نقاط قوت و ضعف
در این مرحله از رشد (بخش نخست از دوره جوانی ) بیش تر افراد در مرحله ای هستند که فقط همان لحظه و همان زمان حال را می بینند و بیش تر آنچه را که با آن تماس دارند و ملموس است احساس می کنند.
در نتیجه ، برای آنان خیلی عادی و طبیعی است که تفکر دوگانه ای داشته باشند و خود را گاهی خوب و گاهی بد ببینند. از آن جایی که این گونه تفکر، تاثیر منفی بر توانایی ها و عملکرد نوجوان در پذیرفتن خود به عنوان یک انسان در بر دارد، مهم است که بدانند که همه همسالانی که با آنان رفت و آمد و برخورد دارند، دارای نقاط قوت و ضعف اند و این امر، در همه وجود دارد و مختص آنها تنها نیست
بنابراین لازم است که نوجوانان در این سنین بدانند که همه افراد دارای نقاط قوت و ضعف اند و همچنین آگاهی پیدا کنند و که اصولا ما نباید یک فرد را به طور کلی و مطلق ، خوب (بدون عیب ) و یا بد(بدون جهات خوبی ) ارزیابی کنیم این دیدگاه ، دیدگاه درست و صحیحی نیست ؛ زیرا اگر شما یک مداد و یک کاغذ بردارید و در مورد خودتان (یا هر کس در مورد خودش ) فکر کنید که چه نقاط مثبت و چه نقاط منفی ای دارید، می توانید نقاط مثبت و قوت و نقاط منفی و ضعف خود را فهرست کنید. حال ممکن است بعضی ، نقاط منفی و ضعف خود را فهرست کنید. حال ممکن است بعضی ، نقاط قوتشان بیش تر باشد و نقاط ضعفشان کم تر.
به هر حال ، هر کس هم نقاط قوت دارد و هم نقاط ضعف مهم این است که ما در سنی واقع شده ایم که می توانیم به تدریج ، نقاط قوت خود را اولا بشناسیم ، ثانیا می توانیم با اراده ای قوی نقاط قوت را افزایش دهیم و از نقاط ضعف خویش ، کم کنیم در هر صورت ، باید به این امر آگاهی پیدا کنیم که نقاط ضعف هر نوجوان و جوانی باعث نمی شود که او آدم بدی باشد و همچنین نقاط قوت هیچ کس هم سبب نمی شود که او مطلقا آدم خوبی باشد. در این مرحله ، مهم این است که هر کس تا چه اندازه به فکر این است که اولا خودش را بشناسد و به نقاط قوت و ضعفش پی ببرد و در نهایت بتواند در تصمیم گیری های خود در زندگی ، واقع بین باشد و مهارت حل مسائل را کسب کند.
شما باید فکر کنید که غیر از ائمه معصومین(
عليهالسلام )
آیا کسی در دنیا وجود دارد که تمام ویژگی های او مثبت باشد؟ و آیا در دنیا کسی پیدا می شود که تمام ویژگی های او منفی باشد؟
پس حال که این طور نیست ، باید این امید در شما زنده شود که حرکت تکاملی و رشدتان در صورتی تضمین شده است که سعی کنید به تدریج از نقاط ضعف خود بکاهید و به نقاط قوت خود بیفزایید و این هم ، یک روز نمی شود و به زمان احتیاج دارد و باید به تدریج صورت بگیرد، تا موفقیت و سعادت حاصل شود.
شما باید این دیدگاه خودتان را اصلاح کنید که ((تصور نکنید شخص خوبی نیستید))؛ زیرا بعضی از کارها را درست و کامل انجام نداده اید. یا این که ((صد در صد شخص خوبی هستید))؛ چون بعضی از کارها را درست و کامل انجام داده اید! باید شما واقع بینانه فکر کنید و صادقانه بپذیرید که انسان خوبی هستید با فطرتی پاک و سالم که هنوز آلوده به فساد و یا انحراف اخلاقی نشده اید و یکی از نقاط قوت شما، قوه تعقل و تفکر شماست
عاقلانه فکر کردن و از معیارهای دینی و به جا و به موقع استفاده کردن موجب پیشرفت و موفقیت همه انسانهای بزرگ بوده و هست ؛ زیرا همه انسانهای بزرگ نیز، هم دارای نقاط قوت بوده اند و هم دارای نقاط ضعف مهم این است که وجود نقاط ضعف سبب نگردیده که آنان از حرکت باز ایستند و خود را ناتوان احساس کنند؛ بلکه آنان همیشه دیدگاه مثبت و واقع بینانه داشته اند و این امر را در وجود خود و دیگران طبیعی دیده اند و سبب گردیده که با کمال قدرت و اراده ، سعی و تلاش خود را در جهت صحیح با معیارهای دینی تطبیق دهند و احساس موفقیت کنند.
با تفکر، دیدگاه خود را منطقی کنید تا احساس رضایت نمایید.
جوانان در این دوران اغلب نسبت به اظهار نظر اطرافیان و صحبت های آنان بسیار حساس اند و به وسیله گوش دادن به آنچه که خانواده پدر و مادر یا همسالان و معلمان درباره آنان می گویند و یا با مشاهده این که دیگران چگونه نسبت به آنان رفتار و عکس العمل نشان می دهند، چیزهایی را درباره خودشان برداشت می کنند که ممکن است واقعیت نداشته باشد؛ زیرا آنان در این دوره سنی ، هنوز چیزهای زیادی را تجربه نکرده اند و قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل را هنوز در خود توسعه نداده اند. این امر سبب می شود که بعضی از آنان ، برداشت نادرستی از خود، پرورش دهند؛ زیرا بعضی از جوانان هنوز نمی دانند و یا بهتر بگوییم همه دیدگاه ها و جنبه های مختلف کارها را در نظر بگیرند. این موضوع برای آنان بسیار آسان است که فقط نقاط منفی و نقاط ضعفی را که درباره خودشان از دیگران می شنوند، تعمیم و گسترش دهند و تصور کنند که همه (اعم از اطرافیان ، والدین ، همسالان و دیگر دوستان ) درباره آنان فکر می کنند که آنان ، شخص مناسب و خوبی نیستند. لذا این تعمیم و گسترش تصور و پندار منفی ، به طور منفی بر روی توانایی ها و حتی نقاط قوت آنان هم تاثیر گذاشته و خود را نمی پذیرند و یا دست کم می گیرند و لذا در انجام دادن کارها و وظیفه و تکالیف خود، سستی و لاابالیگری نشان می دهند.
بنابراین ، مهم است که در این مرحله از رشد، جوانان بدانند و آگاه شوند که اولا هر فردی اظهار نظر دیگران را با دیدگاه منفی نسبت به خود تلقی نکند و بد نپندارد. ثانیا بر فرض پندار منفی دیگران ، آن را از حقیقت و واقعیت ادراک خود نسبت به خودش جدا کند.
در حقیقت ، اگر در دست او گوهر باشد و تمام مردم دنیا بگویند آن گردو است ، او شکی به خود راه ندهد و اگر در دست او گردو باشد همه بگویند گوهر است ، در تصور او تاثیری ایجاد نشود؛ زیرا اظهار نظر دیگران ، حقیقت را تغییر نمی دهد و مهم این است که ما به حقیقت مسئله توجه کنیم نه اظهار نظر دیگران ؛ زیرا اظهار نظر دیگران گاهی ممکن است مطابق با واقع باشد، و زمانی ممکن است مطابق با واقع نباشد.
اصولا این موضوع اهمیت دارد که هر فردی قبل از این که به چیزی متعهد شود و در مورد مسائل ، دیدگاهی را قبول کند، باید همه جنبه ها را در نظر بگیرد و همچنین در مورد افراد و اشخاص همه ویژگی های آنها را در نظر بگیرد. تنها به یک بعد توجه نکند و بقیه جنبه های دیگر فرد را فراموش کند، در این صورت قضاوت و ارزشیابی او درباره مسائل غلط خواهد بود، به عنوان نمونه به این یک مورد اتفاق نگاه کنید که چگونه عده ای نسبت به عملکرد دانش آموزی به نام علی ، فقط جنبه منفی را در نظر داشتند و از سایر جنبه های مثبت او در زندگی غافل بودند.
علی آقا در یک محله شلوغ زندگی می کرد. والدین او سرمایه زیادی نداشتند. به همین خاطر او بعد از ظهرها در نجاری کار می کرد و حتی عصرها روزنامه می فروخت تا بتواند در آمد زیادی کسب کند و بتواند برای مدرسه و زندگی خانواده خود، کمک بیشتری را فراهم بکند.
به همین جهت ، در مدرسه خیلی نمرات بالایی را در مدرسه ها نمی گرفت و معلمانش دایم به او گوشزد می کردند که او باید بیش تر درس بخواند تا بالاترین نمره را بگیرد.
علی این را می دانست ، اما آنها باز هم مرتب حرف های خود را تکرار می کردند. پایان ثلث ، هنگامی که علی نمراتش را به خانه می برد، احساس بدی داشت ؛ زیرا مسئولین مدرسه از نمرات او راضی نبودند.ناظم مدرسه به او می گفت : ((علی تو، به جایی نمی رسی ؛ مگر این که سخت درس بخوانی )) مربی دیگر نیز همین حرف را تکرار می کرد. دوستانش نیز همین طور. وقتی که دیگران به او می گفتند: ((آه چه دانش آموز ناموفقی است !)) به سادگی فراموش می کردند که او چه نوجوان سخت کوش و مسئولیت پذیری در زندگی خانوادگی بوده است
بنابراین ، همه فقط از یک دید به علی نگاه می کردند و بقیه جنبه های مثبت علی را فراموش کرده بودند. در حقیقت ، درباره شخصیت این دانش آموز، تصور تحریف شده ای در ذهن داشتند، ولی علی نسبت به کار و خدمت به خانواده خود کاملا مطمئن بود و سعی داشت با به دست آوردن امکانات در آینده به تلاش مضاعف بپردازد و گذشته را جبران بکند، هر چند که دیگران به این امر توجهی نداشتند.