آيين بندگى و نيايش

آيين بندگى و نيايش0%

آيين بندگى و نيايش نویسنده:
مترجم: حسین غفاری ساروی
گروه: کتابخانه فلسفه و عرفان

آيين بندگى و نيايش

نویسنده: شیخ احمد بن فهد حلی
مترجم: حسین غفاری ساروی
گروه:

مشاهدات: 48567
دانلود: 9192

توضیحات:

آيين بندگى و نيايش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 48567 / دانلود: 9192
اندازه اندازه اندازه
آيين بندگى و نيايش

آيين بندگى و نيايش

نویسنده:
فارسی

حضرت، نامه را مهر كرده به دست من دادند و فرمودند كه آن را به وی برسانم. وقتی به شهرم برگشتم، شبانه به منزلش رفتم، اجازه ورود خواستم و گفتم: فرستاده حضرت صادق عليه‌السلام بر در خانه است، ناگاه دیدم با پای برهنه از درون خانه به سوی من آمد؛ چون مرا دید بر من سلام كرد و میان دو چشمم را بوسید، سپس گفت: ای آقای من! تو فرستاده مولای من هستی؟

گفتم: آری.

گفت: اگر راست گفته باشی، مرا از آتش نجات داده ای.

آنگاه دست مرا گرفته به درون خانه برد و در محل مخصوص خودش نشاند و خود در برابر من نشست و گفت: ای آقای من! وقتی مولای مرا ترك كردی، حالش چگونه بود؟

گفتم: خوب بود.

گفت: به خدا قسم؟!

گفتم: به خدا قسم!

مجددا گفت: به خدا قسم؟!

گفتم: به خدا قسم!

برای مرتبه سوم گفت: به خدا قسم؟!

گفتم: به خدا قسم!

آنگاه نوشته امام عليه‌السلام را در آوردم، آن را و بوسید و بر روی دو چشمانش گذاشت و گفت: برادرم! كار خود را بگو.

گفتم: در نامه ای كه برایم نوشتی، هزار درهم بر من مقرر نمودی كه پرداخت آن مساوی با هلاكت من خواهد بود.

نامه را خواست، آن را گرفت و هرچه را در آن بود از بین برد و مرا از آن معاف نمود، سپس دستور داد صندوقهای اموالش را آورده نصفش را برای خود برداشت و نصف دیگر را به من داد، بعد دستور داد تا چهار پایان را بیاورند، نصف آنها را هم به من بخشید، سپس دستور داد غلامان را حاضر كردند، یك غلام به من می داد و یك غلام نیز خودش بر می داشت، بعد فرمان داد لباسهایش را آوردند، شروع كرد لباسی را به من داده و لباسی را خود می گرفت تا اینكه در تمام اموالش این كار را كرد، آنگاه گفت: آیا تو را خوشحال كردم؟

گفتم: به خدا قسم؟ آری، بلكه بالاتر از خوشحالی.

این ماجرا گذشت تا اینكه ایام حج فرا رسید، با خود گفتم: به خدا سوگند!

این شادمانی را با هیچ چیز نمی شود جبران كرد مگر آنكه به حج رفته برای این مرد دعا كنم و نزد مولا و آقایم حضرت صادق عليه‌السلام رفته تشكر نمایم و از آن حضرت بخواهم كه برای این مرد، دعا كند، لذا به طرف مكه حركت كردم و مسیر را طوری تنظیم نمودم كه مولایم را ببینم، وقتی بر او وارد شدم، خوشحالی را در چهره اش مشاهده كرده، فرمود:

-كان خبرك مع الرجل؟ .

یعنی: از كار آن مرد چه خبر داری؟ .

من ماجرا را عرض كردم، دیدم حضرت صورتش درخشید و خوشحال شد.

گفتم: آقای من! از برخورد او با من خوشحال شدید؟ خدا او را در تمامی كارهایش خوشحال كند، فرمود:

( ای والله! لقد سرنی و لقد سر ابائی، والله سر امیر المومنین عليه‌السلام والله لقد سر رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم والله لقد سر الله فی عرشه ) .

یعنی: آری، به خدا قسم! مرا خوشحال كرد، پدران مرا خوشحال كرد، به خدا قسم! امیر المومنین عليه‌السلام را خوشحال كرد، به خدا قسم! رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را خوشحال كرد، به خدا قسم! خدا را در عرشش خوشحال كرد .

نگاه كن - ای كه رحمت خدا بر تو باد! - ببین این مومن چگونه با فرستاده امامش برخورد كرد و چگونه در تكریم و برخورد و سلامش، نهایت احترام را نمود، بعد نگاه كن ببین كه چگونه به صرف بر خورد محترمانه هم راضی نشد، بلكه او را در تمامی اموالش شریك نموده و از سخن حضرت كه فرمود - این مرد، برادر تو است - اینگونه برداشت كرد كه دو برادر در اموال حق متساوی دارند. (اگر دقت كنی در می یابی كه) این حدیث بر چند دلالت دارد:

اول - خوشحالی مومن، خوشحالی خداوند متعال رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه عليهم‌السلام است.

دوم - مومن، وقتی برادرش به او نیازمند شد تا آنجا كه توان دارد كمكش می نماید، حتی با آبرو و دعا كردن كما اینكه حضرت صادق عليه‌السلام چنین كرد و خودش هم فرمود: او اعانه بنفسه.

سوم - سزاوار است كه انسان در كارهای مهمش به درگاه خدا و ابواب آن درگاه كه آل محمد عليهم‌السلام می باشند، برود؛ چون راوی گفت:... چاره را در این دیدم كه از خدا كمك بخواهم، لذا نزد حضرت صادق عليه‌السلام آمده از او یاری طلبیدم...

چهارم - این عمل موجب كامیابی است، همچنانكه نتیجه اش را دیدی.

خداوند متعال بر حضرت داود عليه‌السلام وحی فرستاد كه:

517 - ( ان العبد من عبادی یاتینی بالحسنه فابیحه جنتی، فقال داود: یا رب، و ما تلك الحسنه؟ قال: یدخل علی عبدی المومن سرورا ولو بتمره، فقال داود عليه‌السلام : حقا علی من عرفك ان لا یقطع رجاءه منك ) .

یعنی: بنده ای از بندگان من كار خیری انجام می دهد كه در اثر آن بهشتم را برای او مباح می كنم. داود گفت: پروردگار! آن كار خیر چیست؟ فرمود: بنده مومن مرا خوشحال می كند و لو از طریق بخشیدن یك عدد خرما باشد. داود گفت:

بر كسی كه تو را شناخت سزاوار است كه امیدش را از تو قطع ننماید .

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

518 - ( ایما مومن عاد مریضا خاض فی الرحمه فاذا قعد عنده استنفع فیها، فاذا عاده غدوه صلی علیه سبعون الف ملك حتی یمسی، و اذا عاده عشیه صلی علیه سبعون الف ملك حتی یصبح ) .

یعنی: هر مومنی مریضی را عیادت كند، در دریای رحمت حق وارد می شود، اگر نزد آن مریض بنشیند، در رحمت، استوار می گردد، اگر هنگام صبح او را عیادت كند، هفتاد هزار ملك تا شب بر او صلوات می فرستند و اگر شب عیادت نماید، هفتاد هزار ملك تا صبح بر او صلوات خواهند فرستاد .

از امام صادق عليه‌السلام نقل است كه فرمود:

519 - ( قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : قال الله تبارك و تعالی: لیاذن بحرب منی من اذی عبدی المومن، و لیامن غضبی من اكرم عبدی المومن، ولو لم یكن فی خلقی فی الارض بین المشرق و المغرب الا مومن و احد مع امام عادل لا ستغنیت بعبادتهما عن جمیع ما خلقت فی ارضی، و لقامت سبع ارضین و سبع سماوات بهما، و لجعلت لهما من ایمانهما انسا لا یحتاجان الی انس سواهما. )

یعنی: پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از قول خداوند تبارك و تعالی نقل كرده است كه فرمود: آن كس كه بنده مومن مرا آزار می دهد، باید اعلام جنگ با من بنماید. و آن كس كه بنده مومن مرا تكریم می نماید، باید از غضب من در امان باشد، اگر در بین تمام مخلوقاتی كه در زمین بین مشرق و مغرب دارم، تنها یك مومن به همراه امام و رهبر عادلی باشند، با بندگی آنان از تمام مخلوقاتی كه در زمین دارم، بی نیاز می گردم ( 162 ) كه هفت زمین و هفت آسمان به آن دو بر پایند، از ایمانشان انس و الفتی در آنان نسبت به هم ایجاد نسبت به هم ایجاد می كنم كه نیاز به الفت دیگران نداشته باشند .

س - بالا بردن دو دست بهنگام دعا:

نقل است كه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنگام دعا و تضرع به درگاه خدا، دستهایش را بالا می برد آنگونه كه مسكین دستش را جهت طلب غذا بالا می برد.

خداوند متعال بر حضرت موسی عليه‌السلام وحی فرستاد كه:

520 - ( الق كفیك ذلا بین یدی كفعل العبد المستصرخ الی سیده، فاذا فعلت ذلك رحمت و انا اكرم الاكرمین واقدر القادرین. یا موسی، سلنی من فضلی و رحمتی فانهما بیدی لا یملكها غیری، و انظر حین تسالنی كیف رغبتك فیما عندی لكل عامل جزاء و قد یجزی الكفور بما سعی ) .

یعنی: كف دو دستت را ذلیلانه در برابر من بلند كن مانند برده ای كه فریاد می زند و از آقای خود كمك می خواهد، هرگاه چنین كردی، مشمول رحمت من می گردی كه من كریم ترین كریمان و قادرترین قادرین هستم. ای موسی! از فضل و رحمتم درخواست كن كه این دو فقط در دست من است و غیر من آنها را ندارد.

و وقتی از من چیزی طلب می كنی، ببین تمایلت نسبت به آنچه در دست من است چگونه می باشد هر كسی مطابق عملش پاداش دارد و چه بسا انسان ناسپاس هم در برابر سعی و كوشش خود، جزائی دریافت دارد .

ابو بصیر از حضرت صادق عليه‌السلام در مورد دعا و بالا بردن دستها سوال كرد؛ فرمودند:

521 - ( علی خمسه اوجه: اما التعوذ فتستقبل القبله بباطن كفیك، و اما الدعاء فی الرزق فتبسط كفیك و تفضی بباطنهما الی السماء، و اما التبتل فا یماوك باصبعك السبابه، و اما الا بتهال فترفع یدیك مجاوزا بهما راسك، و اما التضرع ان تحرك اصبعك السبابه مما وجهك و هوالدعاء الخیفه ) .

یعنی: پنج صورت دارد:

اول - برای پناه بردن به خدا، كف دو دست را باید رو به قبله قرار دهی.

دوم - برای طلب روزی، دستهایت را می گشایی و كف آن را به طرف آسمان می گیری.

سوم - برای انقطاع به درگاه خدا با انگشت سبابه اشاره می كنی.

چهارم - برای زاری كردن، دستهایت را كشیده از سرت هم بالاتر می بری.

پنجم - برای تضرع، انگشت سبابه را در برابر رویت حركت می دهی كه این دعای ترس است.

از محمد بن مسلمروایت است كه امام صادق عليه‌السلام فرمود:

522 - ( مر بی رجل و انا ادعو و فی صلاتی بیساری فقال: یا عبد الله، بیمینك فقلت: یا عبد الله، ان لله تبارك و تعالی حقا علی هذه كحقه علی هذه ) .

یعنی: مردی از كنارم گذشت در حالی كه من در نماز بوده، دست چپم را برای دعا بلند كرده بودم، به من گفت: ای بنده خدا! با دست راستت دعا كن، گفتم: ای بنده خدا! ذات اقدس الیه حقی بر این دست دارد همانند حقی كه بر آن دست دارد).

و نیز فرمود:

523 - ( الرعبه تبسط یدیك و تظهر باطنهما، و الرهبه تبسط یدیك و تظهر ظاهر هما، و التضرع تحر؟السبابه الیمنی یمینا و شمالا، و التبتل تحرك السبابه الیسری ترفعها الی السماء رسلا، و تضعها رسلا والا بتهال تبسط یدیك و ذراعیك الی السماء، والا بتهال حین تری اسباب البكاء ) .

یعنی: رغبت (و میل) آن است كه دو دست را گشوده، باطنش را ظاهر سازی.

وهبت (و ترس) آن است كه دو دست را گشوده، پشتش را ظاهر نمایی.

تضرع آن است كه انگشت سبابه دست راست را به سمت راست و چپ، حركت دهی.

تب تل (و انقطاع) آن است كه انگشت سبابه دست چپ را به آهستگی بالا و پایین ببری.

و ابتهال (و زاری) آن است كه هر دو دست و هر دو ذراع را به سوی آسمان بگشایی كه ابتهال در وقت فراهم شدن وسایل گریه است .

از سعید بن یسار نقل شده است كه حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

524 - ( هكذا الرغبه و ابرز باطن راحتیه الی السماء. و هكذا الرهبه و جعل ظهر كفیه الی اسماء. و هكذا التضرع و حرك اصابعه یمینا و شمالا. و هكذا التبتل یرفع اصابعه مره و یضعها اخری. و هكذا الا بتهال و مد یده تلقاء وجهه و قال: لا تبتهل حتی تری الدمعه ) .

یعنی: رغبت اینگونه است: در حالی كه حضرت باطن دو دست، خود را به سوی آسمان آشكار كرده بود.

رهبت اینگونه است: در حالی كه پشت دو دست خود را به سوی آسمان گرفته بود.

تضرع اینگونه است: در حالی كه انگشتنانش را به سمت راست و چپ حركت می داد.

تبتل اینگونه است: در حالی كه انگشتانش را بالا و پایین می برد.

ابتهال اینگونه است: در حالی كه دستش را در برابر صورتش كشیده بود، آنگاه فرمود. ابتهال نكن مگر آنكه اشك را ببینی.

در حدیث دیگر آمده است كه:

525 - ( الا ستكانه فی الدعاء ان یضع یدیه علی منكبیه ) .

یعنی: فروتنی در دعا، قرار دادن دستهاست بر دوشها .

تنبیه

ممكن است گفته شود كه این كارها صرف تعبد است و ما علت و حكمتش را نمی دانیم و ممكن است وجوهی برای آن ذكر كرد:

اما در رغبتكه كف دستها به سوی آسمان قرار می گیرد: انسان در این حال امید دارد كه به آمال و آرزوهایش برسد و حسن ظن به بخشش پروردگارش دارد، پس انسان راغب، آمالش را طلب می كند و دستهایش را می گشاید به امید آنكه احسان حق در آن قرار گیرد.

و اما در رهبتكه پشت دستها به سمن آسمان واقع می شود: گویا بنده با این عمل، با زبان ذلت و حقارت به خدایی كه به خفیات و اسرار، عالم است می خواهد بگوید: (خدایا!) من به خود جرات نمی دهم كه دستهایم را در برابرت بگشایم بلكه از روی خجالت و ذلت، باطنش را به طرف زمین قرار داده ام.

و اما در تضرعكه انگشتان را به سمت راست و چپ می گرداند: شاید بنده می خواهد خود را چون انسان جوان مرده قلمداد كند كه هنگام مصیبتهای ناگوار، دستهایش را به چپ و راست می گرداند و به همراهش نوحه سر می دهد.

و اما در تبتلكه انگشان را بالا و پایین می برد: تبتلبه معنای قطع شدن است، بنده با این حالت می خواهد به خدایش بگوید: از همه چیز قطع امید كردم و فقط به سوی تو آمدم، چون تو را یگانه معبود می دانم، در این حال با یك انگشت اشاره می كند بر وحدانیت خداوند.

و اما در ابتهالكه رو به سمت قبله، دو دستش را در برابر چهره اش می كشد: این عمل خود نوعی بندگی و حقیر شمردن خود و ذلت و خردی است و یا اینكه بنده می خواهد خود را همچون غریقی قلمداد كند كه دستهایش را برای نجات، بالا آورده تا به دامن رحمت الهی چنگ زند و به ریسمان رافت او آویخته گردد كه تنها ناجی هلاك شده ها و كمك كار گرفتاران بوده، عالم را تحت سیطره خود قرار داده است.

این مقامی بس بزرگ است كه بنده سزاوار ادعای آن نیست مگر آن هنگام كه اشكش جاری شد، ناله و فریادش بالا رفت؛ چون بنده ای ذلیل در برابر آن ذلت یگانه قرار گرفت و به جای سوال و در خواست آرزوهای خود، به خالق جلیلش مشغول و در آن حال غرق گردید.

و اما اینكه در حال استكانت و فروتنی، دستها را بر دوش بگذارد، برای این است كه خود را همچون بنده جنایتكاری قرار دهد كه او را به طرف مولایش می برند، در حالی كه بنده های هوای نفس، او را محكم به هم بسته با زبان حالش اینگونه مناجات می كند: (پروردگار من!) این دو دست من است كه به خاطر ظلم و جرات بر تو، آن دو را غل و زنجیر كردم.

نكته

یكی از علما می گفت: دعا كننده هنگام مدح و ثنای خداوند سبحان آن اسمهایی كه با خواسته او مناسبت دارد ار متذكر شود، مثلا اگر روزی می خواهد، این اسامی را بر زبان جاری كند: رزاق، وهاب، جواد، مغنی، منعم، مفضل، معطی، كریم، واسع، مسبب الاسباب، منان، رازق من یشاء بغیر حساب .

اگر خواسته اش آمرزش و توبه از گناهان است، این اسامی را متذكر شود:

تواب، رحمن، رحیم، رووف، عطوف، صبور، شكور، عفو، غفور، ستار، غفار، فتاح، مرتاح، ذی المجد، سماح محسن، مجمل، منعم، مفضل .

اگر انتقام از دشمن، مطلوب اوست، متذكر این اسامی گردد: عزیز، جبار، قهار، منتقم، بطاش، ذی البطش الشدید، فعال لما یرید، مدوخ الجبابره، قاصم المرده، طالب، غالب، مهلك، مدرك، الذی لا یعجزه شی ء، الذی لا یطاق انتقامه .

و اگر طالب علماست این اسامی را بگوید: عالم، فتاح، هادی، مرشد، معز، رالع ( 163 ) .

آداب بعد از دعا

الف - همیشه اهل دعا بودن، چه اجابت شده باشد و چه نشده باشد.

- اما در صورت اجابت:

ترك دعا در این حال، جفاست بلكه سزاوار است در مقابل اجابت الهی، مدح و ثنایش را تكرار نماییم؛ چون خداوند متعال در چند موضع از قرآن، كسانی را كه خلاف این عمل را انجام داده اند، سرزنش نموده است.

( و اذا مس الانسان ضر دعا ربه منیبا الیه ثم اذا خوله نعمه منه نسبی ما كان یدعوا الیه من قبل ) . ( 164 ) .

یعنی: چون به آدمی گزندی رسد، چه بر پهلو خفته باشد چه نشسته یا ایستاده، ما را به دعا می خواند و چون آن گزند را از او دور سازیم، چنان می گذرد كه گویی ما را برای دفع آن گزندی كه به او رسیده بود، هرگز نخوانده است، اعمال اسرافكاران این چنین در نظرشان آراسته شده است .

از حضرت امام باقر عليه‌السلام روایت است كه فرمود:

526 - ( ینبغی للمومن ان یكون دعاوه فی الزخاء نحوا من دعائه فی الشده، لیس اذا اعطی فترولا یمل من الدعاء فانه من الله بمكان ) .

یعنی: بر مومن سزاوار است همانگونه كه در شدت و سختی دعا می كند، در روزگار آسایش و نعمت نیز دعا نماید. و شایسته نیست كه چون حاجتش بر آورده شد، سست شود و از دعا خسته گردد، زیرا دعا نزد خداوند سبحان، منزلت دارد .

- و اما در صورت عدم اجابت:

چه بسا تاخیر اجابت به خاطر این باشد كه خداوند سبحان صدای بنده اش را دوست دارد و می خواهد او هر چه بیشتر مشغول به دعا باشد، در این صورت سزاوار است آنچه را كه خدا دوستش دارد ترك ننماید.

مگر روایت احمد بن محمد بن ابی نصر را نشنیدی كه گفت:

به امام رضا عليه‌السلام عرض كردم: فدایت شوم! چند سال است از خدا چیزی خواستم (ولی اجابت نشد) و در اثر تاخیر آن، در قلبم نگرانی پدید آمد، فرمود:

527 - ( یا احمد، ایاك و الشیطان ان یكون له علیك سبیل حتی یقنطك، ان ابا جعفر عليه‌السلام كان یقول: ان المومن لیسال الله حاجه فقوخر عنه تعجیل اجابته حبا لصوته و استماع نحیبه ثم قال، والله ما اخر الله عن المومنین ما یطلبون فی هذه الدنیا خیر لهم عجل لهم فیها و ای شی ء الدنیا؟ ) .

یعنی: ای احمد! خود را از شیطان دور كن، مبادا راهی بر تو بیاید و نا امیدت كند كه امام باقر عليه‌السلام می فرمود:

بسا مومن از خدا حاجتی بخواهد ولی اجابتش به تاخیر بیفتد، چون خداوند صدای دعا و آواز گریه اش را دوست دارد. آنگاه فرمود: به خدا سوگند! تاخیر آنچه مومنین در این دنیا طلب می كنند از جانب ذات اقدس الهی، از تعجیلش بهتر است، دنیا چه ارزشی دارد؟ .

از حضرت صادق عليه‌السلام روایت است كه فرمود:

528 - ( ان العبد الولی لله یدعو الله فی امر ینوبه فقال للملك الموكل به: اقض لعبدی حاجته ولا تعجلها فانی اشتهی ان اسمع نداءه و صوته، و ان العبد العدو لله فی امر ینوبه فقال للملك الموكل به: اقض لعبدی حاجته و عجلها فانی اكره ان اسمع دعاءه و صوته. قال: فیقول الناس، ما اعطی هذا الا لكرامته، و ما منع هذا الا لهوانه ) .

یعنی: بنده ای كه دوست خداست، در بلا و مصیبت دعا می كند و خداوند متعال به فرشته ای كه مامور آن كار است می گوید: حاجت بنده ام را بده اما عجله نكن، چون من خوش دارم صدایش را بشنوم، اما یك وقت بنده ای كه دشمن خداست در مصیبت دعا می كند، در اینجا ذات اقدس الهی به آن فرشته مامور می گوید: با عجله حاجت این بنده ام را بر آور، چون من خوش ندارم صدایش را بشنوم. آنگاه حضرت فرمود: اما مردم می گویند: این كه حاجتش داده شد، حتما صاحب كرامت بود و آنكه حاجتش داده نشد، فرد پست و خواری بوده است .

529 - ( لا یزال المومن بخیر و رجاء و رحمه من الله ما لم یستعجل فیقنط فیترك الدعاء. فقلت له: كیف یستعجل؟ قال: یقول: قد دعوت الله منذ كذا و كذا ولا اری حاجه ) .

یعنی: مومن همیشه در مسیر خیر و امید به حق و رحمت الهی است تا وقتی كه عجله به خرج ندهد كه در اثر آن نا امید می شود و دعا را ترك می نماید. راوی گوید عرض كردم: چگونه عجله به خرج می دهد؟ فرمود: اینكه می گوید: مدتی است خدا را می خوانم ولی حاجتم بر آورده نمی شود .

530 - ( ان المومن لیدعوالله عزوجل فی حاجته فیقول عزوجل: اخروا اجابته شوقا الی صوته و دعائه، فاذا كان یوم القیامه قال الله تعال: عبدی دعوتنی و اخرت اجابتك و ثوابك كذا و كذا، و دعوتنی فی كذا و كذا فاخرت اجابتك و ثوابك كذا و كذا. قال عليه‌السلام ؟ فیتمنی المومن انه لم یستجب له دعوه فی الدنیا مما یری من حسن الثواب ) .

یعنی: مومن، خداوند عزیز و جلیل را برای حاجتش می خواند و او در جواب می گوید: اجابتش را به تاخیر بیندازید؛ چون من مشتاق صدا و دعای اویم و آنگاه كه قیامت بر پا شد می گوید: بنده من! مرا خواندی اما من اجابتت را به تاخیر انداختم، ثواب تو چنین و چنان است و نیز در فلان كار هم مرا خواندی و آنجا هم اجابت تو را به تاخیر انداختم، ثواب تو چنین و چنان است. آنگاه حضرت فرمود: در اینجا مومن به خاطر دیدن پاداشهای عظیم الهی، آرزوی می كند كه ای كاش! در دنیا خدا هیچ یك از دعاهایش را مستجاب نمی كرد .

531 - ( قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : رحم الله عبدا طلب الی الله حاجه فالح فی الدعاء استجیب له او لم یستجب له )

یعنی: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : رحم الله عبدا طلب الی الله حاجه فالح فی الدعاء استجیب له او لم یستجب له.

یعنی: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: رحمت كند خدا بنده ای را كه از او حاجتی بخواهد و بر آن اصرار نماید، چه مستجاب شده و چه نشده باشد .

آنگاه حضرت، این آیه شریفه را تلاوت فرمودند:

( و ادعوا ربی عسی الا اكون بدعاء ربی شقیا ). ( 165 ) .

یعنی: پروردگار خود را می خوانم، باشد كه به سبب خواندن او، به بدبختی نیفتم .

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه فرمود:

( ان الله یحب السائل اللحوح ) ( 166 ) .

یعنی: خداوند متعال، سائل اصرار كنند را دوست دارد .

كعب الاحبار گوید: در تورات آمده است كه:

532 - ( یا موسی، من احبنی لم ینسنی، و من رجا معروفی الحی فی مسالتی یا موسی، انی لست بغافل عن خلقی ولكن احب ان تسمع ملائكتی ضجیج الدعاء من عبادی، وتری حفظتی تقرب بنی ادم الی بما انا مقویهم علیه و مسببه لهم. یا موسی، قل لبنی اسرائیل لا تبرنكم النعمه فیعاجلكم السلب ولا تغفلوا عن الشكر فیقار عكم الذل، و الحوا فی الدعاء تشملكم الرحمه بالا جابه و تهنئكم العافیه ) .

یعنی: موسی! كسی كه مرا دوست دارد، فراموشم نمی كند و كسی كه به نیكیهای من امیدوار است، درخواستش اصرار می نماید.

ای موسی! من از مخلوقاتم غافل نیستم (و خبر دارم) ولی دوست دارم كه ملائكه ام صدای ضجه دعا را از بندگانم بشنوند و ملازمان من ببینند كه چگونه بنی آدم به خاطر چیزهایی كه قدرت و اسبابش در دست من است، به من تقرب می جویند.

ای موسی! به بنی اسرائیل بگو: مبادا نعمت، شما را به طغیان بكشاند كه در این صورت، بزودی از شما گرفته خواهد شد. و مبادا از شكر آن غافل بمانید كه در نتیجه آن، به ذلت خواهید افتاد، در دعا اصرار كنید تا با اجابتم، رحمت من شامل حالتان شود و عافیت گوارایتان گردد .

از امام باقر عليه‌السلام است كه فرمود:

( لا یلح عبد مومن علی الله فی حاجته الا قضاها له ) ( 167 ) .

یعنی: هرگز بنده مومنی در حاجتش بر خدا اصرار نكرد مگر آنكه آن را بر آورده نمود .

از منصور صیقل نقل شده است كه گوید:

533 - ( قلت لا بی عبد الله عليه‌السلام : ربما دعا الرجل فاستجیب له ثم اخر ذلك الی حین؟ قال: نعم قلت: و لم ذلك لیزداد من الدعاء؟ قال: نعم ) .

یعنی: به حضرت صادق عليه‌السلام عرض كردم: آیا می شود فردی دعا كند، اجابت هم بشود اما تا مدتی به تاخیر بیفتد؟ فرمود: بله، گفتم: چرا؟ آیا برای این است كه بیشتر دعا كند؟ فرمود: بله .

از اسحاق بن عمار نقل شده است كه گوید:

534 - ( قلت لابی عبد الله عليه‌السلام : ایستجاب للرجل الدعاء ثم یوخر؟ قال: نعم عشرون سنه ) .

یعنی: به امام صادق عليه‌السلام عرض كردم آیا می شود دعای بنده ای اجابت شود امام به تاخیر بیفتد؟ فرمود: بلی، حتی بیست سال .

از هشام بن سالمنقل است كه آن حضرت فرمود:

535 - ( كان بین قول الله عزوجل: قد اجیبت دعوتكما و بین اخذ فرعون، اربعون عاما ) ( 168 ) .

یعنی: از زمان وعده خداوند و به حضرت موسی و حضرت هارون عليهما‌السلام كه فرمود: دعای شما اجابت شد، تا زمان نزول عذاب بر فرعون، چهل سال فاصله بود .

از ابی بصیر هم نقل است كه آن حضرت فرمود:

536 - ( ان المومن لیدعو فیوخر با جابته الی یوم الجمعه ) .

یعنی: مومن دعا می كند ولی اجابتش تا جمعه به تاخیر می افتد .

نصیحت

بر انسان عاقل سزاوار است كه همیشه اهل دعا باشد و آن را به هیچ وجه قطع نكند، به چند دلیل:

اول - دانستنی كه دعا چقدر فضیلت دارد و عبادت به حساب می آید، بلكه دعا مغز و جان عبادت است ( 169 ) .

دوم - با دعا كردن جزء افرادی می گردی كه قبل از بلا دعا می كنند، در نتیجه اگر بلای مقدری در میان باشد كه تو آن را نمی دانی، با این دعا برطرف می گردد ( 170 ) .

سوم - اگر زیاد دعا كنی، صدایت در آسمان معروف می شود، در نتیجه هنگام احتیاج، دعایت محجوب نمی ماند ( 171 ) .

چهارم - مشمول دعای رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گردی كه فرمود: خدای رحمت كند بنده ای را كه از او چیزی بخواهد و بر آن اصرار هم بنماید، چه اجابت شده و چه نشده باشد ( 172 ) .

پنجم - اگر صدایت محبوب حق است، با دعایت آنچه را كه او دوست دارد انجام داده ای و اگر محبوب نیست یا صلاحیت اجابت نداری، پس بدانكه او كریم و رحیم است، شاید به واسطه تكرار دعایت، رحمتش را شامل حالت گرداند، امیدت را نا امید نكند، استغاثه ات را بالا برد، بالاخره دعایت را اجابت می نماید، چگونه چنین نكند در حالی كه منادی او هر شب ندا می دهد كه:

( هل من داع فاجیه؟ ) ( 173 ) .

یعنی: آیا دعا كننده ای هست تا اجابتش كنم؟ .

( یا طالب الخیر اقبل ) ( 174 ) .

یعنی: ای كه به دنبال خیر می گردی، بیا .

مگر سخن امام امیر المومنین عليه‌السلام را نشنیدی كه فرمود:

( متی تكثر قرع الباب یفتح لك ) ( 175 ) .

یعنی: اگر باب رحمت الهی را زیاد بكوبی (و نا امید نشوی) آن در، به رویت گشوده می شود .

از پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرمود:

537 - ( ان العبد لیقول: اللهم اغفرلی و هو معرض عنه ثم یقول: اللهم اغفر لی و هو معرض عنه، ثم یقول: اللهم اغفر لی، فیقول الله سبحانه للملائكه: الا ترون الی عبدی؟ سالنی المغفره و انا معرض عنه، ثم سالنی المغفره و انا معرض عنه، ثم سالنی المغفره علم عبدی انه لا یغفر الذنوب الا انا اشهد كم انی قد غفرت له ) .

یعنی: بنده ای می گوید: خدایا! مرا بیامرز، اما خداوند از او اعراض دارد، مجددا می گوید: خدایا مرا بیامرز، باز هم در حالی است كه خداوند از او اعراض دارد، برای بار سوم می گوید: خدایا! مرا بیامرز، در اینجا ذات اقدس الهی به ملائكه می گوید:

آیا بنده مرا نمی بینید؟ از من آمرزش خواست در حالی كه من از او اعتراض داشتم، مجددا آمرزش خواست، باز هم من از او اعراض داشتم، برای بار سوم، آمرزش خواست، بنده ام فهمید كه گناهان را غیر از من كسی نمی آمرزد، شما را شاهد می گیرم كه او را آمرزیدم .

ششم - اگر صدایت محبوب درگاه الهی باشد، او اجابت را محبوس می كند تا تو دعایت را ادامه دهی، در این حال اگر اهل مداومت بودی، دیگر حبس اجابت فایده ای نخواهد داشت (و حاجت تو بزودی داده خواهد شد)؛ چون او می داند كه خواه حاجت تو را بدهد خواه ندهد، تو دعایت را ادامه خواهی داد مگر آنكه تاخیر اجابت به خاطر ذخیره سازی اجرهای اخروی باشد كه در نتیجه، خوشحالی و سرور تو. بیشتر خواهد بود، چون عطای اخروی دائم است و عطای دنیوی منقطع و چه فاصله عظیمی است بین دائم و منقطع، اگر اهل تعقل باشی؟

هفتم - به این فوز عظیم می رسی كه محبوب خداوند متعال می گردی؛ چون رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

538 - ( ان الله یحب من عباده كل دعاء ) .

یعنی: خداوند متعال از بین بندگانش آن ار كه بیشتر اهل دعاست، دوست دارد .

هشتم - از امام خود پیروی كرده ای؛ چون حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

( و كان امیر المومنین رجلا دعاء ) ( 176 ) .

یعنی: امیر المومنین عليه‌السلام مردی بود بسیار اهل دعا .

ممكن است بگویی: چیزی مانع از دعایم می شود و آن مشروط بودن دعاست به حضور قلب و قیام به مناجات با پروردگار كه امیر المومنین عليه‌السلام فرموده است:

- ( لا یقبل الله دعاء قلب لاه ) ( 177 ) .

یعنی: خداوند متعال دعای قلب غافل را قبول نمی كند .

و نیز امام صادق عليه‌السلام فرموده است:

( لا یقبل الله دعاء قلب قاس ) ( 178 ) .

یعنی: خداوند متعال دعای كسی را كه قساوت قلب داشته باشد، قبول نمی كند .

با این اوصاف، وقتی به خودم نظر می كنم می بینم در غالب اوقات، توجه و حضور، برایم حاصل نیست و قساوت بر قلبم مستولی است و این موجب دوری من از پروردگار متعالی است.

در جواب، باید بدانی با این حالاتی كه بر شمردی، اگر دعا را هم ترك كنی، دشمنت را بیشتر بر علیه خود یاری كرده ای و پیروزی اش را نزدیكتر ساخته ای، بدان این نفس اماره است كه از طریق ناسازگار شمردن دعا و سنگین دانستن گریه و میل به شهوات، دشمن را یاری كرده است. تو و دشمنت همچون دو هوو می مانید كه بر هم می پرند.

بنابر این، هر گاه خود را در حال كسالت و ترس از جنگ با او یافتی، مبادا با این حال، بدون سلاح، دشمنت را ملاقات كنی كه او فرصت را غنیمت شمرده با سرعت به سویت حمله می آورد و پیروزی می شود.

بنابر این، بر تو لازم است كه مسلح باشی و شكیبا و دلیری گردی و در برابرش صف آرایی كنی كه تو قدرت كشتن او و فرار نكردن از میدان را داری.

در این صورت چه بسا او بترسد و از میدان جا خالی كند و تسلیم شود.

ممكن است با دلیری و صبوری، قلبت قوی گردد و نفست نشاط یابد و كسالت و زبونی، رخت بر بندد. و ممكن است با صبر و شكیبایی و فراهم ساختن اسلحه، خداوند سبحان، رحمتش را شامل حالت گرداند و با نصرتش تو را تایید فرماید.

و لذا رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دعا را سلاحنامیده فرمود:

( الا ادلكم علی سلاح ینجیكم من اعدائكم و یدر ارزاقكم؟ قالوا: بلی یا رسول الله: قال: تدعون ربكم باللیل و النهار فان سلاح المومن الدعاء ) ( 179 ) .

یعنی: آیا اسلحه ای را به شما معرفی كنم كه هم شما را از شر دشمنانتان نجات می دهد و هم روزیتان را زیاد می نماید؟ گفتند: بلی یا رسول الله! صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: پروردگارتان را در شب و روز بخوانید و دعا كنید؛ چون دعا اسلحه مومن است .

ای سالك سبیل حق بدانكه تو چهار دشمن داری: هوای نفس، دنیا، شیطان و نفس اماره كه در دعای معصومین عليهم‌السلام نامشان اینگونه آمده است.

539 - ( فیا غوثاه! ثم و اغوثاه! بك یا الله، من هوی قد غلبنی، و من عدو استكلب علی، و من دنیا قد تزینت لیت و من نفس اماره بالسوء الا ما رحم ربی ) .

یعنی: خدایا! كمكمكن، به دادم برس، از هوایی كه بر من غالب شده!، از دشمنی كه چون سگ بر من پارس می كند، از دنیایی كه خود را برایم زینت داده و از نفسی كه دائما مرا به سوی كارهای زشت می خواند مگر آنكه تو رحمی كنی.

به این دعا نظر كن و ببین كه چگونه هنگام ذكر اینها فریاد استغاثه معصوم عليه‌السلام بلند است، در حالی كه می دانیم استغاثه زمانی واقع تسلیم بلند كند، حتما هلاك خواهد شد، بنابر این، بر تو لازم است كه دعا و تضرع كنی اگر چه قلبت اقبالی نداشته باشد. و مبادا منتظر فراغت خاطر باشی كه این بسیار كمك است و نادر، پس هر طور كه می توانی و در هر حال كه هستی، دعا كن، چون صرف دعا كردن و ذكر خداوند سبحان نمودن، شیطان را از تو طرد خواهد كرد.

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل است كه فرمود:

540 - ( علی كل قلب حاثم من الشیطان، فاذا ذكر اسم الله خنس الشیطان و ذاب، و اذا ترك الذكر التقمه الشیطان فجذبه و اغواه و استزله و اطغاه ) .

یعنی: بر هر دلی، شیطانی نشسته كه اگر ذكر خدا شود، می رود و ذوب می گردد. و اگر ذكر خدا ترك شود، چون لقمه ای در دهان شیطان، فرو می رود و جذب او می گردد، در نتیجه شیطان او را خواهد فریفت و به لغزش و طغیانش وا می دارد .

چه بسا دعایی را با تكلف و زحمت و بدون توجه قلبی، آغاز كردیم، ولی آخرش با گریه و زاری و اصرار در سوال پایان پذیرفت، بلكه ترك دعا و در خواست از ذات اقدس الهی، موجب قساوت قلب می گردد و آن را تیره و تار می كند كه اگر این عمل به درازا بكشد، دیگر هرگز نفس، میل باز گشت بدان را نخواهد داشت، اما اگر بدان عادت كند و خوب گیرد، با آن مانوس شده، عاشقش می گردد و مشتاقش می شود كه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

541 - ( الخیر عاده ) .

یعنی: كار نیك، عادت كردنی است .

و بسیار از افراد را دیده ایم كه بعضی از اوقات، به دعا و گریه اشتیاق پیدا كرده بودند مانند اشتیاق مریض به سلامتی و شفا، و تشنه به آب گوارا. و به هنگام خلوت با پروردگار، نفسشان در راحتی، باطنشان در فراغت، عقلشان در آسایش و قلبشان در طمانینه و آرامش بود، نوری ایشان را تجلیل كرده بود و تاج قیمتی بر سر گذاشته با خدای خود همنشین بودند، سخن دل به او می گفتند و از رازقشان چیز طلب می كردند، او را كه هم مالك دار فناست و هم مالك دار بقا، صدا می كردند و سلطان آسمان را نظر می نمودند.

از حضرت صادق عليه‌السلام سوال شد: چرا شب زنده داران، چهره هایشان از دیگران زیباتر است؟ فرمود:

542 - ( لا نهم خلوا بالله سبحانه فكساهم بنوره ) .

یعنی: چون آنان با خدای سبحان خلوت می كنند و او هم آنان را با نور خود می پوشاند .

از امام صادق عليه‌السلام از پدرش امام باقر عليه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

543 - ( كان فیما اوحی الله الی موسی بن عمران عليه‌السلام : كذب من زعم انه یحبنی فاذا جنه اللیل نام. یابن عمران، لو رایت الذین یصلون لی فی الدجی و قد مثلث نفسی بین اعینهم یخاطبونی و قد جلیت عن المشاهده و تكلمونی و قد عززت عن الحضور. یا بن عمران، هب لی من عینیك الدموع و من قلبك الخشوع و من بدنك الخضوع ثم ادعنی فی ظلم اللیالی تجدنی قریبا مجیبا ) .

یعنی: از جمله چیزهایی كه خداوند متعال بر موسی بن عمران وحی كرد این بود: دروغ می گوید كسی كه گمان می كند مرا دوست دارد، اما وقتی كه شب او را فرا گرفت، می خوابد. ای فرزند عمران! چه خوب می شد اگر می دیدی افرادی را كه در تاریكیها برای من نماز می ایستند در حالی كه خود را در برابر چشمهایشان تمثیل داده ام، با اینكه مقامك من رفیع است، اما آنان به صورت شهود با من خطاب می كنند و با اینكه من عزت دارم اما آنان به صورت حضور با من گفتگو می نمایند. ای فرزند عمران! به من از چشمانت اشك، از قلبت خشوع و از بدنت خضوع بده، آنگاه مرا در تاریكهای شب بخوان تا مرا نزدیك اجابت كننده بیایی.

روزی حضرت صادق عليه‌السلام به مفضل بن صالح فرمود:

545 - ( یا مفضل، ان لله عبادا عاملوه بخالص من سره فعاملهم بخالص من بره فهم الذین تمر صحفهم یوم القیامه فرغا و اذا و قفوا بین یدیه تعالی ملاها من سرما اسروا الیه. فقلت: یا مولای، و لم ذلك؟ فقال: اجلهم ان تطلع الحفظه علی ما بینه و بینهم ) .

یعنی: ای مفضل! خداوند متعال را بندگانی است كه از روی صفای اخلاصشان با او معامله می كنند و او نیز با خالص ترین نیكیهایش با آنان معامله می نماید، اینان كسانی اند كه روز قیامت، نامه اعمالشان خالی است و وقتی در برابر حق قرار می گیرند، آنان نامه ها را از همان اسراری كه با او داشتند، پر می نماید.

مفضل گوید: عرض كردم: ای مولای من! چرا چنین است؟ فرمود: ذات اقدس الهی آنان را بزرگترین از آن می داند كه ملائكه از اسراری كه بین او و ایشان هست آگاه گردند .

ای عزیز سالك! مبادا از این مقامات شریفی كه از بهشت هم نفیس تر است، غافل بمانی، چرا نفیس تر نباشد و حال آنكه این مقامات، انسان را، هم به بهشت می رساند و هم به چیزی كه از بهشت برتر است و آن مقام، رضوان الهی است كه می فرماید:

( رضی الله عنهم و رضوا عنه ) ( 180 ) .

یعنی: هم خدا از آنان راضی است و هم ایشان از خداوند .

( و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظیم ) ) ( 181 ) .

یعنی: و رضوان و خشنودی خدا از هر چیزی برتر است كه آن پیروزی بزرگی است .

در حدیث قدسی آمده است:

546 - ( عبادی الصدیق تنعموا بعبادتی فی الدنیا فانكم بها تتنعون فی الجنه ) .

یعنی: بندگان صدیق من! در دنیا به نعمت عبادت من متنعم باشید؛ چون در بهشت از همین است كه بهره خواهید برد .

امیر المومنین و سید الوصیین عليه‌السلام فرمود:

547 - ( الجلسه فی الجامع خیر لی من الجلسه فی الجنه، فان الجلسه فیها رضی نفسی و الجامع فیها رضی ربی ) .

یعنی: نشستن در مسجد جامع برای من بهتر است از نشستن در بهشت؛ چون اگر در بهشت بنشینم خودم راضی شده ام، ولی اگر در مسجد بنشینم پروردگارم راضی شده است .

به راهبی گفتند: چگونه بر تنهایی صبر می كنی؟

گفت: (تنها نیستم بلكه) همنشین پروردگارم می باشم، هرگاه بخواهم او با من سخن بگوید، كتابش را می خوانم و هرگاه بخواهم من با او حرف بزنم، نماز می گزارم.

از حضرت امام حسن عليه‌السلام روایت است كه فرمود:

548 - ( من انس بالله استوحش من الناس، و علامه الانس بالله الوحشه من الناس ) .

یعنی: كسی كه با خدا مانوس شد از مردم وحشت دارد و علامت انس با او، وحشت از مردم است .

مگر نخوانده ای آنچه را كه ضرار بن ضمره لیثی از مقامات امیر المومنین عليه‌السلام بیان كرد؟ ماجرا از آنجا شد كه معاویه - لعنه الله - به او گفت: علی عليه‌السلام را برایم توصیف كن.

ضرار گفت: مرا از این كار معاف بدار.

معاویه گفت: معافت نمی كنم.

ضرار (شروع به ذكر اوصاف آن حضرت كرد و) گفت: به خدا قسم! او مردی دور اندیش و قوی پنجه بود، سخنش موجب فیصله یافتن خصومت می شد و حكمش عین عدالت بود، علم از اطراف و جوانبش می بارید و سخنان حكمت آمیز از وجودش سرازیر بود، از دنیا و زیباییهایش وحشت داشت و با شب و وحشت آن، مانوس بود.

به خدا سوگند! كه او اشكهای فراوان داشت و فكرهای طولانی، در حالی كه كف دست خود را زیر و رو می كرد با خود سخن می گفت و با پروردگارش مناجات می نمود. لباس سخت و غذای خشن را دوست می داشت.

در میانمان چون یكی از ما بود، وقتی به خدمتش می رفتیم، به ما نزدیك می شد و چون از او چیزی می خواستیم، اجابتمان می كرد، با اینكه به ما نزدیك بود و ما نیز نسبت به او احساس نزدیكی می كردیم، ولی به خاطر هیبتش با او حرف نمی زدیم و به خاطر عظمتش چشمهایمان را به سویش بلند نمی كردیم، اگر تبسمی می كرد آنقدر كم بود كه فقط دندانهای جلوی حضرت چون مروارید به رشته كشیده، پیدا بود، دینداران را بزرگ می شمرد و مساكین و بیچارگان را دوست می داشت، نه افراد نیرومند در او طمع می كردند كه به باطل گرایش پیدا كند و نه ضعفا از عدالتش مایوس می گشتند.

خدای را شاهد می گیرم كه او را در نیمه های شبی كه تاریكی همه جا را فرا گرفته و ستارگان پنهان گشته بودند، دیدم در حالی كه در محرابش ایستاده، محاسن مبارك و ستارگان پنهان گشته بودند، دیدم در حالی كه در محرابش ایستاده، محاسن مبارك را در دست گرفته چون مار گزیده ای به خود می پیچید و صدای گریه و ناله جانسوزی از او بلند، گویا همین الان می شنوم كه می گوید:

549 - ( یا دنیا، یا دنیا، ابی تعرضت ام الی تشوقت؟ هیهات! هیهات! لا حان حینك غری غیری لا حاجه لی فیك قد طلقتك ثلاثا لا رجعه فیها فعمرك قصیرو خطرك یسیر و املك حقیرت آه! آه! من قله الزاد و بعد السفر و وحشه الطریق و عظیم المورد ) .

یعنی: ای دنیا! ای دنیا! آیا خودت را بر شخصی مانند من عرضه می داری یا به اظهار علاقه می كنی؟ هیهات! الان وقت تو نیست، غیر مرا فریب بده، من نیازی به تو ندارم، تو را سه مرتبه طلاق داده ام كه بعد از آن رجوع، جایز نیست، عمر تو كوتاه، پست و مقامت بی ارزش و امید داشتن به تو خواری است.

آه! آه! از كمی توشه و دوری سفر و وحشتناك بودن راه و عظمت آنچه بر ما وارد خواهد شد .

سخن ضرار چون بدینجا رسید، كم كم اشكهای معاویه - لعنه الله - بر موی صورتش جاری گشت و با آستینش آن را خشك كرد، اطرافیان نیز گریه گلوگیرشان شد. آنگاه معاویه گفت: به خدا سوگند! كه ابوالحسن همینگونه كه می گوید بود، بگو ببینم او را چقدر دوست داری؟

ضرار گفت: آن طور كه ما در موسی، موسی عليه‌السلام را دوست می داشت و (البته می دانم كه حق آن حضرت بیش از آن است لذا) عذر تقصیر به درگاه الهی می برم.

معاویه گفت: ای ضرار! چگونه بر فراق او صبر می كنی؟

ضرار پاسخ داد: همانند مادری كه فرزندش را بر روی سینه اش سر بریده، باشند كه چنین مادری هرگز اشكش خشك نخواهد شد و حرارتش آرام نخواهد گرفت.

در اینجا ضرار برخاست و در حالی كه گریه می كرد از مجلس خارج شد.

معاویه به اطرافیانش گفت: اگر شما مرا از دست بدهید، یك نفر هم در میانتان نمی شود كه مرا اینگونه ثنا گوید.

یكی از حاضران پاسخ داد كه: شان هر كسی به اندازه همراه و رفیق اوست ( 182 ) .

ب - كشیدن دستها بر صورت:

ابن القداح از امام صادق عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

550 - ( ما ابرز عبد یده الی الله العزیز الجبار الا استحیی الله عزوجل ان یردها صفرا، فاذا دعا احدكم فلا یرد یده حتی یمسح علی وجهه و راسه ) .

یعنی: هیچ بنده ای دستش را به سوی خداوند عزیز و جبار آشكار نمی كند مگر آنكه خداوند عزیز و جلیل، شرم دارد از اینكه آن را خالی برگرداند، پس هر یك از شما دعا كرد، دستش را به صورت و سرش نكشیده، بر نگرداند .

از حضرت باقر عليه‌السلام روایت است كه فرمود:

551 - ( ما بسط عبد یده الی الله عزوجل الا استحیی الله ان یردها صفرا حتی یجعل فیها من فضله و رحمته ما یشاء، فاذا دعا احدكم فلا یرد یده حتی یمسح بها علی راسه و وجهه ) .

یعنی: هیچ بنده ای دستش را به سوی خدای عزیز و جلیل نمی گشاید مگر آنكه ذات اقدس الهی شرم می كند از اینكه آن را خالی برگرداند و قدری از فضل و رحمتش - آن مقدار كه خود می خواهد - در آن قرار ندهد، پس هر گاه یكی از شما دعا كرد، دستش را به سرو صورتش نكشیده، بر نگرداند .

در خبر دیگر آمده است كه: به صورت و سینه اش بكشد .

و در دعای معصومین است عليهم‌السلام آمده است كه:

552 - ( و لم ترجع ید طالبه صفرا من عطائك ولا خائبه من نحل هباتك ) .

یعنی: دست هیچ طلب كننده ای، خالی از عطایت و نا امید از بخشش تو باز نگشت .

ج - دعا را با صلوات بر پیامبر و آلش عليهم‌السلام پایان بدهد كه حضرت صادق عليه‌السلام فرمود:

- من كان له الی الله حاجه فلیبدا بالصلاه علی محمد و اله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ثم یسال حاجته یختم بالصلاه علی محمد واله فان الله عزوجل اكرم من ان یقبل الطرفین و یدع الوسط اذا الوسط اذا كانت الصلاه علی محمد واله تحجب عنه ( 183 ) .

یعنی: كسی كه حاجتی به درگاه الهی دارد، قبل از آن بر محمد آلش صلوات بفرستد، آنگاه حاجتش را بخواهد، بعد دعایش را با صلوات بر محمد و آلش به پایان ببرد؛ چون خداوند عزیز و جلیل كریم تر از آن است كه دو طرف دعا را قبول كند و وسطش را رها نماید كه صلوات بر محمد و آل محمد از او پوشیده نمی ماند (و مستجاب می گردد).

د - بعد از دعایش آنچه از حضرت صادق عليه‌السلام روایت شده را بگوید كهفرمود:

553 - ( اذا دعا الرجل فقال بعدما یدعو: ما شاء الله لا قوه الا بالله العلی العظیم،، قال الله: استبتل عبدی و استسلم لامری اقضوا حاجته ) .

یعنی: هرگاه فردی دعا كند و بعد از آن بگوید: هر چه خدا بخواهد كه هیچ قدرتی جز از طریق خداوند علی و عظیم وجود ندارد، خداوند سبحان می گوید: بنده ام از خلق، بریده و تسلیم فرمان من گردیده است، حاجتش را بر آورید .

در خبر دیگری از حضرت علی عليه‌السلام روایت شده است كه فرمود:

554 - ( من احب ان یجاب دعاءه فلیقل بعد ما یفرغ: ما شاء الله استكانه لله، ما شاء الله تضرعا الی الله، ما شاء الله توجها الی الله، ما شاء الله لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم ) .

یعنی: هر كس دوست دارد دعایش مستجاب شود، پس از فراغت از آن بگوید: هر چه خدا بخواهد كه ما در برابرش خاضعیم هر چه خدا بخواهد كه ما در برابرش متواضعیم، هر چه خدا بخواهد كه توجه ما به اوست، هر چه خدا بخواهد كه هیچ تحول و قدرتی جز به واسطه آن ذات علی و عظیم وجود ندارد .

ه - حالات بعد از دعایش بهتر از قبل باشد؛ چون چه بسا گناهان بعدی مانع از نفوذد عا گردند مگرنشنیدهای كه در دعای معصومین -علیهم السلام - آمده است:

555 - ( و اعوذ بك من الذنوب التی ترد الدعاء، و اعوذ بك من الذنوب التی تحبس القسم ) .

یعنی: از گناهانی كه دعا را بر می گرداند به تو پناه می برم، از گناهانی كه قسم را حبس می كند به تو پناهنده می شویم.

ابن مسعود پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت كرده است كه فرمود:

556 - ( اتقوا الذنوب فانها ممحقه للخیرات، ان العبد لیذنب الذنب فینسی به العلم الذی كان قد علمه، و ان العبد لیذنب الذنب فیمتنع به من قیام اللیل، و ان العبد لیذنب فیحرم به الرزق و قد كان هینا له ثم تلا هذه: انا بلوناهم كم بلونا اصحاب الجنه اذ اقسموا لیصر منها مصبحین.. 184)

یعنی: گناهان پرهیز كنید؛ چون موجب نابودی خیرات می شوند. بنده گناه می كند و در اثر آن، علمی را كه می دانسته فراموش می نماید. بنده گناه می كند و به واسطه آن از نماز شب، باز می ماند. بنده گناه می كند و از آن روزی كه به آسانی باید به او برسد، محروم می شود. آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود: ما ایشان را به قحطی و سختی مبتلا می كنیم همچنانكه اهل آن بستان را مبتلا ساختیم كه شبی قسم خوردند تا صبحگاهان میوه ها را بچینند ولی حقی برا فقرا قرار ندهند، به همین خاطر شبانه آتش عذابی از جانب خداوند متعال بر آن باغ وارد شد...

روایت شده است كه خداوند متعال در زبور حضرت داود عليه‌السلام فرمود:

557 - ( یابن ادم! تسالنی لعلمی بما ینفعك ثم تلح علی بالمساله فاعطیك ما سالت فتستعین به علی معصیتی فاهم بهتك سترك فتدعونی فاستر علیك فكم من جیمل اصنع معك و كم من قبیح تصنع معی یوشك ان اغضب علیك غضبه لا ارضی بعدها ابدا ) .

یعنی: ای فرزند آدم! از من درخواست می كنی تا آنچه را كه من می دانم برایت منفعت دارد به تو بدهم و اصرار نیز می نمایی، من هم آن را به تو می دهم اما تو از آن در راه معصیت من كمك می گیری، من هم پرده دری می كنم و گناهانت را آشكاری سازم كه تو دعا می كنی و من نیز گناهانت را بر تو می پوشانم، پس چه كارهای زیبایی كه من با تو انجام می دهم و چه رفتار زشتی تو با من می نمایی، نزدیك است آنچنان بر تو غضب كنم كه دیگر بعد از آن هرگز از تو راضی نگردم .

در آنچه بر حضرت عیسی عليه‌السلام وحی شده، آمده است:

558 - ( ولا یغرنك المتمرد علی بالعصیان یاكل رزقی و یعبد غیری ثم یدعونی عند الكرب فاجیبه ثم یرجع الی ما كان علیه فعلی یتمرد ام لسخطی یتعرض؟ فبی حلفت لا خذنه اخذه لیس منها منجا ولا دونی ملجا این یهرب؟ من سمائی و ارضی؟ ) .

یعنی: مبادا فریبت بدهد كه فردی با عصیان و گناه بر من گردنكشی می كند و روزی مرا هم می خورد، اما بنده غیر من است، با این حال هرگاه در سختیها مرا بخواند اجابتش می كنم ولی باز به همان تمرد و گردنكشی سابقش باز می گردد، آیا در برابر من گردنكشی می كند یا خشم مرا بر می انگیزاند؟ به خودم قسم یاد می كنم كه آنچنان او را بگیرم كه راه گریزی نداشته، غیر از من پناهگاهی برایش نباشد، كجا فرار می كند؟ از آسمان و زمین من؟ .

از حضرت باقر عليه‌السلام روایت است كه فرمود:

559 - ( ان العبد لیسال الله تعالی حاجه من حوائج الدنیا فیكون من شان الله تعالی قضاوها الی اجل قریب او بطی ء فیذنب العبد عند ذلك الوقت ذنبا فیقول للملك الموكل بحاجته: لا تنجزها فانه قد تعرض لسخطی و قد استوجب الحرمان منی ) .

یعنی: بنده ای، از خدا حاجتی از حوایج دنیا را طلب می كند و از شان و مقام خداوند متعال هم این است كه آن را زود یا دیر بر آورده سازد، اما در این میان، آن بنده گناه می كند، در اینجا ذات اقدس الهی به فرشته ای كه مامور بر آوردن آن حاجت بوده می گوید: حاجتش را روان ساز، چون او مرا خشمگین ساخته و استحقاق محرومیت از من را دارد .

آثار گناهان

معصومین عليهم‌السلام در دعایشان، از انواع گناهان، به ذات اقدس الهی پناه می بردند، اما تفسیر (و توضیح آثار) آنها در روایتی كه از امام زین العابدین عليه‌السلام وارد شده اینگونه آمده است:

560 - ( ان الذنوب التی تغیر البغی علی الناس، و الزوال عن العاده فی الخیر، و اصطناع المعروف، و كفران النعم، و ترك الشكر، قال الله تعالی: ) .

یعنی: گناهانی كه موجب تغییر نعمت الهی می شوند، عبارتند از: ظلم بر مردم، كار خیری را كه به آن عادت كرده یا عمل معروفی را ترك كند. و كفران نعمت و ترك شكر نماید كه خداوند متعال می فرماید .

( ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما با نفسهم ) ( 185 ) .

یعنی: خداوند متعال، حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد كرد تا زمانی كه خود آن قوم، حالشان را تغییر دهند .

( و الذنوب التی تورث الندم: قتل النفس التی حرم الله، قال الله تعالی فی قصه قابیل حین قتل اخاه فعجز عن دفنه: فاصبح من النادمین ) ( 186 ) .

یعنی: گناهانی كه پشیمانی بر جای می گذارند عبارتند از: كشتن كسی كه قتلش حرام است، خداوند متعال در مورد قابیل كه برادرش را كشت و از دفنش عاجز مانده می فرماید: (قابیل) پشیمان گردید .

( و ترك صله الرحم حین یقدر، و ترك الصلاه حتی یخرج وقتها، وترك الوصیه ورد المظالم و منع الزكاه حتی یحضر الموت و ینغلق اللسان ) .

یعنی: و ترك صله رحم - در صورتی كه قادر بدان باشد -، نماز را نخواند تا وقتش بگذرد، ترك وصیت ورد مظالم، و ندادن زكات تا زمانی كه مرگ فرا برسد و زبان بسته گردد .

( و الذنوب التی تدفع القسم: اظهار الافتقار، و النوم عن صلاه العتمه، و عن صلاه الغداه، و استحقار النعم و الشكوی علی المعبود عزوجل ) .

یعنی: گناهانی كه بهره و نصیب (از فیوضات الهی) را دفع می نماید عبارتند از: اظهار فقر و احتیاج نمودن، در وقت نماز عشاء و نماز صبح، خوابیدن (و آن دو را به جای نیاورند)، نعمتهای الهی را كوچك شمردن. و از خداوند عزیز و جلیل، شكایت كردن .

( و الذنوب التی تهتك العصم: شرب الخمر، ولعب القمار، و تعاطی ما یضحك الناس، و اللغو و المزاح، و ذكر عیوب الناس، و مجالسه اهل الریب ) .

یعنی: گناهانی كه پرده عصمت را می درند عبارتند از: شرابخواری، قماربازی، انجام كاری كه مردم را بخنداند، سخن بیهوده، شوخی كردن، ذكر عیبهای مردم. و با كسانی كه عقاید و اعمالشان مشكوك است، نشست و برخاست داشتن .

( و الذنوب التی تنزل البلاء: ترك اغاثه الملهوف، و ترك اعانه المظلوم، و تضیع الامر بالمعروف و النهی عن المنكر ).

یعنی: گناهانی كه موجب نزول بلاست عبارتند: از یاری نكردن كسی كه دادرس می طلبد، كمك نكردن مظلوم، و امر به معروف و نهی از منكر را ضایع نمودن .

( و الذنوب التی تدیل الاعداء: المجاهره بالظلم، و اعلان الفجور، و اباحه المحظور، و عصیان الاخیار، و الانقیاد الی الاشرار ) .

یعنی: گناهانی كه دشمنان را پیروز می كند عبارتند از: آشكارا ظلم نمودن، علنی مرتكب گناه شدن، حرام را حلال شمرند، در برابر نیكان سركشی نمودن. و از اشرار و بدان، اطاعت كردن.

( و الذنوب التی تعجل الفناء: قطیعه الرحم، و الیمین الفاجره، والا قاویل الكاذبه، و الزنا، و سد طرق المسلمین، و ادعاء الامامه بغیر حق ) .

یعنی: گناهانی كه موجب تعجیل مرگ می گردند عبارتند از: قطع رحم نمودن، قسم نا حق خوردن، سخن دروغ گفتن: زنا كردن، راههای مسلمانان را بستن ( 187 ) و به ناحق ادعای رهبری داشتن .

( و الذنوب التی تقطع الرجاء: الیاس من روح الله، و القنوط من رحمه الله، و الثقه بغیر الله تعالی، و التكذیب بوعد الله تعالی ).

یعنی: گناهانی كه موجب قطع امید می گردد عبارتند از: مایوس شدن از لطف خداوند، نا امید گشتن از رحمت خدا، به غیر خداوند متعال تكیه كردن و وعده های الهی را دروغ پنداشتن .

( و الذنوب التی تظلم الهواء: السحر و الكهانه و الا یمان بالنجوم و التكذیب بالقدر و عقوق الوالدین ) .

یعنی: گناهانی كه آسمان را تیره می سازند (و موجب سلب قدرت تشخیص حق از باطل می گردند) عبارتند از: جادوگری، پیشگویی، ایمان به ستارگان (بدین معنا كه آنها را در سرنوشت انسان موثر دانستن)، قضا و قدر الهی را دروغ خواندن.

و عاق والدین شدن

( و الذنوب التی تكشف الغطاء: الا ستدانه بغیر نیه الا داء، والا سراف فی النفقه، و البخل علی الا هل و الاولاد و ذوی الارحام، و سوء الخلق، و قله الصبر، و استعمال الضجر و الكسل و الا ستهانه با هل الدین ) .

یعنی: گناهانی كه موجب پرده دری می گردند عبارتند از: قرض كردن با این نیت كه آن را نپردازد، در مخارج زندگی زیاده روی نمودن، در پرداخت مخارج زندگی خانواده و فرزندان و نزدیكان، بخل ورزیدن، بد اخلاقی، كم طاقتی، بی قراری و تنبلی. و دینداران را خود دانستن .

( و الذنوب التی ترد الدعاء: سوءالنبه، و خبث السریره، و النفاق مع الاخوان، و ترك التصدیق بالا جابه، و تاخیر الصلوات المفروضه حیث تذهب اوقاتها ) .

یعنی: و گناهانی كه موجب برگشتن دعا می شوند عبارتند از: نیت بد داشتن، در باطن، پلید بودن، با برادران دین، دو رویی و نفاق نمودن، برادران دینی را با ترك اجابت، تصدیق نكردن. و نمازهای واجب را به تاخیر انداختن تا وقتشان بگذرد .

از تمام اینها به ذاتت اقدس الهی و لطف و كرمش پناه می بریم.

مباهله (188)

در اینجا دو بحث هست:

اول - در وقت آن: اگر امكان دارد، در وقتی كه روایت شده انجام پذیرد. او حمزه ثمالی رحمه‌الله از امام باقر عليه‌السلام روایت كرده است كه فرمود:

561 - ( الساعه التی تباهل فیها ما بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس ) .

یعنی: زمان مباهله، بین طلوع فجر و طلوع آفتاب است).

دوم - در كیفیت آن: محمد بن ابی عمیر از محمد بن حكیم از ابی مسروق روایت كرده است كه گوید: به حضرت صادق عليه‌السلام عرض كردم: ما در بحث با مخالفین ولایت شما، آیه كریمه سوره نساء را می آوریم كه می فرماید:

- ( اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم ) ( 189 ) .

یعنی: فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) را اطاعت كنید .

آنان در پاسخ می گویند: این آیه در مورد اطلاع از فرماندهان لشكرهایی است كه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جنگ می فرستادند (و ربطی به مساله امامت ائمه عليهم‌السلام ندارد).

با آنان به آیه سوره مائده احتجاج می كنیم كه می فرماید:

( انما و لیكم الله و رسوله و الذین امنو الذین یقیمون الصلوه ) ( 190 ) .

یعنی: ولی شما تنها خدا و رسولش و آن مومنینی كه نماز را بر پا می دارند، می باشند ( 191 ) .

می گویند: خداوند متعال در این آیه دستور اطاعت از مومنین به طور كلی را صادر كرده نه اشخاص معین، آنگونه كه شما می گویید.

و هرگاه به آیه سوره شوری استدلال می كنیم كه می فرماید:

( قل لا اسالكم علیه اجرا الا الموده فی القربی ) ( 192 ) .

یعنی: بگو من شما اجر و پاداشی نمی خواهم مگر اینكه به خویشاوندان محبت كنید .

می گویند: این آیه در مورد نزدیكان مسلمین است (نه خصوص نزدیكان پیامبر) ( 193 ) .

ابی مسروقمی گوید: هر دلیلی كه در ذهنم بود در حضور حضرت ذكر كردم كه ایشان در پاسخ به من فرمودند:

562 - ( اذا كان لكم ذلك فادعهم الی المباهله ) .

یعنی: هرگاه چنین چیزی پیش آمد، اینان را به مباهله دعوت كن.

گفتم چكار كنم؟ فرمود:

( اصلح نفسك ثلاثا و اظنه قال: صم و اغتسل و ابرز انت و هو الی الجبان فشبك اصابعك من یدك الیمنی فی اصابعه و ابدء بنفسك فقل: )().

یعنی: سه روز خود را اصلاح كن - گمان می كنم فرمود روزه بگیر و غسل بنما - آنگاه با هم به بیابان بروید، بعد انگشتان دست راست خود را در انگشتان دست او قرار بده و اول از خود شروع كرده بگو:.

( اللهم رب السموات السبع و رب الارضین السبع عالم الغیب و الشهاده الرحمن الرحیم ان كان ابو مسروق جحد حقا و ادعی فانزل علیه حسبانا من السماء او عذاباالیما ) .

یعنی: ای خدایی كه پروردگار آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه ای! ای خدایی كه هم غیب را می دانی و هم شهادت را! ای خدای رحمان و رحیم! اگر ابو مسروق حرف حقی را انكار می كند و مدعی سخن باطلی است، بر او از آسمان، تیر یا عذابی دردناك فرود آور .

( ثم رد الدعوه فقل: )().

یعنی: آنگاه دعا را به او برگردان و بگو:.

( و ان كان فلان حجد حقا و ادعی باطلا فانزل علیه حسبانا من السماء او عذابا الیما ) .

یعنی: و اگر فلانی حقی را انكار می كند و مدعی باطلی است، بر او از آسمان، تیر یا عذابی دردناك فرود آور .

آنگاه حضرت فرمود:

( فانك لا تلبث ان تری ذلك فیه فوالله ما وجدت خلقا یجبینی الیه ) .

یعنی: اگر چنین كنی، بزودی عذاب بر او فرود می آید و) احتیاجی به درنگ نیست، به خدا سوگند! مخلوقی را نیافتم كه دعوت من برای مباهله را پاسخ مثبت گوید (و حاضر به مباهله با من شود).

از ابن عباس نقل است كه گوید: انگشتانت را در انگشتان او فرو ببر و باز كن، آنگاه بگو: خدایا! اگر فلانی حقی را انكار می كند یا به باطلی اقرار دارد، از آسمان تیری یا عذاب دردناكی از جانب خودت به او برسان، آنگاه هفتاد مرتبه او را لعنت كن.

خاتمه

تا اینجا، شرایط و آداب قبل از دعاء همراه دعا و بعد از دعا روشن شد كه از جمله آن آداب، مخفی داشتن دعا بود. این شرط نسبت به سایر شروط و آداب، مانند سلطانی است كه بر آنها حكومت و دعا را حفظ می نماید؛ چون در این صورت است كه دعا از دشمن تمام اعمال انسان و نابود كننده آنها، حفظ می ماند، بلكه دشمنی كه اگر همراه اعمال انسان باشد، به جای ثواب، عقاب نصیبش می گردد.

این دشمن، ریا می باشد، ای كاش! ریا كار تنها ثوابش از بین می رفت و از عقاب سالم می ماند.

دشمن و آفت دیگری هم مشابه ریا وجود دارد و آن عجباست كه موجب نابودی عمل و غضب پروردگار عالمیان می گردد، بنابر این، سزاوار است در اینجا در مورد این دو آفت، بحثی داشته باشیم.

ریا

منظور از ریا - كه همان شرك خفی است - آن است كه انسان كارهایی را كه ظاهرش اطاعت پروردگار است، انجام بدهد ولی هدفش تقرب به او نباشد بلكه مقصود، ایجاد منزلت در قلوب خلق خدا باشد تا او را احترام كنند و نیازهایش را بر طرف سازند كه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

563 - ( من صلی صلاه یرائی بها فقد اشرك ) .

یعنی: كسی كه یك نماز ریاكارانه بخواند، مشرك شده است ( 194 ) .

آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود:

( قل انما انا بشر مثلكم یوحی الی انما الهكم اله واحد فمن كان یوجو القاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرك بعباده ربه احدا ) ( 195 ) .

یعنی: بگو همانا من هم بشری چون شما هستم، بر من وحی می شود كه معبود شما معبود واحدی است، پس هر كس امید به دیدار پروردگارش دارد، عمل صالح انجام دهد و احدی را شریك پروردگارش قرار ندهد .

و از آن حضرت نقل است كه خداوند سبحان می فرماید:

564 - ( انا خیر شریك، و من اشرك معی شریكا فی عمله فهو لشریكی دونی لانی لا اقبل الا ما خلص لی ) .

یعنی: من بهترین شریك هستم، اگر كسی در كارهایش غیر او مرا شرایكم قرار دهد، آن عمل را نپذیرفته، به شریكم واگذارش می كنم، چون من تنها چیزهایی را كه پاك و خالص برای خودم باشد، می پذیریم .

در حدیث دیگر آمده است كه:

565 - ( انی اغنی الشركاء، فمن عمل عملا ثم اشرك فیه غیری فانا منه بری ء و هو للذی اشرك به دونی ) .

یعنی: من بی نیازترین شریك هستم، كسی ككه برایم كاری انجام دهد و دیگری را در آن كار برایم شریك كند، من دست از آن عمل می كشم و آن را به شریكم می دهم .

و فرمود:

566 - ( ان لكل حق حقیقه، و ما بلغ عبد حقیقه الا خلاص حتی لا یحب ان یحمد علی شی ء من عمل الله ) .

یعنی: هر چیز حقی، باطن و حقیقتی دارد، هرگز بنده ای به باطن و حقیقت اخلاص نمی رسد مگر آنكه دوست نداشته در برابر عملی كه برای خدا انجام داده او را ستایش كنند .

بدانكه مخفی داشتن دعا همچنانكه در آغاز، مطلوب بود، در تداوم و بعد از دعا نیز محبوب و مطلوب است، بنابر این، باید آن را مخفی داشته با اظهار كردن، نابودش نكنی و همیشه به دنبال خلوتگاهی باشی كه خلوت كردن از مردم، كمك بزرگی بر دفع ریا می باشد.

اما اگر در میان مردم هستی (مسئولیت تو سنگین تر است) باید اخلاصت را حفظ كنی و چیزی را با آن مخلوط نسازی، این خود بزرگترین درجه از درجات مخلصین است كه خلوت و آشكار، نزد آنان مساوی باشد و این به دست نمی آید مگر اینكه انسان معرفت حقیقی به سه چیز پیدا كند:

1 - به خداوند (و اینكه همه چیز در دست اوست).

2 - به خلق خداوند (و اینكه هیچ چیزی در دست آنان نیست).

3 - به شرافت و كرامت نفس و همت بلند خودش.

در این صورت است كه بود و نبود مردم مساوی خواهد بود. و گویا به همین مطلب اشاره دارد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنجا كه می فرماید:

567 - ( یا ابا ذر، لا یفقه الرجل كل الفقه حتی یری الناس امثال الا باعر فلا یحفل بوجودهم ولا یغیره ذلك كما لا یغیره وجود بعیر عنده ) .

یعنی: ای ابا ذر هرگز كسی فقیه نمی شود - آن هم درجه بالایش - مگر آنكه مرم نزد او چون شترانی باشند كه باكی به وجود آنان نداشته باشد، بودن مردم، تغییری در او ایجاد نكند، همچنانكه بودن شتر، تغییری در او ایجاد نمی كند .

این حدیث تا اینجا اینگونه معنا شده، اما دنباله آن دلالت بر تواضع دارد؛

چون در ادامه می فرماید:

( ثم یرجع الی نفسه فیكون اعظم حاقر لها ) .

یعنی: آنگاه به نفس خود نظر كند و آن را از همه پست تر قرار دهد .

نظیر این، حدیث یكی از اصحاب ماست كه:

568 - ( ان الله سبحانه اوحی الی موسی عليه‌السلام : اذا جئت للمناجاه فاصحب معك من تكون خیرا منه، فجعل موسی لا یعترض احدا الا و هو لا یجسر ان یقول: انی خیر منه فنزل عن الناس و شرع فی اصناف الحیوانات حتی مر بكلب اجرب فقال: اصحب هذا فجعل فی عنقه حبلا ثم جر به، فلما كان فی بعض الطریق شمر الكلب من الحبل و ارسله، فلما جاء الی مناجاه الرب سبحانه قال: یا موسی، این ما امرتك به؟ قال: یا رب، لم اجده. فقال الله تعالی: و عزتی و جلالی، لو اتیتنی باحد لمحوتك من دیوان النبوه ) .

یعنی: خداوند سبحان به حضرت موسی عليه‌السلام وحی كرد كه: هرگاه برای مناجات نزد من می آیی، فردی را به همراهت بیاور كه تو از او بهتر باشی، موسی عليه‌السلام هر كس را كه می دید، جرات نمی كرد بگوید من از او بهترم، لذا دست از مردم برداشت و در میان انواع حیوانات، شروع به جستجو كرد تا اینكه به سگ گر گرفته ای برخورد كرد، با خود گفت: این را با خود می برم، در گردنش ریسمانی انداخت و او را با خود كشید، در میان راه ریسمان را گشود و سگ را رها كرد، وقتی به مقام مناجات رسید، پروردگار سبحان به او فرمود: ای موسی! كجاست آنچه كه ما به تو امر كردیم؟ گفت: پروردگارا! آن را نیافتم.

خداوند متعال فرمود: به عزت و جلالم قسم! اگر حتی یك نفر را می آوردی، نام تو را از دیوان نبوت پاك می كردم .

خطرات ریا

ریا سه خطر دارد: