سرشت و سرنوشت «خلاصه آثار شهيد مطهرى» - دفتر هفتم

سرشت و سرنوشت «خلاصه آثار شهيد مطهرى» - دفتر هفتم0%

سرشت و سرنوشت «خلاصه آثار شهيد مطهرى» - دفتر هفتم نویسنده:
گروه: کتابها

سرشت و سرنوشت «خلاصه آثار شهيد مطهرى» - دفتر هفتم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: گروه معارف اسلامى دانشگاه امام صادق
گروه: مشاهدات: 9903
دانلود: 2342

توضیحات:

سرشت و سرنوشت «خلاصه آثار شهيد مطهرى» - دفتر هفتم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9903 / دانلود: 2342
اندازه اندازه اندازه
سرشت و سرنوشت «خلاصه آثار شهيد مطهرى» - دفتر هفتم

سرشت و سرنوشت «خلاصه آثار شهيد مطهرى» - دفتر هفتم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

سرشت و سرنوشت

« خلاصه آثار استاد شهيد مرتضى مطهرى »

گروه معارف اسلامى دانشگاه امام صادقعليه‌السلام

مقدمه گروه معارف اسلامى دانشگاه امام صادقعليه‌السلام

مى‏توان انسان‏شناسى را مناقشه برانگيزترين موضوعى دانست كه دانشمندان به آن پرداخته‏اند. اين موضوع، معركه‏ى آراء و نظرياتى است كه تنوع و تعارض آن‏ها در كمتر موضوعى ديده مى‏شود. به عنوان مثال در مباحث انسان‏شناسى عده‏اى اعتقاد دارند كه انسان فاقد طبيعت و هويت اوليه است. در اين ميان برخى مانند ژان پل سارتر(١) مى‏گويند انسان هر گونه كه خود بخواهد خود را مى‏سازد و برخى ديگر مانند اميل دوركيم‏(٢) و كارل ماركس‏(٣) معتقدند جامعه انسان را مى‏سازد، گروهى همچون زيگموند فرويد(٤) غريزه‏ى جنسى و گروه ديگر مثل آلفرد آدلر(٥) برترى جويى را محور طبيعت انسان مى‏دانند و عده‏اى كثير مانند كارل گوستاو يونگ‏(٦) قائل به طبيعت دوگانه براى انسان هستند. دسته‏اى مثل توماس هابز(٧) انسان را ذاتا شرور و جماعتى مثل ژان ژاك روسو(٨) ذات انسان را نيك مى‏دانند. برخى همچون افلاطون‏(٩) و رنه دكارت‏(١٠) قائل به معلومات فطرى براى انسان هستند و برخى ديگر مانند سوفسطاييان‏(١١) و شكاكان قديم و جديد اصلا علم و معرفت را غير ممكن مى‏شمارند و...

به اختلاف نظر دانشمندان در مسائل زيادى مى‏توان اشاره كرد، اما آن چه موضوع انسان‏شناسى را در اين ميان متمايز مى‏كند، اختلاف نظرهاى فروناكاستنى و تعارضات حل نشدنى است كه متفكران در طول تاريخ به آن مشغول بوده‏اند و بر خلاف موضوعات ديگر، هر چه كه به پيش مى‏رويم، در باب انسان‏شناسى وفاق كمترى حاصل مى‏شود و حل تعارضات پيشين غير ممكن مى‏نمايد.

ارنست كاسيرو(١٢) در فصل اول كتاب رساله‏اى در باب انسان تحت عنوان بحران در شناخت نفس مى‏گويد : به علت تحول نظريه‏ى جديد، انسان مبدأ و مركز عقلى خود را از دست داده است و در مقابل، آن چه به دست آورده، همانا آشفتگى كامل انديشه مى‏باشد. البته در سابق هم در باب مسأله‏ى انسان‏شناسى اختلاف آراء و فرضيات زياد بوده، اما لااقل اين حسن را داشت كه كليه‏ى اختلاف عقايد و تئورى‏ها واجد يك جهت كلى بودند و مى‏شد همه‏ى آنها را به يك مبدأ و مرجع تحويل كرد. مابعدالطبيعه، الهيات، رياضيات و زيست‏شناسى پشت سر هم نقش هدايت افكار را پيدا كردند و در آن چه مربوط به مسأله‏ى انسان مى‏شود، خط سير تحقيق را معين نمودند. وقتى اين قدرت متمركز كننده كه قادر به هدايت كليه‏ى كوشش‏هاى انفرادى دانشمندان بود از بين رفت، مسأله‏ى انسان دچار بحران واقعى خود شد. علماى الهيات، دانشمندان، سياستمداران، جامعه شناسان، و علماى زيست‏شناسى و روان‏شناسى، مردم شناسان و اقتصاددانان، همگى مسأله‏ى انسان را از نقطه نظر خود نگاه مى‏كنند. جمع كردن و يكى كردن همه‏ى اين جهات متعدد و تمامى اين مناظر گوناگون علمى غير ممكن مى‏نمايد(١٣) .

به اعتقاد ما اين تعارض حل نشدنى در شناخت انسان به خاطر حقيقت ماورايى و نفخه‏ى الهى دميده شده در انسان‏(١٤) است و مجموع علوم و معارف بشرى توان درك آن حقيقت را ندارد(١٥) .

در ميان متفكران مسلمان كمتر شخصيتى را مى‏بينيم كه همچون استاد شهيد مرتضى مطهرى به موضوع انسان‏شناسى اهتمام داشته باشد. اهتمام استاد مطهرى به بحث انسان‏شناسى از دو حيث قابل توجه است : يكى از حيث گستره‏ى توجه ايشان به مباحث مربوط به انسان‏شناسى همچون شناخت‏شناسى، اخلاق، فلسفه‏ى اخلاق، جبر و اختيار، ديندارى، علل گرايش به ماديگرى، انسان كامل، فطرت و... اما جنبه‏ى مهم‏تر توجه و اهتمام استاد مطهرى به بحث انسان‏شناسى آن است كه اين موضوع محور نظريه‏پردازى ايشان در معارف اسلامى مى‏باشد. استاد مطهرى انسان‏شناسى اسلامى را در قالب نظريه‏ى فطرت پايه ريزى نمود و آن را محور انديشه و نظريه‏پردازى خود مى‏دانست. وقتى از استاد مطهرى سؤال مى‏شود كه هر فيلسوفى در يك زمينه تخصص دارد، مانند فلسفه‏ى اخلاق، فلسفه‏ى معرفت، فلسفه‏ى دين، فلسفه‏ى سياست و...، تخصص اصلى شما چيست؟ ايشان پاسخ مى‏دهد كه من فيلسوف فطرت هستم‏(١٦) عنايت استاد به نظريه‏ى فطرت در اولين آثار علمى ايشان قابل مشاهده است، چنان كه در جلد دوم كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم كه در سال ١٣٣٣ تأليف شده به طور شاخص و برجسته به نظريه‏ى فطرت و از جمله ادراكات فطرى بر مى‏خوريم. اين عنايت به نظريه‏ى فطرت ادامه پيدا كرده و به تدريج بيشتر مى‏شود، به طورى كه در اواخر عمر شريف و در دوران پختگى و غناى فكرى ايشان، تأكيد بر نظريه‏ى فطرت به حدى مى‏رسد كه مى‏گويند : فطرت، ام‏المسائل معارف اسلامى است‏(١٧) . و حتى نقل شده كه در ماه‏هاى قبل از شهادت در بيشتر جلسات، دانشجويان خود را ترغيب مى‏كردند كه به نظيه فطرت بپردازند و در آن زمينه تحقيق كنند(١٨) .

اهميت نظريه‏ى فطرت نزد استاد مطهرى از حد شعار فراتر رفته و به نظريه‏پردازى در عرصه‏هاى گوناگون مى‏رسد همان طور كه خود استاد مى‏گويند : نظريه‏ى فطرت شاخه‏هاى زيادى در جاهاى مختلف پيدا مى‏كند(١٩) نمونه‏هاى مهمى از اين شاخه‏ها عبارتند از : تربيت و انواع آن‏(٢٠) ؛ اعتقاد به اصلاح پذيرى و امكان بازگشت از انحراف انسان ولو پليدترين افراد(٢١) ؛ ملاكى در ارزيابى اديان مختلف از نظر سازگارى آموزه‏ها با گرايش‏هاى طبيعى بشر(٢٢) ؛ تقدم روانشناسى انسان بر جامعه‏شناسى انسان‏(٢٣) ؛ و البته نه اصالت فرد و اعتبارى بودن جامعه‏(٢٤) ؛ اين كه تاريخ ساخته‏ى انسان است و نه انسان ساخته‏ى تاريخ‏(٢٥) ؛ اعتقاد به وجود فرهنگ و ايدئولوژى بيگانه‏(٢٦) و با توجه به نكته‏ى اخير، پاسخ به اين شبهه كه آيا دين اسلام براى مليت ايرانى بيگانه بوده است‏(٢٧) و حتى موضوع تكامل تاريخ‏(٢٨) .

آنچه پيش روى داريد خلاصه‏ى كتاب‏هاى اصلى استاد مطهرى در باب انسان‏شناسى اسلامى است. اگر چه دفتر سوم از خلاصه آثار، تحت عنون انسان بر آستان دين نيز مشتمل بر برخى از مباحث مربوط به انسان‏شناسى بود، اما مباحث كتاب‏هاى خلاصه شده در آن دفتر (تعليم و تربيت در اسلام، انسان كامل، تكامل اجتماعى انسان، نبرد حق و باطل، امدادهاى غيبى در زندگى بشر، ولاءها و ولايت‏ها، عرفان حافظ) بيشتر جنبه‏ى فرعى داشت، يعنى آن مباحث به ثمرات و نتايج انسان‏شناسى اسلامى مى‏پرداخت، اما كتاب‏هاى خلاصه شده در اين دفتر به صورت ريشه‏اى و عميق به ابعادى از نظريه‏پردازى در باب انسان‏شناسى اسلامى اختصاص دارند، زيرا نظريه‏ى فطرت به عنوان نظريه‏ى اصلى انسان شناختى استاد علاوه بر كتاب فطرت در كتاب‏هاى فلسفه‏ى اخلاق و مسأله‏ى شناخت و انسان و ايمان، انسان در قرآن، و علل گرايش به ماديگرى نيز حضور دارد.

در اين جا شايسته است مرور كوتاهى داشته باشيم بر تاريخچه و فضاى شكل‏گيرى هر يك از اين كتاب‏ها.

كتاب فطرت متن ده جلسه سخنرانى استاد مطهرى است كه در سال‏هاى ١٣٥٥ و ١٣٥٦ ايراد شده است. استاد مطهرى لااقل در چهار نوبت و از ديدگاه‏هاى مختلف مسأله‏ى فطرت را مورد بررسى قرار داده : در انجمن اسلامى پزشكان، در حوزه‏ى علميه قم، در مدرسه‏ى نيكان و در جلسه‏ى يزدى‏ها(٢٩) كه از اين مجموعه تا كنون فقط مجموعه‏ى بحث‏هاى استاد در مدرسه‏ى نيكان از سوى انتشارات صدرا چاپ شده كه همان كتاب فطرت است. در اين كتاب، استاد مطهرى فطريات را به دو بخش شناختى و احساسى تقسيم مى‏كند و در ادامه به طور تفصيلى به بحث فطرى بودن دين مى‏پردازد و نظر مخالفان فطرى بودن دين را نقد مى‏كند.

كتاب مسأله‏ى شناخت حاصل ده جلسه سخنرانى استاد مطهرى در سال ١٣٥٦ در كانون توحيد تهران است. استاد مطهرى با بيان تخصصى و فلسفى در ديگر آثار خود (از جمله در جلد سوم شرح مبسوط منظومه) به بحث شناخت پرداخته، اما آنچه در كتاب مسأله‏ى شناخت شاهد آن هستيم، به مقتضاى مخاطبان سخنرانى‏هاى اوليه كه دانشجويان رشته‏هاى مختلف بوده‏اند، بحثى نيمه فلسفى و در حد آشنايى با ابعاد مختلف مسأله‏ى شناخت است كه استاد از شانزده موضوع مورد نظر به هشت موضوع مى‏پردازد و اين جلسات به خاطر دستگيرى ايشان پس از آخرين جلسه‏ى سخنرانى ادامه نمى‏يابد.

دو كتاب انسان و ايمان و انسان در قرآن جلد اول و جلد چهارم از مجموعه‏ى مقدمه‏اى بر جهان بينى اسلامى است كه آخرين اثر تأليفى استاد به حساب مى‏آيد به چاپ رسيده‏اند. استاد در اين دو كتاب به صورت فشرده به معرفى ابعادى از انسان‏شناسى در جهان بينى اسلامى مى‏پردازد.

كتاب علل گرايش به ماديگرى چنان كه خود استاد در مقدمه‏ى كتاب مى‏گويد با دو سخرانى در سال‏هاى ١٣٤٨ و ١٣٤٩ شكل مى‏گيرد و در سال ١٣٥٠ چاپ مى‏شود. استاد مطهرى در چاپ‏هاى بعدى مطالب زيادى به كتاب مى‏افزايد كه از جمله‏ى آن‏ها بحث نارسايى مفاهيم فلسفى غرب است كه در تلخيص آن به خاطر دشوارى مطالب براى خوانندگان، قدرى گزينش نيز صورت گرفته است.

آخرين كتاب خلاصه شده در اين دفتر، انسان و سرنوشت از آثار تأليفى استاد مطهرى در سال ١٣٤٥ است كه در آن پس از مقدمه‏ى مفصلى در باب علل انحطاط مسلمين به اين شبهه پاسخ داده مى‏شود كه اعتقاد به قضا و قدر و سرنوشت از پيش تعيين شده، از جمله علل انحطاط و عقب ماندگى مسلمانان است.

آخرين نكته اين كه كتاب‏هاى خلاصه شده در اين دفتر نسبت به مجموعه‏هاى قبل به خاطر ماهيت استدلالى و انتزاعى مباحث، صعوبت بيشترى داشته‏اند و لذا تلخيص آن‏ها نيز دشوارتر بوده است. در اين دفتر سعى دشده است از يك سو تلخيص اندك و حذف حداقلى مطالب، چنان انجام شود كه در فهم متن مشكلى ايجاد نكند، و از سوى ديگر توصيه‏ى پيشين خود در دفتر اول را تكرار مى‏كنيم كه مطالعه‏ى متن خلاصه شده، خواننده را از مطالعه‏ى اصل كتب بى‏نياز نمى‏كند و لذا براى درك عميق و كامل مباحث استاد مطهرى، شايسته است خوانندگان محترم از مطالعه‏ى اصل آثار استاد غفلت نكنند.

گروه معارف اسلامى دانشگاه امام صادقعليه‌السلام

على اصغر خندان