جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى0%

جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 12

جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

نویسنده: حجة الاسلام و المسلمين على رضايى
گروه:

صفحات: 12
مشاهدات: 2698
دانلود: 319

توضیحات:

جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى
  • پيشگفتار

  • واژه شناسى

  • 1- جايگاه مسجد در متون دينى

  • پرستش هدف مسجد

  • آباد كردن مساجد ويرانى شرك

  • پايگاه ضد ستم

  • محبوب ترين مكان

  • بنياد مسجد

  • رفتن به مسجد

  • نشستن در مسجد

  • نظافت مسجد

  • خوشبو كردن مسجد

  • آداب ورود به مسجد

  • 2 - زينت كردن

  • 4 - دعا

  • كارهاى ناروا در مسجد

  • 2 - تزيين و تصوير

  • 4 - شعر خواندن

  • 6 - فرياد زدن

  • 8 - خوابيدن

  • مسجد كانون ارتباطات

  • صدر اسلام

  • قبل از انقلاب اسلامى

  • 3 - مسجد پايگاه اجتماعى

  • نخستين كانون همدلى

  • نخستين نهاد سياسى

  • مركز خدمات

  • نقش ها و عملكردها

  • 4 - معمار انقلاب اسلامى و مساجد

  • مساجد در رژيم طاغوت

  • مسجد محل تربيت

  • حضور در مساجد

  • 1 - نقش مسجد در تاريخ

  • سادگى و آراستگى مسجد

  • ويژگى هاى مسجد

  • 2 - پايگاه قضايى

  • 4 - خانه خبر

  • 6 - پايگاه جهاد و نهضت

  • 2 - نقش مسجد در فرهنگ اسلام

  • الف ) قيام سربداران

  • ج ) انقلاب اسلامى ايران

  • 5 - نقش مساجد در توسعه

  • 2 - رسانه هاى ارتباط جمعى

  • 4 - ويژگى هاى ارتباطى مسجد در سازماندهى حركت هاى اجتماعى و ماندگارى فرهنگاسلامى

  • بخش سوم : مساجد و تعالى انسان

  • سكوى پرش به آسمان

  • بناى مسجد

  • اولين مسجد

  • فلسفه بناى مسجد

  • غبار مسجد

  • وسعت مسجد

  • تبديل كليسا به مسجد

  • پيام مسجد

  • پشتوانه اخوت اسلامى

  • سالم سازى جامعه

  • بانيان مسجد

  • محبوب ترين بندگان خدا

  • مسجد متعلق به كيست ؟

  • ورود كفار به مساجد

  • محدوديت سياسى

  • 1 - عوامل اصلى جذب جوانان

  • 1 - ثابت بودن

  • 3 - نظم

  • 5 - ابتكار خلاقيت

  • 7 - احترام و تواضع

  • 9 - توانايى جسمى

  • 11 - درك موقعيت سنى جوانان

  • ب ) مسجد

  • 2 - نظافت

  • 4 - تصميم گيرى متمركز

  • 6 - استفاده از افراد خوش صدا

  • 1 - همكارى جدى

  • 3 - علاقه به كار

  • 5 - توجيه جوانان و نوجوانان

  • 7 - استفاده از تخصص هاى گوناگون

  • 1 - ترجمه و توضيح دعاها و اذكار

  • 3 - اخلاق و رفتار نمازگزاران

  • 6 - انعكاس فعاليت ها

  • 8 - خادم

  • معرفى الگو

  • معرفى آثار مادى

  • تشويق

  • اردو

  • نوار

  • رعايت ادب

  • 3 - روش هاى تربيتى

  • استقلال طلبى

  • رشد عقلانى

  • ويژگى هاى مربيان تربيتى مساجد

  • 2 - دانش گسترده

  • 4 - حفظ اعتدال در آموزشهاى مذهبى

  • 4 - موانع جذب جوانان به مساجد

  • 1 - خانواده

  • 3 - جامعه

  • 5 - مسجد

  • 5 - مسجد و تعليم و تربيت

  • 1 - مسجد، نهادى آموزشى

  • 3 - ويژگى هاى آموزش در مساجد

  • 5 - ظهور مدارس جديد

  • 6 - رابطه مسجد و مراكز آموزشى

  • حلقه هاى علمى در مساجد

  • 1 - آداب آموزش

  • 3 - شيوه آموزش

  • 5 - موضوعات درسى

  • 7 - گواهينامه علمى

  • 9 - معاش استادان

  • موقعيت علما در جامعه

  • بخش پنجم : هنر در مساجد

  • مسجد، عالى ترين جلوه معمارى اسلامى

  • 2 - تجلى هنر اسلامى در مساجد

  • 1 - هنر شهوى

  • ب - توصيف هنر

  • بخش ششم : احياى مسجد

  • 1 - مديريت

  • ب : برنامه هاى مدير

  • د: ضرورت تاءمين آگاهى هاى سياسى ، اجتماعى ، فرهنگى ائمه محترم جماعات

  • و: توسعه شهرها و نقشه جامع آنها با محورى بودن مسجد للّه

  • ح : مديريت سياسى ، اجتماعى امام جماعت با مسجد

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 12 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 2698 / دانلود: 319
اندازه اندازه اندازه
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

نویسنده:
فارسی
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى


جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

تهيه و تنظيم : حجة الاسلام و المسلمين على رضايى


سخن ناشر بسم الله الرحمن الرحيم
مسجد در هر نقطه جهان خانه خدا و عظيم ترين پايگاه فرهنگى و معنوى است و محلى براى نياز و سجود به درگاه قادر متعال است .
مسجد آزادترين و پاكيزه ترين مكان در پهنه گيتى است كه در بند كردن و آلوده كردنش حرام است ، پس جايگاه آزادگان و پاكان است چه آن كه الطيبات للطيبين .
مسجد مهمانسراى حضرت كريم است ، محل انس با حضرت حق و تكميل ايمان و تصفيه روح و مصافحه با صالحان و معانقه با فرشتگان و بيعت با ثقلين است . بيعتى كه نقض و شكستن آن خسران ابدى را در پى دارد زيرا در روز قيامت مسجد از خالى بودن ، قرآن از مهجور بودن اهل بيت عليهم السلام از مظلوم بودن خويش شكايت خواهند كرد و بدا به حال متشاكى اى كه شاكى آنان اين سه باشند آن هم در دادگاه عدل الهى .
خدايا توفيق حضور در مسجد و گسترش فرهنگ آن عمل به قرآن و اشاعه حقايق متعالى آن و پيروى از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت طاهرينش و دفاع از حريم آنان را به ما عنايت فرما.
مؤ سسه فرهنگى ثقلين همه همت و توان خويش را در راستاى نشر معارف اسلامى و گسترش فرهنگ قرآن و اهل بيت عليهم السلام قرار داده است و با عنايت حضرت حق تاكنون در اين راه قدم هاى استوارى برداشته است و آثار گرانقدرى را منتشر كرده است .
در همين راستا مجموعه حاضر را كه محصول انديشه ده ها نفر از متفكران و پيروان مخلص و صديق قرآن و عترت مى باشد و با بيان و بنان به هدف احياى مساجد در نظام اسلامى ارائه نموده اند و فاضل ارجمند جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى على رضايى زيد عزه آن را تهيه و تنظيم نموده اند به پيشگاه فرهيختگان و انديشمندان تقديم مى نمايد.
و از محضر رب العالمين در خواست مى نماييم در دنيا به ما توفيق خدمت به ساحت مقدس و منور مسجد، قرآن و اهل بيت عليهم السلام عنايت فرمايد و در روز قيامت ما را مشمول شفاعت - نه شكايت - آنان قرار دهد.
مؤ سسه فرهنگى ثقلين

پيشگفتار مسجد مهمان خانه خدا در زمين (٢) خانه آگاهى و عبادت ، عشق و محبت ، صفا و صميميت ، ايثار و رحمت ، تجلى بهشت در زمين (٤) ؛ به گفته سيبويه هر گاه فعل و عمل در اين واژه مورد نظر نباشد، طبق قياس ، مفتوح خوانده مى شود. (٦)
و ابن اعرابى گفته است .
المسجد يفتح الجيم ، محراب البيوت و مصلى الجماعات . (٨)
به اين ترتيب ، مسجد كه در زبان عربى اسم مكان مشتق از ريشه ثلاثى مجرد سجد است ، در زبان فارسى به معناى جايگاه نماز و محل عبادت به كار رفته است . در اينكه چرا كلمه مسجد براى مكان عبادت و محل نماز استعمال شده است ، گفته اند: از آنجا كه سجود، شريفترين و مهمترين اركان نماز است ، در آن بيش از ديگر افعال نماز انسان به خداوند نزديك مى شود، لذا اسم مكان را از اين فعل اتخاذ و بر محل عبادت و نماز اطلاق كرده اند. (١٠)
آنان كه به واقع احوال اصحاب كهف اطلاع يافتند، گفتند: به يادگار آنان برايشان مسجدى مى سازيم ؛ و:
سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذى باركنا حوله لنريه من آياتنا... (١٢)
گذشته از واژه مسجد، گاه جامع نيز بر اين مكان اطلاق شده است . در واقع جامع صفت براى مسجد بزرگى است كه در آن نماز جمعه بر پا مى شود.
گفته مى شود، اين واژه را نخستين بار خليفه دوم ، هنگامى كه دستور بناى مساجد جامع را براى برگزارى نماز جمعه به واليان و استانداران شهرهاى اسلامى صادر كرد، به كار برد. بنابر روايات تاريخى ، عمر ضمن بخشنامه اى از كارگزاران خود در سرزمين هاى گشوده شده و ديگر شهرهاى نو بنياد خواست كه مسجدى مخصوص نماز جمعه و مساجدى ديگرى براى برگزارى نمازهاى يوميه در ميان قبايل بنا نهند و هنگامى كه روز جمعه فرا رسيد، مردم در مسجد الجماعه براى اداى نماز جمعه گرد هم آيند. (١٤)

واژه مسجد در قرآن واژه مسجد، جمعا ٢٨ بار در قرآن كريم ذكر شده كه در ٢٢ مورد به صورت مفرد (١٦)
در اين آيات ، به اهميت و جايگاه رفيع مسجد در اسلام ، پاره اى از احكام مسجد و مسجد الحرام و احكام خاص آن ، مسجد الاقصى و مسجد اصحاب كهف ، اشاراتى شده است .
البته ، آيه هاى ديگرى نيز در قرآن درباره مسجد و اهميت آن آمده است كه هر چند لفظ مسجد در آنها نيامده است ، ولى بنابر مفهوم اين آيات و گفته تمامى مفسران ، مى توان در مورد مساجد، اين آيات را نيز ذكر كرد.
از آنجا كه در اين كتاب بر آن نيستيم تا به تفسير و تبيين تمامى اين آيات بپردازيم ، تنها به ذكر آياتى كه بيانگر ابعاد گوناگون مسجد در جامعه اسلامى است ، بسنده مى كنيم .

١- جايگاه مسجد در متون دينى
نخستين خانه توحيد ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا و هدى للعالمين .
همانا نخستين خانه اى كه براى عمومى مردم قرار داده شد، همان است كه در مكه قرار دارد، و مايه بركت و هدايت جهانيان است .
و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و اءمنا و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى و عهدنا الى ابراهيم و اسماعيل اءن طهرا بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود . (١٨)
برخى ديگر بر اين عقيده اند كه خانه كعبه نخست به دست آدم عليه السلام ساخته شد و بر اثر مرور زمان از بين رفت ، لكن حضرت ابراهيم عليه السلام آن را تجديد بنا كرد. (٢٠)
پروردگارا بعضى از فرزندانم را در سرزمين خشك و سوزانى ، در كنار خانه حرامت سكنى دادم .
از اين آيه شريفه چنين بر مى آيد كه اثرى از خانه كعبه به هنگام ورود ابراهيم عليه السلام با فرزندش اسماعيل عليه السلام و همسرش هاجر، در سرزمين مكه وجود داشته است .
همچنين در آيه ديگرى آمده است :
و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل . (٢٢)
آيا نمى بينيد كه خداوند سبحان ، مردم جهان را از زمان آدم عليه السلام تا امروز وسيله قطعات سنگى ... امتحان كرده و اين سنگ ها روى هم چيده را خانه محترم خود قرار داده است ؛ سپس ، به آدم و فرزندانش فرمان داد كه به گرد آن طواف كنند.
بنابراين ، خانه كعبه را نخست حضرت آدم عليه السلام بنا نهاد و سپس بر اثر مرور زمان فرو ريخت و بعد به دست ابراهيم عليه السلام تجديد بنا شد. در هر صورت نكته مهمى كه از اين دو آيه مورد بحث ، به خوبى بر مى آيد و آيات ديگر و روايات نيز آن را تاءييد مى كند، اين است كه مسجد نخستين مركز و پايگاهى است كه به منظور عبادت و پرستش خداى يگانه در زمين نهاده شد و پيش از آن ، عبادتگاه ديگرى كه كانون عبادت و نيايش موحدان و خدا پرستان باشد، وجود نداشته است ، از ابوذر روايت شده است كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله راجع به نخستين مسجدى كه در زمين بنياد شده ، سؤ ال كرد. حضرت صلى الله عليه و آله فرمودند:
مسجد الحرام و پس از آن مسجد الاقصى بنا نهاد شده است . (٢٤)

پرستش هدف مسجد و اءن المساجد لله فلا تدعوا مع الله اءحدا . (٢٦)
پروردگارتان گفت مرا بخوانيد تا دعايتان را مستجاب بكنم ، كسانى كه از عبادت من سركشى كنند بزودى با كمال خوارى داخل جهنم خواهند شد.
در اينكه منظور از كلمه مساجد در اين آيه چيست ، ميان مفسران اختلاف است ، برخى برآنند كه منظور از مساجد تمام مكانهايى است كه در آنجا براى خدا سجده مى شود و از مصاديق آن ، مسجد الحرام و ساير مسجد است . (٢٨) مبيدى نيز گفته است :
مراد از مساجد، مكان هايى است كه براى نماز و ذكر خدا بنا شده است و از قتاده در تفسير اين آيه روايت كرده است كه : يهوديان و مسيحيان هنگامى كه وارد معابد خود مى شدند، به خداوند شرك مى ورزيدند. از اين رو خداوند مؤ منان را فرمود: هنگامى كه وارد مساجد مى شويد خدا را با خلوص نيت بخوانيد. (٣٠)
منافقان كسانى هستند كه مسجدى ساختند به قصد زيان رساندن بر پيامبر و مؤ منان و تقويت كفر و ايجاد جدايى ميان مؤ منان و كمين گاه براى كسانى كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بودند. آنان سوگند ياد مى كنند كه نظرى جز نيكى نداشته ايم ، اما خداوند گواهى مى دهد كه آنان دروغ مى گويند، هرگز در آن به نماز نايستاد، آن مسجدى كه از روز نخست بر اساس تقوا بنا شده شايسته تر است كه در آن به نماز قيام كنى ؛ در اين مسجد، مردانى هستند كه دوست دارند پاك و منزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد.
اين آيات در شاءن گروهى از منافقان است كه با توطئه هاى ابو عامر مسيحى و براى تحقق بخشيدن به اهداف شوم و نقشه هاى شيطانى خود، به ساختن مسجدى در مدينه اقدام كردند كه بعدا به نام مسجد ضرار معروف شد؛ ماجرا از اين قرار است كه به هنگام ظهور قدرتمند اسلام در مدينه ، ابو عامر به شدت ناراحت شد، وى براى مبارزه با اسلام با منافقان اوس و خزرج همكارى صميمانه اى آغاز كرد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگامى كه از نقشه ها و اهداف وى آگاه شد، در صدد تعقيب وى بر آمد، ابو عامر از مدينه گريخت و به مكه آمد و از آنجا به طائف و سرانجام به شام رفت و در آنجا رهبرى منافقان مدينه را بر عهده گرفت ؛ او در نامه اى به منافقان مدينه نوشت كه لشكرى از سپاهيان رم به كمكشان خواهد آمد تا محمد صلى الله عليه و آله و يارانش را از مدينه خارج سازند.
همچنين از آنان خواست براى خود مسجدى نزديك مسجد قبا بسازند و در موقع نماز، آنجا گرد آيند و زير نقاب مسجد، برنامه هاى خود را عملى كنند.
هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عازم غزوه تبوك بود، گروهى از اين منافقان به نزد آن حضرت آمدند و به بهانه اينكه افراد ناتوان و بيمار و پيرمردان از كار افتاده نمى توانند در شب هاى بارانى و سرد زمستانى به مسجد قبا بيايند، از پيامبر صلى الله عليه و آله خواستند تا اجازه دهد كه مسجدى در ميان قبيله خود (بنى سالم ) بسازند؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
اكنون آماده نبردم و اگر به خواست خداوند متعال بازگشتم ، پيش شما خواهم آمد و با شما در آن نماز خواهم گذارد.
منافقان در غياب پيامبر صلى الله عليه و آله ساختمان مسجد را به پايان رساندند، پس از جنگ تبوك ، نزد حضرت صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند: دوست داريم كه پيش ما بيايند و با ما در آن مسجد نماز گذاريد؛ حضرت فرمود: لباس مرا بياوريد تا بپوشم و با آنان بروم .
در اين هنگام آيات فوق نازل شد و پرده از نقشه پليد آنان برداشت ؛ بى درنگ پيامبر صلى الله عليه و آله گروهى از اصحاب را خواندند و به آنان دستور دادند كه مسجد را آتش بزنند و بقاياى آن را ويران كنند و به جاى آن براى مدتى محل زباله شد. (٣٢) هر چند بنابر روايات كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است (٣٤) پاره اى از روايات طهارت ظاهرى را تاءييد مى كند (٣٦)
مشركان را نرسد كه مساجد خدا را بنياد كنند، با آنكه خود شاهد كفر خويشتن اند، چه ، ايشان اعمالشان بى اجر و باطل است و خود در جهنم جاودانند. مسجدهاى خدا را تنها كسى عمارت مى كند كه به خدا و روز جزا ايمان داشته ، نماز بپا دارد، زكات دهد و جز از خدا نترسد، باشد كه آنان را از هدايت يافتگان باشند.
بعضى از مفسران در سبب نزول اين آيه گفته اند، آيه نخست در شاءن بنى عبدالدار واليان و پرده داران كعبه نازل شده است ، هنگام ظهور اسلام ، با اينكه به آيين حق ايمان نياورده بودند، بر آن بودند كه همچنان در سمت خود باقى باشند كه خداوند اين آيه را فرو فرستاد. (٣٨)
در هر صورت ، اين آيه بيانگر اين حكم كلى است كه مشركان و مخالفان اساس اسلام نمى توانند با اين نيت پليد به عمارت مسجد بپردازند، بلكه اين وظيفه كسانى است كه به خدا و رسولش ايمان داشته باشند.
همچنين ، در مورد آيه دوم ، گروهى از مفسران معتقدند كه مراد از تعمير، تنها تعمير حسى و ظاهرى نيست ، بلكه اين واژه بر تعمير معنوى ، كه همانا آباد نگاه داشتن مساجد و حضور در آنها براى اداى نماز و كارهاى سودمند است ، دلالت دارد، چنانكه ميبدى گفته است :
عمارة المسجد دخوله و القعود فيه و قيل : عمارته رفع بنائه و اصلاح ما استلزم منه و قيل : عمارته التعبد فيه و الصلوة و الطواف . (٤٠)
كلمه عمارت (در اين آيه ) شامل ساختن و مرمت ويرانى هاى مساجد، جارو، تنظيف و روشن كردن آنها مى شود. همچنين احترام نهادن به مساجد و بزرگداشت آنها رفت و آمد در آنها براى عبادت و ذكر خدا و مهم تر و ارزشمندتر از همه ، فراگيرى دانش است . سپس زمخشرى روايتى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه بر تعمير معنوى در اين آيه دلالت دارد؛ در بخشى از اين روايت آمده است :
ان بيوتى فى الارض المساجد، و ان زوارى فيها عمارها... (٤٢)
هر گاه كسى را ديدند كه پيوسته به مسجد رفت و آمد يا سركشى مى كند، به ايمان وى گواهى دهيد.
به اين ترتيب ، كلمه تعمير در اينجا ناظر به هر دو معناى صورى و باطنى است ، لذا، تنها كسانى در تاءسيس مساجد و آباد نگاه داشتن آنها كوشا هستند كه ايمان به خدا و روز واپسين دارند، نماز به پا مى دارند و زكات مى دهند و جز از خدا نمى ترسند، كه اينان ره يافتگان حقيقى خواهند بود.

كانون هدايت فى بيوت اءذن الله اءن ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الآصال . (٤٤)
علامه طباطبايى (٤٦)
و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مى شود.
در كشف الاسرار در ذيل اين آيه آمده است كه ابن عباس گفت :
المساجد بيوت الله فى الارض و فى تضى ء لاهل السماء كما تضى النجوم لاءهل الاءرض . (٤٨)
بنابراين ، از مصاديق بارز اين بيوت ، مساجدند كه چنين ويژگى هايى دارند.

پايگاه ضد ستم و من اءظلم ممن منع مساجد الله اءن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها... . (٥٠) برخى ديگر گفته اند كه اين آيه اشاره به خرابى بيت المقدس ‍ (٧٠ سال بعد از ميلاد مسيح ) به دست سپاه تيطس رومى دارد، كه شهر و مجسمه سليمان را بكلى ويران كرد و آثار يهود و اوراق تورات را سوزاند. (٥٢)
اگر خدا بعضى از مردم را به بعضى ديگر دفع نمى كرد ديرها، كليساها، كنشت ها و مسجدها كه در آنها نام خدا بسيار برده مى شود، ويران مى شد، خدا كسانى را كه او را يارى كنند، يارى مى كند، كه خدا توانا و نيرومند است .

خانه خدا در زمين از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه خداوند فرمود:
الا ان بيوتى فى الارض ، المساجد، تضى ء لاءهل السماء كما تضى ء النجوم لاءهل الارض . (٥٤)
مساجد، جايگاه پيامبران است .
در خبرى ديگر، پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايند:
المساجد بيوت المتقين ، و من كانت المساجد بيته ضمن الله له بالروح و الراحة و الجواز على الصراط . (٥٦)
ملعون است و ملعون است كسى كه مسجد را گرامى ندارد. اى يونس ‍ آيا مى دانى چرا خداوند حق مساجد را بزرگ داشته و آيه ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا را نازل فرموده است ، زيرا، يهود و نصارى هنگامى كه داخل كليساهاى خود مى شدند، به خداوند متعال شرك مى ورزيدند؛ پس ، خداوند سبحان پيامبرش را فرمود كه در مساجد، خداوند را به يگانگى و تنها او را پرستش كنند.
در كلام ارزشمند ديگرى از حضرت امام صادق عليه السلام آمده است :
انما امرنا بتعظيم المساجد لانها بيوت الله فى الارض . (٥٨)
هر كس مسجدى را بنا نهاد اگر چه به اندازه خوابگاه مرغ سنگ خواره اى باشد، خداوند براى او در بهشت خانه بنا كند.
و در جاى ديگر فرمود:
من بنى مسجدا فى الدنيا اعطاه الله بكل شبر منه ، او قال بكل ذراع منه مسيرة اربعين الف عام مدينه من ذهب و فضة و در و ياقوت و زمرد و زبر جد و لؤ لؤ . (٦٠)
قومى در مسجدى از مساجد خداوند متعال براى تلاوت قرآن و آموختن آن به يكديگر ننشيند، مگر آنكه آرامشى برايشان نازل و رحمت الهى شامل حالشان شود و خدا از ايشان در ميان كسانى كه نزد او هستند، به بزرگى ياد كند.
در كلام ديگرى از آن حضرت آمده است :
انما نصبت المساجد للقرآن (٦٢)
اگر شخصى بامدادان يا شبانگاه راه مسجد را در پيش گيرد و صرفا هدف او فراگيرى راه خير و نيكبختى باشد يا بخواهد آن را به ديگران تعليم دهد، همانند مجاهدى است كه در راه خدا به جهاد پرداخته و با غنيمت باز گردد.
از اصحاب رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه گفتند:
كنا فى مسجد رسول الله صلى الله عليه و آله حلقا نتحدث اذا خرج علينا رسول الله من بعض حجره فنظر الى الحلق ، ثم جلس الى اصحاب القرآن فقال : بهذا المجلس امرت . (٦٤)
هر دو مجلس نيك است . آن گروه خدا را مى خوانند و آن گروه مى آموزند و مطالب را به نادانان مى فهمانند، كه اين گروه برترند. من براى تعليم فرستاده شده ام .

رفتن به مسجد از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است :
من مشى الى مسجد من مساجد الله تعالى فله بكل خطوة خطاها حتى يرجع الى منزله عشر حسنات و محى عنه عشر سيئات و رفع له عشر درجات . (٦٦)
بشارت باد كسانى را كه در شبهاى تاريك آهنگ رفتن به مساجد كنند، كه اينان در روز قيامت از نورى درخشان برخوردار خواهند بود.
از امام صادق عليه السلام روايت شده :
من مشى الى المسجد لم يضع رجلا على رطب و لا يابس الا سبحت له الارض الى الارضين السابعه . (٦٨)
هر كس پى در پى به مسجد رود به يكى از هشت چيز دست خواهد يافت ؛ برادرى كه در راه خدا از وى بهره گيرد، دانشى كه نو و سودمند باشد، نشانه محكمى كه او را راهنما باشد، شنيدن جمله اى كه او را به نيكى رهنمون شود، رحمتى از خداوند كه منتظرش باشد، سخنى كه او را از بدى باز دارد، گناهى را بر اثر خوف و خشيت ترك كند يا از گناهى از روى شرم و حيا خود دارى ورزد.

نشستن در مسجد از امير المؤ منين على عليه السلام است :
الجلسة فى الجامع خير لى من الجلسة فى الجنة لان الجنة فيها رضى نفسى و الجامع فيه رضى ربى . (٧٠)
اى عثمان چنين كارى مكن كه رهبانيت امت من ، نشستن در مسجد به انتظار نماز پس از نماز است .

همسايگان مسجد امام على عليه السلام مى فرمايند:
لاصلاة لجار المسجد الا فى المسجد الا ان يكون له عذار و به علة فقيل من جار المسجد يا امير المؤ منين ؟ فقال : من سمع النداء . (٧٢)
بايد به نماز جماعت با ما در مسجد حاضر شوند، و گر نه بايد از ما چشم بپوشند و با ما همسايه و همجوار نباشند و ما نيز با آنان مجاور نباشيم .
از امام صادق عليه السلام نيز روايت شده است :
شكت المساجد الى الله تعالى الذين لا يشهدونها من جيرآنها فاوحى الله اليها و عزتى و جلالى لا قبلت لهم صلاة واحدة و لا اظهرون لهم فى الناس عدالة و لا نالتهم رحمتى و لا جارونى فى جنتى . (٧٤)
صداها در آن بلند نشود، و در آن باطلى انجام نگيرد و از خريد و فروش ‍ خود دارى شود و تا وقتى كه در مسجد هستى ، از كار لغو و بيهوده دورى كن .
درباره پاكيزه نگاه داشتن مسجد از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است :
من قم مسجدا كتب الله له عتق رقبة و من اخرج منه ما يقذى عينا كتب الله عزوجل له كفلين من رحمته . (٧٦)
هر كس در مسجدى از مساجد خدا چراغى افروزد، پيوسته فرشتگان الهى و حاملان عرش تا هنگامى كه آن چراغ روشنايى دارد، براى او طلب آمرزش مى كنند.
و در جاى ديگر فرمود:
من احب ان لا يظلم لحده فلينور المساجد .
۱
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

خوشبو كردن مسجد از امام على عليه السلام به نقل از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است كه :
جنبوا مساجدكم مجانينكم ... الى ان قال و جمروها فى كل سبعة ايام ... . (٧٩)
مساجد خود را جمعه ها خوشبو كنيد.

آداب مسجد فقه اسلامى به منظور حفظ قداست و حرمت خاص مسجد براى مسلمانان وظايفى را لازم دانسته است و احكام و مقرراتى وضع كرده است ؛ اين دستورها در متون فقهى با عنوان احكام مسجد در سه محور مستحبات ، مكروهات و محرمات از سوى فقهاى اسلامى به طور مبسوط و مستدل مورد بحث و بررسى قرار گرفته است كه قسمتى از آنها در باب كيفيت بنا و ساختمان مسجد، بخشى ديگر در باب آداب ورود به مسجد و بعضى درباره كارهايى است كه بايد در مسجد از آنها اجتناب كرد.
از آنجا كه ذكر تمامى اين احكام و بحث و بررسى فقهى آنها مستلزم تحقيق و تاءليفى جدا گانه است ، ناگزير به اختصار در اين كتاب بيان مى شود:

آداب ورود به مسجد لازم است هنگامى كه آهنگ رفتن به مسجد و قصد احرام حضور خانه خدا را مى كند، به اندازه توانايى اش در شناخت آداب حضور، كوشا باشد، زيرا هر چه معرفت بيشتر باشد، عمل با ارزش تر و مراعات ادب سبب تقرب بنده به خدا مى شود؛ در خبرى از امام صادق عليه السلام است :
هر گاه به در مسجدى رسيدى ، پس بدان كه تو آهنگ سلطان بزرگ و ملكى عظيم كرده اى كه بر بساطش ، جز پاكيزگان كسى پا ننهد و براى مجالست با او، جز به راستگويان و راست كرداران اجازه داده نشود؛ آنگاه كه بر بساط او قدم نهى ، بدان كه اگر اندك غفلتى از تو سر بزند، در خطرى عظيم و پرتگاهى سهمگين قرار گرفته اى ؛ پس در پيشگاه او به ناتوانى و تقصير خود اعتراف كن ، زيرا كه قصد عبادت و انس با او كرده اى ، و اسرارت را بر او عرضه كن و بدان كه او پنهان و آشكار همه آفريده ها را مى داند، و در حضور او بسان فقيرترين بندگان باش و قلبت را از آنچه تو را از او باز مى دارد و به خود مشغول مى كند، خالى كن ، زيرا او، جز پاكيزه ترين و خالص ترين دل ها را نپذيرد و نيك بنگر نام تو از كدامين دفتر خارج مى شود؛ پس اگر حلاوت مناجات با او را چشيدى و لذت سخت گفتن با او را احساس كردى و از جام رحمت و كرامت او نوشيدى ، اين نشانه حسن اقبال او به تو و اجابت دعوت از سوى اوست و بدان كه براى خدمت او شايسته هستى ، پس ، داخل مسجد شو كه اذن و امان به تو داده است . (٨١)
همانا، مساجد خانه هاى من در زمين است . همانا خوشا به حال كسى كه در خانه اش وضو بگيرد، سپس مرا در خانه ام زيارت كند، همانا بر زيارت شده است كه زائرش را گرامى دارد.
در خبر ديگرى از آن حضرت آمده است :
لا تدخل المساجد الا بالطهارة . (٨٣)
همچنين در روايتى آمده است نم در شب سردى ، يكى از غلامان امام سجاد عليه السلام در حالى كه آن حضرت لباس هاى زيبايى بر تن داشت و خود را معطر كرده بود، با او روبرو شد. وى از آن حضرت پرسيد: در اين ساعت و با چنين هيبتى ، آهنگ كجا داريد؟ امام فرمود: الى مسجد جدى رسول الله . (٨٥)
كفش هاى خود را نزديك در مسجد بازرسى كنيد.
و امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
اذا دخلت المسجد فادخل رجلك اليمنى و صل على النبى و آله . (٨٧)
از حضرت فاطمه عليها السلام است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه مى خواست وارد مسجد شود، اين دعا را مى خواند:
اللهم اغفرلى ذنوبى و افتح لى ابواب رحمتك . (٨٩)
اى اباذر براى مسجد تحيتى است ... كه به دو ركعت گذارده مى شود.

كارهاى ناروا در مسجد از آنجا كه مسجد خانه خداست ، نبايد در امورى را كه جنبه حرمت يا كراهت دارند انجام داد. اينك ، مهمترين احكام اين باب را در دو محور محرمات و مكروهات به اختصار از نظر مى گذرانيم :

١ - بردن شى ء نجس بردن چيزهاى نجس در صورتى كه موجب هتك حرمت مسجد شود، حرام است و بر حرمت آن ، گذشته از اجماع فقها به اين آيه شريفه نيز استدلال شده است :
انما المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام . (٩١) و بر وجوب آن ، به اين آيه شريف استدلال شده است (٩٣)
و از ابراهيم و اسماعيل پيمان گرفتيم كه حرم خدا را از بت بپردازند و از هر پليدى پاكيزه داريد تا اهل ايمان به طواف و اعتكاف حرم بيايند و در آن ، نماز و اطاعت خداوند را بجا آورند.
همچنين ، توقف جنب و حائض نيز در مسجد با استناد به اين آيه و روايتى كه در زير مى آيد، حرام است :
يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون و لا جنبا الا عابرى سبيل حتى تغتسلوا... . (٩٥)
نه ، لكن از آن مى تواند عبور كند، بجز مسجد حرام و مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله .

٢ - تزيين و تصوير علامه حلى سبب حرام بودن طلا كارى و تذهيب مساجد را چنين بيان داشته است :
لان ذلك لم يفعل فى زمن النبى صلى الله عليه و آله و لا فى زمن الصحابة فيكون احداثه بدعة . (٩٧) و در باب نقش بستن در مسجد به صور، اكثر فقها قائل به تحريم شده اند، محقق حلى در اين باب گفته است :
و يحرم زخرفتها و نقشها بالصور . (٩٩)
بعضى از فقها در نقش بستن مسجد به تصوير جانداران قايل به احتياط شده اند، چنان كه در عروة الوثقى آمده است :
بل الاحوط ترك نقه بالصور. (١٠١)
مساجد خود را از ورود ديوانگان و بچه ها... و خريد و فروش بركنار داريد.
از امام صادق عليه السلام است :
جنبوا مساجدكم الشراء و البيع ... . (١٠٣)

٤ - شعر خواندن از ديگر مكروهات مسجد، خواند شعر در آن است ؛ چنانكه از رسول خدا روايت شده است :
من سمعتموه ينشد الشعر فى المساجد فقولوا الله فاك انما نصبت المساجد للقرآن . (١٠٥)

٥ - سخن گفتن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است :
ياءتى فى آخر الزمان قوم ياءتون المساجد فيقعدون حلقا ذكرهم للدنيا و حب الدنيا لا تجالسوهم فليس لله فيهم حاجة . (١٠٧)
سخن ناروا در مسجد، حسنات و كارهاى نيك را از ميان مى برد، همان گونه كه گوسفند علف مى خورد.
در متون فقهى نيز بر مكروه بودن اين كار تصريح شده ، چنانكه در عروة الوثقى آمده است :
و يكره التكلم بامور الدنيا. (١٠٩)
بر كراهت اين امر، به رواياتى استناد شده كه از آن جمله روايتى است از ابوذر كه گفته است : از رسول خدا پرسيدم مساجد چگونه آباد مى شود، آن حضرت فرمود:
لا ترفع فيها الاصوات و لا يخاض فيها بالباطل ... . (١١١)
هر كس مسجد را گرامى دارد و از افكندن آب دهان و بينى در آن خوددارى كند، در روز قيامت به لقاى الهى نائل خواهد شد. در حالى كه شادمان است و نامه اعمالش به دست راستش داده مى شود.

٨ - خوابيدن از ديگر مكروهات مسجد، خوابيدن در آن است . اكثر فقها به كراهت اين امر قايل شده اند، زيرا با وجوب تعظيم مساجد كه در روايات بدان اشاره شده است ، منافات دارد و از طرفى ، موجب نقص حرمت مسجد مى شود.
از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است :
من نام فى المسجد بغير عذر ابتلاه الله بلاء لا زوال له . (١١٣) از آنجا كه بنابر قرينه معنوى در اين آيه و بنا بر مفاد روايات و گفته اكثر مفسران در اين زمينه ، مراد از صلوة در اين آيه ، مسجد است . (١١٥)
مقابله با هجوم فرهنگى كه با تمام امكانات به جنگ عليه ارزش هاى اصيل اسلامى ما پرداخته است ، بايد به گستردگى مقابله با هجوم نظامى باشد، اگر به فرموده رهبر كبير انقلاب اسلامى ، در زمان جنگ تحميلى ، جنگ در راس ‍ امور بود، اكنون توجه و هشيارى و تجهيز تمام قواى مادى و معنوى عليه هجوم فرهنگى كه هستى معنوى ما را هدف قرار داده ، در راءس امور است و هشدار و بيدار باش رهبر انقلاب اسلامى در خصوص ضرورت مبارزه با تهاجمات فرهنگى غرب نداى مسئوليت سازى بود بر جان سربازان آن قائد عظيم الشاءن در سنگر مساجد، كه ترفندهاى آنان را ناكام گذاشت ؛ مخصوصا نيروهاى فعال و كار آمد و آينده ساز كشور و اسلام يعنى جوانان و نوجوانان بايد آن را دريابند.
از سوى ديگر براى برقرارى امنيت اجتماعى و داشتن جامعه اى سالم ، توجه به مسجد و شناسايى جايگاه آن ، ضرورى است ، مقايسه ميزان جرائم در جوامع اسلامى و جهان كفر و الحاد، مبين آن است كه در آن جوامع به علت حاكميت فرهنگ مادى معضلات فرهنگى و اجتماعى زيادى وجود دارد كه در جامعه اسلامى از آنها اثرى نيست ، لذا مساجد مى توانند با اشاعه فرهنگ اسلامى ، جرائم و بزهكارى ها را در جامعه اسلامى هر چه بيشتر كاهش دهند و امنيت اجتماعى را به ارمغان آورند.

مسجد كانون ارتباطات مسجد از جمله معدود پديده هاى اجتماعى است كه با تمام قشرهاى مردم به نوعى در ارتباط است .
مسجد اگر پاسخگوى نيازهاى جامعه خويش نباشد به هيچ وجه نمى تواند جايگاه مقدس خود را در ميان اقشار مردم حفظ كند. شهيد مطهرى قدس ‍ سره مى فرمايد:
مسجد مدينه در صدر اسلام تنها براى اداى فريضه نماز نبود، بلكه مركز جنب و جوش و فعاليت هاى دينى و اجتماعى مسلمانان ، همان مسجد بود. هر وقت لازم مى شد اجتماعى صورت بگيرد مردم را به حضور در مسجد دعوت مى كردند...
از ساخت نخستين عبادتگاه مسلمانان تاكنون بيش از دوازده قرن مى گذرد، در طول اين مدت ، مسجد در دوره هاى گوناگون حكومت هاى اسلامى در عربستان و ايران در مناسبات سياسى و تصميم گيرى هاى عموى جامعه نقش اساسى و زير بنايى ايفا مى كرده است . تمام امور مربوط به جامعه اسلامى در مسجد مورد بررسى قرار مى گرفت و حتى محل درس و مدرسه در روزگار پس از ظهور اسلام تا دوران حكومت بنى اميه عبارت از مساجد و احيانا برخى از اماكن عمومى و خصوصى بوده است ؛ علما و دانشمندان در مسجد نبوى و مسجد الحرام و ساير مساجد ديگر، علوم دينى و ادبى آموزش مى دادند و حتى مراكزى كه بعدها به عنوان مدارس پيشرفته در كشورهاى اسلامى تاءسيس شد، از نظر معمارى ، تحت تاثير شكل و فرم مساجد به وجود آمد.
اساسا تاءسيس حلقه هاى مساجد براى تعليم و تعلم از ابتكارهاى فرهنگ غنى اسلامى است ، به گونه اى كه اين شيوه كار تحت هيچ يك از فرهنگ ها و تمدن هاى موجود، همزمان با ظهور اسلام ، نبوده است ؛ تمامى اين مساجد با سادگى خاص خود به وجود آمده بودند و به هيچ وجه اثرى از معمارى معابد و و كليساهاى ايران و مصر و روم در آن به چشم نمى خورد. در زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و دوره بعد، از مساجد به عنوان پايگاه تعليم و تعلم و آموزش معارف اسلامى بوده است و هدف اساسى مجالس كه در مساجد داير مى شد، عبارت از تعليمات دينى و تفسير قرآن و تدريس حديث بود، اين گونه معلمان و يا گويندگان داراى كرسى و منبرى بودند كه بر روى آن جلوس مى كردند و براى شاگردان كلاس ها، فقه و حديث و تفسير تدريس مى كردند. در مسجد نبوى و مساجد اوليه اسلام ، در كنار اجتماع دينى و مذهبى ، حلقه هاى علمى داير مى شد، نخستين كسى كه در مسجد نبوى قصه هاى آموزنده به مردم تعليم مى داد، سخنور گويا و فصيح و صحابى پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله ، تميم دارى بود. بعدها در مساجد، مانند مدارس ، حجره هايى براى طلاب و دانشجويان ساخته شد كه هنوز نمونه بسيارى از اين گونه مساجد در ايران و ساير كشورهاى اسلامى به چشم مى خورد، لذا مدرسه و مسجد، على رغم اختلاف در مفهوم لغوى آن ، غالبا از نظر مصداق ، مترادف بوده اند، حتى مراكز علمى مانند جامع الازهر مصر از جهت مذهبى عبادى و علمى به صورت كانون عظيمى براى تعليم و تعلم شناخته شد و متقابلا مدارس نيز داراى مسجدى بود كه نماز جماعت در آن اقامه مى شد و به هر حال صبغه و رنگ مذهبى و عبادى خود را حفظ مى كرد؛ امروزه نيز از مساجد چه در حوزه هاى بزرگ علمى و چه در شهرهاى ديگر، به عنوان مدرسه و مركز تعليم معارف دينى ، استفاده مى شود و بسيارى از مراجع و مدرسان جلسه هاى درسى خود را در مساجد داير مى كردند.

مساجد در ادوار تاريخ به طور اجمال مى توان ادوار ذيل را مطرح ساخت :
١ - جايگاه مساجد در صدر اسلام .
٢ - جايگاه مساجد تا قبل از انقلاب اسلامى .
٣ - جايگاه مساجد در عصر انقلاب اسلامى .

صدر اسلام در صدر اسلام امور عبادى ، سياسى و قضايى در مسجد انجام مى شد. مسجد مركز فراگيرى علوم ، حل و فصل خصومات ، توجه به محرومان ، اعلام بسيج عمومى ، آشنايى با اوضاع سياسى و اجتماعى و تصميم گيرى و وعظ و خطابه بود. مساجد اين دوره ساده و به دور از تجملات با كاركردى بسيار و داراى جايگاهى محورى در جامعه اسلامى بودند.
پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى الله عليه و آله در زمان حيات خويش ، ٩ مسجد بنا كردند؛ اولين آنها مساجد قبا است كه آيه :
لمسجد اسس عل التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه .
در شاءن آن نازل شد و در بناى آن شخص رسول اكرم صلى الله عليه و آله و امير المؤ منين على عليه السلام و اصحاب شركت داشتند، چنان كه نقل شده ابن ابى اوفى در سوگوارى براى همسرش مى گفت :
او شب ها سنگ براى ساخت مسجد قبا جمع مى كرد و ما روز چنين مى كرديم .
درباره سادگى و دورى از تجملات مساجد اين دوره ، يكى از مستشرقين مى نويسد:
مسجد ساده اى كه پيامبر در مدينه بنا كرد سر مشقى بود كه در قرن اول اسلام براى ساختمان مسجدهاى عمومى به كار مى رفت ، مسجد فضاى بازى بود كه اطراف آن را ديوارهاى خشتى احاطه كرده بود، بعدها پيامبر دستور داد با اتكا به بناى مجاور، طاق مسطح بسازند تا همه فضاى باز را بپوشاند و از آفتاب جلوگيرى كند، سقف از تنه هاى نخل بود كه بر آن برگ خرما و گل مى ريختند، پيامبر صلى الله عليه و آله يك تنه خرما را كه به زمين استوار شده بود، تكيه گاه خود كرد كه پهلوى آن مى ايستاد و براى جماعت خطبه مى خواند؛ بعدها منبر سه پله اى از چوب سدر مى ساختند، بلال حبشى بالاى بام آن مى رفت و با صداى گرم خود اذان مى گفت و مردم را به نماز فرا مى خواند.
از اين توصيف وضع مسجد را به صورتى بسيار ساده ، صحنى براى نماز و سقفى براى محافظت نمازگزاران كه منبرى براى خطابه داشت ، مى توان شناخت .
مساجد اين عصر همه زير لواى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بود؛ مسجد ضرار كه در خلاف جهت گيرى اسلام قرار گرفت و به قصد تفرقه و نفاق بنا شد، تخريب و به آتش كشيده شد.

عصر فتوحات فتوحات و كشور گشايى هاى مسلمين ، آنها را با تمدن و فرهنگ كشورها آشنا كرد. به چنگ آوردن كاخ ‌ها و ابنيه ، آنها را به سوى زندگى اشرافى و تجملى سوق داد، مخصوصا در زمان خلفاى بنى اميه دلبستگى به زر و زيور دنيا فزونى گرفت و بالطبع مساجد از جايگاه اصلى و مهم خود، در قالب كانون هدايت و رهبرى جامعه در ابعاد سياسى و اجتماعى ، كم فروغ شد و به جاى آن كاخ ‌ها و دارالحكومه ها سر برافراشت .
البته اهميت و نقش مساجد و توجه مسلمين به آنها، مانع از آن بود كه منجر به محو اين جايگاه عظيم شود، از طرف ديگر حكام نالايق مى توانستند از اين كانون در جهت اهداف شخصى و دنيوى خود استفاده كنند، مضافا، آشنا شدن مسلمين با فرهنگ و هنر و تمدن كشورهاى مفتوحه ، آنان را به سوى توجه به هنر و معمارى مساجد سوق مى داد، اين عوامل دست به دست هم داد و هنر و معمارى در مساجد، سادگى و بى آلايشى آن را با كاركردى عظيم از مساجد گرفت و اهتمام مسلمين صرف تزئين و سنگ و كاشى مناره و محراب مساجد شد.
نخستين مسجد كه در نواحى مفتوح ، بنا شد مسجدى بود كه عتبة بن غزوان در بصره بنيان كرد كه از گل و خشت ساخته شده و طاقش از علف پوشانده شده بود، مسجد كوفه را كه به شيوه ساده بنا شده بود، زياد بن ابيه حاكم معاويه از نو به شيوه ساسانى ستون نهاد و در آفريقا و مصر نيز در ابتدا مساجد ساده بنا شد، اما بعدها عمرو عاص منبرى كه پادشاه مسيحى به او ارمغان داده بود، در مسجد مصر قرار داد. در ايران نيز سعد بن ابى وقاص ، ايوان شاهنشاهى ايران را محل عبادت قرار داد؛ در دمشق وليد اول كليساى قديس ‍ يوحنا را از نو ساخت و آن را مسجد ناميد. در حمص ساختمانى بود كه هم به صورت مسجد و هم كليسا از آن استفاده مى شد.
در اين دوره ، حاكمانى كه با القاب خليفه و امير مؤ منان اداره مسلمين را بر عهده داشتند، كم كم از مكارم اخلاق اسلامى دور و بيگانه شدند و با سرمستى از فتوحات ، كه هدايا و غنايمى فراوان براى آنها به ارمغان آورد به خوشگذرانى و تجمل گرايى روى آوردند و به آراستن مظاهر حكومت خود مشغول شدند.
از ديد آنها مساجد، جايگاه معارف و علوم سرنوشت ساز انسان نبود تا با هوشيارى و بيدارى و بينش عميق ، نقش خود را ايفا كنند، افتخارات با ترازوى معمارى و هنر مساجد، ارزيابى مى شد؛ مساجد آراسته به معمارى ، نشانه اقتدار و شوكت حكام به شمار رفت ، در تاريخ مى خوانيم :
معاويه بدعتى ناپسند نهاد و مقصوره را به مساجد افزود كه به سبب آن ملامت بسيار شد، مقصوره مكانى در داخل مسجد بود كه اطراف آن حصارى بود و به خليفه اختصاص داشت ، مقصوره براى حفظ جان خليفه ساخته شد.
عبدالملك مى خواست مسجدى بسازد كه رونق آن از كليسا بيشتر باشد، به اين لحاظ به آراستن آن كوشيد. ابن ابى عامر از خلفاى اموى اندلس (٤٠٠ - ٣٦٦ ه ق ) در سال ٣٨٧ ه ق كليساى سنتياگو را كه زيارتگران از اقطار اروپا به آنجا مى آمدند، ويران كرد و آنگاه در حالى كه گروه فراوان اسيران مسيحى درها و ناقوس هاى كليسا را پيشاپيش او حمل مى كردند، مظفرانه به قرطبه بازگشت ، درهايى كه از كليساى سنتياگو آورده بود، به مسجد بزرگ پايتخت نصب شد و ناقوسها را در بناهاى اسلامى به جاى چراغ ، به كار بردند و مسيحيان را به همان حال كه زنجيره اى به پاى داشتند، به تعمير مسجد گرفتند.
از نكاتى كه در اين دوره شايان توجه است ، توافق بين حكام (حتى با غير مسلمانان ) است كه اسم آنان در خطبه هاى نماز جمعه به عظمت ياد مى شود.
در دوره عثمان بر مساحت مسجد النبى صلى الله عليه و آله افزوده شد. در اين دوره مسجد را سفيد كارى كردند و سنگ هاى منقوش در عمارت آن به كار بردند و به جز از طرفى شرقى ، از جهات ديگر، آن را توسعه دادند و ستون هاى سنگى در آن كار گذاشتند و سقف آن را با چوب ساج پوشانيدند، محرابى هم براى مسجد ترتيب دادند، لكن برخى گفته اند اولين محراب را در اسلام ، مروان بنا كرد و برخى ديگر اين ابتكار را به عمر بن عبدالعزيز نسبت داده اند كه در زمان خلافت وليد دست به بناى محراب زده است ، وليد به پادشاه روم پيغام داد كه من مى خواهم مسجد پيامبر خودمان را تعمير كنم و تو مرا در اين كار يارى كن ، پادشاه روم ، گروهى با هشتاد هزار مثقال طلا براى اين منظور به مدينه فرستاد. همچنين عمر بن عبدالعزيز در چهار گوشه مسجد چهار مناره ساخت و محرابى نيز براى مسجد بنا كرد.، جامع دمشقى ، معروف به مسجد بنى اميه ، با شكوهترين مساجد دنيا و از حيث زيبايى و دلگشايى بى نظير بود كه وليد بن عبدالملك بن مروان آن را ساخت ؛ وى از امپراتور روم در قسطنطنيه در خواست كرد كه صنعت گران آنجا را براى او بفرستند، كه در نتيجه ، دوازده هزار صنعتگر از روم به دمشق آمدند و بناى مسجد را بر عهده گرفتند.
وليد، اين مسجد را با صفحه هاى طلاى معروف به نسيفاء و موزائيك ، كه با رنگ هاى گوناگون غريب و زيبا تزئين كرد.
گذشته از اين مساجد، ساير مساجد، مساجد اصلى و جامع به حساب مى آمدند، از سوى ديگر مساجد ديگر نيز بودند كه به همت مردم ساخته مى شد؛ در مجموع ، مساجد در جنبه عبادى و علمى فعال بودند و عمدتا فرقى بين مدرسه و مسجد در اين دوره نمى توان قائل شد. مساجد، مركز علمى به روى طالبان علم گشوده بود و بين فراگيرى علوم و علوم دينى تمايز و تفاوتى نبود، همه دانشمندان پرورش يافتگان مساجد بودند. آموزش ، همراه و همزاد با پرورش و تربيت اسلامى بود.

قبل از انقلاب اسلامى حاكمان نالايق كه هستى خود را در تفرقه ميان مسلمين و ناآگاهى آنها و بيگانگى از فرهنگ اسلامى مى ديدند، به انحاى گوناگون سعى كردند هويت واقعى مساجد را محو سازند و آنها را جايگاه عبادتى كه حرف از دنيا و سياست و مشكلات جامعه با آن منافات دارد، مطرح كردند؛ در قرون اخير با پيشرفت علم ، صنعت و بدبينى به كليسا و دستگاه پاپ ، روشن فكران غربزده نيز به يارى حاكمان نالايق شتافتند و بدون در نظر گرفتن تفاوت كليسا و مسجد و دستگاه پاپ با عالمان دينى ، جنگى ظالمانه عليه دين آغاز كردند و با تقسيم علوم به جديد و قديم ، تمام مساعى خود را براى منزوى كردن علوم اسلامى به كار گرفتند؛ در اين ميان انزواى مسجد و كاهش نقش آن در جامعه ، نياز به تبيين دارد؛ در عين حال مساجد پايگاه و جايگاه نهضت هاى مقدس بسيارى در دو قرن اخير بوده و صفحات سفيدى در تاريخ گشوده است .
رژيم گذشته نيز چون اسلاف خويش با توجه به اهميت مساجد، سال ها تلاش كرد تا اين مراكز مهم سياسى - عقيدتى را همچون ساير ارزش هاى اسلامى از درون مسخ و بى محتوا كند و مساجد را جز براى مجالس فاتحه خوانى و تجمع مشتى بيكار تن پرور نزد مردم ، نشان ندهد و در نهايت مردم را از مسجد گريزان كند، از جمله شيوه هاى اين رژيم انتخاب مهره هاى دست نشانده و مزدور تحت نام هيئت امناء براى مساجد بود كه در برابر حركت هاى مردمى موضع مى گرفتند.

در انقلاب اسلامى نيروهاى فعال در مساجد به طور مستقيم در متن انقلاب شركت جستند، به گونه اى كه از آن پس ، مساجد نقش پايگاه ارتباطى مردم را به عهده داشتند و در وضعى كه نهضت اسلامى فاقد هر گونه تشكيلات منطبق با معيارهاى معمولى بود، مساجد توانستند اين نارسايى مهم را جبران كنند و به انسجام نيروهاى مردمى بپردازند، مساجد محتواى اصيل خود را كه همان عامل تشكل و انسجام امت مسلمان و همچنين تربيت كادرهاى اصيل اسلامى بود، باز يافتند؛ تاريخ به آتش كشيدن مساجد كشور از جمله مسجد جامع كرمان را كه توسط عوامل مزدور و رژيم منحوس پهلوى در زمان اوج گيرى انقلاب ، انجام گرفت ، هرگز فراموش نخواهد كرد، امت مسلمان ايران در آن روزها بخوبى به اين مهم واقف بود كه مساجد، ميراث گران بهاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است و بايد با همه وجود در برابر آن احساس ‍ مسئوليت كرد.
پس از انقلاب اسلامى نيز بسيارى از برنامه هاى انقلاب ، مانند رفراندوم ، شوراهاى محلى ، كانون هاى بسيج اقتصادى و ديگر ضرورت هاى زمان در مساجد تشكيل شد، در آغاز جنگ تحميلى ، مساجد اصلى ترين پايگاه نيروهاى پيشرو و انقلاب به گرد آورى جوانان و سازماندهى تشكيل نيروهاى رزمى و مردمى همت گماشت و همه روزه شمار بسيارى از نيروهاى جنگى را به ميدان نبرد گسيل مى كرد.
امام جماعت مساجد در محله هاى گوناگون ، جوانان پر شور و مؤ من رزمنده را پيرامون خود جمع مى كرد و بسيارى از نوجوانان كشورمان حساس ترين دوران زندگى خود را در مساجد گذراندند. با صدور فرمان امام خمينى قدس سره براى تشكيل ارتش بيست ميليونى نيز تنها جايى كه ظرفيت و قابليت جذب و آموزش و سازماندهى نيروهاى بسيج را دارا بود، مساجد محله ها بودند كه توانستند در مدتى كوتاه جوانان غيور را در چارچوب تشكيلات مردمى بسيج گرد آورند.

٣ - مسجد پايگاه اجتماعى
نخستين پايگاه عبادى - سياسى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از هجرت به مدينه به منظور تشكيل جامعه اسلامى و استقرار نظام اعتقادى و اجتماعى اسلام ، رسما دولت اسلامى را در اين شهر بنياد نهاد؛ طبيعى است ايجاد چنين دولتى ، پرداختن به امور نوين و بنيانگذارى مؤ سسات و طرح مسائلى جديد را ضرورى مى نمود، كه از جمله آنها تاءسيس نهادى اجتماعى براى تجمع نيروها و مركزى براى رسيدگى به مسائل مردمى و تبيين سياست اسلام بود.
بر اين اساس ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، مسجد را به عنوان نخستين پايگاه و مجمع مسلمانان براى پرداختن به چنين امورى برگزيد. به دستور آن حضرت ، زمينى خريدارى و بناى مسجد آغاز شد؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله همراه با مهاجران و انصار با حركتى بنيادين و اجتماعى به كار ساختن مسجد پرداختند و بر اثر كوشش و اهتمام ايشان ، ساختمان مسجد در مدتى كوتاه به اتمام رسيد. اين مسجد، ساده و بى پيرايه و بسيار ابتدايى بود، زمينش از ريگ ، ديوارهايش از خشت ، منبرش از چوب و سقفش از شاخ و برگ درختان (١١٧)
اعراب جزيره تا آن حد در بيسوادى و دورى از علم و آگاهى به سر مى بردند كه قرآن كريم با تعبير اميين (بى سوادان ) از آنان ياد كرده است . (١١٩) در چنين محيط تيره اى ، اسلام دعوت خود را علم آغاز كرد. در نخستين آياتى كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد، اولويت دانش و معرفت مورد تاءييد قرار گرفت .
اقرا باسم ربك الذى خلق ، خلق الانسان من علق . اقرا و ربك الاكرم الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم . (١٢١)
بر اساس اين ديدگاه ، اين آيين الهى فراگيرى دانش را پيشاپيش هر كارى قرار داده و نشر علم را از مهمترين اهداف خود دانسته است ، آيات قرآن را كه پيوسته فرود آمد، مسلمانان را با بيانات گوناگون ، به انديشيدن و بهره جستن از خرد خويش به منظور كسب آگاهى فرا خواند، كه از آن جمله است : افلا تعقلون ، لعلهم يتذكرون ، افلا يتذكرون ، فانظروا و نظاير فراوان اين آيات كه در همه آنها افراد مسلمان را به تعقل و آزاد انديشى فرا مى خواند و روحيه دانش ‍ اندوزى و انديشه ورزى را در ايشان تقويت مى كرد.
سخنان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و رهنمودهاى آن حضرت نيز آكنده از ارج گذارى بر دانش و دانشمندان و تشويق به فراگيرى علم و تحصيل و معرفت بود، كه از آن همه است :
طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة .
فرا گرفتن دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است .
من سلك طريقا يطلب فيه علما سلك الله به طريقا الى الجنة ، و ان الملائكة لتضع اجنتها الطالب العلم رضا به و انه يستغفر لطالب العلم من فى السماء و من فى الارض حتى الحوت فى البحر و فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النجوم ليلة البدر و ان العلماء ورثه الانبياء . (١٢٣)
طلب كنيد دانش را اگر چه در چين باشد.
با پيدايش چنين زمينه اى كه اسلام در آن روزگار جاهلى به وجود آورد، دانش و تحصيل آگاهى در ميان پيروان اين آيين رواج يافت و چونان فريضه اى دينى و واجبى عينى شد، در پرتو اين مكتب بود كه مساجد، جايگاه هاى اصلى عبادت شد و در قالب نخستين كانون هاى دانش ، مورد استفاده قرار گرفت .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، مسجد بزرگ مدينه را پايگاه اصلى علوم و معارف اسلامى قرار داد و خود به عنوان نخستين معلم در اين دانشگاه اسلامى ، عرب آن روزگار را براى كسب دانش در يك حلقه به گرد وجود خود فرا خواند و در پرتو آيات قرآن كريم و افاضات آموزنده خويش به تعليم و تربيت ايشان پرداخت .
در صحيح بخارى آمده است : روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بود، گروهى از اصحاب نزد او حضور داشتند، در اين هنگام سه نفر وارد شدند.
دو تن از ايشان به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله رفتند، و در خدمت آن حضرت ايستادند، يكى از آن دو، جايى براى خود در حلقه اصحاب پيدا كرد و همانجا نشست و ديگرى در پشت سر حضار، جاى گرفت . نفر سوم در حالى كه از حاضران روى برتافته بود، از مسجد بيرون رفت . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا شما را از حال اين سه نفر آگاه كنم ؟ اما يكى از ايشان به خدا پناه برد، پس خداوند او را جاى داد، دومى شرمگين شد، پس خداوند از وى شرم كرد، و اما سومى اعراض كرد، پس خدا نيز از وى اعراض كرد. (١٢٥) پس از آنكه وى مدتى به امر سواد آموزى مردم مدينه مشغول بود، عده اى خواندن و نوشتن قرآن را فرا گرفتند. پس از جنگ بدر نيز پيامبر صلى الله عليه و آله مقرر كرد اسيران با سواد جنگ مى توانند براى آزادى خود ده كودك را خواندن و نوشتن بياموزند (١٢٧)
چنانكه پيش از اين اشاره كرديم ، تشكيل حلقه هاى علمى منحصر به مسجد النبى نبود، بلكه در ديگر مساجد مدينه نيز نشستهاى بحث و بررسى مسائل دينى بر پا مى شد، چنانكه مكحول گفته است :
ده تن از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله مرا گفتند كه ما در مسجد قبا درس مى خوانديم ، چون پيامبر بيرون مى رفت فرمود: آنچه مى خواهيد بدانيد فرا گيريد و خدا شما را پاداشى ندهد، مگر آنچه فرا گرفته ايد به كار بنديد. (١٢٩) و نيز گفته اند: پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا در مسجد براى حسان بن ثابت منبرى نهادند و او اشعارش را بالاى منبر مى خواند. (١٣١)
در آن روز پس از اينكه حسان اشعارش را به پايان برد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند حسان را تا زمانى كه از رسول خدا دفاع كند، به روح القدس تاءييد مى كند، در آن روز پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان از خطبه ثابت و شعر حسان شادمان شدند.
۲
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

نخستين نهاد سياسى از آنجا كه در حكومت اسلامى ميان مقامات مسئول و توده هاى مردم جدايى نيست و مسلمانان مى توانند بر مسير و جهت گيرى هاى حكومت و بر پيشرفت امور جامعه نظارت كنند و مواضع خود را در مسائل سياسى به طور آشكار اعلام نمايند و با ارائه برنامه ها، طرح ها و پيشنهادهاى سازنده حكومت را يارى دهند، بر اين اساس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از بنيان گذارى نظام نوين اسلامى در مدينه به منظور مداخله مسلمانان در شيوه حكومت و آگاه ساختن آنان با اهداف سياسى اسلام ، مسجد را كه مركزى عمومى و محل تجمع مسلمانان براى اداى فرايض دينى بود، به عنوان پايگاه حكومت و نهاد سياسى اسلام برگزيد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مسجد اصول سياسى اسلام را، بويژه در امورى كه مى دانست مسلمانان از نظريات و تجربيات مفيدى برخوردارند، به شورا گذاشت ؛ در متون تاريخى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى اتخاذ مواضع مناسب در جنگ بدر، در يكى از مساجد اطراف مدينه به نام مسجد عرق الظبيه با اصحاب به مشورت پرداخت (١٣٤)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مقدمات فكرى و اجتماعى بيشتر غزوات را در مسجد فراهم مى كرد، آن حضرت با ايراد خطبه هاى گرم و پرشور، مسلمانان را براى نبرد با دشمنان اسلام بسيج و از همانجا جنگجويان مسلمان را به جبهه هاى نبرد اعزام مى كرد. به گفته ابن هشام ، پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب براى حضور در غزوه احد روز جمعه پس از پايان نماز از مسجد حركت كردند. (١٣٦) . با اين ترتيب ، مسجد به عنوان پايگاه جهاد و نهضت نيز نقش عمده اى در آن روزگار داشت .
فرستادگان قبايل و سران اقوام مختلف آن روز كه گاه براى برخى از مذاكرات با پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه مى آمدند، در مسجد، با آن حضرت ديدار مى كردند. (١٣٨)
فعاليت هاى قضايى ، فصل خصومات ، اجراى حدود بر بزهكاران و حبس و تاءديب ايشان نيز در مسجد انجام مى گرفت ؛ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حكم (فاحكم بينهم بما انزل الله ...). (١٤٠)
به پروردگارت سوگند كه ايمان نمى آورند مگر اينكه تو را حكم قرار دهند در آنچه ميان ايشان اختلاف است ، سپس در خود احساس گرفتارى نمى كنند در آنچه قضاوت كنى ....
شخصا به امر قضاوت در ميان مسلمانان مى پرداخت و مشكلات ايشان را حل و فصل مى كرد (١٤٢) به اين ترتيب ، مسجد در آن روزگار يك دادگسترى به تمام معنا نيز بود كه كليه امور قضايى در آن حل و فصل مى شد.
بايد يادآور شد كه مسجد از نظر عملكردهاى سياسى در دوره هاى بعد نيز همچنان فعال بود و همان گونه كه در جاى خود خواهد آمد، بيشتر امور سياسى آن روز همچون معرفى خليفه ، مراسم بيعت با وى ، عزل و نصب استانداران و ديگر كارگزاران و مسئولان مملكتى ، نشست هاى مشورتى ، تحريض و ترغيب مسلمانان براى جهاد با كفار، اعزام نيرو به جبهه هاى نبرد و نيز امور قضايى ، مانند دادرسى ، بازداشت ، حبس و اجراى حدود، همگى در مسجد صورت مى گرفت . به اين ترتيب ، مسجد از آغاز حيات سياسى در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله تا اوايل عصر عباسى ، مركز كل فعاليت هاى سياسى نهضت جهانى اسلام به شمار مى رفت .

نخستين پايگاه تبليغاتى بى شك انگيزه و هدف اصلى از هجرت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه ، به گونه اى كه تاريخ گواهى مى دهد، يافتن محيطى مناسب و آرام و دست يابى به وسايل و امكانات لازم براى تبليغ و گستردن آيين اسلام بود؛ بر اين اساس ، پس از استقرار رسول خدا صلى الله عليه و آله در مدينه ، مسجد كه تنها مركز عمومى و كانون ارتباط جمعى در جامعه نو خاسته اسلامى به شمار مى رفت ، به عنوان پايگاه اساسى كل فعاليت هاى تبليغاتى مسلمانان ، مورد استفاده قرار گرفت .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين پايگاه بزرگ تبليغى در پرتو تعاليم آسمانى اسلام و از طريق تدريس ، وعظ، ارشاد، و ايراد خطبه هاى نماز جمعه و ديگر سخنرانى ها به نشر فرهنگ عظيم اسلامى پرداخت و با بر پايى آيين هاى با شكوه جمعه و جماعات و تشكيل حلقه هاى علمى در اين مكان ، مجد و عظمت آيين خويش را به نمايش گذاشت .
برپايى صفوف به هم فشرده مؤ منان براى اداى فرايض روزانه و نيز تلاوت دلنشين آيات قرآن كه به همت بعضى از صحابه همچون عبدالله بن مسعود، زيد بن ثابت ، ابى بن كعب و ديگران انجام مى شد، در افراد و گروه هايى كه گه گاه به مدينه آمدند تاءثير بسيار چشم گيرى داشت . چنانكه فرستادگان قبيله ثقيف كه به منظور مذاكره با رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه آمد بودند، با ديدن چنين مناظرى سخت تحت تاءثير مسلمانان قرار گرفتند و به آيين اسلام گرويدند. (١٤٤)
در طبقات ابن سعد آمده است : شب ها رسول خدا صلى الله عليه و آله اصحاب صفه را فرا مى خواند و هر چند تن از ايشان را براى صرف شام به منزل يكى از انصار مى فرستاد و گروهى نيز با خود به منزل مى برد و در آنجا از ايشان پذيرايى مى كرد. (١٤٦)
همچنين در جنگ خندق به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله ، خيمه اى در مسجد برپا شد و سعد بن عباده كه در اين جنگ مجروح شده و در آنجا بسترى بود، مردم براى عيادت او به مسجد مى آمدند. (١٤٨) به اين ترتيب ، مى توان گفت كه مسجد در آن روزگار و در مواردى ، نقش بيمارستان امروز را نيز ايفا مى كرد.
از خدمات اجتماعى ديگرى كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد صورت مى گرفت ، پخش كمك هاى مالى ميان مسلمانان بود؛ در آن زمان هر گاه مالى از ناحيه اى به مدينه مى رسيد، آن را به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله مى آوردند و با نظر آن حضرت ميان مردم تقسيم مى شد، اين رسم در مدت خلافت ابوبكر نيز باقى بود. (١٥٠)
به هنگام نيايش ، كشيش مسيحى عباراتى از انجيل نقل مى كرد و ديگر مسيحيان با وى به زمزمه مى پرداختند.
سخنانى كه مجموعه نيايش مسيحيان را تشكيل مى داد، چنين بود:
اى پدر ما كه در آسمان هستى و نام تو مقدس باد، و ملكوت تو ببايد، اراده تو چنانكه در آسمان است در زمين هم حكمفرما باشد. امروز نان كفاف ما را بده ، قصور ما را ببخش ، همچنان ما كه قصور ديگران را درباره خود مى بخشيم ؛ ما را هرگز به كارهاى ناروا مكشان ، ولى ما را از تبهكاران رهايى بخش ، زيرا فرمانروايى و قدرت و پيروزى براى ابد از آن توست ، آمين . (١٥٢)
حال بايد ديد تفاوت ميان آن گونه اعمال مرسوم در كليسا و مراسم رايج در مسجد مانند نمازهاى جماعت ، آيين هاى جمعه ، اذان ، ذكرها، اوراد و تسبيح هاى اسلامى تا چه اندازه است . درباره مراسم عبادى در آتشكده ها نيز بايد دانست كه اين مراسم به يك سرى تشريفات و اعمال مذهبى خاص ‍ محدود مى شد، كه به هيچ روى با فعاليت هاى رايج در مساجد شايسته مقايسه نيست . به گفته دكتر معين در آيين مزديسنا، مانند مذهب كاتوليك مسيحى و بر خلاف اسلام كه مساجد آن ساده و بى تشريفات ، و وعاظ اسلام داراى لباس عادى روحانى هستند، آلات و ادوات فراوان و تشريفات مذهبى بسيار معمول است ، اين تشريفات در آتشكده ها نيز جارى است ، در هر آتشكده كانون ويژه اى براى بر افروختن آتش هست كه جز موبد، نگهبان آتش ، احدى حق ورود به آن محدوده را ندارد. موبدان كه به سوى آتش مى روند، پنام (دهن بند) بر روى مى بندند تا از دم ايشان آتش مقدس آلوده نشود. (١٥٤)
به اين ترتيب مى توان دريافت كه فعاليت هاى رايج در اين معابد به همين گونه آداب و تشريفات خاص ، خلاصه مى شد و از عملكردهاى آموزشى ، سياسى و اجتماعى مساجد در اين عبادتگاه ها خبرى نبود؛ براى نمونه مى توان مقايسه اى ميان نقش آموزشى مساجد و تاءثير چشمگير آن در شكوفايى و رشد فرهنگى مسلمانان و نيز عملكرد و نقش آتشكده ها در اين زمينه در ايران آن روزه داشت .
با سيرى در تاريخ مردم ايران در آن روزگار، در مى يابيم كه مسئله تعليمات عمومى پيش از ظهور اسلام در ايران وجود نداشت و براى نخستين بار به وسيله اسلام مطرح و فعاليت آن از مساجد به عنوان جايگاه هاى اصلى دانش آغاز شد.
به گفته استاد نفيسى ، پيش از اسلام ، تعليم و تربيت و فرا گرفتن علوم متداول ، اول به موبدزادگان و نجيب زادگان اختصاص داشت (١٥٦)
زمين مسجد هم شنزارى بيش نبود كه مسلمانان بر روى آن نماز مى خواندند.
خلاصه مساجد آن روزگار ساده و بى پيرايه بود، اما بر خلاف مساجد ساختمان هاى بسيار مجلل و با شكوه به معابد اختصاص داشت . در آنها ابزار و آلات فراوان و اشيايى از قبيل مجسمه ، جواهرات و سنگ هاى قيمتى بسيارى وجود داشت .
در اين جا براى نمونه ، تركيب ساختمانى پاره اى از اين عبادتگاه ها را مورد بررسى قرار مى دهيم .
ابن رسته ، اطلاعات بسيار جالبى در باب كيفيت بناى بعضى از كليساهاى قسطنطنيه به دست مى دهد كه در اينجا به نقل از بخشى از آن مى پردازيم :
كليساى سلطان داراى ده در است كه چهار در آن از طلا و شش در ديگ از نقره ساخته اند، در كليسا جايگاهى است كه سلطان در آن مى نشيند؛ مساحت و اندازه آن چهار ذراع است كه آن را از ياقوت و مرواريد زينت كرده اند. ساير سقف هاى كليسا از طلا و نقره مزين شده است . (١٥٨)
مسعودى نيز در باب معابد يونانيان و مردم شام قديم به تفصيل سخن گفته و ياد آور شده است كه بيشتر آنها بناهاى بسيار مرتفع با سنگ هاى تراشيده و نقش هاى عجيب داشتند و در خود بتها، مجسمه هاى طلا و نقره و اقسام جواهرات داشته است . (١٦٠)
كريستين سن نيز درباره ساختمان آتشكده ها نوشته است :
شكل بناى آتشكده ها در هر جا يكسان بود، آتشدان در وسط معبد قرار داشت و پيوسته آن آذر مقدس در آن مى سوخته است . معمولا هر آتشكده هشت درگاه و چند اتاق هشت گوشه داشته است . (١٦٢)
از مجموعه آنچه گذشت ، مى توان به تفاوت آشكار ميان مسجد و ديگر معابد موجود آن زمان ، چه از لحاظ عملكردها و نقش هاى هر يك در جوامع آن روز، و چه از حيث سادگى و بى پيرايگى مسجد و تشريفات آنچنانى در آن عبادتگاه ها، پى برد.

٤ - معمار انقلاب اسلامى و مساجد بى ترديد در انديشه امام خمينى قدس سره ، مسجد و مقام و جايگاه ويژه اى دارد و اهميت آن شايسته مقايسه با هيچ مركز و محل ديگرى نيست ، به عقيده آن حضرت ، مسجدى سنگرى است كه هيچ يك از سنگرهاى اسلام به اندازه آن توانايى دفاع و حمايت از اسلام و انقلاب را ندارند.
اهتمام ايشان به مسجد مربوط به اواخر عمر پر بركت شان نبود، بلكه ايشان از شروع نهضت - و چه بسا قبل از آن - به مسجد و اهميت آن سفارش و نصيحت مى كردند؛ سعى ما در اين بخش آن است كه اندكى از توجه و اهتمام بسيار آن عزيز امام راحل قدس سره را براى خوانندگان كتاب باز گوييم .

مساجد در صدر اسلام مسجد النبى واقع در مدينه منوره ، هم محل عبادت و اداى فرايض دينى ، و هم مكانى براى مشورت و تصميم گيرى در امور سياسى ، جنگ و صلح ، بهداشت و بهزيستى ، آموزش و فراگيرى علوم گوناگون بود. همچنين پناهگاه و ملجاء غربيان ، بى كسان و ابن السبيل (در راه ماندگان ) و محل توزيع و تقسيم صدقات و زكات و... ميان آنان بود.
حضرت امام قدس سره در اهميت مساجد در صدر اسلام مى فرمايند:
در صدر اسلام هر وقت مسلمين مى خواستند به جنگ عزيمت كنند از مساجد تجهيز مى شدند و هر وقت كه كار مهمى داشتند، در مساجد آن مطرح مى ساختند و درباره مسائل سياسى به بحث و گفتگو مى نشستند... سعى مى كردند كه مساجد ما به حال مساجد صدر اسلام برگردد و توجه داشته باشيد كه عزلت و كناره گيرى در اسلام نيست . (١٦٤)
مسجد در اسلام و در صدر اسلام هميشه مركز جنبش حركت هاى اسلامى بوده . از مسجد تبليغات اسلامى شروع مى شده است و از مسجد حركت قواى اسلامى براى سركوبى كفار و وارد كردن آنها در بيرق اسلام بوده است . هميشه در صدر اسلام مسجد مركز حركات و جنبش بوده است . (١٦٦)
ما يك چنين سلطانى ديده ايم كه چراغ را خاموش مى كند كه آن چراغ به قدر دو دقيقه كه با اين شخص مى خواهد صحبت عادى بكند، صحبت رفاقتى مثلا بكند، اين ديگر روشن نباشد؛ خودش هم دستگاه و بارگاهش ‍ اين مسجد است ؛ توى اين مسجد مى آيد مى نشيند، همه مى آيند حرف هايشان را به او مى زنند؛ از مسجد هم لشكر درست مى كند و مى فرستد به اين طرف و آن طرف . (١٦٨)
حضرت امام خمينى قدس سره در يكى از سخنرانى هاى سال ٤٣ كه درباره نقش هاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى ايراد كردند، درباره سران رژيم منحوس پهلوى فرمودند:
آنجا (غرب ) رؤ ساى بزرگ جمهور يكشنبه مى روند آن طورى كه گفته مى شود سراغ مراسم مذهبى شان ؛ اينجا شما يك نفر از اين ها را توى مسجد مى بينيد؟ بله ، گاهى وقت ها پدرش مى ميرد، برادرش مى ميرد، چه مى شود يك عبورى هم از اينجا مى كند يا تمسخر و كذا، اما مسجد نيست اين كه در نماز (سلاطين ما) حاضر مى شوند. (١٧٠)
حضرت امام قدس سره در جايى ديگر فرمودند:
ما كه هنوز شاهد صدمات جانكاه شاه به اسلام بزرگ و كشورهاى اسلامى هستيم ، جشنى نداريم . ما كه در هر فرصت مدارس و مساجد و دانشگاه هايمان مورد هجوم ماءمورين شاه است ، چطور ممكن است چراغانى كنيم . (١٧٢)
ايشان در پيامى خطاب به ملت ايران ابراز داشتند:
مساجد و محافل دينيه را كه سنگرهاى اسلام در مقابل شياطين است ، هر چه بيشتر گرم و مجهز نگه داريد. (١٧٤)
و در جمع طبقات ديگر مردم فرمودند:
اين ها را مسجد بد ديدند خصوصا در اين دو سه سال اخير؛ در اين دو سه سال اخير مسجد يك محلى بود كه مردم را به نهضت و به قيام بر ضد ظلم تهييج مى كرد؛ اين ها مى خواهند اين سنگر را بگيرند. (١٧٦)

مسجد محل تربيت اين مساجد بايد مركز تربيت صحيح باشد، و مساجد بحمدالله اكثرا اين طورى است . اشخاصى كه در مسجد مى روند، بايد تربيت بشوند، تربيت هاى اسلامى مساجد را خالى نگذاريد؛ آنهايى كه مى خواهند نقشه بكشند و شما را دور كنند از مساجد، دور كنند از مراكز تعليم و تربيت ، آنها دشمن هاى شما هستند.
بايد در ماه مبارك رمضان تربيت و تعليم به تمام معنا در همه بعدهايش در مساجد باشد، در محافل ديگر باشد؛ مساجد را خالى نگذاريد... انقلاب از مساجد پيدا مى شود؛ از اين مساجد اين طور امور تحقق پيدا مى كند. هم دانشگاه ها را حفظ كنيد، هم مساجد را حفظ كنيد، منافات با هم ندارند.
دانشگاهى باشيد، مسجد هم برويد، مساجد را هم تعمير كنيد، مساجد را هم آباد كنيد از رفتن خودتان . (١٧٨)
اجتماعاتتان را حفظ كنيد. مساجدتان را محكم نگه داريد. (١٨٠)
مع الاسف ، ما استفاده نتوانستيم بكنيم از اين اجتماعاتمان ، نه از آن اجتماعات بزرگمان و نه از اين اجتماعات كوچكمان ؛ اين براى اين بود كه تبليغات اسباب اين شده بود كه مسجدى ها را در آن مسجد محصور كرده بود؛ مسجد مركز تبليغ است ؛ در صدر اسلام از همين مسجدها جيش ها، ارتش ها راه مى افتاد. مركز تبليغ احكام سياسى و اسلامى بوده هر وقت يك گرفتارى را طرح مى كردند، صدا مى كردند كه الصلوة مع الجماعة ، اجتماع مى كردند، اين گرفتارى را طرح مى كردند، صحبتها را مى كردند مسجد مركز اجتماع سياسى است و از يك قدرى وسعتش زيادتر مى شود نماز جمعه بايد در هر فرصت و براى هر حادثه ، اجتماعات خود را هر چه بيشتر در مساجد و محافل و فضاهاى باز عمومى بر پا نماييد، و از قرآن كريم و عدالت اسلامى دفاع كنيد. (١٨٢)
امام راحل در سال ٥٧ فرمودند:
گويندگان محترم در مجامع و مساجد وظيفه دارند كه مصايب وارده بر ملت ايران را در اين ٥٠ سال سلطنت پهلوى ، خصوصا در اين چند ماه اخير و كشتار اخير شهر مقدس مشهد در جوار حضرت ثامن الاءئمه عليه السلام و در رفسنجان به سمع مردم برسانند و آنان را از مسائلى كه مفيد براى اسلام و مصالح مسلمين است ، آگاه گردانند. (١٨٤)
اين تاءكيد و سفارش فقط مخصوص دوران قبل از انقلاب نبود، بلكه در سال هاى پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى نيز به آن سفارش ‍ مى كردند؛ به طورى كه در فرازى از پيام برائت به زائران بيت الله الحرام در سال ٦٦ چنين فرمودند:
مساجد بهترين سنگرها و جمعه و جماعات مناسب ترين ميدان تشكل و بيان مصالح مسلمين مى باشند؛ امروز دولت ها و سرسپردگان ابرقدرت ها اگر چه به جنگ جدى با مسلمانان برخاسته اند و همچون دولت هند مسلمانان بى گناه و بى پناه آزاده را قتل عام مى كنند، ولى هرگز جرئت و قدرت تعطيل مساجد و معابد مسلمين را براى هميشه ندارند و نور عشق و معرفت ميليون ها مسلمان را نمى توانند خاموش كنند. در عين حال اگر آنان مساجد و محافل مذهبى و سياسى علماى اسلام را به تعطيلى بكشانند و حتى علماى اسلام را در ملاء عام به دار كشند، خود، دليل مظلوميت اسلام و موجب توجه بيشتر مسلمانان به روحانيت و پيروى از آنان مى شود. (١٨٦)
مسجد محلى است كه از مسجد بايد امور اداره بشود، اين مساجد بود كه اين پيروزى را با راءى ملت ما درست كرد؛ اين مراكز حساسى است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند؛ اين طور نباشند كه خيال كنند كه حال ما ديگر ما پيروز شديم ، ديگر مسجد مى خواهيم چه بكنيم ؛ پيروزى ما براى اداره مسجد است ، مراكزى كه مراكز بسط حقيقت اسلام است ، بسط فقه اسلامى است و آن مساجد است . اين ها را خالى نگذاريد. اين يك توطئه است كه مى خواهند مسجدها را كم كم خالى كنند... اينكه مى آيند مسجدها را مى خواهند خلوت كنند و بيچاره جوان ها و متدينين ما هم اشتباها به خطا مى روند، اين است كه مسجدها كم كم امسال يك قدرى ماه رمضانش كمتر باشد، سال ديگر يك خرده كمتر، بعد از ده سال ، پانزده سال ديگر چه بشود. آنها عجله ندارند، به تدريج هر چه شد؛ شما بايد هوشيار باشيد كه مسجدهايتان و محراب هايتان و منبرى هاى تان را حفظ كنيد و بيشتر از سوابق ، شمايى كه اين معجزه را از مسجد ديديد كه هم قدرتها را در هم شكست ... نبايد سستى كنيد... مسجدها را محكم نگه داريد و پر جمعيت كنيد.
من امروز بايد بگويم كه تكليف است براى مسلمان ها، حفظ مساجد امروز جزء امورى است كه اسلام به او وابسته است .
۳
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

بخش دوم : نقش مساجد در جوامع
١ - نقش مسجد در تاريخ ظهر روز دوشنبه ١٢ ربيع الاول ، رسول خدا صلى الله عليه و آله با همراهان خود به قبا - كه واحه اى نزديك مدينه است - وارد شدند، چهار روز در آنجا ماندند و مسجد قبا را بنيان نهادند.
هنگام ورود ايشان به مدينه ، هر يك از بزرگان قبيله از پيامبر صلى الله عليه و آله دعوت كردند كه در محله آنان فرود آيند و مى گفتند: هر چه اسلحه ، مردان جنگجو، مال و آذوقه بخواهى در دفاع از تو آماده است . حضرت صلى الله عليه و آله فرمودند:
شتر را رها و راه او را باز كنيد، كه او ماءمور است .
شتر محله ها را يكى بعد از ديگرى پشت سر نهاد تا به محله بنى مالك بن نجار رسيد و در جايى كه هم اكنون مسجد نبوى قرار دارد، زانو زد و خوابيد.
زمين مزبور متعلق به دو كودك يتيم به نام هاى سهل و سهيل بود كه تحت سرپرستى معاربن عضراء در آن زمين ، خرما خشك مى كردند. شتر رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن زمين خوابيد، ولى آن حضرت پياده نشدند، از اين رو برخاست و چند قدمى برداشت ، ولى مجددا به پشت سر خود نگاه كرد به همان جاى اول بازگشت ، همانجا زانو زد، خوابيد و گردن و سينه خود را نيز به زمين چسباند. در اين وقت ، رسول خدا صلى الله عليه و آله از شتر پياده شدند و پرسيدند: اين زمين كيست ؟ معاذبن عضراء عرض كرد: اينجا متعلق به فرزندان يتيم عمرو، سهل و سهيل است كه تحت سرپرستى من هستند من آن دو را راضى مى كنم تا آن را به شما واگذار كنند و شما در اينجا مسجدى بنا كنيد.
پس از جلب رضايت دو كودك ، رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور داد كه در آنجا مسجدى بنا كنند و خود شخصا دست به كار ساختن بنا شدند تا مسلمانان نيز ترغيب شوند؛ از همين رو، عموم مهاجر و انصار با كوشش ‍ فراوان در بناى مزبور شركت جستند.
به اين ترتيب ، مكانى كه در واقع پايه هاى اساسى حكومت اسلامى در آن بنيانگذارى شد و كانون فعاليت هاى مهم نهضت جهانى اسلام به شمار مى رفت ، تاءسيس شد.

قداست مسجد مسجد در نزد مسلمانان خاصى دارد، تا آنجا كه از جانب شرع مقدس ‍ اسلام ، براى آن احكام ويژه اى صادر شده است .
نجس كردن زمين ، سقف ، بام و طرف داخل مسجد حرام است ، هر كس ‍ بفهمد كه نجس شده است ، بايد فورا نجاست آن را بر طرف كند.
تميز كردن مسجد و روشن كردن چراغ در آن مستحب است .
كسى كه مى خواهد به مسجد برود، مستحب است خود را خوشبو كند و لباس پاكيزه و قيمتى بپوشد.
همچنين مستحب است پس از وارد شدن به مسجد دو ركعت نماز به قصد تحيت و احترام بخواند.
چنانكه ديده مى شود، مسجد مكان مورد احترام مسلمانان است . (١٨٩)

سادگى و آراستگى مسجد در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و خلفاى صدر اسلام مساجد در نهايت سادگى بنا مى شد؛ براى مثال ، مسجد قبا در فضايى تقريبا مربعى شكل و با اضلاعى حدود ٧ متر، با خشت و سنگ لاشه ساخته مى شد؛ در وسط آن نيز تنه درخت نخلى قرار داشت كه پايه اى براى پوشش مسجد با شاخه و برگ نخل مى بود. (١٩١)
او پيش از همه به توسعه بناهاى تجملى مانند مسجد مكه ، مسجد مدينه و بناى آثار جديد توجه داشت . اولين و مهم ترين اين آثار، مسجد دمشق است كه با هزينه زياد و شكوه فراوانى ساخته و آراسته شد.
درباره هزينه آن گفته اند كه خراج هفت سال بلاد اسلامى را صرف آن كرد، در پايان كار نيز دفترهاى صورتحساب و مخارج را بار ١٨ شتر كردند و نزد او بردند؛ همچنين بناى اين مسجد، مدت نه سال - كه هر روز ٩ هزار مرد به سنگ بريدن اشتغال داشتند - طول كشيد. (١٩٣)
اگر اين مسئله كه سلاطين جاه طلب براى استحكام بخشيدن و تداوم حكومت خود در جاى جاى دنيا، در ساختن مساجد با شكوه ، اهتمام مى ورزيدند و يا به سبب حفظ شئون سياسى و اجتماعى خود دست به چنين كارهايى مى زدند، بگذريم ، باز هم تعداد مساجد قرن هاى اوليه اسلام نشاندهنده اهتمام بسيار زياد مسلمانان به اين امر بوده است . (١٩٥)
برخى از مؤ رخان شمار مساجد قاهره را تا ٣٦ هزار، مساجد اسكندريه را تا ١٢ هزار و بغداد را تا ٣ هزار در قرن هاى ٥ تا ٦ ه ق متذكر شده اند. (١٩٧) چنانچه ياقوت حموى (٢٦٦ ه ق ) تعداد مساجد بغداد را همان ٣ هزار برشمرده است . (١٩٩)

ويژگى هاى مسجد با توجه به مطالب پيش گفته اين سؤ ال مطرح مى شود كه مسجد چگونه جايگاهى است كه تا اين حد شارع مقدس به آن توجه دارد با تعابير مختلفى از آن تمجيد شده است .
پيامبر صلى الله عليه و آله درباره آن فرمودند:
سياست امت من در مساجد است . (٢٠١)
اهميت جماعت در اسلام به حدى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره دارد خانه كسانى را كه بدون عذر شرعى در منزل هايشان نماز مى خوانند و در جماعت مسلمانان شركت نمى كنند، آتش بزنند.

٢ - پايگاه قضايى در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله ، مسجد نقش عمده اى در امور قضايى داشت و بسيارى از مسائل حقوقى مردم با همت آن حضرت صلى الله عليه و آله در مسجد رسيدگى مى شد.
در دوره خلفاى راشدين اين شيوه همچنان معمول بود، چنانكه در گوشه اى از مسجد كوفه ، به نام دكة القضا حضرت على عليه السلام براى رسيدگى به كارهاى حقوقى و قشايى مردم بر محكمه قضاوت مى نشستند.
از آنجا كه در سرزمين هاى اسلامى داورى مبنايى داشت ، و قضاوت مذهبى عهده دار اين مهم بودند و تشكيلات خاص و مكان ممتازى بجز مسجد، براى قضاوت ضرورتى نداشت .
در دوره خلفاى فاطمى ، ساختمان ضميمه شمال شرقى مسجد عمر براى سكونت قاضى القضات اختصاص يافت . روزهاى شنبه و دوشنبه قاضى القضات در ملاء عام به قضاوت مى پرداخت . در زمان ياقوت ، قاضى القضات شهر بغداد نيز احكام قضايى اش در در مسجد صادر مى كرد.
همچنين قاضى شهر دمشق در مسجد اموى رواق مخصوصى براى قضاوت داشت . چنين روشى در بسيارى از شهرهاى مهم كشورهاى اسلامى معمول بود. (٢٠٣)

٤ - خانه خبر مسجد، محل تجمع مردم ، مركزى براى اطلاع رسانى و پخش اخبار مهم ، نقش ويژه اى را از زمان هاى گذشته تا حال ايفا كرده است كه مصداق بارز آن در جريان انقلاب شكوهمند اسلامى ايران ديده شد. اصولا دين مقدس ‍ اسلام از اين جهت كه به مناسبت هاى مختلف مردم را فرا مى خواند، در ميان اديان ديگر برجستگى خاصى دارد.
اهميت اين مركز، بويژه در زمان صدر اسلام كه از جهت اطلاع رسانى فاقد رسانه هاى گروهى بود، اهميت بسيارى داشت ، زيرا در همين اجتماعات ، رهبران دينى فرصت را مغتنم مى شمرند و به مناسبت هاى گوناگون راهنمايى هاى لازم به اطلاع عموم مى رسد.
هم اكنون نيز در بسيارى از كشورهاى اسلامى مساجد از جهت پخش ‍ خبرهاى مربوط به جنبش هاى مردم و نهضت اسلامى نقش چشمگيرى دارند. (٢٠٥)

٦ - پايگاه جهاد و نهضت در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله ، يكى از مهم ترين نقش هاى مسجد اين بود كه آن حضرت مقدمات فكرى و بسيج عمومى مسلمانان را به منظور جهاد با كفار در آنجا تدارك مى ديد. عينا همين نقش در جريان نهضت روحانيون شيعه به رهبرى امام خمينى قدس سره ، در سال ١٣٤٢ ش و پس از آن در جريان پيروزى انقلاب اسلامى ايران ، مشاهده شد. در كشورهاى اسلامى همواره مساجد پايگاه نهضت هاى اسلامى عليه حكام جور و ستم پيشه مطرح بوده و هستند. (٢٠٧)
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نخستين كسى بود كه (نو مسلمانان ) عرب را براى كسب دانش ، در يك حلقه گرد خود فرا خواند. (٢٠٩)
تا روزگار خليفه دوم كه مرزهاى اسلامى از حدود جزيرة العرب فرا رفته بود، مراكز فعال تعليمات اسلامى مسجد النبى در مدينه و مسجد الحرام در مكه و گاه خانه اصحاب در آن ديار بود.
از اواخر دهه دوم هجرى قمرى و با افزايش چشمگير دامنه فتوحات مسلمانان مرزهاى اسلام از سوى شرق و غرب گسترش يافت و جمع كثيرى به آيين اسلام گرويدند كه در زبان و نژاد، با اعراب مسلمان مغايرت داشتند. از اين زمان ، آموزش زبان عربى براى درك معانى آيات قرآن و تعاليم اسلام در سرزمين هاى فتح شده آغاز شد و آن دسته از اصحاب پيامبر و تابعان ايشان كه دعوت به اسلام و تعليم مبانى دين را بر حضور در صحنه هاى پيكار ترجيح مى دادند، در مساجد نوبنياد به آموزش پرداختند. اين مساجد ابتدا در شهرهاى كوفه ، بصره ، حيره و مدائن ، بنيان شد و به دستور خليفه دوم ، برخى از صحابه رسول الله صلى الله عليه و آله ماءمور اقامه نماز و آموزش قرآن و مسائل دين شدند. (٢١١)
از مشهورترين تابعان ربيعة الراءى بود كه در مسجد نبوى نشست علمى داشت و افرادى نظير مالك بن انس و حسن بصرى و بزرگان مدينه بر وى وارد مى شدند و بدن سان حلقه انبوهى (از طالبان مسائل دين و حديث ) گرد وى تشكيل مى شد. (٢١٣)
مراكز علمى و آموزشى شيعه در عصر اختناق حكام اموى و عباسى ، خانه هاى ائمه و پيشوايان مذهب و يا مساجد بود. از آن بعد، مدفن امامان و اهل البيت از جمله نجف اشرف و شهرهاى كاظمين و سامرا در عراق ، و شهرهاى قم و مشهد در ايران ، مركز معارف و شيعى در دنياى اسلام شد. (٢١٥)
فاصله زمانى آغاز سده دوم تا پايان سده هجرى را به تقريب ، مى توان از درخشان ترين دوره هاى تعليمات مسجدى دانستد، زيرا دستاوردهاى مسلمانان در مسائل مختلف علمى و ترقيات فكرى در اين دوره از تاريخ اسلام و نيز پيشرفت هاى اقتصادى ، اجتماعى و عمرانى كه پس از استيلاى عباسيان به وجود آمد، تاءثير زيادى در هوشيارى و جنبش علمى در مساجد داشت .
توجه دقيق به اجتماعات و تشكيل جلسات علمى در مساجد بزرگ و مشهور آن زمان كه با شركت متفكران و دست اندركاران مسائل تعليماتى در آن مراكز بر پا مى شد، دلايل آشكارى بر ميزان پويايى و جنبش و بارورى فكرى و علمى فراوان در آن دوره از تاريخ اسلام است ، چنانكه مسجد نبوى در مدينه به مجالس درس و بحث امام (پيشوا) درالهجر) يعنى مالك بن انس اصبحى (٩٥ - ١٧٩ ه ق ) صاحب الموطاء و مؤ سس مذهب مالكى اختصاص داشت ، و جامع فسطاط مخصوص به عالم قريش ، ابو عبدالله محمد بن ادريس شافعى (١٥٠ - ٢٠٤ ه ق ) بود كه خود شاگرد مالك و بنيانگذار مذهبى به نام خود وى بود. مجالس درسى كوفه و بغداد كه وسيله ابو حنيفه نعمان بن ثابت (١٥٠ ه ق ) پيشواى اهل قياس در فقه بر پا مى شد و نيز مجلس ديگرى در بغداد كه به استاد بزرگ اهل سنت ، امام احمد بن حنبل شيبانى (١٦٤ - ٢٤١ ه ق ) اختصاص ‍ داشت . (٢١٧)
زمين براى من سجده گاه و پاك كننده است .
قاضى عياض گفته است مسجد بودن كل زمين از خصايص امت مسلمان است ، زيرا امت هاى پيشين جز در مكانى كه يقين به طهارت و پاكى آن داشتند نمى توانستند در جاى ديگر نماز بگذارند، لكن امت مسلمان در همه نقاط زمين مى توانند نماز بگذارند، جز در مكان و جايى كه به نجاست و ناپاكى آن يقين و جزم داشته باشند. (٢١٩)
واژه مسجد در عرف و اصطلاح مردم دنياى امروز، فقط بر معبد و مكان نماز مسلمانان اطلاق مى شود، اما مراكز عبادى پيروان ديگر اديان توحيدى با نام و عنوان ديگرى مانند: صومعه كليسا، كنيسه ، دير و امثال آنها خوانده و شناخته مى شوند. با وجود اين ، بر اين نكته تاءكيد است كه در بنيان اعتقادى و فكرى و عملى اسلام هر چند عبادات و فرايض يوميه و جز آنها وقتى معين دارند و برگزارى آنها در مساجد، فضيلت و اجر و پاداش فراوان دارد، اما به طور كلى براى ارتباط با خداوند هستى و اداى نماز و دعا و نيايش به درگاه الهى مكان و زمان خاصى لازم نيست ، بلكه انسانى كه خود را بنده مطيع در برابر خدا مى داند، همه جا و همه وقت به دنبال رضاى پروردگار و در پى طاعت و فرمانبردارى حضرت حق تعالى است انسان مؤ من و پارسا همواره براى تحصيل رضاى الهى تلاش و جهاد مى كند و با گام سپردن در مسير كمال مطلوب و ممكن انسانى ، عمر خود را سپرى مى سازد.
شاهد اين سخن حديث نبوى است :
جعلت لى الارض مسجدا و ترابها طهورا اينما ادركتنى الصلوة صليت . (٢٢١)
در مسجد تاءسيس شده ، بر اساس تقوا و پارسايى ، مردمانى هستند كه دوست مى دارند پاك و پاكيزه باشند و خداوند پاكان و پاكيزگان را دوست مى دارد.
بنابراين ، مسجد تنها مكان عبادت هاى رمزى و نيايش و پرستش هاى ويژه نيست ، بلكه در عين مركزى عبادى بودن ، محل خاص فرهنگى و تحقق آرمان هاى والاى انسانى است .
مسجد پايگاهى است فرهنگى كه انسان موحد و مسلمان در آنجا در ابعاد مختلف حيات فردى و در مسائل سياسى ، اجتماعى ، اعتقادى ، اقتصادى ، علمى ، فرهنگى ، و حتى نظامى و دفاعى و ديگر ابعاد حيات سليم بشرى ، آموزش مى بيند، آن هم آموزش هاى اولى و پايه اى كه بر اساس آن پرورده مى شود، مى بالد، مجال ورود به عرصه پر جنجال زندگى را پيدا مى كند و با سلاح تقوا و پارسايى به معناى كامل و صحيح كلمه و با نوعى مصونيت فكرى و عقيدتى و با پيراستگى و وارستگى لازم با اشتغال در هر سمت و مقامى در صراط مستقيم تكامل انسانى قرار مى گيرد.
اين سخن مورد اتفاق همگان است كه مسجد در قرون نخستين اسلامى با اين خصوصيت و ويژگى بوده است ؛ در بينش مكتب اسلام عبادت ، سياست ، اقتصاد، اجتماع ، اخلاق ، علم ، فرهنگ ، جنگ و دفاع و ده ها مقوله ديگر - كه شكل دهنده زندگانى در بعد انسانى هستند - امور به هم پيوسته اند و طرح تنها يكى از آنها نارساست و فرهنگى ويرانگر به بار خواهد آورد. هر اسلام شناس محقق و ژرف انديش ، بايد به اين حقيقت اعتراف كند و در ارتباط تنگاتنگ مقوله هاى ياد شده نبايد شك و ترديد به خود راه دهد، زيرا آن مجموعه به هم پيوسته ، فرهنگ الهى و شريعت ناب اسلامى و آيين محمدى صلى الله عليه و آله را تشكيل مى دهد.
البته در زمان هاى بعد، بر اثر غفلت مسلمانان و شيطنت و ترفند دشمنان اسلام وضع ، دگرگون شد و هم اكنون استكبار جهانى در ستيزى بى امان با فرهنگ اصيل اسلامى است . آنان وحشت زده و شتابزده با عنوان مبارزه با بنيادگرايى به ميدان آمده و دست آموزان داخلى و خارجى خود را براى اين پيكار و هجوم فرهنگى بسيج كرده اند، اين به اصطلاح بنيادگرايى و جهاد و تلاش بر پايه اصول شناخته شده كه جهانخواران و عاملان خود فروخته آنان را سخت عصبانى كرده همان است كه از مساجد نشاءت گرفته است .
سر توماس آرنولد مى نويسد: مسجد تنها يك عبادتگاه نبوده ، بلكه مركزى براى حيات سياسى - اجتماعى بوده است . پيامبر صلى الله عليه و آله سفيران را در مسجد به حضور مى پذيرفت ، شؤ ون دولت را از مسجد اداره مى كرد و براى مردم در امور سياسى و دينى از فراز منبر پيام مى فرستاد. (٢٢٣)
بدون ترديد اين معنا از جنبه هاى مثبت و مفيد حكومت هاى پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است ، و قطع نظر از نقاط منفى حكومت هاى خلافت شعار كه اندك هم نبوده و زمينه هاى انحطاط و غلتيدن در سراشيبى ديكتاتورى و سفاكى و سلطنت هاى كاملا دنيوى را فراهم آورده است ، مركزيت مسجد در حكومت هاى قرون اوليه آثار مثبت و در خورد توجهى داشته ، كه تدريجا با استبداد و ستم پيشگى سلاطين جور اموى و اخلاف ايشان به بوته فراموشى سپرده شد و فرمانروايى مسجد به فرمانروايى كاخ ‌هاى پررزق و برق بدل شده است . مسجد بزرگترين آموزشگاه قرآن ، حديث ، فقه ، لغت ، و ديگر علوم بوده و بيشترين مساجد در ابتداى تاريخ اسلامى مراكز نهضت هاى علمى و فرهنگى محسوب مى شده اند. برخى مسلمانان تهى دست در صفه و سكوى مسجدالنبى در مدينه به كسب دانش مى پرداختند، آنجا محل سر پوشيده اى در شمال مسجد بوده كه مسلمانان فقير و بينوا در آن جا پناه مى گرفته اند.
مسجد، علاوه بر اعتبار و شاءن عبادى خود كه خليفه مسلمين در آنجا نماز به جماعت مى گذارد، مركز و مقر شؤ ون دولتى و حكومتى بود. منبر مسجد، حكم تخت شاهى دوره هاى بعدى را در كشورهاى غير اسلامى داشت كه فراز آن ، سياست حكومت تبيين و خطبه ها ايراد مى شد.
خليفه - مانند پيامبر - سفرا را در مسجد به حضور مى پذيرفت و قراردادهاى مهم دولتى و جهانى مرتبط با مصالح عمومى ، در مسجد منعقد مى شد و از آن پس به اجراء در مى آمد. مسجد مقر عالمان تفسير و حديث بود و اطفال مسلمين در آنجا دانش هاى مقدماتى و آداب و اصول مى آموختند.
مسجد، جايگاه قاضيان و داوران مسلمان ، و حتى براى عده اى از مظلومان پناهگاه سياسى بود كه احيانا با التجاى به آن از شر دشمن در امان بودند، يا حتى دشمنان را از پاى در مى آوردند.
مسجد الازهر مصر در عهد خلفاى فاطمى مركز مهم فرهنگى و مجتمع علمى دانشمندان ، بويژه فقهاى شيعه به شمار مى رفت و هر چند در ابتداى امر، مسجدى ساده بود، لكن بعدها به صورت دانشگاهى در آمد كه دانشجويان و طالبان علم از اطراف و اكتاف جهان اسلام به آنجا روى مى آوردند.
مسجد قرويين فاس ، در نيمه قرن سوم هجرى قمرى تاءسيس شد و سپس به يكى از مراكز مهم فرهنگى و علمى در آمد؛ فارغ التحصيلان اين مسجد با تبحرى كه در علوم و فنون مختلف داشتند به اقطار اسلامى سرازير شدند.
مسجد قرطبه ، اروپاييان را به خود جذب كرد و آنان را براى تحصيل دانش و كسب آگاهى بيشتر از اسلام به سوى خود كشيد و عده كثيرى از فقيهان ، دانشمندان ، شاعران ، اديبان ، فلاسفه و مترجمان آثار از آن مساجد فارغ التحصيل شدند.
حوزه علميه نجف اشرف به دست شيخ الطايفه محمد بن حسن طوسى در مسجد يا مساجد كنار حرم امير المؤ منين على بن ابى طالب عليه السلام پايه گذارى شد و اين مركز علمى ، با سابقه اى هزار ساله ، تاكنون فقها و دانشمندان برجسته اى به جامعه بشرى تحويل داده كه به اقرار و اعتراف برخى حقوقدانان معاصر و صاحب اثر، نظريه بعضى از فقهاى فارغ التحصيل آن حوزه مقدس بر نظريه مشهورترين دانشمندان و حقوقدان مغرب زمين در زمينه حقوق تطبيقى رجحان داشته و از عمق و دقت بيشترى برخوردار است . (٢٢٥) و مسلمانان در مسجد مهمان خدا هستند. (٢٢٧)
بهترين نقطه هر شهر، مسجد جامع آن شهر است و گذرگاه مساجد، معبر رحمت و بركات و نيز جايگاه فرشتگان است (٢٢٩)
مسلمان تا در مسجد است ، در حال عبادت و پرستش خداست (٢٣١)
اسلام به همان اندازه كه قداست و جايگاهى به مسجد بخشيده احكام و آدابى نيز بر آن مقرر داشته است ، از آن جمله نبايد فضاى معنوى و ارزش ‍ والاى مساجد را با سخنان دنيايى و كارهاى بى ارزش آلوده ، كرد، چنين رفتارهايى مى تواند نشانه سقوط جامعه و در نتيجه موجب سلب رحمت الهى باشد. (٢٣٣) و مسجد النبى صلى الله عليه و آله در مدينه نمونه ديگرى از مسجد است كه پايگاه سياسى و عمليات نظامى يك حكومت بوده است ، و مسجد كوفه الگوى ديگرى كه شاهد باشكوه ترين پرستش هاى خالصانه و پاك ترين دل هاى عاشق خدا و سوز و گداز و مناجات نياز انسان به غناى بى نهايت بارى تعالى است .
مسجد كوفه در خود حماسه هاى خود سازى و جهاد با نفس را شگفتى هاى پيكار در راه خدا، و جهاد با دشمن را به منظور گسستن اسارت ها و از ميان برداشتن عواملى كه دنياى اسلام را به دوران جاهليت باز مى گرداند، يكجا پرورانده است .
در جامعه اسلامى نقش مساجد در حدى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
مساجد كانون هاى هميشه بيدار است كه مسلمانان آگاه ، دل به درياى علم و حكمت بى كران خدا زده ، على رغم تاريكى هاى شب ، در آن زنده دل و بيدارند و تاريكى ها را با نور دل بيدار خود مى زدايند و نور افشانى مى كنند و سرانجام با نورانيت كامل محشور مى شوند. (٢٣٥)
به اين ترتيب ، مسجد، ابزارى تاكتيكى و موقت تلقى نمى شد، بلكه رابطه حركت نهضت انقلاب اسلامى با مسجد، پيوندى استوار و جاودانه و استراتژيك بود كه هيچ جايگاهى نتوانسته و نخواهد توانست جايگزين آن شود ان بيوتى فى الارض المساجد. (٢٣٧) از او نيز به نفرت مى گريزد و به خدمت شيخ الاسلام امام غياث الدين حموى به بحر آباد مى رود ولى در بحر آباد نيز به خواسته خود نمى رسد و لذا رخت سفر مى بندد و در لباس ‍ درويش ساده ، تنها و غريب به سبزوار مى آيد. در مسجد جامع شهر خانه مى كند و آنجا به وعظ مى پردازد، سخنانش خلق كثيرى را به سوى او مى كشاند و بسيارى از افراد مريد و پيرو او مى شوند؛ به اين ترتيب ، آوازه شهرتش در اطراف و كنار مى پيچد و صاحبان قدرت را به وحشت مى اندازد؛ از اين رو صاحبان قدرت در دو بعد سياسى و عقيدتى به مبارزه با او بر مى خيزند، لكن شيخ خليفه همچنان به كار خود مشغول و به تعليم و تعاليم خود كه عمدتا قيام عليه ستمگران بود مى پردازد و سرانجام علماى دربارى كه دست در دست حكام مغول داشتند، فتوايى صادر مى كنند، با اين مضمون كه : شخصى در مسجد ساكن است و حديث دنيا مى گويد و چون منعش مى كنند، منزجر نمى شود و اصرار مى نمايد. اين چنين كسى واجب القتل باشد يا نى ؟ و اكثر فقهاى رسمى زمان جواب مى دهند كه : باشد. (٢٣٩)
حكام و عمال آنها در كار خود شدت عمل نشان مى دهند و در صدد قتل شيخ بر مى آيند، ولى مريدان شيخ مانع از اين كار مى شوند، از سوى ديگر آوازه تعاليم شيخ مردم را به سوى او مى كشد و هر روز بر عده پيروان او افزوده مى شود. ارادت شيخ حسن جورى كه به هر حال خود وزنه اى در منطقه محسوب مى شد به اعتبار شيخ خليفه و عده پيروان او مى افزايد؛ اما صاحبان قدرت دست از او بر نمى دارند و هر لحظه براى از بين بردن وى به طرح نقشه اى مى پردازند و سرانجام در خفا دسيسه كرده و يك روز قصد خود را عملى مى سازند.
و در اين اثنا بامدادى به مسجدى كه شيخ خليفه مى بود در آمدند ريسمانى بر ستون بسته ديدند و شيخ خليفه از آن به حلق آويخته خشتى چند در پاى ستون بر يكديگر نهاده ، چنانكه پاى بر آن خشتها نهند و گردن به آن ريسمان رسد. بعضى را ظن آن شد كه شيخ قصد خود كرده و اتباع او گفتند: منازعان ، او را قصد كرده اند. فى الجمله كيفيت آن معلوم نشد.
۴
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

ب )نهضت مشروطه در ايران در نهضت مشروطه نيز مساجد نقش بسيار حساسى در انسجام و حركت مردم داشت . روحانيت مبارز و انقلابى با سخنان دلنشين و افشاگرانه خود مردم را در صفوف متحد از مساجد به سوى ميادين مبارزه و انقلاب رهبرى كردند، مساجد كانون هاى آگاهى بخش و ايام محرم و عاشورا و ماه مبارك رمضان نقطه عطفى در تاريخ مبارزات مردم بوده است . مؤ لف كتاب انقلاب مشروطه مى نويسد:
در وسط بازار امير كه از بازارهاى معروف تهران در آن زمان بود، قبرستان كهنه اى وجود داشت كه سال ها مرده در آن دفن نمى شد، در جوار قبرستان مدرسه اى بود كه آنجا نيز به حال خراب و ويران افتاده بود. به مرور زمان مردم زمين هاى اطراف قبرستان را تصرف كرده و خانه ساخته بودند، علما و مجتهدين در فروش زمين هاى مدرسه و قبرستان به منظور تبديل به احسن اشكالى نمى ديدند، بنابراين هر كس زمين تصرف كرده خانه اى ساخته ، سند مالكيتى نيز به امضاى يكى از علماى به دست آورده بود.
در چنين اوضاعى بانك استقراض روس نيز مصمم شد در مركز بازار تهران ساختمانى بسازد و براى تحقق اين منظور بهتر ديد كه از مدرسه و قبرستان بلا صاحب استفاده كند؛ نخست منازل اطراف را از مالكين خريدارى ، آنگاه براى خريد مدرسه اقدام كرد و شروع به ساختمان نمود، از جمله چاهى حفر نمودند تا استخوان مردگان را در آن بريزند، ضمن در آوردن استخوانها جسد زن تازه در گذشته اى ، پيدا شد كه با بى اعتنايى به درون چاه سرازير شد.
در جريان وباى سال قبل كه تلفات زياد بود، مردم فرصت اين را نيافته بودند كه مردگان خود را به قبرستان عمومى ببرند، ناچار تنى از عزيزان خود را دور از چشم ماءموران دولت ، به خاك تيره اين قبرستان سپرده بودند كه از جمله جنازه اين زن بينوا بود كه اكنون به فرمان روس ها به چاه انداخته مى شد.
خبر اين حادثه غم انگيز به گوش انقلابيون و مخالفان دولت رسيد، مرحوم آية الله طباطبايى ، نخست با پيغام ، رئيس بانك را از تملك آن زمين بر حذر داشت ، سپس به وزير داخله و خارجه نامه اى نوشت و استدلال كرد كه جا گرفتن كفار در مركز بازار مسلمانان كار درستى نيست ، زيرا كارهاى خلاف شرع آنان ممكن است ايجاد فتنه كند، پس از اقدام به اين دو كار راه هر گونه گله را بر دولتيان بست به آخرالدوات يعنى تحريك احساسات مردم توسل جست .
روز شنبه چهارم آذر (٢٧ رمضان ) (٢٤٢)
آنگاه از منبر به زير آمد و به سمت قبرستان روانه شد، مردم نيز با ناراحتى شديد و عصبانيت كامل در پى او به راه افتادند، با فراهم آمدن چنين مقدمه اى مى توان نتيجه را پيش بينى كرد، مردم چون به محل ساختمان رسيدند به يك باره حمله بردند و در مدت يكى دو ساعت آنچه روس ها عمارت كرده بودند ويران كردند و جز توده اى آجر و مصالح ساختمانى چيزى به جاى نگذاشتند. (٢٤٤) بود كه در مجالس عزاى مولاى متقيان عليه السلام در شب هاى قدر از ناحيه وعاظ باشور و سوز خاصى عنوان مى شد و احساسات مردم ستمديده را بر مى انگيخت : علاوه بر اين حوادث ، حكومت شعاع السلطنه در فارس و ستمگريهاى آصف الدوله به جان آمده بودند وزير اكرم حاكم قزوين به سيد جمال الدين قزوينى از علماى بزرگ قزوين اهانت كرده بود. اين ستمگريها و امثال آنها زمينه مساعدى براى سخنوران مذهبى و انقلابى فراهم كرده بود. در ميان سخنوران ماه مبارك ، آنكه از همه شيرين سخن بود، سيد جمال الدين صدر المحققين اصفهانى مشهور به سيد جمال واعظ بود، سخنان اين سيد اصفهانى به سبكى روح و روانى آب در اعماق عروق و اعصاب مردم نفوذ مى كرد و به آنان جانى تازه و فكرى نو مى بخشيد. سخنان او چنان دلنشين و مطلوب خاص و عام قرار گرفته بود كه بعدها روزنامه اى به نام : الجمال به وجود آمد كه اختصاص به نشر وعظ او داشت (شماره اول اين روزنامه روز دوشنبه ٢٦ محرم ١٣٢٥ ه ق انتشار يافت ). در ميان سخنوران عهد انقلاب هيچ يك اين مقام را كسب نكرده است كه براى درج مواعظ او روزنامه اى منتشر شود.
لهجه شيرين اصفهانى وقتى با كلماتى و عبارات خوبى تعديل شود و از آيات قرآنى و اخبار و احاديث آل محمد صلى الله عليه و آله زيب و زيور پذيرد، آنگاه از دل هم بر آيد لاجرم دلپذير مى شود و اين هر سه مورد هنر در وجود سيد جمال ، به حد اعلى جمع بود، وى كه در روان شناسى اجتماعى درس نخوانده ، استاد بود، علاوه بر اينكه با عوام ، زبان عاميانه مى گشود، با همان مهارت و تردستى نقال هاى قهوه خانه اى اصفهان ، قصه پردازى نيز مى كرد، از آن جمله است قصد كدخدا نوروز و ملا صفر على كه در شماره هاى يك و دو و سه روزنامه الجمال از او به يادگار مانده در لطيفه گويى نيز از هيچ يك از اصفهانى ها عقب نمى ماند.
سيد جمال در بزرگترين مجالس آن روز تهران ، يعنى مسجد شاه (مسجد امام امروز) به منبر رفت و بى پروا به دستگاه استبداد بد مى گفت . حتى از جمله به امام جمعه نوه شاه سابق كه پاى منبر او نشسته بود، ابايى نداشت ؛ امام جمعه در تنگناى عجيبى افتاده بود زيرا اگر سيد را از منبر منع مى كرد، نمى دانستند چگونه حملات كوبنده او را به خود و دستگاه دولت تحمل كند؟ سرانجام عين الدوله ، سيد جمال را به قم تبعيد كرد.

ج ) انقلاب اسلامى ايران به طورى كه اشاره شد، در صدر اسلام ، حركت ها از مسجد و آغاز و در مسجد سازماندهى مى شد و نيروها از مسجد بسيج مى شدند، به اين ترتيب نهضت و انقلاب همواره با مسجد، پيوندى استوار و جاودانه دارد.
با الهام از اين تفكر بنيادى اسلامى ، ملت مسلمان ايران در جريان انقلاب اسلامى ، بويژه در سال قبل و بعد از پيروزى شكوهمند انقلاب ، با تاءكيد رهبر عظيم الشاءن انقلاب ، يعنى امام خمينى رضوان الله تعالى عليه بر حضور فعال در مساجد، مسجدها حالتى پر تحرك و سرنوشت ساز يافت و به دوران صدر اسلام باز گردانيده شد و روحانيت مبارز در سنگر محراب و منبر به تعيين تفكر سياسى اسلام و نشر اهداف نهضت و افشاگرى در زمينه فجايع رژيم ستمشاهى و آثار شوم سلطه خارجى و توطئه هاى استكبار جهانى به ويژه آمريكا و صهيونيسم پرداخت ، و با بازگو كردن بيانه ها و اعلاميه ها و سخنان رهبر اسلام ، آگاهى مردم را درباره آرمان هاى اسلامى و فجايع رژيم شاه رشد و تعميق بخشيد.
مساجد در سراسر ايران موقعى سازنده و جايگاهى مقدس پيدا كرد و جاذبيت و مركزيت سياسى و عبادى خود را باز يافت ، با اين تحول عميق ، كه خود باز گشتى به دوران شكوهمند صدر اسلام و سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امير المؤ منين على عليه السلام بود، نقش سرنوشت سازى در ايجاد وحدت و يك پارچگى طبقات گوناگون ملت و همدلى نيروهاى انقلابى در مسير اهداف و آرمان هاى مقدس انقلاب اسلامى ، ايفا كرد.
مساجد در سراسر ايران در طول مبارزات و فعاليت هاى انقلابى به كليه مبارزان و انقلابيون و هواداران مؤ من انقلاب اسلامى كه هر لحظه در معرض ‍ افتادن به چنگ مزدوران رژيم ستمشاهى و دژخيمان ساواك بودند، امكان داد كه در پناه امن مساجد و جو آكنده از وحدت و اخوت و معنويت اين مكان مقدس ، با سرعت عمل هر چه بيشتر و ضربه پذيرى هر چه كمتر، در جهت بيدارى و آگاهى بخشيدن به توده هاى وسيع و گروه هاى مردم ، رسالت خويش را متحقق سازند.
در يك جمله ، مساجد در اين مقطع زمانى به مراكز نيرومند پشتيبانى انقلاب و ستاد عملياتى رهبر انقلاب اسلامى تبديل شد.
مساجد با كسب چنين جايگاه رفيعى كه طيف وسيعى از مردم و توده هاى ميليونى را در بر گرفت ، در پيشبرد انقلاب اسلامى پيشاپيش حوزه علميه قم و دانشگاه قرار گرفت ، و به فعاليت هاى آن دوران نيز نيرو و سرعت بخشيد و همگام با يكديگر رسالت به پيروزى رساندن انقلاب اسلامى را متحقق ساخت . (٢٤٦)
در برابر خطر جدايى انقلاب از مساجد كه توطئه جديد دشمنان انقلاب اسلامى بود، امام فرمود:
از هواپيماهاى دشمن نهراسيد، از آن بترسيد كه مساجد خلوت شود.
حال ، چكار بايد كرد كه مساجد خلوت نشود و همانند دوران انقلاب مملو از جوانان پرشور و انقلابى شود و اين سنگر بنيان مرصوص همواره فعال باشد، بر عهده ائمه محترم جمعه و جماعات است كه طرح برنامه هاى مفيد و آموزنده براى جذب ، جوانان ، اين سرمايه هاى ارزنده كشور را كه بالقوه اداره كننده آينده كشور اسلامى ما هستند، بريزند و نگذارند كه آنان به دامان ناپاك ايسم هاى گوناگون و گروه هاى الحادى بيفتند. امروزه دشمن انگشت روى نقطه حساسى گذاشته و حملات وحشيانه فرهنگى خود را به سوى جوانان هدف گرفته و با توپخانه دور برد، يعنى رسانه هاى همگانى ، غرايز آنان را هدفگيرى كرده و مى خواهد با هجوم فرهنگى كه به مراتب از تهاجم نظامى ، خطرناكتر است ، قشر جوان كشور را منحرف سازد.

٤ - نقش مساجد در انقلاب اسلامى در اسلام ، مسجد جايگاهى به وسعت يك مكتب جامع و زنده ، و متناسب با هدف ها و آرمان هاى يك رسالت جهانى ، ظرفيتى فراگير، به فراخى تمامى انسان ها و همه بشريت دارد.
مساجد خانه هاى خدا در زمين است :
ان بيوتى فى الارض المساجد. (٢٤٨)
جايگاه مؤ من و نشست او براى سخن ، مسجد است :
المؤ من مجلسة المسجد. (٢٥٠)
بهترين نقطه هر شهر مسجد آن است :
احب البلاد الى الله مساجد. (٢٥٢)
ساختمان مسجد معادل بقاى آخرت و بناهاى بهشت است .
من بنى مسجدا بنى الله له بيتا فى الجنة . (٢٥٤)
گذرگاه مساجد گذرگاه رحمت و بركات است و خيرات و نيز جايگاه فرشتگان است :
و تعقد الملائكة على اءبواب المساجد . (٢٥٦)
مسلمانان تا در مسجد است در حال نماز و پرستش خداست :
خرج علينا على عليه السلام و فقال : ما تنتظرون ؟ قلنا: الصلوة فقال : انكم فى الصلوة . (٢٥٨)
مساجد مركز خير و بركت است و هيچ مسلمانى بى بهره از مسجد باز نمى گردد:
لا يرجع صاحب المسجد باءقل من احدى ثلاث خصال : اماد عايد عويه يدخله الله به الجنة و اماد عايد عوبه فيصرف الله عنه به بلاء الدنيا و اما اخ يستفيده فى الله . (٢٦٠)
وابستگى به مسجد مسلمان را در سايه حمايت خدا قرار مى دهد:
ستة يجعلهم الله فى ظله يوم لاظل الا ظله ... رجل قلبه متعلق بالمسجد اذا خرج منه حتى يعود اليه . (٢٦٢)
مساجد مظاهر نعمت هاى الهى هستند و كفران اين نعمت و بهره نبردن از بركات آنها مايه خسران است و موجب آن مى گردد كه مساجد نزد خدا شكوه نمايند، و در اين مورد مسجد و عالم و قرآن يكسان آمده است :
ثلاثه يشكون الى الله عزوجل : مسجد خراب لا يصلى فيه اهله ، و عالم بين جهال و مصحف معلق قد وقع عليه غبار لا يقرا فيه . (٢٦٤)
براى آنكه به قداست و فضا معنوى و ارزش والاى مساجد خدشه اى وارد نشود نبايد آن را با سخن دنيا و كارهاى بى ارزش آلوده نمود، و چنين عملى مى تواند نشانه انحطاط جامعه مسلمين باشد و براى احياى قداست مسجد طرد جاهلان و مغرضائى كه با اين عمل مسجد را بى اعتبار و بى اثر و از رسالتش منحرف مى كنند لازم است .
ياءتى فى آخر الزمان قوم ياءتون المساجد فيقعدون حلقا ذكرهم الدنيا و حب الدنيا لاتجالسوهم فليس الله فيهم حاجة . (٢٦٦)
تاءكيدى كه در اسلام بر نگهدارى و خدمت و نظافت مسجد شده ، روشن گر ميزان اهتمام شرع است در دور داشتن مسجد عواملى كه احتمالا جاذبيت آن را خدشه دار مى كنند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر پاكيزه نگهداشتن مساجد و معطر كردن آن امر مى فرمود:
ان رسول الله صلى الله عليه و آله امر بالمسجد ان تطهرو تطيب . (٢٦٨)
وقتى مسجد آماده برگزارى پرستش خدا و انجام دادن رسالت خويش و بهره بردارى است ، ديگر ترك مسجد شايسته مؤ من نيست ، اين منافقان هستند كه همواره در نيمه راه از اداى وظايفشان شانه خالى مى كنند و مساجد را خالى مى گذارند:
قال النبى صلى الله عليه و آله من سمع الندا فى المسجد مخرج من غير علة فهو منافق الا ان يريد الرجوع اليه . (٢٧٠)
به اين ترتيب قرآن مسلمين را از ياد دنيا و گفتگوهاى دنيوى و مذاكرات و حل و فصل امور مربوط به مقاصد مادى و كم بها و آنچه كه انسان را از ياد خدا غافل و به اسارت دنياى منهاى آخرت جدا از اهداف متعاليه خدايى مى كشاند باز مى دارد و آن را شايسته يك انسان در حال تعالى و ارتقاى نمى داند، ولى از آنجا كه مسائل زندگى انسان و امور جامعه ارتباط پيچيده و تنگاتنگ با اهداف معنوى و تعالى و تكامل انسان دارد، و عبادت بحق و شايسته خدا جز از طريق برپايى عدالت اجتماعى و قسط امكان پذير نيست و ارتباط مستقيم دنيا و آخرت عبادت خدا و خدمت به خلق را به صورت يك هدف مزدوج قرار داده ، پيامبران از پى چنين هدف مركب و پيچيده اى از جانب خدا مبعوت شده اند.
قرآن يك جزء اين هدف را چنين ترسيم مى كند:
يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا و داعيا الى الله باذنه و سراجا منيرا .
و در آيه ديگر، عنصر ديگر آن را به صورت بيان مى نمايد:
لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس ‍ بالقسط .
وقتى به اوج و عظمت مقام مسجد مى رسيم ، يكباره مى بينيم كه قرآن مسجد را تا جايگاه قبله بالا مى برد و آن را كانون همه توجهات و تمركز سمت گيرى ها و قبله گاه همه دل هاى خداجو معرفى مى كند. بهترين نقطه هر شهر مسجد آن است .
قرآن براى مساجد چنان كرامتى قايل است كه جز دعوت خدا و خداجويى را شايسته آن بر نمى شمارد.
گذرگاه مساجد، گذرگاه رحم و بركات و خيرات و نيز جايگاه فرشتگان است به دليل نقشى كه مسجد در تربيت دليران ايثارگر و مجاهدان مبارز و جان بر كف داشت ، محرابش نام گرفت و جايگاه حرب يافت و به اين نام مشهور شد.
مسجد قبا و مسجد النبى هم كانون عبادت و عشق به خدا و طنين خالصانه ترين راز و نيازها و عبوديت ها و پاك ترين نواهاى شورانگيز در فضاى پر معنويت آنها منعكس بود، و هم مركز مهر و شفقت و عشق به مردم و رسيدگى به مسائل جامعه بودند.
حركت ها و فعاليت هاى سياسى پيوسته از اين مراكز آغاز و در آنجا طرح و برنامه ريزى مى شد. و براى رهايى مسلمين و نجات انسان ها و مبارزه با دشمنان خدا و خلق ارتش ها بسيج و نقشه جنگ ها بررسى و جهاد در راه خدا شكل مى گرفت ، در مسجد پيامبر شيوه دو حركت موازى و دو جهاد رهايى بخش يكجا آموخته مى شد، مسلمانان با فنون پيچيده جهاد اكبر و جهاد اصغر آشنا مى شدند و تعليم و ارشاد و تربيت در همه ابعاد آن و در تمامى زمينه هاى حركت و مبارزه و جهاد عرضه مى شد و دين و سياست به مثابه دو روى يك حقيقت مطرح و تحليل مى شد.
از يكسو مردم به خدا نزديك مى شدند و صفات و جلال و جمال خدا در قالب هاى وجودى بشرى آنها متجلى مى شد و از سوى ديگر، به اتحاد و پيوستگى و فشردگى صفوف و تعاون و عمل مشترك مى رسيدند و راه آخرت و تكامل و تعالى را با راهيابى به دنيايى مستقل و آزاد و به دور از شياطين و دشمنان خدا و خلق خدا مى پيمودند.
بارها بى از قيد و بند اسارت هاى درونى و گسستن همه قيودى كه انسان را از درون زمين گير و از پرواز به ملكوت باز مى داشت و به اوج بندگى خدا مى رسيدند و از اين جايگاه پاك و منزه به اجراى حاكميت خدا بر بندگانش ‍ همت مى گماشتند.
مسلمانان بر گرد شمع وجود پيامبر صلى الله عليه و آله به بركت جايگاه تعليمى مسجد آموخته بودند كه تا حاكميت خدا بر درون و دل هاى گروهى پيشتاز استقرار نيابد و آنها را آزاد و پاك نسازد، بر پايى حاكميت خدا بر ديگر توده هاى مردم امكان پذير نيست ، همچنانكه تا رسالت حاكميت خدا بر زمين و بر جامعه بشريت ، جامه عمل نپوشد سازندگى تعاليم اسلام و عبادت و بندگى راستين خدا و خود سازى و دعوت به سوى حقيقت عينى نخواهد يافت و راه بندگى تواءم با امنيت مردم و سرانجام راه جهاد اكبر هموار نخواهد شد و اين هدف بزرگ و نهايى پيامبران تحقق نخواهد يافت .

٥ - نقش مساجد در توسعه از جارزنى ها و خبر كردن هاى انسانى گرفته تا دنياى شگفت انگيز انقلاب ارتباطات كه هم اكنون آن را سپرى مى كنيم ، عوامل اصلى و ابزارهاى مهم رسانه اى ما، نقشى مهم در حفظ، احيا و ماندگارى ميراث سترگ تشيع خونرنگ علوى ايفا كرده است .
اگر چه نظريه پردازان و محققان بزرگ اسلامى ، يكى از عمده ترين عوامل ماندگارى و استمرار فرهنگ اسلامى در طى قرون و اعصار را در غناى درونى اين فرهنگ و مكتب حياتبخش مى دانند، ولى چه كسى است كه نداند در عصر تحولات شگرف ارتباطى و با بروز تكنيكهاى نوين اطلاع رسانى ، در ايران سال ١٣٥٧ ه ش ، اين مساجد در آمدند و بار ديگر نشان دادند كه انسان ، انسان است نه ابزار.
با اين توضيح ، ما در اين مجموعه كوشيده ايم تا جنبه هايى از نقش ‍ رسانه اى
مسجد و خطابه را در مقايسه با تحول ارتباطى دنياى امروزه ، مورد بررسى قرار دهيم و در اين بررسى ، البته مقصد، آن نيست كه منكر تحولات ارتباطى جهان شويم ، بلكه بيشتر به دنبال تاءكيد اين نكته هستيم كه نمى بايد نقش ‍ رسانه اى مسجد و خطابه را در رشد و ارتقاى فرهنگ عمومى - بويژه در جوامعى كه از فرهنگ شنيدارى برخوردارند - ناديده انگاشت و يكسره مرعوب نظريه پردازان انقلاب ارتباطات امروز دنيا معاصر شد؛ واقعيت اين است كه بشر معاصر يك بار ديگر دچار اين اشتباه تاريخى مى شود كه به پديده ارتباطات باز هم نگرشى ابزارى بيندازد، غافل از آنكه اولين اصل بديهى رسانه ارتباطى ، توفيق در برقرارى ارتباط با مخاطبى چون انسان است و اين ارتباط و پيوند، جز از راه طرح پيامى قوى و فرهنگ حياتبخش - كه نياز انسان را بر طرف سازد - امكانپذير نخواهد بود.
به همين سبب ، ما ابتدا با تعريفى كه از پديده ارتباطات و مخاطبان آن ، مى كنيم به سراغ نظريه هاى معروف تحول ارتباطى دنياى امروز مى رويم و در اين ميان نقبى به وظيفه و نقش اصلى وسايل ارتباطى در برقرارى ارتباط با انسان مى زنيم ، و سپس ميزان توفيق پيام وسايل ارتباطى در نگاه واكنش رفتار جمعى افراد بشر را مورد بررسى قرار مى دهيم ، در نهايت با بررسى نظريه ماروين زديتس و حوزه هايى كه او براى مطالعه هر انقلاب ضرورى مى داند، تنها به بحث سازماندهى مى پردازيم و از رهگذر آن ، نقش رسانه اى مسجد را در اين راستا مورد ارزيابى و تحليل قرار دهيم .

١ - تعريف ارتباطات پيش از پرداختن به مسائل سابق الذكر، ضرورى است تصور خويش را از پديده ارتباطات روشن سازيم ، علم ارتباطات به دانشى اطلاق مى شود كه چگونگى هاى برقرارى ارتباط و اطلاع رسانى را با مخاطب بررسى مى كند و به كيفيت پيام رسانه ارتباط جمعى و تكنيك هاى ارسال پيام به مخاطب ، مى پردازد. (٢٧٢) و عصر دهكده جهانى (٢٧٤)
اما كاركرد وسايل ارتباط جمعى در تاريخچه كوتاه ذكر شده ، خلاصه مى شود؛ مهم اين است كه ما، چه نگاهى را به وسايل ارتباط جمعى بيفكنيم ؟ آيا بجز وسايل ارتباط جمعى مورد اشاره ، نمى توان هيچ نقش ‍ رسانه اى براى ديگر وسايل و پايگاه هاى ارتباطى - بويژه در جوامع اسلامى - قائل شد؟

٣ - مسجد پايگاه ارتباطى متناسب با جوامع اسلامى بخوبى مى دانيم كه كاركرد وسايل ارتباط جمعى در برقرارى هر چه عميق تر ارتباط با انسان - به صورت مهمترين مخاطب - خلاصه و متمركز مى شود. اگر چنين باشد، بايد ببينيم مسجد، به عنوان پايگاهى ارتباطى و بسيار مهم ، چه نقشى در افزايش پيوندهاى انسانى و توسعه فرهنگ اسلامى ايفا كرده است .
در تبيين اين قسم از اين نوشتار به ذكر نكاتى تاءمل زا به اين شرح مى پردازيم :
١) اصولا تمامى وسايل ارتباط جمعى ، نوعى ارتباط غير حضورى را با مخاطب برقرار مى سازند و اين ارتباط غير حضورى ، على رغم جذابيتهاى فراوانش حالتى تصنعى داشته و لزوما داراى ارتباطى عميق با مخاطبان نيست .
٢) در تمامى نظريه هاى ارتباطى تاكنون ، رسانه هاى جمعى ، وظيفه اطلاع رسانى و ارسال پيام داشته اند؛ در اين بينش ، مى بايد افكار عمومى به سمتى خاص ، كه نهادهاى سياسى و حكومت هاى قدرتمند و غالب دنيا طالبند، سوق داده شود و رفتار جمعى بر اساس الگوهايى كه عرضه مى شود، شكل گيرد و نهايتا ثبات اجتماعى در تحقق اهداف سرمايه دارى جهانى حفظ شود.
بديهى است در اين نظريه ها، انسان ابزارى بيش نيست ولى ديدگاه رسانه اى اسلام انسان را نه تنها به عنوان مخاطبى كه پيامى به اطلاع او مى رسد، بلكه به منزله مخاطبى كه آگاهى و بويژه تعالى او همواره مطمح نظر است ، مى نگرد، پس ، فرق است ميان تعالى آموزش و تربيت انسان تا به دست گرفتن تنها افكار عمومى او.
٣) نفوذ در قلب ها و در افكار، به مراتب اقتدارى افزون تر در افكار مى سازد. رسانه هاى جمعى مورد تاءكيد فرهنگ اسلامى ، كه عمدتا بر نقش رسانه اى مسجد و خطابه و ارتباطها و پيوندهاى حضورى (و تشكل هاى ارتباطى خاص ) انگشت مى گذارد و البته وسايل و تكنيك هاى نوين را هم نفى نمى كند و مى پذيرد، در اين نكته حكمت آميز هدايتى خلاصه مى شود، زيرا در اين مدل ارتباطى ، انسان با انسان حضورا در ارتباط است و اين شيوه ارتباط، در تصرف قلب ها و تسخير افكار به مراتب مؤ ثرتر است .
٤) مسجد و خطابه ، بر فرهنگ شنيدارى تاءكيد دارد، بديهى است در جوامع اسلامى كه كماكان از تحولات فرهنگ ديدارى آثار مهمى ديده نمى شود، مؤ ثرترين پيام است . ضمن آنكه مسجد به عنوان پايگاه و رسانه ارتباطى مهم ، از هر دو حالت مى تواند به طور بالقوه برخوردار باشد. براى نمونه اگر مساجد در زمانى كه در صد جامعه مورد نظر باسواد ما به حدى رسيد كه به ناچار مى بايد پاسخگوى نيازهاى فرهنگى آنان ، بويژه در زمينه كتاب و رسانه هاى ديدارى مثل سينما، تئاتر و امثال آن باشد، به سهولت مى توان كتابخانه و كانون هاى فرهنگى را در مساجد تشكيل داد و تقويت كرد، ولى نكته جالب اين است كه مخاطب آمده است و مسجد چون كانون هدايت انسان در بستر اجتماع و از جاذبه هاى معنوى فراوانى برخوردار است ، اثر خود را بر مخاطبانش مى گذارد.

٤ - ويژگى هاى ارتباطى مسجد در سازماندهى حركت هاى اجتماعى و ماندگارى فرهنگ اسلامى نظريه ماروين زديتس - جامعه شناس فرانسوى - درباره مطالعه انقلاب ها نكات جالبى به دست مى دهد. (٢٧٦)
مسجد، خانه هر انسان با ايمان است .
همچنين در حديث ديگر فرمود:
ان المساجد بيوت المتقين .... (٢٧٨)
مسجدها، باغ ها و بستان هاى بهشتى اند.
و در سخنى ديگر در مقام بيان عظمت و اهميت مسجد، فرمود:
كل بناء و بال على صاحبه يوم القيامة الا المسجد . (٢٨٠)
قيامت به پا نمى شود مگر اينكه مردم در مسجدها مباهات كرده و بر يكديگر فخر و ناز مى فروشد.
صاحب نظران در تفسير و توضيح اين حديث شريف دو احتمال مى دهند:
١- اهل مسجد در آخرالزمان ، گرفتار تظاهر و فخر فروشى مى شوند و از معنويت فاصله مى گيرند و اين عمل ، عملى ضد ارزش است .
٢ - افراد بشر قبل از رسيدن قيامت ، بر اثر تزكيه نفسانى و رشد و كمال عقلانى و بالندگى فكرى و ايمانى به مرحله و مقامى مى رسند كه حضور در مساجد و آمد و شد مستمر به خانه هاى خدا و عبادت مرتب منظم در آن اماكن مقدس را از مفاخر خود مى دانند و به آنها مى بالند، بر خلاف اهل فساد ولااباليان ، كه آمد و شد به مسجد را براى خود كسر شاءن مى دانند و تا مى توانند از آن مى پرهيزند.
در حديثى در زمينه ارج و منزلت مسجد آمده است :
تذهب الارضون كلها يوم القيمة الا المساجد فانها تنضم بعضها الى بعض . (٢٨٢)
همه چيز جز او فانى است .
كل من عليها فان * ويبقى وجه ربك ذو الجلال و الاكرام . (٢٨٤) و ديگر گاه خانه هاى خداوند متعالى . (٢٨٦)
محبوب ترين سرزمين ها نزد خداوند مسجدها، ناخوشايندترين آنها بازارهاى آنهاست .
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله در يك حديث نسبتا طولانى راز محبوبت مساجد را نزد خداوند چنين بيان فرموده است :
هر كس خدا را دوست مى دارد بايد مرا دوست بدارد و هر كه من را دوست بدارد عترت و خاندان مرا دوست بدارد، و هر كس قرآن را دوست بدارد، بايد مساجد را دوست بدارد، زيرا مساجد آستان هاى الهى و بناهاى پاكيزه اى هستند كه خداوند اذن داده كه بلند و مرتفع شوند و داراى خير و بركت باشند؛ مساجد مكان هايى ميمنتند و اهل آنها نيز مردمانى سعيد و خوشبختند. مساجد و اهل آنها، هر دو آراسته به جمال و كمال معنوى و روحانى اند، آنها محافظت شده اند، چون در نمازند و خداوند در صدد بر آوردن نيازمندى هاى ايشان است ؛ آنان در مسجدند و خداوند به دنبال مشكل گشايى از ايشان . (٢٨٨)
مساجد بازارى از بازارهاى آخرتند، ماده پذيرايى و مهمان نوازى در آنها بخشش و آمرزش الهى است و تحفه و هديه تقديمى در آنها بهشت است .
اين حقيقت را كه مسجد جاى كسب معالى اخلاق و محل تحصيل ثواب و كلاسى براى آموزش درس هاى انسانيت و ميدانى براى پروراندن روح و روان آدمى است ، از تقابلى كه ميان بازار و مسجد در برخى احاديث وجود دارد مى توان استفاده كرد، زيرا مسجد در ميان آن همه مكان ها و سرزمين ها نزد خداوند دوست داشتنى ترين و محبوب ترين به شمار مى رود، همچنانكه بازارها مبغوض ترين هستند.
حال بايد ديد كه چرا مساجد محبوب ترين و بازارها مبغوض ترين هستند؟
آيا جز اين است كه بازارها - غالبانه كلا و هميشه - محل تحصيل مال و منالند و افراد بشر در آنجا فقط به جمع پول و ثروت بيشتر مى انديشند و حرص مى ورزند و با يكديگر به رقابت بر مى خيزند و احيانا و دور از رحم و مروت به جان هم مى افتند و چنين امرى ، خواه نا خواه ، آنان را از كمالات معنوى باز مى دارد و دنباله رو هوا و هوسشان مى سازد و سرانجام فرصت هاى طلايى را در تحصيل كمالات روحى از بين مى برد.
از سوى ديگر، شكى نيست كه اگر انسان مؤ من در بازار و مغازه خود با توكل به خدا و در چارچوب امر و نهى الهى به دنبال روزى حلال و در پى تجارت و كسب شرعى باشد، حبيب خداست و مغازه و تجارتخانه اش نيز حكم عبادتگاه را دارد، بنابراين روايات وارد شده در مذمت بازار هرگز ناظر به چنين مواردى نيست و اصولا بايد لحن احاديث و آهنگ روايات و زبان قرآن و سنت را نيك فهميد و موارد را بدرستى تشخيص داد.
و اما مساجد، به طور كلى ميدان كسب فضايل و ارزش هاى والا و معنوى اند و انسانى كه ساعاتى از عمر خود را در آن مى گذارند به كمالاتى دست پيدا مى كند و يا بايد دست پيدا كند كه هستى را بر وى معنى دار تر، و وجود او را با ارزش تر و پايدارتر مى گرداند، زيرا مال و منال دنيوى زوال ناپذير و فانى اند و اگر هم موقتا بمانند، از آن ديگران است ، در حالى كه فضايل و كمالات جزو جدايى ناپذير وجود انسان است و باقى به بقاى اويند، البته منافاتى ندارد كه گاهى همين مسجد به صورت مسجد ضرار و وسيله اى براى رسيدن به مطامع مادى دنيوى در آيد كه در حقيقت چنين مكانى براى مسجد نيست ، بلكه دامى شيطانى و كمينگاهى ابليسى است و انسان را به مراتب بيش از بازار گرفتار و نگون بخت مى كند.
بنابراين ، جمله هاى المساجد انوار الله
۵
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

اهل مسجد آنچه ذكر شد، نكاتى بود عمدتا درباره مسجد و ارزش آن ، مطالبى بود راجع به حرمت و قداست مسجد و بقاى آثار آن و اشاره اى بود به سند جاودانگى عبادت برگزار شده در محيط مسجد، چنانكه در ضمن نقل برخى اخبار ياد آورد شديم ، بيانات در آن گونه روايات ، تمثيلى است ، از قبيل تشبيه معقول به محسوس كه به قصد مجسم ساختن جنبه هاى معنوى و روحانى مسجد عنوان شده اند؛ اين نوع تعبيرات كنايى و جمله هاى تمثيلى ، در مجاورت و گفتگوهاى عادى مردم هر كشور و در عرف و عادت هر قوم ، و زبان و لغت هر ملتى متعارف و شناخته است .
آيا يك سنگ نفيس و گرانقدر با يك در با ارزش و آيا طلا و نقره در تمثيلات عادى ما، مورد مقايسه و سنجش قرار نمى گيرد و گاهى امور معنوى به آنها تشبيه نمى شوند تازه ، آن همه تعبيرات كه در احاديث مزبور آمده درباره بنا و ساختمان مسجد وارد است ؛ اما راجع به اهل مسجد و افرادى مسجدى ، نكته باريك تر و مهم تر است .
حضور در مساجد و اداى فرايض دينى و نمازهاى پنجگانه در آن جا، به قدرى بزرگ و با ارزش است كه در مقام بيان عظمت آن ، باز در قالب مثال و تمثيل فرموده اند:
ما من يوم الا ينادى فى المقابر: من تغبطون ؟ فيقولون اهل المساجد، يصلون و لانقدر و يصومون و لانقدر . (٢٩١)

بناى مسجد اولياى دين ، براى آنكه مؤ منان و مردمان متدين ، تقويت روحى و روانى شوند و رنج و كار و كار و زحمت را در اين زمينه ها بر خود هموار كنند، و عده هاى راست و نويدهاى مسرت بخش مطرح ساخته اند از جمله :
من بنى الله مسجدا و لو كمفحص قطاة بنى الله له بيتا فى الجنة . (٢٩٣)
آيا علت بهتر بودن آن مساجد اين نيست كه مسافران و زائران كعبه در مسير مسجد، نياز مبرم پيدا مى كنند؟ ناگفته معلوم است كه وجود يك مسجد ميان دو شهر و دو آبادى براى مردم مسلمان و اشخاص متدين بيشتر مورد نياز است تا در داخل شهر و روستا، به هر حال ، ملاك بهتر بودن مسجدى در قياس با مسجد ديگر احتمالا نياز و احتياج شديد به آن است .

قصد قربت به استناد حديث معروف نزد فريقين ، نيت و قصد، اصل و پايه هر كارى است :
انما الاعمال بالنيات . (٢٩٥)
براى هر انسان آن مى ماند كه قصد كرده است .
بنابراين بايد ديد كه نيت و قصد پايه گذار مسجد چه بوده است ، آنچه موجب استحقاق آن همه اجر و ثواب و سبب دريافت آن همه پاداش ‍ مى شود كار و بنايى است كه با نيت پاك براى رضاى خدا انجام مى يابد، نه هر بنايى كه احيانا با نيت ناپاك و مقصد آلوده ساخته شده باشد. در فرهنگ اسلامى ارزش هر عمل منوط به نيت عامل آن است و تنها اعمالى نيكو، پسنديده و پر ارزش تلقى مى شود كه به قصد رضاى خالق و خدمت به مخلوق و دور از ريا كارى و شهرت طلبى باشد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در برخى سخنانش افزون بر ذكر قيد لله با بيان صريح ترى مى فرمايد:
من بنى لله مسجدا الا يريد به رياء و لا تسمعة بنى الله له بيتا فى الجنة . (٢٩٧)
و در حديث سوم فرموده اند:
من بنى الله مسجدا صغيرا و كبيرا بنى الله له بيتا فى الجنة . (٢٩٩)
اين مطلب ، افزون بر روايات اسلامى در آيه هاى قرآنى به وضوح و روشنى تمام مطرح است ، احيانا در روايات نيز به آيات قرآن استناد شده است :
ان اءول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا و هدى للعالمين . (٣٠١)
بنابراين بدون شك مراد از اوليت در آيه پيشين ، آغاز پيدايى بشر و حضرت آدم بر روى زمين است ، همچنانكه از آيه ١٠٨ توبه مشخص ‍ مى شود:
لمسجد اءسس على التقوى من اءول يوم اءحق اءن تقوم فيه .
مقصود، اولين مسجدى است كه پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله در ورود به مدينه و تشكيل نظام اسلامى ، بنا نهادند و خداوند آن را مسجد تقوا نام گذارى فرمود. (٣٠٣)

فلسفه بناى مسجد ١ - مسجد نقطه مركزى شهر اسلامى است و بقيه نهادها و بناها اعم از محل زندگى و يا جاى كسب و ديگر تلاش هاى عادى ، بر محور مسجد و فرهنگ آن ، بايد شكل بگيرد.
٢ - روح و جان مسجد كه همان عبوديت و بندگى خدا و پرستشش تنها ذات احديت است . در ابعاد ديگر حيات مادى و فعاليت هاى روزمره بشرى بايد سارى و جارى باشد وگرنه مثل مسجد ضرار، ضد تقوا و پارسايى بوده است ، هر چند نام مسجد بر خود داشته باشد، داراى ارزش ‍ معنوى نخواهد بود.
٣ - اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه ، پيش از هر چيز مسجد ساخت به اين علت بود كه آن حضرت عبوديت و بندگى خدا را در سرلوحه برنامه هر مسلمان قرار دهند، زيرا اگر فرد مسلمان در مرتبه اول ، بنده خدا باشد و نه بنده و تسليم هوا و هوس و مال و منال ، چنين فردى ، انسانى سالم و خدمتكار و مفيد براى خود و ديگران خواهد بود، و الا نه براى خود فردى سودمند، و نه براى ديگران شخصى خدمتگزار خواهد بود.
٤ - معناى رسول خدا اين نيست كه با وجود نهادها و مراكز ادارى ، اجتماعى اقتصادى و غيره ، مسجد را محل فعاليت هاى عادى زندگى كنيم و در جامعه عملا دوگانگى بيافرينيم ، بلكه هدف رسول اكرم صلى الله عليه و آله آن بوده كه فرهنگ مسجد را كه همان عبوديت و بندگى خداست تعميم و روح انسانى را جلا دهيم و هر لحظه گامى به پيش بر داريم و از شيطان و عوامل او فاصله بگيريم .

كارگر مسجد شهيد ولايت سيره نگاران در همكارى و شركت عمار ياسر در بناى مسجد النبى صلى الله عليه و آله داستانى نقل كرده اند كه براى آينده مسلمانان مفيد واقع شد و در واقعه صفين رستگارى و بيدارى فريب خوردگان را در پى داشت .
در سيرت رسول الله صلى الله عليه و آله آمده است : و هم در آن روز عمار بن ياسر در آمد و خشت همى كشيد تا يك بار بسيار بر وى نهادند، به ظرافت گفت : يا رسول الله : مرا كشتند. پس سيد دست بر پشت وى نهاد و فرو ماليد و خاك و غبار را از سر و روى وى پاك بكرد و گفت : ليسو بالذين يقتلونك انما تقلتك الفئة الا باغية .
ايشان كسى نيستند كه تو را بكشند بدان كه گروه سركش و ستمكار تو را مى كشند.
همچنانكه سيد گفته بود عمار به روزگار خلاف على عليه السلام با وى بود و لشكر معاويه وى را بكشتند، كه از معجزه هاى پيغمبر صلى الله عليه و آله يكى اين بود كه از احوال وى خبر داد.

غبار مسجد على عليه السلام هم در حالى كه در مسجد كار مى كرد و رجز مى خواند:
لايستون من يعمر المساجد
يداب فيه قائما و قاعدا
من يرى عن الغبار حائد
برابر نباشد ثواب و درجه كسى كه در مسجد كار كند و رنج بر خود گيرد و خسته شود، با كسى كه به نزديك نيايد و هيچ كار در آن نكند، از بهر آنكه مبادا غبار بر او بنشيند.
مسجد قبا نخستين مسجدى است كه در عالم اسلام شناخته شده و مسجد النبى دومين مسجد جهان اسلام است و مسجد ضرار در حيات رسول اكرم صلى الله عليه و آله به وسيله منافقان در نزديكى مسجد قبا ساخته شد. در بحث قبلى درباره مسجد تقوا (قبا) و مسجد ضرار از بعد فرهنگى و اعتقادى سخن گفته شد؛ اينك موضوع را از بعد تاريخى پى مى گيريم هر چند تاريخ ما از فرهنگ تفكيك ناپذيرند.
امام صادق عليه السلام فرمود:
مسجد قبا نخست مسجدى است كه بر مبناى تقوا و پارسايى بنا شده است . (٣٠٥)
گويى آنها سلاخ خانه هاى يهود است .
شهيد اول در ذكرى مى نويسد:
از برخى فقهاى امامى نقل شده است كه مراد محراب هايى بوده كه درون بعضى مساجد با وضعى خاص وجود داشته است . (٣٠٧)
يعنى ساخته و پرداخته طاغوت ها و بدعت گزاران است .

وسعت مسجد اگر چه در برخى احاديث براى بناى مسجد (كوچك يا بزرگ ) به قصد رضاى خدا و طلب اجر و پاداش الهى ، ارزش قائل شده اند، لكن مسلم آن است كه وسعت و گستردگى فضاى مسجد بر حسب نياز از نظر شارع مقدس ، مطلوب است و در صورت محدود بودن فضاى مسجد، به توسعه آن اذن داده شده است ؛ در تاريخ اسلام نمونه هاى بسيارى از مساجد وجود دارد كه به مرور زمان توسعه يافته اند، مانند: مسجد الحرام و مسجد النبى كه در حيات خود آن بزرگوار و با اجازه آن حضرت گسترش يافته است .
گويند: رسول اكرم صلى الله عليه و آله ديوار مسجد مدينه را با يك خشت ساخته بود؛ با افزايش شمار مسلمانان ، ايشان از رسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه خواستند تا بر آن بيفزايند و پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه فرمود و مسجد را با يك و نيم خشت ساختند و باز چون عرصه مسجد براى مسلمانان تنگ مى نمود و شمار مسلمانان فزونتر مى شد، از رسول خدا اجازه توسعه خواستند و آن حضرت اجازه فرمودند و اين بار ديوار مسجد را به عرض دو خشت بنا كردند و به دستور پيامبر اكرم سقف و سايبان بر آن افزودند. (٣٠٩)
امام جعفر صادق عليه السلام در پاسخ كسانى كه پرسيدند: آيا خانه و اتاقى را كه مسجد بوده مى توان خراب كرد و به جايش مسجدى نو و بزرگ ساخت فرمودند:
اشكالى ندارد. (٣١١)
هر كس خانه اى بر مسجد بيفزايد، بهشت از آن اوست .
بنابراين ، با توجه به مضامين احاديث مذكور و ديگر روايات ، رسول اكرم صلى الله عليه و آله آينده را پيش بينى فرموده و در مورد مسجد النبى و هر مسجد ديگر، توسعه و گسترش را بر اساس فزونى جمعيت و افزايش زايران پسنديده ، بل لازم دانسته و چنان توسعه اى را اذن فرموده اند.

عمران مسجد عمران و آبادانى مساجد، معانى و مفاهيم متفاوتى دارد و هر معنى و مفهومى كه مراد باشد، شايان توجه است ، جز آبادانى فيزيكى و ظاهرى منهاى بعد فرهنگى معنوى و روحانى كه مردود و نامقبول است .
قرآن كريم مى فرمايد:
اءجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن بالله واليوم الآخر و جاهد فى سبيل الله لا يستوون ... . (٣١٣)
آباد كنندگان خانه هاى خدا، خانواده الهى هستند.
و امام رضا عليه السلام فرمود:
نشانه مروت و جوانمردى در وطن سه چيز است : تلاوت قرآن ، عمران مساجد و به دست آوردن دوستان خدايى . (٣١٥)
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
شاهد شايان توجه ديگر اخطارى است كه در اين آيه شريفه ، به مشركان و منحرفان شده است :
ما كان للمشركين اءن يعمروا مساجد الله شاهدين على اءنفسهم بالكفر اءوليك حبطت اءعمالهم و فى النار هم خالدون . (٣١٧)
آنان (مشركان )، متوليان و صاحبان مسجد الحرام نيستند، كه صاحبان و متوليان اصلى آن ، جز پارسايان نباشند.
بعضى از علما فرموده اند:
ممنوعيت مشركان از عمران و توليت مساجد اختصاص به مسجد الحرام دارد.
بعضى ديگر فرموده اند:
مفهوم ، عام است و همه مساجد را شامل مى شود.
شيخ طبرسى قدس سره مى نويسد:
در معنا و مفهوم عمرانى كه بر مشركان ممنوع است ، اختلاف نظر وجود دارد.
١ - مراد، آمد و شد مشركان است كه بر رونق مسجد مى افزايد و خود نوعى عمران و آبادانى است .
٢ - مراد، اصلاح ، ترميم و تعمير خرابيهاى ناشى از حوادث است .
٣ - مراد، سكونت و همجوارى است ؛ با وجود اين ترديدى نيست كه آبادانى مساجد با آمد و شد، زيارت ، نماز، دعا و حتى ترميم و تعمير، تنها كار مردمان معتقد و مؤ من است . (٣١٩)
كيست ستمكارتر از آنكه مردم را از ذكر نام خدا منع كند و در ويرانى آن بكوشد.
مى نويسد:
برخى گفته اند مراد از آيه ، ممانعت از برگزارى نماز و ديگر طاعات است (٣٢١)
علامه مجلسى قدس سره درباره آيه مزبور چنين مى نويسد:
واژه هاى مسجد، منع و ذكر، هر سه عامند و همه مساجد و هر نوع منع و هر قسم ذكر، دعا و نماز را شامل مى شود. (٣٢٣)

تبديل كليسا به مسجد از آنجا كه كليسا، صومعه ، كنشت ، دير و نظاير آنها همچون مسجد براى پرستش خداى يگانه ساخته شده اند، بنابراين كسى كه گذرش به آنها بيفتد مى تواند در آنها نماز بگذارد.
از امام صادق عليه السلام سؤ ال شد:
آيا در معابد يهود و نصارا، مى توان نماز خواند؟.
امام فرمودند:
آرى . (٣٢٥)

٢ - مسجد، مركز انسان سازى
پيام مسجد از آنجا كه مسجد پايگاه نشر آيات قرآنى و تفسير معارف الهى است ؛ در نتيجه ، پيام مسجد، دعوت به فراگيرى تواءم علم و ايمان ، دعوت به تفكر و تعقل در اسرار خلقت و نظام متقن جهان طبيعت ، دعوت به توحيد و عبادت پروردگار، دعوت به اجراى قسط و عدالت ، دعوت به پاكى و انسانيت و دعوت به حيات مذهبى و زندگى معنوى است .
از اين رهگذر، مسجد به عامل حيات فرهنگى جامعه هاى مذهبى مبدل مى شود و بازنده كردن روح ايمان و علم در كالبد امت مسلمان ، نقش حياتى مى يابد.
خداوند متعال در باره پيام مسجد، مى فرمايد:
يا اءيها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم واعملوا اءن الله يحول بين المرء و قلبه و اءنه اليه تحشرون . (٣٢٧)
٢ - مسجد فقط براى خداوند و عبادت او بر پا شده است :
و اءن المساجد لله فلا تدعوا مع الله اءحدا . (٣٢٩)
ما كان للمشركين اءن يعمروا مساجد الله . (٣٣١)
كسانى كه مساجد را مى سازند و آباد مى دارند، مؤ من به خدا و روز جزا و بر پا كنندگان نماز، دهندگان مال خود و ترسان از خدا هستند. اين گروه كه اصحاب و نسل مسجد هستند، راه خدا را يافته اند و از هدايت شدگان محسوب مى شوند.
٥ - ستمكاران افراد، آنانى هستند كه سد راه مسجدند و با تعطيلى مساجد، ياد خدا و جماعت در مسجد را به نابودى مى كشانند:
و من اءظلم ممن منع مساجد الله اءن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها اءوليك ما كان لهم اءن يدخلوها الا خائفين لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الآخرة عذاب عظيم .
۶
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

خانه عدالت از ويژگى هاى صحت نماز جماعت ، عدالت امام جماعت است ؛ عدالت ، ملكه عدالت يا اصرار نكردن بر گناه ، هر يك كه باشد، موجب اعتماد مردم به مسجد و رمز محبوبيتش است ؛ چون اهل مسجد از او فسقى و گناهى سراغ ندارند، نصايح و گفته هاى او مى تواند منشاء اثر شود. بهترين مربى كسى است كه گفته هاى او با كردارش و عملش و قولش تطبيق كند.

محبوب ترين بندگان خدا در بيان اين معنا و فضايل و ارزش ها آن براى حاضر شونده و شتابنده به سوى مساجد، ارزش هاى فراوانى نقل شده است كه براى نمونه به چند روايت اشاره مى شود:
١ - امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
كسى كه به سويى مسجد برود، پاى خود را در هيچ تر و خشكى نمى گذارد، مگر اينكه زمين تا زمين هفتم براى آن شخص تسبيح مى كند.
٢ - رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز مى فرمايد:
كسى كه به سوى مسجدى از مساجد خداوند برود، براى او در مقابل هر قدمى كه بر مى دارد تا زمانى كه به سوى خانه خود باز مى گردد، ده حسنه در نامه اعمالش ثبت مى گردد و همچنين ده سيئه از سيئات او محو مى گردد و به او ده درجه ترفيع داده مى شود.
٣ - روايت شيخ طوسى در كتاب مجالس از ابوذر، در حديث مفصلى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او را وصيت مى كند كه :
اى ابوذر خداوند مى فرمايد: محبوب ترين بندگان در پيشگاه من كسانى هستند كه به جلال من عشق مى ورزند، قلوب شان در گرو مساجد است ، سحرگاهان اهل زمين تصميم به عذابشان مى گيرم ، وقتى اينان را مى بينم ، از عقوبت اهل زمين منصرف مى شوم .
اين روايات و روايات بسيار ديگرى كه همگى تاءكيد به حضور در مساجد دارند و ارزش هاى والاى آن را بيان مى كنند، جملگى حاكى از اهميت و اهتمام فوق العاده اى است كه اسلام براى حضور در مساجد قائل است .
در طرف مقابل ، روايات بسيار داريم كه جمله آنها با كسانى كه از حضور در مساجد خوددارى مى ورزند، برخورد مى كند و ارزشهاى اجتماعى اين گونه افراد را مورد سؤ ال قرار مى دهد، كه براى نمونه به چند روايات اشاره مى شود:
١ - حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
براى همسايه مسجد كه براى اداى نمازهاى واجب در مسجد در حالى كه هم فراغت دارد و هم سالم است حضور پيدا نكند، نمازش ، نماز نيست .
٢ - روايت قرب الاسناد، كه ابوالبخترى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه از پدرانش از حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
براى همسايه مسجدى كه براى اداى نمازهاى واجبش در حالى كه فراغت و صحت دارد و در مسجد حضور پيدا نمى كند، نمازى نيست .
اين روايات و امثال آن را فقها عظام اين گونه بيان كرده اند كه كلمه لاصلواة نفى صحت نيم كند، بلكه نفى كمال مى كند. به اين ترتيب كه لاصلواة يعنى لاصلاة كاملة ، نمازى نيست يعنى نماز نيست ، نه اينكه جايز نيست در منزل نماز بخوانند. مجازند در منزل نماز بخوانند و نمازشان صحيح است ، ولى از كمال برخوردار نيست و چنانچه بخواهند نماز كامل بخوانند بايد نماز خود را در مسجد به جاى آورند.

٣ - مسجد، پايگاه آزادگى و آزادى
مسجد متعلق به كيست ؟ در فرهنگ اسلامى ، مسجد خانه خداست و حضرت حق جل و علا آن را بيت خوييش قلمداد كرده است :
ان بيوتى فى الارض المساجد . (٣٣٤)
و چون آنچه از آن خداست ، براى بهره بردارى مردم است ، از اين رو به همه افراد بشر تعلق دارد، همان گونه كه خداوند از كعبه به عنوان اول خانه اى كه براى مردم بنا نهاده شده ، ياد مى كند:
ان اءول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا . (٣٣٦) كه فلسفه وجودى مسجد است ، گام بردارند.
دو نام خانه خدا و خانه مردم براى مسجد، آنگاه ظهور و تجلى مى كند كه نه رنگ خدايى از مسجد گرفته شود، و نه مسجد با اختصاص به صنف و گروه خاص ، عام بودن خود را از دست بدهد، والا مسجد از روح و حقيقت خود تهى مى شود و معناى واقعى خود را نخواهد داشت .
ما در اينجا در صدد هستيم برخى از عواملى كه مسجد را از جايگاه رفيع و منزلت واقعى خود ساقط مى كند تبيين نماييم .
اين عوامل عبارت اند از:
- محدوديت دينى .
- محدوديت طبقاتى .
- محدوديت سياسى و دولتى .
مسجد در جامعه اسلامى و براى توده هاى مردم حقجو پايگاه آزادى است ، حال آنكه چنين عواملى ، مسجد را در بند قرار مى دهد و آزادى را از آن سلب مى كند.

محدوديت دينى خداپرستان ، هر يك بر طبق آيين و مرام خود پايگاهى دارند و نام خاصى بر آن نهاده اند، مانند: صومعه ، بيعه ، و مسجد، پايگاه عبادى مسلمانان مسجد است ، آنان به مساجد روى مى آورند، مراسم مذهبى خود را در اينجا ادا مى كنند و در بنا و تعظيم آن مى كوشند، ولى اين به آن معنا نيست كه پايگاه هاى ديگر عبادت از نظر مسلمانان ارج و اعتبار نداشته باشد، چرا كه آنها نيز به نوبه خود براى خدا و در تحقق منافع مردم شكل گرفته اند؛ از اين رو حق تعالى جهاد را براى حفظ كليه پايگاه هاى عبادت تشريع و اعلام فرموده است كه اگر اين فريضه تشريع نشده بود، همه معابد دينى منهدم مى شد.
و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا . (٣٣٨)
البته پيوند و ارتباط پيروان هر يك از اديان با معبد خاص خويش ، نوعى تقسيم طبيعى در اين معابد به وجود آورده و هر يك را به گروهى اختصاص ‍ داده است تا هر گروه ، مراسم خاص خويش را بر اساس آيين خود، در معبدى ويژه ، آزادانه به جاى آورد، ولى آيا چنين تقسيمى ، مانع از حضور در معابد ديگر است و مسلمانان نبايد وارد ديگر معابد شوند، همان گونه كه پيروان اديان ديگر نيز اجازه ورود به مساجد را ندارند؟
پيشوايان اسلامى ، حضور مسلمانان را در معابد ديگر مجاز مى دانند و اداى مراسم عبادى اسلام را در آنجا بلامانع اعلام كرده اند، مثلا در صحيحه عيس بن قاسم از امام صادق عليه السلام آمده است كه نماز در بيع و كنائس اشكالى ندارد (٣٤٠)
از اين آيه ، با القاى خصوصيت از مسجد الحرام ، و تعميم شرك به كفر، نتيجه گرفته اند كه همه كفار نجس اند و اجازه ورود به مساجد ندارند.
توضيح آنكه نجاست مشركان ، سبب نهى از ورود آنان به مسجد الحرام است . البته اين مسئله ، بين مسجد الحرام و مساجد ديگر است و به اقتضاى تعظيم مساجد، به طور كلى بايد از ورود اشخاص نجس و از آن جمله اهل كتاب به مسجد، جلوگيرى كرد. (٣٤٢)
ولى چنين استدلالاتى ، از جنبه هاى فقهى شايسته تاءمل و مناقشه است ، زيرا مبتنى بر مقدماتى است كه اثبات آنها دشوار است :
١ - مشرك در تعبير قرآنى شامل كفار و اهل كتاب نيز مى شود.
٢ - آيه در صدد بيان نجاست ظاهرى مشركان است .
٣ - وارد ساختن هر گونه نجاست به مسجد حرام است .
در حالى كه اولا: هر چند مشرك داراى مراتبى است كه اهل كتاب نيز گرفتار برخى از مراتب آن هستند، چه اينكه اكثر قريب به اتفاق مسلمانان نيز از آن عارى نيستند، ولى يقينا اين آيه حكم به نجاست همه مراتب مشرك نمى كند و بايد آن را مختص به گروه خاصى دانست . پس در اين آيه مشركان به معناى خاص آن - كه در برابر اهل كتاب قرار دارند - مراد است . به علاوه براى مشركان و اهل كتاب در قرآن كريم احكام خاصى وضع شده است . به عبارتى هر حكمى كه براى مشرك بيان شده باشد، نمى توان به هر كافر سرايت داد، مثلا اهل كتاب با پرداخت جزيه ، از امنيت جانى و مالى در جامعه اسلامى برخوردار مى شوند، در حالى كه قرارداد ذمه با مشركان وجود ندارد، از اين رو قاعده اى كه با اعتماد به آن بتوان هر حكمى را از مشرك به كافر سرايت داد، در اختيار نداريم .
ثانيا: روشن نيست كه آيه شريفه در صدد بيان نجاست ظاهرى مشركان باشد، همان گونه كه عده اى از مفسران مانند علامه طباطبائى (٣٤٤) توجه داده اند. پس اين احتمال كه آيه ناظر به پليد بودن آنان از نظر اعتقاد و عقيده باشد، شايان توجه است ، اگر آن را معنى ظاهر آيه ندانيم .
ثالثا: ندادن جواز ورود نجاست به مسجد، يك اصل ثابت شده در فقه نيست ، چرا كه بر طبق شهادت شهيد، از حديثى به اين مضمون كه جنبوا مساجدكم النجاسته در مجموعه روايات ، خبر و اثرى نيست ، به علاوه فقها نيز ملزم به دادن چنين فتوايى نبوده اند و ورود سلسل البول و مستحاضه را به مسجد جايز مى شمارند و به طور كلى بزرگانى مانند شهيد اول ، محقق كركى و شهيد ثانى ، و عموم فقهاى اخير ورود نجاسة غير متعديه را به مسجد، بلا اشكال مى دانند، مگر آنكه عنوان ديگرى مانند: هتك حرمت مانع شود.
علامه حلى ، چهار استدلال ديگر نيز براى ندادن جواز ورود كفار به مساجد نقل كرده (٣٤٦) از آن جمله علامه حلى مى گويد: ممنوعيت ورود كفار به مسجد در صدر اسلام ، بين مسلمانان مشهور بوده است ، زيرا وقتى ابو موسى اشعرى بر عمر وارد شد و دفتر را بخواند، ولى ابو موسى جواب داد كاتب به مسجد وارد نمى شود، عمر پرسيد: چرا؟ پاسخ داد: چون مسيحى است . عمر هم ساكت شد. اين جريان نشان مى دهد كه ندادن جواز ورود آنان به مساجد در صدر اسلام ، مسئله اى مسلم و مورد اتفاق بوده است (٣٤٨) و نيز در بسيارى از متون فقهى قدما، مسئله مطرح نشده است ، لذا ادعاى اجماع در كلمات بزرگان ديده نمى شود، حداكثر اين است كه صاحب رياض مى گويد: ظاهر هم الاجماع (٣٥٠) با مراجعه به مسالك (٣٥٢)
و اما رواياتى مانند:
ليمنعن احدكم مساجدكم يهودكم و نصاريكم و صبيانكم و مجانينكم ... . (٣٥٤)
همچنين به نقل مؤ رخان ، ضيمام بن ثعلبه ، از طرف طايفه بنى سعد بن بكر به مدينه آمد و وارد مسجد پيامبر شد، رسول خدا در جمع اصحاب خود بود، ضيمام پرسيد: كدام يك از شما محمد است ؟ پيامبر خود را معرفى كرد و به سؤ الات او پاسخ گفت ضيمام بن ثعلبه ، در پايان اسلام اختيار كرد. (٣٥٦) وفد كند نيز ٦٠ تن بودند كه در مسجد با رسول خدا ملاقات كردند. (٣٥٨)
آيا اهل كتاب نمى بايد براى فصل حكومت به محكمه - مسجد - مراجعه كنند؟ در زمان حضرت على عليه السلام نيز وضع به همين منوال بوده است . ابن ادريس مى گويد:
لا خلاف ان امير المؤ منين كان يقضى فى المسجد الجامع فى الكوفه و دكة القضا معروفة الى اليوم . (٣٦٠)
و نيز در روايات آمده است كه بعد از ارتحال پيامبر صلى الله عليه و آله ، يكى از شخصيت هاى يهود وارد مدينه شد و شهر را خالى ديد، مردم همه در مسجد بودند، او نيز به مسجد آمد تا سؤ الات خود را مطرح سازد، حاضران او را متوجه ابى بكر كردند، ولى خليفه او را به امير المؤ منين رجوع داد. (٣٦٢)
در زمان خليفه دوم نيز اسقفى از نجران براى پرداخت جزيه به مدينه آمد، خليفه او را به اسلام دعوت كرد و پرسيد: شما كه پهنه بهشت را آسمان ها و زمين مى دانيد (جنة عرضها السموات و الارض ) پس چه جايى براى جهنم باقى مى ماند؟، خليفه ساكت ماند. حضرت على عليه السلام جلوى مسجد بود، از او مى خواستند كه به مسجد بيايد و پاسخ اسقف را بگويد. (٣٦٤)
همين مفسر بزرگ در ذيل آيه ٥٢ نيز از سوره انعام مى نويسد:
گروهى از مؤ لفة قلوبهم به نزد پيامبر آمدند و آن حضرت را در ميان بلال ، صهيب ، خباب و گروهى ديگر از محرومان ديدند، آنان ضمن تحقير و بى اعتنايى به همنشينان رسول خدا گفتند، اى پيامبر، اينان را از خود دور كن تا ما با تو باشيم ، زيرا نمايندگان اقوام گوناگون عرب به اينجا مى آيند و باعث شرمندگى است كه ما را با بردگان در كنار يكديگر ببينند، البته وقتى ما رفتيم مى توانى دوباره آنان را به مجلس خود راه دهى (٣٦٦)
به اين وسيله حق تعالى ، رسول اكرم را از قبول پيشنهاد آنان بر حذر داشت و با اخطارى شديد اللحن اين عمل را ظلم و ستم دانست .
ارباب مكنت و صاحبان زر و زور به قدرى روحيه مستكبرى دارند كه تا وقتى مسجد و محضر رسول خدا را منحصرا در قبضه خود نگيرند و تا زمانى كه رسول خدا را در انحصار خود نبينند، حاضر به شركت در مجلس ‍ آن حضرت و همنشينى با وى نيستند!! پر واضح است كه چنين عناصرى وقتى به سراغ امام جماعت معمولى بروند، از او چه توقعاتى دارند و چگونه بر خورد مى كنند؟
حس زياده طلبى و سلطه جويى آنان ايجاب مى كند كه همه بله قربان گوى آنان و ابزارى در دست ايشان باشند. قدرت طلبى آنان ، به شكل برخوردهاى توام با تحكم در برابر امام مسجد و خلق خدا، بروز مى كند؛ طبيعى است با چنين سلطه اى ، امام مسجد هرگز نمى تواند استقلال راءى داشته باشد تا با تدبير خويش اداره كند، بلكه پيوسته بايد نگاهش به زبان آنان باشد، هر چه را آنان پسندند بگويد، هر كه را آنان مى پسندند دعوت كند و در مسائل سياسى مطابق ميل آنان نظر دهد و نه جز آن .
جلوه ديگر، برترى جويى ها و قدرت طلبى هاى شيطانى ، به امتيازات قومى و قبيله اى مربوط مى شود، مثلا خليفه دوم چون در خصوص به برترى قوم عرب حساسيت خاص داشت ، دستور داد هرگز عجم ها امام جماعت عرب ها نشوند و تا عرب در جماعت حضور دارند، صف اول به آنها اختصاص يابد و عجم ها در صف اول قرار نگيرند. (٣٦٨)
از آنجا كه سودجويى و منفعت طلبى ، ذهن و فكر سرمايه داران را فرا گرفته است ، اگر به مسجد هم بيايند، آن را شعبه اى از محل كسب خود در مى آورند و در مسجد هم فكر و ذكرى غير از دنيا ندارند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
در آخر الزمان گروهى به مساجد مى آيند و در آن حلقه مى زنند كه ذكرشان دنيا و محبت آن است ، شما با آنان همنشين نشويد، و البته خدا هم نيازى به آنان ندارد. (٣٧٠)
در حالى كه عالم ربانى كه از سرچشمه معارف اهل بيت سيراب شده است در ادعيه خود، مناجات امام سجاد عليه السلام را تكرار مى كند كه :
بار خدايا مرا از اين گمان كه ناداران ، پست و ثروتمندان با فضيلت اند، ايمن نگهدار.
و اعصمنى من ان اظن بذى عدم خساسة اواظن بصاحب ثروة فضلا .
و چون چنين ظن و گمانى را خطرى مى بيند كه بايد خود را از آن ، ايمن : ساخت لذا علاوه بر دعا، پيوسته مراقبت و هوشيارى دارد كه مبادا به اين پرتگاه نزديك و صاحبان ثروت را داراى امتياز و برترى بداند، در نتيجه اين انديشه در زندگى اش پديدار مى شود كه صاحبان سرمايه ، برترى ندارند و رفتارش با اين طبقه ، به گونه اى است كه اين پيام را به ديگران انتقال مى دهد كه : من درباره ثروتمندان گمان فضيلت ندارم .

محدوديت سياسى با تعريفى كه اسلام از مسجد عرضه مى كند، مسجد نمى توان پايگاه سياسى يك حزب باشد. مسجد از يك سو به خدا و از سوى ديگر به مردم تعلق دارد، از اين رو نبايد زير سيطره يك باند سياسى قرار بگيرد و از آن به صورت مركز فعاليت هاى تشكيلات گروهى ، استفاده شود.
به علاوه گروه ها و احزاب ، معمولا در جهت تجربه امت و رو در رو قرار دادن گرايش هاى مختلف عمل مى كنند و اين خصلت اگر به مسجد سرايت كند، پايگاه وحدت و الفت را به محل اختلاف و تفرقه بدل مى سازد، يعنى همان خصوصيتى كه قرآن براى مسجد ضرار بر شمرده است ، مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤ منين .
مسجد كه پيوند و ارتباط مسلمانان را استحكام مى بخشد، بايد به گونه اى عمل كند كه مسلمانان به ديده خانه خود، به آن بنگرند، لذا احزاب گوناگون ، هر چند بر اصول و مبانى اسلامى هم تشكيل شده باشد، نبايد مسجد را به كنترل خويش در آورند، زيرا اين نكته را درباره ديگر مراكز اجتماع و تشكل امت اسلامى نيز بايد مراعات كرد وگرنه چنانكه نماز جمعه به سنگر دفاع از يك جريان سياسى تبديل شود و تريبون آن در اختيار يك جناح قرار گيرد، طبعا هواداران جناح هاى ديگر از آن فاصله خواهند گرفت .
اساسا اجتماعاتى كه در برنامه هاى اسلامى پيش بينى شده ، از جماعت گرفته تا جمعه و حج به منظور فرو ريختن اين گونه مرزها و در هم شكستن اين قبيل اختلافات است ؛ ايفاى نقش وحدت آفرينى مسجد در گرو آن است به صورت پايگاهى فراجناحى در جامعه اسلامى ، شناخته شود.
سيره پيشوايان معصوم نشان مى دهد كه آنان حتى در اوج قدرت و حاكميت خود، مسجد را در قبضه حكومت قرار نمى دادند تا آنان كه به نظام حاكم بى اعتنا و يا مخالف اند، از حضور در مسجد منعى داشته باشند. سيره امير المؤ منين در برابر مخالفان مانند خوارج چنان نبود كه آنان از حضور در مسجد، حتى مسجدى كه خود حضرت ، امامت آن را داشت ، ممنوع باشد و حضور در مسجد به پيروان آن حضرت اختصاص يابد، آنان نه تنها از سوى امام بلكه از طرف شيفتگان ولايت نيز كاملا آزاد بودند، حتى اجازه داشتند كه با كمال صراحت اعتراضات خود را در محضر زمامدار مسلمين ، مطرح سازند. آنها گاه پا را فراتر مى گذاشتند، زبان به اهانت و ايذا مى گشودند، اما هم در برابر اهانت آنان اصحاب خويش را به خويشتندارى فرا مى خواند، تا مبادا به سزاى جسارتشان كسى متعرض آنان شود؛ شهيد مطهرى وقتى با عنوان دموكراسى على به بحث مى پردازد، مى گويد:
خوارج به مسجد مى آمدند و هنگامى سخنرانى و خطا به حضرت على عليه السلام ايجاد مزاحمت مى كردند، روزى امير المؤ منين بر منبر بود، مردى آمد و سؤ الى كرد: على عليه السلام بالبداهه پاسخ گفت ، يكى از خارجى ها، از بين مردم فرياد زد: قاتله الله ما افقهه ديگران خواستند متعرضش شوند، امام على عليه السلام فرمود: رهايش كنيد او به من تنها دشنام داد.
خوارج در نماز جماعت به على عليه السلام اقتدا نمى كردند، زيرا او را كافر مى پنداشتند، به مسجد مى آمدند اما با على عليه السلام نماز نمى گذاردند و احيانا او را مى آوردند، على به نماز ايستاده بود، ابن كوا اين آيه را بلند به كنايه خواند:
و لقد اءوحى اليك والى الذين من قبلك لئن اءشركت ليحبطن عملك ، حضرت سكوت كرد تا آيه را تمام كند. (٣٧٢)
اشخاص و گروه هاى قدرت طلب ، چون به منافع آنى خود فكر مى كنند از قربانى كردن قداست مسجد به پاى اهداف جناحى خود ابايى ندارند و تا آنجا پيش مى روند كه خانه خدا، به دفتر گروهشان تبديل مى شود، ولى چنين رويه اى بالمآل به تضعيف پايگاه مسجد مى انجامد، زيرا گروه هاى ديگر را به حساسيت و موضع گيرى وا مى دارد و چنانچه قدرت مقابله داشته باشند، مسجد را ميدان تنازع و تاخت و تاز مى سازند و اگر خود را از مقابله با جناح حاكم عاجز ببينند، به طور كلى از مسجد فاصله مى گيرند و يا مسجد ديگرى را براى فعاليت هاى گروهى خود، بر مى گزينند و البته چنين پيامدهايى به تقويت جايگاه مسجد و تحكيم موقعيت آن در جامعه ، صدمه اساسى وارد مى سازد، بخصوص اگر سلطه سياسى يك جناح به شكل هماهنگ و سازمان يافته و با نام تشكيلات ، در مساجد گوناگون انجام گيرد، آثار منفى آن بيشتر خواهد بود. از عوارض چنين رويه اى ، دورى گزيدن علمايى متعهد و در عين حال مستقل از مسئوليت پذيرى در مساجد، و بالا آمدن افراد سفله و كم مايه ، بارى به هر جهت و بله قربان گو در قيوميت بر مساجد است ، كه پيامدهاى اين آفت ، واضح است .
به طور كلى بايد گفت : سرنوشت مساجد و هدايت و سامان دهى آنها در توسط مقام ولايت فقيه صورت گيرد و از هر گونه اعمال سليقه خاص و باندبازى و بدور نگه داشته شود تا به عنوان خانه خدا پايگاه خوبى براى خودسازى و ارتباط بين مردم و رهبرى و مردم با مردم باشد.

بخش چهارم : مساجد و جوانان
١ - عوامل اصلى جذب جوانان
الف ) امام جماعت امام جماعت در هر مسجد عاملى مهم در پيشرفت و ترقى مسجد به شمار مى رود و چنانچه داراى شرايط لازم باشد، تاءثيرى بسزا در تحولات مثبت در جوانان و در نتيجه گرايش آنان به مساجد خواهد داشت ؛ اين صفات از اين قرار است :

١ - ثابت بودن شناخت امام جماعت از مسجد، محل مؤ منان و نمازگزاران و غيره از جمله امورى است كه در عملكرد وى نقشى مهم دارد؛ خصوصيات و اوضاع خاص هر محل و اهالى آن باعث مى شود كه وى تصميم مقتضى اتخاذ كند و در راه اجراى آن گام بر دارد كه ثابت بودن امام جماعت در مسجد محل اين مساءله را عملى مى سازد.

٢ - توانايى علمى از عواملى كه مى تواند در جذابيت امام جماعت مؤ ثر باشد، توانايى و اندوخته هاى علمى اوست ، چرا كه ممكن است سؤ الى از طرف جوانان در حيطه تخصصى او مطرح شود تا او با استفاده از معلومات خود در زمينه هاى مختلف از جمله جامعه شناسى و روان شناسى جوانان و غيره ، پاسخ دهد. طبيعتا قدرت علمى روحانى مسجد باعث اطمينان و اعتماد مردم ، بخصوص جوانان مى شود و آنان نيز همواره سعى مى كنند در مواقع لزوم با او ارتباط برقرار سازند و با اطمينان خاطر و طيب نفس با وى معاشر باشند و از كمالات و معلومات او بهره مند شوند.

٣ - نظم امام جماعت ضرورت دارد كه در كليه كارهاى مربوط به مسجد نظم و انضباط را مراعات كند، به موقع به مسجد بيايد، نماز را اقامه كند و اوقات سخنرانى و ارشاد مردم را تنظيم و با توجه به حال حضار مطالب خود را بيان كند و از ذكر مطالب اضافى و اطاله كلام خوددارى ورزد.

٤ - بيان ساده و شيوا مطالبى كه امام جماعت بيان مى كند، بايد حتى المقدور ساده و شيوا باشد و از تلفظ كلمات و جملات عجيب و غريب و ناماءنوس بپرهيزد؛ چرا كه عمده مخاطبان وى بى سواد، كم سواد و ناآشنا به كلمات تخصصى هستند، در غير اين صورت با توجه به روحيه جوانان و كم ظرفيت بودن آنان ، خستگى و كسالت بر آنها عارض مى شود.

٥ - ابتكار خلاقيت بعضى از وعاظ هنگامى سخنرانى آموخته هاى علمى خود را به همان گونه كه فرا گرفته ايد، بيان مى كنند، در حالى كه مى توانند با ذكر مثال ها و حكايت هاى تاريخى ، مطالب و كلمات قصار، شوخ طبعى و داستان هاى شيرين را با رعايت نكات روانشناسى جوانان به گونه اى زيبا و جذاب تر عرضه كنند.

٦ - دوستى با جوانان و نوجوانان امام جماعت مسجد مى تواند با كنار گذاشتن بعضى از روحانيت هاى كاذب يا غير ضرور، بين خود و جوانان ، دل آنها را به خود نزديك كند؛ به قدر معقول با آنان صحبت كند، احوال آنها را در حالت عادى و غير عادى جويا شود و حتى المقدور در همنشينى ها و مجالست ها همراه آنان باشد و از فرصت هاى مناسب به منظور بيان مقصود استفاده كند؛ در حالى كه بعضى از روحانيان با اتخاذ تدابير نامناسب و به خود گرفتن حالت هاى عالمانه ، سنگين و رنگين حركت كردن بى حد، هم كلام نشدن با ديگران ، خصوصا جوانان و غيره ، بين خود و جوانان فاصله مى اندازند.

٧ - احترام و تواضع هميشه با احترام به ديگران و داشتن حالت تواضع در مقابل همنوعان ، نوعى ارادت قلبى ديگران را در حق خود جذب مى كنيم ، حال اگر تواضع و احترام از جانب روحانى و رهبر معنوى ، آن هم با جوانان كه داراى قلبى پاك و جوياى صحبت هستند، صورت گيرد، قطعا پيروزيهاى چشمگيرى به دست خواهد آمد؛ اين روش از جمله طرق تبليغ عملى است كه در تاريخ صدر اسلام خصوصا در وصف پيامبر گرانقدر اسلام نقل شده است و نتايج بسيار خوبى هم در بر داشته است .

٨ - آراستگى ظاهرى روحانى و رهبر معنوى در اجتماع بايد در قالب الگو و نمونه خوبى ها مطرح شود؛ بنابراين امام جماعت بايد به بهترين وجه ممكن لباس بپوشد، تميز باشد، محاسن مرتب داشته باشد و از عطر استفاده كند؛ مواظب نظافت دهان و دندان و احيانا بوى بد دهان خود باشد و كلا مسئله نظافت ظاهرى را فراموش نكند.

٩ - توانايى جسمى در برگزارى نماز جماعت و سخنرانى ها لازم است مسائلى نظير دقت ديگران و كهولت سن حاضران مراعات شود؛ حال اگر امام جماعت سن بالايى داشته باشد، طبيعتا نماز طولانى مى شود و ممكن است ماءموران خسته شوند.

١٠ - دارا بودن دانش لازم اگر امام جماعت صرفا به يك سرى اطلاعاتى علمى دست يافته باشد، انتقال آن به روش معمولى و بيان ساده آن مطالب ممكن نيست و با توفيق كمترى قرين است ؛ لذا ضرورى است از علوم ديگر نظير روانشناسى جوانان و نوجوانان استفاده شود.

١١ - درك موقعيت سنى جوانان موقعيت سنى جوانان و نيازها و روحيات آنان در اين سنين بايد مورد توجه قرار گيرد؛ لازم نيست هميشه از آنان بخواهيم در كليه مراسم ادعيه و زيارات شركت و گريه و زارى را پيشه كنند، زيرا جوانان و نوجوانان در كنار اين مسائل معنوى نياز به تفريحات سالم و ورزش و آموختن دانش روز دارند؛ تحرك و انرژى زياد از خصوصيات اين دوران است و جوانان به تنوع بيشترى نيازمندند.

١٢ - تهيه امكانات مالى امام جماعت مى تواند با نظارت كامل و سر و سامان دادن به امور مالى مسجد و تخصيص بودجه هاى لازم در راه جذب جوانان ، به اين مهم دست يابد.

ب ) مسجد خود مسجد و ويژگى هاى آن نيز مى تواند عامل جذابى به منظور گرايش ‍ جوانان و نوجوانان به مسجد باشد، اين ويژگى ها و خصوصيات عبارت اند از:

١ - فضاى مناسب و ظواهر خوب آن مسئولان ذى ربط در عصر كنونى بايد در احداث مساجد تا حد زيادى مداخله كنند، انتخاب محل احداث نقشه مورد نظر، امكانات و فضاى سبز آن و غيره بايد حساب شده و از روى اصول باشد؛ احداث مسجد در كوچه و پس كوچه ها و با مساحت كم و شبستان مسجد، بدون ديگر امكانات سوت و كور است و رغبتى در دل جوانان و ناآشنايان به مسجد ايجاد نخواهد كرد.

٢ - نظافت تميزى و پاك بودن از جمله عواملى به شمار مى رود كه باعث گرويدن جوانان به مسجد مى شود، لذا مسئولان مسجد بايد در خصوص غبار رويى ، نظافت منظم روزانه يا هفتگى شستن فرشها و عطر افشانى اقدام كنند. نظافت دستشويى ها، ايجاد امكانات بهداشتى نظير صابون ، مايع ضد عفونى كننده ، آب گرم در زمستان ها و شستشوى مرتب و منظم محيط دستشويى ها و به كار بردن خوشبو كننده هاى مناسب از ضروريات مساجد است .

٣ - وسايل صوتى ، گرمازا و سرمازا كسانى كه مناسبتى به مسجد راه مى يافتند چنانچه با مسائل ناخوشايندى از قبيل نامناسب بودن صداى بلندگوها و سرد يا گرم بودن بيش از حد مسجد روبرو شوند، تنفر در قلب آنان پديد مى آيد و سابقه ذهنى منفى در اذهان ايشان باقى مى گذارد، همچنين تنظيم نور كافى در خود مسجد از اهم مسائل است .

٤ - تصميم گيرى متمركز مؤ منان و نمازگزاران و مسئولان مربوط مى توانند به منظور تنظيم برنامه ها و امور مساجد و جلوگيرى از پراكندگى و تعدد تصميم گيرى ها، با انتخاب شمارى از افراد جوان و متعهد و حتى المقدور متخصص ، همچنين ريش ‍ سفيدان با نظارت امام جماعت در قالب هيئت امنا، امور مساجد را با صلابت و برنامه ريزى منسجم اداره كنند.

٥ - ايجاد امكانات فرهنگى ورزشى مسئولان و گردانندگان مساجد مى توانند با تهيه و تخصيص امكانات فرهنگى از قبيل : كتابخانه ، سالن مطالعه ، تشكيل گروه هاى تواشيح ، سرود، همخوانى قرآن و تشكيل جلسات آموزش قرآن در دوره هاى گوناگون ، كلاس هاى تقويتى رايگان و كلاس هاى آموزشى ديگر، باعث جذب جوانان به مساجد شوند؛ در كنار اين مسائل تهيه امكانات ورزشى مرتبط با مسجد تا جايى كه حرمت آن به طور كامل محفوظ بماند نيز مى تواند در شمار عوامل جذب كننده محسوب شود.

٦ - استفاده از افراد خوش صدا بسيارى از اوقات مى بينيم در مساجد از قاريان قرآن و مؤ ذن هاى مسن و افراد بد صدا استفاده مى شود كه انسان به هنگام شنيدن صداى آنان ناگزير بايد گوش خود را بگيرد. طبيعى است كه اين موضوع باعث دفع جوانان از مساجد مى شود.


۷
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

ج ) هيئت امناى مسجد پيشبرد امور مسجد و آبادانى آن ، هم به لحاظ معنوى و هم به لحاظ مادى ، اشتراك مساعى و همت والاى اعضاى هيئت امنا را مى طلبد، آنان مى توانند با همفكرى و همدلى ، از عهده اين وظيفه شرعى و داوطلبانه به خوبى برآيند و ذخيره اى براى آخرت خود بردارند؛ خصوصيات ضرورى كه مى بايد اين افراد داشته باشند، به قرار زير است :

١ - همكارى جدى اعضاى هيئت امناى مسجد مى بايد در اداى وظايف خود جديت داشته باشند و مصمم حركت كنند، در غير اين صورت اختلال در امور مسجد پيش مى آيد.

٢ - تقسيم كار به نظر مى رسد كه امور مساجد مى بايد به تناسب سن ، تخصص ، علاقه و ديگر عوامل شخصى اعضاى آن هيئت ، تقسيم شود تا فشار كار بر دوش ‍ فرد يا افرادى معينى نباشد؛ از طرف ديگر اين اعضا مى توانند از افراد غير عضو كه علاقه به كار دارند كمك بجويند تا در تسريع كار مؤ ثر باشند، مراعات مجموعه امور ياد شده باعث بروز حركتى منسجم در امور مساجد مى شود كه براى افراد مرتبط با مسجد و خصوصا جوانان دلپذير خواهد بود.

٣ - علاقه به كار افرادى كه در قالب عضو اين هيئت به كار مشغول مى شوند بايد در برابر مسئوليت پذيرفته شده علاقه داشته باشند و از نيت غير تقرب الى الله پرهيز كنند تا بتوانند بدون هيچ گونه دلسردى فعاليت كنند.

٤ - تاءمين بودجه پيشرفت و بهبود كيفيت فعاليت هاى مساجد تا حد زيادى بستگى به مسائل مالى دارد؛ اعضاى گرداننده مساجد بايد در اين خصوص فكر اساسى كنند و از طرفى به مخارج معمولى مسجد از قبيل آب و برق و گاز اكتفا نكنند و هزينه جذب جوانان را نيز به صورت مسئله مهم محسوب دارند و در رديف هزينه هاى خود بگنجانند و از طرف ديگر به روش سنتى جمع آورى پول در مسجد اكتفا نكنند، بلكه با كمك گرفتن از افراد متمكن و خير، جمع آورى منظم ماهيانه وجوهات نقدى از منازل و عرضه فيض ، در نظر گرفتن منابع در آمد از قبيل خريد مغازه و اجاره دادن آن ، مشاركتهاى اقتصادى و غيره ، مشكلات مالى مسجد را رفع كنند.

٥ - توجيه جوانان و نوجوانان بيان حرمت و احترام مسجد مى تواند جنبه معنوى آن را تقويت كند و اين ذهنيت را كه صرفا مسجد به مجلس ختم و امثال آن منحصر است ، محو كند، اين جلسات به صورت رسمى و غير رسمى و همچنين به شكل فردى يا جمعى مى تواند در موقع مناسبى انجام شود.

٦ - اهتمام به مسئله جوانان و نوجوانان توجه كردن به جوانان و سرمايه گذارى براى آنها نيز از امور مهمى است كه سرپرستان و گردانندگان مسجد بايد به آن عنايت داشته باشند، گرداندن مسجد و اداره امور آن نبايد به شكل سنتى باشد، يعنى به شكلى كه گاهى اوقات مشاهده مى شود كه اكثر كودكان و نوجوانان را به دليل شلوغ كردن ، حرف زدن و غيره از مسجد بيرون مى كنند، يا نسبت به آنها بد رفتارى مى شود، بايد توجه داشته باشيم كه اين نوع برخورد با آنها سابقه بدى در اذهانشان باقى مى گذارد.

٧ - استفاده از تخصص هاى گوناگون براى رفع مشكلات روزمره مساجد و تقليل هزينه هاى آن مى توان از افرادى كه در شغل هاى گوناگون مهارت دارند، استفاده كرد و در مواقع لزوم از آنها كمك گرفت . به كار گيرى اين تخصص ها هم در زمينه امور فنى و حرفه اى و اقتصادى و هم در امور فرهنگى و غير مادى خواهد بود. البته در اينجا منظور اين نيست كه كلا مشكلات فوق رايگان انجام گيرد، بلكه هدف اين است كه در حد توان در كم كردن مخارج مسجد تلاش شود.

د) ساير عوامل در اين زمينه مى توان به عوامل ديگرى اشاره كرد كه انتخاب عنوان و دسته بندى آنها چندان ضرورى به نظر نمى رسد، اين موارد را مى توان به شكل زير بيان كرد:

١ - ترجمه و توضيح دعاها و اذكار بسيار اتفاق مى افتد كه جوانان و نوجوانانى كه تجربه لازم ندارند، از عظمت و فلسفه قرائت ادعيه و زيارات مى پرسند، سؤ الات اين است كه چرا يك سرى عبارات را به زبان عربى مى خوانيم ، در حالى كه نمى دانيم مخاطب ما كيست ، يا اگر اجمالا مى دانيم مخاطبمان خداوند است ، نمى دانيم كه به او چه بگوييم ، يا چه چيزى از او درخواست مى كنيم ، لذا براى رفع اين شبهه و ابهام حتى المقدور به همراه دعاها، ترجمه آنها را نيز به زبان روان و از هر گونه پيچيدگى بيان كنيم ، تا ارتباط بين خواننده دعا و مخاطب او، يعنى خداوند را محكمتر كنيم .

٢ - آشنا كردن جوانان به فلسفه اعمال عبادى آنچه باعث شده است كه خداوند تبارك و تعالى از زبان پيامبر گرامى و ائمه هدى برگزارى نمازها را به جماعت توصيه مى فرمايد، بسيار والاست ، چرا كه جماعت يك از مظاهر عظمت مسلمين و اتحاد و يگانگى آنهاست ، اما اين فلسفه جماعت ها عمدتا در ميان مردم غريب و ناآشناست ، چه بسا آشنايى جوانان با اين مفاهيم عظيم و درك فيض معنوى آن علاقه مندى مضاعف در آنها ايجاد كند.

٣ - اخلاق و رفتار نمازگزاران متاءسفانه برخورد بعضى از نمازگزاران با نوجوانان در مسجد به گونه اى است كه آنها را از هر چه مسجد و مسجدى است ، متنفر مى سازد، چرا كه طريقه برخورد با آنها را نمى دانند و هميشه با خشونت و عصبانيت قصد تنظيم برنامه مساجد و برقرارى انضباط را دارند، در حالى كه مطمئنا شيوه هاى ديگرى از قبيل مسئوليت دادن و ايجاد شخصيت ، بزرگ منشى و مراعات شخصيت آنان ، مى تواند در جذب ايشان به مساجد بسيار مؤ ثر باشد.

٤ - جذب از طريق دوستان بسيارى از نمازگزاران كه در سنين جوانى و نوجوانى قرار دارند مى توانند مبلغ عملى مسجد و نماز جماعت باشند و با بيان لذايذ معنوى ، همسالان خود را به اين امر ترغيب و تشويق كنند، چرا جوانان در موقع ورود به مسجد در ارزيابى اعمال خويش هستند و با ديدن همتايان خود در مسجد در تصميم خود مصمم تر مى شوند.

٥ - انعكاس فعاليت ها فعاليت هاى مسجد بايد در بين مردم منعكس شود تا از آن مطيع شوند، اين اطلاع و آگاهى از فعاليت هاى گوناگون باعث تشويق و دلگرمى مردم مى شود و سامان و نظم امور مساجد را نمايان مى سازد.

٦ - رفع مشكلات اگر مردم بويژه جوانان و نوجوانان بدانند كه بعضى از مشكلاتشان در مسجد رفع مى شود، طبيعتا به مسجد روى مى آورند؛ مثلا اگر كلاس هاى رفع اشكال تدريس خصوصى به شكل آسان در مسجد تشكيل شود با توجه به وضع مالى بعضى از افراد به شكل مثبتى جلوه مى كند.

٧ - خادم مسئله خادم از جمله مشكلات عمده مساجد است ، همانطور كه مى دانيم اكثر خدام مساجد از افراد كهنسال و باز نشسته هستند، لذا اين گونه اشخاص روحيه برخورد با تمام طبقات اجتماع را ندارند و از آنجا كه خستگى روحى و پيرى در اعصاب و روان تاءثير مى گذارد، شايستگى لازم براى اداره مساجد ندارند و باعث گريز جوانان و نوجوانان از مسجد مى شوند؛ پس بايد خادمان مسجد از افراد جوان تر باشند تا اشكالات ياد شده پيش نيايد. لازمه جذب اين افراد نيز تاءمين مسائل اقتصادى و امنيتى آنها است ، چرا كه آنان بايد زندگى معمولى خود را بگذرانند و در برخورد با افراد نامنظم و بى تربيت و گاهى هم زورگو تاءمين جانى و مالى داشته باشند و با خيال آسوده به اداى وظايف خود بپردازند. (٣٧٤) آن را بازدارنده گناهان و انحرافات ناميده (٣٧٦) ضايع كردن نماز و سستى در آن را مورد نكوهش شديد قرار داده (٣٧٨)
در روايات اسلامى از نماز با تعبيرات بخصوصى ياد شده كه درباره ساير عبادات اين گونه تعابير ديده نمى شود، بعضى از آن تعبيرات عبارت اند از:
مايه رضايت خداوند (٣٨٠) ، موجب نزول رحمت پروردگار (٣٨٢) ، روشنى چشم رسول خدا (٣٨٤) ، بهترين عمل (٣٨٦) ، باز دارنده از گناه (٣٨٨) و كفاره گناهان (٣٩٠) ، لزوم اداى كامل نماز (٣٩٢) ، پايبندى به خضوع و خشوع در برابر نماز (٣٩٤) ، سفارش به اقامه نماز در اول وقت (٣٩٦)
در اهميت نماز و مناجات با خداوند همين بس كه حضرت ابراهيم عليه السلام منادى بزرگ توحيد در گيتى و بنا كننده قبله اى براى موحدان عالى و كعبه اى براى خداجويان جهان ، فلسفه هجرت طاقت فرسا و سكونت دادن همسر و فرزند خردسالش را در بيابان خشك و بى آب و گياه و به دور از آبادانى مكه ، تنها اقامه نماز و همه گير و جهان مشمول شدن آن ذكر كرد و گفت :
ربنا انى اءسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلاة . (٣٩٨)

معرفى الگو با توجه به توصيه هاى مكرر شارع مقدس و عقلاى عالم درباره نقش ‍ اساسى الگو و اسوه در زندگى بشر و كارآيى اين اصل مهم ، جايگاه ويژه در مسائل تربيتى به صورت عام و در مسئله همه شمول كردن نماز به صورت خاص پيدا مى كند.
قرآن مجيد مى فرمايد:
لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الآخر... . (٤٠٠)
در بسيارى ديگر از آيات ، به طور ضمنى بر الگو پذيرى مسلمانان تاءكيد كرده و از آن به عنوان يكى از راه هاى صحيح هدايت و رستگارى نام برده است ؛ در روايات و احاديث نيز در اين باره سخن هايى به ميان آمده و مطالب متعددى مورد تعرض قرار گرفته است .
در حديث جالب و هشدار دهنده اى از امام سجاد عليه السلام ، آمده است : مبغوض ترين مردم نزد خداوند كسى است كه به اعمال و رفتار امام ، پيشوا، رهبر و اسوه خود اقتداء نكند. (٤٠٢)

رعايت اختصار مختصر بودن نماز علاوه بر آنكه مطلوب است ، مورد توصيه پيشوايان دينى نيز قرار گرفته و در حديثى آمده است كه :
رسول خدا صلى الله عليه و آله كامل ترين نمازها را اقامه مى كردند، در حالى كه كوتاه ترين و مختصرترين نمازها همان نماز رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. (٤٠٤)

معرفى آثار مادى تبيين نعمت هاى پروردگار متعال فوايد تربيتى بسيارى دارد كه ترديد ناپذير است ، لذا خداى منان در جاى جاى قرآن كريم ، به مواهب و نعمت هايى كه بر بشر ارزانى داشته ، اشاره فرموده است .
گاه از نعمت روز، روشنايى و خورشيد ياد مى كند (٤٠٦) از محصولات زراعى به عنوان نعمتى الهى نام مى برد (٤٠٨)
در نهايت در يك جمله رسا و گويا و پر معنا از شمارش ناپذير بودن نعمت هاى الهى سخن گفته و مى فرمايد: ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها (٤١٠)
هر نعمتى كه براى شماست از طرف خداوند است .
از سوى ديگر، علاوه بر آنكه خداوند متعال در قرآن مجيد، يكى از عوامل ازدياد نعمت ها را شكر گذارى و سپاس از آنها دانسته (٤١٢)
عقل و وجدان آدمى نيز بر لزوم سپاسگذارى از كسى كه خبرى به آنان رسانده يا نعمتى به او داده است ، تاءكيد دارد.
بنابراين ، شكرگزارى از خداوند بخشنده نعمت ها، از اوجب واجبات براى انسان ، بويژه معتقدان به مكاتب آسمانى است و نماز عالى ترين ، زيباترين و رساترين سپاس ها از پروردگار متعال است . (٤١٤) . نماز، انسان را به خدا نزديك مى كند (٤١٦) ؛ نماز، ستون استوارى ايمان است (٤١٨) ؛ نماز، كفاره گناهان گذشته است (٤٢٠)

تشويق تشويق و تحسين با جايگاه ويژه اى كه در تعليم و تربيت دارد، آثار بسيارى بر آن مترتب است كه انكارناپذير است و همواره به عنوان يكى از اصول مهم تربيتى مورد توجه خاص و در تمامى اديان ، مذاهب و مكاتب مطرح بوده است .
براى آنكه جوانان و نوجوانان به نماز علاقه مند شوند و به سوى آن گرايش ‍ يابند بايد از مسئله مهم تشويق غافل نباشيم و از اين نردبان صعود، بهترين بهره ها را بگيريم .
البته اين امر، اشكال مختلفى هم ممكن است دارا باشد كه يك نمونه آن را به عنوان مثال در اين جا معترض مى شويم .
مثلا مى توان در مساجدى كه نماز جماعت در آنها بر پا مى شود، يك شب در هفته بدون اطلاع قبلى و به وسيله امام جماعت يا يك تن از هيئت امنا يا مسئول پايگاه بسيج ، به هر يك از نوجوانان ١٠ الى ١٥ ساله حاضر جايزه اى تقديم و اعلام شود كه اين هديه به لحاظ حضور شما در مسجد و جماعت تقديم مى شود؛ در هفته بعد نيز در يك شب غير معين چنين برنامه اى در خصوص جوان هاى ١٥ تا ٢٠ ساله حاضر اجرا شود. در هفته سوم جوايزى به نوجوان ها و كودكان (زير ١٠ سال ) داده شود؛ همين برنامه درباره خواهران حاضر در مسجد به وسيله خانمى كه از قبل معين مى شود، در طول سه هفته انجام مى شود، به اين صورت كه يك هفته درباره پسران و يك هفته در خصوص دختران اجرا شود، و به اين طريق ، ٦ هفته يعنى يك ماه و نيم سپرى مى شود و در اين مدت با شور و حال خاصى كه در مسجد پديد مى آيد، حضور در مسجد مورد توجه خاص جوانان و نوجوانان قرار مى گيرد، پس از سپرى شدن اين ٦ دوره ، مى توان از اول شروع كرد و ٦ دوره ديگر در همان مقاطع سنى را مورد نظر قرار داد.
شايان توضيح است كه اولا، در هر دوره مجدد بايد به همه جوانان و نوجوانان آن مقطع كه در مسجد حاضرند، جايزه داد، حتى اگر مرتبه قبل هم هديه گرفته باشند، تا حضور مستمر در مسجد و جماعت عملى شود. ثالثا، جوايز و هدايا متناسب با سنين مذكور باشد.
البته ، اين كار هزينه ، لازم دارد و صرف هر گونه هزينه اى در اين راه اجر و پاداش دارد، اجراى اين طرح در نهايت موجب اشتياق دايمى جوانان و نوجوانان به نماز و مسجد مى شود.
نمايش يكى از طرق مؤ ثر در جذب جوانان و نوجوانان به مسجد، تهيه و پخش ‍ فيلم ها، سريال ها و نمايش نامه هاى جالب ، پر بار و جذاب است .
مثلا مى توان يك سرى ميان پرده هاى كوتاه و جالب درباره مسجد و آداب و احكام آن از روى داستان هاى موجود تاريخى با داستان هاى ابداعى تهيه كرد و در قبل از ساعات پخش فيلم هاى حساس و پر بيننده تلويزيون پخش ‍ كرد، اگر چه هزينه بسيار داشته باشد.
توضيح اينكه ، سيماى جمهورى اسلامى على رغم بعضى برنامه هاى مطلوب كه درباره مسجد داشته است كماكان وظيفه دشوارى در اين زمينه دارد و سرمايه گذارى بيشترى بايد اختصاص دهد. بسيار بجاست كه در سيماى جمهورى اسلامى ايران يك واحدى مستقل به نام واحد سيماى مسجد تاءسيس شود و امكانات لازم ، نيروى انسانى ماهر، ابزار مناسب و بودجه كامل در اختيارش گذاشته شود تا جز تهيه و پخش ‍ برنامه هاى اختصاصى مسجد اشتغال ديگرى نداشته باشد.
كار ديگرى كه در اين زمينه مى توان انجام داد، تهيه و ساخت فيلم هاى سينمايى جالب و جذاب است كه پيام اصلى آن مسجد و اهتمام به آن باشد و در سينما و تلويزيون به نمايش در آيد، يا حتى از طريق ويدئو در مراكز علمى ، دينى و اردو براى جوانان به نمايش گذاشته شود.

اردو مناسب است در ايام تعطيلى مدارس به تشكيل اردوهاى مسجد توجه خاص مبذول شود تا ضمن فراهم آوردن وسايل و امكانات تفريحى براى نوجوانان و جوانان با روش هاى گوناگون انگيزه و علاقه به مسجد را در آنان بيشتر سازد.
اين كار، هم اثر طبيعى بسيارى در كل جامعه دارد، و هم در بين حاضران در اردو تاءثيرات شگرفى بر جاى خواهد گذشت .

مسابقات طرح و برگزارى مسابقات در مسجد بسيار مفيد و پر تاءثير خواهد بود؛ اين گونه مسابقات مى تواند در سه بخش انجام پذيرد:
الف ) مسابقات سراسرى و عمومى : سؤ ال هايى درباره مسجد و آداب و احكام آن از كتابهاى شخصى طرح شود و از طريق روزنامه هاى رسمى كشور در اختيار عموم قرار گيرد و جوايز ارزنده اى براى آن در نظر گرفته شود.
ب ) مسابقات اختصاصى دانش آموزش : همين برنامه با همكارى جدى آموزش و پرورش در وقت مناسبى كه ايام امتحانات يا ايام تعطيلى مدارس ‍ نباشد، در مقطع راهنمايى و دبيرستان و حتى دبستان ، انجام شود.
ج ) مسابقات اختصاصى نظامى : همين برنامه ها در محيطهاى نظامى با همكارى سازمان هاى عقيدتى - سياسى نيروهاى نظامى و انتظامى براى سربازان وظيفه و در مقاطعى براى درجه داران انجام شود.
فايده و اثر اين كار آن است كه :
١ - كتب مختلف و متعددى با موضوع مسجد در اختيار شما زيادى قرار مى گيرد.
٢ - فرهنگ كتابخوانى در جامعه رواج مى يابد.
٣ - طبقات عظيمى از جوان ها و نوجوان ها و نيز زن و مرد كشور با مسائل مسجد آشنا مى شوند.
توضيح اينكه ، انتخاب زمان مناسب بسيار لازم و ضرورى است .

نوار از آنجا كه به دلايل گوناگونى امكان فراگيرى بسيار از احكام و آداب مسجد و نماز جماعت براى عده زيادى از زنان و مردان ، بويژه جوانان و نوجوانان از طريق مطالعه مقدور نيست ، تهيه نوارهاى كاست و توزيع و فروش آن به صورت گسترده مى تواند در تعليم احكام ، آداب ، شرايط، قرائت حمد و سوره ، و هر مسئله اى كه مربوط به مسجد و نماز است ، تاءثير شگرفى در سوق جامعه به سوى مسجد داشته باشد.

نمايشگاه تشكيل نمايشگاه هاى گسترده شهرستانى و استانى و حتى روستايى يك بار در سال و ارائه كتب مربوط به مسجد، نوار كاست نماز و حتى نوارهاى ويدئويى نماز جماعت ، در كنار نمايش و اهداى جايزه به برندگان مى تواند آثار بسيارى در گرايش به مسجد و نماز داشته باشد و مسئله نماز را در بين مردم ، بويژه جوانان و نوجوانان احيا كند.

رعايت ادب رفع تمامى آنچه درباره مسجد تنفر آور است ، مانند صداى غير متعارف بلندگوها در هنگام اذان و نماز، صداى زشت مؤ ذن و مكبر، جمع آورى اعانات در مساجد، وجود مهرهاى كثيف و شكسته در مسجد و كثيف و متعفن بودن فرش ها و از طرفى توجه جدى داشتن به نظافت و نظم مساجد و نماز خانه ها و ايجاد هر آنچه جاذبه دار است ، مى تواند نقش عمده اى در جذب همگان بويژه جوانان به سوى مساجد و نماز داشته باشد.
البته در اين باره اقدامهاى مطلوبى انجام شده ، ولى همت بيشترى لازم است ، نواقص زيادى موجود است .

كتب درسى در كتب درسى از مقطع ابتدايى تا پايان دانشگاه ها، مطلوب و حتى لازم است كه به سبك زيبا و گويا و جذاب و البته با رعايت اختصار، از آداب و اسرار نماز و مسجد بحث هايى گسترده تر از آنچه اينك صورت مى گيرد، گنجانيده شود، تا مسجد، حضورى دايمى در زندگى كودكان ، نوجوانان و جوانان داشته باشد.
در خاتمه : نظر عزيزان را به اين نكته جلب مى كنم كه در يك نظر خواهى از عده اى جوانان عزيز درباره نماز و جاذبه دار شدن مساجد، نكات جالبى به دست آورديم كه ذيلا اهم آن ديدگاه ها را متذكر مى شويم : سؤ ال اين بود كه :
١ - چگونه مى توان نماز را در بين جوانان ، داراى جاذبه كرد؟
٢ - چه كنيم تا مساجد ما داراى جاذبه باشد؟
٣ - ايجاد انگيزه و اشتياق در بين جوآنها به نماز به طرق مختلف .
٤ - تقويت مسائل اعتقادى جوان ها.
٥ - جذاب كردن محيطهاى اقامه نماز.
٦ - آشنا كردن خانواده ها با نماز و احكام آن ، كه محل رشد و نمو و شكل گيرى جسم و روح جوان هاست .
٧ - سالم سازى محيط و رفع زمينه هاى گناه .
٨ - ورود تكنولوژى جديد به مساجد از قبيل ويدئو و كامپيوتر.
٩ - انتخاب مسئولان جوان و پر شور و نيز امام جماعت خوش ذوق و خوش خلق .
١٠ - مراعات بهداشت ، نظافت و نظم در مساجد.
١١ - ايجاد برنامه هاى متنوع در كنار نماز جماعت در مساجد.
١٢ - ايجاد كلاس هاى روان شناسى براى ائمه جماعات به منظور فراگيرى طريقه بهتر برخورد با مردم و جوانان .
١٣ - تسريع در اقامه جماعات .
١٤ - مراعات سه اصل :
- مكان (زيباسازى مساجد، و ساختن نمازخانه هاى شيشه اى در پارك ها كه جذاب است و هم تبليغى براى نماز خوانى ).
- زمان (اقامه نمازها در اول وقت و با سرعت ).
- لباس (پوشيدن لباس هاى سفيد و متحدالشكل به هنگام جماعت ).

٣ - روش هاى تربيتى دوران نوجوانى مرحله پر كشمكش و گاه دشوارى در زندگى فرد است . در اين دوره تغييرات زيادى در نوجوان ايجاد مى شود؛ از آنجا كه نوجوانى مقطعى خاص بين كودكى و جوانى است ، نوجوان دوران حساسى را مى گذراند؛ زيرا خود را با رشد سريع جسمانى ، پيدايش صفات ثانوى جنسى و اداى تكليف هاى دينى به صورتى جدى تر مواجه مى بيند؛ والدين و اولياى مدرسه از آنان توقع رفتارهايى پخته و سنجيده دارند و اينكه بايد خود را براى ورود به دانشگاه ، بازار كار و ازدواج ، مهيا سازند؛ بسيارى از انحرافات رفتارى ، عقيدتى و دينى افراد از همين دوره آغاز و با افزايش سن فرد اصلاح آنها دشوارتر مى شود.
با توجه به اهميت دوران نوجوانى از بعد فردى و اجتماعى ، لازم است در تشكيلات مساجد برنامه ريزيهاى علمى و دقيقى براى نوجوانان و جوانان انجام شود. براى نيل به اين هدف ، اين گفتار به بررسى ويژگى هاى نوجوانان و روش هاى مناسب براى جذب و تربيت آنان در مساجد پرداخته است .

دوران بحران در يك نظر اجمالى ، نوجوانى دورانى پر از تغييرات گوناگون است و مرحله اى انتقالى و مهم به شمار مى رود. در اين مرحله هر چه در زندگى گذشته نوجوان (كودكى ) رخ داده است ، در وضع فعلى او اثر مى گذارد و اتفاقات و تربيت اين مرحله نيز در وضع زندگى آينده اش تاءثيرات پايدارى خواهد داشت .
بسيارى از بزرگسالان به فرصت هاى از دست رفته در دوران نوجوانى خويش براى ادامه تحصيل كار، ازدواج ، پيشرفت مذهبى و غيره افسوس ‍ مى خورند.
در زمانى كه نوجوان به سرعت با تغييرات جسمانى مواجه مى شود، اجتماع از او مى خواهد كه مستقل و مسئوليت پذير باشد و روابطش را با همسالان و بزرگسالان به نحوى مناسب ، تنظيم كند و رفتارهايى بالغانه داشته باشد در اين دوره از نوجوانان خواسته مى شود كه دروس خود را به خوبى مطالعه كنند، از سد دانشگاه بگذرند، تكليفهاى اسلامى را انجام دهند، وارد بازار كار شوند و برخى از انتظارات ديگر كه تحقق آن براى نوجوانان و جوانان كار آسانى نيست . با توجه به موارد مذكور اهميت مسجد به منزله محيطى تربيت كننده نمايان مى شود.
ميزان سازگارى و توانايى كنار آمدن نوجوانان با بحران ها و مشكلات اين دوران مقاومت است و بستگى به عوامل زيادى دارد، چنانچه نوجوان به طور همزمان درگير چندين مشكل يا موضوع باشد امكان بروز بحران و ناسازگارى او افزايش مى يابد، مثلا زمانى كه نوجوان دچار تغييرات جسمانى (بلوغ ) شده و مجبور به انتخاب رشته در دبيرستان است امكان بروز بحران در او بيشتر مى شود. امل خانواده و محيط نيز نقشى مهم دارند؛ خانواده اى كه در آن ارتباط افراد با يكديگر مناسب و مثبت است ، مدرسه اى كه مربيان آن افرادى دلسوز و با دانش و تجربه كافى اند و جامعه اى كه در آن برنامه ريزى امور، به نحوى مناسب اجرا مى شود و جوانان كاهش مى دهد. همچنين درگيرى كارى والدين ، اختلافات آنها، مشكلات مالى ، مدارس شلوغ و بسيارى ديگر سبب ايجاد سردرگمى و تاءخير در ايجاد هويتى مثبت در نوجوانان مى شود زمانى كه فرد به سنين نوجوانى مى رسد تا حد زيادى شخصيت و ذهن او شكل گرفته است ، اگر نيازهاى اوليه كودك ، ميل نياز به عشق ، احترام ، امنيت ، مهرورزى به ديگران و بازى و سرگرمى ، به موقع ارضا شود دوره نوجوانى نيز با همه تغييراتش با سادگى و آسانى و نشاط سپرى خواهد شد.

استقلال طلبى نياز نوجوان به استقلال و اثبات وجود، همراه با اين احساس كه او را نمى فهمند، يكى از خصوصيات مهم دوران نوجوانى است ؛ نوجوان مى خواهد از ويژگى هاى دوران كودكى فاصله بگيرد و در جنبه هاى گوناگون به استقلال برسد. هر گاه والدين از اين حس استقلال طلبى نگران شوند و بخواهند او را زياده از حد تحت نظارت گيرند، درگيرى ايجاد مى شود، والدين و مربيان نوجوانان بايد اين نكته مهم را مد نظر قرار دهند كه جوان حق انتخاب دارد و برخى از رفتارهاى او كه در نظر آنها ناپسند مى آيد؛ اقتضاى سن نوجوانى است ؛ به علاوه اختلاف سنى بين نوجوان و والدين با مربيان ناسازگارى را افزايش مى دهد.

نو گرايى همان گونه كه ذكر شد، نوجوان مايل است خود را فردى مستقل معرفى كند ويژگى هاى دوره كودكى خود را كنار گذارد؛ براى اين منظور نوجوان شروع به انتقاد از والدين و اطرافيانى مى كند كه در كودكى مورد پذيرش و احترام وى بوده اند در برخى موارد نوجوان معايب والدين و بزرگترها را چند برابر جلوه مى دهد و نقاط منفى در نظر او بيشتر جلوه مى كند؛ گاهى نوجوانى كه خانواده او از ديدگاه مالى در وضع نامناسبى هستند؛ مى كوشد اين موضوع را از دوستان خود مخفى سازد و بيش از حد از آشكار شدن اين موضوع نزد دوستانش خجالت مى كشد.
همچنين اكثر نوجوانان تمايل دارند، والدين و خانواده خود را از دريچه چشم ديگران ، (به ويژه دوستان )، ببينند و درباره آنها قضاوت كنند.
بسيارى از نوجوان محبتها و رسيدگى هاى والدين را مداخله و فضولى مى دانند. موضوعى كه رابطه نزديكى با مطلب بالا دارد، جستجو و نياز به نو شدن ، نزد نوجوانان است . اين امر نمايشگر نياز نوجوان به شكستن قالب هاى موجود، فاصله گرفتن از كودكى و نياز به فاصله گيرى از محيط است ، به عبارت ديگر، نوجوان براى تغيير ويژگى هاى قبلى خود و كسب مهارت ها ويژگى هاى جديد مايل به شكستن الگوهاى سنتى موجود در خانواده يا اجتماع است ؛ بر اثر اين عامل ، نياز به نو گرايى در كليه امور در نوجوانان به وجود مى آيد، از جمله در موارد: لباس پوشيدن ، آرايش مو و صورت ، استعمال اصطلاحات و كلمات مخصوص و طرز رفتار و حركت هاى خاص ، گروه همسالان نيز اين وضع را تشديد مى كند و نوجوان به پيروى از دوستانش تمايل مى يابد و حس مى كند كه از اين طريق به استقلال و هويت فردى دست يافته است .
ديد اقتصادى نوجوانان در جنبه هاى فردى به خانوادگى و اجتماعى ، سياسى و غيره با توانايى آنها در تذكر عمليات صورى ، ارتباط دارد. با توجه شديد نوجوان به معايب بزرگسالان ، نظم اجتماعى و خلق نظام هاى جانشين ، بيشتر حرف است تا عمل ، اين پديده ممكن است نشاندهنده رشد شناختى ناقص و ادغام نشده با جنبه هاى رفتارى نوجوان باشد. آگاهى نوجوان از تفاوت بين وضع موجود و ممكن ، به سركشى او كمك مى كند. نوجوان هميشه موجود و ممكن را مقايسه و كشف مى كند و غالبا تصور مى كند از آنچه موجود است ؛ چيزى كم دارد.

رشد عقلانى تواناييهاى شناختى نوجوانان ، هم از لحاظ كيفى و هم از لحاظ كمى در سال هاى نوجوانى ، رشد بيشترى پيدا مى كند و در فرايند عقلى نوجوانان كه براى تشريح و استدلال درباره مسائل به كار مى رود، تغييرات مهمى به وجود مى آيد. به منظور شناخت بيشتر و ويژگى هاى شناختى دوران نوجوانى يكى از منابع غنى تحقيقات پرفسور (پياژه ) است كه در اينجا اشاره اى به يافته هاى او مى شود:
تفكر كودكان مبتنى بر واقعيت ملموس ، زمان حال و وضع كنونى است ، ولى با رشد بيشتر، تفكر انتزاعى يا مرحله هوش عمليات صورى حاصل مى شود. با اين توانايى نوجوان اين قابليت را پيدا مى كند كه درباره گذشته ، آينده مسائل ممكن و مجرد بهتر بينديشد. به اين ترتيب افكار نوجوان ديگر به آنچه مى بيند اتفاق مى افتد و واقعيات ملموس محدود نيست . او مى تواند به طور منطقى و منظم به بررسى موضوعات و مسائل انتزاعى بپردازد. موضوعاتى كه نوجوانان درباره آنها فكر مى كنند و عقايد خود را بر اساس آنها شكل مى دهند، طيف وسيعى از مسائل اخلاقى ، مذهبى ، سياسى ، علمى و غيره را شامل مى شود. احتمالا نوجوان دربار اين موضوعات ديدگاه هايى دارد كه از لحاظ علمى و منطقى سست مى نمايد. اما همين ديدگاه ها در سال هاى آينده او را به رشد شناختى بيشترى رهنمون خواهد كرد.

خود ميان بينى در نوجوانى يك خود ميان بينى (خود محورى ) به وجود مى آيد كه مرحله اى گذرا در رشد شناختى نوجوان است . يكى از آثار اين پديده رفتارهاى جلف و با هدف جلب توجه و خودنمايى است كه در برابر جنس ‍ مخالف بيشتر ديده مى شود. بسيارى از نوجوانان كه وضع ظاهرى ، رفتار و كلام جلف و نسنجيده اى دارند؛ مى خواهند به اين طريق خود را مطرح كنند و توانايى خود را با هويتى منفى نشان دهند. موضوع ديگر، احساس ‍ جلب توجه بوده است . نوجوانان احساس مى كنند ظاهر و رفتارشان مورد توجه و بررسى ديگران است . همان طور كه خودشان توجه زيادى به ديگران مى كنند، بسيارى از خجالت ها، دست پاچگى ها و غيره به علت اين طرز تفكر است .
از ويژگى هاى ديگر خود ميان بينى نوجوانان ، احساس قدرت براى انجام دادن كارهاى گوناگون و خطرناك است . نوجوان احساس مى كند، مى تواند بسيارى از كارها را حتى با نبودن مقدمات و توانايى انجام دهد، مثلا ديده مى شود نوجوانى كه نمرات پايينى در درس رياضى گرفته است ؛ هدفش ‍ انتخاب رشته معمارى يا مهندسى راه است . به اين وسيله نوجوان براى خود طرح ها و برنامه هايى بلند پرواز تنظيم مى كند. اغلب در نامه هاى محرمانه ، در دفتر خاطرات و گفته ها و آرزوهايش ، آثار اين طرح ها و برنامه ها ديده مى شود. معمولا نوعى جوشش و انرژى در فكر نوجوان وجود دارد كه مى خواهد اصلاحاتى بكند و همه چيز را تغيير دهد و از نو بسازد. البته اين جنبه اصلاح گرى هميشه جامه واقعيت نمى پوشد و نوجوان با ورود به ملك بزرگسالان از آنان تبعيت مى كند. ممكن است كمال گرايى و انتخاب معيارهاى سطح بالا، ناشى از فشار خانواده ، مدرسه و محيط باشد. در اين صورت ناتوانى در دستيابى اين اهداف ممكن است باعث احساس قضاوت در نوجوان شود. مربيان مساجد مى توانند در تعيين معيارها و اهداف زندگى نوجوانان ، جنبه هاى اسلامى و واقع گرايى را به آنها تفهيم كنند.

ويژگى هاى مربيان تربيتى مساجد
١ - عشق به آرمان از مهم ترين ويژگى هاى مربيان نوجوانان در مساجد و غير آن ، علاقه مندى به آرمان هاى اسلامى و تربيت دلسوزانه نوجوانان است ؛ اين عشق به اسلام و محبت به نوجوانان هنگامى كه با دانش و عمل صالح مربى ، همراه باشد؛ همچون رود زلالى وجود نوجوانان را فرا مى گيرد و آثار آن از طريق نوجوانان متوجه جامعه مى شود. مربيان نوجوانان خود بايد صالح باشند و دلسوزانه در زمينه افزايش دانش و بهبود رفتار نوجوانان ، بكوشند.

٢ - دانش گسترده مربيان بايد بتوانند از عهده پاسخ گويى به سؤ الات نوجوانان برآيند و كنجكاوى هاى مذهبى و علمى نوجوانان را پاسخ دهند. چنين مربيانى الگوهايى مناسب براى نوجوانان به شمار مى روند و همراهى دانش و عمل صالح در وجود مربيان مساجد باعث جذابيت آنها براى نوجوانان مى شود. نوجوانانى كه از وجود چنين مربيانى برخوردارند، در مقابل هجوم فرهنگى غرب ، مقاوم خواهند بود و خود به اصلاح جامعه نيز مى پردازند.

٣ - جذاب بودن مربيان بزرگسالانى كه مرتبط با امور نوجوانان و جوانان هستند، اعم از والدين ، معلمان و ساير افراد، هر يك به نوعى در شكل گيرى آنها دخيل اند. هرگاه ويژگى هاى رفتارى و خصلت هاى اخلاقى اين بزرگسالان براى نوجوانان خوشايند و مطلوب باشد؛ تاءثير بيشتر در آنها مى گذارد. مطلوب ترين الگوهاى رفتارى براى كودكان و نوجوانان ، افرادى هستند كه رفتارهايشان آميزه اى از محبت ، عطوفت ، ثبات و منطق است ، به بيان ديگر محبت و دوستى با نوجوانان نيازهاى عاطفى و امنيت آنها را ارضا مى كند و ثبات و منطق موجب رشد و گسترش تفكر منطقى در نوجوانان مى شود.
الگوهاى مطلوب براى نوجوانان و جوانان از لحاظ شخصيتى ، افرادى فعال مهربان و داراى دانش وسيع در زمينه هاى مختلف هستند. آنها در فراز و نشيب هاى زندگى و در شكست ها و پيروزى ها همواره به ياد خدا و با صلابت هستند. الگوهاى مطلوب نوجوانان ، به وعده هاى خود عمل مى كنند و در هيچ وضعى مخاطب خود را تهديد و تحقير نمى كنند بلكه براى اصلاح رفتارهاى نامناسب نوجوانان ، از روش هاى روان شناختى استفاده مى كنند.

٤ - حفظ اعتدال در آموزشهاى مذهبى پيامبر و امامان ما، كه بزرگترين مربيان بشر بودند؛ هميشه روحيه اى منعطف و معتدل داشتند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمود:
ادعوا الناس و بشر و يسروا و لا تعسروا .
بايد استعدادها و ظرفيت افراد را شناخت و طبق آن مردم را به راه حق را فرا خواند، زيرا ظرفيت و ميزان رشد مذهبى افراد گوناگون است .
آن حضرت در مقام آموزش و هدايت افراد مى فرمايد: در مرحله هدايت ، ميانه روى را پيش گيريد، اين موضوع را سه مرتبه تكرار كرد و سپس فرمود: هر كس در مقام آموزش و ارشاد راه تند و سخت را در پيش ‍ گيرد، دين را مغلوب كرده و ضربه زده است . همه نوجوانان و جوانان در محيط و خانواده مذهبى تربيت نشده اند بلكه داراى روحيات و علاقه هاى مذهبى متفاوتى هستند. مربى با تجربه كسى است كه با هر فرد مطابق تفاوت هاى فردى وى برخورد مى كند.

توصيه هايى براى رفتار با نوجوانان و جوانان در مساجد ١ - نوجوانان و جوانان به دليل ويژگى هاى روانى دوران بلوغ ، كنجكاوى و شوق وافرى براى شناخت خود و جهان و نظام هاى اعتقادى گوناگون دارند. اگر مربيان دلسوز اطلاعات صحيحى در اختيار آنها نگذارند، ممكن است مطالب غلط و گمراه كننده ، آنان را تحت تاءثير قرار دهد. سهل انگارى والدين و مربيان در زمان آموزش هاى مناسب مى تواند باعث شكل گيرى نگرش هاى غلط و عادات ناپسند در نوجوانان و جوانان كانون هاى بسيج و كانون هاى فرهنگى مستقر در مساجد است . در اين كانون ها لازم است از مشاوران و روان شناسان بهره گيرى شود.
٢ - در محيط مساجد آموزش هاى گوناگون مناسب با ويژگى هاى نوجوانان عرضه شود.
٣ - روحانيون مساجد و مسئولان دفاتر فرهنگى مساجد بايد بين مراعات دستورها و نظم از يك سو، و عملكرد خود انگيخته و داوطلبانه نوجوان تعادلى بوجود آورند. نوجوانان و جوانان بايد در طرح برنامه هاى مربوط به خود در مساجد نقش فعال ايفا و با هيئت امنا رابطه اى صميمانه و نزديك برقرار كنند. با تاءسف در برخى مساجد شاهد فاصله و اختلاف بين هيئت امنا و جوانان مساجد هستيم .
٤ - مورد تاءييد قرار گرفتن و مسئوليت داشتن نوجوانان و جوانان زيرا نوجوانان و جوانان در سنينى هستند كه احتياج به روابط اجتماعى و فعاليت هاى گروهى با همسالان دارند.
در مساجد هر نوجوان مى تواند با توجه به علائق و توانايى هايى كه دارد اجراى كارى را عهده دار شود. آنها مى توانند با همسالان خود رابطه مناسبى برقرار كنند و مسئوليت هاى متناسبى به عهده گيرند. اين تمرينى براى پذيرش بين آنها در مساجد است .
٥ - فعاليت هاى مساجد شامل جنبه هاى متنوع فعاليت هاى علمى ، دينى ، تفريحى ، هنرى و ورزشى است . يكنواختى موجب خستگى نوجوانان مى شود. ولى فعاليت هاى متنوع مكمل يكديگرند.


۸
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

٤ - موانع جذب جوانان به مساجد
الف ) درونى
١ - خانواده خانواده نهادى است كه پايه سعادت يا شقاوت انسان در آن پى ريزى شده و از آن نشاءت گرفته است ؛ خوشبختى يا بدبختى آينده و سرنوشت افتخارآميز يا نكبت در خانواده رقم مى خورد؛ به همين سبب بخشى از عوامل و موانع جذب جوانان به مساجد، ريشه در كانون خانواده دارد كه از جمله موانع جذب جوانان به مساجد، مى توان اين موارد را نام برد:
الف ) والدينى كه خود به ظاهر مسلمان اند ولى عملا پايبند به احكام و تكليف هاى دين نيستند و در عمل بى اعتنا هستند اين والدين با مراكز مذهبى و برنامه هاى دينى و مساجد بيگانه اند و قهرا فرزندانشان هم برابر عملكرد و سيره آنها مشى مى كنند و نوعا شخصيت فرزندان چنين خانواده هايى جداى از دين شكل مى گيرد.
ب ) معاشرت ها و مهمانى هاى خانوادگى و خويشاوندى و دوستان ، اختلاطهاى نامشروع و ضد اخلاق ، بى بند و بارى و مراعات نكردن ضوابط و حدود شرعى در معاشرت هايى كه زمينه ساز فساد و آلودگى است . نوجوان و جوان در سنى است كه آزادى مطلق و لذت گرايى و بى بند و بارى و ارضاى غرايز، موافق با طبع اوليه و طبيعت اوست و چون دين و مراعات اصول اخلاقى او را محدود و مقيد مى كند با طبع اوليه او سازگار نيست ، پس قهرا تمايلى به ورود به مسجد يا هر مركز دينى از خود نشان نمى دهد و اين گونه معاشرت ها در چنان خانواده هايى با نتايج تخريبى كه در پى دارد، راهنمايى ها و تلاش هاى عوامل سازنده بيرونى را هم خنثى و بى اثر مى كند.
ج ) بى توجهى و حساسيت نداشتن والدين مسلمان و متدين در خصوص ‍ تربيت دينى و تكليف هاى الهى فرزندان كه نه تنها از همان سنين پايين بچه ها را به انجام دادن فرايض و حدود الهى عادت نمى دهند و تشويق نمى كنند، چنانچه فرزندان نيز از ديگران يا جاهاى ديگر اثر پذيرفته باشند و در امر دين اهتمام ورزند، والدين از بى توجهى يا به بهانه اينكه الآن برايشان زود است و يا اكنون بر آنها واجب نيست ، فى المثل : با نماز، روزه ، حجاب و غيره فرزندان ، مخالفت مى كنند.
همين بى توجهى والدين در سنين پايين فرزندان و بى توجهى خانواده در پيوند دادن فرزندان خود به مسجد، و ماءنوس كردن با بچه هاى مسجد و انجام ندادن تكليف هاى دينى از آغاز، سبب مى شود كه اين فرزندان در سنين بالا با مساجد و مسائل دينى بيگانه شوند، يا اگر تمايلى در آنها پديد آيد، عملا براى آنها سخت است كه با مسجد انس گيرند و به تقيدات دينى پايبند باشند اين گونه افراد فكر مى كنند در صورت تمسك به مسائل دينى ، در ميان دوستان شان خجل خواهند شد.
د) اختلاف والدينى كه خود را متدين و پايبند به قيود مذهبى و احكام دين مى دانند، ولى در محيط خانه ، گاه نزد بچه ها دعوا و مشاجره و توهين و غيره به يكديگر روا مى دارند، پدر و مادر برخى احكام دين را بر سر هم چماق مى كنند و نتيجه اين گونه برخوردهاى منفى و نامناسب ، علاوه بر آثار سوء عديده در روح و روان و اعصاب بچه ها، بدبينى و تنفر از مراكز دينى ، از جمله مسجد را، در پى خواهد داشت .
ه ) زمينه سازى نكردن به منظور ايجاد آمادگى و پذيرش در نوجوان و جوان كه گاه ممكن است جاذبه برنامه هاى تلويزيون يا بازى فوتبال و يا غيره ، بيش از نماز اول وقت يا ورود به مسجد براى استفاده از برنامه هاى آن باشد.
و) تحميل ها در اداى تكاليف هاى دينى بى آنكه فرزندان توجيه شوند، آن هم بدون در نظر گرفتن استطاعت و ظرفيت جسمى و روانى يا حال و نشاط و وقت كافى آنها و سوء استفاده از حيا و رودربايستى ها در آن تحميل ها.
براى نمونه يك نويسنده ضد مذهب مسيحى علت بيزارى و تنفر خود را از مذهب مسيحيت و كليسا همين تحميل هاى نامعقول و غير منطقى ذكر مى كند.
ز) وجود تناقض در رفتار و كردار والدين كه الگوى فرزندانشان هستند.
ح ) ممانعت از ورود فرزندان به مسجد و تبليغ سوء عليه روحانيون و دين و ايجاد حس بدبينى و القاى باورهاى غلط به جوانان و نوجوانان و دلسرد كردن آنها از حضور در مساجد و غيره .

٢ - محيطهاى آموزشى الف ) ناهماهنگى تربيتى بين خانه و مدرسه .
ب ) تضاد در متن برنامه ها و ناهماهنگى در نظام آموزشى و محتويات كتب درسى و آنچه در كلاس ها مطرح مى شود.
ج ) نبودن امكان لازم و مناسب مانند كتاب ، نمازخانه مناسب ، نماز جماعت ، جلسات دينى و فوق برنامه هاى جذاب و مفيد و اقناع كننده با كمبود حضور مبلغان لايق و آگاه به مناسبت هاى مختلف در محيطهاى آموزشى ، جلسات پرسش و پاسخ و غيره .
د) منحصر بودن فعاليت ها و آموزش هاى دينى به معلمان و مربيان دينى يا گروه معارف دانشگاه ها.
ه ) ناتوانى علمى يا بى حوصلگى يا آشنا نبودن با شيوه هاى صحيح آموزشى و هنر معلمى برخى معلمان و مربيان و استادان در محيطهاى آموزشى به ويژه در آموزش هاى دينى و پاسخ گو نبودن به نيازهاى فكرى و فرهنگى و فطرت حقيقت جويى ، پى جويى و كنجكاوى نوجوانان و جوانان كه بتدريج حالت دين زدگى در دانش آموزان و دانشجويان پديد مى آورد.
از آن طرف جوانان ما اگر با وجود خلاء فكرى و مذهبى با متوليان مكتب و بينش مواجه شوند كه به گونه اى جذاب با برخوردهاى زيبا و عاطفى و... نياز او را به صورت ديگرى پاسخ دهند طبيعى است كه جذب ديگران خواهند شد.
و) القاى ناهماهنگى دين و علم و اصرار بر متضاد بودن آن دو از جانب برخى آموزگاران و استادان بى تعهد.
ز) بدآموزى ، مغلطه كارى ، تبليغات سوء و تلقينات ناصواب .

٣ - جامعه الف ) دوستان ناباب و معاشران ناصالح .
ب ) آلوده كردن جو عمومى حاكم بر جامعه و محيط ناامن فكرى و فرهنگى براى جوانان .
ج ) فشار و تحصيل كارى نامعقول و توجيه نشدنى .
د) سوء عملكرد دستگاه هاى اجرايى و نيروهاى انتظامى در برخى از برخوردها با افراد خاطى و مسئله دار.
ه ) تناقض در گفتار و رفتار برخى مسئولان و كارگزاران نظام اسلامى .
و) آزادى هاى بى حد و حصر و سوء استفاده فرصت طلبان و مسامحه مسئولان در نظارت و برخورد قانونى با مسائل .
ز) كمرنگ شدن تدريجى معنويت در جامعه و گرايش شديد به ماديات ، حتى در ميان مسئولان و كارگزاران ، ارزش بودن ماديات و بى توجهى به معنويات كه اين بيمارى با تاءسف در ازدواج و انتخاب شغل و موقعيت هاى اجتماعى ، به نحو بارزى نمايان مى شود و هيچ گاه به معنويات توجهى نمى شود.
ن ) جشن هاى عروسى در منازل و تالارها كه گاه در خيابان هاى شهر هم به شكل زننده اى مشاهده مى شود.
ح ) بى ضابطگى و نظارت نكردن جدى بر ورود ارمغان غرب : لباس هاى نامناسب و نوارهاى ويدئويى ضد اخلاق و فضيلت ، مجلاتى با عكس هاى مستهجن ، مسافرت به كشورهاى خارجى به ويژه غرب و تاءثيرپذيرى از آن و گشت هاى سياحتى و رفت و آمدها.
ط) صف بندى هاى اجتماعى و احزاب سياسى ، گروه هاى انحرافى مانند تكنو، متاليكا و غيره كه هر يك مرام و تفكر و برنامه ضد اخلاقى خاصى دارند و دام تله اى براى شكار نوجوانان و جوانان معصوم بى خبر هستند. هدف اين گروه ها به انحراف و فساد كشاندن آنان است .
اين ها آزادانه در جامعه فعاليت مى كنند و سبب خود آزارى و ساديسم و مزاحمت و جنون و رشد فساد و برهم زدن امنيت جامعه و منكوب ساختن حيثيت اجتماعى و عفت عمومى مى شوند و با تاءسف مسئولان امر نيز از آنها جلوگيرى نمى كنند.
اگر كسانى هم به لحاظ احساس مسئوليت ، واكنش نشان مى دهند و با آن ها برخورد كنند، در محاكم قضايى نه تنها با آنها برخورد قانونى معقول و جدى نمى شود و محكوم نمى گردند، بلكه آمر به معروف و ناهى از منكر، خود دچار مشكل مى شود كه جدا جاى تاءسف است كه گاه آن چنان بى اعتنا و ساكت و غافليم ، چه دولت و چه مردم حزب الله متدين ، كه انگار افراد منحط و فاسد و مخالف در كشور وجود ندارند، ما ناخواسته در عمل آنها را تاءييد و عملكردشان را ناديده مى گيريم و باعث مى شويم تا جوانها به دام گرفتار آيند، چگونه مى توان انتظار داشت جوان بى تجربه در سنى كه تمايلات و گرايش ها و خواسته ها، به شدت در باطن او وجود دارد، پاك و سالم بماند و به فضيلت ها رو كند و در مجسد معتكف و در آنجا پرورده شود؛ حال آنكه در كوچه ها و خيابان ها به هر سو مى نگرد، شاهد صحنه ها و مظاهرى است كه به هيچ وجه در خور نظام و شئون اسلامى نيست .

٤ - خود فرد الف ) از جمله موانع جذب جوانان به مسجد و گريز از مراكز دينى و از مهمترين ادله بى علاقگى به امور مذهبى يا تنفر از دين و گرايش به پوچى و انحراف در جوانان ، فقدان جهان بينى مطلوب و نداشتن بينش صحيح است ، اگر باورها در انسان منفى ، سراب گونه و غلط باشد، طبيعى است كه اعمال و كردار مبتنى بر آن باورها، صحيح و متكامل و سعادت آفرين نخواهد بود، چون از حركات ، سكنات ، كردار، كنش هاى رفتارى و جلوه هاى عملى فرد كه نمودى از باورهاى درونى اوست و حتى از طرز لباس پوشيدن ، سخن گفتن ، ژست گرفتن و استخدام كردن واژه ها در محاورات روزمره فرد مى توان به سهولت به عقايد و باورهاى او پى برد؛ مثلا كسى كه خدا و قيامت را باور داشته و در حقيقت انسانى وارسته و مؤ من است ، ايمان و باورهاى دينى و مذهبى خود، حتى در ظاهر اعمال ، رفتار، حركات ، سكنات ، نگاه و برخورد و مراوده و معاشرت هاى او اثر مى گذارد؛ فى المثل از پوشش نامناسب و حضور در مجامع يا از ورود به مواضع اتهام و موارد احتمال لغزش و گناه پرهيز و خوددارى مى كند؛ چرا كه آنها را با شخصيت خود سازگار نمى بيند و تناسبى بين خود و آن نحو پوشيدن يا ورود در مكانهاى نامناسب و آلوده ، احساس نمى كند. چه بسا ممكن است از لحاظ احساسات فردى و گرايش ذاتى و زيبايى گرايى ، با آنكه به زيبايى مى انديشد و خودنمايى و زيبايى را دوست دارد، از وسائل زينتى و آرايش زننده و تبرج صرف نظر و از پوشش نامناسب و دون شاءن خود و مد گرايى پرهيز نمايد.
و يا بالعكس شخصى به دليل مد گرايى و تقليد، از چيزى كه مناسب شخصيت او نيست و بر اساس همان باورهاى غلط درونى اوست به گونه اى نامناسب لباس بپوشد و در كوچه و خيابان ظاهر شود و با زبان پوشش و لباس باورهاى غلط خود را به رخ ديگران بكشد و فخر و خودنمايى كند، زيرا آنچه براى او مهم است ، مد گرايى بر اساس بينش و انديشه هاى غلط است .
فرض كنيد خانمى كه مانتوى بلند و مناسب مى پوشد ولى نه براى مراعات حجاب و حفظ گوهر عفاف يا مردى كه صورت خود را با تيغ نمى تراشد و ريش مى گذارد ولى نه به جهات شرعى و مانند آن ، بنابراين عقايد و باورهاى درونى فرد، او را تعديل و كنترل يا افسار گسيخته و بى بند و بار مى سازد. اين است كه مى گوييم باورهاى صحيح و بينش مطابق با حقيقت مى تواند جوان را در مسير هدايت و تكامل قرار دهد و همان باورهاى صحيح و حق ، پليس و محافظ درونى مطمئن براى او باشد و او را صيانت كند.
ب ) شكست ها و سرخوردگى ها و كمبودها و عقده هاى روانى .
ج ) اثر پذيرى از تبليغات سوء عليه اسلام و روحانيون .
د) بداشت غلط از دين و نداشتن بنيان و مايه علمى لازم (علم دين ) و شناخت ناقص و غير اصولى از مذهب و فلسفه دين .
ه ) نداشتن معرفت لازم (ولو به اجمال ) به فلسفه و رموز احكام دين و دستورهاى الهى ؛ شخص با ديد سطحى و انديشه ابتدايى تصور مى كند دستورهاى دينى اعماق پوچ و بى فايده است پس نبايد به آنها عمل كرد.
امير المؤ منين عليه السلام مى فرمايند:
الناس اعداء ما جهلوا.
با تاءسف از اين لحاظ نيز انديشمندان آگاه و نويسندگان و محققان آثار مدون چندانى ارائه نكرده اند كه بتواند پاسخ گوى نفس نقاد و ذهن پوياى نسل جوان تشنه و تحصيل كرده جستجوگر باشد.
بى اطلاعى از مفاهيم ارزشى اسلام و روى آوردن به توهمات و تخيلات و رمان و مجلات و جرايد ورزشى و قهرمان پرستى و حقيقت گريز و خواند داستان هاى افسانه اى و فرار از مسئوليت و پر كردن اوقات فراغت با آنها و خلاء فكرى و كمبودهاى روانى جوان را به ورطه فساد اخلاقى مى كشاند كه عاقبت او را با مسجد و آثار حسن آن و ارزش ها انسانى بيگانه مى شد و از او موجودى غير آنچه در فلسفه آفرينش مطرح شده و مد نظر بوده بار مى آورد.

٥ - مسجد و اما موانع جذب جوانان به مساجد كه از خود مسجد ناشى مى شود عبارت است از:
١ - متنوع نبودن برنامه هاى مساجد كه اغلب يكنواخت ، كسالت آور و خسته كننده است و نا آشنا بودن گردانندگان آن با شيوه هاى جذب جوانان و فنون تبليغ در مقابل متنوع و جذاب بودن برنامه هاى بيرون نظير باشگاه هاى ورزشى ، ويدئو، ماهواره و غيره ؛ بايد اذعان داشت كه :
٢ - منطبق نبودن برنامه هاى مساجد با نيازهاى فكرى و فرهنگى جوانان و مناسب نبودن وضع زمان و مسائل روز.
٣ - تكرارى بودن حرفها و سخنان روحانيان در موضوعاتى خاص كه جوان احساس مى كند اگر در مسجد حضور يابد بهره اى نخواهد برد.
٤ - طرح نكردن مسائل جوانان و حل مشكلات آنان .
٥ - عدم ارائه برنامه هاى مناسب و مطرح نكردن دو عامل مهم :
الف ) آثار و فوايد مسجد و بركات آن و ويژگى هاى فرد اهل مسجد.
ب ) آثار سوء و پيامدهاى منفى گريز از مساجد و دورى از آن و خصوصيات فرد بيگانه با مساجد.
٦ - اختصاصى شدن تدريجى برخى مساجد تنها براى قشر پيران و احساس غربت و حقارت براى جوان ، كه اينجا ديگر جاى او نيست .
٧ - گاه موانع حضور جوانان در مساجد، فصلى و مقطعى است ؛ نظير همزمان بودن ايام ماه مبارك رمضان يا محرم و غيره با اوقات امتحانات و پايان ترم دانشگاه ها، كه بايد مسئولان آموزش و پرورش تمهيداتى به كار گرفته و چاره اى بينديشد.
٩ - طولانى بودن نماز جماعت و سخنرانى ، و به تاءخير انداختن كارهاى واجب .
١٠ - برپايى فعاليت هاى فرهنگى مساجد در ايام خاصى از سال ، نظير ماه مبارك رمضان يا ماه محرم با روزهاى عيد يا وفات امامان معصوم عليهم السلام و مجالس ختم ؛ كه براى جوانان عادت هميشگى نمى شود.
١١ - محل درآمد بودن مسجد براى بعضى از روحانيان كه سال ها امام جماعت مسجد خاصى بوده اند و حرف جديدى براى گفتن ندارند و زحمت تحقيق و مطالعه و بيان مطالب جديد به خود نمى دهند.
١٢ - وضع نامناسب لباس و شكل ظاهرى امام جماعت يا مبلغ اسلامى كه از آراستگى ظاهر را ذكر مى كند.
چه اينكه سيره نبى اكرم صلى الله عليه و آله ، امامان معصوم عليهم السلام و علماى بزرگ وارسته ، علاوه بر پيراستگى باطن ، مراعات نظافت و آراستگى قيافه و ظاهر نيز بوده است .
١٣ - وجود تناقض در گفتار و كردار و اعظان دين است كه در محراب و بالاى منبر يك طور و در خلوت طور ديگر عمل مى كنند.
١٤ - مشاهده ضعف ها در وابستگان درجه اول امام جماعت (همسر و فرزندان و مادر و پدر) و افراد تحت تكفل او؛ و انذر عشيرتك الاقربين .
١٥ - وجود هيئت امنا و خادمان تند و خشن و بد اخلاق و مستبد در مسجد كه دافعه قوى دارند.
اعمال روش هاى خشك و مستبدانه در آموزش هاى مذهبى و به كار گيرى شيوه هاى غلط تعليمى و در خواست اطاعت كوركورانه و بى قيد و شرط كه موجب بى علاقگى و دلسردى از دين و مراكز دينى مى شود.
١٧ - مراعات نكردن عفت كلام و بكار گيرى واژه ها و كلمات نامناسب و سوء تفاهم برانگيز و دون شاءن مبلغ اسلام ، در سخنرانى ها و مراعات نكردن ادب در گفتار و نگاه و نداشتن برخورد زيبا از لحاظ روانى در جذب مخاطب بسيار مؤ ثر است .
١٨ - وجود افسانه و اساطير و موهومات و خرافات و شبهات و تحريفات به اسم مذهب در تبليغات كه سبب بدنامى و كاستن جاذبه دين در اذهان مى شود.
١٩ - كج فهمى در دين و تبليغات ناقص و بد معرفى كردن دين به مردم و بدآموزى و افراط.
٢٠ - ناآشنايى با روان شناسى تبليغات ، موقع نشناسى ، نداشتن حسن انتخاب و كج سليقگى در طرح مطالب در برخورد؛ مردم .
٢١ - وجود امامان جماعت در مساجد كه صلاحيت علمى و توان تبليغى ، اخلاقى ، سياسى و اجتماعى لازم را ندارند و كسانى كه خوشنام و خوش ‍ سابقه نيستند و تبليغ و امامتشان به دل نمى نشيند.
٢٢ - تشخيص ندادن و نداشتن درك صحيح از روان شناسى دوره جوانى و بيگانه بودن با دنياى جوانان و ندانستن زبان آنها و ناتوانى در طرح ارزش ها و مجاب ساختن آنان و متقاعد كردن و پاسخگو بودن به سؤ الات آنان ، رمز موفقيت استاد شهيد مطهرى در بيان و بنان و نفوذ در ميان قشر جوان و تحصيل كرده ، همين درد شناسى و آشنا بودن و با نياز و زبان مخاطبان خود بود.
٢٣ - القاى ترك لذت و بهره نبردن از مواهب و نعمت هاى الهى و پرهيز از شيك پوشى و آراستگى به اسم دين و تلقين اينكه دين دار واقعى نبايد بخندد، لذت ببرد و شيك بپوشد.

ب ) بيرونى اما آنچه به عنوان موانع مشترك جذب جوانان به مساجد، در خانه و مدرسه اجتماع است كه درخور توجه و جاى تاءمل و تعمق و بازنگرى است ، وجود دوگانگى و تناقض در گفتار و اعمال است .
يعنى اينكه نوجوان و جوان در معاشرت و مصاحبت با اعضاى خانواده ، به ويژه والدين و در محيطهاى آموزشى به ويژه با رفتار كسانى كه مسئوليت دينى و پرورشى او را به عهده دارند، و با ورود به اجتماع ارتباط با مردم در جامعه و مظاهر و موقعيت هاى گوناگون آن و مخصوصا در مساجد و مراكز دينى نبايد شاهد اعمال و رفتارى باشد كه مغاير با تعاليم اخلاقى و دينى است و با عقايد و آموخته هاى اسلامى او منافات دارد، زيرا جوان با دقت آنان را زير نظر داشته و رفتار آنها را سرمشق و راهنماى خوى قرار مى دهد، آنگاه اگر ببيند رفتار پيروان دين به ويژه بانيان مذهب و ايدئولوگ هاى اسلامى با نقش و روش و سلوك اسلامى و ارزش هاى دينى كمتر ارتباط دارد بتدريج به مسائل اخلاقى و مقدمات مذهبى و مراكز دينى و حضور در مسجد دلسرد و بى اعتنا مى شود و اگر در خانه هم كه او تاءثير پذير تر است شاهد نوعى هماهنگى با اجتماع باشد و در مدرسه و مسجد هم دوگانگى در رفتار وجود داشته باشد، طبيعى است كه آثار تربيت دينى در نوجوان و جوان بتدريج از بين مى رود و يا وقتى در جايى شاهد رهنمود خاصى است كه با ديگر محيطها و موقعيت ها متناقض كرده و در تضاد است (چهار نوع تربيت متفاوت و معارض هم كه به جنگ يكديگر بر مى خيزند)، انصاف بدهيد در اين بين متحير و سرگردان باشد كه حق با كيست و كدام يك از آنها؛ حقيقت منطبق است ، چه بسا ديرى نپاييد كه به همه پشت پا زند و به لائيكى و پوچ گرايى (نهليسم ) گرايد زيرا در كشمكش اين همه انديشه ها و مظاهر مختلف اجتماعى عاقبت گمشده خود را نمى يابد و راهى كه رفتنى است و بايد برود، بر او نهان و بر سر چند راهى سرگردان مى ماند و وقتى به اطراف خود مى نگرد، كسانى مثل خود را مى بيند كه بى علاقه به دين يا متنفر از تقيدات دينى و مقدسات مذهبى اند؛ آنگاه با حالت ترديد به مسائل مى نگرند، زيرا آنان نيز مثل او، فرصت مطالعه و بررسى نيافته اند يا قدرت تحليل و انتخاب صحيح ندارند و يا بى اعتنا به زندگى نازل حيوانى ، سرگردان و جز خور و خواب و لذات مادى و غيره ، غمى ندارند.
اين است كه اگر الگوها (اعم از والدين ، معلمان ، مربيان ، استادان ، امامان جمعه و جماعت ، مبلغان اسلامى و علما و امراى نظام اسلامى ، دچار دوگانگى در گفتار و كردار باشند و اعمال آنها گفته هايشان را تصديق نكند.

٥ - مسجد و تعليم و تربيت چنانچه اشتغال علماى دين نيز به امور دنيوى و غيره ، تحت لواى دين باشد و دين وسيله اى براى رسيدن به اغراض دنيوى و مطامع مادى و حطام ناچيز دنيا يا اشتغال پست ها و رسيدن به قدرت و حكومت باشد، معلوم است كه ضايعه و آثار سوء تخريبى به ويژه بر روى نسل جوان تا چه حد خواهد بود.
به لحاظ همين ضعفهاست كه در بسيارى از خانواده ها يا مراكز آموزشى و علمى و دينى وقتى كودكان يا نوجوانان به سن بلوغ و جوانى مى رسند و مراحلى از تحصيلات را پشت سر مى گذارند، بتدريج دچار طغيان شده و عاصى مى شوند و به آداب و سنن دينى پشت پا مى زنند و بى اعتنايى مى كنند و در نهايت پوچ گرا و هرهرى مذهب و متنفر از دين و از خود بيگانه مى شوند؛ كه ريشه آن همين دوگانگى و تناقضات در كردار و گفتار است و از همين خلاف واقع گويى ها سرچشمه مى گيرد.
دكتر فارتى جامعه شناس و استاد دانشگاه كاليفرنيا، در اين باب مى گويد: در جوامع غربى ، هيپى هاى نوجوان ، عاصى و سركش نيستند، بلكه افرادى هستند كه احساس مى كنند كه جامعه به آنان دروغ گفته است ، لذا آنها خود را فريب خورده از بزرگسالان مى دانند.
اگر توحيد عملى و فضيلت ها و ارزش هاى الهى و كرامت هاى اخلاقى در آينه رفتار آنها متجلى نباشد، سبب بدبينى نسل نوجوان و جوان به آنها و معتقدات آنان مى شود، زيرا گوياترين زبان زرين مقام ارشاد و تبليغ و هدايت ، زبان عمل است و نه كلام البته واضح است كه :
دو صد گفته چو نيم كردار نيست .
به عمل كار برآيد به سخنرانى (سخندانى ) نيست .
استاد عاليقدر آية الله جوادى آملى مى فرمايند:
تربيت قبل از آنكه يك تئورى علمى باشد، يك روش كاملا عملى است .
امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايند:
كونوا دعاة الناس بغير السنتكم .
در همين زمينه امير المؤ منين عليه السلام نيز فرموده اند:
من نصب نفسه الناس اماما فليبدء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره .
به همين سبب آمر به معروف بايد خود ابتدا مئتمر و ناهى از منكر بايد اول خود منتهى از آن باشد تا بتواند به اين دو فريضه عمل كند. و الا مشمول آيه ذيل خواهد بود:
لم تقولون ما لا تفعلون * كبر مقتا عند الله اءن تقولوا ما لا تفعلون .
اگر اعمال زعماى دينى و علماى مرشد و عادى جامعه ، بر خلاف گفته هاى آنها باشد و در رفتار جامعه و عملكرد مسئولان نظام اسلامى با آنچه در تعاليم دينى است ، تفاوتى مشاهده شود، آداب و تشريفات مذهبى ، صرفا تظاهر و نمايش و تصنعى است ، يا صرفا براى امرا معاش و تحصيل مال و كسب درآمد.

كاركردهاى آموزشى مساجد در اين مبحث ، كيفيت كاركردهاى آموزش در مساجد مورد بحث قرار مى گيرد؛ كه عبارت اند از: مسجد نهادى ، آموزشى ، مسجد و مدرسه ، ويژگى هاى آموزش مذهبى در مساجد، مسجد و آموزش هاى اصلاح گرايان ظهور مدارس جديد و وضعيت منتج در آن .
همچنين به لحاظ موضوع ، علاوه بر سير تاريخى آموزش هايى كه در مساجد و در جوامع مختلف اسلامى عرضه مى شود، مسائل اجتماعى و سياسى همراه با تحولاتى كه در موارد و سطح آموزش هاى دينى در مساجد صورت گرفته است ، بررسى شده است .

١ - مسجد، نهادى آموزشى مسجد علاوه بر محل نيايش ، ذكر، وعظ و خطابه و تجمع مؤ منان در ساعاتى خاص ، از آغاز؛ محل ابلاغ احكام ، دستورها و آموزه هاى دينى و كاربرد آنها در زندگى روزمره بوده است ؛ مسلمانان هيچ گاه نافى تلاش ‍ عقلى براى فهم تجربه و باورهاى دينى نبوده اند، از اين رو مبناى آموزش و پرورش دينى را منكر نبودند بلكه تلاش مى كردند كه با كمك عقل با يكديگر و پيروان ديگر اديان ارتباط برقرار كنند در برخى از فرق و نحله هاى اسلامى اين تلاش ، پر رنگ تر و در برخى نحله ها كمرنگ تر است ، اما هيچ نحله اى خود را در يك قفس نفوذناپذير زندگى نكرده و از گفتگو با ديگران سرباز نزده است ؛ خود پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد مدينه به تعليم دين به اصحاب مى پرداخت و به پرسش هاى آنان پاسخ مى گفت ؛ در تاريخ اسلامى نيز مطالعات متنوع و متكثر دينى نشانگر اعتقاد به فهم پذيرى و قابليت انتقال فهم ها در حوزه هاى گوناگون دينى است .
در مساجد بسيارى كه در شبه جزيره عربستان و سپس در مناطق مفتوح ساخته مى شدند، ياد گيرى و درك آموزه ها عمدتا در چارچوب دعوت اسلامى و تبليغ مطرح مى شد، اما كسانى كه با جديت بيشترى به اين موضوع مى پرداختند سعى مى كردند پايه اى علمى براى آنها ايجاد كرده ، دانش هايى را تاءسيس كنند.
دانش هاى تفسير يا حديث شناسى از دل اين تلاش ها بيرون آمد؛ مسلمانان كمتر به ذكر صرف آيات قرآن يا اقوال اوليا اكتفا مى كردند بلكه به توضيح آنها از جهات گوناگون مى پرداختن و همين تبيين و توضيح به شكل گيرى دانش هايى مثل رجال ، درايه و انواع علوم قرآنى منجر شد.
در آغاز در جلساتى كه در مساجد تشكيل مى شد افراد (بالاخص كودكان ) به حفظ آيات و احاديث تشويق مى شدند (تا اين متون در سينه ها بماند و از گزند روزگار حفظ شود) اما اندك كار آموزش فراتر از به حافظه سپردن ، كشيده شد و مناسب با نيزهاى آموزشى ، هم دانش مربوط بسط يافت و هم محل مربوط به آن بوجود آمد؛ مكتب هاى آموزش قرآن و مدارس علوم دينى از دل اين توسعه بيرون آمد و عمدتا در كنار مساجد تاءسيس شد، در برخى مناطق اين مدرس و مكتب خانه ها در دل مساجد تشكيل مى شدند و زبان متون و نصوص (عربى ) در جوامع عجم مانعى بر سر كار آموزش متون ايجاد نمى كرد.
تا پيش از شكل گيرى مؤ سسات و مراكز تحقيقاتى دينى در دنياى جديد كه عمدتا به دانشگاه ها و نهادهاى دولتى وابسته اند، كار تحقيق و مطالعه در خصوص باورها، رفتارها و متون دينى ، در مساجد انجام مى شد. پايه اين مطالعات و مباحث ، گفتگوها و مناظراتى بود كه عمدتا در مسجد صورت مى گرفت ، در قرون رونق تمدن اسلامى ، اين گفتگوها در عرصه هاى گوناگون انديشه جريان داشت و كمتر پيش مى آمد كه گروهى انزوا طلبيده و محلى غير از مسجد را ستاد فعاليت هاى خويش قرار دهند، مسجد در تمدن اسلامى جايى براى بررسى وجوه دينى امور بوده است ، جايى كه مردم در آن مى توانستند حقايق ، هنجارها و قواعد دينى را جستجو كنند و به معنايى كلى تر مورد هدايت دينى قرار گيرند.
در قرون اوليه هجرى اين امر، كم كم به يك سنت تبديل شد هر كسى اطلاعاتى درباره دين داشت و چنين اعتبار و منزلتى مى يافت ، مى توانست دانش خود را به مخاطبان در مسجد انتقال دهد. (٤٢٢)
مدرسه در اين حالت محل آموزش تخصصى افرادى است كه نقش هاى خاص دينى را مى خواهند بر عهده گيرند. (علما) اما مسجد هيچ گاه نقش ‍ آموزش عمومى خود را از دست نداده است .
معارف تازه شكل گرفته ، كم كم مورد پذيرش واقع و هر يك صاحب متون و آموزگاران و نظريه هاى خاص خود شدند؛ مراكز فرهنگى و علمى نيز در جهان رو به گسترش اسلام هر يك در يك يا چند حوزه تخصصى نامدار شدند و دانشجويانى را از سراسر حوزه تمدن اسلامى به خود جلب كردند، اين امر نيز تقويت كننده جريان جدايى مدارس از مساجد شد؛ طلابى كه كار آموختن و سپس آموزش دادن به حرفه آنها تبديل مى شد، به جايى براى استقرار و خوابگاه نياز داشتند كه مسجد به دليل حرمت و تقدس آن نزد مسلمانان نمى دانست چنين نقشى بر عهده گيرد، به اين ترتيب ، مدارسى كه يك نهاد دنيويتر به شمار مى رفتند، عمدتا در جنب مساجد احداث شده ؛ در همين مدارس است كه دانش هاى گوناگون : كلام ، فقه ، حديث ، قرآن ، دانش هاى مقدماتى (مثل : منطق ، صرف ، نحو، معانى ، بيان و بديع ) و نيز دانش هاى فلسفى
۹
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

٦ - رابطه مسجد و مراكز آموزشى
تاريخچه از ابتداى آيين اسلام ، آموزش با مسجد ارتباط تنگاتنگى داشت و به كسب تحصيلاتى را كه اسلام مشوق ياد گيرى آنها بود، بر عهده مساجد بود، حفظ و درك مطالب قرآن نقطه آغاز بود بعد از آن مطالعه و ياد گيرى گفته هاى پيامبر صلى الله عليه و آله به نام حديث مطرح شده بر طبق آنها اصول و آيين اسلام معلوم مى شد؛ از پيامبر صلى الله عليه و آله چه در مسجد و چه در خارج مسجد در مورد آيين جديد وجود داشت سؤ ال مى شد (٤٢٥)
على رغم سادگى اين نظريه ، بايد گفت كه تبديل مسجد به اولين مدرسه مسلمانان فقط يك رويداد اتفاقى نبود، خود پيامبر صلى الله عليه و آله بر طبق مداركى كه در دست است . مى خواست كه مسجد محل مهمى براى آموزش در جامعه اسلامى باشد، در واقع پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از هجرت سعى مى كرد پيروان خود را در مسجدالحرام آموزش بدهد ولى از عهده اين كار بر نمى آمد، مخالفان پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه اين كار را به او نمى دادند و در چندين مورد به او و پيروان ايشان توهين كردند و حتى صدمات جانى وارد ساختند؛ در نتيجه ، حضرت محمد صلى الله عليه و آله با پيروان خود در خانه خود يا در خانه يكى از پيروان به نام ابن ارقم پنهانى ملاقات مى كرد. (٤٢٧)
بر اساس اين گفته واضح ، جاى تعجب نيست كه مسلمانان به مسجد نه تنها از لحاظ معنوى ، بلكه از لحاظ ياد گيرى و آموزش نيز نگاه مى كنند و به طور كلى مسجد براى بسيارى مؤ منان بهترين آموزش بوده است . دانشمند مسلمانى به نام ابن الحاج مى گويد:
بهتر است براى پيشرفت و تعالى در مسجد، در مدرسه يا در خانه به ياد گيرى و آموزش پرداخت .
مسلم اين است كه پشتيبانى حضرت محمد صلى الله عليه و آله از مسجد تنها با حرف به عنوان محل ياد گيرى نبود، مدارك بيشمارى نشان مى دهند كه ايشان اغلب اوقات خود را در مسجد صرف تعليم مردم مى كرد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد مى نشست و مردم را به امور دينى و دنيوى هدايت مى كرد (٤٢٩)
مداركى در دست است كه دستورهاى صادره در مسجد فقط منحصر به مردان نبود بلكه زنان مسلمان نيز اجازه رفتن به مسجد داشتند آنان به سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله گوش مى دادند و در مواردى از وى سؤ ال مى كردند. (٤٣١)
به طور كلى ، پيامبر صلى الله عليه و آله آگاهانه و براى اينكه مسجد محل مهمى براى آموزش مسلمانان باشد راه را هموار كرد: در دوران حكومت پيامبر صلى الله عليه و آله بر مسلمانان مدينه ، وى به امر تعليم و تربيت توجه فوق العاده اى مبذول مى داشت و در اين كار از نفوذ شخصيت خود استفاده مى كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله وقت زيادى را به امر تدريس ‍ اختصاص داده بود و مداركى هستند كه نشان مى دهند وى مرتب براى همراهان و پيروان خود صحبت مى كرد، جلسات صحبت بعد از اقامه نماز تشكيل مى شد و سخنان وى درباره مذهب و امور دنيوى بود. (٤٣٣)
مدارك نشان مى دهد كه در حدود نه مسجد در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله برپا بود، هر يك از اين مساجد فعالانه به عنوان مدرسه انجام وظيفه مى كردند (٤٣٥)
از آن هنگام تاكنون ، مسجد موقعيت مهم خود را به عنوان مركز آموزش و مركز عبادت حفظ كرده است ، اين نقش دوگانه مسجد در زمان امويان ، عباسيان و ديگر خاندان هاى حكومتى بدون تغيير باقى ماند (٤٣٧) ، بعضى از مساجد كه وظيفه مدرسه را ايفا مى كردند، به صورت مناطق آموزشى در آمدند و دانش ‍ پژوهشان و دانشمندان بزرگى را به سوى خود جلب كردند: مى بينم كه ابوالزنيت از مسجد مدينه خارج مى شود و شاگردان او مانند قراولانى كه در اطراف سلطان خود گرد آمده اند او را احاطه و يكى درباره مذهب ، ديگرى راجع به رياضيات و سومى در مورد معناى يك شعر پرسش و نفر چهارم نيز درباره سنت پيامبر يا مسئله و مشكل ديگرى مطلبى را عنوان مى كند. (٤٣٩)
مقريزى در بيان اوضاع مصر مى نويسد كه قبل از طاعون ٧٤٩ ه ق / ١٣٤٨ م ، بيش از چهل حلقه آموزشى در مسجد عمرو وجود داشت (٤٤١)
در سال ١٤٩ ه ق / ٧٦٦ م ، مسجد منصور در بغداد به دست خليفه ابو جعفر المنصور بنا و بعدها توسط هارون الرشيد تزيين شد و توسعه يافت ، اين مسجد يكى از مهم ترين مراكز آموزشى در خاورميانه بود، اين مسجد با دارا بودن بين چهل تا پنجاه حلقه علمى ، مركز و مقصود دانشمندان و دانش پژوهان بود (٤٤٣)
تاريخ و همچنين تحقيقاتى كه از آموزش مسلمانان عمل آمده است نشان مى دهد كه حلقه هاى علمى چگونه بوده اند. در اكثر مساجد، حلقه هاى علمى در حياط مساجد تشكيل مى شدند و اين جلسات از محل عبادت دور بودند تا مزاحم مردم نشوند (٤٤٥) ؛ در مواردى نيز اين رواق ها به نام محل يا مملكتى كه طلبه ها از آنجا مى آمدند ناميده مى شد و اين نام ها در جامع الازهر مشاهده مى شود. (٤٤٧) هر فرد تشويق به پيوستن به حلقه مورد انتخاب خود مى شد، اما در بعضى از مساجد، جلب رضايت استاد براى پيوستن لازم بود (٤٤٩) ، دانش آموزان موقت نيز مجاز به نشستن پهلوى استاد بودند و در بعضى از مجالس درس ‍ محل مخصوصى براى دانش آموزان ميهمان اختصاص داشت . (٤٥١) ؛ زمان درس از يك تا دو سال طول مى كشيد و هميشه در مواقع نماز تعطيل مى شد و هيچ قانون شخصى براى زنگ تفريح وجود نداشت (٤٥٣)
بعضى معلمان موضوعات متعددى را تدريس مى كردند؛ شافعى بعد از نماز صبح قرآن ، بعد از طلوع خورشيد حديث و بعد صرف و نحو، شعر و شاعرى و علوم تدريس مى كرد و ظهر به خانه بر مى گشت .

٣ - شيوه آموزش تدريس در حلقه با مراسم ساده و همراه با نشان دادن تقوا و فضيلت كامل آغاز مى شد، معلم هميشه كار خود را با تمجيد و تكريم خدا و با درخواست يارى و هدايت مردم آغاز مى كرد و سپس به درس خود مى پرداخت ؛ او مطلب را از نوشته آماده اى كه توسط خود او يا معلم ديگرى آماده شده بود قرائت مى كرد و ضمن قرائت متن آن را شرح و توضيح مى داد؛ اين مراحل معمولا با توضيح مجلس از مطلب آغاز مى شد و سپس با ارتباط دادن مطلب تازه به درس قبلى نوعى مداومت به درس ‍ مى داد و نهايتا به شرح نكات دشوارتر مى پرداخت .
معلم ضمن ارائه و تدريس مطلب ، پى در پى و با احترام از نوشته ها و مطالب نويسندگان ديگر ياد مى كرد و هرگز از همكاران خود به بدى ياد نمى كرد، در واقع در تمام مجالس درس نوعى فضاى مشابه بود كه بر جلسات درس نظم و هماهنگى مى داد.
توتا با استفاده از نوشته هاى غزالى اين عناصر نظم دهنده را از طرف آن دانشمند مشهور چنين مى نويسد:
الف ) معلم بايد با دانش آموزان همدردى و با آنان طورى رفتار كند كه گويا فرزندان او هستند.
ب ) اخلاق و روش پيغمبر صلى الله عليه و آله بايد مراعات شود و براى آموزش و ياد دادن نبايد متوقع اجرت و پاداش بود.
ج ) با دانش آموزان بايد بى ريا بود و نبايد به آنان قبل از داشتن استحقاق ، مقام و رتبه علمى داد.
د) دانش آموزان بايد نصيحت و ترغيب و براى رفتار بد توبيخ شوند.
ه ) نبايد با معلمان ديگر در مقابل دانش آموزان بى احترامى كرد.
و) نبايد به تدريس مطالبى پرداخت كه بيش از فهم و درك دانش آموزان است .
ز) عمل معلم بايد با گفته هاى او مطابقت داشته باشد و نبايد رفتار او مغاير گفته هايش باشد.
به علت نبودن كتاب ، معلم مجبور بود با در نظر گرفتن اهميت متن تدريس ‍ شده ، همه متن يا قسمتى از آن را براى دانش آموزان املا كند و زمانى كه املا گفتن ضرورى بود، معلم متن مورد نظر را تا حد ممكن آرام مى گفت تا دانش آموزان اشتباه ننويسند؛ دفترهاى دانش آموزان به طور مرتب از طرف معلم بازديد و اشتباههاى آنها اصلاح و استفاده از آن مطالب براى ياد دادن به ديگران تاءييد مى شد، علاوه بر املا معلم به دانش آموزان توصيه مى كرد كه تمام يا قسمتى از مطالب بيان شده را حفظ كنند؛ در واقع در ميان اصولى كه براى قبولى و تاءييد دانش آموزان لازم بود، اصل ، حفظ كردن مطالب و بيان آنها بدون مراجعه به متن بود و كيفيت و طرز بيان نيز تاءييد داشت .

٤ - شيوه ارزيابى به رغم نفوذ و احترامى كه معلمان در ميان دانش آموزان داشتند، مقام علمى آنان اغلب آزمايش مى شد و دانش آموزان مجاز به اين كار بودند و حتى تشويق مى شدند كه سؤ ال هايى مطرح كنند و درباره آنچه كه ياد گرفته اند به بحث و گفتگو بپردازند، به شرطى كه براى مخالفت خود مدرك و گواهى داشته باشند. اگر معلمى به بى اطلاعى خود اعتراف مى كرد، مورد احترام و تكريم بود. در كتابى آمده است : اگر كسى مطلبى را نداند و به ندانستن خود معترف باشد، در واقع نصف مطالب را آموخته است در اين مورد بايد گفت كه اين گونه بحث و گفتگوهاى آزاد در نهايت منتهى به اين نتيجه مى شد كه بعضى از معلمان ، به حرفه خود با دقت بيشترى توجه كنند؛ آيين و رسم گوش دادن معلمان به انتقادهاى دانش آموزان و بحث در گفتگو در موضوع مطرح شده ، معلمان را مجبور كرد كه مطالب درسى را با دقت زياد بررسى كنند تا تاءثير و نفوذ بيشترى بر دانش آموزان پيدا كنند، هر چند همه موضوعات علمى كه براى مسلمانان شناخته شده بودند در مساجد تدريس نمى شدند، ولى موضوعات درسى بسيار متنوع بود؛ در بسيارى از مجالس علاوه بر آموزش خواندن و نوشتن ، ياد گيرى اصول دين نيز از اهميت زيادى برخوردار بود؛ اين كار از طريق بررسى و مطالعه موضوعاتى مانند خواندن و تفسير قرآن ، حديث با سنت پيامبر صلى الله عليه و آله ، توحيد و فقه انجام مى شد. به مطالعات ادبى و زبان شناسى نيز توجه زياد مى شد. علاوه بر شعر و ادبيات ، مطالبى در مورد جنبه هاى مختلف زبان عربى مورد علاقه بسيارى از دانش آموزان بود. اين رشته شامل لغت شناسى ، صرف و نحو، معانى و بيان ، انشا و خط و نگارش (رسم الخط) بود.

٥ - موضوعات درسى علاوه بر وظايف مذكور، مسجد محلى بود كه مطالب علمى و مسائل اجتماعى نيز در آن تدريس مى شد و موضوعات تاريخ ، جغرافى ، اقتصاد و حتى علوم سياسى در آنجا بحث مى شد؛ علم فلسفه موضوعى بود كه اغلب مورد توجه و انتخاب بسيارى از دانشجويان بود، در بين موضوعات مهم درسى مى توان : منطق ، اخلاق ، منطق مناظره و تصوف را نام برد. جلسات درس هاى شيمى ، فيزيك ، رياضيات ، جبر و هندسه نيز داير بود اگر چه علوم عملى و تجربى يا در دانشكده هاى مخصوص يا در منازل معلمان خصوصى تدريس مى شد، ولى مداركى در دست هست كه اين گونه موضعات علمى در بعضى از مساجد بزرگ نيز داير بود. جلسات علم طب در جامع الازهر و جامع ابن تولون مصر داير بود. و در مسجد رويين مراكش نيز تدريس مى شد، در جامع الازهر كلاس هاى ستاره شناسى و مهندسى نيز داير بود و طبق نوشته هاى خولى درس هايى مانند، طب ، قارماكولوژى ، مهندسى و ستاره شناسى در مساجد بغداد تدريس مى شد و دانشجويان از سوريه ، ايران و هندوستان براى حضور در اين كلاس ها به بغداد مى آمدند.

٦ - انتخاب استاد در بين بسيارى از مسلمانان ، مسافرت براى كسب علم و دانش نوعى روش ‍ زندگى بود و مسجد اين جا به جائى افراد را بر عهده داشت ؛ اعتقاد عامه بر اين بود كه بريدن علاقه هاى دنيوى ، تحصيل در غياب خانواده و انتخاب معلمان خوب و مفيد سه اصل اساسى براى تعليم و تربيت خوب است ، به اين دليل انتخاب معلم خوب براى بسيارى از دانش آموزان قبل از اينكه صاحب حرفه اى شوند، از اهميت بسيارى برخوردار بود؛ در سراسر امپراتورى اسلامى ، دانشجويان مسافرت هاى طولانى مى كردند كه ماه ها طول مى كشيد و چنانچه معلم يا استاد فوت مى كرد يا مطلب تازه ديگرى براى تعليم نداشت ، دانشجو بار سفر را براى رفتن پيش استاد ديگر مى بست . دانشجويان در جستجوى مؤ سسه علمى نبودند، بلكه پى استاد معروفى بودند، اين دانشجويان به اين استادان ارج مى نهادند و افتخار مى كردند كه گواهينامه خود را از آنان دريافت كرده بودند. هر كسى خود را مسئول اتفاق و اتحاد آموزش هاى اسلامى مى دانست و خود را مقيد به حفظ قراردادهاى آن مى ديد هر دانشجو بر طبق زمان زگهواره تا گوى دانش بجوى در تمام طول عمر خود را طلبه مى دانست و از كشورى به كشور ديگر براى طلب علم سفر مى كرد؛ او هميشه خود را در ميان برادران دينى مى يافت كه برايش مسكن فراهم و از او در خانه هاى شخصى يا عمومى پذيرايى مى كردند، براى كارهايش تسهيلات فراهم مى آوردند، ترتيب حضور او در كلاسها مى دادند يا خود به آموزش ‍ مى پرداختند.

٧ - گواهينامه علمى موقعى كه دانشجو تحصيلات خود را با موفقيت به پايان مى رساند، به او گواهينامه اى داده مى شد كه اجازه نام داشت . گواهينامه از طرف مسجد تاءييد نمى شد، بلكه خود استاد شخصا آن را صادر مى كرد؛ در گواهينامه قيد مى شد كه دانشجو علم مورد نظر را مطالعه كرده و آموخته است و مى تواند يافته هاى علمى را به ديگران نيز انتقال دهد؛ اين گواهينامه ها به خط خود استاد نوشته مى شد، همچنين گواهينامه شامل نام استاد، مهر و امضاى او نيز بود و محل و تاريخ نگارش گواهينامه نيز قيد مى شد؛ در مواردى استاد نام و امضاى خود را در صفحه سفيد اول يا آخر كتابى كه خود آن را ياد داده بود مى نوشت ، بنابراين معمولا هر فارغ التحصيل داراى گواهينامه از طرف استادى بود كه پيش او درس خوانده بود و تعدادى از كتاب هاى درسى او از طرف استادان مهر و امضا مى شد و اين كار علامت موفقيت و عامل افتخار و مباهات شخصى بود.

٨ - شيوه كاريابى بعد از اين كه دانشجو تعدادى گواهى جمع آورى و درباره موضوع درسى خود تجربه كافى كسب مى كرد، در جستجوى كار در مسجد، دانشگاه ، دادگاه قضايى ، اداره دولتى يا هر جاى ديگرى كه از رشته درسى او استفاده مى شد، بر مى آمدند؛ اگر چنين دانشجويى تدريس در مسجد را انتخاب مى كرد، آزاد بود كه مجلس خود را تشكيل دهد؛ فكرى با استفاده از اطلاعات سيوطى مى نويسد كه تدريس در مسجد براى هر كسى كه مى خواست به اين كار بپردازد آزاد بود تاريخ اسلام پر از نامهاى استادانى است كه حلقه هاى درسى خود را در مساجد تشكيل مى دادند و در مجلس ‍ درس آنان دانشجويان گرد مى آمدند. به اين ترتيب معلوم مى شود كه در اكثر مساجد افراد كارمند و تداركاتى براى اداره امور وجود نداشت و اگر كسى دانش آموزى داشت ، مى توانست در موضوع انتخابى خود به تدريس ‍ بپردازد.

٩ - معاش استادان با گذشت زمان ، جلسات درسى براى معلمان آرزومند تدريس تشكيل مى شد، در بسيارى از مساجد بزرگ ، لازم بود كه از ساير استادان موجود در آن مسجد براى تشكيل حلقه اجازه نامه دريافت كرد. اما اگر استاد تازه وارد مى توانست طلاب زيادى را به دور خود جمع و احترام استادان ديگر را جلب كند، موقعيت او با تعيين محل مخصوص جهت ايجاد حلقه درسى تثبيت و در نتيجه ، به او ساير تجهيزات داده مى شد. اين پول ها يا از خزانه دولت يا از منافع ديگرى مانند بخشش ها و وقف ها پرداخت مى شد. بتدريج پرداخت اين گونه پول ها ضرورى شد و هر حلقه وقف مخصوصى داشت براى هر مسجد چندين وقف براى هر يك از استادان اختصاص ‍ داشت كه اين وقفها زمينه به كار گماردن استادان بود؛ اما يك حاكم يا هر شخص قدرتمندى در دنيا مى توانست براى هر استادى امكاناتى فراهم آورد و او را در مسجدى به تدريس بگمارد.
در اواخر قرن ١١ م ، پرداخت پول از مسجد براى معلمان صورت بهترى به خود گرفت و در نقاط بيشترى اعمال مى شد، تا آن زمان امپراتورى اسلام از چهار صد سال سابقه خود برخوردار بود و از ثمرات آن بهره مند مى شد.
تدريس در بعضى از مساجد به صورت حرفه كامل العيارى در آمد و در بسيارى اجتماعات ، مساجدى كه در آنها عمل آموزش انجام مى گرفت ، حالت و شكل دانشكده يا حتى دانشگاه را داشت ، در مسجد الحرام ، الازهر قاهره ، جامع اموى دمشق ، مسجد منصور بغداد، مسجد قيروان تونس و مسجد قرويين مراكش هزاران طلبه در جلسات درس شركت مى كردند. در نتيجه ، تامين معاش معلمان تنها وسيله نگهدارى حرفه آموزشى و دانشگاهى به نظر مى رسيد اما اين امر هرگز نمى توانست بدون كمك و يارى معلمانى كه مخالف هر گونه پاداش و اجرتى بودند و فقط رضاى خدا را مى خواستند، انجام شود؛ گولد زيهر در اين مورد به اختصار مى نويسد: تصور مى شود كه در اسلام نيز مانند مذاهب و اديان ديگر، پيروان آن در اختيار دستورهاى مذهبى اين آيين قرار داشتند، اما با اينكه تعليم و تربيت مجانى مذهبى مى تواند عمل خوب و ايده آل باشد و با اينكه يك عده كوشيدند تا به اين فكر جامه عمل بپوشانند، ولى با گذشت زمان اين علم فراموش شد و عملا اجرا نبود...، در نتيجه ، پرداخت اجرت به معلمان مطابق قانون مسلمانان ضرورى تشخيص داده شد.

١٠ - هزينه دانشجويان علاوه بر استادان ، دانشجويان مدارس نيز از دريافت پول و ساير لوازم زندگى برخوردار بودند. هر چند اكثر دانشجويان خود مسئوليت هزينه زندگى را بر عهده داشتند، ولى اكثر آنان بعد از رسيدن به مقصد از امكانات رايگان برخوردار مى شدند، اين بطوطه ، سياح مشهور، در بازديد خود از دمشق شاهد تسهيلات بى شمارى براى دانشجويان خارجى در مسجد اموى بوده است ؛ در مسجد قرويين مراكش ، دانشجويان نه تنها از پرداخت شهريه معاف بودند، بلكه گاه پولى نيز دريافت مى كردند.
در سال ٧٦٧ ه ق / ١٣٦٥ م ، شاهزاده مملوكى به نام ايلبغا العمرى دستور داد كه به هر يك از دانشجويان مسجد اين توتون در قاهره ماهيانه ٤٠ دينار پول و مقدارى گندم داده شود؛ در جامع الازهر قاهره به هر دانشجو يك واحد مسكونى داده شده بود تا دانشجويان پسر را از بعضى محلات مصر دور نگه دارند و محيط كشور خارجى و سيستم قوانين آن براى ايشان سخت و غير قابل تحمل نباشد.

موقعيت علما در جامعه حكام مسلمان و مردمى عامى نيز به طلاب احترام مى گذاشتند؛ داشتن عنوان عالم كافى بود كه احترام همه را نسبت به شخص دارنده آن صفت برانگيزد كه اين احترام به دليل و كوششهاى وى براى كسب علم بود؛ موقعى كه دانشمند معروفى وارد شهر مى شد، دانشجويان و مردم عادى دور او جمع مى شدند و از جلسات درسى او بهره مند مى شدند. در اين مورد گفته اند كه هارون الرشيد خليفه عباسى ، به دنبال دانشمندى به نام مالك بن انس فرستاد تا با او مجلس بحث ترتيب دهد، فرستاده خليفه بازگشت و جواب آورد كه : فرياد بايد در پى دانش باشد و به دنبال علم برود و خليفه خود به خانه مالك رفت . اعتبار و احترامى كه بعضى از علما و دانشمندان داشتند، واقعا تكان دهنده و تعجب آور است .
موقعى كه امام الحرمين (جوينى ) در سال ٤٧٨ ه ق / تابستان ١٠٥٨ م ، وفات يافت در نيشابور نه تنها به خواندن اشعار خود در سوگ او پرداختند بلكه مردم مغازه هاى خود را بستند؛ علاوه بر اينها منبر مسجد را شكستند و شاگردان او قلم و دوات هاى خود را خرد كردند.
واضح است كه بسيارى از دانشمندان عالم اسلام ، خود از دانشجويان و استادان مجالس درسى بودند، شعيبى ، حسن بصرى و احنف بن قيس در مساجد عراق تدريس كرده بودند، در ميان فارغ التحصيلان مساجد اسپانيا، ابن رشد، ابن سائق ، ابن باجه و پزشك معروف به نام ابوالعلاء زهر بودند.
مى گويند كه خليل بن احمد در مسجد بصره واقع در عراق درباره زبان و لغت صحبت مى كرد و يكى از شاگردان او سيبويه بود كه بعدها يكى از مشهورترين زبان شناسان و عربيدانان تمام ادوار شد. در بين افرادى كه در مسجد قرويين به تحصيل و تدريس اشتغال داشتند، مى توان از ابن خلدون ، ابن خطيب ، البيتروجى ، ابن حرزيم ، ابن ميمون و ابن الوزن نام برد.
گفته مى شود براى اولين بار در مسجد قرويين بود كه ژيلبرت اورى (كه بعدها به نام پاپ سيلوستر دوم معروف شد)، با اعداد عربى و استفاده از عدد صفر آشنا شد پيدا كرد و آنها را به اروپا معرفى كرد.

مسجد و علوم جديد اگر چه مسجد به جلب دانشجويان زيادى ادامه داد ولى برنامه و موضوعات درسى آن بتدريج حالت انجمادى و اسكولاستيك قرنهاى وسطايى يافت كه در مقابل علوم تازه ناب مقاومت نداشت و نسبت به علوم دنيوى ترديد داشت . بتدريج آزادى فكر و اظهار عقيده شخصى از افراد صاحبنظر سلب شد. اين فساد و عقب ماندگى معنوى با فروكش كردن روح و عادت سنتى مسلمانان براى تحقيق و ياد گيرى ، سرعت بيشترى پيدا كرد و بعضى اوقات به علت تسلط نيروهاى استعمارى كه بعد از انقراض سلسله عباسى در ٦٥٦ ه ق . ١٣٥٨ م . شروع شد و تا قرن حاضر ادامه داشته است - از تحقيق و تتبع به شكل بسيار نامطلوبى جلوگيرى شد. به اين ترتيب ، موقعى كه مؤ سسات جديد آموزشى و افكار جديد به دنياى مسلمانان معرفى شد، ارتباط نزديك بين مسجد، علم و آموزش قطع شده بود؛ مجالس درس تعداد معدودى از مساجد بزرگ مانند الازهر در مصر، مسجد قيروان و زيتون در تونس و مسجد قرويين در مراكش ، منابع و امكاناتى داشتند كه براى موجوديت خود تلاش كنند، اما حتى اين مراكز درسى نيز نتوانستند موفقيت كاملى كسب كنند، تا اينكه به طور كامل قوانين و اصول آموزش عالى را پذيرا شدند؛ به اين ترتيب در عمل به صورت دانشگاههاى جديدى در آمدند و با مسجد - كه زمانى متعلق به آن بود - ارتباط بسيار ضعيفى داشتند. (٤٥٥)


۱۰
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى

٢ - تجلى هنر اسلامى در مساجد
الف - تعريف هنر هنر به لحاظ جوهرى و ذاتى - البته با اندكى تسامح - به دو قسم بخش پذير است :
١ - هنر شهوى ؛
٢ - هنر شهودى .

١ - هنر شهوى هنرى كه در خدمت شهوت و هوس و نفسانيت انسان است ، يعنى منشاء آن نفسانيت و باز نماياندن هوس هاست و خواهش هاى نفسانى غرض اوست ، هنر شهوى است .

٢ - هنر شهودى هنرى كه منشاء آن شهود و معرفت است ، عرفان و ادراك حق است ، هنر اشراقى و شهودى است ؛ هنر معنوى و مينوى است ، زيرا متعالى ترين نمونه هاى اثرى هنرى همان توصيف هايى است كه درباره مينو و بهشت و باغ برين در قرآن كريم باز گفته شده و ما براى كشف هنر دينى و هنر اسلامى بايد از اين نگاه ، قرآن را مطالعه كنيم .
مجموعا درباره توصيف بهشت ، آنچه بيان شده است ، هنرى است و معمارى اسلامى هم عبارت از معمارى است كه بر توصيف بهشت منطبق باشد، مسجد محل تجلى مجموعه اى از هنرهايى است كه مصداق مسلم هنر شهودى و هنر مينوى است .
به طور كلى هنر از سنخ خلقت ، باز آفرينى و خلق دوباره است ؛ به هر اندازه كه هنرمند قادر باشد در باز آفرينى معنى و شى ء را كما هى بيافريند، اثرش هنرمندانه تر خواهد بود، زيرا هنر نسخه دوم خلقت تلقى مى شود. نسخه اول وجود حق تعالى است .

ب - توصيف هنر هنر از صاحبنظران ، اشك روح ، چراغ جان آدمى ، مسيحاى عشق و تجلى شيدايى شمرده اند و معتقدند آدميان را بيش از آنچه از زبانشان مى توان شناخت ، در هنرشان جلوه گرند؛ براى هنرمند واقعى همه هستى بانگ توحيد و نغمه آسمانى و صيقل ارواح است .
هنرمند آنگاه كه براى ارضاى غريزه زيبا دوستى و گرايش به جمال و كمال به هنر روى مى آورد، در واقع به نداى فطرت پاسخ گفته است .
هنرمند عدسى بزرگ كننده اى است كه حقايق حيات را بزرگ مى كند. حافظ مى گويد:
برهنگان طريقت به نيم جو نخرند
قباى اطلس آن كس كه از هنر عارى است
* * *
گر در سرت هواى وصال است حافظا
بايد كه خاك درگه اهل هنر شوى
* * *
عشق مى ورزم و اميد كه اين فن شريف
چون هنرهاى دگر موجب حرمان نشود
از طرفى پيام هنرمند با لذت هنرى قرين است ، لذت هنرى ، ما را از جهان خاكى مى ربايد و با جلوه اى غنى تر، سرشارتر و پرهيجان تر از هستى آشنا مى سازد كه خود، هشيارانه يا نا هشيارانه در هواى آنيم . لذت هنرى وجود روحانى ما را پر مى كند و توقعات آن را هم برملا مى سازد. سير و تاءمل هنرى داروى معجزه آفرينى است براى ملال زندگى است . نه آن ملال گذرا كه خاستگاهش شناخته و مرزهايش پيدا است . ملال محض كه با بهروزى و خجسته روزگارى نيز همبر مى شود و ريشه آن در خود زندگى است . (٤٥٧)

بخش ششم : احياى مسجد
الف ) ضرورت ها انقلاب اسلامى ايران از مساجد شروع شد، مردم در مساجد ارزش ها را شناختند و وظايف خود را آموختند و با حكومت طاغوتى با مبارزه برخاستند. امام خمينى رضوان الله تعالى عليه به اين پايگاه عظيم اسلامى عنايات خاصى داشت و در مقاطعى ضرورت حفظ و بهره گيرى هر جه بيشتر از اين ستاد اسلام را يادآور مى شد.
مساجد در انقلاب اسلامى ايران ، مركز انقلاب و مركز آشنايى مردم با اسلام و وظايف شرعى آنان در جهت پاسدارى از ارزش هاى والاى اسلام بوده است . (٤٥٩)
اگر اين مساجد ما قوى و جنبه هاى تبليغى و تعليمى در آن پر رونق و اين پايگاه معنويت و اخلاق و انقلاب جاذبه داشته باشد، هيچ نيروئى نمى تواند به ملت مسلمان ضربه بزند و چراغ حيات امت را خاموش كند.
اگر اين مساجد و مركز ستاد اسلام قوى باشد، ترس از فانتوم ها نداشته باشيد. ترس از آمريكا و شوروى و اين ها نداشته باشيد. آن روز بايد ترس ‍ داشته باشيد كه شما پشت كنيد به اسلام ، پشت كنيد به مساجد. (٤٦١)
همچنين مى فرمايند:
اين جانب همه مردم ، بخصوص جوانان را، به پر كردن مساجد و حضور در نمازهاى جمعه و جماعات توصيه مى كنم .
۱۱
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى
٣ - اقامه نماز جماعت در سه وقت اول وقت شرعى در مسجد برگزار شود: گاهى در بعضى مسجدها كه نماز جماعت ندارند، يا نماز جماعت آنان مرتب ، منظم و مستمر نيست ، در فكر نمازگزارانى كه يك يا دو بار به مسجد مراجعه مى كنند و با اين وضع روبرو مى شوند، اين طور تداعى مى شود كه نماز جماعت در مسجد برگزار نمى شود، و لذا سعى مى كنند به مسجد ديگرى مراجعه كنند كه اين موضوع موجب كم جمعيت بودن نمازها در مسجد مى شود و آن نشاط و پويايى كه بايد در مساجد باشد، كمرنگ مى شود، در بعضى مساجد، بخصوص صبح ها نه تنها نماز جماعت برگزار نمى شود، بلكه در مسجد هم به روى نمازگزاران بسته است كه اين وضع آثار منفى زيادى در بر دارد و باعث مى شود كه مسجد رونقى نداشته باشد.
٤ - پذيرايى مناسب در مسجد: پذيرايى در تثبيت جمعيت شركت كننده و رفع خستگى بسيار مؤ ثر است ، متاءسفانه اين مورد جز در بعضى مواقع استثنايى ، در برنامه هاى مسجد مورد توجه نيست و در بسيارى موارد به مناسبت هاى گوناگون ، جلسات سخنرانى و يا دعاهاى طولانى بدون تنوعى از ٢ الى ٣ ساعت به طول مى انجامد، يا بعضا چند استكان چاى ، آنهم با كيفيت هاى آن چنانى بسنده مى كنند، لكن ضرورت دارد مدير مسجد با هماهنگى با هياءت امنا، در هر مراسمى متناسب با موضوع مجلس ‍ در فرصت مناسبى ، از شركت كنندگان پذيرايى شود. در اين صورت جمعيت احساس خستگى نمى كند و مجلس هم متنوع مى شود و شركت كننده ، حوصله بيشترى به منظور استفاده برنامه هاى پيش بينى شده پيدا مى كند.
٥ - به منظور جذابيت بيشتر برنامه هاى مسجد: بويژه مراسمى كه سخنرانى جزو برنامه اصلى مسجد است ، ضرورى به نظر مى رسد كه مدير مسجد ترتيبى اتخاذ كند تا در مورد موضوعات خاص از افراد با صلاحيت نامى و متخصص در قالب سخنران دعوت شود كه جلسه بهره بيشترى داشته باشد و مستمعين اين باور را داشته باشند كه مراسم منعقد شده صرفا براى رفع تكليف نيست ، بلكه مراسمى هدف دارد و عمده آن ارتقاى سطح عمده ، فرهنگى ، سياسى ، اجتماعى و غيره شركت كنندگان است و لذا در صورت ادامه اين برنامه ها و استفاده از وجود چنين اشخاصى يقينا در هر مراسم در مقايسه با مراسم قبل ، نه تنها جمعيت افت نمى كند، بلكه در هر مرحله جمعيت بيشتر در مراسم حضور مى يابند و از طرفى بهره دهى مجلس هم بالا مى رود.
٦ - بيان و طرح خاطرات خوب علمى ، هنرى و غيره : كه توفيق و ناكامى را در بر دارد و در قالب برنامه هاى پيش بينى شده مسجد به وسيله جوانان و نوجوانان بر جذابيت و بالا بردن كيفيت برنامه هاى مسجد مى افزايد، ضمن اينكه دادن فرصت بحث و طرح مسائل به جوانان و نوجوانان تاءثيرى مثبت در خود مجرى جوان دارد، ديگران نيز سعى مى كنند با كار و تلاش بيشتر در مجالس مسجد حضور فعال ترى داشته باشند و بهتر خود را معرفى كنند و به ديگران بشناساند، از طرفى با اين برنامه ها، استعدادها سنجيده مى شود و روحيات و برخورد افراد تا حدودى مشخص مى گردد و در مواقع لزوم ، بخصوص در هنگام گزينش ها درباره افراد، قضاوت ساده تر و راحت تر صورت مى گيرد.

ج : ضرورت شوراى سياستگذارى با توجه به اوصافى كه از شيوه برگزارى و اجراى برنامه هاى مساجد به ميان آمد و با عنايت به اينكه امام جماعت هر مسجد در قالب شخص روحانى جايگاه ويژه اى دارد و مردم نيز براى اين عزيزان احترام ويژه اى قايلند، بخصوص در وضع كنونى كه هر فردى از جامعه اسلامى درباره مسائل سياى ، اجتماعى ، اقتصادى ، و غيره كشور و منطقه تفكراتى دارد كه ناشى از رشد آگاهى و بينش افراد در پرتو بركت انقلاب اسلامى است ، به منظور ايجاد وحدت ، انسجام و پرهيز از هر گونه تنش و جدايى و ايجاد فاصله بين افراد و تعارض آرا و موضع گيرى ها و سوق جامعه اسلامى در جهت اهداف برنامه ها و سياست گذارى هاى نظام مقدس جمهورى اسلامى و توصيه هاى مقام ولايت لازم است در هر شهرستانى شوراى سياست گذارى ائمه جماعات مساجد تشكيل شود و مسائل گوناگون منطقه را تجزيه و تحليل كند و در خصوص مسائل متفاوت ، تصميم واحدى اتخاذ كند.
در برابر موضوعات خاص و عام همگن و هماهنگ عمل نمايند.
از طرفى وجود شوراى سياست گذارى ائمه جماعات مى تواند بعد نظارتى بر عملكرد ائمه محترم جماعات داشته باشد و در صورتى كه در پاره اى از مسائل در برخوردها و موضع گيريها يا اداره مساجد، نقاط ضعفى مطرح بود، شورا بتواند تا قبل از تبديل نقطه ضعف به مشكلات حادتر، جلوى آن را بگيرد و نواقص و نارسائى ها را اصلاح كند.

د: ضرورت تاءمين آگاهى هاى سياسى ، اجتماعى ، فرهنگى ائمه محترم جماعات با عنايت به تحولى كه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در مساجد پيدا شده و انتظارى كه مردم از امام جماعت هر مسجد دارند، توقعى كه از برنامه هاى مسجد در اذهان عموم مردم موجود است ، لازم است به منظور بر پا كردن برنامه هاى مسجد و پويايى آن اقدام كرد.
ابتدا و قبل از هر چيز امام جماعت مسجد، مجهز به اطلاعات عمومى ، حداقل در حد مراجعه نمازگزاران باشد و از سياست هاى دولت ، موضع گيرى هاى نظام ، ديدگاه هاى مقام معظم رهبرى و شخصيت هاى برجسته روحانى كشور و منطقه ، برنامه ريزى هاى اقتصادى و غيره اطلاعات اجمالى داشته باشد تا بتواند هم در تحليلها مورد استفاده قرار دهد و هم در موضع گيرى هاى و اظهار نظرها صائب باشد. اين كار با تهيه بولتن هاى سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى و غيره امكان پذير است و مى توان از اين طريق از ائمه محترم جماعت يك مسجد اطلاعات بيشترى و به مسائل روز آگاهى بيشترى داشته باشد، از طرفى اظهار نظر و موضع گيرى وى در بين طبقات گوناگون اجتماع خريدار بيشترى دارد.
مردم احساس مى كنند كه گفته و توصيه و حركت و مواضع او با بينش و آگاهى است و لذا جماعت ، تاءثيرپذيرى بيشترى از وى دارند.

ه - ضرورت ارزشيابى ارزشيابى در كار و عملكرد مساجد كار بس دشوار و سنگينى است و اجر و پاداش فعاليتهاى انجام شده را تنها خداوند قادر مى تواند عنايت كند، لكن به لحاظ اينكه نظارتى بر كار ائمه محترم جماعات باشد و مديران مساجد هم احساس كنند علاوه بر اينكه شرعا بايد متعهد و احساس مسئوليت نمايند، عملكردشان مورد ارزيابى است ، و لذا سعى مى كنند به منظور تحقق امور گوناگون ، چارچوب داشته باشند، در اين وضع ، حالتى رقابتى بين مسجد پيش مى آيد و هر مسجد سعى مى كند بهترين و با محتواترين برنامه ها را داشته باشد، پس از جمع بندى عملكرد مساجد مى توان به نقاط ضعف و قوت مساجد پى برد و همچنين هر مسجدى مى تواند از تجربه مديريت مسجد ديگر بهره بگيرد، خلاصه اينكه ارزشيابى عملكرد مساجد عامل مهمى در بالا بردن كيفيت برنامه هاى مسجد، شتاب بخشيدن به فعاليت ها و غيره به شمار مى رود، از مواردى كه مى تواند ارزيابى شود اين است كه در هر مسجد اعضاى مسجد با بازار محدود، مسجد به گونه اى از قبل هماهنگ كرده باشند كه بلافاصله پس از بلند شدن صداى ملكوتى اذان ، تمام فعاليت بازار تعطيل و افراد نيز به منظور اقامه نماز به مسجد مراجعه كنند. يعنى محدوده محله اى مسجد به گونه اى باشد كه به هنگام وقت شرعى نمازها يكپارچه تعطيل و از تجربيات امام و ماءمومان مسجد موفق براى ساير مساجد استفاده شود.

و: توسعه شهرها و نقشه جامع آنها با محورى بودن مسجد للّه با توجه به فرازهاى ياد شده كه به بيان شمه اى از نقش مساجد و محوريت آن در مسائل سياسى ، اجتماعى ، فرهنگى و بخصوص بعد از پيروزى انقلاب اسلامى پرداخته شد و با عنايت به نقش مساجد در پيشبرد اهداف مورد نظر مى طلبد كه در بحث توسعه شهرها، از جمله امكانات كافى براى احداث هر منطقه مسكونى يا شركت هاى كوچك و بزرگ در حاشيه شهرها به تناسب جمعيت و استعداد توسعه آن منطقه يا شهرك ، مسجد وجود داشته باشد تا جماعت ساكن بتوانند علاوه بر اداى فرايض دينى ساير فعاليت هاى گروهى و جمعى خود را انجام دهند؛ عملى شدن اين برنامه توجه به مواردى را مى طلبد كه ذيلا اشاره مى شود:
١ - لازم است به كليه دستگاه هاى اجرايى اعم از دولتى يا بخش خصوصى كه در خصوص شهرك سازى يا ساخت اماكن مسكونى به صورت انبوه فعالند موكدا تاءكيد شود كه محل مناسبى با توجه به ابعاد توسعه محل ، مورد نظر قرار گيرد تا در آن مسجد بنا شود و با مشاركت هاى مردمى همگام با ساخت ساير كاربرى ها و همزمان با شروع استفاده از واحدهاى مسكونى و اماكن از مسجد استفاده شود.
٢ - در ساخت مساجد سعى شود به منظور بالا بردن جذابيت و زيبايى فضاى مسجد ضمن مراعات سبكهاى معمارى سنتى كه مورد استفاده اماكن مذهبى است ، فضاى سبز مناسب و مكان هاى مورد نياز به تناسب فعاليت هاى مسجد مثل حسينيه ، خانه خادم ، خانه عالم ، اتاق صوتى ، پايگاه مقاومت ، نماى زيبا و مناسب و غيره مد نظر قرار گيرد، به طور خلاصه شيوه ساخت مساجد طورى باشد كه در بين هر منطقه جلوه خاص ‍ و زيباى خود را نمايان سازد و سنبل زيبايى هر منطقه باشد.
٣ - در خصوص وضع فعلى مساجد موجود كه بسيارى از آنان قديمى است ، لازم است مديريت هر مسجد با پيگيرى و جذب مشاركت هاى مردمى ، در باز سازى ، ترميم و توسعه مسجد، به تناسب منطقه اقدام شود، زيرا متاءسفانه در بسيارى موارد در گوشه و كنار شهرها مشاهده مى شود كه ساخت اماكن مسكونى به طور متراكم جلو مى رود و نهايتا افزايش جمعيت در حد چشم گيرى صورت مى گيرد، لكن مسجد تغييرى نكرده است ، به اين دليل به هنگام ايام مذهبى و يا برگزارى مراسم و نمازهاى جماعات ، عمدتا مساجد با كمبود فضا براى پذيرش افراد روبرو هستند كه اقدام ياد شده گامى به منظور رفع اين مشكل خواهد بود.
٤ - ناگفته پيداست به منظور پياده كردن پيشنهادهاى ياد شده ، اولين نقش ‍ مؤ ثر را مديريت و امام جماعت مسجد ايفا مى نمايد و بايد با برنامه ريزى هاى لازم زمينه توسعه را فراهم سازد و مشاركت هاى اجرايى و مردمى را جذب و جلب نمايد كه در اين خصوص نيز پيشنهاد مى شود:
١ - ٤) ائمه محترم جماعات به طور مستمر و مرتب تناسب مسجد و منطقه را با محدوديتى معين ، در دست بررسى و مطالعه داشته باشند و در هر مقطعى كه احساس نياز به توسعه پيدا شود، با هماهنگى با عوامل اجرايى اقدام كنند.
٢ - ٤) به منظور هماهنگى با بافت و سيستم شهرى و منطقه اى ائمه محترم جماعات هر شهر و ديار با مسؤ ولان منطقه ، حداقل يك بار جلسات هماهنگى منعقد كند؛ و مسائل و موارد اجرايى و توسعه مسجد را جمع بندى نمايند و درباره بخشى از مسائل كه مستلزم ديدگاه فنى و اجرايى و برنامه ريزى اجرايى است ، به بحث بپردازند تا بعد از تجزيه و تحليل به نتيجه برسند.
٣ - ٤) ائمه محترم جماعات در قالب مديران مساجد از اعمال سليقه هاى شخصى در تغيير نما و فضاى مساجد به طور جدى خوددارى نمايند و قبل از انجام دادن عملياتى با صاحبان فن و صاحب نظران مشورت بكنند تا فعاليت هاى انجام شده بيشتر مورد بهره بردارى و استفاده باشد.
امروزه ساختار مساجد بخصوص مساجد قديمى و سنتى ، از جمله مشكلاتى است كه باعث مى شود جوابگوى برنامه هاى پيش بينى شده فرهنگى ، هنرى ، آموزشى و غيره نباشند. در اين مساجد كه محلى براى انجام دادن فعاليت هاى اجتماعى عمومى در زمينه هاى ياد شده نيست و اگر هم به ناچار از صحن مساجد در قالب محل انجام دادن كار استفاده شود، بسيارى از علاقه مندان به علت بعضى مسايل شرعى از حضور در صحن مسجد بهنگام اجراى برنامه ، اكراه دارند و احتياط مى كنند، بر عكس ، در مساجدى كه حسينيه چشم گير تر است . بنابراين از جمله وظايف مديريت مسجد توجه به اين قبيل مسايل است و بايد با مشورت صاحب نظران هر مسجد به تناسب فضايى كه در اختيار دارد در اين زمينه ها طراحى و اقدامات لازم داشته باشد، تا بتواند از اين طريق بر جذابيت مساجد بيفزايد.

ز: روابط عمومى عمدتا بحث روابط عمومى نه تنها در مسجد، بلكه در هر تشكيلاتى در بهبود برنامه ها و حفظ و حراست از جايگاه هاى هر تشكيلات نقش عمده و حياتى دارد، هر چه روابط عمومى قوى باشد يعنى ارتباط بين مسئول و مدير يك دستگاه با طبقات گوناگون محكمتر باشد، به همان ميزان كاميابى بيشتر مى شود، زيرا با داشتن ارتباط عمومى بر اطلاعات مسئولان افزوده مى شود. از اين ارتباطات مى توانند در برنامه ريزى ها استفاده كامل و وافر بكنند، بويژه اينكه مسجد نهادى مذهبى و عمومى است ، متعلق به شخص ‍ و يا گروه خاص نيست ، در شبانه روز هر كسى مى تواند به مسجد مراجعه نمايد، بنابراين مقوله ارتباط عمومى در اينجا نقش اساسى تر دارد، در مقايسه با ساير موارد حساس تر و نتيجه آن كار ساز تر است ، بنابراين ائمه محترم جماعات بايد در اين خصوص كاملا مراقب باشند كه از ميزان اين ارتباط نه تنها كاسته نشود، بلكه روز به روز افزون تر گردد و ارتباط با نمازگزاران بيشتر شود. در اين راستا توجه به مسائل زير مؤ ثر خواهد بود.
١ - با توجه به تمايلات روحى نمازگزاران برنامه ها را تنظيم نمايد كه در چنين اوضاعى نمازگزار احساس كند نظرش در برنامه ها لحاظ مى شود و احساس تعهد و مسئوليت مى كند و در كارها مشاركت بيشترى دارد، با اين كار زمينه تقسيم وظايف و امور مسجد به گروه هاى كارى گوناگون فراهم شود، از قبيل بسيج ، انجمن و يا گروه فرهنگى مسجد، انجمن ورزشى مسجد، انجمن خدمات اجتماعى و غيره .
٢ - به گونه اى با نمازگزاران و مردم محله مسجد، برخورد نمايد كه طبقات گوناگون خود را نزديك به او بدانند، تا حدى كه حتى به خود جرات دهند مسائل محرمانه شخصى خود را هم با امام جماعت محل در قالب مرجعى رازدار در ميان بگذارند، در ايامى مثل اعياد به خانواده هاى ساكن در محدوده مسجد سركشى شود. به منظور جذب جمعيت بيشتر به مسجد از طريق ارتباط عاطفى با مردم در ديدارها بيشتر كسانى را مورد توجه قرار دهد كه كمترين ارتباط با مساجد را دارند، به اين وسيله مى توان افراد و اشخاص بيشترى را با مسجد مانوس كرد.
٣ - با نمازگزاران ابراز همدردى شود، بخصوص در گرفتارى ها، مساجد غمخوار و ياور آنان باشد.
٤ - حضور در بين مردم ، حضور ساده و مردمى باشد، از هر گونه تجمل گرايى پرهيز شود، زيرا مردم احساس مى كنند صميميت قلبى وجود ندارد و باعث دفع مردم مى شود.
٥ - امام جماعت مسجد بايد در انتخاب و نصب نيروهاى خدمتگزار مسجد بخصوص خادم مسجد نهايت دقت را به خرج دهد و از افرادى استفاده نمايد كه اولا مشهور به خوش نامى باشند، داراى خلق خوش باشد تا بتواند با نمازگزاران آن گونه كه توقع و انتظار هست ، برخورد نمايد، به مسايل تا حدودى آگاه باشد، از ورود نوجوانان و خردسالان به مسجد جلوگيرى نكند، بلكه بالعكس جذابيت داشته باشد و داراى نيروى جسمى نسبى باشد كه در ننظيف مسجد بخوبى از عهده كار برآيد.
٦ - امام جماعت بايد با نيروهاى باارزش انقلاب شكوهمند اسلامى ، از جمله ايثارگران (بسيج و رزمندگان ، خانواده هاى معظم شهدا، آزادگان ، جانبازان ) رابطه نزديك و تنگاتنگ برقرار سازد، هر چه در اين زمينه بيشتر با اين عزيزان و خانواده هاى محترم شان ماءنوس شوند، در زمينه جذب ، موفق تر و ديگران هم از اين برخورد، تاءثير پذير تر مى شوند.
٧ - همان گونه كه از جايگاه امامت جماعت مسجد انتظار مى رود بايد مراعات مسائل اخلاقى ، اجتماعى و معنوى بشود و امام جماعت از هر لحاظ الگو باشد. با عنايت و توجه به جايگاه شخصى امام جماعت در صورتى كه خداى ناكرده رفتارى خلاف شؤ ون اسلامى ، عرفى و اجتماعى از او سر زند كه از ديدگاه عموم مردم نمود منفى داشته باشد، در دفع مردم از مسجد، بسيار مؤ ثر است ، چه بسا در بعضى افراد اين برخوردها تاءثير عميق تر بگذارد و براى هميشه از دين و مقدسات برى شوند.
٨ - در ساخت مسجد دقت شود كه به هر طريق ممكن محلى براى كسب در آمد ثابت و دائم براى مسجد ايجاد شود، تا از جمع آورى كمكهاى مالى در مسجد كه از عوامل بازدارنده است ، خوددارى شود، در اين مورد امام جماعت مسجد لازم است به گونه اى برنامه ريزى كند كه بجز در موارد كلى و ضرورى آنهم با برنامه ريزى كامل و دقيق از جمع آورى وجه در مساجد خوددارى گردد و مسجد حالت گدا پرورى به خود نگيرد.
٩ - در انتخاب هيئت امناى مسجد دقت لازم معمول شود تا اعضاى هيئت از افراد منطقى و باسواد باشند، همچنين از افراد مطلع و آگاه به مسائل به منظور عضويت دعوت شود كه هر عضوى خود مجرى برنامه هاى مسجد باشد، مهمتر اينكه در برنامه ريزى هاى مسجد نيز خود، نقش اصولى داشته باشد.

ح : مديريت سياسى ، اجتماعى امام جماعت با مسجد نكته مهم تر بحث مديريت سياسى اجتماعى امام جماعت مسجد اين است كه امام جماعت بايد ارزش هاى انقلاب را پاس دارد. خدمتگزاران به انقلاب را خادم باشد. مسائل گوناگون انقلابى با برنامه ريزيهاى پيش بينى شده ، براى مردم و بخصوص قشر جوان ، تجزيه و تحليل كنند، انگيزه ها و اهداف انقلاب را در ضمن دوره اى مناسب براى نمازگزاران تشريح نمايد و جوانان و نوجوانان را با موضوع انقلاب آشنا سازد.
پايبندى مخلصانه وى نظام اسلامى براى همگان آشكار باشد و در تمام سختى ها و مباحث جايگاه عظيم ولايت فقيه را كه مشروعيت نظام مقدس ‍ نظام مقدس جمهورى اسلامى در پرتو آن ممكن است ، تشريح نمايد، رهنمودهاى رهبر عظيم الشاءن انقلاب را نه تنها در تعريف و توضيح و تفسير بخوبى بيان نمايد، بلكه در عمل نيز از عاملان بى چون و چراى رهنمودها باشد كه طبيعتا در افزايش جذابيت مديريت و مسجد تاءثيرى ويژه خواهد داشت .
مديريت مسجد بايد داراى بينش سياسى و اجتماعى كافى و به مسائل آگاه باشد، زيرا مردم امام جماعت را مرجع خود مى دانند. ديدگاه و بينش او براى مردم اسوه و الگو باشد تا بسيارى از وى تقليد كنند، چرا كه عمل او را حساب شده مى دانند، بنابراين مهم ، او بايد بر خوردش را با شناخت تنظيم كند.
امام جماعت مسجد بايد معتقد به اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله باشد تا بتوانند با اين باور، اسلام را با همه جوانب و تفكرش به مردم بشناساند، در اين صورت كلامش براى مستمع نافذ و گيراست ، برخوردهايش آنگونه كه لازم و كارساز باشد، تنظيم گردد، يقينا در چنين وضعى جذابيت برنامه ها به حد ايده آل خود مى رسد و عكس اين مطلب هم صادق است .
موضع گيرى امام جماعت در قالب مدير مسجد بايد در راستاى سياست هاى نظام مقدس جمهورى اسلامى باشد كه هم از تفرقه و جدايى جلوگيرى شود و هم بر وحدت ، انسجام و يك پارچگى بين طبقات گوناگون اجتماع مردم بيفزايد و هم از گمراه شدن افراد كم سواد و ناآگاه و بيگانه با مسائل پرهيز شود.
امام جماعت مسجد در قالب مدير و اداره كننده مسجد بايد قوى و امين باشد، در تصميم گيرى ها دقت شود و در تصميم خود استوار باشد، از تاءثير پذيرى هاى بى مورد شخصى به دور باشد، در امانتدارى زبانزد خاص و عام باشد، در صورت وجود اين شروط، حرف و عملش نافذ است ، در غير اين صورت ، عامه مردم او را با چشم ديگرى مى نگرند، سخنش كم اثر و عملش غير صواب در بين مردم جلوه مى دهد.
امام جماعت هر منطقه بايد برخوردهاى خوب و حساب شده با مردم داشته باشد در بين مردم و در واقع در دل و قلب مردم جايگاه داشته باشد، در بين طبقات گوناگون اجتماع نفوذ داشته باشد و در صورت وجود چنين اوضاعى امام جماعت مسجد رسالت مديريتى ديگر خود را كه رفع اختلاف بين نمازگزاران ، رفع اختلاف خانوادگى آنان و فراتر از همه ، رفع اختلاف شخصى و خانوادگى است ، بخوبى انجام دهد. پس ميانجى گرى و پيشنهادهاى اصلاحى وى براى مردم اهميت دارد، زيرا مردم شناخت كلى از امام جماعت دارند، به يقين مى دانند كه قضاوت او به منظور اصلاح و بهبود كار است ، لذا با اين روند، امام جماعت به راحتى مى تواند نقش ‍ خوب و مثبتى را در حل مشكلات ايفا كند.
امام جماعت در قالب يك محور در هر منطقه در جريان هاى گروهى بايد كاملا مستقل عمل نمايد و همه طبقات و گروه ها را زير چتر و پوشش خود داشته باشد، در جريانات گروهى پر واضح است كه امام جماعت محل و منطقه نبايد از ديدگاه خاصى حمايت و ديدگاه هاى ديگر را وارد و با افراد قطع ارتباط كند، و يا در مقابل آنان موضع بگيرد، يقينا آنها هم بفكر مقابله و موضع گيرى خواهند افتاد. لذا در چنين اوضاعى به تجربه ثابت شده است كه محوريت امام جماعت رفته رفته كمرنگ مى شود و نقش اساسى خود را بخوبى نمى تواند ايفا نمايد. مثلا در جريان انتخابات مجلس شوراى اسلامى بايد نقش خود را در قالب دعوت كلى و عمومى از مردم به منظور حضور در شعب اخذ راءى و ضرورت پشتيبانى از طبقات و گروه هاى گوناگون مردمى ، ايفا كند و اكيدا از جانبدارى شخصى و گروهى خاص ‍ بپرهيزد، اگر هم ديدگاهش با يكى از طرفين هماهنگ بود، به گونه اى برخورد كند كه از حركتش ، سخنش و حضورش در بين مردم استنباط نشود كه گروهى عمل مى كند، چرا كه اگر چنين شد، به طور طبيعى عده زيادى از مدرم از دور و بر او پراكنده مى شوند و با او به مقابله بر مى خيزند و طبعا اين مهم در تمام امور مسجد و برنامه ريزى هاى تبليغى اثر سوء مى گذارد، از همه مهم تر اينكه طرفدارى و جانبدارى يك طرفه امام جماعت به وحدت لطمه مى زند و موجب اختلاف و درگيرى مى شود، لذا توجه به اين امر ضرورى است كه مقام و جايگاه ائمه محترم جماعات بسيار والا تر و برتر از اين امور است و در حفظ و حراست از چنين جايگاهى بايد تمام توان و تلاش را به كار برد.
جايگاه مساجد در فرهنگ اسلامى
1- وسائل الشيعه : ج 3، ص 517.
2- من لايحضره الفقيه : ج 1، ص 77.
3- ترمذى دعوات : ج 3، ص 8.
4- الطريحى ، فخرالدين : جمع البحرين ، تحقيق سيد احمد حسينى ، المكتبة المرتضوية ، تهران 1368 ه ق ، ج 3، ص 65.
5- الخوزى ، اشر تونى ، سعيد: اقرب الموارد فى فصح العربية و الشواره ، المكتبة الحجازية ، بيروت ص 495.
6- الزبيدى ، محمد مرتضى : تاج العروس (من اهر القاموس )، منشورات دارمكتبة الحياة ، لبنان ، ج 2، ص 371.
7- الزبيدى ، محمد مرتضى : تاج العروس (من اهر القاموس )، منشورات دارمكتبة الحياة ، لبنان ، ج 2، ص 371.
8- راغب اصفهانى ، مفردات الفاظ القرآن ، تحقيق نديم مرعشى ، دارالكتب العلمية ، ص 271.
9- زركشى ، محمد بن عبدالله ، اعلام المساجد باحكام المساجد، تحقيق ابو الوفاء مصطفى المراغى ، دارالكتب المصرية ، قاهره ، 1403 ه ق ، ص 28.
10- كهف / 21.
11- اسراء / 1.
12- النجفى ، محمد حسن ؛ جواهر الكلام ، دارالكتب الاسلامية ، تهران ، 1392 ه ق ، ج 14، ص 61.
13- سيوطى ، عبدالرحمن ؛ حسن المحاضرة فى اخبار مصر و القاهرة ، مطبعة الموسوعات ، مصر، ج 2، ص 149.
14- عبدالوهاب ، حسن ؛ تاريخ المساجد الاشريه ، دارالكتب المصرية ، قاهرة ، ص 8.
15- سوره بقره آيات 145، 150، 151، 191، 196، 217؛ مائده / 2؛ اعراف / 29 و 31؛ انفال / 34؛ توبه / 7؛ اسراء / 1؛ كهف / 21؛ عنكبوت / 7؛ فتح / 25 و 27؛ حج / 25.
16- سوره بقره / 14 و 187؛ توبه / 17 و 18؛ حج / 40؛ جن / 18.
17- بقره / 125.
18- رازى ، ابوالفتوح : تفسير، لقيم و حواشى مهدى الهى قمشه اى ، انتشارات علمى ، تهران 1325، ج 1، ص 311.
19- رازى ، ابوالفتوح : تفسير، لقيم و حواشى مهدى الهى قمشه اى ، انتشارات علمى ، تهران 1325، ج 1، ص 311.
20- ابراهيم / 37.
21- بقره / 127.
22- نهج البلاغه : خطبه تاصحه ، ص 794.
23- طبرسى ، الفضل : مجمع البيان فى تفسير القرآن ، انتشارات اسلاميه تهران ، 1390 ه ق ، ص 204.
24- طباطبائى ، سيد محمد حسين : الميزان فى تفسير القرآن ، ترجمه ناصر مكارم شيرازى ، نشر فرهنگى رجاء، تهران ج 3، ص 582.
25- جن / 18.
26- غافر / 60.
27- الميزان ، ج 20، ص 206.
28- الميزان ، ج 20، ص 206.
29- مبيدى ، رشيد الدين : كشف الاسرار و عدة الابرار، به انضمام على اصغر حكمت ، تهران 1339، ج 10، ص 256.
30- سوره توبه / 107 - 108.
31- واحدى نيشابورى ، على : اسباب النزول ، ترجمه محمد جعفر اسلامى ، انتشارات بنياد علوم اسلامى ، تهران ، صص 175 و 176.
32- الميزان ، ج 9، ص 622.
33- تفسير الضوح رازى ، ج 5، ص 253.
34- مجمع البيان ، ج 5، ص 73.
35- الميزان ، ج 9، ص 622.
36- توبه / 17 و 18.
37- كشف الاسرار، ج 4، ص 102.
38- تفسير ابوالفتوح الرازى ، ج 5، ص 140.
39- كشف الاسرار، ج 4، ص 103.
40- زمخشرى ، محمد: الكشاف دار المعرفة ، بيروت ، ج 4، ص 179.
41- الكشاف ، ج 2، ص 179.
42- رشيد، رضا، محمد: المنار، دارالمعرفة ، بيروت ، ج 6، ص 214.
43- نور / 36.
44- الكشاف : ج 3، ص 68.
45- الميزان ، ج 15، ص 178.
46- حج / 41.
47- كشف الاسرار: ج 6، ص 536.
48- همان ماءخذ: ج 6، ص 537.
49- بقره / 114.
50- المنار: ج 1، ص 431.
51- المنار: ج 1، ص 431.
52- حج / 41.
53- مستدرك الوسائل : صص 313 و 359.
54- مستدرك الوسائل : صص 313 و 359.
55- هال ناقة : صص 359 و 554.
56- مغزى ، اسماعيل ، جامع الاحاديث : ج 4، ص 452.
57- وسائل الشيعه ، ج 3، ص 556.
58- مستدرك الوسائل : ج 3، ص 366.
59- جواهر الكلام : ج 14، ص 73.
60- مستدرك الوسائل : ج 3، ص 363.
61- جواهر الكلام : ج 14، ص 112.
62- مالك بن انس ؛ الموطا، چاپ مصر، ص 56.
63- الكاند هلوى ، حياة الصحابة : چاپ بيروت ، ج 3، ص 106.
64- العاملى ، زين الدين ، منية المريد: چاپ قم ، ص 26.
65- بحرانى ، يوسف ، الحدائق الناظرة فى احكام العشرة الطاهرة : چاپ نجف ، ج 7، ص 264.
66- مستدرك الوسائل : ج 3، ص 364.
67- وسائل الشيعه : ج 3، ص 480.
68- همان ماءخذ: ج 3، صص 480 و 482.
69- همان ماءخذ: ج 3، صص 480 و 482.
70- همان ماءخذ: ج 3، ص 85.
71- مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 356.
72- وسائل الشيعه : ج 3، ص 18.
73- جواهر الكلام : ج 14، ص 138.
74- وسائل الشيعه ، ج 3، ص 507.
75- همان ماءخذ، ج 3، ص 511.
76- جواهر الكلام : ج 14، ص 88.
77- مستدرك الوسائل : ج 3، ص 386.
78- مستدرك الوسائل : ج 3، ص 386.
79- كاظمى ، سيد محمد مهدى ، تحفة الساجد فى احكام المساجد: بغداد، 1376 ه ق ، ص 50.
80- مجلسى ، محمد باقر، بحار الانوار: تمر سته الوفاء، بيروت ، 143 ه ق ، ج 83، ص 374.
81- مستدرك الوسائل : ج 3، صص 352 و 380.
82- مستدرك الوسائل : ج 3، صص 352 و 380.
83- وسائل الشيعة : ج 3، ص 333.
84- همان ماءخذ: ج 3، صص 503 و 504.
85- همان ماءخذ: ج 3، صص 503 و 504.
86- مستدرك الوسائل : ج 3، صص 392 و 393.
87- مستدرك الوسائل : ج 3، صص 392 و 393.
88- وسائل الشيعه : ج 3، ص 518.
89- همان ماءخذ: ج 3، ص 518.
90- تحفة الساجد فى احكام المساجد: ص 68.
91- طباطبايى ، سيد محمد كاظم ، العروة الوثقى ، تعليق امام خمينى قدس سره ، مكتبة الوجدانى ، قم ، 1400 ه ق ، ص 212.
92- تحفة الساجد فى احكام المساجد: ص 68.
93- بقره / 125.
94- شهابى ، محمود، ادوارفعة : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ، تهران ، 1368 ش ، ج 1، ص 16.
95- وسائل الشيعه : ج 1، باب 9، ح 2.
96- تحفة الساجد فى احكام المساجد: ص 87.
97- جواهر الكلام : ج 14، ص 89.
98- محقق حلى ، جعفر، شرايع الاسلام : تحقيق عبدالحسين محمد على بقال ، انتشارات اسماعيليان ، قم ، 1409 ه ق ، ج 1، ص 117.
99- عاملى ، زين الدين ، الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقية : جامعة النجف الدينية ، 1398 ه ق ، ج 1، ص 554.
100- العروة الوثقى : ص 212.
101- مستدرك الوسائل : ج 3، ص 381.
102- وسائل الشيعه : ج 3، ص 507.
103- تحفة الساجد فى احكام المساجد: ج 117 به نقل از المنتهى ، ص 388.
104- همان ماءخذ: ص 141.
105- الروضة البهية : ج 1، ص 548.
106- مستدرك : ج 3، ص 371.
107- تحفة الشاجد: ص 177.
108- العروة الوثقى : ص 213.
109- همان ماءخذ: ص 213.
110- بحارالانوار: ج 3، ص 37.
111- مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 375.
112- همان ماءخذ: ج 3، ص 372.
113- مستدرك الوسائل : ص 158.
114- همان ماءخذ، ص 159.
115- صحيفه نور: ج 12، صص 330 و 334، 20 تيرماه 1359.
116- ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى : بيروت ، 1957 م ، ج 1، صص 231 و 250.
117- نهج البلاغه ، خطبه 91، ص 282.
118- جمعه / 2. 119- بلاذرى ، احمد بن يحيى ، فتوح البلدان ، با تعليق رضوان محمد رضوان ، بيروت دار الكتب العلمية ، ص 382.
120- علق / 1 - 5.
121- جمعه / 2.
122- كلينى ، محمد بن يعقوب ، اصول كافى : ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوى ، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام ، تهران ، ج 1، ص 42.
123- شهيد ثانى ، زين الدين الجبعى ، منية المريد: اعداد سيد احمد حسينى ، مجمع الدخائر الاسلامية ، قم ، 1402 ه ق ، ص 25.
124- بخارى ، ابو عبدالله بن محمد، الجامع الصحيح : شرح الكرمانى ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ، 1401 ه ق ، باب العلم ، ج 1، ص 15.
125- عزتى ، ابوالفضل ، آموزش و پرورش اسلامى ، انتشارات بعثت ، تهران ، 1366، ص 287.
126- قلقشندى ، ابوالعباس احمد، صبح الاعشى فى صناعة الانشاء: قاهره ، 1917 م ، ج 3، ص 14؛ كتانى ، التراتيب الادارية ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ، ج 1، ص 48.
127- ابن عبدالبر، يوسف ، الاستيعاب فى معرفة الاصحاب : تحقيق على محمد البجاوى ، مكتبة النهضة ، قاهره ، ج 4، ص 164.
128- زرقانى ، محمد عبدالعظيم مناهل العرفان فى علوم القرآن : انتشارات داراحياء الكتب العربية ، ج 1، ص 314.
129- رفيع الدين همدانى ، اسحق بن محمد، سيرت رسول الله صلى الله عليه و آله : تحقيق اصغر مهدوى ، بنياد فرهنگ ايران ، تهران ، 1366، ج 3، ص 952.
130- واقدى ، محمد بن عمر، المغازى : ترجمه محمود مهدوى دامغانى ، انتشارات مركز دانشگاهى ، تهران ، 1366، ج 3، ص 745.
131- سيرت رسول الله صلى الله عليه و آله : ج 2، ص 1092.
132- المغازى : ج 3، ص 745.
133- سمهودى ، شهاب الدين احمد الحسينى ، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى : مطبعة الآداب ، مصر 1326 ه ق ، ج 2، ص 167. 134- ابن هشام ، عبدالملك ، السيرة النبوية : مصر 1355 ه ق ، ج 3، ص 67.
135- ابن هشام ، عبدالملك ، السيرة النبوية : مصر 1355 ه ق ، ج 3، ص 67.
136- المغازى . ج 1، ص 247.
137- ابراهيم حسن ، حسن ، تاريخ سياسى اسلام : ترجمه ابوالقاسم پاينده ، تهران ، ج 1، ص 102.
138- المغازى : ج 3، ص 733.
139- مائده / 48.
140- نساء / 65.
141- قرشى ، محمد بن محمد، معالم القربة فى احكام الحسبة : تحقيق محمد محمود شعبان و صديق احمد عيسى المطيعى ، الهيئة المصرية العامة للكتاب ، مصر، 1976 م ، مقدمه ، ص 15؛ مدكور، محمد سلام ، القضاء فى الاسلام ، قاهره ، ص 22.
142- الجامع الصحيح : ج 3، ص 123.
143- المغازى : ج 3، ص 734.
144- غنيمة ، عبدالرحيم ، تاريخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى ؛ ترجمه محمد وحيد گلپايگانى ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، تهران ، 1350 ه ق ، ص 112.
145- الطبقات الكبرى : ج 1، ص 225.
146- المغازى : ج 1، ص 180.
147- الجامع الصحيح : ص 123.
148- تاريخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى : ص 168.
149- ابن طقطقى ، محمد بن على ، تاريخ فخرى : ترجمه محمد وحيد گلپايگانى ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، تهران ، 1350 ه ق ، ص 112.
150- مسيحيت و عهدين : صص 22 - 23.
151- ترابى ، على ، تاريخ اديان : انتشارات اقبال ، تهران ، 1341، ص 307.
152- حقيقت مسيحيت : هئيت تحريريه مؤ سسه در راه حق ، 1355، صص 119 - 122، به نقل از انيس ‍ الاعلام ، ج 1، ص 296.
153- معين ، محمد، مزديسنا و ادب فارسى : انتشارات دانشگاه تهران ، 1326، صص 194 - 196.
154- معين ، محمد، مزديسنا و ادب فارسى : انتشارات دانشگاه تهران ، 1326، صص 194 - 196.
155- نفيسى ، سعيد، تاريخ اجتماعى ايران : تهران ، ج 2، صص 25 - 26.
156- ابن رسته ، احمد بن عمر، الاعلاق النفيسة : ترجمه و تعليق دكتر حسين قره چانلو، انتشارات امير كبير، تهران ، 1356، ص 141.
157- ابن رسته ، احمد بن عمر، الاعلاق النفيسة : ترجمه و تعليق دكتر حسين قره چانلو، انتشارات امير كبير، تهران 1365، ص 141.
158- همان : صص 149 - 150.
159- مسعودى ، على بن الحسين ، مروج الذهب : ترجمه ابوالقاسم پاينده ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، تهران ، 1344، ج 1، صص 593 - 597.
160- مزديسنا و ادب فارسى : صص 194 - 196.
161- كريستن سن ، آرتور، ايران در زمان ساسانيان : ترجمه رشيد ياسمى ، انتشارات ابن سينا، تهران ، 1351، صص 182 - 183.
162- مروج الذهب : ج 1، ص 605.
163- صحيفه نور: 22 جلدى ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ، ج 17، ص 54: بيانات امام در جمع ائمه جمعه مراكز استان هاى سراسر كشور، 22/7/1361.
164- همان : ج 18، ص 276: بيانات امام در جمع مهمانان شركت كننده در دومين كنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات ، 23/2/1363.
165- همان : ج 6، ص 49: بيانات امام در جمع اعضاى هيئت نمايندگى عالى رتبه روحانى عربستان سعودى ، 1/2/1358.
166- همان : ج 1، ص 64: بيانات امام در مورد وظايف و مسئوليت هاى رؤ سا و سلاطين دول اسلامى و علماى اسلام .
167- همان : ج 2، ص 235: بيانات امام در مورد ابعاد سياسى عبادى احكام اسلام و كيفيت حكومت اسلامى ، 6/8/1358.
168- همان : ج 18، صص 67 - 68: بيانات امام در ديدار با نماينده امام و سر پرست حجاج ايرانى و روحانيون كاروان هاى حج ، 26/5/1362.
169- همان : ج 1، ص 92: بيانات امام در مورد نقشه هاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى ، 18/6/1343.
170- همان : ج 7، ص 127: بيانات امام در ديدار با جامعه وعاظ تهران ، 26/3/1358.
171- همان : ج 2، ص 79: پيام امام به امت مسلمان ايران در خصوص اعياد مذهبى ، 13/4/1357.
172- همان : ج 1، ص 148: نامه امام خطاب به حجت الاسلام شهيد سعيدى .
173- همان : ج 1، ص 190: پيام امام به ملت ايران ، 20/6/1351.
174- همان : ج 15، ص 58: بيانات امام در جمع روحانيون تهران ، 10/4/1360.
175- همان : ج 13، ص 177: بيانات امام در جمع اقشار مختلف مردم قم ، 27/8/1359.
176- همان : ج 13، ص 177: بيانات امام در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى ، 14/3/1359.
177- همان : ج 12، ص 217 - 218: بيانات امام در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور و استاندارى ها و رؤ ساى آموزش و پرورش سراسر كشور، 1/10/1359.
178- همان : ج 12، ص 148: بيانات امام در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى ، 14/3/1359.
179- همان : ج 12، ص 149: بيانات امام در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات ، 14/3/1359.
180- همان : ج 12، ص 149: بيانات امام در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات ، 14/3/1359.
181- همان ، ج 2، ص 98: پيام امام به ملت شريف ايران و دعوت به تداوم نهضت ، 15/6/1357.
182- همان : ج 7، ص 58: بيانات امام به مناسبت سالگرد 15 خرداد، 15/3/1358.
183- همان : ج 2، ص 84: پيام امام به ملت ايران در مورد لزوم تداوم نهضت و هوشيارى ملت در برابر مردم فريب هاى شاه ، 5/5/1357.
184- همان ماءخذ: ج 1، ص 207، 23/6/1352.
185- همان ماءخذ: ج 2، ص 127، 6/5/1366.
186- همان ماءخذ: ج 18، ص 21، 21/3/1362.
187- همان ماءخذ: ج 12، صص 330 - 334، 20/4/1359.
188- امام خمينى قدس سره ، احكام مسجد: ص 164، مسئله 900، 912 و 913.
189- سعيدى رضوانى ، عباس ، بينش اسلامى و پديده هاى جغرافيايى .
190- سلطان زاده ، حسين ، روند شكل گيرى شهر و مراكز مذهبى در ايران : ص 188.
191- همان ماءخذ: ص 189.
192- همان ماءخذ: ص 189.
193- بينش اسلامى و پديده هاى جغرافيايى : ص 51.
194- همان ماءخذ: صص 51 و 36.
195- غنچه ، عبدالرحيم ، تاريخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى : ترجمه نورالله كسايى ، مؤ سسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، 1372، صص 61 و 83.
196- بينش اسلامى و پديده هاى جغرافيايى : ص 36.
197- داغ ، محمد، تاريخ تعليم و تربيت در اسلام : ص 130.
198- بينش اسلامى و پديده هاى جغرافيايى : ص 37.
199- همان ماءخذ: صص 37 و 38.
200- تفسير نمونه : ج 8، ص 151.
201- تفسير نمونه : ج 1، ص 44.
202- بينش اسلامى و پديده هاى جغرافيايى : صص 40 و 41.
203- همان ماءخذ، ص 41.
204- همان : صص 41 و 42.
205- همان ماءخذ: ص 42.
206- همان ماءخذ: صص 42 و 43.
207- حجتى ، سيد محمد باقر، آداب تعليم و تعلم در اسلام : 1359 ش ، ص 55.
208- تاريخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى : ص 52.
209- همان ماءخذ: ص 4.
210- همان ماءخذ: ص 5.
211- همان ماءخذ: ص 53.
212- همان ماءخذ: ص 53.
213- همان ماءخذ: ص 54.
214- همان ماءخذ: ص 9.
215- همان ماءخذ: صص 54 و 55.
216- همان ماءخذ: صص 58 و 59.
217- حر عاملى ، محمد بن حسن ، وسائل الشيعه : ج 3، ص 422، مكتبة الاسلاميه ، تهران ، ابو عبدالله ، محمد بن اسماعيل ؛ صحيح بخارى : ج 1، ص 91، دارحياء التراث ، بيروت .
218- زركشى ، محمد بن عبدالله ، اعلام الساجد باحكام المساجد: ص 27، 1410 ه ق ، قاهره ، البته اين نكته از لحاظ طهارت و نجاست است و الا بقيه احكام مانند غصبى نبودن و امثال آن ، همچنان به قوت خود باقى است .
219- همان ماءخذ.
220- وسائل الشيعه : ج 3، ص 423.
221- توبه / 108.
222- دكتر حسن ابراهيم حسن ، تاريخ الاسلام : 1/3/5، دارالحياء التراث العربى ، بيروت .
223- همان ماءخذ: ج 1، ص 524.
224- موسى ، جوان ، مبانى حقوق : ج 2، ص 138، تهران .
225- وسائل الشيعه : ج 3، صفحه 482 (ان الذين بيوتى فى الارض المساجد).
226- كنزالعمال : ص 313؛ وسائل الشيعه : ص 517.
227- سفينة البحار: ج 1، ص 600، (السياحة فى التى لزوم المساجد).
228- وسائل الشيعه : ج 3، ص 482.
229- كنز العمال : ج 8، ص 261.
230- سنن ابن ماجه : ج 1، ص 245.
231- همان .
232- وسائل الشيعه : ج 3، ص 493.
233- بقره / 144.
234- كنزالعمال : ج 8، ص 253.
235- همان : ص 258 ان بكل خطوة يخطوها الى المسجد درجة .
236- همان : ص 319 قال على عليه السلام : المساجد مجالس الاءنبياء و حرز من الشيطان .
237- مير خواند، روضة الصفا: ج 5، ص 605.
238- حافظ ابرو، مجموعه ، زبدة التواريخ ، مير خواند، روضة الصفا: ج 5، ص 605.
239- حافظ ابرو، جغرافيا، و زبدة التواريخ ، مير خواند، روضة الصفا: ج 5، ص 605.
240- حافظ ابرو، مجموعه ، زبدة التواريخ ، مجمل : ج 3، ص 42.
241- تاريخ كسر وى : بخش يكم ، ص 56.
242- تاريخ بيدارى ايرانيان : ص 262.
243- رضوانى ، محمد اسماعيل ، انقلاب مشروطيت : انتشارات ابن سينا، تهران ، 1352، ص 90.
244- براى مطالعه جريانات مذكور به فوق الذكر و ديگر منابع دوره مشروطه ، مراجعه شود.
245- زنجانى ، عميد، انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن : ص 31.
246- همان : ص 32.
247- وسائل الشيعة : ج 3، ص 482.
248- كنزالعمال : ج 8، ص 213؛ وسائل الشيعة : ج 3، ص 517.
249- اصول كافى : ج 2، ص 485.
250- سفينة البحار: ج 1، ص 600.
251- صحيح مسلم : ج 1، ص 464.
252- ترمذى ؛ دعوات : ج 3، ص 8.
253- فروع كافى : ج 1، ص 102؛ سنن ابن ماجه : ج 1، ص 243.
254- كتاب التهذيب : ج 1، ص 325.
255- مسند احمد: ج 1، ص 2.
256- وسائل الشيعة : ج 3، ص 482.
257- كنز العمال : ج 8، ص 261.
258- سنن ابن ماجة : ج 1، ص 245.
259- وسائل الشيعة : ج 3، ص 477.
260- خصال : ص 40؛ من لا يحضر الفقيه : ج 1، ص 77.
261- وسائل الشيعة : ج 3، ص 482.
262- كتاب التهذيب : ص 326.
263- اصول كافى : ج 2، ص 449.
264- خصال ، شيخ صدوق : ج 1، ص 175.
265- وسائل الشيعة : ج 3، ص 493.
266- كتاب التهذيب : ج 1، ص 324؛ كنزالعمال : ج 8، ص 316.
267- سنن ابن ماجة : ج 1، ص 250.
268- سفينة البحار: ج 1، ص 600.
269- وسائل الشيعة : ج 3، ص 513.
270- جن / 18.
271- از مجموع تعريف ها مى توان به تعريف ياد شده بسنده كرد.

272- از تعابير امام خمينى قدس سره در خصوص تحولات قرن حاضر.
273- تعبير آلوين فلز، روزنامه نگار آمريكايى در كتاب جابجايى در قدرت .
274- در اين زمينه رجوع شود به : جامعه شناسى ارتباطات ، باقرى ساروخانى ، انتشارات اطلاعات ، 1367، فصل پنجم .
275- در اين زمينه توجه شود به : تحليلى بر انقلاب اسلامى ، منوچهر محمدى ، انتشارات اميركبير، 1365، فصل اول .
276- كنزالمعال : ج 7، ص 650، افست هند.
277- همان ماءخذ: ص 659.
278- همان ماءخذ: ص 648.
279- همان ماءخذ: ص 648.
280- سنن اين ماجه : دارالفكر، بيروت ، ج 1، ص 244.
281- كنزالمعال : ج 7، ص 652.
282- قصص / 88.
283- رحمن / 27.
284- كنزالعمال : ص 651.
285- مستدرك الوسائل : طبرسى ، ميرزا حسين نورى ، آل البيت عليهم السلام ، قم ، ج 3، ص 363.
286- كنزالعمال : ج 7، ص 648.
287- مستدرك الوسائل : ج 3، ص 355.
288- همان ماءخذ: ص 361.
289- همان ماءخذ: ص 448.
290- همان ماءخذ، ج 3، ص 362.
291- طلى ، محمد بن حسن ، الاءمالى ، مطبعة النعمان ، نجف اشرف ، ج 1، ص 144، اعلام الساجد باحكام المساجد، چاپ قاهره ، 1410، ص 36، صدوق ، محمد بن على بن بابويه ، معانى الاخبار، مكتبة الصدق ، تهران ، ص 168.
292- همان ماءخذ.
293- برقى ، ابو جعفر، احمد بن محمد، المحاسن : چاپ محدث ارموى ، ص 55.
294- فيض ، محمد بن مرتضى ، المجحة البيضاء: مكتبة الصدوق ، تهران ، ج 8، ص 103.
295- فيض ، محمد بن مرتضى ، المجحة البيضاء: مكتبة الصدوق ، تهران ، ج 8، ص 103.
296- كنزالمعال : ج 7، ص 655.
297- همان ماءخذ: ص 649.
298- همان ماءخذ: ص 650.
299- زركشى ، محمد بن عبدالله ، اعلام الساجد باحكام المساجد: ص 29، قاهره ، 1410 ه ق .
300- آل عمران / 96.
301- ابن ماجه ، سنن : ج 1، ص 248، حديث ابوذر، بيروت ، دارالفكر.
302- سيد ابراهيم سيد علوى ، مجله مسجد: شماره 13، مقاله ماهيت و رسالت مسجد.
303- اسحاق بن محمد بن همدانى ، رفيع الدين ، سيرت رسول الله : ج 1، ص 474 و 475.
304- مجلسى ، محمد باقر، بحار الانوار: ج 21، ص 256، بيروت ، مؤ سسة الوفاء.
305- حر عاملى ، محمد بن حسن ، وسائل : ج 3، ص 510، تهران اسلاميه .
306- همان ماءخذ.
307- بحارالانوار، ج 83، ص 376.
308- طولى ، محمد بن حسن ، التهذيب : ج 3، ص 262، بيروت 1401 ه ق .
309- كنزالعمال : ج 7، ص 653، بيروت ، مؤ سسه الرسالة .
310- وسائل : ج 3، ص 489.
311- كنزالعمال : ج 7، ص 653.
312- توبه / 19.
313- همان ماءخذ: ص 651.
314- الخصال : ص 324، تهران ، 1389 ه ق ، مكتبة الصدوق .
315- الخصال : ص 324، تهران ، 1389 ه ق ، مكتبة الصدوق .
316- توبه / 17.
317- انفال / 34.
318- مجمع البيان : ج 5، ص 13.
319- بقره / 114.
320- همان ماءخذ: ج 1 و 2، ص 190.
321- مغيمة ، محمد جواد، تفسير الكاشف : ج 1، صص 182 و 184، بيروت ، دارالعلم للملايين .
322- بحارالانوار. ج 83، ص 340.
323- سيد قطب ، فى ضلال القرآن : ج 1، ص 105، بيروت ، دارالشرق .
324- وسائل الشيعه : ج 3، ص 491.
325- همان ماءخذ.
326- انفال / 24.
327- اعراف / 29.
328- جن / 18.
329- توبه / 28.
330- توبه / 17.
331- توبه / 18.
332- بقره / 114.
333- وسائل الشيعه : ج 4، ص 482.
334- وسائل الشيعه : ج 3، ص 557.
335- آل عمران / 96.
336- توبه / 108.
337- حج / 40.
338- تفسير الميزان : ج 14، ص 385.
339- وسائل الشيعه : ج 4، ص 491.
340- توبه / 28.
341- جواهر الكلام : ج 21، ص 287 و شرح تبصره المتعلمين : ضياء عراقى ، ج 6، ص 472.
342- كتاب الخلاف ، شيخ طوسى ، كتاب اللعان ، مسئله 24.
343- تفسر الميزان : ج 9، ص 229.
344- كتاب الطهاره : شيخ انصارى .
345- منتهى المطلب : علامه حلى ، ص 972.
346- رياض المسائل : سيد على طباطبائى ، ج 7، ص 488.
347- منتهى المطلب : علامه حلى ، ص 972.
348- تفسير تبيان : شيخ طوسى ، ج 5، ص 201.
349- رياض المسائل : سيد على طباطبائى ، ج 7، ص 488.
350- جواهر الكلام : ج 21، ص 287.
351- مسالك الافهام : شهيد ثانى ، ج 1، ص 124.
352- منهاج الصالحين : آية الله خوئى ، ج 1، ص 400.
353- بحار الانوار: ج 18، ص 127 و 136.
354- تاريخ طبرى : ج 2، ص 188 و 190.
355- همان ماءخذ: ص 193.
356- سيره حلبى : ج 3، ص 239.
357- تاريخ طبرى : ج 2، ص 200.
358- مفتاح الكرمه : عاملى ، ج 2، ص 235.
359- همان ماءخذ.
360- نگاه كنيد به بحارالانوار، ج 1، باب 1، ح 4 و 10.
361- همان ماءخذ: ح 13.
362- همان ماءخذ: باب 3، ح 1.
363- همان ماءخذ: ح 3.
364- تفسير مجمع البيان : ج 6، ص 465.
365- تفسير مجمع البيان : ج 4، ص 305.
366- انعام / 52.
367- سفينة البحار: ج 2، ص 165.
368- معانى الاخبار: صدوق ، ص 382.
369- وسائل الشيعه : ج 4، ص 493.
370- خصال : صدوق ، ص 352.
371- جاذبه و دافعه على عليه السلام ، شهيد مطهرى .
372- بحارالانوار: ج 57، ص 232، 336، ج 10، ص 126.
373- اين مبحث با استفاده از مقاله جرح و تعديل شده محمد ظهيريان به قلم آمده است .
374- بقره / 238.
375- عنكبوت / 45.
376- مؤ منون / 1 - 2.
377- نساء / 43؛ ماعون / 4 - 5؛ مريم / 59.
378- مدثر / 43 - 30.
379- بحارالانوار: ج 79، ص 231.
380- غررالحكم .
381- غررالحكم .
382- وسائل الشيعة : ج 3، ص 26.
383- بحارالانوار: ج 75، ص 77.
384- همان : ج 10، ص 99.
385- همان : ج 79، ص 209 و ج 67، ص 406.
386- فروع كافى : ج 3، ص 266.
387- بحارالانوار: ج 79، ص 198.
388- همان : ج 10، ص 369.
389- همان : ج 79، ص 207.
390- همان : ج 74، ص 271.
391- همان : ج 72، ص 57.
392- فروع كافى : ج 3، ص 269.
393- بحارالانوار: ج 82، ص 230.
394- فروع كافى : ج 3، ص 268؛ بحارالانوار: ج 79، ص 216.
395- همان : ج 79، ص 359 و ج 10، ص 100؛ فروع كافى : ج 3، ص 274.
396- همان : ج 3، ص 309؛ بحارالانوار: ج 72، ص 4 و ج 82، ص 230.
397- ابراهيم / 37.
398- شايان ذكر است كه رديف گذارى به شكل حاضر دليلى بر اهميت بيشتر رديف هاى جلوتر نيست .
399- احزاب / 21.
400- ممتحنه / 4.
401- بحارالانوار: ج 69، ص 178.
402- بعضى از آن جلوه ها، در كتاب داستان نماز عارفان چاپ ستاد طرح اقامه نماز جمع آورى و عرضه شده است .
403- وسائل الشيعة : ج 4، ص 801.
404- همان : ج 3، ص 24.
405- يونس / 5؛ قصص / 71.
406- ملك / 30؛ روم 24؛ عنكبوت / 63؛ بقره / 22.
407- انعام / 141؛ زمر / 21؛ واقعه / 64.
408- ابراهيم / 34.
409- نحل / 18.
410- نحل / 53.
411- همان / 114.
412- ابراهيم / 7.
413- وسائل الشيعة : ج 3، ص 26.
414- بحارالانوار: ج 75، ص 77.
415- همان : ج 10، ص 99.
416- همان : ج 76، ص 406.
417- فروع كافى : ج 3، ص 226.
418- عنكبوت / 45؛ بحارالانوار: ج 80، ص 198.
419- همان : ج 80، ص 205.
420- همان : ج 82، ص 230 و ج 75، ص 131.
421- to up hijaz the in education of hitory .abdullah abdullatif ,dohaish 1978 ,careolo .1925
422- .chap 1945 .beirnt .education muslim of history ,ahmad ,shalabi
اين كتاب به فارسى ترجمه شده است : تاريخ آموزش در اسلام . ترجمه محمد حسين ساكت . دفتر نشر فرهنگ اسلامى . تهران . 1370 (220).
423- 1975 ,lonson .ages middle the in eduction musllm in materials .s,a ,jritton
همچنين مى توان به احصاء العلوم فارابى (ترجمه حسين خديوجم . انتشارات علمى و فرهنگى ، 1366) مراجعه كرد.
424- .350:3 (1934 - 1911).vols 4 ,Islam of Encyclipaedia The
425- (1945 ,kashaf - al dar :beirut) Educatin Muslim of History .Ahmad .Shalaby47 .p
426- الابراشى ، محمد عطيه ، التربية الاسلامية و فلاسفته ، عيسسى البابى ، قاهره ، 1969 م ، ص 74.
427- الزركشى محمد بن بهادر، اعلام الساجد باحكام المساجد، تصحيح ابوالوفا مصطفى المراغى ، دارالتحرير، قاهره ، 1965 م ، ص 328.
428- التربية الاسلامية و فلاسفتها: ص 78.
429- Clture 55 Islamic ,Prophet The of Time The In system Educational .M ,Hamidullh .(1939 janury) 13
430- همان : ص 58.
431- همان : ص 55.
432- The ,khaldun lbh to jahiliyyah the from ,Islamic in Educational ,L,k,semaan .192 :(1996 July) 56 World Muslim
433- فكرى ، احمد، مسجد القاهره و مدارسه : دارالمعارف ، قاهره ، 1961، ج 2، ص 143.
434- .55.P , prophet hte of Time hte in System Educational
435- The ,Librailes Moslem of History the of Background ,stellhon Ruth Mackensen - 122 :(1935 January) 51 Literaures and Languages mitic se of journal American123
436- XXXlXe du Actes ,World Islamic the in Instotutions Educational ,Salih ,Tug :(1975) 4214 lalamiques Arabest Etudes :Orientalises des lntenational Congres
437- and educational hijher Muslim aspvctsof imstiutionai some jacques Waardenburj98 :(1965 april)12 relijions the for review international :nvmen Islam to relation theirof History
438- islacic middle the in muslims the of system educational the s bukhsh khuda .Ages 459 :(1927 july) 1 culture
439- Der verlag:zuric) (Era christiam century th 11) Era muslim ,din -ud -munir ,ahmed52 .P ,(1968 ,Islam
440- المقريزى ، احمد بن على ، المواعظ و الاعتبار فى ذكر الخطط و الآثار: تصحيح احمد على الملاجى ، دارالعرفان ، بيروت ، 1959 م ، ج 3، ص 203.
441- colucbia :york new) Education to Arabs the of contribution the ,a khalil ,totah43 .p ,(1926 ,press University
442- muslim century th 5 the to up suatus social ,scholars the and education muslim .117-115.pp (Era christian cenry th 11) Era
443- التربية الاسلامية و فلاسفتها: صص 84 - 85.
444- 447.p ,Ages Middle the in Muslims the of system Educational the
445- مسجد القاهره و مدارسه : ج 2، صص 144 - 145؛ حضرت محمد صلى الله عليه و آله بر كنار ستون توبه در مسجد مدينه مى نشستند و اصحاب گرداگرد ايشان حلقه مى زدند و به تعليمات پيامبر صلى الله عليه و آله گوش جان مى سپردند. ر.ك : ابن آشور، محمد الطاهر، اليس الصبح بقريب ، المصرف التونسى للطباع ، تونس ، 1967 م ، صص 43 - 44.
446- ماهر، سعاد، مسجد مصر و اوليائه الصالحون : الاهرام ، 1971 م ، ج 1، صص 214 - 221.
447- :AzharAzhar -Majallatul years theusand in ...Azhar-Al .Mohiaddin .Alweye1 :(1976 July) 48 (section Englims ,Magazin Azhar-Al)
448- 448.p ,Ages Middle the in Muslims the of system Educational The
449- 26.p ,Eduction to Arabs the of Contribution The
450- ,Boulder) 1350-800 Westem of Origens islamic the of History .Mehdi .Nakosteen45 .p (1964 .press .D.A :Education Colorado of Uneversity :Colorado
451- 93.P ,(.H.A 800-600.ca) :Ages Middle the in Education Muslim
452- 58.P .1350-800 D.A Education westerm of origins Islamic of History
453- Mid the in Muslims the of system Educational The
454- به نقل از فصل سوم كتاب نقش كتابخانه هاى مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامى .
455- در اين مبحث از مقاله هاى ايرج تبريزى عرضه شده به اجلاس نظام اسلامى و احياى مساجد در سال 75، استفاده شده است . آن مقاله نيز مبتنى بوده است بر:
1 - حكيمى ، محمد رضا: دانش مسلمين .
2 - رضا، پروفسور فضل الله : مهجورى و مشتاقى ، چاپ پژوهشگاه ، سال 1357، چاپ دوم . مقاله استاد همايى و مختلف .
456- درباره حافظ، مركز نشر دانشگاهى ، ص 40.
457- در اين بخش از سخنان آية الاسلام جناب آقاى رشاد در اجلاس نظام اسلامى و احياى مساجد و كتاب جوان مسلمان و دنياى مسجد، نوشته دكتر ولى الله نصر استفاده شده است .
458- صحيفه نور: ج 12.
459- صحيفه نور: ج 12، ص 228.
460- صحيفه نور: ج 12، ص 234.
461- از بيانات مقام معظم رهبرى ، 24 تيرماه 1368.
462- از بيانات مقام معظم رهبرى ، 3 خرداد 1369.
463- بهاروند، محمد: نقش مديريتى امام جماعت در شؤ ون مختلف مسجد، خرداد ماه 1376، اجلاس نظام اسلامى و احياى مساجد توضيح آنكه اين مقاله با دو بار جرح و تعديل و ويرايش درج شده است .


۱۲