خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)0%

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج) نویسنده:
محقق: رضا استادی
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

نویسنده: ثقة المحدثين ميرزا حسن نورى
محقق: رضا استادی
گروه:

مشاهدات: 13726
دانلود: 3621

توضیحات:

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 61 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13726 / دانلود: 3621
اندازه اندازه اندازه
خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

نویسنده:
فارسی

دعاهايى كه به واسطه خواندن آن مى توان حضرت حجتعليه‌السلام را در خواب يا بيدارى ديد

و اما اعمال مخصوصه براى حاجت مذكوره؛ چه آن كه مختص به امام زمانعليه‌السلام باشد، يا به مشاركت ساير ائمه، بلكه انبياعليهم‌السلام ؛ پس چند چيز از آنها مذكور مى شود:

اول: سيد جليل، ابن باقى در اختيار مصباح روايت كرده از حضرت صادقعليه‌السلام كه فرمود: هر كس بخواند بعد از هر نماز فريضه اين دعا را، پس به درستى كه او خواهد ديد امام م ح م د بن الحسنعليه‌السلام را در بيدارى يا در خواب:

«بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم بلغ مولانا صاحب الزمان اينما كان و حيثما كان من مشارق الارض و مغاربها سهلها و جبلها عنى و عن والدى و عن والدى و اخوانى التحيه و السلام عدد خلق الله، وزنه عرش الله و ما احصاه كتابه و احاط به علمه.

اللهم انى اجدد له فى صبيحه هذا اليوم و ما عشت فيه من ايام حياتى عهدا و عقدا و بيعه له فى عنقى لا احول عنها و لا ازول ابدا.

اللهم اجعلنى من انصاره و اعوانه و الذايين عنه و الممتثلين لا وامره و نواهيه فى ايامه. المستشهدين بين يديه.

اللهم فان حال بينى و بينه الموت الذى جعلته على عبادك حتما مقضيا فاخر جنى من قبرى موتزرا كفى شاهرا سيفى مجردا قناتى مليبا دعوه الداعى فى اللحاضر و البادى.

اللهم ارنى الطلعه الرشيد و الغره الحميد و اكحل بصرى بنظره منى اليه و عجل فرجه و سهل مخربه.

اللهم اشدد ازره و قو ظهره و طول عوره و اعمر اللهم به بلادك و احى به عبادك فانك قلت و قولك الحق ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس فاظهر اللهم لنا وليك و ابن بنت نبيك المسمى باسم رسولك صلواتك عليه و آله حتى لا يظفر بشى ء من الباطل الا مزقه و يحق الله الحق بكلماته و يحققه.

اللهم اكشفت هذه الغمه عن هذه الامه بظهوره انهم يرونه بعيدا و نزيه قريبا و صلى الله على محمد و آله»(۶۴) .

دوم: شيخ ابراهيم كفعمى در النه الواقيه فرموده كه: ديدم در بعضى از كتب اصحاب خود كه هر كس اراده كرده ديدن يكى از انبيا و ائمهعليهم‌السلام را با ساير مردم يا فرزندان خود را در خواب، پس بخواند سوره شمس، قدر، كافرون، توحيد، و معوذتين(۶۵) ، آن گاه بخواند سوره توحيد را صد مرتبه، و صلوات بفرستد بر پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صد مرتبه و بخواند بر طرف راست؛ پس به درستى كه خواهد ديد آن را كه قصد كرده - ان شاء الله تعالى - و سخن خواهد گفت با آنها با آنچه مى خواهد از سوال و جواب.

و ديدم در نسخه ديگر، همين را بعينه، جز آن كه گفت: به جا مى آورد اين را هفت شب، بعد از دعايى كه اولش اين است: اللهم انت الحى الذى....

مخفى نماند كه اين دعا را سيد على بن طاووس روايت كرده در كتاب فلان السائل به اسناد خود از بعضى از ائمهعليهم‌السلام كه فرمود: هر گاه اراده كردى كه ببينى ميت خود را، پس بخواب با طهارت، و بخواب بر طرف راست خود، و بخوان تسبيح فاطمه زهراعليهما‌السلام را و بگو: اللهم انت الحى....

شيخ طوسى در مصباح خود فرموده: كسى اراده كرده ديدن ميتى را در خواب خود، پس بگويد در وقت خواب:

«اللهم انت الحى الذى لا يوصف و الايمان منه منك بدات الاشياء و اليك تعود فما اقبل منها كنت ملجا و منجا و ما ادبر منها لم يكن له ملجا و لا منجا منك الا اليك و اسئلك بلا اله الا انت و اسئلك بسم الله ارحمن الرحيم و بحق حبيبك محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمسيد النبين و بحق على خير الوصيين و بحق فاطمه سيد نساء العالمين و بحق الحسن و الحسين الذين جعلتها سيدى شباب اهل الجنه اجمعين ان تصلى على محمد و آله و اهل بيته و ان ترينى ميتى فى الحال التى هو فيها »(۶۶) . و مو مقتضاى عموم اول خبر، اين دعا را براى ميت، حتى انبيا و ائمهعليهم‌السلام - چه زنده و چه متوقى - مى شود خواند.

بايد آن كسى كه عمل به اين نسخه مى كند، تبديل كند آخر دعا را به آنچه مناسب مقام امام زنده و پيغمبر زنده است! بلكه ظاهر آن است كه اگر براى نبى يا امام - چه زنده چه متوفى - باشد، بايد تغيير دهد.

و مويد اين مطلب آن كه در كتاب تسهيل الدواء بعد از ذكر دعاى مذكور، گفته كه: ذكر كرده بعضى از مشايخ مارحمه‌الله كه هر كس اراده كرده كه ببيند يكى از انبيا يا ائمه هدىعليهم‌السلام را، پس بخواند دعاى مذكور را تا آن جا كه ان تصلى على محمد و آل محمد، آن گاه بگويد: ان ترينى فلانا(۶۷) يعنى نام آن را كه خواسته، ببرد و بخواند بعد از آن، سوره شمس، ليل، قدر، كافرون، توحيد و معوذتين را، آن گاه صد مرتبه سوره توحيد را بخواند، پس، هر كه را اراده كرده، خواهد ديد و سوال مى كنى از او، آنچه را قصد كرده، و جواب خواهد داد او را - ان شاء الله تعالى -.

سوم: شيخ مفيدرحمه‌الله در كتاب اختصاص روايت كرده از يكى از راويان، از حضرت موسى بن جعفرعليهما‌السلام كه گفت: شنيدم از آن حضرت كه مى فرمايد: هر كسى را براى او حاجتى است به سوى خداوند تبارك و تعالى، و اراده كرده كه مرا ببينيد و مقام و مرتبه خود را بداند، پس غسل نمايد سر شب و مناجات كند به ما (يعنى - و الله العالم - كه با خداى تعالى مناجات كند به توسط ما، به اين كه قسم دهد او را به حق ما و متوسل شود به حضرت او به وسيله ما، كه ما را به او بنمايد و مقام او را در نزد ما به او نشان دهد) پس به درستى كه خواهد ديد ما را و مى آمرزد او را خداوند به سبب ما، و پوشيده نمى شود بر او موضع و محل او (يعنى مقام او).

و يعنى گفته اند: مراد از مناجات كردن به ما، اين (است) كه ديدن ما را از هم خود قرار دهد و ديدن و محبت ما را ذكر نفس خود گرداند كه خواهد ديد ايشان را.

و اين غسل مذكور در اين خبر، به جهت حاجت مذكوره، يكى از اغسال مستحبه است كه فقها - رضوان الله عليهم - ذكر فرمودند؛ چنانكه علامه طباطبايى، بحر العلومرحمه‌الله در منظومه خود مى فرمايد در ضمن غايات غسل:

و وريه الامام فى المنام

لدرك ما يقصد من مرام

و ظاهر، بلكه مقطوع اين است كه نظر سيد بحر العلوم، به همين خبر باشد؛ چنانكه صاحب مواهب(۶۸) ، و غيره تصريح كردند.

و مناسب است ذكر يك عمل مختصر براى ديدن علىعليه‌السلام را در خواب؛ سيد على بن طاووس در فلاح السائل روايت كرده كه از براى ديدن اميرالمؤمنينعليه‌السلام را در خواب، اين دعا را در وقت خوابيدن بخواند:

«اللهم انى اسئلك يا من لطفه خفى (۶۹) و اياديه باسطه لا تنقضى اسئلك بلطفك الخفى الذى ما لطفت به لعبد الا كفى ان ترينى مولاى على بن ابى طالب عليه‌السلام فى منامى »(۷۰) .

اعمالى كه با انجام آن مى توان پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در خواب ديد

اول: در تفسير برهان و مصباح كفعى از كتاب خواص القران منقول است كه روايت كرده از حضرت صادقعليه‌السلام كه: هر كس مداومت كند خواندن سوره مزمل را، مى بيند پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را و سوال مى كند از آن جناب، آنچه مى خواهد، و خداوند عطا مى فرمايد به او، آنچه خواسته از خير.

دوم: كفعمى روايت كرده كه: هر كس سوره قدر را در وقت زوال، صد مرتبه بخواند، پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را خواب مى بيند.

سوم: محدث جليل، سيد هبه الله بن ابى محمد موسوى، معاصر علامه حلى، در مجلد اول كتاب مجموع الرائق روايت كرده كه: هر كس مدوامت كند تلاوت سوره جن را، مى بينيد پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را و سوال مى كند از او، آنچه مى خواهد.

چهارم: نيز در آنجا روايت شده كه: هر كس سوره كافرون را در نصف شب جمعه بخواند، آن حضرت را خواهد ديد.

پنجم: خواندن دعاى مجير با طهارت، هفت مرتبه وقت خواب، بعد از گرفتن هفت روز، روزه.

ششم: خواندن دعاى معروف به صحيفه كه روايت شده است در مهج الدعوات و غيره، با طهارت، پنج مرتبه؛ هر دو را شيخ كفعمى نقل فرموده.

هفتم: و نيز كفعمى از جناب صادقعليه‌السلام روايت كرده كه: هر كس بخواند سوره قدر را بعد از نماز ظهر و پيش از ظهر، بيست و يك مرتبه، نمى ميرد تا اين كه ببيند پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را.

هشتم: و نيز از خواص القرآن نقل كرده كه: هر كس بخواند در شب جمعه، بعد از اداى نماز شب، سوره كوثر را هزار مرتبه و صلوات بفرستد بر پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هزار مرتبه، مى بيند پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در خواب خود.

نهم: در بعضى از مجموعه هاى معتبره ديدم كه: هر كس اراده كرده كه ببيند سيد انبياصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در خواب، پس دو ركعت نماز بخواند بعد از نماز عشاء به هر سوره كه خواسته، آن گاه بخواند اين دعا را صد مرتبه:

«بسم الله الرحمن الرحيم

يا نور النور يا مدبر الامور بلغ منى روح محمد و ارواح آل محمد تحيه و سلاما.»

و ادعيه و نماز و اوراد، براى اين قسم حاجت بسيار است؛ ما بيشتر آنها را در فصل اول از مجلد ثانى از كتاب دارالسلام استقضا نموديم.

باب دهم: استغاثه به حضرتعليه‌السلام

سيد فضل الله راوندى در كتاب دعوات و علامه مجلسى در بحار از كتاب مجموع الدعوات تلعكبرى سيد على خان در كلم الطيب از قبس المصباح روايت كرده اند از ابوالوفاى شيرازى كه گفت: من اسير بودم در حبس الياس، با ضيق حال؛ پس چنين معلوم شد بر من كه او قصد قتل من كرده؛ پس شكايت كردم به سوى خداوند تبارك و تعالى، و شفيع قرار دادم مولاى خود، ابى محمد، على محمد على بن الحسن، زين العابدينعليه‌السلام را؛ پس خواب مرا ربود.(۷۱) .

در خواب ديدم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (را) كه آن جناب مى فرمايد كه: متوسل نشو به من و نه به دختر من و نه به دو پسر من از براى چيزى از متاع دنيا، بلكه از براى آخرت و آنچه را آرزو دارى از فضل خداى تعالى.

و اما برادرم، ابوالحسنعليه‌السلام پس او انتقام مى كشد از كسى كه ظلم كرده تو را.

پس گفتم: يا رسول الله! آيا نبود كه فاطمهعليهما‌السلام را ظلم كردند، پس صبر كرد، و ميراث تو را غصب كردند، صبر نمود؛ پس چگونه انتقام مى كشد از كسى كه مرا ظلم نموده؟

پس حضرت نظر كردم به من از روى تعجب و فرمود: آن عهدى بود كه به او كرده بودم و امرى بود كه به او، امر نموده بودم و جايز نبود براى او مگر به پاداشتن آن، و به تحقيق كه ادا كرد حق را.

و الان، پس واى بر كسى كه معترض شود موالى او را.

اما على بن الحسينعليهما‌السلام ، پس، از براى نجات از سلاطين و از شرور شياطين.

و اما محمد بن على و جعفر بن محمدعليهم‌السلام ، پس، از براى آخرت و - به روايتى - آنچه خواهى از طاعت خداوند و رضوان او.

و اما موسى بن جعفرعليهما‌السلام ، پس بخواه به او عافيت.

و اما على بن موسىعليهما‌السلام ، از براى نجات و - به روايتى بطلب از او سلامتى را در سفرها در بحر و بر.

و اما محمد بن علىعليهما‌السلام ، بطلب به سبب او نزول رزق را از خداى تعالى.

و اما على بن محمدعليهما‌السلام ، از براى قضاى نوافل و نيكى اخوان و آنچه بخواهى از طاعت خداوند عزوجل.

و. اما حسن بن علىعليهما‌السلام ، از براى آخرت.

و اما حجتعليه‌السلام ، پس هر گاه رسيد شمشير به محل ذبح تو - و حضرت اشاره فرمود به دست خود به سوى حلق - پس استغاثه بكن به او! به درستى كه در مى يابد تو را و او فرياد رس است و پناه است از براى هر كس كه استغاثه كند؛ بگو: يا مولاى يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك.

و به روايت ديگر فرمود: اما صاحب الزمانعليه‌السلام ، پس هر گاه رسيد كارد به اينجا - و اشاره فرمود به دست خود به سوى حلقش - پس از او اعانت بخواه! پس به درستى كه او تو را اعانت خواهد كرد؛ پس بگو: يا صاحب الزمان اغثنى! يا صاحب الزمان ادركنى!.

و به روايت اول: پس من در خواب گفتم: يا مولاى يا صاحب الزمان انا مستغيث بك.

و به روايت ديگر: پس فرياد كردم در خواب خود: يا صاحب الزمان اغثنى! يا صاحب الزمان ادركنى!.

و به روايت قبس المصباح صهرشتى: پس فرياد كردم در خواب: يا مولاى يا صاحب الزمان ادركنى! فقد بلغ مجهودى.

و به روايت اول: پس در اين حال، ديدم شخصى را كه فرود آمد از آسمان و در زير پاى او اسبى است و در دست او حربه اى است از نور؛ پس گفتم: اى مولاى من! دفع كن از من، شر آن كه مرا اذيت مى كند.

پس فرمود: كار تو را انجام دادم.

چون صبح كردم، الياس مرا خواست و گفت: به كى استغاثه كردى؟!

گفتم: به آن كه او فريادرس در ماندگان است.

دعاى توسل به امام زمانعليه‌السلام

در بحار از مجمع الدعوات دعايى طولانى نقل كرده از براى توسل به هر يك از ائمهعليهم‌السلام براى مطلب مذكوره به همان ترتيب، و در قبس المصباح نيز دعايى مختصر به همان طريق نقل كرده و دعاى توسل به امام عصرعليهم‌السلام .

در دومى اين است:

«اللهم انى اسلك بحق وليك و حجتك صاحب الزمان الا اعنتنى به على جميع امورى و كفيتنى به موونه كل موذ و طاع و باغ و اعنتنى به فقد بلغ مجهودى و كفيتنى كل عدو و هم و غم و دين، و ولدى و جميع اهلى و اخوانى و من يعنينى امره و خاصتى، امين رب العالمين »(۷۲) .

باب يازدهم: كسانى كه در زمان غيبت كبرى خدمت آن جناب رسيده اند

ظاهر آن است كه مراد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آن كلام (يعنى جمله هر گاه رسيد كارد به اينجا)، نه اختصاص توسل به امام عصرعليه‌السلام است در آنجا كه به چنگ دشمن افتد كه قصد كشتن او نموده، بلكه آن كنايه است از به نهايت رسيدن شدت امور و منقطع شدن اسباب و قطع اميد از مخلوق و نماندن جاى صبر و شكيبايى؛ چه از بلاى دينى باشد يا دنيوى و از شر دشمن انسى باشد يا جنى؛ چنان كه از دعاى مزبور نيز معلوم مى شود.

و چنان كه تكليف مضطر و امانده و بيچاره درمانده، استغاثه به آن جناب است، اغاثه و فريا درسى درماندگان، از مناصب الهيه آن جناب خواهد بود.

و اگر به جهت كثرت اضطراب و اضطرار، متمكن نشود درمانده مضطر از استغاثه به آن جناب به آن زبان مقال و دعاى مأثور، كفايت مى كند او را براى قابليت اغاثه آن جناب، سوال به لسان حال و استعداد، با داشتن مقام تولا و اقرار به ولايت و امامت و نحصر دانستن و ساطت فيض الهى در آن وجود مقدس.

و از جمله شواهد بر اين مطلب آن كه از القاب خاص آن حضرت است غوث كه در زيارت معتبره وارد شده و معنى آن فريادرس است و به حقيقت معنى اين لقب الهى كه مجرد اسم نيست، محقق نشود تا آن كه صاحب آن، داراى قوه سامعه اى باشد كه هر كس در هر جا به هر زبان در مقام استغاثه برآيد، بشنود، بلكه داراى عملى باشد كه به حالات درماندگان احاطه داشته باشد كه بى استغاثه و توسل، از حالشان آگاه باشد؛ چنان كه در فرمانى كه براى شيخ مفيد نوشتند، به اين مقام تصريح فرمودند، و داراى قدرت و توانايى باشند كه اگر صلاح دانست، درمانده مستغيث به لسان حال با مقال را نجات دهد و از گرداب بلا در آورد، و اين مقام را شايستگى ندارد جز كسى كه داراى مقام امامت باشد.

نيز مويد اين مقال است آنچه در ميان جميع عرب هاى شهرى و بيابانى شهرت دارد از تعبير كردن از آن ذات مقدس به ابوصالح و در توسلات و استغاثات و ندبه ها و شكايت ها جز به اين اسم، آن حضرت را نخوانند و شعراى معروفين، مكرر در قصايد، مدايح و مراثى و ندبه ها به همين كنيه، آن جناب را ذكر مى كنند و ماخذى در اخبار خاصه براى آن به نظر نرسيده جز خبرى كه احمد بن خالد برقى روايت كرده در كتاب محاسن از ابو بصير از جناب صادقعليه‌السلام كه فرمود:

هر گاه گم شدى در راه، پس ندا كن، يا بگو: «يا صالح، يا اباصالح ارشد و نا الى الطريق رحمكم الله »(۷٣) .

عبيد بن حسن زرندى كه راوى خبر است از على بن ابى حمزه، گفت:

پس رسيد به ما اين بلا، پس امر نموديم بعضى از كسانى كه با ما بودند اين كه دور شود و ندا كند؛ پس دور شد و ندا كرد.

آن گاه آمد نزد ما؛ پس خبر داد ما را كه او شنيد آواز خفيفى را كه گويد: راه طرف راست، يا گفت: سمت چپ؛ پس يافتم راه را چنانكه گفته بود.

و ترديد در يا صالح يا اباصالح و نيز ترديد در سمت راست يا چپ از راوى خبر است كه سهو كرده؛ چنانكه سيد على بن طاووس در كتاب امان الاخطار بعد از نقل خبر از محاسن، به اين مطلب تصريح فرموده.

و شيخ برقى در كتاب مذكور، از پدر خود - محمد بن خالد برقى - نقل كرده كه او در سفرى با جمعى، از راه كج شدند.

گفت: پس ما اين كار را كرديم، پس راه را به ما نشان دادند.

رفيق ما - يعنى آن كه كناره كرد و آن دعا را خواند - شنيد صداى نازكى را كه مى گويد:

راه طرف راست است؛ پس مرا خبر داد و به آن جماعت خبر نكرد؛ پس گفتم: طرف راست را بگيريد! پس شروع كرديم به رفتن به طرف راست.

و شايد كه چنين فهميدند يا به دست آوردن كه: صالح يا اباصالح اسم يا كنيه امام عصرعليه‌السلام است؛ چنان كه بعضى حكايات معلوم مى شود كه اين مطلب، ميان شيعه، معهود بود.

پس معلوم شد كه راهنماى در بيابان، و دستگير گوشدگان كه به عنوان اباصالح خوانده مى شود، همان غوث اعظم، ولى عصر، صاحب الزمانعليه‌السلام است.

باب يازدهم: كسانى كه در زمان غيبت كبرى خدمت آن جناب رسيده اند

حكايت اول: داستان مسجد جمكران

شيخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمى - معاصر شيخ صدوق - در تاريخ قم از كتاب مونس الحزين فى معرفه الحق و اليقين از مصنفات شيخ صدوق نقل كرده كه سبب بناى مسجد جمكران و عمارت آن اين بوده است كه شيخ عنيف صالح، حسن بن مثله جمكرانىرحمه‌الله مى گويد كه: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان سال ۲۹٣ در خانه خود خفته بودم كه ناگاه جماعتى مردم به در خانه من آمدند، نصفى از شب گذشته؛ مرا بيدار كردند و گفتند: بر خيز طلب امام مهدى، صاحب الزمانعليه‌السلام را اجابت كن كه تو را مى خواند!

حسن گفت: من برخاستم و آماده شدم.

گفتم: بگذاريد تا پيراهنم بپوشم.

آواز آمد كه: «هو ما كان قميصك ؛ پيراهن به بر مكن كه از تو نيست! دست فرا كردم و شلوار خود را برگرفتم.

آواز آمد كه: «ليس ذلك منك، فخذ سراويلك !؛ آن شلوار كه برگرفتى از تو نيست؛ آن شلوار كه از آن تو است برگير!.»

آن را انداختم و از خود برگرفتم و در پوشيدم و طلب كليد در خانه كردم؛ آواز آمد كه:الباب مفتوح .

چون به در خانه آمدم، جماعتى از بزرگان را ديدم؛ سلام كردم؛ جواب دادند و ترحيب كردند (يعنى مرحبا گفتند) مرا بياورند تا بدان جايگاه كه اكنون مسجد است.

چون خوب نگاه كردم، تختى ديدم نهاده و فرش نيكو بر آن تخت گسترده و بالش هاى نيكو نهاده و جوانى سى ساله بر آن تخت، تكيه بر چهار بالش كرده، پيرى پيش او نشسته و كتابى در دست گرفته و مى خواند، و فزون از شصت مرد بر اين زمين، بر گرد او نماز مى كنند؛ بعضى جامعه هاى سفيد، و بعضى جامه هاى سبز داشتند و آن پير، حضرت خضر بود.

پس آن پير مرا نشاند و حضرت امامعليه‌السلام مرا به نام خود خواند و گفت برو و حسن بن مسلم را بگو كه تو چند سال است كه عمارت اين زمين مى كنى و مى كارى و ما خراب مى كنيم، و پنج سال است كه زراعت مى كنى و امسال ديگر باره باز گرفتگى و عمارتش مى كنى؛ رخصت نيست كه تو در اين زمين، ديگر بار زراعت كنى؛ بايد هر انتفاع (در آمد) كه از اين زمين بر گرفته اى، رد كنى؛ تا بدين موضع، مسجد بنا كنند.

و بگو اين حسن بن مسلم را كه اين زمين شريفى است و حق تعالى اين زمين را از زمين هاى ديگر، برگزيده است و شريف كرده و تو با زمين خود گرفتى؛ و دو پسر جوان عزوجل از تو باز ستد و تو تنبيه نشدى؛ و اگر نه چنين كنى، آزار وى به تو رسد، آنچه تو آگاه نباشى.

حسن بن مثله گفت: يا سيدى و مولاى! مرا در اين، نشانى بايد؛ كه جماعت، سخن بى نشان و حجت نشنوند و قول مرا تصديق نكنند.

گفت: «انا سنعلم هناك ...؛ ما اينجا علامت بكنيم تا تصديق قول تو باشد؛ تو برو و پيام مرا برسان!»

به نزديك سيد ابوالحسن رو و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را حاضر كند و انتفاع چند ساله كه گرفته است، از او طلب كند و بستاند و به ديگران دهد تا بناى مسجد بنهند و باقى وجوه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد بكنند.

مردم را بگو تا رغبت بكنند بدين موضع و عزيز دارند و چهار ركعت نماز اينجا بگزارند؛

دو ركعت تحيت مسجد؛ در هر ركعتى يك بار الحمد و هفت بار قل هو الله احد و تسبيح ركوع و سجود، هفت بار بگويند؛

و دو ركعت نماز امام صاحب الزمانعليه‌السلام بگزارند به اين نحو: چون فاتحه خواند، به ایاك نعبد و اياك نستعين رسد و صد بار بگويد و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخواند، و در ركعت دوم نيز به همين طريق بگزارد و تسبيح در ركوع و سجود، هفت بار بگويد و چون نماز تمام كرده باشد، لا اله الا الله و تسبيح فاطمه زهراعليهما‌السلام بگويد چون از تسبيح فارغ شود، سر به سجده نهد و صدر بار صلوات بر پيغمبر و آلشعليهم‌السلام بفرستد.

«فمن صليتها فكانما صلى فى البيت العتيق ؛ هر كه اين دو ركعت نماز بگزارد، همچنين باشد كه دو ركعت نماز در كعبه گزاره باشد.»

حسن به مثله جمكرانى گفت: من چون اين سخن را بشنيدم، با خود گفتم كه: گويا اين موضع است كه تو مى پندارى، انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان؛ و اشارت بدان جوان كردم كه در چهار بالش نشسته بود پس، آن جوان به من اشارت كرد كه: برو!، من بيامدم؛ چون پاره اى راه بيامدم؛ ديگر باز خواندند و گفتند: بزى در گله جعفر كاشانى چوپان است؛ بايد آن بز را بخرى؛ اگر مردم ده بها نهند، بخر، و اگر نه، تو از خاصه خود بدهى و آن بز را بياورى و بدين موضع فردا شب بكشى! آن گاه روز هجدهم ماه مبارك رمضان، گوشت آن بز را بر بيماران و كسى كه مرضى سخت داشته باشد، انفاق كنى و حق تعالى همه را شفا دهد، و بز ابلق است و موهاى بسيار دارد و هفت علامت دارد؛ سه بر جانبى و چهار بر جانبى.

رفتم، مرا ديگر باره بازگردانيد و گفت: هفتاد روز يا هفت روز ما اينجاييم.

(اگر بر هفت روز حمل كنى، دليل كند بر شب قدر كه بيست و سيم است و اگر بر هفتاد حمل كنى، شب بيست پنجم ذى القعده بود و روز بزرگوار است).

پس حسن بن مثله گفت: بيامدم تا خانه، و همه شب در آن انديشه بودم تا صبح شد.

نماز بگزارم و نزديك على المنذر آمدم و آن احوال با وى بگفتم؛ او با من بيامد.

رفتم بدان جايگاه كه مرا برده بودند.

پس گفت: با الله! نشان و علامتى كه امامعليه‌السلام مرا گفت، يكى اين است كه زنجيرها و ميخ ها اينجا ظاهر است.

پس به نزديك سيد ابولحسن الرضا شديم، چون به در خانه وى رسيديم، خدم و حشم وى را ديدم كه مرا گفتند: از سحرگاه، سيد ابولحسن در انتظار توست، تو از جمكرانى؟

گفتم بلى!

من در حال به درون رفتم و سلام كردم؛ جواب نيكو داد و اعزاز كرد، مرا به تمكين نشاند و پيش از آن كه من حديث كنم، مرا گفت: اى حسن مثله! من خوفته بودم در خواب، شخصى مرا گفت: حسن بن مثله نام، مردى از جمكران پيش تو آيد بامداد، بايد آنچه گويد سخن او را تصديق كنى و بر قول او اعتماد كنى كه سخن او سخن ماست؛ بايد كه قول او را بازنگردانى! از خواب بيدار شدم؛ تا اين ساعت، منتظر تو بودم.

حسن ين مثله، احوال را به شرح، با وى بگفت؛ در حال بفرمود تا اسب ها را زين بر نهادند و بيرون آوردند و سوار شدند.

چون به نزديك ده رسيدند، جعفر چوپان، گله بر كنار راه داشت؛ حسن بن مثله در ميان گله رفت، و آن بز، از پيش همه گوسفندان مى آمد، پيش حسن بن مثله دويد، و آن بز را گرفت كه به وى دهد، و بز را بياورد.

جعفر چوپان سوگند ياد كرد كه من هر گز اين بز را نديده ام و در گله من نبوده است، الا امروز كه مى بينم، و هر چند كه مى خواهم اين بز را بگيرم، ميسر نمى شود.

پس بز را همچنان كه سيد فرموده بود، در آن جايگاه آوردند و بكشتند و سيد ابوالحسن الرضا بدين موضع آمدند و حسن بن مسلم را حاضر كردند و انتفاع (در آمدها) از او گرفتند و وجوه رهق را بياوردند و مسجد جمكران را چوپ بپوشانيدن و سيد ابوالحسن الرضا زنجيرها و ميخ ها را به قم برد و در خانه خود گذاشت.

همه بيماران مى رفتند و خود را در زنجير مى ماليدند؛ خداى تعالى شفاى عاجل مى داد و خوب مى شدند.

ابوالحسن محمد بن حيدر گويد كه: به استفاضه شنيدم كه: سيد ابوالحسن الرضا مدفون است و در موسيان به شهر قم، و بعد از او فرزندى از وى را بيمار نازل شد و وى در خانه شد و سر صندوق را برداشتند زنجيرها و ميخ ها را نيافتند.

مولف مى گويد: در نسخه فارسى تاريخ قم و در نسخه عربى كه عالم جليل، آقا محمد على كرمانشاهى، مختصر اين قصه را در حواشى رجال مير مصطفى، در باب حسن از آن نقل كرده، تاريخ قصه را در نود و سه - يعنى نود سه بعد از دويست - نقل كرده است.

و اما ما دو ركعت نماز منسوب به آن حضرتعليه‌السلام از نمازهاى معروفه است، و جماعتى از علما آن را روايت كرده اند؛

اول: شيخ طبرسى - صاحب تفسير - در كتاب كنوز النجاح روايت كرده از يكى از خدمه ابى عبدالله حسين بن محمد بزوفرى و او گفته است كه: بيرون آمده از ناحيه مقدسه حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام كه هر كس را بسوى حق تعالى حاجتى باشد، پس بايد كه بعد از نصف شب جمعه، غسل كند و به جاى نماز خود رود و دو ركعت نماز گزارد و در ركعت اول بخواند سوره حمد را، و چون به اياك نعبد و اياك نستعين برسد، صد مرتبه آن را مكرر كند و بعد از آن كه صد مرتبه بخواند و ركوع و دو سجده بجا آورد و سبحان ربى العظيم و بحمده را هفت مرتبه در ركوع بگويد و سبحان ربى الاعلى و بحمده را در هر يك از دو سجده، هفت مرتبه بگويد، از آن ركعت دوم را مانند ركعت اول به جا آورد و بعد از تمام شدن نماز، اين دعا را بخواند، پس به درستى كه حق تعالى البته حاجت او را بر آورد هر گونه حاجتى كه باشد، مگر آن كه حاجت او در قطع كردن صله رحم باشد.

و دعا اين است:

«اللهم ان اطعتك فالحمده للك و ان عصيتك فالحجه لك منك الروح و منك الفرج سبحان من انعم و شكر سبحان من قدر و غفر.

اللهم ان كنت عصيتك فانى قد اطعتك فى احب الاشيا اليك و هو الايمان بدك لم اتخذ لك ولدا و لم ادع لك شريكا منا منك به على لا منا منى به عليك و قد عصيتك يا الهى على غير وجه المكابره والخروج عن عبوديتك ولا الجحود لربوبيتك ولكن اطعت هواى وازلنى الشيطان فلك الحجه على و البيان فان تعذبنى فبذنوبى غير ظالم لى وان تغفز لى وترحمنى فانك جواد كريم.»

بعد از آن تا نفس او وفا كند، يا كريم يا كريم را مكرر بگويد بعد از آن بگويد:

«يا امنا من كلى شى ء و كل شى ء منك خائف حذر اسئلك بامنك من كل شى ء و خوف كل شى ء منك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تعطينى امانا لنفسى و اهلى و ولدى و سائر ما انعمت به على حتى لا اخاف و لا احذر من شى ء ابدا انك على كل شى ء قدير و حسبنا الله و نعم الوكيل يا كافى ابراهيم نمرود و يا كافى موسى فرعون اسئلك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تكفينى شر فلان بن فلان

و به جاى فلان بن فلان نام شخص را كه از ضرر او مى ترسد و نام پدر او را بگويد و از حق تعالى طلب كند كه ضرر او را رفع نمايد و كفايت كند پس، به درستى كه حق تعالى، البته كفايت ضرر او را خواهد كرد - ان شاء الله تعالى -.

بعد از آن، به سجده رود و حاجت خود را درخواست نمايد و تضرع و زارى كند به سوى حق تعالى؛ به درستى كه نيست مرد مؤمنى و نه زن مومنه اى كه اين نماز را بگزارد و آن دعا را از روى اخلاص بخواند مگر آن كه گشوده مى شود بر او، درهاى آسمان براى برآمدن حاجت او، و دعاى او مستجاب مى گردد در همان وقت و در همان شب؛ هر گونه كه حاجتى كه باشد، و اين به سبب فضل و انعام حق تعالى بر ما و بر مردمان است.

دوم: سيد عظيم القدر، سيد فضل الله راوندى در كتاب دعوات در ضمن نمازهاى معصومينعليهم‌السلام مى گويد: نماز مهدىعليه‌السلام دو ركعت است: در هر ركعتى حمد يك مرتبه و صد مرتبه اياك نعبد و اياك نستعين و صد مرتبه صلوات بر پيغمبر و آل اوعليهم‌السلام بعد از نماز.

سيد جليل، على بن طاووس در كتاب جمال الاسبوع همين نماز رابه نحو نسبت به آن حضرت داده ولكن ذكر صد صلوات بعد از او نقل كرده و فرمود اين دعا را در عقب نماز بخواند:

«اللهم عظم البلاء و برح الخفاء و انكشف الغطاء و ضاقت الارض و منعت (۷۴) السماء و اليك يا رب المشتكى و عليك المعول فى الشده و الرخاء اللهم صل على محمد و آل محمد الذين امرتنا بطاعتهم و عجل اللهم فرجهم بقائمهم و اظهر اعزاز يا محمد يا على يا على يا محمد اكفيانى فانكما كافياى يا محمد يا على يا على يا محمد انصرانى فانكما ناصراى يا محمد يا على يا على يا محمد احفظانى فانكما ناصراى يا محمد يا على يا على يا محمد احفضانى فانكما حافظاى يا مولا يا صاحب الزمان سه مرتبه الغوث سه مرتبه ادركنى سه مرتبه الامان سه مرتبه

مسجد شريف جمكران در يك فرسخى قم تقريبا، از سمت دروازه كاشان واقع است.