تعداد راويان حديث در طول ١٤ قرن
اما كسانى كه حديث را پس از صحابه و تابعين، از بزرگان امت، و حفاظ حديث را پس از صحابه و تابعين، از بزرگان امت، و حفاظ حديث و مشاهير ائمه در طول ١٤ قرن نقل كرده اند، تعداد آنها بسيار زياد است كه در اينجا مجال ذكر نام روايتهاى تمام آنها نيست، ولى بعضى از محققين و علما، آنها را بر شمرده اند، جهت تفصيل بيشتر مى توان به كتاب عبقات الانوار جزء اول و دوم مراجعه نمود.
در اينجا به ذكر تعداد آنها در هر مقطع زمانى از قرن دوم تا قرن چهاردهم اكتفا مى كنيم:
قرن دوم: ٣٦ نفر
قرن سوم: ٦٩ نفر
قرن چهارم: ٣٨ نفر
قرن پنجم: ٢١ نفر
قرن ششم: ٢٧ نفر
قرن هفتم: ٢١ نفر
قرن هشتم: ٢٤ نفر
قرن نهم: ١٣ نفر
قرن دهم: ٢٠ نفر
قرن يازدهم: ١١ نفر
قرن دوازدهم: ١٨ نفر
قرن سيزدهم: ١٢ نفر
قرن چهاردهم: ١٣ نفر
پس مجموع راويان حديث از قرن دوم تا قرن چهاردهم ٣٢٣ نفراند، دقت كنيد!
حديث «كتاب و عترت» در كتابهاى حديثى
اما كتابهاى كه حديث را نقل كرده اند بسيار زياداند كه از آن جمله:
١ - صحيح مسلم: ج ٤ ص ١٨٧٤ ح ٣٧ - انتشارات دار احياء التراث العربى، بيروت، لبنان: مسلم در صحيح خود روايت كرد: محمد بن بكاربن تريان نقل كرده از حسان (فرزند ابراهيم)، به نقل از سعيد (ابن مسروق) از يزيد بن حيان از زيد بن ارقم مى گويد: وارد شديم بر زيد به او گفتيم: خوشا به حال تو، از صحاب رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
بودى و در نماز به ايشان اقتدا مى كردى. اى زيد تو خبر زيادى ديده اى، اى زيد به ما بگو آنچه از رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
شنيده اى، گفت: اى برادر زاده، به خدا سن من بالا رفته و زمان من گذشته است، و لذا قدرى از آنچه از رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى دانستم از يادم رفته است، پس به آنچه نقل كردم راضى شده و بيش از آن بر من تحميل نكنيد، سپس گفت:
روزى رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
جهت ايراد سخنرانى براى ما قيام فرمودند، ما در نزديكى چشمه آبى بوديم به نام خم ميان مكه و مدينه، پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
ابتدا حمد و ثناى خدا را بجا آورده و موعظه فرمود، سپس گفت: اما بعد اءلا ايها الناس فانما انا بشر يوشك ان ياءتى رسول ربى فاءجيب، و انا تارك فيكم ثقلين: او لهما كتاب الله عز و جل و هو حبل الله من اتبعه كان على هدى و من تركه كان على ضلاله اى مردم من انسانى بيش نيستم كه هر آن ممكن است فرستاده خدا آمده و من نداى او را جواب گويم، من دو امانت گرانبها نزد شما خواهم گذاشت، اول كتاب خداى عزوجل است كه ريسمان خداوند بوده، هر كه از آن پيروى كند راه يافته و هر كه آن را ترك نمايد گمراه است، سپس فرمود: و اهل بيتعليهمالسلام
، اذكركم الله فى اهل بيتعليهمالسلام
، اذكركم الله فى اهل بيتعليهمالسلام
، اذكركم الله فى اهل بيتعليهمالسلام
و ديگر اهل بيتعليهمالسلام
، شما را به ياد خدا مى اندازم درباره اهل بيتعليهمالسلام
، شما را به ياد خدا مى اندازم درباره اهل بيتعليهمالسلام
، شما را به ياد خدا مى اندازم درباره اهل بيتعليهمالسلام
.
پرسيديم: اهل بيتعليهمالسلام
او چه كسانى هستند، آيا زنان او هستند، گفت: به خدا قسم، چه بسا كه زن مدتى از زمان در كنار مرد بوده و پس از آن وى را طلاق گويد و او نزد پدر و قوم خود برگردد، منظور از اهل بيتعليهمالسلام
او ريشه او و خانواده او است كه پس از او صدقه بر آنها حرام شده است.
مسلم باز هم روايت مى كند:
(از زهير بن حرب و شجاع بن مخلد كه هر دو روايت كرده اند از اين عليه، زهير مى گويد: اسماعيل بن ابراهيم نقل كرده از ابو حيان از يزيد بن حيان مى گويد: رفتيم... سپس حديث را نقل مى كند).
همچنين مسلم حديث را نقل كرده از ابوبكر بن ابى شيبه از محمد بن فضيل و اسحاق بن ابراهيم از جرير، كه هر دو از ابى حيان نقل مى كنند... سپس حديث را آورده است).
روايتهاى مسلم همگى منتهى مى شوند به ابو حيان بن سعيد تميمى، كه ذهبى درباره او مى گويد: (يحى بن سعيد بن حيان، ابو حيان تميمى، ثورى از را بزرگ شمرده و توثيق مى كرد، و درباره او احمد بن عبدالله عجلى مى گويد: ثقه، صالح و نامدار بوده و صاحب سنت است)
عسقلانى مى گويد: (ابو حيان تميمى كوفى ثقه است، از شش سالگى به عبادت پرداخته و در سال چهل و پنج از دنيا رفته است)
نووى در شرح حال مسلم مى گويد (مسلم در علم حديث كتاب هاى زيادى را تاءليف كرده است، از آن جمله كتاب صحيح او است كه خداوند كريم آن را بر مسلمين منت گذاشته است و حمد و نعمت، فضل و منت از آن خداوند است).
اين مقدار شاهد، براى اين مطلب كاملا روشن، كافى است.
٢ - نقل اين حديث توسط امام حافظ ابو عبدالله حاكم نيشابورى در مستدرك خود بر بخارى و سلم ج ٣ ص ١٠٩ كتاب معرفه الصحابه - انتشارات دار المعروفه - بيروت، لبنان.
حديث را (ابو عوانه) از اعمش از حبيب بن اءبى ثابت از ابى الطفيل از زيد بن ارقم روايت كرده مى گويد: وقتى رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
از حجه الوداع باز مى گشت، كنار غدير خم توقف نموده دستور داد محوطه اى را تميز كردند، سپس فرمود: كاءنى قد دعيت فاءجبت، انى تارك فيكم الثقلين احد هما اكبر من الاخر كتاب الله و عترتى فانظروا كيف تخلفون فيهما فانهما لن يفترقا حتى يردا على حوض ، نزديك است كه من (از سوى خداوند) دعوت شده و اجابت نمايم من در ميان شما دو امانت گرانبها باقى مى گذارم، يكى از ديگرى بزرگتر است، كتاب خدا و عترتم، ببينيد چگونه پس از من با آنها رفتار مى كنيد، آن دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد تا در كنار حوض بر من وارد شوند، سپس افزود: ان الله عزوجل مولاى، و انا مولى كل مؤمن، خداى عزوجل مولاى من، و من مولاى هر مؤمن هستم، آنگاه دست على را گرفت: من كنت مولا فهذا وليه «هر كه من مولاى او هستم، اين ولى او است». بنابراين رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
تأكيد مى كند كه اولين فرد اهل بيتعليهمالسلام
و در راءس آنها و آنكه پيروى از او بر همه واجب است علىعليهالسلام
است.
همچنين آن را از (حسان) بن ابراهيم كرمانى به نقل از محمد بن سلمى بن كهيل از پدرش از ابى طفيل از ابن واثله روايت كرده است كه او از زيد بن ارقم شنيده است... و حديث را مانند آنچه گذشت روايت كرده و اضافه نموده است: (سپس گفت: تعلمون انى اولى بالمؤمنين من انفسهم ميدانيد كه من بيش از مؤمنين بر خود آنها ولايت دارم، اين را سه بار تكرار فرمود و آنها گفتند: آرى، گفت : من كنت مولاه فعلى مولاه، هر كه من مولاى او هستم، على مولاى او است).
حاكم اين را از دو راه ديگر نيز روايت كرده و ما براى اختصار به اين دو نقل اكتفا كرديم.
از جمله دلايل بر صحت حديث و تواتر آن اين است كه حاكم آن را نقل كرده و حكم به صحت آن به شرط بخارى و مسلم نموده است.
٣ - روايت حديث نزد احمد بن حنبل: ج ٣ از مسند احمد، ص ١٧ - ٢٦ - ١٤ - ٥٩ - انتشارات دار صادر - بيروت، لبنان:
«روايت كرده است عبدالله از پدرش از ابو النظر از محمد يعنى ابن ابى طلحه، از اعمش از عطيه عوفى از ابو سعيد خدرى از پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
، كه فرمود: نزديك است كه من (از سوى خدا) دعوت شده و اجابت كنم، من در ميان شما دو امانت گرانبها باقى گذاشته ام كتاب خداوند عزوجل و عترتم. كتاب خدا ريسمانى است متصل از آسمان تا زمين، و عترتم اهل بيتعليهمالسلام
كه خداوند لطيف و آگاه مرا خبر داده آن دو هرگز از يكديگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، پس ببينيد چگونه از من با آن دو بر خورد خواهيد كرد».
و در روايت ديگر (از عبدالله از پدرش از ابن نمير از عبدالملك يعنى ابن ابى سليمان از عطيه از ابوسعيد خدرى گفت: رسول الله فرمود: من دو امانت گرانبها در ميان شما باقى گذاشته ام، يكى از ديگرى بزرگتر است، كتاب خداوند عزوجل كه ريسمانى است متصل از آسمان به زمين، و عترتم اهل بيتعليهمالسلام
، بدانيد كه آن دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد تا در كنار حوض بر من وارد شوند)، احمد اين حديث را از راههاى مختلف غير از آنچه نقل شد روايت كرده است.
٤ - روايت حديث توسط ترمذى: ج ٥ ص ٦٦٣ - ٦٦٢ - انتشارات دار احياء التراث العربى.
على بن منذر كوفى از محمد بن فضيل نقل كرده مى گويد: اعمش از عطيه روايت كرده و ابو سعيد و اعمش هر دو از حبيب بن ابى ثابت از زيدبن ارقم، گفتند: رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: در ميان شما باقى گذاشته ام آنچه را كه به آن متمسك شويد هرگز پس از من گمراه نخواهيد شد، يكى از ديگرى عظيم تر است، يكى كتاب خدا است كه ريسمانى است متصل از آسمان تا زمين و ديگرى عترتم اهل بيتعليهمالسلام
، و اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آنكه در كنار حوض بر من وارد شوند، پس ببينيد چگونه پس از من با آنها رفتار مى كنيد.
- (نصر بن عبد الرحمن كوفى روايت مى كند از زيد بن حسن انماطى از جعفر بن محمد از پدرش از جابر بن عبدالله، مى گويد: پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
را در روز عرفه در حج ديدم، سوار بر شتر بود و سخنرانى مى كرد، مى فرمود: اى مردم، من بعد از خود چيزى را براى شما قرار دادم كه اگر از آن پيروى كنيد هرگز گمراه نمى شويد، كتاب خدا و عترتم اهل بيتعليهمالسلام
.
٥ - همچنين اين حديث را علامه علاءالدين على المتقى بن حسان الدين هندى، متوفاى سال ٩٧٥ نقل كرده است در كتاب (كنز العمال فى سنن القوال و الافعال - جز اول باب دوم - فى الاعتصام بالكتاب و السنه ص ١٧٢ انتشارات موسسه الرساله - بيروت، چاپ پنجم سال ١٩٨٥ - حديث شماره ٨٧٠، ٨٧١، ٨٧٢ و ٨٧٣).
اگر بخواهيم اين بحث را ادامه داده و تمام كتابهايى كه اين حديث را روايت كرده اند مطرح كنيم، سخن طولانى خواهد شد و نياز به كتابى مستقل دارد. ما در اينجا نام عده اى از حفاظ و علمايى كه آن را نقل كرده اند به عنوان نمونه مى آوريم، براى اطلاعات بيشتر مى توان به كتاب احقاق الحق تاءليف اسد الله تسترى ج ٩ ص ٣١١ مراجعه كرد، و اكنون نام آنها:
١ - حافظ طبرانى متوفاى سال ٣٦٠ در كتاب (المعجم الصغير).
٢ - علامه محب الدين طبرى در كتاب (ذخائر العقبى).
٣ - علامه شيخ ابراهيم بن محمد بن ابى بكر حموينى در كتاب (فرائد المسطين).
٤ - و به نقل از ايشان ابن سعد در كتاب (الطبقات الكبرى).
٥ - حافظ نور الدين هيثمى در كتاب (مجمع الزوائد).
٦ - حافظ سيوطى در (احياء الميت).
٧ - حافظ عسقلانى در (المواهب اللدنيه).
٨ - علامه نبهانى در (الانوار المحمديه).
٩ - علامه دارمى در (سنن).
١٠ - حافظ ابوبكر احمد بن حسين بن على بيهقى در (السنن اكبرى).
١١ - علامه بغوى در (مصابيح السنه).
١٢ - حافظ ابوالفداء بن كثير دمشقى در (تفسير القرآن).
١٣ - اين اثير در (جامع الاصول).
١٤ - محدث بزرگ احمد بن حجر هيثمى مكى متوفاى سال ٩١٤ هجرى در كتاب (الصواعق المحرقه فى الرد على اهل البدع و الزندقه) چاپ دوم، سال ١٩٦٥ - مكتبه القاهره - انتشارات شركه الطباعه الفنيه المتحده.
ايشان پس از نقل حديث ثقلين مى گويد: (و بدان كه حديث تمسك به ثقلين راويان زيادى دارد، كه از بيست و چند صحابى نقل شده است، و راههاى روايى مفصلى دارد، و در بعضى از اين روايات آمده است كه پيامبر آن را در حجه الوداع در عرفه فرموده و در بعضى ديگر اينكه آن را در مدينه هنگام بيمارى فرموده است، در حالى كه اطاق مملو از اصحاب ايشان بود و يا اينكه در غدير خم گفته و رواياتى در سخنرانى ايشان هنگام مراجعت از طائف بوده است، و ميان اين روايات منافاتى وجود ندارد زيرا مانعى ندارد كه ايشان اين موضوع را به خاطر توجه بيشتر به منزلت كتاب عزيز و عترت مطهر در تمام آن مكانها تكرار كرده باشد. و در روايت طبرانى به نقل از ابن عمر آمده است كه آخرين جمله اى كه پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمودند اين بود: اخلفونى فى اهل بيتعليهمالسلام
، (پس از من، مرا در اهل بيتعليهمالسلام
مراعات كنيد). و در روايتى ديگر از طبرانى و ابو الشيخ است كه فرمود: ان الله عزوجل ثلاث حرمات، فمن حفظهن حفظ الله دينه و دنياه و من لم يحفظن لم يحفظ الله ديناه و لا آخرته، و خداوند عزوجل سه حريم دارد، هر كه آنها را مراعات كند خداوند دين و دنياى او را حفظ مى كند و هر كه مراعات نكند خداوند دنيا و آخرتش را حفظ نخواهد كرد. راوى مى گويد پرسيدم: آنها چه هستند؟ فرمود: حرمه الاسلام و حرمتى و حرمه رحمى، حريم اسلام، حريم من و حريم رحم من (خويشاوندان من). و در روايتى از بخارى است كه صديق (ابوبكر) گفت: اى مردم، مگر محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
از اهل بيتعليهمالسلام
خود دست كشيده است؟ يعنى اينكه حريم پيامبر را در آنها نگه داشته و آنها را اذيت نكنيد. و ابن سعد و ملا
، «نزد خداوند بسيار ناپسند است كه بگوئيد آنچه را عمل نمى كنيد».
حق است سخن امام صادقعليهالسلام
كه فرمود: «ادعاى محبت ما دارند و بدنبال پايمال كردن حق ما هستند»، يدعون حبنا و يتبعون عقوقنا.
ابن حجر و امثال او ادعاى محبت اهل بيتعليهمالسلام
را دارند ولى دين خود را از كسانى مى گيرند كه به اهل بيتعليهمالسلام
ظلم كرده اند و از آنها پيروى مى كنند. اين همان ابن حجر است كه از طرفى فضائل اهل بيتعليهمالسلام
را مى گويد و اعتراف مى كند كه بايد از آنها پيروى كرد و از طرفى ديگر چنان حمله اى در صواعقش بر شيعه كرده و آنها را جزء گروه هاى گمراه مى شمارد و با زشت ترين تهمت ها و قبيح ترين ناسزاها بر آنها مى تازد.
گناه آنها چيست اى ابن حجر؟!
آيا جز اين است كه آنها پيرو اهل بيتعليهمالسلام
بوده، دين خدا را از آنها گرفته اند؟!