مجلس هفتاد و نهم روز جمعه سلخ جمادى الا خر ٣٦٨
١- ريان بن صلت گويد: امام رضا در مرو حاضر مجلس مامون شد، در مجلس او جمعى از دانشمندان عراق و خراسان انجمن بودند مامون رو به آنها گفت مرا از تفسير اين آيه خبر دهيد (فاطر ٣٢) سپس كتاب را ارث داديم به آنها كه برگزيديم از بندگان خود، علماى حاضر گفتند مقصود از آنان همه امت اسلامى است مأ مون گفت اى أ بو الحسن تو چه گوئى ؟ امام رضاعليهالسلام
فرمود من هم عقيده آنها نيستم بلكه مى گويم مقصود خدا همان عترت طاهره است مامون گفت چگونه عترت مقصود است و امت مقصود نيست ؟ امام رضاعليهالسلام
فرمود اگر همه امت مقصود باشد بايد همه اهل بهشت باشند چون خدا دنبالش فرمايد برخى ظالم بنفس باشند و برخى ميانه رو و بعضى سابق بالخيرات باذن خدا و اين همان فضل بزرگ است و سپس همه را در بهشت جمع كرده و فرمود به بهشت عدنى كه در آن در آيند و دست بندهاى طلا پوشند، بنا بر اين وراثت مخصوص عترت طاهره است نه ديگران ، مامون گفت عترت طاهره كيانند؟ حضرت رضا فرمود هم آنها كه خدا در قرآن وصفشان كرده و فرموده (احزاب ٢٣) همانا خدا ميخواهد پليدى را از شما خاندان ببرد و بخوبى پاكتان كند. و هم آنانند كه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در باره شان فرمود من در ميان شما دو ثقل را بر جا ميگذارم كتاب خدا و خاندانم كه اهل بيت منند و اين دو از هم جدا نشوند تا سر حوض بر من درآيند شما بنگريد چگونه با آنها هستيد بعد از من ، اى مردم به آنها نياموزيد زيرا آنها از شما داناترند، علماء گفتند اى أ بو الحسن بما بگو كه عترت طاهره همان آل باشند يا غير آل ؟ فرمود همان آل رسولند. علماء گفتند از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بما رسيده كه امت من آل منند و اينان صحابه اويند كه بخبر محققى كه انكارش نتوان كرد گفته اند آل محمد امت اويند. أ بو الحسنعليهالسلام
فرمود بگوئيد بدانم صدقه بر آل حرامست يا نه ؟ گفتند آرى ، فرمود بر امت حرامست ؟ گفتند نه ، فرمود اينست فرق ميان آل و امت ، واى بر شما كجا ميبرند شما را از قرآن رو گردانيد يا اسراف كاريد، آيا نميدانيد كه وراثت و طهارت مخصوص برگزيدگان رهيابست نه ديگران ، گفتند از كجا اى أ بو الحسن ؟ فرمود از گفته خداى عز و جل (سوره حديد- ٢٦) فرستاديم نوح و ابراهيم را و در ذريه آنها نبوت و كتاب نهاديم برخى بر هدايت و بيشتر فاسقانند- پس وراثت و نبوت و كتاب مخصوص اهل هدايت است نه فاسقان ، نميدانيد كه چون نوح از پروردگار خود پرسيد كه براستى پسرم از اهل من بود و وعده تو حقست و تو أحكم الحاكمينى ، و اين از آن جهت بود كه خدا باو وعده داده بود او را و اهلش را نجات دهد خدا در جواب نوح فرمود اى نوح او از اهل تو نبود او يك عمل ناشايسته بود مپرس از من آنچه ندانى من تو را پند دهم كه از نادانان نباشى ، مأ مون عرضكرد عترت را بر ديگران فضلى است ؟ أ بو الحسن فرمود : خدا فضل عترت را بر ديگران آشكار ساخته در كتاب محكمش ، مأ مون گفت در كجاى قرآنست ؟ امام رضاعليهالسلام
فرمود در قول خدا (آل عمران - ٣٤) براستى خدا برگزيد آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان ذريه اى كه برخى از برخيند و خدا در جاى ديگر فرمود (نساء- ٥٤) بلكه حسد بر مردم بردند نسبت بدان چه از فضل خود به آنها داد به تحقيق داديم به آل ابراهيم كتاب و حكمت و داديم به آنها ملكى بزرگ ، سپس در دنبال آن خطاب به ساير مؤمنان كرده و فرمود : اي كسانى كه گرويديد فرمانبريد از خدا و رسولش و از اولو الامر بر شما، مقصود همانها است كه آنها را قرين كتاب و حكمت ساخت و بر آنها حسد برند و منظور از گفته او بلكه حسد بردند مردم را بر آنچه خدا به آنها داده از فضل خود، و به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و ملك عظيم ، مقصود طاعت براى مصطفين طاهرين است و مقصود از ملك حق طاعت است براى آنها علماء گفتند بفرمائيد بدانيم كه خدا اصطفاء را در خود قرآن تفسير كرده است ؟ فرمود : اصطفاء را در ظاهر قابل فهم نه ، در باطن و حقيقت دور از فهم در دوازده جاى قرآن بيان كرده :
١- (شعراء- ٢١٤) انذار كن اى محمد خويشان نزديكت را و تبار اخلاص مندت را- چنين است در قرائت ابى بن كعب و ثبت است در مصحف عبد اللّه بن مسعود، و اين منزله بلند و فضل بزرگ و شرفى والا است چون كه خداى عز و جل بدان قصد آل كرده است و بياد رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
آورده اين يكى است
٢- گفته خداى عز و جل (احزاب - ٢٣) همانا خدا ميخواهد پليدى را از شما خاندان ببرد و بخوبى شما را پاكيزه كند- و اين فضلى است كه هيچ معاندى منكر آن نتواند شد زيرا فضل بعد از پاكى است كه توقع ميرود.
٣- آنجا كه خدا خلق پاك خود را امتياز داد و بپيغمبرش دستور مباهله داد در آيه مباهله و فرمود (مائده - ٦٧) بگو اى محمد بيائيد دعوت كنيم پسران خود را و پسران خودتان و زنانمان و زنانتان را و خودمان و خودتان را و مباهله كنيم و لعنت خدا را از آن دروغگو سازيم ، پيغمبر على و حسن و حسين و فاطمهصلىاللهعليهوآلهوسلم
را بيرون برد و خود را با آنها قرين نمود، ميدانيد معنى گفته خدا (أ نفسنا و أ نفسكم) چيست ؟ علماى حاضر گفتند مقصود خود او است ، أ بو الحسنعليهالسلام
فرمود خطا رفتيد مقصودش على بن ابى طالب است و دليلش آنست كه پيغمبر فرمود بنو وليعه دست بردارند و گر نه بر سر آنها فرستم شخصى را كه چون خود من است ، مقصودش على بن ابى طالب بود اين خصوصيتى است كه احدى از آن پيش نيفتد و فضلى است كه بشرى بدان نرسد و شرافتى است كه فوق آن براى آفريده اى نباشد كه على را چون خود نموده
٤- همه مردم را از مسجد بيرون كرد جز عترت را تا مردم به سخن آمدند و عباس به پيغمبر عرض كرد: يا رسول اللّه على را گذاشتى و ما را بيرون كردى ؟ فرمود من او را نگذاشتم و من شما را بيرون نكردم خدا او را گذاشت و شما را بيرون كرد، و در اينجا است شرح گفتار او كه اى على تو نسبت بمن چون هارونى نسبت به
موسى علماء گفتند اين تناسب در كجاى قرآنست ؟ فرمود از قرآن براى شما آيه آن را ميخوانم ، گفتند: بفرما، فرمود : قول خداى عز و جل (يونس - ٨٧) به موسى و برادرش وحى كرديم كه در مصر خانه ها براى قوم خود بسازيد و خانه هاى خود را قبله آنها كنيد در اين آيه مقام هارون نسبت به موسى مندرج است و در آن مقام على نسبت به رسول خدا است و با اين دليل روشنى است كه گفتار رسول خدا است كه فرمود : اين مسجد براى جنب حلال نيست جز محمد و آلش علماء گفتند: يا ابا الحسن اين شرح و بيان جز نزد شما خاندان بدست نيايد كه اهل بيت و رسول خدائيد، فرمود : كى تواند آن را انكار كند؟ با اينكه رسول خدا ميفرمايد: من شهر حكمتم و على در آنست هر كه شهر را خواهد بايد از در آن آيد، در آنچه از فضل و شرف و تقدم و اصطفاء و طهارت گفتيم بس است و معاندى نتواند آن را انكار كند و للّه الحمد على ذلك ٥- گفتار خداى عز و جل (الروم - ٢٨) بده بذى القربى حقش را- خصوصيتى است كه خدا مخصوص آنها كرده است و آنها را از ميان امت برگزيده چون اين آيه بر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نازل شد فرمود فاطمه را نزد من بخوانيد، فاطمه را دعوت كردند، فرمود اى فاطمه ، عرضكرد لبيك يا رسول اللّه ، فرمود : اين فدك است كه با قوه قشون اسب سوار و شتر سوار فتح نشده و مخصوص من است و به مسلمانان ربطى ندارد به دستور خدا من آن را بتو دادم آن را براى خود و فرزندانت بگير.
٦- قول خدا (شورى ٢٣): بگو از شما مزدى نخواهم جز دوستى با خويشان ، اين خصوصيت تا قيامت از پيغمبر است و خصوصيت آل است نه ديگران براى آنكه خدا در داستان نوح فرمود به قومت بگو من از شما مالى نخواهم همانا مزد من با خدا است و من مؤمنان را از خود نرانم آنان كه ايمان آوردند زيرا آنها با پروردگار خود برخورند ولى من شما را مردم نادانى ميدانم و خدا از هودعليهالسلام
هم نقل كرده كه فرمود من از شما مزدى نخواهم همانا مزد من با كسى است مرا آفريده آيا انديشه نداريد؟!! و خدا به پيغمبر خود هم فرمود بگو اى محمد من از شما مزدى نخواهم جز مودت ذوى القربى و خدا مودت آنها را واجب نكرده تا دانسته كه آنها هرگز از اين برنگردند و به گمراهى باز نشوند و مطلب ديگر اينست كه اگر مردى را دوست دارد و دشمن يكى از خاندانش باشد دل آن مرد درست نيست خدا خواست كه در دل رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نسبت به مؤمنان هيچ نگرانى نباشد و مودة ذوى القرباء را بر آنها فرض كرد و هر كه بدان عمل كند رسول خدا و خاندانش را دوست داشته باشد و رسول خدا نميتواند او را دشمن دارد و هر كه بر خلاف آن باشد بر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
است كه او را دشمن دارد زيرا فريضه الهيه را ترك كرده ، كدام فضل و شرف با اين برابر است ؟!! كه خدا اين آيه را به پيغمبرش فرستاد(
قُلْ لاأَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى
)
و رسول خدا در ميان اصحابش بپا ايستاد و حمد و ثناى خدا نمود و فرمود آيا مردم خدا براى من بر شما چيزى فرض كرده است آيا آن را ادا كنيد كسى جوابش را نداد، فرمود اى مردم بدانيد كه آن طلا و نقره و خوردنى و نوشيدنى نيست ؟ گفتند بفرمائيد چيست ؟ و اين آيه را بر آنها خواند و گفتند اگر اينست آرى و بيشترشان به آن وفا نكردند، خدا پيغمبرى مبعوث نكرد جز آنكه باو وحى كرد از قوم خود مزدى نخواهد زيرا خدا خودش مزد پيغمبران را ميدهد ولى براى محمد مودت ذوى القرباء را فرض كرد بر امتش و باو دستور داد كه كار امامت را در ذو القربى مقرر كند تا ادا كنند حق ذوى القربى بشناختن فضل آنها كه خدا برشان واجب كرده زيرا مودت و دوستى به اندازه فضيلت است چون خدا آن را واجب كرد سنگين شد چون وجوب طاعت سنگين است ، جمعى كه خدا عهد وفادارى از آنها گرفته بود بدان متمسك شدند و اهل شقاق و نفاق با آن عناد كردند و به ناروا تاويلش نمودند و از آن حدى كه خدا مقرر كرده بود منحرفش كردند و گفتند خويشان پيغمبر همه عربند و همه مسلمانان و به هر حال ما ميدانيم كه مودت از آن قرابت است و اقرب به پيغمبر اولى به مودتست و هر چه خويشى نزديكتر باشد مودت باندازه آن لازمتر است و در باره پيغمبر نسبت به خاندانش به انصاف رفتار نكردند و مهر و منتى كه خدا بر امتش نهاد و زبان از بيانش عاجز است و از شكر آن در ذريه او مراعات نكردند كه او را نسبت بخاندانش نيازارند و آنها را چون چشم در سر محترم شمارند به حرمت رسول خدا و دوستى او با آنكه قرآن و اخبار به آن ناطق است و بدان دعوت كنند و گويند كه آنان اهل مودتند و كسانيند كه خدا مودت آنها را فرض كرده و وعده پاداش بدان داده و كسى نيست كه بدان وفا كند از روى ايمان و اخلاص جز آنكه بهشت بر او واجب است براى آنكه خدا در همين آيه مودت فرمود آن كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردند در باغهاى بهشتند و هر چه خواهند نزد پروردگار خود دارند اينست آن فضيلت بزرگ و اينست كه بدان مژده ميدهد خدا بندگانش را كه گرويدند و عمل صالح كردند بگو من از شما مزدى نخواهم جز دوستى ذوى القربى با تفسير و بيان سپس امام هشتم فرمود پدرم از جدش از پدرانش براى من باز گفت كه حسين بن علىعليهالسلام
فرمود مهاجر و انصار همه نزد رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
جمع شدند و به عرض رساندند كه يا رسول اللّه تو براى هزينه خودت و واردينت نفقه لازم دارى مال و جان ما همه در اختيار تو است هر چه خواهى دستور ده در باره آن بخواست تمناى ما هر چه خواهى ببخش و هر چه خواهى بگذار هيچ حرجى ندارى فرمود خدا روح الامين را بر وى نازل كرد و گفت اى محمد بگو از شماها مزدى نخواهم جز دوستى خويشانم يعنى پس از من اداى حق خويشانم كنيد همه بيرون شدند و منافقان گفتند علت آنكه رسول خدا آنچه را عرضه داشتيم نپذيرفت اين بود كه ما را بعد از خودش ترغيب به قرابتش كند اين موضوع را فى المجلس بخدا افترا بست و اين گفتار آنها بسيار بزرگ بود و خدا اين آيه را فرستاد (احقاف - ٨) بلكه گويند آن را افترا بسته بگو اگر افترا بسته بگو اگر افترا بستم شما از طرف خدا مالك چيزى نسبت بمن نيستيد او بهتر ميداند كه چه گوئيد او بس است گواه ميان من و شما و او آمرزنده است و مهربان پيغمبر آنها را احضار كرد و فرمود تازه ايست ؟ گفتند آرى يا رسول اللّه بعضى از ماها سخن درشت و ناهموارى گفت كه ما را بد آمد رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
آن آيه را بر آنها تلاوت كرد و به سختى گريستند و خدا اين آيه را فرستاد (شورى - ٢٥) او است كه بپذيرد توبه بندگانش را و بگذرد از بدكردارى و بداند چه ميكنند.
٧- گفتار خدا (سوره احزاب - ٥٦): براستى خدا و فرشتگانش صلوات فرستند بر پيغمبر اي كسانى كه ايمان آورديد صلوات فرستيد بر او و درود فراوان ، معاندان دانستند كه چون اين آيه نازل شد عرض شد يا رسول اللّه ما سلام بر تو را دانستيم ولى چگونه صلوات بر تو فرستيم فرمود بگوئيد خدايا رحمت فرست بر محمد و آل محمد چنانچه رحمت فرستادى بر ابراهيم و آل ابراهيم براستى تو حميد و مجيدى اي گروه مردم ميان شما در اين اختلافى است ؟ گفتند نه مامون گفت در آن اصلا خلافى نيست و مورد اجماع است آيا نزد تو در باره آل چيزى واضح تر از اين در قرآن هست اى أ بو الحسن ؟ فرمود آرى بمن خبر دهيد از قول خداى عز و جل(
يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ
)
مقصود از يس كيست ؟ علماء گفتند مقصود از آن محمد است و كسى در آن شك ندارد امام رضاعليهالسلام
فرمود پس خدا به محمد و آل محمد فضلى داده كه احدى به كنه آن نرسد جز آنكه انديشه آن تواند كرد و اين براى آنست كه خدا بر كسى سلام نداده جز به پيغمبران و فرموده است سلام بر نوح در عالميان و فرمود سلام بر ابراهيم و سلام بر موسى و هارون و نفرموده سلام بر آل نوح و سلام بر آل موسى و بر آل ابراهيم ولى فرمود سلام بر آل ياسين يعنى آل محمد مأ مون گفت دانستم كه در معدن نبوت شرح و بيان آن موجود است
٨- قول خداى عز و جل (انفال - ٤١): بدانيد كه هر چه غنيمت آريد براى خداست خمس آن و براى رسول و ذى القربى اين تاكيد مؤ كد و سند ثابتى است براى آنها تا قيامت مندرج در كتاب خدا كه ناطق بحق است و باطل از پس و پيش در آن راه ندارد تنزيل از حكيم حميد است و اما اينكه فرمود براى يتامى و مساكين است يتيم چون بالغ شود از حكم غنيمت بيرونست و بهره ندارد و همچنان فقير و مسكين چون ثروتمند شوند بهره از غنيمت ندارند و حلال نيست از آن اخذ كنند ولى سهم ذوى القربى تا قيامت بر پا است براى غنى و فقير آنها زيرا كسى از خدا غنى تر نيست و نه از رسول خدا و خدا براى خود و رسولش با ذى القربى سهمى مقرر ساخته و آنچه را براى خود و رسولش پسنديده براى آنها هم پسنديده و در غنيمت مجرى كرده و بخودش جل جلاله آغاز نموده و سپس برسول و باز بدانها و سهم آنها را مقرون سهم خدا و رسولش كرده و همچنانست در وجوب طاعت فرموده (نساء- ٥٩) اي كسانى كه گرويديد فرمانبريد از خدا و فرمانبريد از رسول و اولو الامر خود بخود، آغاز كرده سپس به رسولش و سپس بخاندانش و همچنين است آيه ولايت (مائده - ٥٥) همانا ولى شما خداست و رسولش و آنان كه گرويدند ولايت آنها را به اطاعت رسول مقرون بطاعت خود ساخته چنانچه سهم آنها را با سهم رسول مقرون به سهم خود ساخته در غنيمت و فى ء چه بزرگ است نعمت او بر اهل اين خانواده و چون داستان صدقه به ميان آمد خود و رسول خود و اهل بيت را از آن منزه نمود و فرمود (برائة - ٦٠) همانا صدقات براى فقراء و مساكين است و كارمندان در آن و آنها كه تاليف قلوب كنند و در بندگان و قرض داران و در راه خدا و براى ابن سبيل فريضه از طرف خدا، در اينجا درك كنى كه خداى عز و جل سهمى براى خود مقرر نداشته و نه براى رسولش يا براى ذو القربى زيرا او چون خود را از صدقه منزه دانست رسول و اهل بيت او را هم منزه دانست بلكه آن را بر آنها حرام كرد و صدقه بر آل محمد حرام است و آن چركهاى كف مردم است و براى آنها حلال نيست زيرا آنها را از هر آلودگى و چركى پاك كرده و چون آنها را خدا پاك كرد و برگزيد پسنديد برايشان آنچه را براى خود پسنديد و بد داشت بر ايشان آنچه را براى خود بد داشت
٩- ما همان اهل ذكريم كه خدا در كتاب محكمش فرموده (نحل - ٤٣) بپرسيد از اهل ذكر اگر شما نميدانيد، علماء گفتند مقصود از اهل ذكر يهود و نصارى است امام رضاعليهالسلام
فرمود سبحان اللّه آيا اين رواست ؟ در اين صورت به دين خود دعوت كنند و گويند از دين اسلام برتر است مأ مون عرض كرد در اين باره شما توضيحى داريد بخلاف آنچه گفتند؟ فرمود آرى مقصود از ذكر رسول خداست و ما اهل اوئيم و اين را در سوره طلاق بيان كرده است (آيه ١٠) به تحقيق خدا بر شما نازل كرده ذكرى و آن رسولى است كه ميخواند بر شما آيات روشن را، ذكر رسول خداست و ما اهل ذكريم
١٠- گفته خداى عز و جل (نساء- ٢٣) در آيه تحريم است !؟ حرامست بر شما مادرانتان و دخترانتان تا آخر آيه بمن بگوئيد دختر من و دختر پسرم را نسل در نسل بر پيغمبر رواست كه به زنى گيرد اگر زنده باشد؟ گفتند نه فرمود رسول خدا ميتواند دختران شما را تزويج كند اگر زنده باشد؟ گفتند آرى گفت اين خود بيانى است زيرا من آل او هستم و شما آل او نيستيد و اگر آلش بوديد دخترانتان بر او حرام بود چنانچه دختران من بر او حرامست ما آل او هستيم و شما امت اوئيد اينست فرق ميان آل و امت كه آل از او است و امت كه از آل نباشد از او نيست
١١- گفته خداى تعالى در سوره مؤمن حكايت از گفتار مردى از آل فرعون ، مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمانش را نهان ميداشت گفت آيا ميخواهيد بكشيد مردى را كه مى گويد پروردگار من خداست و معجزاتى هم براى شما آورده از پروردگارتان تا آخر آيه و آن مرد خاله زاده فرعون بود او را به نژاد فرعون متصف كرد نه بدينش و همچنان ما به نژاد و ولادت به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
مخصوصيم و با عموم مردم در ديانت وارديم و اين است فرق ميان آل و امت
١٢- گفتار خداى عز و جل (طه - ١٢٢) امر كن خاندانت را به نماز و بر آن صبر كن خدا ما را باين خصوصيت امتياز داده كه با امت مأ مور اقامه نمازيم و بطور خصوصى هم مأ موريم در برابر امت رسول خدا پس از نزول اين آيه تا نه ماه هر روز وقت هر نماز در خانه على و فاطمه مى آمد و ميفرمود الصلاة رحمكم اللّه و خدا احدى از ذرارى انبياء را چنين كرامتى عطا نكرده كه ما را گرامى داشته و مخصوص كرده است در ميان خاندانش مأ مون و علماء گفتند خدا شما اهل بيت را از امت جزاى خير دهد كه ما در هر جا اشتباهى داريم شرح و بيانش را جز نزد شما بدست نياوريم و صلى اللّه على محمد و آله و سلم كثيرا.