از ازل تا قيامت

از ازل تا قيامت0%

از ازل تا قيامت نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21194 / دانلود: 3664
اندازه اندازه اندازه
از ازل تا قيامت

از ازل تا قيامت

نویسنده:
فارسی

خداوند انسان را با چه هدفی خلق کرد؟

چرا خداوند در حالی که می‌دانست بسیاری از انسان‌ها به جهنم می‌روند، در عین حال آنها را خلق کرد؟

آیا انسان اشرف موجودات زمین یا کل هستی است و آیا امکان خلقت موجودی شریف‌تر از انسان وجود دارد؟

و ... این قبیل سئوالات ذهن بسیاری از افراد را به خود متوجه می سازد.

نگارنده کتاب «از ازل تا قیامت» را در دو فصل سامان داده است: یکی معرفت دینی و گرایش به ایمان و دیگری عوالم شش گانه، که در طی این دو فصل درباره سعادت واقعی اشخاص و چگونگی عوالم خلقت انسان پژوهش کرده است. در این مباحث با تحقیق انسان شناختی و با در نظر گرفتن مسائل اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی که گسترده ترین بحث ها را در بر دارد. به شناخت عوالم شش گانه انسان پرداخته، که از گذشته مورد علاقه همگان بوده است؛ تا سوال های بنیادین و همیشگی انسان یعنی: از کجا آمده ام؟ آمدن بهر چه بود؟ و به کجا می روم؟ پاسخ منطقی دهد.

عدم شناخت عوالم خلقت، ضعف ایمان و کسالت روح را همراه دارد و همان گونه که جسم در همه حال به غذای مقوی نیازمند است تا در برابر هجوم میکروب ها ایستادگی نماید؛ روح نیز به غذای مقوی و روح بخش احتیاج دارد تا در مقابل امراض کسل کننده بایستد.

از این رو، چگونگی نشاط روح و جسم در کتاب از ازل تا قیامت، آمده تا همگان خصوصا نسل جوان از آن بهره مند شوند.

به دوستان و عزیزانی که علاقمند به مطالعه در زمینه ی مباحث اعتقادی هستند این کتاب پیشنهاد می شود.

امیدواریم تلاش این مجموعه مورد توجه مخاطبین عزیز قرار گیرد. ما را با نظرات و پیشنهادات خویش، در راستای بهبود سطح کیفی مطالب وب سایت کمک نمائید.

آرامش خاطر سیدالشهداءعليه‌السلام

امام سجاد علی بن حسینعليه‌السلام فرمود: هنگامی که روز عاشورا جریان کار بر امام حسینعليه‌السلام بسیار سخت شد، عده ای از اصحاب آن حضرت دیدند که حالات امامعليه‌السلام با حالات آنها فرق دارد. حال آنها چنین بود: هر چه بیشتر در محاصره دشمن قرار می گرفتند ناراحت تر می شدند، و دل های شان بیشتر به طپش می افتاد. ولی امام حسینعليه‌السلام و بعضی از خوّاص آن حضرت چنین نبودند. رنگ چهره آنها برافروخته تر می شد و اعضای شان آرام تر می گردید. در این حال بعضی به یک دیگر می گفتند: ببینید، گویی این مرد اصلا باکی از مرگ ندارد. امام حسینعليه‌السلام رو به آنها کرد و فرمود: ای فرزندان عزیز و بزرگوار من! قدری آرام بگیرید و صبر و تحمّل کنید. زیرا مرگ پلی است که شما را از گرفتاری ها و سختی ها به سوی بهشت های وسیع و نعمت های جاویدان می رساند؛ «فَاَیُّکُمْ یَکْرَهُ اَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْن اِلی قَصر»؛ کدام یک از شماها دوست ندارید که از زندانی به سوی قصری انتقال یابید؟ » در حالی که مرگ برای دشمنان شما هم مانند پلی است که از قصری به سوی زندان و شکنجه گاه انتقال می دهد؛ زیرا پدرم نقل کرد که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «اِنَّ الدُّنْیا سِجْنُ المُؤْمِنِ وَ جنَّةُ الکافِرِ، والمَوْتُ جِسْرُ هؤلاء الی جَنانِهِمْ و جِسْرُ هؤلاء اِلی جَحیم»؛ همانا دنیای زندان مؤمنان و بهشت کافران است؛ و مرگ پلی است که این ها (مؤمنان) را به سوی بهشت و آنها را (کافران) را به سوی دوزخ می کشاند. » سپس فرمود: «ما کَذَبْتُ ولا کَذِبْتُ»؛ من دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. و نه من دروغ می گویم نه پدرم به من دروغ گفته است.»(1)

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز بدر رو به شهدای بدر کرد و فرمود: «هَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبَّکُمْ حَقّا؛ ای کشته شدگان آیا یافتید آنچه را که پروردگار شما به حق و راست وعده داده بود. » بعضی از اصحاب گفتند: یا رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! این ها که مرده اند چگونه ایشان را آواز می دهی در حالی که جسدی بیش نیستند؟ حضرت فرمود: «اِنَّهُمْ اَسْمَعْ مِنْکُمْ»؛ ایشان از شما شنواترند و فهم و ادراک ایشان در این حال از شما بیشتر است. »(2)

روشن است که شنیدن آنها در آن وقت به آن بدن (جسد بی روح) نیست که در صحرا بدر افتاده بودند. بلکه همان نفسی مجرّد یا روح باقیّه آنها است. و آن حضرت می فرماید: «النّاسُ نیامٌ فَاذِا ماتو اِنْتَبِهُوا»؛ مردم در خواب اند وقتی که مردند بیدار می شوند. »

در معاصی شد همه عمرت تباه

قامتت خم گشت از بار گناه

موی تو در روسیاهی شد سپید

یعنی از ره، قاصد مرگت رسید

--------------------

پاورقی ها :

1. همان، ص 195.

2. نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص 10.

--------------------

کتمان حقایق

بعضی به خیال پوچ و بی اساس خود که افکارشان ظرفیت پذیرش حقایق را ندارد، می پندارند که اگر کسی مُرد در حکم جمادات است - نظیر چوب خشکیده و... سؤال و جواب قبر برای اش معنا ندارد، و می پندارند اگر در دهان مرده چیزی پر کنیم و روز دیگر قبرش را بشکافیم و جسدش را بازبینی و وارسی کنیم، خواهیم دید که چیزی از دهان اش برداشته نشده.

این نوع اشکالات از ضعف ایمان و عدم شناخت از حقیقت عوالم آفرینش انسان است. زیرا همان طور که در بحث اوّل عوالم ششگانه بیان کردیم؛ حرف زدن، راه رفتن، سیر کردن، خوردن و آشامیدن همان صفات مشترک انسان و حیوان است. در حالی که انسان هر شب در عالم رؤیا نطق ها و گفتوگوها دارد، بدون این که زبان و یا لب او جنبشی و تکانی داشته باشد. و کسی که نزدیک اش بیدار باشد صدای اش را نمی شنود، و هم چنین سیر و سفرهای او را در کوه، صحرا و سبزه زارها - بدون این که بدن اش در بستر خواب حرکتی داشته باشد - نمی بیند. این ها لازمه تکامل پرواز روح از جسم است تا بدین وسیله حقیقت مرگ برای انسان معلوم و روشن شود.

در این باره باید گفت که جسم و روح بعد از فعالیت های روزانه و خستگی مفرط احتیاج به یک استراحت مطلق دارند، تا قدرت و آسایش از دست رفته را باز یابد. احتمالا خداوند احلام (خواب دیدن) را بر وجود انسان قرار داده تا حکمت پرواز روح از کالبد جسم را به او بفهماند و این اتفاق از دوران کودکی تا پیری هر چند وقت به وقوع می پیوندد، تا انسان به واقعیّت زندگی در عالم برزخ و قیامت پی ببرد. و شک و تردید را در بقای روح از ذهن بیرون کند و حیات پس از مرگ را یکی از اصول دین و ایمان خود بگمارد. و این در صورتی امکان پذیر است که انسان کتمان حقایق نکند و آنچه در تعالیم اسلامی آمده عقلا بپذیرد و مغلطه ننماید. حضرت موسی بن جعفرعليهما‌السلام می فرماید: «بشر در ابتدای خلقت، رؤیا (خواب دیدن) نداشت و بعد از مرور زمان خداوند به او عطا کرد. بیش از آن بود که خداوند پیغمبری را برای دعوت و هدایت مردم زمان اش فرستاد؛ و مردم را به اطاعت و بندگی پروردگار عالم امر می کرد. گفتند: اگر ما خدا را بپرستیم در برابرش چه داریم، در حالی که دارایی تو از ما بیشتر نیست. آن پیامبر فرمود:

اگر اطاعت خدا کنید، جزای شما بهشت است. و اگر معصیت کردید و حرف مرا نشنیده گرفتید، جای شما دوزخ است. گفتند: بهشت و دوزخ چیست؟ برای شان توصیف کرد و توضیح داد. پرسیدند کی به آن می رسیم؟ فرمود: هنگامی که مُردید. گفتند: ما می بینیم که مرده های ما پوسیده و خاک می شوند و برای آنها چیزی از آنچه وصف کردی نیست؟ و آن پیغمبر را تکذیب کردند. خداوند رؤیا یا خواب دیدن را برای آنها قرار داد. در خواب دیدند که می خورند، می آشامند، حرکت می کنند، می گویند، می شنوند و... چون بیدار شدند اثری از آنچه دیده بودند، ندیدند. نزد پیغمبرشان آمدند، و خواب های خود را بیان کردند. آن پیغمبر فرمود: خداوند خواست حجّت را بر شما تمام کند. روح شما هم چنین است هنگامی که مُردید هر چند بدن های شما در خاک پوسیده می شود ولی روح های شما در عذاب و یا در ناز و نعمت می باشد. »(1)

از حضرت جوادعليه‌السلام سؤال شد:

مَاالْمَوْتُ؟ قالَ: هُوَ النَّومُ الَّذی یَاْتیکُمْ کُلَّ لَیْلَة اِلاّ اِنَّهُ طَویلٌ مُدَّتُهُ لا یُنْتَبَهُ مِنهُ اِلاّ یَوْمَ الْقِیامَةِ؛(2)

مرگ چیست؟ در پاسخ فرمود: مرگ همان خواب است که هر شب سروقت شما می آید، جز آن که مدّت خواب مرگ طولانی است و آدمی از آن خواب بیدار نمی شود جز روز قیامت.

شباهت و هم مانندی خواب و مرگ در نظر اولیاءاللّه به اندازه ای است که رسول گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر وقتی از خواب بیدار می شدند، خدا را این گونه حمد و سپاس می نمود: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذی اَقیانا بَعْدَ ما اَماتَنا وَ اِلَیْهِ النُّشُورُ؛(3) سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که ما را پس از مردن دوباره زنده کرد و حشر و نشر مردم در قیامت به سوی او خواهد بود. »

--------------------

پاورقی ها :

1. دستغیب، شهید سیدمحمد، معاد، ص 6.

2. شیخ صدوق، محمدبن علی، معانی الاخبار، ج2، ص 195.

3. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، کلمه نوم، ص 626.

--------------------

سه روز مهم در حیات بشر

در تدوین و تبیین عوالم ششگانه، سه روز است که از نظر تعالیم اسلام بسیار مهم تلقی شده است. و بزرگ ترین تحوّل عوالم ششگانه در آن سه روز به وقوع می پیوندد. که عبارتند از: روز ولادت، روز مرگ و روز قیامت.

در این سه روز، انسان از عالمی به عالم دیگر انتقال می یابد و تمام شرایط زندگی و قوانین حیات اش دگرگون می شود. روز ولادت، رحم مادر را ترک می کند، و حیات جنینی او پایان می یابد و به دنیا قدم می گذارد. در آن روز همه صفات خوب و بدی که از پدران و مادران - دور و نزدیک - خود ارث برده و هم چنین تمام صفاتی که در حیات جنینی از مادر نصیب اش شده با خود به دنیا می آورد و در اوضاع و احوال اش تثبیت می گردد. و روز مرگ، زندگی دنیا را ترک می کند. و به عالم برزخ وارد می شود. و تمام اعمال خوب و بدی که در حیات دنیا انجام داده با خود می برد و سود و زیان شان را مشاهده می کند. و در روز سوّم به فرمان الهی دوباره زنده می شود، جسم و جان اش به هم می پیوندند، عالم برزخ یا خانه قبر را ترک می کند و در عالم وحشت زا و هراس انگیز قیامت وارد می شود و در شرایط بسیار سخت و طاقت فرسا در انتظار رسیدگی به حساب و روشن شدن پاداش یا کیفر اعمال خود به سر می برد.

یاسر خادم می گوید: از حضرت رضاعليه‌السلام شنیدم که می فرمود:

وحشت بارترین مواقع برای این مردم، سه روز است: روزی که از شکم مادر خارج می شوند و دنیا را می بینند. روزی که می میرند و عالم بعد از مرگ و اهل آن را مشاهده می کنند. و روزی که دوباره زنده می شوند و به صحنه قیامت قدم می گذارند و احکامی را مشاهده می کنند که در دنیا ندیده اند. و خداوند سلامت حضرت یحیی را در این سه روز اخبار نموده و حضرت مسیح در این سه مرحله برای خویشتن سلامت خواسته است.(1)

خداوند در قرآن، سه روز مشکل و سرنوشت ساز انسان را تعبیر به؛( وَسَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً ) (2) نشان می دهد، که در تاریخ زندگی انسان و انتقال او از عالمی به عالم دیگر سه روز سخت وجود دارد، روز گام نهادن به این دنیا( یَوْمَ وُلِدَ ) و روز مرگ و انتقال به جهان برزخ( یَوْمَ یَمُوتُ ) و روز برانگیخته شدن در جهان دیگر( وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً ) و از آن جا که این سه روز انتقالی طبیعتاً همرا با بحران هایی [جسمی - روحی] روبه رو است، خداوند سلامت و عافیت خود را شامل حال بندگان خاص اش قرار می دهد و آنها را در این سه مرحله طوفانی در کنف حمایت خویش می گیرد.

هر چند این تعبیر تنها در دو مورد در قرآن مجید آمده است: در مورد یحیی و عیسیعليهما‌السلام ، اما در مورد یحیی تعبیر قرآن، امتیاز خاصی دارد. چرا که گوینده این سخن خداست در حالی که در مورد مسیحعليه‌السلام گوینده، خود او است.(3)

با فرا رسیدن مرگ عمر دنیا یا حیات انسان در این جهان تمام می شود. و این حیات موقت در این جهان پایان پذیر تبدیل به حیات جاویدان می گردد. و با توجه به این که عوالم ششگانه انسان به طور ممتد و یکی پس از دیگری است و پس از پایان هر عالمی، عالم دیگری می آید که تکمیل کننده عالم قبل خود می باشد و به او تکامل می بخشد. تا این ادوار حیات بشر که به همان سه روز سرنوشت ساز تعبیر خداوند در قرآن اش است مبدّل گردد.

رسول گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

زیاد در یاد نابود کننده لذت ها باشید. عرض شد یا رسول اللّه آن چیست؟ در پاسخ فرمود: مرگ است. آن کسی که به حقیقت از مرگ یاد می کند، اگر در سعه و گشایش زندگی باشد؛ غرورش برطرف می شود و دنیا بر وی تنگ می گردد. و اگر در مضیقه و سختی باشد با یاد مرگ، از فشار فکری - روحی رهایی می یابد و دنیا به نظرش وسیع و گسترده می نماید.

مرگ اوّلین منزل از منازل آخرت و آخرین منزل از منازل دنیاست. خیر و خوش بختی از آن کسی است که هنگام فرود آمدن در اولین منزل، مورد تکریم و احترام باشد و موقع بیرون رفتن از آخرین منزل به شایستگی و خوبی بدرقه شود.(4)

به هر حال حکمت و مصلحت الهی اقتضا می کند، که انسان ها طوری آفریده شوند که مرگ قطعی و حتمی در نظرشان همانند شک و تردید جلوه کند، تا در امرار معاش و عمران آبادی دنیا دل سرد نباشد، و دچار یأس و ناامیدی نشوند و اندیشه مرگ انسان را از شور و عشق زندگی باز ندارد. ولی با وجود این حالات نباید فاصله بین خود و مرگ را بسیار طولانی پنداشت و چشم واقع بین را با آرزوهای دراز و غیر قابل تحقق نابینا ساخت. و یا فاصله را طوری کوتا کند که هماننده بیمار لاعلاجی که طبیب از درمان اش اظهار عجز نموده و او از زندگی ناامید شده و در کنج خانه به انتظار خموشی عمر بنشیند و حیات را بر خود تار که تاریک ببیند. و امام علیعليه‌السلام می فرماید:

مَن رَأی الْمَوْتَ بِعَیْنِ یَقینِهِ رَاهُ قَریباً وَ مَن رَأی الْمَوتَ بِعَیْنِ اَمَلِهِ رَاهُ بَعیداً؛(5)

کسی که مرگ را با چشم یقین نگاه کند آن را نزدیک می بیند. و کسی که با چشم آرزو می نگرد آن را دور می پندارد.

و یا:

وَمَنْ اَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدّنیا بِالْیَسیرِ؛(6)

کسی که زیاد در یاد مرگ باشد از حرص و فزون طلبی رهایی می یابد و با مقدار کمی از آنچه در زندگی دنیا دارد، راضی می شود.

--------------------

پاورقی ها :

1. بحرانی، علامه سیدهاشم، تفسیر برهان، ذیل آیه33، سوره مریم.

2. مریم (19) آیه 15.

3. مکارم شیرازی، آیة اللّه ناصر، تفسیر نمونه، ج13، ذیل آیه.

4. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج3، ص 134.

5. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 32، ص 354، روایت 337؛ آمدی، عبدالواحد، فهرست غررالحکم.

6. فیض الاسلام، علی نقی، نهج البلاغه، کلمات قصار.

--------------------

یاد مرگ پیش گیری از سقوط اخلاقی

همان طور که برای بهداشت فردی - اجتماعی اهمیّت زیاد قائل هستیم تا خود و جامعه مان بیمار نشود. و توصیه ها و پیش گیری های بهداشتی را نصب العین قرار می دهیم تا خانواده و جامعه ای شاداب و با طراوت داشته باشیم؛ برای پیش گیری از سقوط اخلاقی نیز خداوند نعماتی قرار داده که یکی از نعمت های الهی وجود مرگ است، که حیات فناپذیر دنیوی را تبدیل به حیات جاویدان می کند. و اگر عقلا به زوایای عدم مرگ و یا عدم فناپذیری حیات انسان بنگریم و این عدم را به اثبات برسانیم که مرگ نیست و حیات انسان در دنیا پایان نمی یابد. واقعاً چه دنیایی خواهیم داشت؟ جالب این که عالم قبل از مرگ یعنی دنیایی که هم اکنون در آن زندگی می کنیم با عالم بعد از مرگ یعنی جهانی که با مردن به آن جا می رویم، دو عالم جدا و متغایر از هم است. تا در دار دنیا هستیم از عالم بعد از مرگ بی خبریم و چون به عالم بعد از مرگ انتقال یافتیم از دنیا منقطع می شویم. جالب تر از آن این که انتقال از این عالم به آن عالم با سرعت و در مدت کوتاه انجام می پذیرد و ظرف یک یا چند لحظه حیات دنیای گذران را ترک می گویم و به عالم ناشناخته وارد می شویم. و این نعمت الهی از آن جهت دارای اهمیت است که به انسان بر اثر غفلت از مرگ به افراط کاری نگراید. و در امور مادّی و دنیوی اسراف و زیاده روی نکند و در مسیر کسب تعالی اخلاق که سرشت انسان است در سقوط فساد و تباهی قرار نگیرد. و طوری پرورش یابد که هر چند گاه مرگ را یاد کند و ذکر زبان اش قرار گیرد. و از گذشتگان درس عبرت بیاموزد و از این سرنوشت اجتناب ناپذیر پند و اندرز گیرد. و بدین وسیله خویشتن را از گناه و تجاوز به حقوق دیگران مصون دارد. و در این مسیر اولیای الهی سفارش کرده اند که بسیار به یاد مرگ باشید و خاطرنشان ساخته اند که یاد مرگ می تواند در افراد آگاه و با ایمان اثر مفید و سودبخش بگذارد؛ اخلاق شان را اصلاح کنند، آنان را از گناه و ناپاکی بر حذر دارد، موجبات رستگاری و سعادت باشد و در اصلاح جامعه خود بکوشند. در این راستا امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

یاد مرگ، شهوات غیر مشروع را در ضمیر انسان می میراند. ریشه های غفلت و ناآگاهی را می کند، دل را به وعده های الهی تقویت می کند. به طبیعت آدمی نرمی و رقّت می بخشد نشانه های هواپرستی را درهم می شکند، آتش حرص را فرو می نشاند و دنیا را در نظر آدمی کوچک و حقیر می سازد.(1)

و ابی بصیر تفسیر آیه:( فَلَوْلا إِذا بَلَغَتِ الحُلْقُومَ... إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ * تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ) (2) از امام صادقعليه‌السلام سؤال می کند. امام فرمود:

موقعی که جان مؤمن در گلو هست و هنوز فروغ حیات اش پایان نیافته و چراغ زندگی اش به کلی خاموش نشده است. منزلی را که در بهشت دارد به وی ارائه می شود، از دیدن آن به هیجان می آید و می گوید: مرا به دنیا باز گردانید تا خانواده ام را به آنچه مشاهده می کنم آگاه سازم. در پاسخ اش می گویند: این کار ناشدنی است و راهی برای برگشت به دنیا نداری.(3)

آری! در تعالیم اسلام و در مکتب پرفیض شیعه به ما آموخته شده که دنیای گذرا برای انسان های با معرفت خانه خودسازی و انجام وظایف الهی و ادای تکالیف الهی و انسانی است. و عالم آخرت برای آنان خانه حساب و کتاب، پاداش و کیفر باری تعالی است و این مطلب در بیانات حضرت علیعليه‌السلام چنین آمده است:

وَاِنَّ الّیَوْمَ عَمَلٌ وَلاحِسابَ وَغَداً حِسابٌ وَلاعَمَلَ؛(4)

امروز روز عمل است نه روز حساب و فردا روز حساب است نه روز عمل.

و از قول شاگردان حضرت آیة الله بروجردیقدس‌سره که در آن لحظات آخر عمر، شاگردان آقا دورش حلقه زده بودند و چشم های اشگ گین آقا را مشاهده می کردند، خدمات آقا را نسبت به اسلام و مذهب به حق شیعه یادآور می شدند، آقا اشاره به یک حدیث نبوی که می فرمایند: «خلّص العمل لِلّه فانّ الناقده بصیرٌ بصیر؛ عمل برای خداوند باید خالص محض باشد، زیرا نقّاد و نقد کننده عمل بسیار بینا و ظریف بین است. » یادآور می شوند که این عمل صالح و مخلصانه است که به فریاد انسان می رسد نه خدمات گسترده.

حضرت سیّدالسّاجدین امام سجادعليه‌السلام در یاد مرگ، چنین می فرماید:

ای خداوند بزرگ! ما را از فریب زندگی و خطرهای این فریب بر کناردار. و همواره هراس مرگ را در برابرمان به جلوه [و مسرور] انداز، تا در آن لحظه که چنگ بر گریبان ما اندازد از وی هراسناک نباشیم. و مردن را حادثه ای دور از ترغیب و انتظار نپنداریم. چنان کن که در فروغ نیکی ها و حسنات، جمال مرگ را زیبا و خواستنی بیابیم. و به اشتیاق مرغ قفس که همواره بال و پر می آراید تا از قفس آزاد شود بال و پر بیاراییم.

از دام طبایع بدر آییم و به سوی تو پرواز کنیم. چنان کن که مرگ محبوب ما و مطلوب ما و عزیزترین یار ما باشد. و هر چه زودتر ما را به تو ای منبع لایزال وجود! باز گرداند. و هستی ناچیزمان را در هستی مطلق و بی منتهای تو محو کند.

ای پروردگار من! میان ما و مرگ ما الفتی برقراردار، که بر او لبخند زنیم و سایه اش را برای خویش پناهگاهی مطمئن و مأنوس بشماریم؛ تا وقتی که به روی ما آغوش می گشاید مشتاقانه به آغوشش در افتیم و مشتاقانه در سایه اش بیاساییم. و مقدم مرگ را در بستر ما مسعود و مبارک گردان و میهمانی او را بر ما خجسته و فرخنده بدار، تا ضیافت مرگ برای ما ضیافتی شقاوت آمیز نباشد و در دیدارش خسته و شرمسار نمانیم.

ای پروردگار من! مقدّر فرمای که دست مرگ بر روی ما به مغفرت و مرحمت گشوده شود و کلید مرگ برای ما کلید رحمت باشد.(5)

--------------------

پاورقی ها :

1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج3، ص 135.

2. واقعه (56) آیات 83 - 87.

3. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، ج3.

4. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 6، ص 154، روایت 9.

5. صحیفه سجادیه، ص 344، ترجمه جواد فاضل.

--------------------

هیبت عزرائیل و عمل صالح

هیبت ملک الموت نسبت به محتضر فرق می کند. برای خوبان و صالحان طبیب حاذق و برای مشرکان و کسانی که در عمرشان عمل خیری انجام نداده اند، بدترین شکل و هیبت می باشد. برای کسانی که عمل نیک و شایسته انجام می دهند، حضرت عزرائیل طبیب حاذق می شود و عمل صالح او واسطه خیر می گردد تا جسم معذّب مریض مؤمن را در مقابل امراض جسمی نجات دهد. و به آن درجه و مکانی که خداوند در قرآن اش بشارت داده هدایت کند.

طبق احادیث و روایات معصومینعليهم‌السلام هیبت ملک الموت نسبت به محتضر فرق می کند. و لذا خود شخصاً شاهد بودم که بعضی از افراد در حال جان کندن، داد و فریاد می زنند، زن و بچه ها را صدا می کنند، مرتب دست و پا را به شدّت تکان می دهند و چنگ می انداختند، تا خلاصی یابند. ولی افسوس! که راه فراری نیست. و بعضی ها نیز بدون هیچ مشکل و عذابی در بهترین وجه و با توصیه های قبلی که کرده اند تسلیم قدرت لایزال حق می شوند و این مسائل خود نشان دهنده حالات ملک الموت بر بالین محتضر است.

حضرت ابراهیمعليه‌السلام از حضرت عزرائیل تقاضا کرد که شکل و هیبت اش را هنگام قبض روح کافر ببیند. عزرائیل عرض کرد: طاقت نداری! فرمود: میل دارم ببینم. عزرائیل خودش را به آن هیبت نشان داد. و ابراهیمعليه‌السلام دید صورت مردی است سیاه که موهای بدن اش ایستاده، بدبو، با لباس سیاه پوشیده و از دهان و بین او شراره آتش و دود خارج می شود و... ابراهیمعليه‌السلام غش کرد. پس از به حال آمدن فرمود: اگر کافر هیچ عذابی نداشته باشد، بس است عذاب اش در دیدن تو و بالعکس.(1)

در تفسیرالمیزان در ذیل آیه:( یا أَیَّتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ... ) (2) آمده که در اصول کافی صدیر صیرفی می گوید: به امام صادقعليه‌السلام عرضه داشتم: فدایت شوم، یابن رسول اللّه! آیا مؤمن مرگ را و قبض روح خود را کراهت می دارد؟ فرمود: نه، به خدا سوگند! وقتی فرشته مرگ نزدش می آید تا روح اش را قبض کند، مؤمن به جزع در می آید و ملک الموت به او می گوید: جزع مکن، ایولی خدا! به آن خدایی که محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به نبوّت مبعوث کرد، من نسبت به تو دل سوزتر و مهربان تر از پدری مهربان هستم، اگر پدرت این جا بود پیش از من به تو مهر نمیورزید، چشم خودت را بازکن و ببین.

آن گاه فرمود: در آن هنگام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسینعليهم‌السلام و امامان ذریّه او در برابرش ممثل می شوند. و به وی گفته می شود:

این رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و این امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و اینان امامان از ذریّه اویند، که همه رفقای تو هستند. فرمود: پس مؤمن چشم خود باز نموده حضرات را تماشا می کند، در این هنگام ندا کننده ای از طرف رب العزّة روح او را ندا می کند و می گوید:( یا أَیَّتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ... ) (3)

ای نفس که با دیدن محمد و اهل بیت اشعليهم‌السلام اطمینان یافتی، به سوی پروردگارت برگرد، در حالی که به ولایت راضی و به ثواب مرضی هستی، پس داخل در بندگان من شو، یعنی در زمره محمد و اهل بیت اش که آنها محبوب تر از مرگ ات می باشند، و ملحق شدن به منادی حقّ ات که از هر چیزی برای ات عزیزتر است.( وَالنّازِعاتِ غَرْقاً * وَالنّاشِطاتِ نَشْطاً ) ؛ (4) قسم به فرشتگانی که جان کافران را به سختی می گیرند. سوگند به فرشتگانی که جان مؤمنان را به آرامی باز گیرند. »

امیرمؤمنان علیعليه‌السلام می فرماید: که چون خداوند اراده فرمود، پیامبرش حضرت ابراهیم خلیلعليه‌السلام را قبض روح کند، ملک الموت عزرائیل به سوی او فرستاد. ملک الموت چون به ابراهیم رسید، عرض کرد:

السلام علیک یا ابراهیم! سلام بر تو باد ای ابراهیم.

ابراهیم گفت: و علیک السلام یا ملک الموت. آمده ای که مرا به سوی پروردگارم بخوانی که با اختیار اجابت کنم، یا این که خبر مرگ مرا آورده ای و باید به اضطرار شربت مرگ را بنوشم؟!

عزرائیل گفت: ای ابراهیم! آمده ام که تو را به اختیار به سوی خدایت ببرم. پس اجابت کن دعوت خدایت را و تسلیم مرگ باش، خدایت تو را فراخوانده است.

ابراهیم گفت: آیا دیده ای دوست و یار مهربانی، دوست خود را بمیراند؟! چگونه خداوند می خواهد خلیل اش را که ابراهیم است بمیراند؟!

عزرائیل به سوی بارگاه حضرت ربَّ العِزّة بازگشت و عرض کرد: ای پروردگار من! شنیدی آنچه را که یار مهربان و خلیل ات گفت، خداوند جلّ جلاله به ملک الموت خطاب کرد: ای عزرائیل به سوی ابراهیم رهسپار شو و به او بگو: آیا هیچ [جای عالم] دیده ای که یار مهربانی از ملاقات و دیدار محبوب اش گریزان باشد. و از برخورد با او ناخرسند گردد؟ به راستی که حبیب دوست دارد محبوب خود را ملاقات کند.(5)

علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش از حضرت علیعليه‌السلام روایت کرده، که آن حضرت فرمود: «هنگامی که فرزند آدم در آخرین روز دنیا و نخستین روز آخرت قرار می گیرد، مال و فرزندان و عمل او برابرش مجسم می شوند. رو به مال اش می کند، به وی می گوید: به خدا قسم من نسبت به تو حریص و بخیل بودم. حال سهم من نزد تو چیست؟ مال جواب می دهد و می گوید: به اندازه کفن ات از من بردار.

پس رو می کند به فرزندان خود می گوید: به خدا قسم شما را دوست می داشتم و حامی شما بودم سهم من نزد شما چیست؟ آنها می گویند: تو را به قبرت می رسانیم و در آن دفن می کنیم. پس از آن روی می کند به طرف عمل اش و می گوید: به خدا قسم، من نسبت به تو بی اعتنا بودم و تو بر من گران بودی بهره من از تو چیست؟ می گوید: من در قبر و قیامت هم نشین تو خواهم بود تا من و تو به پیشگاه پروردگارت عرضه شویم.

اگر این شخص دوست خدا باشد عمل اش به صورت خوش بوترین و زیباترین مردم با بهترین لباس ها نزد او می آید و می گوید: بشارت باد بر تو، به روح و ریحان و بهشت نعیم خدا خوش آمدی، و می پرسد تو کیستی؟ می گوید عمل صالح تو هستم از دنیا به بهشت حرکت کن. »

قیس بن عاصم روایت کرد: با جمعی از قبیله بنی تمیم، خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مشرف می شودیم و [کسی] عرض می کند یا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! ما را موعظه ای فرما که از آن بهره مند شویم، زیرا ما بیابان گردیم (کمتر به زیارت حضرت ات موفق می شویم) پس آن حضرت ایشان را به کلمات خویش مؤعظه فرمود، از آن جمله فرمود: ای قیس! برای تو چاره ای نیست، از قرینی که با تو دفن شود و او زنده است و تو با او دفن می شوی در حالی که مرده ای. اگر یک قرین کریمی باشد تو را گرامی خواهد داشت. و اگر لئیم باشد، تو را واخواهد گذاشت و محشور نمی شوی مگر با او؛ و پرسیده نمی شوی مگر از او، پس آن را قرار مده مگر صالح (نیک) زیرا اگر صالح باشد با او انس خواهی گرفت و اگر فاسد باشد وحشت نخواهی کرد، مگر از او. و آن قرین عمل تو است.(6)

--------------------

پاورقی ها :

1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج3 باب ملک الموت؛ تهرانی، علامه سیدمحمد حسین، معادشناسی به نقل از جامع الاخبار.

2. فجر (89) آیه 27.

3. فجر (89) آیه 27 - 30.

4. نازعات (79) آیات 1 و 2.

5. صدوق، ابی جعفر، امالی، ص 197.

6. شیخ صدوق، ابی جعفر، امالی، ص 3.

--------------------

حضرت عزرائیل طبیب حاذق

ظاهراً از جناب علاّمه حلّیرحمه‌الله است که نوشت: عصری به قبرستان حلّه رفتم برای فاتحه اهل قبور، اسم ناآشنایی بر قبری مشاهده کردم. معلوم بود که اهل حلَّه نیست، چون اسم غیر عربی نوشته شده بود و از اهل علم می باشد. آرزو می کردم او را می شناختم. دعا کردم خدایا! صاحب این قبر را به من بشناسان.

شب در عالم رؤیا سیّد جلیل القدری را دیدم، که منوّر است و با نشاط گفت: من صاحب همان قبرم که برایم فاتحه خواندی از شما متشکرم. علاّمه پرسید شما کیستید؟ گفت: من ایرانی هستم که برای تحصیل علوم دینی به حلّه آمدم. پس از مدّتی که در فلان مدرسه بودم مریض شدم، بعد طوری شد که دیگر از حجره هم نتوانستم بیرون بیایم. حالم خیلی سخت بد شده بود و در آن حال درد بدن مرا می آزرد. ناگهان بوی خوشی به مشامم رسید، صورت زیبا و دل ربایی دیدم که دلم آرام گرفت، احوالم را پرسید. گفتم: از سر تا پایم ناراحت است.

گفت: میل داری طبیب حاذق برای تو بیاورم که راحت شوی. گفتم: چه احسانی از این بهتر و محبّتی از این بالاتر؛ طولی نکشید یک نفر دیگر آمد، زیبا، معطّر، با مهر و محبّت، احوالم را پرسید: کجایت درد می کند؟ گفتم: از نوک پا تا مغز سرم. دست اش را روی پایم گذاشت و بالا می آورد، گفتم: تا این جا خوب شد. همین طور بالا می آورد و من می گفتم تا این جا خوب شدم. تا دست اش را از سرم گذراند، دیدم خودم کناری هستم و بدنم (جسدم) کف اطاق افتاده است. در همین اثنا یکی از طلاب مدرسه وارد شد و دست به بدن من گذاشت، و گفت: آخ! سیّد مرد. دیدم بدنم را حرکت دادند، و بردند در غسال خانه و بعد کفنم کردند، آن لحظه ای که می خواستند مرا وارد قبر کنند، صورت زیبای نخستین را دیدم، اوّل از ترس قبر وحشت کردم، ولی با آمدن آن صورت، دل خوش شدم. پرسید: می دانی من کیستم؟ گفتم: نه. گفت: من عمل صالح و خوب تو هستم. آن طبیب هم ملک الموت جناب حضرت عزرائیل بود که روح ات را از جسم تو جدا کرد، و رفت. امّا من همیشه با تو هستم.

خداوند عالمین در اوصاف مؤمنین و جایگای شان می فرماید:

( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِک َ هُمْ خَیْرُ البَرِیَّةِ * جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْن تَجْرِی مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذ لِک َ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ ) ؛ (1) به درستی آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، آن گروه بهترین خلق اند. پاداش ایشان است نزد پروردگارشان بهشت هایی جای اقامت دایمی، که می رود از زیر آنها نهرهای جاویدان و همیشه جاری - و همیشه در آن مکان می مانند - خوشنود شد خدا از ایشان و خوشنود شدند از او، آن - بهشت های جای اقامت و نهرهای همیشه جاری - برای کسی است که از پروردگارش ترسد.

--------------------

پاورقی ها :

1. بیّنه (98) آیات 6 - 8.

--------------------

حیات پس از مرگ

حیات پس از مرگ از آن روح جاوید می باشد، نه جسم زوال، چون روح ودیعه الهی و از آن خداست و در نهایت به سوی خدا بر می گردد. در حالی که جسم از خاک است و عاقبت نیز به خاک تبدیل می شود. همان طور که در زیست شناسی تسلسل زنجیره ای وجود دارد، بر انسان فارق از روح نیز هم چنان تسلسلی را می توان متصوّر شد.

و خداوند نیز اشاره به عظمت روح چنین می فرماید:( وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَما أُوتِیتُمْ مِنَ العِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً ) ؛ (1) ای رسول ما کسانی که از تو درباره روح پرسش می کنند، در پاسخ به آنان بگو؛ روح از امر خداست و به شما در این باره جز علم قلیلی اعطا نشده است. »

آن چیزی که فرشته مرگ از محتضر به طور کامل تحویل می گیرد روح است؛ روحی که ودیعه الهی در پیکر انسان است. روحی که انسانیّت، انسان وابسته به آن است. روحی که شخصیّت و بزرگواری آدمی بر آن استوار است. در نهایت روحی است که همه فرشتگان به عظمت و بزرگی آن به فرمان الهی مأمور شدند تا او را سجده کنند و مراتب تکریم خود را در برابر او ابراز دارند:( فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ ) ؛ (2) پس چون او را آراسته کرد و از روح خویش در او دمید پس از جهت بزرگ داشت او را سجده کنید.» و این روح هست که دارای حیات جاویدان می باشد. بدن ظاهری در معرض مرگ و ویرانی قرار می گیرد، ولی روح از جسم جدا و منتقل به جهان دیگری می شود، تا زندگی جاوید و باقی داشته باشد. و آن جاست که ارواح به یک دیگر ندا می زنند که: «آنچه را که خداوند از روی حق به ما وعده داده بود یافتیم. آیا شما هم به وعده حق پروردگار خود رسیده اید؟ [جهنم یان] در پاسخ می گویند: بلی! ما نیز وعده های حقّ خدا را یافتیم. »(3)

خداوند که در خالقیّت، آدمی را از هفت مرحله سلاسه؛ نطفه؛ علقه؛ مضغه؛ عظام؛ لحم - که همه این شش مرحله تعلق به بدن ظاهری یا جسم دارد - و ایلاج روح(4) به حد انسانیّت رسانید، چنان چه می فرماید:( ثم انشأناه خلقاً آخر ) (5) که ترکیب میان روح و بدن از عجایب خلقت است؛ زیرا صفات و حالات روح که نورانی، لطیف و عِلویست ضد صفات و حالات جسم یا بدن که ظلمانی، کثیف و سفلی است. چنان چه مولانا با عنایت به این مراحل می سراید:

میل جان اندر ترقی و شرف

میل تن در کسب اسباب و علف

میل جان در فکر و ذکر است و علوم

میل تن در باغ و راغ است و کروم

جاگشاده سوی بالا بالها

تن زده اندر زمین چنگالها

همچو مجنون در تنازع باشتر

گه شتر چربید گه مجنون حر

--------------------

پاورقی ها :

1. اسری (17) آیه 85.

2. حجر (15) آیه 29.

3. اعراف (7) آیه 44.

4. داخل کردن روح در بدن را گویند.

5. مؤمنون (23) آیه 14.

آیا اموات در عالم برزخ یک دیگر را ملاقات می کنند؟

اشاره

عدل خداوند یکی از ارکان و اصول دین ما مسلمانان است. و هر عمل خیر و شر بر مبنای و معیار ترازوی عدل و میزان خداوند سنجیده می شود، که در آن هیچ گونه کم و کاستی وجود ندارد، اجر، پاداش، عقاب و جزا در مقابل پروردگار برای صاحبان اش یکسان است:( قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالقِسْطِ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ ) ؛ (1) به عدل در میان شان حکم شود و هرگز بر احدی ستم نخواهد شد. »؛( قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ ) ؛ (2) بگو ای رسول ما! مرا پروردگارم به عدل و دوستی امر فرموده» است.

بحث این است، آیا مردان خدا و آنانی که عمری در عبادت و اعمال صالح گذراندند، چنان چه جسم و روح شان در بلاد کفر معذّب باشد، و یا مسلمانی که عمری عاشق اهل بیتعليهم‌السلام بوده و آرزوی زیارت شان را داشته، و یا شهیدانی که در کوه های یخبندان و صحراهای بی آب و علف در مرزهای داخل یا خارج از کشور به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و جسد مطهّرشان در همان مکان ها مانده اند، و یا روح و جسم شان در محل و مکانی معذّب است، آیا امکان انتقال آنها به مکان پاک و مطهّر که شایسته آن باشند نیست؟

جواب این سؤالات را حضرت امام صادقعليه‌السلام طبق روایتی می دهد که می فرماید: «قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اِن لِلّه مَلائکة نقّالة ینقلون أموات العباد حیث ینابهم؛(3) خداوند متعال فرشتگانی دارد که مردگان و اموات را به جایی که مناسب حال و درجه شان است منتقل می کنند».

شیخ طوسی از ابی بصیر نقل کرد، که گفت: در خدمت امام صادقعليه‌السلام در حج بودم تا در مدینه قبر پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را زیارت نمودم، و عرض کردم: ای پسر پیامبر! چگونه است جابه جا کردن مردگان و دیگری را به جای او قرار دادن؟

امامعليه‌السلام فرمود: «ای ابی بصیر! خداوند متعال هفتاد هزار فرشته آفرید، که آنان را فرشتگان «نقّاله» گویند. و در شرق و غرب زمین هستند، پس می گیرند مردگان را و هر یک را در جای مناسب اش به خاک می سپرند، آنها جنازه میّت را از تابوت اش گرفته و میّت دیگری را به جای اش می گذارند، به طوری که شما آگاه نیستید و نمی دانید، این کار بعید نیست و خداوند به بندگان ستم روا نمی دارد. »(4)

درست فهمیدن این قضایا برای مردم دنیا که با عالم برزخ رابطه ای ندارند ممکن نیست. چنان چه جنین در شکم مادر نمی تواند عالم دنیا را پس از عالم رحم درک کند. مگر نه این است که هنگام نزول جبرئیلعليه‌السلام و آوردن وحی، اصحاب در خدمت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بودند. پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جبرئیل را می دید و با او سخن می گفت، ولی اصحاب نه او را می دیدند و نه سخن او را می شنیدند. و نمونه دیگر آن در عالم دنیا، مانند شخصی است که نزد جمعی به خواب رفته در عالم رؤیا چیزهایی می بیند در عین حال حاضرین آنچه را که او دیده و شنیده نه می بینند و نه می شنوند.

امام صادقعليه‌السلام در حدیث طولانی که در آخر آن حدیث چنین می فرماید:

«هنگامی که خداوند روح متوفّی را قبض کرد، روح وی را به صورتی مانند صورت اصلی دنیا به بهشت می فرستد، در آن جا می خورند، می آشامند و هرگاه شخص تازه ای بر آنها وارد شود آنها را به همان صورتی که در دنیا داشتند می شناسند. می فرمایند: ارواح مؤمنان یک دیگر را ملاقات، و از یک دیگر سؤال می کنند. و یک دیگر را می شناسند، تا آن جا که وقتی یکی را ببینی می گویی: آری! فلان کس است.

و در حدیث دیگر فرمود: ارواح یک دیگر را می شناسند و از یک دیگر سؤال می کنند. و هنگامی که روح تازه ای بر آنها وارد می شود می گویند: او را رها کنید، زیرا از هول عظیمی به طرف ما می آید (یعنی وحشت مرگ) پس از وی می پرسند: فلان کس چه شد؟ فلان شخص چه شد؟ اگر بگوید: من که آمدم زنده بودند. اظهار امیدواری می کنند. که او هم نزد آنها بیاید، ولی اگر بگوید: از دنیا رفته بود، می گویند: سقوط کرد، (چون این جا نیامده لابد به دوزخ رفته است.)(5)

--------------------

پاورقی ها :

1. یونس (10) آیه 47.

2. اعراف (7) آیه 29.

3. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 6، ص 472؛ و نیز ر. ک: لآلی الأخبار به نقل از امالی، شیخ طوسی.

4. همان.

5. همان.

--------------------

بهترین هدیه برای مردگان

بعضی از صحابه، از حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کردند، که آن حضرت فرمود: «هدیه بفرستید برای مردگان خود، پس گفتیم هدیه مرده ها چیست یا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؟ آن حضرت فرمود: صدقه و دعا. »

و فرمود: «ارواح مؤمنین هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزل های خود می آیند و فریاد می کنند، هر یک از ایشان به آواز حزین و با گریه که ای اهل و اولاد من! ای پدر و مادر من! و خویشان من مهربانی کنید بر ما، با آنچه در دست ما بود. و عذاب و حساب او بر ماست و نفع اش برای غیرما، و هر یک فریاد می کنند و صدا می زنند خویشان خود را که: مهربانی کنید با ما به درهمی یا قرص نانی یا به جامه ای، که خداوند بپوشاند شما را از جامه های بهشت؛ پس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گریست. و ما هم گریه کردیم، و آن جناب از زیادی گریستن قدرت بر سخن گفتن نداشت.

پس فرمود: این ها برادران دینی شمایند که بعد از سرور و نعمت، در خاک پوسیده اند. پس ندا می کنند به عذاب و هلاکت بر جان های خود، و می گویند: وای بر ما! اگر انفاق می کردیم آنچه را که در دست ما بود در اطاعت و رضای خداوند، محتاج نبودیم به سوی شما؛ پس برمی گردند با حسرت و پشیمانی، و فریاد می کنند زود بفرستید صدقه مردگان را.... »(1)

و هم چنین، از آن جناب روایت کردند، که فرمود: «هر چیزی که برای مرده داده می شود، می گیرد آن را ملکی در طبقی از نور که درخشان و شعاع نورش به هفت آسمان می رسد، پس می ایستد بر لب قبر و فریاد می کند: «السلام علیک یا اهل القبور» اهل شما این هدیه را به سوی شما فرستادند؛ پس آن را می گیرد و داخل در قبر می کند، و به وسیله آن خواب گاه اش فراخ می شود. پس آن حضرت فرمود: آگاه باشید هر کس مهربانی کند مرده را به صدقه، پس برای اوست نزد خداوند از اجر مانند اُحُد، و می باشد روز قیامت در سایه عرش خدا، روزی که نیست سایه ای جز سایه عرش خداوند، زنده و مرده نجات می یابند به این صدقه. »

و رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم میزان و اندازه صدقه را توضیح می دهد، که برای آگاهی و عمل به آن لازم است به این حدیث توجه شود.

آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ابوذر غفاری فرمود: «صدقه، امری شگفت است. ابوذر عرض کرد: کدام صدقه افضل است؟

حضرت فرمود: آنچه که در نزد اهل اش نفیس و گران بهاتر است. عرض کرد: اگر مال نداشته باشد؟ فرمود: از بازمانده طعام اش. عرض کرد: اگر غذای اش زیادتی نباشد؟ فرمود: کسی را که رأی صاحب ندارد ارشاد کند. عرض کرد: اگر رأی صاحب نداشته باشد؟ فرمود: به وسیله قدرت بدنی خویش کسی را کمک کند، مثلا دست کور یا عاجزی را بگیرد و یا بار افتاده ای را بردارد. عرض کرد: اگر فاقد قدرت بدنی باشد؟ فرمود: سبب خیر شود و مظلومی را از دست ظالمی برهاند. عرض کرد: اگر آن هم برای اش میسّر نباشد؟ فرمود: اماته اذی کند، یعنی سنگی یا خاری بر سر راه مسلمانان باشد آن را دور سازد. ابوذر عرض کرد: اگر این کار را نکرد؟ فرمود: اذیّت خود را از مردم نگاه دارد، به درستی که این صدقه ایی است که به وسیله آن نفس خود را پاک می کند. »(2)

از این حدیث شریف به خوبی فهمیده می شود و معلوم است که ترک ظلم و اماته اذی ثواب صدقه را دارد.

حضرت عیسیعليه‌السلام به قبرستانی عبور کرد و مرده ای را معذّب و گرفتار دید. سال دیگر از آن جا عبور فرمود: او را معذّب ندید، از مقام احدیت سؤال کرد؟ و خطاب رسید: این شخص پسری داشت که سنگی را از راه مؤمنان دور کرد، و به سبب این کار خیر پسر، پدر را بخشیدیم و عذاب از وی برداشتیم.(3)

--------------------

پاورقی ها :

1. محمد سبزواری، محمدبن، جامع الاخبار؛ عن النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قال: «أرواح المؤمنین تأتی کل جمعة إلی السماء الدنیا بحذاء دورهم و بیوتهم ینادی کل واحد منهم بصوت، حزین با کین... فیرجعون بحسرة و ندامة، و ینادون أسرعوا صدقة الأموات».

2. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 96، آداب الصدقه.

3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج3، ص 322.

--------------------

بهشت و دوزخ کجایند؟

این سؤال در ذهن بشر در ادوار مختلف وجود داشته که حیات پس از مرگ چیست؟ و همواره که در عصر تکنولوژی و پیشرفت در عرصه مجهولات برای انسان به سهولت انجام می گیرد؛ این سؤال در ذهن هر فردی تراوش کرده و می کند و بر اثر کنجکاوی و دقت عمل دوست دارد بداند که حیات جاوید و حیات معذّب در کجا به وقوع می پیوندد. و آیا بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده و موجود است یا نه؟ آیا بهشت و دوزخ فقط اختصاص به آخرت و روز قیامت دارد؟ و اگر آفریده شده مکان اش کجاست و چه خصوصیاتی دارد؟

پاسخ به این گونه مسائل پیچیده و سؤال برانگیز احتیاج به یک تحقیق وسیع و گسترده دارد، ولی تا آن جایی که ظرفیت بحث در این مقوله اجازه می دهد، با آیاتی از قرآن، روایات و احادیث معصومینعليهم‌السلام رفع ابهامات نموده، تا اعتقاد و ایمان همگان نسبت به بهشت و دوزخ بیشتر گردد.

خداوند در قرآن می فرماید:( وَسارِعُوا إِلی مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّة عَرْضُها السَّمواتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ) ؛ (1) و بر یک دیگر سبقت بجویید، برای رسیدن به آمرزش پروردگار خود و بهشتی که وسعت آن آسمان ها و زمین است و برای پرهیزگاران آماده شده است. »

عبدالسّلام بن صالح هَروی می گوید: از حضرت علی بن موسی الرّضاعليه‌السلام درباره بهشت و دوزخ پرسش نمودم، که آیا این دو، امروز آفریده شده و مخلوق اند؟ در پاسخ فرمود:

بلی! رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در معراج داخل بهشت شد و دوزخ را نیز دیده است.

عرض کردم: کسانی می گویند: بهشت و دوزخ در قضا و تقدیر الهی هستند و تاکنون آفریده نشده اند؟ آن حضرت فرمود: گویندگان این سخن از ما نیستند. و ما هم از آنان نیستیم. کسی که خلقت بهشت و دوزخ را انکار نماید پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ما را تکذیب نموده است.(2)

اکثر دانشمندان و مفسران اسلامی معتقدند، که این دو (بهشت و دوزخ) هم اکنون وجود خارجی دارند. و ظواهر آیات قرآن نیز این نظر را تأیید می کند، چنان که در آیه( وَسارِعُوا إِلی مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ... أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ) (3) تعبیر اُعِدَّتْ مهیّا شدن یا تعبیرات دیگری از همین ماده، گاهی در مورد بهشت و گاهی درباره دوزخ است.

از این آیات استشهاد می شود، که بهشت و دوزخ هم اکنون آماده شده اند، اگر چه بر اثر اعمال نیک و بد انسان ها توسعه می یابند. و یا در آخر سوره تکاثر خداوند می فرماید:( کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الجَحِیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الیَقِینِ ) ؛ اگر علم یقین داشتید دوزخ را مشاهده می کردید پس به عین الیقین آن را می دیدید. »

نظر دیگر دانشمندان اسلامی، بهشت و دوزخ در باطن و درون این جهان وجود دارد، ما این آسمان و زمین و کرات مختلف را با چشم خود می بینیم، امّا عوالمی که در درون این جهان قرار دارند نمی بینیم و اگر دید و ادراک دیگری داشتیم، هم اکنون می توانستیم آنها را درک کنیم و ببینیم. در این عالم موجودات بسیاری هستند که امواج آنها با چشم ما قابل دید نیستند، ولی قدر مسلم وجودشان را نمی توان انکار کرد، آیات آخر سوره تکاثر گواه این حقیقت است.

و خداوند می فرماید:( سابِقُوا إِلی مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّة عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَالأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ ) ؛ (4) پیشه گیرید به مغفرت الهی و هم چنین سبقت جویید به بهشتی که عرض آن مانند عرض آسمان و زمین است و برای کسانی آماده شده که به خداوند و پیامبران او ایمان آورده اند. » که از روایات و احادیث نیز استفاده می شود بعضی از مردان خدا دیدی در این جهان داشتند که بهشت و دوزخ را نیز با چشم حقیقت بین خود می دیدند. بهترین نتیجه ای که مبیّن این بحث می باشد این که بهشت و دوزخ، محیط بر این عالم است. و به اصطلاح این جهان مادی و محسوس در شکم و درون آن جهان قرار گرفته، درست همانند، عالم جنین که در درون عالم دنیا است، می باشد. زیرا می دانیم عالم جنین برای خود عالم مستقلی است، امّا جدای از این عالمی که در آن هستیم نیست، بلکه در درون آن واقع شده است. عالم دنیا نیز نسبت به عالم آخرت - بهشت و دوزخ - همین حال را دارد، یعنی در درون آن قرار گرفته است.

همان طور که خداوند در قرآن می فرماید: «وسعت بهشت به اندازه وسعت آسمان ها و زمین است. »(5) به خاطر آن است که انسان چیزی وسیع تر از آسمان و زمین نمی شناسد. تا مقیاس و سنجش بزرگی قرار داده شود. لذا قرآن برای این که وسعت و عظمت بهشت را ترسیم کند آن را به پهنای آسمان ها و زمین تشبیه کرده است. و چاره ای هم غیر از این نبوده. همان طور که کودک در شکم مادر اگر تعقّل می داشت و یا اگر می خواستیم با او سخن از دنیای دیگری بگوییم باید با منطق قابل درک او با آن صحبت می کردیم تا بفهمانیم که در ورای این دنیا - رحم مادر - دنیای دیگری است، مثال همین دنیا را می زدیم.

و وسعت دوزخ نیز به اندازه وسعت بهشت در درون همین جهان قرار گرفته. و وجود آن در درون این جهان منافاتی با وجود بهشت در درون آن ندارد. و یا این که بهشت و دوزخ محیط بر این جهان باشند. جواب باز هم روشن تر است. زیرا دوزخ می توانند محیط بر این جهان باشد و بهشت محیط بر آن، و از آن هم وسیع تر.(6)

با توجه به این که نعمت های بهشت و نعمت های دوزخ مجموعه اعمال خوب و بد مردم است، در واقع جنّت و نار تجسّم کارهای روا و ناروایی است که انسان ها در دنیا انجام داده اند. و با در نظر گرفتن این مطلب که عمر دنیا هنوز تمام نشده اعمال خوب و بد مردم پیوسته جریان دارد. باید گفت بهشت و دوزخ به حد نهایی نرسیده و هر روز بر کم و کیف آن دو افزوده می شود. و آن دو حاوی تمام کارهای خوب و بدی است که همه انسان ها در طول عمر دنیا انجام می دهند.(7)

اگر کسی سؤال کند. بهشتی که هم اکنون موجود است و حضرت رضاعليه‌السلام از وجود آن خبر داده و رسول گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شب معراج به داخل آن رفته کجاست؟ شاید بتوان گفت: همان است که خداوند در قرآن مجید آن را( جَنَّةُ المَأْوی ) خوانده و در مجاورت( سِدْرَةِ المُنْتَهی ) است:( وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْری * عِنْدَ سِدْرَةِ المُنْتَهی * عِنْدَها جَنَّةُ المَأْوی ) پیامبر گرامیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جبرئیل را بار دوم با شکل اصلی اش مشاهده نمود. و این دیدار در سدرة المنتهی روی داد و بهشتی که مأوای متقیان است در جوار سدرة المنتهی قرار دارد. اگر بپرسند سدرة المنتهی کجاست؟ در پاسخ باید گفت نمی دانیم. ولی ابن عباس که تفسیر قرآن شریف را از پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فراگرفته و روایات بسیاری از آن حضرت نقل نموده است. درباره سدرة المنتهی چنین می گوید: «عَن ابْنِ عباس، اَنَّهُ سُئلَ عن سِدْرةِ الِمُنْتَهی قالَ اِلَیْها یَنَهی عِلْمُ کُلٍّ عالِم وَ ما وَراءَها لایَعْلَمُهُ اِلاّ اللّهُ؛(8) از ابن عباس درباره سدرالمنتهی سؤال شد، پاسخ داد: سدره نقطه نهایی تکامل علمی کیهان شناسان است و پیشروی دانشمندان در آن جا پایان می یابد. و از ماورای آن کسی جز ذات اقدس الهی آگاهی ندارد.

به جاست اوصاف بهشت را از زبان امیرالمؤمنان علیعليه‌السلام برای جویندگان بر حق اش بیان کنیم؛ تا جایگاه ابدی خود را بهتر بشناسند و شتابان به سوی آن پرواز کنند، و لحظه ای از آن غافل نمانند. و آن وعده ای که خداوند در قرآن می دهد، فقط برای مؤمنان درگاه اش است که عمری از یاد پروردگارشان غافل نبودند.

آن حضرتعليه‌السلام می فرماید:

بهشت دارای درجه و پایه هایی است، که بر یک دیگر برتری دارد. و دارای منزل هایی است که از هم امتیاز دارند، به جهت آن که مراتب معرفت و کمال اهل ایمان از یک دیگر تفاوت دارد. پس هر کسی بر حسب کردار و اخلاص خود در دنیا، درجه و منزلی در آن جا دریابد. چنان که خداوند در قرآن کریم می فرماید:( وَلِکَلٍّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا وَما رَبُّکَ بِغافِل عَمّا یَعْمَلُونَ ) ؛ (9) برای هر یک از مردم به ازای کردارشان پایه ها و درجه ای است، و پروردگار تو از آنچه که به جا می آورند غافل نیست.(10)

آسایش و خوشی در آن زایل نمی گردد. مقیم در آن کوچ نمی کند و از آن جا بیرون نخواهد شد و جاوید در آن پیر نمی شود. و ساکن در آن فقیر نمی گردد. زیرا پیری و فقر مُستلزم رنج و ناتوانی است و این در بهشت نیست. چنان که خداوند در قرآن کریم می فرماید:

( وَقالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنّا الحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ * الَّذِی أَحَلَّنا دارَ المُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَلا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ * وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ ) ؛ (1) کسانی که داخل بهشت می شوند می گویند: سپاس خدایی را سزاست که حزن و اندوه را از ما دور گردانید، پروردگار ما، آمرزنده گناه کاران و جزا دهنده سپاس گزاران است. خداوندی که از فضل و بخشش خود، ما را به جایگاه همیشگی جای داد، که در آن جا رنج و ناتوانی به ما رو نمی آورد. ولی برای آنانی که کافر شدند آتش دوزخ مهیا است تا بمیرند.

رسول گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

قسم به آن کسی که جانم در قبضه قدرت اوست، هیچ یک از مردم به سبب اعمالی که انجام داده اند به بهشت نمی روند. کسانی به طور سؤال عرض کردند: یا رسول اللّه حتی شما هم! ؟

در پاسخ فرمود: من هم بر اثر اعمالم، به بهشت نمی روم؛ مگر آنکه خداوند مرا در پوشش رحمت خود جای دهد و مشمول تفضّل خویش فرماید، در حالی که دست مبارک خود را روی سر گذاشته بود با صدای بلند این جمله را ادا فرمود: «الهی عاملنا بفضلک و لاتعاملْنا بعدلک. »

--------------------

پاورقی ها :

1. آل عمران (3) آیه 133.

2. شیخ صدوق، ابی جعفر، علم الیقین، ص 1008 به نقل از معاد، فلسفی، محمدتقی، ج 3، ص 269.

3. آل عمران (3) آیه 133.

4. حدید (57) آیه 21.

5. آل عمران (3) آیه 133.

6. مکارم شیرازی، آیة اللّه ناصر، تفسیر نمونه، ذیل آیه 133، سوره آل عمران.

7. فلسفی، محمدتقی، معاد فلسفی، ج3، ص 270.

8. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 58، ص 33، روایت 2.

9. انعام (6) آیه 132.

10. فیض الاسلام، علی نقی، نهج البلاغه، خ 85.

واقعه عجیب در عالم برزخ

علامه طباطبائی - صاحب تفسیر المیزان - نقل کرد: استاد ما عارف برجسته حاج میرزا علی آقا قاضی می گفت: در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادر و دختری اَفَنْدی مذهب - سنی های دوست دار عثمان - زندگی می کردند، مادر آن دختر فوت نمود و دختر در مرگ مادر بسیار ضجّه و گریه کرد. و جداً ناراحت بود و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادرش آمد و آن قدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.

هنگامی که جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می زد: من از مادرم جدا نمی شوم. هر چه خواستند او را آرام کنند، مفید واقع نشد. دیدند، اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند، ممکن است جان اش به خطر بیفتد سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر در کنار جسد بی جان مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند، و فقط روی قبر را با تخته ای بپوشانند و دریچه ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.

دختر در شب اوّل قبر کنار مادر خوابید، فردا اقوام و خویشان آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است. دیدند تمام موهای سرش همانند برف سفید شده است. پرسیدند چرا این طور شده ای؟

در پاسخ گفت: شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و دو طرف ایستادند. و یک شخص محترم هم آمد و وسط ایستاد. آن دو فرشته مشغول سؤال از عقاید مادرم شدند و او جواب داد. سؤال از توحید شد، جواب درست داد. سؤال از نبوّت نمودند، جواب درست داد که پیامبر من محمدبن عبداللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است. تا این که پرسیدند: امام تو کیست؟ آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت:

«لَسْتُ لَهَا بِامام؛ من امام او نیستم. » آن مرد محترم امام علیعليه‌السلام بود، در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می کشید. من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع افتادم.

مرحوم قاضیرحمه‌الله فرمود: چون تمام طایفه آن دختر در مذهب اهل تسنّن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفتند و شیعه شدند. زیرا این واقعه با مذهب تشیّع تطبیق می کرد و خود آن دختر جلوتر از همه آنها به مذهب تشیّع اعتقاد پیدا کرد.(2)

--------------------

پاورقی ها :

1. فاطر (35) آیات 34 - 36.

2. حسینی تهرانی، علامه سیدمحمد، معادشناسی، ج3.

--------------------

سوگواری رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در معراج

هنگامی که واپسین لحظات زندگی امام حسنعليه‌السلام فرا رسید و اثر سمّ تمام وجود مبارک اش را فرا گرفت و رنگ اش سبز شد، حسینعليه‌السلام از رنگ سبز رخسارش پرسید، که فرمود: «حدیث جد بزرگوارم در مورد ما، چون دیگر سخنان اش درست است. » آن گاه یک دیگر را در آغوش گرفتند و گریه کردند. از حدیث پرسید؟ گفت: جدمان پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «هنگامی که در شب معراج وارد بهشت شدم، دو کاخ سر به آسمان کشیده و پرشکوهی را همانند هم و در کنار هم نگریستم که یکی از زبرجد سبز و دیگری از یاقوت سرخ.

در مورد آنها از جبرئیل پرسیدم. گفت: یکی از آن حسن است و دیگری از آن حسین. از رنگ آنها که یکی سبز بود و دیگری سرخ، جویا شدم که جبرئیل ساکت شد.

او را سوگند دادم که گفت: امّا رنگ سبز کاخ حسنعليه‌السلام به خاطر آن است که به وسیله سمّ دشمن ناجوانمردانه شهید می گردد و رنگ اش سبز می شود و سرخی کاخ حسین بدان جهت است که او در حالی که چهره اش به خون رنگین است به شهادت می رسد.

در این هنگام جبرئیل و پیامبر گریستند و تمامی مخلوقاتی که حاضر بودند به شیون و گریه پرداختند.

در روایت است که در عالم برزخ آن حضرت در سمت راست عرش الهی است؛ و از آن جا بر شهادت گاه خویش می نگرد. و بر آنچه در آن جا رخ می دهد نظاره می کند و اردوگاه خویش، انبوه زائران، شیفتگان و عاشقان اش را تماشا می کند. آنان را با اسم و رسم و نام پدر و مادر و از نظر درجات و منزلت شان دربارگاه خدا می شناسد. و بر محافل و مجالس و سوگورای خویش و شرکت کنندگان و عزادارانش نظر می افکند و خود، توسط پدرش، برای آنان طلب بخشایش و آمرزش می کند و می فرماید: «هان ای سوگواران بر عاشورا! اگر می دانستی که خداوند برای تو چه نعمت هایی به عنوان پاداش آماده ساخته است، بی تردید شادمانی و سرورت از غم و اندوهت، بیشتر می شد.(1)

--------------------

پاورقی ها :

1. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 44، ص 240؛ شوشتری، شیخ جعفر، خصائص الحسینیّه، ص 332.