اختلاف دار
يكی ديگر از عوامل اختلاف نظر فقهی در مساله ازدواج مرتد واحكام آن ، اختلاف نظر در تاثير فقهی وحقوقی دوگانگی دار است ، زيرا ابوحنيفه وپيروانش معتقدند، وحدت قلمرو وسرزمين از نظر فقهی ، منشا آثاری است كه در فرض تباين دار وجود ندارد، ويا به تعبير ديگر از نظر ابوحنيفه احكام اسلام وهر قانون ديگری تنها در قلمرو وسرزمين خاص آن قانون قابل اجراست ، ولی از نظر همه مكاتب ديگر فقهی چنين نيست وقهرا ديگر فقها حكم واحدی در مورد افراد موجود در داخل قلمرو حكومتی وخارج از آن قائل هستند.
از آن جا كه مساله اختلاف دار وآثار آن ، نه تنها در مساله ازدواج با بيگانگان ، بلكه در بسياری از مسائل ديگر وبه خصوص در حقوق بين الملل عمومی وحقوق بين الملل خصوصی تاثير فراوانی دارد، ما ترجيح می دهيم ضمن بيان اختلاف نظر فقها در تاثير دوگانگی قلمرو ودار به ادله آنان نيز اشاره ای بكنيم
از فقهای شيعه ، مرحوم شيخ طوسی در كتاب خلاف به صورت نسبتا تفصيلی ، متعرض اين مساله شده است ، واما از فقهای اهل سنت تا آن جا كه بررسی كرديم مفصلترين بحث ، متعلق به سرخسی ، مولف مبسوط است كه درست بر عكس شيخ طوسی كه در صدد اثبات بطلان نظر ابو حنيفه در مساله احكام دار است سرخسی كوشش می كند كه عقيده ابو حنيفه را مستدل وصحيح جلوه دهد
از اين جهت ما در آغاز، گفتار شيخ ودر پايان ، عبارت سرخسی را مورد بررسی قرار می دهيم
شيخ در كتاب خلاف (ج٤ ، ص ٣٢٩) می نويسد : هرگاه زن وشوهر در دو دار يا قلمرو بوده باشند، به گونه ای كه هم از نظر حقيقی وهم از نظر حكمی قلمرو آنان متفاوت باشد، با خروج يكی از زن وشوهروورود به قلمرو دوم ، ازدواج آن دو باطل نخواهد شد، ولی به اعتقاد ابوحنيفه ، خروج يكی از زوجين به گونه ای كه نخواهد مجددا به قلمرو زندگی همسرش بازگردد موجب فسخ عقد ازدواج آن دو خواهد شد، چه اين كه در اين صورت ، هم حقيقتا وهم حكما آن دو متعلق به دو قلمرو ومحكوم به احكام خاص خود هستند، ولی اگر تنها از نظر فعلی (حقيقی) دوگانه باشند وازنظر حكمی چنين نباشند ويا بالعكس ، اختلاف دار عامل فسخ ازدواج نخواهد بود.
[از باب مثال] اگر زن وشوهری كه غير مسلمان ودر شرايط ذمه در دارالاسلام زندگی می كنند، يكی از آن دو به دارالكفر مهاجرت كند وهمسر خود را در قلمرو اسلام رها كند، در اين صورت ، اختلافدار حقيقتا وحكما حاصل است ، چه اين كه يكی از آن دو در دارالاسلام وديگری در دارالكفر (دارالحرب) قرار دارد وحقيقتا ونيز حكما با هم مختلفند، زيرا فردی كه در دارالاسلام است اسير وبرده نخواهد شد، ولی آن كه در دارالكفر است ، ممكن است اسير شود وبه بردگی درآيد، وهمچنين است زن وشوهری كه در دارالحرب باشند ويكی از آن دو مسلمان شود ويا با شرايط ذمه به قلمرو اسلام وارد شود وهمسرش را در دارالحرب رها سازد، باز هم تباين دار حاصل شده است وبه اعتقاد ابوحنيفه ، ازدواج آن دو فی الفور فسخ می شود.
همچنين عده زن ياد شده نيز در بعضی از صور از نظر همه فقها منتفی است ودر بعضی از صور، تنها بر اساس نظر ابوحنيفه عده ندارد، فی المثل ، اگر فردی كه وارد قلمرو اسلام می شود، شوهر باشد وبه اسلام در آيد، در اين صورت همه فقها برای همسر او عده را لازم نمی دانند، ولی اگر فردی كه مسلمان شده زنی است كه شوهرش در دارالحرب مانده است ، در اين صورت برای ازدواج مجدد بايستی عده نگاه دارد، ولی به عقيده ابوحنيفه ، در صورتی كه حامله باشد، بايد عده نگاه دارد، ولی اگر حامله نيست ، عده ندارد، اما محمد شيبانی وقاضی ابويوسف می گويند : اين زن بايد عده نگاه دارد، آن نيز نه به دليل وحدت دار، بلكه به دليل اين كه اين زن در قلمرو اسلام جدايی برايش حاصل شده ويكی از احكام قلمرو اسلام لزوم عده است ، زيرا زن مسلمان است (به نقل سرخسی ، ابوحنيفه ازدواج با زن حامله را نيز جايز می داند، هر چند همخوابی با او را مجازنمی شمارد.
شيخ در ادامه می نويسد : دليل ما بر عدم فسخ نكاح ولزوم عده ، اجماع فقهای اماميه واخبار آنهاست
، واز طرفی اصل ، بقای عقد است ، ولذا فسخ شدن فوری آن ، دليل می خواهد وموارد نقل شده از تاريخ اسلام نيز گويای عدم فسخ است ، فی المثل ، ابوسفيان در فتح مكه در مرالظهران كه در آن زمان دارالاسلام بود، مسلمان شد، ولی همسرش هند در مكه بود ومكه هنوز دارالحرب به شمار می آمد، با اين حال پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
به آن دو، فرمان تجديد عقد ازدواج را ندادند واين خود دليل بر عدم فسخ فوری نكاح است ، ونيز صفوان بن اميه وعكرمةبن ابی جهل به هنگام فتح مكه گريختند وزنان آن دو مسلمان شدند وبرای شوهرانشان امان گرفتند
همسر عكرمه شوهرش را از ساحل دريا بازگرداند وهمسر صفوان شوهرش را كه به طائف گريخته بود به مكه آورد ومدتی نيز به حال كفر در ميان مسلمين بود ودر جنگ هوازن ، پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
را همراهی كرد وتعدادی زره به رسم عاريه مضمونه در اختيار پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
قرار داد وپس از جنگ هوازن مسلمان شد، ولی در عين حال پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
بين آنان عقد ازدواج را تجديد نكردند، در حالی كه تباين دار بين آنها حاصل شده بود.
مهمتر از همه اين كه از ابن عباس روايت شده كه پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
زينب ، دختر خودش را كه از مكه مهاجرت كرده بود، پس از اين كه ابی العاص شوهرش اسلام آورد، با همان ازدواج اول به او بازگردانيد.
و شمس الدين سرخسی در المبسوط (ج٥ ، ص ٥٠) پس از آن كه كراهت ازدواج با زن كتابی در دارالحرب را به استناد روايتی از علیعليهالسلام
بيان می كند، می گويد : اگر مسلمانی در دارالحرب با زنی از اهل كتاب ازدواج كند واو را در همان جا رها كند وبه دارالاسلام آيد، عقد ازدواج آن دو فی الفور فسخ خواهد شد، چه اين كه تباين دار حقيقتا وحكما حاصل شده است ، ولی به عقيده شافعی ، تباين دار موجب فسخ عقد نيست ، از اين رو اگر از زوجينی كه در دارالحرب زندگی می كنند، زن مسلمان شود وبه عنوان مخالفت واعتراض به شوهرش مهاجرت كرده باشد، فسخ حاصل خواهد شد، زيرا او قصد داشته حق شوهرش را پايمال كند، ولی اگر قصد مخالفت واعتراض نداشته باشد ويا اين كه شوهرش مسلمان شود وبه دارالاسلام آيد، فسخ حاصل نخواهد شد.
استدلال شافعی يكی به داستان اسلام ابوسفيان در مرالظهران است ، وديگر به داستان عكرمةبن ابی جهل وحكيم بن حزام ، ونيز به داستان ازدواج زينب ، دختر پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
با شوهرش ابی العاص است ، وچنين نتيجه می گيرد كه اختلاف دار، همانند تباين ولايتها است ولذا همان گونه كه تباين ولايتها موجب فسخ نكاح نيست ، تباين دار نيز به خودی خود موجب فسخ نكاح نيست
چنان كه اگر كافری حربی برای امان يافتن به دارالاسلام ، ويا مسلمانی با عقد امان وارد دارالحرب شود، عقد ازدواج آن دو با همسرشان فسخ نمی شود، ونيز اگر فردی از شهر پيروان عدالت
خارج شود وبه قلعه وحصار شورشيان وياغيان بر دولت اسلامی در آيد، موجب جدايی از همسرش نخواهد شد.