تحريف کنندگان معارف دين از ديدگاه علىعليهالسلام
امام علىعليهالسلام
کسانى را که در صدد تحريف حقايق دين و افساد فرهنگ دينى مردم هستند، جاهلان عالم نما مى خواند. حضرت مى فرمايند: «و آخر قد تسمى عالما ليس به
»؛
در مقابل پيروان راستين قرآن، گروه ديگرى هستند که گاه در ميان جامعه عالم و دانشمند تلقى مى شوند، در حالى که از علم بهره اى ندارند.
اينان با سوء استفاده از عناوين عاريتى و بدون واقعيت، مردم را گم راه مى کنند. ممکن است اين سوال براى خوانندگان مطرح شود که پس آنچه اينان با نام مطالب علمى و دينى بيان مى کنند، چيست؟ آنان که خود، سخنان خويش را فهم و برداشت از دين و قرآن بيان مى کنند.
حضرت علىعليهالسلام
در جواب مى فرمايند: «فاقتبس جهائل من جهال
»؛
اينان آنچه را با نام مطالب علمى و برداشت هاى خود از دين بيان مى کنند و به بهانه قرائت هاى مختلف از دين در صدد تحميل عقايد باطل به دين بر مى آيند جهالت هايى است که از انسان هاى جاهل و نادان ديگرى گرفته اند و به اسم معارف دينى و مطالب علمى بيان مى کنند. شايد شما تعجب کنيد که چگونه ممکن است کسانى جهل و نادانى را از ديگرى اقتباس کنند! اقتباس جهل و نادانى از ديگرى يعنى چه؟!
براى آن که به اعجاز کلام حضرت واقف شويم و بر مسووليت خود نسبت به روشنگرى در مقابل منحرفان از حق بيش از پيش واقف گرديم، به نمونه اى از اقتباس جاهل هاى عالم نما از جهالت ها و نادانى هاى ديگران، که امروزه با نام ره آوردهاى علمى بيان مى شود، اشاره مى کنيم.
امروزه در غرب اين تفکر فلسفى رواج دارد که حصول علم براى انسان غير ممکن است و بشر بايد در همه چيز شک داشته باشد و هرگز به مطلبى يقين پيدا نکند. طرفداران اين تفکر معتقدند اگر کسى بگويد من به مطلبى يقين دارم نشانه نفهمى و حماقت اوست، زيرا علم به چيزى ممکن نيست.
آنان با افتخار به اين شک و جهل خويش مى گويند علامت علم و دانش و خردمندى اين است که انسان به هيچ مطلبى اعم از دينى و غير دينى علم و يقين پيدا نکند. چنين سخنان سخيفى از حدود يکصد سال پيش در ميان اروپاييان مطرح شده و قبل از آن نيز مبناى فکرى شکاکان بوده است.
امروزه در جامعه ما نيز کسانى با مبنا قرار دادن سخنان جاهلانه آنها در صددند تا با تشکيک در معتقدات دينى مردم، به بهانه اين که ما در هيچ زمينه اى نمى توانيم معرفت يقينى پيدا کنيم، آنها را در اعتقادات دينى خود سست کنند و به مقاصد و هواهاى نفسانى خود جامه عمل بپوشانند. جالب آن که آنها اين سخنان را به اسم مطالب علمى بيان مى کنند و انتظار دارند مردم فهيم و نکته سنج ما آنها را بپذيرند.
حضرت علىعليهالسلام
به وجود چنين انسان هاى شيطان صفت در طول تاريخ اشاره مى کنند و مى فرمايند: «فاقتبس جهائل من جهال و اضاليل من ضلال
»
آنان از يک دسته گمراه و نادان مطالب جهالت آميزى اقتباس مى کنند و آنها را به اسم سخنان علمى بيان مى کنند.
سخن علمى آنها اين است که در همه چيز بايد شک کرد و بشر نبايد به چيزى علم و يقين پيدا کند! در امور دينى هر کس هر چه مى فهمد، همان حق است! زيرا اصلا حق و باطل وجود ندارد! هيچ ملاکى براى حق و باطل، جز فهم شخصى هر کس وجود ندارد!
«و نصب للناس اشراکا من حبائل غرور و قول زور
؛
اين دسته گمراه و نادان و اين جاهلان عالم نما دام هايى از ريسمان هاى فريب و گفتار دروغ براى مردم گسترانيده اند و آنها را با گفتار و اعمال نادرست خود فريب مى دهند.»
«قد حمل الکتاب على آرائه
»
اينان قرآن کريم را به راى خويش تفسير و آيات آن را بر انديشه هاى خود حمل مى کنند و حق را بر طبق خواهش ها و اميال نفسانى خود قرار مى دهند.
آن گاه حضرت شيوه هاى تبليغاتى اين افراد را مورد توجه قرار مى دهند و مى فرمايند آنها براى جلب توجه مردم و جذب ديگران، مردم را از گناهان کبيره و پيامدهاى سوء اعمال و رفتارشان ايمن مى گردانند و هيبت و عظمت گناهان کبيره را در نظر مردم مى شکنند و مردم را به انجام آنها تشويق مى کنند و ارتکاب جرايم و معاصى را در نظر مردم بى اهميت و آسان جلوه مى دهند.
اينان در واقع با اين حرمت شکنى ها غيرت دينى و خداترسى را در مردم تضعيف مى کنند. حضرت مى فرمايند اين افراد در بحث و گفتگو چنين اظهار مى کنند که ما از ارتکاب شبهات بر حذر هستيم و از گفتن سخنان و احکام مشکوک و مشتبه خوددارى مى کنيم؛ در حالى که چون از احکام و موازين شرع و دين بى اطلاعند، در گرداب شبهات گرفتارند.
در مقام سخن، چنين اظهار مى کنند که ما از بدعت ها و احکام خلاف دين کناره مى گيريم، و حال آن که در ميان بدعت ها آرميده اند و هر سخنى که در باب دين مبتنى بر راى خويش مى گويند، بدعت است. چنين انسان هايى هر چند به صورت انسانند لکن قلب و روح آنها قلب و روح حيوان است؛ چرا که باب هدايت را نمى شناسند تا هدايت شوند و باب گمراهى و ضلالت را نيز نمى شناسند تا از آن بپرهيزند. اين افراد مرده هايى در ميان زنده ها هستند.
آن گاه حضرت مردم را مورد خطاب قرار مى دهند و مى فرمايند بعد از روشن شدن حق و باطل و شناختن طرفداران هر يک، و در حالى که پرچم هاى حق برپاست و نشانه هاى آن آشکار و هويداست به کجا مى رويد؟! چرا در حالى که صراط مستقيم هدايت و عترت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در ميان شماست و مى توانيد از انوار هدايت ائمهعليهمالسلام
بهره مند شويد، خود را از علوم اهل بيت محروم کرده و حيران و سرگردانيد؟
قرآن کريم با بيانى بسيار شديدتر از بيان حضرت علىعليهالسلام
از اين جاهلان عالم نما نام مى برد و مردم را از فريب کارى آنها برحذر مى دارد و مى فرمايد: «و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا شياطين الانس و الجن يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما يفترون
؛
و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطان هاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب (يکديگر)، سخنان آراسته القا مى کنند؛ و اگر پروردگار تو مى خواست چنين نمى کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى سازند واگذار.»
دشمنان پيامبران و مخالفان هدايت الهى هر چند در ظاهر و به صورت، انسانند، لکن از آن جا که تمام فعاليت هاى آنها نتيجه اى جز گمراه کردن ديگران و محصولى جز القاى شبهات و در نتيجه تضعيف اعتقادات دينى مردم و مقابله با هدايت الهى ندارد قرآن آنها را شياطين انس معرفى مى کند و مردم را از پيروى آنها برحذر مى دارد.