ترجمه امالى شيخ صدوق

ترجمه امالى شيخ صدوق 0%

ترجمه امالى شيخ صدوق نویسنده:
گروه: متون حدیثی

ترجمه امالى شيخ صدوق

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: شیخ صدوق ترجمه شيخ محمد باقر كمره اى
گروه: مشاهدات: 43416
دانلود: 4070

توضیحات:

ترجمه امالى شيخ صدوق
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 103 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 43416 / دانلود: 4070
اندازه اندازه اندازه
ترجمه امالى شيخ صدوق

ترجمه امالى شيخ صدوق

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

مجلس هشتاد و يكم جمعه هفتم رجب ٣٦٨

١- على بن ابى طالبعليه‌السلام فرمود : هر كه يك روز ماه رجب را از اول يا وسط يا آخرش روزه دارد گناه گذشته اش آمرزيده شود و هر كه سه روزه اول رجب و سه روز وسط و سه روز آخرش را روزه دارد گناه گذشته و آينده اش آمرزيده شود و هر كه يك شب از آن را زنده دارد خدايش از دوزخ آزاد كند و شفاعتش را در هفتاد هزار گنهكار بپذيرد و هر كه در آن براى خدا صدقه اى دهد خدا روز قيامت او را به ثوابى گرامى دارد كه چشمى نديده و گوشى نشنيده و به دل بشرى نگذشته

٢- مالك بن انس فقيه مدينه مى گفت : بخدا چشمم افضل از جعفر بن محمدعليه‌السلام را در زهد و فضل و عبارت و ورع نديده من نزد او ميرفتم و مرا گرامى ميداشت و بمن توجه ميكرد، يك روز گفتم يا ابن رسول اللّه براى كسى كه يك روز رجب را از روى عقيده و قربت روزه دارد چه ثوابى است ! فرمود (و هر چه ميگفت بخدا راست بود) پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود هر كه يك روز از رجب را از روى عقيده و قربت روزه دارد آمرزيده است عرضكردم ثواب كسى كه يك روز از شعبان روزه دارد چيست ؟ به همان سند فرمود كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود هر كه يك روز از شعبان را از روى ايمان و قربت روزه دارد آمرزيده است

٣- امام صادقعليه‌السلام فرمود : شوخى مكن تا روشنيت برود و دروغ مگو تا خرميت برود و از دو خصلت بر كنار باش تنگ خلقى و تنبلى زيرا اگر خلقت تنگ شود بر حق صبر نتوانى و اگر تنبل باشى حقى ادا نكنى مسيحعليه‌السلام ميفرمود هر كه همش بسيار است تنش بيمار است هر كه بد خلق است خود را شكنجه كند، هر كه سخن بسيار گويد بسيار در غلط افتد و هر كه بسيار گناه كند بهايش برود و هر كه با مردان در افتد مروتش برود.

٤- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : خوردن سر سيرى مايه پيسى است

٥- فرمود : آدم از حديث نفس و اندوه بخدا شكايت كرد جبرئيل بر او نازل شد و گفت اى آدم بگو لا حول و لا قوة الا باللّه آن را گفت و وسوسه و اندوه او رفت

٦- زيد بن علىعليه‌السلام فرمود : در هر زمانى مردى از ما خاندان باشد كه خدا او را حجت بر خلقش كند و حجت زمان ما برادرزاده ام جعفر بن محمدعليه‌السلام است گمراه نشود هر كه پيروى او كند و ره نيابد هر كه مخالفتش كند.

٧- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : جبرئيل از خداى عز و جل بمن خبر داد كه فرمود على بن ابى طالب حجت منست بر خلقم و جزاء بخش در دينم است و از پشتش امامانى بر آرم كه به امر من قيام كنند و به راه من دعوت نمايند و بدانها عذاب را از بنده ها و كنيزهايم رفع كنم و بدانها رحمتم نازل كنم

٨- امام صادقعليه‌السلام فرمود : سه چيز افتخار مؤمن است و زيور او در دنيا و آخرت نماز در آخر شب و نوميدى در آنچه در دست مردم است و ولايت امام از آل محمد.

٩- جمعى از جهينه مهمان امام صادقعليه‌السلام شدند چون قصد كوچ كردند به آنها توشه وصله و عطا داد و به غلامانش فرمود : كنار رويد و كمكى در بار و بنه آنها ندهيد چون بار بستند و آمدند وداع كنند گفتند يا ابن رسول اللّه خوب مهمانى كردى و عطاى شايان دادى ولى به غلامانت دستور دادى ما را بر كوچ كمك نكنند؟ فرمود ما خاندانى هستيم كه در كوچيدن مهمان خود كمك ندهيم

١٠- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نزد جوانانى از انصار آمد و فرمود : براى شما قرآن ميخوانم و هر كه گريست بهشت دارد و آيات آخر سوره زمر را تلاوت كرد و از( وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً ) «برانند كافران را بدوزخ گروه گروه» تا آخر سوره ، همه گريستند جز يكى كه عرضكرد يا رسول اللّه من خود را بگريه زدم و قطره اى از ديده ام نريخت ، فرمود من باز ميخوانم و هر كه خود را به گريه زد بهشت دارد و بر آن ها باز خواند و همه گريستند و آن جوان هم خود را بگريه زد و همه به بهشت رفتند.

١١- على بن سالم از پدرش كه گفت : از امام صادقعليه‌السلام پرسيدم كه يا ابن رسول اللّه در باره قرآن چه گوئى ؟ فرمود آن كلام خدا و گفتار خدا و كتاب خدا و وحى خدا و تنزيل او است و آن كتابى است عزيز كه باطل از پس و پيش در آن راهى ندارد و نازل شده از حكيم حميد.

١٢- حسين بن خالد گويد: به امام رضا گفتم يا ابن رسول اللّه بفرمائيد قرآن خالق است يا مخلوق ؟ فرمود نه خالق است و نه مخلوق ولى كلام خداست

١٣- در جواب همين سؤ ال ريان بن صلت فرمود : قرآن كلام خداست از آن نگذريد و در غير آن هدايت مجوئيد تا گمراه شويد.

١٤- امام دهم به يكى از شيعيان بغداد نوشت : بنام خداى بخشاينده مهربان خدا ما را و تو را از فتنه نگهدارد اگر بكند چه نعمت بزرگى است و اگر نكرد هلاكت است بنظر ما جدال در باره قرآن بدعت است كه پرسنده و پاسخ ده در آن شريكند پرسنده چيزى خواسته كه حقش نيست و جوابگو متحمل چيزى شده كه بر عهده ندارد خالق جز خدا نيست و جز او مخلوق است قرآن همان كلام خداست نامى از پيش ‍ خود بر آن منه تا از گمراهان باشى خدا مرا و تو را از آنها كند كه در نهان از پروردگار خود بترسند و از قيامت در هراسند.

١٥- روزى پيغمبر خدا خنديد تا دندانهاى آسيايش نمايان گرديد و پس از آن فرمود : از من نپرسيد چرا خنديدم گفتند چرا يا رسول اللّه ؟ فرمود از مرد مسلمان در عجب شدم كه هر چه خدا برايش مقدر كرده سرانجامش خوبست

١٦- امير المؤمنين ميفرمود : از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وصف مؤمن را پرسيدم سر بزير انداخت و بالا كرد و فرمود مؤمنان را بيست صفت است كه در هر كه نباشد ايمانش كامل نيست ، حاضر نماز باشند و در زكات دادن بشتابند و حج خانه خدا كنند و روزه ماه رمضان گيرند و به مسكين طعام دهند و به سر يتيمان دست كشند و عورت بپوشانند اگر حديث كنند دروغ نگويند و چون وعده دهند تخلف نكنند و در امانت خيانت نكنند و سخن براستى گويند، شبها عبادت كنند و روز چون شير نبرد كنند روزها روزه اند و شبها در عبادت باشند، همسايه نيازارند و همسايه از آنها آزار نكشد بر زمين آهسته راه روند و به خانه بيوه زنان گام بردارند و دنبال جنازه مردگان روند، خدا ما را و شما را از متقيان سازد.

١٧- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : براستى خداى تبارك و تعالى بمن وحى كرد كه برايم از امتم برادر و وارث و خليفه و وصى مقرر سازد عرضكردم پروردگارا او كيست ؟ وحى كرد اى محمد او امام امتت و حجتم بر آنها است پس از تو، عرضكردم كيست ؟ وحى كرد اى محمد آنكه منش دوست دارم و دوستم دارد آنكه مجاهد در راه منست و با ناكثان در عهدم و قاسطان در حكمم و مارقان از دينم نبرد كند او بدرستى ولى منست و شوهر دخترت و پدر فرزندانت على بن ابى طالب است

١٨- ابا امامه ميگفت : هر چه على ميفرمود در آن شك نداشتيم براى آنكه از پيغمبر شنيده بوديم كه ميگفت على بعد از من خزينه اسرار منست

١٩- زرين حبيش گفت : على سوار بر اشتر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عبور ميكرد سلمان با جمعى از رجال نشسته بود. و به آنها گفت بپا نشويد و از او پرسش كنيد؟ بدان كه دانه را شكافد و انسان را بر آرد جز او كسى به اسرار پيغمبر شما خبر ندهد او دانشمند روى زمين و ربانى آنست و آرامش باو است و اگر او را از دست بدهيد دانش را از دست داديد و مردم را ناشناس ملاحظه كنيد. ٢٠- پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : قضاوت كن تر و دانشمندتر بدين در امتم پس از من عليست

٢١- چون در روز وحى به پيغمبر ميرسيد: شب نشده بود كه آن را به على گزارش ميداد و اگر شب وحى ميرسيد صبح نميكرد تا آن را به علىعليه‌السلام خبر ميداد.

٢- امام باقرعليه‌السلام فرمود : يك روز رسول خدا نماز بامداد را با اصحابش خوانده و نشست با آنها صحبت ميكرد تا آفتاب زد و يكى يكى رفتند تا جز دو مرد خدمتش ‍ نماندند يك انصارى و ديگر ثقفى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آنها فرمود ميدانم شما پرسش داريد اگر خواهيد من شما را بدان خبر دهم پيش از اظهار و اگر خواهيد خود بپرسيد، گفتند خبر دهيد كه بهتر كورى را روشن كند و از ريبه بر كنار باشد و ايمان را پا برجا كند. رسول خدا فرمود اى برادر انصارى تو از مردمى هستى كه ديگران را بر خود مقدم ميدارند و اهل شهرى و اين ثقفى بيابانى است و او را در پرسش بر خود مقدم دار عرضكرد به چشم يا رسول اللّه ، فرمود اى برادر ثقفى تو آمدى از وضو و نمازت و ثواب آنها بپرسى بدان كه چون دست به آبزنى و نام خدا برى گناهانى كه به دستهايت كردى بريزند و چون روى خود شوئى گناهانى كه چشمهايت با ديدن و با دهانت كرده با تلفظ بريزند و چون دست راستت را تا مرفق بشوئى گناهان دست راست و چپ بريزند و چون بر سر و دو پا مسح كنى گناهانى كه بسوى آنها گام برداشتى بريزند اين ثواب وضويت و چون به نماز برخواستى و رو بقبله كردى حمد و سوره اى كه توانستى خواندى و ركوع درست و سجود كامل نمودى و تشهد و سلام گفتى هر گناهى كه پس نماز گذشت نمودى آمرزيده شود اين هم ثواب نمازت ولى تو اى برادر انصارى آمدى از حج و عمره ات بپرسى و ثوابى كه دادند بدان كه چون روى بر راه حج نمودى و بر پاكش خود سوار شدى و رفتى سمى بر ندارد و به زمين نگذارد جز آنكه خدا برايت حسنه اى نويسد و گناهى از تو محو كند و چون محرم شدى و تلبيه گفتى خدا براى هر تلبيه ده حسنه برايت نويسد و ده سيئه از تو محو كند و چون هفت بار گرد خانه طواف كردى در آن با خدا عهد و يادى دارى كه شرم دارد بعد از آن عذاب كند و چون نزد مقام دو ركعت نماز خواندى خدا دو هزار ركعت مقبول در نامه عملت نويسد و چون هفت گردش ميان صفا و مروه كردى نزد خدا بسبب آن مانند اجر هر كه پياده حج كرده از شهر خوددارى و چون اجر كسى كه هفتاد بنده مؤمن آزاد كرده و چون تا غروب در عرفات وقوف كنى اگر گناهانت به اندازه ريگهاى عالج باشند و كف دريا خدا بيامرزد و چون رمى جمره ها كردى خدا به هر يكى ده حسنه در آينده عمرت برايت بنويسد و چون گوسفند يا شتر قربانى كردى خدا به هر قطره خونش حسنه اى نويسد تا عمر دارى چون هفت شوط طواف زيارت گرد خانه نمودى و نزد مقام دو ركعت نماز خواندى يك فرشته گرامى بر شانه ات زند و گويد آنچه گذشت آمرزيده شد برايت و كار از سر گير و تا صد و بيست روز مهلت دارى و صلى اللّه على رسوله محمد و آله الطاهرين و حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.

مجلس هشتاد و دوم روز سه شنبه يازدهم رجب ٣٥٨

١- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : روزه دار در عبادت خداست گرچه در بستر بخوابد تا مسلمانى را غيبت نكرده

٢- فرمود : هر كه يك روزه مستحب گيرد براى طلب ثواب از خدا آمرزشش لازم آيد

٣- جمعى حضور امام صادق در موضوع فتوت مذاكره كردند، فرمود شما معتقديد كه فتوت به فسق و هرزگى است ؟ نه هرگز، جوانمردى و مردانگى سفره باز و بخشش و كار نيكست و دفع آزار ولى اين جوانمردى معروف عيارى و فسق است ، سپس فرمود مروت چيست ؟ گفتيم نميدانيم فرمود مردانگى اينست كه سفره بر آستانه خانه اش بگسترد، مروت دو تا است در حضر و در سفر مروت در وطن خواندن قرآن و ملازمت مساجد و تلاش با برادرانست در انجام حوائج و بخشش به خدمتكار است كه دوست را خوش ‍ آيد و دشمن را سركوب كند و اما در سفر توشه فراوان خوب و بخشش از آن به همراهان و سرپوشى از رفيقان پس از جدائى ايشان و شوخى بسيار كه به سخط خداى عز و جل منجر نشود سپس فرمود بدان كه جدم را براستى مبعوث كرده براستى خداوند بنده را به اندازه مروتى كه دارد روزى دهد، كمك آسمان به اندازه هزينه فرود آيد و صبر باندازه سختى بلا.

٤- امام صادقعليه‌السلام ميفرمود : هر كه آزار خود از همسايه بگرداند خداى عز و جل در قيامت گناهش ‍ بيامرزد و هر كه شكم و فرج خود را پاك دارد در بهشت سرورى محترمست و هر كه بنده مؤمنى آزاد كند خداى عز و جل برايش در بهشت خانه اى بسازد.

٥- سليمان جعفرى گويد: به امام هفتم گفتم يا ابن رسول اللّه در باره قرآن چه فرمائى آنها كه نزد ما هستند در آن اختلاف دارند و جمعى گويند مخلوقست و ديگران گويند مخلوق نيست ؟ فرمود من آنچه گويند نگويم من ميگويم كلام خداى عز و جل است

٦- رسول خدا فرمود : هر كه خدا را شناسد و بزرگ داند دم از سخن بندد و شكم از خوراك و خود را به روزه و شب زنده دارى رنج دهد، گفتند پدران و مادران ما قربانت يا رسول اللّه اينان اولياء اللّه باشند، فرمود اولياء خدا خموشى گيرند و خموشى آنها ياد خداست و نگرند و عبرت گيرند و بگويند گفته آنان حكمت باشد ميان مردم راه روند و بركت زايد اگر عمر مقدر نبود جانشان در تنشان نميماند از ترس عذاب و شوق ثواب

٧- فرمود : دوست ترين برادرانم نزد من على بن ابى طالبعليه‌السلام است و دوست ترين عموهايم حمزه است

٨- فرمود به علىعليه‌السلام : اى على هر كه از تو جدا شود از من جداست و هر كه از من جداست از خداى عز و جل جداست

٩- عبد اللّه بن عباس گويد: پيغمبر سخت گرسنه شد و آمد به پرده كعبه در آويخت و فرمود پروردگار محمد محمد را بيش از اين گرسنه مدار جبرئيل فرود آمد و بادامى برايش ‍ آورد و گفت يا محمد خداى جل جلاله سلام ميرساند و ميفرمايد اين بادام را باز كن و آن را باز كرد بناگاه در آن برگ سبز و خرمى بود بر آن نوشته بود لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه محمد را به على كمك دادم و و او را به وى يارى كردم به انصاف در باره خدا قضاوت نكرده كسى كه خدا را در سرنوشت خود متهم دارد و در روزى دادن به وى كاهل شمرد.

١٠- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : در ساعت غفلت نماز نافله بخوانيد گرچه دو ركعت سبك باشد كه باعث دار كرامت شوند، عرض شد يا رسول اللّه ساعت غفلت كدام است ؟ فرمود ميان عشاء و مغرب

١١- يك روز امير المؤمنين با پسرش محمد بن حنفيه نشسته بود و باو فرمود : اى محمد يك ظرف آبى برايم بياور تا وضوى نماز سازم محمد ظرف آبى براى او آورد و آن حضرت كفى آب با دست راستش بدست چپش ريخت و فرمود بنام خدا حمد خدا را كه آب را پاك كننده نمود و نجسش نساخت سپس استنجاء كرد و فرمود خدايا فرجم پارسا دار و عورتم بپوش و بر دوزخم حرام كن در مضمضه فرمود خدايا حجت خود را در روز ملاقات بمن تلقين كن و زبانم را بذكرت روان كن و استنشاق كرد و فرمود خدايا بوى بهشت را بر من غدقن مكن و مرا از آنها كه بوى و نسيم و طيب آن را ميبويند مقرر دار گفت پس از آن روى خود را شست و گفت خدايا سفيد كن رويم را روزى كه روها سياه است و سياه مكن رويم برابر روسفيدان سپس دست راستش را شست و گفت خدايا نامه عملم را بدست راستم ده و خلد را در بهشت بر كنارم نه و به آسانى حسابم را بكش پس دست چپش ‍ را شست و گفت خدايا نامه عمل مرا بدست چپم مده و آن را بر گردنم غل مكن و بتو پناه برم از تيكه هاى آتش و سر را مسح كرد و فرمود خدايا در رحمت و بركاتت و عفو خود اندرم كن سپس دو پا را مسح كرد و فرمود خدايا دو گامم را بر صراط بر جا دار روزى كه گامها بلغزند و تلاشم را بدان كارى قرار ده كه ترا از من خشنود كند پس ‍ نگاهى به محمد كرد و فرمود اى محمد هر كه چون من وضوء سازد و آنچه گفتم بگويد خدا از هر قطره آب وضويش فرشته اى آفريند كه تقديس و تسبيح و تكبير كنند و خدا تا قيامت ثوابش را براى او نويسد.

١٢- امام صادقعليه‌السلام فرمود : عيسى بن مريم ميفرمود باصحابش اى فرزندان آدم از دنيا بگريزيد بسوى خدا و دل از آن برداريد كه آن را نشائيد و آنهم براى شما نشايد، در آن نمانيد و براى شما نماند هم آنست پر فريب و پرماجرا فريبخورده است كسى كه بدان مغرور شود مغبونست آنكه بدان دل دهد هلاك است آنكه آن را دوست دارد و بخواهيد بدرگاه آفريننده خود باز گرديد و از پروردگار خود بپرهيزيد و بترسيد از روزى كه پدر مجازات پسر را نكشد و فرزند بجاى پدر مجازات نشود، كجايند پدرانتان ؟ كجايند برادرانتان ؟ كجايند خواهرانتان ؟ كجايند فرزندانتان ؟ آنها را دعوت كردند و اجابت نمودند و با اين وطن وداع كردند و با مردگان آرميدند و در نابودان در آمدند، از دنيا برآمدند و از دوستان جدا شدند و نيازمند آنچه پيش فرستاده بودند گرديدند و از آنچه بجا نهادند مستغنى شدند تا چند پند داده شويد و تا چند جلوگيرى شويد و شما در بازى و پشت سر اندازى هستيد؟ شما در دنيا چون جانوريد، در انديشه شكم و شهوتيد، شرم نداريد از آنكه شما را آفريده با آنكه نافرمان خود را به دوزخ تهديد كرده و شما تابه آن نداريد و فرمانبر خود را وعده بهشت و مجاورت فردوس اعلى داده ، در آن رقابت كنيد و از اهل آن باشيد، نسبت بخود انصاف دهيد و بر ناتوانان خود لطف داشته باشيد و هم بر حاجتمندان خود و بخدا توبه با اخلاص كنيد، نيكان باشيد نه پادشاهان جبار و نه سركشان فرعون شعار متمرد بر آنكه به مرگ بر آنها چيره باشد و جبار جبارانست و پروردگار آسمانها و زمين و معبود اولين و آخرين و مالك يوم دين ، سخت كيفر و دردناك شكنجه ستمكارى از دست او بدر نرود و چيزى از او فوت نشود و چيزى بر او نهان نماند و چيزى از او نهفته نگردد، هر چيز را دانش او آمار كرده و بجاى خود مقرر نموده از بهشت يا دوزخ ، اى آدميزاده ناتوان كجا گريزى از كسى كه تو را در روشنى روزت و سياهى شبت ميجويد و در هر حال باشى ، خوب تبليغ كرد هر كه پند داد و رستگار است هر كه پند گرفت

١٣- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : هر كه نعمت پياپى دارد بسيار بگويد الحمد للّه رب العالمين و هر كه فقر بر او پايد بايد بسيار بگويد لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم كه آن يكى از گنجهاى بهشت است و درمان هفتاد و دو نوع بلا است كه كمتر آن اندوه است

١٤- امام باقرعليه‌السلام فرمود : دوزخيان چون سگ مويه كنند از سخنى عذاب چه گمان برى اى عمرو (راوى حديث است ) به مردمى كه مرگ ندارند تا برهنه و عذابشان تخفيف ندارد و تشنه و گرسنه و معيوب چشم كر و كور و سيه روى و رانده در دوزخ و پشيمان و مغضوب از عذاب بر آنها ترحم نشود و تخفيف ندارند و ميسوزند و از حميم مينوشند و از زقوم ميخورند و با قلاب آتشين فرو كشيده شوند و با گرز كوبيده شوند و فرشتگان غلاظ و شداد بر آنها رحم نكنند و در دوزخ به روى خود آنها را بكشند و با شياطين قرينند و در سختيها و بندهاى گردانند اگر فرياد كشند اجابت نشوند و اگر درخواستى كنند برآورده نشود اينست حال آنها كه به دوزخ در آيند.

١٥- سعيد بن جبير گويد: نزد عبد اللّه بن عباس رفتم و گفتم اى عموزاده رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من آمدم نزد تو از على بن ابى طالبعليه‌السلام بپرسم و از اختلاف مردم در باره او ابن عباس گفت پسر جبير آمدى از من راجع به بهترين خلق خدا در امت پس از محمد پيغمبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بپرسى ، بپرسى از مرديكه در يك شب سه هزار منقبت دارد و آن شب قربت است اى پسر جبير آمدى بپرسى ، از من از وصى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و وزيرش و خليفه اش و صاحب حوضش و لوائى و شفاعتش و سوگند بدان كه جان ابن عباس در دست او است اگر همه جهان مركب شود و همه درختان قلم و همه خلقش نويسنده و مناقب على بن ابى طالب و فضائلش را از روزى كه خدا جهان را آفريده تا روزى كه نابودش كند بنويسد ده يك آن را ننويسند.

١٦- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : من سيد پيغمبرانم و على بن ابى طالب سيد اوصياء است و حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت و امامان بعد از آنها سادات متقيان ولى ما ولى خدا است و دشمن ما دشمن خدا طاعت ما طاعت خدا است و نافرمانى ما نافرمانى خداى عز و جل و( حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ )

١٧- امام رضاعليه‌السلام فرمود : ما در دنيا ساداتيم و در آخرت ملوك و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.

مجلس هشتاد و سوم روز جمعه چهاردهم رجب ٣٦٨

١- على بن ابى طالب فرمود : من قصد تزويج فاطمهعليه‌السلام را نمودم كه دختر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود ولى جرأ ت نداشتم آن را به پيغمبر اظهار كنم ولى شب و روز اين انديشه در نهادم بود تا خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيدم و فرمود اى على عرضكردم لبيك يا رسول اللّه فرمود ميل زن گرفتن دارى ؟ گفتم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داناتر است و با خود گفتم ميخواهد يكى از زنان قريش را بمن دهد و نگران بودم كه فاطمه از دستم برود بناگاه فرستاده رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت پيغمبر را اجابت كن و بشتاب كه نديديم رسول خدا مثل امروز شاد باشد گويد شتابانه آمدم و آن حضرت در حجره ام سلمه بود چون چشمش بمن افتاد خوشحال شد و خنديد تا سفيدى دندانهايش را چون برق نگريستم ، فرمود اى على مژده گير كه خدا آنچه را من در دل داشتم از تزويج تو كفايت كرد عرضكردم چگونه ، فرمود جبرئيل آمد و سنبل و قرنفل بهشتى همراه آورده بود و به من داد بوئيدم و گفتم براى چه آوردى ؟ گفت خداى تبارك و تعالى بفرشتگان بهشت و ديگر بهشتيان دستور داد كه بهشت را بيارايند با هر چه دارد از درخت و ميوه و كاخ و به يادش دستور داد تا انواع عطر و بوى خوش ‍ وزيد و به حوريانش دستور داد سوره طه و طواسين و يس و حمعسق بخوانند و منادى از عرش جار كشيد كه امروز روز وليمه على بن ابى طالب است حالا همه گواه باشيد كه من فاطمه دختر محمد را به على بن ابى طالب تزويج كردم و آنها را براى هم پسنديدم سپس خدا ابر سفيدى فرستاد از لؤ لؤ و زبرجد و ياقوت بهشت بر همه باريد و از سنبل و قرنفل بهشت نثار كرد و اين از نثار فرشته ها است سپس خدا فرشته اى از بهشت را بنام راحيل كه سخنرانتر فرشتگان است دستور داد تا خطبه اى خواند كه اهل آسمانها و زمين مانند آن را نشنيده بودند. سپس جارچى حق ندا كرد اى فرشتگانم و ساكنان بهشتم بر على بن ابى طالب تبريك گوئيد كه دوست محمد است و بر فاطمه دختر محمد كه من آنها را مبارك كردم حالا من محبوبترين زنان را نزد خود به محبوبترين مردان نزد خودم پس از پيغمبران و رسولان بزنى دادم ، راحيل عرضكرد خدايا بيش از آنچه ما ديديم چه بركتى به آنها دادى ، فرمود از آن جمله است كه آنها را بر محبت خود يك دل كردم و بر خلق خود حجت نمودم به عزت و جلال خودم سوگند كه من از آنها خلقى برآورم و نژادى پرورم كه در زمين خزانه داران و معادن علم من باشند و داعيان دينم و به آنها بر خلق خود حجت آورم پس از پيغمبران و رسولان مژده گير اى على كه خداى عز و جل بتو كرامتى داده كه به احدى مانندش نداده من دخترم فاطمه را طبق تزويج خدا بتو تزويج كردم و همان را پسنديدم كه خدا پسنديد اهل خود را برگير كه تو به او از من شايسته ترى جبرئيل بمن خبر داد كه بهشت بشما دو تن مشتاق است و اگر خدا حجت خود را از شما مقدر نكرده بود هر آينه بهشت و اهلش را بوجود شما مفتخر ميكرد چه خوب برادرى هستى و چه خوب دامادى هستى و چه خوب رفيق و صاحبى و رضاى خدايت بس ‍ است على گويد گفتم مقام من به آنجا رسيده كه در بهشت ياد شوم و خدا در محضر فرشتگان مرا زن دهد؟ فرمود چون خدا دوست خود را گرامى دارد به او لطفى كند كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده اى على خدا آن را برايت نگهدارد، على گفت خدايا بمن توفيق ده كه شكر اين نعمتى كه عطا كردى انجام دهم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود آمين

٢- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بالاى منبر فرمود : اى على خداى عز و جل حب مساكين و مستضعفين را بتو داده در زمين تو به برادرى آنها خشنودى و آنها به امامت تو خشنودند خوشا بر كسى كه تو را دوست دارد و تصديق كند و بدا بر كسى كه تو را دشمن دارد و دروغ شمارد، اى على تو عالم اين امتى هر كه دوستت دارد كاميابست و هر كه دشمنت دارد هلاكست ، اى على من شهر علمم و تو در آنى آيا به شهر در آيند جز از درش اى على دوستانت هر توبه كار حفيظ و هر ژنده پوش است كه اگر بخدا سوگند خورد خدايش سوگند روا كند، اى على دوستت هر پاك زكى است كه كوشا است و بخاطر تو دوستى و دشمنى كند در ميان خلق حقير است و پيش خدا مقام بزرگى دارد، اى على دوستانت در فردوس ‍ همسايه خدايند و بر آنچه از دنيا واگذاردند تاسف ندارند، اى على من دوست دوستان توام و دشمن دشمنانت ، اى على هر كه دوستت دارد دوستم دارد و هر كه دشمنت دارد دشمنم دارد، اى على دوستانت لب تشنه و ژوليده اند، اى على برادرانت در سه جا شادند هنگام جان دادن كه من بالين آنهايم و تو هنگام سؤ ال و جواب در قبر وقت سان بزرگ و در صراط كه از خلق بازپرسى كنند و نتوانند جواب دهند، اى على نبرد با تو نبرد بامنست و سازش با تو سازش با من و نبرد با من جنگ با خداست هر كه با تو بسازد با من ساخته و هر كه با من بسازد با خدا ساخته ، اى على مژده ده به برادرانت كه خداى عز و جل آنها را پسنديده براى آنكه تو را پيشرو آنها پسنديده و آنها تو را به ولايت پسنديدند، اى على تو امير مؤمنان و پيشواى دست و رو سفيدانى ، اى على شيعيانت نجيبانند، اگر تو و شيعه هايت نبوديد دين خدا برپا نبود و اگر از شماها در زمين نبود خدا قطره اى از آسمان نميفرستاد، اى على تو در بهشت گنجى دارى و تو ذو القرنين امتى و شيعه ات به حزب اللّه معروفند، اى على تو و شيعيانت دادگستريد و بهترين خلق ، اى على من اول كسم كه زنده شود و از قبر برآيم و تو همراه منى و سپس ديگرانند اى على تو و شيعيانت بر سر حوض باشيد و هر كه را خواهيد آب دهيد و هر كه را نخواهيد دريغ داريد، شمائيد در روز هراس ‍ بزرگتر در سايه عرش و مردم در هراسند و شما بيهراس ، مردم در اندوهند شما بيغم در باره شما اين آيه نازل شده است (انبياء- ١٠١) براستى آنها كه سابقه خوبى از طرف ما دارند هم آنان از دوزخ بدورند- در باره شما نازل شده است كه (پس از آيه سابق) اندوهناك نكند آنان را هراس بزرگتر و فرشتگان با آنها بر خورند كه اينست روزى كه به شما وعده داده ميشد اى على تو و شيعيانت در موقف خواسته شويد و شما در بهشت نعمت يابيد، اى على فرشته ها و خازنان مشتاق شمايند و حاملان عرش و فرشته هاى مقرب بخصوص براى شما دعا كنند و براى دوستانتان از خدا خواهش كنند و به هر كدام شما آئيد شاد شوند چنانچه خاندان مسافرى كه سفرش طول كشيده با بدان او شاد شوند، اى على شيعيانت در نهان از خدا ترسند و در عيان خير او خواهند، اى على شيعيانت در درجات رقابت كنند زيرا بخدا رسند و گناهى ندارند، اى على اعمال شيعيانت هر جمعه بمن عرضه شود و بكارهاى نيكشان شاد شوم و براى كردار بدشان آمرزش خواهم ، اى على ذكر تو در تورات است و ذكر خير شيعه ات پيش از آنكه خلق شوند در انجيل اهل كتاب به تو از ايليا خبر دهند با اينكه تو خودت انجيل و تورات را ميدانى آنان ايليا را بزرگ شمارند او را و شيعه او را نشناسند و در كتب خود آنها را شناخته اند اى على نام شيعه ات در آسمان بزرگتر است و بيش از زمين آنها را بخوبى نام برند بايد بدان شاد باشند و بكوشش بيفزايند، اى على ارواح شيعه ات در خواب و در مرگ به آسمان بالا رود و فرشته ها همان نظر بدان كنند كه مردم به ماه نو از شوقى كه به آنها دارند و از مقامى كه نزد خدا برايشان ميدانند اى على به ياران خود كه عارف بتواند بگو از كارهاى بدى كه دشمنان از آن كناره گيرند منزه باشند زيرا روز و شبى نباشد مگر آنكه رحمت خداى تبارك و تعالى آنها را فراگيرد و بايد از چركى بر كنار باشند اى على خشم خدا سخت است بر آنكه دشمنشان دارد و از تو بيزار است و از آنها و عوض از تو و آنها گرفته و به دشمنت ميل كرده و تو را وانهاده و شيعيانت را و گمراهى را اختيار كرده و تو به جنگ تو برخواسته و شيعه تو و دشمن داشته ما خاندان را و دشمن دوستان و ياران و دلدادگان تو است، اى على از من به‏آنها سلام برسان، آنان كه ببينم و آنها كه مرا نبينند و به‏آنها اعلام كن كه برادران منند و من به‏آنها مشتاقم و علم مرا به اهل قرون آينده برسانند و به رشته خدا بچسبند و بدان خود نگهدارند و در كار كوشش كنند كه از هدايت بگمراهى بيرونشان نكنم به ‏آنها خبر ده كه خدا از آنها راضى است و نزد فرشته‏ها به‏آنها بنازد و هر شب جمعه نظر رحمت به ‏آنها دارد و بفرشته‏ها دستور دهد برايشان آمرزش خواهند، اى على روگردان مباش از يارى مردمى كه به‏آنها خبر رسد يا بشنوند كه من تو را دوست دارم و تو را بخاطر من دوست دارند و خدا را بدان ديندارى كنند و دوستى پاك از دل بتو ارزانى دارند و تو را بر پدران و برادران و فرزندان مقدم شمارند و براه تو روند و تحمل بديها كنند بخاطر ما و جز يارى ما و جانبازى در راه ما با آزار و بدشنيدن نخواهند با سختيها كه كشند به‏آنها مهربان باش و بدانها قناعت كن زيرا خداى عز و جل به علم خود آنها را از ميان خلقش براى ما برگزيده و از گل ما آنها را آفريده و سر ما را بدانها سپرده و معرفت حق ما را در دل آنها جاى داده و سينه‏شان را بدان گشاده و آنها را متمسك به رشته ما ساخته مقدم ندارند بر ما مخالفان ما را با زيانى كه در دنيا برند، خدا آنها را تأييد كند و براه حق برد بدان بچسبيد كه مردم در كورى گمراهيند و در هوسهاى خود سرگردانند و از حجت و آنچه از خدا آمده كورانند و شام و بام در خشم خدايند و شيعه تو بر راه حق باشند و راستى و به مخالفان خود انس نگيرند و دنيا از آنها نيست و آنها از دنيا نيستند آنها چراغهاى شب تارند.

٣- ابى سعيد خدرى گويد: از رسول خدا راجع ب آيه (سوره نمل ٤١) گفت آنكه نزد او علم كتاب بود، پرسيدم ، فرمود او وصى برادرم سليمان بن داود بود گفتم يا رسول اللّه در گفتار ديگر خداى عز و جل (سوره رعد ٤٤) بگو بس است بخدا گواه ميان من و شما و كسى كه نزد او است علم كتاب فرمود مقصود از آن برادرم على بن ابى طالب است

٤- ابن عباس گفت : يك شب نماز عشاء را با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوانديم و چون سلام داد بما رو كرده و فرمود امشب با سپيده دم اخترى از آسمان در خانه يكى از شماها سقوط كند و هر كه باشد او وصى و خليفه و امام بعد از من است ، نزديك سپيده دم هر كدام در خانه خود نشستند و انتظار سقوط اختر را داشتيم و كسى كه بيشتر در آن طمع داشت پدرم عباس بود و چون سپيده دميد آن اختر از جا كند و در خانه على بن ابى طالب سقوط كرد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علىعليه‌السلام فرمود اى على بدان كه مرا به نبوت مبعوث كرده وصيت و خلافت و امامت پس از من براى تو لازم شد، منافقان كه عبد اللّه بن ابى و يارانش ‍ بودند گفتند محمد در محبت عموزاده اش گمراه شده و در باره او از روى وحى سخن نميكند و خداى تبارك و تعالى نازل كرد قسم به ستاره وقتى كه فرود شد خداى عز و جل ميفرمايد قسم به خالق نجم وقتى فرود آيد كه گمراه نشده صاحب شما يعنى در محبت على بن ابى طالب و از راه به در نرفته و سخن نگويد بدلخواه يعنى در باره او، نيست آن جز وحى كه نازل شود.

٥- در روايت ديگر: طلوع اختر را مقارن طلوع خورشيد ياد كرده است در روايت ديگر در اين موضوع ربيعه سعدى گويد از ابن عباس پرسيدم از گفته خداى عز و جل( وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ) گفت مقصود اختريست كه با سپيده دم فرو افتاد و در خانه على بن ابى طالب سقوط كرد و پدرم عباس ميخواست آن ستاره در خانه او سقوط كند تا وصيت و خلافت و امامت از او باشد ولى خدا نخواست براى غير على بن ابى طالب باشد و اين فضل خداست كه بهر كه خواهد دهد و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين