فصل اوّل: عارف به حقّ پروردگار باشیم
شناختی دیگر
در عصر حاضر استعمارگران کهن در تدوین برنامه های حکومتی - سیاسی ملل مختلف، رمز سعادت ملل جهانی را در پیشرفت «تکنولوژی» می دانند. در این راستا قوانینی در چارچوب حقوق سیاسی و اجتماعی مردم با پشتوانه ی «تکنولوژی» وضع نمودند. و انتظار طراحان و مصوّبین آن این است که؛ با اعمال فشارهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و روانی قوانین وضع شده را جز اهداف لاینفک همه ملل بشمارند و قدرت تک قطبی را به آنها بقبولانند. و همه عالم و آنچه در اوست در مسیری سوق دهند تا هادی انسان ها در دو بعد سیاسی و اقتصادی باشند. و نظریه آن متفکّر تاریخی که معتقد بود: «بشر حیوانی اجتماعی - سیاسی است»
را سرلوحه امور خود قرار دهند و تکالیف اجتماعی افراد را خود در دست بگیرند.
زیرا بُعد اعتقادی - معنوی انسان ها را یک روش قدیمی و سنتی می پندارند، و دلایلی ارایه می دهند که علت عقب ماندگی بعضی از امّت ها به خاطر پایبندی و گرایش مسلم آنها به عقیده است.
همه افراد در هر جامعه ای و در هر شرایطی به کلیّت قانون و چگونگی پیشرفت می اندیشند، تا بتوانند خواسته ها و آرزوهای خود را به تحقق برسانند. ولی افکار و فرهنگ غلط استعمارگران در طول تاریخ بشر این بود که همیشه طبقات جامعه ای را در صعود قلّه رفیع پیشرفت پایین نگاه داشته شوند. و از استعدادهای بالقوه ی آنها استفاده نگردد تا مورد بهره بری بیشتری قرار گیرند. چنان چه نتایج استعمار و استثمار را هر روز در میان دولت ها و ملّت های مستقل در دنیای کنونی شاهدیم.
با این که انسان های آزاداندیش در طول قرن ها بودند که عقیده داشتند، حیطه ی فعالیّت انسان ها از ابتدای خلقت محدود نبوده و جامعه اش هر روز نسبت به گذشته شکوفاتر شده و نسبت به نوآوری و پیشرفت صنعت «تکنولوژی» و بازنگری قانون اساسی شان در سرلوحه امور جامعه خود معترف اند. و در این مسیر رنج های بسیار کشیده شد. و در نهایت امیدوار بودند که افراد یک جامعه در گروِ پیشرفت قانون و امنیت در آرامش روحی و جسمی به حیات خود ادامه دهند. و لذا هر روز با افکاری بکر و اهدافی تازه در عرصه صنعت و تکنولوژی قدم گذاردند، تا بتوانند آنچه را که به طور کلی مسکّن جسم و روح است بیابند و در حیطه ی قدرت خویش گیرند. تا از مهلکات اجتماعی نجات یابند.
سؤالی مطرح می شود که: آیا پیشرفت صنعت «تکنولوژی» در تمام علوم به نحوی که همگان از آن بهره برند می تواند آرامش روحی و جسمی افراد یک جامعه را تأمین کند؟
جواب این سؤال خود متضمّن سؤالات دیگر است که امروز در علوم مختلف از قبیل: سیاسی، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و... به ظرافت آن پرداختند و هر کدام به مقتضای بهره گیری از آن پاسخ داده اند، و به نحوی به شرح و تفصیل از چگونگی بهرهوری صنعت پرداخته اند و سعی در گسترش آن دارند. مثلا، علم سیاست در دنیا کنونی که حرف اوّل و مادر علوم روز است و در سر فصل تمام دولت ها و حکومت ها قرار می گیرد، تداخل قابل ملاحظه ای در علوم انسانی و حقوق اجتماعی کرده و آن را تحت شعاع قرار داده. و یا گاهی سیاست با علم اقتصاد ادغام شده و علوم اجتماعی را تحت شعاع قرار می دهد. و یا رابطه ی «حقوق و اقتصاد سیاسی که از علوم وابسته به یکدیگرند، بر خلاف آن چه بعضی ادعا می کنند نه در کاوش های اقتصادی می توان به قواعد حقوقی بی اعتنا ماند و نه در وضع و اجرای قوانین ممکن است عوامل اقتصادی را نادیده گرفت.
پدیده های حقوقی و اقتصادی در یک دیگر اثر متقابل دارند. برای مثال، همان گونه که وضع تولید و توزیع ثروت در چگونگی قواعد مربوط به مالکیت اثر دارد، قوانین ناظر به حدود اختیار مالکان و تنظیم روابط آنها نیز در مقدار و کیفیّت تولید مؤثر است.
دانشمند اقتصادی که می خواهد بهترین راه را برای ازدیاد تولید و عادلانه ترین شیوه ی توزیع ثروت بیابد، ناچار باید قواعد حقوقی را که بر این امور حاکم است بداند و مقررات بیع و تقسیم و اجاره را، که وسیله ی انتقال و بهره برداری از امور است، بشناسد».
هم چنین بقیّه علوم روز و ارتباط آنها با تکنولوژی را می توان قیاس کرد، که باید گفت: آیا تداخل علوم و پیشرفت آنها می تواند گره از مشکلات روحی و جسمی افراد یک جامعه بگشاید؟
در قرن نوزدهم و بیستم - و الآن که مقارن با قرن بیستو یکم در سال 2000 هستیم - اوج پیشرفت انسان در عرصه مجهولات علمی بوده و هنوز پاسخ فطری و الهامات روحی آدمی بی جواب مانده است. و در علوم مختلف روز تحقیقی که بتواند به فطرت آدمی و به الهامات روحی او پاسخ مثبت دهد نیافتیم.
و این مباحث دارای عواملی است که در سطور بعدی خواهد آمد.
بعد اعتقادی امّت ها
امّت ها در تمام ادیان الهی یک وجه مشترکی دارند و آن یکتاپرستی و توحید است.
که در آن نقطه اتصال، امّت ها دارای یک قانون کلی می باشند که آنها را پایبند به دین و مذهب می کند. و انسان هایی که در چارچوب قوانین و رعایت حقوق الهی به مقامات عالیه و رستگاری می رسند و آثار و آداب پیامبران شان را که مبلّغین راستین الهی در میان ملل مختلف بودند در سینه ها محفوظ دارند و گاهاً نصب العین قرارمی دهند، تا بعد اعتقادی و عبادی آنها نیز در میان امت ها و اجتماع نوین شان پیوسته مشهود بماند.
و در طول تاریخ و در هر جامعه ای افرادی که به عنوان الگو و هادی بشریّت که همان بعد اعتقادی و تقرّب الی اللّهی مردم را تقویت و شکوفا کنند وجود داشت، تا آنها را در مسیر اعتقادات حفظ نمایند، و طوری به مشکلات و الهامات روحی مردم پاسخ می دادند که بعضاً پیشوایان خود را خدا می خواندند و کفر می ورزیدند.
در این مسیر کوشش رهبران و پیشوایان دین فقط حفظ مردم از مهلکات فردی و اجتماعی بود، تا از اعتقادات دینی پیامبران و گرایش بیشتر مردم به آداب و سنت های آنها، پایبند بماندند. و آیندگان نیز در حفظ ارزش های رسالت یک پیامبر ارج نهند. و با اصول و احکام همان پیامبر دم ساز باشند تا به عافیت دینی و در نهایت به اوج معرفت اللّهی برسند.
بُعد اعتقادی و بیان تفکّر دینی امّت های گذشته در تمام کتب الهی خصوصاً قرآن کریم به فراوانی بیان شده، تا همگان از آنها به عنوان یک دستورالعمل الهی - دینی به صورت قانون مدّونی نمودار نمایند و در عمل نمودن به آن جدّی باشند، تا در مقابل اشاعه هرج و مرج و فساد اجتماعی سدّ مستحکمی بسازند.
چون بحث الهام گرفته از کتاب آسمانیِ قرآن کریم و روایات ائمه معصومینعليهمالسلام
است، می توان گفت که خداوند و اولیای الهی در بعضی از موارد شاه راه های اتصال به معبود را طوری تنظیم کرده اند که برای همگان قابل قبول است و پذیرش آن نیز مقبولیّت عامه دارد. چون قوانین وضع شده در قرآن کریم بدون تحریف و برای همگان تسلیم محض می باشد - بر خلاف کتب ادیان دیگر که از طهارت و تعریف مصون نمانده و تحریفاتی فراوان و خدشه ای بس عمیق در بردارند.
1. در اصل نوزدهم و بیستو ششم از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به این موضوع اهمیّت داده شده و جزء اصول کلی قانون آمده.
2. هم چنان که در میان پیروان و شیعیان حضرت علیعليهالسلام
افرادی بودند که وقتی اموری خارق العاده از آن حضرت می دیدند، او را خدا می خواندند.
نگرشی در دو دین یهودیّت و مسیحیّت
بُعد اعتقادی و مواعظ مربوط به کتاب های ادیان گذشته در حال حاضر به ما این را می فهماند که امّت ها و پیروان امروز انبیای سلف نسبت به احکام و آداب پیامبران دینی - اعتقادی خود چه قدر بی اعتنا هستند. که فقط عنوان موسوی و عیسوی بودن را به یدک می کشند. و خودشان را به نام یهود بنی عمی یا یهود بنی موآب
و... معرّفی می کنند.
یا وقتی که آداب و احکام فرقه های مختلف مسیحیّت را بررسی می کنیم، می بینیم آن چنان دخل و تصرّف در کتب دینی خود کرده اند که جز شرک به خدا نمی یابیم. و هیچ عقل سلیمی در هیچ زمانی آن آداب کذایی را نمی پسندد. و جالب توجّه این که، خود نسبت به قوانینی که وضع کرده اند آن قدر بی اعتنا هستند که در نهایت در دنیای کنونی هرج و مرج دینی - مذهبی و فساد اجتماعی را شاهد هستیم، که عدم ثبات اعتقادی و عبادی را در غرب به ارمغان آورده است. و آنقدر محو در غرایز جنسی و تجمّلات مادی شدند، که هرگز پایبند به اصول اعتقادی - معنوی خود نیستند.
به فرض این که متّقی نیز باشند، به برپایی چند عید و روزهای فردی را به عنوان روز عبادت در کنسیه ها و کلیساها جمع شدن اکتفا می کنند. که به طور کلی می توان گفت:
اصول اعتقادی - معنوی در دو دین یهودی و مسیحی مرده و یا اگر هم باشد خیلی کم رنگ و بدون انگیزه می باشد. و معمولا نیازهای روحی و اسلوب معنوی شان که آنها را به سوی تعالی سیر دهند خلاصه می شود به استغنای عبادی که - در معابد با روش خاصی انجام می گیرد - و این خود عدم تفکّر دینی و اصالت معنوی شان را می رساند.
به هر حال پایبندی آنها به توحید و یکتاپرستی و حفظ بعضی از آداب و سنن پیامبران شان یک امر فطری بالقوّه است، که خداوند در ذات همگان به ودیعه گذاشته، و بیدار نمودن و شکوفا شدن آن احتیاج به یک الگو، رهبر و پیشوا دارد، که خود مبرّا از هر گونه پلیدی و کج اندیشی باشد، که متأسفانه در تمدّن غرب دیده نمی شود. و اگر هم باشند در چارچوب برنامه های سیاسی - اقتصادی روز قابل بروز و معرفی نیست.
قابل قیاس نیست، آنچه را که تفاوت راه است، از اصول اعتقادی تمدّن غربی امروز با مسلک دینی پیامبران شان که از طرف خداوند به راهنمایی آنان مبعوث شده بودند. در این راستا امام علیعليهالسلام
برای شناساندن اصول اخلاقی و معنوی یهود و عدم رعایت آنها به این اصول در خصوص برگزیده آیاتی از تورات می فرماید:
من از تورات دوازده آیه برگزیدم و به عربی بازگرداندم و روزانه، سه نوبت در آنها می نگرم:
آیه اوّل: ای آدمی زاد! تا آن هنگامی که در تحت قدرت و سلطنت من هستی، از شکوه هیچ کس پروا مکن و بدان که قدرت و سلطنت من بر تو همیشگی و جاویدان است.
آیه دوّم: ای آدمی زاد! تا آن گاه که خزینه ها از ارزاق پُردارم، از نرسیدن روزی خویش نگران نباش و بدان که خزاین من پیوسته پر خواهد ماند.
آیه سوّم: ای آدمی زاد! تا آن زمان که مرا توانی یافت، به کس دیگر دل مبند، و بدان که هر وقت مرا جویا شوی، نیکوکار و نزدیک به خود خواهی یافت.
آیه چهارم: ای آدمی زاد! به حقّ خود سوگند که من دوست دار توأم، پس به حقّی که بر تو دارم، سوگندت می دهم که دوست دار من باش.
آیه پنجم: ای آدمی زاد! تا آن وقت که هنوز از صراط نگذشته ای، از خشم من ایمن منشین.
آیه ششم: ای آدمی زاد! همه چیز را به خاطر تو آفریدم و تو را به خاطر عبادت خود، پس مبادا که در این راه آنچه برای تو آفریده ام از آن درگذری.
آیه هفتم: ای آدمی زاد! تو را از خاک و پس از آن نطفه و علقه و مضغه ساختم و آفرینش تو مرا رنجی و دشواری نداشت، اینک مپنداری که از رساندن قرص نانی به تو رنج و دشواری دچار شوم.
آیه هشتم: ای آدمی زاد! محض خاطر خویش - که خیلی ضعیفی - بر من آشفته می شوی، لیکن به خاطر من بر خود خشمگین و آشفته نمی گردی.
آیه نهم: ای آدمی زاد! روزی تو بر من واجب است. و مرا نیز بر تو فرایض است. لیکن - آگاه باش - اگر در انجام فرایض نسبت به من سرپیچی کنی من آن نیستم که از فرایض و عهد خویش سرباز زنم.
آیه دهم: ای آدمی زاد! هر کس تو را برای خودش می خواهد، امّا من تو را برای خودت می خواهم، پس از من مگریز.
آیه یازدهم: ای آدمی زاد! اگر به آنچه که روزی ات کرده ام، راضی و خشنود باشی، جان و تن خویش را در آسایش و راحتی نهاده ای و انسان سزاوار و ستوده ای هستی. ولی اگر به قسمت من رضایت ندهی، چنان دنیا را بر تو مسلط سازم که [همانند] چوپان حیوان وحشی یابد و در بیابانی حیران و سرگردان گردی و به هر حال بر فزون از آنچه روزی مقسوم تو کرده ام دست نخواهی یافت که انسانی بس ناسزاوار و ناشایسته ای.
آیه دوازدهم: ای آدمی زاد! هرگاه در برابر من به بندگی ایستاده ای، چنان باش که بنده ای خاک سار در برابر پادشاهی شکوه مند ایستاده است. و چنان باش که در منظر خویش مرا می یابی، که اگر تو مرا نتوانی دید من تو را می بینم.
این آیات برگزیده، اعتبار و وثاقت تورات واقعی را می رساند، که پیامبر خدا حضرت موسیعليهالسلام
برای هدایت امت اش به ارمغان آورد و رسالت اش را به وسیله ی آن تکمیل نمود. ولی متأسفانه امروز به آداب و احکام آن خدشه وارد کرده اند و رنج ها و ناملایمات دوران تبلیغ آن حضرت به فراموشی سپرده می شود. و پیروان این دین الهی فقط عنوان و شکل ظاهری کتاب تورات را حمل می کنند؛(
مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَل الحِمار یَحمِلُ اَسْفارا...
)
؛
کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حقّ آن را ادا نکردند، مانند درازگوشی هستند که کتاب هایی حمل می کند، (آن را بردوش می کشد امّا چیزی از آن نمی فهمد) »
و یا رسول گرامی اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
می فرماید:
در کتاب تورات پنج سخن است که سزاوار است، به آب طلا نوشته شود: اوّل؛ سنگ غصبی در هر خانه ای سبب خرابی آن خانه است؛ دوّم؛ آن کس که از روی ظلم و ستم غلبه می کند، مغلوب است؛ سوّم؛ کسی که گناه بر او پیروزی و غلبه یافته پیروز نیست؛ چهارم؛ کم تر حق خدا بر تو این است که از نعمت اش برای مخالفت با فرمان او کمک نگیری، پنجم؛ در صورت تو آب خشکی است که در وقت سؤال فرومی ریزد، بنگر که در نزد چه کسی آن را فرو می ریزی.
این گفتار سلیم نشانه بی هویّتی دینی و هرج و مرج بودن بعد اعتقادی گروه یهود را می رساند، که نهایت تنزل معنویت و ربانیت در دین شان است.
ابلاغ بندگی جز اهداف پیامبران
هر کس حقیقت خویش را فراموش کرد و به آفرینش پر رمز و راز خلقت نمی اندیشد، به این نکته مهمّ توجّه ندارد که تمام پیامبران در طول تبلیغ و ارشادشان همیشه نفی شرک کردند و اثبات توحید؛ و خداوند در قرآن کریم اشاره به این موضوع می فرماید:
(
وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُول إِلاّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعْبُدُونِ
)
؛
و پیش از تو رسولی نفرستادیم مگر که وحی می فرستادیم به او که خدایی نیست مگر من، پس بپرستید مرا.
و نخستین پیام آنها به عنوان نور هدایت بشریّت، که قابلیّت نفوذ در کالبد جسم و جان و شاخصی که دل های آدمی فطرتاً گرایش به آن داشته باشد؛ ندای:(
یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إله غَیْرُهُ
)
؛
ای قوم! خدای یکتا را پرستش کنید که معبودی جز او برای شما نیست. » بود، و یا سرلوحه تبلیغ خود قرار می دادند. خاتم پیامبرانصلىاللهعليهوآلهوسلم
در آغاز رسالت اش با شعار(
قولوا لااِلهَ اِلاّاللّهُ تُفْلِحوا
)
؛
بگویید جز خدای یکتا خدایی نیست، تا رستگار شوید. » ابلاغ رسالت می کند. و رشد تعالی امّتش را که همان خضوع و خشوع در برابر معبود یکتاست اهداف رسالت اش می داند.
در این راستا امیر مؤمنان علیعليهالسلام
در نهج البلاغه می فرماید:
إنَّ اللّه تبارکَ و تعالی بَعَثَ مُحمَّداًصلىاللهعليهوآلهوسلم
لِیُخْرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَة عِبادِهِ اِلی عِبادَتِهِ... وَ مِنْ طاعَة عِبادِهِ اِلی طاعَتِهِ؛
خداوند حضرت محمّدصلىاللهعليهوآلهوسلم
را به پیامبری مبعوث فرمود، تا بندگان خدا را از عبادت آفریده های او نجات بخشد و به راه پرستش باری تعالی سوق دهد و هم چنین آنان را از اطاعت مخلوق خدا برهاند... و مطیع خداوندشان سازد.
این در حالی است که عبادت و نیایش چیزی بر جاه و جلال خدا نمی افزاید، همان گونه که ترک آنها نیز چیزی از عظمت و شوکت او نمی کاهد. ولی عبادت ها کلاس های تربیت هستند برای آموزش بندگی و حفظ و حضانت نفس از آلودگی شرک و خودبینی. لذا طوق بندگی به گردن نهادن و پیشانی بر خاک گذاشتن در مقابل پروردگار بزرگ، ایمان و تقوا و جوشش درونی عبد بودن به معبود را به ارمغان می آورد، که همان عارف بودن به حقّ پروردگار است. که معیّار ارزش والای انسانیّت و میزان سنجش شخصیت پذیری او می باشد. که بینشی جز خدابینی و ارکانی جز رکن عبادت و سیری جز الی اللّه در او به وجود نمی آورد: «اِذا تَخَلیَّ الْمُؤمِنُ مِنَ الدّنیا کَما وَجَدَ حَلاوَةُ حُبِّ اللّه؛
هنگامی که مؤمن قلب خود را از محبّت دنیا خالی نماید روح اش رفعت پیدا می کند و شیرینی دوستی خداوند را می یابد. »
طاعت ناقص من موجب غفران نشود
|
|
راضیم کرد مدد علّت عصیان نشود
|
و بعد از آن که قوّت و فراغت رفت، و هر روز هم مانند گذشته سرمست به دنبال امیال نفس به باطل گذراندن و مغرورانه خود را بنده دنیا نمودن، بعد از فوت امکانات زمانی به یک باره چشم دل می گشاید و حقایق بر او آشکار می گردد که متمسّکی برای نجات نمی یابد و جبران مافات نیز مقدور نیست، که از دل ندا بر می آورد:(
یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ
)
؛
وای بر ما! از این حسرت که در اطاعت فرمان خدا کوتاهی کردیم. » پس:(
فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صالِحا
)
؛
خداوندا! ما را به دنیا بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم. » و یا قوّت جوانی و فراغت وقت را به من باز گردان تا بتوانم قضای عبادت تو را به جا آورم، که این حسرتی بیش نیست.
آری! اطاعت از اوامر پروردگار انسان ها را از هر همّ و غمّ محفوظ می دارد و به او آرامش خاطر می بخشد. و آن چنان سترگ و مقاوم می گردد که از هیچ چیز واهمه نخواهد داشت و مظاهر دنیا را فقط با دیده بنده بودن و عبرتی جز توانایی خالق نمی اندیشد.
رخنه در فطرت میسّر نیست
عشق و معرفت در نفس ربّانی که نشأت گرفته از عبادت با خضوع و خشوع است همان عشق و پرستش ائمّه معصومینعليهمالسلام
و اولیاء الله می باشد که در دین مبین اسلام خصوصاً مذهب به حقّ شیعه دارای جایگاه و مراتبی است که زبان و قلم از بیان حقیقت این منزلت ناتوان است.
توجه به مباحث اعتقادی در دین اسلام جایگاه والایی دارد و علما و دانشمندان در طول دوران به پردازش آن همت گماردند. زیرا تمام مبانی اعتقادی و اصول عبادی افراد در امّت اسلام استناد به اوامر خداوند در قرآن است. و آداب و سنن پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
نیز هر کدام تفسیری از آیات قرآن و آداب و سنن پیامبران سلف را اتمام و اکمال است، که توسط مبشّران و پیشوایان معصومعليهمالسلام
ابلاغ می شود، در این راستا تبلیغ مبانی اعتقادی آنها برای افراد یک جامعه اسلامی و پویا حجّت به تمام معناست. و همه آن آداب به عنوان یک الگو و معیار صعود روح به تعالی و تهذیب نفس از گناهان مورد پذیرش واقع می شود. و به عنوان یک قانون کلی و مدوّن که در چارچوب تعالیم الهی است تمسّک به آن ترقّی و تعالی روح می باشد. و با جان و دل به آن عشق میورزند و در کسب چنین تعالیمی کوشا هستند تا به آن عمل کنند.
ولی از آنجایی که دانشمندان می خواهند توسط علوم روز در فطرت و ذات خلقت آدمی رخنه نمایند، و ادعای آنها نیز این باشد که می توان روح را مهار و تسخیر کرد و روان انسان ها را از هجوم امراض جسمی در امان نگاه داشت و با اشیا (رنگ ها) و افکار پنهان (هیپنوتیزم) و انگیزه های مانند بازی درمانی، زوج درمانی، و... آدمی را کنترل کرد، کار عبث و بیهوده می باشد.
ولی اعتراف روان پزشکان و دانشمندان روحی - روانی چیز دیگری را می رساند، زیرا آنها معتقدند که: آداب و احکامی که پیامبران الهی در طول تاریخ بشر به پیروان شان تعلیم می دادند، امروزه در علوم جدید خصوصاً طب و روان پزشکی به بیماران تعلیم داده می شود. زیرا روان پزشکان دریافته اند که «عبادت» و داشتن یک ایمان محکم به دین تمام هیجان های روحی از قبیل نگرانی، تشویش، ترس و بی هویّتی را که موجب بیشتری از بیماری های جسمانی است، برطرف می سازد. اعتراف دانشمندان علوم روان شناسی در کشورهای متمدّن خود دال بر تثبیت و حقیقت فطرت و عدم رخنه در آن است. زیرا فعلیّت فطرت یک امر خدایی است، همان طور که خداوند در قرآن فرمود:
(
فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذ لِکَ الدِّینُ القَیِّمُ
)
؛
به همان فطرتی که خدا مردم را بر آن آفریده است. آفرینش خدایی (فطرت توحید) را دگرگونی نیست، این است دین راست و استوار.
جهان شمولی هدایت و صعود به سوی کمال در همه انسان ها یک سیر ذاتی دارد، چون سرشت هر فرد در سعادت دنیا و آخرت یک کشش روحانی است، که در حقیقت جدای مسائل جسمانی می باشد، چون این سعادت همان مسیر هدایت شده «الایصال الی المطلوب» است، که از یک مسیر هموار باید عبور کرد. انسان می تواند با راز و نیاز از بحران روحی و امراض جسمانی نجات یابد، و حتّی امروزه پزشکان روحی در ترغیب بیماران به راز و نیاز و عبادت با معبود بی نیاز، خود مبلّغین متجدّد دین شده اند و باید اذعان نمود که پزشکان بدان جهت بیماران شان را تشویق به دین نمی کنند که از آتش جهنّم رهایی یابند بلکه برای نجات از آتش روحی و به تعلیل رفتن جسم ظاهری تجویز به عبادت و راز و نیاز می کنند.
ایمان درمانی
«دیپاک چوپرا»
امپراتور روح که غرب را فتح کرده - در کشور امریکا شناخته شده نبود و افکار او را جنون آور می خواندند.
امروزه «چوپرا» به عنوان امپراتور «روح» نام برده می شود، و بیش از هر کس دیگری در امریکا برای بر سر زبان انداختن کلمات «ایمان»، «شفا» و «طب» زحمت کشیده است. و با عرضه ترکیبی از طب جدید و سنتی و نیز ایمان مذهبی، جویندگان سلامت و عافیت را دور خود جمع کرده است.
دکتر «هربرت بنسون» استاد دانشکده پزشکی هاروارد می گوید: بین 60 تا 90 درصد بیمارانی که به اطبا مراجعه می کنند، از بیماری های روانی رنج می برند. این پیروزی طب است که بسیاری از ما آن قدر عمر می کنیم تا به این بیماری های مزمن دچار شویم، اما درمان های سنتی یعنی تجویز دارو و یا جراحی، به خوبی علیه آنها عمل نمی کنند.
بیماران مبتلا به بیماری های مزمن نه تنها در مطب پزشک تسکین پیدا نمی کنند، بلکه با آزمایش های جدید و «اسکن» های فوق مدرن اغلب احساس بی کسی و تنهایی می کنند [و مبتلا به نوعی افسردگی می شوند] که بسیاری تسلای درد خود را در «ایمان درمانی» و دفاتر «شفابخش ها» جست و جو می کنند و بابت این کار سالانه 30 میلیارد دلار هزینه می کنند! میلیون ها دلار دیگر نیز صرف خرید کتب و نوارهای پزشکان «عصر جدید» مثل «دیپاک چوپرا»، «آندرو دیل» و «لاری دوسی» که ترکیبی از داروها و روحانیت شرقی [یا ایمان درمانی] را عرضه می کنند، می شود.
اعتراف دانشمندان غربی
بعضی از دانشمندان در تحقیقات گسترده خود به طور جدی می خواهند بدانند بیماران چه سود و ثمری از توسّل به معنویّت و روحانیّت می برند و یا اعتقادات دینی چه تأثیری در روح و جسم می گذارد، که در نهایت با حیرت درمی یابند که خیلی چیزها را حتی نمی توانند در کتب پزشکی پیدا کنند به آنها دست می یازند.
بیش از 200 مطالعه و تحقیق درباره نقش مذهب به وسیله «لوین» از ویرجینیای شرقی و دکتر «دیوید لارسن» سرپرست «انستیتو ملی پژوهش های بهداشتی» انجام شده است. و بیشتر این مطالعات نشان داده اند که مذهب برای سلامت فرد خوب است. به نکته های مهم این مطالعات توجه کنید:
مطالعه ای در مرکز طبی «دارتموت هیچکاک» در سال 1995 نشان داد یکی از بهترین عوامل نجات در میان 232 بیماری که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفته بودند، درجه ایمان مذهبی در آنها بود. مرگ و میر در میان کسانی که ایمان مذهبی نداشتند سه برابر بیشتر از میزان مرگ و میر در میان کسانی بود که ایمان مذهبی داشتند.
یک تحقیق سی ساله در زمینه فشار خون بالا نشان داده است، این بیماری در نزد کسانی که به کلیسا می روند در مقایسه با دیگران کم تر است. به گفته دکتر لارسون، کلیساروها حتی با محاسبه فاکتورهای خطری چون اعتیاد به سیگار و نوشیدن مشروبات الکلی به میزان حداقل 5 درجه کمتر از دیگران فشار خون دارند.
دیگر مطالعات نشان داده است مردان و زنانی که مرتباً به کلیسا می روند 50 درصد کمتر از کسانی که گه گاه به کلیسا می روند به خطر مرگ یا بیماری مواجه می شوند.
دکتر هربرت بنسون پروفسور دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد امریکا اعلام کرد: تکرار مکرر دعا و نیایش و تفکّر و تعمق روحی می تواند، سرچشمه برخی تغییرات فیزیکی در بدن باشد.
به گفته این استاد امریکایی، آرامش روحی که در نتیجه دعا کردن به وجود می آید، موجب کاهش ضربان قلب و سرعت امواج مغزی شده و بعضاً، می تواند بیماری هایی را بدون نیاز مراجعه به پزشک و صرف هزینه های جراحی درمان نماید.
دکتر بنسون که تحقیقات خود را در خصوص تأثیر پزشکی روح بر جسم از چندین دهه قبل آغاز کرده، اکنون به طور روزانه این تکنیک را مورد استفاده قرار می دهد. به گفته ی وی حدود 40 درصد زوج هایی که به فرض عقیم بودن به وی مراجعه می کنند، پس از حدود شش ماه موفق به بارداری می شوند. تحقیقات 25 ساله وی نشان داده که نیروی تعقل انسان می تواند تأثیری مشابه دارو داشته باشد. به گفته وی این تأثیر به ویژه در بین کسانی که اعتقاد قوی به وجود خدا و یا یک قدرت متعالی دارند مشهودتر است.
آنچه امروز در محافل علمی خصوصاً طبی غرب مورد بحث است ایمان درمانی در چالش با علم پزشکی است که ایمان و داشتن یک مذهب قوّی تمام هیجان ها و بیماری های روحی و جسمی را بهبود می بخشد. در این جا لازم می دانم که به اظهارات بعضی از دانشمندان که به طور خلاصه آمده توجّه داشته باشیم:
دکتر بنسون دعا و نیایش را تنها روش مداوا نمی داند و معتقد است چنان چه ضرورت ایجاب نماید، پس از توسل به دعا و در صورت عدم معالجه، بیماران می بایست روش های معمولی پزشکی را نیز بر گزینند.
دعا، ایمان مذهبی و توجه به معنویات واقعاً می تواند سلامت جسم شما را بهبود بخشد.
اسناد و مدارک روز افزونی نشان می دهند که دعا به درگاه خداوند بیماران مبتلا به بیماریهای سخت را نجات می دهد.
شیوه ی چپاول گرانه پزشکان، بیماران را به سوی «ایمان درمانی» هدایت می کند.
طب مدرن با تکنولوژی فوق العاده پیشرفته در مقابل بیماری های مزمن ناتوان است.
آمریکایی ها سالی 30 میلیارد دلار صرف «ایمان درمانی» می کنند.
«ایمان درمانی» با خرافه پرستی و دعانویسی و رمالی فرق دارد.
در تعالیم اسلام که عمده رسالت آن بر سه محور اساسی: مبدأ، معاد و نبوت بنا گذاشته شده و ایمان به هر کدام از این سه پایه ایمان به تمام معنا محقق است. در این راستا مقررات و احکام دینی در تعالیم اسلام قوانین خشک و بی روح نیست، که صرفاً به خاطر تقلید و تشریفات در حاشیه ی زندگی تنظیم شده باشد، بلکه مجموعه ای از احکام، اخلاقیات و اعتقادات است که با سرشت انسان آمیخته می باشد. به طوری که خداوند می فرماید:
(
فِطْرَتَ اللهِ الَّتیِ فَطَرَ النّاسَ عَلیْها لاتَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ
)
؛
به همان فطرتی که خدا مردم را بر آن آفریده است. آفرینش خدایی (فطرت توحید) را دگرگونی نیست، این است دین راست و استوار.
عبارت و راز و نیاز با معبود بی نیاز اختصاص به مراحل زمانی و مکانی ندارد. چون عبادت معامله ای است از جسم متعب خاکی و روحی متعالی «عبد»، که در وجودش جز «معبودی» توانا نمی یابد. شاعر شیرین کلام تفهیم عبادت و راز بندگی را با بیان بسیار سلیس و روان به نظم کشیده تا ذوقی دیگر برای مشتاقان به وجود آورد، او می گوید:
ریشه معنوی محبّت و میزان علاقه شدید قلبی انسان نسبت به خداوند در عشق به عبادت سنجیده می شود. و این کمالات معنوی در وجود یکایک بندگان - مرد و زن - آنها متفاوت است. ولی معنای واقعی عبادت برای جمیع عبادت کنندگان مسیر واحدی است که شاخص اصلی آن حس ستایش و سپاس گزاری خالق بی همتاست، که از آفرینش نعمت ها و نزول به موقع رحمت ها برای بندگان اش هیچ گونه دریغی نفرمود و تمام امکانات لازم را برای پیشرفت او مهیا کرد. آن چنان که همه بندگان اش را به میزان لیاقت شان مورد؛ عنایت خود قرار داد.
حنان بن سدیر، از پدرش روایت کرده، که از حضرت باقرعليهالسلام
پرسیدم: چه عبادتی از همه عبادت ها بالاتر است؟ فرمود: هیچ چیز نزد خدای عزّوجلّ از آن محبوب تر نیست که دعا کنی و از او حاجت بخواهی. و هیچ کسی نزد خدای عزوجلّ مبغوض تر از آن نمی باشد، که عبادت او را به جا نیاورد.
یک دهان خواهم به پهنای فلک
|
|
تا بگویم شرح اوصاف ملک
|
چون عبادت در دین مبین اسلام خصوصاً مذهب به حقّ شیعه معنای وسیعی در بر دارد. و گستره آن حتّی برای آداب و اعمال جزیی و شخصی از قبیل: چگونه راه رفتن، خوابیدن، خوردن، آشامیدن، مسواک کردن و... رسیده و ثوابی تعیین گردیده، سعی شده در این فصل، فقط رکن عبادت که همان عارف بودن به حق پروردگار و راز و نیاز «عبد» با «معبود» است سرلوحه تألیف قرار داده شود.