آداب رفتار با دختران

آداب رفتار با دختران0%

آداب رفتار با دختران نویسنده:
گروه: کتابخانه زن و خانواده

آداب رفتار با دختران

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: معصومه حيدرى
گروه: مشاهدات: 5790
دانلود: 3310

توضیحات:

آداب رفتار با دختران
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 52 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5790 / دانلود: 3310
اندازه اندازه اندازه
آداب رفتار با دختران

آداب رفتار با دختران

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آداب رفتار با دختران

نويسنده : معصومه حيدرى

اهداء

تقديم به :

سيد المرسلين ، سفير الهى ، نبى مكرم اسلام حضرت محمد بن عبداللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

پدر نمونه و شايسته ، اميرالمؤ منينعليه‌السلام ، مولود كعبه ، بزرگ مظلوم تاريخ ، شهيد محراب

پاسدار غدير، مادر نمونه اسلام حضرت فاطمهعليه‌السلام كه فرزندان شايسته اى را همچون امام حسنعليه‌السلام و امام حسينعليه‌السلام و زينب و ام كلثوم پرورش داد، به روان پاك او دخت نبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و همسر على بانوى شهيد اسلام

دختر گراميش زينب كبرى ، مبلغ رسالت عاشورا و بديگر دست پروردگان فاطمه چون فقئه طاهره

خاك پاى سالار شهيدان كه آبروى هستى اند، ابا عبدالله الحسينعليه‌السلام، آنكه از ابوالبشر تا خيرالبشر در فقدان و در مصيبت او گريانند.

آخرين وديعه الهى ، دادگستر جهان ، منتقم خون شهيدان و وارث نهائى غدير حضرت ولى عصر روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه

پويندگان راهش ، زمينه سازان ظهورش ، منتظرانى كه خود صالحند و در راه اصلاح جامعه تلاش مى كنند، به آگاهان دلسوخته و عاشقى كه با قلم و بيان و عمل خود، اهداف مقدس ‍ آن حضرت را تبيين و تفسير مى كنند.

كسانى كه بر اين باورند كه هر حركتى اصلاحى در جامعه ، گامى است در راه زمينه سازى ظهورش ، كسانى كه امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با فساد ارج مى نهند و از راحت طلبى و گوشه گيرى مى گريزند.

آفتاى جمارانى كه تا برآمد، ظلمت يلدايى اين قبيله سرآمد و دريايى از انديشه هاى ناب را پيش چشم ما گسترده و كوشيد تا ما ژرفاياب و گوهرجو گرديم و از آن اوج هزاران پايى ، با خاك چنان سخن گفت كه ستاره ها با راهيان خسته شب مى گويند.

هميشه سبز اين سيد على كه واژه واژه اش گوهر همان درياست ، رهبر آگاه و قاطع ايران حضرت آيت الله خامنه اى مدظله العالى ، آن گوهر انديشه كه در صدف ذهن و جان آدمى مى نشيند و راستى كه دريغ ، اگر نسل ما و عصر ما بر اين بيكرانه شكوه چشم نگشايد.

شهيدانى كه با نثار كردن خون عزيز خويش چهره انقلاب اسلامى ايران را گلگون ساخته و درخت انقلاب را آبيارى كردند.

دختران والا مقامى كه در تمام شرايط امين و تمام كسانى كه خالصانه در دفاع از اسلام گام بر مى دارند.

پيشگفتار

گوهر انديشه آنگاه در صدف ذهن و جان آدمى مى نشيند كه دريا آشنايى توانا، كران تا كران پهنه معنا را بشكافد و آن شاهكار نهفته در ژرفاى واژه ها را فراچشم گوهر جويان بنشاند. گوينده و نويسنده دريا آشنا و دريادل ، هر چنه همه توش و توان خويش را در اين تكاپوى عاشقانه سودا مى كند، همواره به فروع آن انديشه گوهرين نظر دارد كه اگر بتابد، جهان از شكوه روشنى اش ‍ لبريز مى شود و اگر چنين نبود، آيا خداى حكيم قلم را به سوگند خويش ‍ تشرف مى بخشيد و سايبان تشريف را بر سر واژه ها مى گسترد؟

اكنون عرصه اى فراروى عالمان تعهد پيشه گسترده است تا اين انديشه هاى گوهرين را براى جويندگان حقيقت دست يافتنى كنند و اين ، شدنى نيست جز از رهگذر همزبانى و همداستانى با نسلى كه به زبان و حال و هواى ويژه خود را دارد و كم نيستند فرزانگى كه اگر زيبا گفتن و شيوا نوشتن را توانا بودند، بهار را در كوير جان بسيارى از جوانان اين عصر و زمان كى در پى يافتن آن عالمان مى باشند را به ارمغان مى آورد

سرانجام حمد و ستايش ذات مقدسى را سزاست كه صفاى جلال و جمالش را حدى نباشد، نه انكارش مى توان نمود و نه توصيفش مى توان كرد. فقط او بى همتاست و كفوى برايش نيست شكر و سپاس بر او زيبنده است كه نعمت هايش از مرز شمارش بيرون و به عصيان بندگان رحمتش را دريغ نمى نمايد.

سلام و صلوات بر سيد مرسلين حضرت خاتم النبيينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سلم كه بشر را از ضلالت كفر رهائى بخشيده و زنجير اسارت تعصبهاى كور و كر كننده را از دست و پايش برداشته و او را به منزل سعادت و كمال رهنمون گشت

بشر در طول تاريخ و در مسير زندگى پرمشقت خود همواره در جستجوى كمال و راهيابى به مقصد نهائى آفرينش خود بوده است ، اما معدود افرادى موفق شده اند به هدف و مقصود برسند و به قله مرتفع انسانيت راه يابند. بقيه همچنان در وادى بى خبرى و سرگردانى ، راه به جايى نبرده اند. اين در حالى است كه همه تلاش انبيا و اوصياى الهى بر اين بوده است كه بشر را از ضلالت و سرگردانى نجات داده و به صراط مستقيم كه همان ايمان و دست يابى به كمالات انسانى است هدايت كنند.

اما دريغ و افسوس كه در اين مسير، عواملى گوناگون راه را بر آنان مسدود ساخته و به ميل خود، نخواستند آن چنان كه بايد آب حيات را در باغ وجود خويش جارى نموده و غنچه انسانيت را در وجود خود شكوفا سازند. بدون ترديد، بايد پذيرفت كه جهل ، عمده ترين سد راه موفقيت انبياء بوده است البته شيطان ، اين دشمن قسم خورده و سرسخت و نفس اماره سركش را نيز نبايد فراموش كرد هر يك از اينها به تنهايى براى تباهى انسان كافى است

عجيب اين است كه با آن همه تلاشهاى خستگى ناپذير و مبارزات پيگير از جانب رسولان الهى و رنجها و مصائبى كه بشر در طول تاريخ خويش تحمل نموده هنوز از خواب غفلت بيدار نگشته و پرده جهل و نادانى را كه همچون ابرهاى تيره و تاريك مانع از نورافشانى و هدايت عقل و اجابت دعوت پيامبران عظيم الشاءن است ، كنار نزده و اكنون نيز با در اختيار داشتن ذخاير گرانبها و گنجينه هاى نفيس آسمانى ، بويژه قرآن كريم و روايات اهل بيتعليهم‌السلام كه به عنوان وديعه هاى الهى به يادگار باقى مانده است و نداى قرآن از آيات شريفه آن در گوشها طنين افكن است ، آنچنان كه شايسته است ، بهره بردارى نمى كنند؛ با اين كه آدمى ، مكلف است از اين رنجها و مصائب و آلام ، خود را نجات داده و در پرتو تعاليم آسمانى ، قرين سعادت و خوشبختى زندگى نموده و خير دنيا و آخرت را به دست آورد.

اين حقيقتى قطعى و مسلم است كه اگر بشر بخواهد به مقام انسانيت برسد چاره اى ندارد جز اينكه به خود آيد و پرده جهل و نادانى را بدرد.

پس آنگاه بر اساس موازين عقل و معيارهاى شرع نورانى كه در قرآن كريم و روايات تجلى يافته است ، خود را بيارايد و تمام مظاهر زيبايى انسان را كه همانا ويژگيها و اوصاف مومنين حقيقى است در خود تجلى سازد. آنگاه است كه تلاش انبياء به ثمر مى رسد، دنيا مدينه فاضله مى شود و مصداق حقيقى خليفة الله در زمين تحقق يافته و مسجود ملائك مى گردد، چنانكه آدم ابوالبشر اينگونه بود و ساير انبياءعليهم‌السلام نمونه بارز و الگوى كامل آن بودند. انبياى الهى در پى آن بودند كه انسان ، به صورت انسان زندگى كند؛ انسان بميرد؛ انسان در عالم برزخ زندگى كند و انسان محشور گردد.

اما ظلمت ظلمها و حق كشيها، افق عالم را تاريك و جهان را به ظلمت كده اى تبديل كرده بود و آرامش و آسايش از زندگى انسانها به كلى رخت بربسته بود و شايد در هيچ كجاى زمين عدل و انصاف حاكم نبود شعار مردم ، بى عدالتى و افتخار و سرافرازى ، در تعدى ها و تجاوزها خلاصه مى شده و به آنجا سقوط كرده بودند كه اگر شترانشان بره ماده مى زائيدند شادمان شده ولكن همسرانشان اگر دختر مى آوردند چنان ابرو درهم كشيده و غضب نموده و با صورتى سياه و سر در گريبان از شدت شرمندگى از ميان قوم و قبيله خود مى گريختند و مخفى مى گشتند مثل كسى كه جنايت بزرگ و عمل شنيع مرتكب شده و عاقبت هم اين فرزند بى گناه از از دامان مادر دردمند و افسرده ربوده و با كمال قساوت زنده به گور مى كردند و سپس ‍ مانند كسى كه فتحى بزرگ نموده به محيط تاريك زندگى برمى گشتند.

خدا مى داند كه چقدر دختران زنده به زير خاك دفن شدند. به اجمال مى دانيم كه پدرانى يافت مى شدند كه به اقرار خود تا هفت دختر خود را به اين سرنوشت شوم گرفتار ساخته و بر اين باور مباهات مى كردند، در يك چنين روزگار تيره كه زندگى در آن تلخ ‌تر از زهر بود خداوند متعال بر بشر منت گذارده و حضرت ختمى مرتبتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مبعوث به رسالت كرد، يكى از اهداف آن سيد و سرور بشر، جلوگيرى از اين ظلم بزرگ و احياء ارزش زن بود، او با شعار ملكوتى به ميدان مبارزه با اين سنت غلط آمد و چندان مجاهده نمود تا اين خوى زشت را از ضمير آنان دور ساخت و دانستند كه دختر هم از فرزندان ايشان مى باشد. حضرتش داراى سه فرزند پسر شد كه هر سه از دنيا رفتند و تنها دخترش حضرت فاطمهعليهم‌السلام باقى ماند. در تربيت و پرورش او كوشيد و زهراى مرضيهعليهم‌السلام در دامن پدر به مقامى رسيد كه او را انسيه حوراء بلكه سيدة النساء و عاقبت ام ابيها صدا مى زد، خواست به جهانيان اعلام نمايد كه اين بانوى با عظمت با آنكه يك زن است ولى در تمام روى زمين همتراز و همراز و همسرى براى او جزء على بن ابيطالبعليهم‌السلام پيدا نشود كه اگر او نبود هيچ مردى قابليت نداشت كه در كنار فاطمهعليهم‌السلام قرار بگيرد.

بارى اگر دختران بخواهند جايگاه ويژه خود را بيابند و ملعبه دست هوسرانان شهوت پرست و بازيچه دنياپرستان كثيف قرار نگيرند، بايد زندگى سراسر افتخار حضرت صديقه كبرىعليهما‌السلام را الگوى خود قرار دهند، كه راه سعادت همين است و بس لذا اين حقير كه به توفيق الهى در طى مدت زمانى كوتاه با سعى وافر و عزمى راسخ موفق به تدوين اين مجموعه گرديدم بدان اميد كه شايد با آشنائى گوشه هايى از زندگى آموزنده حضرتش ، پويندگان راه سعادت ره نجات را يافته و با پيروى از فرمايشات و اعمال آن بانوى بزرگ دو عالم و با شخصيت ترين زنان جهان دردهاى جامعه درمان و زندگى به بهشتى برين مبدل گردد. آمين رب العالمين

انه ولى التوفيق و حسبنا الله و نعم الوكيل

معصومه حيدرى

مقدمه

السلام عليكم يا اهل بيت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائكة و مهبوط الوحى و معدن الرحمة و خزان العلم و منتهى الحلم

زيبايى خواهى ، حقيقت جوئى و نوآورى ، از جمله گرايش هاى فطرى آدمى است رغبت و علاقه انسان به سخن و نوشته هدفمند، تاءثيرى سحرگونه بر جان آدمى دارد و او را مدهوش و سرمست مى سازد و مرغ گريزپاى ذهن را به آشيان ذهن انسان مى نشاند و مرواريد رخشان حقيقت را بر ساحل فهم و ادراك او مى نشاند.

از همين روى ، قرآن كريم ، اين اعج ا ب شگفت و اعجاز و جاويدان بر بلنداى قله ادب و بلاغت جاى دارد. با اين كه سده هاى فراوان از فرود مبارك آن سپرى مى گردد دل و جان اهل ادب همچنان شيفته محتواى جان فزا و بيان شيواى اين كتاب آسمانى است

پروردگارا! سپاس و ستايش حقيقى تراست كه با قلم قدرت خويش ، جامعه بشريت را به زيور علم و دانش آراستى ، و انسانيت را زير لواى فرهنگ و معارف ، تعالى بخشيدى

اگر جهان ، از كسانى تشكيل مى يافت كه رشد و پختگى و بلوغ عقلى و عملى داشتند، به مسئوليت و تعهد خود كاملا آگاه و بدان عامل بودند شايد اصولا مسائل و مشكلاتى براى زندگى بشر نبود و يا دشوارى ها كمتر بوده ولى متاسفانه در هيچ جامعه اى وضع بدين گونه نيست و به همين نظر است كه نابسامانى ها در جامعه بسيار و برخوردها، كج رويها و انحرافات فراوان است

حق اين است كه ما نيز درباره وضع نابسامان جامعه خود بينديشيم

اين حقير عوامل و فاكتورهايى يافته كه هر كدام موجب و انگيزه اى براى فساد در جامعه است اما وقتى درباره رشد اين عوامل نگريسته و در آن تعمق روا داشته ، يافتيم كه اغلب دردها، مشكلات از زندگى خانوادگى منشاء مى گيرند كه آن هم به نوبه خود نشاءت گرفته از آداب و رفتار پدر و مادر نسبت به دختران است

موضوع درباره آداب رفتار با دختران و بيان اصول و ضوابط آن مى باشد و بايد روشن شود كه رفتار صحيح و اسلامى باعث رشد شخصيتى دختران در نظام خانواده مى شود.

بحث در اين زمينه محدود و شامل ابعادى از مذهب و آداب ، تربيت ، جامعه شناسى ، حقوق و اخلاق است و در همه حال سعى بر آن بوده است كه رعايت اختصار به عمل آيد. آنچه را كه عرضه مى شود منحصرا در حد ارائه راهى است كه مربوط به والدين مى باشد و در عين حال اميد است آنهايى كه آگاهى و وسعت نظر بيشترى دارند مسائل را با ديدى عميق تر و عالمانه تر بررسى و عرضه نمايند.

اين حقير نيز مانند ديگران فكر مى كنم كه اگر در جامعه دختران اصلاح شوند و به نقش و وظايف خود پى ببرند جامعه هم اصلاح خواهد شد. خوشبختى و سعادت جامعه آينده به نيك انديشى ، وظيفه دانى ، آزادى و وسعت فكر دختران بستگى دارد و سعادت از طريق آنها بايد به جامعه سرايت كند.

من در تمام نوشته هايم سعى كرده ام همان گونه كه در كارهايم عمل مى نمايم عكس العمل داشته باشم و جوهر قلمم را آن چنان بر اوراق بچكانم كه جوهر وجودم همان را در ذهن دارد بر صفحه اعمالم مى چكاند و از آنجا كه مورد لطف الهى هستم پس از سالها تحصيل در حوزه علميه و مطالعات پى درپى به فكر افتادم كه آنچه در ذهن و يا در يادداشتهاى پراكنده نوشته ام در گفتار و نوشتار درست و شيوا بياورم ، اما چه فكر و چه قلمى قادر به نوشتن فضائل و مقام و حرمت آن درياى بى كران فضيلت و انسانيت است ؟ ولى به دليل اين كه هر كس به اندازه توان خويش از اين باغ گل مى چيند، به لطف قادر منان و كمك اهل بيتعليهم‌السلام و عنايت دخت نبى مكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت زهراعليهما‌السلام ، موفق به نوشتن اين مجموعه كوچك شدم

در اين مجموعه سعى شده از مواردى كه مخالفت با روايات اسلامى و عقل سليم دارد، استفاده نشود و آنچه كه آورده شده به استناد كتابهاى تاريخى معتبر بوده لذا هر مطلبى را تحت عنوانى نوشته ام ، سند آن را نيز در همان صفحه ذكر شده است و خواننده مى تواند به آنها رجوع نمايد.

حقير سعى كرده ام مطالب به صورت مختصر و روان آورده شود تا اين كه مورد استفاده والدين گرامى و عموم علاقمندان قرار گيرد.

به لحاظ اين كه امكان دسترسى به همه كتب معتبره براى والدين ارجمند و علاقمندان عزيز وجود ندارد، لذا اين مجموعه به صورتى نوشته شده كه مورد استفاده عموم مخصوصا والدين محترم قرار گيرد.

در اين مجموعه از آوردن اشعار عربى و فارسى به طور كلى خوددارى شده است

اميد است اين تلاش ناچيز مورد قبول حضرت بقية الله الاعظم حجة ابن الحسن العسكرى (عج) روحى له الفداء و رضايت خاطر عزيز پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت زهراعليهما‌السلام قرار گيرد.

معصومه حيدرى

زمستان ١٣٧٨.

فصل اول : مقام و حرمت دختران

دختر كشى و زنده به گور كردن دختران قبل از ظهور اسلام

يكى از دردناك ترين و وحشيانه ترين پديده هاى عصر جاهليت عرب پديده اورده است كه در قرآن مجيد مكرر به آن اشاره شده گرچه بعضى معتقدند كه اين جنايت در همه قبائل عرب عموميت نداشته ، و تنها در قبيله كنده (يا بعضى از قبايل ديگر) بوده است ، ولى مسلما مساءله نادرى نيز محسوب نمى شده ، وگرنه قرآن با اين تاءكيد و به طور مكرر، روى آن صحبت نمى كرد.

مفسران گفته اند: در جاهليت عرب ، هنگامى كه وضع حمل زن فرا مى رسيد، حفره اى در زمين حفر مى كرد و بالاى آن مى نشست ، اگر نوزاد دختر بود، آن را در ميان حفره پرتاب مى كرد و اگر پسر بود، آن را نگه مى داشت.(٢)

اميرمومنانعليه‌السلام در خطبه قاصعه در مقام تشريع زندگى جاهلى به اين كردار زشت اشاره نموده مى فرمايد:

من بنات موؤ دة و اصنام معبودة دخترهاى كشته و بت هاى مورد پرستش شعار آنان بود، سخن در اينجا است كه آيا اين رسم جاهلى در ميان چه قبايلى رواج داشت ، مورخان عموما نظر مى دهند كه به طور مسلم قبيله بنى تميم به خون فرزندان خود آلوده بودند و به عقيده گروهى اين بيمارى به قبايل ديگرى مانند قيس ، اسد، هذيل و بكربن وائمل نيز سرايت كرده بود.

عامل پيدايش اين جنايات

علت شيوع اين عمل در ميان قبيله بنى تميم اين بود كه قبيله ياد شده از پرداخت ماليات به نعمان بن منذر خوددارى كردند و او براى سركوبى آنان به سرزمين آنان لشكر كشيد، احشام آنان را به غارت و زنان را به اسارت برد.

پس از چندى مردان قبيله براى جلب عواطف نعمان به حضور او رفتند و درخواست كردند كه اسيران بنى تميم را كه غالبا دختر بودند آزاد كند، وى گفت : اختيار با دختران است ، آنان مى توانند در خانه هاى اسير كننده خود بمانند يا با پدران خود به وطن خويش بازگردند. همه دختران بازگشتن به وطن را همراه پدران خود بر اقامت در آن منطقه ترجيح دادند جزء دختر قيس بن عاصم كه اقامت نزد اسير كننده را بر رفتن همراه پدر ترجيح داد، اين كار بد بر قيس گران آمد، از اين جهت عهد كرد از آن به بعد اگر داراى دختر شد، در همان دوران كوچكى به زندگى او خاتمه دهد، وى به دنبال اين جريان در طول عصر خود ١٧ دختر را زنده زنده به گور كرد و عمل او براى قبايل ديگر الگو گرديد.

از برخى تواريخ استفاده مى شود كه انگيزه آنان براى كشتن دختر احساس ‍ نفرت از دختر داشتن بود.

و اذا بشر احدهم بالاءنثى ظل وجهه مسودا و هو كظيم

هنگامى كه يكى از آنان بشارت (تولد) دختر بدهد، چهره او تيره شده و خشم خود را فرو مى برد.

يتوارى من القوم من سوء ما بشر به اءيمسكه على هون اءم يدسه فى التراب الاساء ما يحكمون

از بدى بشارت از قوم خود پنهان مى شود و نمى داند كه آنها را به ذلت نگاه دارد يا در خاك پنهان سازد، چه بد است قضاوتى كه مى كنند.

انگيزه ديگر قتل فرزند اين بود كه نذر مى كردند كه اگر تعداد فرزندان به حد خاصى رسيد و يا حاجت بزرگ او برآورده گرديد يكى از فرزندان خود را در برابر بتان قربانى كنند و دو آيه زير اشاره به چنين انگيزه اى است :

قد خسروا الذين قتلوا اولادهم بغير علم

به راستى همه كسانى كه فرزندان خود را از بى خردى كشته اند زيانكار شدند.

و كذلك زين لكثير من المشركين قتل اولادهم شركائهم ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم

شريكان عبادت (خدايان باطل)، كشتن فرزندان مشركان را براى آنان زيبا جلوه داد، تا آنان را هلاك سازند و دينشان را بر آنان وارونه نشان دهند. (٤)

صعصعه بن ناجيه جد شاعر معروف فرزدق كه از ياران پيامبر گرامى بود روزى به حضور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيده گفت اى پيامبر خدا من در دوران جاهليت عمل نيكى انجام داده ام شايد الان به دردم بخورد و آن اينكه :

من دو شتر گم كردم و براى پيدا كردن آنها رو به بيابان نهادم به خانه اى رسيدم كه ديدم بزرگ مردى در آستانه آن نشسته است از او سراغ شترانم را گرفتم ، وى گفت : چه علامتى داشتند؟ گفتم : علامت شتران داراى قبيله ميثم بن دارم بود گفت : هر دو نزد من است در اين موقع پيرزنى از خانه بيرون آمد، آن مرد مهلت نداد كه پيرزن سخن بگويد، فورا گفت : همسرم چه آورده اگر پسر باشد نگاه مى دارم و ار دختر باشد زنده بگور مى كنم ، پيرزن گفت : دختر است ، در اين حالت به من رقت دست داد، خواستم اين دختر را از مرگ نجات دهم به او گفتم : اين دختر را به من مى فروشى ؟

وى در پاسخ گفت : آيا ننگ نيست كه انسان فرزند خود را بفروشد و هرگز ديده اى كه عرب دختر خود را بفروشد؟ گفتم : مى خواهم او را نجات دهم ، نمى خواهم او را بفروشم ، سرانجام من او را در برابر آن دو شتر گمشده و شتر ديگرى كه بر آن سوار بودم خريدم مشروط بر آن كه مرا با آن شتر به منزل برساند.

از آنگاه تا به حال من ٢٨٠ دختر به اين قيمت خريده و از كشتن آنها جلوگيرى كرده ام فرزدق در مدح خانواده خود به عمل جد خويش افتخار مى ورزد مى گويد:...

در عصر جاهلى نيك مردى پيدا مى شود كه با دادن مقدارى از اندوخته مالى خود جان كودكان بى گناه را بخرد آيا در جهان صنعت و تكنيك كه بشر به منابع بزرگ طبيعت دست يافته است از چنين مردانى خبرى نيست كه به جاى كشتن بچه هاى بى گناه پرورشگاههائى براى چنين نوزادان فراهم سازند كه هم شرف اين گونه از زنان مصون بماند و هم كودكان بى گناه از دست افراد آدم كش مصون گردند.(٦)

معاوضه دختران با خواهران

نكاح شغار يكى ديگر از مظاهر اختياردارى مطلق پدران نسبت به دختران بود.

نكاح شغار يعنى معاوضه كردن دختران دو نفر كه دختر رسيده داشتند با يكديگر معاوضه مى كردند و به اين ترتيب كه هر يك از اين دو مهر آن ديگرى به شمار مى رفت و به پدر او تعلق مى گرفت ، اسلام اين رسم را نيز منسوخ كرد.(٨)

فرزندكشى در عصر فضاء

متاءسفانه بشر عصر فضا كه خواهان آزادى سقط جنين است براى آزاد گذاردن زنان در مسائل نامشروع جنسى ، سقط جنين را قانونى اعلام مى كند و گروهى را بر جان و ناموس مردم و كودكان بى گناه مسلط مى سازد و عمل ناموجه خود را چنين توجيه مى كند كه چون عده اى از دختران و زنان بى شوهر، اغفال و باردار مى شوند، و در صورت باردار شدن آبروى خانواده ها بر باد مى رود بايد اين قبيل مادران كورتاژ شوند.

اين منطق جز اين نيست كه به خاطر حفظ آبروى گروهى از زنان هوسران ، مرتكب اين قتل نفس شويم كه از نظر قرآنى كشتن همه انسان ها است ، آنجا كه مى فرمايد:

و من قتل نفسا بغير او فساد فى الارض فكاءنما قتل الناس جميعا.

هر كس انسانى را بدون اين كه مرتكب قتل نفس و يا فساد در روى زمين گردد بكشد مثل اين است كه همه مردم را كشته است(١٠)

به همان نسبت كه انسان به اين خداوند بزرگ و عزيز و حكيم نزديك مى شود، شعاع نيرومندى از صفات عاليش ، از علم و قدرت و حكمتش ، در جان او پرتو افكن مى گردد، و از خرافات و زشتكاريها و بدعتهاى شوم فاصله مى گيرد، اما هر قدر از او دور مى گردد، به همان نسبت در ظلمات جهل و ضعف و زبونى و عادت زشت و شوم گرفتار مى شود.

فراموش كردن خدا و همچنين فراموش كردن دادگاه عدل او انگيزه همه پستيها و انحراف ها و خرافات است و يادآورى اين دو اصل منبع اصلى احساس مسئوليت و مبارزه با جهل و خرافات و عامل توانائى و دانائى است(١٢)

نقش اسلام در احياى ارزش مقام دختر

... اسلام ظهور كرد و با اين خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگيد، مخصوصا تولد دختر را كه ننگ مى دانستند در احاديث اسلامى به عنوان گشوده شدن ناودانى از رحمت خدا به خانواده معرفى كرد.

و خود پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنقدر به دخترش بانوى اسلام فاطمه الزهراعليهما‌السلام احترام مى گذاشت كه مردم تعجب مى كردند، با تمام مقامى كه داشت ، دست دخترش را مى بوسيد، و هنگام مراجعت از سفر نخستين كسى را كه ديدار مى كرد، دخترش فاطمه بود، و به عكس ‍ هنگامى كه مى خواست سفر برود آخرين خانه اى را كه خداحافظى مى كرد، باز خانه فاطمهعليهما‌السلام بود.

در حديث ديگرى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سلم مى خوانيم كه فرمود:

نعم الولد البنات ، ملطفات ، مجهزات ، مونسات مفليات

چه فرزندى خوب است دختر! هم پر محبت است و هم كمك كار، هم مونس است و هم پاك و پاك كننده

در حديث ديگرى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى خوانيم :

من دخل السوق فاشترى تحفة فحملها الى عاليه كان كحامل الصدقة الى قوم محاويج و ليبدء بالاناث قبل الذكور، فانه من فرح ابنته فكانما اعتق رقبة من ولد اسماعيل

كسى كه بازار مى رود و تحفه اى براى خانواده خود مى خرد همچون كسى است كه مى خواهد به نيازمندانى كمك كند (همان پاداش را دارد) و هنگامى كه مى خواهد تحفه اى را تقسيم كند نخست بايد به دختر و بعد به پسران بدهد، چرا كه دخترش را شاد و مسرور كند چنان است كه گويى كسى از فرزندان اسماعيلعليه‌السلام را آزاد كرده باشد.(١٤)

فصل دوم : نقش خانواده و دختران

تقدس خانه

از قرآن و روايات اهل بيت استفاده مى كنيم آن خانه اى كه در آن خانه الفت باشد، در آن خانه اى كه خدمت به يكديگر باشد، در آن خانه اى كه نماز و روزه و ياد خدا باشد، در آن خانه اى كه قرآن و دعا و راز و نياز با خدا باشد اين خانه در نزد خدا با عظمت است و پروردگار عالم خواسته است كه اين گونه خانه ها با عظمت باشد، با بركت باشد، براى اهل آسمانها بدرخشد، نظير ستاره كه براى ما درخشندگى دارد و به عكس از قرآن و روايات اهل بيت استفاده مى كنيم كه آن خانه هايى كه در آن خانه ها عداوت باشد، ناسازگارى باشد، در آن خانه ها نماز، قرآن ، دعا نباشد، در آن خانه هايى كه گناه باشد اين خانه تاريك است ، اين خانه ها مبارك نيست و شياطين در آنها رفت و رشد دارند و مورد نفرت ملائكه اند، قرآن مى فرمايد:

فى بيوت اذن الله ترفع و يذكر فيها اسمه (١٦)

خانواده مركز عواطف

خانواده مركز عشق و عواطف است ، محبت ها، دوستى ها، صلحها، آشتى ها همه گاه از خانه منشاء مى گيرند و در ايجاد اين عاطفه و دوستى نقش اساسى دارند والدين هستند كه مى توانند كانون خانواده را مركز پر از صفا و روشنائى كرده و يا به جهنمى سوزان مبدلش سازند. دل فرزندان دختر در گرو عشق و صميميت آنهاست(١٨)

يكى از افتخارات بزرگ آئين مقدس اسلامى ، توجه خالص و تاءكيد فراوان در مورد نظام خانواده است

جامعه يك مجموعه است متشكل از افراد كه طبق قوانين خاصى با هم زندگى مى كنند، اگر افراد آن جامعه ، داراى استعدادهاى خوب و سپس ‍ اخلاق و روحيات عالى باشند، آن جامعه نيز موفق خواهد بود.

خانواده پايه اصلى سعادت هر فرد در جامعه محسوب مى شود، به طورى كه اگر افراد خانواده بتوانند با روابطى شايسته و مناسب ، روح و جسم يكديگر را آرامش بخشند و زمينه شكوفا شدن صفات و استعدادهاى درونى را آماده كنند، جامعه اى موفق به وجود خواهد آمد.

محيط سالم خانواده ، فضاى بسيار مناسبى است براى شكوفا شدن استعدادهاى فكرى و روحى و جسمى فرزندان ، تا بتوانند، به سعادت خود و اجتماع كمك كنند.

آداب رفتار با دختران

نياز عاطفى

يكى از نيازهاى ضرورى دختران وجود عاطفه در محيط خانواده مى باشد. اگر نياز عاطفى دختر رفع نشود، كمبود محبت پيدا مى شود و با اين كمبود عقده پيدا مى كند، خدا نكند يك دختر خانمى عقده اى شود چرا كه خيلى خطرناك است ، اگر در جامعه اى باشد دست به هر گونه عملى مى زند و اگر در جامعه نباشد آدم دل مرده اى بيش نيست

والدين عزيز در نظر داشته باشيد كه اگر دختر كمبود عاطفه داشته باشد در خطر است پس مواظب باشيد مهم تر از هر چيزى ، نياز عاطفى دختران است

نياز معنوى

فرق بين انسان و حيوان همين جاست ، حيوان يك بعدى است يعنى فقط غرائز دارد، نيازهاى مادى دارد و اگر خيلى بالا برود نيازهاى عاطفى دارد. اما انسان اين گونه نيست انسان دو بعدى است بعد مادى و تمايلات و بعد روحى و معنويات كه روحش از ملكوت سرچشمه گرفته است و به اندازه اى از نظر معنوى بالاست كه پروردگار عالم او را به خود نسبت داده و با اضافه تشريفى فرموده است روح من و...

اگر انسان كه غذا به روحش نرسيده و اين روح مرده است شبانه روز به خاطر آنچه كه اين آيه شريفه بيان كرده گريه كند جا دارد.

در قرآن آمده است كه مى فرمايد:

ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لايعقلون

بدترين جنبندگان (و شقى ترين مردم) نزد خدا كسانى هستند كه (از شنيدن و گفتن حق) كر و لالند و اصلا (در آيات خدا) تعقل نمى كنند.

پست تر از هر جنبنده اى كسى است كه روحش مرده باشد آن كسى است كه عقل دارد تعقل نكند، فكر دارد تفكر ندارد، يعنى روح او مرده است و نظير اين آيات در قرآن فراوان است كه اگر انسان از نظر روحى مرد خيلى وضع خطرناكى پيدا مى كند و اگر غذا به او نرسيد مى ميرد. (٢١)

دختر سود خالص

البنات حسنات و البنون نعمة و الحسنات يثاب عليها و النعمة يساءل عنها

امام صادقعليه‌السلام فرمود: دختران نيكى ها هستند و پسران نعمت ها، نيكى ها پاداش دارند و از نعمت ها سوال مى شود (بنابراين دخترها از نظر دينى براى پدر و مادر بيشتر بهره دارند).(٢٣)

خداوند به هر كه بخواهد فرزند دختر، و نيز به هر كه بخواهد فرزند پسر عطا مى فرمايد!(٢٥)

مزيت دختر بر پسر

گاهى موضوع اختلاف دختر و پسر است زن و مرد هر دو غالبا فرزند پسر را بر دختر ترجيح مى دهند و از دختردار شدن خوششان نمى آيد. اگر دختر پيدا كردند زن چون چاره اى ندارد سكوت مى كند ليكن مرد غالبا اظهار نارضايتى مى نمايد.

اين خوى زشت كه متاءسفانه عموميت يا اكثريت دارد از عصر جاهليت به عنوان يادگار براى ما باقى مانده است كه از همان عصرى است كه مردمش ‍ در اصل انسان بودن زن ترديد داشتند. از دختردار شدن احساس شرمندگى و حقارت مى كردند، دختران بى گناه را زنده زنده به گور مى كردند. قرآن مجيد احوالشان را ياد كرده مى فرمايد:

هنگامى كه خبر دختردار شدن به يكى از آنان مى رسيد از خجالت رويش ‍ سياه شده خشمناك مى گشت و در اثر آن خبر از مردم پنهان مى شد. مردد بود كه آيا با خوارى و خفت او را نگهدارى كند يا در زير خاك پنهانش سازد، آگاه باشيد كه بد قضاوتى دارند.

اما اسلام با اين افكار غلط مبارزه مى كند. زن و مرد را يكسان و برابر قرار مى دهد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

علامت خوش قدمى زن اين است كه اولين فرزندش دختر باشد.

اگر دختر بد بود خدا نسل پيغمبرش را در حضرت زهراعليهما‌السلام قرار نمى داد.

آقاى محترمى كه مدعى تمدن و روشن فكرى هستى اين افكار غلط را دور بريز. آخر دختر و پسر چه فرقى دارند!

هر دو فرزند و يادگار پدر و مادر هستند. هر دو انسان و قابل ترقى و تكامل هستند دختر نيز اگر با تعليم و تربيت صحيح پرورش يابد فرد برجسته اى خواهد شد كه مى تواند نسبت به اجتماع خدمات ارزنده اى انجام دهد و پدر و مادرش را سرافراز گرداند.

بلكه دختر از جهاتى بر پسر مزيت دارد

اولا نسبت به پدر و مادر مهربانتر و دلسوزتر مى باشد. پسر وقتى بزرگ شد و استقلال پيدا كرد غالبا پدر و مادر را به خرج برنمى دارد و اگر آزارشان نرساند نفعى هم به حالشان نخواهد داشت ليكن دختر در همه حال نسبت به آنان مهربان و دلسوز خواهد بود. مخصوصا اگر پدر و مادر بين دختر و پسر فرق نگذارند و حقوق دختران را پايمال نسازند هميشه محبوب و محترم خواهد بود.

ثانيا از نظر اقتصاد دختر كم خرج تر از پسر است زيرا غالبا مدت توقفش ‍ در خانه پدر كمتر است مدت كمى در خانه مى ماند سپس با مختصر جهازى به خانه شوهر مى رود و ديگر كارى با پدر و مادر ندارد ليكن پسر مدتهاى مديد بلكه تا آخر عمر سر بار پدر و مادر است

ناچارند مخارج تحصيلش را بپردازند، شغل مناسبى برايش پيدا كنند، مخارج دو سال خدمت سربازيش را بپردازند، آنگاه برايش عروسى كنند. خانه و فرش و خرج عروسى و مهر زن مى خواهد، بعدا هم هر وقت محتاج شد باز سر بار آنها خواهد شد.

ثالثا اگر پدر و مادر بين دختر و پسر فرق نگذارند و با دامادشان خوش ‍ رفتارى كنند و ده يك محبت هايى را كه به پسرشان دارند به دامادشان داشته باشند، در گرفتاريها و مشكلات داماد زودتر به ياريشان مى شتابد و غالبا با صفاتر و با وفاتر از پسر خواهد بود.

اصولا مگر دختردار شدن تقصير زن است كه شوهر به او ايراد مى گيرد زن و مرد هر دو در اين باره شريكند، ممكن است زن به شوهرش اعتراض كند كه چرا دختر درست كردى ؟ واقع مطلب اين است كه هيچكدام تقصير ندارند.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: زمين جايش مى دهد و آسمان سايه بر سرش مى افكند و خدا روزيش مى دهد و گل خوشبويى است كه از آن استفاده مى كنى. (٢٧)