ازدواج با مرتدان از ديدگاه فقهای اسلام
در اين امر، اتفاق نظر دارند كه ازدواج با ارتداد يافتگان از اسلام ، مطلقا و مرتدان از اهل كتاب در صورتی كه به آيين غير اهل كتاب در آيند جايز نيست ، ولی در صورتی كه فردی از اهل كتاب به آيين ديگری از اهل كتاب در آيد، مثل اين كه مسيحی ، يهودی شود ويا فردی مشرك به آيين اهل كتاب بگرود و نيز در صورتی كه زنی از اهل كتاب به اسلام بگرود، در بطلان ازدواج او با شوهر غير مسلمانش اختلاف نظرهايی بين فقهای اسلام وجود دارد. به هرحال ، در اين كه ارتداد يكی از عوامل جدايی همسران بوده و ازدواج با مرتد چه به صورت ابتدايی و چه به صورت استدامه ای ممنوع است ، شبهه ای نيست ، گو اين كه در بعضی از آثار ارتداد، آرای فقها متفاوت است
نظر به اهميت نتايجی كه بر مقايسه آرای فقها مترتب است ، ترجيح می دهيم كه در آغاز متن ، سخنان بعضی از فقهای بزرگ را ذكر نماييم وسپس به مقايسه اين آرا وبيان صحت وسقم آنها بپردازيم
فقيه بزرگوار شيعه ، مرحوم صاحب جواهر در چند مورد از مباحث گسترده خود متعرض احكام ارتداد شده است : اول در باب طهارت ودوم در باب نكاح وسوم در باب حدود، ولی آنچه مربوط به ازدواج با مرتدان است ، آرای ايشان در دو باب نكاح وحدود می باشد، از اين جهت تنها به سخنان ايشان در اين دو بخش اشاره می كنيم : صاحب جواهر (در ج٤١ ، ص ٦٢٢) می نويسد : ولا تزول عنه املاكه بل يكون باقيا عليه وينفسخ العقد بينه وبين زوجته لعدم جواز نكاح الكافر مسلمةابتداءا واستدامة (ويقف نكاحها علی قضاء العدة) ، لانه مقبول التوبه فان تاب فيها كان احق بزوجته كما مر فی كتاب النكاح
اموال شخص مرتد از ملكيت او خارج نمی شود، بلكه همچنان مال او خواهد بود، ولی عقد ازدواج بين شخص مرتد وهمسرش فسخ می شود، چه اين كه ازدواج مرد غير مسلمان با زن مسلمان چه به صورت ابتدايی وچه به صورت استدامه ای جايز نخواهد بود (و هنگامی كه دوران عده زن سپری شد، می تواند با هر فرد ديگری به دلخواه خود ازدواج نمايد) ، زيرا چنين فردی در صورتی كه به عقيده اصلی خود بازگردد واز گرايش جديد توبه كند، توبه او پذيرفته است ، بنابراين اگر قبل از انقضای عده توبه نمايد، او به همسرش از هر فرد ديگری سزاوارتر است ، چنان كه در باب نكاح نيز به اين مساله تذكر داده شد.
جمله ولاتزول عنه املاكه در متن شرايع وشرح صاحب جواهر، ناظر به سخن بعضی از فقهای اهل سنت است كه معتقدند املاك مرتد نيز بايد به نفع دولت مصادره شود، زيرا اموال كافر حربی در صورتی كه به غنيمت مسلمين در آيد، متعلق به دولت اسلامی است
و جمله لعدم جواز نكاح الكافر المسلمةابتداء واستدامةناظر به اين مطلب است كه جدايی همسر شخص مرتد از او، در واقع عقوبتی خاص برای مرتد نيست ، بلكه مربوط به اصل ديگری است كه همه فقها در باب نكاح بر آن تاكيد دارند كه ازدواج زن مسلمان با فرد غير مسلمان جايز نيست ، بنابراين هر گاه كه اين مانع برطرف شود، زندگی مشترك آن دو با همان عقد اول چه در صورتی كه عده زن سپری نشده باشد (به عقيده اكثر فقها) وچه ازدواج مجدد آن دو، در صورتی كه عده سپری شده باشد (به اتفاق همه فقها) بلامانع خواهد بود. همچنين صاحب جواهر در كتاب نكاح ، بحث گسترده ای درباره احكام ازدواج مرتدان دارد و از آن جا كه عبارت ايشان شايد مفصل ترين ومستدل ترين متن فقهی در اين زمينه باشد، اين بخش را به ضميمه عباراتی از ديگر فقهای معروف اسلام ذكر می كنيم وبه دنبال آن ، عبارت سرخسی در المبسوط را كه شايد پس از گفتار صاحب جواهر مفصل ترين مباحث در اين موضوع باشد بيان می داريم
عبارت صاحب جواهر (در ج٣٠ ، ص ٤٩) چنين است : اگر ارتداد بعد از همخوابی با زن واقع شود، فسخ عقد متوقف بر گذشت دوران عده است چه ارتداد از جانب زن باشد وچه از جانب مرد بلكه تفاوتی ندارد كه زن ، مرتد فطری باشد يا ملی ، بلی در مورد مرد بايستی مرتد ملی باشد، زيرا همان طور كه خواهيم گفت : انتظاری برای بازگشت مرتد فطری وجود ندارد
بنابراين اگر مرد يا زن قبل از انقضای دوران عده ، از ارتداد بازگردند، همسر يكديگر خواهند بود، وگرنه در صورت عدم بازگشت ، معلوم خواهد شد كه عقد ازدواج آنها از زمان ارتداد فسخ شده وجدايی آن دو تحقق يافته است ، چنان كه در فرض بازگشت ، مشخص خواهد شد كه ارتداد موجب فسخ عقد نبوده است ، چنان كه روايات وارده در زمينه كفاری كه مسلمان شوند، گويای اين مطلب است ، بلكه از اين مطلب معلوم می گردد كه بازگشت به [پيوند] زناشويی در صورت اسلام آوردن مرتد، قهری است و نياز به عقد مجدد واعلان خاص ندارد.
ولی اگر شوهر برآيين اسلام متولد شده باشد وسپس مرتد شود، نكاح و رابطه زناشويی او با همسرش فورا فسخ می شود، هر چند ارتداد پس از همخوابگی حاصل شده باشد، زيرا بازگشت از ارتداد، از او پذيرفته نيست ودر اين مساله ، مخالفی از فقهای شيعه وجود ندارد، بلكه اجماع منقول ومحصل نيز بر آن قائم است
و هرگاه مردی از اهل كتاب مسلمان شود وزنش بر آيين خود باقی بماند، رابطه او با همسرش قطع نخواهد شد، خواه قبل از همخوابگی مرد به اسلام روی آورده باشد ويا بعد از همخوابگی ودر اين جا نيز مخالفی از فقها سراغ ندارم وبر مبنای ما (صاحب جواهر) كه ازدواج ابتدايی را نيز با اهل كتاب برای مرد مسلمان جايز می دانيم ، به طور مسلم اشكالی وجود ندارد، بلكه بر مبنای كسانی كه ازدواج ابتدايی با اهل كتاب را جايز ندانسته اند نيز بلااشكال است ، زيرا استدامه ازدواج از نظر حكم با ازدواج ابتدايی متفاوت است وروايت عبيدی نيز گويای همين امر است ، او [از امام] حكم مردی از اهل كتاب را كه همسرش اسلام می آورد سوال كرده [و امام در پاسخ او] فرموده اند : ازدواج او با همسرش به حال خود باقی است ، ولی تنها در روز با او خواهد بود نه شب ، اگر خود شخص اسلام آورد وهمسرش بر آيين اهل كتاب باقی باشد، می تواند هم شب وهم روز با همسرش بوده باشد
همچنين روايت ابن [ابی] عمير از امام باقرعليهالسلام
گويای همين مطلب است كه فرمود : [از] پيروان كتب آسمانی و همه كسانی كه پيمان ذمه با مسلمانان دارند، اگر يكی از زن وشوهر اسلام آورند، نكاح آنان باقی خواهد بود، جز اين كه مرد نمی تواند همسر مسلمانش را از قلمرو اسلام خارج سازد وشب نيز نبايد با او به سر برد، ولی در روز روابط آنان بلامانع خواهد بود، ولی مشركان مانند مردم بت پرست عرب وغير آنان تا قبل از سپری شدن عده همسرشان پيوند ازدواجشان باقی خواهد بود، بنابراين اگر همسر مردی اسلام آورد وسپس شوهر قبل از سپری شدن عده ، مسلمان شود، نكاح آنها بلا اشكال است ، ولی اگر بعد از سپری شدن عده اسلام آورد، جدايی حاصل شده وحق ارتباط با همسرش را ندارد ونيز هر فردی كه طرف قرارداد ذمه با مسلمين نيست [همين حكم را دارد]
و نيز روايت ابن سنان از امام صادقعليهالسلام
كه پرسيد : فردی كه از دارالكفر به قلمرو اسلام مهاجرت كرده وهمسرش را در دارالكفر باقی گذاشته وسپس همسرش به او ملحق شده ، آيا می تواند براساس همان ازدواج قبلی با او رابطه داشته باشد ويا اين كه نياز به ازدواج مجدد دارند؟فرمود : با همان ازدواج قبلی رابطه او بلامانع خواهد بود. ولی اگر همسر مرد كتابی اسلام آورد وهنوز همخوابی با او حاصل نشده باشد، نكاح آن دو فسخ می شود، زيرا ازدواج ابتدايی مرد كتابی با زن مسلمان جايز نيست ، هر چند عقد قبل از مسلمان شدن او صورت گرفته باشد، چه اين كه خداوند برای كفار سلطه ای بر مسلمين قرار نداده است و[روايت] صحيح ابن سنان از امام صادقعليهالسلام
نيز گويای همين مطلب است ، البته زن در اين صورت ، حق ادعای مهر از شوهرش را ندارد، زيرا خود موجب فسخ نكاح شده است ، ولی اگر اسلام زن بعد از تحقق همخوابی حاصل شده باشد، فسخ نكاح آنان متوقف به سپری شدن عده خواهد بود.
روايت جميل بن دراج نيز كه از امام باقر يا امام صادق كه روايت نموده ، دليل بر اين مطلب است كه فرموده اند : هرگاه زن فرد يهودی ومسيحی ويا مجوسی مسلمان شود، بر نكاحشان باقی خواهند بود وتنها به شوهر اجازه داده نمی شود كه همسرش را از قلمرو اسلام خارج سازد.
ولی افراد غير اهل كتاب با اسلام آوردن يكی از زن وشوهر، اگر قبل از همخوابگی حاصل شود، نكاح آن دو فورا فسخ خواهد شد، ولی اگر بعد از همخوابگی باشد، تا زمان سپری شدن عده باقی خواهد بود.
مرحوم محقق در شرايع (ج٢ ، ص ٢٣٩) می فرمايد : اگر مرد يا زن اهل كتاب ، تغيير عقيده دهند وغير از اسلام آئينی را بپذيرند مثلا، زن يهودی يا مسيحی شود نكاح آن دو فورا فسخ خواهد شد، هر چند بعدا به آيين قبلی خود بازگردد، زيرا فرض بر اين است كه اين تغيير عقيده ، از طرف اسلام پذيرفته نيست وپيمان ذمه مخصوص كسانی است كه قبل از بعثت پيامبر به آيين كتابی بوده اند وقهرا از چنين فردی ، تنها اسلام پذيرفتنی است وبا اين تغيير عقيده نمی تواند طرف معاهده ذمه با مسلمين قرار گيرد.
ولی صاحب جواهر می فرمايد : اين سخن صاحب شرايع خالی از اشكال نيست ، زيرا ما در احوال شخصيه ، اهل كتاب را به آيين خودشان وا می گذاريم وقهرا موقعی كه ارتداد در نزد خود مسيحيان يا يهوديان قابل توبه باشد، وجهی برای بطلان نكاح آنان وجود نخواهد داشت واما مساله پذيرفته نشدن تغيير عقيده آنان از جانب اسلام ، ربطی به بحث حاضر ندارد، جز اين كه كسی بگويد : چنين شخصی در صورتی كه اسلام نياورد كشته خواهد شد وقهرا لازمه آن فسخ نكاح است ، ولی همين مطلب نيز صحيح نيست ، زيرا صرف وجوب قتل نمی تواند عامل فسخ شدن نكاح بوده باشد.
صاحب جواهر همچنين (در ج٣٠ ، ص ١٤٦) می نويسد : در اين كه اهل كتاب اگر بعد از بعثت پيامبر اكرم را به آيينی جديد (هرچند از اديان اهل كتاب) در آيند، اين تغيير عقيده از آنان پذيرفته نخواهد شد
در ميان فقها اختلافی نيست ، جز اين كه شيخ طوسی فرموده است كه تغيير عقيده آنان بلا مانع است وعجيب اين كه ادعای اجماع نيز نموده اند.
در كتاب الفقه علی مذاهب الاربعه می خوانيم كه : حنفيه در مورد زن ومرد مرتد دارای سه نظر هستند : [١] بعضی معتقدند كه ارتداد زن موجب فسخ نكاح می شود وزن مرتد بايد هر روز تنبيه شود وهرگاه از ارتداد خويش توبه كرد، نبايد جزبا شوهرش ازدواج كند، هر چند با مهريه بسيار كم باشد، مگر اين كه شوهرش حاضر به ازدواج با او نباشد كه در اين صورت می تواند با مرد ديگری ازدواج كند [٢] بعضی ديگر معتقدند كه ارتداد زن موجب فسخ نكاح نيست
[٣] عقيده سوم اين است كه زن در صورت ارتداد، محكوم به بردگی برای شوهرش خواهد بود وبر فرض بازگشت از ارتداد نيز از بردگی رها نخواهد شد وحتی فروش آن زن نيز در صورتی كه از شوهرش دارای فرزند نباشد جايز است
سرخسی در المبسوط (ج٥ ، ص ٤٥) می نويسد : اگر فردی مسلمان شود وزن او از اهل كتاب باشد، نكاح آنها به حال خود باقی است وكسی متعرض اين زن نخواهد شد، حتی اگر زن اهل كتاب نباشد، باز هم ازدواج آنها باقی است تا آن كه اسلام بر او عرضه شود، پس اگر پذيرفت كه هيچ ، وگرنه بين آنها جدايی انداخته می شود وهمين گونه است اگر زن ، مسلمان شود وشوهر به آيين غير اسلام باقی بماند، خواه از اهل كتاب باشد يا غير اهل كتاب ، بنابراين ، رابطه ازدواج بين آن دو باقی است تا اسلام به شوهر عرضه شود، كه اگر پذيرفت كه هيچ ودر غير اين صورت ، از هم جدايی خواهند يافت ، اعم از اين كه اسلام زن قبل از همخوابی با شوهر باشد يا بعد از آن ، ولی شافعی معتقد است كه اگر اسلام يكی از آن دو قبل از همخوابی باشد، بين آن دو جدايی خواهد افتاد، واگر بعد از همخوابی باشد، جدايی آن دو متوقف به گذشت دوران عده زن است ، چه اين كه نكاح قبل از دخول ، متزلزل است ولذا خود به خود با حصول اختلاف دينی باطل خواهد شد، ولی نكاح بعد از دخول مستحكم است ولذا به صرف اختلاف در دين باطل نمی شود، تا عامل جدايی دوم ، كه همان گذشت دوران عده است ، واقع شود، چنان كه در مورد طلاق نيز همين گونه است
سرخسی می افزايد : دليل ما اولا رواياتی است كه از جمله از علی (رض) نقل شده كه دهقانی اسلام آورد وعلیرضياللهعنه
اسلام را بر همسر او عرضه كرد واو نپذيرفت ، پس آن گاه بين آنها جدايی انداخت
همچنين سرخسی در ج٥ ، ص ٤٨ می نويسد : شخص مرتد نمی تواند با زنی ازدواج كند، اعم از اين كه آن زن ، مسلمان باشد يا غير مسلمان ويا حتی مرتد، زيرا ازدواج مبتنی بر داشتن آيينی است و شخص مرتد آيين ندارد، زيرا آيين قبلی خود را از دست داده وآيين جديدش مورد قبول اسلام نيست
و نيز می نويسد : اگر مسلمان مرتد شود، بين او وهمسرش به صورتی غير قابل بازگشت ، جدايی خواهد افتاد خواه ارتداد آنها قبل از همخوابی باشد يا بعد از آن ولی شافعی معتقد است كه اگر قبل از همخوابی باشد، ازدواج آن دو باطل است ، ولی بعد از همخوابگی متوقف بر گذشت دوران سه ماهه عده است ، ولی ابن ابی ليلی می گفت : مطلقا جدايی آن دو متوقف بر گذشت دوران عده است خواه پيش از همخوابی ارتداد رخ داده باشد يا بعد از آن بنابراين ، مرتد بايستی توبه داده شود، اگر از ارتداد خويش بازگشت ، كه هيچ ، واگر كشته شد يا وفات يافت ، همسرش از او ارث خواهد برد، همان گونه كه اگر يكی از زن وشوهر مسلمان شوند، حكم آن دو چنين است
دليل ما
در اين مورد نيز همين است كه ارتداد، خود عامل جدايی است وهرعامل منافی ومغاير با نكاح ، موجب جدايی است ، مانند محرميت ، ولی اختلاف در دين به تنهايی عامل جدايی نيست ولذا پس از عدم بازگشت مرتد به اسلام ، بين آن دو جدايی خواهد افتاد.
و اما اگر زن وشوهر با هم مرتد شوند، نكاح آن دو براساس قاعده استحسان ، صحيح به نظر می رسد وبراساس قاعده قياس بايستی بين آن دو جدايی افكنده شود، چنان كه زفر بر اين عقيده بود، زيرا ارتداد هر دو آنها متضمن ارتداد يكی از آن دو است ، علاوه بر ارتداد ديگری ، بنابراين اگر با ارتداد يكی عقد باطل است ، با ارتداد هر دو به طريق اولی چنين است ، ولی ما در اين مورد قياس را رهاكرده ايم ، چه اين كه همه اصحاب اتفاق دارند بر عدم لزوم تجديد نكاح ، در صورتی كه از ارتداد خويش بازگردند، چنان كه ابوبكر، بنی حنيفه را دعوت به توبه كرد، ولی پس از توبه ، دستور تجديد نكاح را به آنها نداد
بيان فقهی اين مساله چنين است كه با ارتداد يكی از زوجين ، ناپاكی مرتد با پاكی مسلمان سازگار نيست ، ولی زمانی كه هر دو مرتد شوند، ناپاكی در برابر ناپاكی قرار خواهد داشت ، بنابراين نه اختلاف دين دارند ونه اختلاف دار وقهرا رابطه ای كه قبلا بين آن دو بوده باقی می ماند، چنان كه اگر هر دو با هم مسلمان شوند چنين است
و در ج٥ ، ص ٥٠ می نويسد : اگر مردی نصرانی مسلمان شود وهمسر او به آيين يهودی در آيد، ازدواج آن دو بلااشكال است ، چنان كه اگر از اول يهودی بود چنين بود.
و در ج٥ ، ص ٥٦ می نويسد : اگر زنی مسلمان از قلمرو كفر مهاجرت كند، بدون گذراندن عده می تواند به ازدواج فرد مسلمانی در آيد، مگر اين كه حامله باشد، ولی به نظر محمد شيبانی وابويوسف ، در هر دو صورت عده لازم دارد، چنان كه پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
به نسيبه پس از مهاجرت ، فرمان داد عده نكاح نگه دارد، چه اين كه عده وظيفه ای دينی است كه به دليل عدم اجتماع نطفه دو نفر در يك رحم تشريع شده واز آن جا كه اين زن مسلمان است ، پس وظيفه دارد عده نگاه دارد.
ولی ابوحنيفه به اطلاق آيه(
وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذَٰلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
)
استدلال نموده است ، با اين توضيح كه اگر زن الزاما عده نگاه دارد، لازمه اش احترام به پيوند زناشويی با كافران است
بنابراين همچنان كه زنی كه به اسارت در می آيد تنها نياز به استبرا دارد
، زن مهاجر نيز چنين است
همچنين ابوحنيفه ازدواج زن حامله را صحيح می داند، هرچند كه معتقد است همخوابی با زن بايستی پس از وضع حمل باشد، چه اين كه حمل از شخص كافر حربی احترام ندارد، چنان كه حمل از زنا احترام ندارد.
سرخسی می گويد : ولی قول اول ، يعنی عدم جواز ازدواج با زن حامله تا دوران وضع حمل صحيحتر است ، چه اين كه حمل اززنا دارای نسبی نيست وحمل از كافر حربی دارای نسب است