حقیقت دنیا
در اصل، دنیا حقیقتی دارد که خداوند بزرگ این همه نعمت های بی کران را در آن قرار داده و انسان را تسخیر این نعمت ها نموده تا بتواند به حقیقت دنیا پی ببرد. و در مقابل خالق بی همتای اش سر بر خاک بندگی گذارد و خاضعانه کرنش کند.
ولی افسوس! هواهای نفسانی و امیال طولانی انسان انگیزه شناخت حقیقی دنیا را از او سلب کرده، رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
می فرماید: «الدّنیا مزرعة الآخرة؛
دنیا محل کشت و برداشت آن در آخرت است». چه محصولی می توانیم در این دنیا کشت نماییم که حاصل آن در عالم برزخ و قیامت ثمر بخش باشد؟ انسان اگر به وجود و جوهره اصلی خود پی ببرد، خواهد فهمید که جز اعمال صالح، چیز دیگری نمی تواند ره توشه آخرت او باشد. و محصولی که بتواند زندگی اخروی را با آن خرید، همانا به دنیا با دیده عبرت نگاه کردن است و از گذشته گان دنیا درس تنهایی یاد گرفتن. در اصل حقیقت دنیا در حق بندگان چیزی است که خداوند انسان را برای آن او را خلق کرده چنان چه می فرماید:(
و ما خلقت الجنّ و الانس اِلاّ لیعبدون
)
و آن چیزی است که پیش از مردن از برای بنده در آن بهره و لذّتی است. حقیقت دنیا ورای آن معرفت و عشق حقیقی است که در وجود همه انسان ها به ودیعه گذاشته شده و باید در طول عمر راز دنیا را در آن کاشف باشد، چون که ما در عالم محسوس آن را درک نمی کنیم و یک ارتباط باطنی است که باید با معبود برقرار کرد. و این ارتباط باطنی از هر طریقی امکان دارد «الطرق إلی الله بعدد انفس الخلائق و یا بعدد الانفاس الإلهیّه» و بهترین و نزدیک ترین راه همان راز و نیاز و عشق در عبادت و پرستش پروردگار عالم است، و یکی دیگر از راه های که خداوند به آن عنایت دارد و توصیه به آن می فرماید:(
لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَما تُنْفِقُوا مِنْ شَیء فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ
)
؛
هرگز به مقام نیکان و خاصان خدا (درجات عالیه بهشت) نخواهید رسید. مگر آن که از آن چه دوست دارید در راه خدا انفاق کنید. که همانا خدای بر آنچه انفاق می کنید آگاه است. »
از جانب پروردگار عالم به موسی بن عمران وحی شد:
ای موسی! تو را با خانه ای که مأوای ظالمین است چکار، این خانه تو نیست؛ دل خود را از آن فارغ کن و هوس خود را از آن بردار که بد خانه ای است، مگر از برای کسی که در آن عملی کند. ای موسی! من در کمین ظالم نشسته ام تا حق مظلوم را از او باز ستانم. ای موسی! دل را به محبّت دنیا مبند که هیچ گناه کبیره بدتر از آن به نزد من نخواهی آورد.
روزی حضرت موسی به مردی گذشت که از خوف می گریست. چون برگشت باز او را گریان دید. مناجات کرد که بار خدایا! این بنده تو از خوف تو گریان است. حق تعالی به او خطاب کرد: ای پسر عمران! اگر آن قدر گریه کند که آب دماغ او با آب چشم اش مخلوط شود و بیرون آید و دست های خود را آن قدر در درگاه من بلند کند که از بدن او جدا شوند او را نخواهم آمرزید، به جهت آن که او دنیا را دوست دارد. و مناجات اش برای دوستی دنیاست و دوستی دنیا او را گریان کرده نه خوف از عذاب من.
خداوند در اوصاف دوست داران دنیا می فرماید:
(
مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ * ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا عَلَی الأَخِرَةِ وَ أَنَّ اللهَ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْکفِرِینَ * أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصرِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغفِلُونَ
)
؛
آنان که دل را به روی کفر می گشایند، مورد خشم خداوندند و عذابی بزرگ برای شان مهیاست و این بدان سبب است که اینان زندگی دنیا را بیشتر از زندگی آخرت دوست دارند و خدا مردم کافر را هدایت نمی کند. خدا بر دل و گوش ها و چشمان شان مهر نهاده است و خود بی خبرانند.
جلال الدین مولوی می سراید:
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
نعمتت دادم، بگو شکرش چه بود
|
|
دادمت سرمایه، هین بنمای سود
|
و رسول گرامی اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
در یک حدیث نسبتاً طولانی می فرماید:
چهار چیز قلب را می میراند: 1- تکرار گناه 2- گفت و گوی زیاد با زنان 3- بحث و جدل با انسان جاهل (احمق) که از بحث با او نتیجه ای نمی گیرد 4- همنشینی با مردگان، از پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
سؤال شد: یا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
مردگان کیانند؟ حضرت فرمود: هر ثروتمندی که خوش گذران (عیاش) باشد.
فراز آخر حدیث حب دنیای افراد متمکّن و بی خبر از مشکلات مادی قشره آسیب پذیر و محروم جامعه اسلامی است. در صورتی که خداوند توسط همین محرومین و نیازمندان اغنیا و سرمایه داران را مورد آزمایش و امتحان خود قرار می دهد.
پند مورچه به سلیمانعليهالسلام
در قرآن مجید، بعضی از سوره ها به نام حیوانات آمده که این خود بیان حقیقت و عظمت قدرت لایزال خداوند را نشان می دهد. و خداوند در وجود هر کدام از حیوانات کنش ها و صفت هایی قرار داده که اختصاص به ذات خلقت شان دارد. مثلا در وجود زنبور عسل، چگونه خداوند حکیم از آب دهان او مُوم و عسل را آفرید و او را تعلیم کرد تا از گل ها و شکوفه ها غذای خود را به دست بیاورد، تا یکی از حیوانات پر سود و تجارتی گردد. و از برای آنها ملکه ای قرار داده که از جهات خلقت با بقیه فرق دارد و همه مطیع منقاد امر و نهی او قرار دارند و او را خیرخواه دیگران آموخت.
و یا: در خصوص خلقت خفاش که نسبت به دیگر حیوانات عجیب و شگفت آورتر است. و امیرالمؤمنین علیعليهالسلام
می فرماید: «خداوند پر و بال او را گوشت بدنش قرار داده و به چهار دست و پا راه می رود، دیگر از عجایب خلقت او این است که تمام پرندگان تخم می گذارند، ولی این حیوان مثل چارپایان سه تا هفت بچه می زاید و مثل زن ها حیض می بیند و پاک می شود. و مثل انسان می خندد و به بچه خودش شیر می دهد. و دیگر خصوصیات چارپایان را نیز دارد. »
مورچه هم از جهت خلقت و صفات ذاتی اش طوری آفریده شده که حرص در جمع آوری و احتکار در آذوقه معروف است. و یکی از صفت های برجسته و بارز این حیوان کم جثه، تلاشگر و فعّال بودن اش می باشد. دقت آنها در جمع آوری نیازمندی های زمستان، طرز ذخیره و انبار آنها، دفاع کردن خود از دشمن، پیدا کردن لانه و خانه خود از فاصله های بسیار دور، پیش بینی آنها از حوادث آینده و چیزهای دیگر که نشان دهنده دنیای پر رمز و راز حیوانات به خصوص مورچه گان است، که برای انسان لاینحل است.
در سوره نمل، در خصوص یکی از مسافرت های تاریخی حضرت سلیمانعليهالسلام
که سپاهیان او از جن، انس، چارپایان و پرندگان بودند بیان می کند. حکومت حضرت سلیمان - همان طور که طبق احادیث و روایات به ما رسیده یکی از سلطنت ها و حکومت های خارق العاده و کارهای اعجازآمیز بود - و با عظمت و شوکت تمام به سوی مقصد راه می پیمودند، تا این که عبورشان به وادی مورچه گان افتاد. یکی از مورچه ها که سِمَت بزرگی و رهبری آنها را داشت اعلام خطر کرد، و فریاد زد: ای گروه مورچه گان! به خانه ها و پناهگاه های خود بگریزید. تا سلیمان و سپاه اش شما را زیر پای خود لگدکوب نکنند. باد صدای آن مورچه را به گوش سلیمان رسانید، سلیمان دستور داد آن مورچه را حاضر کنند، پرسید: مگر نمی دانی من پیامبر خدا هستم، و ظلم و ستم در حریم و حیطه انبیا راه ندارد؟ گفت: چرا درست است.
پرسید: پس برای چه سخن گفتی و مورچه ها را از ما ترسانیدی! ؟
گفت: من دیدم اگر مورچه ها این تشکیلات عظیم و سلطنت بی مانند تو را ببینند نعمت هایی که خدا به آنها داده کوچک می شمرند و ناسپاسی می کنند، خواستم آنها را از چنین خطری حفظ کنم.
سلیمان جواب مورچه را عاقلانه دید، و ساکت شد. آن گاه مورچه پرسید. ای سلیمان! هیچ می دانی، چرا بساط تو بر روی باد حرکت می کند؟ و چرا از میان تمام قدرت ها، قدرت باد مأمور حمل و نقل بساط تو شده است؟ گفت: نمی دانم. مورچه گفت: برای آن است که خداوند به تو اعلام کند این بساط و تخت و سلطنت بقایی ندارد، و بر باد است.
امیرالمؤمنین علیعليهالسلام
فرمود:
وقتی که فدک در تصرف فاطمه بود، در یکی از باغ های آن بودم؛ زنی را دیدم بسیار خوش صورت بود و گفت: «یابن ابی طالب هل لک ان تزوجنی فاغنیتک عن هذه المسحاة و ادلک علی خزائن الأرض؛ ای پسر ابوطالب می خواهی مرا تزویج کنی تا تو را از این زحمت بی نیاز کنم و تو را به سوی گنج های روی زمین دلالت کنم. » تا آن مال برای تو و فرزندان ات بماند؟ گفتم تو کیستی؟ تا از اهل و کسان تو، تو را خواستگاری کنم گفت: من دنیا می باشم به او گفتم: «ارجعی و اطلبی زوجاً غیری؛ گفتم برگرد و برو شوهری غیر از من اختیار کن» و مشغول کار خود شده و دیگر به او اعتنایی نکردم.
این بود که آن امام همام آن قدر نسبت به دنیا بی میل و رغبت باشد و شب و روز در مقام تهیه سفر آخرت، و عبادت خدا را می کرد، و از دل ندا می داد: «والله لأبنُ أبی طالب آنس بالموت مِنَ الطّفل بثدی امّه؛ به خدا قسم، پسر ابوطالب به کام مرگ و به لقای خدا انسش بیشتر از طفل است به پستان مادر. »