رساله لقاء الله

رساله لقاء الله0%

رساله لقاء الله نویسنده:
گروه: کتابها

رساله لقاء الله

نویسنده: ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى (رحمة الله عليه)
گروه:

مشاهدات: 23464
دانلود: 4656

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 36 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23464 / دانلود: 4656
اندازه اندازه اندازه
رساله لقاء الله

رساله لقاء الله

نویسنده:
فارسی

عظمت او حيران و سرگردان مى‏شوند؛ در اين صورت است كه قبح جفاكارى نيز از دو جهت نامحدود خواهد بود (هم از جهت نعمت و هم از جهت عظمت نعمت دهنده) ، همه اين مسائل زمانى است كه كم‏ترين جفا و بى‏اعتنايى صورت پذيرد و اما اگر جفاكارى بيشتر شد، پس آن وقت هر مقدار كه ميزان‏ جفا بالا برود، درجه قبح و زشتى نيز بالا خواهد رفت تا آنكه جفا به حدى برسد كه عقل انسان آن درجه از جفا را حتى با دشمن نيز روا نداند؛ براى اينكه افراد بزرگوار حاضر نمى‏شوند دشمنى و عداوت خود را با كسى به طور علنى و حضورى اظهار نمايند هرچه دشمنشان مى‏باشد؛ به خصوص اگر طرف مقابل نه تنها دشمنى خود را آشكار نمى‏سازد بلكه دوستى و محبت نيز نسبت به او اظهار مى‏دارد تا جايى كه اظهار اشتياق به شمار آيد بلكه بالاترين درجه محبت را اظهار نمايد و اگر تو در اين باره شك و ترديدى دارى به اين روايت توجه كامل بكن كه خداوند متعال (آن منعم بزرگ و بزرگوار) مى‏فرمايد : اگر كسانى كه از من روگردان هستند بدانند كه چگونه من مشتاقانه در انتظار بازگشت و توبه آنها هستم، هر آينه از شوق به من، مرگ را به آغوش مى‏كشيدند و بندهاى بدنشان از هم گسيخته مى‏شد! همچنين توجه بكن به حديثى كه خداوند متعال از توبه كردن بنده‏اش اظهار خشنودى و خوشحالى كرده و اين حديث در كتاب كافى كلينى آمده است كه ان الله تعالى أشد فرحاً بتوبه عبده... .

و در حديث قدسى آمده كه خداوند متعال مى‏فرمايد : اى فرزند آدم! به حق تو بر من قسم كه من تو را دوست مى‏دارم پس تو را به حق خودم بر تو قسم مى‏دهم كه تو نيز مرا دوست بدار.

و قوله الى نبيه و كلمته عيسى بن مريم (عليهما السلام) : يا عيسى! كم اطيل النظر و أحسن الطلب و القوم فى غفله لا يرجعون؟! (١٤٧) فوا أسفاه و واسواتاه و يا غوثاه من عظمه هذه الكلمات و عظم مواقعها عند العقلاء و سبحان الله ما أفضحنا و أجفانا و أقبحنا فو عزته و جلاله و جماله لو كنا انساناً ذا حياء بل لو وجد فينا مثقال ذره من الحياء و العقل لمقتنا أنفسنا مقتاً لا يتصور فوقه مقت و رضينا لأن يعذبنا ربنا بالعذاب الأليم أبد الأبدين و دهر الداهرين بل و سئلناه ذلك تمام عمرنا مقتاً على أنفسنا كيف عصيته حضوراً بعد هذه المعاملات اللطيفه و جليل هذه التكريمات الجميله و من أجل معرفه هذه العوالم‏ترى الأئمه - صلوات الله عليهم - يقولون فى مناجاتهم : الهى لو كان لى جلد على انتقامك و عذابك لما سئلتك العفو عنى و سئلتك الصبر عليه مقتاً على نفسى كيف عصيتك؟!

و من هذا الباب قول السجاد (عليه السلام) : الهى لو بكيت اليك حتى تسقط أشفار عينى و انتحبت حتى ينقطع صوتى و قمت لك حتى تتنشر قدماى و ركعت لك حتى ينخلع صلبى و سجدت لك حتى تتفقأ حدقتاى و أكلت تراب الأرض طول عمرى و شربت ماء الرماد آخر دهرى و ذكرتك فى خلال ذلك حتى يكل لسانى، ثم لم أرفع طرفى الى آفاق السماء استحياء منك ما استوجبت بذلك محو سيئه واحده من سيئاتى. (١٤٨) و من أجل ذلك قال الصادق - عليه الصلوه و السلام - فى مصباح الشريعه : لو لم يكن فى الحساب(١٤٩) مهوله الا حياء العرض على الله تعالى و فضيحه هتك الستر على المخفيات يحق للمرء أن لا يهبط من رؤس الجبال و لايأوى عمراناً و لا يأكل و لا يشرب و لا ينام الا عن اضطرار متصل(١٥٠) بالتلف. (١٥١)

و هذا المقدار من التفكر لمثل هذا السالك المتأثر نفسه من جهه صفات الانسانيه كاف للكمال الجد و الاجتهاد و ان كان تأثر نفسه من جهه المحبه و الشوق أكثر، فعليه بالتفكر فيما مضى من الأخبار الوارده فى اظهار لطفه تعالى على المتهجدين و ارائه وجهه و القاء نوره على بصائر قلوبهم و دعوته اياهم الى مجلس أنسه و محفل قربه ولو لم يكن فى هذا الباب الا تعبيره جل جلاله فى كتابه العزيز بقوله : (تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفاً و طمعاً (١٥٢) )

كان فى التعبير عن ذكر قيامهم بما يدل على ذكر ترك لذتهم فى ذاته و التعبير بلفظ ربهم كفايه للعارفين المدعين لحبه و هكذا فى قوله الله تعالى لداود (عليه السلام) : و بعينى ما يتحملون من أجلى و بسمعى ما يشتكون من حبى فوق الكفايه و هكذا قوله لكيمه (عليه السلام) : كذب من زعم أنه يحبنى و اذا جنه الليل نام عنى . (١٥٣)

اى عيسى! چقدر من چشم به راه باشم؟ و خواست‏هاى بندگان را به خوبى اجابت نمايم در حالى كه آنان به سوى من باز نمى‏گردند؟!

پس چقدر جاى تأسف است؟ و چه رسوايى براى ما است؟ به كجا پناه بايد برد از عظمت اين كلمات و جايگاه مهم و بزرگى كه در نزد عاقلان رقم خورده است و سبحان الله كه ما چقدر افتضاح كرده‏ايم و جفاكارى نموده‏ايم و خودمان را زشت ساختيم؟!

پس به عزت و جلال و جمال خداوند سوگند كه اگر انسان با حيايى بوديم بلكه اگر كمترين ذره‏اى در ما حيا و عقل يافت مى‏شد جاى داشت آن‏چنان بر خود خشمناك شويم كه بالاتر از آن خشم و غضبى متصور نباشد! و راضى بوديم خداوند ما را به عذاب دردناك براى هميشه تا روزگار برقرار است دچار سازد! و بالاتر از آن درخواست مى‏كرديم كه تمام عمر چنين باشيم در حالى كه كاملاً از دست خودمان خشمناكيم! زيرا چگونه به خود اجازه عصيان و گناه در محضر خداوند متعال داديم در حالى كه اين همه برخوردهاى لطيف و احترام‏آميز و بزرگوارى‏هاى دلنواز از او ديده‏ايم؟! ائمه اطهار - صلوات الله عليهم - چون به عوالم آشنايى داشتند، مى‏بينى كه در مناجاتشان چگونه به خداوند عرضه مى‏دارند كه خدايا اگر من طاقت انتقام و عذاب تو را داشتم از تو درخواست عفو نمى‏كردم بلكه از تو درخواست مى‏كردم كه صبر بر عذاب بر من عنايت فرمايى، از بس كه از دست نفس اماره خود خشمناكم كه مرا وادار به معصيت تو كرد!

و از اين باب است كه امام سجاد (عليه السلام) عرض مى‏كند : خدايا، اگر پيش تو بگريم چندانكه مژگان‏هاى چشمم بريزد و زارى كنم چندان كه نفسم بگيرد و در خدمت تو بايستم كه پاى‏هاى من آماس كند و چندان به‏ تعظيم خم شوم كه مهره پشت من به درآيد و پيشانى بر خاك نهم تا چشم‏هايم از كاسه بيرون شود و در همه عمر خاك زمين خورم و آب خاكستر نوشم و پيوسته نام تو را بر زبان آرم تا زبانم فرو ماند و از شرم، چشم سوى آسمان برندارم، (با اين همه باز) سزاوار آن نيستم كه يك گناه از گناهان من پاك شود!

و براى همين است كه امام صادق (عليه السلام) در مصباح الشريعه مى‏فرمايد :

اگر در حسابرسى روز قيامت هيچ ترسى نبود جز ترس از عرضه شدن اعمال بنده بر خداوند متعال و پرده بردارى از گناهان مخفى انسان، همانا جاى داشت و سزاوار بود كه انسان از سر كوه فرود نيايد و روى به آبادى نياورد و هيچ چيزى نخورد و نياشامد و نخوابد مگر آنقدر وضعش اضطرارى شود كه نزديك به تلف شدن باشد.

و اين مقدار تفكر براى چنين سالكى كه نفسش تحت تأثير محبت و شوق قرار گرفته كافى است تا بتواند در سايه تلاش و كوشش، خود را به حد كمال برساند و اگر بيشتر از اين تحت تأثير محبت و شوق باشد پس لازم است تأمل نمايد در رواياتى كه نقل شد در خصوص لطف خداوند متعال بر شب زنده داران و ارائه وجه خود بر بندگان و نورافشانى بر چشم دل آنان و دعوت خداوند سبحان از آنان به مجلس انس و محفل قربش؛ و اگر در اين خصوص هيچ تعبيرى غير از اين فرمايش خداوند عزيز - جل جلاله - در قرآن كريم نبود براى عارفان كه ادعاى محبت الهى را دارند كفايت مى‏كرد كه خدا مى‏فرمايد : پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور مى‏شود و به پا مى‏خيزند و رو به درگاه خداى مى‏آورند و پروردگار خود را با بيم و اميد مى‏خوانند خداوند از قيام شبانه آنها تعبيرى فرموده كه دلالت دارد آنان از لذت‏هايشان دست برمى‏دارند و به خصوص از كلمه ربهم استفاده كرده است.

و هم چنين براى اين عارفان مافوق كفايت است اين فرمايش خداوند متعال خطاب به حضرت داود (عليه السلام) : و من مشاهده مى‏كنم به خاطر من چگونه تحمل مى‏كنند و مى‏شنوم از محبت من چه شكايت‏ها و شكوه‏ها سر مى‏دهند؟ و همچنين فرمايش خداوند سبحان خطاب به موسى كليم (عليه السلام) : دروغ مى‏گويد كسى كه مى‏پندارد مرا دوست مى‏دارد در حالى كه وقتى تاريكى شب او را فراگرفت مى‏خوابد و به عبادت من نمى‏پردازد.

و ان كان تأثر نفسه من خوف النار و الرغبه فى الجنه فلينظر الى ما ورد فى ثواب صلاه الليل و البكاء من خشيه الله.

روى الديلمى فى الارشاد عن النبى (صلى‏الله عليه و آله و سلم)انه ما من مؤمن يخرج من عينيه مثل ريش الذباب (١٥٤) من الدموع فيصيب وجهه (١٥٥) الا حرمه الله على النار . (١٥٦)

و قال (صلى‏الله عليه و آله و سلم) : لاترى النار عين بكت من خشيه‏ الله.(١٥٧)

و قال (صلى‏الله عليه و آله و سلم) : ما من قطره أحب الى الله من قطره دمع خرجت من خشيه الله و من قطره دم سفكت فى سبيل الله و ما من عبد بكى من خشيه الله الا سقاه الله من حوله و لو كانوا عشرين ألفاً و ما اغرو رقت عين فى خشيه الله الا حرم الله جسده على النار و ان أصاب وجهه لم يرهقه قتر و لا ذله ولو بكى عبد فى امه لنجى الله تلك الأمه ببكائه .(١٥٨)

و قال (صلى‏الله عليه و آله و سلم) : من بكى من ذنب غفر له و من بكى خوف النار أعاذه الله و من بكى شوقاً الى الجنه أسكنه الله فيها و كتب له الأمان من الفزع الأكبر و من بكى من خشيه الله حشره الله مع النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقاً.(١٥٩)

و قال (عليه السلام) : البكاء من خشيه الله مفتاح الرحمه و علامه القبول و باب الاجابه. (١٦٠)

و قال (عليه السلام) : اذا بكى العبد من خشيه الله تتحات عنه الذنوب كما يتحات الورق، فيبق كيوم ولدته أمه. (١٦١)

قال الصادق (عليه السلام): اذا اقشعر جلدك و دمعت عيناك و وجل قلبك فدونك فدونك فقد قصد قصدك .(١٦٢)

روى فى عده الداعى عن النبى (صلى‏الله عليه و آله و سلم) : اذا أحب الله عبداً نصب فى قلبه نائحه من الحزن فان الله يحب كل قلب حزين و انه لا يدخل النار من بكى من خشيه الله حتى يعود اللبن الى الضرع. و روى فى وصاياه - جل جلاله - لعيسى (عليه السلام) : يا عيسى! هب لى من عينيك الدموع و من قلبك الخشيه و قم على قبور الأموات فنادهم بالصوت الرفيع لعلك تأخذ موعظتك منهم و قل : انى لاحق فى اللاحقين؛ يا عيسى! صب لى الدموع من عينيك فاخشع لى بقلبك؛ يا عيسى! استغت بى فى حالات الشده، فانى أغيث المكروبين و أجيب المضطرين و أنا أرحم الراحمين .(١٦٣)

و اگر او از آتش جهنم ترس دارد و به بهشت رغبت مى‏نمايد، بايد رواياتى را مطالعه كند كه درباره ثواب نماز شب و گريه از خوف الهى، ذكر شده است. ديلمى در كتاب ارشاد القلوب از پيامبر (صلى‏الله عليه و آله و سلم) نقل مى‏كند كه فرموده است : هيچ مؤمنى نيست كه از چشمانش به اندازه بال مگسى اشك خارج شود و به صورتش برسد مگر آنكه خداوند متعال او را بر آتش جهنم حرام مى‏سازد.

پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمودند : چشمى كه از ترس خدا بگريد آتش جهنم را نخواهد ديد. و فرمودند : هيچ قطره‏اى نزد خدا محبوب‏تر و دوست داشتنى‏تر از قطره اشك انسان از ترس خدا و قطره خونى كه در راه خدا ريخته شده، نيست و هيچ بنده‏اى نيست كه از خوف خدا بگريد مگر آنكه خداوند متعال او را از شراب رحمتش سيراب سازد و گريه‏اش را به خنده و سرور در بهشت مبدل نمايد و اطرافيان او را مورد رحمت خود قرار دهد هر چند آنها بيست هزار نفر باشند و هيچ چشمى از خوف خدا پر از اشك نمى‏شود مگر اينكه خداوند بدن او را بر آتش جهنم حرام مى‏سازد و اگر آن اشك به صورتش برسد، آن صورت هرگز فقر و ذلت را به خود نخواهد ديد و اگر بنده‏اى در ميان امتى گريه نمايد، حتماً خداوند متعال آن امت را به خاطر اشك‏هاى او نجات مى‏دهد. و فرمودند : كسى كه به خاطر گناهى گريه كند مورد مغفرت قرار مى‏گيرد و كسى كه از ترس جهنم بگريد، خداوند از آن آتش او را پناه مى‏دهد و كسى كه در اثر اشتياق به بهشت اشك بريزد، خداوند او را در بهشت ساكن مى‏سازد و براى او امان نامه از وحشت بزرگ، صادر مى‏نمايد و كسى كه در اثر خشيت الهى بگريد، خداوند او را با پيامبر و صديقان و شهيدان و صالحان محشور مى‏كند و اينان دوستان خوبى‏اند.

و فرمودند : اشك از خوف الهى، كليد رحمت و نشانه قبولى و در اجابت آن است.

و فرمودند : هنگامى كه بنده‏اى در اثر خوف الهى گريه نمايد، گناهان او فرو مى‏ريزد همان طور كه برگ‏هاى درختان ريزش مى‏نمايد؛ پس اين بنده پاك مى‏شود مانند روزى كه تازه از مادر متولد شده است.

و امام صادق (عليه السلام) فرمودند : هنگامى كه لرزه بر اندامت افتاد و اشك از چشمانت جارى گشت و دلت پر از ترس شد، پس به هوش باش به هوش، كه مقصودت مورد توجه قرار گرفته است!

در كتاب عده الداعى از پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه فرمودند : خداوند متعال هنگامى كه بنده‏اى را دوست بدارد، دل او را از غم و اندوه، نالان مى‏سازد كه همانا خداوند هر دلى را كه اندوهگين باشد، دوست مى‏دارد و كسى كه از خوف الهى گريان شود، هرگز به آتش جهنم وارد نمى‏شود تا اين‏كه اين امر محال صورت پذيرد كه : شير دوشيده شده دوباره به پستان باز گردد!

و در وصيت‏ها و سفارشات خداوند - جل جلاله - براى عيسى (عليه السلام) چنين آمده : اى عيسى! با چشمان پر از اشك و دلى پر از ترس به پيشگاه من بيا و در برابر قبر مردگان بايست و با صداى بلند به آنان بگو : من هم به زودى به شما ملحق خواهم شد. شايد با اين مشاهده وضع مردگان، پند و عبرت بگيرى؛ اى عيسى! از چشمانت براى من اشك بريز و با دلت براى من خشوع كن؛ اى عيسى! در حالات و شرايط سخت و طاقت فرسا به من استغاثه كن و پناه بياور كه من گرفتاران را پناه مى‏دهم و درماندگان را مى‏پذيرم و من ارحم الراحمين‏ام.

و كان فيما أوحى الى الكليم : و أمت قلبك بالخشيه و كن خلق اثياب جديد القلب تخفى على أهل الأرض و تعرف فى أهل السماء جليس البيوت(١٦٤) ، مصباح الليل و اقنت بين يدى قنوت الصابرين و صح الى من كثره الذنوب صياح الهارب من عدوه و استعن بى على ذلك فانى‏ نعم العون و نعم المستعان.

و روى ان بين الجنه و النار عقبه لا يجوزها الا البكائون من خشيه الله. و روى عن النبى (صلى‏الله عليه و آله و سلم) قال : ان ربى أخبرنى فقال : و عزتى و جلالى ما أدرك العابدون درك البكاء عندى شيئاً و انى لأبنى فى الرفيق الأعلى لهم قصراً لا يشارك فيه غيرهم. و كان مما أوحى الله الى موسى (عليه السلام) : و ابك على نفسك ما دمت فى الدنيا و تخوف العطب و المهالك و لا تغرنك زينه الدنيا و زهرتها. و الى عيسى - على نبينا و آله و عليه السلام - : يا عيسى ابن البكر البتول ابك على نفسك بكاء من قد ودع الأهل و قلا الدنيا و تركها لأهلها و صارت رغبته فيما عندالله.

عن أميرالمؤمنين (عليه السلام) : لما كلم الله موسى (عليه السلام) قال : يا الهى ما جزاء من دمعت عيناه من خشيتك؟ قال : يا موسى، أقى وجهه من حر النار و آمنه يوم الفزع الأكبر.

و قال الصادق (عليه السلام) : كل عين باكيه يوم القيامه الا ثلاث أعين : عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعه الله و عين بكت فى جوف الليل من خشيه الله.

و عنه (عليه السلام) : ما من شى‏ء الا و له كيل أو وزن الا الدموع فان القطره منه يطفى بحاراً من النار! فاذا اغرورقت العين بمائها لم يرهق وجهه قتر و لا ذله و اذا فاضت حرمه الله على النار ولو أن باكياً بكى فى أمه لرحموا.

و عنه (عليه السلام) : ما من عين الا و هى باكيه يوم القيامه الا عين بكت من خوف الله و ما اغرورقت عين بمائها من خشيه الله الا حرم الله سائر جسده على النار ولو فاضت على خده فما رهق ذلك الوجه قتر و لا ذله و ما من‏ شى‏ء الا و له كيل أو وزن الا الدمعه فان الله يطفى باليسير منه البحار من النار ولو أن عبداً بكى فى أمه ليرحم الله تلك الأمه ببكاء ذلك العبد.

و روى عن معاويه بن عمار قال : سمعت أباعبدالله (عليه السلام) يقول : كان فى وصيه رسول الله (صلى‏الله عليه و آله و سلم) لعلى (عليه السلام) انه قال : يا على، أوصيك فى نفسك بخصال فاحفظها ثم قال (صلى‏الله عليه و آله و سلم) : أللهم أعنه و عد خصالاً و الرابعه : كثره البكاء من خشيه الله - عز و جل - يبنى لك بكل دمعه ألف بيت فى الجنه.

و روى أبوحمزه عن أبى جعفر (عليه السلام) : ما من قطره أحب الى الله من قطره دموع فى سواد الليل مخافه من الله لا يراد بها غيره.

و روى ابن أبى عمير عن رجل من أصحابه قال : قال أبوعبدالله (عليه السلام) ، أوحى الله الى موسى - على نبينا و آله و عليه الصلوه و السلام - : ان عبادى لم يتقربوا الى بشى‏ء أحب الى من ثلاث خصال؛ قال موسى (عليه السلام) : يا رب، ما هن؟ قال : يا موسى! الزهد فى الدنيا و الورع عن المعاصى و البكاء من خشيتى. قال موسى : يا رب، فما لمن صنع ذا؟ فأوحى الله - عز و جل - اليه يا موسى! اما الزاهدون فى الدنيا ففى الجنه و أما البكاؤون من خشيتى ففى الرفيع الأعلى لا يشاركهم فيه أحد و أما الورعون عن العاصى فانى أفتش الناس و لا أفتشهم. (١٦٥)

و در آنچه خداوند متعال به موسى كليم (عليه السلام) وحى فرمود، اين مطالب آمده است كه : خواهش‏هاى دلت را با خشيت بميران و كهنه لباس باش، تازه‏دل كه آن وقت براى مردم زمين گمنام و ناشناس مى‏شوى در حالى كه براى اهل آسمان شناخته شده و معروفى، در خانه‏ات بنشين، چراغ شب‏ها باش (در دل شب به عبادت و مناجات پرداز) و در پيشگاه من قنوت بگير مانند قنوت صابران و شكيبايان و از زيادى گناهان به درگاه من فرياد بكش هم چون فريادهاى كسى كه از دشمن خود به شدت ترسيده است و از من براى اين مسأله، درخواست كمك و يارى نما كه همانا من ياور و يارى‏رسان خوبى هستم.

و روايت شده كه ميان بهشت و جهنم گردنه‏اى است كه كسى موفق به عبور از آنجا نمى‏شود مگر كسانى كه از ترس خدا بسيار گريسته باشند.

از پيامبر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود : همانا پروردگار من مرا خبر داد و فرمود : به عزت و جلالم سوگند كه عبادت كنندگان آنچه را كه از گريه نزد من به دست مى‏آورند، از هيچ چيز به دست نمى‏آورند و همانا من براى آنان در بهشت برين قصرى ويژه ساخته‏ام جز آنها احدى در آن شريك نيست.

و از جمله فرمايشات خداوند متعال به حضرت موسى (عليه السلام) كه فرموده اين است : تا در دنيا هستى به حال خودت گريه كن و از هلاكت و هلاكتگاه‏ها بترس و زينت و زر و زيور دنيا تو را فريب ندهد.

و خداوند سبحان به عيسى - على نبينا و آله و عليه السلام - فرمود : اى عيسى فرزند بكر بتول، به حال خودت گريان باش مانند كسى كه با زن و بچه خويش وداع مى‏كند و دنيا را رها ساخته و آن را براى اهل دنيا واگذار نموده و رغبتش فقط در آنچه نزد خداست مى‏باشد.

و از اميرالمؤمنين - عليه الصلاه و السلام - نقل شده كه چون خداوند متعال با حضرت موسى (عليه السلام) تكلم فرمود، حضرت موسى (عليه السلام) عرض كرد : بارالها، پاداش كسى كه چشمانش از ترس تو گريان شود چيست؟ فرمود : اى موسى، صورتش را از حرارت آتش نگاه مى‏دارم و در روز قيامت كه روز وحشت بزرگ است، امانش مى‏دهم.

و امام صادق (عليه السلام) فرمود : همه چشم‏ها در روز قيامت گريان است مگر سه چشم : چشمى كه از محرمات الهى ديدگان را بپوشد و چشمى كه به خاطر طاعت خداوند متعال بيدار باشد و شب زنده دارى نمايد و چشمى كه در دل شب از ترس خدا بگريد.

و باز از امام (عليه السلام) روايت شده : چيزى وجود ندارد مگر اين‏كه براى آن پيمانه و وزنى است جز اشك‏ها كه يك قطره آن درياهايى از آتش را خاموش مى‏كند؛ پس هنگامى كه چشم پر از اشك گشت، ديگر آن چهره، فقر و خوارى را به خود نخواهد ديد و هرگاه آن اشك از چشم سرازير شد، خداوند متعال آن را بر آتش حرام مى‏سازد و اگر يك نفر در ميان امتى گريه كند، همه آن امت مورد رحمت الهى قرار مى‏گيرند.

معاويه بن عمار گفت از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه فرمود : در وصيت رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) آمده بود كه فرمود : يا على؛ سفارش‏هايى به شخص تو دارم كه لازم است آنها را رعايت و محافظت نمايى، سپس پيامبر (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود : خداوندا، او را يارى فرما. آنگاه پيامبر خصلت‏هايى را برشمرد تا آن‏كه فرمود : چهارم بسيار گريان بودن از خوف الهى - عز و جل - است كه براى هر قطره اشك، هزار خان در بهشت براى تو بنا مى‏شود.

ابوحمزه از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود : هيچ قطره‏اى نزد خدا محبوب‏تر از قطره‏هاى اشك در تاريكى شب كه به جز خدا مقصود ديگرى از آن نداشته باشد، نيست.

ابن ابى‏عمير از يكى از يارانش روايت كرده كه گفت امام صادق (عليه السلام) فرمود : خداى تعالى به حضرت موسى - على نبينا و آله و عليه الصلوه و السلام - وحى فرمود كه همانا بندگان من به سوى من تقرب به چيزى نجسته‏اند كه محبوب‏تر باشد نزد من از سه خصلت!

موسى (عليه السلام) عرض كرد : پروردگارا، آن سه خصلت چيست؟

خداوند متعال فرمود : اى موسى! زهد در دنيا، دورى از گناهان و گريه از خوف من است. موسى (عليه السلام) عرض كرد : پروردگارا، آن‏كه چنين كند چه پاداشى دارد؟ خداى - عز و جل - به او وحى فرمود : اى موسى! اما زاهدان در دنيا را بهشت نصيب خواهد شد و اما بسيار گريه كنندگان از خوف الهى، در رفيع اعلاى بهشت خواهند بود كه احدى در آن مقام با آنها شريك نمى‏تواند باشد و اما كسانى كه از گناهان دورى كرده‏اند پس همانا من مردم را تفتيش خواهم كرد و آنان را مورد تفتيش قرار نخواهم داد.

--------------------------------------------

پي نوشت ها :

١٤٣) المخلوقين (نسخه بدل) .

١٤٤) سوره اسراء (١٧) ، آيه ٧٩.

١٤٥) سوره اسراء (١٧) ، آيه ٧٩.

١٤٦) الوجودات (نسخه بدل) .

١٤٧) الجواهر السنيه ص ١٠٠.

١٤٨) صحيفه سجاديه دعاى شانزدهم.

١٤٩) در مصباح الشريعه به جاى فى الحساب، للحساب آمده است.

١٥٠) به جاى يحق، لحق و به جاى متصل، متقبل آمده است.

١٥١) مصباح الشريعه باب ٨٤

١٥٢) سوره سجده (٣٢) ، آيه ١٦.

١٥٣) المحجه البيضاء ٨/٧٢.

١٥٤) در ارشاد القلوب به جاى ريش الذباب، رأس الذباب آمده است.

١٥٥) حر وجهه (ارشاد القلوب) .

١٥٦) ارشاد القلوب ١/١٩١.

١٥٧) ارشاد القلوب ١/١٩١.

١٥٨) ارشاد القلوب ١/١٩١ - ١٩٢.

١٥٩) ارشاد القلوب ١/١٩٢.

١٦٠) ارشاد القلوب ١/١٩٢.

١٦١) ارشاد القلوب ١/١٩٢.

١٦٢) بحار الانوار جلد ٩٠/٣٤٤.

١٦٣) الجواهر السنيه شيح حر عاملى، ص ١١٠.

١٦٤) در جواهر السنيه شيخ حر عاملى، حلس البيوت آمده است.

١٦٥) ارشاد القلوب ١/١٨٨ - ١٩٢، باب ٢٤.

رساله لقاء الله

و فى خطبه الوداع لرسول الله (صلى‏الله عليه و آله و سلم) : و من ذرفت عيناه من خشيه الله كان له بكل قطره من دموعه مثل جبل أحد يكون فى ميزانه من الأجر و كان له بكل قطره عين من الجنه على حافتيها من المدائن و القصور ما لا عين رأت و لا أذن سمعت و لا خطر على قلب بشر .(١٦٦)

و عن ابى جعفر (عليه السلام) : ان ابراهيم النبى (عليه السلام) قال : الهى ما لعبد بل وجهه من الدموع من مخافتك؟ قال تعالى : جزاؤه مغفرتى و رضوانى يوم القيامه. (١٦٧)

و روى اسحاق بن عمار قال : قلت لأبى عبدالله (عليه السلام) : أكون أدعو و أشتهى البكاء و لا يجيئنى و ربما ذكرت من مات من بعض أهلى فأرق فأبكى فهل يجوز ذلك؟ قال : نعم تذكرهم فاذا ارققت فابك لربك تبارك و تعالى .(١٦٨)

و در خطبه وداع رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) است كه فرمودند : و كسى كه ديدگانش از ترس خدا اشك آلود شود، براى هر قطره اشك‏هايش پاداش مثل كوه احد در ميزان عملش خواهد بود. و براى هر قطره آن چشمه‏اى در بهشت عطا مى‏شود كه بر دو طرف آن شهرها و قصرها و چيزهايى است كه نه چشمى آنها را ديده و نه گوشى شنيده و نه به قلب احدى خطور كرده است!

و از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه همانا حضرت ابراهيم نبى (عليه السلام) عرض كرد : خداوندا، براى بنده‏اى كه رخسارش در اثر ترس از تو،تر شده چه پاداشى است؟ خداوند متعال فرمود : پاداش او، مغفرت من و رضوان من در روز قيامت است.

اسحاق بن عمار گويد به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم كه گاهى دعا مى‏خوانم و ميل دارم كه گريه كنم ولى اشك از چشم نمى‏آيد و چه بسا يادى از خانواده‏ام كه چشم از جهان فرو بسته‏اند مى‏كنم و حال رقت به من دست مى‏دهد و گريه مى‏كنم؛ پس آيا اين روش جايز است؟ فرمود : آرى، مردگان را ياد كن پس هنگامى كه حالت رقت پيدا كردى آن وقت براى پروردگارت - تبارك و تعالى - گريه كن.

و عن سعيد بن يسار قال : قلت لأبى عبدالله (عليه السلام) : أتباكى فى الدعاء و ليس لى بكاء؟ قال : نعم ولو مثل رأس الذباب.

و عن ابى حمزه قال : قال ابوعبدالله (عليه السلام) لأبى‏بصير : ان خفت أمراً يكون أو حاجه تريدها فابدأ بالله فمجده و أثن عليه كما هو أهله و صل على النبى (صلى‏الله عليه و آله و سلم) و تباك ولو مثل رأس الذباب ان أبى كان يقول أقرب ما يكون العبد من الرب و هو ساجد يبكى. و عنه (عليه السلام) : ان لم يجئك البكاء فتباك فان خرج منك مثل رأس الذباب فبخ بخ!

سعيد بن يسار مى‏گويد به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم كه اگر هنگام دعا گريه برايم امكان‏پذير نشد، مى‏توانم تباكى نمايم و گريان نما باشم؟ فرمود : آرى، ولو به اندازه سر مگس.

از ابوحمزه نقل است كه امام صادق (عليه السلام) به ابوبصير، فرمود : هرگاه از وقوع امرى ترسيدى يا درخواست حاجتى داشتى پس به نام خدا شروع كن و او را تمجيد نما و طورى او را ثنا و ستايش كن كه لايق آن است و صلوات بر پيامبر (صلى‏الله عليه و آله و سلم) بفرست و تباكى نما ولو به اندازه سر مگسى باشد كه همانا پدرم هميشه مى‏فرمود : نزديك‏ترين حالات بنده به خدا، حالتى است كه در سجده گريه مى‏كند.

و از امام صادق (عليه السلام) نقل است كه فرمود : اگر گريه‏ات نيامد، پس تباكى كن كه اگر به اندازه سر مگس از چشمانت اشك آمد خوشا به حالت!

يا نفسى اذكرى البكائين فتعلمى منهم البكاء؛ ان آدم صفى الله أبا البشر (عليه السلام) بكى حتى صار فى خديه امثال الأوديه! و بكى يحيى نبى الله - الذى عصمه الذى عصمه الله من الذنب - من خوف الله حتى ذهب لحم خديه!

فى البحار عن الأمالى باسناده عن رسول الله (صلى‏الله عليه و آله و سلم) : ان يحيى أتى بيت المقدس فنظر الى المجتهدين من الأحبار و الرهبان، عليهم مدارع الشعرر و برانس الصوف و اذا هم قد خرقوا تراقيهم و سلكوا فيها السلاسل و شدوها الى سوارى المسجد. فلما نظر الى ذلك أتى أمه فقال : يا أماه، انسجى لى مدرعه و برنساً من الصوف حتى أتى بيت المقدس فأعبد الله مع الأحبار و الرهبان.

فقالت له أمه : حتى يأتى نبى الله و أوامره(١٦٩) فى ذلك؛

مؤلف گويد : اى نفس من! ياد كن كسانى را كه بسيار گريان بودند و از آنان گريه كردن را ياد بگير كه همان حضرت آدم صفى الله و پدر انسانها (عليه السلام) آنقدر گريست كه اشك هم‏چون جوى آب بر گونه‏هايش روان بود و يحيى پيامبر (عليه السلام) - آن كسى است كه خداوند متعال از گناه كردن او را معصوم نموده - از خوف خدا آنقدر گريه كرد كه گوشت گونه‏هايش آب‏ شد!

در كتاب بحار الانوار از امالى با اسنادش از رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) نقل مى‏كند كه يحيى (عليه السلام) به بيت المقدس آمد، ديد عده‏اى از روحانيون كوشا و راهب‏ها، روپوش‏هايى موئين بر تن و كلاه‏هاى پشمين بر سر و گريبان‏هاى خود را پاره كرده و زنجيرها از آنها رد نموده و خود را به ستون‏هاى مسجد بسته‏اند. پس همين كه يحيى (عليه السلام) اين صحنه را مشاهده كرد به نزد مادرش آمد و گفت : مادرجان، براى من هم روپوش و كلاه پشمين بباف تا به بيت المقدس بروم و با روحانيون و راهب‏ها به عبادت خدا مشغول شوم.