• شروع
  • قبلی
  • 25 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3087 / دانلود: 2382
اندازه اندازه اندازه
امامان اين امت دوازده نفرند

امامان اين امت دوازده نفرند

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

امامان اين امت دوازده نفرند

علامه سيد مرتضى عسكرى‏ رحمه الله عليه

سر آغاز

( وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ) «او (پيامبر) هرگز به خواهش دل سخن نمى‏گويد. سخنانش تنها از وحى الهى است.» نجم/۳و۴

( وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ )

و اگر چيزى را به دروغ به ما نسبت دهند. دست راستش را مى‏گيريم. سپس رگ حياتش را قطع مى‏كنيم. حاقه/ ۴۶-۴۴

از متن كتاب و سنت ار بر گيريم

عز و شرف گذشته از سر گيريم

مقدمه

وحدت بر محور كتاب و سنت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

«الحمد لله رب العالمين، و الصلاه و السلام على محمد و آله الطاهرين و السلام على اصحابه البرره الميامين

ما مسلمانان يكپارچه، از درون و از راه مسائل اختلافى با خود به نزاع برخاستيم و دشمنان اسلام از برون و از راهى كه ندانستيم، وحدتمان را به تفرقه و شوكتمان رابه ضعف كشاندند تا از دفاع ناتوانمان كردند و بر ماچيرگى يافتند؛ در حالى كه خداى سبحان فرموده است:

( وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ )

خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد و با يكديگر نزاع نكنيد كه ناتوان شويد و قدرت و شوكت شما برود! انفال / ۴۶

آرى :

( وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ )

هر مصيبتى به شما رسد دست آورد خودتان است و خداوند بسيارى را نيز، مى‏بخشد!

پس شايسته آن است كه امروز و هر روز، به كتاب و سنت بازگرديم و وحدت كلمه خود را بر محور كتاب و سنت باز يابيم كه خداى متعال مى‏فرمايد:

( فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ )

پس اگر در چيزى نزاع كرديد (حكم) آن را به خدا و رسول بازگردانيد. نساء / ۵۹

ما نيز، در اين سلسله از بحث‏ها به كتاب و سنت مراجعه كرده و ابزارروشنگر راهمان در مسائل مورد اختلاف را از كتاب و سنت مى‏گيريم تا - به اذن خداى متعال - وسيله وحدت كلمه و يكپارچگى دوباره مان گردد.

اميدوارم دانشمندان و انديشمندان اسلامى نيز، در اين ميدان با ما همراهى نموده و ديدگاههاى خود را براى ما ارسال دارند.

سيد مرتضى عسكرى

نص صريح پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر تعداد امامانعليه‌السلام

حديث عدد امامان:

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خبر داده است كه، امامانى كه بعد از او مى‏آيند، دوازده نفرند. اين موضوعى است كه صاحبان كتب صحيح و مسند كه در زير مى‏آيد، از آن حضرت روايت كرده‏اند:

الف - مسلم در صحيح خود از جابربن سمره روايت كند كه گفت: شنيدم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى‏فرمود: اين دين هميشه، تا قيام قيامت و تا هنگامى كه دوازده نفر خليفه بر سر شما باشند، استوار وبر پاست. اين خلفا همگى از قريش اند.

در روايت ديگرى آمده است: هميشه كار مردم روبراه است...

در دو روايت ديگر آمده است: تا آنكه دوازده نفر خليفه بر سر شما باشند.

در حديث ديگرى است كه فرموند: تا پايان دوازده نفر(۱) .

و در صحيح بخارى گويد: از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه مى‏فرمود: دوازده نفر امير و فرمانده‏اند. راوى گويد: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از آن سخنانى فرمود كه من نفهميدم، پدرم گفت: فرمود: همگى آنان از قريش اند.

در روايت ديگرى مى‏گويد: سپس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخنانى فرمود كه بر من پوشيده ماند، از پدرم پرسيدم: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چه فرمود؟ پدرم گفت: فرمود: همگى آنان از قريش اند(۲) .

در روايت ديگرى است كه فرمود: دشمنى كسانى كه با آنان دشمنى كنند، زيانى به ايشان نمى‏رساند(۳) .

ب - در روايت ديگرى است كه رسول خدا فرمود:

«لا تزال هذه الامه مستقيما امرها، ظاهره على عدوها، حتى يمضى منهم اثنا عشر خليفه كلهم من قريش، ثم يكون المرج او الهرج »

كار اين امت هميشه به سامان است و پيوسته بر دشمنانشان پيروزند تا آنگاه كه دوازده نفر خليفه، همگى از قريش، در گذرند. پس از آن فساد و خرابى يا فتنه و آشوب خواهد بود(۴) .

ج - در روايت ديگرى آمده است كه فرمود:

اين امت دوازده نفر قيم دارد كه هر كس آنان نكند، زيانى به ايشان نرساند، همگى آنان از قريش اند(۵) .

د - در روايت ديگرى فرمود:

كار اين مردم تا هنگامى كه دوازده مرد بر آنان ولايت داشته باشند، همواره در جريان است‏(۶) .

ه - از قول انس روايت كنند كه آن حضرت فرمود:

اين دين تا دوازده نفر از قريش باشند، به هيچ روى نابود نگردد، و چون از دنيا برومند، زمين نيز، اهل خود را فرو مى‏برد(۷) .

و - در روايت ديگرى فرمود:

كار اين است، تا هنگامى كه همه آن دوازده نفر قيام كنند، هميشه قرين پيروزى است. آنان همگى از قريش اند(۸) .

ز - احمد بن حنبل و حاكم و ديگران از مسروق روايت كنند كه گفت: شبى نزد عبد الله بن مسعود نشسته بوديم و او قرآن به ما مى‏آموخت كه مردى پرسيد: اى ابا عبد الرحمان! آيا از رسول خدا پرسيديد چه تعداد از اين امت به خلافت مى‏رسند؟ عبدالله گفت: از هنگامى كه به عراق آمده‏ام، هيچ كس پيش از تو، چنين سوالى از من نكرده است. بعد گفت: ما اين موضوع را (از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) پرسيديم و آن حضرت فرمود: آنان دوازده نفرند، به تعداد نقباى بنى اسرائيل‏(۹) .

ح - در روايت ديگرى ابن مسعود گويد: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

خلفاى بعد از من به تعدا اصحاب موسى هستند(۱۰) .

ابن اثير گويد: همانند اين از عبد الله بن عمر و حذيفه و ابن عباس نيز، روايت شده است‏(۱۱) .

مولف گويد: نمى‏دانم مقصود ابن كثير از روايت ابن عباس، همان است كه حاكم حسكانى از ابن عباس روايت كرده يا غير آن است.

روايات گذشته صريحا مى‏گويد: عدد واليان دوازده نفر و همگى از قريش اند. و امام علىعليه‌السلام در سخن خود مقصود از قريش در اين روايات را بيان كرده و مى‏فرمايد:

همه امامان از قريش اند و در اين تيره از هاشم (اهل البيتعليه‌السلام ) جايگزين شده‏اند، (ولايت) براى غير آنان روانيست و واليان جز ايشان شايسته (ولايت) نباشند(۱۲) . و نيز فرمود:

«اللهم بلى لا تخلوا الارض من قائم لله بحجه اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بيناته ...»

خداوندا! آرى، زمين هرگز از قيام كننده به حق براى خدا خالى نخواهد شد، (اين امام قائم) يا پيروز است و نمايان و يا خائف است و پنهان، تا حجتها خدا و نشانه‏هاى روشن الهى نابود نگردد.(۱۳)

امامان دوازده گانه در تورات‏

ابن كثير گويد: در توراتى كه در دست اهل كتاب است موضوعى آمده معناى آن چنين است:

خداوند متعال ابراهيمعليه‌السلام را به وجود اسماعيلعليه‌السلام بشارت داد و فرمود: اسماعيل را زيادتى بخشم و نسل او را گسترده گردانم و در بين آنان دوازده نفر را از بزرگان و فرزانگان قرار دهم.

و گويد: ابن تيميه گويد: اينان كه به وجودشان بشارت داده شده، همان است كه در حديث جابربن سمره آمده و مقرر گرديده تا در ميان امت پراكنده باشند، و اينكه قيامت بر پا نگردد مگر آنكه موجود شده باشند، و بسيارى از يهوديانى كه به اسلام مشرف شده‏اند، اشتباه كرده و پنداشته‏اند آنان همان كسانى اند كه فرقه را فضه (شيعيان دوازده امامى) به سوى آنان دعوت كرده و از ايشان پيروى مى‏كنند(۱۴) .

مولف گويد : بشارت مورد اشاره در سفر پيدايشتورات امروزين، باب: (۱۷ شماره ۱۸ - ۲۰) اصل عبرى چنين است:

«قى ليشماعيل بيرختى اوتو قى هفريتى اوتو قى هربيتى بمئود شنيم عسار نسيئيم يوليد قى نتتيف لگوى گدول ‏»(۱۵) .

ترجمه : اسماعيل را مبارك ساخته و جدا او را بهره‏مند و پر بار و كثير و گسترده گردانم، دوازده عدد امام از او پديد آيد و او را به امت بزرگ و عظيمى تبديل خواهم كرد.

اين بخش از تورات اشاره به آن دارد كه، مباركى و پربارى و كثرت افراد تنها در نسل اسماعيلعليه‌السلام است.

واژه شنيم عسار يعنى: دوازده نفر، كه لفظ عسار اعداد تركيبى كه معدود آن مذكر باشد، مى‏آيد(۱۶) و معدود در اينجا نسيئيم و مذكر است و با اضافه شدن يم در آخر آن معناى جمع مى‏دهد. مفرد آن ناسى يعنى: امام و پيشوا و رئيس است‏(۱۷) .

و اما سخن خداوند به ابراهيمعليه‌السلام در همان بخش نيز، يعنى عبارت فى نتنيف لگوى گدول، واژه فى نتنيف مركب است از فى كه حرف عطف است، و ناتن كه فعل است و به معناى: قرار مى‏دهم، و يف كه ضمير است و در آخر فعل آمده به اسماعيلعليه‌السلام باز مى‏گردد، يعنى: او را (چنين) قرار مى‏دهم(۱۸) . و اما لفظ گوى به معناى امت و مردم است‏(۱۹) ، و گدول به معناى كبير و عظيم(۲۰) و تمام جمله يعنى: او را امت كبير و بزرگى گردانم.

از مجموع اين فقره روشن مى‏گردد كه مقصود از كثرت و بركت در نسل اسماعيلعليه‌السلام دقيقا رسول خدا محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيت آن حضرتعليه‌السلام مى‏باشند، و آنانند كه دنباله و امتداد نسل اسماعيلعليه‌السلام هستند. زيرا، خداوند متعال به ابراهيمعليه‌السلام فرمود: از سرزمين نمرود خارج شده و به شام برود. آن حضرت نيز، همراه با همسرش ساره و لوط به فرمان خدا هجرت كردند و در سرزمين فلسطين فرود آمدند.

خداوند متعال ثروت ابراهيمعليه‌السلام را بسيار فزونى بخشيد. ابراهيم گفت: خداوند! من با اين مال بدون اولاد چه كنم؟ خداى متعال به او وحى كرد: من فرزندان تو را به قدرى كثير وبسيار گردانم كه به تعداد ستارگان باشند در آن زمان هاجر كنيزك ساره بود و او را به ابراهيمعليه‌السلام بخشد، هاجر از ابراهيمعليه‌السلام باردار شد و اسماعيلعليه‌السلام را براى او به دنيا آورد. سن ابراهيمعليه‌السلام در آن حال ۸۶ سال بود(۲۱) .

قرآن كريم در ضمن دعاى ابراهيمعليه‌السلام و در خواست او از خداى متعال، به اين حقيقت روشن اشاره كرده و مى‏فرمايد: ابراهيم گفت:

( رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ )

پروردگارا! من برخى از ذريه خود را در بيابانى خشك، در كنار خانه محترم تو جاى دادم تا نماز را به پاى دارند. پروردگارا! دلهائى از مردمان را به سوى آنان بگردان و آنان را از ثمرات ده باشد كه سپاس گويند. (ابراهيم / ۳۷)

اين آيه كريمه تاكيد مى‏كند كه ابراهيمعليه‌السلام برخى از ذريه و نسل خود را كه اسماعيل و فرزندان متولد او در مكه بودند، در كنار خانه خدا جاى داد متعال در خواست كرد تا رحمت و هدايت بشر در طول تايخ را بر عهده ذريه و فرزندان او قرار دهد، خداوند نيز دعوتش را پذيرفته و آن را در نسل او، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و دوازده امامعليه‌السلام قرار است.

امام باقرعليه‌السلام دراين باره فرموده است: نحن بقيه تلك العتره و كانت دعوه ابراهيم لنا مائيم بقيه آن (ذريه و) عترت و دعايى ابراهيمعليه‌السلام براى ما بود(۲۲) .

فشرده احاديث گذشته‏

خلاصه آنچه كه گذشت و نتيجه آن اين مى‏شود كه: تعداد امامان در اين امت دوازده نفر پى در پى هستند، و پس از دوازدهمين امام، عمر اين دنيا پايان مى‏گيرد.

در حديث اول آمده بود: اين دين تا قيامت و تا هنگامى كه دوازده خليفه بر سر شما باشند، استوار و بر پا خواهد بود...

اين حديث، مدت برپا بودن اين دين را تعيين، و آن را به برپايى قيامت محدود ساخته و تعداد امامان اين امت را دوازده نفر دانسته است.

در حديث پنجم آمده بود: اين دين پيوسته تا زمانى كه دوازده نفر از قريش موجود باشند استوار و بر پاست، و هنگامى كه در گذرند، زمين اهل خود رافرو مى‏برد.

اين حديث نيز، وجود و بقاى دين را تا پايان عمر آنان را پايان دنيا مى‏داند.

در حديث هشتم نيز، عدد امامانعليه‌السلام را تنها دوازده نفر دانسته و فرموده: خلفاى پس از من به تعداد اصحاب موسى هستند.

اين حديث دلالت بر آن دارد كه بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جز خلفاى دوازده گانه، خليفه ديگرى نخواهد بود.

الفاظ اين روايات كه با صراحت مى‏گويند: عدد خلفا تنها دوازده نفر است و بعد از آنان هرج و مرج و نابودى زمين و برپائى قيامت است ديگر الفاظى را كه چنين صراحتى از آنها دانسته نمى‏شود، بيان و تبيين مى‏كند.

بنابراين، لازم است عمر يكى از امامان دوازده گانه، بر خلاف عمر عادى انسانها، طولانى و خارق العاده باشد. چنانكه اكنون واقع شده و دوازدهمين امام از ائمه اثنى عشر و اوصياى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بدين گونه است.

حيرت علما در تفسير اين حديث‏

دانشمندان مكتب خلفا در بيان در مقصود از امامان دوازده گانه كه در اين روايت آمده است، دچار حيرت و زحمت شده و ديدگاههاى متفاوتى ارائه داده‏اند.

ما اميران بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را كه برشمرديم ديديم: ابوبكر، عمر، عثمان، على، حسن، معاويه، يزيد، معاويه بن يزيد، يزيد بن عبدالملك، مروان بن محمد بن مروان، سفاح و... هستند.

او پس از آن بيست و هفت نفر از خلفاى عباسى تا عصر خود را بر شمرده و گويد: اگر از مجموع آنها دوازده نفر را به صورت ظاهر شماره كنيم آخرين آنها سليمان بن عبد الملك است، و اگر به معناى واقعى خليفه نظر داشته باشيم، تنها پنج نفر براى ما باقى مى‏داند: خلفاى چهار گانه و عمر بن عبد العزيز. بنابراين، من معنايى براى اين حديث نمى‏يابم‏(۲۳) .

قاضى عياش در جواب اين سخن كه مى‏گويد: بيش از اين تعداد (دوازده نفر) به ولايت رسيدند، گفته است: اين اعتراضى نادرست است. زيرا، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نفرموده است تنها دوازده نفر به ولايت اين تعداد به ولايت رسيده‏اند و اين مطلب از اضافه شدن بر تعداد آنها منع نميكند(۲۴) .

سيوطى در جواب آن سخنى را نقل كرده كه گويد:

مراد حديث، وجود دوازده نفر خليفه در طول دوران اسلام تا قيامت است كه عامل بر حق باشند، اگر چه پى در پى نباشند(۲۵) .

در فتح البارى گويد: يقينا از اين تعداد (دوازده نفر) خلفاى چهارگانه در گذشته‏اند، و بقيه نيز، بناچار بايد تا پيش از برپايى قيامت، تكميل گردد(۲۶) .

ابن جوزى گويد: بنابراين، آنجا كه فرموده: سپس فتنه و آشوب خواهد بود، مراد فتنه‏هاى پيش از برپايى قيامت مانند: خروج دجال و بعد آن مى‏باشد(۲۷) .

سيوطى گويد: از اين دوازده نفر خلفاى چهار گانه و حسن و معاويه و عبدالله زبير و عمر بن عبدالعزيز، اين هشت نفر، روى كار آمده‏اند و احتمال اين كه مهدى عباسى را هم به آنان اضافه كينم - كه او در بين عباسيان همانند عمر بن عبد العزيز در ميان امويان است - و نيز، طاهر عباسى را به خاطر عدالت خواهى‏اش، باز هم دو نفر باقى و مورد انتظار است كه يكى از آنان مهدى آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اهل بيت خواهد بود(۲۸) .

و نيز، گفته شده: مراد حديث آن است كه، آن دوازده نفر در دوران عزت خلافت و قوت اسلام و استوارى امور آن باشند، از كسانى كه در زمان وى، اسلام عزيز گشته و همه مسلمانان پيرامون او گرد آيند(۲۹) .

بيهقى گويد: اين تعداد (= دوازده نفر) تا زمان وليدبن يزيد بن عبدالملك روى كار آمدند، سپس فته و آشوب بزرگ برپا شد و پس از آن حكومت عباسيان قالب آمد، و اينكه بر عدد مذكور مى‏افزايند بدان خاطر است كه صفت مورد اشاره در حديث را رها كرده يا كسانى را كه بعد از فتنه مذكور آمده‏اند از آنان شمرده‏اند(۳۰) .

و نيز گفته‏اند: كسانى را كه امت بر آنان اجتماع كرده‏اند: خلفاى ثلاثه و سپس على تا زمان حكميت در صفين كه معاويه را در آن روز خليفه ناميدند. سپس با صلح حسن بر معاويه اجتماع كردند و پس از او بر پسرش يزيد. حسين هم كه پيش از رسيدن به خلافت كشته شد. با مرگ يزد اختلاف كردند تا آن كه پس از كشته شدن ابن زبير، بر عبدالملك مروان اجتماع نمودند و سپس بر فرزندان چهار گانه او: وليد و سليمان و يزيد و هشام كه در اين جمع عمر بن عبد العزيز ميان سليمان و يزيد فاصله شد و دوازدهمين آنان وليد بن يزيد بن عبدالملك بود كه مردم پس از هشام بر او اجتماع كردند و او چهار سال حكومت كرد(۳۱) .

بنابراين، خلافت اين دوازده نفر به خاطر اجتماع مسلمانان بر آنها صحيح است، و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مسلمانان را به خلافت و جانشينى اينان از خودش - در حمل و انتقال اسلام به مردم - بشارت داده است!

ابن حجر درباره اين توجيه گويد: اين بهترين توجيه است.

و ابن كثير گويد: راهى را كه پيموده و عده‏اى با وى موافقت كرده‏اند، يعنى اينكه، مراد حديث خلفاى پى در پى تا زمان وليد بن عبد الملك فاسق مى‏باشد، وليدى كه در گذشته در مذمت او سخن گفتيم، راهى غير مقبول است.

زيرا، خلفاى مورد اشاره تا زمان اين وليد، بيش از دوازده نفرند، دليل آن اين است كه: خلافت ابوبكر و عمر و عثمان و على مسلم است...پس از آنان حسن بن على است چنانچه واقع شد و على او را وصى خود قرار داد و مردم عراق با او بيعت كردند... تا آنكه او و معاويه صلح كردند.

سپس پسر معاويه يزيد و بعد، پسر يزيد معاويه بن يزيد و سپس مروان بن حكم و بعد پسرش عبدالملك مروان و وليد بن عبد الملك، سپس سليمان بن عبد الملك، و بعد عمر بن عبد العزيز و پس از وى يزيد بن عبد الملك و بعد هشام بن عبد الملك، كه جمع آنها پانزده نفر مى‏شود و سپس وليد بن عبد الملك، و اگر حكومت ابن زبير پيش از عبد الملك را نيز به حساب آوريم، مى‏شوند شانزده نفر، و با اين حساب، يزيد بن معاويه جزء آن دوازده نفر شده و عمر بن عبد العزيز كه همه پيشوايان بر مدح و سپاس او متفق القولند، و او را از خلفاى راشدين به شمار آورده و همه مردم بر عدالت او اتفاق نظر دارند، و دوران او از بهترين دوره ها بوده و حتى شيعيان نيز بدان اعتراف دارند، از جمع دوازده نفر خارج مى‏گردد.

و اگر بگويد: من تنها كسانى را به حساب مى‏آورم كه امت بر آنان اجتماع كرده باشند، لازمه‏اش آن است كه على بن ابى طالب و فرزندش به حساب نيايند، زيرا همه مردم بر آن دو اجتماع نكردند، دليلش آن كه مردم شام، همگى، از بيعت با او سر باز زدند.

و نيز گويد: برخى توجيه كنندگان، معاويه و پسرش يزيد و نوه‏اش معاويه بن يزيد را به شمار آورده، و زمان مروان و ابن زبير را قيد نكرده‏اند، زيرا امت بر هيچ يك از آنها اجتماع نكرده‏اند.

بنابراين ديدگاه نيز، مى‏گوئيم: در اين مسلك خلفاى سه گانه سپس معاويه و بعد يزيد و سپس عمر بن عبد الملك و بعد وليد بن سليمان و سپس عمر بن العزيز و بعد و بعد هشام به شمار آيند كه جمعا ده نفرند و بعد از آنها وليد بن يزيد عبد الملك فاسق است كه لازمه اين ديدگاه نيز، اخراج على و پسرش حسن خواهد بود، و اين دقيقا بر خلاف آنى است كه امامان اهل سنت و بلكه شيعه بر آن تصريح كرده‏اند(۳۲) .

ابن جوزى در كتاب كشف المشكل در جواب از اين توجيهات دو وجه ديگر را نقل كرده كه گويند:

اول - پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حديث خويش اشاره به حوادث بعد از خود و اصحاب خود ندارند، و چون حكم اصحاب با حكم آن حضرت پيوسته و مرتبط است، نتيجه مى‏گيريم كه خبر از حكومتهاى واقع شده پس از صحابه است، و چنان مى‏نمايد كه با بيان خود اشاره به عدد خلفاى بنى اميه دارد، و گويا سخن آن حضرت: «لا يزال الدين » يعنى:

ولايت تا آنجا كه دوازده خليفه به حكومت رسند، سپس اوضاع به حالت ديگرى، بدتر از حال اول، بر مى‏گردد. با اين حساب، اولين خليفه بنى اميه معاويه آخرينشان مروان حمار است كه تعدادشان سيزده نفر مى‏باشد، و عثمان و معاويه و ابن زبير به شمار نيايند، زيرا آنها از صحابه‏اند. و اگر مروان بن حكم را نيز - به دليل اختلاف در صحابى بودن يا مغلوبيتش در برابر عبد الله بن زبير و اجتماع مردم بر عبد الله - از جمع مذكور خارج كنيم، عدد دوازده راست مى‏آيد.

و پس از خروج خلافت از دست بنى اميه نيز، فتنه‏هاى عظيم و خونريزيهاى بسيار واقع شد تا آنكه دولت بنى عباس مستقر گرديد و اوضاع از آنچه بر آن بود، كاملا متغير و دگرگون شد(۳۳) .

ابن حجر در فتح البارى اين استدلال را مردود دانسته است.

دوم - ابن جوزى وجه دوم را از جزوه‏اى كه ابو الحسين بن منادى درباره مهدى گرد آورده نقل كرده كه گويد:

ممكن است اين موضوع مربوط به بعد از مهدى اى باشد كه در آخر الزمان خروج مى‏كند. زيرا، من در كتاب دانيال ديده‏ام كه: هنگامى كه مهدى وفات كند، پنج تن از نوادگان سبط اكبر به حكومت مى‏رسند، سپس پنج تن از نوادگان سبط اصغر، پس از آن آخرينشان مردى از سبط اكبر را وصى خود مى‏كند، بعد از او پسرش به حكومت مى‏رسد و بدين ترتيب دوازده نفر حاكم مى‏شوند كه هر يك از آنان امام و مهدى هستند.

گويد: در روايت ديگرى است... پس از او دوازده نفر مرد: شش تن از اولاد حسن، و پنج تن از اولاد حسين، و يك نفر از غير ايشان به حكومت مى‏رسند و چون فرد اخير مى‏ميرد فساد عالم گير مى‏شود.

ابن حجر در صواعق خود بر اين حديث حاشيه زده و گويد: اين روايت، يقينا روايتى واهى است و اعتمادى بر آن نيست!(۳۴) .

گروه ديگرى گويند: ظن غالب آن است كه آن حضرت عليه الصلاه و السلام، در اين حديث، از عجايب بعد از خود خبر داده، فتنه‏هايى كه مردم را در يك زمان متفرق كرده و تحت فرمان دوازده امير مى‏كشاند. و اگر غير اين را اراده كرده بود مى‏فرمود: دوازده اميرند كه چنين مى‏كنند و چون چنين وصفى براى آنها بيان نكرده اينگونه مى‏فهميم كه اينان در زمان واحد خواهند بود(۳۵) ....

گفته‏اند: در قرن پنجم هجرى تنها در اندلس واقعه‏اى رخ داد كه شش نفر همگى خود را خليفه مى‏ناميدند، اضافه بر آنها، حاكم مصر، خليفه عباسى بغداد و ديگرى مدعيان خلافت، از علويان و خوارج نيز، مدعى خلافت بودند(۳۶) .

ابن حجر درباره اين توجيه گويد: اين سخن كسى است كه به چيزى از طريق حديث - جز آنچه كه به نحو فشرده در بخارى آمده - آگاهى نداشته است‏(۳۷) .

و نيز گويد: وجود آنان در زمان واحد، عين پراكندگى و افتراق است و نمى‏تواند مراد حديث باشد(۳۸) .

بدينگونه، علماى مكتب خلفا در تفسير روايات گذشته، به ديدگاه واحدى نرسيدند. علاوه بر آن، از آوردن رواياتى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اسامى آن دوازده نفر را بيان فرموده نيز، اغماض و اهمال كرده‏اند. زيرا، با سياست حاكم بر مكتب خلفا در طى قرون متمادى در تخالف و تضاد بوده است.

اين روايات را محدثان مكتب اهل البيتعليه‌السلام در تاليفات خود با اسنادى كه به نيكان صحابه مى‏رسد، از رسول خداعليه‌السلام روايت كرده‏اند. و ما در بخش آينده به آوردن اندكى از آنها كه هر دو گروه در كتب خود آورده‏اند بسنده مى‏كنيم.

اسامى دوازده نفر در مكتب خلفا

الف - امام جوينى‏(۳۹) از عبد الله بن عباس روايت كند كه گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «انا سيد النبين و على بن ابى طالب سيد الوصيين، و ان اوصيائى بعدى اثنا عشر، اولهم على بن ابى طالب و آخرهم المهدى »

من آقاى پيامبران و على بن ابى طالب آقاى اوصياست، همانا اوصياى پس من دوازده نفرند، اولينشان على بن ابى طالب و آخرينشان مهدى است.

ب - امام جوينى باز هم به سند خود از ابن عباس روايت كند كه گفت: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

همانا خلفاى من و اوصيايم و حجتهاى خدا بر مردم پس از من دوازده نفرند، اولينشان برادرم و آخرينشان فرزندم خواهد بود. گفته شد: اى رسول خدا! برادر شما كيست؟ فرمود: على بن ابى طالب. گفته شد: فرزند شما كيست؟

فرمود: آن مهدى است. كسى كه زمين را پر از عدل و داد مى‏كند همان گونه كه از ظلم و ستم انباشته شده است. قسم به آن كه مرا بشارتگر و بيم دهنده بر حق فرستاده، اگر از دنيا باقى نماند مگر يك روز، خداوند اين روز را آنقدر طولانى كند تا فرزند من مهدى در آن خروج كند و روح خدا عيسى بن مريم فرود آيد و در پس او نماز بگزارد و زمين از نور پروردگارش روشن گردد، و فرمانروائى اش مشرق و مغرب را فراگيرد.

ج - جوينى باز هم به سند خود روايت كند كه راوى گفت: شنيدم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى‏فرمود: انا و على و الحسن و الحسين و تسعه من ولد الحسين مطهرون معصومون.

من و على و حسن و حسين و نه نفر از فرزندان حسين پاكيزگان و معصومانيم‏(۴۰) .

سياست حاكم بر مكتب خلفا در طى قرون بر آن بود كه امثال اينگونه احاديث را از دسترس ابناى امت اسلامى بدور داشته و بر آنها پرده پوشاند. و راستى را كه بخش عظيم پيروان اين مكتب در اين راه، جهاد شايانى كردند، و ما نمونه هائى از آن را در بحث و بررسى از اقدامات مكتب خلفا با نصوص سنت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه مخالفت ديدگاهشان بود در معالم المدرستين آورديم. و چون در اين بحث مجالى براى آوردن آن احاديث نداريم، تنها رواياتى را مى‏آوريم كه به معرفى امامان دوازده گانه پرداخته است. رواياتى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه در آنها متواترا به اسامى ايشان اشاره و تصريح شده است.

معرفى امامان دوازده گانه بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

امام اول:

اميرالمومنين على عليه‌السلام ، پدرش ابوطالب بن هاشم و مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم.

كنيت آن حضرت : ابوالحسن و الحسين، ابوتراب.

لقب آن حضرت : وصى، اميرالمومنين.

تولد آن حضرت : در سال سى ام پس از عام الفيل در بيت الله الحرام‏(۴۱) ، كعبه، به دنيا آمد.

وفات آن حضرت : در سال چهلم هجرى به دست عبد الرحمن بن ملجم، - يكى از خوارج - به شهادت رسيد و در بيرون كوفه، نجف اشرف، دفن گرديد.

امام دوم:

حسن بن على بن ابى طالبعليه‌السلام .

مادرش فاطمه زهراعليه‌السلام دخت گرامى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

كنيه آن حضرت : ابو محمد.

لقب آن حضرت : سبط اكبر، مجتبى.

ولادت آن حضرت : در نيمه رمضان سال سوم هجرى در مدينه به دنيا آمد.

وفات آن حضرت : در بيست و پنجم ربيع الاول سال پنجاهم هجرى به شهادت رسيده و در بقيع، در مدينه منوره دفن گرديد.

امام سوم:

حسين بن على ابى طالب عليه‌السلام .

مادرش فاطمه (سلام الله عليه) دخت گرامى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

كنيت : ابو عبد الله.

لقب : سبط، شهيد كربلا.

ولادت : سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدينه.

وفات: در دهم محرم سال ۶۱ هجرى به همراه اهل بيت و يارانش در كربلا به دست يزيديان به شهادت رسيد. مزار آن حضرت نيز، هم اكنون در كربلا يكى از شهرهاى عراق است‏(۴۲) .

امام چهارم:

على بن الحسينعليه‌السلام .

ماردش غزاله يا شاه زنان.

كنيت : ابو الحسن.

لقب : زين العابدين، سجاد.

تولد : در سال ۳۳ يا ۳۷ يا ۳۸ هجرى در مدينه.

وفات : در سال ۹۴ هجرى به شهادت رسيده و در بقيع جنب عمويش امام حسنعليه‌السلام دفن گرديد(۴۳) .

امام پنجم:

محمد بن علىعليه‌السلام .

مادرش ام عبدالله دخت امام حسن بن علىعليه‌السلام .

كنيت : ابوجعفر.

لقب : باقر.

ولادت : در سال ۵۷ هجرى در مدينه.

وفات : در سال ۱۱۷ هجرى در مدينه به شهادت رسيده و در بقيع در كنار پدرش زين العابدينعليه‌السلام دفن گرديد(۴۴) .

امام ششم:

جعفر بن محمدعليه‌السلام .

مادرش ام فروه دخت قاسم بن محمد بن ابى بكر.

كنيت : ابو عبدالله.

لقب : صادق.

ولادت : در سال ۷۳ هجرى در مدينه.

وفات : در سال ۱۴۸ هجرى به شهادت رسيده و در بقيع در جنب پدرش امام باقرعليه‌السلام دفن گرديد(۴۵) .

امام هفتم:

موسى بن جعفرعليه‌السلام .

مادرش حميده.

كنيت : ابوالحسن.

لقب : كاظم.

ولادت : در سال ۱۲۸ هجرى در مدينه.

وفات : در سال ۱۸۳ هجرى در زندان خليفه هارون الرشيد در بغداد به شهادت به رسيد و قبرستان قريش بخش غربى بغداد امروزين، معروف به شهر كاظميه دفن گرديد(۴۶) .