ازدواج با بيگانگان

ازدواج با بيگانگان0%

ازدواج با بيگانگان نویسنده:
گروه: علم فقه

ازدواج با بيگانگان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد ابراهيمى
گروه: مشاهدات: 15733
دانلود: 3386

توضیحات:

ازدواج با بيگانگان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 46 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15733 / دانلود: 3386
اندازه اندازه اندازه
ازدواج با بيگانگان

ازدواج با بيگانگان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

پي نوشت ها

۱- چنان چه آيات متعددی از سوره مائده نيز مويد همين معناست

۲- م كلانتری ، پايان نامه ، دانشكده حقوق دانشگاه شهيد بهشتی ، سال ۱۳۵۳ ، شماره ۱۱۲۰.

۳- تفسير كشاف ، ج ۳ ، ص ۵۴۸ ( ذيل آيه ۴۹ از سوره احزاب)

۴- بقره ( ۲) آيه ۲۳۰.

۵- ر ك : حسن نجفی ، جواهر الكلام ، ج ۲۹ ، ص ۵ به بعد.

۶- نساء ( ۴) آيه ۶.

۷- المبسوط، ج ۴ ، ص ۱۹۲.

۸- قال رسول اللّهصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ما بنی بناء فی الاسلام احب الی اللّه عزوجل من التزويج وقال #: ما من شی ء احب الی اللّه عزوجل من بيت يعمر فی الاسلام بالنكاح

(وسائل الشيعه ، ج ۱۴ ، ص ۳ ، ۵)

۹- نهج البلاغه ، صبحی صالح ، نامه ۳۱.

۱۰- متقی هندی ، كنزالعمال ، ج ۱۵ ، ص ۸۵۵ ، ح ۴۳۴۰۰

۱۱- وسائل الشيعه ، ج ۱۴ ، ص ۱۹.

۱۲- ناگفته نماند كه اين احتياطها در مورد انتخاب همسر به منظور بقای نسل وتشكيل خانواده موردتوجه بوده است ، اما بسياری از ملل با زنان روابطی صرفا كامجويانه واحيانا به صورت هرزگی داشته اند، در اين گونه موارد هر چند كه اين روابط به صورت قانونی نيز بوده است ، غالباآداب ورسوم واحتياطهای ياد شده در آنها مراعات نمی شده است ، بنابراين در همه اقوام وملل ، انتخاب همسر به عنوان مادر فرزند، با انتخاب زنان به عنوان ارضای تمايل حيوانی ورفع نيازجنسی از نظر اهميت متفاوت بوده ، ولذا در مورد دوم كمتر به نكات ياد شده می انديشيده اند، ولی در غير موارد هرزگی ، در اين گونه موارد نيز حداقل صلاحيت را در مورد زوج خود مراعات می كرده اند.

در آيين اسلام نيز چنين بوده ، ولذا به مواردی برمی خوريم كه همخوابگی با زنان خاصی مجاز قلمداد شده ، ولی توصيه شده است كه از اين گونه زنان صاحب فرزند نشوند

در آينده به نمونه هايی از اين گونه ازدواج ها يا روابط قانونی اشاره خواهيم داشت

۱۳- اعراف ( ۷) آيه ۱۵۷.

۱۴- البته جای ترديد نيست كه تحريفات فراوانی در باب تاريخ انبيا به تورات راه يافته وطبق تعاليم اسلامی ، انبيا همگی تحت عنايت الهی بوده وهرگز دامن خويش را به گناه نيالوده اند.

۱۵- بدران ابوالعينين بدران ، العلاقات الاجتماعيةبين المسلمين وغير المسلمين ، ص ۸۹.

۱۶- بدران ابوالعينين بدران ، العلاقات الاجتماعيةبين المسلمين وغير المسلمين ، ص ۸۹.

۱۷- الحافظ صبری ، المقارنات والمقابلات

ناگفته نماند كه مقصود از وثنی در عبارات يهوديان ، هر فردی است كه اسرائيلی ويهودی نبوده باشد، چنان كه واژه امی نيز در اصطلاح آنان به همين معناست

۱۸- درگذشته ، بسياری از اقوام در حفظ نسب وفاميل خويش كوشا بوده اند، ولی ظاهرا هيچ قومی مانند بنی اسرائيل در حفظ نسب خويش اهتمام نداشته است

۱۹- دائرةالمعارف الاسلاميةالشيعي; ۱۲۷; رذچ&، ج ۹ ، ص ۳۴۰.

۲۰- ر.ك : الحافظ صبری ، المقارنات والمقابلات ، ماده ۳۹۵.

۲۱- ظاهرا مقصود نويسنده اين است كه زن مسيحی حاضر نبود به ازدواج مرد مسلمان در آيد، هرچند مرد مسلمان از نظر بسياری از فقهای اسلام می توانست زن مسيحی يا يهودی بگيرد.

۲۲- آدام متز، تاريخ تمدن اسلامی در قرن چهارم ، ج ۱ ، ص ۷۴.

۲۳- روايت پهلوی ، ترجمه مهشيد ميرفخرايی ، ص ۴.

۲۴- همان ، ص ۵.

۲۵- انبياء ( ۲۱) آيه ۱۰۷.

۲۶- در انجيل متی آمده : پس عيسی از آن جا بيرون شده به ديار صور وصيدون رفت

ناگاه زن كنعانيه ای از آن حدود بيرون آمده ، فريادكنان وی را گفت : خداوندا! پسر داودا، بر من رحم كن ، زيرا دختر من سخت ديوانه است ، ليكن هيچ جوابش نداد تا شاگردان او پيش آمده ، خواهش نمودند كه او را مرخص فرمای ، زيرا در عقب ما شورش می كند

او در جواب گفت : فرستاده نشده ام مگر به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائيل

پسر آن زن آمده ، او را پرستش كرده گفت : خداوندا، مرا ياری فرما! در جواب گفت : نان فرزندان گرفتن ونزد سگان انداختن جايز نيست

عرض كرد: بلی خداوندا، زيرا سگان نيز از پاره های افتاده سفره آقايان خويش می خورند

آن گاه عيسی در جواب او گفت : ای زن ! ايمان تو عظيم است ، تو را بر حسب خواهش تو بشود، كه در همان ساعت دخترش شفا يافت

(باب پانزدهم ، آيه ۲۱ ۲۹)

همچنين در باب دهم از انجيل متی آمده است كه عيسیعليه‌السلام هنگامی كه به ياران دوازده گانه خود قدرت داد، تا ارواح پليد را از بدن بيماران خارج سازند وهر بيماری ورنجی را شفا دهند، به ايشان وصيت كرد وگفت : از راه امت ها مرويد ودر بلدی از سامريان داخل مشويد، بلكه نزد گوسفندان گم شده اسرائيل برويدب

(آيه ۶ و ۷)

۲۷- آل عمران ( ۳) آيه ۴۹.

۲۸- حجرات ( ۴۹) آيه ۱۰.

۲۹- همان ، آيه ۱۳.

۳۰- ابواسحق ثعلبی ، تفسير كشف البيان ، ج ۱ ، ص ۱۰۹.

۳۱- ر .ك : فراء، الاحكام السلطانيه ، ص ۲۰ ، حقوق اسلام ، ترجمه زين العابدين رهنما، ص ۱۰.

۳۲- المبسوط، ج ۵ ، ص ۲۲ و ۲۳.

۳۳- جواهر الكلام ، ج ۳۰ ، ص ۹۳.

۳۴- محمد باقر مجلسی ، بحارالانوار، ج ۱۰۳ ، ص ۳۷۱.

۳۵- اعراف ( ۷) آيه ۱۵۷.

۳۶- مائده ( ۵) آيه ۵.

۳۷- ممتحنه ( ۶۰) آيه ۱۰.

۳۸- انعام ( ۶) آيه ۱۵۵ ۱۵۷.

۳۹- محمد بن حسن حر عاملی ، وسائل الشيعه ، ج ۱۱ ، ص ۹۸.

قال علیعليه‌السلام : بلی يا اشعث قد انزل الله عليهم كتابا وبعث اليهم نبيا.

۴۰- ر.ك : عبدالكريم زيدان ، الذميين والمستامنين ، ص ۲۸.

۴۱- ر .ك : قاضی ابو يوسف ، الخراج ، ص ۱۲۸ و ۲۳۵.

۴۲- ج ۷ ، ص ۳۸۳.

۴۳- شوری ( ۴۲) آيه ۱۳.

۴۴- مائده ( ۵) آيه ۴۸.

۴۵- اصول كافی ، ج ۲ ، ص ۲۹.

۴۶- ذهب ابوثور وداود وابن القصار من المالكيةوابن حزم من الظاهريةالی ان المجوسيةهم اهل كتاب فتحل نساوهم للمسلمين وهو مروی عن علیعليه‌السلام

(بدران ابوالعينين بدران ، العلاقات الاجتماعي; ۱۲۷; رذچ&، ص ۷۸)

۴۷- در اين كه پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از مجوسی نيز مانند يهوديان ونصارا جزيه گرفته اند، ترديدی نيست ، چنان كه بلاذری نيز در فتوح البلدان ، ص ۱۱۷ ونيز قاضی ابويوسف در الخراج ، ص ۱۳۰ روايات زيادی در اين باره نقل كرده اند.

۴۸- شهری در منطقه بحرين بوده است

۴۹- ابن قيم در كتاب احكام اهل الذمه ، ص ۹۸ پس از شرحی درباره صابئين كه آنها را به دو دسته حنفا ومشركان تقسيم می كند می نويسد: وهم قوم ابراهيم كما ان اليهود قوم موسی والحنفاء منهم اتباعه وبالجمله فالصابئةاحسن حالا من المجوس فاخذ الجزيه من المجوس تنبيه علی اخذها من الصابئةبطريق اولی

۵۰- ممكن است گفته شود كه آيه دهم سوره ممتحنه كه می گويد: ولاتمسكوا بعصم الكوافر شامل همه غير مسلمانان اعم از اهل كتاب وغير اهل كتاب می شود، زيرا هر چند آيه در مورد زنان مشرك نازل شده ، ولی ملاك حكم ، عموم لفظ است ، نه خصوص مورد، جز اين كه گفته شود كه قرائن حالی كه موجب انصراف لفظ از عموم است ، موجود بوده ، مانند روش عملی مسلمين وب ويا اين كه الف ولام را به معنای عهد بگيريم ، يعنی مراد، كفاری است كه در صدر آيه مطرح شده اند.

۵۱- بحارالانوار، ج ۱۰۳ ، ص ۳۷۹ ( به نقل از تفسير نعمانی)

۵۲- همان ، ص ۳۸۱.

۵۳- مائده ( ۵) آيه ۵.

۵۴- بقره ( ۲) آيه ۲۲۱.

۵۵- اخبار الطوال ، ص ۱۹۱.

۵۶- بقره ( ۲) آيه ۲۲۱

۵۷- ممتحنه ( ۶۰) آيه ۱۰.

۵۸- نور ( ۲۴) آيه ۳.

۵۹- نور ( ۲۴) آيه ۲۶.

۶۰- نساء ( ۴) آيه ۲۴ ۲۶.

۶۱- مائده ( ۵) آيه ۵.

۶۲- تفسير الميزان ، ج ۲ ، ص ۲۰۴.

۶۳- مجمع البيان ، ج ۱ ، ص ۵۶۰.

۶۴- درالمنثور، ج ۱ ، ص ۲۵۶.

۶۵- ابن قيم می نويسد: پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قبل از اين كه به جهاد كردن فرمان يابد مردم را به وضعيتی كه داشتند رها می كرد، ولذا گاهی اتفاق می افتاد كه زنی مسلمان می شد وشوهرش كافر بود وبين آن دو جدايی نمی افتاد وآيه تحريم تنها بعد از صلح حديبيه نازل شد

احكام اهل الذمه ، ج ۱ ، ص ۶۹.

۶۶- تفسير الميزان ، ج ۱۵ ، ص ۸۰ و ۱۰۷.

۶۷- العلاقات الاجتماعيةبين المسلمين وغير المسلمين ، ص ۳۴.

۶۸- فخر رازی ، تفسير الكبير، ج ۱۰ ، ص ۴۹.

۶۹- آيه ۵ ۷.

۷۰- و به قولی دختر خواندگان خودش

۷۱- نساء ( ۴) آيه ۲۴.

۷۲- ابن قدامه ، المغنی ، ج ۷ ، ص ۵۰۶.

۷۳- نساء ( ۴) آيه ۲۵.

۷۴- انعام ( ۶) آيه ۱۵۶.

۷۵- بقره ( ۲) آيه ۲۲۱.

۷۶- مائده ( ۵) آيه ۵.

۷۷- مومنون ( ۲۳) آيه ۶.

۷۸- بقره ( ۲) آيه ۲۲۱.

۷۹- بقره ( ۲) آيه ۲۲۱.

۸۰- مقصود همخوابگی بدون ازدواج واز طريق ملك يمين است

۸۱- ج ۴ ، ص ۲۱۰.

۸۲- در مقابل كنيز (امه)

۸۳- ولاتمسكوا بعصم الكوافر

(آيه ۱۰)

۸۴- او ما ملكت ايمانكم (نساء ( ۴) آيه ۲۴)

۸۵- ا ماملكت يمينك

(احزاب ( ۳۳) آيه ۵۲)

۸۶- توبه ( ۹) آيه ۳۰ و ۳۱.

۸۷- جواهر الكلام ، ج ۳۰ ، ص ۴۲.

۸۸- علامه مجلسی در جلد ۱۰۳ بحار (ص ۳۸۲) از امام صادق وامام كاظم عليهما السلام آورده است كه در تفسير آيه پنجم سوره مائده فرموده اند: مقصود از محصنات ، عفيفات است

۸۹- المغنی ، ج ۷ ، ص ۵۰۵.

۹۰- ج ۴۶ ، ص ۱۳۹ ( ظاهرا مقصود از ام، مادر رضاعی است)

۹۱- نساء ( ۴) آيه ۲۵.

۹۲- محمد بن ادريس ، بنيانگذار مذهب شافعی ، در كتاب الام ، ج ۵ ، ص ۶ ، ذيل بررسی آيه دهم از سوره ممتحنه می نويسد: بعضی اين آيه را مخصوص مشركان دانسته اند، ولی بعضی ديگر آن را عام وهمه غير مسلمانان را مشمول تحريم ازدواج قرار داده اند، ولی خود شافعی هيچ يك از دو احتمال را مقدم نداشته وبدون اظهار نظر، از آن گذشته است

۹۳- وسائل الشيعه ، ج ۱۴ ، ص ۴۱۲.

۹۴- همان ، ص ۴۱۴.

۹۵- اين روايات ، گذشته از اين كه با ظهور آيات قرآن تعارض دارند، با روايات ديگری نيز كه آيات سوره بقره وممتحنه را به آيه سوره مائده منسوخ می داند، تعارض دارند.

۹۶- بقره ( ۲) آيه ۲۲۱.

۹۷- نساء ( ۴) آيه ۲۵.

۹۸- در سوره تحريم ( ۶۶) آيه ۱۲ درباره حضرت مريم می خوانيم : ومريم ابنت عمران التی احصنت فرجها، كه بی ترديد، احصان در اين جا به معنای عفاف است

۹۹- ج ۴ ، ص ۱۵۳.

۱۰۰- نساء ( ۴) آيه ۲۵.

۱۰۱- بلكه بر عكس ، آيه سوره نساء وآيه سوره مومنون ، ظهور در جواز دارد ونسبت اين دو آيه با آيات تحريم ، نسبت خاص به عام است

۱۰۲- ج ۱۴ ، ابواب ما يحرم بالكفر، باب ۶ ، حديث ۱.

۱۰۳- شيخ طوسیرحمه‌الله در المبسوط، ج ۴ ، ص ۱۵۶ می نويسد: واما نكاح الامةلم يجز له بلاخلاف واما وطی الامةفكان ذلك جائز له مسلمةكانت او كتابي; ۱۲۷; رذچ&.

۱۰۴- جواز خريدن زن مشرك از فرد مشرك هر چند پدر يا شوهر او باشد وهمخوابی با چنين زنی ونيز همخوابی با زنانی كه مشركان يا غير شيعه آنها را اسير می كنند وبه اسارت گرفتن آنان جايز است

۱۰۵- النكاح ، ج ۵ ، ص ۹۰.

۱۰۶- وقيه يا اوقيه ، مقياسی است برای وزن ، وآن را برابر با ۱ رطل ، ۵/۷ مثقال ، ۴۰ درهم خالص نوشته اند: جمع : اواقی (فرهنگ معين ، ج ۱ ، ص ۴۰۴)

۱۰۷- اين سخن ، علاوه بر كشف الاسرار، در تفسير كشاف وزبدةالبيان مقدس اردبيلی (ص ۵۳۱) والحريةالسياسيةاحمد شوقی (ص ۲۱۹) نيز آمده است

۱۰۸- المغنی ، ج ۷ ، ص ۵۰۱.

۱۰۹- صاحب تفسير المنار (ج ۲ ، ص ۳۵۱) می نويسد: قرآن در مورد نكاح زن مسلمان با مرد كتابی ساكت است ، ولذا بعضی خواسته اند به اصالت منع واجماع فقها ونيز به استناد بعضی از روايات ، حرمت اين ازدواج را اثبات نمايند، ولی ممكن است گفته شود كه اصل ، اباحه ازدواج با همه گروههاست وبر عدم جواز ازدواج زن مسلمان با مشرك ، نص داريم

حال اگر علاوه بر اين ، دليلی به دست آيد كه ناظر به حرمت ازدواج زن مسلمان با مرد كتابی است ، يا بر اين حرمت ، اجماع قائم شده باشد، ربطی به اصالت حرمت ويا ظهور كتاب خدا بر حرمت ندارد.

و در ص ۳۵۵ از جلد دوم می نويسد: ممكن است گفته شود كه علت حرمت ازدواج با مشركان در اين جمله نهفته باشد كه خداوند می فرمايد: اولئك يدعون الي النار، بنابراين ، علت حرمت ازدواج با آنان ، همين تاثير منفی آنان در مسلمانان است ودر اين جهت ، اهل كتاب نيز مانند مشركان هستند

آن گاه پاسخ می دهد كه اهل كتاب در بسياری از احكام با مشركان متفاوت هستند.

بنابراين نمی توان در مورد آنان يكسان حكم كرد

آن گاه در ص ۳۵۷ می نويسد: البته اين امر با توجه به نوع افراد وتفاوت آنها متفاوت است وسپس مفاسدی كه بر اثر ازدواج مصريان با فرنگيان برای آنان رخ داده اشاره می كند.

۱۱۰- سيد مرتضی در كتاب مسائل ناصريه می نويسد:ب فانه لاخلاف فی انه لايجوز ان تتزوج المراةالمسلمةالمومنةبالكفار.

۱۱۱- بقره ( ۲) آيه ۲۲۱.

۱۱۲- بحارالانوار، ج ۱۰۳ ، ص ۳۸۳.

۱۱۳- وسائل الشيعه ، ج ۱۴ ، ص ۴۱۶.

۱۱۴- همان ، ص ۴۳۰.

۱۱۶- وسائل الشيعه ، ج ۱۴ ، ص ۴۲۱.

۱۱۷- حقوقدان معاصر، الحافظ صيری ، در كتاب المقارنات والمقابلات پس از اين كه جواز ازدواج مردان مسلمان بازنان اهل كتاب را متذكر می شود، می نويسد: علت عدم جواز ازدواج زنان مسلمان با مردان اهل كتاب ، اين است كه مردان بر زنان سلطه داشته اند واز طرفی مسلمانان به دليل اين كه معتقد به پيامبرانی مانند موسی وعيسی عليهما السلام هستند، بين زنان اهل كتاب وزنان مسلمان تفاوتی قائل نمی شوند، ولی مردان اهل كتاب از آن جا كه پيامبر اسلام را قبول ندارند، قهرا زنان مسلمان به وسيله آنان مورد تحقير قرار خواهند گرفت

(ر.ك :حقوق مدنی يهود، ماده ۳۹۳)

۱۱۸- تنها معدودی از افراد، مانند زمخشری در كتاب الوشيعةوب نزول آيه ۲۴ را ناظر به ازدواج موقت ندانسته اند.

۱۱۹- ميبدی در تفسير كشف الاسرار، ذيل آيه فما استمتعتم به منهن می نويسد: ابن عباس اين آيه را از محكمات محسوب كرده ومقصود از آن را نكاح متعه دانسته است كه بايد با گواه واجازه ولی صورت گيرد وپس از گذشت زمان معين ، آن زن آزاد باشد وابن عباس وگروهی از اهل بيت اين ازدواج را مجاز شمرده اند.

۱۲۰- يكی از مهمترين ادله علمای اهل سنت ، عدم استنكار اصحاب نسبت به خليفه دوم ، به هنگام اعلان تحريم او می باشد، بدين معنا كه اگر تحريم متعه از جانب پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اعلام نشده بود واصحاب از آن خبر نمی داشتند، در برابر تحريم خليفه دوم كه گفت : متعتان كانتا فی عهد رسول اللّه حلالين وانا احرمهماب سكوت نمی كردند

پاسخ اين كه اولا: اين مساله ، يعنی اعتراض اصحاب در صورتی می توانست جدی باشد كه خليفه خود راوی حديثی از پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده باشد، ولی در مواردی كه برای اثبات ادعای خود، از پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حديثی نقل می كرد، اعتراضی به او نمی شده است ، چنان كه زمانی كه ابوبكر در برابر فاطمه عليها السلام مدعی شد كه پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده : نحن معاشر الانبياء لانورث ، با فرض اين كه ابوبكر تنها راوی اين حديث بود واين حديث مخالف ظاهر آيات قرآن كريم نيز بود، وبه خصوص در برابر شخصيتی مانند فاطمه (س) مطرح گرديد، كسی بر ابوبكر خرده نگرفت ، بنابراين ، مانعی ندارد كه در بحث حاضر نيز خليفه دوم پس از اعلان تحريم متعه ، مدعی نسخ حكم متعه از جانب پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز شده باشد.

گذشته از اين كه محتمل است تحريم متعه از جانب خليفه دوم ، فرمان حكومتی بوده باشد، چه اين كه واژه متعتان در سخن او، ناظر به متعه نساء وحج تمتع است ، واگر مسلمانان به فرض كه در مورد نسخ متعه شك داشته اند، در مورد حج تمتع ترديدی در عدم نسخ آن نداشته اند وقهرا عدم اعتراض آنان به احتمال قوی بدين دليل بوده كه معتقد بوده اند حاكم اسلامی در صورتی كه مصلحت بداند، می تواند مانع اجرای بعضی از احكام بشود، ولی بعدها بعضی تصور كرده اند فرمان خليفه دوم ، حكم اولی واصلی بوده است واين مطلب با فتوای مالك ، كه خود يكی از تابعان است وتمام عمر خودش را بين اصحاب گذرانيده وروايتی از اصحاب بر فسخ متعه نشنيده ، سازگارتر است ، علی الخصوص كه در دوران خليفه دوم ، بر اثر رفاه اقتصادی مسلمين ضرورتی برای ازدواج موقت احساس نمی شده است ، بلكه نوعی بلهوسی وولگردی به شمار می آمده است ، ولی اين مساله در دورانهای بعدی وبه خصوص در عصر حاضر كاملا امری معقول وضروری است ، ولذا دانشمندان زيادی نكاح موقت را راهی برای مبارزه با فحشا ومنكرات دانسته اند، تا آن جا كه برتراندراسل ، فيلسوف انگليسی ، نيز به ضرورت آن را پذيرفته است

ر.ك : محسن شكائی ، متعه وآثار حقوقی آن ، ص ۱۱۰ ، حسين نوری ، حقوق زن در اسلام وجهان ، ص ۱۹۹.

۱۲۱- ج ۵ ، ص ۱۵۲.

۱۲۲- فخررازی در تفسير كبير، (ج ۱۰ ، ص ۴۹) ، از عمران بن حصين ، صحابی معروف ، آورده است : انزل اللّه فی المتعةآيةوما نسخها بايةاخری وامرنا رسول اللّهصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بالمتعةومانهانا عنها ثم قال رجل برايه ماشاء

ونيز بخاری در صحيح خود از عمران بن حصين آورده نزلت آيةالمتعةفی كتاب اللّه ففعلناها مع رسول اللّه ولم ينزل قرآن يحرمها ولم ينه عنها حتی مات ، چنان كه امام احمد حنبل نيز در مسند خود همين گونه روايت كرده است

و نيز ترمذی در صحيح خود آورده است ان رجلا من اهل الشام سال ابن عمر عن متعه النساء، فقال : هی حلال

فقال : ان اباك قد نهی عنها

فقال ابن عمر: ارايت ان كان ابی نهی عنها ووضعها رسول اللّهصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انترك السنةونتبع قول ابی ؟

!.

وروی مالك بن انس فی موطاء (ج ۲) عن ابی شهاب عن عروةبن الزبير ان: خولةبنت حكيم دخلت علی عمر فقالت : ان ربيعةبن اميه استمتع بامراةفحملت منه فخرج عمر فزعا يجر رداءه فقال : هذه متعه ولو كنت تقدمت لرجمت

ابن حزم اندلسی در كتاب المحلی (ج ۹) اسامی بعضی از صحابه را كه قائل به جواز متعه بوده اند چنين آورده : اسماء بنت ابی بكر الصديق وجابر بن عبداللّه انصاری وابن منصور وابن عباس ومعاويه وعمروبن حريث وابوسعيد خدری وسلمه ومعيد (پسران اميةبن خلف واز تابعين طاووس يمانی) وعطاء وسعيد بن جبير ونيز ساير فقهای مكه را نام می برد.

راغب اصفهانی در كتاب المحاظرات (ج ۲) وابن ابی الحديد در شرح نهج البلاغه (ج ۴ ، ص ۴۸۱) آورده اند كه عبداللّه بن زبير بر ابن عباس درباره متعه خرده گرفته ، واو پاسخ داد: از مادرت اسماء بنت ابی بكر سوال كن ! واسماء به او گفت : به خدا سوگند كه تو را جز به وسيله متعه به دنيا نياورده ام

مرحوم صاحب جواهر از راغب اصفهانی در كتاب محاظراتش (ج ۲ ، ص ۹۴) نقل نموده : ان يحيی بن اكثم القاضی قال : شيخ بالبصرةكان يتمتع عمن اخذت المتع; ۱۲۷; رذچ&؟

قال عن عمر فقال له كيف وهو اشد الناس نهيا عنها فقال : ان الخبر الصحيح جاء عنه انه صعد المنبر وقال : ان اللّه ورسوله احل لكم متعتين وانا احرمهما فقبلنا شهادته وروايته عن رسول اللّهصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ولم نقبل تحريمه لها من قبل نفسه

۱۲۳- در اين زمينه ر.ك : جواهر الكلام ، ج ۲۹ و ۳۰ ، به عنوان نمونه ، اين فقيه بزرگ در (ج ۳۰ ، ص ۴۲) پس از بحثی مستوفی در اين كه همخوابی با اهل كتاب به صورت ازدواج دائم و منقطع و نيز از طريق مالكيت جايز است ، چنين می نويسد: فلم يبق بحمد اللّه فی المسالةبعد اليوم من اشكال والحمدللّه المتعال

۱۲۴- ر.ك : الروضةالبهيةفی شرح اللمعةالدمشقي; ۱۲۷; رذچ&، ج ۲ ، ص ۷۹.

۱۲۵- يعنی دوباره مرتد شده بودند.

۱۲۸- بهدينی : آيين زرتشت

۱۳۰- ر.ك : بقره ( ۲) آيه ۴۱ و ۸۹ و ۹۱ و ۹۷ و ۱۰۱ ، آل عمران ( ۳) آيه ۲ و ۲۹ و ۵۰ و ۸۱ ، احقاف ( ۴۶) آيه ۱۲ ، نساء ( ۴) آيه ۴۷.

۱۳۱- مائده ( ۵) آيه ۴۸.

۱۳۲- تا آن جا كه بعضی از نويسندگان اروپايی معاصر مدعی شده اند كه اسلام برای مرتد، مجازاتی جز مطرود شدن از پيشگاه الهی مطرح نساخته ، به عنوان نمونه ميرچا الياده در دائرةالمعارف دين آورده : آيات قرآنی مربوط به ارتداد، مرتدان را از مجازات جهان ديگر می ترساند.

مرتد بايد آماده خشم الهی باشد، مگر كسی كه وادار به ارتداد شود، ولی دل او كاملا مومن باشد (سوره نحل ، مضمون آيه ۱۰۶)

چنين چيزی در سوره آل عمران (آيه ۸۲ ۸۹) نيز مطرح شده است : كسانی كه مرتد می شوند، بدكاران واقعی هستند، جزای آنان لعنت خدا، فرشتگان وآدميان است ، آنان به جهنم محكوم خواهند شد، مگر اين كه از آن پس توبه كنند وبه اصلاح خود بپردازند كه خدا بخشنده ومهربان است

اين عبارت كه مربوط به مراحل آغازين اسلام است ، در قياس با قوانين مسيحی وقوانين اسلامی متاخر، از شدت كمتری برخوردار است

پس از درگذشت محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نظر اسلامی مربوط به ارتداد، فورا به طور عجيبی تغيير يافت ، ابن عباس سخن زير را از پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده است : هر كسی دينی ديگر انتخاب كند، بايد كشته شود، ولی اين اختلاف وجود داشت كه آيا بايد مرتدان را قبل از اجرای حكم اعدام به توبه دعوت كرد يا نه

به نظر فقيه مشهور، مالك بن انس ( ۷۱۰ ۷۹۵) بنيانگذار مذهب مالكی است ، اين تلاش تنها بايد نسبت به كسانی مبذول شود كه با صراحت اسلام را كنار می گذارند، ولی آنان كه به زندقه روی می آورند، بايد بی درنگ كشته شوند.

۱۳۳- در شريعت يهود، نه تنها درباره مرتدان چنين مجازات شديدی پيشنهاد شده ، بلكه برای افرادی هم كه مرتكب جرايم كوچكتری بشوند، كيفرهای سختی مطرح است ، فی المثل ، در مجازات ، دو نوع حرمان در شريعت يهود مطرح است : يكی حرمان صغير وديگری حرمان كبير، وحرمان كبير در مورد قماربازان وساحران واحضار كنندگان ارواح وجن وب پيشنهاد شده ولذا در ماده ۱۳۹ حقوق مدنی يهود آمده است : كسی كه محروم به حرمان كبير شده ، نمی توان به منزل او وارد شد ودر صورتی كه در راه با او برخورد شود، نبايستی به او سلام كرد ودر صورتی كه بيمار شود، نبايستی مورد مداوا قرار گيرد.

و در ماده ۱۴۰ آمده : اموال فردی كه از جماعت بنی اسرائيل رانده می شود، مانند مالی است كه كسی آن را پيدا می كند ولذا بر همگان در صورت دستيابی به آن حلال است

و در ماده ۱۴۲ می گويد: فردی كه محروم به حرمان كبير باشد ودر همان حالت بميرد، بدن او را نبايستی به خاك بسپارند، بلكه جسد او به بيرون از گورستان افكنده می شود

ك : حافظ صبری ، المقارنات والمقابلات)

۱۳۴- ابن قدامه ، المغنی ، ج ۱۰ ، ص ۷۵.

۱۳۵- همان جا.

۱۳۶- مرحوم صاحب جواهر در جلد ۴۱ ، ص ۶۱۲ می نويسد: ولا تقتل المراةبالردةاجماعا بقسيمه بل نجس دائما وان كانت مولودةعلی الفطر; ۱۲۷; رذچ&ب.

۱۳۷- ولذا در حديثی از پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ملاحظه می كنيم كه فرمود: لايحل دم امرء مسلم الا با حدی الثلاث : الثيب الزانی والنفس بالنفس والتارك لدينه المفارق للجماع; ۱۲۷; رذچ&.

از اين حديث نيز استفاده می شود كه ارتداد در واقع موضعگيری در برابر جامعه اسلامی بوده است

جالب اين كه بعضی از فقهای اسلام نيز به ارتداد با همين ويژگی نگريسته ومجازات او را با مجازات محاربان يك جا آورده اند، به عنوان نمونه ، محمدبن رشد قرطبی در كتاب بدايةالمجتهد (ج ۱ ، ص ۴۵۹) آورده : والمرتد اذا ظفر عليه من قبل ان يحارب فاتفقوا [الفقهاء] علی انه يقتل الرجل بقولهصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من بدل دينه فاقتلوه واختلفوا فی قتل المراةوهل تستتاب قبل ان يقتل ؟

فقال الجمهور تقتل المراةوقال ابوحنيفةلاتقتل لشبهها بالكافرةالاصيل; ۱۲۷; رذچ&ب واما الاستتابةفان مالكا شرط فی قتله ذلك علی مارواه عن عمر واما اذا حارب المرتد ثم ظهر عليه فانه يقتل بالحرابةولايستتاب ، كانت حرابته فی دار الاسلام او بعد ان لحق بدار الحرب الا ان يسلم واما اذا اسلم المرتد المحارب من بعد ان اخذ او قبل ان يوخذ فانه يختلف فی حكمه فانه ان كان حرابته فی دارالسلام فانه يسقط اسلامه حكم الحرابةخاصةوحكمه فيما جنی حكم المرتد اذا جنی فی ردته فی دارالاسلام ثم اسلم

وقد اختلف اصحاب مالك فيه فقال : من اعتبر يوم الجناي; ۱۲۷; رذچ&، حكمه حكم المرتد ومن اعتبر يوم الحكم ، قال :حكمه حكم المسلم

وابن تيميه در الفتاوی الكبير (ج ۴ ، ص ۵۱۸) می نويسد: واذا اسلم المرتد عصم دمه وماله باتفاق الائمه ومذهب الامام احمد المشهور عنه وهو قول ابوحنيفه والشافعی انه من شهد عليه بالرده فانكر، حكم باسلامه ولايحتاج ان ينفی بما شهد عليه به وقدبين اللّه انه يتوب عن ائمةالكفر الذين هم اعظم من ائمةالبدع

جالب اين كه قاضی ابويوسف در كتاب الخراج (ص ۷۲) كه در قرن دوم هجری تاليف شده حكم مرتد را به عنوان محارب مطرح كرده ومی نويسد: هرگاه مرتدان سنگر بگيرند وبه جنگ بپردازند، زنان وفرزندان ايشان اسير خواهند شد وخود آنان را بايد به قبول اسلام وادار كرد، چنان كه ابوبكر با فرزندان بنی حنيفه كه عرب بودند ومرتد شده بودند چنين كرد وعلیعليه‌السلام با بنی ناجيه همين گونه برخورد نمود، وبر آنان خراج نهاده نمی شود، بنابراين اگر قبل از اين كه مسلمانان بر آنان پيروز شوند، اسلام آورند، خون ومالشان محفوظ مانده وفرزندانشان نيز اسير نخواهند شد، ولی اگر پس از شكست مسلمان شوند، خودشان كشته نمی شوند وآزادند، ولی فرزندان وزنانشان به اسارت گرفته خواهند شد، ومردان مرتد وبت پرستان به بردگی گرفته نمی شوند، بلكه بين اسلام وكشته شدن ، مخير خواهند بودب بلی ، اگر امام بخواهد زنان وفرزندان آنان ونيز اموالشان را به غنيمت نگيرد، مختار است وجايزب.

۱۳۸- توبه ( ۹) آيه ۵.

۱۳۹- ج ۱۰ ، ص ۷۶.

۱۴۰- به نقل از: جواهر الكلام ، ج ۴۱ ، ص ۶۰۸.

۱۴۱- يكی از فقهای معاصر می نويسد: محمد بن ابی بكر در نامه ای از علیعليه‌السلام پرسيد: مردی مسلمان با زنی نصرانی زنا كرده است ، حكم آن چيست ونيز درباره زنادقه وافرادی كه خورشيد وماه می پرستند وب چه بايد كرد؟

امام نوشت : بر مسلمان حد زنا جاری ساز ونصرانی را به قوم خودش واگذار تا هر چه خواهند داوری كنند واز زنادقه ، آنان را كه ادعای اسلام دارند به قتل برسان وباقی را به حال خود بگذار تا هر چه خواهند بپرستند.

ظاهرا فرمايش امام اين است كه اين شخص مرتد بوده وارتداد به خصوص اگر فطری باشد از نظر سياسی مهم است ، زيرا بيماری مسريی است كه موجب ضعف شوكت وعظمت اسلام می شود وظاهرا اصل مجازات در مورد ارتداد، يك حكم سياسی وفرمان حكومتی است ، ولذا بايد در اين مورد، شرايط زمان ومكان ومحيط ملاحظه شود

روايت مزبور در كتاب الغارات ووسائل ، ج ۱۸ ، باب ۵۰ از ابواب حد زنا موجود است

در كتاب وسائل الشيعه روايات متعددی به صورت مطلق وارد شده كه مرتد می تواند توبه نمايد، از جمله اين روايت است : محمدبن يعقوب عن علی بن ابراهيم عن ابيه عن ابن محبوب عن غير واحد من اصحابنا عن ابی جعفر وابی عبداللّه عليهما السلام فی المرتد يستتاب فان تاب والا قتل والمراةاذا ارتدت عن الاسلام استتيبت فان تابت وا خلدت فی السجن وضيق عليها فی حبسها ورواه الشيخ باسناده عن الحسن بن محبوب

(ج ۱۸ ، ص ۵۴۷)

واما احاديث اهل سنت ، همه ناظر به قبول توبه مرتد به طور مطلق است ، چنان كه در حديثی پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به معاذبن جبل فرمودند: ايما رجل ارتد عن الاسلام فادعه فان تاب فاقبل منه وان لم يتب فاضرب عنقه

بنابراين ، روايات باب دو دسته هستند، ولذا روايات ، مطابق با اطلاق قرآن مرجع قرار داده می شوند.

۱۴۲- عبارت صاحب جواهر در اين مساله چنين است : وظاهره كغيره اعتبار الولادةعلی الاسلام بل اعتبار وصف الاسلام لو بلغ كافرا لم يكن مرتدا عن فطر; ۱۲۷; رذچ&ب ولعله لايخلو من قوة.

(جواهر الكلام ، ج ۴۱ ، ص ۶۰۴)

۱۴۳- ر ك : ابن عابدين ، حاشيةرد المختار علی الدر المختار، ج ۳ ، ص ۲۸۵.

۱۴۴- محمد سكری مبروز، نظام الزواج فی الشرائع اليهوديةوالمسيحي; ۱۲۷; رذچ&، ص ۳۱۵.

۱۴۵- استاد محمد ابوزهره در كتاب الاحوال الشخصي; ۱۲۷; رذچ&، ص ۲۶۵ می نويسد:

كاتوليكها همگی طلاق را جايز نمی دانند وتنها جدايی [ظاهری و] جسمانی را در موارد ضروری جايز می دانند، چه اين كه معتقدند رابطه زوجيت پيوند الهی است وچيزی را كه خدا پيوند داده ، بنده نمی تواند آن را قطع كند.يكی از عوامل جدايی جسمانی در نزد كاتوليكها، زناست وديگری خروج از مذهب كاتوليكی وب ولی ديگر فرق مسيحيت با تاويلاتی ، جدايی غير جسمانی ، يعنی انفساخ ازدواج را هم پذيرفته اند، اما فسخ زوجيت را تنها به وسيله كشيش ممكن می دانند.

عوامل جدايی جسمانی براساس اظهار اين نويسنده ، در ميان ارتدكسهای ارمنی عبارت است از: زنای يكی از زوجين وديگری اقدام به ضرر جانی يكی از آن دو بر ضد ديگری ومحكوميت جناييی كه مخل به شرف زن يا مرد وتشويق مرد، همسر خود را به تغيير مذهب وامتناع زوجه از حاملگی وب ونيز از ارتدكسهای يونانی وقبطی نيز مقررات مشابهی را ذكر می كند كه می رساند مسيحيت متفقا تغيير مذهب را از عوامل جدايی زن وشوهر دانسته اند.

۱۴۶- نظام الزواج فی الشرائع اليهوديةوالمسيحيةص ۶۸.

۱۴۷- همان ، ص ۶۹.

۱۴۸- متن تورات چنين است : اگر برادران با هم ساكن باشند ويكی از آنان بی اولاد بميرد، پس زن آن متوفی خارج شخص بيگانه داده نشود، بلكه برادر شوهرش به او در آمده واو را برای خود به زنی بگيرد وحق برادر شوهری را با او به جا آورد ونخست زاده ای كه بزايد به اسم برادر متوفای او وارث گردد وتا اسمش از اسرائيل محو نشود واگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود، آن گاه زن برادر به دروازه نزد مشايخ برود وبگويد: برادر شوهر من از برپا داشتن اسم برادر خود در اسرائيل انكار می كند واز به جا آوردن حق برادر شوهری با من ابا می نمايد

پس مشايخ شهرش او را طلبيده با وی گفتگو كنند واگر اصرار كرده بگويد: من نمی خواهم او را بگيرم ، آ ن گاه زن برادرش نزد وی آمده به حضور مشايخ ، كفش او را از پايش بكند وبه رويش آب دهن اندازد ودر جواب گويد: با كسی كه خانه برادر خود را بنا نكند، چنين كرده شود ونام او در بنی اسرائيل خانه كفش كنده خوانده شود سفر تثنيه ، باب ۲۵.

۱۴۹- نظام الزواج فی الشرائع اليهوديه والمسيحيه ، ص ۱۸۵.

۱۵۰- مستند حقوقدانان مسيحی در عدم جواز طلاق ، عبارات انجيل است كه صريحا از طلاق منع كرده ، فی المثل در فصل ۱۹ انجيل متی آمده : عيسیعليه‌السلام در پاسخ افرادی كه درباره طلاق سوال كردند گفت : مگر نخوانده ای كه خالق در ابتدا ايشان را مرد وزن آفريد وگفت : از اين جهت مرد، پدر ومادر خود را رها كرده وبه زن خويش بپيوندد وهر دو تن يكی خواهند شد، بنابراين بعد از آن ، دو نيستند بلكه يك تن هستند، پس آنچه را خدای پيوست ، انسان جدا نسازد.

گفتند: پس چگونه موسیعليه‌السلام امر فرمود كه زن را طلاق نامه دهند؟

گفت : به خاطر سنگدلی شما اجازه داد، ولی در ابتدا چنين نبود وبه شما می گويم : هر كه زن خود را به غير علت زنا طلاق دهد وديگری را نكاح كند زانی است وهر كه زن مطلقه را نكاح كند زنا كند

و عبارات تورات درباره طلاق چنين است : چون كسی زن گرفته ، به نكاح خود در آورد، اگر در نظر او پسند نيايد، از اين كه چيزی ناشايسته در او بيابد، آن گاه طلاق نامه نوشته ، به دستش دهد واو را از خانه اش رها كند واز خانه او روانه شده برود وزن ديگری شود واگر شوهر ديگر نيز او را مكروه دارد و طلاق نامه به دستش دهد واو را از خانه اش رها كند، يا اگر شوهری ديگر كه او را به زنی گرفت بميرد، شوهر اول نمی تواند او را به نكاح خود در آورد، بعد از آن كه ناپاك شده است ، زيرا كه اين از نظر خداوند مكروه

۱۵۱- كتاب العلاقات الاجتماعيةبين المسلمين والذميين والمستامنين ، ص ۱۳۰.

۱۵۲- نظام الزواج فی الشرائع اليهوديةوالمسيحيةص ۳۱۵.

۱۵۳- همان ، ص ۳۳۹.

۱۵۴- همان ، ص ۳۰۶.

۱۵۵- نساء ( ۴) آيه ۳۵.

۱۵۶- وقال مالك فی الامر الذی يكون فيه الحكمان ب فاذا بلغا ذلك ، بعث الوالی رجلا من اهلها ورجلا من اهله ، فنظرا فی امرهما واجتهدا فان استطاعا الصلح اصلح بينهما وا فرق بينهما

(محمدبن زهره ، الاحوال الشخصي;ةص ۲۸۲.)

۱۵۷- الاحوال الشخصي;ةص ۲۸۲.

۱۵۸- عبدالرحمن الجزيری ، الفقه علی المذاهب الاربعه ، ج ۴ ، ص ۲۲۴.

۱۵۹- مقصود اصحاب مذهب حنفی است

۱۶۰- ناگفته نماند كه ابوحنيفه عده را مخصوص زنان مسلمان می داند وبرای زنان اهل كتاب ، در صورتی كه زوج نيز غير مسلمان باشد، عده را لازم نمی داند .ر ك : محمد جواد المغنيه ، الفقه علی المذاهب الخمس;ةص ۴۳۷.

۱۶۱- يعنی قبل از گذشت يك طهر، قابل همبستری نيست

۱۶۲- بدين معنا كه يكی در قلمرو حاكميت اسلامی (دارالاسلام) وديگری در منطقه ای كه سكنه آن مسلمان نيستند (دارالكفر) زندگی كنند.

۱۶۳- توبه ( ۹) آيه ۲۹.

۱۶۴- ابن قيم الجوزيه ، احكام اهل الذمه ، ج ۱ ، ص ۳۹۲ ، المبسوط، ج ۵ ، ص ۲۹.

۱۶۵- يكی از فقهای معاصر می نويسد: ولو انعكس ، بان كفرت المسلم;ةبان صارت كتابيةبعد انقضاء ليلةفيما لها ليلتان مثلا (وقيل المرتده يجوز لزوجها مباشرتها) بقی لها نصف الليل يتداركها علی تامل

(كتاب النكاح ، ج ۵ ، ص ۹۰)

۱۶۶- واژه دار به معنای منزل وقلمرو وبرگرفته شده از اصطلاح دارالاسلام ودارالكفر است كه از دير باز برای تقسيم جهان به قلمرو اسلام وقلمرو كفر، اين اصطلاح را به كار برده اند

به دارالكفر، دارالحرب نيز می گويند.

۱۶۷- ر

ك : المبسوط، ج ۵ ، ص ۵۷.

۱۶۸- از جمله اين اخبار، صحيحه ابن سنان است از امام صادقعليه‌السلام كه متن آن چنين است : سالته عن رجل هاجر وترك امراته فی المشركين ثم لحقت به ، ايمسكها بالنكاح الاول او تنقطع عصمتها منه ؟

قال يمسكها وهی امراته

(جواهر الكلام ، ج ۳۰ ، ص ۵۱)

۱۶۹- مقصود قلمرو مسلمين است

۱۷۰- المبسوط، ج ۵ ، ص ۵۱.

۱۷۱- انعام ( ۶) آيه ۱۲۲.

۱۷۲- المبسوط، ج ۵ ، ص ۵۱ ۵۳.

۱۷۳- يعنی كنيز قبلا شوهر داده نشده باشد.

۱۷۴- يعنی اسير كننده می تواند از زن اسير شده بهره مند شود.

۱۷۵- سرخسی در ص ۵۷ از جلد ۵ كتاب خود می نويسد: اگر زن شوهرداری از قلمرو كفر به قلمرو اسلام در آيد، خواه اسلام را بپذيرد يا به شرايط ذمه باشد، به اعتقاد ابوحنيفه برای ازدواج مجدد نياز به عده ندارد، جز اين كه حامله باشد كه در اين صورت بايد برای ازدواج جديد تا وقت زايمان صبر كند، ولی اگر حامله نباشد، فورا می تواند ازدواج كند، ولی به اعتقاد محمد شيبانی وابويوسف ، عده نياز دارد، زيرا او زنی آزاد است كه از شوهرش پس از همخوابی جدا شده وقهرا بايد عده نگاه دارد، چنان كه در دارالاسلام اگر طلاق می گرفت چنين بود، زيرا لزوم عده وظيفه ای دينی است كه به دليل عدم اختلاط نطفه دو نفر در رحم او تشريع شده واو نيز مسلمان است ومخاطب به خطاب شرع ، واين بر خلاف مورد زن اسير است ، زيرا او آزاد نيست وبر اثر اسارت ، بر اسير كننده خود حلال می شود وحكم به حليت اقتضا دارد كه بگوييم : رحم او از نطفه شوهرش فارغ است

اشكال نشود كه پس چرا استبرا بر اسيرگيرنده واجب است ، چه اين كه بگوييم : استبرا همچنان كه در صورت بی شوهر بودن يا شوهردار بودن لازم است ، در صورت بكر بودن يا فرض عدم همخوابی با او نيز لازم است ، گذشته از اين كه در مورد زن مسيحی با استبرای او مقصود حاصل می شود وقهرا نياز به عده ندارد، ولی در مورد زن آزاد چنين نيست وبه همين جهت ، پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به نسيبه پس از مهاجرت دستور داد كه عده نگه دارد.

ولی ابوحنيفه به اطلاق آيه دهم سوره ممتحنه استدلال كرده كه می فرمايد: ولاجناح عليكم ان تنكحوهن اذا ءاتيتموهن اجورهن، چه اين كه خداوند نكاح زنان مهاجر را به طور مطلق اجازه داده است ولذا تقيد آن به بعد از انقضای عده ، نياز به بيان افزونتری دارد، وهمچنين است جمله ولاتمسكوا بعصم الكوافر، چه اين كه ايجاب عده خود به معنای تمسك به پيوند زناشويی (عصمت) كافران است ، بنابراين بدين معناست كه اين جدايی به دليل تباين دو سرزمين حاصل شده است ، پس نه به حكم شرع عده دارد، زيرا تباين دار، منافی با آن است ونه به سبب حق شوهر بايد عده نگاه دارد، زيرا شوهر، كافر حربی است وحق او محترم نيست ، چنان كه اگر كنيزی خريداری كند، چنين حكمی دارد، چه اين كه كنيز خريداری شده به سبب شوهرش عده ندارد، زيرا سبب حليت حاصل شده از طريق ملك ، برای مالك حق همخوابی می آورد وهمچنين به جهت تكليف شرعی ، لازم نيست (به سبب وجود مانع) واما در صورتی كه حامله باشد نيز ما نمی گوييم بايد عده نگاه دارد، منتها تا هنگامی كه وضع حمل نكرده ، نبايد ازدواج كند، چه اين كه در رحم او فرزند صاحب نسبی وجود دارد واين مانع نكاح است ، مثل ام ولد كه هرگاه از مالك خود حامله شود، مالك او نمی تواند او را به ديگری شوهر دهد، تا آن گاه كه وضع حمل نمايد، ولی حسن از ابوحنيفه روايت كرده كه ابوحنيفه نكاح چنين زنی را قبل از وضع حمل ، جايز دانسته وتنها نبايد با او نزديكی كند، زيرا نطفه كافر حربی احترام ندارد، همچنان كه نطفه فرد زناكار احترام ندارد (و لذا زن زانی نيز عده ندارد) ، زيرا كافر حربی به منزله زانی است وحاملگی از زنا مانع ازدواج نيست

سرخسی می گويد: ولكن نظر اول صحيحتر است زيرا حمل از زنا نسب ندارد، ولی اين جا نسب از ناحيه كافر حربی مشخص است وبه جهت ثبوت نسب ، رحم مشغول است [= متعلق حق غير است] ولذا نكاح جايز نيست تا وقتی كه محل از حق غير فارغ شود.

[نكته قابل توجه اين كه] از جهت جدايی به سبب تباين دار، تفاوتی نيست كه يكی از زن وشوهر مسلمان شود واز دارالحرب مهاجرت كند، يا براساس پيمان ذمه ويا پناهندگی به دارالاسلام در آيد وسپس مسلمان شود ويا پيمان ذمه را بپذيرد، زيرا به هر حال او اهل دارالاسلام به شمار خواهد آمد، هم حقيقتا وهم حكما.

۱۷۶- المبسوط، ج ۵ ، ص ۴۹.

۱۷۷- ر.ك : ابن القيم الجوزيه ، احكام اهل الذمه ، ج ۱ ، ص ۳۶۵.

۱۷۸- ص ۲۶۹.

۱۷۹- ناصر كاتوزيان ، حقوق خانواده ، ج ۱ ، ص ۱۲۹.