دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)0%

دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نویسنده:
ناشرین: نشر الماس
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه
صفحات: 304

دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سيد مرتضى مجتهدى سيستانى
ناشرین: نشر الماس
گروه: صفحات: 304
مشاهدات: 109235
دانلود: 2349

توضیحات:

دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 304 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 109235 / دانلود: 2349
اندازه اندازه اندازه
دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نویسنده:
ناشرین: نشر الماس
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

برسد،ولى روش ذخيره اطّلاعات در مغزها ناكار است . كسى كه در يك زمينه دانش استاد است، فقط حدود ۱۰۰ هزار قطعه از آن را مى تواند به ياد بياورد.(۱)

«تا پايان قرن ۲۱، هوش غيربيولوژيكى تريليون ها تريليون بار قوى تر از هوش انسانى خواهد بود.»(۲)

نكته اى كه بايد درباره آن دقّت شود، اين است كه آن ها بر اثر آشنا نبودن با حقايق جهان هستى و دور بودن از مكتب خاندان وحىعليهم‌السلام ، اگرچه راهيابى به تكامل عقلى را مى پذيرند امّا از كيفيّت و چگونگى آن آگاهى ندارند و به همين جهت، در توجيه آن دچار اشتباه هاى فراوانى مى شوند:

«خيلى ها فكر مى كنند مغز بايد الگوى هوش مصنوعى قرار بگيرد» و برخى مانند «كرزويل» سخن از ادغام مغز با سيستم هاى هوشمندِ الكترونيك براى افزايش كارآيى آن مى زند و مى گويد: «رايانه هايى ريزى كه توى خون ما بالا و پايين مى روند و شعور ما را زياد مى كنند».(۳)

دور بودن اين گونه افراد از مكتب حياتبخش خاندان وحىعليهم‌السلام باعث شده كه آنان به همه چيز حتّى به مسأله بسيار مهمّ تكامل عقل نيز با ديد مادّى بنگرند و گمان كنند با رايانه هاى ريز، خيالات و افكار خود را مى توانند تكامل بخشند!

تكامل عقلى و اراده

تاكنون از قدرت و توانايى مغز آگاه شديم و درك كرديم كه بشر تاحال از بخش عظيمى از قدرت وجود خويش بى بهره بوده است. اكنون بحثى را درباره تكامل عقل و قدرت اراده آغاز مى كنيم:

از نشانه ها و آثار تكامل عقل انسان ها، قوى شدن اراده آنان مى باشد؛ زيرا همان گونه كه در حديث جنود عقل نقل شده، اراده از سپاه و ارتش عقل است

____________________

۱. كليك شماره ۳۱ (ضميمه روزنامه جام جم): صفحه ۹.

۲. كليك شماره ۳۱ (ضميمه روزنامه جام جم): صفحه ۹.

۳. كليك شماره ۳۱ (ضميمه روزنامه جام جم): صفحه ۹.

۱۶۱

كه با تكامل آن، اراده نيز قدرت پيدا كرده و نيرومند مى شود. بديهى است كه با فعّال شدن اراده و به كار افتادن قدرتِ آن، يك تحوّل اساسى و حياتى در انسان ايجاد مى شود.

اگر قدرت اراده كامل شود انسان مى تواند كارهاى خارق العاده و شگفت انگيز انجام دهد؛ زيرا در صورتى كه قدرت اراده به حدّ نهايى برسد ايجادگر، انتقال دهنده، آگاهى بخش و... مى شود، يعنى انسان مى تواند حالت يا خصوصيّتى را در فردى يا در چيزى ايجاد كند و يا بيشتر نمايد يا برطرف كند، يا چيزى را از جايى بياورد و يا به جاى ديگر منتقل نمايد، يا با اعمال اراده از چيزى كه اطّلاع ندارد، آگاه شود و...

همان گونه كه گفتيم اراده يكى از شعبه هاى قدرت عقل است و با تكامل عقل قدرت هاى عقلى نيز به تكامل رسيده و فعّال مى شوند.بنابراين در عصر درخشان ظهور بر اثر تكامل عقل انسان ها، اراده آنان نيز قدرت گرفته و پرتوان مى شود .

پس در عصر رهايى كه عقل انسان ها از قيد و بند شيطان و نفس رها مى گردد، جنود و لشكريان عقل نيز از ضعف و ناتوانى رها گشته و قدرت هاى نهفته آن ها ظاهر شده و فعّال مى شوند.

در دوران تيره و تار غيبت بسيارى از انسانها به آرزوها و خواسته هاى خود دست نيافته و جهان را ترك گفته اند؛ گويى كه براى آنان خواستن، توانستن نبوده است. امّا در عصر نور و روشنايىِ ظهور، براى مردم آن روزگارِ فرخنده خواستن توانستن است؛ به گونه اى كهاگر بخواهند از شى ء مجهولى آگاه شوند پرده ها بر كنار رفته و با اراده اى كه مى نمايند از آنچه كه مى خواهند آگاه مى گردند .

اين ها حقايقى است كه خاندان وحىعليهم‌السلام به ما آموخته اند و ما با جان و دل پذيراى گفتار شيرين آن بزرگواران هستيم، تا إن شاء اللَّه در عصر درخشان

۱۶۲

ظهور اين واقعيّت ها را با تمام وجود لمس كنيم. بنابراين در عصرِ تكامل، اوّل اراده انجام مى گيرد و در پى آن آگاهى تحقّق مى پذيرد.

براى اين كه اين گفتار مستند به فرموده هاى خاندان وحىعليهم‌السلام باشد به اين روايت كه از حضرت امام حسينعليه‌السلام نقل شده است توجّه كنيد:

إنّ اللَّه ليهب لشيعتنا كرامة لايخفى عليهم شي ء في الأرض وما كان فيها حتّى أنّ الرجل منهم يريد أن يعلم علم أهل بيته فيخبرهم بعلم ما يعملون.(۱)

قطعاً خداوند بر شيعيان ما(۲) كرامتى مى بخشد كه بر آنان چيزى در زمين و آنچه در آن است مخفى نمى ماند تا آنجا كه مردى از آنان مى خواهد از حال اهل خانه خود آگاه شود، پس (آگاه شده و) به آنان خبر مى دهد كه از آنچه انجام مى دهند باخبر است.

اگر آن زمان پرشكوه را ان شاء اللَّه درك كنيم، همه اين حقيقت ها را خواهيم ديد و در اين دوران تيره از آنجا كه اين مطالب را از خاندان وحىعليهم‌السلام فرا گرفته ايم، بدون هيچ گونه شكّ و ترديد پذيرا هستيم و چون مى دانيم براى آن بزرگواران، گذشته و حال و آينده فرقى نداشته و آگاه از همه جريانات مى باشند، همچون كسى كه اين جريانات را با چشم خود ديده باشد، از خاندان وحىعليهم‌السلام مى پذيريم و اين عهد و پيمانى است كه از عالم ذرّ با آنان بسته ايم و وظيفه داريم به آن همچنان پاى بند بوده و باشيم.

از همه اين ها گذشته، بايد بدانيم در دوران تاريك غيبت، افرادى استثنايى بوده اند كه اراده آنان براى آگاه شدن از چيزى، آگاهى را به دنبال داشته است. اين گونه افراد كسانى بوده اند كه در عصر غيبت و تاريكى به روشنايى و نور رسيده اند.

____________________

۱. بحار الأنوار: ۵۳/۶۲.

۲. توجّه داشته باشيم كه در عصر ظهور همه مردمان جهان پيرو خاندان وحىعليهم‌السلام مى باشند.

۱۶۳

ما در اين بحث نمونه هاى جالبى از جريانات مرحوم سيّد بحرالعلوم را نقل كرديم تا اگر پذيرش اين گونه جرياناتِ عصر ظهور، براى برخى از افراد سنگين است، فكر و ذهن آنان براى پذيرش اين حقايق آماده و مهيّا گردد.

۱۶۴

۶ - تكامل معنوى

۱۶۵
۱۶۶

تكامل معنوى

جذب شدن به علوم طبيعى و غوطه ور شدن در مسايل مادّى، انسان را از درك امور معنوى، امدادهاى غيبى و توجّه به حقايق ارزنده عالم غيب باز مى دارد. به اين جهت كسانى كه جذب امور طبيعى شده و در دام امور مادّى گرفتار گشته اند، از فكر و انديشه درباره امور معنوى غفلت مى ورزند.

بسيارى از افراد نيز بر اثر همنشينى با افرادى كه پايبند جهان مادّى گشته اند، از آنان رنگ گرفته و تحت تأثير افكار و عقايد اشتباه آنان قرار گرفته اند و بر اثر دور بودن از حقايق عالم هستى، از امورِ معنوى و امدادهاى غيبىِ شگفت انگيز خاندان وحىعليهم‌السلام آگاهى ندارند.

براى روشن شدن اين حقايق و پيدا نمودن ايمان و اعتقاد به امور معنوى و امدادهاى جهان ناشناخته غيب، بايد از شيفته بودن به عالم مادّه دست برداشت؛ زيرا كسى كه عينك ماديّت را بر ديدگان خود نهاده، چگونه مى تواند جهان شگفت انگيز فراتر از مادّه را بنگرد؟ آيا كسى كه با عينك رنگى به اطراف خود مى نگرد، مى تواند آن ها را با رنگ واقعى خود ببيند؟

آيا كسى كه ماديّت را همچون ديوارى بر دور خود كشيده است، مى تواند

۱۶۷

جهانِ خارج از حصارِ خود را مشاهده كند؟ آيا كسى كه در مكانى سربسته خود را زندانى نموده، مى تواند نظاره گر شادمانى ها و شادابى هاى خارج از آن محيط باشد؟

مردمى كه در عصر غيبت زاده شده و در آن به سر برده و با تيرگى ها و تاريكى هاى آن ساخته اند، همچون كسانى مى باشند كه در مكانى زندانى شده و هيچ راهى براى فرار از زندان پيدا نكرده اند؛ بلكه حال مردم عصر غيبت كه با ظلمت آن ساخته اند، از افرادى كه در زندان هستند بسيار بدتر است.

زيرا زندانيان مى دانند كه در زندان هستند و همواره در آرزوى نجات از آن به سر مى برند و در فكر يافتن راه رهايى از بند اسارت مى باشند. امّا متأسّفانه مردمان عصر غيبت، چون در زمان غيبت زاده شده و بزرگ شده اند، از ماوراء زمان غيبت آگاهى ندارند. چون نه آنان خود طعم عصر ظهور را چشيده اند و نه كسى آنان را از آن دوران پرشكوه و پر حلاوت آگاه ساخته است.

به اين جهت به سختى ها و تاريكى هاى زندان غيبت ساخته و در انديشه نجات و رهايى از شكنجه هاى دوران وحشت زاى غيبت نبوده و نيستند.

بديهى است ما و همه زندانيان زندان غيبت با غفلتِ خويش از روزگار درخشان عصر ظهور، زمان اسارت خود را در زندان غيبت تمديد مى كنيم.

پس زندان غيبتى كه در آن گرفتاريم همان غفلت ما است كه از آن دست برنداشته ايم.

گرفتار شدنِ جامعه در بند اسارت غيبت و غفلت به خاطر فراموش كردن عموم افراد جامعه از بُعد معنوى خود مى باشد.

بُعد مادّى و معنوى انسان

همان گونه كه مى دانيد انسان از دو بُعد روحى و جسمى تركيب شده است و به اين جهت نبايد فقط به بُعد مادّى و جنبه هاى دنيوى و جسمانى خويش توجّه داشته باشد؛ بلكه بايد به بُعد معنوى خود نيز كاملاً توجّه داشته باشد

۱۶۸

و گرنه توجّه به يك بُعد و فراموش كردن بُعد ديگر، غفلت و فراموشى از بُعد مهمّ وجود خود كه همان بُعد معنوى است، مى باشد.

عموم انسان ها در عصر غيبت از بُعد معنوى خويش آن گونه كه بايد بهره نبرده اند، ولى در عصر ظهور كه روزگار تكامل شخصيّت انسان ها است، جامعه بشريّت در هر دو بُعد مادّى و معنوى به تكامل مى رسد و در فضايى سرشار از نور دانش و بينش به انجام برنامه هاى حياتبخش مى پردازد.

در آن روزگار قوّه نظرى و عملى انسان ها از پليدى ها پاك شده به گونه اى كه در افكار و رفتار خويش پيرو مكتب خاندان وحىعليهم‌السلام مى باشند و بر اين اساس وجود خويش را فروزان از نور دانش و بينش مى سازند.

و به همين جهت، احساسات و ادراكات انسان در آن روزگار پرشكوه، پاك از پليدى ها شده ومكاشفات شيطانى آنان را به دام اشتباهات نمى اندازد.

بنابراين؛ خوشا به حال آنان كه آن زمان را درك مى كنند و همان گونه كه در عصر ظهور فرمانبردار آن بزرگوار مى باشند در عصر غيبت نيز از آن حضرت پيروى مى نمايند.

اين حقيقتى است كه در كلمات اهل بيتعليهم‌السلام به آن تصريح شده است.

رواياتى كه بيانگر اين حقيقت و روشنگر چگونگى عصر نورانى ظهور است، داراى نكته هاى مهمّى مى باشد كه انسان را با وظيفه خود در زمان غيبت آشنا مى سازد و برنامه عملى آنان را در دوران تيره قبل از ظهور بيان مى نمايد و هم بيانگر حالت شادمانى و سرور پيروان مكتب اهل بيتعليهم‌السلام مى باشد.

امام صادقعليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل مى نمايند:

«طوبى لمن أدرك قائم أهل بيتي وهو مقتد به قبل قيامه، يتولّى وليّه ويتبرّأ من عدوّه، ويتولّى الأئمّة الهادية من قبله، اُؤلئك رفقائي وذوو ودّي ومودّتي، وأكرم اُمّتي عليّ(۱)

____________________

۱. الغيبة شيخ طوسىرحمه‌الله : ۲۷۵.

۱۶۹

خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيت مرا درك نمايد در حالى كه قبل از قيام او از او پيروى نموده، دوست او را دوست مى دارد و از دشمنش بيزارى مى جويد. و ولايت امامانِ هدايت گر قبل از او را دارا مى باشد. آن ها رفقاى من و صاحب محبّت و مودّت من مى باشند و براى من گرامى ترين امّت من هستند.

بنابراين، ميزان درك و فهم و مقدار شناخت انسان بايد تا حدّى باشد كه بتواند دوستان آن حضرت را از كسانى كه ادّعاى دوستى مى كنند و نان را به نرخ روز مى خورند تشخيص دهد، و قاطعان طريق را به عنوان دوستان امام زمان ارواحنا فداه و نوكران آن حضرت جايگزين ننمايد.

روايتى را كه نقل كرديم گرچه درباره عصر درخشان ظهور است، ولى تكاليف بسيار مهمّى از وظيفه ها و برنامه هاى عملى عصر غيبت را نيز بيان نموده كه متأسّفانه نه آن ها را از تكاليف عصر غيبت شمرده اند و نه به آن ها درست توجّه مى شود.

وظيفه مردم

كسى در زمان ظهور سرفراز است كه در عصر تيره غيبت به آن وظايف عمل نموده باشد. ما چند وظيفه از آن ها را در اينجا بيان مى كنيم:

۱ - وظيفه مردم در عصر غيبت اين است كه از دستورات و خواسته هاى حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه آگاه باشند و آن ها را انجام دهند. دوستى با امام زمان ارواحنا فداه و منتظر ظهور آن حضرت بودن و درك ظهور آن حضرت در صورتى تكميل مى شود و بارور مى گردد كه انسان در عصر غيبت، تابع و فرمانبردار امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه باشد.

۲ - وظيفه ما در عصر غيبت اين است كه دوستان و شيفتگان حضرت امام عصر ارواحنا فداه را دوست داشته باشيم.

۳ - دوست داشتن آنان مبتنى بر شناخت آنان است؛ زيرا تا انسان نداند

۱۷۰

كه دوستان آن حضرت چگونه كسانى هستند، نمى تواند آن ها را دوست داشته باشد.

۴ - ما بايد از دشمنان امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه متنفّر بوده و تبرّى بجوييم.

۵ - تبرّى و تنفّر از دشمنان امام زمان ارواحنا فداه متوقّف بر شناخت آنان است، پس بايد بداند آن ها چگونه كسانى هستند تا از آنان بيزار باشد.

علاوه بر وظايفى كه شمرديم فرد منتظر وظيفه دارد در صورت درك ظهور آن بزرگوار كاملاً فرمانبردار آن حضرت بوده و فرموده هاى آن بزرگوار را اطاعت كند.

حضرت امام صادقعليه‌السلام اين حقيقت را به ابا بصير اين گونه بيان فرموده اند:

«يا أبا بصير؛ طوبى لمحبّي قائمنا، المنتظرين لظهوره في غيبته والمطيعين له في ظهوره، اوليائه اولياء اللَّه لا خوف عليهم ولا هم يحزنون(۱)

اى ابابصير؛ خوشا به حال دوستداران قائم ما كه در زمان غيبت او منتظر ظهورش مى باشند و در زمان ظهور او فرمانبردار او هستند. اولياء او اولياء خدا هستند؛ نه حزنى بر آنان هست و نه آنان محزون مى گردند.

بنابراين روايت، اولياى خداوند و اولياى امام زمان ارواحنا فداه كسانى هستند كه علاوه بر دوستى و انتظار آن حضرت، در صورت درك ظهور مطيع و فرمانبردار آن حضرت باشند. و از گروهى نباشند كه در ابتداى ظهور از لشكر آن حضرت جدا مى شوند و به صف دشمن مى پيوندند.

اين گونه افراد، در واقع در انتظار ظهور آن حضرت نبوده اند، بلكه در انتظار رسيدن خودشان به مقامات و... بوده اند و وقتى كه مى بينند اهداف شان نقش برآب شده و از دارا بودن مقام خبرى نيست از امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه كناره گيرى مى كنند.

____________________

۱. إحقاق الحقّ: ۱۳/۳۴۹، از ينابيع المودّة: ۴۲۲.

۱۷۱

دعوت عمومى براى گام برداشتن به سوى تكامل

از برنامه هاى مهمّى كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف براى عموم مردم انجام مى دهند، دعوت همگانى آنان به سوى آيين اسلام است. اين دعوت يك فراخوانى عمومى است؛ به گونه اى كه مردمان سراسر جهان را - پيرو هر دين و مكتبى كه باشند - به سوى اسلام فراخوانده و از همگان مى خواهند از راه باطل دست برداشته و به سوى دين خدا كه اسلامِ راستين و تشيّع است، بشتابند.

از آنجا كه اين فراخوانى و دعوت، همراه با جرياناتى است كه براى همه مردم جهان تازگى دارد و معجزاتى را دربردارد كه تمام ابرقدرت هاى جهان را شكست مى دهد، در قلب مردمان جاى مى گيرد و مردم گروه گروه به سوى آيين اسلام روى مى آورند.

خداوند بزرگ در اين باره در قرآن كريم مى فرمايد:

( إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فى دينِ اللَّهِ أَفْواجاً ) .(۱)

آن زمان كه يارى خدا و پيروزى فرا رسد و ببينى كه مردمان گروه گروه وارد دين خدا مى شوند.

بنابراين در آن زمان، مردمان به صورت گروهى - نه تك تك - به اسلام ايمان مى آورند و دسته دسته و گروه گروه به سوى دين اسلام مى شتابند.

روى آوردن مردمانِ جهان به اسلام و گرايش عمومى به دين خدا، پس از دعوت حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداهاز مردم براى پذيرش اسلام است و آن بر اثر جريانات شگفت انگيزى است كه آنان از ابتداى ظهور از آن حضرت و از ياوران آن بزرگوار مى بينند. به اين جهت حقّانيّت آنان براى مردم واضح

____________________

۱. سوره نصر، آيه ۱ و ۲.

۱۷۲

مى شود و به اين جهت گروه گروه به سوى دين خدا روى مى آورند.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايند:

«إذا قام القائم عليه‌السلام دعا النّاس إلى الإسلام جديداً، وهداهم إلى أمر قد دثر وضلّ عنه الجمهور، وإنّما سمّي القائم مهديّاً، لأنّه يهدي إلى أمر مضلول عنه، وسمّي القائم لقيامه بالحقّ(۱)

هر گاه قائم ما قيام كند، مردم را دوباره به اسلام دعوت مى نمايد و آنان را به سوى امرى كه كهنه شده و عمده مردم از آن گمراه شده اند، هدايت و راهنمايى مى نمايد.

و همانا قائم به نام «مهدى» نامگذارى شده؛ زيرا او به سوى امرِ گمشده هدايت مى شود و به نام «قائم» ناميده شده؛ زيرا او به حق قيام مى كند.

از اين روايت استفاده مى شود كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه پس از قيام، مردم را با يك دعوت و فراخوانى جديد به سوى اسلام مى خوانند و همچنين آنان را به امرى كه كهنه شده و از آن گمراه شده اند، هدايت مى كنند.

در اين روايت سخنى از كشتار و خونريزى در ميان نيست، بلكه پس از قيام، فراخوانى به اسلام و هدايت و راهنمايى شروع مى شود.

بديهى است دعوت انسان ها به اسلام و راهنمايى آنان به راه حقّ نياز به برهان و دليل دارد و اين همان برنامه اى است كه - طبق روايات - حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه آن را انجام مى دهند.

نتيجه و پيامد اين گونه دعوت كه همراه با برهان و دليل، اعجاز و جمع بودن همه عوامل ارشاد مردم است، ايمان و هدايت گروهى و دسته جمعى آنان به سوى اسلام مى باشد.

در آن هنگام است كه قرآن مجيد طراوت و شادابى خود را باز مى يابد و آيين اسلام پس از فرسودگى، طراوت و حيات تازه پيدا مى كند.

____________________

۱. بحار الأنوار: ۳۰/۵۱، الإرشاد: ۳۴۴، اعلام الورى: ۴۶۱، نوادر الأخبار: ۲۷۲.

۱۷۳

در زيارت امام حسن عسكرىعليه‌السلام وارد شده است:

«السّلام عليك يا أبا الإمام المنتظر، الظاهرة للعاقل حجّته، والثّابتة في اليقين معرفته، والمحتجب عن أعين الظّالمين، والمغيّب عن دولة الفاسقين، والمعيد ربّنا به الإسلام جديداً بعد الإنطماس، والقرآن غضّاً بعد الإندراس(۱)

سلام بر شما اى پدر امام منتظر كه براى شخص خردمند حجّت و برهان او ظاهر است و معرفت به او در گنجينه يقين ثابت است، آن امامى كه از ديدگان ظالمين در حجاب است، و از دولت فاسقين پنهان و غايب است و خداوند به وسيله او اسلام را پس از تغيير، دوباره حيات تازه مى دهد و قرآن را پس از اندراس طراوت مى بخشد.

كلمه «انطماس» در لغت به معناى «نابود شدن» نيز آمده است. مقصود امام حسن عسكرىعليه‌السلام در اين روايت هر يك از دو معنى باشد، دليل بر دگرگونى در چهره اسلام در زمان غيبت مى باشد كه با قيام امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه، اسلام دوباره ارزش و اصالت خود را بازمى يابد. در هر نقطه اى از كشورهايى كه به نام اسلام شهرت يافته، احكام دين عمل نشود، اگرچه به ظاهر نام اسلام وجود داشته باشد تا وقتى كه دستورات آن پياده نشود، گويا اسلام در آن مناطق محو و نابود شده است.

امر عظيم

آنچه را كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالى فرجه براى جهانيان ظاهر مى سازند، گاهى در روايات به عنوان امر عظيم و گاهى به عنوان امر جديد مطرح شده است.

ابى سعيد خراسانى مى گويد: به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم:

«المهديّ والقائم واحد؟ فقال: نعم. فقلت: لأيّ شي ء سمّي

____________________

۱. مصباح الزائر: ۴۱۰، بحار الأنوار: ۶۷/۱۰۲، الصحيفة المباركة المهديّة: ۶۱۴.

۱۷۴

المهدي؟ قال: لأنّه يهدي إلى كلّ أمر خفي، وسمّي القائم لأنّه يقوم بعد ما يموت، إنّه يقوم بأمر عظيم(۱)

مهدى و قائم يك نفر مى باشد؟ فرمود: آرى.

گفتم: براى چه ايشان «مهدى» ناميده شده است؟

فرمود: براى اين كه به هر چيزى كه مخفى باشد، هدايت مى شود. و «قائم» ناميده شده؛ زيرا كه او بعد آن كه (نامش) مرده باشد قيام مى كند.قطعاً او به امرى عظيم قيام مى نمايد .

همان گونه كه ديديد، در اين روايت تصريح شده است كه حضرت قائم ارواحنا فداه براى امر عظيم و بزرگى قيام مى نمايند.

عظمت و بزرگى كارى كه آن حضرت براى برپايى آن قيام مى كنند، آنچنان بزرگ است كه آن بزرگوار را به خاطر قيامى كه براى آن نموده اند، «قائم» مى نامند.

آيا اين امر عظيم كه قيام امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف براى آن است، همان برنامه هايى است كه به وسيله رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمّه اطهارعليهم‌السلام براى مردمان عنوان شده، و سپس به خاطر غصب مقام خلافت، و ظهور بدعت و مرور زمان به دست فراموشى سپرده شده است؟ يا علاوه بر آن، امور بزرگ ديگرى را كه خاندان وحىعليهم‌السلام براى مردم بيان نفرمودند، توسّط حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه بيان شده و براى عموم مردم آشكار مى شود؟!

قبل از پاسخ به اين پرسش به روايتى كه از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است، توجّه كنيد. آن حضرت فرمودند:

«إذا قام القائم عليه‌السلام جاء بأمر جديد كما دعى رسول اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم في بدو الإسلام إلى أمر جديد(۲)

____________________

۱. بحار الأنوار: ۵۱/۳۰.

۲. بحار الأنوار: ۵۲/۳۳۸.

۱۷۵

هرگاه قائمعليه‌السلام قيام نمايد، امر تازه و جديدى را مى آورد؛ همان گونه كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در صدر اسلام مردم را به سوى امر جديد فرا خواند.

امام صادقعليه‌السلام در اين روايت آنچه را كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه مى آورند، تشبيه نموده اند به آنچه را كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ابتداى ظهور اسلام آوردند.

اين روايت اگر صريح نباشد در اين كه امر تازه و بيان نشده اى را حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه مى آورند، حداقلّ در اين باره ظهور دارد.

ممكن است بعضى به تشبيهى كه امام صادقعليه‌السلام در اين روايت نموده اند توجّه نكنند و صراحت روايت و يا حتّى ظهور آن را نيز نپذيرند و بگويند چون بسيارى از دستورات اسلام به مردمان جهان نرسيده است، پس از بيان آن ها، براى آنان تازگى دارد و به اين جهت از آن ها به عنوان «امر جديد» ياد شده است.

در پاسخ آن ها مى گوييم: اگر ما مماشات نموده و از صراحت و يا ظهور اين روايت دست برداريم، نكته ديگرى را عنوان مى كنيم و آن اين است كه آيا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نفرمودند:

«إنّا معاشر الأنبياء نكلّم النّاس على قدر عقولهم(۱)

ما گروه پيامبران، با مردم به قدر عقل هاى آنان سخن مى گوييم.

با توجّه به اين روايت و همچنين با توجّه به تكامل عقل انسان ها در عصر درخشان ظهور، متوجّه مى شويم كه حضرت بقيّة اللَّه عجّل اللَّه تعالى فرجه به خاطر رشد عقلى مردم، مطالب تازه اى را براى آنان بيان مى كنند كه ساير خاندان وحىعليهم‌السلام آن ها را شايد فقط براى خواصّ اصحاب خود بيان مى نمودند.

بنابراين مشكلى وجود ندارد كه آن حضرت با امر جديد، دستورات تازه و نكته هاى نو و مهمّى را براى مردم بيان كنند كه جامعه مردم از آن هيچ گونه آگاهى نداشته اند.

____________________

۱. بحار الأنوار: ۲/۲۴۲.

۱۷۶

البتّه بايد توجّه داشته باشيم كه هر امر جديد و دستور تازه در راستاى آيين حياتبخش اسلام مى باشد، نه اين كه دين جديدى توسّط حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه بر مردم ارائه شود.

امر عظيم چيست؟

اكنون اين سئوال مطرح مى شود كه آيا امر جديد كه در اين روايت به آن تصريح شده همان امر عظيم است كه در روايت قبلى ذكر شده بود؛ اگر مقصود از هر دو (امر جديد و امر عظيم) يك چيز است، آيا آنامر جديد و امر عظيم كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه به آن قيام مى فرمايند چيست؟

بديهى است كه فقط آگاهانِ از اسرار از پاسخ اين سئوال آگاهى دارند و در روايات اهل بيتعليهم‌السلام در اين باره چيزى جز اشارات يا نكته هاى سربسته پيدا نمى كنيم.

معنى و تفسير آن ها را كسى جز خواصّى كه با بطون كلمات اهل بيتعليهم‌السلام آشنايى دارند و از كنايات و اشارات سخنان آنان نكته هاى بزرگ و عظيم مى آموزند، نمى داند.

آنان كسانى هستند كه از رموزاتِ كلمات خاندان وحىعليهم‌السلام نكته هاى ناگفته مى يابند.

در روايتى امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

«حديث تدريه خير من ألف ترويه، ولايكون الرجل منكم فقيهاً حتّى يعرف معاريض كلامنا، وإنّ الكلمة من كلامنا لتنصرف على سبعين وجهاً لنا من جميعها المخرج(۱)

يك روايت را كه معناى آن را بفهميد بهتر از هزار روايت است كه آن را نقل كنيد. هيچ مردى از شما فقيه نيست تا كنايه هاى گفتار ما را بشناسد.

به راستى كه هر يك كلمه از كلام ما به هفتاد معنى برمى گردد كه براى ما از

____________________

۱. بحار الأنوار: ۲/۱۸۴.

۱۷۷

تمامى آن ها راه خروج (و تكميل معنى) وجود دارد.

در مكتب اهل بيتعليهم‌السلام اين گونه افراد را يعنى كسانى كه قدرت درك و فهم معانى گوناگون كلمات آن بزرگواران را دارند، فقيه مى گويند. پس كسى فقيه است كه معاريض گفتار آنان را بفهمد.

به خاطر سنگينى امر عظيم ممكن است عنان قلم به بحث هاى ديگر كشيده شود، به اين جهت عنان قلم را در بنانِ ضعيف محكم كرده و به بيان مطالب قبل باز مى گرديم.

از آنجا كه توضيح و بيان آن امر عظيم از عهده نويسنده اين سطور خارج است، قبل از آنكه پاسخ اجمالى آن را بيان كنيم به ذكر اين نكته روح افزا مى پردازيم:

خوشا به حال انسان هايى كه نداى ملكوتى حضرت بقيّة اللَّه الأعظم از كنار خانه خدا را لبّيك گفته و به پيروى و اطاعت از دستورات آن امام مهربان قيام مى نمايند.

خوشا به حال آن كسانى كه عصر درخشان ظهور را درك مى كنند و از هر دين خرابى دست برداشته و در تحت لواى حضرت مهدى عجّل اللَّه تعالى له الفرج شاهد حكومتِ عدل الهى آن بزرگوار خواهند بود.

مردم آن عصر و زمان در سايه حكومت حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه، با ساختار وجودى برتر، حيات قلب و تكامل عقل بر فراز آسمان عالى معارفِ بلند صعود مى نمايند و با رسيدن به رمز و راز خلقت از امر عظيم آگاه مى شوند.

مردم آن زمان درك خواهند كرد كه هر كدام معدنى گرانبها همچون معدن هاى طلا، نقره، الماس...(۱) بوده اند، ولى در عصر غيبت كسى آنان را از عظمت وجودشان آگاه نساخته است!

مردم آن دوران خواهند فهميد خداوند بزرگى كه با خلقت انسان خود را

____________________

۱. اشاره به حديث شريف: «الناس معادن كمعادن الذهب والفضّة ».

۱۷۸

احسن الخالقين ناميده است چه قدرت ها و توانايى هاى بزرگى را در وجود آن ها نفهته است . ولى در زمان تاريك غيبت در تاريكى به سر برده و از انوار تابناكى كه از سوى خاندان وحىعليهم‌السلام بر قلب آنان كه حرم اللَّه است تابيده، بى خبر مانده اند!

مردم آن زمان كه دستان شفابخش حضرت مهدى ارواحنا فداه عقل و خرد آن ها را كامل كرده و به قلب آنان حيات معنوى مى بخشد، نظاره گر عالم ملكوت خواهند بود.

اكنون براى اينكه پرسشى كه درباره امر عظيم عنوان كرديم بى پاسخ نماند، مى گوييم: امر عظيم نكته مهمّى در باب ولايت اهل بيتعليهم‌السلام مى باشد و در عصر ظهور آن امر عظيم آشكار مى شود.

شناخت رمز ولايت و راز بزرگ اهل بيتعليهم‌السلام در دوران تيره غيبت براى مردمان امكان ندارد؛ زيرا در عصر تاريك غيبت، ميزان درك و فهم و حدّ عقل و درايت انسان ها محدود است و توانايى درك و شناخت مسايل عظيم ولايت را ندارد، به اين جهت معرفتِ كامل مسايل عظيم ولايى و درك امور مهمِّ مربوط به خاندان وحى امكان ندارد، تا روزگارى كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه ظهور نموده و با دستان شفابخش خود عقل انسان ها را تكميل نموده و مغز بشر قدرت پذيرش مسايل بزرگ معنوى را پيدا نمايد.

در آن زمان كه عقل ها تكامل يافته و خردها از آشفتگى نجات يابد، حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى له الفرج نكته هاى بلند معارف را براى مردم بيان مى فرمايند و قرآن درستى آن را گواهى مى دهد.

اين گفتار از جناب محمّد بن عمرو بن الحسن روايت شده است:

«...إنّ أمر آل محمّد (عليهم‌السلام )امر جسيم مقنّع لايستطاع ذكره، ولو قد قام قائمنا لتكلّم به وصدّقه القرآن(۱)

____________________

۱. بصائر الدرجات: ۲۸، بحار الأنوار: ۱۹۶/۲.

۱۷۹

... امر اهل بيتعليهم‌السلام امرى است عظيم و در پرده نهان شده! امكان ذكر آن وجود ندارد و هر گاه قائم ما قيام نمايد آن را بيان مى كند و قرآن آن حضرت را تصديق مى نمايد.

با اين بيان روشن است كه امر ولايت - كه مسأله اى است بسيار باعظمت - امكان ندارد در روزگار تيره غيبت، رازهاى آن براى عموم مردم بيان شود، مگر آن زمان كه ستمگران كه باعث ايجاد تيرگى ها و تاريكى ها هستند و مانع تكامل همگانند از ميان برداشته شوند و با ظهور و عنايت امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه عقل و درك انسان ها تكميل شود. در آن هنگام خداوند بزرگ اجازه خواهد داد كه امام زمان ارواحنا فداه حقّ را ظاهر نمايند.

بديهى است آن زمان كه حضرت بقيّة اللَّه الأعظم عجّل اللَّه تعالى له الفرج لب به سخن بگشايند، حقّ و حقيقت آشكار شده و شكّ و ترديدى براى مردم باقى نخواهد ماند.

آن بزرگوار در يكى از نامه هاى خود اين گونه فرموده اند:

«إذا أذن اللَّه لنا في القول ظهر الحقّ، واضمحلّ الباطل، وانحسر عنكم(۱)

آن زمان كه خداوند اذنِ گفتن به ما دهد، حق ظاهر مى شود و باطل نابود گرديده و آشكار مى گردد.

معارف الهى

خاندان وحىعليهم‌السلام در رواياتى كه از تيرگى ها و تاريكى هاى دوران غيبت سخن به ميان آورده و عصر درخشان ظهور را در آن ها ترسيم نموده اند، مردمان عصر ظهورِ نور را افرادى رستگار و سعادتمند معرّفى كرده و آنان را انسان هايى رهايى يافته از هلاكت، توصيف نموده اند و فرموده اند: خوشا به حال كسى كه آن زمان را ببيند.

____________________

۱. الغيبة شيخ طوسىرحمه‌الله : ۱۷۶.

۱۸۰