باب چهارم: گفتار دانشمندان سنى درباره آن جناب
مخفى نماند كه اختلافى نيست در ميان فرقه هاى معروفه مسلمين، در اين كه: حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
خبر دادند به آمدن شخصى در آخر الزمان كه او را مهدىعليهالسلام
مى گويند، و هم نام است با آن حضرت، و دين آن حضرت را رواج دهد و پر كند تمام زمين را از عدل و داد.
طايفه محقه و فرقه ناجيه، شيعه اماميه اثنا عشريه - ايدهم الله تعالى - به حسب نصوص متواتره از حضرت رسول و امير المؤمنينعليهماالسلام
، حضرت خلف صالح، حجه بن الحسن العسکرىعليهماالسلام
را مهدى موعود و قائم منتظر و امام غايب مى دانند و از همه امامان قبلى، تصريح به اسم و وصف و شمايل و غيبت آن جناب رسيده، و پيش از ولادت آن حضرت، در كتب معتبره ايشان ثبت شده است كه بعضى از آن كتاب ها تا حال، موجود است و به نحوى كه اخبار نمودند و وصف كردند، اشخاص فراونى آن حضرت را ديدند و اسم و نسب و اوصاف، مطابق شد آنچه فرمودند.
و با موافقت كردند درايم مذهب و اعتقاد، جماعتى از اهل سنت كه مناسب است ذكر اسامى ايشان با اشاره به علو مقام آنها در نزد آن جماعت، تا اهل تسنن - از گفتار علما و محدثان خود، آگاهى پيدا كنند و تصور نكنند اعتقاد به مهدى، مختص به شيعيان است.
قبلا ياد آمرى مى كنيم كه علماء اهل تسنن، كتاب هاى بسيارى درباره حضرت مهدىعليهالسلام
تأليف كردهاند؛ مانند:
مناقب المهدى و صفه المهدى از حافظ ابو نعيم اصفهانى.
بيان در اخبار صاحب الزمانعليهالسلام
از محمد بن يوسف بن محمد شافعى گنجى.
عقد الدرر فى اخبار الامام المنتظر از يوسف بن يحيى السلمى.
اخبار المهدى از سيد على همدانى.
كشف المخفى فى مناقبت المهدىعليهالسلام
؛ اگر چه مولف آن شيعه است ولكن تمام اخبار آن - كه ۱۱۰ حديث است - ماخوذ از كتب اهل سنت است.
ملاحم ابوالحسن، احمد بن جعفر بن محمد بن عبدالله المنادى معروف به ابن المنادى.
كتاب سعد الدين حموينى خليفه: نجم الدين.
برهان در اخبار صاحب الزمانعليهالسلام
از ملا على متقى، صاحب كنز العمال.
اخبار المهدىعليهالسلام
از عباد بن يعقوب رواجنى.
عروف الوردى فى اخبار المهدىعليهالسلام
از عبدالرحمن سيوطى و....
اينك گفتار برخى از دانشمندان سنى
اول: ابوسالم كمال الدين محمد قريشى نصيبى
وى در كتاب مطالب السوول در باب دوازدهم، به اعتقاد جازم و اصرار بليغ، اثبات اين مطلب را نموده و پاره اى از شبهات منكرين را ذكر و رد نموده و با بيان و عبارت موقفه، آن جناب را مدح نموده و نسخه آن كتاب، شايع و در تهران و نيز در هند چاپ شده.
دوم: ابو عبدالله محمد بن يوسف گنجى شافعى
او كتابى مستقل بر بيست چهار باب نوشته و اخبار مسنده از كتب معتبره نقل كرده و به نحو اتم، مذهب اماميه را اثبات، و شبهات اصحاب خود را رد نموده.
و در كشف الظنون گفته: كتاب بيان در اخبار صاحب الزمانعليهالسلام
از شيخ ابى عبد الله محمد بن يوسف گنجى است كه وفات كرده در سال ۶۵۸ و نيز گفته: كفايه الطالب در مناقب على بن ابى طالبعليهالسلام
از شيخ حافظ ابى عبدالله محمد بن يوسف شافعى است و در معرفى فصول المهمه نيز از او به امام حافظ تعبير كرده.
و در اصطلاح اهل حديث علماى اهل سنت، حافظ كسى را گويند كه علم او به صد هزار حديث از روى متن و سند محيط باشد.
سوم: شمس الدين ابو المظفر يوسف بغدادى حنفى
عالم فقيه واعظ، شمس الدين ابو المظفر يوسف بن على بن عبدالله بغدادى حنفى، سبط عالم واعظ، ابى الفرج عبد الرحمن الجوزى است كه شرح حالش در تاريخ ابن خلكان، مراه الجنان يافعى و كشف الظنون و غيره مسطور است.
چهارم: شيخ نور الدين، على بن محمد بن صباغ مالكى مكى
او در كتاب الفصول المهمه فى معرفه الائمهعليهمالسلام
شرحى وافى در احوال آن حضرت آورده و امامت و مهدويت حجه بن الحسن العسکریعليهماالسلام
را به نحو اماميه اثبات نموده، با رد شبهات و اهيه عامه.
و او از اعيان علماى عامه است و در ضمن احوال حضرت عسکریعليهالسلام
گفته: ابو محمد، حسن، از خود فرزند پسرى كه حجت قائم منتظرعليهالسلام
است به جاى گذاشت براى دولت حقه، ولد او را مخفى نمود و امر او را ستر كرد به جهت صعويت امر و خوف سلطان و طلب كردن او (سلطان) شيعه را و حبس نمودن و گرفتن ايشان را.
پنجم: شيخ اديب ابو محمد عبدالله بن احمد بن احمد بن الخشاب
وى در كتاب تاريخ مواليد و وفات اهل بيتعليهمالسلام
بعد از ذكر امام حسن عسکریعليهالسلام
گفته:
ذكر خلف صالح: خبر داد مرا صدقه بن موسى، گفت: خبر داد مرا پدرم از رضاعليهالسلام
كه فرمود: خلف صالح از فرزندان ابى محمد، حسن بن على است و اوست صاحب الزمان و اوست مهدىعليهالسلام
.
و خبر داد مرا جراح بن سفيان گفت: خبر داد مرا ابوالقاسم، طاهرين هارون بن موسى العلوى از پدرش هارون از پدرش موسى، گفت كه: فرمود سيد من، جعفر بن محمدعليهماالسلام
كه: خلف صالح از فرزندان من است و اوست مهدى؛ اسم او محمد است، كنيه او ابوالقاسم؛ خروج مى كند در آخر الزمان؛ نام مادر او صيقل است.
و ابوبكر دارع براى من نقل كرد كه در روايت ديگر، مادر او حكيمه (مليكه) است و در روايت سوم، او را نرجس مى گويند و بعضى گفته اند كه او را سوسن مى گويند و خداى داناتر است به اين، و كينه او ابوالقاسم است و او صاحب دو اسم است: خلف و محمد؛ ظاهر مى شود در آخر الزمان؛ ابرى او را سايه مى افكند از آفتاب، مى رود با او به هر جا كه برود، ندا مى كند به آواز فصيح كه: اين مهدى است.
خبر داد مرا محمد بن موسى طوسى، گفت: خبر داد مرا ابوالسكين از بعضى از اصحاب تاريخ كه: مادر منتظرعليهالسلام
را حكيمه (مليكه) مى گويند.
خبر داد مرا محمد بن موسى طوسى، گفت: خبر داد مرا عبدالله بن محمد از هيثم بن عدى، گفت كه مى گويند: كنيه خلف صالح، ابوالقاسم است و او صاحب دو اسم است.
ابن خلكان در تاريخ خود گفته، ابو محمد عبدالله بن احمد بن احمد - معروف به ابن خشاب بغدادى - عالم مشهور در ادب و نحو و تفسير و حديث و نسب و فرايض و حساب و حفظ قرآن به قراء ات بسيار بود (بود)، و او مملو بود از علوم، و براى او يد طولايى بود در آنها و خط او در نهايت خوبى بود.
و بعد از ذكر پاره اى از مولفات او گفته كه مولد او سال ۴۹۲ بود و در سال ۵۶۷ وفات كرد.
و سيوطى در طبقات النحاه، ثناء بليغى از او كرده است.
ششم: محيى الدين عربى (ابن عربى)
محى الدين العربى الاندلسى در باب ٣۶۶ از كتاب فتوحات خود مطابق آنچه شعرانى در يواقيت نقل كرده، گفته: بدانيد كه ناچار است از خروج مهدى، ولكن خروج نمى كند تا آن كه پر شود زمين از جور و ظلم؛ پس پر كند آن را از عدل و داد و اگر باقى نماند از ئنيا مگر يك روز، طولانى مى كند خداوند آن روز را تا اين كه والى شود اين خليفه؛ او از عترت رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و از عترت فاطمهعليهماالسلام
است.
جد او حسين بن على بن ابى طالبعليهمالسلام
و والد او حسن عسکریعليهالسلام
، پسر امام على النقى؛ پس امام محمد تقى، پسر امام على رضا، پسر امام موسى كاظم، پسر امام حسين، پسر امام على بن ابى طالبعليهمالسلام
است.
مطابق است اسم او با اسم رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
؛ بيعت مى كند او را مسلمانان ما بين ركن و مقام ابراهيم؛ شبيه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
است در خلق و پايين تر از اوست در خلق؛ زيرا كه نمى شود احدى مانند رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در اخلاق او، و خداى تعالى مى فرمايد: انك لعلى خلق عظيم.
تقسيم مى كند مال را بالسويه، و به عدالت رفتار مى كند در رعيت؛ مى آيد در نزد او مرد، پس مى گويد: اى مهدى عطا كن به من! و در پيش روى او مال است، پس عطا مى كند به او، آن قدر كه تواند او را بر دارد.
خروج مى كند در وقت سستى دين.
باز مى دارد خداوند به او، مردم را از مناهى و معاصى، پيش (بيش) از آنچه نگاه داشته به قرآن...
هفتم: شيخ عبد الوهاب (الشعرانى)
شيخ عبد الوهاب بن احمد بن على الشعرانى، عارف مشهور و صاحب تصانيف متعدده، در كتاب يواقيت و جواهر در عقايد اكابر، در مبحث شصت و ششم گفته كه: جميع علامات قيامت كه شارع به آن خبر داده، حق است و لابد است كه واقع شود همه آنها پيش از برخاستن قيامت؛ مثل خروج مهدىعليهالسلام
؛ آن گاه دجال؛ آن گاه عيسى... تا اين كه اگر نماند مگر يك از دنيا، واقع مى شود همه اينها.
هشتم: نور الدین عبدالرحمن جامی
نور الدين عبد الرحمن جامى، معروف به ملا جامى كه نسبش منتهى مى شود به محمد بن حسن شيبانى، تلميذ ابو حنيفه، در كتاب شواهد النبوه - كه عالم مشهور، قاضى حسين بن محمد بن حسن ديار بكرى مالكى، در اول كتاب تاريخ خميس در احوال انفس نفيس آن را از كتب معتبره شمردن - آن جناب را امام دوازدهم شمرده و شرح غرايب ولادت آن حضرت را مطابق اخبار اماميه نقل نمودن با بخشى از اخبارى كه بر خلافت و مهدويت آن جناب تصريح مى كند.
نهم شیخ عبد الحق دهلوی
شيخ عبد الحق دهلوى، صاحب تصانيف معتبره شايعه در ميان اهل سنت در فن رجال و حديث و غيره است، وى در رساله مناقب و احوال ائمه اطهارعليهمالسلام
گفته كه: ابو محمد حسن عسکری و ولد او محمد معلوم است نزد خواص اصحاب و ثقات اهلش، و روايت كرده اند كه حكيمهعليهماالسلام
- بنت ابى جعفر محمد جوادعليهالسلام
- كه عمه ابو محمد حسن عسکری، آمد و رفت مى كردم؛ روزى نزد وى آمدم، مولود را نديدم؛ پرسيدم: اى مولا من! آن سيد منتظر ما چه شد؟ فرمود كه: او را سپرديم به آن كسى كه مادر موسىعليهالسلام
پسر خود را به وى سپرده بود.
عبد الحق مذكور، از معتبران اهل سنت است و پيوسته علماى هندوستان از كتب احاديث و رجال او استشهاد كنند و اعتماد نمايند و شرح حال او در سبحه المرجان فى آثار هندوستان موجود است و در آنجا گفته كه: تصانيف او به صد مجلد رسيده و در سال ۱۰۵۸ وفات كرده.
دهم: سيد جمال الدين حسين محدث
سيد جمال الدين حسين محدث، مولف كتاب روضه الاحباب مى باشد كه از كتب متداوله معروفه در نزد اهل سنت است و قاضى حسين ديار بكرى در اول تاريخ خميس آن را از كتب معتمده شمرده و در استقصاء نقل كرده كه ملا على قادرى در مرقاه شرح مشكاه و عبدالحق دهلوى در مدارج النبوه و شرح رجال مشكاه و شاه ولى الله دهلوى والد شاه صاحب عبدالعزيز معروف، در ازاله الخفاء از آن كتاب، مكرر نقل كنند و به آن، استدلال و احتجاج نمايند.
در آن كتاب مرقوم داشته كه: كلام در بيان امام دوازدهم، موتمن، محمد بن الحسن: تولد همايون آن در درج ولايت و جوهر معدن هدايت، به قول اكثر راويان، در نيمه شعبان سال ۲۵۵ در سامره اتفاق افتاد.... و مادر آن عالى گهر، ام ولد
بوده و مسماه به صيقل يا سوسن و - گفته شده - نرجس و - گفته شده - حكيمه (مليكه) و آن امام ذوالاحترام، در كنيه ونام با حضرت خير خير الانام - عليه و آله الصلاه والسلام - موافقت دارد، و مهدى منتظر و الخلف الصالح و صاحب الزمان، از القاب اوست.
در وقت رحلت پدر بزرگوار خود، حضرت واهب العطايا آن شكوفه گلزار را مانند يحيى و زكرياعليهالسلام
در حالت طفوليت حكم كرامت فرمود و در وقت صبا (و كودكى) به مرتبه بلند امامت رسانيد.
و بعد از ذكر كلماتى چند در اختلاف در حق آن جناب و بعضى روايات صريحه در آن كه مهدى موعود، همان حجه بن الحسن العسكرىعليهالسلام
است گفته: راقم حروف گويد كه چون سخن بدينجا رسيد؛ ولله در من قال:
بيا اى امام هدايت شعار
|
|
كه بگذشت غم از حد انتظار
|
ز روى همايون بيفكن نقاب
|
|
عيان ساز رخسار چون آفتاب
|
برون آى از منزل اختفا
|
|
نمايان كن آثار مهر و وفا
|
و اين كلمات صريح است در اين كه مانند اماميه، معتقد به وجود آن حضرت و غيبت و اختفاى آن جناب، و منتظر و مترقب ظهور آن حضرت است.