آموزش دين

آموزش دين0%

آموزش دين نویسنده:
گروه: اصول دین

آموزش دين

نویسنده: علامه سيد محمد حسين طباطبائى‏ (ره)
گروه:

مشاهدات: 9186
دانلود: 3320

توضیحات:

آموزش دين
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 12 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9186 / دانلود: 3320
اندازه اندازه اندازه
آموزش دين

آموزش دين

نویسنده:
فارسی

تعریف دین

بسم الله الرحمن الرحیم

دین از الفاظى است كه بسیار بر زبانها جارى مى باشد و معمولاً به كسى دیندار گفته مى شود كه خدائى براى جهان اثبات كند و براى خشنودى او اعمال مخصوصى را انجام دهد.

ممكن است در هر اجتماعى و ملتى بموجب قانون، وظائف هر فرد اجتماع معین شده و بآن عمل مى كند تصور شود كه دیگر احتیاجى به دین نخواهد بود. ولى با دقت و تأمل در احكام و مقررات اسلامى خلاف این معنى ثابت مى شود، زیرا دین اسلام تنها به نیایش و ستایش خدا نپرداخته بلكه براى كلیه شئون فردى و اجتماعى انسان دستورهاى جامع و مقررات مخصوصى وضع فرموده است و جهان پهناور بشریت را بنحو حیرت آورى بررسى نموده نسبت بهر حركت و سكون فردى و اجتماعى انسان، مقررات مناسبى وضع كرده است و البته چنین دینى را جنبه تشریفاتى نمى شود داد.

خداى متعال در قرآن كریم دین اسلام را بكیفیتى كه بیان شد توصیف مى فرماید و نیز یهودیت و نصرانیت را كه تورات و انجیل كتابهاى آسمانى آنها است و داراى احكام و مقررات اجتماهى مى باشد بهمین نحو معرفى مى فرماید چنانكه فرموده:

( و كیف یحكمونك و عندهم التوراه فیها حكم الله... انا انزلنا التوراه قیها هدى و نور یحكم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا و الربانیون و الاحبار. و قفینا على آثارهم بعیسى بن مریم... و آتینا الانجیل فیه هدى و نور و مصدقاً لما بین یدیه و من التوراه و هدى و موعظه للمتقین و لیحكم اهل الانجیل بما انزل الله فیه... و انزلنا الیك الكتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الكتاب و مؤمنا علیه فاحكم بینهم بما انزل الله (1) )

تورات و انجیل هم كه فعلاً در دست یهود و نصارى است همین مطلب را تأیید مى كند، زیرا در تورات مقررات حقوقى و جزائى بسیار موجود است وظاهر انجیل نیز شریعت تورات را تأیید و تصدیق مى نماید.

نتیجه

از بیان گذشته روشن مى شود كه دین در اصطلاح قرآن همان روش زندگى است كه انسان گریزى از آن ندارد و فرقى كه میان دین و یك قانون اجتماعى مى توان یافت اینست كه دین از ناحیه خداى متعال است و قانون اجتماعى مولود افكار مردم. و بعبارت دیگر دین میان زندگى اجتماعى مردم و پرستش خداى متعال و فرمانبردارى از وى پیوند مى دهد، ولى در قانون اجتماعى اهتمامى باین پیوستگى نیست.

اثر نیك ارتباط قانون به خدا

دین در نتیجه پیوندى كه میان زندگى اجتماعى انسان و پرستش خداى متعال داده است و در همه اعمال فردى و اجتماعى براى انسان مسئولیت خدائى ایجاد كرده انسان را در همه حركات و سكنات خود مسئول خداى متعال مى داند.

چون خداى متعال با قدرت و علم بى پایان خویش از هر جهت بانسان احاطه دارد و بهر گونه فكرى كه در سر بپروراند و رازى كه در دل داشته باشد كاملا آگاه است و چیزى بر وى پوشیده نیست، بهمین سبب در عین اینكه دین مانند قانون بشرى براى حفظ انتظامات پاسبان گمارده و مقرراتى براى مجازات متخلفان و سركشان وضع كرده، امتیاز دیگرى نسبت به قانون بشرى پیدا مى كند و آن اینست كه: دین زمام مراقبت و نگهدارى انسان را بدست یك پاسبان درونى مى سپارد كه در كار خود هرگز عفلت و اشتباه نمى كند و از پاداش و كیفر آن نمى توان جان بدر برد.

خداى متعال در كلام خود مى فرماید:

( و هو معكم اینما كنتم (2) )

و مى فرماید:

( والله بمت یعملون محیط (3) )

و مى فرماید:

( و ان كلا لما لیوفینهم ربك اعمالهم (4) )

اگر حال كسى را كه در محیط قانون زندگى مى كند با كسى كه در محیط دین بسر مى برد مقایسه نمائیم مزیت و برترى دین براى ما كاملاً واضح و آشكار خواهد شد.

زیرا جامعه اى كه همه افراد آن متدین باشند و وظائف دینى خویش را انجام دهند، چون در همه حال خدا را ناظر كارهاى خویش مى دانند؛ از هر گونه بداندیشى نسبت بیكدیگر در امان هستند.

بنابراین عموم افرادى كه در چنین محیطى بسر مى برند از دست و زبان یكدیگر آسوده بوده عمرى را در نهایت خوشى و راحتى بسر خواهند برد، و بسعادت جاویدان نائل خواهند شد.

اما در محیطى كه فقط قانون بشرى حكمفرما باشد موقعى كه پاسبان را ناظر كار خود مى بیند از كار خلاف خوددارى مى كند و در غیر اینصورت ممكن است بهر عمل خلافى دست بزند.

آرى در جامعه هاى اخلاقى تا اندازه اى آرامش قلبى فراهم است ولى همین اخلاق خود موادى است دینى نه قانونى.

بعبارت دیگر:

دین عقائد و دستورهاى علمى و اخلاقى است كه پیمبران از طرف خدا براى راهنمائى و هدایت بشر آورده اند.

دانستن این عقائد و انجام این دستورها سبب خوشبختى انسان در دو جهان است.

اگر ما دیندار باشیم و از دستورهاى خدا و پیغمبر اطاعت كنیم در این دنیاى گذران خوشبخت، و در زندگى جاوید و بى پایان جهان دیگر هم سعادتمند خواهیم بود.

توضیح: ما مى دانیم سعادتمند كسى است كه زندگى خود را در اشتباه و گمراهى بسر نبرد و داراى اخلاق پسندیده باشد و كارهاى نیكو انجام دهد. دین خدا ما را بهمین سعادت و خوشبختى هدایت مى كند و دستور مى دهد كه:

اولا عقاید درستى را كه با عقل و وجدان خود درك كرده ایم محترم و مقدس بشماریم.

و ثانیاً داراى اخلاق پسندیده باشیم و تا مى توانیم كارهاى خوب و شایسته انجام دهیم.

بنابراین دین سه قسمت تقسیم مى شود:

1 - اعتقادات

2 - اخلاق

3 - عمل

1 - اعتقادات

ما اگر بعقل و وجدان خود مراجعه كنیم درك مى كنیم كه این جهان پهناور هستى با نظام حیرت آور خود نمى شود خود بخود بوجود آمده باشد و سر تا پا نظم و ترتیب آن، بدون نظم دهنده ئى انجام یابد؛ مسلماً آفریننده ئى هست كه با توانائى و علم بى پایان خود این جهان بزرگ را پدید آورده و با قوانین ثابت و تغییر ناپذیرى كه در تمام امور برقرار كرده نظام جهان را با نهایت عدل و داد براه انداخته است: هیچ چیز بیهوده و بگزاف آفریده نشده و هیچ موجودى از قوانین خدائى مستثنى نیست.

و نمى توان باور كرد كه چنین خداى مهربان با همه عنایت و لطفى كه بافریده هاى خود دارد جامعه بشرى را بعقل خودشان كه بیشتر اسیر هوى هوس شده و در نتیجه دچار گمراهى و بدبختى مى شود واگذار نماید.

بنابراین باید وسیله پیامبرانى كه از خطا و اشتباه دورند دستورهائى براى افراد بشر بفرستد تا بكار بستن آن دستورها آنان را بسعادت و نیكبختى برساند.

و چون پاداش فرمانبردارى از دستورهاى پروردگار در زندگى این جهان كاملا بظهور نمى رسد باید عالم دیگرى باشد كه در آنجا بكارهاى مردم رسیدگى شود تا اگر عمل خیرى انجام داده اند پاداش آنرا ببینند و اگر كار زشتى از آنان سر زده بجزاى آن برسند.

دین، مردم را باین اعتقادات و سایر عقائد حقه ئى كه بعداً بطور تفصیل بیان مى كنیم تشویق مى نماید و آنان را از جهل و بیخبرى بر حذر مى دارد.

2 - اخلاق

دین بما مى گوید كه در زندگى صفات پسندیده اختیار كنیم و خود را با خویهاى ستوده و نیكو بیارائیم؛ وظیفه شناس، خیرخواه، بشردوست، مهربان خوشرو و دادگستر باشیم و. از حق دفاع كنیم و از حدود و حقوق خود تجاوز نكنیم و بمال و عرض و جان مردم تعدى روا نداریم؛ در طلب دانش و بینش از هیچگونه فداكارى و از خودگذشتگى كوتاهى ننمائیم و بالاخره عدل و اعتدال (میانه روى) را در تمام امور زندگى پیشه خود سازیم.

3 - عمل

دین دستور مى دهد كه در زندگى بكارهائى كه خیر و صلاح خود و جامعه ما در آن است دست بزنیم و از كارهائى كه فساد و تباهى ببار مى آورد دورى كنیم و نیز مى گوید بعنوان عبادت و پرستش پروردگار اعمالى مانند نماز و نظائر آن كه نشانه بندگى و فرمانبردارى است بجاى آوریم.

اینهاست مقررات و دستورهائى كه دین آورده و ما را بآن دعوت مى نماید و چنانكه پیدا است برخى از آنها اعتقادى و پاره ئى اخلاقى و بعضى دیگر عملى است و بطوریكه گفته شد پذیرفتن و بكاربستن آنها تنها وسیله سعادت و خوشبختى انسان است زیرا مى دانیم كه انسان جز اینكه واقع بین باشد و با اخلاق و اعمال پسندیده زندگى كند سعادتى ندارد.

دین فطرى است

آدمى بحكم طبیعت و سرشت خدادادى خود دین مى خواهد، زیرا انسان در سیر زندگى پیوسته براى تأمین سعادت خود تكاپو و تلاش مى كند و براى رفع نیازمندى هاى خود دست باسباب و وسائلى مى زند كه در مقاصد وى مؤثرند؛ و بدون تردید همیشه سببى را مى خواهد كه مؤثر بوده و هیچگاه مغلوب نشود و از طرف دیگر در جهان طبیعت سببى نداریم كه تأثیرش دائمى بوده و هرگز مغلوب و مقهور موانع نگردد.

همین حقیقت كه انسان بحشب فطرت براى سعادت خود سببى مى خواهد كه مغلوب نباشد و تكیه گاهى را طالب است كه هرگز منهدم نشود تا زندگى خود را بوى ارتباط دهد و یك آرامش درونى واقعى پیدا كند خواسته دین است. زیرا تنها خداى متعال است كه در اراده خود هرگز مغلوب و مقهور نمى شود و عذر و قصور را بر وى راهى نیست و روش زندگى كه ارتباط بخداى متعال داشته باشد همان دین اسلام است و بس.

بنابراین مى توان گفت خواست غریزى انسان یكى از بهترین دلائل است كه اصول سه گانه دین (توحید - نبوت - معاد) را اثبات مى كند، زیرا درك فطرى كه لازمه ساختمان ویژه انسان مى باشد هرگز خطا نمى كند، چنانكه انسان مثلا دوستى را به معنى دشمنى اشتباه نمى كند و تشنگى را در احساس درونى خود بجاى سیراب بودن نمى گیرد.

درست است كه انسان آگاهى آرزو مى كند كه مانند مرغى بال و پر داشت و مى پرید یا مثلا مانند ستاره اى بر فراز آسمان قرار داشت و طلوع و غروب مى كرد، ولى حقیقت اینها پندارى بیش نیست و غیر از این است. كه انسان از ته دل و جداً تكیه گاه واقعى براى سعادت خود یا راحتى و آسودگى مطلق یا یك زندگى بتمام معنى انسانى مى خواهد و هرگز از این فكر روگردان نمى شود.

و چنانچه سبب غیر مغلوبى (خدا) در جهان هستى نبود انسان با نهاد بى آلایش خود بفكرش نمى افتاد و اگر راحتى و آرامش مطلق و غیر نسبى كه راحت و آرامش عالم آخرت است) وجود نداشت انسان طبعاً جویاى آن نبود و اگر روش دینى (كه از راه نبوت بما رسیده) حق نبود خواست آن در درون انسان نقش نمى بست.

انسان یك سلسله نیازمندى هاى جسمى و روحى، مادى و معنوى دارد كه باید با زندگى دسته جمعى رفع شود و هر یك از افراد جامعه بشرى با وسائل عادى كه بكار مى اندازد بى آنكه مزاحم و مانعى داشته باشد زندگى چند روزه این جهان را با آسایش و آرامش بسر برد و براى زندگى جهان دیگر توشه بردارد پس باید در جامعه بشرى قانونى اجرا شود كه مطابق اراده خداى جهان باشد و با فطرت و آفرینش وفق دهد؛ و بموجب این قانون هر كس در جاى خود بنشیند و باندازه ارزشى كه در جامعه دارد بهره برد، و دست وى از تعدى بحقوق دیگران كوتاه شود و بالاخره همه تسلیم اراده حق گردند و همه با هم برادر و در مقابل حق و عدالت برابر باشند.

فوائد دین

از آنچه گفتیم معلوم شد كه دین در اصلاح فرد و جامعه تأثیرى عمیق دارد و بلكه تنها وسیله سعادت و نیكبختى است.

جامعه ئى كه به دین پاى بند نباشد واقع بینى و روشنفكرى را از دست مى دهد و عمر گرانمایه خود را در گمراهى و ظاهربینى مى گذراند. عقل را زیر پا گذاشته چون حیوانات كوتاه نظر و بى خرد زندگى مى كند؛ دچار زشتى اخلاق و پستى كردار مى شود و بدین ترتیب از امتیازات انسانى محروم مى گردد.

چنین جامعه ئى گذشته از اینكه بسعادت ابدى و كمال نهائى خود نمى رسد در زندگى كوتاه و زودگذر این جهان هم نتایج شوم و ناگوار انحرافات و كجرویهاى خود را خواهد دید. و دیر یا زود چوب غفلت خود را خواهد خورد. و بروشنى خواهد فهمید كه تنها راه سعادت همان دین بوده است و سرانجام از كردار خود پشیمان خواهد شد.

خداى متعال در كلام خود مى فرماید:

( قد افلح من زكیها و قد خاب من دسیها )

كسى كه خود را از آلودگیها حفظ كند رستگار است و آنكس كه بهر ناروائى نزدیك شود بهدف خود یعنى به خوشبختى و رستگارى نخواهد رسید (5) .

البته باید دانست كه آنچه سعادت انسان و نیكبختى فرد و جامعه وابسته بآن است بكار بستن دستورات دینى است. تنها نامگذارى فائده ندارد زیرا آنچه كه ارزش دارد خود حقیقت است نه دعوى حقیقت؛ كسیكه خود را مسلمان مى خواند و با درون تیره و اخلاق پست و كردار زشتى كه دارد منتظر فرشته سعادت است مانند بیمارى است كه نسخه پزشك را در بغل گذاشته توقع بهبودى دارد و مسلماً با چنین فكرى به سرمنزل مقصود نخواهد رسید.

خداى متعال در كلام خود مى فرماید:

( ان الذین آمنوا و الذین هادوا و النصارى و الصابئین من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربهم )

از میان كسانیكه مسلمان یا یهودى یا صائبى (6) یا نصرانى نامیده مى شوند آنانكه براستى بخدا و روز قیامت ایمان آورده اند و كردار شایسته دارند پیش خدا داراى پاداش نیك خواهند بود (7) .

ممكن است تصور شود كه بنا بمضمون این آیه كسانیكه بخدا و روز قیامت ایمان آورده اند و داراى عمل صالح هستند اگرچه همه پیغمبران یا بعضى از آنان را قبول نداشته باشند رستگار خواهند بود ولى باید دانست كه در سوره نساء آیه 150 و 151 خداوند عالم كسانى را كه به پیغمبران یا به بعضى از آنان ایمان ندارند كافر دانسته است.

بنابراین كسى از ایمان خودش بهره مند خواهد بود كه بهمه پیغمبران ایمان آورده و داراى عمل صالح باشد.

اجمالى از تاریخ ادیان

مطمئن ترین راه در تحقیق اجمالى پیدایش ادیان كه از نظر دینى مى توان اعتماد نمود همان است كه قرآن كریم اجمالاً بیان آن مى پردازد زیرا از هر گونه خطا و اشتباه و اعمال تعصب و غرض رانى منزه و مبراست.

دین خدا كه همان دین اسلام است ( ان الدین عند الله السلام ) از نخستین روز پیدایش بشر همراه وى بوده است؛ زیرا چنانكه در قرآن كریم تصریح شده نسل كنونى بشر بدو نفر مرد و زن منتهى است كه در قرآن كریم بنام آدم و زوجه اش حوا نامیده شده اند؛ و آدم پیغمبر بوده و وحى هاى آسمانى به وى نازل مى شده است دین آدم بسیار ساده و مشتمل بر كلیاتى چند بوده مانند اینكه مردم باید در یادخدا باشند و بهمدیگر خاصه بوالدین احسان و نیكى كنند و از فساد و قتل و كارهاى زشت دورى نمایند.

پس از آدم و زوجه اش، فرزندانشان روزگارى با نهایت سادگى بدون اختلاف مى گذرانیدند چون روزبروز شماره افراد افزوده مى شد كم كم دور یكدیگر جمع شده زندگى دستجمعى را تشكیل دادند.

در این حال شیوه زندگى را بتدریج مى آموختند و خود را بمدنیت نزدیكتر مى ساختند، چون شماره مردم رو بفزونى گذاشت بقبائل مختلف تقسیم شدند و در هر قبیله نیز بزرگانى یافت مى شدند كه افراد قبیله به آنان احترام مى گذاشتند و حتى پس از مرگ نیز مجسمه هاى ایشان را مى ساختند و مورد ستایش قرار مى دادند؛ و از همین روزگار بت پرستى در میان مردم رواج گرفت؛ چنان كه در اخبار امامان وارد شده كه پیدایش بت پرستى از این راه بوده است و تاریخ بت پرستى نیز همین معنى را تأیید مى نماید كم كم در اثر اجحافاتى كه اقویا بضعفا مى نمودند اختلافاتى بین مردم پیدا شد. این اختلافات و اختلافهاى اتفاقى علت كشمكشهاى گوناگون زندگانى گردید.

پیدایش این اختلافات كه بشر را از راه سعادت منحرف ساخته بسوى بدبختى و هلاكت مى كشانید، سبب شد كه خداى مهربان پیغمبرانى را برانگیخت و با ایشان كتاب آسمانى را كه اختلافات بشر را حل و فصل مى نمود فرستاد چنانكه خداى متعال در كلام خود مى فرماید:

( كان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الكتاب بالحق لیحكم بین الناس فیما اختلفوا فیه (8) )

دین اسلام و كتاب آسمانى آن

دین اسلام دینى است جهانى و همیشگى و یك سلسله امور اعتقادى و مقررات اخلاقى و عملى است كه بكار بستن آنها سعادت و نیكبختى انسانرا در دنیا و آخرت تأمین مى كند.

مقررات دین اسلام كه از جانب آفریدگار جهان فرستاده شده طورى است كه هر فردى از افراد بشر و هر جامعه اى از جامعه هاى انسانى كه آنها را بكار بندد بهترین شرائط زندگى و مترقى ترین كمال انسانى برایش فراهم خواهد شد.

دین اسلام آثار نیكوى خود را بطور مساوى بهمه كس و هر جامعه اى مى بخشد و بزرگ و كوچك، دانا و نادان، مرد و زن، سفید پوست و سیاهپوست؛ شرقى و غربى بدون تفاوت مى توانند از فوائد و مزایاى این آئین پاك برخوردار شوند و نیازمندى هاى خود را بنحو احسن و اكمل رفع نمایند، زیرا دین اسلام معارف و مقررات خود را روى پایه آفرینش گذاشته و نیازمندى هاى انسان را منظور داشته برفع آنها مى پردازد و فطرت و ساختمان انسان نیز در همه افراد مختلف و نژادهاى متفاوت و زمانها یكسان است زیرا بدیهى است كه جامعه انسانى از خاور گرفته تا باختر یك خانواده نوعى است یعنى همه از نوع انسانند و بزرگ و كوچك، مرد، زن و دانا و نادان؛ سفید پوست و سیاه پوست - آن اعضاء و افراد این خانواده هستند و در اصول و اركان ساختمان انسانى شریكند و نیازمندى هاى افراد مختلف و نژادهاى متفاوت؛ مشابه است و آیندگان بشر نیز فرزندان و زادگان همین خانواده اند و قطعاً وارث حوائج و نیازمندى هاى اینان مى باشند.

در نتیجه، اسلام آئینى است كه برفع نیازمندى هاى واقعى و فطرى انسان مى پردازد و براى همه كافى و براى همیشه زنده خواهد بود.

بهمین سبب خداى متعال اسلام را دین فطرى مى نامد و مردم را بزنده نگاهداشتن فطرت انسانى دعوت مى نماید و بزرگان دین فرموده اند:

اسلام دینى است آسان كه بانسان سخت گیرى نمى كند.

خداى متعال با اینكه دین اسلام را روى اساس فطرت بنا نهاده است و در نتیجه، كلیات آن براى همگان قابل فهم و ادراك مى باشد، ریشه ها و پایه هاى اصلى معارف و مقررات آنرا در كتاب آسمانى به پیغمبر گرامى خود حضرت محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل و بیان فرموده است و آن كتاب آسمانى قرآن كریم مى باشد.

آئین مقدس آخرین دین آسمانى است و بهمین جهت كاملترین ادیان مى باشد. با آمدن این دین ادیان قبلى منسوخ شده است زیرا با وجود كامل نیازى بناقص نمى باشد. دین مقدس اسلام بوسیله پیامبر گرامى ما حضرت محمد بن عبدالله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى بشر فرستاده شده است. این در رستگارى و سعادت هنگامى بروى جهانیان گشوده شد كه جامعه هاى انسانى دوره هاى خامى و ناتوانى فكرى خود را گذرانیده و براى بدست آوردن كمال انسانیت آماده شده و شایستگى دریافت معارف و مطالب عالى و بلند پایه الهى و بكار بستن آنها را بدست آورده بودند.

از این رو اسلام حقایق و معارفى را كه در خور فهم انسان واقع بین است و نیز اخلاق پسندیده ئى را كه امتیاز انسان بآنست و دستورهائى را كه به همه كارهاى زندگى فردى و اجتماعى انسان سر و سامان مى دهد براى بشر آورده و او را بعملى ساختن آنها توصیه مى كند.

دین از نظر قرآن

1 - ( ان الذین عند الله الاسلام و ما اختلف الذین اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاء هو العلم بغیاً بینهم و من یكفر بآیات الله فان الله سریع الحساب )

سوره آل عمران آیه 17.

دینى كه همه پیغمبران مردم را به سوى آن دعوت كرده اند عبارت از خداپرستى و تسلیم در برابر دستورات او است. و علماء ادیان با آنكه راه حق را از باطل تشخیص مى دادند بواسطه تعصب و دشمنى زیر بار حق نرفته هر یك راهى را پیش گرفتند؛ و در نتیجه ادیان مختلف در روى زمین پیدا شده در حقیقت این دسته از مردم به آیات خدا كافر شدند و خداوند بزودى سزاى اعمال آنان را خواهد داد.

2 - ( و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین )

سوره آل عمران آیه 79 ترجمه: هر كه جز دین اسلام دین دیگرى را طلب كند و پیرو آن گردد هرگز از وى پذیرفته نشده و در آخرت اهل نجات نخواهد بود.

3 - ( یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فى السلم كافه و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لكم عدو مبین )

سوره بقره آیه 204.

اى مسلمانان در امور دینى همگى تسلیم خدا شوید و چون شیطان دشمن آشكار شما است از او پیروى مكنید و چیزى در دین كم و زیاد ننمائید.

4 - ( و اوفوا بعهدالله اذاعاهدتم و لا تنقضوا الایمان بعد توكیدها و قد جعلتم الله علیكم كفیلاً ان الله یعلم ما تفعلون )

سوره نحل آیه 93.

خلاصه ترجمه: اى مسلمانان اگر عهدى بستید بعهد و پیمان خود وفا كنید و بعد از آنكه سوگندهاى خود را محكم كردید و خدا را در كار خود شاهد گرفتید چون خدا به كارهاى شما دانا است، سوگند خودتان را نشكنید. مقصود از آیه اینست كه مسلمان هر پیمانى را با خدا یا مردم ببندد باید به آن عمل كند و نقض ننماید.

5 - ( ادع الى سبیل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن ان ربك هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین )

سوره نحل آیه 126.

خلاصه ترجمه: از راه بیان حقیقت و بیان صلاح و فساد كارها و با پند و اندرز نیكو مردم را براه خدا دعوت كن؛ و با بهترین وجهى كه ممكن است در راه اثبات حق با بیگانگان مجادله نما چون خدا به گمراهان و كسانیكه راه یافته اند داناتر است.

مقصود: مسلمان براى پیشرفت دین با هر كس مطابق فهمش و بطوریكه براى او مفید باشد باید گفتگو كند؛ و اگر بوسیله برهان و پند و اندرز نتوانست كسیرا راهنمائى كند با جدل كه یكى از راههاى اثبات مطلب است باید او را بسوى حق دعوت نماید.

6 - ( و اذا قرى القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون )

سوره اعراف، آیه 203.

خلاصه ترجمه: در موقع خواندن قرآن صحبت نكنید و با گوش دل معنى آنرا فرا گیرید، شاید رحمت خدا شامل حال شما گردد.

7 - ( یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منكم فان تنازعتم فى شى ء فردوه الى الله و الرسول ان كنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر ذلك خیر و احسن تاویلاً )

سوره نساء آیه 62.

خلاصه ترجمه: اى مردم باایمان بدستور خدا و پیغمبر و امامانى كه خدا و پیغمبر اطاعت آنان را بشما واجب نموده اند؛ عمل كنید و اگر بخدا و روز قیامت عقیده دارید اختلافات خود را از روى قرآن و فرموده پیغمبر حل كنید چون این روش براى شما بهتر و عاقبتش نیكوتر مى باشد.

مقصود: در جامعه اسلامى وسیله رفع اختلاف غیر از قرآن و كلمات پیغمبر چیز دیگرى نیست، و هر اختلافى را با این دو دلیل باید حل كرد و اگر یكنفر مسلمان با منطق عقل رفع اختلاف كند آنهم براى اینست كه قرآن دستور عقل را پذیرفته است.

8 - ( فبما رحمه من الله لنت لهم ولو كنت فضا غلیظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله ان الله یحب المتوكلین )

سوره آل عمران، آیه 153.

خلاصه ترجمه: پس بواسطه رحمت و بخشایشى كه از خداى متعال بتو رسیده است این چنین نرم دل و خوشخو گشتى؛ و چنانچه بدزبان و سنگدل بودى از دور تو پراكنده مى شدند، بنابراین از لغزشهاى مردم درگذر و براى آنان از خدا آمرزش بخواه و در كارها با آنان مشورت كن. و چون خدا كسانیرا كه باو توكل مى كنند دوست دارد و از آنان پشتیبانى مى كند هر وقت در كارى تصمیم گرفتى بخدا توكل كن.

چون خوشرفتارى و خیرخواهى و مشورت كردن در امور؛ وسیله انس و محبت است و باید افراد جمعیت بسرپرست خودشان علاقه مند باشند تا او بتواند در آنان نفوذ كند؛ خداوند بسرپرست گرامى مسلمانان دستور خوشروئى و مشاوره را مى دهد. ولى براى اینكه ممكن است مردم در فكر خودشان اشتباه كنند دستور مى دهد كه بعد از مشورت در تصمیم خود مستقل باش، و بواسطه آنكه با اراده خدا كسى نمى تواند مخالفت كند در كارها دل بخدا بند و كار خود را باو واگذار كن.

نقش دین در اجتماع

دین بهترین و عالیترین روشى است كه مى تواند اجتماع بشر را منظم ساخته و بیش از هر روش دیگر مردم را برعایت قوانین اجتماعى وادار نماید. و اگر در اسباب و عواملى كه در دورانهاى گذشته اجتماعات بشرى را بوجود آورده مطالعه كنیم ین حقیقت كاملاً روشن خواهد شد.

انسان هرگز جز سعادت و كامرانى خویش را در زندگى نمى خواهد و نمى جوید و البته این سعادت جز در سایه تأمین كامل همه وسائل زندگى ممكن نیست، و از طرف دیگر بشر با فهم خدادادى خویش درك مى كند كه هرگز نمى تواند همه این نیازمندى ها را بتنهائى بدست آورد و آماده سازد و باین وسیله سعادت دلخواه خویش را تأمین نماید زیرا بدیهى است كه تحصیل همه احتیاجات زندگى از توانائى یك فرد هر چه هم نیرومند باشد بیرون است، از این رو ناچار براى رفع نیازمندى هاى خویش با افراد همنوع خود همكارى كرده بصورت دستجمعى بتحصیل وسائل حیاتى خود مى پردازد. باین معنى كه هر كس تأمین مقدارى از این وسائل را بعهده گرفته آنرا آماده مى سازد سپس همه افراد نتیجه فعالیتهاى خود را رویهم ریخته هر فرى بقدر فعالیت و موقعیت اجتماعى خویش سهمى برمى دارد و از آن استفاده مى كند و زندگى خویش را اداره مى نماید.

از اینرو و براى تأمین سعادت خویش دست بدست همنوعان خود داده بكمك دیگران كار مى كند؛ یعنى در حقیقت همه براى یكدیگر فعالیت كرده محصول فعالیتها را بمیان ریخته هر یك از اعضاء اجتماع بحسب موقعیت و اندازه فعالیت خود از آن سهمى برداشته استفاده مى نماید.

نیازمندى اجتماع بمقررات

چون محصول فعالیتهاى افراد بهم آمیخته است و همه مى خواهند از آنها استفاده كنند: جامعه نیازمند بیك سلسله مقررات است كه رعایت آنها از آشوب و هرج و مرج جلوگیرى كند. بدیهى است كه اگر مقررات و قوانینى براى اداره كردن اجتماع نباشد هرج و مرجى پیش مى آید كه جامعه بشرى حتى یكروز هم نتواند بزندگى خود ادامه دهد.

البته این قوانین بر حسب تفاوت مدنیت و توحش اقوام و ملل و اختلاف سطح فكر اجتماعات و سازمان حكومتى آنها فرق مى كند ولى در هر حال هیچجامعه اى از یك رشته رسوم و مقرراتى كه لااقل مورد احترام بیشتر افراد آن باشد بى نیاز نیست. و هرگز در تاریخ بشریت جامعه اى كه هیچگونه آداب و رسوم و مقررات مشتركه نداشته باشد بوجود نیامده است.

انسان در برابر مقررات آزاد نیست

چون انسان همه كارهاى خود را با اختیار و انتخاب خود انجام مى دهد یكنوع آزادى عمل براى خویش احساس مى نماید و این آزادى را مطلق یعنى بى قید و شرط پنداشته خواهان آزادى كامل و از هر گونه محدودیتى گریزان است و بهمین دلیل از هر ممنوعیت و محرومیتى كه متوجه او شود رنج برده و بالاخره از هر تحدیدى كه دامنگیر وى گردد سنگینى و شكستگى مخصوص در خود احساس مى كند، از اینروى مقررات اجتماعى هر قدر هم كم باشد چون تا اندازه اى انسان را محدود مى سازد، مخالف طبع آزادى خواه وى خواهد بود.

از طرف دیگر این مطلب را نیز مى فهمد كه اگر براى حفظ اجتماع و نظم آن حاضر نشود كه مقدارى از آزادى خویش را در برابر قوانین از دست دهد، هرج و مرجى بوجود خواهد آمد كه یكباره همه آزادى و آسایش او را نابود مى سازد.

چنانچه اگر لقمه اى از دست دیگرى برباید بدون تردید دیگران نیز لقمه ها از دست او خواهند ربود، و اگر دست ظلم و ستم بسوى كسى دراز كند دیگران نیز بوى ظلم و ستم خواهند كرد.

بدین جهت براى آنكه مقدارى آزادى براى خود نگهدارد از مقدارى از آن صرفنظر كرده و از روى ناچارى مقررات اجتماعى را محترم مى شمارد.

نقطه ضعف در پیشرفت مقررات

بنابر آنچه گذشت میان روحیه آزادیخواه انسان و مقررات اجتماعى یك نوع تضاد و ناسازگارى موجود است یعنى قوانین مانند زنجیرى است كه برپاى تو نهاده شده و او پیوسته مى خواهد زنجیر را پاره كرده و از بند رهایى یابد. و این بزرگترین خطرى است كه پیوسته مقررات اجتماعى را تهدید مى كند و اركان آن را متزلزل مى سازد.

بدین جهت همیشه همراه مقررات و وظائف علمى؛ یك رشته مقررات دیگر براى مجازات متخلفان وضع مى شود كه مردم را از مخالفت ترسانیده باز مى دارد و گاهى براى آنكه مردم را به اطاعت قوانین تشویق كند آنان را به اخذ پاداش و جوائزى امیدوار مى گرداند البته جاى انكار نیست كه این مطلب (یعنى ترس از مجازات و شوق دریافت پاداش) تا اندازه اى به اجراى قوانین كمك مى كند ولى نمى تواند صد در صد راه تخلف را ببندد و نفوذ و تسلط قانون را كاملا حفظ نماید زیرا قوانین مجازات نیز به درد قوانین دیگر مبتلى بوده و قابل تخلف مى باشد و پیوسته از ناحیه طبع آزادى خواه بشر تهدید مى شوند، زیرا مردمى كه نفوذ و قدرت كامل دارند مى توانند بدون ترس و هراس علنا مخالفت كنند یا با اعمال نفوذ؛ دستگاه قضائى و سازمان اجرایى را به موافقت خواسته هاى خود مجبور نمایند.

و كسانى هم كه نفغوذ و قدر كافى ندارند مى توانند از غفلت یا ضعف كار كارگردانان جامعه سوء استفاده كرده مخالفتهاى خود را پتهانى انجام دهند، یا با رشوه و شفاعت یا از راه دوستى و خویشاوندى بامتنفذان اجتماع به مقصود خویش نائل آیند و در نتیجه چرخ اجتماع را از محور خود بیرون آورده از كار بیندازند.

بهترین گواه بر مطلب این است كه ما هر روزه هزاران نمونه از این گونه مخالفتها و قانون شكنى ها را در جامعه هاى مختلف بشرى مشاهده مى نمائیم.

سرچشمه اصلى ضعف قانون

اكنون باید دید كه سرچشمه این خطر كجاست، و چگونه باید طبع سركش و آزادى خواه بشر را رام ساخت و در نتیجه از مخالفت قانون جلوگیرى كرد؟

سرچشمه این خطر كه بزرگترین سبب براى رخنه كردن فساد در پیكر اجتماع مى باشد و حتى مقررات هم نمى تواند از آن جلوگیرى كند اینست كه روشهاى اجتماعى معمولى كه قوانین را به وجود مى آورد چشم به مرحله مادى افراد دوخته اعتنایى به معنویات و غریزه هاى درونى ایشان ندارند؛ و تنها هدفشان هماهنگى و حفظ نظم و توازن میان اعمال مردم است تا طورى انجام گیرد كه منتهى به اختلاف و كشمكش نگردد.

آنچه قانون اجتماعى مى خواهد آنستكه به موادش عمل شده و اعمال اجتماع را كنترل نماید دیگر كارى به صفات درونى و احساسات باطنى ایشان كه محرك این اعمال و دشمن داخلى ممقررات است ندارد.

با این كه هرگاه توجهى به طبع آزادى خواه بشر و صدها غریزه دیگر (مانند خود خواهى و شهوت پرستى كه علت اصلى مفاسد است) نشود هرج و مرج و بى نظمى در اجتماع به وجود آمده روز به روز دامنه اختلافات وسیع تر خواهد شد. چون كلیه قوانین همیشه با حمله و هجوم یاغیان نیرومند و شبیخون دزدان زبردستى كه از همین غرائز سرچشمه مى گیرند تهدید مى شوند و هیچ قانونى نمى تواند جلوى مفاسد را گرفته و از اختلافات جلوگیرى نماید.

مزیت دین بر سایر قوانین

آخرین روش اجتماعى براى حفظ قانون؛ وضع قوانین مجازات و گماشتن پاسبان است. ولى همان طور كه گفته شد قوانین مجازات و پاسبان نمى تواند جلوى طبع سركش و غرائز دیگر بشر را گرفته و كارى كند كه مقررات اجتماعى عملى شود.

ین علاوه بر وسائل نامبرده دو وسیله نیرومند دیگر نیز در اختیار دارد كه مى تواند با آنها هر نیروى مخالفى را مغلوب كند و در هم شكند:

1 - هر فرد دیندار به راهنمائى دین به این حقیقت پى برده است كه زندگى وى محدود به زندگى چند روزه این جهان گذران نیست بلكه حیاتى نامحدود و بى پایان در پیش دارد كه با مرگ از بین نمى رود و تنها راه سعادت همیشگى و راحتى ابدى وى این است كه از مقررات دینى كه پروردگار متعال به وسیله پیامبران خود فرستاده است پیروى كند، زیرا مى داند كه مقررات دینى از طرف پروردگار دانا و توانا و بینائى است كه درون و بیرون انسان در نزد او آشكار مى باشد و لحظه اى از آفریده هاى خود غافل نیست و روزى خواهد آمد كه همین انسان را در پیشگاه خود باز داشته به حساب و رفتار پنهان و آشكار او رسیدگى خواهد كرد و پاداش اعمال نیك و بد او را خواهد داد.

بنابر این ممكن نیست از پنهان داشتن عملى استفاده كرده از فرمان خداى تعالى شانه خالى نماید.

2 - هر فرد دیندار نیز طبق عقاید دینى خود مى داند هر دستور دینى را كه انجام مى دهد اطاعتى از پروردگار خویش نموده است و با اینكه از نظر رسم بندگى استحقاق اجر و مزدى ندارد، پاداش نیكى از فضل و عنایت پروردگار دریافت خواهد نمود.

از این جهت هر اطاعتى را كه انجام مى دهد در حقیقت باختیار خویش معامله اى نمود و داد و ستدى كرده است، زیرا با میل و رغبت مقدارى از آزادى خویش را از دست داده در برابر آن خشنودى خداوند مهربان را بدست آورده و پاداش نیكى خواهد گرفت.

یكنفر دیندار با پیروى از قوانین و مقررات دینى با كمال خوشى سرگرم معامله است و هر چه از نقد آزادى صرف مى كند چندین برابر سود بر مى دارد، كالائى مى فروشد و متاعى بهتر از آن خریده بجاى آن مى گذارد.

ولى كسیكه پایبند دین نیست چون رعایت مقررات و پیروى از قانون را براى خود خسارتى فرض مى كند و طبع آزادى جوى او از باختن مقدارى از آزادى خود رنج مى برد در پى فرصت است تا بوسیله اى این بند را پاره كرده آزادى خود را بدست آورد.

نتیجه:

از بیانات گذشته معلوم شد كه تأثیر دین در زنده نگه داشتن اجتماع بسى قویتر و ریشه دارتر از روشهاى غیر دینى است.

چاره جوئى دیگران:

كشورهاى عقب مانده جهان در یك قرن اخیر بفكر ترقى و تعالى افتاده اند گرچه حكومت اجتماعى را نپذیرفته اند ولى چون بنقاط ضعف قانون توجه نكرده و از نیروى دین استفاده ننموده اند؛ روزگارشان تیره و محیط زندگیشان نمونه اى از وحشیگرى شده است.

در مقابل اینان ملتهاى مترقى و هوشمند جهان كه به نقطه ضعف قوانین پى برده اند براى آنكه قوانین را از شكست قطعى نجات دهند چاره جوئى نموده و راه دیگرى را پیموده اند.

این ملتها طرز تعلیم و تربیت را طورى تنظیم مى كنند كه افراد خواه ناخواه با یكرشته اخلاق صحیح بار بیایند، و موقعى هم كه وارد محیط فعالیت مى شوند قانون را مقدس و غیر قابل تخلف بشمارند.

این نوع تربیت سبب مى شود كه قانون جریان عادى را پیدا كرده و در نتیجه تا اندازه قابل توجهى سعادت جامعه را تأمین نموده و قانون را از شكست نجات دهد.

ولى باید دانست این نوع افكار در جامعه هائى كه با آن پرورش مى یابند، دو قسمند:

1 - افكار و عقائدى مانند بشردوستى و خیرخواهى و ترحم بزیردستان كه روى واقع بینى استوار است و بدون شك از ادیان آسمانى گرفته شده است و از روزگاران دراز؛ پیش از آنكه جامعه هاى مترقى بوجود آیند، دین مردم را بسوى این افكار دعوت مى كرده است.

بنابراین نیكبختى و سعادتى كه بواسطه این افكار در جامعه هاى مترقى دیده مى شود از بركات دین بشمار مى آید.

2 - عقائد و افكار بیهوده و موهوم كه جز در بازار خرافات ارزشى براى آنها نیست مثل آنكه بافراد تلقین مى كنند كه اگر در راه نجات كشور خو رنجى ببرند یا كشته شوند نامشان در صفحات تاریخ با خطوط طلائى ثبت مى گردد:

اینگونه پندارهاى خرافى اگرچه نتایج عملى مى دهد و ممكن است فردى كه تحت تأثیر این تلقینها قرار مى گیرد در میدان جنگ فداكاریهائى كند و عده زیادى از دشمن را نابود نماید، ولى چندین برابر نفعى كه مى دهد ضرر مى رساند، چون آدمى را موهوم پرست و خرافى بار آورده و غریزه واقع بینى او را از كار انداخته است؛ زیرا در نظر مردمیكه ایمان بخدا و روز جزا ندارند و مرگ را نیستى و نابودى مى دانند زندگانى جاوید و كامرانى پس از مرگ مفهومى نخواهد داشت.

اهمیت اسلام در آسودگى بشر

همانطور كه دین نسبت بروشهاى اجتماعى دیگر موقعیت ممتازى دارد؛ اسلام نیز در میان سایر ادیان موقعیت ممتازى را دارا مى باشد.

از اینروى اسلام از هر روش دیگرى بحال جامعه بشرى سودمندتر است. این حقیقت با یك سنجش بین اسلام و دیگر ادیان و نیز با روشهاى اجتماعى دیگر روشن مى شود.

مقایسه اسلام با دیگر ادیان

اسلام در میان همه ادیان تنها دینى است كه صددرصد اجتماعى است.

تعلیمات اسلام نه مانند كیش كنونى مسیحیان است كه تنها سعادت اخروى مردم را در نظر گرفته و درباره سعادت دنیوى آنان ساكت باشد، و نه مانند آیین فعلى یهود است كه تنها تعلیم و تربیت یك ملتى را وجهه همت قرار دهد، تعلیمات اسلام مانند دستورهاى مجوس و بعضى مذاهب دیگر، بچند موضوع محدود از اخلاق و اعمال نپرداخته است.

در اسلام تعلیم و تربیت و سعادت در جهانى همه مردم آنهم براى همیشه و در هر زمان و مكان در نظر گرفته شده است؛ و بدیهى است غیر از این، راهى براى اصلاح جامعه ها و سعادت دو جهانى مردم نیست، زیرا:

اولاً تنها اصلاح یك جامعه یا یك ملت در میان همه جوامع بشرى با روابط جهانى كه روزبروز نزدیكتر و محكمتر مى شود كوششى است بیهوده و در حقیقت مانند تصفیه كردن یك قطره آبست در استخرى بزرگ یا نهرى آلوده.

ثانیاً تنها اصلاح یك جامعه با غفلت از جوامع دیگر امرى خلاف حقیقت اصلاح طلبى مى باشد. در تعلیمات اسلام تمام افكارى كه در آفریش جهان و انسان ممكن است در مغز بشر جلوه كند؛ و همه اخلاقیكه مى تواند در نفوس مردم جایگزین شود و همچنین همه اعمال و فعالیتهائیكه مى شود از یك انسان در محیط زندگى بروز نماید بررسى شده است.

اما راجع بافكار در اسلام آن قسم اندیشه هائى كه جنبه واقع بینى دارد و در رأس آنها توحید خداى متعال جا دارد انتخاب گردیده و اصل و ریشه قرار داده شده است.

و در اخلاق اسلام آنچه در واقع و نزد عقل سلیم پسندیده است انتخاب شده و بر اصل توحید استوار گردیده است.

سپس روى پایه و اصل اخلاق، یك سلسله مقررات و قوانین عملى كه همه جزئیات زندگى انسان را بررسى مى كند تشریع شده و در نتیجه وظائف فردى و اجتماعى هر سیاه و سفید؛ شهرى و بیابانى، مرد و زن، كوچك و بزرگ، خادم و مخدوم حاكم و محكوم، توانگر و درویش، در حال عادى و استثنائى روشن گردیده است. ( كلمه طیبه كشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء )

سوره ابراهیم آیه 24.

هر كسى بر اصول معارف و تعلیمات اخلاقى اسلام و فقه اسلامى بدیده تحقیق بنگرد دریاى بیكرانى را مشاهده خواهد كرد كه عقل دوراندیش از احاطه محیطش و فكر از رسیدن بقعرش زبون است با اینهمه هر جز آن با اجزاء دیگر پیوسته و مرتبط و متناسب و رویهم یك واحد متشكل خداپرستى وانسان پروریست كه خداى یگانه آنرا به پیامبر گرامى خود وحى فرموده.

مقایسه اسلام با روشهاى دیگر اجتماعى

چنانچه بروشهاى جوامع مترقى جهان با دقت نظر كنیم بخوبى متوجه مى شویم كه پیشرفت علمى و صنعتى این جوامع اگرچه چشم خرد را خیره ساخته و قدرت و نیروى آنها به ماه و مریخ دست انداخته و تشكیلات كشورى آنها انسانرا غرق حیرت نموده است؛ ولى همین روشهاى مترقى با پیشرفت قابل ستایش خود درهاى تیره بختى را بروى جهان بشریت گشوده و در مدتى كمتر از ربع قرن دو بار جهان را به خاك و خون كشانیده و میلیون ها بیگناه را بباد فنا داده است؛ و اكنون نیز با جنگ جهانى سوم كه فرمان نابودى بشر را بدست دارد جهانیان را تهدید مى كند.

همین روشها است كه از نخستین روز پیدایش خود بنام بشر دوستى و آزادى بخشى، نشان بردكى بر پیشانى بقیه ملل جهان زده و چهار قاره بزرگ دنیا را بزنجیر استعمار بسته تسلیم بى قید و شرط قاره اروپا نموده و یك گروه ناچیز را بر مال و جان و عرض صدها میلیون بیگناه حكومت مطلقه داده است.

البته قابل انكار نیست كه ملتهاى مترقى در محیط خود از نعمتها و لذائذ مادى برخوردارند و به بسیارى از آرزوهاى انسانى چون عدالت اجتماعى و پیشرفت هاى فرهنگى و صنعتى و غیره رسیده اند؛ اما بدبختیها و تیره روزى هاى بیشمار دامنگیرشان شده كه مهمترین آنها عبارت است از كشمكش هاى بین المللى و خونریزى هاى همگانى و هر لحظه هم آینده جهان را در معرض حوادثى شومتر و تلختر از گذشته قرار مى دهند.

بدیهى است كه اینهمه میوه هاى تلخ و شیرین محصول درخت مدنیت و نتیجه مستقیم روش زندگى این ملتهاو جامعه ها است كه بظاهر راه ترقى مى پیمایند.

لكن باید دانست كه میوه هاى شیرین آن كه بشر از آن بهره مند شده و جامعه را سعادتمند ساخته است از یك رشته اخلاق پسندیده مانند راستگوئى و درستكارى و وظیفه شناسى و خیرخواهى و فداكارى این ملتها سرچشمه گرفته است نه تنها از قانون، زیرا همان قوانین میان ملتهاى عقب افتاده آسیا و آفریقا نیز وجود دارد در حالیكه روزبروز بر پستى و بدبختى آنها افزوده مى شود.

و اما میوه هاى تلخ این درخت كه كام بشر را تلخ و ناگوار ساخته و تیره روزى و بدبختى ببار آورده و خود این ملتهاى مترقى را نیز مانند دیگران بسوى نابودى مى كشاند از یك رشته اخلاق ناپسند مانند حرص و طمع و بى انصافى و بى رحمى و نخوت و غرور و گردن كشى سرچشمه مى گیرد.

اگر در دستورهاى دین مقدس اسلام بدقت نظر كنیم متوجه مى شویم كه اسلام به بخش اول از این صفات امر مى كند و از قسم دوم نهى مى فرماید و بطور كلى بسوى هر كار حق و صوابى كه صلاح انسانیست در آن است دعوت كرده و آنرا پایه تربیت خود قرار مى دهد؛ و از هر كار ناحق و ناصوابیكه زندگى آرام بشر را مختل مى سازد (اگر چه صلاح قوم و ملت خاصى را در برداشته باشد) برحذر مى دارد.

نتیجه

از بیانات گذشته چند مطلب زیر نتیجه گیرى مى شود:

1 - روش اسلام از هر روش اجتماعى دیگر پسندیده تر و بحال بشریت سودمندتر است ( ذلك الدین القیم ولكن اكثر الناس لا یعلمون ) سوره روم آیه 3.

2 - نقطه هاى روشن و میوه هاى شیرین مدنیت امروزى جهان همه و همه از بركات آیین مقدس اسلام و آثار زنده موادیست كه از این دین پاك بدست غریبها افتاده است؛ زیرا اسلام قرنها پیش از آنكه آثار تمدن غرب ظاهر و نمایان شود مردم را بسوى همانمواد اخلاقى دعوت مى كرده است كه غربیها در عمل كردن بآنها از ما پیشى گرفته اند.

امیرالمؤمنین على عليه‌السلام در بستر مرگ به مردم مى فرمود مبادا طورى رفتار كنید كه دیگران در عمل به قرآن بر شما پیشى گیرند .

3 - طبق دستور اسلام باید هدف اصلى را در اخلاق قرار داد و قوانین را بر اساس آن بنا نهاد، زیرا فراموش كردن اخلاق پسندیده و وضع قوانین تنها بمنظور منافع مادى، جامعه مردم را بتدریج بمادیت متوجه ساخته معنویت را كه تنها وجه برترى انسان بر دیگر حیوانات است از دستشان مى گیرد و بجاى آن خوى درندگى چون گرگ و پلنگ و چرندگى چون گاو گوسفند را جانشین مى سازد؛ و از همین جهت پیغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود ( بعث لاتمم مكارم الاخلاق ) یعنى هدف اصلى من تربیت اخلاقى مردم مى باشد.

اسلام در پیشرفت خود بوسائل غیرطبیعى دست نمى زند

وسائل غیرطبیعى كه ریشه ثابتى در طبیعت ندارد محكوم بشكست است و دیر یا زود از میان مى رود. دست زدن باین وسائل غیرطبیعى در آیینى مانند اسلام كه مى خواهد براى همیشه در میان بشر حكومت نماید درست نیست.

بهمین سبب دین اسلام در پیشرفت خود هرگز بزور متوسل نشده است، و اینكه بعضى گفته اند: دین اسلام دین شمشیر است در حقیقت ظاهر جنگهاى صدر اسلام بغلط افتاده و كوركورانه باین قضاوت گرفتار شده اند؛ زیرا دینى كه بر اساس علم و ایمان پایه گذارى شده از آن برتر است كه براى پیشرفت مقاصد عالى خود و ایجاد ایمان در دلهاى مردم بشمشیر متوسل شود (به فلسفه وجهاد در اسلام مراجعه شود) و نیز به همین سبب اسلام براى پیشرفت خواسته هاى خود راه نیرنگ و دروغ پردازى و شعبده بازى هاى سیاسى را نپیموده است.

زیرا اسلام هدفى جز زنده شدن حق و مردن باطل ندارد. و پیمودن راه باطل براى رسیدن به حق، خود سبب از بین رفتن حق است.

خداى متعال در كلام خود مى فرماید خدا ستمكاران و بدكاران و كسانیكه حق را مى پوشانند و مخفى مى كنند بمقاصد خود نمى رساند.

تبلیغ و دعوت

اسلام براى هدایت مردم و گسترش حق راهى را انتخاب كرده كه با فطرت و آفرینش انسان موافق و سازگار است و آن؛ راه تبلیغ و دعوت است كه با روشن نمودن حقایق؛ غریزه واقع بینى و سعادت خواهى بشر را بیدار نموده او را بآسانى بدست حق مى سپارد.

این روش یعنى تبلیغ و دعوت شویه اى است كه همه پیامبران الهى آن را بكار برده اند در اسلام كه خاتم ادیان و مجهزتر از همه مى باشد حد اعلاى آن بكار رفته است و بر همه مسلمانان واجب كرده كه این راه را عملى ساخته در نشر و توسعه دین كوتاهى نكنند.

خداى متعال پیامبر خود را مخاطب ساخته مى فرماید: بگو راه من و پیروان من این است كه با بصیرت كامل مردم را بسوى خدا دعوت كنیم. سوره یوسف آیه 108.

روش تبلیغ - از آیه گذشته برمى آید كه: باید عوت و تبلیغ با بینائى كامل انجام گیرد، در نتیجه باید اولا مبلغ مسائل دینى مورد تبلیغ را بداند و ثانیاً بروش تبلیغ و شرائط و آداب آن كاملا آشنا باشد. البته شرائط و آداب تبلیغ بسیار است مانند خوش خلقى و خوشروئى و وقار و سنگینى و بردبارى و احترام بحق و انصاف؛ ولى مهمترین آنها دو چیز است: علم و عمل، زیرا آنكه بدون علم تبلیغ مى كند چون حقیقت امر را نمى داند مانند تبلیغ كنندگان باطل از پایمال شدن حق و گمراهى مردم باك ندارد، و كسیكه بعلم خود عمل نمى كند در حقیقت آنچه را كه با گفته خود امر مى كند با عمل خود تكذیب مى نماید و آنچه را با گفته هاى خود مى ستاید با كردار خود از آن بیزارى مى جوید. كسیكه دیگران را بچیزى دعوت مى كند و خود نمى كند؛ مانند كسى است كه چیزى را با یكدست پیش مى كشد و با دست دیگر پس مى زند.

خداوند در كلام خویش مى فرماید: آیا مردم را بنیكى امر و خود را فراموش مى كنید؟ سوره بقره، آیه 44.

امام هشتم عليه‌السلام فرموده است كه مردم را با گفتار و كردار دعوت كنید با گفتار تنها .

آموزش و پرورش در اسلام

اسلام جهل و نادانى را نكوهش مى كند و علم و دانتش را مى ستاید و پیروان خود را بكسب علم و فضیلت تشویق مى نماید.

در حالیكه كتابهاى دینى دیگر از تفكر آزاد و بررسى سخنان مخالفان خود نهى مى كنند كتاب آسمنى اسلام بپذیرفتن حق اگرچه از مخالف شنیده شود امر مى كند، و با بشر از راه استدلال و بحث آزاد سخن مى گوید، و مردم را بتفكر در آفرینش آسمان و زمین و آنچه در آنهاست و آفرینش انسان و تاریخ پیشینیان و گردش جهان طبیعت دعوت مى كند. و گذشته از اینها تاكید مى كند كه در پس پرده حس و ماوراء جهان طبیعت بكنجكاوى پردازند.

آیات قرآن و روایاتیكه راجع باین موضوع از پیغمبر گرامى و جانشینان آن حضرت رسیده از شما بیرون است؛ بقدرى پیغمبر اكرم طلب علم را مهم شمرده است كه فرموده:

طلب علم بر هر مسلمانى لازم و واجب است.

دو شاهكار مهم در تعلیمات اسلام

هر یك از روشهاى اجتماعى كه در جامعه هاى مخالف بشرى جارى بوده یا مى باشد یكرشته از اسرار نهانى در بردارد كه اگر بر عامه مردم روشن شود بریاست كارگردانان جامعه و خواسته هاى شهوى آنان ضربه هائى وارد مى آورد و از آن جهت است كه آنان پیوسته حقایقى را از عامه پوشیده مى دارند، و علت این مطلب ا نست كه بسیارى از مطالب و مقررات ساخته مغز خود آنها است؛ و چون مخالف عقل و صلاح اجتماع و افراد مى باشد مى ترسند كه اگر كشف شود سیل اعتراض برویشان جارى گردد و منافعشان بخطر افتد.

بهمین جهت كلیساى مسیحیت و مراكز روحانى دیگر ادیان بمردم اجازه تفكر آزاد نمى دهند، بلكه حق تعبیر و توضیح معارف دینى و بیانات كتاب مذهبى را از خصائص خویش مى دانند؛ و بر مردم است كه هر چه آنان مى گویند بى چون و چرا و بدون بحث و كنجكاوى (آزاد) بپذیرند.

همین روش است كه به بسیارى از روشهاى دینى لطمه وارد ساخته است و روش كنونى مسیحیت شاهدى صادق بر این گفتار است.

ولى چون اسلام بحقانیت خود اطمینان و اعتماد دارد و هیچگونه نقطه مبهم و تاریكى در راه خود نمى بیند برخلاف همه روشهاى مذهبى و غیر مذهبى دیگر:

1 - هیچ مطلب حقى را پوشیده نمى دارد و پیروان خویش نیز اجازه نمى دهد كه حقى را بپوشانند زیرا شرایع این دین پاك بر طبق قانون فطرت و آفرینش تنظیم شده و هیچ چیز آن از ناحیه حق و حقیقت قابل تكذیب نیست.

در اسلام كتمان حقایق از گناهان بزرگ معرفى شده است و خداى متعال در كلام خود آنانكه حق را كتمان مى كنند لعنت كرده بر آنان صریحاً لعنت مى فرستد (سوره بقره آیه 146)

2 - پیروان خود را امر فرموده كه درباره حقایق و معارف آزادانه بتفكر پردازند و در هر جا كه كوچكترین ابهامى براى آنان پیدا شد توقف نماید و قدم پیش نگذارند تا پیوسته ایمان روشنشان از گزند تاریكى شك و شبهه محفوظ بماند و چنانچه گرفتار شبهه و تردیدى شوند با كمال انصاف و حق جوئى در رفع آن بكوشند و آزادانه بحل آن بپردازند.

خداى متعال مى فرماید:

از چیزیكه براى تو روشن نیست پیروى مكن. سوره اسراء آیه 36.

خودارى از تفكر آزاد اظهار حق

درك حقایق از راه فكر و اندیشه و پذیرفتن آنها گرانبهاترین محصولى است كه دستگاه انسانیت تولید مى كند و یگانه سبب امتیاز انسان بر سایر حیوانات و پایه شرافت و افتخار اوست، و هرگز حس انسان دوستى و غریزه واقع بینى اجازه نخواهد داد كه با تحمیل افكار تقلیدى؛ آزادى فكر از انسان سلب شود یا با پنهان داشتن حقایق غقل او گمراه گردد و در نتیجه؛ افكار خدائى از كار انداخته شود. ولى از این حقیقت نیز نباید غفلت كرد كه در جائیكه انسان استعداد فهم حقیقتى را ندارد یا بواسطه سرسختى و لجبازى طرف؛ امیدى به پیشرفت حقیقت نیست و اظهار آن بضرر مالى یا جانى یا عرضى انسان كشیده خواهد شد غریزه واقع بینى و انسان دوستى بعكس حكومت مى كند؛ و براى اینكه ساحت حقایق تقدیس و احترام شود دستگاه انسانیت از خطر گمراهى خطرهاى دیگر مالى و جانى و عرضى محفوظ بماند پرده پوشى حقایق را ایجاب مى نماید.

ائمه اهل بیت در اخبار زیادى مردم را از فكر كردن در پاره اى از حقایق كه افراد انسان استعداد فهم آنها را ندارند بشدت نهى نموده اند.

خداى متعال در دو مورد از كلام خود كتمان حق را در مورد تقیه مجاز مى شمرد (سوره آل عمران آیه 28؛ سوره نحل آیه 106).

نتیجه

اسلام در چند مورد پوشیده ماندن حق و حقیقت را بى مانع بلكه لازم مى شمارد:

1 - مورد تقیه و آن جائى است كه امیدى به پیشرفت حق نبوده در اظهار آن خوف خطر مالى یا جانى یا عرضى باشد.

2 - جائیكه حق براى كسى مفهوم نباشد و اظهار آن موجب گمراهى او شود یا باعث استهزاء و اهانت نسبت بساحت مقدس حق گردد.

3 - جائیكه تفكر آزاد بواسطه نبودن استعداد، حق را وارونه جلوه دهد و موجب گمراهى شود.

خدمات اسلام در حیات اجتماعى

حفظ منافع افراد و رفع اختلافات

از بحثهاى گذشته روشت شد كه آئین مقدس اسلام یك روش كامل اجتماعى است. بدیهى است كه سعادت كامل یك جامعه و بزرگترین آرزوى افراد اینست كه منافع حیاتى آنان را تأمین گردد و از كشمكش ها و تجاوزهائى كه زندگى و صفاى آنرا تهدید مى كند بقدر امكان جلوگیرى شود تا با خیال آرام در شاهراه تكامل بسیر خویش ادامه دهند.

منتهاى آرزوى غریزى یك فرد انسان اینست كه در سایه واقع بینى در زندگى خود سلامت جسمى و روحى داشته باشد و در حدود امكان مناسبترین خوراك و پوشاك و مسكن را بدست آورد، و با تشكیل خانواده بآرزوهاى جوانى و پیرى خود نائل شود؛ و زندگى آرامى داشته پیوسته در ایمنى و سلامتى بسر برده، و بالاخره در شاهراه انسانیت بدون هیچ مزاحمى بسعى و كوشش خود ادامه داده و از تكامل برخوردار شود.

یك جامعه بشرى نیز نسبت بافراد اجزاء خود آرزوئى بالاتر از این ندارد اسلام باین آرزوى فردى و اجتمائى جامه عمل پوشانیده زیرا روشى را بجامعه بشرى عرضه داشته كه بر اثر پذیرش آن در شعاع واقع بینى منافع حیاتى افراد محفوظ و اختلافاتشان رفع خواهد شد.

روش اسلام و پایه اساسى آن

اسلام نخستین توجه خود را بسوى واقع بینى انسان عطف نموده است زیرا این روش پاك، مى خواهد انسان تربیت كند نه یك حیوان زبان بسته اى كه آرزوئى جز شكم پرورى و جفت گیرى ندارد. انسان یك موجود زنده اى است كه علاوه بر عواطف و احساسات با نیروى خرد واقع بین مبهز مى باشد.

انسان بر طبق فطرت یعنى دستگاه واقع بینى دست نخورده خود درك مى كند كه وى جزئى از اجزاء جهان آفرینش است و مانند سایر اجزاء جهان آفرینش بماوراء طبیعت یعنى بیك حیات و قدرت و علم نامتناهى بستگى داشته خرد نیز آفریده و پرورده اوست. بهمین جهت اسلام روش خود را روى پایه توحید گذاشته است و كسى را كه خدا پرست نیست انسان واقعى نمى شمارد.

مراد از توحید در اینجا اعتقاد بیگانگى خداوندى است كه بوسیله دین خود انسان را بسوى سعادت دعوت مى كند و روزى هم حساب كارهاى او را رسیده پاداش مناسب خواهد داد.

خداى تعالى در كلام خود مى فرماید: كسانیكه از، حید بى خبرند مانند چارپایان بلكه گمراه ترند از آنان مى باشند. سوره فرقان آیه 44. توحید بمعنائى كه گفته شد نخستین پایه و تكیه گاه اساسى اسلام است.

پایه دوم اسلام، اخلاق پسندیده است كه بر توحید استوار گردیده است زیرا از یكطرف اگر انسان باخلاقى كه مناسب با عقیده توحید است متصف نشود، ایمان پاكش محفوظ نخواهد ماند. و از طرف دیگر چنانكه گذشت قوانین و مقررات هر چند هم مترقى باشد هرگز قادر نیست جامعه اى را كه انحطاط اخلاقى دارد اداره كند.

از اینروى در اسلام یك رشته اخلاقى كه مناسب با عقیده توحید مى باشد مانند انسان دوستى؛ نرم دلى، عفت و عدالت و نظایر اینها براى جامعه بشرى تنظیم شده كه ضامن اجراء عقیده توحید و هم پاسبان قوانین و مقررات جاریه هستند.

اخلاق از نظر تأثیرى كه در سعادت جامعه دارد در درجه دوم اهمیت قرار گرفته، چنانكه توحید در درجه اول اهمیت مى باشد.

اسلام پس از استوار ساختن پایه توحید و اخلاق یك سلسله قوانین وضع نموده است كه با اخلاق ارتباط دارند؛ یعنى مقررات نامبرده از اخلاق پسندیده سرچشمه مى گیرد و اخلاق پسندیده نیز با این تقویت مى شود و همین قوانین و مقررات است كه منافع حیاتى جامعه را حفظ و اختلافات را از میان مردم بر مى دارد.

اختلافات جامعه

اختلافات بشرى كه رشته اتحاد و اتفاق را از هم مى گسلد و نظام اجتماع را مختل مى سازد و بر دو گونه است:

1 - اختلافاتى كه اتفاقاً بر اثر تماس خصوصى دو فرد پیش مى آید مانند نزاعى كه میان دو نفر در سر موضوع معینى اتفاق مى افتد و رفع آن بدست سازمان قضائى است.

2 - اختلافاتى كه طبعاً جامعه را بدو دسته مختلف تقسیم مى كند و كمترین مسامحه در بسط و گسترش عدالت اجتماعى؛ یكدسته را بر دسته دیگر مسلط مى سازد و محصول سعى و كوشش دسته ناتوان را بتوانا اختصاص مى دهد چنانكه طبقه حاكم و محكوم، و طبقه ثروتمند و فقیر و طبقه زن و مرد، و طبقه كارگر و كارفرما در جامعه هاى مترقى و غیر دینى بهمین شكل زندگى مى كنند، و پیوسته نیرومندان یك طبقه؛ ناتوانان و زیردستان خود را استشمار مى نمایند.

روش كلى اسلام در حفظ منافع و رفع اختلافات

اسلام بطور كلى سعادت جامعه را كه مرهون حفظ منافع مردم و رفع اختلافاتشان مى باشد با دو چیز تأمین مى كند.

1 - امتیازات طبقاتى را بكلى لغو نموده و از ارزش انداخته است باین معنى كه افراد در جامعه اسلامى، با هم برادر و برابرند و هرگز كسى حق ندارد باستناد ثروت یا نیروى دیگرى از نیروهاى اجتماعى بر دیگران برترى جوید؛ و آنان را خوار و سبك شمرده از آنان فروتنى و كرنش بخواهد؛ یا بواسطه سمت مخصوص خود از پاره اى از وظائف سنگین اجتماع معاف شود، یا مصونیت پیدا كرده در برابر گناهى كه مى كند مجازات نشود. سرپرست جامعه در اجراء قوانین و مقررات حكمش نافذ است و همگى باید در مقابل او سر تعظیم فرود آورند و باو احترام گزارند.

ولى در كارها و اغراض شخصى خود نباید توقع داشته باشد كه دیگران در برابرش سر فرود آوردند یا هر چه كند حق اعتراض و خرده گیرى باو نداشته باشند یا بپاس اینكه سرپرست و فرمانرواى جماعت است، از پاره اى از وظائف عمومى معاف باشد و همچنین یك فرد ثروتمند نمى تواند ثروت را مایه افتخار خود قرار داده به پشتیبانى ثروت خود مستمندان و زیردستان را بكوبد؛ و نیز فرمانروایان جامعه حق ندارند از او طرفدارى كرده هر سخن بیهوده او را بحقوق مسلم فقیران مقدم دارند.

و نیز اسلام هرگز اجازه نمى دهد كه در هیچ طبقه اى فرد توانا بدون استحقاق بر ناتوان؛ حكومت مطلقه نماید خداى متعال در كلام خود مى فرماید: پیروان اسلام همه با هم برادر و برابرند (سوره حجرات آیه 10).

و نیز مى فرماید:

دین خدا تابع آرزوها و خواسته هاى شما (اهل كتاب و مسلمانان) نیست؛ هر كس كار خلافى انجام دهد مجازات خواهد شد. (سوره نساء آیه 122).

البته یكرشته اختصاصات، مانند اطاعت از پیشوایان دین و احترام والدین و مانند اینها در دین اسلام هست كه در این مورد مساوات نیست و فقط وظائفى است مخصوص بیك طبقه بنفع طبقه دیگر ولى در این مورد هم كسیكه این حكم بنفع او شده است؛ نمى تواند بر دیگران برترى جسته مقام خود را برخ آنان بكشد.

آرى چون انسان فطرة غریزه امتیازطلبى دارد، اسلام بدون اینكه این غریزه فطرى را بكشد یك مورد عملى براى آن در نظر گرفته است و آن تقوى است.

در اسلام ارزش واقعى از پرهیزگارى است و چون طرف حساب تقوى، خداى تعالى مى باشد این مایه امتیاز هر چه بیشتر شود مزاحمتى پدید نخواهد آورد برخلاف امتیاز طبقاتى كه بزرگترین عامل فساد جامعه و نیرومندترین سبب تزاحم افراد مى باشد.

در نظر اسلام یك فقیر پرهیزكار بر گروهى ثروتمند ناپرهیزكار برترى دارد و یكزن پرهیزكار از صدها مرد بى بند و بار بهتر است.

خداوند متعال مى فرماید:

اى مردم ما شما را از یك نر و ماده (مرد و زن) آفریدیم، هیچگونه تفاوتى در ریشه آفرینش و گوهر خلقت ندارید، و شما را گروه گروه و دسته دسته كردیم كه همدیگر را شناخته اجتماعات متشكلى بوجود آورید، هر كه از شما پرهیزكارتر است پیش خدا گرامى تر مى باشد (سوره حجرات آیه 13).

و باز مى فرماید:

من كار و كوشش هیچ یك از شما را ضایع نمى گردانم مرد باشد یا زن همه از یك نوع بوده و انسانند (سوره آل عمران آیه 195).

2 - با ملاحظه اینكه همه افراد در انسانیت و عضویت اجتماع شریكند و كار و كوشش همگى محترم است قوانینى وضع نموده كه منافع هر كس در سایه آن معین مى گردد و قهراً راه تعدى و كشمكشهاى اجتماعى خودبخود بسته مى شود.

این مقررات با در نظر گرفتن اصل اولى بطورى تنظیم شده كه فاصله طبقات مختلف جامعه راتا آخرین حدى كه ممكن است از میان برداشته دورها را بهم نزدیك مى كند.

با این بیان روش اختصاصى اسلام در حفظ منافع افراد و رفع اختلافات اجتماعى بطور اختصار و اجمال روشن مى شود.

مبارزه اسلام با اختلاف و دشمنى ها

اختلافاتی كه در دیگر طبقات جامعه طبعاً بوجود مى آید مثل طبقه رعیت و حاكم، خادم و مخدوم و كارگر و كارفرما از دو راه است:

1 - تعدى یكى بر حقوق دیگرى مثل آنكه كارفرما مزد كارگر را ندهد یا مخدومى مقررى خادم و نوكر را بطور كامل نپردازد یا در حق او احجاف و بى انصافى نماید یا حاكم در حق یكى از رعایا حكمى ظالمانه اجراء نماید.

اسلام براى حل این مشكل، مقررات فراوانى وضع فرموده كه با اجراء آنها حقوق حقه هر كس محفوظ مى ماند؛ و هر فردى بحقوق از دست رفته خود مى رسد.

براى اینكار بهر فردى از اجتماع اجازه داده است كه هر كه باو تعدى كرد (گرچه حاكم و فرماندار وقت باشد) بقاضى شكایت برده و دادخواهى نماید.

در ایام خلافت امیرالمؤمنین على عليه‌السلام یكى از مسلمانان با آن حضرت اختلافاتى پیدا كرده نزد قاضى دادخواهى كرد آن حضرت مانند یكى از مردم عادى پیش قاضى (كه خود نصب كرده بود) حاضر شده و محاكمه انجام گرفت، تعجب اینجاست كه حضرت از قاضى خواست كه بین او و خصمش در رفتار به هیچوجه فرقى نگذارد.

2 - گردنفرازى فردى نیرومند بر فردى ضعیف و زیردست مانند اینكه كارفرمائى كارگران خود را خوار شمارد یا مخدومى نوكرهاى خود را پیش خود ایستاده نگهدارد. یا آنان در برابر خویش بكرنش و تعظیم وادارد؛ یا حاكم حق اعتراض و دادخواهى را از رعیت سلب نماید.

چون اینگونه رفتارها جنبه پرستش غیر خدا را دارد اسلام بشدت از آنها جلوگیرى مى كند و اكیداً نهى مى نماید. در اسلام هیچ مافوقى حق ندارد از زیردستان خود بیش از انجام وظیفه توقعى داشته باشد یا بر آنان بزرگى و عظمت بفروشد.

در اسلام دستورهاى اخلاقى فراوانى است كه مردم را بدرستى و صفا و عدالت و حسن خلق دعوت مى كند.

مراعات عهد و پیمان و تشویق نیكو كاران و خدمتگزاران و مجازات بد كاران و دورى از معاشرت با نااهلان و بدان را بسیار سفارش مینماید.

اینها یك رشته از اخلاق پسندیده است كه اگر از جامعه اى رخت بر بندد آنجامعه راه بدبختى را پیش میگیرد و در دره هولناك انحطاط و بد بختى دو جهانى سقوط میكند.

بى اعتنائى و عمل نكردن كسى با این باین قوانین ممكن است بصورت ظاهر نفع نا چیزى براى او داشته باشد ولى از طرف دیگر محیطى نا پاك و هولناك بوجود میآورد كه همین منافع نا چیز را از دستش گرفته و سودهاى بسیار دیگرى را نیز از وى سلب مینماید و این فرد مانند كسى است كه آجرهاى زیر بنا را یكى یكى بكند و بر فراز آن بنا ساختمانى تازه بسازد كه با این كار خود در ویرانى بنا مى كوشد.

یك وسیله عمومى براى رفع اختلافات

اسلام به پیروان خود دستور داده كه بنفع اجتماع فكر كنند و از خودخواهى پرهیز كرده نفع خود را در نفع جامعه اسلامى مى بینند و ضرر اجتماع را ضرر خود بدانند.

یكفرد مسلمان باید اول مسلمان واقعى باشد بعد یكفرد تاجر یا كشاورز یا صنعتگر یا كارگر، و نیز فردى كه مى خواهد تشكیل خانواده بدهد اول باید مسلمان باشد سپس تصمیم خود را عملى سازد خلاصه دست بهر كارى كه مى خواهد بزند؛ و هر مقام و منصبى كه مى خواهد اختیار نماید دین و ایمان صحیح لازم است.

چنین كسى در هر كار و براى هر تصمیمى نخست مصالح و منافع اسلام و مسلمین را در نظر مى گیرد سپس مصلحت خویشتن را و هرگز بكارى كه ضرر اسلام و مسلمانان در آنست اگرچه بنفع خودش هم باشد اقدام نمى نماید.

و البته معلوم است كه اگر چنین فكرى در جامعه شیوع پیدا كند هرگز بین افراد آن جامعه اختلافى پیدا نخواهد شد خداوند متعال مى فرماید ( و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا ) سوره آل عمران آیه 103 و نیز مى فرماید: ( و ان هذا صراطى مستقیماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبیله ) سوره انعام آیه 153 و پیغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرماید: مسلمانان باید برادر هم باشند و در برابر بیگانگان نیروى واحدى تشكیل دهند.

نماز و روزه و حج یا وسیله رفع اختلافات

یكى از افتخارات اسلام مسأله عبادت است و آن اینست كه مردم مذاهب دیگر مانند یهود و نصارى طبق دستور دینى خود در غیر معبدهاى عمومى از عبادت محرومند و از نظر قانون مذهبى جز در كلیساها و معابد خود نمى توانند عبادتى انجام دهند و نماز بخوانند.

ولى در اسلام این محدودیت برداشته شده است و هر مسلمانى موظف است كه وظیفه عبادى خود را در هر حال كه باشد انجام دهد؛ در مسجد باشد یا نه؛ در جامعه مسلمانان باشد یا در بلاد كفر؛ در میان مردم باشد یا تنها؛ در حال تندرستى باشد یا در بستر بیمارى.

بالجمله در هر حال باید عبادت خود را مناسب آنحال انجام دهد و این خود یكى از اسرار موفقیت اسلام است، پیغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: براى من همه روى زمین معبد و پرستشگاه است بهمین مناسبت شارع اسلام نماز و روزه و حج را در مرحله اول، فردى قرار داده باین معنى كه از هر فرد انجام آنها را خواسته و موقوف بحضور جماعت ندانسته، ولى در مرحله دوم فوائد اجتماعى آن عبادات را هم از نظر دور نداشته و جنبه اجتماعى به آنها داده است.

مثلاً در نماز كه انسان بوسیله آن بندگى و نیاز خود را در برابر پروردگار خویش مجسم مى دارد حضور در جماعت بطور استحباب تشریع شده و سنت قرار گرفته است.

و نیز در روزه كه براى ریاضت فرد تشریع شده و باید هر فرد مسلمان سالى یكماه روزها از خوردن و آشامیدن و آمیزش جنسى خوددارى كند و باینوسیله روح پرهیزكارى و تقوى را در خود ایجاد نماید با اینكه وظیفه فردى است و هیچ گونه جنبه اجتماعى ندارد، ولى روز اول شوال را بشكرانه انجام وظیفه ماه مبارك رمضان عید گرفته مسلمانان وظیفه دارند كه نماز فطر را با جماعت بخوانند.

همچنین در حج كه بوسیله آن اجابت دعوت خدائى و ترك علائق مادى و توجه بساحت قدس ربوبى مجسم مى شود. با اینكه عبادتى فردى است ولى چون محل پرستش نقطه معین است قهراً مسلمانان جهان در یك جا جمع شده از حال یكدیگر باخبر مى شوند. علاوه بر این روز دهم ذى حجه كه قسمتى از اعمال حج در آن روز انجام مى شود عید اسلامى قرار داده شده كه مسلمانان موظفند در یكجا جمع شده نماز عید را بجماعت بخوانند.

این اجتماعاتى كه در اسلام مقرر شده بهترین وسیله براى رفع اختلافات طبقات است، زیرا مؤثرترین راه براى آنكه اختلافات طبقاتى را ریشه كن كند؛ از بین بردن بداندیشى بیكدیگر است؛ و این خاصیت در پرستش دسته جمعى حق بر وجه اكمل موجود است زیرا كسیكه عبادت خدا را با اخلاص انجام مى دهد جز با خدا با كسى سر و كار ندارد، و درهاى رحمت پروردگارى بروى همه باز است و خزانه بى پایان نعمت او تمام شدنى نیست، و ساحت قرب او بى آنكه مزاحمتى پدید آید همگى را بخود مى پذیرد. و در نتیجه انس و الفت و مهر و محبتى كه بواسطه اجتماع در هنگام عبادت در مردم پدید مى آید براى رفع اختلاف و كدورت نیكوترین وسیله است.

همه مى دانیم كه معارف آئین پاك اسلام بر سه بخش كلى منقسم مى گردد: اصول دین؛ اخلاق؛ فروع فقهیه.

و نیز روشن است كه اصول دین یعنى ریشه و پایه هاى اصلى دین سه اصل است كه انسان با نداشتن یكى از آنها از دین خارج مى شود:

1 - توحید یعنى اعتقاد بیگانگى خداى جهان عزوجل.

2 - اعتقاد بنبوت پیامبران خدا كه آخرشان حضرت محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد.

3 - ایمان بمعاد یعنى اعتقاد باینكه خداى متعال همه را پس از مرگ زنده نموده بحساب اعمالشان رسیدگى فرموده نیكوكاران را پاداش نیك خواهد داد و بدكاران را بسزاى كردار و رفتارشان خواهد رسانید.

دو اصل دیگر بسه اصل نام برده ملحق مى باشد كه از مسلمات مذهب شیعه است و انسان با نداشتن اعتقاد بآنها از مذهب شیعه خارج مى شود اگرچه از اسلام بیرون نیست: 1 - امامت 2 - عدل.