امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری جلد ۱

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری0%

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری

نویسنده: محمد دشتى
گروه:

مشاهدات: 15644
دانلود: 3496


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 112 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15644 / دانلود: 3496
اندازه اندازه اندازه
امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری جلد 1

نویسنده:
فارسی

۴ - پرهيز از سكونت در خانه هاى مجلل

خانه ساده در كوفه

پس از جنگ جمل با مشورت هاى فراوان تصويب شد كه حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در شهر كوفه مستقر شود، بزرگان كوفه قصر سفيدى در نظر گرفتند كه امام علىعليه‌السلام را در آنجا سكونت دهند تا به امور حكومتى بپردازد، وقتى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام متوجّه اين حركت كوفيان شد، فرمود:

من حاضرنيستم تا ديوار خانه ام از ديوار منازل بيچارگان بالاتر و خانه ام از خانه مستمندان بهتر باشد.(۳۵)

بنابراين در خانه هاى معمولى كوفه سكونت گزيد و به كشور پهناور اسلامى آن روز كه امروزه حدود پنجاه كشور اسلامى است فرمانروائى مى كرد.

اعتراض به خانه گران قيمت يك فرماندار

امام علىعليه‌السلام تا شنيد كه شريح قاضى (يكى از كارگزاران امام) خانه گران قيمتى خريد با او برخورد كرد و نامه تندى به او نوشت و او را از زندگى اشرافى پرهيز داد.

«بَلَغَنِي أَنَّكَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَ مانِينَ دِينَاراً، وَكَتَبْتَ لَهَا كِتَاباً، وَأَشْهَدْتَ فِيهِ شُهُوداً. فقال له شريح: قد كان ذلك يا أمير المؤمنين، قال: فنظر إليه نظر المغضب ثم قال له: يَا شُرَيْحُ، أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لَا يَنْظُرُ فِي كِتَابِكَ، وَلَا يَسْأَلُكَ عَنْ بَيِّنَتِكَ، حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخِصاً، وَيُسْلِمَكَ إِلَى قَبْرِكَ خَالِصاً. فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لَا تَكُونُ ابْتَعْتَ هذِهِ الدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ، أَوْ نَقَدْتَ الَّثمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِكَ! فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَدَارَ الْآخِرَةِ! أَمَا إِنَّكَ لَوْ كُنْتَ أَتَيْتَنِي عِنْدَ شِرَائِكَ مَا اشْتَرَيْتَ لَكَتَبْتُ لَكَ كِتَاباً عَلَى هذِهِ النُّسْخَةِ، فَلَمْ تَرْغَبْ فِي شِرَاءِ هذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ.

و النسخة هذه هذَا مَا اشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِيلٌ، مِنْ مَيِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِيلِ، اشْتَرَى مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ الْغُرُورِ، مِنْ جَانِبِ الْفَانِينَ، وَخِطَّةِ الْهَالِكِينَ. وَتَجْمَعُ هذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ: الْحَدُّ الْأَوَّلُ - يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي الْآفَاتِ، وَالْحَدُّ الثَّانِي - يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي الْمُصِيبَاتِ، وَالْحَدُّ الثَّالِثُ - يَنْتَهِي إِلَى الْهَوَى الْمُرْدِي، وَالْحَدُّ الرَّابِعُ - يَنْتَهِي إِلَى الشَّيْطَانِ الْمُغْوِي، وَفِيهِ يُشْرَعُ بَابُ هذِهِ الدَّارِ.

اشْتَرَى هذَا الْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ، مِنْ هذَا الْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ، هذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ الْقَنَاعَةِ، وَالدُّخُولِ فِي ذُلِّ الطَّلَبِ وَالضَّرَاعَةِ.

فَمَا أَدْرَكَ هذَا الْمُشْتَرِي فِيَما اشْتَرَى مِنْهُ مِنْ دَرَكٍ، فَعَلَى مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ الْمُلُوكِ، وَسَالِبِ نُفُوسِ الْجَبَابِرَةِ، وَمُزِيلِ مُلْكِ الْفَرَاعِنَةِ، مِثْلِ كِسْرَى وَقَيْصَرَ، وَتُبَّعٍ وَحِمْيَرَ.

وَمَنْ جَمَعَ الْمَالَ عَلَى الْمَالِ فَأَكْثَرَ، وَمَنْ بَنَى وَشَيَّدَ، وَزَخْرَفَ وَنَجَّدَ، وَادَّخَرَ وَاعْتَقَدَ، وَنَظَرَ بِزَعْمِهِ لِلْوَلَدِ، إِشْخَاصُهُمْ جَمِيعاً إِلَى مَوْقِفِ الْعَرْضِ وَالْحِسَابِ، وَمَوْضِعِ الثَّوَابِ وَالْعِقَابِ، إِذَا وَقَعَ الْأَمْرُ بِفَصْلِ الْقَضَاءِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ. شَهِدَ عَلَى ذلِكَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَى، وَسَلِمَ مِنْ عَلَائِقِ الدُّنْيَا.» (۳۶)

برخورد قاطعانه با خيانت كارگزاران‏

به من خبر دادند كه خانه اى به هشتاد دينار خريده اى، و سندى براى آن نوشته اى، و گواهانى آن را امضا كرده اند.

(شريح گفت: آرى اى اميرمؤمنان،(۳۷) امامعليه‌السلام نگاه خشم آلودى به او كرد و فرمود:)

اى شريح! به زودى كسى به سراغت مى آيد كه به نوشته ات نگاه نمى كند، و از گواهانت نمى پرسد، تا تو را از آن خانه بيرون كرده و تنها به قبر بسپارد.

اى شريح! انديشه كن كه آن خانه را با مال ديگران يا با پول حرام نخريده باشى، كه آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده اى.

اما اگر هنگام خريد خانه، نزد من آمده بودى، براى تو سندى مى نوشتم كه ديگر براى خريد آن به درهمى يا بيشتر، رغبت نمى كردى و آن سند را چنين مى نوشتم:هشدار از بى اعتبارى دنياى حرام

اين خانه اى است كه بنده اى خوار شده، و مرده اى آماده كوچ كردن، آن را خريده، خانه اى از سراى غرور، كه در محلّه نابودشوندگان، و كوچه هلاك شدگان قرار دارد، اين خانه به چهار جهت منتهى مى گردد.

يك سوى آن به آفت ها و بلاها، سوى دوّم آن به مصيبت ها، و سوى سوم به هوا و هوس هاى سست كننده، و سوى چهارم آن به شيطان گمراه كننده ختم مى شود، و درِ خانه به روى شيطان گشوده است.

اين خانه را فريب خورده آزمند، از كسى كه خود به زودى از جهان رخت برمى بندد، به مبلغى كه او را از عزّت و قناعت خارج و به خوارى و دنياپرستى كشانده، خريدارى نموده است.

هرگونه نقصى در اين معامله باشد، بر عهده پروردگارى است كه اجساد پادشاهان را پوسانده، و جان جبّاران را گرفته، و سلطنت فرعون ها چون كسرى و قيصر و تُبّع و حمير را نابود كرده است.

عبرت از گذشتگان

و آنان كه مال فراوان گرد آوردند، و بر آن افزودند، و آنان كه قصرها ساختند، و محكم كارى كردند، طلا كارى نمودند، و زينت دادند، فراوان اندوختند، و نگهدارى كردند، و به گمان خود براى فرزندان خود گذاشتند، امّا همگى آنان به پاى حساب رسى الهى، و جايگاه پاداش و كيفر رانده مى شوند، آنگاه كه فرمان داورى و قضاوت نهايى صادر شود، پس تبهكاران زيان خواهند ديد(۳۸)

به اين واقعيّت ها عقل گواهى مى دهد هرگاه كه از اسارت هواى نفس نجات يافته، و از دنياپرستى به سلامت بگذرد.(۳۹)

اعتراض به خانه مجلّل يكى از دوستان

امام علىعليه‌السلام يكى از ياران خود علاء بن زياد را كه خانه مجلّلى در بصره داشت، نصيحت كرد و فرمود:

تو در قيامت به چنين خانه اى نيازمندترى.

«مَا كُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ الدَّارِ فِي الدُّنْيَا، وَأَنْتَ إِلَيْهَا فِي الْآخِرَةِ كُنْتَ أَحْوَجَ؟

وَبَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ: تَقْرِي فِيهَا الضَّيْفَ، وَتَصِلُ فِيهَا الرَّحِمَ، وَتُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإِذَا أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ(۴۰)

روش استفاده از دنيا

با اين خانه وسيع در دنيا چه مى كنى؟ در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى.

آرى اگر بخواهى مى توانى با همين خانه به آخرت برسى! در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرايى كنى، به خويشاوندان با نيكوكارى بپيوندى، و حقوقى كه بر گردن تو است به صاحبان حق برسانى، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مى توانى پرداخت.(۴۱)

امام علىعليه‌السلام و اجاره نشينى

امام علىعليه‌السلام وقتى كه مى خواست ازدواج كند، خانه مسكونى نداشت امّا نداشتن خانه مسكونى مانع از تشكيل زندگى نبود.

قبل از ازدواج با فاطمه زهرا (سلام الله عليها) اطاقى از منزل حارثة بن نعمان اجاره كرد و عروسى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در آن صورت گرفت، تا آنكه بعدها در كنار خانه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ خانه اى براى خود ساخت.(۴۲)

۵ - استفاده از فرش هاى ساده

سويد بن غفله، مى گويد:

روزى خدمت امام علىعليه‌السلام رسيدم، در آن ايّام كه همه مردم با حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام بيعت كرده بودند، و امام علىعليه‌السلام خليفه مسلمين بود.

ديدم بر روى حصير كوچكى نشسته و چيز ديگرى در آن خانه وجود ندارد.

عرض كردم:

يا اميرالمؤمنينعليه‌السلام بيت المال مسلمين در اختيار شماست، فرشى براى اطاق ها تهيّه فرمائيد، مى بينم كه در خانه شما فرشى جز حصير وجود ندارد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود:

اى سويد بن غفله! كسى كه در راه است، در مسافرخانه اى كه زود از آنجا منتقل مى شود، ابزار و وسائل فراوانى براى آنجا تهيّه نمى كند، ما به زودى از اين دنيا مى رويم و به خانه آخرت رهسپار مى گرديم، چرا فرش هاى قيمتى فراهم كنيم.(۴۳)

۶ - فراهم كردن لوازم زندگى

امام علىعليه‌السلام در ساده زيستى يك الگوى كامل بود، كار مى كرد و زندگى را با كار روزانه اداره مى فرمود، مشك آب درماندگان راه را بر دوش مى كشيد.

درخت مى كاشت، با دلوِ آب، باغ ديگران را آبيارى مى كرد و مُزد مى گرفت.

هيزم جمع مى كرد و در بازگشت به منزل پُشته هيزم را بر دوش مى كشيد، تا با آن تنور را براى پختن نان آماده كنند.

در كار خانه كمك مى كرد.

خانه را جاروب مى زد، هر كس به حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام نزديك مى گشت، مى فهميد كه دور از هرگونه خود بزرگ بينى، چون ديگر اقشار جامعه، بلكه همچون محرومين زندگى مى كند.(۴۴)

۷ - سادگى در لوازم خانه

عوام بن حوشب، از امام صادقعليه‌السلام نقل مى كند:

وقتى حضرت علىعليه‌السلام با ليلى دختر مسعود نهشليّه ازدواج كرد، و عروس با لوازم مخصوص خودش به خانه امام علىعليه‌السلام آمد، پرده اى بر در اطاق خود آويخت.

وقتى امامعليه‌السلام وارد خانه شد آن پرده را برداشت و فرمود:

آنچه تا كنون خانواده على داشت و با آن زندگى مى كرد، كافى است.(۴۵)

۸ - ساده زيستى در كمال توانائى

اصبغ بن نباته مى گويد:

امام علىعليه‌السلام خطاب به مردم كوفه فرمود:

من در شهر شما با مختصر توشه و وسائل زندگى وارد شدم، اگر به هنگام خارج شدن از شهر شما بيش از آنچه كه با خود آورده ام ببرم خيانتكار خواهم بود.(۴۶)

در صورتى كه قدرت داشت تا انواع امكانات را براى خود فراهم آورد.

۹ - زهد و سادگى

داستان سويد بن غفله

سويد بن غفله گفت:

در كوفه به حضور علىعليه‌السلام رسيدم، در حالى كه قرص نان جوينى با كاسه اى از شير جلوى ايشان بود.

آن قرص نان خشك را ريز كرد و در شير ريخت.

به كنيز آن حضرت كه نامش فضّه بود.

گفتم: آيا در حقّ اين پيرمرد رحم نمى كنيد، چرا سبوس جو را نمى گيريد؟

آن كنيز گفت:

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام با ما عهد كرده كه سبوس غذاى او را هرگز جدا نكنيم.

امام علىعليه‌السلام رو به من كرد و فرمود:

اى پسر غفله! با او چه مى گوئى؟

مطلب را با آن حضرت در ميان گذاشتم و اضافه كردم:

يا اميرالمؤمنينعليه‌السلام ، با خودتان مدارا كنيد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام با من چنين فرمود:

واى بر تو اى سويد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و خاندان او از نان گندم سه روز پياپى سير نشدند تا به لقاءاللَّه پيوستند و هرگز خورشت براى آنها فراهم نشد.(۴۷)

ماجراى پيراهن وصله دار

سفيان ثورى از عمرو بن قيس روايت كرده كه گفت:

جامه وصله دارى در تن علىعليه‌السلام ديدند و زبان به ملامت گشودند.

آن حضرت فرمود:

با اين جامه دل خاشع مى گردد و براى مؤمن الگو مى شود.(۴۸)

«يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ، وَيَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ. إِنَّ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ، وَسَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ؛ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَتَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَعَادَاهَا، وَهُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، وَمَاشٍ بَيْنَهُمَا؛ كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ، وَهُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ! »(۴۹)

روش برخورد با دنيا

و درود خدا بر او فرمود: (پيراهن وصله دارى بر اندام امام بود. شخصى پرسيد: چرا پيراهن وصله دار مى پوشى؟)

دل با آن فروتن، و نفس رام مى شود، و مؤمنان از آن سرمشق مى گيرند، دنياى حرام و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداى از يكديگرند، پس كسى كه دنيا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنى خواهد كرد، و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوى آن دو، هرگاه به يكى نزديك شود از ديگرى دور مى گردد، و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند.(۵۰)

اعتراف غزالى

غزالى مى گويد: على بن ابيطالبعليه‌السلام از مصرف بيت المال خوددارى مى فرمود تا بدانجا كه شمشير خود را مى فروخت و جز يك جامه هنگام شستن در اختيار نداشت.(۵۱)

اين على است با شدّت زهد و بى رغبتى نسبت به دنيا و جلوه هاى مادّى آن و تأسّى به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ كه با خاك نشينان همدم است.

آيا تاريخ، پيشوائى چون علىعليه‌السلام سراغ دارد كه اموال از شرق و غرب به سوى او سرازير شود و پايتخت او كوفه بهترين و حاصل خيزترين و غنى ترين نقطه زمين باشد، با اين حال او در ساده ترين سطح زندگى چون بى بضاعت ترين مردم زيست كند، نان جوين پُر سبوس بخورد و جامه ساده بر تن كند و بيت المال را برخود حرام داند و بر جامه خويش وصله زند تا بدانجا كه از وصله دوز آن خجالت كشد.(۵۲)

او بدين سان رساترين شعار زاهدان را تبلور مى بخشد كه فرمود:

«فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً، وَلَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً، وَلَا أَعْدَدْتُ لِبَالِي ثَوْبِي طِمْراً، وَلَا حُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً، وَلَهِيَ فِي عَيْنِي أَوْهَى وَأَهْوَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ

به خدا سوگند از دنياى شما طلائى نيندوختم و از غنائم آن چيزى ذخيره نكردم و براى كهنه جامه خود جايگزينى تهيّه نديدم و از زمين آن يك وجب به تصرّف در نياوردم و توشه ناچيزى از آن برنگرفتم. و همانا دنيا در نظر من از آن گياه تلخ، پست تر و بى اعتبارتر است.(۵۳)

۱۰ - پرهيز از زر اندوزى

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام در زهد و پارسائى، پس از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ضرب المثل بود كه عمر بن عبدالعزيز نيز اعتراف كرد و گفت:

«ما عَلِمْنا اَنَّ اَحَداً كَانَ أزْهَدُ فى الْأُمَّةِ بَعْدَ النَّبِىِّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مِنْ عَلِىّ بنِ ابيطالِبْ »

«ما شخصى را در امّت اسلامى بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نمى شناسيم كه از علىعليه‌السلام پارساتر باشد.»(۵۴)

امام علىعليه‌السلام در حالى كه كار مى كرد، و سرمايه خوبى بدست مى آورد، و زن و بچّه خود را به خوبى تأمين مى فرمود، امّا از بيت المال مسلمين استفاده نمى كرد، و از اموال عمومى براى خود اندوخته اى نداشت.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام روزى بر بالاى منبر خطاب به مردم فرمود:

« مَنْ يَشْتَرى سَيْفى هذا؟ »

«چه كسى اين شمشير مرا مى خَرَد؟»

مردم در حالى كه دچار شگفتى بودند به امام علىعليه‌السلام نگاه مى كردند.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام توضيح داد كه:

« وَ لَوْ اَنَّ لى قُؤتُ لَيْلَةٍ ما بِعْتُهُ!! »

«اگر غذاى يك شب را مى داشتم اين شمشير را نمى فروختم.»(۵۵)

از اين رو صاحب نظران و ياران امام علىعليه‌السلام نوشتند:

« وَ عَلِىٌّ عليه‌السلام قُتلَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ ما تَرَكَ اِلاَّ سَبْعَمِأَةَ دِرهَمٍ، فَضْلاً عَنْ عَطائِهِ اَعَدَّها لِخادِمِ

«علىعليه‌السلام در حالى به شهادت رسيد كه جز هفتصد درهم كه آن را براى بخشيدن به يكى از خادم ها كنار گذاشته بود، باقى نگذاشت.»

۲ - ساده پوشى امامعليه‌السلام

۱ - جايگاه لباس هاى ساده

۲ - آثار ساده پوشى

۳ - اصلاح لباس با دست خويش

۴ - پيراهن محدود

۵ - اعتراض به ساده پوشى امام علىعليه‌السلام

۶ - لباس بافته شده خانواده

۷ - پوشش با حوله اى ساده

۸ - سادگى در مسكن

۹ - سادگى در لباس

۱ - جايگاه لباس هاى ساده

امام علىعليه‌السلام گرچه در اوائل زندگى دچار مشكلات فراوانى بود، امّا در تداوم زندگى با كار و توليد و حفر چاه و كشاورزى، و احداث باغات فراوان در منطقه يَنبُع سرمايه هاى فراوان در اختيار داشت، امّا دست از ساده پوشى برنمى داشت.

لباس هاى پشمى زِبر و خشن مى پوشيد و در لباس همانند توده هاى كم در آمد بود.

امامان عادل هر قدر در ساده پوشى دقّت كنند ارزشمند است، امّا ديگران آزادند و مى توانند براى زن و فرزند خود لباس هاى قيمتى و نرم بخرند، كه ديگر امامان معصوم: نيز چون رهبرى امّت را در دست نداشتند گرچه از انواع لباس ها استفاده مى كردند، امّا در ساده زيستى همواره الگو بودند.

جايگاه ساده پوشى

شخصى به امام صادقعليه‌السلام اعتراض كرد كه؛

شما كه از ساده پوشى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرموديد، خودتان چرا لباس نرم و زيبا داريد؟

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

لباس هاى علىعليه‌السلام در فرهنگ آن روز بد منظره نبود و انگشت نما نمى شد، اگر الان بود و همان لباس ها را مى پوشيد، انگشت نما مى شد، گرچه قائم ما وقتى ظهور مى كند همان لباس علىعليه‌السلام را پوشيده به روش علىعليه‌السلام رفتار مى كند(۵۶)

علاء بن زياد حارثى از ياران امامعليه‌السلام بود كه در جنگ بصره زخمى شد، امام براى عيادت او به خانه اش رفت، و از ديدن وسعت خانه اش در شگفت شد.

فرمود: اين خانه به اين وسعت را در دنيا براى چه مى خواهى؟ تو كه در آخرت به آن بيشتر نياز دارى؟!

بعد فرمود:

آرى، مى توانى اين خانه را پُلى قرار بدهى براى رسيدن به آخرت، بدينسان كه:

در آن از ميهمانان پذيرائى كنى.

در آن صله ارحام به جاى آورى.

حقوق واجب و مستحب را به وسيله اين خانه وسيع به صاحبانشان برسانى.

در آن صورت با اين خانه به آخرت رسيده اى.

اعتراض به لباس عاصم بن زياد

علاء بن زياد گفت:

يا اميرالمؤمنين از برادرم عاصم بن زياد به شما شكايت مى كنم.

فرمود: چه شكايتى؟

عرض كرد: عبائى پوشيده و كار عبادت و رهبانيّت پيشه كرده و دست از كار دنيا كشيده است.

امام علىعليه‌السلام فرمود:

او را پيش من بياوريد.

چون عاصم آمد، حضرت به او فرمود:

« يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ! لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكَ الْخَبِيثُ! أَمَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ وَوَلَدَكَ؟! أَتَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ، وَهُوَ يَكْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا؟! أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَىاللَّهِ مِنْ ذلِكَ!

قَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَجُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ!

قَالَ: وَيْحَكَ، إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ، إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ.»

«اى دشمنك جان خويش، شيطان سرگردانت كرده، آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمى كنى؟ تو مى پندارى كه خداوند نعمت هاى پاكيزه اش را حلال كرده امّا دوست ندارد تو از آنها استفاده كنى؟ تو در برابر خدا كوچك تر از آنى كه اينگونه با تو رفتار كند.»

«عاصم گفت، اى اميرمؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن غذاى ناگوار بسر مى برى؟»

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: «واى بر تو، من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.»(۵۷)

عاصم گفت:

يا اميرالمؤمنين خودت نيز مانند من هستى، با اين لباس خشن كه مى پوشى و با اين طعام خشك و بى خورش كه مى خورى.

امام علىعليه‌السلام فرمود:

قالَ : «وَيْحَكَ لَسْتُ كَاَنْتَ، اِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى أئِمَّةِ الْعَدْلِ اَنْ يُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُم بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقيرِ فَقْرُهُ(۵۸)

واى بر تو من مانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان عادل واجب كرده كه خود را با مردم در زندگى برابر كنند تا فقرا را فقرشان به طغيان وادار نكند.

۲ - آثار ساده پوشى

شخصى در كوفه خدمت امام علىعليه‌السلام رسيد، ديد كه لباس هاى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام كم قيمت و ساده و وصله داراست، با شگفتى به امام علىعليه‌السلام نگريست و گفت:

چرا لباس شما وصله دارد؟

امام علىعليه‌السلام در جواب فرمود:

« يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْب، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفْس وَيَقْتَدى بِهِ الْمُؤْمِنُونَ ؛ لباس وصله دار دل را خاشع، و نفس اماره را خوار مى كند، و الگوى مؤمنان مى شود.» (۵۹)

۳ - اصلاح لباس بادست خويش

لباس هائى كه امام علىعليه‌السلام براى خود مى خريد و مى پوشيد، اگر آستين، يا دامن آن بلند بود، به خيّاطى نمى داد، بلكه خود آن را كوتاه و اصلاح مى كرد و سپس مى پوشيد.(۶۰)

يعنى بيشتر به ساده پوشى و خود كفائى در امور زندگى مى انديشيد.

۴ - پيراهن محدود

ابى اسحاق سبيعى مى گويد:

من در كودكى با پدرم به نماز جمعه رفتم، علىعليه‌السلام را ديدم كه خطبه جمعه مى خواند، امّا هر چند گاه پيراهن خود را با دست تكان مى داد، از پدرم پرسيدم آيا براى گرما چنين مى كند كه بخود باد بزند؟

پدرم گفت:

نه بلكه يك پيراهن دارد و آن را شسته و چون هنوز خشك نشده است آن را به حركت در مى آورد كه زودتر خشك شود.(۶۱)

۵ - اعتراض به ساده پوشى امام علىعليه‌السلام

زيد بن وهب مى گويد:

پس از جنگ جمل گروهى از مردم بصره كه در ميان آنها مردى از سركردگان خوارج به نام جعدة بن نعجه بود خدمت حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام رسيدند.

وقتى لباس ساده امام علىعليه‌السلام را ديدند، جعده از روى تمسخر گفت:

چه چيز باعث شد كه از پوشيدن لباس خوب خوددارى مى كنى؟

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام پاسخ داد:

اين لباس ساده مرا از غرورزدگى دور مى كند، و ساده پوشى بهترين روش است.

جعده به امام علىعليه‌السلام گفت:

از خدا بترس تو روزى خواهى مُرد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود:

به خدا سوگند با ضربتى كه برسرم فرود مى آيد به شهادت خواهم رسيد، و اين عهدى الهى است كه واقع خواهد شد، امّا سياه روى كسى است كه به مردم تهمت و افترا مى زند(۶۲)

۶ - استفاده از لباس بافته شده خانواده

امام علىعليه‌السلام به كار وتوليد وخود كفائى اهميّت فراوانى مى داد، و نيازهاى خود را با دست تواناى خود برطرف مى كرد، و فرزندان و همسران خود را نيز به كار وتوليد و سازندگى تشويق مى فرمود كه لباس هاى مورد احتياج را با دست مى بافتند، و نخ آن را از پَشم ريسى فراهم مى كردند.

ابو مخنف، لوط بن يحيى نقل مى كند كه:

پس از جنگ جمل حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام سخنرانى هائى براى هدايت مردم داشت و در يكى از آنها فرمود:

« ما تَنْقَمُون عَلَىَّ يا أَهْلَ الْبَصْرَة وَاللّهِ إِنَّهُما لِمَنْ غَزْلِ اَهلى »

مردم بصره! چرا بر من ايراد مى گيريد؟

سوگند به خدا اين دو لباس مرا كه مى بينيد از بافته هاى اهل خانه ام مى باشد.

سپس به كيسه اى كه همراه داشت و در آن مختصر نان خشك بود اشاره كرد و فرمود:

« وَاللَّهِ مَا هِىَ اِلاَّ مِنْ غَلَّتى بِالْمَدينَةِ »

سوگند به خدا اين نيست جز همان خوراك مختصرى كه از مدينه همراه خود آورده ام.

آنگاه خطاب به مردم فرمود:

«فَاِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِكُم بِأَكْثَرِ مِمَّا تَروْن، فَأنَا عِنْدَ اللّه مِنَ الْخائِنِين »

پس اگر من از نزد شما مردم بصره خارج شوم، و زياده از آنچه كه ديديد برداشته باشم پس در نزد خدا از خيانتكاران مى باشم.(۶۳)

در روايات نقل شد كه همين سخنرانى را امام علىعليه‌السلام براى مردم كوفه نيز ايراد كرده و مطالب فوق را تذكر داد.(۶۴)

۷- پوشش با حوله اى ساده

هارون بن عنتره مى گويد:

در قصر خورنق(۶۵) ، خدمت حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام رسيدم، فصل زمستان بود، ديدم امام علىعليه‌السلام حوله اى برخود پيچيده و در آن سرما مى لرزد و در زحمت است.

گفتم:

يا اميرالمؤمنين! از اموال فراوان بيت المال لباسى براى خود تهيّه فرما، چرا با خود اينگونه رفتار مى كنى؟

پاسخ داد:

« وَ اللَّهِ ما اَزْرَؤُكُمْ شَيْئاً وَ ما هِىَ اِلاَّ قَطيفَتى اَلَّتى اَخْرَجْتُها مِنَ الْمَدينَةِ »

«به خدا قسم بر شما خشم نگرفته ام و ناراحت نيستم، اين حوله همان است كه از مدينه همراه خود آورده ام.»(۶۶)

۸ - سادگى در لباس

الف - عبدالرّزاق از ثورى و او از ابوحيّان نقل مى كند:

على بن ابيطالبعليه‌السلام را بر منبر ديدم كه مى گفت:

چه كسى از من اين شمشير را مى خرد؟ اگر بهاى لباسى را داشتم آن را نمى فروختم.

مردى به سوى او برخاست و گفت: من بهاى لباسى را به تو قرض مى دهم.(۶۷)

ب - كيع از على بن صالح و او از عطا روايت كرد كه او گفت:(۶۸)

«بر تن علىعليه‌السلام پيراهنى از كرباس نشسته بود.»

۳ - خودكفائى

۱ - خودكفائى در امور زندگى

۲ - فروش وسائل زندگى

۳ - استفاده از دسترنج خويش

۴ - انجام كارهاى ضرورى

۱- خودكفائى در امور زندگى

بسيارى سعى دارند تابه اين و آن امر و نهى كنند؛

فرمان بدهند؛

كارهاى خود را به ديگران بسپارند، ديگران را در استخدام خود درآورند، يا از روى جهالت و نادانى يا بر اساس غرور وخودبزرگ بينى يا از روى خودخواهى به تحقير ديگران، به امر و نهى اين و آن مى پردازند؛

و همواره يك موجود تنبل و مصرف كننده و بى تحرّك باقى مى مانند كه امام علىعليه‌السلام بااين روحيّه نادرست مقابله مى فرمود و تلاش داشت تا كارهاى خود را شخصاً انجام دهد.

دركارخانه به همسرش كمك مى كرد؛

گندم آرد مى كرد؛

عدس پاك مى كرد؛

نعلين را با دست خود وصله مى زد؛(۶۹)

براى خريد پيراهن، خود به بازار مى رفت؛

براى اداره زندگى كار مى كرد؛

آبيارى نخلستان ديگران رابه عهده مى گرفت تا پولى به دست آورد؛

و مشكلات زندگى را با دست خود برطرف مى كرد.

۲- فروش وسائل زندگى

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام هرگاه احتياج پيدا مى كرد سعى داشت تا از بيت المال استفاده نكند و با فروش وسائل زندگى، مشكلات اقتصادى خانواده را برطرف مى فرمود.

روزى شمشير خود را به بازار آورد تا بفروشد و از آن لباس تهيّه كند، و فرمود:

چه كسى اين شمشير را از من مى خرد؟ به خدا سوگند با اين شمشير چقدر غبار اندوه از چهره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ زدودم، و اگر احتياج به لباس نداشتم آن را نمى فروختم.

شخصى نزد امام علىعليه‌السلام آمد و گفت:

من اين لباس را نسيه به شما مى فروشم.(۷۰)

در حالى كه جهان اسلام و همه سرمايه هاى كشور اسلامى در اختيار آن حضرت بود.

۳- استفاده از دسترنج خويش

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

جَدِّ ما اميرالمؤمنينعليه‌السلام هميشه با دسترنج خود زندگى مى كرد، در باغات اطراف مدينه كار مى كرد، وقتى گندم يا جو آرد مى شد، آرد آن را اَلَك نكرده در كيسه اى مى گذاشت و به هنگام غذا تناول مى فرمود، و آن را چند گِرِه مى زد كه چيزى به آن اضافه نكنند.

راستى چه كسى زاهدتر و پارساتر از علىعليه‌السلام يافت مى شود؟ كه انواع سرمايه هاى بيت المال كشور پهناور اسلامى در اختيار او بود (كه اكنون به ۵۰ كشور تبديل شده است) با اينكه از باغات خودش انواع خرماها را در اختيار داشت، و به مستمندان مى بخشيد امّا خود با مقدارى آرد و آب افطار مى كرد.(۷۱)