پلوراليسم دينى يا انکار دين در قالب قرائت هاى مختلف
به نظر مى رسد آنچه امروزه در جامعه ما قرائت هاى از دين معرفى مى شود از ديدگاه گروه دوم سرچشمه مى گيرد. گر چه عنوان مذکور از سوى روشنفکران به ظاهر مسلمان، القا مى گردد؛ لکن جوهره تفکر قرائت هاى مختلف از دين را بايد در انسان محورى و اومانيسم جستجو کرد.
چنان که اشاره شد تفکر مذکور، گزاره هاى دينى و احکام و دستورات کتب آسمانى را بى معنا تلقى مى کند و معتقد است قرآن و هر متن دينى دينى ديگر ساکت است و حامل معنا و مفهومى نيست؛ بلکه ما انسان هستيم که با سوابق ذهنى خود برداشت و قرائت خود را به دين و قرآن نسبت مى دهيم وگرنه خود قرآن حامل پيامى نيست و بيانگر هيچ حقيقتى نمى باشد.
براى روشن شدن ماهيت تفکر مذکور و دانستن معناى سخن طرفداران آن مبنى بر ساکت بودن دين و امکان برداشت هاى متفاوت از آن، ذکر مثالى مى تواند مفيد باشد.
به نظر مى رسد همگان کمابيش با ديوان حافظ و غزل ها و سروده هاى اين شاعر بزرگ و عارف والا مقام آشنا هستند.
قرائت هاى مختلف از ديوان حافظ و سروده هاى اين شاعر بزرگ بدين معناست که سراينده اين اشعار هيچ معنا و مقصودى در الفاظ و کلمات به کار گرفته در سروده هاى خود، منظور نداشته و تنها الفاظ و کلماتى را بى آن که حاکى از معنايى باشند به صورتى موزون در کنار هم قرار داده و آنها را به عنوان قالب هاى تهى، البته با وزنى بسيار جالب و دل انگيز تنظيم نموده است؛ يعنى بدون اين که هيچ گونه معنا و هدف و منظورى در ذهن سراينده خطور باشد آنها را سروده است.
بر طبق ديدگاه قرائت هاى مختلف گفته مى شود سروده ها و غزل هاى حافظ فاقد معناست و هر کس با فال زدن و با قصد و ذهنيت خاصى کتاب حافظ را مى گشايد و از اولين شعر يا مجموع يک غزل مطلبى را بر اساس ذهنيت خود برداشت مى کند؛ مثلا کسى مريض دارد و در آرزوى شفاى اوست؛ فال مى زند و از يک غزل، شفاى مريض را مى فهمد، ديگرى قرض دارد و از همان غزل اداى دينش را برداشت مى کند، سومى اميد آمدن مسافرى را دارد و از آن مژده آمدن مسافرش را دريافت مى کند.
به طور کلى هر کس طبق ذهنيت خود برداشتى از اين الفاظ دارد و در واقع، افراد هستند که کتاب حافظ را به سخن درمى آورند و هر کس ذهنيت خود را به دهان مى گذارد و همه تفسير و توجيه و برداشت ها درست تلقى مى شود؛ زيرا برداشت هاى مذکور از خود افراد است و الفاظ و کلمات و اشعار و غزل ها، طبق فرض، بى معنى است.
تفکرى که امروزه در جامعه بنام قرائت هاى مختلف از دين مطرح مى شود اين چنين تفکرى است. تفکرى که قرآن و هر متن دينى ديگرى را بى معنى و تهى از هر گونه پيام رسانى مى داند. طرفداران اين تفکر چنين مى پندارند که قرآن هرگز نمى گويد چه بايد کرد، يا از انجام چه کارى پرهيز نمود، چه چيز حق و صحيح و چه چيز باطل و غلط است؛ بلکه اين افراد هستند که بر اساس ذهنيت هاى خاص خود معناى خاصى از قبيل حق و باطل و صحيح و غلط از قرآن برداشت مى کنند.
از آن جا که اين امور برآمده از ذهنيت هاى افراد است، بنابر اين مى توان همه آنها را درست دانست؛ بلکه به طور کلى قضاوت درباره صحت و سقم آنها معنا ندارد؛ چون به عنوان مثال همه برداشت هاى متفاوت از يک آيه، گرچه متناقض باشد، درست تلقى مى شود. چنان که از يک غزل حافظ يک شخص چنين برداشت مى کرد که مريضش شفا مى يابد، ديگرى از آن مژده آمدن مسافرش را مى فهميد و سومى از آن نااميد مى گشت و در انتظار از دست دادن بيمارش مى نشست.
صاحبان پندار قرائت هاى مختلف از دين مى گويند قرآن و هر متن دينى ديگر نيز چنين است، آنها معتقدند افراد نمى بايد يکديگر را در فهم قرآن متهم به بدفهمى کنند؛ چون فهم قرآن نياز به هيچ گونه تخصصى ندارد زيرا قرآن و هر متن دينى ديگر خود پيامى ندارد تا فهم آن مطرح باشد. آنچه مطرح است برداشت خود انسان است.
به نظر ما طرح اين تفکر در واقع براى رسيدن به اهداف سياسى است، ولى در ظاهر به عنوان يک نظريه معرفت شناختى دينى و با نام قرائت جديد از دين و صراطهاى مستقيم و نظاير آن مطرح و تبليغ مى شود. تفکر پلوراليسم دينى که در قالب قرائت هاى مختلف از دين مطرح مى شود به قدرى از منطق و عقل بدور است که هر عاقلى وقتى به ريشه هاى اين تفکر و نتايج آن توجه کند بى درنگ پوچى و بطلان آن را تصديق خواهد کرد. از طرف ديگر با توجه به پيامدهاى ويرانگر تفکر پلوراليستى در جامعه دينى نمى توان به سادگى از کنار آن گذشت.
به نظر مى رسد يکى از بزرگ ترين دام هايى که شيطان، اين قسم خورده انسان، از خلقت آدمعليهالسلام
تا کنون براى فريب خدا پرستان و موحدان عالم با مدد تجربه چندين هزار ساله اش گسترده است القاى تفکر قرائت هاى مختلف از دين است. کسانى نيز بنام روشن فکر با الهام گرفتن از اين فکر شيطانى به کمک شيطان شتافته، با تمام وجود برآنند تا او را در اين زمينه يارى دهند. اينان عقل و ذهن و توانايى هاى بيانى، گفتارى و نوشتارى خود را در اختيار شيطان قرار داده، خود را در اختيار شيطان قرار داده، خود را وسيله گمراه کردن انسان ها قرار داده اند.
بنابراين اگر بخواهيم جوهره تفکر پلوراليسم در معرفت دينى را که تحت عناوينى از قبيل قرائت هاى مختلف از دين و صراطهاى مستقيم و دين اقلى و اکثرى و...
مطرح مى شود در عبارتى کوتاه و گويا بيان کنيم بايد بگوييم تفکر مذکور عبارت است از تفکرى که دين و قرآن و هر متن دينى ديگر را فاقد حقايق ثابت مى پندارد و حق و باطل و صحيح و غلط را در باب آن منتفى مى داند. دين در نزد صاحبان اين تفکر مجموعه اى از آراى متفاوت و گاه متناقض است که انسان ها در هنگام مراجعه به متون دينى از آنها تفکر چنين مى پندارند که - نعوذ بالله - قرآن کتاب رمانى است که تخيلات گوناگونى را در انسان بر مى انگيزد و هر کسى بر اساس سابقه ذهنى خود مطلبى را تخيل مى کند و آن را برداشت و قرائت خود از دين و قرآن معرفى مى نمايد و به خدا نسبت مى دهد.
در اين جا تاکيد مى کنيم که ما بايد هر چه بيشتر درباره حقيقت معناى قرائت هاى مختلف از دين و واقعيت صراطهاى مستقيم بينديشيم و در باب پيامدها و نتايج ويرانگر اين تفکر الحادى تامل نماييم تا بتوانيم به اهداف صاحبان و طراحان اين دام شيطانى پى برده و عمق حرکت آنان را دريابيم.
به هر حال وقتى گرايش مذکور را با گرايش گروه اول مقايسه مى کنيم روح گرايش اول، روح خدا محورى و روح بندگى و تسليم در مقابل خداى متعال است و روح گرايش دوم، روح انسان محورى و روح فرار از خدا و دستورات اوست.
به طور کلى در گرايش اول تلاش بر اين است تا انسان، بندگى خداى متعال را بپذيرد. در حالى که در گرايش دوم تلاش بر اين است تا انسان از بندگى خدا جدا شود و در شهوات و تمايلات حيوانى رها سازد؛ اين گرايش تمايلات و خواسته هاى انسان را اصل قرار مى دهد و سعى مى کند تا دين و قرآن را در جهت آنها تفسير و توجيه نمايد.
شايد يکى از حکمت هايى که در قرآن تعابيرى نظير:(
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ
)
،
(
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ
)
،
(
تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ
)
،
(
قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ
)
،
که در آنها بر روشن و واضح و رسا بودن قرآن تاکيد گرديده، همين باشد که جلوى افکار انحرافى نظير قرائت هاى مختلف گرفته شود و از نظر ابهام و نامفهوم بودن معنا و مقصود قرآن، بهانه اى در دست کسى نباشد.
بنابر اين قرآن کتاب هدايت است و خداى متعال تمام حقايقى را که براى سعادت دنيا و آخرت انسان لازم است در آن بيان نموده و مسلمانان موظفند با تدبر در قرآن به وظايف فردى و اجتماعى خود آشنا شوند و با پيروى از آن رستگارى خود را تضمين کنند. اما اين که فهم قرآن و معارف دينى در صلاحيت چه کسى است مطلبى است که در ادامه به توضيح آن مى پردازيم.