر عمه پیغمبرصلىاللهعليهوآله
و علىعليهالسلام
بود - ولى پس از گذشت چند روز از بیعتشان، علىعليهالسلام
را قاتل عثمان خواندند و به بهانه خون خواهى عثمان، با او جنگیدند. آنان بسیارى از مردم را درباره كشته شدن عثمان به اشتباه انداختند و این گونه شایع كردند كه عثمان به دست علىعليهالسلام
كشته شده است، و خود را خون خواه او جلوه دادند و جنگ جمل را به راه انداختند. همچنین امروز سیره و شخصیت پیامبرصلىاللهعليهوآله
با توجه به اطلاعات موجود در منابع اهل سنت، در هاله اى از ابهام قرار داد؛ از این جمله، اختلافى است كه در نحوه وضو گرفتن آن حضرت وجود دارد. پیغبمبر اكرمصلىاللهعليهوآله
طى بیست و سه سال رسالت خود، با مردم محشور بود و آنان همیشه رفتار و كردار وى را به چشم خود مى دیدند. با وجود این، آیا ممكن است مردم در طول بیست و سه سال ندیده باشند كه پیامبرصلىاللهعليهوآله
چگونه وضو مى گیرد؟ آیا ممكن است چنین مسئله اى براى مردم مخفى بماند؟ دست كم ده سال مهاجرین و انصار در مدینه دیده بودند كه پیامبرصلىاللهعليهوآله
چگونه وضو مى گیرد. حتى بسیار مى شد كه مسلمانان آب وضوى پیغبرصلىاللهعليهوآله
را براى تبرك مى بردند.
اما مدتى پس از رحلت پیامبرصلىاللهعليهوآله
، این مسئله مطرح شد كه هنگام وضو گرفتن، دستها را چگونه باید شست. اگرچه مردم مى خواستند به پیامبرصلىاللهعليهوآله
اقتدا كنند و به رفتار ایشان تاءسى جویند، عواملى شیطانى در كار بودند كه مى كوشیدند در سیره پیامبر ابهام ایجاد كنند.
در میان حوادث گذشته و گفتار و رفتار انبیا و اولیا، چیزى كه قابل تحریف و تغییر نیست و نمى توان آن را به غلط تفسیر كرد، قیام سیدالشهداعليهالسلام
است؛ قیامى كه براى ترویج دین صورت گرفت، و طى آن، امام حسینعليهالسلام
و تمام یارانش و حتى طفل شیرخواره اش به شهادت رسیدند. هیچ كس تاكنون نتوانسته است این مطلب تاریخى را تحریف كند. گرچه درباره پاره اى از جزئیات حادثه عاشورا - همچون شمار سپاه عمر سعد - اختلافاتى به چشم مى خورد، در حادثه كربلا امورى هست كه تحریف پذیر نیست. یكى از این امور، اصل حادثه است، و دیگر اینكه امام حسینعليهالسلام
براى احیاى دین قیام كرد و در این راه، خود و یارانش شهید شدند و اهل بیتش به اسارت رفتتند. از این روى، درباره حادثه كربلا، نه مى توان اصل حادثه را انكار كرد، و نه مى توان هدف آن را به گونه اى دیگر جلوه داد؛ زیرا براى رسیدن به مقام و ریاست، راهى به مراتب بهتر و آسان تر از این قیام وجود داشت. كسى كه در پى مقام است، هنگامى كه جانش به خطر افتد، بالاخره راهى براى صلح مى جوید و به هر طریق مى كوشد تا خود را نجات دهد؛ در حالى كه هم در شب عاشورا و هم در روز عاشورا به حضرت پیشنهاد كردند كه با یزید بیعت كند تا در امان بماند؛ ولى ایشان نپذیرفت و فرمود:(
هیهات منى الذلة.
)
حتى در میان سپاه عمر سعد كسانى بودند كه تا روز عاشورا امید داشتند قضیه با صلح خاتمه یابد؛ چنان كه این مطلب در ماجراى توبه حر كاملاً مشهود است.
افزون بر این، با توجه به موارد ذیل، امام حسینعليهالسلام
مى دانست كه كشته خواهد شد:
الف) احادیث فراوانى از پیامبر اكرمصلىاللهعليهوآله
رسیده بود مبنى بر اینكه امام حسینعليهالسلام
شهید خواهد شد، و اطرافیان و اصحاب پیامبرصلىاللهعليهوآله
، این احادیث را شنیده بودند؛ به گونه اى كه آن حضرت حتى قاتل خود را مى شناخت؛
ب) امام حسینعليهالسلام
از راه الهام غیبى و علم امامت، به شهادت خود آگاهى داشت؛ چنان كه فرموده است:
(
كاءنى باءوصالى یتقطعها عسلان الفلوات بین النواویس و كربلا؛
)
گویا مى بینم كه بین نواویس و كربلا، گرگهاى بیابان بند از بند من جدا مى كنند.
همچنین رویاها و خوابهاى صادقى در این باره دیده شد. كاروان امامعليهالسلام
هنگام ظهر، در منزل ثعلبیه فرود آمد. امامعليهالسلام
به خواب سبكى فرو رفت. وقتى از خواب بیدار شد، به فرزندش على اكبر فرمود: «فرزندم، این ساعت، زمانى است كه رؤیا در آن كاذب نیست. اندك ساعتى به خواب رفتم؛ كسى را دیدم كه سوار بر اسب ایستاده، به من گفت: اى حسین، مرگ با شما مى رود و شما را سوى بهشت مى راند. پس فهمیدم كه كشته خواهیم شد».
با این حال، امام حسینعليهالسلام
اهل و عیالش را نیز با خود برد، و به این ترتیب هرگز نمى توان گفت این كار امامعليهالسلام
نیز براى رسیدن به مال و ریاست بوده است. هرچند ممكن است - كسانى نظیر پاره اى از ناصبیها كه منسوب به اسلام هستند - عملكرد امام را نادرست بدانند، اما مى پذیرند كه آن حضرت این كار را براى احیاى دین انجام داد.
واقعه عاشورا تأثیرات انكار ناپذیرى، از جمله راهنمایى انسانها، و آموختن درس فداكارى به آنان دارد، و در نهایت، حجت را بر همه مسلمانان تمام كرده است كه اگر وضعیتى نظیر اوضاع زمان امام حسینعليهالسلام
پدید آمد آنان مى باید همان شیوه امام را پیشه سازند. اما به هر روى، هر كس به این حادثه توجه كند، نور هدایت در دلش مى تابد و وجدانش بیدار مى شود؛ عواطف مذهبى او شكوفا مى گردد و احساس مسئولیت در دلش پدید مى آید.
شهادت و فداكارى امام حسینعليهالسلام
و خاندان و یارانش موجب ایجاد مسئولیت و حساسیت در قبال شریعت مقدس اسلام مى شود، كه آن حضرت چراغ هدایت است:(
ان الحسین... مصباح هدى و سفینة نجاة.
)
این چراغ تا روز قیامت فراروى انسانها برافروخته است و راه نجات و هدایت را نشان خواهد داد. مسلمانان و به ویژه شیعیان، از همان روزهاى نخست، به زنده نگاه داشتن واقعه كربلا اهتمام مى ورزیدند؛ از جمله این امر را مى توان در حركت توابین و گریستن آنان براى مصیبت امام حسینعليهالسلام
در كنار قبر شریف آن حضرت و نیز فداكارشان در خون خواهى امام حسینعليهالسلام
جست وجو كرد.
همچنین است قداستى كه خاك كربلا یافت و شیعیان و دوست داران خاندان پیامبر از آن براى شفاى دردهاى صعب العلاج بهره مى جستند. از سوى دیگر، خواست خدا بر این بود كه نام و یاد امام حسینعليهالسلام
به منزله راهنماى انسانها جاودانه بماند؛ از این روى، معاندان هرچه كوشیدند یاد و خاطره آن حضرت را محو كنند، راه به جایى نبردند. این كوششهاى شوم از قرون نخستین هجرى تا امروز ادامه داشته است. براى نمونه، در عصر رضاشاه عزادارى امام حسینعليهالسلام
ممنوع بود؛ واعظان اجازه نداشتند لباس روحانیت بپوشند؛ صداى مرثیه خوانى نباید از مكانى بلند مى شد، و هیچ مجلسى نمى بایست به نام امام حسینعليهالسلام
تشكیل مى گردید.
اما باید پرسید مگر نام سیدالشهداعليهالسلام
چه خطرى براى حكومت پهلوى داشت. چرا این قدر با احیاى یاد آن حضرت دشمنى مى كردند؟
چرا امروز نیز به گونه اى برنامه ریزى شده، با نام سیدالشهداعليهالسلام
دشمنى مى ورزند؟ این معاندان كه خود را روشنفكر دینى مى دانند، در واقع، نه از دین بهره اى دارند و نه از فكر روشن، اثرى. آنان اصرار مى ورزند كه شهادت امام حسینعليهالسلام
رویدادى عادى یا واكنشى در برابر خشونت پیغمبرصلىاللهعليهوآله
بوده است: پیامبرصلىاللهعليهوآله
در جنگ بدر با بنى امیه خشونت كرد؛ در مقابل، بنى امیه نیز در كربلا آتش جنگ را برافروختند و پسر پیامبرصلىاللهعليهوآله
و یارانش را كشتند و این عمل نتیجه آن خشونت بود.
البته در جنگ بدر، شمارى از مسلمانان نیز كشته شدند ولى كشتگان كفار بیشتر بود و خداى تعالى مسلمانان را پیروز ساخت. مى گویند: چون در جنگ بدر پیغبمرصلىاللهعليهوآله
با بنى امیه با خشونت برخورد كرد، فرزندان بنى امیه نیز با اولاد پیامبرصلىاللهعليهوآله
همان گونه رفتار كردند. این امرى طبیعى و عكس العمل رفتار پیامبرصلىاللهعليهوآله
با بنى امیه بوده است. به زعم این روشنفكران، درس عبرت از واقعه عاشورا این است كه در برابر هیچ كس نباید خشونت به خرج داد تا موجب خشونت متقابل نشود. در نظر این افراد، جهاد، دفاع و امر به معروف و نهى از منكر باید تعطیل شود تا كسى به دیگرى كارى نداشته باشد، و این دستور خداوند در قرآن بى پایه است كه مى فرماید:
(
قاتلوهم یعذبهم الله باءیدیكم و یخزهم و ینصركم علیهم ویشف صدور قوم مؤمنین؛
)
با مشركین بجنگید تا خدا آنها را به دست شما عذاب كند و رسوایشان كند و شما را بر آنها پیروز كند تا دلهاى مؤمنان شاد شود.
ایشان عمل پیغمبرصلىاللهعليهوآله
را در جنگ بدر اشتباه مى دانند؛ زیرا نتیجه اش كشته شدن فرزندش در كربلا بود؛ اما یزید و یزیدیان را تبرئه مى كنند؛ چرا كه كار آنان واكنشى طبیعى بیش نبود. این نوع تلقى از اسلام، «اسلام مدرن» و «قرائت جدید از اسلام» خوانده مى شود! این قرائت، نگره اى است كه میان جوانان معصوم ترویج مى شود تا آنان بعد از این، امام حسینعليهالسلام
را این گونه بشناسند. این دشمنیها از آن روست كه امام حسینعليهالسلام
چراغ هدایت و مانع گم راهى و ضلالت انسانهاست؛ وظیفه مردم را درباره حمایت از دین روشن مى سازد؛ در سیره او غیرتمندى به بهانه تساهل و تسامح، كنار نمى رود. امام حسینعليهالسلام
فرمود:(
هیهات منا الذلة،
)
و از این روى نتوانستند او را با مال و قدرت بفریبند، و پیروان امام حسینعليهالسلام
نیز به او اقتدا مى كنند.