قرآن در آیینه نهج البلاغه

قرآن در آیینه نهج البلاغه0%

قرآن در آیینه نهج البلاغه نویسنده:
گروه: مفاهیم قرآنی

قرآن در آیینه نهج البلاغه

نویسنده: استاد محمد تقی مصباح یزدی
گروه:

مشاهدات: 8401
دانلود: 3181

توضیحات:

قرآن در آیینه نهج البلاغه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 65 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8401 / دانلود: 3181
اندازه اندازه اندازه
قرآن در آیینه نهج البلاغه

قرآن در آیینه نهج البلاغه

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

مقدمه قرآن در آيينه نهج البلاغه

استاد محمد تقى مصباح يزدى

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم

با اين که ما معتقديم قرآن کريم بزرگ ترين هديه الهى براى انسان ها و گران بهاترين ميراث پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ميان مسلمين است، امت اسلامى آن طور که شايسته است براى استفاده از اين ميراث عظيم از خود همت نشان نداده و نمى دهد. جامعه اسلامى پس از وفات پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم على رغم تاکيدات فراوان حضرتش مبنى بر وجوب رجوع و عمل به قرآن، به عنوان ثقل اکبر، و فرا گرفتن علوم قرآن از اهل بيتعليه‌السلام به عنوان ثقل اصغر، از تمسک به اين حبل متين الهى محروم مانده است.

در نتيجه جامعه اسلامى از جايگاه اصلى خويش که قرآن آنها را بدان مژده داده و مى فرمايد:( وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ) (۱) بازمانده اند و امروزه به اين واقعيت تلخ مى بايد اقرار نمود که جامعه اسلامى به دليل فاصله گرفتن از واقعيت قرآن و علوم اهل بيت، متحمل خسارت هاى جبران ناپذيرى شده است.

اما على رغم دورى مسلمين از حقيقت قرآن و غريب بودن اين گوهر آسمانى و عطيه رحمانى، پرداختن به ظاهر آن در ميان مسلمين گهگاه از رواج و رونق خوبى برخوردار بوده است.

عموم مسلمانان قرآن را کتابى مقدس و آسمانى که در شب قدر بر قلب مبارک پيامبر نازل شده است، مى شناسند و بدان احترام مى گذارند.امروزه چاپ قرآن کريم با کاغذهاى عالى و جلدهاى زرين، و تلاوت و حفظ آن و تسلط بر علومى که به ظواهر قرآن مى پردازد، از قبيل تجويد و مانند آن جايگاه ويژه اى در فرهنگ مسلمين پيدا کرده است و هر از چند گاهى شاهد برگزارى مسابقات حفظ و قرائت قرآن کريم در سطح بين الملل کشورهاى اسلامى هستيم و اين خود جاى بسى خوشبختى است.

البته ناگفته نماند که رونق گرفتن قرآن کريم در ساير کشورهاى اسلامى نيز تا حدود زيادى مرهون حضرت امام خمينى (ره) و پيروزى انقلاب اسلامى ايران بوده است، زيرا بعد از پيام حضرت امام خمينى (ره) مبنى بر اداره حرمين شريفين به دست شورايى متشکل از کشورهاى اسلامى بود که عربستان به تعمير و توسعه حرمين شريفين، پرداخت تا بدين وسيله خود را پيشگام تبليغ اسلام و قرآن وانمود کند واز توجه ملت ها و کشورهاى مسلمان به ايران اسلامى جلوگيرى کند.

در هر حال، پرداختن به ظاهر قرآن و دور ماندن از حقيقت آن، از بزرگ ترين مشکلاتى بوده است که پيوسته جوامع اسلامى از ناحيه آن ضربه هاى جبران ناپذيرى خورده اند.روشن است که تا مسلمانان از ظاهر قرآن به باطن آن در نگذرند واز گفتار به عمل روى نياورند، هدايت قرآن درباره آنها تحقق نيافته است.

اين مجموعه در صدد بررسى عوامل دور افتادن مسلمانان از حقيقت قرآن و عترت، پس از وفات پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيست.آنچه در اين نوشتار آمده، جلوه هايى از حقيقت قرآن از ديدگاه نهج البلاغه و از زبان خود قرآن کريم است و خواننده، قرآن را از منظر امير مومنانعليه‌السلام مى شناسد و با عظمت آن آشنا مى شود.

همچنين به طرح پاره اى از شبهاتى که از جانب برخى معاندان مطرح مى شود و پاسخ آنها، پرداخته شده است.در خاتمه نيز از زبان قرآن ناطق، علىعليه‌السلام ، علل و انگيزه هاى شيطانى طرح اين گونه شبهه ها بيان مى گردد.

لازم به ذکر است مه مطالب اين کتاب در واقع مجموعه چند سخنرانى است که حضرت آيت الله مصباح يزدى در رمضان سال هاى ۱۳۷۷ و ۱۳۷۸ هجرى شمسى در قم ايراد داشته اند.از آن جا که سعى بر آن بوده که تا حد امکان، مطالبى که استاد بيان کرده اند کم و زياد و جا به جا نشود و فقط تلاش شده زبان گفتارى تا حدودى به زبان نوشتارى نزديک گردد، لذا طبيعى است که دقت هاى معمول نگارشى و ويرايشى به طور کامل و صددرصد در اين کتاب به چشم نمى خورد.

در پايان از محقق ارجمند جناب حجت الاسلام محمدى که کار تدوين اين مجموعه را به انجام رسانده اند و نيز جناب حجت الاسلام نادرى که امر ويرايش آن را بر عهده داشته اند سپاسگزارى نموده و مزيد توفيقات ايشان را از درگاه ايزد منان خواستاريم.

انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره)

جايگاه قرآن در جامعه دينى

فصل اول: جايگاه قرآن در جامعه دينى

قرآن، تنها کتاب آسمانى در اختيار انسان

اگر بخواهيم به همه آنچه درباره قرآن در نهج البلاغه آمده است بپردازيم بحث بسيار طولانى مى شود. امام علىعليه‌السلام در بيش از بيست خطبه نهج البلاغه به معرفى قرآن و جايگاه آن پرداخته است و گاه بيش از نصف خطبه به تبيين جايگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظيفه آنان در قبال اين کتاب آسمانى اختصاص پيدا کرده است.

ما در اين جا تنها به توضيح پاره اى از توصيف پاره اى از توصيف هاى نهج البلاغه درباره قرآن کريم بسنده مى کنيم. امامعليه‌السلام در خطبه ۱۳۳ مى فرمايد: «و کتاب الله بين اظهر کم ناطق لا يعيى لسانه »؛ قرآن در دسترس و جلوى روى شماست. بر خلاف کتب آسمانى اديان ديگر از قبيل کتاب حضرت موسى و حضرت عيسىعليه‌السلام ، قرآن در اختيار شماست.

گفتنى است که امم گذشته و به خصوص در بين يهود بنى اسرائيل کتاب مقدس در اختيار عموم مردم نبوده است؛ بلکه تنها نسخه هاى محدودى از تورات در نزد علماى يهود موجود بوده و براى عموم امکان مراجعه به تورات وجود نداشته است.

درباره کتاب آسمانى حضرت عيسىعليه‌السلام وضع از اين هم نگران کننده تر بوده و هست؛ زيرا آنچه امروز به نام انجيل در ميان مسيحيان شناخته مى شود کتابى نيست که بر حضرت عيسى مسيحعليه‌السلام نازل شده؛ بلکه مطالبى است که به دست افرادى گردآورى و به نام اناجيل اربعه معروف شده است.

بنابراين امم پيشين از دسترسى به کتب آسمانى محروم ماندند. اما وضعيت در مورد قرآن متفاوت است. کيفيت نزول قرآن و قرائت و تعليم آن از جانب پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به گونه اى بود که مردم مى توانستند آن را فرا بگيرند و آياتش را حفظ کنند و قرآن به طور کامل در دسترسشان باشد.

از ديگر ويژگى هاى مهم اين کتاب آسمانى آن است که خداوند متعال بر امت اسلام منت نهاده و خود، حفظ قرآن کريم را از هر گونه تهديدى به عهده گرفته است. به علاوه پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به قدرى به فراگيرى مسلمانان و حفظ آيات الهى اهتمام داشتند که در همان زمان رسول الله، عده زيادى از مسلمانان حافظ قرآن بودند و نسخه هايى از آياتى که جديدا نازل مى شد در اختيار داشتند و به تدريج آنها را حفظ مى کردند و به هر حال از طريق تکثير اين نسخه ها يا نقل سينه به سينه از حافظى به حافظ ديگر، قرآن در اختيار همگان قرار مى گرفت.

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد: «کتاب الله بين اظهرکم »؛ کتاب خدا در ميان شماست، در دسترس شماست. «ناطق لا يعیی لسانه ». بجاست روى اين جمله تاکيد و تکيه شود. حضرت مى فرمايد: اين کتاب گوياست و زبانش به کندى نمى گرايد، از سخن گفتن خسته نمى شود و هرگز لکنت پيدا نمى کند، بنايى است که پايه هايش فرو نمى ريزد و پيروزمندى است که يارانش شکست نمى خورند.

سخن گفتن قرآن

امام علىعليه‌السلام از سويى در مورد اوصاف قرآن در نهج البلاغه مى فرمايند: اين کتاب کتاب ناطق است؛ خودش سخن مى گويد؛ از سخن گفتن خسته نمى شود. سخن و مطلب خويش را به روشنى بيان مى کند و از ديگر سوى، مى فرمايند اين قرآن، ناطق نيست؛ بايد آن را به سخن درآورد و من هستم که اين قرآن را براى شما تبيين مى کنم. و گاه در بعضى از تعابير آمده است که قرآن صامت ناطق؛(۲) قرآن ساکت است و در عين حال ناطق و گويا. به راستى معناى اين سخن چيست؟

به نظر مى رسد اين تعبير بيانگر دو نگاه متفاوت به اين کتاب آسمانى است که در يک نگرش قرآن کتابى مقدس، ولى خاموش در گوشه اى نشسته است و با کسى سخن نمى گويد و کسى با او ارتباطى ندارد و از نگاهى ديگر کتابى است گويا که همه انسان ها را مخاطب خويش قرار داده است و آنها را به پيروى از خود فرامى خواند و به پيروان خود نويد بهروزى و سعادت مى دهد.

بديهى است قرآنى که تنها وصف آن تقدس باشد و بس، کلمات و جملات و آياتى است منقوش بر صفحاتى از کاغذ که مسلمان ها به آن احترام مى گذارند، آن را مى بوسند و آن را در بهترين جاى خانه خويش نگه مى دارند و گاه در مجالسى بدون توجه به حقيقت و معانيش آن را تلاوت مى کنند.

اگر با اين ديد به قرآن بنگريم، قرآن کتاب صامتى است که با صوت محسوس سخن نمى گويد و کسى که چنين نگرشى به قرآن دارد هرگز سخنى از قرآن نخواهد شنيد و قرآن کريم مشکلى از او حل نخواهد کرد.

بنابراين ما موظفيم به نگرش دوم روى بياوريم؛ يعنى قرآن را کتاب زندگى بدانيم و با ايجاد روحيه تسليم در برابر خداى متعال، خود را براى شنيدن سخنان قرآن کريم که تمامى آنها دستورات زندگى است آماده کنيم. در اين صورت است که قرآن ناطق و گوياست؛ با انسان ها سخن مى گويد و آنها را در تمام زمينه ها راهنمايى مى کند.

علاوه بر اين تفسيرى که براى صامت بودن و ناطق بودن قرآن بيان کرديم، معنايى عميق تر از اين نيز براى اين مطلب وجود دارد که آن معنا مورد نظر حضرت علىعليه‌السلام است و بر اساس آن معناى خاص است که مى فرمايند قرآن صامت است و بايد آن را به سخن درآورد و اين من هستم که قرآن را براى شما تبيين مى کنم.

اينک به توضيح صامت بودن و ناطق بودن قرآن به معناى دوم - و در واقع به تبيين معناى حقيقى آن - مى پردازيم: هر چند قرآن کريم کلام خداى متعال است و حقيقت اين کلام الهى و صدور و نزولش براى ما شناختنى نيست، انما از آن جا که هدف از نزول آن هدايت انسان هاست، اين کلام الهى آن قدر تنزل پيدا کرده است که به صورت کلمات و جملات و آيات قابل خواندن و شنيدن براى بشر درآمده، ولى در عين حال چنين نيست که مضامين همه آيات آن براى انسان هاى عادى قابل فهم و دسترسى باشد و خود مردم بدون تفسير و تبيين پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان معصومعليهم‌السلام و راسخين در علم بتوانند به مقاصد آيات نايل شوند.

به عنوان مثال، تفصيل و تبيين جزئيات احکام در قرآن نيامده است، همچنين آياتى از قرآن کريم مجمل است و نياز به تبيين و توضيح دارد.بنابراين قرآن از بسيارى از جهات (صامت)است يعنى براى انسانهاى عادى، بدون تفسير و تبيين کسى که با غيب ارتباط دارد و به علوم الهى آگاه است قابل استفاده نيست.

پيامبر و تبيين قرآن

يکى از وظايف پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت به امت، تبيين آيات الهى است.

قرآن کريم خطاب به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: «و انزلنا اليک الذکر لتبين للناس ما نزل اليهم »(۳) ما قرآن را بر تو نازل کرديم و وظيفه توست که قرآن را مردم بخوانى و معارف آن را براى ايشان تبيين نمايى؛ زيرا چنان که اشاره شد، قرآن کلام الهى است و با اين که بسيار تنزل يافته تابه صورت کلمات و آيات درآمده است در اختيار مسلمانان قرار گرفته، در عين حال معارف آن، چنان عميق است که براى انسان هاى عادى چندان قابل فهم نيست، لذا قرآن از اين جهت نزد انسان هاى عادى صامت است و نياز به تفسير و تبيين پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه معصوم دارد.

بر همين اساس خداوند متعال خطاب به پيامبر مى فرمايند: (ما قرآن را بر تو نازل کرديم تا آن را براى مردم تبيين کنى).

بنابراين آيات قرآن تفسيرى خاص خود دارند که اين تفسير و تبيين و علوم آن نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه معصومينعليهم‌السلام است آنها نيز معارف قرآن را در اختيار مسلمان ها گذاشتند و پيام قرآن را به گوش مردم رسانيدند. پس قرآن به اين اعتبار ناطق است و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمهعليهم‌السلام معارف قرآن را بيان فرمودند.

لکن بايد توجه داشت که قرآن سخن خويش را اعم از خوشايند مخاطب بيان مى کند، خواه موافق خواهش دل او، يا مخالف هواى نفس انسان باشد.ونيز شياطين انس حق ندارند خواسته هاى خود را بر قرآن تحميل کنند و به اسم برداشت خود از قرآن، کلام خداوندى را به راى خود تفسير کنند، که در اين باره در آينده به تفصيل سخن خواهيم گفت.

بنابر هر دو معنا که از (صامت بودن و ناطق بودن) قرآن بيان شد حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايند: «ناطق لا يعيى لسانه »؛(۴) قرآن گوينده اى است که از سخن گفتن خسته نمى شود و پيام هايش را به گوش مردم مى رساند و حجت را بر مسلمانان تمام مى کند.

بنابراين در اين فراز از سخن، علىعليه‌السلام قرآن را چنين معرفى مى کند که، قرآن اين کلام الهى در بين شماست و پيوسته با لسانى گويا و رسا انسان ها را به فلاح و رستگارى فرا مى خواند و پيروانش را به سعادت و خوشبختى نويد مى دهد و از انجام رسالت خويش هرگز خسته نمى شود.

در خطبه ۱۵۷ در وصف قرآن کريم چنين مى فرمايد: «ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لکن اخبرکم عنه، الا ان فيه علم ما ياتى، و الحديث عن الماضى، و دواء دائکم، و نظم ما بينکم »؛ هان، اين قرآن است.پس از او بخواهيد تا براى شما سخن بگويد در حالى که هرگز قرآن (بدون تبيين و تفسير پيامبر و امام معصومعليه‌السلام ) سخن نخواهد گفت.

شما بايد از زبان پيامبر و امام معصومعليهما‌السلام با معارف قرآن آشنا شويد و علوم قرآن را از آنها دريافت کنيد.قرآن درياى معارف و علوم الهى است که غواصى در اين درياى عميق و بى انتها و صيد گوهرهاى انسان ساز آن تنها از عهده کسانى برمى آيد که با غيب عالم هستى در ارتباطند و خداى متعال نيز از مردم خواسته تا با توسل به ذيل عنايت پيامبر و ائمه هدىعليهم‌السلام و استفاده از علوم اهل بيت و کمک و راهنمايى آن بزرگواران به معارف بلند قرآن راه يابند؛ زيرا علوم قرآن در نزد اهل بيت است.در نتيجه سخن آنها سخن قرآن است. و چون چنين است پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بيتعليهم‌السلام قرآن ناطقند.

بر مبناى مذکور حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد: «ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ينطق »؛ اين قرآن و اين شما، ببينيد که بدون تبيين امام معصومعليه‌السلام است که مى بايد قرآن را براى شما تفسير و تبيين کند و شما را از معارف و علوم قرآن آگاه نمايد.

حضرت با بيان اين مقدمه قرآن را از زاويه ديگرى مورد توجه قرار مى دهند و مردم را به رجوع به قرآن و تدبر در آن فرا مى خوانند.حضرتش مى فرمايند، حال که امام معصومعليه‌السلام مى بايد علوم و معارف قرآن را براى مسلمانان بيان کند و خود قرآن سخن نمى گويد و مردم خود نيز قادر نيستند مستقيما پيام هاى الهى را دريافت کنند.

اکنون: اخبرکم عنه؛ من شما را از قرآن آگاه مى کنم واز علوم و معارف قرآن به شما خبر مى دهم. بدانيد تمام آنچه مورد نياز شماست در قرآن کريم است:( أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُم ) ؛ علم گذشته و آينده در قرآن است و درمان درد شما و راه نظم و سامان امورتان در قرآن است. اين شما هستيد که بايد با استفاده از قرآن کريم و علوم اهل بيتعليه‌السلام به امور خود سامان بخشيد.

تذکر دو نکته

۱- قرآن مهم ترين سند تاريخى براى مسلمانان و پيروان اين کتاب آسمانى است. آن جا که قرآن از تاريخى سخن مى گويد و تفکرات و معتقدات اقوام و ملل پيشين و روش زندگى و سرگذشت آنها را بيان مى کند، معتبرترين سند تاريخى است و در مقايسه با کتب و مطالب تاريخى، که سند قرآنى ندارد، گر چه به صورت تواتر نقل شده باشد، ارزش و اعتبار آنها در حد قرآن نيست. پس اخبار گذشتگان و داستان انبيا و اقوام پيشين را از قرآن بايد شنيد و از آنها پند گرفت.

اين ما هستيم که بايد با مراجعه به قرآن و مطالعه داستان زندگى اقوام و ملل پيشين از آنها درس عبرت گرفته، زندگى خود را بر اساس حق و روش صحيح سامان بخشيم.

۲- قرآن کريم علاوه بر آن که تاريخ گذشتگان را براى ما نقل مى کند و با بيان حوادثى که براى آنان رخ داده است ما را در فضاى زندگى آنها قرار مى دهد و از ما مى خواهد که درس عبرت بگيريم، از آينده نيز خبر مى دهد.

بديهى است سخن علمى و يقينى راجع به آينده گفتن کار کسى جز خداوند متعال و کسانى که به اذن او از آينده خبر دارند نيست. اين خداست که آينده و گذشته و حال برايش معنا ندارد و مى تواند راجع به آينده سخن بگويد و از آن خبر دهد، اوست که مى تواند راه را براى بندگانش روشن کند که چگونه رفتار کنند تا به سعادت برسند.

اين قرآن کريم است که از گذشته و آينده خبر مى دهد و انسان را نسبت به آن آگاه مى کند. لذا حضرت مى فرمايد: «الا اين فيه علم ما ياتى و الحديث عن الماضى ؛ آگاه باشيد که علم آنچه مى آيد و آنچه گذشته است در قرآن کريم است.»

نقش قرآن در زندگى

حضرت علىعليه‌السلام کليد حل همه مشکلات را قرآن معرفى مى کند و در وصف آن مى فرمايد: و دواء دائکم ما بينکم؛ دواى درد و راه حل مشکلات شما و راه سامان بخشيدن به امورتان در قرآن است. قرآن داروى شفابخشى است که همه دردها را درمان مى کند و با وجود قرآن دردها و ناراحتى ها التيام مى يابد. بايد اين نسخه شفابخش را خواند و آن را به دقت مطالعه کرد و با راه درمان دردها و مشکلات فردى و اجتماعى آشنا شد.

بديهى است قبل از احساس و شناختن درد و مشکل، سخن گفتن از درمان، خارج از مسير طبيعى است؛ زيرا ابتدا بايد دردهاى فردى و اجتماعى را شناخت و با مطالعه و دقت در آيات کريمه قرآن با آنها آشنا شد، آن گاه با به کار بستن اين نسخه شفا بخش به درمان آنها پرداخت.

امروز در جامعه ما مشکلات فراوانى اعم از فردى و اجتماعى وجود دارد که همه خواهان رفع اين مشکلاتند و با اين که پيشرفت هاى چشم گيرى در زمينه هاى مختلفى وجود داشته است، مشکلات زيادى باقى مانده است که مسئولين پيوسته در تلاشند تا به صورتى آنها را حل کنند.

حضرت در اين خطبه مى فرمايند: «و دواء دائکم و نظم ما بينکم ؛ قرآن نسخه درمان دردها و مشکلات شماست؛» و در خطبه ۱۸۹ با اين تعبير که و دواء ليس و بعده داء مى فرمايند: قرآن دارويى است که بعد از آن دردى باقى نمى ماند.

مطلبى که قبل از هر چيز بايد بدان توجه داشت ايمان به فرمايش حضرت علىعليه‌السلام است؛ يعنى بايد با تمام وجود باور داشته باشيم که درمان حقيقى دردها و مشکلات ما، اعم از فردى و اجتماعى، در قرآن است.

همه ما به اين مطلب اقرار مى داريم؛ لکن مراتب ايمان و يقين افراد متفاوت است. هر چند هستند کسانى که با تمام وجود باور داشته باشند که اگر به قرآن روى بياورند و معارف و راهنمايى هاى آن را به کار بندند، قرآن بهترين نسخه شفابخش دردهاست، لکن چنين افرادى بسيار اندکند و شايد يکى از بزرگ ترين مشکلات جامعه ما ضعف ايمان در اين جهت باشد و اين امر موجب شده است بسيارى از مشکلات همچنان باقى بماند.

گاه کسانى در اثر ناآگاهى و يا کج انديشى ممکن است اين فکر انحرافى را مطرح کنند که با وجود اين که قرآن در اختيار ماست و مدعى پيروى از آن هستيم پس چرا مشکلات اقتصادى مانند تورم و گرانى و هزاران مشکل فردى، اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى رنج مى برند؟ براى پاسخ به اين پرسش، در اين جا توضيحاتى را بيان مى داريم.

قرآن؛ راهنماى خطوط کلى

بسيار ساده انگارانه به نظر مى آيد که کسى انتظار داشته باشد قرآن مانند کتاب حل المسائل، دردها و مشکلات فردى و اجتماعى را يکى يکى بيان کند و سپس راه حل آنها را به ترتيب توضيح دهد. قرآن با سر نوشت ابدى انسان سر و کار دارد و هدف قرآن فلاح و رستگارى انسان در دنيا و آخرت است.

در اين عرصه، قرآن کريم راه هاى کلى و خطوط اصلى را به ما نشان مى دهد که با به کار بستن آنها مى توانيم زندگى سعادتمندانه اى داشته باشيم، اين خطوط کلى چراغ هايى هستند که جهت سير و حرکت را نشان مى دهند لکن بايد توجه داشته باشيم که براى رسيدن به سعادت و رستگارى در دنيا و آخرت و رفع مشکلات و تحقق جامعه اى مترقى و در عين حال دينى و اسلامى، خداوند متعال دو وسيله در اختيار انسان قرار داده است: يکى دين و ديگرى عقل.

قرآن خطوط اصلى ترقى و تکامل انسانى را روشن مى کند و جامعه اسلامى موظف است با نيروى تفکر و انديشه و استفاده از تجارب علمى ديگران ( حتى غير مسلمانان) را منع نمى کند؛ بلکه علم را وديعه الهى مى داند و مسلمانان را به آموختن آن تشويق مى کند.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جهت ترغيب و تشويق مسلمانان به يادگيرى علوم مى فرمايند: «اطلبوا العلم و لو بالصين ؛(۵) دانش بياموزيد و از تجارب علمى ديگران بهره مند شويد هر چند براى تحقق اين منظور پيمودن مسيرى بس طولانى لازم باشد.»

البته امروزه روابط بين المللى، بسيار پيچيده است و کشورهاى استکبارى و قدرت هاى اهريمنى با انواع حيله ها و ابزارهاى گوناگون تکنولوژى، اقتصادى، و به طور کلى با استفاده از محصولات تجارب علمى بشر در صددند تا روابط سلطه جويانه خود را تحکيم بخشند، لکن ما بايد با ذکاوت بسيار، بدون اين که از اهداف اسلامى و قرآنى خود کم ترين عقب نشينى کنيم از نتايج علوم بشرى در زمينه هاى مختلف در راه بهبود وضع اقتصادى و رفع مشکلات معيشتى مردم بهره جوييم.

بنابراين قرآن در پى پاسخ گويى به تمام مشکلات ريز و درشت زندگى بشر نبوده و نيست، بلکه بيانگر خطوط اصلى و کلى سعادت و تکامل انسان است و آن را به مسلمانان نشان داده و مردم را بدان فرا مى خواند.

در اين قسمت، در ادامه فرمايش حضرت علىعليه‌السلام که درباره شفابخشى قرآن است به يکى از آن خطوط کلى مستفاد از قرآن اشاره مى کنيم و آن را به عنوان نمونه توضيح مى دهيم.

نمونه اى از خطوط کلى قرآن

قرآن کريم مى فرمايد:( وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ) .(۶)

اين آيه يکى از محکماتى است که هيچ گونه تشابهى درآن وجود ندارد و چنان معناى صريح و روشنى دارد که جاى هيچ گونه شک و شبهه اى درآن نيست، به نحوى که در اين قالب زبانى، معنايى جز همان چيزى که هر اهل زبان و آشناى به زبان عربى مى فهمد قابل برداشت نيست؛ بگذريم از کج انديشان و قايلين به قرائت هاى مختلف و برداشت هاى نو، که ممکن است بگويند ما از کلمه ليل، نهار را مى فهميم و از حجاب داشتن، عريان بودن را برداشت مى کنيم! البته خاطرنشان مى کنم که در آينده درباره قرائت هاى مختلف از دين به تفصيل سخن خواهيم گفت.

اين آيه، يکى از خطوط کلى اعتقادى و در عين حال راه درمان مشکلات اقتصادى و راه رفع مضيقه هاى معيشتى را بيان مى کند. ترجمه آيه شريفه اين است:

اگر اهل آبادى هاى روى زمين ايمان مى آورند و تقوا پيشه مى کردند هر آيينه ما برکات آسمان و زمين را به روى آنها مى گشوديم؛ ولى آنها تقوا پيشه نکردند، بلکه کفر ورزيدند و نسبت به نعمت هاى خداوند ناسپاسى کردند و در نتيجه دچار مشکلات و انواع بلاها شدند.

بنابراين قرآن کريم با صراحت تمام، توسعه اقتصادى و پيدا شدن گشايش در زندگى مومنين و رفع تنگناهاى اقتصادى و نزول نعمت و به طور کلى نزول برکات آسمان و زمين را در گرو ايمان و تقوا مى دادند و در مقابل، ناسپاسى و کفران نعمت هاى الهى را موجب زوال نعمت ها و نزول بلاها و انواع مشکلات معرفى مى کند و قدردانى و شکر نغمت را موجب ازدياد آن و کفران نعمت را موجب عذاب مى داند.

قرآن مى فرمايد:( لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ ) ؛(۷) هر آينه اگر شکر نعمت ها را به جاى آوريد شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى نماييد تحقيقا عذاب من سخت خواهد بود.

در اين جا به يکى از نعمت هاى بزرگ الهى که در اثر پيروى از قرآن کريم شامل ملت بزرگوار ايران شده است اشاره مى کنيم و توفيق قدردانى آن را براى مردم از خداى بزرگ مى طلبيم و به ذات اقدسش پناه مى بريم از اين که در اثر ناسپاسى، اين نعمت بزرگ از ما گرفته شود.

تجلى موهبت الهى در تحقق حکومت اسلامى

همه تصديق مى کنيم بعد از شهادت امام علىعليه‌السلام يکى از بزرگ ترين آرزوهاى ما مسلمانان داشتن حکومت عدلى متکى بر وحى و احکام الهى بوده است. سال ها اجداد و نياکان ما در آرزوى برقرارى چنين حکومتى بوده اند و در حالى که در زير سلطه پادشاهان و حاکمان جور، در جوى خفقان آور زندگى مى کردند و چندان نقشى در اداره امور اجتماعى خويش نداشتند، تحقق حکومت اسلامى براى آنان امرى آرمانى و دست نيافتنى و محال مى نمود.

بعد از گذشت هزار و سيصد و اندى سال در اين برهه از تاريخ در اثر روى آوردن مردم مسلمان ايران به قرآن کريم و رهبرى ولى فقيه و نايب امام معصومعليه‌السلام خداى متعال يکى از بزرگ ترين نعمت هايش؛ يعنى حکومت اسلامى را به مردم ايران عنايت کرد. بديهى است که درصدد توجيه نواقص و کمبودها و توجيه عملکردها نيستيم، بلکه آنچه در اين جا مورد تاکيد است اين است که اصل تحقق اين نظام مقدس به منظور پياده شدن احکام الهى از موهبت هاى الهى است.

آنچه اينک بعد از گذشت بيست سال از انقلاب به آن توجه داده مى شود و نگرانى دلسوزان انقلاب و پاسداران ارزش هاى دينى و اخلاقى را دو چندان کرده است اين است که جامعه، ايمان و تقواى خود را از دست بدهد و به تدريج ارزش هاى انقلابى و دينى اش کم رنگ شود و در نتيجه دشمنان اسلام و ايران در تهاجم و شبيخون فرهنگى در اجراى نقشه هاى خود موفق شوند و با جدا کردن مردم و به خصوص طبقه جوان از ارزش هاى دينى و انقلابى دوباره بر مردم مسلمان ايران تسلط يابند.

در اين جا ممکن است اين سوال مطرح شود که پس چه بايد کرد تا از يک طرف ارزش هاى اعتقادى و دينى جامعه حفظ شود و در نتيجه، دشمن در اجراى نقشه هايش ناکام گردد واز طرف ديگر بر همه مشکلات فايق آييم.

حل مشکلات اجتماعى در سايه پيروى از قرآن

گفتار حضرت علىعليه‌السلام در اين زمينه، بيان ديگرى از سخن بى نهايت ارزشمند پيامبر بزرگوار اسلام است که فرمودند: «اذا التبست عليکم الفتن کقطع الليل المظلم فعليکم بالقرآن »؛(۸) هر گاه اضطراب و نگرانى ها و مشکلات و نابسامانى ها و فتنه ها مانند پاره هاى شب ظلمانى بر جامعه شما سايه افکند و در حل مشکلات راه به جايى نبرديد بر شما باد که به قرآن رجوع کنيد و راهنمايى هاى نجات بخش آن را ملاک عمل قرار دهيد.

دستورات اميد بخش قرآن روح اميد و پيروزى بر مشکلات و رستگارى و بهروزى را در دل ها زنده مى کند و انسان ها را از ياس و نوميدى نجات مى دهد. بديهى است هر پيروزى در گرو خواست و تلاش انسان هاست.

بنابراين اگر بخواهيم هم چنان استقلال، آزادى و حکومت اسلامى خود را حفظ کنيم و در پناه خداوند متعال از هرگونه توطئه اى در امان باشيم، راهى جز بازگشت به سوى خدا و احکام نجات بخش قرآن و توبه به خاطر ناسپاسى ها و بى حرمتى هايى که از سوى بعضى غربزده ها نسبت به ارزش هاى دينى روا داشته شده است، وجود ندارد.

بسيار ساده انگارى است اگر فکر کنيم قدرت هاى استکبارى در کوچک ترين مساله اى که به نفع ملت مسلمان ايران تمام مى شود و در راستاى منافع استعمارى آنهانباشد با مسئولين نظام جمهورى اسلامى ايران همراهى کنند.

و نيز بسيار ناسپاسى است که دست از قرآن کريم، اين معجزه جاودان پيامبر و تضمين کننده سعادت و رستگارى، برداريم و براى حل مشکلات، دست نياز به سوى دشمنان دراز کنيم و ولايت فقيه را که ادامه ولايت انبيا وامامان معصوم است رها نموده، ولايت و تسلط شياطين و دشمنان خدا را پذيرا شويم.

بايد به خدا پناه برد از اين که روزى ملت مسلمان ايران، به خاطر ناسپاسى از نعمت بزرگ استقلال و عزت و امنيت، مورد غضب قرار گيرد و وسيله سقوط و ذلت خويش را مجددا با دست خويش فراهم کند.

به هر حال وظيفه آحاد ملت و به خصوص دست اندرکاران امور فرهنگى کشور است که از حريم اعتقادات و ارزش هاى اخلاقى و دينى جامعه پاسدارى نمايند.

تصور برخى از کسانى که بينش کافى در معارف دينى ندارند و تحت تاثير بينش هاى فردگرايانه و گرايش هاى سکولاريستى هستند در مورد فراز مورد بحث کلام حضرت علىعليه‌السلام که مى فرمايند راه حل همه دردها و مشکلات شما در قرآن است، اين است که، مقصود از دردها و مشکلات، دردها مشکلات معنوى و اخلاقى فردى مردم است.

اما به نظر ما اين تفسير صحيح نيست؛ زيرا آنچه مورد بحث است اعم از مسائل و مشکلات فردى و اجتماعى است. ناگفته نماند پرداختن به بحث جدايى دين از سياست و بى پايه بودن بينش سکولاريستى به صورت گسترده، مجال ديگرى مى طلبد، با وجود اين با بيان و توضيح سخن حضرت، در ادامه اين بحث، بى بنيان بودن نظريه جدايى دين از سياست و بطلان گرايش سکولاريستى نيز روشن خواهد شد.

نظم بخشى به امور اجتماعى طبق رهنمودهاى قرآن

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايند: «الا ان فيه علم ما ياتى و التحديث عن الماضى و دواء دائکم و نظم ما بينکم ».(۹) حضرت، بعد از بيان اين مطلب که علم گذشته و آينده در قرآن است و قرآن داروى همه درد هاست، اين نکته را متذکر مى شوند که: «و نظم ما بينکم »؛ نظم و راه سامان بخشيدن به روابط بين مسلمانان در قرآن است.

اين کتاب آسمانى چگونگى روابط اجتماعى شما را نيز معين مى کند. براى توضيح اين جمله کوتاه و در عين حال تضمين کننده حيات اجتماعى مسلمانان، از ذکر مقدمه اى کوتاه، ناگزير هستيم.

بزرگ ترين هدف هر نظام سياسى و اجتماعى، تامين نظم و امنيت اجتماعى است. هيچ مکتب سياسى را در جهان نمى توان يافت که چنين هدفى را انکار کند؛ بلکه تأمين امنيت و برقرارى نظم سر لوحه وظايف هر حکومتى است. و نيز گفته مى شود برقرارى نظم سياسى و اجتماعى از اهداف علم سياست است، چنان که همه نظام هاى سياسى حاکم بر جوامع بشرى، حداقل در شعار و تبليغات خود آن را به عنوان بزرگ ترين اهداف نظام حکومتى خود بيان مى کنند.