قرينه ها در روايات گذشته
١ ـ روايت صحيح مسلم (روايت چهارم) روشنگر روايات ديگر است؛ زيرا وقتى دو همسر پيامبر به حضرتش عرض كردند كه : «تصاويرى از پيامبر خدا را در كليساهاى حبشه ديدند» پيامبر فرمود : «آنان كسانى هستند كه هر گاه مرد صالحى در مى گذشت، روى قبرش را مسجدى مى ساختند و تصويرى از آن در مسجد قرار مى دادند.»
هدف از تصوير صالحان، در كنار قبر آنان، اين بود كه بر صورت و قبر، سجده كنند بطورى كه قبر و صورت قبله آنها باشد و بلكه قبر و تصوير، بتى باشد كه بر آن سجده كنند. عبادت بر بت جز اين نيست كه بت را در برابر خود قرار دهند و در برابر او به خضوع و تعظيم بپردازند.
احتمالى كه در اين حديث داديم با توجه به عمل مسيحيان كه پيوسته به بشر پرستى گرايش كامل داشته و دارند و تصاوير و مجسمه ها همواره مورد پرستش آنان مى باشد بسيار قابل توجه است و با وجود چنين احتمال قوى هرگز نمى توان با آن بر حرمت ساختن مسجد در كنار يا روى قبر اوليا، كه خالى از اين گونه پيرايه ها است، استدلال نمود.
٢ ـ احمد بن حنبل در مسند و همچنين امام مالك در كتاب الموطأ، ذيلى نيز براى حديث نقل مى كنند و آن اين كه پيامبر پس از نهى فرمود :
«أللّهُمَّ لا تَجْعَلْ قَبْري وَثَناً يُعْبَدُ»
«بارالها! قبر مرا، بتى كه مورد عبادت باشد، قرار مده.»
اين جمله حاكى است كه آنان با قبر و تصويرى كه كنار آن بوده، بسان بت رفتار مى كردند و قبر يا صورت فرد صالح را قبله قرار مى دادند، بلكه آن را به صورت بت مى پرستيدند.
٣ ـ دقت در حديث «عايشه» (حديث دوم) حقيقت فوق را واضح تر مى سازد. وى پس از نقل حديث از پيامبر، چنين مى گويد :
«اگر بيم آن نبود كه قبر پيامبر مسجد گردد، مسلمانان قبر او را آشكار مى كردند (دور او حائل قرار نمى دادند) جز اين كه بيم آن مى رود (كه اگر آشكار گردد) قبر او مسجد گردد.»
اكنون بايد ديد، حائل و ديوار دور قبر، از چه چيز جلوگيرى مى كند؟ بطور مسلم حائل، مانع از آن مى شود كه بر قبر نماز بگزارند و آن را به شكل بت بپرستند، يا لااقل آن را قبله قرار دهند.
اما نماز در كنار قبر، بى آن كه قبر را بپرستند يا آن را قبله قرار دهند، امكان پذير است، خواه حائل باشد يا بدون آن، قبر آشكار باشد يا پنهان؛ زيرا چهارده قرن است كه مسلمانان، در كنار قبر پيامبر رو به كعبه نماز مى گزارند و خدا را عبادت مى كنند و حائِل قبر، مانع از اين كار نشده است.
خلاصه : ذيل حديث كه متن كلام عايشه است، مفاد حديث را روشن مى سازد؛ زيرا «ام المؤمنين!» مى گويد، به خاطر اين كه قبر پيامبر مسجد نشود، آن را از ديدگان پنهان كردند و حائلى بر دورش كشيدند. اكنون بايد ديد كه اين حائل از چه چيز مانع مى شود؟
حائل مى تواند از دو چيز پيش گيرى كند :
الف ـ نمى گذارد قبر به صورت بت درآيد و مردم در برابرش بايستند و پرستشش كنند؛ زيرا وقتى نبينند، نمى توانند با او به صورت بت رفتار كنند.
ب ـ نمى توانند قبر را قبله قرار دهند؛ زيرا قبله قرار دادن فرع بر ديدن است و هرگز نمى توان آن را به كعبه قياس كرد كه در تمام حالات قبله است، ديده شود يا ديده نشود؛ زيرا كعبه يك قبله رسمى جهانى است كه در تمام حالات، قبله مسلمانان مى باشد، ديده شدن و نشدن در آن تأثيرى ندارد، ولى قبله قرار دادن قبر پيامبر براى حاضران در مسجد، مربوط به كسانى خواهد بود كه در مسجد او نماز به پا مى دارند. چنين انحرافى در صورت آشكار وظاهر بودن قبر، بيشتر امكان تحقق دارد تا اختفا و در معرض ديد نبودن. چون ديده متوجه قبر نيست، انديشه سجده برآن، ولو به صورت قبله، كمتر وارد ذهن مى شود، از اين جهت «ام المؤمنين!» مى گويد : اگر احتمال مسجد قرار دادن (سجده بر آن نبود) قبر او را آشكار مى كردند و چنين انحرافى در صورت آشكارى قبر، بيشتر امكان تحقق دارد و در صورت اختفا كمتر.
٤ ـ بسيارى از شارحان صحيح بخارى و مسلم، حديث را به گونه اى كه معنا كرديم، تفسير كرده اند :
قسطلانى در «ارشاد السارى» مى گويد :
يهود و نصارى براى احياى خاطره گذشتگانشان، صورتهاى صالحان خود را در كنار قبرهايشان نصب مى كردند و در كنار قبر آنان خدا را مى پرستيدند ولى اخلاف و جانشينان آنان، تحت تأثير وسوسه هاى شيطانى قرار گرفتند و در كنار قبور آنان، صورتها را پرستش مى كردند.
سپس از تفسير «بيضاوى» نقل مى كند :
«لمّا كانَتِ اليهودُ والنَّصارى يَسْجُدُونَ لِقُبورِ اْلأنْبِياءِ تَعْظيماً لِشَأْنِهِمْ وَيَجْعَلُونَها قِبلَةً يَتوجَّهُونَ فى الصَّلاة نَحْوَها وَاتَّخَذُوها أوْثاناً، مُنِعَ الْمُسْلِمُونَ في مِثْلِ ذلِكَ فَأمّا مَنِ اتَّخَذَ مَسْجِداً في جَوارِ صالِح وَقَصَدَ التَّبرُّكَ بِاْلقُرْبِ مِنْهُ لا لِلتَّعْظيمِ وَلا لِلتَّوَجُّهِ اِلَيْهِ فَلايَدْخُلُ في الْوَعيدِ الْمَذْكُورِ.»
«از آنجا كه يهود و نصارى قبور پيامبران خود را براى تعظيم، قبله برگزيده و هنگام نماز، به آن توجه مى نمودند، قبور آنان موقعيت بت پيدا مى كرد، از اين جهت مسلمانان از اين كار ممنوع گرديدند. اما اگر كسى در جوار قبر مرد صالحى به عنوان تبرّك مسجدى بسازد، نه براى پرستش آنان و نه به خاطر توجه به آن در موقع نماز، هرگز مشمول اين اخبار نخواهد بود.»
اين نه تنها قسطلانى است كه در شرح بخارى، احاديث مورد نظر را اين چنين تفسير مى كند، بلكه علاّمه سندى، شارح نسائى، سخنى به همين مضمون دارد كه برخى از آن را مى آوريم :
«إتَّخَذُوا قُبُورَ أنْبِيائِهِمْ مَساجِدَ» ؛ أى قِبلةً للصَّلاةِ وَيُصَلُّونَ اِليها أو بَنُوا مَساجدَ عليها يُصَلُّونَ فيها ولعلَّ وجهَ الكراهَةِ أنَّهُ قَدْ يُفضى الى عِبادَة نَفْسِ القَبْرِ.
حاصل سخن او اين است كه ساختن مسجد بر روى قبر، حرام و احياناً مكروه است اگر قبر را قبله قرار دهد حرام است و در غير اين صورت مكروه است؛ زيرا ممكن است منجر به عبادت صاحب قبر گردد.
باز مى گويد :
«يُحَذِّرُ أُمَّتَهُ أَنْ يَصْنَعُوا بِقَبْرِهِ ما صَنعَ الْيَهودُ والنَّصارى بِقُبورِ أَنْبيائِهِم مِنْ إتِّخاذِهِم تِلْكَ القُبورَ مَساجِدَ إمّا بِالسُّجُودِ اِلَيْها تَعْظِيماً لَها أَوْ بِجَعْلِها قِبْلةً يَتَوَجَّهُونَ فى الصَّلاةِ اِلَيْها»
«او امت خود را، از اين كه با قبر او همان طور رفتار كنند كه يهود و نصارى با قبر پيامبران خود رفتار مى كردند، باز مى دارد، زيرا آنان به عنوان تعظيم، بر قبور سجده مى كردند، و يا آن را قبله خود قرار مى دادند.»
شارح صحيح مسلم، در اين باره مى گويد : اگر پيامبر گرامى قبر خود و ديگرى را از اتخاذ مسجد باز داشت، به خاطر اين بود كه مبادا مسلمانان در تعظيم او مبالغه كنند و كار به كفر بكشد، از اين جهت وقتى مسلمانان مجبور شدند كه مسجد پيامبر را توسعه دهند و حجره هاى همسران پيامبر و حجره عايشه را، كه مدفن پيامبر است، در وسط مسجد قرار دهند، ديوار مدوّرى بر دور قبر كشيدند كه مبادا قبر او ظاهر گردد و مسلمانان بر قبر او سجده كنند، و سخن عايشه (لَوْلا ذلِكَ لأبْرَزُوا قَبْرَه غِيرَ أَنَّه خُشِىَ اَنْ يُتَّخَذَ مَسْجِداً) ناظر بر همين است.
شارح ديگر مى گويد : سخن عايشه مربوط به دورانى است كه مسجد توسعه پيدا نكرده بود، پس از توسعه و ادخال حجره وى در مسجد، حجره را به صورت مثلث درآوردند كه احدى نتواند، بر قبر نماز بگزارد. سپس مى گويد گروه نصارى و يهود، در كنار قبر، آنان را مى پرستيدند و يا شريك عبادت قرار مى دادند.
با اين قرائن و فهم شرح كنندگان حديث، نمى توان از احاديث جز اين فهميد و به غير آن فتوا داد.
مى توانيم از همه اين قرائن صرف نظر كنيم و مشكل را به گونه ديگر حل نماييم؛ يعنى بگوييم :
الف ـ مورد حديث جايى است كه مسجدى بر روى قبر ساخته شود و اين مطلب ربطى به مشاهد مشرفه ندارد. در تمام مشاهد، مسجد در كنار مدفن ائمه و اوليا قرار گرفته؛ به طورى كه مسجد از حرم جدا است.
و به عبارت ديگر : حرمى داريم و مسجدى. حرم براى خواندن زيارت و توسل است و مسجد در كنار آن، براى عبادت و ستايش خدا. در اين صورت اماكن مشرفه، از مفاد حديث (بر فرض اين كه مفاد احاديث همان باشد كه وهابى ها مى گويند) بيرون است.
و اصلا چگونه مى توان گفت كه ساختن مسجد در كنار قبر، حرام و يا مكروه است، در حالى كه مسجد پيامبر در كنار قبر آن حضرت قرار گرفته است؟!
اگر صحابه پيامبر، بسان ستارگان هستند كه بايد به آنها اقتدا كرد، چرا در اين مورد از آنان پيروى نكنيم؟ آنان مسجد را آن چنان توسعه داده اند كه قبر پيامبر و شيخين در ميان مسجد قرار گرفته است.
اگر مسجد سازى در كنار قبر اولياى خدا، نامشروع بود، چرا مسلمانان مسجد پيامبر را از هر طرف توسعه دادند؟ بطورى كه قبر در وسط مسجد قرار گرفت، در حالى كه مسجد در زمان پيامبر، در ضلع شرقى محل قبر قرار داشت بر اثر توسعه، قسمت غربىِ محل قبر نيز جزو مسجد شد.
آيا معناى پيروى از «سلف» و سلفى بودن كه پيوسته گروه وهابى به آن افتخار مى ورزند، اين است كه فقط در يك مورد از آنان پيروى كنيم، و موارد ديگر را ناديده بگيريم؟!
از اين بيان روشن مى گردد كه سخن ابن قيم كه مى گويد : «در اسلام قبر و مسجد در كنار هم جمع نمى گردد» تا چه حدّ بى پايه و مخالف سيره مسلمانان است.
ب - از اين روايات، بيش از اين استفاده نشد كه پيامبر گرامىصلىاللهعليهوآلهوسلم
از مسجد سازى بر مدفن اوليا و يا جواز آن نهى كرده است، ولى هرگز دليل قطعى وجود ندارد كه ثابت كند اين نهى يك «نهى تحريمى» است بلكه احتمال دارد كه «نهى تنزيهى» و به اصطلاح كراهتى باشد همچنانكه بخارى احاديث را به اين حمل كرده و عنوان بحث را اينگونه آورده است؛ «باب، يكره من اتّخاذ المساجد على القبور.»
گواه ديگر بر تنزيهى بودن نهى، آن است كه اين مطلب با لعن بر «زائرات القبور» «زنانى كه قبور را زيارت كنند) همراه وارد شده است.
بطور مسلم، زيارت قبر براى زن ـ به خاطر يك رشته عوارض مكروه است نه حرام.
اگر پيامبر اين گروه را لعن مى كند، لعن گواه بر تحريم نيست؛ زيرا در بسيارى از روايات، «مرتكبان كارهاى مكروه» نيز مورد لعن قرار گرفته اند و مقصود از لعن، شدت كراهت و فاصله زياد گرفتن از رحمت خدا است. در روايات، كسانى كه تنها مسافرت مى روند و تنها مى خوابند و تنها مى خورند نيز مورد لعن قرار گرفته اند.
در پايان، نكته ديگرى را ياد مى آوريم و آن اين كه مسجد سازى بر روى قبر افراد صالح، در صدر اسلام امرى رايج بوده است.
سمهودى مى گويد :
وقتى مادر على، فاطمه بنت اسد درگذشت، پيامبر دستور داد كه در محل مسجدى كه امروز به آن قبر فاطمه مى گويند، دفن كنند. مقصود ايشان اين است كه محل قبر فاطمه بعدها به صورت مسجد درآمد، و باز مى گويد : مصعب بن عمير و عبدالله بن جحش، زير مسجدى كه بر قبر حمزه ساخته شده است به خاك سپرده شدند.
همچنين مى گويد : در قرن دوّم بر روى قبر حمزه مسجدى به پا بود.
اين مسجد همچنان بود تا زمان تسلط وهابيان، كه آنان روى اين ادلّه واهى، ويرانش كردند.