عظمت او حيران و سرگردان مىشوند؛ در اين صورت است كه قبح جفاكارى نيز از دو جهت نامحدود خواهد بود (هم از جهت نعمت و هم از جهت عظمت نعمت دهنده) ، همه اين مسائل زمانى است كه كمترين جفا و بىاعتنايى صورت پذيرد و اما اگر جفاكارى بيشتر شد، پس آن وقت هر مقدار كه ميزان جفا بالا برود، درجه قبح و زشتى نيز بالا خواهد رفت تا آنكه جفا به حدى برسد كه عقل انسان آن درجه از جفا را حتى با دشمن نيز روا نداند؛ براى اينكه افراد بزرگوار حاضر نمىشوند دشمنى و عداوت خود را با كسى به طور علنى و حضورى اظهار نمايند هرچه دشمنشان مىباشد؛ به خصوص اگر طرف مقابل نه تنها دشمنى خود را آشكار نمىسازد بلكه دوستى و محبت نيز نسبت به او اظهار مىدارد تا جايى كه اظهار اشتياق به شمار آيد بلكه بالاترين درجه محبت را اظهار نمايد و اگر تو در اين باره شك و ترديدى دارى به اين روايت توجه كامل بكن كه خداوند متعال (آن منعم بزرگ و بزرگوار) مىفرمايد : اگر كسانى كه از من روگردان هستند بدانند كه چگونه من مشتاقانه در انتظار بازگشت و توبه آنها هستم، هر آينه از شوق به من، مرگ را به آغوش مىكشيدند و بندهاى بدنشان از هم گسيخته مىشد! همچنين توجه بكن به حديثى كه خداوند متعال از توبه كردن بندهاش اظهار خشنودى و خوشحالى كرده و اين حديث در كتاب كافى كلينى آمده است كه ان الله تعالى أشد فرحاً بتوبه عبده... .
و در حديث قدسى آمده كه خداوند متعال مىفرمايد : اى فرزند آدم! به حق تو بر من قسم كه من تو را دوست مىدارم پس تو را به حق خودم بر تو قسم مىدهم كه تو نيز مرا دوست بدار.
و قوله الى نبيه و كلمته عيسى بن مريم (عليهما السلام) : يا عيسى! كم اطيل النظر و أحسن الطلب و القوم فى غفله لا يرجعون؟!
فوا أسفاه و واسواتاه و يا غوثاه من عظمه هذه الكلمات و عظم مواقعها عند العقلاء و سبحان الله ما أفضحنا و أجفانا و أقبحنا فو عزته و جلاله و جماله لو كنا انساناً ذا حياء بل لو وجد فينا مثقال ذره من الحياء و العقل لمقتنا أنفسنا مقتاً لا يتصور فوقه مقت و رضينا لأن يعذبنا ربنا بالعذاب الأليم أبد الأبدين و دهر الداهرين بل و سئلناه ذلك تمام عمرنا مقتاً على أنفسنا كيف عصيته حضوراً بعد هذه المعاملات اللطيفه و جليل هذه التكريمات الجميله و من أجل معرفه هذه العوالمترى الأئمه - صلوات الله عليهم - يقولون فى مناجاتهم : الهى لو كان لى جلد على انتقامك و عذابك لما سئلتك العفو عنى و سئلتك الصبر عليه مقتاً على نفسى كيف عصيتك؟!
و من هذا الباب قول السجاد (عليه السلام) : الهى لو بكيت اليك حتى تسقط أشفار عينى و انتحبت حتى ينقطع صوتى و قمت لك حتى تتنشر قدماى و ركعت لك حتى ينخلع صلبى و سجدت لك حتى تتفقأ حدقتاى و أكلت تراب الأرض طول عمرى و شربت ماء الرماد آخر دهرى و ذكرتك فى خلال ذلك حتى يكل لسانى، ثم لم أرفع طرفى الى آفاق السماء استحياء منك ما استوجبت بذلك محو سيئه واحده من سيئاتى
من أجل ذلك قال الصادق - عليه الصلوه و السلام - فى مصباح الشريعه : لو لم يكن فى الحساب
مهوله الا حياء العرض على الله تعالى و فضيحه هتك الستر على المخفيات يحق للمرء أن لا يهبط من رؤس الجبال و لايأوى عمراناً و لا يأكل و لا يشرب و لا ينام الا عن اضطرار متصل
بالتلف
و هذا المقدار من التفكر لمثل هذا السالك المتأثر نفسه من جهه صفات الانسانيه كاف للكمال الجد و الاجتهاد و ان كان تأثر نفسه من جهه المحبه و الشوق أكثر، فعليه بالتفكر فيما مضى من الأخبار الوارده فى اظهار لطفه تعالى على المتهجدين و ارائه وجهه و القاء نوره على بصائر قلوبهم و دعوته اياهم الى مجلس أنسه و محفل قربه ولو لم يكن فى هذا الباب الا تعبيره جل جلاله فى كتابه العزيز بقوله : (تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفاً و طمعاً
كان فى التعبير عن ذكر قيامهم بما يدل على ذكر ترك لذتهم فى ذاته و التعبير بلفظ ربهم كفايه للعارفين المدعين لحبه و هكذا فى قوله الله تعالى لداود (عليه السلام) : و بعينى ما يتحملون من أجلى و بسمعى ما يشتكون من حبى فوق الكفايه و هكذا قوله لكيمه (عليه السلام) : كذب من زعم أنه يحبنى و اذا جنه الليل نام عنى
اى عيسى! چقدر من چشم به راه باشم؟ و خواستهاى بندگان را به خوبى اجابت نمايم در حالى كه آنان به سوى من باز نمىگردند؟!
پس چقدر جاى تأسف است؟ و چه رسوايى براى ما است؟ به كجا پناه بايد برد از عظمت اين كلمات و جايگاه مهم و بزرگى كه در نزد عاقلان رقم خورده است و سبحان الله كه ما چقدر افتضاح كردهايم و جفاكارى نمودهايم و خودمان را زشت ساختيم؟!
پس به عزت و جلال و جمال خداوند سوگند كه اگر انسان با حيايى بوديم بلكه اگر كمترين ذرهاى در ما حيا و عقل يافت مىشد جاى داشت آنچنان بر خود خشمناك شويم كه بالاتر از آن خشم و غضبى متصور نباشد! و راضى بوديم خداوند ما را به عذاب دردناك براى هميشه تا روزگار برقرار است دچار سازد! و بالاتر از آن درخواست مىكرديم كه تمام عمر چنين باشيم در حالى كه كاملاً از دست خودمان خشمناكيم! زيرا چگونه به خود اجازه عصيان و گناه در محضر خداوند متعال داديم در حالى كه اين همه برخوردهاى لطيف و احترامآميز و بزرگوارىهاى دلنواز از او ديدهايم؟! ائمه اطهار - صلوات الله عليهم - چون به عوالم آشنايى داشتند، مىبينى كه در مناجاتشان چگونه به خداوند عرضه مىدارند كه خدايا اگر من طاقت انتقام و عذاب تو را داشتم از تو درخواست عفو نمىكردم بلكه از تو درخواست مىكردم كه صبر بر عذاب بر من عنايت فرمايى، از بس كه از دست نفس اماره خود خشمناكم كه مرا وادار به معصيت تو كرد!
و از اين باب است كه امام سجاد (عليه السلام) عرض مىكند : خدايا، اگر پيش تو بگريم چندانكه مژگانهاى چشمم بريزد و زارى كنم چندان كه نفسم بگيرد و در خدمت تو بايستم كه پاىهاى من آماس كند و چندان به تعظيم خم شوم كه مهره پشت من به درآيد و پيشانى بر خاك نهم تا چشمهايم از كاسه بيرون شود و در همه عمر خاك زمين خورم و آب خاكستر نوشم و پيوسته نام تو را بر زبان آرم تا زبانم فرو ماند و از شرم، چشم سوى آسمان برندارم، (با اين همه باز) سزاوار آن نيستم كه يك گناه از گناهان من پاك شود!
و براى همين است كه امام صادق (عليه السلام) در مصباح الشريعه مىفرمايد :
اگر در حسابرسى روز قيامت هيچ ترسى نبود جز ترس از عرضه شدن اعمال بنده بر خداوند متعال و پرده بردارى از گناهان مخفى انسان، همانا جاى داشت و سزاوار بود كه انسان از سر كوه فرود نيايد و روى به آبادى نياورد و هيچ چيزى نخورد و نياشامد و نخوابد مگر آنقدر وضعش اضطرارى شود كه نزديك به تلف شدن باشد.
و اين مقدار تفكر براى چنين سالكى كه نفسش تحت تأثير محبت و شوق قرار گرفته كافى است تا بتواند در سايه تلاش و كوشش، خود را به حد كمال برساند و اگر بيشتر از اين تحت تأثير محبت و شوق باشد پس لازم است تأمل نمايد در رواياتى كه نقل شد در خصوص لطف خداوند متعال بر شب زنده داران و ارائه وجه خود بر بندگان و نورافشانى بر چشم دل آنان و دعوت خداوند سبحان از آنان به مجلس انس و محفل قربش؛ و اگر در اين خصوص هيچ تعبيرى غير از اين فرمايش خداوند عزيز - جل جلاله - در قرآن كريم نبود براى عارفان كه ادعاى محبت الهى را دارند كفايت مىكرد كه خدا مىفرمايد : پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور مىشود و به پا مىخيزند و رو به درگاه خداى مىآورند و پروردگار خود را با بيم و اميد مىخوانند خداوند از قيام شبانه آنها تعبيرى فرموده كه دلالت دارد آنان از لذتهايشان دست برمىدارند و به خصوص از كلمه ربهم استفاده كرده است.
و هم چنين براى اين عارفان مافوق كفايت است اين فرمايش خداوند متعال خطاب به حضرت داود (عليه السلام) : و من مشاهده مىكنم به خاطر من چگونه تحمل مىكنند و مىشنوم از محبت من چه شكايتها و شكوهها سر مىدهند؟ و همچنين فرمايش خداوند سبحان خطاب به موسى كليم (عليه السلام) : دروغ مىگويد كسى كه مىپندارد مرا دوست مىدارد در حالى كه وقتى تاريكى شب او را فراگرفت مىخوابد و به عبادت من نمىپردازد.
و ان كان تأثر نفسه من خوف النار و الرغبه فى الجنه فلينظر الى ما ورد فى ثواب صلاه الليل و البكاء من خشيه الله.
روى الديلمى فى الارشاد عن النبى (صلىالله عليه و آله و سلم)انه ما من مؤمن يخرج من عينيه مثل ريش الذباب
من الدموع فيصيب وجهه
الا حرمه الله على النار
. (١٥٦)
و قال (صلىالله عليه و آله و سلم) : لاترى النار عين بكت من خشيه الله.
و قال (صلىالله عليه و آله و سلم) : ما من قطره أحب الى الله من قطره دمع خرجت من خشيه الله و من قطره دم سفكت فى سبيل الله و ما من عبد بكى من خشيه الله الا سقاه الله من حوله و لو كانوا عشرين ألفاً و ما اغرو رقت عين فى خشيه الله الا حرم الله جسده على النار و ان أصاب وجهه لم يرهقه قتر و لا ذله ولو بكى عبد فى امه لنجى الله تلك الأمه ببكائه
.
و قال (صلىالله عليه و آله و سلم) : من بكى من ذنب غفر له و من بكى خوف النار أعاذه الله و من بكى شوقاً الى الجنه أسكنه الله فيها و كتب له الأمان من الفزع الأكبر و من بكى من خشيه الله حشره الله مع النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقاً.
و قال (عليه السلام) : البكاء من خشيه الله مفتاح الرحمه و علامه القبول و باب الاجابه. (١٦٠)
و قال (عليه السلام) : اذا بكى العبد من خشيه الله تتحات عنه الذنوب كما يتحات الورق، فيبق كيوم ولدته أمه.
قال الصادق (عليه السلام): اذا اقشعر جلدك و دمعت عيناك و وجل قلبك فدونك فدونك فقد قصد قصدك
.
روى فى عده الداعى عن النبى (صلىالله عليه و آله و سلم) : اذا أحب الله عبداً نصب فى قلبه نائحه من الحزن فان الله يحب كل قلب حزين و انه لا يدخل النار من بكى من خشيه الله حتى يعود اللبن الى الضرع. و روى فى وصاياه - جل جلاله - لعيسى (عليه السلام) : يا عيسى! هب لى من عينيك الدموع و من قلبك الخشيه و قم على قبور الأموات فنادهم بالصوت الرفيع لعلك تأخذ موعظتك منهم و قل : انى لاحق فى اللاحقين؛ يا عيسى! صب لى الدموع من عينيك فاخشع لى بقلبك؛ يا عيسى! استغت بى فى حالات الشده، فانى أغيث المكروبين و أجيب المضطرين و أنا أرحم الراحمين
.
و اگر او از آتش جهنم ترس دارد و به بهشت رغبت مىنمايد، بايد رواياتى را مطالعه كند كه درباره ثواب نماز شب و گريه از خوف الهى، ذكر شده است. ديلمى در كتاب ارشاد القلوب از پيامبر (صلىالله عليه و آله و سلم) نقل مىكند كه فرموده است : هيچ مؤمنى نيست كه از چشمانش به اندازه بال مگسى اشك خارج شود و به صورتش برسد مگر آنكه خداوند متعال او را بر آتش جهنم حرام مىسازد.
پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمودند : چشمى كه از ترس خدا بگريد آتش جهنم را نخواهد ديد. و فرمودند : هيچ قطرهاى نزد خدا محبوبتر و دوست داشتنىتر از قطره اشك انسان از ترس خدا و قطره خونى كه در راه خدا ريخته شده، نيست و هيچ بندهاى نيست كه از خوف خدا بگريد مگر آنكه خداوند متعال او را از شراب رحمتش سيراب سازد و گريهاش را به خنده و سرور در بهشت مبدل نمايد و اطرافيان او را مورد رحمت خود قرار دهد هر چند آنها بيست هزار نفر باشند و هيچ چشمى از خوف خدا پر از اشك نمىشود مگر اينكه خداوند بدن او را بر آتش جهنم حرام مىسازد و اگر آن اشك به صورتش برسد، آن صورت هرگز فقر و ذلت را به خود نخواهد ديد و اگر بندهاى در ميان امتى گريه نمايد، حتماً خداوند متعال آن امت را به خاطر اشكهاى او نجات مىدهد. و فرمودند : كسى كه به خاطر گناهى گريه كند مورد مغفرت قرار مىگيرد و كسى كه از ترس جهنم بگريد، خداوند از آن آتش او را پناه مىدهد و كسى كه در اثر اشتياق به بهشت اشك بريزد، خداوند او را در بهشت ساكن مىسازد و براى او امان نامه از وحشت بزرگ، صادر مىنمايد و كسى كه در اثر خشيت الهى بگريد، خداوند او را با پيامبر و صديقان و شهيدان و صالحان محشور مىكند و اينان دوستان خوبىاند.
و فرمودند : اشك از خوف الهى، كليد رحمت و نشانه قبولى و در اجابت آن است.
و فرمودند : هنگامى كه بندهاى در اثر خوف الهى گريه نمايد، گناهان او فرو مىريزد همان طور كه برگهاى درختان ريزش مىنمايد؛ پس اين بنده پاك مىشود مانند روزى كه تازه از مادر متولد شده است.
و امام صادق (عليه السلام) فرمودند : هنگامى كه لرزه بر اندامت افتاد و اشك از چشمانت جارى گشت و دلت پر از ترس شد، پس به هوش باش به هوش، كه مقصودت مورد توجه قرار گرفته است!
در كتاب عده الداعى از پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) روايت شده كه فرمودند : خداوند متعال هنگامى كه بندهاى را دوست بدارد، دل او را از غم و اندوه، نالان مىسازد كه همانا خداوند هر دلى را كه اندوهگين باشد، دوست مىدارد و كسى كه از خوف الهى گريان شود، هرگز به آتش جهنم وارد نمىشود تا اينكه اين امر محال صورت پذيرد كه : شير دوشيده شده دوباره به پستان باز گردد!
و در وصيتها و سفارشات خداوند - جل جلاله - براى عيسى (عليه السلام) چنين آمده : اى عيسى! با چشمان پر از اشك و دلى پر از ترس به پيشگاه من بيا و در برابر قبر مردگان بايست و با صداى بلند به آنان بگو : من هم به زودى به شما ملحق خواهم شد. شايد با اين مشاهده وضع مردگان، پند و عبرت بگيرى؛ اى عيسى! از چشمانت براى من اشك بريز و با دلت براى من خشوع كن؛ اى عيسى! در حالات و شرايط سخت و طاقت فرسا به من استغاثه كن و پناه بياور كه من گرفتاران را پناه مىدهم و درماندگان را مىپذيرم و من ارحم الراحمينام.
و كان فيما أوحى الى الكليم : و أمت قلبك بالخشيه و كن خلق اثياب جديد القلب تخفى على أهل الأرض و تعرف فى أهل السماء جليس البيوت
، مصباح الليل و اقنت بين يدى قنوت الصابرين و صح الى من كثره الذنوب صياح الهارب من عدوه و استعن بى على ذلك فانى نعم العون و نعم المستعان.
و روى ان بين الجنه و النار عقبه لا يجوزها الا البكائون من خشيه الله. و روى عن النبى (صلىالله عليه و آله و سلم) قال : ان ربى أخبرنى فقال : و عزتى و جلالى ما أدرك العابدون درك البكاء عندى شيئاً و انى لأبنى فى الرفيق الأعلى لهم قصراً لا يشارك فيه غيرهم. و كان مما أوحى الله الى موسى (عليه السلام) : و ابك على نفسك ما دمت فى الدنيا و تخوف العطب و المهالك و لا تغرنك زينه الدنيا و زهرتها. و الى عيسى - على نبينا و آله و عليه السلام - : يا عيسى ابن البكر البتول ابك على نفسك بكاء من قد ودع الأهل و قلا الدنيا و تركها لأهلها و صارت رغبته فيما عندالله.
عن أميرالمؤمنين (عليه السلام) : لما كلم الله موسى (عليه السلام) قال : يا الهى ما جزاء من دمعت عيناه من خشيتك؟ قال : يا موسى، أقى وجهه من حر النار و آمنه يوم الفزع الأكبر.
و قال الصادق (عليه السلام) : كل عين باكيه يوم القيامه الا ثلاث أعين : عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعه الله و عين بكت فى جوف الليل من خشيه الله.
و عنه (عليه السلام) : ما من شىء الا و له كيل أو وزن الا الدموع فان القطره منه يطفى بحاراً من النار! فاذا اغرورقت العين بمائها لم يرهق وجهه قتر و لا ذله و اذا فاضت حرمه الله على النار ولو أن باكياً بكى فى أمه لرحموا.
و عنه (عليه السلام) : ما من عين الا و هى باكيه يوم القيامه الا عين بكت من خوف الله و ما اغرورقت عين بمائها من خشيه الله الا حرم الله سائر جسده على النار ولو فاضت على خده فما رهق ذلك الوجه قتر و لا ذله و ما من شىء الا و له كيل أو وزن الا الدمعه فان الله يطفى باليسير منه البحار من النار ولو أن عبداً بكى فى أمه ليرحم الله تلك الأمه ببكاء ذلك العبد.
و روى عن معاويه بن عمار قال : سمعت أباعبدالله (عليه السلام) يقول : كان فى وصيه رسول الله (صلىالله عليه و آله و سلم) لعلى (عليه السلام) انه قال : يا على، أوصيك فى نفسك بخصال فاحفظها ثم قال (صلىالله عليه و آله و سلم) : أللهم أعنه و عد خصالاً و الرابعه : كثره البكاء من خشيه الله - عز و جل - يبنى لك بكل دمعه ألف بيت فى الجنه.
و روى أبوحمزه عن أبى جعفر (عليه السلام) : ما من قطره أحب الى الله من قطره دموع فى سواد الليل مخافه من الله لا يراد بها غيره.
و روى ابن أبى عمير عن رجل من أصحابه قال : قال أبوعبدالله (عليه السلام) ، أوحى الله الى موسى - على نبينا و آله و عليه الصلوه و السلام - : ان عبادى لم يتقربوا الى بشىء أحب الى من ثلاث خصال؛ قال موسى (عليه السلام) : يا رب، ما هن؟ قال : يا موسى! الزهد فى الدنيا و الورع عن المعاصى و البكاء من خشيتى. قال موسى : يا رب، فما لمن صنع ذا؟ فأوحى الله - عز و جل - اليه يا موسى! اما الزاهدون فى الدنيا ففى الجنه و أما البكاؤون من خشيتى ففى الرفيع الأعلى لا يشاركهم فيه أحد و أما الورعون عن العاصى فانى أفتش الناس و لا أفتشهم
و در آنچه خداوند متعال به موسى كليم (عليه السلام) وحى فرمود، اين مطالب آمده است كه : خواهشهاى دلت را با خشيت بميران و كهنه لباس باش، تازهدل كه آن وقت براى مردم زمين گمنام و ناشناس مىشوى در حالى كه براى اهل آسمان شناخته شده و معروفى، در خانهات بنشين، چراغ شبها باش (در دل شب به عبادت و مناجات پرداز) و در پيشگاه من قنوت بگير مانند قنوت صابران و شكيبايان و از زيادى گناهان به درگاه من فرياد بكش هم چون فريادهاى كسى كه از دشمن خود به شدت ترسيده است و از من براى اين مسأله، درخواست كمك و يارى نما كه همانا من ياور و يارىرسان خوبى هستم.
و روايت شده كه ميان بهشت و جهنم گردنهاى است كه كسى موفق به عبور از آنجا نمىشود مگر كسانى كه از ترس خدا بسيار گريسته باشند.
از پيامبر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود : همانا پروردگار من مرا خبر داد و فرمود : به عزت و جلالم سوگند كه عبادت كنندگان آنچه را كه از گريه نزد من به دست مىآورند، از هيچ چيز به دست نمىآورند و همانا من براى آنان در بهشت برين قصرى ويژه ساختهام جز آنها احدى در آن شريك نيست.
و از جمله فرمايشات خداوند متعال به حضرت موسى (عليه السلام) كه فرموده اين است : تا در دنيا هستى به حال خودت گريه كن و از هلاكت و هلاكتگاهها بترس و زينت و زر و زيور دنيا تو را فريب ندهد.
و خداوند سبحان به عيسى - على نبينا و آله و عليه السلام - فرمود : اى عيسى فرزند بكر بتول، به حال خودت گريان باش مانند كسى كه با زن و بچه خويش وداع مىكند و دنيا را رها ساخته و آن را براى اهل دنيا واگذار نموده و رغبتش فقط در آنچه نزد خداست مىباشد.
و از اميرالمؤمنين - عليه الصلاه و السلام - نقل شده كه چون خداوند متعال با حضرت موسى (عليه السلام) تكلم فرمود، حضرت موسى (عليه السلام) عرض كرد : بارالها، پاداش كسى كه چشمانش از ترس تو گريان شود چيست؟ فرمود : اى موسى، صورتش را از حرارت آتش نگاه مىدارم و در روز قيامت كه روز وحشت بزرگ است، امانش مىدهم.
و امام صادق (عليه السلام) فرمود : همه چشمها در روز قيامت گريان است مگر سه چشم : چشمى كه از محرمات الهى ديدگان را بپوشد و چشمى كه به خاطر طاعت خداوند متعال بيدار باشد و شب زنده دارى نمايد و چشمى كه در دل شب از ترس خدا بگريد.
و باز از امام (عليه السلام) روايت شده : چيزى وجود ندارد مگر اينكه براى آن پيمانه و وزنى است جز اشكها كه يك قطره آن درياهايى از آتش را خاموش مىكند؛ پس هنگامى كه چشم پر از اشك گشت، ديگر آن چهره، فقر و خوارى را به خود نخواهد ديد و هرگاه آن اشك از چشم سرازير شد، خداوند متعال آن را بر آتش حرام مىسازد و اگر يك نفر در ميان امتى گريه كند، همه آن امت مورد رحمت الهى قرار مىگيرند.
معاويه بن عمار گفت از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه فرمود : در وصيت رسول خدا (صلىالله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) آمده بود كه فرمود : يا على؛ سفارشهايى به شخص تو دارم كه لازم است آنها را رعايت و محافظت نمايى، سپس پيامبر (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود : خداوندا، او را يارى فرما. آنگاه پيامبر خصلتهايى را برشمرد تا آنكه فرمود : چهارم بسيار گريان بودن از خوف الهى - عز و جل - است كه براى هر قطره اشك، هزار خان در بهشت براى تو بنا مىشود.
ابوحمزه از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود : هيچ قطرهاى نزد خدا محبوبتر از قطرههاى اشك در تاريكى شب كه به جز خدا مقصود ديگرى از آن نداشته باشد، نيست.
ابن ابىعمير از يكى از يارانش روايت كرده كه گفت امام صادق (عليه السلام) فرمود : خداى تعالى به حضرت موسى - على نبينا و آله و عليه الصلوه و السلام - وحى فرمود كه همانا بندگان من به سوى من تقرب به چيزى نجستهاند كه محبوبتر باشد نزد من از سه خصلت!
موسى (عليه السلام) عرض كرد : پروردگارا، آن سه خصلت چيست؟
خداوند متعال فرمود : اى موسى! زهد در دنيا، دورى از گناهان و گريه از خوف من است. موسى (عليه السلام) عرض كرد : پروردگارا، آنكه چنين كند چه پاداشى دارد؟ خداى - عز و جل - به او وحى فرمود : اى موسى! اما زاهدان در دنيا را بهشت نصيب خواهد شد و اما بسيار گريه كنندگان از خوف الهى، در رفيع اعلاى بهشت خواهند بود كه احدى در آن مقام با آنها شريك نمىتواند باشد و اما كسانى كه از گناهان دورى كردهاند پس همانا من مردم را تفتيش خواهم كرد و آنان را مورد تفتيش قرار نخواهم داد.
--------------------------------------------